سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
بحث و مناظره رایج در باره رأی دادن در انتخابات ریاست جمهوری و یا تحریم آن از گفتگوی انتزاعی فراتر نمیرود و غالباً مواضع ملموس و مشخّص کاندیداها معیار قضاوت قرار نمیگیرد. بدیلی که برای این گفتمان انتزاعی میتوان ارائه داد سئوالات ذیل از کاندیداهایی ست که مورد تاٌیید نظام قرار گرفتهاند:
۱- آیا اعدام بیش از چهار هزار زندانی سیاسی و عقیدتی در سال ۱۳۶۷ را تاٌیید میکنید؟ اگر این خشونت را جنایت میدانید، چه فرد یا گروهی را مسئول میدانید.
۲- آیا قتلهای زنجیرهای (ترور شخصيّتهای سیاسی، اجتماعی و هنری در داخل و خارج کشور) در دهه هفتاد خورشیدی را خدمت به جامعه ایران میدانید؟ اگر معترض به این ظلم هستید، چه کس یا کسانی را مسئول میدانید؟
۳- بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری درسال ۱۳۸۸ تظاهراتی در اعتراض به تقلّب انتخاباتی در چند شهر ایران برگدار شد. در این تظاهرات بیش از صد نفر کشته، صدها تن زخمی و هزاران نفر زندانی و شکنجه شدند. آیا شما خشونت علیه قربانیان این فاجعه را تائید میکنید؟ اگر مخالفید چه فرد یا افرادی را مسئول میدانید؟
۴- آیا از نظر شما حمله لباسشخصیها به خوابگاه دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ قابل توجیه است؟ اگر چنین است، چه فرد یا افرادی را مسئول میدانید.
۵- بعد از قتل زنده یاد مهسا و آغاز جنبش زن، زندگی، آزادی دستگاه سرکوب ولایت فقیه بیش از ۷۰۰ نفر از معترضان را به گلوله بست، ۲۵۰۰ نفراز آنان را زخمی و کور و بیش ار ۲۰۰۰۰ تن را به زندان انداخت. آیا شما این خشونت رژیم را تایید میکنید؟ اگر چنین نیست، چه فرد یا افرادی را مسئول میدانید.
راٌی دادن به کاندیدهائی که این جنایات را محکوم نمیکنند یا از پاسخ روشن به پرسشهای فوق طفره میروند تآٌئیدکنندگان تسلّط بربريّت بر میهن شبگرفته ما هستند و راٌی دادن به آنان یعنی خوش آمدگوئی به فاشیسم ولایی.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
تصمیم به عدم شرکت در انتخابات اتخاذ یک راهبرد است همچون عقبنشینی در جنگ و نمیتواند یک تصمیم همیشگی باشد. عقبنشینی دائم در جنگ یعنی پذیرش شکست. جایی باید رودررو شد. عدم شرکت در انتخابات کنش سیاسی کسانی است که میخواهند اهمیت “وجود” خود را با نمایش جای خالی خود نشان دهند و از این طریق بر تحولات سیاسی تاثیرگذار باشند. کنشی که قطعا در یک سیستم حکومتی متمدن با واکنشی مدنی پاسخ میگیرد. ولی از قرائن چنین برمیآید در سیستمی با جهانبینی ۱۴۰۰ سال پیش که اردوگاه تقسیم غنائم غارتی و محل خرید و فروش زنان و کودکان اسیر به عنوان جامعه مدنی ایدهآل دیده میشود توقعِ واکنشی با معیارهای متمدنانه در قبال کنش عدم شرکت در انتخابات به جا نیست.
کلاس کار سیاست در حکومت اسلامی در عمل حتی از راهزنان صدر اسلام هم پایینتر است زیرا فاقد اخلاص و ایمان آنان هستند. در انتخاب جانشینی پیامبر با متر و معیارهای آن زمان و مکان انصاف رعایت شد و نتیجه با رای اکثریت پذیرفته شد. ۱۴۰۰ سال بعد انتخاب جانشینی خمینی یک کلاهبرداری از مردم و یک بدعت در تشییع بود. نتیجه انتخاب عادلانه ابوبکر آغاز قدرت یافتن اسلام و نتیجه انتخاب شیادانه خامنهای آغاز انحطاط تشیع بود. گرچه زمان و مکان موثر بودند ولی عامل اصلی ایجاد چنین تفاوتی زهد و ایمان ابوبکر در مقابل حرص و خودپرستی خامنهای بود.
سیستم و به ویژه شخص خامنهای در موقعیت ضعف قرار دارد. حکومت در فساد و ناکارآمدی غرق و به شدت ناتوان از سازماندهی مسائل کشور است. ولایتمداران خرد و کلان در تکاپوی غارت و چپاول پیش از فرو ریختن کامل حکومتی هستند که به شکل تئوریک نابود شده است. زیرساختها ویران و منابع درآمدی مملکت روزانه رو به تحلیل و سوء مدیریت کشور را در آستانه ورشکستگی کامل قرار داده است. در این میان اتفاق مهمی رخ داده است. سپاه در مقابل خامنهای ایستاد، اراده خود را به او تحمیل کرد و عملیات پرتاب موشک به اسرائیل را که او همانند همیشه از سر ترس و زبونی و در هماهنگی با آمریکا کاملا با آن مخالف بود انجام داد. عصیان عقلانیت و غرور نظامیگری در مقابل توهمات و فرومایگی ذاتی آخوندی اتفاقی است که باید به عنوان یک فرصت بزرگ در کنار هر تلاشی برای نجات ایران دیده شود.
آمریکا که نهایت تلاش خود را برای ایجاد تعادل مابین نیروهای ایران و اسرائیل به کار میگیرد برای مراقبت از حکومت ملایان اجازه تلافی گسترده به اسرائیل نداد. شدت یافتن جنگ موقعیت نظامیان ایرانی را در اخذ تصمیمات کلان بسیار قویتر میساخت. این به معنای ورود عقلانیت به امور و کنار رفتن توهمات انقلابی بود. عقلانیت پیش از هر چیز در جستجوی صلح و زندگی است نه جنگ. اتفاقی که به هیچوجه آمریکا و دولت فعلی اسرائیل مایل به تحقق آن در خاورمیانه نیستند.
با این همه اما سپاه دیگر آن سپاه ذلیل ولایتمدار پیش از حمله موشکی به اسرائیل نیست. غول از چراغ درآمده است و وِردِ فراخوان مجددش به چراغ دیگر شده است. تنها مایه دلگرمی او برای حفظ حکومت و اعمال جنایت علیه مردم حمایت همهجانبه امریکا، انگلیس و دولت نتانیاهو است که فکر میکند دائم است.
نتانیاهو برای فرار از چنگال عدالت چارهای جز درگیر کردن اسرائیل در جنگهای بیپایان ندارد و مهمترین بهانهاش تاکید بر گزافه نابودی اسرائیل و حضور نیروهای ایرانی در منطقه است. او و خامنهای بر یک الاکلنگ سوارند. سیستم قضایی اسرائیل که یادگار سکولاریسم بنیانگذاران اسرائیل است هر روز توسط ملایان یهودی وارد شده در سیاست بیشتر در محاصره قرار میگیرد، شبیه سیستم قضایی ایران بعد از انقلاب. مسیر پیروزی سیاسی در اسرائیل که هر روز بیشتر به رای حزباللهیهای یهودی متکی میشود به نفع آنهاست. سیستم قضایی اسرائیل در کنار تبدیل شدن جامعه ایران از یک جامعه به شدت دینی به جامعهای سکولار مهمترین نقاط قوت خاورمیانه برای نجات از چنگال فلاکتهای دینی، قومی، نژادی و زبانی و جنگ هستند. این سیستم قضایی گرچه هنوز آنچنان توانمند است که نتانیاهو علیرغم سالها نخستوزیری نتوانسته با اعمال نفوذ در آن خود را از اتهامات متعدد فساد تبرئه کند، اما رو به ضعف است. اگر قبل از انهدام حکومت ملایان شیعه در ایران ملایان یهود بتوانند قدرت را در اسرائیل به دست بگیرند اوضاع خاورمیانه به سمت فاجعه خواهد رفت.
کانال مهم ارتباط مابین سکولاریسم در ایران و سکولاریسم در اسرائیل میتواند محور مقاومت باشد. فرماندهان حاضر در محور مقاومت منتخبین عقلانیت کیفیتگرای نظامی هستند. به ناچار باید کیفیت وجودی داشته باشند. مانند منتخبین بیت خامنهای از طریق چاپلوسی و جنایت در حق ضعیفان انتخاب نمیشوند. به همین دلیل است که تک به تک مورد هدف قرار میگیرند. فرماندهان محور مقاومت شخصا افراد دینداری هستند ولی در مقام عمل به ناچار متکی به عقل و بدون اینکه بخواهند سکولار هستند. به پوشش آزادانه زنان طرفدار حزبالله نگاهی بیندازید.
سید حسن نصرالله یا اسماعیل هنیه هر کدام چند فرزند و نوه خود را در جنگ از دست دادهاند. مقایسه کنید با علی خامنهای که به بهانه درمان فرزندش را برای اعلام وفاداری و گرفتن حمایت به دست بوسی ملکه فرستاد. سنوار مثل شیر در تونلهای غزه در حال جنگ با یکی از مجهزترین ارتشهای دنیاست. آن بزدل شب حمله موشکی از ترس به مشهد گریخت. در ۸۵ سالگی از مرگ میترسد. به شدت نگرانند مبادا واقعا آخرت و حساب کتابی در کار باشد.
فرماندهان دیندار، باکیفیت، عقلگرا و در عمل سکولار محور مقاومت میتوانند نقطه امید و کانال ارتباط سکولاریسم ایرانی و اسرائیلی باشند پیش از آنکه کار کاملا از دست خارج شود و خاورمیانه به یک جهنم تمام عیار تبدیل شود.
سپاهیان نشان دادند که دیگر حاضر نیستند با فرماندهی یک ملای وابسته به بیگانه مسیر خواری و خفت را بیش از این ادامه دهند. آنان خامنهای را علیرغم مخالفت و تاکید همیشگی او بر قبول تحقیر با نام رمز صبر استراتژیک این بار مجبور به پذیرش تصمیم خود مبنی بر واکنش مستقیم علیه اسرائیل کردند.
سپاهیان قدیمی تربیتیافته سیستم پادشاهی هستند که در آن راستی و درستی در زندگی نشان دین و ایمان بود، نه دروغ و جنایت برای ابراز بندگی نسبت به یک آخوند. طی سالیان دریافتهاند وظیفه آنان در قبال حقوقی که از منابع ایران دریافت میکنند دفاع از ایران است نه جنایتکاران و دزدان.
نظامی با غرور نظامیاش زنده است. این غرور را از نسبتی که با مردم و سرزمینش برقرار میکند بدست میآورد نه از سرسپردگی به ملایی که به عامل بیگانگان تبدیل شده است.
هنگامی که رهبر اوجب واجبات را “خود” با نام رمز حفظ نظام بداند، نه مردم، نه ایران، نه حتی دین، ناچار است به نظامیان، مردم و منافع ملی خیانت کند و با بیگانگان همداستان شود. البته که هیچ موشکی با وجود او به مقصد نخواهد رسید. مثل یک نمایش از پیش اعلام شده خبرنگاران و فیلمبرداران خارجی برای ارسال گزارش در شهرهای مرزی عراق مستقر شده بودند. رسانههای مختلف! ساعت حمله را هم اعلام میکردند. کدام عملیات نظامی به این شکل انجام میشود یا موفق میشود؟ عملیات لو رفته است و دشمن ابایی ندارد برای تمسخر و ریشخند نیروهای نظامی ایران آن را به رسانهها اعلام کند. او مطمئن است حمله با او هماهنگ میشود. خامنهای تمام جزییات حمله را در اختیار آمریکاییان قرار داده بود. او بدون مشورت با آمریکاییان هیچ کار مهمی انجام نمیدهد. تعدادی عملیات کوچک نظامی که با موفقیت به سرانجام میرسند بخشی است که بدون اطلاع او انجام میشود. برای حفظ خود، نظامیان را مانند تمام ایران به حراج گذاشته است. پس از کشته شدن نیروها در محل سفارت در دمشق با لحنی بی تفاوت گفت آنان شهادت میخواستند که به آن رسیدند. به این معنا که چشمشان کور میخواستند نروند.
فرماندهان سپاه دریافتهاند عامل شکست در مواضع مختلف چه کسی است؟ کیست که نقشهها و طرحهای آنان را جهت حفظ نظام پیشتر برای طرف مقابل ارسال میکند؟ میدانند دستور شلیک موشک با شعار مرگ بر اسرائیل بر روی آن به نیت نابودی برجام، شلیک بیدلیل موشک به پاکستان همزمان با حمله اسرائیل به غزه و حمله به کشتیها در دریای سرخ برای انحراف اذهان از جنایات در جنگ غزه همه به خواست آمریکا و در راستای کمک به اسرائیل صادر میشود.
در این وضعیت اسفناک مملکت، آتش به اختیاران دیروز که با زدن و کشتن مردم امروز به عنوان مدیر و وزیر و نماینده در راس امور هستند جز بیشعوری، پستی و مهارت در دزدی واجد هیچ فضیلتی نیستند که بتوانند تغییری در مسیر سقوط ایجاد کنند. حتی کم کردن سرعت سقوط هم ساده نیست. محمود یک دوره را به سلامت طی کرد، رئیسی به سه سال نرسید اگر جلیلی رئیس جمهور شود حدود یکسال تا برخورد با کوه فاصله دارد. او مصرانه در پی محقق ساختن منویات رهبر است و هیچ چیز بیش از حرکت در مسیر منویات رهبر حکومت را به سمت نابودی نمیبرد. گرچه بعد از تقابل سپاهیان، خامنهای با توجه به شرایط وخیم خود و مملکت سریعا تصمیم به حذف رئیسی و جایگزین کردن قالیباف به امید ترمیم شکاف ایجاد شده گرفت ولی موضوع تقابل ریشهدار است و از بدنه سپاه به فرماندهان منتقل شده است.
حرکت در مسیر پرتگاه و سقوط آشکار و غیرقابل اجتناب است. مانند دیگر نقشهها و طرحهای فاجعهبارش طی دوران سیاه زمامداری ناچار شد دولت یکدستی را که با قتل، جنایت، حبس، تجاوز و تهدید برپا کرده بود در همزمانی با بروز مشکلات دیگر برای گریز از عواقب دهشتناک، پیش از موعد منهدم کند. نتیجه کار دولت و مجلس یکدست فاجعهبار بود. مایه عذاب و خشم شد و مثل سایر موارد به جای قبول مسئولیت، دیگران تاوان دادند. پاسخگویی نیاز به شهامت دارد. در او جز درندگی که طی زمان به عنوان کارآمدترین حربه ممکن برای بقا شناخته است صفت بارزی وجود ندارد.
او یک سیاه چاله شخصیتی و فاقد هرگونه فضیلت پایدار است که قدرت سیاسی او را به سیاه چالهای بزرگتر با خطر تخریب و انهدام بیشتر تبدیل کرد. تنها ویژگی او رفیق بازی بود که آن را هم به همراه نزدیکترین دوستش به خاک سپرد.
رئیسی متهم به جنایت علیه بشریت بود. احکام اعدام بسیاری صادر کرده بود ولی نه امکانات مالی دولت صاحب الزمانی محمود را داشت نه وقاحت او را. دلقک نبود و برای دلبری از خامنهای به کسی بی حرمتی نمیکرد. از پس ادای کلماتی که هیچ درکی از آنان نداشت برنمیآمد ولی ادعای هاله نور نداشت یا به شکلی متظاهرانه در مجامع زیر لب دعا نمیخواند و نگران گرسنه نبودن آدمهای مقابلش بود. رئیسی را به کوه کوبید ولی هنوز مراقب احمدینژاد است. نمیدانم چرا با وجود دلایل کافی آنگونه که دوست داشتم نتوانستم از او بیزار باشم؟
در دهه ۶۰ کشتن به دستور روحانیت امری عادی و از سوی اکثر مردم قابل قبول بود زیرا روحانیت به عنوان نماینده دین و خدا نزد مردم صاحب اعتبار و حرمت بود. حکم روحانیت را حکم خدا میدانستند، عادلانه. ۴۴ سال طول کشید تا با ارتقاء آگاهی و تغییر ذهنیت مردم جایگاه روحانیون از مردان خدا به قاتلان و جنایتکاران تغییر ماهیت یابد.
انداختن بار کلی گناه اعدامهای سال ۶۷ به گردن رئیسی و تیم همراه که افرادی گمنام و بیقدرت برای گرفتن چنین تصمیمی و در حد مجری منویات دیگران بودند زیر سایه بردن نقش و نفوذ رفسنجانی و به ویژه ندیدن روح تاریک خامنهای و تاثیر بسیاری که این دو بر تصمیمات خمینی داشتند میشود. باعث کمرنگ شدن و در حاشیه قرار گرفتن این دو در جنایتهای رخ داده در دهه ۶۰ که بعدتر در قتلهای زنجیرهای تکرار و تا همین امروز در کشتار بدون درنگ مردم ادامه دارد میشود. خامنهای از زنده بودن خدای دهه ۶۰ که به سادگی مجوز جنایت صادر میکرد یاد کرده است. به قتل رسیدن رفسنجانی روح تاریک پشت بسیاری از جنایتهای صورت گرفته در مملکت طی سالیان را واضحتر میکند.
امکانات کاهش یافته است و حذف عقلانیت در امر کشورداری و بوالهوسی پیشه کردن در قالب حذف قانون و برنامه در امور آنگونه که دلخواه خامنهای برای هیئتی اداره کردن مملکت بود و محمود آن را در حرکت بدون ترمز خلاصه کرد سرعت سقوط را در حد غیرقابل کنترل افزایش داده است. حرکت بدون ترمز یعنی حذف عقلانیت. نتیجه حرکت بدون ترمز خامنهای و محمود که نظرشان هم به هم نزدیک بود اکنون پیش روست.
نیروی عظیم جامعه تحولخواه مانند یک فنر فشرده شده و آماده جهش در راستای تغییر است. شرایط مانند روزگار انتخابات خاتمی، میرحسین و روحانی نیست. حتی این سه نفر نیز مانند دیگران از نظر ذهنی تغییر کردهاند و شبیه گذشته نیستند. تغییر ذهنیت در همگان به واسطه ارتقاء آگاهی صورت گرفته و بازگشت ناپذیر است. مردم از اصلاح سیستم نومید شده و به شکل غریزی با تکیه بر عقلانیت برای تغییر نظام غیر قابل اصلاحی که فاقد توانایی انطباق با شرایط است و بقا را به مخاطره افکنده است به سمت نظامی که توانایی انطباق با شرایط را داشته باشد، قابل اصلاح بوده و بقا در آن با تهدید مواجه نشود تغییر جهت دادهاند.
امروز هدف نهایی و آگاهانه مردم از کوچکترین تغییر و اصلاح براندازی است. حکومت هم این موضوع را میداند و هر کاندید اصلاح طلبی را یک خطر بزرگ میبیند. در شرایط امروز تغییر در شیوه حکمرانی به نیت اصلاح تا ایجاد تغییرات ساختاری که همان براندازی است پیش خواهد رفت.
با استفاده از زور تا مدتی میتوان سد راه مردم شد ولی این ممانعت تنها به افزایش نیروی نهفته در پشت سد میانجامد که به خشم تبدیل شده و بهزودی به دلیل عدم امکان رها شدن به صورت مدنی و قانونمند به ناچار در مواردی همراه با خشونت خود را نشان خواهد داد. توان سد حکومت مقابل جامعه محدود و در هر حال از نیروی اکثریت مردم کمتر است. حمایت آمریکا، انگلیس و اسرائیل هم نمیتواند سیستم ملایان را از سقوط نجات دهد.
برخلاف آنچه غربیها سعی میکنند تلقین کنند روسیه و چین از ملایان به هیچ وجه دفاع ویژهای به عمل نمیآورند. آنان هم مانند سایر کشورها از فرصت پیش آمده بواسطه ضعف ایران برای پیشبرد اهداف و منافع خود استفاده میکنند ولی بخاطر آنان حاضر به پذیرش هیچ خطر و تهدیدی نیستند. رفتار غیر دوستانه آنها در حمایت از قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران، نحوه مبادلات تجاری، وضع قراردادها، عدم فروش سلاح و حمایت از ادعاهای ارضی بیگانگان علیه ایران کاملا مشخص است.
ابزار و ادوات ضد شورش حکومت همه غربی به ویژه آمریکایی است. همه چیز تحریم است الا ابزار سرکوب. شیوههای درگیری با معترضین کپی شیوههای درگیری نیروهای اسرائیلی با فلسطینیان است، بی رحمی حرف اول است. روشهای مقابله با شورش در روسیه و چین متفاوت و تا این حد پیشرفته و سازمان یافته نیست. تحریمهای آمریکا تلاشی آگاهانه جهت تحمیل فقر به ایرانیان و تضعیف طبقه متوسط و در هماهنگی با خامنهای برای جلوگیری از افزایش نیروی تحول خواه و انسجام ارادههای معطوف به تغییر در قالب انجمنها و نهادهایی است که معمولا محل اجتماع مردمان طبقه متوسط است.
عمق روابط ایران با روسیه و چین محدود به سوءاستفادههای مالی است که با رضایت آمریکا و برای منحرف ساختن توجهات از وابستگی ملایان به غرب انجام میشود. تا روزی که منافع غرب اقتضا کند و آنان مایل باشند خامنهای موظف است در همه امور به ویژه مناسبات با روسیه و چین با آمریکا هماهنگ باشد. مهمترین و حیاتیترین جلسات حکومت سالهاست با آمریکاییها در عمان برگزار میشود. گفتگوها با چین و روسیه نمایشی و در عمل فاقد کمترین نتیجه بوده است.
روسها در قبال پهپادها یا سایر تسلیحات ارسالی پشیزی پرداخت نمیکنند، نه سلاح پیشرفته نه دانش فنی. در حال جنگ هستند و کدام کشور در حال جنگ است که از مهمات مجانی رویگردان باشد؟ ارسال پهپاد و موشک مجانی به روسیه خواست آمریکا برای ایجاد این ذهنیت است که حکومت ملایان از سوی روسیه حمایت میشود. در مقابل ارسال مجانی سلاحهای فاقد تاثیر به روسیه که تنها جنبه تبلیغاتی برای انحراف اذهان دارد، تحریمهای نفتی ایران تا حدود زیادی از سوی دولت بایدن برداشته شده است. میزان مجاز صادرات نفت به اندازه بقای رژیم است نه اعتلای کشور. آنها حتی در تلاش هستند با حذف چین سود نفت ارزان ایران را هم بدست آورند.
آنچه که شواهد امر از سیاستهای جاری روسیه و چین نشان میدهد این است که برای حکومت ملایان در برنامههای دراز مدت آنان جای خاصی باز نشده که به دفاعی برای استمرار آن نیاز باشد. هر سیستم متکی به مردم و پایدار در ایران منافع چین را که امروز متمایل به بازرگانی و ضرورتا آرامش است بیشتر تامین میکند. روسها برای ملایان بیوطن که مردم و میهن خود را به حراج گذاشتهاند حتی در حد طالبان هم احترام قائل نیستند. حالشان از دیدن آنان به هم میخورد و به هر شکل ممکن در رفتار و کردار آن را نشان میدهند.
عدم شرکت در انتخابات یک استراتژی است و مانند هر استراتژی دیگری باید مورد ارزیابی قرار بگیرد. تاکید بر ادامه یک استراتژی بدون ارزیابی نتایج، آن را به ایدئولوژی تبدیل میکند. نتایج حاصل از کنش عدم مشارکت در انتخابات طی چند سال گذشته چه بوده است؟ این استراتژی تا کجا میتواند ادامه یابد؟ در اتخاذ استراتژیهای سیاسی مهمترین موضوعی که باید مد نظر قرار بگیرد شرایط است که همواره متغیر و تابعی از زمان است. تبدیل استراتژی به ایدئولوژی زمینهساز تبدیل هر سیستم به حکومت اسلامی است.
حکومت نگران مشروعیت داخلی و خارجی نیست. امروز کثرت حضور مردم در انتخابات نشان مشروعیت نظام و قلت حضور نشان نامشروع بودن آن نیست. به کار بردن کلمه مشروعیت برای حکومتی که حتی طالبان آن را جدی نمیگیرد دور افتادن از اصل موضوع است. گروهی جنایتکار و تبهکار مملکتی را به گروگان گرفتهاند، کدام مشروعیت؟
مجوز فروش نفت از سوی آمریکا، حکم دادگاه کانادایی در مورد سقوط هواپیما، آزادی حمید نوری، تنشزدایی و توسعه مراودات کشورهای اروپایی و منطقه علیالخصوص عربستان با ملایان به ما نشان داد هیچ کشوری در مناسبات خود موضوع مبهمی به نام مشروعیت یا عدم مشروعیت طرف مقابل را لحاظ نمیکند بلکه این منافع است که نقش تعیینکننده دارد. ابراز تمایل و تلاش سایر کشورها برای تصحیح و تحکیم مناسبات با حکومت نشان میدهد با ادامه حکومت اسلامی در ایران مشکلی ندارند.
ایرانیان ناچارند این موضوع مهم را در کنشهای سیاسی خود لحاظ کنند که دولتهای مختلف در قبال اتفاقات ایران نه تنها بیتفاوت نیستند بلکه از بقای حکومت که با منافع آنان هم سویی بیشتری دارد جانبداری میکنند. اگر روزی احساس کنند شرایط در حال تغییر است آنان نیز در راستای دفاع از منافع ملی خود تغییر موضع خواهند داد. تمام دولتها میدانند در ایران با حکومتی که از منافع مردم ایران دفاع میکند سروکار ندارند، ولی ذرهای برایشان مهم نیست. در همین راستا شرکت یا عدم شرکت مردم ایران در انتخابات هم برایشان بیاهمیت است.
عرصه مناسبات بینالملل تابع نظم طبیعی است و در طبیعت هر سیستمی که توان پایداری و ‘’وجود’’ داشته باشد مشروعیت دارد. طالبان را هیچ کشوری به رسمیت نشناخته است ولی در عمل برای آن مشروعیت قائلند. برای ناظر خارجی مهم توان برقراری ثبات است. آنان فاصله گرفتن مردم از عرصه سیاست و سکوت قبرستانی حاکم بر مملکت را آرامش و ثبات تلقی کرده آن را حمل بر توانایی حکومت در تحمیل اراده خود بر مردم میبینند که در سیاست امر مهمی است. در عربستان یا امارات انتخاباتی وجود ندارد ولی ثبات وجود دارد که حاصل رفاه و رضایت مردم است و همین برای ناظر خارجی کفایت میکند. مشروعیت را در عرصه بین الملل توان و میزان پایداری سیستم مشخص میکند نه حضور مردم در انتخابات.
مشارکت مردم در انتخابات یعنی به چالش کشیده شدن رهبری و سیاستهایش که غیر از شکست نبوده است. خامنهای در چند انتخابات اخیر هیچ تلاشی برای افزایش حضور مردم نکرد. بلکه عامدانه با حذف کاندیداهای مورد وثوق مردم سعی در کاهش مشارکت آنان داشت. مشارکت بیشتر یعنی طلبکار بیشتر. نگاهی به چشمانداز نشان میدهد نومید شدن اکثریت مردم از صندوق رای که به خروج خودخواسته آنان از عرصه سیاست منجر شد نوعی موفقیت برای حکومت بوده است که به هر شکل توانسته مردم را از معادلات حذف کند.
طی سالهای طولانی ناامید ساختن مردم از توانایی ایجاد تغییر بزرگترین آرزوی خامنهای بوده است. او گمان میکند با ایجاد نومیدی موفق به حذف مردم و خلاصی یافتن از دست واکنشهای آنان شده و صحنه به دلخواه و بدون هیچ مشکلی برای انتقال قدرت و تحمیل ادامه این فلاکت بر مردم چیده شده است. تجربه دههها نشان داده است هر وضعیتی که او از آن راضی است قطعا به زیان مردم و منافع ملی و هر وضعیتی که او از آن ناراضی است قطعا واجد منفعتی برای مردم و مملکت است. صحنه خالی از وجود مردم موجب رضایت اوست.
اگر تغییر راهبرد عدم مشارکت در انتخابات و بازگشت مردم به صحنه سیاست میتواند در شرایط اسفناک زندگی که بسیاری را به سمت نومیدی و افسردگی سوق داده تغییری ایجاد و آن را به سمت بهبود و امید هدایت کند کوشش در این مسیر موجه است. اساسیترین موضوع ‘’مردم’’ است.
عقبنشینی یک استراتژی مقطعی است. عقبنشینی دائم قبول شکست است. شاید امروز شرکت در انتخابات به جای عدم شرکت در آن مانند تغییر استراتژی از عقبنشینی به حمله بوده و موثر باشد. تجربه عدم مشارکت در چند انتخابات اخیر به امر مثبتی منتهی نشد.
در شرایط فعلی، انتخابات فارغ از هر نتیجه در بدترین حالت فرصت مناسبی برای ایجاد موجی اجتماعی است که کمترین دستآورد آن نمایش عظمت مفهومی زنده به نام “مردم” است. ملاقات تک تک اعضای جامعه با “مردم”. مثل رودررو شدن هر قطره آب با کل اقیانوس. شکلی از تجدید عهد هر انسان با جامعه که در سنت ایرانشهری از متعهد بودن به آن به آبرو داشتن نزد مردم تعبیر میشود. سوسیالیسمی که در ایران کیفیت رو به افزایش خود را از لیبرالیسم در حال پرورش در وجود هر فرد با افزایش آگاهی دارد. مانند میانگین کیفیت آب یک دریا که نتیجه میزان املاح در هر قطره است.
مدتهاست مردم فقط از طریق شبکههای اجتماعی با هم در ارتباطند. باید دوباره با خود ملاقات کنند و انتخابات فرصت مناسب این دیدار است. از انتخابات میتوان برای تجمع دوباره نیروهای متفرق شده، گفتگوهای رودررو، تجدید روحیههای آسیب دیده، ارزیابی نیروها و سازماندهی مجدد استفاده کرد.
شاید قرار گرفتن نیروی فشرده و قدرتمند میل به تغییر پشت سر نامزد متفاوتی مانند دکتر پزشکیان در وضعیت ضعف و استیصالی که حکومت در آن دست و پا میزند امکان نواختن ضربهای اساسی به یک سیستم پوسیده را در فرصت مناسب مهیا سازد. البته کمک به انتخاب جلیلی کار حکومت را زودتر به پایان نزدیک میکند ولی آسیب بسیاری بر جا خواهد گذاشت که برای امنیت کشور خطرساز خواهد بود.
پزشکیان اهل تقوا و دانش است. به واسطه سیاستهای بیگانگان و همراهی حکومت آخوندی در جهت ایجاد تفرقه بین مردم کمی بوی برکه قومگرایی گرفت. برای حرکت در مسیری که انتخاب کرده ناچار است از برکه دل بکند، با رودخانه همراه شود و تن به آب دریای ایثار که با آن آشناست بزند. او برای ایران جنگیده است. شاید فرزند ستارخان بار دیگر پرچم آزادی ایران را از آذربایجان به تهران برساند.
به گمانم کمی زیادی حرارت به خرج دادم و کمی هم زیادی طرفداری کردم و احتمالش اصلا کم نیست فردا بدتر از خاتمی و روحانی باشد. حسابی خجالتمان بدهد و باز به تمامی افسرده و پژمرده شویم. ولی اشکالی ندارد. مردم جان و سلامتی و کار و زندگی و آزادی و عزیزان خود را در این راه از دست دادهاند. خجالت کشیدن و شرمندگی و افسردگی در این مسیر هیچ هم حساب نمیشود. بدنامی کمترین خطری بود که در ره منزل لیلی در کمین شیخ صنعان بود.
هر اتفاقی مانند تقلب در انتخابات در شرایط خشم و انزجار بیحد عمومی میتواند رها کننده نیروی نهفته در جامعه باشد که برخلاف گذشته چندان اصلاح گر و منفعل نیست و در شرایط کنونی ضعف و شکست همه جانبه خامنهای میتواند به خیز بزرگی درجهت ایجاد تغییراتی اساسی منتهی شود.
امروز برآیند انرژیهای نهفته در ارادههای معطوف به تغییر در اجتماع هر اصلاحی در حکومت را مانند ترک ایجاد شده در یک سد به سمت انهدام و براندازی هدایت میکند. به خصوص در پی شرایط ایجاد شده پس از مقابله سپاه با خامنهای جلوگیری از اصلاحات توسط یک دولت اصلاحطلب با پشتوانه رای بالا به سادگی گذشته ممکن نیست.
احتمال بسیار اندکی وجود دارد بعد از این سران سپاه به دستور خامنهای نامه سرگشاده تهدیدآمیز برای ترساندن مردم و رئیس جمهور در جراید منتشر کنند.
باید انرژی بسیاری را مهیا ساخت. ما از شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نیت خیری برای حکومت نداریم. به خاطر شخص پزشکیان یا اصلاحطلبان نیست. گرچه منزه بودن پزشکیان از فسادهای مالی در سیستمی که با دستور اکید خامنهای مبنی بر عدم پیگیری فساد که عملا توصیه به فساد است و لجن از در و دیوارش سرازیر است شکلی از نافرمانی و جنگیدن برای حفظ شرافت دارد. یک سیاستمدار اصولگرای مومن ترسان از خدا و معتقد به حساب و کتاب آخرت نمیتواند قلبا یک اصلاحطلب نباشد. آیین بندگی خدا با بندگی خامنهای بسیار متفاوت است.
حتی اگر در پایان هیچ اتفاقی در جهت تحقق خواستههای مردم رخ ندهد باز نمایش حضور انبوه مردم تک به تک آنان را به قدرت عظیمی که پشتوانه آنان است برای تاثیرگذاری بر تحولات آینده امیدوار نگه میدارد و نقشه شوم نومید ساختن مردم بر باد میرود.
“مردم”، این مهمترین کلمه در فرهنگ لغت فارسی که کلمات مهم و کلیدی بسیاری مانند شاه، کشور، حکومت، قانون، عدالت، فرهنگ، آزادی… در کنار آن معنا پیدا میکنند با حضور افراد کنار هم متجلی میشود و انتخابات میتواند فرصت کمیاب این تجلی باشد. تجربه کردیم که ‘’عدم’’ مردم در صحنه تاثیرگذار نیست. نبود مردم نه به چشم دیگر کشورها بد آمد نه مایه نگرانی حکومت شد و نه دستاوردی برای ایران داشت. تنها با بودن مردم در صحنه امکان تغییر شرایط وجود دارد. روبرو شدن ناگریز با سرخوردگی، ناامیدی، خشم، اندوه، انزجار، درد، رنج و البته امید نشان وجود داشتن و بودن است. مساله بودن است نه نبودن.
استراتژی، تصمیم عقل با در نظر گرفتن شرایط است. شاید برای گرفتن نتیجهای بهتر در تکاپوی عبور از مرداب عمیق حکومت دینی تغییر استراتژی ضروری باشد.
شاید زمان برای شبیخون و غافلگیری مناسب باشد.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
دو گروه عمده که معمولا در سالهای ۷۶، ۸۸، ۹۲ به کاندیدای اصلاحطلبان و یا نزدیک به آنها رای میدادند در انتخابات مشارکت نخواهند کرد و یا هنوز مردد هستند. گروه اول کسانی که بعد از سرکوبهای دی ۹۶، آبان ۹۸، سرنگونی هواپیمای اوکراینی و دروغهایی که سه روز به مردم گفته شد با تعریف یک مرز اخلاقی برای خویش با خود عهد کردهاند دیگر در انتخاباتی که در جمهوری اسلامی و با ساختار موجود انجام میشود شرکت نخواهند کرد. مدیریت غلط کرونا و جلوگیری از واردات واکسن و نهایتا سرکوبها در جریان جنبش زن زندگی آزادی در ۱۴۰۱ و انتخاباتهای خالصسازی شده مجلس در ۹۸، ریاستجمهوری ۱۴۰۰ و مجلس ۱۴۰۲ نیز آنها را در تحریم یا عدم مشارکت مصصمتر نیز کردهاست.
گروه دوم کسانی هستند که بیشتر از زاویه فایدهگرایی و عدم کارآمدی حاکمیت دوگانه مخالف مشارکت هستند. میگویند گیریم که پزشکیان به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد، از فردای ورود او به پاستور کارشکنیها آغاز میشود. اگر هم با اقداماتی مانند واردات واکسن یا تصویب پیوستن به FATF موافق باشند چون بدست یک رئیس جمهور اصلاحطلب قرار است انجام شود چوب لای چرخ میگذارند و مخالفت میکنند، ریش و قیچی دست خودشان باشد شاید امور بهتر هم به نفع مردم و مملکت پیش برود و جنگ قدرت در بالا نیروها و امکانات کشور را وارد درگیری فرسایشی و هرز رفتن نکند. این نگاه و یکدست سازی قدرت که از ۱۴۰۰ اجرا شده بود البته در عمل شکست کامل خورد.
البته این به این معنی نیست که گروه دوم دغدغه اخلاقی بهخاطر اتفاقات تلخ رویداده ندارند یا گروه اول عدم کارآمدی را نیز از دلایل عدم مشارکت خود، نمیدانند.
ضمن احترام به انتخاب گروه اول و دغدغههای اخلاقی آنها، استدلال آنها این اشکال را دارد که بودن یک رئیس از طیف جمهور اصلاحطلب و سرکوب یک جنبش و حرکت اجتماعی و اعتراضی و یا دستگیری مخالفان و ادامه حصر از سوی حاکمیت را معادل تایید این سرکوب یا بگیر و ببند و ادامه حصر از سوی آن رئیس جمهور می دانند. در تیر ۷۸ آقای خاتمی و دولتش پشت سرکوب دانشجویان و حوادث کوی دانشگاه تهران نبودند. همچنین اظهارت رحمانی فضلی وزیر کشور روحانی در مورد سرکوب معترضان قابل دفاع نیست، اما فرماندهی نظامی و انتظامی کشور و اصولا تصمیم در مورد سرکوبها و دستگیریهای مخالفان سیاسی و یا روزنامهنگاران منتقد در اختیار رئیس جمهور نیست. از اینگذشته چرا عدهای مشارکت در انتخابات و برگزیدن یک رئیس جمهور اصلاحطلب را به منزله چک سفید امضا دادن به حاکمیت برای اینکه هرکاری و هر سرکوبی میخواد بکند، میدانند؟!
چگونه میشود شعارگونه رای دادن برای بهبودی وضعیت زندگی، مدیریت کارشناسانه امور کشور و گشایش نسبی فضای سیاسی را معادل مهر تایید زدن بر وقایع تلخی و خونریزی احتمالی بعدی که سرکوبگران باعث آن هستند، دانست؟ اتفاقا کسانی که رای میدهند برای از بین بردن تیغ سرکوب یا حداقل کند کردن آن تیغ به پای صندوقهای رای میروند. با چه استدلال منطقی میتوان رای دادن را تایید آن خونریزیها، زندانها و ادامه حصر دانست؟رای دهندهها برای ادامه دادن به این سیاهکاریها رای دادهاند یا برعکس برای خاتمه آنها؟
از فردای روز رایگیری نیز حاکمیتی که به خواست مردم گردن نمینهد مقصر است، نه رئیس جمهوری که به خاطر محدودیتهای قانونی و فراقانونی فرضا نتوانسته به همه وعدههای خود عمل کند. اینکه حکومت در انظار داخل و خارج نمایش مشارکت و پشتیبانی مردمی میدهد تا آنجا معتبر است که به خواستهای مطرح شده در آن مشارکت گردن نهد. به میزانی که از گردن نهادن به خواست مردم دوری کند آن نمایش مشارکت نیز به اعتراض و مخالفت تبدیل میشود.
پس حتی اگر از زاویه اخلاقی هم نگاه کنیم، تلاش برای بیشتر نشدن کشتهها یا کمتر شدن اخراج دانشجویان و اساتید و کاهش ندانمکاریهای مدیریتی عملی اخلاقیتر است تا واگذار کردن عرصه مدیریت کشور به نالایقان.
ایراد گروه دوم یعنی بیحاصل حتی زیانبار بودن مشارکت بخاطر جنگ فرسایشی حاکمیت دوگانه و اتلاف منابع و وقت، اتفاقا واردتر است. چراکه شاهد مثال مانند دور دوم دولتهای خاتمی و روحانی را دارد. که منتقدین میتوانند ایراد بگیرند مشکلات جنگ فرسایشی حاکمیت دوگانه هست، که بنظر نمیآید با توجه به تجربه حکومت از حاکمیت یکدست و همچنین چینش تایید صلاحیتهای این دوره از سوی شورای نگهبان، اینبار چندان مشکلساز باشد.
البته تمایل به عدم مشارکت به نوعی در تجربه تعامل دولتهای خاتمی و روحانی با هسته سخت قدرت نیز ریشه دارد. اگر هم محمد خاتمی و حسن روحانی در دوره دوم ریاست جمهوری خود که دوره کارشکنیهای فراوان و بنبست برای این دو دولت بود از مقام خود کنارهگیری کرده بودند این سنت را میان طیف اصلاحطلبان پایهگذاری کرده بودند، که به احترام آرای مردم آنگاه که کاری نمیتوانند از پیش ببرند، زمانی که میبایست نظارهگر سرکوب مردم بدون توان برای جلوگیری از آن باشند و آنگاه که با تناقض قدرت و مسئولیت در حاکمیت روبرو میشوند، استعفا میدهند. کنارهگیری آنها سرمایهای میشد برای حفظ بهتر اعتبار اجتماعی برای سیاستورزی کارآمدتر در آینده. چنانکه عدم مشارکت خاتمی در انتخابات ۱۴۰۲ مجلس، به ترمیم اعتبار او در افکار عمومی منجر شد.
به جز مهدی بازرگان که پس از ۹ ما نخستوزیری دولت موقت در آبان ۵۸ پس از اشغال سفارت امریکا استعفا داد، در فرهنگ سیاسی ایران پس از انقلاب و حتی از زمان معنیدار شدن انتخابات از دهه ۷۰ به بعد که از حالت مناسکی خارج شد، این اقدام از جانب سیاستمداران حتی هنگامی که به بنبست رسیدهاند، بکار گرفته نشده است. رسمی که در بسیاری از دیگر کشورها جا افتاده است و ابزار اعتراضی مهمی است بدون هزینه سیاسی بالا.
استعفا یعنی احترام به آرای رای مردم، پاسداشت انتخاب و ارزشهایی که آنها را به پای صندوقهای رای آورده بود، یعنی خط قرمز برای خود قائل بودن و زیر بار هر زورگویی از سوی هسته سخت قدرت نرفتن، یعنی پاسداشت حاکمیت قانون، همان قانون اساسی موجود بدون درگیر شدن با هسته سخت قدرت. یعنی درازمدت فکر کردن و سرمایه سیاسی خود را به ثمن بخس نفروختن و حداقل تسلی بخشیدن به رایدهندگان سرخورده از عملی نشدن وعدهها. یعنی اصول و پرنسیپ سیاسی داشتن، که بدون آنها حاکمیت نیز رقیب را جدی نمیگیرد. نهایتا، کنارهگیری از قدرت پیش از پایان دوره ریاست جمهوری، به مثابه بازپسگیری رای مردم است بدون تنش و یا خروج از اصلاحطلبی.
در اهمیت استفاده از استعفا یا کنارهگیری از قدرت همین بس که چه در دور دوم خاتمی و چه در دور دوم روحانی هرگاه که زمزمه به بنبست رسیدن رئیسجمهور و لزوم کنارهگیری او از سوی برخی از اصلاحطلبان مطرح شد، نگاه همان هسته سخت قدرت این کار نکوهش و «فرار از مسئولیت» خوانند! هم هر ۹ روز برای محمد خاتمی یک بحران تازه میآفریدند هم طرح «خروج از حاکمیت» را گناه کبیره ارزیابی میکردند. اگر برای ورود به انتخابات باید خط قرمز و شروط خود را داشت، برای ماندن در حاکمیت نیز باید خط قرمز داشت و هر فشار و محدودیتی را تحمل نکرد. ماندن در پست ریاست جمهوری درحالیکه شأن و احترام آن مقام که آرای مردم را پشتوانه خود دارد رعایت نمیشود، سوختن و ساختنی است که از سوی رای دهندگان توهین و بیتوجهی به آرای خود تلقی میشود. آنها بخاطر انتظارات و انجام برخی اقدامات به رئیس جمهور اصلاح طلب میدهند، نه اینکه که رئیسجمهورشان دست بسته در قدرت بماند و زیر بار هر فشار و محدودیتی برود.
بدون شک نبود سنت استعفا و ماندن در حکومت به هرقیمت تا پایان دوره هشتساله، در تشویق مخالفان و مرددان به عدم مشارکت موثر است. مسعود پزشکیان اعلام داشته است اگر پیروز شود درصورت کارشکنیها و مانعتراشیها کنارهگیری میکند. اگر کاندیدای اصلاحطلبان بطور واضح و روشن در متینگهای انتخاباتی خود و در آخرین مناظره که روز دوشنبه چهارم تیرماه برگزار میشود بر این عزم خود تاکید کند، حتما بر میزان مشارکت به نفع خویش خواهد افزود.
■ جناب فرخنده گرامی. مشکل اکثر ما این است که از اصلاحطلبان انتظار انقلابی بودن داریم. شاید معنی اصلاح سیاسی را هنوز درک نکردهابم، که معنایش بده بستان است. ایرادمان این است که مثلا فردی گفته آنها در زمین حکومت بازی میکنند. خوب این یعنی سیاست و چارهای غیر از این نیست. آیا راه حل بهتری غیر از انقلاب و خونریزی هست؟ نهایتا هر ایرادی که ما به اصلاحطلبی داریم به نفع حکومت تمام میشود، چون قدرت و نیروی مخالفین حکومت را میشکند. نمونه جدید آن اعتراض و اخطار آقای موسوی است. چه گروهی از این ژست و اخطار خوشحال و نفع میبرد غیر از حکومت. براندازای که نتیجه آن به جائی نرسید و نمیرسد. چون از دید کشورهای غربی الترناتیوی وجود ندارد که از او حمایت کنند. و تجربه عراق را آموختهاند. پس غیر از ایراد و تخطئه که فقط به نفع حکومت است چه روشی را پیشنهاد میکنند؟
با احترام کاوه
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
![]() |
انتخابات فرمایشی-نمایشی در حاکمیت ولایی، و پیشبینیپذیری اقتصاد ایران
پیشبینیپذیری اقتصادی (Economic predictability)، از جمله شرطهای جلب اعتماد سرمایه گذاران خارجی و داخلی، نهادهای رتبه بندی ریسک، بانکهای جهانی و رشد اقتصادی فراگیر و پایدار است. پیشبینیپذیری اقتصادی، دارای پیامدهای مثبت اقتصادی است؛ و برای مثال موجب میشود تا هزینه بازرگانی بین المللی، هزینه معاملات بانکی، نرخ بهره بانکی و نرخ تورم کاهش یافته؛ و ارزش پول ملی تقویت شود.
بر اساس ارزیابی موسسات جهانی مدیریت ریسک و رتبه بندی(International rating agencies)، چنین شرطی در سیاست و اقتصاد ایران فراهم نیست. به همین دلیل اقتصاد ایران در رتبهبندی بینالمللی با بالاترین رتبه ریسک و کمترین اعتبار توصیف میشود.
پیشبینیپذیری اقتصادی به توانایی یک کشور یا یک سیستم اقتصادی در ایجاد ثبات نهادی، ثبات سیاستگذاری، ارائه اطلاعات دقیق و قابل اعتماد درباره آینده اقتصادی، اشاره دارد. این پیشبینیپذیری، معمولاً شامل متغیرهایی نظیر سیاستهای مالی و پولی، نرخ تورم، رشد اقتصادی، نرخ بهره و نرخ ارز است.
انتخابات فرمایشی-نمایشی در حاکمیت ولایی-رانتی تأثیرات عمیقی بر پیشبینیپذیری اقتصادی(Economic predictability) دارد و زمینه ساز “نویز سیاسی-اقتصادی است”. نویز سیاسی-اقتصادی(Political-economic noise)، موجب میشود که فرآیندهای تصمیمگیری، سیاسی و اقتصادی، دچار آشفتگی و ناسازگاری درونی شده؛ و بنابراین قابل پیشبینی نباشند.
این امر میتواند محصول تغییرات ناگهانی در نهادهای تصمیمگیری، سیاستها، قوانین، و مقررات بوده، و یا نهادهای اجرائی با اعمال خودسرانه تمایلات خود، به آشفتگی دامن بزنند. از آن رو که نامزدهای انتخابات فرمایشی-نمایشی منحصرا سرسپردگان حاکمیت ولایی هستند؛ و همه تمایلات سیاسی جامعه را نمایندگی نمیکنند؛ لذا، روند انتخابات شامل، جامع، حزبی، شفاف، رقابتی و عادلانه نیست. بنابراین نمیتواند مشارکت پایدار اکثریت شهروندان و نهادهای مدنی در فرایند سیاسی را جلب کرده؛ و به عنوان ابزاری برای نمایش مشروعیت بخسی به رژیم ولایی، مورد استفاده قرار گیرد.
پیشبینیپذیری اقتصادی (Economic predictability) مشروط به تحقق شرایط زیر است:
- ثبات سیاستگذاری اقتصادی: سیاستگذاری اقتصادی شفاف، با سازگاری درونی و پایدار، که به طور ناگهانی تغییر نمیکند.
- شفافیت و قابلیت پیشبینی قوانین و مقررات: قوانین و مقررات اقتصادی باید واضح، پایدار و قابل پیشبینی باشند؛ تا بازیگران اقتصادی اعم از داخلی و خارجی و کسب و کارها، بتوانند بر اساس آنها برنامهریزی کنند.
- مشروعیت و ثبات نهادینه حاکمیت و موسسات مربوطه: سیاستگذاری اقتصادی شفاف، با سازگاری درونی و پایدار، زمانی موثر است که مدیریت عمومی و نهادهای حاکمیتی دارای ثبات پایدار باشند.
- اطلاعات قابل اعتماد: دسترسی به دادهها و اطلاعات اقتصادی دقیق و بهروز که روند تصمیمگیری بازیگران اقتصادی را بهبود بخشد.
- ثبات سیاسی و اجتماعی: یک محیط سیاسی و اجتماعی با ثبات که مخاطره و ریسک غیر منتظره را کاهش دهد.
- نظام قضایی عادلانه و کارآمد: وجود یک سیستم قضایی مستقل و بیطرف، و فارغ از فساد که بتواند به طور عادلانه و سریع با کمترین هزینه اختلافات اقتصادی را حل کند.
بر پایه بیش از چهار دهه تجربه، و همچنین آموزههای اقتصادی، میتوان ادعا کرد که انتخابات فرمایشی-نمایشی در حاکمیت استبدادی رانتی ولایی، و پیشبینیپذیری اقتصادی، دارای سازگاری نیستند؛ چون مجلسی که در روند انتخابات فرمایشی-نمایشی مستقل از شخص رهبر ارادهای ندارد؛ و نمیتواند بازتاب آرا شهروندان و نهادهای مدنی نظیر احزاب و سازمانهای مردم نهاد باشد. بنابراین دارای استقلال از رهبر خودکامه، و برخوردار از پایگاه در میان شهروندان نیست. دلایل گوناگونی که ناسازگاری میان انتخابات فرمایشی-نمایشی در حاکمیت رانتی ولایی و پیشبینیپذیری اقتصادی را توضیح میدهند؛ به شرح زیر هستند.
حاکمیت خودکامه ولایی: پیشبینیپذیری اقتصادی در حاکمیتهای خودکامه استبدادی معمولاً ناچیز است. چه، اراده رهبر خودکامه مستبد، حاکمیت را هدایت کرده؛ و نهادهای قانونی مانند قوه مقننه یا قضاییه، ابزارهای شخص حاکماند. در همین راستا، حقوق اساسی شهروندان و نهادهای اقتصادی و اجتماعی نظیر آزادی شخصی، حقوق مالکیت، مشارکت مدنی شهروندان و ...، با تمایل شخص رهبر یا نهادی ولایی نقض میشود. افزون بر این، تصمیمات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که به تناسب منافع شخصی ولی فقیه یا نهادهای وابسته، اتخاذ میشوند؛ در موارد بسیاری با مقررات و مصلحت عمومی و بلند مدت کشور سازگاری ندارد.
دخالت نهادهای ولایی: نهادهای ولایی- نظیر سپاه پاسداران، بسیج، ستاد فرمان امام- علیرغم مالکیت و مدیریت بخش عمده اقتصاد ایران در موارد بسیاری از مقررات و قوانینی نظیر قوانین مالیاتی پیروی نمیکنند؛ و تابع منافع زودگذر فرماندهان و مدیرانشان هستند. خصولتیهای حکومتی نیز با اقتداری که دارند، نیز اینچنیناند. بیثباتی سیاسی و اجتماعی: انتخابات فرمایشی معمولاً منجر به انحصار قدرت در میان باندهای سرسپرده رهبر ولایی و نارضایتی و اعتراضات مردمی میشود. این بیثباتیهای سیاسی و اجتماعی، قائدتا به بیثباتی اقتصادی منجر میشود، زیرا بنگاههای اقتصادی و کسبوکارها و سرمایهگذاران، نمیتوانند در محیطی که بالقوه پرتنش است فعالیت کنند. در صورتی که تنشها به نا آرامی کشیده شود، آشفتگی سیاسی و اجتماعی به فرار سرمایه خواهد انجامید. فرار سرمایه از ایران، تایید کننده این امر است.
کاهش سرمایه اجتماعی و مشروعیت حکومت: انتخابات فرمایشی سرمایه اجتماعی و مشروعیت حکومت را زیر سؤال میبرد. هنگامی که شهروندان احساس کنند انتخاباتی که برگزار میشود عادلانه و آزاد نیست، اعتماد به حکومت کاهش مییابد. این کاهش سرمایه اجتماعی و مشروعیت به بیثباتی سیاسی و اجتماعی منجر شده؛ و پیشبینیپذیری اقتصادی را کاهش میدهد.
تغییرات غیرمنتظره در سیاستها: در حاکمیت ولایی اهداف اقتدارگرایانه و منافع باندهای گوناگون حاکمیت اصل است؛ و سیاستگذاریها به دلایلی از جمله منافع جناحها، و باندهای قدرت، تغییر کرده؛ و مبتنی بر کارشناسی نیست. این تغییرات غیرمنتظره باعث بیثباتی در امور اقتصادی و بازارها گردیده؛ و توانایی برنامهریزی بلندمدت را از شرکتها و سرمایهگذاران میگیرد.
فساد و رانتخواری: مجلسی که در روند انتخابات فرمایشی-نمایشی فراهم میآید، قادر نیست تا کارکرد نقش نظارتی خود را اجرا کند. بدین ترتیب، گسترش فساد مالی-مدیریتی و مناسبات رانتی منجر به تخصیص ناعادلانه منابع و کسر بودجه دولت میشود. این شرایط نه تنها موجب کاهش بهرهوری اقتصادی، افزایش تورم و کاهش ارزش پول ملی میشود، بلکه هزینههای مستقیم و غیرمستقیم برای کسبوکارها را افزایش داده و به بیثباتی در محیط کسبوکار میانجامد.
عدم اعتماد سرمایهگذاران: سرمایهگذاران داخلی و خارجی تمایل دارند در کشورهایی سرمایهگذاری کنند که دارای ثبات پایدار و شفاف هستند. انتخابات فرمایشی-نمایشی موجب کاهش اعتماد سرمایهگذاران میشود. زیرا آنها نگران تغییرات ناگهانی در قوانین و مقررات، احتمال تنش سیاسی و اجتماعی و همچنین امنیت سرمایه خود خواهند شد.
انزوای بینالمللی و مناسبات ناپایدار جهانی: انتخابات فرمایشی-نمایشی به کاهش اعتبار بینالمللی کشور منجر میشود. کاهش اعتبار و انزوای سیاسی میتواند همکاریهای بینالمللی در زمینههای امنیتی و نظامی را تضعیف کند؛ و کشور را در مقابل تهدیدات خارجی آسیبپذیر نماید. نپیوستن ایران به کنوانسیونهای گروه ویژه اقدام مالی (افای تی اف) و تحریمهای بین المللی از مصدایق انزوای بین المللی و مناسبات ناپایدار جهانی است؛ که هزینههای گزافی را برای اقتصاد ایران و بازرگانی خارجی آن به همراه آورده است.
نوسانات ارزی و تورم و پیشبینیپذیری اقتصادی: سیاستهای اقتصادی غیرشفاف و تصمیمگیریهای ناگهانی و پیشبینیناپذیری اقتصادی، به نوسانات شدید در نرخ ارز و تورم افسار گسیخته منجر شود. این نوسانات اقتصادی موجب میشود که کسبوکارها نتوانند وضعیت اقتصادی و فضای اقتصادی را پیش بینی کنند؛ و در چنین شرایطی مدیریت واحدهای اقتصادی به محاق میرود. ناتوانی بنگاها در پیش بینی و برنامهریزی، بهرهوری آنها را کاهش داده؛ و آنها را به سمت توقف فعالیت یا ورشکستگی سوق میدهد.
نتیجهگیری
در مجموع، انتخابات فرمایشی-نمایشی در حاکمیت ولایی رانتی، با ایجاد بیثباتی سیاسی و اقتصادی، افزایش فساد و رانتخواری، و کاهش شفافیت، به طور قابل توجهی پیشبینیپذیری اقتصادی را کاهش میدهد. ترکیب همافزای این عوامل باعث میشوند که اقتصاد کشور نه تنها نتواند به طور فراگیر و پایدار رشد کند، بلکه در معرض نوسانات شدید و غیرقابل پیشبینی قرار گیرد.
در چنین شرایطی بازیگران اقتصادی با عدم اطمینان گسترده مواجه هستند؛ که به فرار یا کاهش سرمایهگذاری انجامیده؛ و رشد اقتصادی کشور را دچار اختلال میکند. در فقدان رشد کافی اقتصادی، گسترش فقر، نابرابری و کاهش استاندارد زندگی اجتناب ناپذیر خواهد بود.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
فقط یک نامزد اصلاحطلب/میانهرو از فرآیند سختگیرانه بررسی صلاحیتهای شورای نگهبان عبور کرده است تا در انتخابات ریاست جمهوری در ۸ تیر، پس از مرگ ناگهانی ابراهیم رئیسی در سقوط هلیکوپتر، رقابت کند.
مسعود پزشکیان، یک جراح قلب ۶۹ ساله، تا کنون توجه زیادی را به خود جلب کرده است. او تجربه منحصر به فردی دارد، زیرا هم وزیر بهداشت در دولت اصلاحطلب محمد خاتمی بوده و هم عنوان نایب رئیس مجلس شورای اسلامی را یدک میکشد. علاوه بر این، او از میراث آذری خود در کشوری که گروههای قومی به طور سنتی از نماینده خود حمایت میکنند، بهره میبرد و آذریها دومین گروه بزرگ قومی در ایران را تشکیل میدهند. اعتبار او با توجه به خدمتش در جنگ ایران و عراق و نداشتن هیچگونه لکه فساد مالی در سیستمی که اغلب به دلیل فساد معیوب است و نمونه اعلای این ضربالمثل ایتالیایی است که “پول عمومی مثل آب مقدس است؛ همه به آن دست میاندازند”، بیشتر تقویت شده است.
با این حال، پزشکيان، که عملکردهای اولیهاش در مناظرات ضعیف بود، ممکن است توسط ریاضیات انتخاباتی شکست بخورد. بزرگترین چالشی که با آن روبروست نه لزوماً از رقبا، بلکه از کرختی و بیتفاوتی رایدهندگان است که ممکن است پس از چندین بار ناامیدی از اینکه انتخابات ریاست جمهوری به طور اساسی ماهیت نظام سیاسیای که در آن یک ولی فقیه حرف آخر را در همه مسائل کلیدی میزند، تغییر نداده است، از رای دادن خودداری کنند
متوسط نرخ مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری در ایران در بیست سال گذشته ۶۸٪ بوده است، در حالی که نرخ مشارکت در انتخابات مجلس ۵۲٪ بوده است. با این حال، از سال ۱۳۹۱، مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ۲۴٪ کاهش یافته و انتخابات مجلس شاهد کاهش ۲۳٪ بوده است. این کاهش به افزایش فاصله بین دولت و شهروندان نسبت داده میشود که توسط عواملی مانند سرکوب جنبش سبز در سال ۱۳۸۸، جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱ علیه حجاب اجباری و بدتر شدن شرایط اقتصادی به دلیل تحریمها و بیکفایتی مدیریتی تقویت شده است
دادهها نشان میدهد که در دو دهه گذشته، نامزدهای اصلاحطلب و میانهرو زمانی در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شدهاند (در سالهای ۱۳۸۰، ۱۳۹۲، ۱۳۹۶) که مشارکت رایدهندگان بیش از ۷۰٪ بوده است. از این روند انتخابات ۱۳۸۸ را مستثنی میکنیم که بسیاری بر این باورند که از نامزد میانهرو میرحسین موسوی دزدیده شد تا محمود احمدینژاد برای دوره دوم رئیس جمهور شود، حتی با وجود اینکه ۸۵٪ از رایدهندگان شرکت کردند.
طبق این الگوی تاریخی، کمپ میانهرو نیاز دارد حدود ۴۲ میلیون از ۶۱ میلیون واجدین رای در انتخابات ۸ تیر شرکت کنند تا پیروز شوند. با توجه به اینکه تنها ۲۹ میلیون نفر در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و تنها ۲۵ میلیون نفر در انتخابات مجلس ۱۴۰۳ شرکت کردند، منطقی است که بپرسیم آیا پزشکیان میتواند دو سوم از واجدین شرایط را برای رای دادن بسیج کند یا خیر. این ممکن است یک کار بسیار دشوار باشد، با توجه به محدودیتهای زمانی که او را از ایجاد مقرهای انتخاباتی قوی در سراسر کشور و حضور شخصی در ۳۱ استان کشور محروم میکند.
پزشکیان تا کنون برای جلب نظر افکار عمومی که دلخور و بیاعتماد، اگر نگوییم عصبانی است، و تمایز خود از بقیه نامزدها، به یک طناببازی سیاسی دست زده است. از یک سو، بر احترام خود برای آیتالله خامنهای و نظام اسلامی تاکید کرده است. از سوی دیگر، او بر ساده زیستی و تقوای شخصی خود، مخالفت با گشت ارشاد، و مهمتر از همه، خودداری از دیدن خود به عنوان تنها خردمند روی صحنه تأکید کرده است.
منتقدان او معتقدند که حتی اگر پزشکیان انتخاب شود، او نخواهد توانست کار زیادی انجام دهد با توجه به ضعف مقام ریاست جمهوری و اینکه نرخ بالای مشارکت در انتخابات تنها به مشروعیت بخشیدن به یک دولت ظالم کمک میکند. با این حال، حامیان پزشکیان با یادآوری این نکته که ایرانیان در زمان روسای جمهوری مانند خاتمی و روحانی آزادی بیشتری (هرچند محدود) را تجربه کردند، در مقایسه با احمدینژاد و رئیسی، استدلال میکنند که رای دادن به نامزدی مانند پزشکیان با توجه به گزینههای موجود، انتخاب درستی است..
یک راه احتمالی که پزشکیان میتواند از ریاضیات انتخاباتی سخت عبور کند، این است که انتخابات به دور دوم برود. ماده ۱۷ قانون اساسی مقرر میکند که اگر هیچ نامزدی در دور اول اکثریت را کسب نکند، انتخابات دور دوم بین دو نامزدی که بالاترین تعداد آرا را دارند برگزار شود. این اتفاق تنها یک بار رخ داده است، در سال ۱۳۸۴، زمانی که رقابت شدید بین اکبر هاشمی رفسنجانی و احمدینژاد ۶۲٪ از رایدهندگان را به پای صندوقهای رای کشاند. بنابراین، نرخ مشارکت ۶۰٪ (حدود ۳۶ میلیون رایدهنده) نیز میتواند به نفع پزشکیان باشد.
نتایج انتخاباتهای قبلی نامزدهای ریاست جمهوری ۱۴۰۳
مصطفی پورمحمدی | امیرحسین قاضیزاده | علیرضا زاکانی | مسعود پزشکیان | سعید جلیلی | محمدباقر قالیباف |
چهارم شد با ۴ میلیون رأی [۱۴٪]، سال ۱۳۸۴ | |||||
اعلام آمادگی کرد ولی شرکت نکرد، سال ۱۳۹۲ | رد صلاحیت شد، سال ۱۳۹۲ | کنارهگیری کرد، سال ۱۳۹۲ | سوم شد با ۴ میلیون رأی [۱۱٪]، سال ۱۳۹۲ | دوم شد با ۶ میلیون رأی [۱۶٪]، سال ۱۳۹۲ | |
رد صلاحیت شد، سال ۱۳۹۶ | کنارهگیری کرد، سال ۱۳۹۶ | ||||
چهارم شد با ۱ میلیون رأی [۳٪]، سال ۱۴۰۰ | کنارهگیری کرد، سال ۱۴۰۰ | رد صلاحیت شد، سال ۱۴۰۰ | کنارهگیری کرد، سال ۱۴۰۰ | کنارهگیری کرد، سال ۱۴۰۰ |
همانطور که در جدول بالا نشان داده شده است، تمامی نامزدهایی که برای ریاست جمهوری امسال رقابت میکنند، مدتهاست که به دنبال دستیافتن به این مقام بودهاند. انتظار میرود که «نامزدهای پوششی» مانند علیرضا زاکانی و امیرحسین قاضیزاده هاشمی برای متحد کردن رای محافظهکاران کنارهگیری کنند. همه نگاهها اما به این خواهد بود که آیا دو محافظهکار اصلی – محمدباقر قالیباف یا سعید جلیلی – نیز همین کار را خواهند کرد. اتحاد، همواره عملکرد محافظهکاران در انتخابات ریاست جمهوری نبوده است.
از سوی دیگر، جناح اصلاحطلب و میانهرو با مشکل تقسیم آرا به دلیل معرفی چندین نامزد روبرو نیست، آنگونه که در انتخابات ریاست جمهوری سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۹ از آن ضربه خوردند. علاوه بر این، پزشکیان یک نامزد جذابتر از تنها نامزد میانهرو در انتخابات ۱۴۰۰، عبدالناصر همتی، رئیس سابق بانک مرکزی ایران، است که تنها ۸٪ از آرا را کسب کرد. با محدود کردن میدان به دو نامزد در دور دوم احتمالی، پزشکیان میتواند به دست آوردن رای اصلاحطلبان و میانهروها و هموار کردن مسیر خود برای دست یافتن به مقام ریاست جمهوری، علیرغم چالشهای اولیه انتخاباتی، امیدوار باشد.
———-
* دکتر مهرزاد بروجردی رئیس دانشکده علوم انسانی، علوم و آموزش در دانشگاه علم و فناوری میسوری است. او نویسنده کتاب «روشنفکران ایرانی و غرب» و کتاب «ایران پس از انقلاب: کتابچه راهنما» است.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سالها پیش کتاب کوچکی به زبان هلندی در قطع جیبی در هلند منتشر شد که ترجمهای بود از کتابی به زبان انگلیسی به قلم یک پناهنده مجارستانی که در زمان حکومت کمونیستی در اروپای شرقی، پناهنده سیاسی در آمریکا بود. در داستانی که او به رشته تحریر آورده اگر به جای کلمه “مجارستانی” مینوشتید “ایرانی” میتوانست عین شرح حال بسیاری از پناهندگان ایرانی در دیاسپورا باشد. او چنین نوشته:
«زمانی که شوروی قدرت خود را در مجارستان مستقر نمود و مجارستان یکی از کشورهای بلوک شرق گردید عده زیادی از مجارها به کشورهای غربی گریختند و منهم به اتفاق تعدادی از هموطنانم به آمریکا گریختیم. هنوز هم زمان جنگ سرد بود و به همین دلیل هم در تمام کشورهای غربی بخصوص آمریکا با استقبال دولتها و مردم آن کشورها روبرو شدیم. تا سالها بعد از ورودمان در نشریات و رادیو تلویزیونها از ما دعوت برای سخنرانی و مصاحبه مینمودند و حتی مبلغی هم بودجه برای پرداخت سفرها و مخارجمان اختصاص دادند. خلاصه روزی نبود که ما به تبلیغ درباره سرزمین تسخیر شدهمان نپردازیم.
اقامتمان در آمریکا به طول انجامید صحبتهای ما هم جنبه تکراری پیدا کرد، روابط شرق و غرب هم ملایمتر از شروع دوران جنگ سرد گردید. توجه بسیاری از دولتهای غربی بیشتر متوجه تحولات و تغییرات در شوروی و نگاهش نسبت به غرب بود تا به شعارها، داستانها و تحلیلهای تکراری ما. برژنف و خروشچف در عین ادامه مواضع سختشان نسبت به سیستمهای سرمایهداری غرب، نوعی گوشه چشمی هم به شل کردن پاشنه دری که سفت و سخت به روی سرمایهداریها بسته بودند، داشتند مضافا به این که جذابیت زرق و برق ویترین مغازهها و سطح بالای زندگی ساکنین برلن غربی در درون آلمان شرقی نوعی جذابیت برای ساکنین سرزمینهای کمونیستی آن دیار بوجود آورده بود.
با ظهور گورباچف در صحنه سیاسی و سست شدن سلطه شوروی بر اروپای شرقی، ما به تدریج به وادی فراموشی سپرده شدیم. اعتراضات ما به سیاستمداران آمریکایی که چرا با یک رژیم سرکوبگر مماشات میکردند شنوندهای نداشت. تحولات طوری سریع صورت میگرفت که ما ناگهان شاهد کشورهای مستقلی در اروپای شرقی گشتیم که تا دیروز نوعی مستعمره شوروی محسوب میشدند از جمله کشور خود من، مجارستان. یعنی جو قسمی تغییر کرد که ما بعد از سالها مصاحبه و سخنرانی در طول سالهای تبعید ناگهان به این نتیجه رسیدیم که مردم ما با حمایت از شخصیتهایی که در درون کشور از فرصت پیش آمده کمال استفاده را نموده و بعضا خود نیز بخشی از نظام گذشته بودند، بدون کوچکترین حمایت یا دخالتی از سوی ما جامعه را به سوی استقلال و آزادی رهنمون شدند.
باد به غبغب انداختیم و با هزار امید و آرزو به مجارستان بازگشتیم با تصور و توقع یک استقبال شاهانه از سوی ملتمان از ورود قهرمانان!!! تبعیدیشان، به مجارستان. با واقعیتی روبرو شدیم که فرسنگها با انتظارات و تصورات کاذب ما فاصله داشت. بیش از تمجیدی که در انتظارش بودیم با بیاعتنائی سرد و کشندهای روبرو شدیم که ما را با این واقعیت روبرو کرد که مردم ما ، برخلاف انتظارمان، به حمایت از رهبران واقعیشان در درونمرز که در فرصت مساعد قادر بودند عاری از هرگونه انتقام و جزائی، آزادی را به ملتشان عطا کنند برخواسته بودند.
سرخورده و محزون از عزلتی که انتظارش را نداشتیم به آمریکا برگشتیم و در خانه سالمندان به انتظار روزهای آخر زندگیمان نشستهایم. آینده دردناکی که امیدوارم آینده هیچ مبارزی نباشد که دور از واقعیتهای سرزمینش در عالم رویاهای دور از دسترس فریاد زده باشد.»
با خواندن این سرنوشت از فرصت استفاده کرده روزهای اولیه انقلاب مشروطه را یاد آوری میکنم که تقیزاده و عدهای از یارانش در مونیخ نشریهای به نام “کاوه” منتشر میکردند که چند سال پیش هم به همت عدهای مجددا در کلن تجدید انتشار یافت. شما وقتی مطالبات و خواستههای آنها را در آن زمان میخوانید میبینید عین خواستهها و مطالبات امروز ماست. یعنی بیش از صد سال ما انقلاب، براندازی، سرنگونی و کودتا کردیم و هربار رژیمهای حاکم را از بالا تا پائین تغییر دادیم یا مجازاتشان کردیم ولی خواستهها و مطالبات ما از بیش از صد سال پیش تا کنون تغییری نکرده، این در حالیست که رضاشاه تبعید شد، محمدرضا شاه ناچار به ترک ایران شد، مصدق در احمدآباد محبوس خانگی گردید، بختیار گریخت، رزمآرا، هژیر و حسنعلی منصور ترور شدند، هویدا را اعدام کردند وووو.. ولی تا به امروز دموکراسی برای ما یک آرزوی دست نایافتنیست.
به گمان من این رژیم سر تا پا مسلح و جنایتکار به دلیل رشد سریع جامعه مدنی و فرهنگی به این نتیجه رسیده که حتی از انتقاد روحانیون بر روی منبرها هم مصون نیست و کشتیبان را سیاستی دگر باید. امروز هم اعلام شد که حجاببانان دیگر اجازه ندارند به ایستگاههای مترو وارد شده و ایجاد مزاحمت به زنان بد حجاب بنمایند، شاید هم تصادف هلیکوپتر رئیسی هم بیارتباط به این تغیر روش احتمالی رژیم نباشد. مجددا انتخاباتی که شباهتی هم با انتخابات مرسوم در دموکراسیهای غربی ندارد برگزار میشود و اینبار از میان کمتر بدها یک نفرشان ردصلاحیت نشده و کاندیدای ریاست جمهوریست. ما در آن شرایط رویائی، آرمانی و لوکسی به سر نمیبریم که کاندیدایی با هدف تغییر رژیم پا به عرصه بگذارد. لذا چون هیچ راه چاره دیگری وجود ندارد عقل سالم حکم میکند شانس تغییرهای پنج در صدی را بقاپیم و این پنج در صدها را تدریجا تبدیل به درصدهای بیشتری بنمائیم تا شاید بتوانیم در آینده به دروازه ورود به دموکراسی نزدیک شویم.
فرض را بر این بگذاریم که من در گوشهای دستگیرم و راه فراری هم وجود ندارد. هر روز ده تا سیلی به من میزنند حالا یک نفر میآید و میگوید من روزی یک سیلی به تو میزنم. آیا باید به او جواب رد بدهم چون من با اصل سیلی زدن مخالفم یا این که چون راه فراری وجود ندارد این یک سیلی در روز را قبول کنم به این امید که از این ستون به آن ستون فرج است.
من به این حقیقت واقفم که در جهت مخالف آب شنا میکنم و اکثریت بزرگی در خارج کشور با این نظر من مخالفند ولی وقتی میپرسم راه حلتان چیست یک مشت آرزوهای دور و دراز و شعارگونه میشنوم که بسیار دور از اقعیتهای جامعه امروز ماست که تازه برای دستیابی به همین آرزوها هم نیاز به راه حلهائیست که تاکنون برایم نامعلوم مانده.
در حقیقت تا زمانی که یک آلترناتیو واقعی، چالشگر و قدرتمند با حمایت وسیع مردمی به وجود نیاید چارهای جز تغییرات موضعی که قادر به تسکین درد و آلاممان باشد نداریم.
■ آقای مجلسی به جای توصیه یک سیلی خوردن در روز آستین بالا بزنید و در ایجاد آن آلترناتیو به قدر توان سهیم باشید. نگاهی به زندانیان سیاسی بیندازید که چگونه آن “عقل سالم” را با شجاعت به کناری نهادهاند و به پیشنهاد زندانبان میخندند. شجاعت یک خصیصه انسانی ست و وجودش موجب تحولات زیادی در تاریخ شده است دست کم نگیریدش. کدام فرج؟ اینجا من فرجی نمیبینم هر چه در آن است گدایی و خفت است که بارها تکرارش را شاهد بودهایم. این فوج ذوق زده اصلاحطلبان صف کشیده مقابل بیت رهبری اگر یک بار هم شده پشت به قدرت کنند و کنار “بیقدرتان” قاطعانه بایستند بیشک قدرت واقعی را خواهند دید. ولی مشکل این آقایان این است که به شبنم چرکین خزههای آن بیت خو کرده و از عطر سبزه و بارش باران میترسند و موریانه واهمه جدا شدن از نظام روحشان را میجود در حالی که در آستانه از دست دادن همه چیزند باز به خود چشمبند زده و وارد معرکه و بازی صحنه گردانان همیشگی شدند. آخر اگر قرار بود اصلاحی در درون نظام شود و راهی غیر از آنچه که تا به حال پیموده شده در پیش گرفته شود خوب خود هسته اصلی قدرت دست به این کار میزد و چه احتیاجی به ورود اینان داشت؟ واقعا که به خواب زدگی هم بد دردی است.
با درود سالاری
■ جناب مجلسی با درود.
جمله معروفی وجود دارد که از نویسندگان شناخته شده نقل شده است به این مضمون که “اگر در رژیمهای استبدادی انتخابات منجر به تغییر می شد هرگز اجازه انتخابات نمیدادند”. بله اینهایی که میخواهند انتخاب شوند ممکن است برای آنکه رای بیاورند حتی بگویند “نه تنها من یک سیلی هم به شما نخواهم زد (مثلا گشت ارشاد را جمع میکنم) بلکه به شما آب نبات هم میدهم (گوشت را دم در منزل تحویل میدهم،..)”. اما واضح است که نه نزدن سیلی (جمع کردن گشت ارشاد، زندانی نکردن مخالفان و منتقدان نظام، ...) در اختیار اوست و نه دادن آب نبات (افزایش حقوق کارگران در حد تورم، احقاق حقوق بازنشستگان، ..) همه اینها در واقع تحت کنترل خودکامه و گزمههای او در سپاه و دستگاه های امنیتی است که از کانالهای مختلف هم زدن سیلی و هم دادن آب نبات را کنترل میکنند. پس چرا مردم را با ایجاد ابهام در امکان بهبود اوضاع در صورت رای دادن به افراد خاصی از نامزدها دچار سردرگمی کنیم.
شرایط فرضی را تصور کنید که در روز انتخابات هیچ کس از منزل بیرون نیاید و تعداد رای دهندگان مثلا به ۵ درصد جمعیت حائز شرایط رای دادن هم نرسد. آیا فکر نمیکنید در آن صورت تغییر رفتار خودکامه بارزتر خواهد بود (سیلی زدن را متوقف و احتمالا عذرخواهی هم بکند زیرا میترسد آن ۹۵ درصد که متوجه قدرت بالقوه خود شدهاند بریزند و او و آن ۵ درصد همراهش را به تاریخ بسپارند) تا آنکه مثلا ۴۰ یا ۵۰ درصد مردم با توهم اندکی بهبود در اوضاع بروند و رای دهند. مطمئن باشید کسی که ادعا میکند زمینه را برای برداشتن گام دوم انقلاب اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی آماده میکند اگر بتواند سیلیها را بیشتر خواهد کرد تا مردم را در مسیری که فکر عقب افتادهاش مطلوب میداند روانه کند. تنها راه سیلی نخوردن گرفتن و پیچاندن دست متعدی است. ملت ایران میتواند این خودکامه متوهم را سرجای خود بنشاند مشروط بر آنکه پشت سر یک رهبری آگاه و آزادیخواه متشکل شود.
خسرو
■ جناب خسرو عزیز، شرطی را که به درستی در سطر آخر مطلبتان نوشتید همان گره معروفی است که تا باز نشود تمام ایرادها و مطالبی که شما و جناب سالاری نوشتید چیزی بیش از یک رویا و آرزو نخواهد بود. هم شما و هم من معتقدیم یک آلتر ناتیو قوی، چالشگر و مردمی تنها راه باز کردن این گره معروف است. ولی همانطور که خودتان هم در نوشته جناب سالاری خواندید ایشان از من میخواهند آستین بالا بزنم و در ایجاد این آلتر ناتیو سهم خودم را ادا کنم. آیا این به این معنا نیست که متاسفانه زمان زیادی طول میکشد تا حتی از شر آن یک سیلی هم راحت شویم. آرزوی هر سه ما یکیست ولی ظاهرا واقعیت من با واقعیت شما عزیزان متفاوت است.
داریوش مجلسی
■ آقای مجلسی عزیز. جمله پایانی که نوشتهاید: «ظاهرا واقعیت من با واقعیت شما عزیزان متفاوت است»، کاملأ به درستی، منشأ اصلی گوناگونی نظرات است. لذا نزدیکی عقاید، از میسر درک و برداشت هماهنگتر از واقعیت جامعه صورت میگیرد. و تا آنجا که به این بحث برمیگردد، «شناخت بهتر جامعه» از طریق کوشش در جهت «تغییر جامعه» صورت میگیرد.
با احترام. رضا قنبری ـ آلمان
■ مجلسی عزیز، بسیاری از حقایق تلخی را که گفتید عین واقعیت است. اما اشتباه بزرگ برخی از ما ارزیابی از هسته اصلی حاکمیت جمهوری اسلامی است، در مخیله رژیم هرگز نمیگنجد که “کشتیبان را سیاستی دگر باید” نه در ماهیتش است و نه استطاعت (luxury) آنرا دارد.
مقایسه روشنفکران جنگ سرد با اپوزیسیون ایران در خارج بیراه نیست و درسهایی دارد که باید آموخت اما سر دیگر معادله که رژیم و جامعه ایران باشد مقولهای ست متفاوت با کشورهای اروپای شرقی در ۱۹۹۰. شاید ایران هم به همان سرنوشت منتهی شود که آرزو میکنیم آنطور نباشد، چرا که در آن صورت باید ۲ تا ۳ دهه دیگر صبر کرد، شاهد دوام ج.ا. و چند بار پوست انداختن آنها بود، و شاهد کهنه شدن برخی از جنایات بیشمار آنها و عادت و استحاله مردم به قدرت مطلقه حاکم. شرایط گفته شده نه مطلوب است نه چندان محتمل. ج.ا. برای بقای خود مجبور به تهیه و مدیریت چندین بودجه سالانه تروریستی است. ۱-چند صد هزار مزدور داخلی برای سرکوب مردم و جوسازی داخلی. ۲- حزبالله لبنان ۳- حماس، گروههای عراقی، حوثی های یمن. این مشخصات رژیمی نیست که در فکر تغییر ماهیت باشد؟؟
بله، پزشکیان ۵% از دولت قبلی کمتر بد است اما ۵۰% بیشتر آب را گل آلود میکند و کمک میکند تا رژیم رهبران واقعی جنبش را همچنان در زندان نگاه دارد، تا مدتی مانع ریزش بیشتر نیروهایش شود، تا فشارهای بینالمللی را کمی کاهش دهد. متاسفانه این بخش از اصلاحطلبان به سمتی حرکت کردهاند که در نهایت خود را در مقابل مردم قرار میدهند. به قول سالاری گرامی: به جای حمایت از نقشه خامنهای تمرکز را بر ایجاد آلترناتیو جبهه واحد بگذاریم.
درود بر شما، پیروز.
■ این درست است که مردم ایران تغییر در شرایط خود را میخواهند. یک اکثریت «فعلا» به تغییر در شرایط اقتصادی هم راضی میشوند. یک در صد کمتری بخصوص جوانان و مرفهترها به تغییراتی در آزادی فردی راضی میشوند. بعضی از سیاسیون هم که به حاشیه رانده شدهاند به تغییر در شرایط در حد شرکت آنها در حاکمیت راضی میشوند. برای این گروهها مهم این نیست که چه کسی یا جریانی این خواسته اونها را برآورده می کند. کسی از داخل همین حکومت باشد، یا کسی که از خارج می آید. مهم اینست که این شخص یا جریان اراده و توان اینکار را داشته باشد.
مشکل مثال آقای مجلسی اینست که اونکه در شرایط فعای ایران روزی ده سیلی می زند هم ارادهاش را دارد و هم توانش ولی کسی که وعده یک سیلی می دهد، حتی اگر اراده اش را داشته باشد توانش را ندارد.
شما بفرمایید خاتمی با آنهمه رای، به همراه داشتن اکثریت قاطع مجلس و حتی همراهی مطبوعات اصلاح طلب آزاد و احزاب اصلاح طلب احزاب چه عاقبتی داشت و وقتی هسته سخت قدرت تصمیم به انسداد گرفت از آنهمه امکانات چی باقی ماند؟
اگر به خواسته دو گروه اول بالا برگردیم، فرض کنیم رییس جمهور خواست با معامله با غرب تحریم ها را بردارد و گروه اول را راضی کند ولی هسته سخت قدرت با شرایط معامله راضی نشد. یا رییسجمهور خواست تحمیل حجاب را متوقف کند و جریمه ها راذبردارد ولی هسته سخت قدرت مخالفت کرد. از اون رییس جمهور چه کاری ساخته است بخصوص که او قصد یا توان ایستادن در برابر هسته قدرت را ندارد.
بنظر من اون گروه سوم کوچک آخری، یعنی سیاسیون از قدرت رانده شده با دادن شعارهایی در مسیر خواستههای اون گروههای وسیعتر دارند از این راه به خواسته خود میرسند و از این نمد کلاهی برای خود میبافند و اونها هستند که یک سیلی را به جای ده سیلی انتخاب میکنند و البته در مورد اونها طرفشان توانش را دارد. آیا ارادهاش هم دارد؟ این را الان نمیتوان گفت.
با احترام، رنسانس
■ اگر مبارزهای در کار نباشد و همه به همان یک سیلی رضایت دهند و زندگی روزمره خود را البته با خفت ” کمی کمتر” سر کنند، آن آلترناتیو اصولا برای چی هست و لزوم تشکیلش برای چیست و برای کی؟ برای ملتی که به بد راضیاند و جیره سیلی هر روزه خود را به خاطر بدتر نشدن اوضاع دریافت میکنند؟ مبارزه برای آزادی و ایجاد آلترناتیو به هم مرتبطاند و یکدیگر را پیدا و تکمیل خواهند کرد تحریم یکپارچه انتخابات ضربهای کاری به استبداد میزند و نگرانی رژم هم در این است که دست به دامان محللهای همیشگی خود شده است. تشویق مردم به رای دادن آب ریختن به آسیاب نظام حاکم است و ایجاد سر در گمی در مردم.
این اصلاح طلبان اگر مدافع منافع مردم بودند میتوانستند شرط شرکت در انتخابات را مشروط کنند به آزادی کلیه زندانیان سیاسی و لغو گشت ارشاد و آزار و اذیت زنان، تا نیت رژیم را محک زنند. به زبان ساده کنار مردم بمانند ولی آنها همیشه ترسشان از مردم بیش از پا نهادن در لانه ماری ست که بارها نیششان زده است.
با درود به دوستان سالاری
■ دوستان عزیز. برآوردن خواستههای بحق من و شما در گرو وجود یک آلترناتیو قوی مردمی در درون کشور است. در دورترین فضا نشانهای حتی از یک شبه آلترناتیو بچشم نمیخورد. عادلانه نیست که ما از ساحل عافیت خارج کشور به مردممان بگوییم سیلیها را تحمل کنید اگر هم کسی خواست تعداد سیلی ها را به یکی در روز تنزل دهد قبول نکنید تا ما روز و روزگاری آنهم در خارج کشور یک آلتر ناتیو بسازیم!!
با عرض ارادت مجدد، داریوش مجلسی
■ آقای مجلسی حرف درست زدن چه ربطی به محل زندگی دارد؟ شما جوری حرف میزنید که انگار ما چند نفر فقط خواهان تحریم انتخابات هستیم. استفاده از کلماتی مانند “ساحل عافیت” و “خارج کشور” برای ساکت کردن دیگران کار کرد چندانی نداشته و تنها بدرد خلط مبحث میخورند. فایده شرکت در انتخابات چیست؟ از کجا میدانید که پزشکیان تنها برای گرم کردن تنور بیجان انتخابات نیست؟ از کجا میدانید که رای میآورد و اگر هم آورد با تقلب که در این نظام امری عادی است رو به رو و نفر دوم یا سوم نمی شود؟ تازه اگر هم شرایطی موجب جلوسش بر صندلی ریاست جمهوری شد میشود تدارکاتچی و فرمانبر ولی فقیه، کم داشتیم رییس جمهور بی اختیار؟ لازم نیست رییس جمهور بیاید تا تعداد سیلی ها کم شود. میشود پیشنهاد داد که بر طبق آن “عقل سالم” زندانیان توبه نامه بنویسند و مردم هم اعتراضی به حکومت نکنند و به جای آن مثل قدیم عریضه بنویسند و در خانه منتظر جواب بمانند. به قول آقای پورمندی نوشته شما “نشانه تاثیر در ماندگی راهبردی، در تسلیم شدن به دریافت روزی یک سیلی از حاکم زورگوست”
با احترام سالاری
■ حقیقتا از مطالعه این مطلب دچار تاسف عمیقی شدم. آقای مجلسی را از سالهای دور می شناسم. تصور می کنم این مقاله قبل از آنکه حاصل همت مبارزه باشد حاصل کبر سن و تسلیم در اثر سالیان تبعید و ناکامی است. این مقاله نماد آن ضرب المثل تحقیر کننده ای است که به انگلیسها نسبت میدهند که عرب را سیر نگه دار... یا تا نباشد...
روی دیگر سخن شما این است که برویم به پزشکیان رای بدهیم که بجای این که ده نفر در اثر ساچمه کور شوند، 5 نفر کور شوند. شما ما تحریم کنندگان را که نه سر پیازیم و نه ته پیاز در ساچمه خوردن های آینده به چشم نوباوگان مان شریک می کنید. مثال استدلال شما را نشریات اهالی رژیم خواندم که میگفت اگر وضع بدتر شد تقصیر تحریم کنندگان انتخابات است. آنچه شما فراموش می کنید این است که همان که شما برای سیلی خوردن کمتر بهش رای میدهید اگر لازم باشد بجای ده سیلی بیست سیلی هم خواهد زد و شما با رای دادن در این سیلی زدن خود را شریک کرده اید.
ارادتمند محسن کردی
■ اینهم عادلانه نیست مردم را در توهم نگه داریم در حالیکه ما میدانیم کسی که می خواهد یک سیلی تقدیم کند توان آنرا ندارد و اگر حتی در بالا به انتخابش رضایت دهند بعد بجای ده سیلی به مردم بیست سیلی می زنند که خود مردم را هم تنبیه کنند. اون مردم اگر زجر می کشند حداقل بعد از این مضحکه انتخابات خودشان را بازی خورده و پشیمان نخواهند یافت.
زمانی میلیون ها مردم متوهم عکس خمینی را در ماه دیدند و خودش و وعده هایش را باور کردند. من یقین دارم خود خمینی هم خودش را باور داشت. نتیجه عملی آن وعده ها چی شد؟ حالا یک نفر با نهجالبلاغه آمده و نه در پایین هزاران نفر هوادار دارد و نه در بالا اجازه انتخاب چند وزیر دارد و حتی خود به ناتوانی خود اقرار می کند و تمام سرمایه اش صداقت و پاکدستیش است قول تلاش برای یک سیلی بجای ده سیلی می دهد و ما هم عقل و منطق خود را تعطیل کنیم و به مردم بگوییم این تنها اسلحه ای که دارند یعنی تحریم را زمین بگذارند و برای رژیم مشروعیت بخرند و بعد از انتخابات از سر چشمه تشنه برگردند؟
نکته اصلی اینست که این شخص توان اجرای کاری را که ما ازش توقع داریم، یعنی یک سیلی بجای ده سیلی، ندارد. از همه آنها که دعوت به رای دادن می کنند هنوز یکنفر نتوانسته روشن کند که ضمانت اجرایی هر وعده ای چیست، در حالیکه ولایت مطلقه تمامی اهرم های حقوقی و حقیقی را در دست دارد؟
با احترام، رنسانس
■ آقای مجلسی گرامی، مقاله شما را با شوق بسیار خواندم. آن ۵ درسد یا چند درسد کم و زیادی که میفرمایید، آزموده شده و ره بجایی نبرده است و نخواهد برد. در مورد استراتژی مقبول شما - در جهت مخالف آب شنا کردن - معنی و مفهوم دوبارهای باید اندیشید. هر چه باشد، آنی نیست که مراد شما است.
با مهر همیشگی نیما ناصرآبادی
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
![]() |
سران جمهوری اسلامی ایران و بویژه رهبرشان خامنهای آنچنان در توهم بسر میبرند که دیگر هیچ ارتباطی با واقعیتهای خارج از ذهن خود ندارند. مناسبات جمهوری اسلامی با چین و روسیه بهترین نمونه است که میتوان با اتکاء بدان ابعاد این توهم کُمدی-تراژیک را در ذهن خود تصور کرد.
مناسبات چین با جمهوری اسلامی از زمان جنگ ایران و عراق فعال شده بود[۱] ولی پس از چهار دهه چین متوجه شد که جمهوری اسلامی در ذهن خود به دنبال ایجاد یک امپراتوری شیعه است. اگرچه چینیها همیشه به طور غیرمستقیم نگرانی خود را نسبت به این سیاستِ ژپوپلیتیک جمهوری اسلامی اعلام میکردند و البته جمهوری اسلامی هم همیشه قولهایی برای تسکین چین داده بود ولی چین متوجه شد که رژیم مُلاها بقایش در همین «ترقهبازی»هاست و بدون این فعالیتهای تروریستی امکان بقایش چیزی نزدیک به صفر است.
در پیمان ۲۵ ساله میان چین و جمهوری اسلامی سه بند بسیار مهم وجود دارد: همکاریهای نظامی، سرمایهگذاری در زیرساختهای صنعت نفت و گاز و زیرساختهای ترابری (بنادر، جادهها و راهآهن) ولی مهمترین بند آن مربوط به زیرساختهای مخابراتی بود که چین میخواست زیرساختهای مخابراتی نسل پنج (G5) را در ایران پیاده کند.
پیمان ۲۵ ساله میان چین و جمهوری اسلامی عملاً به دلیلِ بیعلاقگی و احتیاط چین، میان زمین و هوا باقی ماند. چین تصمیم گرفت که در ایران سرمایهگذاریهای استراتژیک نکند و به خرید نفت از ایران و فروش کالا به ایران بسنده کند.
برای این که تصویری از مناسبات اقتصادی چین با جمهوری اسلامی به دست بیاوریم نگاهی به آمارها بیندازیم. سهم جمهوری اسلامی از تجارت خارجی چین فقط نیم درسد است. به عبارتی حجم مبادلات اقتصادی میان چین و جمهوری اسلامی در سال ۲۰۱۹ حدود ۲۳ میلیارد دلار بود. ایران نفت خام، سنگ آهن و پلیمرهای اتیلن (از مشتقات نفتی) به چین صادر میکند و چین، مواد شیمیایی آلی، ماشینهای الکتریکی، قطعات خودرو، لاستیک خودرو به ایران صادر میکند.
حجم مبادلات چین با سه کشور زیر در سال ۲۰۲۰:
چین-ایران: ۱۴.۹ میلیارد دلار (نسبت به ۲۰۱۹ کاهش فاحشی کرده است)
چین-عربستان سعودی: ۶۷.۲ میلیارد دلار
چین-امارات عربی: ۴۹.۳ میلیارد دلار
با در نظر گرفتن این که جمعیت ایران بیش از ۸۵ میلیون نفر و جمعیت عربستان سعودی حدود ۳۶ میلیون و امارات ۹.۵ میلیون نفر است میتوان مناسبات اقتصادی اسفبار چین با جمهوری اسلامی را فهمید.
سیاست اقتصادی کنونی چین نسبت به ایران هم اکنون شکل نهایی خود را گرفته است: عدم سرمایهگذاری راهبردی در صنایع ایران؛ فقط خرید نفت خام و فروش کالاهای چینی به ایران. این رابطه هیچ پیامد بدی برای چین ندارد و چین هر وقت که میخواهد میتواند از قراردادهای کوتاه مدت خود عقبنشینی کند. بنابراین، شگفتانگیز نیست که چین در رابطه با سه جزیره حوزه خلیج فارس در کنار امارات متحده عربی قرار دارد و دو بار هم روی این مسئله تأکید کرده است.
از سوی دیگر چین قصد دارد در پروژه بزرگ نیوم (NEOM) که به «رویای دیجیتالی بن سلمان» نیز شهرت دارد سرمایهگذاری کلان بکند. خود عربستان سعودی ۵۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری میکند و قرار است که ۵۰۰ میلیارد دیگر توسط سرمایهگذارانی از کشورهای آمریکا، چین، اروپا، اسرائیل و ... تأمین بشود.
اخیراً نیز دولت جمهوری اسلامی برای خوشآمد چینیها با یک شرکتِ چینی به نام تیاندی (TIANDY) که جزو بزرگترین تولیدکنندگان دوربینهای مدار بسته هوشمند است یک قرارداد بسته است. قرار است این شرکت ۱۵ میلیون دوربین مراقبتی هوشمند به ایران صادر کند (گویا قالیباف نیز در این قرارداد نقش مهمی داشته است). برخی منابع میگویند که نیروهای امنیتی ایران از شرکت تیاندی خواستهاند آخرین مُدل این دوربینهای هوشمند را به آنها تحویل بدهد.
منظور مقامات امنیتی ایران دوربینهای هوشمندی است که بتوانند نه تنها چهرهشناسی کنند بلکه بتوانند تعلقِ قومی فرد را نیز تشخیص دهند. البته فاجعه تنها در خرید این دوربینهای مراقبتی هوشمند نیست بلکه فاجعه بزرگ که میتوان آن را کاپیتولاسیون (سرسپردگی مطلق) نامگذاری کرد این است که قرار است شرکت تیاندی دو مرکز کنترل بسازد که همه دادهها به آنجا انتقال یابند، یکی در ایران برای ادارات امنیتی ایران و یکی دیگر در چین. یعنی مهمترین سرمایه امروزی در جهان که «داده»های مردم است روانه چین میشوند.
البته باید گفت که شرکت تیاندی به دلیل مناسبات اقتصادی با ایران از سوی آمریکا تحریم شده است ولی در نهایت توفیری در مسئله نخواهد داشت.
رابطه روسیه با ایران هم علیرغم چندین پیمان اقتصادی-سیاسی-نظامی در سطح بسیار نازلی باقی مانده است. چین و روسیه از ایران به عنوان یک وسیله فشار سیاسی علیه غرب استفاده میکنند و میدانند که جمهوری اسلامی اصلاً قابل اطمینان نیست. صرفِ نظر از فروش پهپادها – بویژه نوع شاهد- به روسیه و سپس راهاندازی کردن یک خط تولید پهپاد در روسیه، میان جمهوری اسلامی و روسیه عملاً هیچ رابطهی اقتصادی دیگری وجود ندارد. رابطه روسیه با جمهوری اسلامی اساساً نظامی-امنیتی است که اساساً منافع روسیه را پوشش میدهد.
حجم مبادلات تجاری میان روسیه و جمهوری اسلامی هنوز از مرز ۵ میلیارد دلار تجاوز نکرده است در حالی که روسیه با امارات ۹.۵ میلیون نفری در سال ۲۰۲۲ بیش از ۹ میلیارد دلار حجم تجاری داشته است و در سال ۲۰۲۳ این رقم ۱۰۹ درسد افزایش یافت. فراموش نشود که چند روز پیش، پس از مرگ رئیسی، روسیه از پیمان جامع (۲۰ ساله) بدون توضیح خاصی بیرون آمد و آن پیمان استراتژیک را به «همکاری» تنزل داد.
همانگونه که خواننده مشاهده میکند حتا چین و روسیه هم به جمهوری اسلامی اطمینان ندارند. چین و روسیه به جمهوری اسلامی مانند یک راهزن سرگردنه نگاه میکنند که هر وقت خواستند میتوانند از آن استفاده کنند و زمانی هم که کارشان را انجام دادند آن را دور بیندازند و سیفون را بکشند.
سپاه پاسداران که گرداننده اصلی کشور است به چندین دسته تقسیم شده است: از وفاداران به «امام خامنهای» تا وفاداران به چین و روسیه، تا وفاداران به غرب و اسرائیل و غیره. زیرساختهای مافیایی حاکمیت در ایران، محصولِ سه چهار سال نیستند بلکه دست کم سه دهه طول کشید تا این ساختارها جا بیفتند. از این رو، فرقی نمیکند چه کسی به عنوان رئیس جمهور در ایران نصب شود، هیچ تأثیری در زیرساختهای اقتصادی-سیاسی-اجتماعی جامعه نخواهد گذاشت. انتصاباتِ پیش رو، فقط و فقط برای تقسیم غنایم میان صاحبان قدرت است و ربطی به مردم ندارد، در واقع هیچگاه «انتخابات» در جمهوری اسلامی ربطی به مردم نداشت ولی ...
——————————
[۱] برای اطلاعات بیشتر به مقاله «وابستگی فزاینده ایران به چین» نویسنده: آلکس یاکوبیان، مترجم: ب. بینیاز رجوع کنید.
■ سپاس از جناب بینیاز برای این نوشته مفید همراه با آمار روشنگر.
با احترام، رنسانس
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
میتوان گفت که خامنهای در دوران طولانی حکمرانی و برگزاری هر سال یک نمایش انتخاباتی، به استاد بازی دادن مردم و رقیبان در اطراف مربع مرگ بدل شده است.
«مربع مرگ»، برج و باروی امن قلعه ولایت مطلقه فقیه را میسازد که «ادامه حصر رهبران جنبش سبز»، «تحمیل حجاب به زنان»، «آمریکا ستیزی » و «نظارت استصوابی» اسامی مستعار چهار ضلع آن به شمار میرود. هر یک از این اضلاع، ضمن آنکه مکمل اضلاع دیگر است، یک بعد راهبردی نظام ولایت مطلقه فقیه را ترسیم میکند. «مربع مرگ» در گسترش خود، ایران را دور میزند و بر هر نقطه از برج و باروی آن، تابلوی « خطر مرگ، وارد نشوید!» را به نمایش میگذارد تا به هر کوشنده یا رقیبی که بخواهد به بازی سیاست وارد شود، خط قرمزها را یادآوری کند.
خامنهای بازی را به گونهای مدیریت میکند که حریفان هرگز توان عبور از هیچ یک از دیوارها را پیدا نکنند و در صورت ضرورت، در اطراف مربع مرگ در « توهم پیروزی » و دیدان سراب به جای آب، برقصند و برقصانند!
نمایش انتخاباتی که قرار است در روز ۸ تیر برگزار شود، در شرایطی که به صحنه میآید که:
۱- حکومت هنوز از زیر ضربات سنگین خیزش «زن-زندگی-آزادی» کمر راست نکرده و بر اساس شواهد، این جنبش ریشهدارتر از آن است که بتوان به راحتی هیکل حکومت را از زیر بار آن بیرون کشید.
۲- ماجراجویی ۷ اکتبر حماس، که خامنهای بدان دل بسته بود، در متن تداوم ماجراجویی اتمی، نتوانست روند «صلح ابراهیم» و حذف جمهوری اسلامی از معادلات کلان منطقه را متوقف کند. مستقل از فرجام نهایی جنگ غزه و در چشمانداز نزدیک، قدرت هوشمندی که پیمان ابراهیم آزاد میکند، جایی برای میدانداری جمهوری اسلامی که «عمق استراتژیک» خود را با گسترش قدرت نظامی تعریف کرده، باقی نخواهد گذاشت و خامنهای بوی خفگی ژئو استراتژیک را از هم اکنون حس میکند.
۳- سه سال جنون بازی «شاه دیوانه» که خامنهای با شعار خالص سازی، به راه انداخت، جانی برای اقتصاد کشور که پیش از آن هم رمقی نداشت، باقی نگذاشت و بیش از ۵۰ در صد قدرت خرید اکثریت بالای ۹۰ درصدی جامعه را بلعید!
و سرانجام
۴- خامنهای در ۸۵ امین سال عمرش، باید برای انتقال امپراطوری عظیمش به ولی فقیه سوم آماده شود. این کار باید در شرایطی صورت بگیرد که در درون مربع مرگ، جز گلههای گرگ درنده، تنابندهای یافت نمیشود. در روز حادثه که زندگی پدرخوانده به مثابه حلقه وصل هزاران باند و دسته رسمی و غیر رسمی، پایان مییابد، حفظ انسجام در میان آنها و بر تخت نشاندن رهبر آتی نظام کاری بسیار سخت و نزدیک به محال به نظر میرسد. خامنهای خود را مکلف میبیند که این گذار حیاتی را در بود خود «ریلگذاری» کند.
در چنین شرایط دشواری است که خامنهای، نه به قصد درهمکوبیدن دیوارهای قلعه یا به خطر انداختن این یا آن ضلع آن، بلکه به قصد زمان خریدن، نقشه انتخاباتی خود را طراحی کرده است. در این نقشه:
۱- در فاز اول یک شخص منفرد، وفادار و کموبیش پاکدست به نام مسعود پزشکیان به عنوان قربانی برگزیده شد.
۲- دلالهایی که بین منزل آقای خاتمی و بیت خامنهای، رفتوآمد میکنند، جبهه اصلاحات را «تشنه» کردند تا قربانی را که ربط چندانی به این جبهه نداشت، با وعده تایید صلاحیت، به عنوان کاندیدای اختصاصی جبهه مطرح کرده، با پای خود وارد تله شوند.
۳- با گذاشتن اسم پزشکیان در لیست کاندیداهای برتر و اختصاصی جبهه اصلاحات، شورای نگهبان با حذف بقیه اصلاحطلبان، تله انتخاباتی را تکمیل کرد و جبهه اصلاحات را به داخل بازی خامنهای کشاند.
۴- جبهه اصلاحات با ورود به نمایش انتخاباتی، ته مانده آبروی خود را در یک بازی دو سر باخت، به داو گذاشت. این بازی، به هر کجا منجر شود، بازنده اصلی آن سید محمد خاتمی و جبههای است که او زیر عنوان اصلاحات سرهمبندی کرده است. این انتخابات آخرین میخ بر تابوت این جبهه باسمهای هم خواهد بود.
۵- اگر تصمیم خامنهای این باشد که صندلی پیشکاری خود را در اختیار پزشکیان قرار بدهد، او که نه عده و عده روحانی و خاتمی را دارد و جامعهای قدرتمند را در پشت سر خود، به سرعت در محاصره گله «هزار گرگان» درون قلعه، یا به گربهای دستآموز بدل میشود و یا دریده خواهد شد. ظاهرا پزشکیان تصور میکند که با اعلام مکرر بیعت با خامنهای و نزدیک نشدن به هیچ یک از چهار خط قرمز او، میتواند کلاه آقا را بردارد و همزمان با دادن وعده وعید «صد تا یک غاز» کلاه مردم را! نتیجه این ساده اندیشی البته، چیزی جز غوطهور شدن با دست و پای بسته در استخر لجن نخواهد بود. مسئولیت این فاجعه پیش و بیش از آنکه متوجه قربانی باشد، متوجه خاتمی و جبهه اصلاحات اوست که در دام «دلال-کارگزاران-راه گشایان» افتادند و پزشکیان را به داخل قلعه پرتاب کردند.
۶- اگر هدف خامنهای، استفاده از پزشکیان برای گرم کردن تنور انتخابات، کشاندن اصلاحطلبان به پای صندوق رای و بازیافت بخشی از مشروعیت بر باد رفته نظام باشد، در این صورت جبهه اصلاحات حالت کسی را دارد که که هم چوب را خورد، هم پیاز را و هم صد تومان را داد! آش نخورده و دهان سوخته! کام بخشی مجانی به آقا و پای یک بازی سیاسی شدن که عواقبش دامن خاتمی را به آسانی رها نخواهد کرد.
برخی از حامیان شرکت در انتصخابات ۸ تیر استدلال میکنند که یک برآمد انتخاباتی نیرومند، مستقل از هر نتیجهای که به بار آورد، تمهیدی است برای غلبه بر بحران و رکود ناشی از فروکش کردن خیزش «زن-زندگی-آزادی» و در جریان این برآمد، مردم یکدیگر را مییابند و جامعه اعتماد به نفس خود را مجددا بدست میآورد.
در صحت این استدلال تردیدی وجود نمیداشت، اگر هدفی قابل دستیابی در افق وجود میداشت. اگر آنچه در افق دیده میشود، نه آبی گوارا که سرابی خشک باشد، به صحنه آمدن مردم، تب تندی است که زود عرق کرده، با سرعت به یاس و نومیدی به مراتب بزرگتری منجر میشود. بسیج مردم با نشان دادن سراب، یک اکسیون پوپولیستی ناب است که مستقل از نیت بسیجکنندگان، همچون تف سربالا، صورتشان را نوازش خواهد داد. اصلاحطلبان زرد، با نگاه ابزاری به مردم، هدف روشنی دارند: قدرتنمایی و امتیازگیری!
این توجیه که گزینه بهتری روز میز مردم قرار ندارد، تنها بدرد عوامفریبی اصلاحطلبان زردی میخورد که در فساد و قدرتطلبی دستشان در کاسه مراکز قدرت و ثروت، فاسدان و رانتخواران قرار دارد.
گذارطلبان از زبان منشور جمهوری، طرح راهبردی جبهه ملی ایران و طرح سه مادهای مهندس موسوی بیش از ۵۰۰ تن از سرآمدان سیاسی داخل کشور، راه نجات را ترسیم کردهاند:
اگر نیروهای مخالف و منتقد جمهوری اسلامی، در همه جا، هستهها و محافل خواهان رفراندم را تشکیل بدهند و بحث ملی بر سر قانون اساسی ایران فردا، از طرف سرآمدان سیاسی راه اندازی و مدیریت شود، دیگر هیچ منتقدی مجبور نیست، در هر بزنگاهی کاسه گدایی بدست بگیرد و به سیاهی لشکر نمایشات انتخاباتی پدر خوانده بدل گردد. مردم را میتوان و باید با افق گشایی متحد کرد و نه با سراب را آب نامیدن!
منشور جمهوری
http://jomhouri.com/jomhouri/archives/198
بیانیه جبهه ملی
https://melliun.org/iran/386220
بیانیه موسوی
https://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/more/106083/
■ اصل کلام را اینچنین گفتید:
“۴- جبهه اصلاحات با ورود به نمایش انتخاباتی، ته مانده آبروی خود را در یک بازی دو سر باخت، به داو گذاشت. این بازی، به هر کجا منجر شود، بازنده اصلی آن سید محمد خاتمی و جبههای است که او زیر عنوان اصلاحات سرهمبندی کرده است. این انتخابات آخرین میخ بر تابوت این جبهه باسمهای هم خواهد بود.”
و چرا عمل خاتمی و اطرافیانش نوعی “خیانت” به مردم و خود اصلاحطلبان است؟ چون دیر یا زود ترکهای رو به افزایش دیکتاتوری موجبات فضای نسبی بازتر (ولی واقعی) را سبب میشود. و آنجاست که وجود نیروهای اصلاحطلب، آنها که هنوز از آبرو و اصالت مردمی برخوردار باشند کمک مهمی هستند به گذار خشونت پرهیز از رژیم دیکتاتوری. خاتمی و جناح او نه تنها چنین فرصتی را از خود و مردم میگیرند، بلکه به دوام و جولان دیکتاتوری کمک میکند، و به احتمال خشونتگرایی در انتهای عمر رژیم میافزاید. اینچنین گمراه کردن بخشی از مردم نارواست، اینچنین گلآلود کردن آب به نفع ضحاک زمانه نارواست. افسوس که خاتمی و یارانش این گونه خود را ملعبه دستان دیکتاتور کردند.
با احترام, پیروز.
■ درود به جناب پورمندی به خاطر موضع شجاعانهاش در مقابل پرده آخر تئاتر انتصاباتی رژیم. این دفعه چالهای که رژیم کنده است چاله خرکشی ست. در واقع اصلاحطلبان نظام در کندن آن هم بیل هستند. ولی رژیم نیز احتمالا این محللش را برای نمایشهای بعدی از دست خواهد داد. در ضمن حمایت مسعود پزشکیان را از سلمان خدادادی محکوم به تجاوز در دوره هشتم مجلس که میتواند ناشی از قبیلهگرایی هم باشد، را نباید از یاد برد که موجب خود کشی یا خودکشی شدن آن دختر جوان شد. یا در مقام وزیر بهداشت وقت به درخواست کانادا برای تحقیق مستقل در مورد قتل زهرا کاظمی پاسخ منفی داد. در ضمن احساس میکنم در جاهایی همان قبیلهگرایی مورد اشاره در حمایت از پزشکیان انگار بر جهتگیری سیاسی میچربد. نگاه کنید به حمایت علی مرادی مراغهای و محمد مجتهد شبستری از مسعود پزشکیان.
با احترام سالاری
■ جناب سالاری. اینکه با کلمات «...چاله خرکشی...» نسبت به یک مسئله اجتماعی اظهار نظر میکنید، که نه فقط حاکمیت، بلکه بخشی از افرادی که متفاوت با شما میاندیشند نیز در بر میگیرد، برازنده یک تبادل فکری سالم نیست. شما خوشتان میآید کسی با زبان سخیف با شما سخن بگوید؟!
رضا قنبری ـ آلمان
■ جناب قنبری عزیز من آن را برای کسانی که متفاوت با من میاندیشند بکار نبردم بلکه بشکل سمبلیک برای آنانی که کمر به مرمت عمارت شکاف برداشته زدهاند تا منافعشان حفظ شود و یا سهمی از خوان به یغما رفته ملت نصیبشان شود، استفاده کردم. جای طنز و توهین را با هم عوض کردن در ادبیات سیاسی البته روا نیست و به آن واقف هستم.
با درود به شما سالاری
■ آقای سالاری عزیز. ممنونم از پاسخ سنجیده شما. در واقع هدف من این است که ما ایرانیان بتوانیم با هم تبادل نظر روشنگر و منطقی داشته باشیم. من فعلأ نه طرفدار قطعی رأی دادن هستم و نه طرفدار تحریم. اما موضوع را جدی میدانم و معتقدم که باید ابعاد مختلف موضوع را شکافت و بررسی کرد. من تمام کسانی را که در راستای تحقق «اعلامیه حقوق بشر» هستند همراه خود میدانم و کوشش میکنم اگر نکتهای به روشنتر شدن مطلب کمک میکند مطرح کنم.
با احترام. رضا قنبری ـ آلمان
■ جناب قنبری باید اضافه کنم که من ارزشی برای تعارفات و ژستهای دموکراتیکی که این روزها مد شده و قصدش هم مخلوط کردن دوغ و دوشاب است تا بحث بر سر اصل قضیه که همانا جارو کردن توهم دیر پای اصلاح نظام است را به حاشیه برانند، نیستم و وظیفه خود میدانم که در حد بضاعت خویش نقاب از چهرههایی که با چراغ خاموش و در سایه این گونه ژستها به تبلیغ اصلاحطلبی میپردازند، بردارم. اصلاحطلبی جنبشی اجتماعی برای تغییرات ساختاری بود که رهبری اش را به کسانی سپرد که لیاقت آن را نداشتند و به جای لیدر، تدارکات چی شدند و همیشه پشت کرده به موکلین خود حرف زدند و همه چیز را برای حفظ منافع خود و اعوان و انصارش باختند. دعوت از اصلاحطلبی بیروح و جان کنونی تنها برای وصل و پینه خیمه جر خورده نظام است. اصلاحطلبی که خواهان تغییرات ساختاری و معتقد به سپردن حاکمیت به دست مردم هست هیچچگاه عزم رفتن به قربانگاهی که رژیم برایش آماده کرده است، نمیکند. تحریم الان تنها یک قهر یا دلخوری نیست درس گرفتن از رفتار رژیم و اصلاحطلبان رانده از قدرت و کنش سیاسی آگاهانه با کولباری از تجربه است. کنشی که جدی بودن آن را آقای عبدی که متاسفانه همیشه به میخ و به نعل میزنند، هم در نوشته اخیر خود درج شده در همین سایت “در فهم کنش تحریم” تایید کرده است. آبرو خریدن برای این رژیم چه در داخل و چه در خارج هیچ میانهای با ” تحقق اعلامیه حقوق بشر” ندارد.
با احترام سالاری
■ با درود به جناب پورمندی برای مقاله خوبشان و نیز دوستانی که با اظهار نظرهای خود ابهامات در سپهر سیاسی ایران را بر طرف می کنند. من فکر میکنم خامنهای و رژیم ارتجاعی حاکم در ضعیفترین موقعیت خود در تمام ۴۵ سال گذشته است و اگر مربع مرگ ولایت فقیه هنوز برقرار است به دلیل فقدان یک جایگزین سیاسی مورد اعتماد مردم است. اگر اپوزسیون دارای یک رهبری جمعی توانمند برخوردار از اعتماد ملت با پایگاه مردمی وسیع در درون و بیرون از کشور بود بسادگی میتوانست از طریق دامن زدن به سلسله نافرمانیهای مدنی گسترده (اعتصابهای سرتاسری، تظاهرات میلیونی،..) در درون کشور و برگزاری تظاهرات بزرگ و اکسیونهای موثر در خارج کشور هر چهار ضلع مربع مرگ خامنهای را در زمانی کوتاه باد هوا کرده این هیولای کریهالمنظر و در عین حال توخالی رژیم ج. ا. را که از اتحاد نامیمون جمعی از دینفروشان و اختلاسگران و قاچاقچیان و آدمکشان شکل گرفته و به کمک پول بادآورده نفت و گاز توانستهاند ناکارایی و بیعرضگی خود را پوشانده و جنایتهای خود در داخل و خارج از کشور را تامین مالی کنند به زانو درآورد شرش را از سر ملت کم کنند.
سالها است ادبیات مربوط به گذار از رژیمهای اقتدارگرا به دموکراسی را نگاه میکنم، برای اطمینان بیشتر اخیرا از چند موتور جستجوی اینترنتی و نیز سیستمهای هوش مصنوعی مختلف بهترین راهبردهای گذار به دموکراسی در نظام های اقتدار گرا را پرسوجو کردم در تمام راهبردهای پیشنهادی مولفه مهم و بدیهی “ایجاد بزرگترین ائتلاف از مخالفان رژیم” در کنار دیگر مولفهها به چشم میخورد. من ماندهام چطور این رهبران سیاسی اپوزسیون ک قاعدتا باید افراد با هوش و وطنپرستی باشند تا کنون نتوانستهاند یک ائتلاف خوب و مستحکمی در اپوزیسیون ایجاد کند تا امکان برداشتن قدمهای بعدی برای از بین بردن مربع مرگ ج. ا. فراهم شوند. به قول معروف در حال حاضر ایجاد چنان ائتلافی اوجب واجبات است و بنابراین از شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون نظیر جناب پورمندی انتظار میرود هر چه در توان دارند برای ایجاد چنان ائتلافی بکوشند. دیدن سردرگمی مردم در مورد تحریم انتخابات که با میدانداری و تبلیغات شیادان استمرار طلب در داخل و همکارانشان در خارج کشور، که این بازیهای دو سر باخت را در نظر تودههای مردم توجیه می کنند، بوجود آمده، دردآور است.
خسرو
■ با سپاس از آقای پورمندی با نظر جناب خسرو کاملا موافقم. مبرمترین کار دیروز و امروز و فردای مخالفان ایجاد یک آلترناتیو قدر برای این رژیم است. این آلترناتیو هم رهبری دوران گذار را دارد و هم از خلا قدرت بعد از عبور از این رژیم جلوگیری می کند. وجود این آلترناتیو باعث دلگرمی و تحرک بیشتر قشر خاکستری می شود و می تواند حمایت غرب و بویژه اروپا را جزب کند.
ممکن است در میان مخالفین بر سر مسائلی اساسی مثل شکل حکومت آینده و یا شیوه گذار از این رژیم قرون وسطایی (تحمیل رفراندم یا براندازی) اختلاف نظر باشد ولی با گفتگو با یکدیگر می توان به یک برنامه حداقلی و راه حلی میانی برای مسائل رسید. واقعیت اینست که ما فاقد یک اپوزیسیون منسجم هستیم و مخالفین رژیم پراکندهاند و نسبت به یکدیگر بدبین هستند و در خیلی موارد یکدیگر را تخریب می کنند و در اینکار موقع شناس هم نیستند یعنی درست زمانی که نیاز به اتحاد و همصدایی هست اختلافات بر سر گذشته دور و آینده دور به متن تبدیل می شود و موضوع روز به حاشیه میرود.
حتی رسانه های نسبتا پر مخاطب و با مخاطب کمتر در انعکاس صدای مخالفین گزینشی عمل میکنند. تشکیل این آلترناتیو و پیدایش کارگروهها که روی موضوعات مختلف کار میکنند مخالفین را از حالت واکنشی به کنشی بیرون خواهد آورد.
لازم به ذکر است که در فقدان این آلترناتیو فروپاشی این رژیم دلخواه نیست و خلا قدرت میتواند منجر به فاجعه ای بدتر از ۵٧ شود. اگر مخالفین تنها به فکر خراب کردن رژیم یا سیستم باشند و به آینده نپردازند، آنها هم در فجایع بعدی مسئول هستند.
با احترام، رنسانس
■ خسرو گرامی. شما “ایجاد بزرگترین ائتلاف از مخالفان رژیم” را مطرح کردهاید. من هم میتوانم با آن موافق باشم به شرط اینکه توضیح دهید که منظور از “مخالفان رژیم” چه کسانی هستند؟ من مخالف رژیمهای مذهبی (از جمله رژیم فعلی) هستم، اما در حال حاضر (یعنی ظرف ۳-۴ سال آینده) جایگزینی آن با یک حکومت سکولار را ممکن نمیبینم (بعدأ توضیح میدهم). تشکیل ائتلافی که شما از آن سخن میگویید احتیاج به زمان دارد. چند سال است راجع به این ائتلاف گفته و نوشته شده است؟! به عبارتی دیگر، من مخالف رژیم هستم و در عین حال متمایل به کسانی هستم که شما آنها را به لقب «شیادان استمرار طلب» مفتخر کردید. پایه این اعتقاد من این است که تغییرات، احتیاج به زمان دارد و به امکانات مثبت (هر چند خیلی کوچک) باید مجال تأثیر داد. البته من میتوانم بنویسم که مخالف رژیم هستم اما کسانی که کاندید ریاست جمهوری هستند نمیتوانند بگوییند که مخالف رژیم هستند. کدام رژیمی میگوید: آقایان تشریف بیاورید در انتخابات شرکت کنید و ما را سرنگون کنید؟! یک رژیم سست، پیش از اینکه به این مرحله برسد، خودش کنار میرود مثل شاه و شوروی).
منظورم این نیست که همه کاندیدها دروغ میگویند. هر کدام برای نوعی از تغییرات داوطلب شدهاند، به این امید که تغییرات تدریجی در ابعاد مختلف در طول زمان در جامعه و رژیم انعکاس پیدا کند و عملکرد «رژیم فردا» به ایدهال آنها نزدیکتر شود.
در حال حاضر درصد قابل توجهی از مردم ایران از هرگونه تغییرات مثبت ناامید شدهاند و چشمانداز مثبتی پیش روی خود نمیبینند و پای صندوق رأی نمیروند. بعید میدانم این ائتلافی که از آن سخن میگویید (با توجه به خصوصیاتی که برای آن در نظر دارید و بنا به تجربه چندین سال گذشته) بتواند براین ناامیدی غلبه کند. این گروه از هموطنان ناامید ما از رژیم عبور کردهند و منتظر شورشی فراگیر هستند تا یکباره رژیم نوینی روی کار بیاید و اوضاع را سامان دهد. چه کسی از قبل، گستردگی عظیم جنبش مهسا را پیشبینی میکرد؟! میتوان امیدوار بود که یکباره جنبش بسیار بزرگتری درگیرد و تار و پود رژیم از هم بپاشد. اما منتظر تحقق این امید و آرزوی زیبا ماندن، «آرزو» است، «سیاست» نیست.
خسرو عزیز. دارم توضیح واضحات میدهم یا مطالب تکراری را دوباره تکرار میکنم. باور کنید دست و ذهنم از اینهمه تکرار خسته شده و بهتر است به قول سعدی «زبان درکشم». حق میدهم به خواننده هم که خسته شده باشد.
با احترام. رضا قنبری ـ آلمان
■ دوست نادیده عزیز جناب آقای قنبری!
ممنون از اظهار نظر شما در مورد نکتهای که من در ضرورت ایجاد یک ائتلاف بزرگ از مخالفان رژیم برای بر هم زدن “مربع مرگ ولی فقیه” و نیز “بازی دو سر باختی” که دستهای از اصلاحطلبان (من آنها را استمرارطلبان نامیدم) که سعی میکنند با تشویق مردم به مشارکت در نمایش انتخابات غیر منصفانه و غیر آزاد (Not Free and Not Fair) ریاست جمهوری بر مردم ایران تحمیل کنند، نوشته بودم.
فکر میکنم اگر مفهوم اصلاحطلبی را روشن کنیم اختلاف نظر از بین میرود. هنگامی که یک رژیم سیاسی مانند جمهوری اسلامی بر خلاف آنچه انتظار میرود بجای تلاش برای توسعه اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی یا در واقع بهبود کیفیت زندگی آحاد مردم کشور بنا به ترکیبی از دلالتهای ایدئولویک، توهم و جاه طلبی دیکتاتور حاکم و منافع الیت سیاسی-نظامی حاکم به نحوی عمل میکند که زندگی اکثر ایرانیان را به جهنمی تبدیل کرده که آتش آن از فقر، تبعیضهای ناروا، تحقیر و پایمال کردن کرامت انسانی توسط رژیم بر میخیزد و بر ادامه مسیر خود اصرار داشته و مخالفان و معترضان را با نیروهای جهنمی خود سرکوب میکند چارهای غیر از تغییر آن رژیم باقی نمیماند (چون صریحا هرگونه اصلاح رفتار خود را رد میکند).
در اینجا دو گروه فکری و عملی پیدا میشوند.
- گروههای دارای ایده و عمل انقلابی که معتقد است باید با براندازی رژیم ارتجاعی و ضد مردمی این ساختار سیاسی و روابط اقتصادی اجتماعی را بطور بنیادی تغییر داد؛ هر چند این تغییرات همراه با خشونت و خونریزی حاصل شود زیرا برای سعادت آزادی و سعادت ملت در بلند مدت ضروری است.
- گروههای اصلاحطلب که معتقدند با حفظ ساختارها و اصلاحات تدریجی در قوانین و مقررات و روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی (داخلی و بینالمللی) به همان نتیجهای برسیم که انقلابیون میخواهند یعنی تغییر ساختاری رفتار رژیم سیاسی که برای توسعه اقتصادی، اجتماعی سیاسی یا اعتلای کیفیت زندگی مردم ایران کار کند. البته اصلاحات ضرورتا تدریجی است اما در مقابل خشونت و خونریزی و آشفتگی اوضاع در آن کمتر بوده و احتمال بیشتری وجود دارد که ما به دموکراسی برسیم.
واضح است که این نوع اصلاحطلبی مستلزم مبارزات (البته خشونت پرهیز) سیاسی اجتماعی، و بنابراین دادن هزینه، است. به این دلیل که هیچ الیت حاکمی در یک رژیم اقتدارگرا نمیآید امتیازات خود را داوطلبانه واگذار کند بلکه برای حفظ آن امتیازات تا میتواند مبارزه و سرکوب میکند تا جایی که در برابر بالا رفتن موازنه سیاسی به نفع مخالفان و ترس از دست دادن همه امتیازات و شاید هم جان و مال خود و بستگان حاضر به تقسیم قدرت و یا کناره گیری از قدرت و بازکردن راه برای اصلاحات ساختاری شود. من به این دسته از مبارزان آزادی و دموکراسی اصلاحطلب (واقعی) میگویم. در کشور ما هم خوشبختانه مصادیق این اصلاحطلبان هم در داخل (از جمله در زندانهای رژیم) و هم در خارج کشور زیاد هستند که نیازی به معرفی ندارند و چون زیاد هستند نمیتوان اسامی همه را آورد.
اما عدهای از فرصتطلبان هم هستند که در فقدان یک اوپوزسیون واقعی فریبکارانه خود را اصلاحطلب نامیده و ادعا میکنند که با حفظ ساختارها خواهان اصلاح در روابط اقتصادی، اجتماعی سیاسی هستند. اما اینها برای تغییر در رفتار رژیم نه تنها حاضر به دادن هزینهای نیستند بلکه تمام سر و صدایشان در واقع برای برخورداری از رانتهایی است که حاکمیت برای همراهی آنها حاضر است به ایشان بپردازد. بدیهی است که اینها اصلاحطلب واقعی نیستند و من به اینها استمرار طلب میگویم (البته این اصطلاح از قبل توسط دیگران به کار رفته و منهم به این مفهوم بکار بردهام).
بنابراین منظور من از ائتلاف مخالفان طبعا ائتلاف تمام آنهایی است که، اعم از انقلابیون و تحولخواهان و اصلاحطلبان واقعی (با تعاریفی که داده شد)، صمیمانه معتقد به تغییر این رژیم ارتجاعی نا بهنگام بوده و حاضر به تحمل هزینه در این مبارزات شرافتمندانه و وطن پرستانه هستند؛ زیرا ادامه حیات رژیم را مترادف با خطر نابودی ایران میدانند و طبعا استمرارطلبان (یا اصلاحطلبان قلابی) جایی در این ائتلاف نمیتوانند داشته باشند.
من البته طرح یا بهتر است بگویم راهبردی هم برای ایجاد چنان ائتلاف گستردهای دارم که متضمن ایجاد یک پارلمان در تبعید از طریق انتخابات آزاد و منصفانه آنلاین است اما شرح آن خارج ازحوصله این یادداشت است.
خسرو
■ با سپاس از همه عزیزانی که با مشارکت در گفتگو، زمینههای تعمیق بحث ها را فراهم می آورند، به نظر می رسد که در ضرورت پرهیز از مشارکت در - به روایت پایوران نظام - “استندآپ کمدی مبتذل” تفاهم کاملی در میان ما وجود دارد و عمده دل مشغولی ها به حوزه ” چه باید کرد؟” باز میگردد. امروز سردبیر سایت، مطلبی با عنوان “پناهنده مجارستانی” و به قلم آقای داریوش مجلسی را در همین ستون به اشتراک گذاشته است که نشانه تاثیر در ماندگی راهبردی، در تسلیم شدن به دریافت روزی یک سیلی از حاکم زورگوست. محمدرضا نیکفر هم در مطلبی با عنوان ”اینها کی میروند و چگونه؟” کوشیده است تا به دشواریهای گذار به دموکراسی در ایران بپردازد. همانطور که در متن یادداشت خاطر نشان کردم، به باور من بر سر گذار به یک حکومت غیردینی که همه مقامات آن منتخب مردم و قابل عزل بوسیله مردم باشند، تفاهم ملی بالای ۷۵ در صدی پدید آمده است. آنچه اهمیت تعیینکننده دارد، تفاهم بر سر “راه دسترسی به هدف” است. به باور من، طرحهای پیشنهادی منشور جمهوری، جبهه ملی، مهندس موسوی و شخصیتهای برجسته جنبش سبز، مبانی مناسبی برای تفاهم بر سر این “راه” بدست میدهند. برای رسیدن به تفاهم در ابعاد ملی، چارهای جز درگیر شدن با راهکارهای غیرملی و خشونتمحور براندازان و تسلیمطلبی اصلاحطلبان حکومتی نداریم. راه آزادی در ایران بسیار باریک، سخت و صعب العبور است. همراه کردن یک ملت متکثر کار آسانی نیست. آنها که عجله دارند و آنها که منافع و توانشان اجازه راه پیمایی طولانی را نمیدهد، همراه نیستند.
با ارادت پورمندی
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
حسین راغفر اقتصاد دان در گفتوگو با «دیده بان ایران» به تحلیل شعارها و برنامه های اقتصادی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری پرداخت.
- وعده های زاکانی توهین به شعور مردم است
- معنای شعار تک نرخی کردن ارز کاندیداهای ریاست جمهوری این است که دلار را به ۲۰۰ هزار تومان برسانیم
- ساخت ۱۰میلیون مسکن وعده سرخرمن است
- با اشکال مختلف نابسامانی در اقتصاد ایران روبرو هستیم
- به دلیل نبود اقتصاد رقابتی سالیانه ۲۰ میلیارد دلار فرار سرمایه داریم
- هیچ کدام از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری از اقتصاد چیزی نمیدانند
- شعار “اقتصاد اقتدارگرای” آقای قالیباف به معنای الگو گرفتن از چین است؛ در چین و کره نظامی ها باید پاسخگو باشند در ایران آنها که سلاح و اقتصاد دارند باید پاسخگو باشند.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
مصطفی پورمحمدی در مصاحبهای درباره نامزدیاش در چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران به کارنامه امنیتی خود و نقشش در اعدامهای سال ۱۳۶۷ پرداخت و آن را «پروژه جمهوری اسلامی» خواند.
مصطفی پورمحمدی که در برنامه اینترنتی جیوه شرکت کرده بود، گفت اعدام زندانیان سیاسی تابستان در سال ۱۳۶۷ «پروژه جمهوری اسلامی است. پروژه لحظههای سخت نظام است. درگیری بزرگ است. ما باید یک تشخیص میدادیم. عجیب اینکه مخاطب ما هیجانی بود و خون جلوی چشمانش را گرفته بود. دو سه بار می گفتیم آقا، خانم، این حرفی که داری میزنی حکم قبلیات باید اجرا شود. خواهش میکردیم.»
به گفته آقای پورمحمدی که یکی از اعضای هیئت متصدی اعدامهای تابستان سال ۱۳۶۷ شناخته میشود، تنها کسانی حکم اعدام گرفتند که همراه سازمان مجاهدین خلق «با مردم میجنگیدند.»
در اعدام هزاران زندانی سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ علاوه بر اعضای سازمان مجاهدین، بسیاری از زندانیان سیاسی چپ نیز اعدام شدند که مشی مسلحانه هم نداشتند.
نهادهای ناظر بر وضعیت حقوق بشر ایران و همچنین آیتالله منتظری تاکید کردهاند که بسیاری از زندانیانی که اعدام شدند در حال گذراندن احکام حبسشان بودند و محاکمه دوبارهشان نقض آشکار موازین اولیه دادرسی عادلانه است.
با این حال، مصطفی پورمحمدی در پاسخ به اینکه «در فضای مجازی نام او با اعدام گره خورده است» گفت: «من چکار کنم، من قاضی بودم یک مقطعی. یا باید محاکمه میکردم یا باید کیفرخواست مینوشتم. یک عده جریمه میشدند. یک عده زندان میگرفتند. یک عده اعدام میگرفتند. مثل پزشک که نامش با جراحی گره میخورد.»
به شهادت جانبدربردگان، مصطفی پورمحمدی در تابستان سال ۱۳۶۷، به عنوان نماینده وزارت اطلاعات در هیئت محاکمه زندانیان در زندان اوین و گوهردشت حاضر بود. این هیئت که با حکم آیتالله خمینی تشکیل شده بود در جلساتی چند دقیقهای مخالفان سیاسی را به اعدام محکوم کرد.
مصطفی پورمحمدی درباره رابطهاش با آیتالله منتظری گفت: «زمانی که با همین هیئت قرار شد برویم پیش آقای منتظری، رو کرد به یکی از این جماعت ما و گفت اگر این را آدم متدینی نمیدانستم و پورمحمدی را بچه خوبی نمیدانستم اصلا راهتان نمیدادم اینجا.»
مصطفی پورمحمدی از جمله چهار نفری بود که آیتالله منتظری، قائممقام وقتِ رهبر جمهوری اسلامی در جلسهای خطاب به آنها گفت نام شما به عنوان «جنایتکاران تاریخ» ثبت خواهند شد.
او در این مصاحبه میگوید افراد زیادی را عفو کرده است. جانبهدربردگان اما در خاطراتشان تاکید کردهاند که متصدیان زندان و این هیئت در روزهای نخست این را از زندانیان مخفی نگه میداشتند که اجازه صدور حکم اعدام را در چند دقیقه و با چند سوال دارند.
در فرمان آیتالله خمینی خطاب به مجریان اعدامهای تابستان سال ۱۳۶۷ نیز اشارهای به عفو نشده بود و تنها خواستار تشخیص افراد «محارب» شده بود.
مصطفی پورمحمدی اضافه کرد: «داستان دهه شصت خیلی فرق میکند، مردم مدافع ما بودند، همفکر ما بودند و اتفاقا مطالبات مردم تندتر بود و تقاضای احکام شدیدتر داشتند.»
او دلیل حضور خود در آن هیئت را جلوگیری از فضای هیجانی آن دوران خواند. زندانیان آن دوره از این هیئت به عنوان «هیئت مرگ» یاد میکنند.
مصطفی پور محمدی همچنین گفت در جریان این اعدامها بیش از ۳۰ هیئت در ایران فعال بودند.
این اظهارات در حالی بیان میشوند که او در سال ۱۳۹۲ که نامزد انتخابات شده بود، به کلی موضوع اعدامهای سال ۶۷ را تکذیب کرد.
اما او در سال ۱۳۹۸ که دبیر جامعه روحانیت مبارز بود در گفتوگو با هفته نامه «مثلث» از نقشش در اعدامهای سال ۱۳۶۷ دفاع کرد. او در سال ۱۳۹۶ هم اقداماتش در جریان این اعدامها را باعث افتخار خوانده بود.
حسینعلی نیری (حاکم شرع وقت)، مرتضی اشراقی (دادستان وقت) دو عضو این هیئت بودند که نامشان در فرمان آیتالله خمینی آمده بود و ابراهیم رئیسی (معاون وقت دادستان) و مصطفی پورمحمدی (نماینده وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین) از جمله افراد مهمی بودند که در هیئت متصدی اعدامها و ملاقات با آیتالله منتظری حضور داشتند.
مصطفی پورمحمدی در این مصاحبه گفت اگر او مسئولیت داشت، کشته شدن مهسا (ژینا) امینی و پرونده قتلهای سیاسی زنجیرهای نیز بهتر مدیریت میشدند.
بیبیسی فارسی
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
عباس آخوندی، وزیر راه دولت روحانی به افشاگری در خصوص عملکرد کاسبان تحریم پرداخت.
به گزارش انتخاب، مشروح صحبتهای تکان دهنده عباس اخوندی در تلوبیون در ادامه میآید:
- بعد از دوره اقای خاتمی سیستم هوانوردی ایران مورد نوسازی قرار نگرفته بود.
- ما نیاز داشتیم کل این سیستم را نوسازی کنیم.
- ما فقط ۲۴ میلیون دلار روی نوسازی سیستم راداری ایران سرمایه گذاری کردیم
- در ان زمان روزانه ۴۰۰ هواپیما از آسمان ایران عبور میکرد که ما این عدد را با ۱۳۵۰ هواپیما رساندیم!
- میانگین درامد عبور هر هواپیما از آسمان ایران برای ما ۱۰۰۰ دلار درامد داشت. یعنی ما کمتر از یک سال تمام سرمایه گذاری که انجام داده بودیم برگشت داده میشد.
- من به فکر این بودم در یک گام بزرگ بتوانیم با هواپیمایی ترکیش، امارات و قطر رقابت کنیم؛ و با خرید ۲۰۰ هواپیما بتوانیم ناوگان را یک دفعه نوسازی کنیم تا در شان ملت بزرگ ایران شود
- ما با بویینگ مذاکره مستقیم کردیم و در تهران هم با هم قرارداد بستیم. کسی باورش نمیشد که بوئینگ در تهران با ما قرارداد ببندد
- این قرارداد از سال ۲۰۱۸ تا سال ۲۰۲۶ تنظیم شده بود.
- برای پرداخت این قرارداد پول نقد نداشتیم باید فاینانس بین الملی انجام میشد و بر اساس عملکرد هواپیما قرار بود انجام شود. یعنی از محل عملکرد هواپیما پول کل خرید پرداخت شود.
- ما حتی با بویینگ صحبت کردیم اگر نتواسنیتم تامین مالی بین المللی کنیم خود بویینگ در این حوزه کمک کند.
- همچنین برای خرید ۱۰۰ فروند ایرباس قرارداد بسته بودیم که هنوز این قرارداد وجود دارد.
- اما بعد از آن یک عده در ایران در زمین اسراییل بازی کردند و ایران را نا امن کردند
- مرتب شرکتها را تهدید کردند، در مجلس جشن اتش زدن برجام راه انداختند و همچنین بحث عدم الحاق به افای تی اف.
- یک گروهی انقدر قدرتمند هستند که قانون مصوب مجلس را رد کنند
- بویینگ و ایرباس دیدند ریسک این کارها بالاست!
- این مملکت یک ملت و یک دولت دارد وقتی مجلس تصویب کرد چطور یک عدهای قانون را نقص کردند.
- من فکر نمیکردم ایرباس و بویینگ با ایران ایری که ۴۰ سال است با جهان قطع ارتباط است چنین تعاملی انجام دهند این نشان میدهد ایران در دنیا معتبر است.
- ما در بحث ناوگان ریلی ۱۶ میلیارد دلار قراداد و تفاهم نامه امضا کردیم اینها اعداد بزرکی است اتفاق بزرگی در حال رخ دادن بود
- فقط ۲ میلیارد دلار نوسازی ریلی برای خط تهران-مشهد در حضور نخست وزیر چین برای برقی کردن این خط امضا کردیم
- ۱۳ میلیون مسافر در سال در مسیر قطار تهران-مشهد جابجا میشد که با این قرارداد به ۳۹ میلیون مسافر میرسید.
- همچنین امکان جابجایی ۱۰ میلیون تن بار در سال که وضعیت حمل بار جادهای نیز سامان داده میشد.
- قرارداد خرید ۴۵۰ دستگاه واگن ریل به ارزش ۷۲۰ میلیون دلار با کره در جریان بود
- خرید ۵۰ دستگاه لوکوموتیو مسافربری با رهبری بانکهای آلمانی در جریان بود.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
آیا در انتخابات باید شرکت کرد؟ مهدی خلجی با علی ٰاکبر موسوی خوئینی
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
بنیادهای انحطاط و واماندگی در ایران به کجا میرسد؟
واماندگی و انحطاط پدیدارشناسی چه وضعیتی است؟ چرا واماندگی توصیف مناسبی برای وضعیت ایران در دو سدهی گذشته است؟ بنیادهای این واماندگی و درماندگی چیست و در کجاست؟ چه هنایش و اثری این وضعیت بر روان و روانشناسی ایرانیان گذاشته است؟ چه نسبتی این پدیده با توسعه و توسعهنایافتگی در ایران دارد؟ بنیادهای شناختی و تاریخی واماندگی چیست؟ ادیانی که در بستر فرهنگی فلات ایران برآمدهاند چهگونه بر مدنیتهای همسایه سایه انداخته و دوباره با سرنامهای تازه به این سرزمین بازگشتهاند؟
مدنیت ایرانی چگونه خود را در این سرنامهای تازه و چیره (فاتح) باززایی کرده است؟ برآمد و برآیند این دادوستد چه بوده است؟
چگونه میتوان مدنیت و شهرنشینی ایرانی را از حکومت و دولت و مردمان این سرزمین جدا کرد؟ چه در این مدنیت بوده است که آن را تاکنون سرپا نگاه داشته است؟ و هزینههای آن چهگونه و از کجا پرداخته شده است؟ چرا این مدنیت در دو سدهی گذشته و پس از رودررویی با نوینش نتوانسته است، به چرخش مدنی و تمدنی دست بزند؟ و خود را با جهانهای جدید و مناسبات تازه همراه و همسو کند؟ امکانها و ناامکانهای مدنیت ایرانی چیست؟ که ما را تا اینجا آورده است، اما پیشتر نمیتواند ببرد؟ این درماندگی و واماندگی از کجا میآید؟
این همه و بیشتر را از کاظم علمداری عزیز که استاد دانشگاه و سیاستمداری جمهوریخواه و کهنهکار است پرسیدهام و پاسخهای درخشان او را به پیشگاه شما آوردهام. علمداری نوشتههای بسیاری در این باره دارد و به انگارههای انحطاط در ایران آشنا است. او در این باره صاحبنظر و انگارهپرداز است.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
حسین سلاحورزی، رییس سابق اتاق بازرگانی ایران میگوید در سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۱ (بازه زمانی ۱۲ ساله) تحریمها حدود ۱۲۰۰ میلیارد دلار به کشور خسارت وارد کرده است.
درآمد سرانه از دست رفته برای هر ایرانی با اعمال تحریمها در بازه زمانی مورد بررسی (دوره ۱۲ ساله)، حدود ۱۴ هزار دلار برآورد میشود. به عبارت دیگر در این مدت هر ایرانی بهطور متوسط سالانه هزار و ۲۰۲ دلار به دلیل تحریمها از دست داده است. ضرر و زیانی که تحریمها به کشور وارد کرده است تنها به این ارقام منتهی نمیشود و با در نظر گرفتن سایر جوانب میتوان گفت تحریم اقتصاد ایران را به حاشیه رانده است.
این نوشتار بر اساس گفتوگوی رییس سابق اتاق ایران با وبسایت اکوایران بازنشر میشود.
همه میدانند که اصلیترین چالش امروز کشور تحریمهاست اما در مناظرات اخیر ریاستجمهوری کمتر نامزد انتخاباتی به این موضوع پرداخت و به اولویتهای دیگر اجتماعی و فرهنگی و مقاومت و... پرداختند. این در حالی است که باید برنامه کاندیداها برای رفع تحریمها در این مناظرات مطرح میشد. تحقیقات مختلفی در مورد هزینههای تحریمها بر روی اقتصاد ایران در طول این سالها انجام گرفته است و این میزان ۱۲۰۰ میلیارد دلار زیانی که از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۱ به دلیل تحریمها به دست آمده، بر اساس تحقیقی است که در سال گذشته انجام شده است که در این ارزیابی از یک مدل ترکیبی استفاده شد که بر اساس این مدل تعدادی از کشورهایی که به ایران شباهت دارند مورد بررسی قرار گرفتهاند که یک ترکیبی بر اساس میانگین وزنی از این کشورهای گروه شکل گرفته است و این بررسی انجام گرفت که این ایران ترکیبی در دوره بعد از تحریمها چه مسیری را باید طی کند.
این ایران ترکیبی قبل از تحریمها مسیری را طی میکرد که ایران واقعی طی میکرد و پس از آن تفاوت بین عملکرد ایران واقعی با ایران ترکیبی را محاسبه میکنند و شکاف بین تولید ملی و درآمد سرانه را احصاء میکنند که مبنای هزینه تحریمها به دست میآید که شامل تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه از دست رفته است. تقریبا برای این دوره ۱۲ ساله که در این تحقیق آمده، سالانه حدود ۱۰۱ میلیارد دلار هزینه تحریمها شده است که در طول ۱۲ سال این میزان ۱۲۰۰ میلیارد دلار برآورد میشود و درآمد سرانه از دست رفته برای هر ایرانی در طول این ۱۲ سال حدود ۱۴ هزار و ۴۲۲ دلار محاسبه شده است که به ازای هر سال ۱۲۰۲ دلار میشود.
برای اینکه تصویر واضحتری از نظام تحریمها از ابتدای انقلاب داشته باشیم باید یک مرور اجمالی بر تاریخچه تحریمها و نوع آنها داشته باشیم.
تحریمها مدتهاست که به عنوان نیل به اهداف مختلف در سیاست خارجی کشورها مورد استفاده قرار میگیرد و از نظر تاریخی هم ۴۰۰ سال پیش از میلاد نشانههایی از تحریمها دیده میشود و تحریمهای اقتصادی به عنوان سیاستی مستقل مد نظر سیاستگذاران قرار گرفته است که یا به عنوان مکمل و یا جایگزین در کنار اقدامات نظامی از آن استفاده میشود. بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۵ حدود ۳۱۷ مورد تحریم در کشورهای مختلف علیه یکدیگر ثبت شده که عمدتا از نوع تحریمهای سیاسی و اقتصادی بودهاند که تحریمهای سیاسی اساسا سه دسته هستند؛ یا تحریمهای سیاسی و دیپلماتیک هستند یا فرهنگی اجتماعی و یا اقتصادی که در موضوع تحریمهای اقتصادی سعی میشود از طریق محدود کردن صادرات و واردات و ایجاد موانع در مراودات مالی هزینههایی را برای کشور تحت تحریم اعمال کنند.
در مورد ایران یک کشور و دو نهاد بینالمللی در طول این سالها تحریمهای جدی را اعمال کردهاند اما بعدها استرالیا و کانادا هم سعی کردند تحریمهایی را بر علیه ایران اعمال کنند که بیشتر در مورد اشخاص و مسائل دیپلماتیک بود. در سال ۱۹۸۴ وزارت خارجه امریکا ایران را به عنوان حامی تروریسم معرفی کرد و یک مجموعهای از تحریمهای نفتی بر کشور اعمال شد و صادرات بسیاری از کالاها نظیر قطعات یدکی و قطعات نظامی در لیست تحریمها قرار گرفت.
اما پس از آزادسازی گروگانهای امریکایی در بیروت از سوی ایران باعث شد نگاه به تحریمها آسانتر شود و حتی در مواردی تسلیحاتی را هم در اختیار ایران قرار دادند اما در سال ۱۹۹۲ زمانی که صدام به کویت حمله کرد کنگره امریکا قانون منع گسترده تسلیحاتی ایران و عراق را تصویب کرد که ذیل آن فروش هر سلاح متعارف و غیرمتعارف را بین ایران و عراق ممنوع کرد و پس از آن قرارداد تکمیل نیروگاه بوشهر با روسیه با مبلغ ۸۰۰ میلیون دلار به امضا رسید که دولت کلینتون برای تنبیه ایران هرگونه سرمایهگذاری افراد امریکایی را در صنایع نفت و گاز ایران ممنوع کرد و پس از آن دو فرمان اجرایی دیگر صادر کردند و ضمن تحریم تجارت با ایران صادرات کالاهای امریکایی را هم در تحریمها اعمال کردند و از اینجا تحریمهای ثانویه و فراسرزمینی امریکا شکل گرفت.
در این تحریمهای ثانویه موضوع پولشویی هم مطرح شد و پس از آن بوش و اوباما رییسجمهور شدند که موضوعات هستهای و دست یافتن به موضوع برجام مطرح شد و با ظهور ترامپ در سال ۲۰۱۶ با مخالفت دونالد ترامپ با برجام در اردیبهشت ۱۳۹۷ به صورت یک جانبه برجام را منحل کردند.
از این دوران به بعد معاملات ریال در دنیا ممنوع شد و تحریمهای بخش خودروسازی و فولادیها و ... مطرح شد. همزمانی پرونده هستهای ایران از سال ۲۰۰۴ و موافقتنامه پاریس یک نقطه عطفی برای ایران بود و ایران برای مدتی غنی سازی راتعلیق کرد و اروپا هم این اقدام را اعتمادسازی تلقی کرد و در سال ۲۰۰۵ اروپاییها بستهای را به ایران پیشنهاد دادند که اگر ایران فعالیت رآکتور هستهای اراک و چرخه سوخت را رها کند در قبال آن از ایران در سازمان تجارت جهانی حمایت کنند. اما در سال ۲۰۰۶ با گزارش نماینده آژانس از فعالیتهای هستهای ایران شورای امنیت بر علیه ایران قطعنامهای را صادر کرد و ایران به آن توجهی نکرد و پس از آن قطعنامههای دیگر از سوی شورای امنیت صادر شد.
تحریمهای امریکا و شورای امنیت و اتحادیه اروپا بر بخشهای مختلفی از اقتصاد ایران اثرگذار بودند که بیشتر بر دو کانال اصلی نفت و گاز و مبادلات بانکی و مالی بر اقتصاد ایران اثر داشتند، تحریم کنندگان هوشمندانه با تمرکز بر راهها و مسیرهای درآمدی ایران و ابزارهای مالی و بانکی این تحریمها را اجرا کردند و باعث عدم دستیابی ایران به منابع درآمدیاش شدند. در حوزه نفت و گاز از ۱۹۹۵ به بعد و از دوران کلینتون اجازه داده نشد بیش از ۲۰ میلیون دلار در حوزه نفت ایران سرمایهگذاری شود.
تا قبل از اینکه به مقطعی برسیم که تحریمهای همزمان امریکا و اتحادیه اروپا را داشته باشیم بین ۲ تا ۲.۵ میلیون بشکه صادرات نفت داشتیم اما پس از اجرای تحریمها و از سال ۲۰۱۱ صادرات نفت افت کرد و در سال ۲۰۱۴ به یک میلیون بشکه نفت رسید و بعد از مذاکرات برجامی ایران تولید و صادرات افزایش پیدا کرد و در سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ تا یک میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه نفت رسید و دیگر سقف ۲ میلیون بشکه نفت را ندیدیم و با روی کار آمدن ترمپ این میزان به ۳۰۰ هزار دستگاه هم رسید.
با آغاز دولت سیزدهم و به خصوص در سال گذشته با فعالیتهای دیپلماسی و اغماض امریکا به برخی از تحریمهای نفتی صادرات نفت به میزان قابل توجهی رشد کرد و به سقف برجام هم رسید.
یکی از پیامدهای ناگوار تحریمها در حوزه نفت این بود که شرکتهای بینالمللی که با حوزه نفت و گاز ایران همکاری داشتند از ایران خارج شدند و با وجودی که ۲۲ شرکت بینالمللی از ۱۴ کشور دنیا را داشتیم و در ایام برجام در حال توافق با ایران بودند اما با آمدن ترامپ همه اینها از ایران رفتند. در کنار کاهش جدی درآمدهای ارزی اثرات زیان بار و غیرقابل جبرانی را در حوزه صنعت نفت شاهد بودیم.کاهش اجباری تولید نفت آسیبهای جدی را بر مخازن نفتی وارد کرد که برداشت از این مخازن را غیرممکن کرده است.
در سال گذشته تراز تجاری غیرنفتی منفی شد و صادرات افت کرد و از نظر ارزشی هم کالاها گرانتر شدند و صادرات و واردات به صورت جدی از تحریمها متاثر شدند و با فشار جدی در ذینفع نهایی یک قرارداد مواجه هستیم و لذ ا صادرات با مبدا ایران با مشکل مواجه است و در حوزه تبادلات مالی هم در نظام تسویه مشکل داریم و ارایه خدمات به کشتیهایی که به سمت ایران میآیند با مشکل مواجه است.
زمانی که کشور با مشکل جدی درآمدهای ارزی مواجه است و با تحریمهای چند جانبه مواجهایم به دست آوردن هر یک سنت و یک دلار مانند به دست آوردن پول از دهان شیر است و سیاستگذار اقتصادی کشور باید تمام تلاش خود را برای تسهیل تجارت ایران بکند تا تجار صادرات داشته باشند و کسب درآمد ارزی کنند تا کشور اداره شود. اما متاسفانه به یکباره سیاستگذار ارزی شبانه موانعی را وضع میکند که عملا صادرکننده ایرانی از ترس تنبیهات قانونی با کاهش جدی در صادرات مواجه میشود و چارهای جز این تصمیم ندارد، در نهایت اینکه فرد فرد جامعه ایرانی تاکنون از وجود تحریمها متضرر شدهاند.
روزنامه اعتماد
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
فیلم کامل مناظره نمایندگان اقتصادی کاندیداهای ریاست جمهوری در فردای اقتصاد
نمایندگان اقتصادی پنج کاندیدای ریاست جمهوری در نشستی که به همت فردای اقتصاد برگزار شد، دیدگاههای خود را پیرامون موضوعات مختلف اقتصادی ارایه دادند.
در این مناظره حسین عبده تبریزی نماینده مسعود پزشکیان، سعید لاریجانی نماینده مصطفی پورمحمدی، علیرضا خزایی نماینده علیرضا زاکانی، حسین قربانزاده نماینده محمد باقر قالیباف و مهدی معدنچی نماینده سید امیرحسین قاضی زاده حضور داشتند.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
بیژن اشتری
لیبی در زمان قذافی برای ده سال تحت تحریمهای بینالمللی قرار داشت. قذافی این تحریمها را «نعمت» نامید و دستور داد که از همه ظرفیتهای داخلی برای دور زدن تحریمها استفاده شود. صنعت نفت بیشترین آسیب را دید. سرمایهگذاری در صنعت نفت متوقف شد و ادامه کار بسیاری از صنایع با مشکلات اساسی روبرو شد.
حمودا الاسودا وزیر نفت لیبی در دوران قذافی بعدها درباره تحریمها گفت:
“آمریکاییها شناخت کاملی از تجهیزات و دستگاههای ما داشتند و هر قطعه و وسیلهای را که ما نیاز داشتیم در فهرست کالاهای تحریمی گذاشته بودند. مشکلات ما پیچیدهتر شد چون نمیتوانستیم این قطعات را حتی از بازار آزاد بخریم. بعد مجبور شدیم به اوراقفروشیها رو بیاوریم و دستگاههای خرابمان را تعمیر و بازسازی کنیم و حتی در مواردی سعی کردیم قطعات یدکی مورد نیازمان را خودمان بسازیم اما در این کار ناموفق بودیم.”
آلیسون پارچتر نویسنده کتاب «قذافی؛ ظهور تا سقوط» مینویسد:
تحریمها زندگی را بر مردم لیبی مشکلتر از پیش ساخت. قیمتها رو به افزایش گذاشت... تورم سالیانه حدود سی و پنج درصد بود که نفس مردم را گرفت... گرچه دولت نظام کوپنی را برقرار کرد تا مردم گرسنه نمانند اما ادامه معیشت برای اکثریت مردم دشوارتر شد. علاوه بر این، برای بسیاری از خانوادهها، متکی شدن به کوپن تجربه حقارتباری بود. آنچه کار را بدتر میکرد فساد موجود در نظام کوپنی بود. مقامات فقط بخشی از کالاهای کوپنی را بین مردم توزیع میکردند و بقیه کالاها سر از بازار سیاه در میآورد.
تحریمها موجب سربرآوردن طبقهای از نوکیسگان شد. این طبقه جدید نه فقط شامل مقاماتی میشد که از راه دور زدن تحریمها به سودهای آنچنانی رسیده بودند بلکه تجار بخش خصوصی را که پارتیهای دم کلفت حکومتی داشتند را نیز شامل میشد. این تجار به لطف دسترسی به ارزهای خارجی کالا وارد کشور میکردند و این کالاهای وارداتی را با قیمتهای گزاف تورم زده میفروختند. نرخ تورم به قدری بالا بود که مردم قادر به خرید این کالاها نبودند. هر گوشی تلفن همراه معادل پنج برابر حقوق ماهیانه یک استاد دانشگاه بود. همزمان ویلاهای شیک که متعلق به کاسبان تحریم و اقوام و نزدیکان سران حکومت بود در طرابلس و بنغازی ساخته میشد تا بر زخم مردم لیبی نمک بپاشد. شکاف رو به گسترش میان اغنیا و فقرا موجب بروز نفرت تلخی در بین آنهایی شده بود که در نبرد برای یکی کردن خرج و دخلشان به حال خود وانهاده شده بودند.
تلگرام نویسنده
@bijan_ashtari
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
پلیس و آژانس مبارزه با تروریسم روسیه میگویند حملات مردان مسلح به یک کنیسه، دو کلیسا و یک پاسگاه پلیس در شهرهای جمهوری داغستان فدراسیون روسیه باعث کشته شدن دستکم یک کشیش، هفت مأمور پلیس و یک تن دیگر شده است.
این حملات روز یکشنبه ۳ تیر در دو شهر مخاچقلعه و دربند انجام شده و کمیته تحقیقات روسیه میگوید پرونده جنایی با عنوان «اقدام تروریستی» باز کرده است.
نیروهای امنیتی روسیه اعلام کردند چهار نفر از مهاجمان کشته شدهاند و عملیات تعیین هویت و تعقیب دیگر مهاجمان در جریان است.
داغستان منطقهای با جمعیت بزرگ مسلمانان است که با گرجستان و جمهوری آدربایجان مرز مشترک دارد.
خبرگزاری ریا به نقل از کمیته ضدتروریسم روسیه اعلام کرد که در این حملات، دو کلیسا، یک کنیسه و یک پاسگاه پلیس مورد حمله قرار گرفته است.
سخنگوی وزارت کشور داغستان خبر داد در این حملات دستکم ۱۲ نفر مجروح شدهاند. شمار مجروحان ساعتی بعد ۲۵ نفر اعلام شد.
بر اساس گزارشهای مقامات محلی، یک کنیسه در محل سکونت یک جامعه باستانی یهودی و یک کلیسای ارتودوکس که در لیست میراث یونسکو قرار دارد، از اهداف این حملات بودهاند.
افراد مسلح به یک پست بازرسی پلیس در مخاچقلعه، شهر اصلی داغستان در ساحل دریای خزر، نیز حمله کردهاند.
مقامهای محلی شهر دربند داغستان میگویند یکی از قربانیان این حمله یک کشیش ۶۶ ساله بوده است.
همچنین کنیسه هدف قرار گرفته در این شهر طعمه حریق شده است.
هنوز هیچ گروهی مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفته، اما گروه داعش طی سالهای گذشته چندین حمله در خاک روسیه انجام داده که خونینترین آنها حمله فروردینماه امسال امسال بود که ۱۴۵ کشته و دهها زخمی برجای گذاشت.
در این حادثه چهار مهاجم مسلح به یک سالن کنسرت در شهر کراسنوگورسک در غرب مسکو، پایتخت روسیه، حمله کردند.
دولت روسیه اعلام کرد که ۱۱ نفر را در ارتباط با این حمله بازداشت کرده است.
مسکو در جریان جنگ داخلی سوریه و در حمایت از دولت بشار اسد و برای حفظ حکومت او وارد نبرد با داعش شد، و هنوز در سوریه حضوری فعال دارد.
نیروهای امنیتی روسیه همچنین ۲۷ خرداد چندین متهم به جنایات تروریستی را که در بازداشتگاهی در جنوب کشور دو نگهبان زندان را گروگان گرفته بودند، با شلیک گلوله کشتند.
هفته گذشته نیز رسانههای ترکیه گزارش دادند که وزارت اطلاعات این کشور اطلاعاتی درباره آماده شدن نیروهای داعش برای انجام عملیات تروریستی به روسیه منتقل کرده است.
رادیو فردا
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
حسین تاج، وکیل مدافع خانم اکبری ضمن بیان اینکه در مهرماه امسال، ۱۵ سال حبس موکلش به پایان میرسد، به روزنامه شرق گفت: خانم اکبری منفرد از بابت پرونده دیگری به دو سال حبس محکوم شده است. اخیراً هم پرونده جدیدی علیه او تشکیل شده که مبنای آن، درخواست ستاد پیگیری و نظارت پروندههای موضوع اصل ۴۹ قانون اساسی است.
این وکیل دادگستری افزود: “در ادعای مطروحه از سوی این ستاد، مطالبی به خانواده خانم اکبری منفرد و بستگان او نسبت داده شده است. این ستاد درخواست توقیف و تملک اموال خانواده اکبری منفرد و بستگان او به سود «ستاد اجرای فرمان امام» را داده است. این پرونده به شعبه ۶ دادگاه انقلاب ارجاع شده، این شعبه مخصوص رسیدگی به موارد مربوط به اصل ۴۹ قانون اساسی است. هنوز زمان رسیدگی به این پرونده مشخص نشده و صرفا برای مرداد ماه، وقت نظارت تعیین شده است.”
آقای تاج ضمن اشاره به اصل فقهی و حقوقی «شخصی بودن جرائم و مجازاتها» گفت: “اصل شخصی بودن جرائم و مجازاتها که هم در فقه و شرع به رسمیت شناخته شده و هم در حقوق بینالملل و قانون مجازات ایران، تاکید دارد که مجازات صرفا باید به فرد وارد شود و نزدیکان او را شامل نشود. به همین دلیل، امیدواریم شعبه محترم، موارد مطروحه از سوی ستاد پیگیری و اجرای اصل ۴۹ قانون اساسی را نپذیرد و حتی وارد رسیدگی به پرونده نشود.”
مریم اکبری منفرد، از دیماه ۸۸ دوران محکومیت ۱۵ ساله خود را در زندان سپری میکند.
مریم اکبری منفرد ساعت سه بامداد دهم دیماه سال ۱۳۸۸ و پس از حوادث عاشورای ۸۸ بازداشت و در خردادماه سال بعد توسط شعبه پانزدهم دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. اتهام این زندانی “محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران” عنوان شده اما خود او آن را وارد ندانسته است.
خانم اکبری منفرد، در تاریخ ۱۹ اسفندماه ۹۹، از زندان اوین به زندان سمنان تبعید شد. این زندانی بدون رعایت اصل تفکیک جرائم و عدم وجود امکانات بهداشتی در بند عمومی این زندان بسر میبرد.
این زندانی سیاسی در تیرماه سال گذشته با گشایش دو پرونده جدید در دادسرای اوین و سمنان مواجه شده بود.
دو برادر مریم اکبری منفرد در سالهای ۶۰ و ۶۳ به اتهام ارتباط و عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران توسط دادگاههای انقلاب در ایران اعدام شدند. برادر کوچک و خواهرش نیز در تابستان سال ۶۷ و همزمان با موج اعدام زندانیان سیاسی اعدام شدند.
خانم اکبری منفرد مادر سه دختر است.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
۳ تیر ۱۴۰۳
بخش اول: پرستاری برای ایران
دو هفته است آشوبی دارم. دوهفته است خواب ندارم. دو هفته است بین عقل و دلم جنگی است. عقلم با چشمی اشکبار میگوید باید رأی داد نباید فرصتی که گویی خدا به ملت ایران پاس داده است را از دست داد. نباید گذاشت شرایط ایران سختتر و پیچیدهتر از این شود. ایران مستعد یک انفجار است. جسم و روح ایران دیگر تاب یک درهمریزی تازه را ندارد. باید برخیزیم و این «فرصت انتخاب» را به «خلق امکان» تبدیل کنیم.
اما دلم با چشمی خونبار میگوید آخر بیوجدان، با چه رویی با چه شرافتی و با چه انسانیتی میخواهی رأی بدهی؟ آن هم به دعوت حکومتی که در همین جنبش مهسا وقتی شهروندانش در اعتراضات خیابانی مسالمتآمیز، کشته و نابینا شدند این جوانمردی را نداشت که مسئولیتش را بپذیرد و از آسیبدیدگان دلجویی کند و به دهان آنانی بکوبد که گفتند تروریستهای خارجی آمدند و کور کردند و کشتند و رفتند! به چهره کیان نگاه کن! به چشمان دختر کردستان نگاه کن! به زخم صورت پسر نازیآباد نگاه کن! به صد کشته مظلوم زاهدان فکر کن و به چشمان دانشجویان و همکاران دانشگاهی اخراج شدهات زُل بزن و آنگاه بگو باز میروی رأی بدهی؟
سرانجام بعد از دو هفته بیخوابی و آشوب و جنگ، دلم تسلیم شد. عقلم نزدیک سی استدلال آورد تا دلم را راضی کند و نهایتا موفق شد. و اکنون این نویسنده که معلم توسعه است و از سال ۱۳۸۱ جز تدریس، گرفتن هرگونه مسئولیتی را در این ساختار سیاسی بر خود حرام کرده است و با وجود پیشنهادهای چربوشیرین داخلی و خارجی، بیست و دو سال است بر این عهد خویش باقی مانده است و همچنان باقی خواهد ماند؛ و نیز همراه مردم ایران، انتخابات سال گذشته را تحریم کرده بود، با چشمی گریان میگوید: برای ایران بیپرستار که «حسرت یک زندگی معمولی» بر دلش مانده است، در این انتخابات شرکت خواهم کرد.
ایران امروز به یک رئیسجمهور جنگی یا انقلابی نیازی ندارد.
به یک رئیسجمهور برانداز هم نیازی ندارد.
ایران امروز به یک رئیسجمهور پوپولیستِ دروغزن که شعارهای عجیبوغریب و فریبنده بدهد و هنوز نیامده از منابع نفت و آب و خاک کشور حاتم بخشی کند، نیازی ندارد.
حتی به یک رئیسجمهور اصلاحطلب یا تحولخواه هم نیازی ندارد.
ایران امروز خیلی خسته و فرسوده است، تحمل جراحی را هم ندارد. امروز جراحی اقتصادی و اجتماعی موجب خونروی بیشتری از جسم ایران (سرزمین) و هرزرَوی انرژی بیشتری از روح ایران (مردم) میشود.
امروز ایران حتی به پروژههای جدید هم نیازی ندارد. اکنون یک سوم واحدهای مسکونی ساخته شده در شهرهای جدید ما خالی از سکنهاند و شهرکهای صنعتی و برخی صنایع ایران چند برابر نیاز داخلی ما ظرفیت تولید دارند؛ اما امید و افقی برای توسعه و تولید خود ندارند.
امروز دیگر ایران به کسی نیاز ندارد که دائما از حنجرهاش واژه خودکفایی بیرون بزند و برای تحقق این شعار تمام منابع آبی عمیق ایران را صرف کشاورزی ناکارآمد و فرسوده ما کند.
ایران امروز به کسی نیاز دارد که کارش تولید انبوه خبرهای تبلیغاتی نباشد؛ و با حرف زدنش تنش و تحقیر ایجاد نکند؛ با داخل و خارج اُشتُلُم نکند؛ کمی آرام بگیرد و بگذارد کمی آرام بگیریم.
امروز روح ایران خسته و جسم آن شدیداً آسیبدیده است و به پرستاری نیاز دارد که جلوی خونریزی این پیکره را بگیرد و از سرعت نابودی منابع طبیعی و مهاجرت نخبگان و افسردگی جوانان آن بکاهد. اگر ایران بماند، به زودیِ زود، در آیندهای که اکثریت ما خواهیم دید، آن را خواهیم ساخت. ایران اکنون به باغبانی نیازمند است که قیچی هرس را زمین بگذارد و نخواهد زمین و زمان را مدیریت کند، و اجازه دهد تا گلهای رنگارنگ این باغ، خود برویند و خود بشکفند.
ایران امروز به کسی نیاز دارد که تیمارش کند؛ با آن به آرامی و لطافت سخن گوید؛ دخترانش را محترم دارد و زنانش را تکریم کند؛ جوانانش را امید ببخشد؛ با ایدهها و پروژههای منْدرآوردی، منابع کشور را دودِ هوا نکند؛ با تورم تازه، فقرایش را فقیرتر نکند؛ کارآفرینان و نوآفرینانش را در بیثباتیهای ناشی از انواع تصمیمات خلقالساعه، خسته و فرسوده نکند؛ برای استخدام کارشناس و متخصص و معلم و استاد، به آستین کوتاه و زلف بلند افراد نگاه نکند؛ ایرانیان را خودی وناخودی نکند؛ آغوشش را واقعاً برای ایرانیان ترسیده و مهاجرت کرده بگشاید و رفتوآمدشان را تسهیل و حمایت کند؛ هنرمند و نویسنده و روزنامهنگار را به هر بهانهای خانهنشین نکند؛ کتابهای نویسندگان را برای دادن مجوز چاپ، سلاخی نکند؛ معلم و استاد را تعلیق و اخراج نکند؛ میلیونها ایرانی دوتابعیتی را پیشاپیش به جاسوسی متهم نکند؛ برای فعالان محیطزیست پاپوش درست نکند؛ اعتراضات بحق کارگران و کشاورزان را با باتوم پاسخ ندهد؛ منابع مالی و مادی کشور را بین دوستان حراج نکند؛ و مهمتر از همه قیافهاش و سابقهاش و رفتارش دل هیچ ایرانی را نزند و هیچ فاسدی را هم به هوس رانتخواری نیندازد. بهکسی که بهیکسان نگران حقوق شهروندی تمام ایرانیان، با هر قومیت و زبان و دین و مذهبی باشد؛ و برایش رضایت بلوچها و کردها و عربها به اندازه رضایت تهرانیها مهم باشد.
راستش ما خستهایم و نیازمند تیماریم؛ گمگشتهایم و نیازمند افقیم؛ و بیش از آن که عطش رشد و رفاه داشته باشیم، تشنه آرامشیم. دلخسته از بیقانونیها و نیازمند کرامت انسانی هستیم؛ ودلمان برای افتخار به ایرانی بودن لک زده است!
ما میخواهیم بازی کنیم، فیلم ببینیم، شادی کنیم و آواز بخوانیم و این همه نگران شش جهت خویش نباشیم.
ما کسی را میخواهیم که ما را به سوی خشم و خشونت بیشتر نبرد؛ کاری نکند که آتشفشان خشم و نفرت جوانان سرباز کند و مردم، مسیر خون و خشونت را بر مسیر رأی و مشارکت ترجیح دهند. ما کسی را میخواهیم که برایمان از ثبات و صلح بگوید، از دوستی و عشق بگوید و از زندگی انسانیای که در شأن مردم ایران است.
همه اینها که گفتم در تنگناهای همین نظام سیاسی کنونی هم تاحدی شدنی است؛ به شرط آنکه کسی را به پاستور بفرستیم که به اینها معتقد باشد و با حفظ استقلال و تعهد به وظایفی که قانون اساسی برای حفاظت از حقوق ملت برعهده او گذاشته است، و البته بدون غرور و تهدید و تنش، با مقاماتِ موثر تعامل کند.
راستش ما رئیسجمهوری میخواهیم که نه ذوب در ولایت باشد و نه ضد ولایت. ما یک ایرانی فرهیخته اما معمولیِ معمولی میخواهیم تا «حسرت یک زندگی معمولی» را بر دلمان نگذارد. ما کسی را میخواهیم که اگر پزشک است یا مهندس است، بتواند از ایران و از مردم ایران پرستاری کند.
آنچه من احساس میکنم این است که هیچکدام از پنج نامزد دیگر نه توان و نه تمایلی برای برداشتن مسئولیت پرستاری ندارند. همه آنها دوباره دارند برای خودشان مأموریتهای انقلابی تعریف میکنند و دوباره میخواهند سیرک معجزه راه بیندازند. نمیدانم، شاید هم اشتباه کنم، اما احساس میکنم در میان این شش نفر، پزشکیان، با آن که جراح است اما آمده است تا پرستار ایران باشد. شاید او بتواند بخشی از مسئولیتهای پرستاری ایران را محقق کند. بیگمان قدرتش کافی نخواهد بود تا همه انتظارات ما را حتی در حد پرستاری از ایران هم محقق کند؛ اما تا جایی که میدانم آدم لوطیِ سالم و صادقی است و تلاشش را خواهد کرد. از او میخواهیم که اکنون با مردم پیمان ببندد که اگر نتوانست، صادقانه به آنان گزارش دهد و از آنان پوزش بخواهد. به روحانیان اعتماد کردیم، به عهد خود وفا نکردند. انقلابیان دو آتشه را آزمودیم، مردم را به خاک سیاه نشاندند. بیایید اینبار یک پزشک لوطیِ صادق و معمولی را بیازماییم؛ که اگر اینبار هم جواب نداد، پس آنگاه شاید مجبور شویم به بیگانگان پناه ببریم.
شک نکنیم که با آمدن پزشکیان مشارکت بالا میرود و این، هدف حکومت را برآورده میکند. اما برای آن که جامعه هم بُرد کند و پرستار-جمهور خودش را داشته باشد، باید مشارکت آنقدر بالا برود تا پزشکیان رأی بیاورد. وگرنه همهمان دوباره سرخورده خواهیم شد و کشور به بنبست تازهای خواهد رفت.
دو هفته است هر چه دانشجویانم و دوستانم پیام دادند و درباره انتخابات پرسیدند، گفتم نمیدانم، نظری ندارم، خودم هم سرگردانم. حتی وقتی یادداشتهایی جعلی به نام من درشبکهها به گردش درآمد و تکذیب کردم، همچنان نمیدانستم چه کنم. گرچه عقلم سی استدلال آورده بود اما دلم راضی نمیشد؛ تا آن که سرانجام دو چیز او را از تردید بیرون آورد. یکی دیدن مصاحبه پسر نازیآباد با بیبیسی که دلم را فرو ریخت و پذیرفت که نباید به راهی برویم که تجربه پسرنازیآباد تکرار شود؛ و دیگری آهنگ «برای» شروین که به یادش آورد که جنبش مهسا، جنبشی برای درخواست یک زندگی معمولی بود.
من با وجودی که با کسانی که خالصانه و فقط از روی نگرانی برای آینده ایران تصمیم گرفتهاند رأی ندهند همدلم و به آنها احترام میگذارم؛ اما شرح برخی از استدلالهای اشکبار عقلم برای دلم را، در بخش دوم این نوشتار خواهم آورد. آنجا گفتهام که اگر فرصت بخریم و نگذاریم ایران در مسیر فروپاشی قرار گیرد، آینده از آن نسل توسعهخواه و دموکراسی طلب امروز ایران خواهد بود.
محسن رنانی/ سوم تیر ۱۴۰۳
بخش دوم این مطلب، ظهر عید غدیر (۵ تیر ۱۴۰۳) منتشر خواهد شد.
منبع: وبسایت نویسنده
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
چه فقیر باشید و چه غنی، پنیر به افزایش طول عمرتان کمک میکند.
گروهی از محققان دانشکده پزشکی دانشگاه شانگهای جیائو تونگ روی ۲.۳ میلیون نفر پژوهشی وسیع انجام دادهاند. این پژوهش نشان میدهد که مهمترین عامل در پیری سالم و طول عمر سلامت ذهنی است. آنها همچنین تاکید میکنند که میان طول عمر و مصرف پنیر ارتباط محکمی وجود دارد.
تیان جی وانگ، مدیر این پژوهش، میگوید که افراد شاد، فارغ از وضعیت اجتماعی و اقتصادیشان، عمر طولانیتری دارند. محققان امتیازات مثبتاندیشی، روانرنجوری، رضایت از زندگی و مسائل مربوط به سن را بررسی کردند و دریافتند که کاهش سلامت روان رفتارها و بیماریهایی را به دنبال دارد که طول عمر را کوتاه میکنند.
این پژوهش همچنین نشان میدهد که افرادی که از سطح سلامت روان بالاتری برخوردارند و دربرابر اضطراب بیشتر مقاومت میکنند، پنیر بیشتری میخورند. البته محققان با بررسی ۳۳ عامل متوجه شدند که مصرف پنیر مستقیما موجب افزایش طول عمر نمیشود، بلکه در کسب امتیازات بالاتر سلامت موثر است.
به گزارش نیویورکپست، برخی رفتارها، عادتها و بیماریها نیز بر دوران پیری تاثیر منفی میگذارند. این رفتارها عبارتاند از: تماشای تلویزیون، سیگار کشیدن، مصرف دارو، اختلال کمتوجهی-بیشفعالی (ADHD)، سکته مغزی، بیماری عروق کرونر و ضعف خونرسانی به قلب (بیماری ایسکمیک قلبی).
وانگ تاکید کرد که فعالیت بدنی، محدود کردن تماشای تلویزیون و پرهیز از سیگار، عملکرد شناختی مغز را تقویت و از بیماریهای شایع پیشگیری میکند. محققان همچنین به کمک روشی به نام «تصادفیسازی مندلی»، که نوعی بررسی ژنتیکی است، متوجه شدند افرادی که سلامت روان بهتری دارند، پس از بالا رفتن سن، از سلامت جسمی خوبی نیز برخوردارخواهند بود.
جالب اینجاست که افراد ثروتمند لزوما زندگی بهتر یا عمر طولانیتری ندارند. با وجود اینکه وضعیت اجتماعی و اقتصادی بر دسترسی به غذا و مراقبتهای بهداشتی و همچنین میزان اصطراب ناشی از کار تاثیر میگذارد، طول عمر بههیچوجه به میزان ثروت افراد وابسته نیست و وضعیت اجتماعی و اقتصادی بهواسطه سبک زندگی است که بر سلامت تاثیرگذار است.
از همین رو، کارشناسان میگویند اگر درپی زندگی طولانی و مواد غذایی مفید و غنی هستید، از پنیر موزارلا غافل نشوید، زیرا برای قلب فایده دارد. دکتر چنگ هان چن، متخصص قلب و عروق، میگوید: «موزارلای تازه از پروتئین و کلسیم سرشار است و حتی پروبیوتیکهایی دارد که برای سلامت روده و سیستم ایمنی مفیدند. همچنین چربی اشباعشده و سدیم کمتری از دیگر پنیرها دارد.»
ایندیپندنت فارسی
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
در حالی که وعدههای کاندیداها پیش از این نیز بر زمین مانده و مشکلات مزمن اقتصادی ایران، حالا شرایط را بسیار پیچیدتر از قبل کرده است، اما بارش وعدههای تازه برای کسب رای همچنان ادامه دارد. در این میان وعدهها همواره در حوزه معیشت تعریف میشود و کسی برنامهای برای توسعه و بهبود کلی وضعیت اقتصاد ندارد.
به گزارش خبرآنلاین، یارانههای نقدی که از سال ۱۳۸۹ توزیع شدهاند حالا به چاه ویلی بدل شدهاند که تبعات اجتماعی خروج از ان بیشتر از تبعات اقتصادی ناگوارشان است.همچنان از پس گذشت چهارده سال وعدههای یارانهای در ادبیات سیاستمداران ایرانی جا خوش کردهاند و در شرایطی که تبعات افزایش یارانههای نقدی بر افکار عمومی اشکار شده، برخی با گذر از پول نقد به بهانهی دور زدن تورم، وعدهی توزیع طلا میدهند.
وعدههای عجیب و غریب در حدی است که حالا میتوان فهرستی از این عجایب را تهیه کرد. وعدههایی که نه در ایران ۸۵ میلیون نفری بلکه در هیچ کشوری قابلیت اجرایی ندارد و اتفاقا اجرایی شدن آن خطری بسیار جدی را متوجه کشور خواهد کرد.
زاکانی، وعدههایی برای اجرایی نشدن
علیرضا زاکانی، شهردار تهران، سردمدار وعدههای بزرگ است. او که این روزها حتی اتفاقات رخ داده در نهادهای تحت تصدیاش را نیز نمیپذیرد و مدعی است حجاببانان در مترو فعالیت نمیکنند ، وعده داده است به هر خانوار ایرانی بیست گرم طلا به عنوان یارانه بدهد. او این موضوع را با هدف دور زدن تورم مطرح کرده و گفته است اعتبار طلا دیگر از گزند تورم مصون است .
البته بسیاری از کارشناسان این وعدهی وی را به چالش کشیدهاند و میگویند چنین اتفاقی خود میتواند به یک بحران جدی برای اقتصاد ایران بدل شود .ماجرا آنجا پیچیدتر میشود که وی از وعدهای به نام نصف کردن قیمت بنزین پردهبرداری میکند و میگوید قصد دارد در دولتش بنزین سه هزار تومانی را حذف و بهای بنزین را به هزار و پانصد تومان برساند. این وعده در حالی داده میشود که ناترازی بنزین در ایران یکی از مهمترین مشکلات اقتصادی است و تداوم این روند میتواند بحرانی جدی را برای کشور ایجاد نماید .
در عین حال او کسی است که وعده رایگان کردن بیمه برای کودکان زیر هفت سال، زنان باردار و پدربزرگها و مادربزرگ ا را داده است . این وعدهی کلی البته بار مالی سنگینی که وی دربارهی نحوهی اجرای ان چندان توضیحی نداده است.او وعده داده است گوشت را دم در منزل به هر خانوار ایرانی تحویل دهد.
قاضیزادههاشمی؛ یک میلیارد برای ازدواج
قاضی زادههاشمی نیز در چنته چندین وعده عجیب و غریب دارد. او که در سخنانش بر خانواده تاکید زیادی دارد، از برنامهاش برای اعطای اعتبار یک میلیارد تومانی به هر جوان برای تشکیل خانواده گفته است. این اعتبار به گفتهی وی قرضالحسنه خواهد بود. در عین حال او که مدعی است وزیر آموزش و پرورش را با رای معلمان انتخاب خواهد کرد، در انتخابات پیشین از برنامهاش برای حل مشکل بورس در سه روز خبر داد و حالا نیز گفته است مشکل بورس را در کمتر از سه روز حل خواهد کرد .
وعدهی عجیب جلیلی: سفر مجانی
سعید جلیلی که در انتخابات سال ۱۴۰۰ به نفع رییسی از کارزار انتخابات سیزدهم کنار رفت، حالا بار دیگر در صحنه حضور دارد. وی وعده داده است به هر خانوار یارانی سه روز سفر رایگان در اقاکتگاههای دولتی را خواهد داد. تجارت نیوز اعلام کرده این مطلب در اکانت توییتری منتسب به سعید جلیلی درج شدهاست. چنین وعدهای از سوی وی تکذیب نشده است. از سوی دیگر او وعده داده است عقب ماندگی چند صد ساله را در چند سال جبران خواهد کرد.
او وعده داده است اعتبار را به ریال برمیگرداند و دلارزدایی خواهد کرد. برنامهای که در دستور کار دولتهای پیشین، حتی دولت سیزدهم بوده و محقق نشده است.او با شعار یک جهان فرصت ، یک ایران جهش از طرحش برای توزیع عادلانه یارانهها پرده برداشته است. به گفتهی خودش ده سال عهدهدار طرح دولت سایه بوده است. او طرحی عجیب در انتخابات پیشین برای توزیع یارانه بنزین مطرح کرد که موسوم به طرح وان بود. این طرح دلالت بر توزیع یارانه بنزین به افراد و نه خودروها داشت و در کیش و قشم به صورت پایلوت اجرا شد اما جواب طوری نبود که اجرای سراسری آن تضمین شود .
پورمحمدی و انرژی رایگان
مصطفی پورمحمدی نیز در این انتخبات طرحی عجیب را مطرح کرده است. او طرحی درباره توزیع رایگان بنزین داده است. البته این طرح ناظر به انتقادی است که از وضعیت پرداخت یارانهها دارد . این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری گفته است” مطمئن هستم با مدیریت خوب در یارانه سوخت و انرژی که متاسفانه در ۱۵ یا ۱۶ سال گذشته در دو طیف مدیریتی جناحی نتوانستیم آن را سامان بدهیم و پرت عظیم انرژی داریم، ما میتوانیم میانگین از میزان سوخت در اروپا بگیریم و آن را به مردم مجانی بدهیم. یک شاخص و مدل داریم باقی مانده آن را میتوانیم یک تسهیلات دیگر مانند کمک به بهداشت و آموزش ارائه بدهیم.
وعدهی عجیب قالیباف برای خرید مسکن
قالیباف در توئیتی وعده داد که در صورت پیروزی احتمالی در انتخابات حقوق کارکنان، بازنشستگان و حداقل دستمزد کارگران به میزان تورم سالانه به علاوه رشد اقتصادی افزایش خواهد یافت.وی در این باره نوشت: عقب افتادن افزایش حداقل دستمزد از میزان تورم یعنی کوچک شدن سفرهٔ مردم و ناامنی روانی خانوارها.
او وعده داده در دولت خدمت و پیشرفت، حقوق کارکنان دولت، بازنشستگان و حداقل دستمزد کارگران و مستمری افراد مشمول نهادهای حمایتی به میزان تورم سالانه به علاوه رشد اقتصادی افزایش خواهد داد. نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری: کاری می کنیم تا یک کارگر با درآمد ۷.۵ سال خودش بتواند خانه بخرد.
بررسیها نشان میدهد پزشکیان وعدهای جنجالی و عجیب در حوزه اقتصاد نداده است و موضوع را به نظر کارشناسان موکل کرده است .وعدههای عجیب کاندیداها در شرایطی است که آنها قول اجرای برنامه هفتم، رشد هشت درصدی اقتصاد، تک رقمی شدن تورم، مهار نقدینگی، بهبود بازار کار، رفع مشکلات تحریم و ... را مطرح کردهاند. هر کدام از این وعدههای تکراری پیش از این نیز اعلام شده بود اما اقتصاد ایران همچنان درگیر آنهاست.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
عربستان به طور رسمی به ائتلاف بینالمللی تابآوری در برابر خشکسالی (IDRA) پیوسته است، ائتلافی جهانی که درصدد افزایش آمادگی جهان برای مقابله با خشکسالیهای شدیدتر است.
به گزارش تجارتنیوز، عربستان سعودی به طور رسمی به ائتلاف بینالمللی تابآوری در برابر خشکسالی (IDRA) پیوسته است. این امر تعداد اعضای IDRA را به ۳۷ کشور و ۲۸ سازمان بینالمللی و تحقیقاتی افزایش میدهد و نشاندهنده تعهد فزاینده به مقابله با خشکسالی در بحبوحه تغییرات آبوهوایی و مدیریت ناپایدار زمین است.
ائتلاف بینالمللی تابآوری در برابر خشکسالی (IDRA) در نشست آبوهوایی COP۲۷ از سوی رهبران اسپانیا و سنگال راهاندازی شد و رهبران جهان را برای مقابله با یکی از مرگبارترین و پرهزینهترین بلایای طبیعی جهان متحد میکند. این ائتلاف اذعان میکند تابآوری در برابر خشکسالی و تغییرات آبوهوایی به اندازه تابآوری سرزمینهایمان است.
تعهد عربستان سعودی به مقابله با خشکسالی
به گزارش zawya، مهندس عبدالرحمن عبدالمحسن الفضلی، وزیر محیطزیست، آب و کشاورزی عربستان سعودی، میگوید: «ما IDRA را فرصتی برای محافظت از جوامع و اقتصاد خود در برابر خشکسالی میبینیم. یکی از اولویتهای ما، تقویت تعهد کشورها به آینده مقاوم در برابر خشکسالی است. ائتلاف بینالمللی تابآوری در برابر خشکسالی (IDRA) اولین ائتلاف جهانی است که منابع مالی و فنی را برای آینده مقاوم در برابر خشکسالی بسیج میکند.»
وزیر الفادلی تاکید میکند میزبانی عربستان سعودی از COP ۱۶ نشاندهنده تعهد رهبری این کشور به حفاظت از محیطزیست در سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی است و به تلاشهای پیشگامی مانند ابتکار سبز سعودی و ابتکار سبز خاورمیانه میافزاید.
الفادلی همچنین بر نیاز فوری به ایجاد مقاومت در برابر خشکسالی در سطح جهانی و در عین حال مبارزه با تخریب زمین و بیابانزایی برای مقابله با تبعات محیطزیستی، اقتصادی و اجتماعی آنها تاکید کرد. او ابراز امیدواری کرد اتحاد اقدام جمعی موثر را تقویت، تلاشهای جهانی برای رسیدگی به این مسائل را تشدید و مدیریت پایدار منابع طبیعی را برای نسلهای آینده تضمین کند.
جهان نیاز به اقدام فوری برای مقابله با خشکسالی دارد
یکچهارم جمعیت جهان در حال حاضر تحت تاثیر خشکسالی هستند و پیشبینی میشود تا سال ۲۰۵۰، از هر چهار نفر سه نفر با کمبود آب مواجه شوند. در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، ۱۰۰ درصد جمعیت تا سال ۲۰۵۰ با تنش آبی بسیار بالا زندگی خواهند کرد.
ترزا ریبرا، معاون سوم دولت اسپانیا، کشورهای بیشتری را تشویق میکند تا از گامهای عربستان سعودی پیروی کنند و خاطرنشان کرد تابآوری در برابر خشکسالی تا ۱۰ برابر بازدهی سرمایهگذاری اولیه را به همراه دارد.
او در ادامه توضیح میدهد: «اتحاد به اندازه دانش، تجربیات و شبکههای ارائهشده از سوی اعضای آن قوی است. من از رهبران جهان دعوت میکنم به IDRA بپیوندند تا روش مقابله بشریت با خشکسالی را تغییر دهند و دفاع جمعی خود را قبل از وقوع بحران ایجاد کنند.»
ابراهیم تیاو، دبیر اجرایی کنوانسیون مبارزه با بیابانزایی در سازمان ملل متحد (UNCCD)، میگوید: «خشکسالی یک پدیده طبیعی است، اما ما با تخریب اراضی خود و مختل کردن آبوهوا، بر آن دامن میزنیم. در پیشبرد کنوانسیون مبارزه با بیابانزایی در سازمان ملل متحد COP۱۶، من از کشورها میخواهم بلندپروازیهای خود را برای سرزمینهای سالم و جوامع و اقتصادهای مقاوم در برابر خشکسالی افزایش دهند.»
اهمیت کنوانسیون مبارزه با بیابانزایی
کنوانسیون مبارزه با بیابانزایی سازمان ملل متحد COP۱۶، که از ۲ تا ۱۳ دسامبر در ریاض برگزار میشود و بزرگترین نشست ۱۹۷ حزب کنوانسیون مبارزه با بیابانزایی سازمان ملل متحد (UNCCD) خواهد بود، اولین نشستی است که در منطقه خاورمیانه تشکیل میشود و بزرگترین کنفرانس چندجانبهای است که تاکنون به میزبانی عربستان سعودی برگزار شده است.
عربستان همچنین میزبان جشنهای جهانی روز جهانی محیطزیست در سال ۲۰۲۴ با تمرکز بر احیای زمین، بیابانزایی و مقاومسازی در برابر خشکسالی خواهد بود.در ۱۷ ژوئن، روز بیابانزایی و خشکسالی، سیامین سالگرد کنوانسیون سازمان ملل متحد برای مبارزه با بیابانزایی (UNCCD)، یکی از سه کنوانسیون ریو در کنار آب و هوا و تنوع زیستی است.این اجلاس فرصتی برای کشورها در افزایش تعهدات خود به مقابله با خشکسالی و بیابانزایی و ایجاد آیندهای پایدار برای سیاره ما خواهد بود.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
یک هفته مانده به انتخابات زودرس چهاردهم ریاستجمهوری، محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه در دو دولت حسن روحانی و مذاکراهکننده ارشد ایران در مذاکرات منتج به برجام، بدل به ستاره کمپین مسعود پزشکیان شده است.
هفته پیش وقتی زمزمهای به گوش رسید که محمدجواد ظریف در برنامه کارشناسی سیاست خارجی در صداوسیما، مسعود پزشکیان را همراهی میکند، کمتر کسی باور میکرد، وزیر امورخارجه ایران اعتبار خود را برای نامزد اصلاحطلبان خرج کند. ظریف در کمال ناباوری در برنامه حضور پیدا کرد و در عرض ۸دقیقه برنامه کسلکننده صداوسیما را مبدل به یکی از جنجالیترین دقایق این دور از انتخابات کرد. او در این ۸ دقیقه دفاعی تند و صریح از مذاکره با غرب و تجربه برجام کرد.
او بعد از آن، در برنامه برج میلاد و در سفر انتخاباتی پزشکیان به اصفهان او را همراهی کرد. اما شنبه دوم تیرماه، او با یک سخنرانی طوفانی در شهر آباواجدادیاش صحنه را به آتش کشید. ظریف خوانساری اگرچه زاده تهران است اما مادرش فرزند یکی از بازرگانان مشهور کاشانی است.
او در کاشان تعارفات را معمول را کنار گذاشت و در کالبد بیجان انتخابات ۱۴۰۳ روحی از جنس انتخابات ۹۲ و ۹۶ دمید. بسیاری سخنرانی آتشین او در کاشان را به سخنرانیها هفته آخر حسن روحانی در انتخابات سال ۹۶ تشبیه کردند.
حضور تعدادی از هواداران نامزدهای اصولگرا در این مراسم و شعارهایی که علیه ظریف دادند، مانند بنزینی روی آتش، نطق وزیر اسبق را تندتر کرد. او ابتدا در پاسخ به شعارهای «هیهات من الذله» معترضان، شعار «هیهات من چای دبش» سر داد و سپس تند و موجز وضعیت ماههای آخر دولت روحانی را روایت کرد؛ دورانی که دولت روحانی نه اجازه امضای متن بازگشت به برجام را داشت و نه مجوز واردات واکسن کرونا را.
او اشاره کرد که یک هفته بعد از پایان دولت حسن روحانی، ۱۲۰ میلیون دز واکس کرونا وارد ایران شده است. هواداران ابراهیم رئیسی ادعا میکنند حسن روحانی از واردات واکسن کرونا ناتوان بوده و در عوض ابراهیم رئیسی توانسته با یک تلفن به رئیسجمهور چین، کار واردات را یکسره کند. آقای ظریف در این سخنرانی گفت «مانع واردات واکسن شدند و وقتی دولت را تحویل میدادیم ۱۲۰ میلیون دوز واکسن وارد شده بود! مگر واکسن خمره رنگرزی است که یک هفته بعد از خروج ما از وزارت خارجه میلیونها دوز وارد شود؟» اشاره به این که واردات در این حجم با یک تلفن میسر نیست.
در این حالی است که دولت روحانی به واسطه منع مقامات ارشد کشور تا مدتها اجازه واردات واکسن کرونا نداشت. محمد مخبر، کسی که در آن زمان مدیرعامل ستاد اجرایی فرمان امام را برعهده داشت و بعدها معاون اول دولت رئیسی شد، دائما مصاحبه میکرد و وعده میداد که در حال تهیه احداث کارخانهای برای ساخت واکسن داخلی است. این کارخانه که فیلمهای ساخت پی آن دائما پخش میشد هیچگاه افتتاح نشد و بعد از مدتی دولت رئیسی نه تنها به وارد کردن واکسن کرونا رضایت داد بلکه آن را جزو دستاورهای خود خواند.
ظریف در سیاست خارجی صریحتر شد. مستقیما جلیلی و قالیباف را مخاطب قرار داد و گفت آیا آنّها مانند او مورد تحریم آمریکا قرار گرفتهاند؟ او خظاب به مردم گفت «گروهی نمیخواهند شما و رای شما تاثیر داشته باشید. به شما به عنوان کسی که با چند رییسجمهور کار کرده میگویم که فرق میکند چه کسی رییسجمهور باشد.»
او روز شنبه، دوم تیر- به گرگان هم سفر کرد و امروز یکشنبه به مازندران رفته است. او همچنین یک کارزار در حمایت مسعود پزشکیان در وبسایت کارزار به راه انداخته است؛ کارزاری که تا ظهر یکشنبه بیش از ۲۲۰ هزار نفر آن را امضا کردهاند.
برجستهشدن آقای ظریف در کمپین آقای پزشکیان باعث شده دو مخالف سنتی او دست به کار شوند و او را آماج تهمتهای خود قرار دهند. این دو تلاش در حسابکاربری علیاکبر رائفیپور به هم رسیدند. آقای رائفیپور، منبری مکلای اصولگرایی تندرو که اخیرا به خاطر افشای گردش بالای حسابهای شخصی و موسسهاش زیر فشار بود و مدتی سکوت پیشه کرده بود دیگر نتوانست بیش از این سکوت کند.
رائفیپور بخشی از صحبتهای هوشنگ امیراحمدی در شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال را در حساب کاربریاش در توئیتر منتشر کرد. آقای امیراحمدی که در زمان محمود احمدینژاد سعی داشت دلال رابطه ایران و آمریکا باشد، در این صحبتها ادعا کرد که دوست ظریف بوده است که ظریف به او گفته است مردم ایران گله هستند و باید به آنها دروغ گفت. امیراحمدی همچنین مدعی شد که ۹۰درصد صحبتهای ظریف در مورد برجام از جمله اینکه ایران از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل بیرون آمده، دروغ بوده است!
این در حالی است که موفقیت ایران در خروج از فصل هفتم مورد توافق همه کارشناسان است.
رویداد۲۴ / محمد نوذری
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
۵ سال بعد از آمریکا، کانادا نیز سپاه پاسداران را در لیست گروههای تروریستی گذاشت. نقشه جهان غرب برای سپاه چیست؟ اروپا و بریتانیا چه خواهند کرد؟ جایگاه مردم ایران و مخالفان حکومت در این بازی کجاست؟
چشمانداز با مهدی مهدویآزاد
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
اصغر زاده به طرز غم انگیزی در مقابل سوالات دقیق خانم قاضی زاده کم آورد و به سفسطه روی آورد. این سخن که اصلاحطلبان از گذشته درس گرفته و بازینمیخورند، مرغ پخته را به خنده میآورد. آنها که درس گرفتند نظیر قدیانی و وسمقی وارد این استندآپ کمدی مبتذل نشدهاند و آنها که دور و بر پزشکیان جمع شدهاند، دنبال پست و مقام و سهم خود از «سفره انقلاب» هستند.
پزشکیان یک قربانی است. شاید آخرین قربانی از نسل انقلابیون مسلمان پنجاه و هفتی! اینکه سلاخ کارد را در درگاه پاسپور به گردنش بکشد یا در درون کاخ، اهمیت درجه اول ندارد. بد بخت کسانی هستند که در کنار سلاخ، آماده میشوند تا آخرین جرعههای آب را در گلوی قربانی بچکانند. آقای خاتمی وارد ریسکی شده است که شانس پیروزی آن زیر صفر است.
یک بار در خطایی راهبردی، در ۹۲، اصلاحطلبان به زعامت خاتمی، از خامنهای به وساطت رفسنجانی، بازی خوردند. آنها موسوی و جنبش سبز را با روحانی تاخت زدند و امثال من هم به امید گشایش روزنهای، همراهی کردیم. امروز نتایج آن رسوایی استراتژیک مقابل چشم ماست.
اگر ۱۳۹۲ تراژدی بود، ۱۴۰۳ نسخه کمدی آن است. این بار آقایان میخواهند جنبش مهسا را با پزشکیان تاخت بزنند . آنها تلاش میکنند تا جنبشی را که ربطی به حضرات نداشت با بی چشم و رویی تصاحب و معاوضه کنند! و وجه کمدی- تراژیک داستان این است که هم چوب را میخورند و هم پیاز را!
جنبش مهسا، جاماندگی اصلاحطلبان و عوارض شکست راهبردی آنها را به گونهای نشان داد که نه فقط اصغر زاده، بلکه حتی پورمحمدی هم که دخترش معلم اقتصادش شده، آنرا فهمیده و تایید کردهاند.
این آقای علوی تبار که چشم و چراغ حضرات است، شش ماه پیش نوشته بود که حکومت به یک «فرقه یکه سالار» استحاله پیدا کرده که در آن «مجوز غارت در ازای وفاداری به پدر خوانده» اعطا میشود. حالا همین آدم دنبال روزنه گشایی است!!
آنچه خاتمی مشغول آن است، چنگ زدن به هر تخته پارهای در شرایط استیصال راهبردی است. به نظر میآید که اصلاحطلبان بیشتر از خامنهای، از تحریم انتخابات مجلس و خطر تکرار آن در ۸ تیر ترسیده باشند! آنها - در بخش بزرگ خود، در تداوم ج.ا. منافع کلان دارند. اقلیت کوچکی هم کماکان در توهم غرق شدهاند . در مجموع اما، آنها از موسوی و راهبرد گذار از طریق رفراندم قانون اساسی، وحشت دارند. اصغر زاده هم این احساس را پنهان نکرد!
اصلاحات ذیل «سیاستهای کلی مقام معظم رهبری» که محور برنامه پزشکیان است، قرنهای نجومی از شعار ناکام «اجرای بی تنازل قانون اساسی» مهندس موسوی عقب تر است و همین مشخص میکند که چرا پزشکیان نسخه کمدی موسوی است و چرا آقایان دارند با پایکوبی بر گور قربانیان جنبش زن-زندگی-آزادی، به دستیار عمله ظلم بدل میشوند و به قول حاتم قادری کارشان « کام بخشی» به خامنهای و سردارانی است که کشور را به این روز سیاه نشاندهاند.
هیچ راه مسالمت آمیز دیگری جز بسیج ملت در جبهه نجات ملی با شعار رفراندم قانون اساسی باقی نمانده است. آقایان علاقهای به ورود به این میدان را ندارند، چون منافع و ایدئولوژی به آنها اجازهنمیدهد. آنها در تداوماین راه، خود را در مقابل مردم قرار خواهند داد و ممکن است آقای خاتمی حتی نتواند در روز حادثه، گوش شنوایی در جامعه پیدا کند.
همه ما نسبت به دشواری شرایط داخلی و منطقهای وقوف داریم و طبعا از این منظر هم، بازی خاتمی و اصلاحطلبان را رصد میکنیم. من میتوانم احساسات منفی خودم را کنترل کنم، اگر یکی پیدا بشود و توضیح بدهد که مثلا پای امنیت ملی در میان است و آقایان دارند فداکاری میکنند!
فیسبوک نویسنده
گفتوگوی ویژه با ابراهیم اصغرزاده در بیبیسی فارسی
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
امیر رئیسیان، وکیل مدافع این خواننده رپ اعتراضی با انتشار مطلبی در صفحه شخصی خود اعلام کرد: “حکم اعدام توماج صالحی نقض شد و بر اساس حکم فرجامخواهی شعبه سی و نه دیوان عالی کشور، پرونده جهت رسیدگی به شعبه همعرض ارجاع خواهد شد.”
به گزارش خبرگزاری هرانا، این وکیل دادگستری همچنین نوشته است: “شعبه دیوان در حکم دقیق خود ضمن نقض حکم اعدام، مجددا تاکید کرده است که حتی حکم حبس قبلی (شش سال و سه ماه) بدون رعایت قواعد تعدد جرم بوده و بر خلاف ماده ١٣١ و مازاد بر مجازات قانونی است.”
آقای رئیسیان اواخر اردیبهشت ماه امسال از ثبت درخواست فرجام خواهی حکم اعدام موکل خود در دیوان عالی کشور خبر داد و گفت: “یک روز پس از اطلاع رسانی درباره حکم بدوی آقای صالحی، وی ممنوع التماس شده و ملاقات های حضوری این زندانی نیز با محدودیت هایی مواجه شده است.”
این وکیل دادگستری اوایل اردیبهشت ماه سال جاری اعلام کرده بود که شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان، در اقدامی که در نوع خود بی سابقه است، حکم دیوان عالی کشور درباره پرونده سال ۱۴۰۱ توماج صالحی را اجرایی نکرد و با «ارشادی» خواندن این حکم و تاکید بر استقلال دادگاه بدوی، توماج صالحی را به اتهام افساد فی الارض، به اشد مجازات یعنی اعدام محکوم کرد.
در تاریخ سی ام فروردین ماه امسال، جلسه دادرسی به اتهامات آقای صالحی که در تیرماه سال گذشته دادگاه انقلاب رای آن را صادر کرده بود، پس از فرجام خواهی و نقض در دیوان عالی کشور، با حضور آقای امیر رئیسیان، وکیل دادگستری در شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان برگزار شد.
گفتنی است، در جریان این جلسه با نظر قضات دادگاه انقلاب به اتهامات قبلی آقای صالحی، دو عنوان اتهامی اجتماع و تبانی و مشارکت در بغی به پرونده وی اضافه شد و وکلای این خواننده معترض دفاعیات خود را ارائه دادند.
وی در تیرماه سال گذشته، توسط شعبه یکم دادگاه انقلاب اصفهان به شش سال و سه ماه حبس، ممنوعیت خروج از کشور، محرومیت از تهیه و تولید آثار موسیقی و خوانندگی و همچنین دو سال حضور الزامی در دوره های مدیریت رفتار و مهارت دانش، محکوم شد.
در پی نقض حکم صادره علیه آقای صالحی در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور، وی در تاریخ بیست و هفتم آبان ۱۴۰۲، با تودیع وثیقه از زندان دستگرد اصفهان آزاد شده بود.
توماج صالحی اواخر سال گذشته، توسط شعبه ۱۱۷ دادگاه کیفری دو اصفهان از بابت اتهامات نشر اکاذیب و تشویق به اعمال خشونت آمیز در رابطه با ویدیوی منتشر شده در آذرماه ۱۴۰۲ تبرئه شد.
توماج صالحی که اکنون در زندان دستگرد اصفهان به سر میبرد، در دی ماه سال گذشته در بخش دیگری از پرونده اش توسط دادگاه انقلاب از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس، دو سال ابطال گذرنامه و شرکت در دوره مدیریت رفتار و مهارت دانش محکوم شد. جلسه رسیدگی به اتهام آقای صالحی، بدون ابلاغ قبلی و بدون حضور وکیل برگزار شد. در نهایت، اواخر بهمن ماه سال ۱۴۰۲، محکومیت وی به یک سال حبس توسط دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان تایید شد.
آقای صالحی در تاریخ نهم آذرماه سال ۱۴۰۲، در بابل توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان دستگرد اصفهان منتقل شد.
چند روز پس از بازداشت وی، مسعود ستایشی سخنگوی قوه قضاییه با بیان اینکه برای آقای صالحی قرار بازداشت موقت صادر شده است، اعلام کرد: آقای صالحی بعد از آزادی در یکی از شهرستان های استان شمالی نکاتی را گفت که دادسرا این فرد را احضار و اتهامات جدید را به او تفهیم و قرار قانونی وثیقه نسبت به اتهامات جدید صادر کرد. همچنین قرار پرونده پیشین وی نیز تشدید شده است.
توماج صالحی، اوایل آبان ماه ۱۴۰۱، در ارتباط با اعتراضات سراسری نیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. خبرگزاری های رسمی مدعی شدند، بازداشت وی در هنگامی که او قصد خروج غیرقانونی از مرزهای غرب کشور را داشته، صورت گرفته است. ادعایی که توسط نزدیکان او تکذیب شد.
توماج صالحی، خواننده رپ اعتراضی و شهروند اهل شاهین شهر واقع در استان اصفهان است که در پرونده قبلی خود در سال ۱۴۰۰ از بابت اتهامات «توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام» به ۶ ماه حبس و جزای نقدی محکوم شده بود.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
بیانیه ۵۲۰ تن از فرهنگیان ایران درباره دلایل عدم شرکت در انتخابات
با درود به هموطنان عزیز و گرامی
با توجه به شرایط روز جامعه و برگزاری انتخابات دوره چهاردهم ریاست جمهوری لازم دیدیم تا برای دفاع از جمهوریت و براساس حقوق شهروندی همانند کسانی که برای شرکت در انتخابات و حمایت از کاندیدای مورد نظر خود تلاش میکنند ما نیز اگرچه برخلاف آنها از هیچ امکاناتی برای برپایی «ستاد مخالفان شرکت در انتخابات» برخوردار نیستیم اما از طریق نوشتن این بیانیه نظر خود را با شما در میان بگذاریم.
برکسی پوشیده نیست که وقوع انقلاب و حوادث بعد از آن و جنگ ۸ ساله پیامدهای منفی فراوانی به همراه داشت که ناخواسته گریبانگیر همه ما شد. برای حل مشکلات پذیرفتیم که راه اصلاحات تدریجی را پیش بگیریم. اما بخش قدرتمندتر حاکمیت به طرق مختلف در مقابل خواست اکثریت مردم ایستاد. با این وجود مردم ناامید نشدند و حماسه حضور واقعی در انتخابات را در سال ۸۸ رقم زدند اما نتیجه آن شد که همه میدانیم. ولی باز هم مردم به سیاستمداران اعتماد کرده و سال ۹۲ هم برای اعتراض به نتیجه انتخابات قبل و هم امید به اصلاح پای صندوق آمدند.
نتیجه نسبتا رضایت بخش بود. بخصوص با انعقاد برجام، از بین رفتن تحریمها و دفع خطر جنگ. اما وقایع تلخ سال ۹۶ و ۹۸، شلیک به هواپیمای اکراینی و کتمان آن، تورم افسار گسیخته، آتش زدن برجام در مجلس و فرمان ممنوعیت ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی نشان داد که مسئله صرفا به ناتوانی رئیس دولت و کابینه باز نمیگردد. اینجا بود که مردم از سال ۹۸ به این باور رسیدند که دیگر به هیچ وجه اصلاحات ممکن نیست و شرکت در انتخابات و تعویض بازیگران قدرت نه تنها هیچ تاثیر مثبتی در زندگی آنها ندارد بلکه با مشروعیت بخشیدن به حکومت به سرکوبگری آن مشروعیت میبخشند.
از ۹۸ تا امروز بخصوص با ورود نسل موسوم به Z به عرصه اجتماعی و فشار ناشی از حضور جمعیت بیش از ۱۵ میلیونی این نسل که در بیان و پیگیری مطالبات خود از نوعی صراحت و شجاعت بیشتر و شاید بردباری کمتر برخوردارند مردم با عدم مشارکت در سه انتخابات متوالی با صدای رسا یک «نه» بزرگ به حکومت گفتند.
اما اتاق فکر حکومت به خوبی میداند که گسترش عدم مشارکت میتواند به عامل همگرایی و انسجام بخشی مخالفان تبدیل شود. و به دلیل بروز مشکلات اقتصادی بویژه در صورت افزایش قیمت بنزین، اعمال محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی بویژه بر همان نسل Z و بازگشت تحریمها احتمال وقوع اعتراضات گسترده تر از دورههای قبل وجود دارد. به همین دلیل تصمیم گرفتند با تایید صلاحیت مسعود پزشکیان که چند ماه قبل صلاحیتش برای کاندیداتوری مجلس در ابتدا رد شده بود _به اقرار خودش_ آمار مشارکت را بالا ببرند. از اینرو وی و هواداران محافظهکارش در تلاشند تا کور سوی امیدی در ذهن و دل مردم خسته و سرخورده از تحقیر، تهدید و سرکوب ایجاد نمایند. اما آنچه او و دیگر اصلاح طلبان ولو دلسوزانه وعده میدهند حتی اگر پیروز انتخابات باشند سرابی بیش نیست.
از اینرو ما تصمیم گرفتیم با انتشار این بیانیه دلایل عدم مشارکت خود در انتخابات را با مردم عزیز و فهیم در میان بگذاریم و تلاش کنیم تا با تکیه بر راهبرد مقاومت مدنی مسیر سخت و ناهموار تغییر و تحول بنیادین را با همراهی هم و دست در دست هم تا رسیدن به مقصود سپری نماییم.
دلایل ما برای عدم مشارکت در انتخابات:
۱- انتخابات در جمهوری اسلامی از معنای حقیقی که همان اعمال اراده و خواست مردم است خالی شده و صرفا به یک مناسک سیاسی برای معرفی افراد مورد تایید حاکمیت تبدیل شده است. حضور در چنین انتخاباتی فارغ از اینکه نام کدام کاندیدا به عنوان فرد پیروز اعلام میشود معنایی جز پذیرش و تایید وضع تحمیلی کنونی و توهین به شعور اجتماعی مردم ندارد.
۲- دولتها در ایران از دو حالت خارج نبوده و نیستند یا اراده و میل به تغییر براساس خواست و رویکرد اکثریت مردم را دارند اما از توان لازم برای انجام آن برخوردار نبوده و نیستند. یا هدفشان حفظ حکومت طبق خواست و اراده همان هسته سخت قدرت است. در هر دو حالت نتیجه و پایان عملکرد آنها برای مردم یکسان است و از این جهت انتخاب ما تفاوتی در وضعیت زندگی ما ندارد.
۳- اگر چه منکر تفاوتهای فردی در منش و نگرش کاندیداها نیستیم اما تنها کاندیدایی که شاید انتظار تغییر از او میرود دو گزاره کلیدی، مهم و البته همراه با بیان صادقانه دارد. “برنامه ندارم و همان برنامه دولت قبل که مصوب شده را طبق قانون اجرا میکنم. در جهت اجرای سیاستهای کلی نظام و اجرای منویات مقام معظم رهبری تلاش میکنم” خب سوالی که باید حامیان و مبلغان تنها کاندیدای با منش و نگرش تاحدودی متفاوت از دیگر کاندیداها پاسخ دهند این است که آیا مشکل اکثریت مردم که مخالف وضع موجود هستند اجرا نشدن و بی توجهی رؤسای دولت قبل به سیاستهای کلی نظام بوده است که این وعده موجب بازگشت دوباره مردم معترض و ناراضی به پای صندوق رای شود؟
۴-هر عقل سلیمی قبول دارد که بخشی از مشکل کشور معلول ناتوانی و ناکارآمدی مدیران و انتخاب جناحی و ایدئولوژیک بجای انتخاب براساس شایستگی و تخصص و تجربه لازم است. اما تجربه دولت خاتمی و دولت روحانی نشان داد که حتی اگر تا حدودی امکان انتخاب مدیران متخصص و شایسته تر وجود داشته باشد که مانند طبیبی حاذق تشخیص دهند که عامل و ریشه مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کجاست اما ساختار حقوقی و حقیقی قدرت(اختیارات قانونی و عملکرد فراقانونی دیگر نهادها)ذرهای اجازه درمان نمیدهد.
۵- مشارکت در انتخابات نادیده گرفتن تمام هزینههایی است که در طول این سالها به مردم تحمیل شده از عقب ماندگی شدید در توسعه گرفته تا هزینههایی چون اخراج از کار، مهاجرت اجباری، زندان و حتی متاسفانه و ناباورانه کشتار مردم به دلیل اعتراضات خیابانی. زیرا آشکارا این پیام را برای هسته سخت قدرت دارد که “تو هر بلایی بر سرمان بیاوری ما چارهای جز بازی در زمین تو و طبق قواعدی که تو تعریف میکنی نداریم. ” به همین دلیل ما به هیچ عنوان در زمینی که کمترین قدرتی برای تعیین قواعد در آنرا نداریم بازی نخواهیم کرد.
۶- برخی بر این باورند که هم میشود در انتخابات شرکت کرد و هم به اعتراضات با راهبرد مقاومت مدنی ادامه داد. اما این ادعا اگر برای فریب مردم نباشد باید گفت ادعایی است بسیار نادرست. زیرا منطق مقاومت مدنی یعنی اینکه حکومت طبق قواعد رسمی اجازه تغییر و مطالبه گری نمی دهد و شهروندان ناچار میشوند خارج از قواعد رسمی و با تکیه بر قدرت حاصل از همگرایی و انسجام به خواست و مطالبه خود دست پیدا کنند. اما مشارکت در انتخابات یعنی پذیرش این موضوع که راه قانونی و رسمی اعمال نظر و مطالبه گری باز است. به همین دلیل مشارکت در انتخابات بدون اینکه هیچ دستاوردی داشته باشد به شدت موجب تضعیف و شکاف در صفوف معترضان میشود.
۷- این دلیل آخر کاملا معطوف به این نظر اصلاح طلبان است که پزشکیان در مقاطع حساس که مردم سرکوب شدند از مردم حمایت کرده است. و برای اثبات این مدعا به نطق ۵ دقیقهای هفتم تیر ۸۸ پزشکیان در مجلس و نامه اول مهر ۱۴۰۱ درباره مرگ مرحوم مهسا امینی و چند برنامه تلویزیونی و مصاحبه با خبرگزاریها اشاره میکنند. در حالیکه اگر فیلم آن سخنرانی را مشاهده کنید و یا نامه اول مهر را بخوانید حتی در یک جمله آن به کشته شدن مردم در خیابان اشاره نمیشود. اما بر فرض قبول این مدعا آیا در طول ۱۶ سال نمایندگی مجلس وقتی طبق اصل ۸۴ “هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همه مسائل داخلی و خارجی کشور اظهار نظر نماید” آیا ایشان در طول همه این سالها از اخراج کارگران، معلمان، اساتید و دانشجویان معترض بی اطلاع بودند؟آیا در طول همه این سالها از زندانی شدن فعالان صنفی، سیاسی، رسانهای و دانشجویی بی اطلاع بودند؟آیا بعنوان یک نماینده مجلس و پزشک متخصص علت مرگ مهسا امینی که خودشان شفاف سازی درباره آنرا ضروری و منتج به جلوگیری از هزینههای بیشتر عنوان کردند را پیگیری کردند؟ اگر مردمی بودن یعنی یک سخنرانی، یک نامه، یک برنامه تلویزیونی و مصاحبه با یک خبرگزاری که نتیجه مردمی بودن ایشان در دولت هم از هم اکنون مشخص است.
ما امضا کنندگان این بیانیه براساس این ۷ دلیل شرکت در انتخابات را ولو با فرض پیروزی کاندیدای اصلاح طلب اشتباه، بدون نتیجه در حل مشکلات و از همه بدتر عامل افزایش مشروعیت و انگیزه سرکوب بیشتر مطالبه گران و معترضان میدانیم و از این طریق اعلام مینماییم که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نخواهیم کرد.
امضا کنندگان به ترتیب حروف الفبا (براساس نام):
۱. ابراهیم حسینی، ۲. ابراهیم خدادادی، ۳. ابراهیم طاهری، ۴. ابراهیم فضلی، ۵. ابراهیم یگانه فتحی، ۶. ابوالفضل رحیمی شاد، ۷. احمد آسوده، ۸. احمد حیدری، ۹. احمد شکوری، ۱۰. احمد طهماسبی، ۱۱. اردشیر نوروزی، ۱۲. اسفندیار بهرامی، ۱۳. اسفنديار اسماعيلزاده، ۱۴. اسماعیل خلیلی، ۱۵. اسماعیل خدایاری، ۱۶. اسماعیل طاهری، ۱۷. اسماعیل کلهر، ۱۸. اسمعیل صدیق، ۱۹. اصغر امیرزادگان، ۲۰. اصغر امیری، ۲۱. اصغر حاجب، ۲۲. اطهره جلال کمالی، ۲۳. اعظم قافله باشی، ۲۴. اکبر جوادی، ۲۵. اکرم صادقی، ۲۶. الدوزهاشمی، ۲۷. الهه عسکرزاده، ۲۸. الهه کریمی، ۲۹. الهام رجبی، ۳۰. الهام رسولزاده، ۳۱. الهام نوذری، ۳۲. ام البنین علیآبادی، ۳۳. امید ناصحی فر، ۳۴. امیر حسنزاده، ۳۵. امیرحسین انصاری، ۳۶. امیرحسین انصاری فر، ۳۷. امیرحسین مردانی، ۳۸. امین حیدری، ۳۹. امین رحمانی، ۴۰. ایرج رحمانی، ۴۱. ایرج رهنما، ۴۲. ایمان زندی، ۴۳. ايراندخت بدرى، ۴۴. آذر رضازاده، ۴۵. آرام ابراهیمی، ۴۶. آرزو مکوندی، ۴۷. آرش زنگنه، ۴۸. آزیتا طاهرخانی، ۴۹. آزیتا کریمی، ۵۰. آسیه سهیلینیا، ۵۱. آسیه صالحون، ۵۲. بانو صالحون، ۵۳. بتول عوضزاده، ۵۴. بنفشه امیدوار، ۵۵. بهاران زارعی، ۵۶. بهجت نورینژاد، ۵۷. بهرام مجیدی، ۵۸. بهزاد متینفر، ۵۹. بيژن پولادوند، ۶۰. بیگم جان موسوی، ۶۱. پرستو رضایی، ۶۲. پروانه کرد، ۶۳. پرویز رحمانی، ۶۴. پری زراسوند، ۶۵. پری شمس هفشجانی، ۶۶. پریسا باوادی، ۶۷. پريوش مرداى، ۶۸. پوران بویر، ۶۹. پوران قاسمی، ۷۰. تاجی شینی، ۷۱. توران سلیمانی، ۷۲. توران قنبری، ۷۳. تورج شكرانى، ۷۴. ثریا نور، ۷۵. جبار رحمانی، ۷۶. جمشید نظری، ۷۷. جواد حسامی، ۷۸. جواد رحمانی، ۷۹. چنگیز شعاعی، ۸۰. حامد محمودی، ۸۱. حامد موسوی، ۸۲. حبیب کیایی، ۸۳. حسن احمدی، ۸۴. حسن اکبری، ۸۵. حسن رحمانی، ۸۶. حسن طاهرخانی، ۸۷. حسن عباسیزاده، ۸۸. حسن محمدی، ۸۹. حسن نظريان، ۹۰. حسین حیدری، ۹۱. حسین رضازاده، ۹۲. حسین سیفی، ۹۳. حسین طاهرخانی، ۹۴. حسین فرمنش، ۹۵. حسین محمدی، ۹۶. حسین منصوری، ۹۷. حسین نوروزی، ۹۸. حسین یزدانی، ۹۹. حمید اصغری، ۱۰۰. حمید خداوردی، ۱۰۱. حمید طالبی، ۱۰۲. حمید علیمردانی، ۱۰۳. حمید قاسمی، ۱۰۴. حمیدرضا شریفی، ۱۰۵. حمیده ظهیری، ۱۰۶. حنانه محمدی، ۱۰۷. حوری دژ، ۱۰۸. خدیجه پیام، ۱۰۹. خدیجه سمالی زاده، ۱۱۰. خلیل بوتگی، ۱۱۱. خلیل جیرانی، ۱۱۲. داریوش محمودی، ۱۱۳. داود محمدی، ۱۱۴. داود یاوری، ۱۱۵. راحله حسین زاده، ۱۱۶. راضیه اسماعیل زاده، ۱۱۷. راضیه خادمی، ۱۱۸. راضیه رستمی، ۱۱۹. رباب قريشی، ۱۲۰. ربابه احمد نژاد، ۱۲۱. رحمان عابدینی، ۱۲۲. رحیم امیری، ۱۲۳. رستا یزدانی، ۱۲۴. رسول زمانی، ۱۲۵. رسول یگانه، ۱۲۶. رضا احمدی، ۱۲۷. رضا انصاری، ۱۲۸. رضا بخش رحمانی، ۱۲۹. رضا بیات، ۱۳۰. رضا جلیل زاده، ۱۳۱. رضا حداد، ۱۳۲. رضا طاهرخانی، ۱۳۳. رضا غضنفری، ۱۳۴. رضا کلهر، ۱۳۵. رضا مرادی، ۱۳۶. رضا موسوی، ۱۳۷. رضا میرزایی، ۱۳۸. رضوان اسماعیلی، ۱۳۹. رضوان شکوهی، ۱۴۰. رقیه احمدنژاد، ۱۴۱. روح اله مردانی، ۱۴۲. ریحانه رضوی، ۱۴۳. زاهد مجیدی، ۱۴۴. زهرا احمدیان، ۱۴۵. زهرا اسفندیاری، ۱۴۶. زهرا پیرمردوند چگینی، ۱۴۷. زهرا حیدری، ۱۴۸. زهرا خماریان، ۱۴۹. زهرا ربیعپور، ۱۵۰. زهرا سادات موسوی، ۱۵۱. زهرا صادقی، ۱۵۲. زهرا عابدینی، ۱۵۳. زهرا عباسی، ۱۵۴. زهرا عوضزاده، ۱۵۵. زهرا نصرتی، ۱۵۶. زهراسادات موسوی، ۱۵۷. زهره اسکندری، ۱۵۸. زهره چگینی، ۱۵۹. زهره خوشکار، ۱۶۰. زهره رحیمی، ۱۶۱. زهره رستمنژاد، ۱۶۲. زیبا حسنی، ۱۶۳. زیبا غریبی، ۱۶۴. زینب باقری ۱۶۵. زینب سلیمانی، ۱۶۶. زینب عزیزی، ۱۶۷. زینب مرادی، ۱۶۸. زینب نظری نژاد، ۱۶۹. زینت بندانی، ۱۷۰. زينب خاتمى، ۱۷۱. ژیلا خیر، ۱۷۲. ژیلا دلوری، ۱۷۳. ژیلا رحیمی، ۱۷۴. سارا سیاهپور، ۱۷۵. سارا کریمی ر ۱۷۶. سارا کریمیپور، ۱۷۷. سارا مرداسی، ۱۷۸. ساردان شمس، ۱۷۹. ساغر رضایی، ۱۸۰. سجاد کریمی، ۱۸۱. سروگل شاهلوزاده، ۱۸۲. سعید ابراهیمی، ۱۸۳. سعید خانی، ۱۸۴. سعید زارع، ۱۸۵. سعید طاهرخانی، ۱۸۶. سعید کاظمی، ۱۸۷. سعيد آرش، ۱۸۸. سکینه احمدی، ۱۸۹. سکینه سادات، ۱۹۰. سکینه فتحی، ۱۹۱. سکینه قربانی، ۱۹۲. سلطنت سواری، ۱۹۳. سلطنت صادقی، ۱۹۴. سمیه رحیمی، ۱۹۵. سمیه زکیپور، ۱۹۶. سمیه طولابی، ۱۹۷. سمیه نوذریپور، ۱۹۸. سودابه یوسفی، ۱۹۹. سوره عاطفی، ۲۰۰. سولماز فیض الهزاده، ۲۰۱. سهراب فرخزاد، ۲۰۲. سهیلا میرغفاری، ۲۰۳. سیامک امرائی، ۲۰۴. سیامک صادقی چهرازی، ۲۰۵. سیاوش اعظمی فرد، ۲۰۶. سیاوش محمدی، ۲۰۷. سید بهاء حسینیان، ۲۰۸. سید حسین حسینی، ۲۰۹. سید صادق بابایی، ۲۱۰. سید مجیب آزاد، ۲۱۱. سید محمد کاظمی، ۲۱۲. سیفاله رضاپور، ۲۱۳. سیما ایزدفر، ۲۱۴. سیما سعیدی، ۲۱۵. شاپور سلیمانی، ۲۱۶. شاپور سلیمانیپور، ۲۱۷. شبنم بهارفر، ۲۱۸. شکراله احمدی، ۲۱۹. شمایل مرادی، ۲۲۰. شوکت نجفی، ۲۲۱. شهرام عسگری، ۲۲۲. شهربانو اسدى، ۲۲۳. شهربانو موسوی، ۲۲۴. شهرزاد قدیری، ۲۲۵. شهلا احمدی، ۲۲۶. شهلا رحمانی، ۲۲۷. شهلا رستمى، ۲۲۸. شهلا سیروس، ۲۲۹. شهلا عسگری، ۲۳۰. شهلا کریمی، ۲۳۱. شهلا مظاهری، ۲۳۲. شیوا حسینی، ۲۳۳. صباهاشمی، ۲۳۴. صحبتالله فراهانی، ۲۳۵. صدیقه زارعی، ۲۳۶. صدیقه قاسمی، ۲۳۷. صديقه فرشاد، ۲۳۸. صغری رئیسی اردلی، ۲۳۹. صفدر براتی، ۲۴۰. صفیه بسیم، ۲۴۱. صفیه نوروزی، ۲۴۲. صلاح آزادی، ۲۴۳. صنم نوروزی، ۲۴۴. ضیاء اله بیداردل، ۲۴۵. طاهره رحمانی، ۲۴۶. طاهره عظیمی، ۲۴۷. طاهره مهدوی، ۲۴۸. طوبی شاهسوند، ۲۴۹. طیبه احمدی، ۴۵۰. مسلم سعادتمند، ۴۵۱. مصطفی رباطی، ۴۵۲. مصطفی رمضانی، ۴۵۳. مصطفی یگانه، ۴۵۴. معصومه احمدی، ۴۵۵. معصومه اختیاری، ۴۵۶. معصومه خلیلزاده، ۴۵۷. معصومه رضا پور، ۴۵۸. معصومه مرادپور، ۴۵۹. معصومه میرزایی، ۴۶۰. منصور زارعی، ۴۶۱. منصوره کریمی، ۴۶۲. منوچهر مرادی، ۴۶۳. موسیالرضا جلیلی جشن آبادی، ۴۶۴. مهدی توسلی، ۴۶۵. مهدی جباری، ۴۶۶. مهدی حسینی، ۴۶۷. مهدی خلیلی، ۴۶۸. مهدی طاهرخانی، ۴۶۹. مهدی عسکری، ۴۷۰. مهدی غیبی، ۴۷۱. مهدی قاسمی، ۴۷۲. مهدی قلندری، ۴۷۳. مهدی قهری، ۴۷۴. مهدی میانجی، ۴۷۵. مهدی یوسفی، ۴۷۶. مهری رضایی، ۴۷۷. مهری مرادی، ۴۷۸. مهشيد كريمى، ۴۷۹. مهناز ابراهیمی، ۴۸۰. مهناز امامی، ۴۸۱. مهناز تقی زاده، ۴۸۲. مهناز حسینی، ۴۸۳. مهناز خیر، ۴۸۴. مهناز شفيع، ۴۸۵. مهناز طالبی، ۴۸۶. مهوش رهدار، ۴۸۷. مهین قاسمی، ۴۸۸. میترا سالاری، ۴۸۹. میترا ندری، ۴۹۰. میثم شریف، ۴۹۱. نازنین حسنی، ۴۹۲. ناصر سرچمی، ۴۹۳. ناهید شمسیزاده، ۴۹۴. نجف علیجانی، ۴۹۵. نرگس احمدی، ۴۹۶. نرگس حاج محمدی، ۴۹۷. نسترن حسن ابادی، ۴۹۸. نسرین بهمنپور، ۴۹۹. نسرین جهانگیری فرد، ۵۰۰. نسرین حیدریزاده، ۵۰۱. نسرین رضازاده، ۵۰۲. نسرین علاسوند، ۵۰۳. نصرت خرمایی، ۵۰۴. نضال صفیزاده، ۵۰۵. نعیم سرخی، ۵۰۶. نیلوفر حسینی، ۵۰۷. نیلوفر فاضلی، ۵۰۸.هادی عابدینی، ۵۰۹.هادی محسنی، ۵۱۰.هایده اخوان، ۵۱۱. هدیه هدیهلو، ۵۱۲. هما صادقی، ۵۱۳. همایون گشتاسب، ۵۱۴. هنگامه احمدی، ۵۱۵. هوشنگ میرزایی، ۵۱۶. هومن عدالتی، ۵۱۷. یاسر حزباوی، ۵۱۸. یداله ویژه، ۵۱۹. یوسف رحمانی، ۵۲۰. یوسف علی نوری.
منبع: کلمه
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سعید جلیلی، در سومین مناظره تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، در بخشی که به مسائل زنان اختصاص داشت در دفاع از حجاب اجباری از مورگان شوستر مستشار آمریکایی نقل قولی مطرح کرد که گمراه کننده به نظر می رسید.
شوستر که در سال ۱۹۱۱ به مدت هشت ماه به عنوان خزانهدار کل به استخدام دولت ایران درآمده بود، تجربه خود از این ماموریت را در کتاب «اختناق در ایران» شرح داده است.
سعید جلیلی در نقل قولی مستقیم از این کتاب گفت: «من وقتی عزم و نفوذ زنان مسلمان را به چشم میبینم آیا جا ندارد که بر عزت زن محجبه ایرانی درود بفرستیم؟»
این در حالی است که به نظر میرسد منظور نویسنده در استفاده از واژه «محجبه» نه در ستایش حجاب بلکه در توصیف محدودیتهای گریبانگیر زنان در ایران بوده است.
بخشهای بعدی این کتاب که سعید جلیلی به آن اشارهای نکرد این منظور نویسنده را بیشتر نمایان میکند.
مورگان شوستر در بخشی از روایت مبارزه زنان ایران برای آزادی در مقابل قرنها نظام مردسالار، به داستانی درباره «شایعات تن دادن مجلس به مطالبات روسها» اشاره میکند.
روسها برای اخراج «مورگان شوستر» به دولت ایران اولتیماتوم نظامی داده بودند و دولت هم پذیرفتهبود، چون در آن شرایط آشفتهی کشور، ایران امکان و زور جنگ با روسها را نداشت. در آن حال، برخی از زنان وطنپرست اقدامی تاریخساز کردند که «شوستر» در مورد آن مینویسد.
او مینویسد: «در روزهای تاریکی که شایعات زیادی درباره موضوع مجلس راجع به اولتیماتوم بر سر زبانها بود، زنان ایران با شور آزادیخواهی و عشق غیورانه خود به وطن، آخرین موانع جنسیتی را هم فروریختند و جلوههای خیره کنندهای از شهامت سیاسی خود به منصه ظهور رساندند.»
«در این موقع زنانِ ایران جوابی مهیا نموده و ۳۰۰ نفر از آنها، از خانه و حرمسراهای محصور، با افروختگی زیاد که از عزم ثابتشان خبر میداد، بیرون آمده در حالیکه در چادرهای سیاه و نقابهای سفيد مستور بودند، و حرکت نظامی مینمودند و طپانچهها پنهان داشتند، يكسره به مجلس رفته و در آنجا جمع شده و از «رئیس مجلس» خواهش نمودند که تمام آنها را اجازۀ دخول دهد. «زنان» در اتاق ملاقات با رئیس مقابله کرده و طرف مذاکره شدند، و به این خیال که مبادا مجلسیان، مطلب و مقصودشان را درست ملتفت نشوند، «طپانچههای خود را برای تهدید، نمایش داده» و «نقابها را پاره کرده و دور انداخته» و اراده و عزمِ آخری خود را اظهار و اعتراف کردند، که اگر وكلاء مجلس در انجام فرائض خود و محافظت و بر قرار داشتن «شرف ملت ایران» تردید نمایند، مردان و فرزندان و خودمان را میکشیم».
«شوستر» که از این وطنپرستیِ «زنان» حیرت کرده، در ادامه مینویسد:
«آیا جا ندارد که بر عزت زن محجب ایرانی درود بفرستیم؟ زنی که همچنان اسیر سنتهای دست و پا گیر است. زنی که هنوز بازیچهی میل و هوس مردان است. زنی که از همهی فرصتهای تحصیلِ متناسب با آرمانهای امروزی محروم است. زنی که هنوز پاییده میشود و تودهنی میخورد و رانده میشود. با اینهمه، از جام آزادیخواهی سیر مینوشد و سهم خود را به وطنش ادا میکند و با حسادت مادرانه، خادمانش را میپاید و حتی در لحظه ناگوار فاجعه خود را نمیبازد، لحظهای که دل مردان از ترس فلجکنندهی زندان و شکنجه و گلوله و طنابی که گریبانگیر دلیرترین مردان وطن شده بود میلرزید.
[زنانی که] بهواسطۀ اوهامِ مردان که همیشه در مقابل نظرشان مجسم بود، «فرصت تعلیم» علوم و خیالات جدید را از دست داده و محروم گردیده، و نتوانستند از آن اقداماتِ خود فایدهی صحیحی ببرند، با اینحال و با توجه به ممانعتِ مردان، «از پیمانهی آزادیخواهی سیر مینوشند» و همه روزه پولهای خود را برای اعانهی مملکت خود میدادند. [اشاره به تاسیس بانک ملی و ماجرای زنانی که دارو ندار خود را تقدیم بانک کردند].
زنانی که در لحظاتِ ناگوار، آنهنگام که دلهای مردان ضعیف شده و ترس حبس و زجر و دار و گلوله ریز شدن بر شجاعترین اهل مملکت راه یافته و باعث خفقان قلبشان شده، کوتاهی نکرده و از دیگران عقب نماندند و خود را نباختند».
جناب جلیلی منظورِ شوستر از زنانِ «نقابدار» [که نقابشان را هم پاره کردند! و بنا به آنزمانه، نوعی کشف حجاب جدی]، زنِ «حجاببان/ارشادیِ» معیارِ ذهنِ عقبماندۀ تو نیست.
منابع: بیبیسی، کانال تلگرام «نقدآگین»
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
در انتخابات غیر قانونی حکومت سرگوبگر و نامشروع شرکت نخواهم کرد.
چطور میتوانید در حالی که با یک دست تیغ و دار و اسلحه و زندان را علیه مردم گرفته اید، با دستی دیگر صندوق رأی را پیش روی همان مردم بگذارید و با زبانی فریبکار و دروغ پرداز آنها را به پای صندوق رأی فرا خوانید؟
یگانه آماج برگزاری انتخابات برای رژیمی که به سرکوب، وحشت و خشونت به عنوان یگانه نگهدار قدرت باور دارد، نه پاسداشت دموکراسی و حقوق مردم، بلکه تحکیم قدرت و استبداد است. چنین انتخابات هایی برای جمهوری اسلامی مشروعیت نخواهد آورد.
نرگس محمدی
خرداد ۱۴۰۳
اوین
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
زهرا جعفرزاده / روزنامه هممیهن
گزارش میدانی هممیهن از آتشسوزی بیمارستان قائم رشت و جزئیات جدید درباره آن
بررسیهای هممیهن نشان میدهد، اتاق یوپیاس در زیرزمین ساختمان بوده، در همان طبقه اتاق آیسییو قرار داشته است؛ جایی که به گفته یک منبع آگاه بالای ۴۵ درجه گرما داشته. آتشنشانی چندینبار به آنها گفته بود که باید تهویه خوبی داشته باشید. باید باتریها را تعویض میکردند که نکرده بودند. با اتصالی سیم برق و آتشسوزی، دستگاه برق اضطراری از کار میافتد؛ دستگاهی که باید به بخشهای ضروری مثل آسانسور، دستگاههای تنفسی و اتاق عمل متصل باشد. تیمهای بررسی از محل حادثه اعلام کردهاند که فن فشار مثبت بیمارستان موقع حادثه، کار نکرده است؛ این بیمارستان دو ژنراتور داشت که هیچیک وارد مدار نشدهاند، چون اساساً برقی در آنها جریان نداشت.
حدود ساعت ۱:۳۰ بامداد سهشنبهای که گذشت، بلوار افتخاری رشت، پردود شد؛ دود از بخش زیرین ساختمان بالا آمد و تمام منطقه را گرفت. آنها که در محل حادثه بودند میگویند که صحنه، شبیه میدان جنگ بود؛ آدمها وحشتزده از بیمارستان خارج میشدند، با جیغ و فریاد. آمبولانسها، خودروهای هلالاحمر، شهرداری و... خیابان را قرق کرده بودند. جنازه یکبهیک از در ورودی ساختمان بیرون میآمد؛ آنها بیماران بخش آیسییو بودند که جان باخته بودند. پنج روز از حادثه میگذرد و حالا حادثه جنبههای امنیتی به خود گرفته. هیچکس اطلاعاتی نمیدهد. ورود خبرنگار به همهجا ممنوع است.
بسیاری از مسئولان امدادی و شهری رشت میگویند که برای اطلاعرسانی معذوریت دارند. یک منبع آگاه به «هممیهن» میگوید، در بیمارستان خصوصی قائم عده زیادی ذینفع وجود دارد. این بیمارستان در زمینه درمان ناباروری فعالیت گستردهای داشته است؛ آن هم بهدلیل حضور دکتر مرضیه مهرافزا؛ کسی که در بلوار انصاری رشت هم کلینیک بزرگی به اسم مهر دارد. او و علیرضا کریمزاد حق، رئیس بیمارستان قائم، درآمد زیادی دارند و کمک مالی زیادی به شهر میکنند. سازمان آتشنشانی کانون حادثه را اتاق یوپیاس بیمارستان اعلام کرده و چهار روز پس از حادثه تاکید میکند که دلیل، اتصالی سیم برق است. اما مشخص نیست که چرا سیم برق اتصالی کرده.
پس از ورود دادگستری گیلان به ماجرا، تاکنون پنج نفر دستگیر شدهاند؛ عوامل فنی و مسئول برق بیمارستان. کسانی که شب حادثه سر پُست خود نبودهاند و هشدار آتشسوزی را نگرفتهاند. بررسیها نشان میدهد که آتشسوزی دیر به آتشنشانی گزارش شده است؛ حدود ۱۲دقیقه بعد. بررسیهای هممیهن نشان میدهد، اتاق یوپیاس در زیرزمین ساختمان بوده، در همان طبقه اتاق آیسییو قرار داشته است؛ جایی که به گفته یک منبع آگاه بالای ۴۵ درجه گرما داشته.
آتشنشانی چندینبار به آنها گفته بود که باید تهویه خوبی داشته باشید. باید باتریها را تعویض میکردند که نکرده بودند. با اتصالی سیم برق و آتشسوزی، دستگاه برق اضطراری از کار میافتد؛ دستگاهی که باید به بخشهای ضروری مثل آسانسور، دستگاههای تنفسی و اتاق عمل متصل باشد. تیمهای بررسی از محل حادثه اعلام کردهاند که فن فشار مثبت بیمارستان موقع حادثه، کار نکرده است؛ این بیمارستان دو ژنراتور داشت که هیچیک وارد مدار نشدهاند، چون اساساً برقی در آنها جریان نداشت.
یک منبع آگاه به هممیهن میگوید که با رئیس بیمارستان بهدلیل موقعیت و کمکهای مالی، مماشات زیادی میشد. آخرین بازدید در سال ۱۴۰۳ صورت گرفته بود و بیمارستان اعلام کرده بود تغییراتی ایجاد کرده اما هنوز تیمهای بازرسی آتشنشانی این تغییرات را تایید نکرده بودند. همان شخص تاکید میکند: «بازرسیهای آتشنشانی از سال ۹۸ بهدلیل شیوع کرونا متوقف شد و دوباره از سال ۱۴۰۱ از سر گرفته شد.»
چهارشنبه؛ ساعت یک ظهر: بیمارستان قائم رشت
دو روز پس از حادثه هنوز از بیمارستان قائم بوی دود میآید. بالای پلهها جایی که درهای ورودی اورژانس و بخش اصلی بیمارستان است، افراد زیادی مشغول نظافت و رفتوآمدند. بیرون از بیمارستان هم چندین خودرو مخصوص نظافت کف زمین، در حرکتاند. نیروهای خدمات با پایان ساعت کاری، مقابل در منتظرند: «فوتیها همان ۹ نفر بودند، هیچ کدام از جسدها هم دچار سوختگی نشده بودند، ما امروز برای نظافت آمدهایم.» این را یکی از نیروهای خدمات بیمارستان میگوید و به سوپروایزری که همان نزدیکیاش روی نیمکت نشسته، اشاره میکند که نمیخواهد جلوی او حرف بزند.
وضعیت امنیتی است و هیچکس حق حرف زدن از حادثه را ندارد. با این حال این زن جوان که دو سال است در بخش ریکاوری اتاق عمل فعالیت میکند از حالوهوای آن شب میگوید: «خیلی صحنههای عجیبی بود، ما آتش ندیدیم، فقط بوی دود کل ساختمان را گرفته بود. وحشتزده فرار کردیم، همه فرار کردند و به خیابان رفتند. تا ساعت ۶ صبح همینجا بودیم.» آنها برای نظافت بعد از آتشسوزی به بیمارستان رفته بودند، با این حال اطلاعی از زمان فعالیت دوباره بیمارستان ندارند: «به ما گفتند تا وقتی برق وصل شود، بیمارستان تعطیل است.»
جلوتر اما بخش پذیرش است. چندین زن جوان با لباسهای فرم سورمهای پشت میزی نشستهاند و رفتوآمدها را کنترل میکنند. حتی به کسی اجازه ورود به محوطه داخلی بیمارستان را نمیدهند: «احتمالاً بیمارستان از شنبه باز میشود. اگر مورد بستری دارید، شنبه تماس بگیرید.» بوی دود از داخل همان محوطه میآید؛ حالا نزدیک دو روز از آتشسوزی گذشته است. یکی از پرستاران بیمارستان قائم به یکی از خبرگزاریها درباره حادثه آتشسوزی گفته که صحنه آن شب، درست مانند جنگ بود؛ غیرقابل توصیف، پر از دود و وحشت: «دود آنقدر غلیظ بود که حتی برخی از نیروهای آتشنشانی هم دچار آسیب شدند.»
زنی میانسال روی نیمکت محوطه بیرون بیمارستان نشسته به انتظار. میگوید که منتظر است خانم دکتر مهرافزا بیاید و با هم برای عیادت از بیماران به بیمارستانها بروند. دو زن جوان که پرستارند از مقابلش رد میشوند: «ما آن ساعت در بیمارستان نبودیم، صبح که برای شیفتمان آمدیم، دیدیم تمام بیماران منتقل شدهاند.» یکی از آنها سرپرستار بخش انآیسییو نوزادان است و تاکید میکند که تعداد نوزادان بستریشده در آن بخش ۵ نوزاد بود که همهشان به بیمارستانهای دولتی منتقل شدهاند: «ما نشنیدیم کسی در این حادثه سوخته باشد.»
بیرون از بیمارستان، زنی که در کیوسک نزدیک بیمارستان خوراکی و تنقلات میفروشد، صبح چهارشنبه شاهد حضور تعداد زیادی از مسئولان، خبرنگاران، نیروهای آتشنشانی و افراد دیگری در مقابل بیمارستان بوده است: «خیلی شلوغ بود، امروز – چهارشنبه – هم استاندار و مسئولانی آمده بودند، اما مثل دیروز ـ یعنی سهشنبه ـ شلوغ نشده بود.» او میگوید که یکی از خانوادهها وقتی از او آبمعدنی خریده، گفته که موقع حادثه پدربزرگش در این بیمارستان بستری بود و حالا به بیمارستان رازی منتقل شده است؛ او گفته که نزدیک به ۳۰ بیمار در همان بیمارستان رازی بستریاند.
بیمارستان متعلق به چه کسی است؟
بزرگ نوشته شده؛ «بیمارستان بینالمللی قائم». از خیلی قبلتر از اینکه به بلوار شهید افتخاری برسیم، میتوان ساختمان قهوهای و سفید این بیمارستان تقریباً جدید را دید که بر خیابان از روی زمین بلند شده است. کمی پایینتر از سردر، تابلویی قرار گرفته شده؛ «بیمارستان ایمن» و به انگلیسی نوشته شده؛ «اینجا جای امنی است.» رئیس سازمان آتشنشانی رشت اما به هممیهن میگوید که هر کسی میتواند چنین چیزی روی ساختمانش بنویسد. بیمارستان قائم در سال ۸۷ ساخته شد و در سال ۹۲ با ۲۷ هزار متر زیربنا در ۶ طبقه افتتاح شد.
رئیس بیمارستان علیرضا کریمزاد حق است و با همسرش مرضیه مهرافزا، فلوشیب لاپاراسکوپی و آیویاف، در این بیمارستان فعالیت میکنند. مهرافزا جزو پزشکان شناختهشدهای است که از کشورهای همسایه ازجمله آذربایجان و کشورهای عربی، مراجعان زیادی دارد. او را بهعنوان یکی از خیران رشت هم میشناسند. او و کریمزاد در زمینه آزادی زندانیان هم فعالیت زیادی میکنند و از سوی مسئولان، بسیار خوشنام هستند.
چهارشنبه؛ ساعت ۲ ظهر بیمارستان رازی رشت
بیمارستان رازی در خیابان سردار جنگل است و با خودرو حدود ۳۰ دقیقه از بیمارستان قائم تا این بیمارستان فاصله است. گفته میشود تعدادی از بستریشدههای بیمارستان قائم را به این بیمارستان منتقل کردهاند. برای ورود به بخش اورژانس بیمارستان، باید از ورودی که نزدیک ۶ نفر کارمند دارد، عبور کرد. مامور حراست و نیروی انتظامی جزو همین کادرند که تمام رفتوآمدها را کنترل میکنند و بهمحض اطلاع از حضور خبرنگار در این بخش، جلوی ورود او گرفته میشود و اجازه داده نمیشود حتی با یکی از پرستاران صحبت کند. دانشگاه علوم پزشکی گیلان هم ملاحظات امنیتی دارد و اجازه مصاحبه با هیچیک از مسئولان این دانشگاه را نمیدهد.
جداشدن از دستگاه و مرگ بیماران
با این همه سرپرستار تاکید میکند که تعدادی را از بیمارستان قائم به این بیمارستان منتقل کردهاند. یکی از پرستاران بیمارستان که نخواست نامش در گزارش بیاید به «هممیهن» میگوید که از ساعت ۳ بامداد سهشنبه بیماران به این بیمارستان منتقل شدند و آنهایی که فوت کردند، کیسهای اینتوبه (Intubation) بودند. اینتوبه، یا لولهگذاری در نای زمانی استفاده میشود که بیمار نیاز به راه هوایی مصنوعی دارد، مثل نارسایی تنفسی شدید، عمل جراحی در ریه و مجاری هوایی یا تهویه مکانیکی.
او تاکید میکند که هیچیک از بیماران بهدلیل آتشسوزی جانشان را از دست ندادهاند و به هر حال بعد از جداکردن از دستگاه، جانشان را از دست میدادند: «وقتی بیمارستان دچار آتشسوزی شد، دستگاههای اتاق آیسییو هم از کار افتاده بود، برای خارج کردن این افراد هم باید آنها را از دستگاه جدا میکردند، اما این بیماران نیاز به تنفس مصنوعی داشتند و در همین جابهجایی جانشان را از دست دادند.»
او از تعداد بیمارانی که به این بیمارستان منتقل شدهاند اطلاع دقیقی ندارد، اما میگوید کسانی که بدحال بودند به بخش آیسییو منتقل شدند. بیمارستان رازی، یک بیمارستان آموزشی دولتی است. این پرستار میگوید که وقتی این حادثه رخ داد، رئیس بیمارستان به همه دستور آمادهباش داده بود. استاندار و سایر مسئولان هم به بیمارستان رازی آمدند و بخش اورژانس برای بیماران جدید خالی شد؛ البته تعدادی از بیماران را هم به بیمارستانهای پورسینا و ولایت منتقل کردند و گروهی هم با رضایت شخصی، مرخص شدند.
به گفته او، در این حادثه بیشترین شوک به همراهان بیماران داده شده بود، چون نگران وضع بیمارشان شده بودند. بیمارستان پورسینا در خیابان نامجوی این شهر قرار دارد؛ بیمارستانی قدیمی و دولتی. بیمارستان بلوکهای مختلفی دارد که در اطراف محوطه سرسبزی قرار گرفته شده است. اطلاعات بلوک ۵ تاکید میکند که بیشتر بیماران مرخص شدهاند. تعدادشان هم زیاد نبود. برخی هم به بیمارستانهای دیگر رفتهاند. بلوک ۶ بیمارستان مسیر بعدی است. مسئول بخش میگوید که یکی دو نفر از بیماران در این بخش بستری بودند که ترخیص شدند.
حادثه دیر اعلام شد
سه روز پس از آتشسوزی بیمارستان قائم، شهرام مومنی، رئیس سازمان آتشنشانی رشت، جزئیات تازهای از این حادثه را اعلام میکند. به گفته او، با اینکه قبلاً گفته شده بود اتاق یوپیاس بیمارستان کانون آتشسوزی بود، حالا بررسیها نشان میدهد که اتصالی سیم برق عامل این آتشسوزی بوده است؛ اما اینکه این اتصالی به چه دلیل رخ داده، موضوعی است که هنوز باید روی آن کار شود. مومنی قبلاً آتشنشان بوده و شب حادثه ۶ دقیقه پس از آتشسوزی در محل بوده است؛ او فرماندهی عملیات را بهعهده داشت.
نکته قابلتوجهی که از سوی او مطرح میشود، اطلاع دیرهنگام حادثه به آتشنشانی، مشخص نکردن محل وقوع حادثه بهطور دقیق و مشکلات فنی و ایمنی بیمارستان است. او در روز حادثه اعلام کرد که کانون آتشسوزی اتاق یوپیاس بیمارستان در طبقه منفییک بود و حالا بعد از چند روز بررسی به هممیهن میگوید که علت، اتصال سیم برق بود اما اینکه چرا این اتفاق افتاده، آیا بار اضافهای به آن وارد شده یا باتریهایش غیراستاندارد بوده، بعداً اعلام میشود.
مومنی ماجرای شب حادثه را اینگونه روایت میکند: «تنها یک تماس از سوی بیمارستان با ۱۲۵ برقرار شد. یکی از کارکنان بیمارستان بود که اصلاً نمیدانست کجای بیمارستان آتش گرفته. فقط گفت که بوی دود آتش میآید. بعد از این تماس بود که ایستگاه ۱۳ آتشنشانی رشت که شامل یک تیم ۷ تا ۸ نفره است به محل اعزام شد. فاصله این ایستگاه تا بیمارستان، ۴۰۰ متر از روی نقشه است. اما خودرو برای رسیدن به بیمارستان باید دو بریدگی را رد کند؛ یکی بریدگیای که جلوی کارخانه دخانیات است و بریدگی دیگر، کنار یک پل است. بنابراین حدود ۴ دقیقه از زمانی که با ما تماس گرفته شد تا وقتی ایستگاه به محل رسید، زمان برد. با در نظر گرفتن این مسافت حدود ۱۴۰۰ متر راه برای رسیدن به بیمارستان است. در تماس تلفنی به ما گفتند که باید از کوچه کنار بیمارستان وارد شویم، آنها حتی نمیدانستند که حریق در داخل یا خارج از بیمارستان رخ داده است. فقط گفتند که بوی سوختگی میآید. تیم آتشنشانی هم درست همان مسیری که به ما اعلام شده بود را رفتند. فرمانده تیمها بهمحض حضور در محل حادثه، اعلام وضعیت اضطراری میکند و در ادامه ۱۵ ایستگاه به محل اعزام میشوند. تعدادی هم از شهرستانهای اطراف میآیند. در کل، ۳۶ خودرو بهجز خودروهای آبرسان شهرداری و ۱۳۶ نیرو در محل حاضر میشوند.»
زمانی که ماموران آتشنشانی به محل رسیدند، دود تمام منطقه را گرفته بود. معاون استاندار، فرماندار، شهرداری و... هم در محل حاضر شدند، همچنین درخواست خودرو و تجهیزات بیشتری هم شد. دود آنقدر زیاد بود که از طریق سقف کاذب و دریچهها به طبقات بالا رسیده بود. افسر ارشد، آتشنشانها را گروهبندی کرد، آنها در قالب تیمهای ۵ نفره با طناب به هم وصل شدند و به داخل ساختمان رفتند. تنها جایی که دود غلیظ بود، طبقه منفییک بود و آنقدر وضعیت وخیم بود که به سادگی نمیشد به کانون آتشسوزی رسید.
براساس اعلام مومنی، تیمهای امدادی ۱۴۲ بیمار بستریشده را از کل بیمارستان خارج میکنند. پرسنل و خانواده بیماران خودشان به خارج از بیمارستان آمده بودند: «وقتی فیلمها را بازبینی کردیم، مشخص شد که سیستم اعلام حریق، هشدار آتشسوزی را داده بود اما ظاهراً متوجه نشده بودند و دیر به آتشنشانی اطلاع دادند. درنهایت هم تنها یکنفر تماس گرفت و اصلاً اعلام نکرد که وضعیت بحرانی است. تمام مکالمات ضبط شده است. حتی اگر یک کارشناس بیاید و بررسی کند، متوجه میشود که تاخیر در اعلام حریق صورت گرفته است.» به گفته او، نوع و حرکت آتش نشان میدهد که تا رسیدن نیروهای آتشنشانی زمان زیادی گذشته است: «بررسیهای ما حکایت از تاخیر ۱۲ تا ۱۳ دقیقهای را در اعلام حریق نشان میدهد.»
بازداشت عوامل فنی و مسئول برق بیمارستان
محمد مخبر، سرپرست ریاستجمهوری، در روز حادثه، استاندار را مکلف کرده بود تا علت وقوع حادثه بهطور جدی پیگیری و با خاطیان برخورد شود. حالا یک قاضی ویژه هم برای رسیدگی به این حادثه تعیین شده است. پس از این دستور، روز گذشته، رئیس دادگستری گیلان از دستگیری ۵ نفر در ارتباط با آتشسوزی بیمارستان قائم رشت خبر داد. اما این دستگیرشدهها چه کسانیاند؟
آنطور که رئیس سازمان آتشنشانی رشت و سایر منابع اطلاعی در این شهر به هممیهن گفتند، این افراد از عوامل فنی بیمارستان، به همراه مسئول برقاند. رئیس سازمان آتشنشانی تاکید میکند که بخشی از بیتوجهی از سوی سوپروایزر و بخشی هم از سوی تکنیسین برق صورت گرفته است. آنها باید با وظایف خودشان آشنا باشند. وقتی یک بیمارستان این تعداد بیمار دارد، باید هشدارها را جدیتر بگیرد.
بررسیها نشان میدهد این حادثه در شرایطی رخ داد که بیمارستان مجهز به یک تیم امدادی بود؛ یعنی تیم آتشنشانی. اما به گفته مومنی، آن شب آتشنشان یا تکنیسین امدادی در پست خود حضور نداشتند: «اگر این افراد حضور داشتند و متوجه حریق میشدند، با یک خاموشکننده معمولی میتوانستند آتش را خاموش کنند.»
بیمارانی که از سوی ماموران آتشنشانی از بیمارستان خارج شدند، ۱۴۲ نفر بودند؛ از این تعداد ۵ نوزاد در بخش انآیسییو بودند و ۹ نفر هم در بخش آیسییو. نوزادان تازهبهدنیاآمده بدون آسیب از بیمارستان خارج شده و آنطور که شنیده میشود به بیمارستان ۱۷ شهریور رشت منتقل شدهاند، اما ۹ نفر از بیماران آیسییو که جزو بیماران بدحال بودند همه فوت کردند. با اینکه رئیس دادگستری گیلان اعلام کرده که اجساد در همان روز آتشسوزی به خانوادهها تحویل داده شده اما بررسیهای میدانی هممیهن از آرامستان باغ رضوان رشت، حکایت از این دارد که تا روز چهارشنبه، یعنی یک روز پس از حادثه، هیچ جسدی به آنها تحویل داده نشده است. هرچند باغ رضوان تنها آرامستان این شهر نیست اما اغلب اجساد به آنجا منتقل میشوند.
درباره فوت این بیماران حرفهای زیادی شنیده میشود. اما اظهارات پرتکرار از سوی مسئولان امدادی این است که این بیماران بدحال بودهاند که با دستگاه زنده نگه داشته شده بودند. با اتصالی برق، آتشسوزی رخ داده و در ادامه آن، از کار افتادن دستگاه برق اضطراری؛ دستگاهها هم از کار افتاده است. ماموران آتشنشانی وقتی به محل رسیدند، برای جلوگیری از سوختن، آنها را از دستگاه جدا کرده و بیرون بردند. اول شایع شد که این افراد در آتش سوختهاند. بعد هم گفتند که دچار دودگرفتگی شدهاند؛ اما دلیل اصلی فوت آنها قطع برق و از کار افتادن دستگاه بود. وقتی آتشنشانها رسیدند بیماران را از دستگاه جدا کردند و به بیرون بردند. بیماران احتمالاً در همین جابهجایی جانشان را از دست دادند.
مومنی میگوید، وضعیت آن افرادی که در بخش آیسییو بستری بودند وخیم بوده و همهشان به دستگاه وصل بودند: «ما وقتی آنها را به بیرون از بیمارستان منتقل کردیم، متوجه شدیم که فوت کردهاند. این افراد با دستگاه زنده بودند.» او در پاسخ به شایعاتی درباره مرگ ۳۰ نوزاد هم تاکید میکند که در بخش نوزادان تنها ۵ نوزاد حضور داشتند که یکی، دو روزه بودند و همهشان سالم بیرون آورده شدند: «در این حادثه یکنفر هم دچار سوختگی نشد.»
فعال نشدن فن فشار مثبت و برق اضطراری
آتشسوزی از اتاق یوپیاس شروع شد؛ یوپیاس، اتاقی خاص در دیتاسنترها و مراکز داده است که منبع تغذیهای بدون وقفه براساس استاندارد اتاق یوپیاس در آن قرار میگیرد. در این اتاق علاوه بر UPS، باتری و تجهیزات جانبی آن نگهداری میشود. این اتاق در طبقه منفییک قرار گرفته بود. درست در کنار آیسییو بیمارستان: «پروانه ساخت این بیمارستان در سال ۸۷ صادر شد. با توجه به ضوابط آن سال، استانداردها رعایت شده بود، البته پایان کار این ساختمان چند سال بعد گرفته شد و سال ۹۲ هم تاییدیه گرفت و با ایجاد تغییراتی، برایش پایان کار گرفته شد. آن سالها ایمنیها از سوی مسئولان بیمارستان رعایت شده بود، البته با توجه به ویرایش جدید مبحث استانداردهای ملی ساختمان، این ساختمان باید شبکه بارنده خودکار داشته باشد، اما به هر حال دارای سیستم اعلام حریق آدرسپذیر بود، لوله خشک آتشنشانی و خاموشکنندههای ۴ تا ۵۰ کیلوگرمی پودری و co۲، همچنین درهای ضدحریق داشت.»
آنچه برای این بیمارستان رخ داد و منجر به آتشسوزی شد، فن فشار مثبت این بیمارستان کار نکرد که البته باید دلیلش مشخص شود. این سیستم به ژنراتور برق اضطراری وصل است اما به گفته رئیس سازمان آتشنشانی، وصل نبود. اگر همین فنها کار میکرد، اپراتور دستگاه زودتر متوجه آتشسوزی میشد و کسی که تکنیسین برق بود، خیلی سریع میتوانست بالای سر آتش برود و در نطفه خاموشاش کند. بیمارستان دو ژنراتور داشت که هیچیک وارد مدار نشدند؛ چراکه برق در آن جریان نداشت. اگر ژنراتور در مدار بود، فن کار میکرد و میتوانست دود را خارج کند. عملاً برق اضطراری هیچ فایدهای نداشت. به این بیمارستان اخطارهای زیادی داده شده بود، در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ این تذکرها اعلام شده بود. در سال ۱۴۰۲ رفع ایرادها فازبندی شده بود. در سال ۱۴۰۳ در نامهای از سوی بیمارستان به آتشنشانی اعلام شده بود که این نواقص برطرف شده است و خواستار بازبینی و تایید شده بودند. رئیس سازمان آتشنشانی میگوید که این بیمارستان در نوبت بازبینی کارشناسان آتشنشانی بود و هنوز به آنها تاییدیه داده نشده بود.
ژنراتور باید ۵ ثانیهای کار میکرد
محمد جعفرزاده، مهندس طراحی تاسیسات مکانیک ساختمان است و تاکید میکند که اتاق یوپیاس باید حتماً سیستم خنککننده داشته باشد و در تابستان و زمستان هم فعال باشد. دستگاه برق اضطراری هم نباید در این اتاق باشد، چراکه این دستگاه دود دارد و باید در مکان جداگانهای قرار گیرد. اینکه در این حادثه، دستگاه برق اضطراری از کار افتاده اتفاق عجیبی است.
او در توضیح بیشتر به هممیهن میگوید: «چرا برق اضطراری خاموش شده؟ باید گفت که شاید از همان ابتدا هم این دستگاه فعال نبوده است. دستگاه ژنراتور اتوماتیک است، وقتی برق قطع میشود این دستگاه ۵ تا ۶ ثانیه بعدش باید روشن شود؛ البته درصورتیکه به درستی کار کند. این دستگاهها باید بهصورت سالانه بررسی شوند و هر ششماه یکبار هم روشن شوند تا از عملکردشان مطمئن شوند. این برق تنها برای بخشهای ضروری یک ساختمان مورد استفاده قرار میگیرد، چون نمیتواند کل یک ساختمان را پوشش دهد.» به گفته او، پمپهای آتشنشانی، آسانسورها و بخشهای ویژه بیمارستانها و اتاق عملها جزو بخشهای مهمی است که باید به دستگاه برق اضطراری وصل باشد؛ چراکه تصور کنید وسط عمل، برق قطع شود. بیمار قطعاً جانش را از دست میدهد.»
لابیگری برای گرفتن مجوز
ماجرای مشکلات فنی این ساختمان، گلایه تعداد زیادی از مسئولان است. مجید عزیزی، رئیس شورای شهرستان رشت یکی از آنهاست که به هممیهن میگوید؛ این اتفاق بهدلیل سوءمدیریت در سطح استان رخ داده و عقبهای دارد: «این حوادث بهدلیل تعارفاتی که بین مدیران وجود دارد، رخ میدهد. ما یک استان عقبافتاده در صنعت، محیطزیست و... هستیم؛ چراکه همهچیز با تعارفات اداره میشود. نتیجه همه اینها، اتفاقات ناگوار مانند بیمارستان قائم میشود.»
به گفته او، این بیمارستان در شرایط خاصی مجوز گرفته و بعداً بخش آیسییو را در زیرزمین میسازد؛ این بخش در دوران کرونا بهدلیل ضرورتی که وجود داشت، ساخته شد، اما با پایان کرونا همچنان فعال بود، منشأ این اتفاقات هم همان بخش بود: «نظارت بر عملکرد تمام دستگاهها بهویژه در بخش خصوصی، باید از تعارفات خارج شود. باید یکسری بازبینیهایی برای این بیمارستان انجام میشد که نشده بود. آنطور که شنیده میشود تاریخ مصرف سیستمی که منجر به آتشسوزی شده، گذشته بود که اگر چنین مسئلهای تایید شود، واقعاً جنایتی رخ داده و گناه نابخشودنی است. دستگاه قضا باید بهصورت جدی این مسئله را پیگیری کند. باید این مسئله روشن شود که بیمارستان قائم براساس ضوابط و استانداردها ساخته شده یا خیر. گاهی آنقدر لابیگری میکنند که بهراحتی مجوزها را میگیرند. باید این مسائل واضح شود.»
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
بیانیه نهضت آزادی ایران
رای اعتراضی به نام دکتر مسعود پزشکیان برای پیگیری مطالبات ملی:«آزادی و حاکمیت ملت»
مردم ایران برای پیمودن گام به گام راه دشوار آزادی، جانفشانیها کردهاند و هزینههای زیادی متقبل شدهاند؛ پاسخ حکومت نیز درمقابل اعتراضات و مطالبات، چیزی جز خشونت و سرکوب بیپروا نبوده است. بسیاری از مردم جان و مال و زندگی خود را به خاطر یک اعتراض از دست دادهاند و بسیاری از فعالین و شخصیتهای سیاسی و مدنی در حبس و حصر هستند. به نظر میرسد برای خروج از چرخه خشونت و پرهیز از افزایش آسیبهای ملی، باید از چنین فرصت انتخاباتی در راستای راهبرد اصلاحات جامعه محور البته بصورت مسالمتجویانه و خشونتپرهیز بهره گرفت، راهبردی که بتوان درسایه وفاق ملی و با مشارکت حداکثر نیروهای اجتماعی پیموده و به یک توافق جمعی میان آحاد ایرانیان برای گذار به دموکراسی و حاکمیت ملت رسید.
برای تغییر و اصلاح شرایط کنونی، راهی کمهزینهتر و مطمئنتر از برگزاری انتخابات آزاد و سالم وجود ندارد. حکومت نیز برای دوام و ثبات خویش، راهی جز برگزاری انتخابات آزاد و انجام اصلاحات در ساختار حقیقی و حقوقی خود ندارد. با این حال، همچنان شاهد رفتار غیرقانونی شورای نگهبان در ردصلاحیت بسیاری از افراد شایسته در انتخابات حاضر هستیم و لذا لازم میدانیم تا هرگونه تصمیم و اقدام خود در این انتخابات را با اعتراض به این رفتارهای غیردموکراتیک همراه کنیم.
نهضت آزادی ایران طی چند دهه فعالیت خود، همواره بر حفظ و احیای نهاد انتخابات تاکید داشته و بر این باور بوده است که راهبرد اصلاحطلبی در نهایت باید به برگزاری انتخابات آزاد، سالم و رقابتی منجر شود. آنچه این روزها در حال برگزاری است، اگرچه با یک انتخابات استاندارد فاصله دارد اما میتوان به آن از زاویه یک امکان و فرصت برای جایگزینی نیروهای توسعهگرا، توانمند و صاحب دانش در دستگاه دولت نگاه کرد.
استقرار نیروهای ضدتوسعه و ضدملی در دستگاههای دولتی علاوه بر اینکه سرمایههای ملی را بر باد میدهد و فرصتهای پیشرفت و توسعه را از کشور میرباید، به تضعیف هرچه بیشتر جامعه و نهادهای مدنی نیز منجر میشود. بنابراین؛ نهضت آزادی ایران وظیفه ملی و دینی خود میداند تا از این فرصت هرچند محدود، در جهت استقرار یک دولت کارامد و قابل قبول و تحصیل هرچه بیشتر خیرعمومی در راستای منافع ملی و منافع ملت بهره جوید.
با توجه به ضرورت انجام اعتراض جمعی و مدنی به رفتارهای غیردموکراتیک حاکمیت و نیاز کشور به وجود دولتی مردمی، ضدتبعیض و عدالتجو برای گشایش و توسعه سیاسی که منجر به حل بحرانهای اقتصادی و خروج مردم از شرایط دشوار زندگی میشود، نهضت آزادی ایران نهایتاً به این جمع بندی رسیده است تا در این انتخابات مشارکت و حضوری اعتراضی داشته باشد.
نهضت آزادی ایران ضمن تحلیل شرایط حاکم بر کشور و بررسی کاندیداهای حاضر در صحنه، به این نتیجه رسید که دکتر مسعود پزشکیان، کاندیدایی قابل قبول و مناسب بوده و شهرت ایشان در سلامت و پاکدستی و اعتقادشان به مبارزه با فساد و تبعیض، حائز اهمیت است؛ لذا دادن رای به ایشان، هم میتواند به عنوان یک رای معنادار اعتراضی به عملکرد حاکمیت انحصاری و ردصلاحیت گسترده کاندیداها و هم در جهت حرکت به سوی دموکراسی و استقرار یک دولت مردمی و تقویت حاکمیت قانون تلقی شود.
نهضت آزادی ایران ضمن اعلام حمایت از دکتر پزشکیان در این انتخابات، انتظارات خود را از ایشان در صورت موفقیت به شرح زیر اعلام میدارد:
۱- تلاش در جهت تحقق اصول مغفول مانده قانون اساسی به ویژه مفاد فصول سوم (حقوق ملت) و پنجم (حاکمیت ملت) برای دستیابی هرچه بیشتر شهروندان به آزادیهای مدنی و سیاسی.
۲- تلاش درجهت رفع فساد و تبعیض در تمام عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی.
۳- تلاش درجهت تحقق حاکمیت قانون و احیای جایگاه نهادهای انتخابی در قانونگذاری و سیاستگذاریهای عمومی.
۴- تلاش در جهت حفظ یکپارچگی سرزمینی و تمامیت ارضی و کاهش شکاف و تبعیض میان اقوام و گروههای اجتماعی مختلف به منظور وحدت ملی.
برای دکتر پزشکیان، پیروزی و موفقیت در انتخابات را آرزو میکنیم و به ایشان توصیه میکنیم همواره تمام اقدامات خود را با توسل به حق و با اتکا به مردم و به پشتوانه رای ملت انجام دهند. از خداوند منان میخواهیم ملت ایران را در گذار از این مسیر دشوار به سوی آزادی و دموکراسی یاریگر باشد.
نهضت آزادی ایران
۲ تیرماه ۱۴۰۳
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
روزنامه شرق
محمد درویش، پژوهشگر و فعال محیطزیستی در حزب ندای ایرانیان: ایرانیان ذخیره هزارساله آب را در طول ۳ دهه اخیر مصرف کردهاند
«فرونشست زمین» پدیده شوم محیطزیستی است که به دلیل برداشت بیش از اندازه و غیرمجاز آب از سفرههای زیرزمینی در کشور رخ داده و گفته میشود با ادامه روند کنونی برداشت آب در آینده نزدیک، نه دیگر آب کافی برای مصرف داریم و نه برای کشاورزی؛ یعنی با وجودی که حد معقول و مجاز برداشت از منابع آب زیرزمینی ایران ۲۷ میلیارد مترمکعب در سال است، اکنون بالغ بر ۴۲ میلیارد مترمکعب آب برداشت و بهصورت بیرویه مصرف میشود. حتی گفته شده است «ایرانیان ذخیره هزارساله آب را در طول سه دهه اخیر مصرف کردهاند...» مسئلهای که امروزه به یکی از چالشها و دغدغههای جدی فعالان محیطزیستی بدل شده است. ازاینرو، شورای سیاستگذاری حزب ندای ایرانیان، با دعوت از محمد درویش، فعال محیطزیستی و پژوهشگر دلایل فرونشست زمین را به صورت علمی بررسی کرد.
درویش در این گفتوگو، فاضلابهای شهری را نیز علاوه بر برداشت بیرویه از سفرههای آب زیرزمینی، از عمده دلایل فرسایش خاک در کلانشهرها دانست و گفت که بعد از تکمیل شبکه فاضلاب تهران، شاهدیم هرچه شبکه فاضلاب تکمیلتر میشود، روند فرونشست زمین در تهران هم افزایش مییابد.
او همچنین نرخ فرسایش خاک در ایران را هشت برابر متوسط جهانی دانست و تأکید کرد که متأسفانه سالانه ۵۶ میلیارد دلار ارزش خاکمان را از دست میدهیم و بر اساس گزارشهای موجود، مساحت بخشی از ایران که بیش از دو سانتیمتر در سال دچار فرونشست است، به بیش از ۵۰ هزار کیلومترمربع رسیده است.
باید چیدمان توسعه را تغییر دهیم و از اقتصاد آبمحور فاصله بگیریم
محمد درویش، پژوهشگر و فعال محیطزیستی درخصوص دلایل فرونشست زمین بیان کرد: خوشحالم که حزب ندای ایرانیان به موضوع محیط زیست به شکل جدی ورود کرده و تلاش میکند اعضای خودش را نسبت به چیزی که من «فهم بومشناسی» یا «سواد محیطزیستی» میگویم، اقناع و تغذیه کند. زمان ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی، در سالی که انتخابات مجلس برگزار شد، یکی از سؤالهای قبل و بعد از انتخابات که رؤسای احزاب سیاسی شرکتکننده در انتخابات مجلس میپرسیدند، این بود که شما برنامهای برای مقابله با جهانگرمایی، گلوبالوارمینگ و کلایمتچنج دارید یا خیر. پاسخ آن زمان اغلب فعالان سیاسی در سال ۱۳۸۲ این بود که اصلا این حرف یعنی چه و زمانی که خبرنگاران توضیح میدادند همهشان بدون استثنا میگفتند اینها چه ربطی به انتخابات دارد؟ اما خوشبختانه اکنون میبینیم کمتر جناح سیاسی در کشور است که به موضوع محیط زیست توجه نمیکند و کسانی که پرچمدار به سخره گرفتن ملاحظات محیطزیستی بودند، حداقل در ظاهر سعی میکنند به محیط زیست توجه کنند. به عبارتی مملکت با نوع چیدمانی که برای توسعه خود انتخاب کرده، بیماری سرطانش را انکار میکند و کسی که بیماری سرطانش را انکار کند، شانسی برای درمان و شفا ندارد، اما اکنون بارقههایی وجود دارد که نشان میدهد این بیماری را به رسمیت شناخته است.
او ادامه داد: همین که سال گذشته این موضوع در سند امنیت غذایی ایران قرار گرفته و بعد از تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی به امضای رئیسجمهور رسیده است که باید طبق این سند تا سال ۱۴۱۱ دستکم ۳۰ میلیارد مترمکعب در مصرف آب در بخش کشاورزی کاهش ایجاد کنیم و از ۸۱ میلیارد مترمکعب به ۵۱ میلیارد مترمکعب برسیم، جای خوشحالی است. همچنین در این سند آمده است که ناترازی آبخوانها باید در ۱۴۱۱ به منفی ۱۰۵ میلیارد مترمکعب برسد؛ درحالیکه اکنون ۱۵۰ میلیارد مترمکعب است. در واقع پذیرفتهاند که نه تنها باید ۳۰ میلیارد مترمکعب مصرف آب در بخش کشاورزی کاهش یابد، بلکه در مجموع باید ۴۵ میلیارد مترمکعب از ناترازی هم کم شود و ۱۵ میلیارد مترمکعب هم باید مصرف در بخش صنعت، شرب و خانگی و خدمات کاهش پیدا کند. این اقدام کمتر از یک جراحی بزرگ نیست و قطعا درد دارد؛ یعنی باید حتما چیدمان توسعهمان را تغییر بدهیم و از اقتصادی که به شدت آبمحور است، فاصله بگیریم.
درویش با تأکید بر اینکه در دولت دوم حسن روحانی بیش از ۱۵۰ کارشناس سند امنیت غذایی را تدوین کردند اما درنهایت در آن دولت به نتیجه نرسید، اظهار کرد: این چیزی بود که ما در دولت دوم حسن روحانی بسیار تلاش کردیم به نتیجه برسانیم و ۱۵۰ کارشناس هم پیشنویس سند امنیت غذایی را نوشتند؛ اما پس از رفت و برگشت بسیار در نهایت در دولت دوم حسن روحانی به نتیجه نرسید؛ اما در دولت سیزدهم با وجودی که حتی فکرش را هم نمیکردیم این سند تصویب شد و تیرماه سال گذشته در ساختمان مشروطه در حضور رئیسجمهور و رئیس مجلس و بسیاری از بلندپایگان نظام ابلاغ شد؛ بنابراین امسال اولین سال اجرای این سند است. مدام باید آن را مطالبه کنیم و از احزاب سیاسی، رسانهها، دانشگاهیان و فعالان محیط زیست هم میخواهیم که مطالبهگر باشند تا هر سال اعلام شود این سند چقدر پیشرفت داشته است.
او افزود: مطابق سند فوق باید سالانه دستکم سه میلیارد مترمکعب مصرف آب در بخش کشاورزی کاهش یابد و پنج میلیارد مترمکعب ناترازی کم شود. به دلیل پیگیریهای فراوان اخیرا با حکم دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی آقای دکتر خیامینکویی به عنوان مسئول ارائه گزارش عملکرد سالانه سند منصوب شد و اکنون منتظریم در تیرماه اعلام شود که آیا در سال اول به اهداف سند دست پیدا کردهایم یا خیر؟ اگر به هدف نرسیدهایم چه دستگاههایی مقصر بودند و چطور قرار است با این مقصرین برخورد شود تا این سند به سرنوشت سند چشمانداز ۲۰ساله کشور دچار نشود؟ البته اکنون به جایی رسیدهایم که برای نجات کشور از خطر فرونشست زمین، به اجرای قوانین اتحادیه اروپا نیاز نداریم، بلکه فقط خواهان اجرای سند امنیت غذایی هستیم که پس از امضای ابراهیم رئیسی ابلاغ شده و همه موظف هستند هر قانونی که مفادش با روح این سند در تضاد باشد را کأن لم یکن فرض کرده و از اجرای این سند تبعیت کنند؛ بنابراین احزاب سیاسی کشور باید در زمینه این سند بسیار جدی ورود کنند.
نرخ فرسایش خاک در ایران ۸ برابر متوسط جهانی است
این کنشگر محیط زیست با بیان اینکه نرخ فرسایش خاک در ایران هشت برابر متوسط جهانی است، اظهار کرد: متأسفانه سالانه ۵۶ میلیارد دلار ارزش خاکمان را از دست میدهیم. باید جزئیات اجرائی سند را مطالبه کنیم. دقت کنید که در طول یک سال اخیر شهید ابراهیم رئیسی جلسات زیادی سخنرانی کرد و از دستاوردهای دولت خودش گفت، اما حتی یک بار هیچ اشارهای به امضای این سند نکرد. چرا؟ حتی وزرای نیرو و جهاد کشاورزی که مستقیم در اجرای این سند نقش دارند، مطلقا هیچ اشارهای به این سند نمیکنند گویا این سند به آنها تحمیل شده و نمیخواستند آن را امضا کنند. ازاینرو به نظر میرسد بدشان نمیآید افکار عمومی، دانشگاهیان و احزاب این سند را فراموش کنند تا مجبور نباشند مطابق مفاد آن حرکت کنند.
او اضافه کرد: این نقش کلیدی ماست که اجازه ندهیم آنها دچار فراموشی و آلزایمر شوند. باید آنها را موظف کنیم که مطابق برنامههایی که در این سند دیده شده و مطابق گزارشی که سازمان زمینشناسی کشور منتشر کرده، حرکت کنند. گزارشی که به دلیل نگرانیهای شدیدی که ممکن است در سطح جامعه ایجاد کند، عملا محرمانه نگه داشته شود.
فرونشست ۲ سانتیمتری سالانه بیش از ۵۰ هزار کیلومتر خاک کشور
طبق این گزارش، مساحت بخشی از ایران که بیش از دو سانتیمتر در سال دچار فرونشست زمین است، به بیش از ۵۰ هزار کیلومترمربع رسیده است. پژوهش دیگری که در آلمان انجام شده و برخی از محققان ایرانی از جمله دکتر مهدی معتق در آن نقش داشتند، میگوید اگر فقط با توجه به سنجندهها این را بررسی کنیم دستکم ۵۷ هزار کیلومترمربع از خاک ایران فرونشستی بیش از یک سانتیمتر در سال را تجربه میکند و چون نتوانستند مشاهدات میدانی داشته باشند و پروفیلبرداری کنند، طبیعی است که نتوانستند به عمق خطری که سازمان زمینشناسی با مطالعات میدانی به آن رسیده، دست یابند. درحالیکه میدانید چهار میلیمتر نشست زمین، آستانه حد بحرانی است و اگر از این میزان عبور کند، شرایط سخت میشود.
او در ادامه تصریح کرد: همانطور که گفته شد، مطابق گزارش سازمان زمینشناسی ۵۰ هزار کیلومترمربع از خاک ایران نشست بیش از دو سانتیمتر را تجربه میکند که پنج برابر حد مجازی است که به عنوان حد بحرانی از آن یاد شده است. بخشهایی از ایران در جنوب غربی تهران در دشت شهریار، فرونشست نقطهای آن در سال ۲۰۱۰ طبق گزارش سازمان زمینشناسی به ۳۶ سانتیمتر در سال ذکر شد؛ یعنی ۹۰ برابر شرایط بحرانی بوده است. همچنین در سال ۲۰۱۵ در فاصله بین دشت فسا و جهرم در استان فارس این رقم به ۵۴ سانتیمتر در سال افزایش پیدا کرد. به عبارتی ۱۴۰ برابر شرایط بحرانی بوده، درحالیکه تاکنون در کل دنیا چنین چیزی گزارش نشده است.
درویش ادامه داد: البته در گزارش سال ۲۰۲۰ این رقمها کاهش پیدا کرد و دیگر در هیچ نقطهای شاهد چنین رکوردشکنی نبودهایم؛ اما دلیل اینکه از مرز چهار سانتیمتر افزایش پیدا نکرده به خاطر این است که در سفرههای زیرزمینی ما آبی وجود ندارد و به شدت کفگیر این سفرهها به ته دیگ خورده و دیگر آبی نیست که کشیده شود. به همین خاطر میزان فرونشست نسبت به دهه قبل کاهش پیدا کرده است که اصلا خبر خوبی نیست. برخی تصور میکنند این اتفاق یکی از دستاوردهای مثبت دولت است و کار خاصی انجام دادند که اجازه ندادهاند فرونشست از ۵۴ سانتیمتر در سال بیشتر شود؛ درحالیکه نتوانستند هیچ چاهی را پلمب کنند.
طرح تعادلبخشی سفرههای آب زیرزمینی شکست خورده است
این پژوهشگر حوزه محیطزیستی با اشاره به شکست طرح تعادلبخشی سفرههای آب زیرزمینی یادآور شد: طبق طرح تعادلبخشی سفرههای آب زیرزمینی که قرار بود در طول برنامه ششم اجرا شود و تراز منفی به صفر برسد اما با شکست مواجه شد و مجری طرح رسما شکست طرح را اعلام کرده است. طرحی که قرار بود در پایان سال ۱۴۰۱ ناترازی را به صفر برساند، اما ناترازی را به ۱۴۵ میلیارد مترمکعب رساند. در واقع از موارد نادری بود که یک مسئول به دلیل عدم تحقق برنامههای سازمان متبوعش استعفا داد.
این پژوهشگر ادامه داد: بنابراین وضعیت بسیار بسیار خطرناکی است و ما از مجموع ۲۵۰ میلیارد مترمکعب آبی که در اختیار داریم و پیشبینی میکنیم در سفرههای آب زیرزمینیمان باشد و این آب را عمدتا در طول سه دهه اخیر مصرف کردیم یعنی ایرانیان ذخیره هزارساله آب را در طول سه دهه اخیر مصرف کردهاند، این مهمترین شاخص امنیت زیستی است. در واقع وقتی آبی در مرکز ایران نباشد عملا همه دستاوردها و تلاشها تحتالشعاع قرار میگیرد. به همین دلیل بخش خردمند حاکمیت برخلاف میل باطنی خود، دولت را وادار کردند که این سند را امضا کند.
احزاب باید مطالبهگر باشند
او در ادامه با تأکید بر اینکه تاکنون هیچیک از احزاب چپ و راست درباره جزئیات این سند مهم غذایی صحبتی نداشتهاند، بر برگزاری کرسیهای آزاداندیشی دراینباره تأکید کرد و گفت: نباید احزاب سیاسی در این زمینه کمکاری کنند، بلکه باید کرسیهای آزاداندیشی برگزار شود و درباره جزئیات سند صحبت کنند. هرچند تاکنون هیچیک از احزاب چپ یا راست دراینباره صحبت نکرده و جزئیاتش را بررسی نکردهاند تا شیوههای تحقق و احیانا مشکلاتی را که در اجرای سند وجود دارد، مشخص کنند. ازاینرو اگر خودمان پیشگام نشویم، ممکن است شرایط به جایی برسد که عملا امکان جبران وجود نداشته باشد. بهجرئت میگویم در طول ۴۵ سالی که از پیروزی انقلاب میگذرد، اگر از من بهعنوان یک متخصص محیط زیست بپرسند که امیدبخشترین قانونی که در جمهوری اسلامی تصویب شده، چیست؟ با فاصله میگویم سند امنیت غذایی ایران است که متأسفانه به اندازهای که این سند میتواند امیدبخش باشد، دربارهاش در محافل رسانهای هیچ بحثی نمیشود.
شبکه فاضلاب شهری فرونشست زمین را تشدید میکند
درویش در بخش دوم صحبتهای خود به بررسی ابعاد دیگر محیط زیست پرداخت و با تأکید بر اینکه تا طرح مسئله بهدرستی انجام نشود، نمیتوانیم مسئله را بهخوبی حل کنیم، گفت: طرح درست صورتمسئله مهمتر از حل مسئله است و تا زمانی که مسئله را در ابعاد مختلف مداقه و بررسی نکرده باشیم، ضرورتی برای حل آن مسئله احساس نمیکنیم. پس تا زمانی که حکومت در موضوعات مختلف متوجه ابعاد پیچیده ماجرای محیط زیست و برایندهای کاهنده کارایی سرزمین نباشد، عبارت کلیشهای «سریع، زود و انقلابی» نمیتواند همه مشکلات را حل کند و با مشکلات جدیتری مواجه میشویم. علاوهبرآن، نگرانیهایی درباره فاضلابها وجود دارد و ممکن است شبکه فاضلابهای شهری خودش منجر به تشدید فرایند فرونشست زمین در سکونتگاهها و کلانشهرها شود. این مسئله واقعا جای نگرانی دارد. در حقیقت بعد از تکمیل شبکه فاضلاب تهران، شاهدیم که هرچه شبکه فاضلاب تکمیلتر میشود، روند فرونشست زمین در تهران افزایش مییابد؛ چراکه بخشی از چاههای جذبی که در تهران بودند، به صورت طبیعی آبهای خاکستری را به لایههای زیرین منتقل میکردند و در این غربالبندی که اتفاق میافتاد، بخش درخورتوجهی هم تصفیه میشود. در نهایت مقداری از شتاب ناترازی آبخوان تهران را در این مخروط افکنه ۷۵۰ کیلومتری جبران میکرد؛ اما دیگر این اتفاق نمیافتد.
این عضو هیئت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و کشور در ادامه با اظهار نگرانی از خشکشدن دو چاه باغ گیاهشناسی گفت: من بهعنوان عضو هیئت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و کشور که ۳۴ سال در باغ گیاهشناسی ملی ایران در غرب تهران کار کردم، میگویم این باغ چهار چاه داشت که سال ۱۳۴۵ حفر شد و در عمق ۸۰متری به آب میرسید؛ اما حالا تا ۲۳۰ متر کفشکنی کردهاند و دوتایشان کلا خشک شده و به آب نرسیده است و دوتای دیگر آب کمی دارد که با گودسازیهایی که در شمال باغ افزایش یافته، احتمالا آن دو چاه را هم خشک میکند. در غرب تهران که اتفاقا قرار بود شهر سالم باشد و تمرکز جمعیتی و ساختوسازش به نسبت دیگر مناطق تا یک دهه پیش خیلی درخورتوجه نبود، نزدیک به ۱۵۰ متر افت سطح آب زیرزمینی دارد، درحالیکه هنوز شبکه فاضلابش کامل نشده است و اگر کامل شود و یک قطره آب هم مجال فرورفتن پیدا نمیکند که معلوم نیست چه فاجعهای دراینصورت رخ دهد.
او ادامه داد: شبکههای فاضلاب معمولا در سکونتگاههای دشتی در مناطقی مثل پاریس و آمستردام و خیلی شهرهای اروپایی که به جای افت آب با خیز آب روبهرو هستیم، برای مدیریت و بازچرخانی آب کمککننده است؛ اما در شهرهایی که به صورت طبیعی شیب زیادی دارند، شرایط متفاوت است. تهران از تراز ارتفاعی نزدیک به هزارو ۴۰۰ متر برخوردار است و این تراز هزارو ۴۰۰ متر، یعنی ۱۴ درجه اختلاف گرادیون حرارتی. پس براساس قله توچال، تهران که یکی از معدود کلانشهرهای جهان است که در کنار یک قله چهار هزارمتری بنا شده است، عملا با ساختوسازهایی که در شمال تهران انجام دادیم، تمام شبکه زهکشی سطحی و زیرسطحی را از حیز انتفاع خارج کردهایم. با توجه به اینکه این برجها اغلب هم در مناطق ۱، ۲ و ۳ تهران که قیمت زمین بالاتر است ساخته شدهاند، برای اینکه استحکام خودشان را حفظ کنند، حدود ۳۰ متر و گاهی ۵۰ متر پایینتر از سطح رفتهاند و طبقات زیرزمینی و پارکینگ هم دارند. به عبارتی تمام شبکه قناتها و میزان آبشناختی جنوب تهران را منهدم کردهاند و همچنان این روند ادامه دارد.
۱۰۰ درصد شبکه فاضلاب تهران فرونشست خاک را تشدید میکند
درویش در ادامه شبکههای فاضلاب کلانشهرها را عامل دیگر فرونشست زمین دانست و افزود: به اعتقاد من صددرصد شبکه فاضلاب تهران بحث فرونشستها را تشدید میکند. دقت کنید تهران شهری است که منابع آبش را عمدتا از حوزههای دیگر وارد میکند؛ یعنی رودخانه کرج از البرز و همچنین حتی از سرشاخههایی در کردستان. یکی از سرشاخههای سفیدرود و قزلاوزن که برای طالقان میآید، از آنجا آب وارد تهران میشود. یا سرشاخهای را که به سمت خزر و لار میرود، به سمت تهران برگرداندهایم. قاعدتا تهران باید همیشه با خیز آب مواجه باشد اما به دلیل ورود این آبها و با توجه به اینکه حدود ۱.۱ میلیارد مترمکعب از آبی که وارد تهران میشود، به مصرف شرب و خانگی و مصارف وابسته میرسد، برخلاف بسیاری از استانها که بزرگترین مصرفکننده آن استانها بخش کشاورزی، صنعت و بعد شرب است، تهران بزرگترین مصرفکننده آب شرب است. باز هم انتظار میرود که این آبها باعث شوند پدیده فرونشست اتفاق نیفتد؛ اما سؤال اینجا است که چرا چنین اتفاقی با این شدت رخ داده و در حال افزایش است؟ دلیل عمدهاش بحث فاضلاب است و امیدواریم روزی وزارت نیرو، سازمان آب و فاضلاب، سازمان زمینشناسی کشور و سازمان نقشهبرداری ملاحظات را کنار بگذارند.
او در ادامه بیان کرد: چهار سال پیش، قبل از کرونا مدیرکل سازمان زمینشناسی به من گفت هرچه فریاد میزنیم فرونشست خطر دارد، کسی ماجرا را جدی نمیگیرد. ما نیاز به کار رسانه قوی داریم. ازاینرو ما تیم رسانهای تشکیل دادیم که هر هفته به یکی از استانهای بحرانی سرکشی کرده و گزارش آن را در رسانهها و شبکههای اجتماعی منتشر میکند تا دیده شود. شاید به این واسطه بتوانیم حساسیتها را افزایش بدهیم. بههمیندلیل با مدیران کل در استانهای مختلف صحبت کردیم. اول هم از اصفهان شروع کردیم که خیلی هم سروصدا کرد؛ اما بعد از آن تماس گرفتند و گفتند دیگر نمیخواهد ادامه بدهید، دراینباره دهها تلفن داشتهایم. حتی دراینباره مدیرکل زمینشناسی اصفهان برکنار شد که چرا باعث بروز نگرانی شده است؟ حتی گزارش آخرشان را هم نتوانستند منتشر کنند. درباره تهران هم متأسفانه این مسائل وجود دارد.
سالانه بیش از ۵۰ هزار نفر در کشور و ۹ هزار نفر در تهران از آلودگی هوا میمیرند!
این فعال محیطزیستی در ادامه به میزان آلودگی هوا بهعنوان مشکل جدی دیگر اشاره کرد و گفت: درباره بحث آلودگی هوا هم همین مسئله مطرح است. روزی نزد معاون وزیر بهداشت که زمانی معاون آقای قالیباف در شهرداری بود، رفتم. در دولت اول حسن روحانی ایشان معاون وزیر بهداشت و معاون اجتماعی بود. به ایشان گفتم ۳۰ سال است در این حوزه فعالیت دارم و مدام میگویند که در تهران پنج هزار نفر بر اثر آلودگی هوا کشته میشوند و عجیب است که این عدد تغییر نمیکند. درحالیکه جمعیت زیاد شده و شاخص آلودگی هوا افزایش یافته است، چرا این عدد تغییری نمیکند؟ ایشان خندید و گفت چه فایده دارد که این عدد و رقمها را بهروز بکنیم. جز اینکه نگرانی مردم افزایش پیدا میکند، مگر فایده دیگری هم دارد؟ گفتم فایدهاش همین است که میگویم؛ زمانی در مجلس قرار بود بودجه حملونقل ریلی را حدود چهار هزار میلیارد تومان افزایش بدهند؛ اما در نهایت نمایندهها به این جمعبندی رسیدند که ۱۷، ۱۸ هزار نفر در جادهها کشته میشوند، پنج هزار نفر هم در تهران بمیرند و مسئلهای نیست. در نهایت هم ۴۰۰ میلیارد تومان تصویب شد. دلیل آن هم این است که اطلاعات بهروز در اختیار مسئولان و جامعه قرار نمیگیرد تا ابعاد فاجعه مشخص شود.
عضو هیئت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و کشور افزود: سال ۱۴۰۲ برای اولین بار وزیر بهداشت بهعنوان مقام رسمی کشور اعلام کرد که در تهران هفت هزار نفر به دلیل آلودگی هوا میمیرند، نه پنج هزار نفر. شگفتانگیز بود که وزیر بهداشت این رقم را اعلام کرد و بلافاصله یکی از مقامات سازمان محیط زیست جرئت پیدا کرد و گفت اتفاقا این عدد ۹ هزار نفر است، نه هفت هزار نفر و ما هشت درصد مردهزایی جنین داریم. نکته اینجاست که یکی از بالاترین نرخهای مردهزایی جنین در ایران گزارش میشود و آشکارا با سیاستهای افزایش جمعیت هم زاویه دارد؛ بنابراین اگر دوستان نگران این سیاستها هستند، باید به موضوع آلودگی هوا خیلی جدیتر ورود کنند، نه اینکه به مرکز پژوهشهای مجلس تشر بزنند که چرا در آمارها سیاهنمایی میکند. مرکز پژوهشهای مجلس بهتازگی اعلام کرده که ۱۱.۲ میلیارد دلار، خسارت درمان بیماریهای ناشی از آلودگی هواست و تقریبا پنج برابر بودجه بزرگترین وزارتخانه (آموزش و پرورش) است.
قانون هوای پاک را هم نادیده گرفتهایم
او با انتقاد از اجرانشدن برخی قوانین در کشور گفت: بنابراین مهمترین دلیل افزایش مرگومیر سالانه که بیش از ۵۰ هزار نفر در کشور و ۹ هزار نفر در تهران است، همین آلودگی هواست. فاجعه عدم توجه به بحران آلودگی هوا علاوه بر تأثیر روی سلامتی، اثر بر روان مردم است. متأسفانه از زمان تصویب قانون هوای پاک در سال ۱۳۹۶ اگر گراف روزهای سالم، ناسالم و خطرناک را ببینید، هر سال تعداد روزهای ناسالم و خطرناک در تهران و خیلی از کلانشهرهای دیگر مثل اصفهان، اردکان، اراک، مشهد و تبریز بیشتر شده است و این امر نشان میدهد ما به قانون هوای پاک هم توجه نکردیم. سند امنیت غذایی هم اگر مورد توجه واقع نشود، چه تضمینی وجود دارد که به سرنوشت دیگر قوانین دچار نشود؟
درویش بیان کرد که درباره جزئیات قانون هوای پاک اطلاعات کمی در دسترس است و با انتقاد از این موضوع گفت: درباره جزئیات قانون هوای پاک اطلاعات بسیار اندکی داریم. وقتی نمیدانیم چه قوانینی در اختیارمان هست، چطور قرار است آنها را مطالبه کنیم؟ در قانون هوای پاک مثلا سازمان منابع طبیعی موظف بوده سالانه ۳۰۰ هزار هکتار چشمههای تولید گردوخاک را مهار کرده و به جنگلکاری اقدام کند؛ یعنی در طول نزدیک به هفت سال گذشته باید یکمیلیاردو ۸۰۰ میلیون درخت میکاشتیم. گفتند چون تحریم هستیم، نکاشتیم! کجای این قضیه به تحریم ربط دارد؟ مدام شعار یک میلیارد درخت میدهند. شما قانون موظفتان را انجام ندادهاید. سازمان حفاظت محیط زیست موظف بوده حد مجاز آلایندگی را تعیین کند. موظف بوده است سن فرسودگی خودروها را اعلام کند اما به بهانه تحریم این کار را انجام نداده است. در این راستا، معاونت انسانی سازمان محیط زیست به دلیل ترک فعل اجرانکردن قانون هوای پاک سه سال انفصال خدمت گرفت. همچنین شاهدیم معاون وزیر نیرو که قرار بود ۳۰ درصد سرمایهگذاریها طبق قانون هوای پاک، روی استحصال انرژیهای نو و خورشیدی باشد که دراینصورت حدود ۱۸ هزار مگابایت برق میتوانستیم تولید کنیم و ناترازیمان و اجبار در مصرف مازوت را کم کنیم، این کارها را انجام نداده است.
این کنشگر محیطزیستی با بیان اینکه درباره سند امنیت غذایی هم مشکلاتی وجود دارد، تأکید کرد: با وجودی که در سال اول دراینباره پیگیریهایی داشتیم، اما دکتر خیامنکویی را که بهشدت برای اجرای سند امنیت غذایی سنگ میاندازد و بدنه وزارت جهاد کشاورزی با این سند زاویه جدی دارد، بهعنوان مقام مجاز معرفی کردند؛ چراکه بدشان نمیآید زیر میز بزنند. بنابراین خیلی مهم است که احزاب سیاسی قوانین مترقی، دقیق و درست را پیدا کنند و کارگروه تشکیل بدهند و فرازها و فرودهایش را بررسی و حل کنند. در نتیجه اگر بخواهیم با بحران بزرگ فرونشست مواجهه خردمندانه داشته باشیم، حتما باید اقتصادی را تعریف کنیم که آبمحور نباشد. ما باید سراغ بالفعلکردن پتانسیلهای بالقوه کشور در حوزههایی که برای تولید پول و ثروت نیاز به مصرف آب، گرمشدن میانگینهای حرارتی کشور و همچنین تحریک پدیده جزیره گرمایی نداشته باشند، برویم. درعینحال نباید کلکسیونی از صنایع آببر و انرژیبر را در کشور مستقر کنیم و مهمترین منابع تولید آب شیرین یعنی کوهستانها را فدای خامفروشی و فعالیتهای معدنی کنیم.
او افزود: خوشبختانه اولین صداهای مثبت در سند امنیت غذایی شنیده شده است، اما هنوز بسیاری از خبرنگاران نام سند امنیت غذایی را هم نشنیدهاند؛ درحالیکه در مراسم بسیار پرشکوهی در ساختمان مشروطه، سال گذشته این سند ابلاغ شد. متأسفانه شرایط بحرانی است و ناترازی به ۱۵۰ میلیارد رسیده و هر سال ۴.۴ میلیارد مترمکعب ناترازی افزایش مییابد.
اخیرا مشاور رسانهای وزیر نیرو شخصا با من تماس گرفت و با بیان نگرانی خود گفت سه درصد از کل مشترکین کشاورزی کشور در استانهای خراسان رضوی، خراسان جنوبی، اصفهان و کرمان معادل ۳۰ درصد بقیه آب مصرف میکنند و آنچنان قلدر هستند که ما نمیتوانیم جلوی آنها را بگیریم و از من درخواست کمک کرد. طبق آمار در سال جاری همچنان ۴.۴ میلیارد تراز منفی داریم، اما منتظریم بهطور رسمی خودشان اعلام کنند که در سال اول اجرای سند امنیت غذایی، مطلقا با شکست روبهرو بودند.
اجرای سند امنیت غذایی در سال اول مطلقا با شکست روبهرو شده است
این کویرشناس ادامه داد: البته خوشبختانه امسال با یک بارندگی فوقالعاده روبهرو بودیم که تاکنون سه درصد بالاتر از میانگین ۵۵ساله اخیر است. حتی پیشبینیهای اقلیمی میگوید در تابستان امسال هم بارندگیهای شگفتانگیزی خواهیم داشت؛ اما با وجود بارندگیها، تراز ناترازی سفرههای آب زیرزمینی ما متأسفانه کمتر نشده و همچنان مصرف آب در بخش کشاورزی کاهش نیافته است. علاوه بر آن، در کمال تعجب، میزان صادرات بخش کشاورزی ۱۲ برابر افزایش یافته است. مثل این است که اندامی دچار خونریزی شده و ما بگوییم اشکالی ندارد، حدیثی است که میگوید اهدای خون مستحب است و دست دیگرت را هم بیاور که ما خونش را بگیریم.
او با طرح سؤالی از مسئولان مربوطه دراینباره بیان کرد: سؤالم از مسئولان این است چطور کشوری که دچار دریوزگی آبی است و بالاترین نرخ فرونشست زمین را دارد، با صادرات آب مجازی و محصولات کشاورزی و لبنیتان تولید پول و ثروت میکنید و به آن افتخار هم میکنید؟ لازم است یادآور شوم یک کیلو برنج پنج برابر گندم آب مصرف میکند و یک کیلو پنیر ۱۵ برابر یک کیلو برنج آب مصرف میکند. پس اگر میخواهید کاری کنید، روی کشت فراسرزمینی تمرکز کنید؛ مثلا واحدهای دامداری صنعتی به کشورهایی مثل تاجیکستان که صادراتمان به آنجا میرود و آب هم دارند، منتقل شوند.
علاوه بر آن، کشور امارات متحده عربی در پاییندست ما مساحتش ۳۰ هزار کیلومترمربع و کمتر از سمنان است، حتی یک هکتار جنگل ندارد، هیچ تنوع زیستی ندارد و هیچکدام از منابع خدادادی ما را هم ندارد؛ اما در سال ۲۰۲۳ ارزش تجارت غیرنفتیاش ۹۵۳ میلیارد دلار بوده است. این میتواند خبر خوشی برای ما باشد؛ یعنی اگر نظام حاکم بر کشور ما مدبرانه و با تدبیر عمل کند، دستکم ۱۰ برابر امارات متحده عربی میتوانیم از تجارت غیرنفتی سود ببریم. میتواند چراغی برای ما باشد که اگر مسیر توسعه را تغییر بدهیم و سراغ اقتصادی که آبمحور نباشد برویم و همچنین به سراغ استحصال انرژیهای نو، انرژی خورشیدی، زمینگرمایی، جزرومدی و بادی و توسعه زیرساختهای گردشگری طبیعی، تاریخی، فرهنگی و بهخصوص توریسم سلامت برویم و از طریق راهها و شاهراههای اصلی که برای آسیای میانه از طریق آبهای آزادی که در اختیار داریم برویم، موفق میشویم.
درویش همچنین تصریح کرد: سال گذشته از محل توریسم سلامت یکمیلیونو ۲۰۰ هزار نفر وارد کشور شدند و یک میلیارد دلار درآمد داشتیم. مسعود صرامی، مالک شهرک سلامت اصفهان میگوید اگر دست و پای من را باز بگذارید، از محل توریسم سلامت در اصفهان به تنهایی میتوانم چهار میلیارد دلار درآمد برای ایران بیافرینم؛ یعنی عددی بیش از ارزش کل کشاورزی، دام، طیور و شیلات کل استان اصفهان که چنین فاجعهای را در زایندهرود به وجود آورده است. اینها رویکردهای دقیق و جدی است که باید دنبال کنیم. امروز باید مسئولان مربوطه را متوجه کنیم چاهی که دچار فرونشست میشود، دستکم باید ۵۰ هزار سال صبوری کنید تا تابآوریاش را به دست بیاورد. اینها واقعیتهایی است که باید برای مردم و حاکمیت شرح بدهیم و بگوییم در چه شرایط دشواری قرار داریم.
کمپین قیطریه موفق عمل کرد و مانع از قطع درختان شد
این پژوهشگر و فعال محیطزیستی در بخش پایانی سخنان خود به کمپین و کارزار قیطریه اشاره کرد که با امضای مردمی توانست مانع از قطع درختان و ساخت مسجد بزرگ در این پارک شود. درویش در انتقاد به اینگونه رفتارها که سلامت مردم را هدف قرار میدهد، گفت: اصل ماجرایی که ما فریاد میزنیم، امسال در چیدمان بودجه ۲۱ وزارتخانه و سازمانی که در رأسش معاون رئیسجمهور حضور دارد، خودش را نشان میدهد. امسال بودجه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برای اولین بار از مرز ۴۰۰ هزار میلیارد تومان هم گذشت؛ درحالیکه بیش از ۹۰ درصد این بودجه در بخش درمان هزینه میشود. چرا چاه ویل ایران درمان است و با این شتاب مردم ایران درگیر بیماریهای مختلف میشوند و بخش درخور توجهی از GDP کشور برای درمان هزینه میشود، اما بخش قابل توجهی از این هزینهها به هدف نمیرسد و متأسفانه هموطنانمان را از دست میدهیم؟ اگر روی همین مسئله بتوانیم تمرکز کنیم که دستگاههایی که در کشور مسئول پیشگیری و سلامت کیفیت زندگی ایرانیان هستند و دستگاههایی که مطابق اصل ۵۰ قانون اساسی باید تلاش کنند تا لازمه حیات اجتماعی رو به رشد مردم ایران با حق برخورداری از هوا، آب و خاک سالم تأمین شود، در فشلترین شکل ممکن هستند و کمترین اعتبارات ممکن را میگیرند، حاصلش میشود چنین فاجعهای. حاصلش میشود اینکه فقط ترنور داروهای ضدسرطان ممکن است از بودجه چند وزارتخانه بیشتر شود و آن وقت مافیایی که شکل میگیرد شاید اصلا بدش نیاید این اتفاق تداوم داشته باشد، چون سود خودش را میگیرد.
این فعال محیطزیستی بیان کرد: بهعنوان مثال استان گیلان که میزان ریزشهای آسمانی آن دستکم چهار برابر نیازهای مردمش است، اکنون با بحران آب باکیفیت در بخش شرب و کشاورزی مواجه شده است؛ به حدی که آب جیرهبندی شده و حتی در رودبار مردم آب ندارند! چرا باید در استانی که اگر چهار متر زمین را بکنیم به آب میرسیم و در غربش تا دو هزار میلیمتر ارتفاع بارندگی است، با کمبود آب روبهرو باشیم؟ البته میگویند آب هست اما کیفیت لازم را ندارد. سؤال اینجاست که چرا کیفیت ندارد؟ پاسخ اینکه فاضلاب و شیرابه وارد آبهای سطحی زیرزمینی میشود. سؤالهای دیگر اینکه چرا تصفیهخانه نمیزنید و شیرابهها را مهار نمیکنید؟ چرا مدیریت پسماند از برنامه پنجساله چهارم روی هوا نگه داشته شده است؟ پاسخ میدهند پول نداریم و باید برای پنج سال، هزار میلیارد تومان هزینه کنیم تا بتوانیم مشکل زباله، پسماند و شیرابه کوه سراوان و کوه عمارت را حل کنیم. پاسخ اینکه اگر پول نداریم چرا سدسازی میکنیم؟ کل استانهای گیلان و مازندران را به کارگاه سدسازی تبدیل کردهاید، برای این موارد چقدر هزینه میکنید؟
تنها در استان گیلان که ادعا میکنید هزار میلیارد تومان ندارید، ششهزارو ۵۰۰ میلیارد تومان برای سدسازی هزینه کردهاید. میلیونها درخت را قطع میکنید و نرخ فرسایش خاک را افزایش میدهید و ریه کشور را از بین میبرید و در نهایت ما فقیر میشویم. چقدر این حرفها میتواند بار سیاسی خردمندانه داشته باشد و هرکسی که کشور را دوست دارد، به فکر فرو ببرد؟ فراتر از مرزهای سیاسی و جناحها، اگر خردمندانه از محیط زیست استفاده شود، میتواند همه ما را نجات دهد. او تأکید کرد: در جنبش قیطریه همین اتفاق افتاده است. بسیاری معتقد بودند این همه معضل در این کشور وجود دارد، حالا چهار درخت در یک پارک محلی در تهران باشد یا نباشد مگر چه مشکلی را حل میکند؟ مسئله این است که شما با شرایطی که اعمال کردهاید، یک روحیه وندالیسم در جامعه ایجاد کردهاید. سؤال اینکه مردم ما چرا در انتخابات شرکت نمیکنند؟ به همان دلیل هم دیگر در کارزارها شرکت نمیکنند، چون میگویند صدای ما شنیده نمیشود. اگر به جای صد هزار امضا، این کارزارها را یک میلیون نفر هم امضا کنند، آقای زاکانی کار خودش را میکند. این بدترین افیون برای تابآوری یک جامعه است و باید این طلسم را بشکنیم و خوشبختانه در پارک قیطریه بالاخره این طلسم شکسته شد. مجموعه کارزارهایی که در انتقاد به مدیریت شهر تهران راه افتاد، بیشتر از ۲۱۰ هزار امضا جمع کرده که بیش از ۴۶ هزار نفر خواهان عزل زاکانی از شهرداری تهران شدند. کسی که اکنون خودش را در هیبت ریاستجمهوری میبیند. اینها نشانههای مثبتی است که اگر مردم احساس کنند دیده میشوند، دوباره برمیگردند.
او در پایان تأکید کرد: مسجدی که قرار بود با سطح اشغال ۸۰۰ متر، با عمق ۲۰ متر و ارتفاع ۲۸ متر، با زیربنای سههزارو ۵۰۰ متر در پارک قیطریه ساخته شود و آقای نقرهکار معروف قرار بود این سازه را بسازد، الان به یک سازه ۲۰۰متری تبدیل شده که همان خیّر اعلام کرده ساخت آن برایش صرف ندارد و این حرف جای تعجب دارد که ساخت مسجد که قرار بوده وقف شود، چه صرفهای باید داشته باشد؟ مگر اینکه از قبال آن قرار باشد کارهای دیگری انجام شود. اما با همین امضاهای مردم از طریق کارزار، جلوی ساخت این سازه را گرفتیم و علامتسؤالی جدی در مقابل همه سازههایی که شهرداری قصد داشت در شهر درست کند، ایجاد کردیم. درست است که آنها رسما عذرخواهی و عقبنشینی نکردند، اما عملا این کار را انجام دادند. از اینرو، همه شهر پر شده از بنر زندهباد درخت و ما ۶۳۶ هکتار فضای سبز ایجاد کردیم. البته معلوم شد که حرفها در حد ادعا بوده است، اما همین که شهرداری چنین واکنشی نشان داد، یعنی جنبش قیطریه موفق بوده است.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
کسری نوری، روزنامهنگار و فعال رسانهای در پاسخ به پرسش باشگاه روزنامهنگاران ایران پیشبینی میکند انتخابات ریاست جمهوری دو مرحلهای شود و رقابت در مرحله دوم بین آقایان پزشکیان و جلیلی خواهد بود، مگر اینکه در مرحله اول بین قالیباف و جلیلی ائتلاف شود.
آقای نوری همچنین دلیل سردی فضای انتخابات را ناامیدی مردم از اصلاحات در ساختارهای موجود و پیشرفت کشور میداند و بعید میداند در فرصت باقی مانده شور و هیجان انتخابات بیشتر شود.
پاسخهای کسری نوری روزنامهنگار به ۱۰ سئوال باشگاه روزنامهنگاران ایران را در زیر بخوانید:
۱- این روزها به نظر شما کدامیک از کاندیداها نزدیک به حقیقت صحبت کرد و شرایط موجود را توضیح داد؟
◾️ در بیان مشکلات موجود حقیقت را میگویند اما تفاوت بین آنها در بیان ریشه مشکلات است. به نظرم نامزدهایی که در بیان راهحل لزوم تغییر جدی در سیاست خارجی را در اولویت قرار ندادهاند، گره ای از مشکلات جامعه باز نخواهند کرد.
۲- کدام یک از کاندیداها صداقت بیشتری از خود نشان داد؟
◾️ قطعا در کلام دکتر پزشکیان صداقت وجود دارد.
۳- برنامه کدام یک از کاندیداها کاملتر بود؟
◾️ بالاخره آنهایی که به نامزد حرفهای تبدیل شدهاند در ظاهر حرف بیشتری برای گفتن دارند ولی مساله این است که آیا برنامههای اعلامی آنها دردی از مردم دوا خواهد کرد؟ مشخصا باید بگویم که آقایان زاکانی و قاضی زاده هاشمی را خیلی نباید جدی گرفت. آقای جلیلی هم که سالهاست تمرین ریاست جمهوری میکند و اساسا معلوم نیست چه میگوید. آقای قالیباف برنامههایی دارد اما مساله این است که ایشان ریاست جمهوری و توسعه کشور را با پروژه ساخت سینما آزادی که برایش روز شمار گذاشته بودند، اشتباه گرفته است. واقعیت این است بعضی از آقایان دنیایشان بزرگ نیست.
۴- کارشناسان یک کاندیدا و ستاد انتخاباتی او در رای شما موثر است؟
◾️ بله قطعا این که چه افرادی در کنار یک نامزد هستند در رای من اثر خواهد گذاشت.
۵- چه موضوعاتی در سخنان کاندیداها غایب بود؟
◾️ به نظرم هیچکدام نمیگویند اگر در عمل پی بردند که با ساختارهای فعلی نمیشود کشور را نجات داد، چه خواهند کرد.
۶- دلیل سردی این انتخابات چیست و فکر میکنید این یخ میشکند یا نه؟
◾️ مردم از اصلاحات در ساختارهای موجود و پیشرفت کشور ناامید شدهاند و با این وضعیت و در این فرصت اندک تا انتخابات بعید میدانم بیشتر از این شور و هیجانی ایجاد شود.
۷- نظرسنجیهایی که این روزها منتشر میشود را باور دارید یا خیر؟ چرا؟
◾️ به نظرم اغلب نظر سنجی های مراکز شناخته شده به حقیقت نزدیک هستند.
۸- کمپین انتخاباتی کدام کاندیدا را پسندید و چرا؟
◾️ کمپین دکتر پزشکیان را به طور نسبی بیشتر پسندیدم. به نظرم تا حد قابل قبولی موفق شدند کاستیهای ایشان را جیران کنند.
۹- چرا هیچ کاندیدایی دولت رئیسی را نقد نکرد؟
◾️ فکر میکنم هم به ایشان توصیه شده هم زمان زیادی از درگذشت آقای رییسی نگذشته و ایرانیها هم کلا عادت دارند حداقل تا مدتی حرمت متوفی را حفظ کنند و حتی در وصفش غلو کنند. البته معتقدم اگر آقایان پزشکیان و پور محمدی زیادی ملاحظه مرحوم را بکنند اشتباه بزرگی مرتکب میشوند و باعث میشوند آن ۴ نفر مشکلاتی را که در این ۳ سال برای کشور درست کردهاند توجیه کنند.
۱۰- فکر میکنید نتیجه انتخابات در مرحله اول مشخص میشود یا به مرحله دوم میرود؟ (دو کاندیدایی که به مرحله دوم میروند چه کسانی هستند؟)
◾️ به نظرم انتخابات دو مرحله ای می شود و رقابت در مرحله دوم بین پزشکیان و جلیلی خواهد بود. مگر این که یا در مرحله اول بین قالیباف و جلیلی ائتلاف شود یا این که میزان مشارکت زیاد شود.
کانال تلگرام باشگاه روزنامهنگاران ایران
@journalistsclub1
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
آبرام پیلی، معاون فرستاده ویژه دولت آمریکا در امور ایران، در شبکه ایکس، ضمن حمایت از تصمیم کانادا علیه سپاه پاسداران گفته است: «ما از تلاشها در سراسر جهان برای تروریستی خواندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حمایت میکنیم.» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز موضع مشابهی اتخاذ کرده است.
این موضع دولت بایدن در حالی است که دستکم تا یک سال قبل با این اقدام متحدان خود مخالفت میکرد؛ تا جایی که روزنامه تلگراف چاپ لندن در اسفند ۱۴۰۱ از توصیه دولت بایدن به انگلیس برای خودداری از قرار دادن نام سپاه در لیست سیاه خود خبر داد.
کما این که گویا دولت بایدن در مقطعی در جریان مذاکرات احیای برجام پذیرفته بود تحت شرایطی نام سپاه را از این لیست حذف کند. این رفتار دولت بایدن و توصیهاش به متحدان آمریکا، معطوف به عدم تمایل آن به برهم خوردن شرایط توافق احتمالی و پرهیز از خلق موانع جدید فراروی دستیابی به آن بود.
اما حمایت آمریکا از اقدام کانادا و قلمداد کردن سپاه به عنوان «تهدیدی جهانی» و همچنین دعوت از بقیه کشورها برای اتخاذ تصمیمی مشابه واجد دلالتهای معناداری در جهت چرخش ترامپگونه در سیاست دولت بایدن در قبال ایران است.
این موضع جدید دولت بایدن بازگشت به همان رویکرد ترامپ است که در فروردین ۱۳۹۸ نام سپاه را در لیست سیاه آمریکا قرار داد. همین بازگشت و در واقع ترامپی شدن سیاست بایدن در قبال ایران خود میتواند به این معنا باشد که کاخ سفید دیگر خود را در قید و بند احتمال توافق با ایران نمیداند و به دنبال آن هم نیست و به همین خاطر دیگر چون قبل نه تنها خود را در بند توصیه به کشورهای دیگر برای خودداری از اتخاذ چنین تصمیمی علیه سپاه نمیبیند، بلکه از آن هم حمایت میکند و خواستار جهانی شدن آن میشود.
در حقیقت این رویکرد جدید آمریکا بخشی از الزامات راهبرد این کشور در مواجهه با پیامدهای حمله هفتم اکتبر، جنگ غزه و عبور از شرایط توافق احتمالی است که در یادداشت قبلی به آن اشاره شد.
کما این که این رویکرد جدید تا حدودی دورنمای سیاست بایدن در دور دوم ریاست جمهوریاش را در قبال ایران در صورت پیروزی در انتخابات نوامبر آتی نشان میدهد.
تلگرام نویسنده
@Sgolanbari
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
به دنبال اعلام مرگ و مفقودی شماری از پناهجویان ایرانی عازم ایتالیا بر اثر واژگونی دو قایق در آبهای آزاد، یک عضو وبسایت ههنگاو در گفتوگو با رادیوفردا نحوه جان باختن شماری از این پناهجویان را تشریح کرد.
آن طور که ژیلا مستأجر، عضو هیئت مدیره ههنگاو، به رادیوفردا گفته، بعد از واژگونی این دو قایق، افرادی که زنده مانده بودند، به دلیل گرسنگی و تشنگی شدید قصد داشتند از مواد غذایی و آشامیدنی ذخیره در تیوبی در قایق استفاده کنند که تیوب منفجر میشود.
او با بیان اینکه این حادثه نشان میدهد قایقها فاقد استاندارد لازم بودند، افزود که انفجار تیوب منجر به سوراخ شدن قایق و غرقشدن ۳۰ پناهجو میشود.
افراد زندهمانده به ههنگاو گفتهاند که به دلیل حضور در آبهای آزاد، دسترسی به اینترنت نداشتند و با وجود شلیک چندین منور، کسی به کمک آنها نشتافته است.
به گفته خانم مستأجر، این قایق سه روز به صورت واژگون روی آب میماند، در حالی که ۲۰ پناهجو روی آن بودند. شماری از این افراد طی این مدت بر اثر گرسنگی و تشنگی جان میبازند و برخی در دریا «دچار توهم ذهنی شده و خود را به آب پرت کردهاند».
درنهایت یک کشتی تفریحی متعلق به فرانسه متوجه حضور این پناهجویان میشود و به کمک آنها میآید.
بازماندگان به ههنگاو گفتهاند که شرایط جسمی خود آنها به اندازهای وخیم بود که قادر به کمک کردن به دیگران نبودند.
خانواده شش نفری سردشتی که گفته میشود همگی قربانی فاجعه شدهاند
هنوز هویت همه کشتهشدگان به طور دقیق مشخص نیست و نجاتیافتگان نیز «در شرایط جسمی و روحی مناسبی نیستند» که در این زمینه اطلاعاتی ارائه کنند.
مشخص نیست چند کودک داخل این قایق بوده، اما بر اساس اظهارات عضو هئیت مدیره ههنگاو، یک کودک زنده مانده و اسامی ده کودک که در این ماجرا کشته شدند نیز در اختیار این وبسایت قرار دارد.
در این کشتی مسافرانی از کردستان ایران، اقلیم کردستان عراق، افغانستان و سوریه سوار بودند که از ۷۶ نفر، ۶۶ نفر جان باختهاند و ده نفر به ایتالیا رسیدهاند و حال ۹ نفر از آنها وخیم گزارش میشود.
۲۰ نفر از جانباختگان از کردهای ایران چون پیرانشهر، سردشت، ارومیه، سنندج و بوکان هستند که ههنگاو اسامی آنها را احراز کرده است.
به گفته ژیلا مستأجر، شماری از شهروندان کرد ایرانی جانباخته در این قایق، بهدلیل نگرانی از سرنوشت خود بهخاطر پروندههای امنیتی سیاسی به کردستان عراق رفته بودند، اما بهدلیل قرارداد امنیتی میان ایران و عراق و امکان استرداد آنها، تلاش داشتند خود را به یک کشور ثالث امن برسانند.
۲۸ خردادماه، گارد ساحلی ایتالیا و یک نهاد خیریه امدادرسانی به مهاجران خبر دادند که بر اثر واژگونی دو قایق در آبهای نزدیک به سواحل جنوبی ایتالیا دستکم ۱۱ پناهجو کشته و دهها نفر دیگر مفقود شدهاند.
به گزارش رسانههای ایتالیایی در همان زمان، اکثر مهاجران مفقود شده در یکی از دو قایق اهل ایران و افغانستان بودهاند.
گارد ساحلی ایتالیا گفت: «عملیات تجسس و نجات پس از دریافت هشدار خطر از سوی یک قایق تفریح فرانسوی که در منطقه در تردد بود آغاز شد.»
این قایق فرانسوی ضمن ارسال هشدار در مورد «مشاهده قایقی که نیمه واژگون شده» توانسته بود ۱۲ نفر از سرنشینان را نجات دهد.
این افراد سپس به قایق گارد ساحلی ایتالیا تحویل داده شده و از محل حادثه به یکی از بنادر جنوب این کشور منتقل شدند.
رادیو فردا
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
یخ عدم مشارکت در انتخابات هنوز نشکسته و فضای آن سرد است. مراجع مؤثر در تأیید صلاحیتها بر این گمان بودند که با با تأیید صلاحیت دکتر پزشکیان، نرخ مشارکت به طور مؤثری بالا خواهد رفت، اما مشخص بود که صرفِ این کار معجزهای را رقم نمیزند. آنچه میتواند تا اندازهای به فضای انتخابات گرمایی ملایم بخشد، اعلام نشانههای روشن و قاطع از طرف کلیت حکومت برای اصلاح معنادار و ملموس روندهای وضع موجود است که فعلاً دیده نمیشود.
اوضاع انگار حتی جهت معکوس پیدا کرده است. “تبلیغات افشاگرانه” علیه محمدباقر قالیباف ظاهراً رأی بدنۀ “جبهۀ انقلاب” را به سمت سعید جلیلی به حرکت در آورده است. اگر آقای جلیلی به دور دوم انتخابات راه یابد و نهایتاً هم با همان رأی ثابت و محدودِ بدنۀ اصولگرایی رئیس جمهور شود، از نگاه من به معنای جهتگیری کشور به سمت شرایطی کاملاً بیسابقه و مخاطرهآمیز است.
اگر آقای جلیلی به فرض حتی فرشته باشد و نسخۀ شفابخش تمام آلام و جراحتهای جامعه در جیبش باشد، صرف نشستن او بر کرسی ریاست جمهوری در داخل و خارج کشور معادل ورود به دل بحران، تعبیر و تلقی میشود و تمام آثار روانی و فیزیکی خود را به جا میگذارد.
آقای جلیلی چه بخواهد و چه نخواهد به سمبل و نمادِ افزایش سختگیری علیه مردم در داخل و تشدید منازعهجویی با جهان غرب در خارج تبدیل شده است. این نقش سمبلیک فارغ از آنچه او واقعاً در سر میپروراند و به زبانی نامفهوم و انتزاعی توضیح میدهد، کار خود را خواهد کرد. از این رو، شاید به مخیلۀ هواداران آقای جلیلی خطور نکرده باشد که پیروزی کاندیدای مورد علاقهشان آرزوی قلبی گروههای برانداز است.
تا این لحظه به نظرم آقای پزشکیان همچنان شانش خود را برای رسیدن به دور دوم انتخابات حفظ کرده است. رأی او عمدتاً مربوط به صداقت و راستگویی و پیشینه و خوی پهلوانی اوست اما این صفات هنگامی در سیاست به کار میآید که راه هموار یا حداقل بدون سنگلاخ و فاقد گردنههای به غایت خطرناک در پیش باشد.
ستاد او برای کمک به رأی آوریش یا باید مخاطب را متقاعد کند که راه پیش روی او چندان هم مهیب نیست و یا اینکه او با همین ظرفیت قادر به گذراندن کشور از عقبههای سخت است. با تحرکات صرفاً شورمندانۀ مورد علاقۀ کمپینهای انتخاباتی، رأی آقای پزشکی بالاتر از این نمیرود.
این تحلیل تا اینجای کار است. ببینیم در هفتۀ پیش رو، اتفاق دراماتیکی رخ میدهد یا خیر.
تلگرام نویسنده
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
۱ تیر ۱۴۰۳
اکنون، که کمتر از ده روز به زمان برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است، بیمناسبت ندیدم متنی کوتاه را با خوانندگان در میان بگذارم. در نسخه کامل این متن، که اینک خلاصهاش پیشروی شماست، یک نامزد خاص را خطاب قرار داده بودم که بهدلایلی نام ایشان و باقی مفاد نامه مکتوم و مکنون خواهد ماند؛ دستکم تا اطلاع ثانوی! اما به گمانام بخش دیگر، یعنی موارد ششگانهای که بیانگر سطحی از مطالبات از رئیسجمهور است، میتواند معرض قضاوت عمومی قرار گیرد. تا در ادامه چه پیش آید...
اول. به باور من رییسجمهور باید دارای گفتمان مشخص و برآمده از یک سازمان منسجم سیاسی- فکری باشد. گفتمان و سازمانی که گذشته و اکنوناش را بر پرده داوری افکار عمومی بیفکند و از آن مهمتر، پیام تغییر به جامعه بدهد. این پیام میبایست برآمده از یک نظریه مشخص حکمرانی و اداره امور عمومی باشد بهدور از هرگونه بازی مرکب و تلفیق نامتجانس تئوریها.
دوم. به باور من رییسجمهور باید اهل ایستادگی باشد. ایستادگی بر سر اصول، ایستادگی بر سر حق مردم و ایستادگی بر سر کابینه مطلوباش. اینها ممکن است به مبارزهجویی تفسیر شود اما ما نه بهلحاظ اخلاقی و نه بهلحاظ راهبردی مجاز نیستیم ملوّن باشیم و به هر شکلی در آییم. رییسجمهور بر سر این ایستادگیست که باید ذمه خود را رهین قولاش کند.
سوم. به باور من رییسجمهور باید فهم دقیقی از مسئله قانون، بهطور مشخص مفهوم «حاکمیت قانون» و از آن مهمتر «قرارداد اجتماعی» داشته باشد. بدین معنا که بداند چه ودیعهای را از مردم گرفته است، اختیاراتاش وفق قانون اساسی چیست، و مقصدش کجاست. چنانکه در سوگندنامه رییس قوه مجریه اشارهای موجز بدان شده است. در این راه طبعاً با موانعی روبهرو خواهد شد و نیک آن است خود را فدای «حاکمیت قانون» و قسماش کند.
چهارم. به باور من، بهتبع انسان، مناصب نیز میبایست بهسوی تکامل حرکت کنند. به عبارتی ضروری است رییسجمهور پیشین و پسین با یکدیگر تفاوت ماهوی داشته باشند. ما، مدتهاست از عصر تکرار خود عبور کردهایم و صرفاً میتوانیم رو به جلو حرکت کنیم؛ هر قدمی به پس، منتج به انحلال سیاست و رجحان موضوعات نامربوط به امر سیاسی است. چه آنکه شاهد بودهایم در مقاطعی بهواسطه فراموشکردن سیاست تنبیه شدهایم.
پنجم. به باور من، رییسجمهور (بهرغم همه تنگناها) لازم است بخشی از راهحل باشد نه آنکه خود تبدیل به صورت مسئله شود. چنانچه اقتصاد، سیاست داخلی و سیاست خارجی را بهعنوان سه رکن مؤثر و با اهمیت در ایران امروز مفروض بگیریم، باید نخست به گفتمان منسجم و دوم به کارگزاری تکیه کنیم که ضمن درک صحیح از مسائل و داشتن افق روشن، اراده و قابلیت اصلاح نیز داشته باشد. بدون این موارد دستکم صاحب این قلم چشماندازی برای عملکرد مؤثر یک کارگزار نمیبیند. نقل آن بیماریست که مرضاش از طبیب پنهان است و با سعی و خطا، مرتب پیکرش جراحی میشود!
ششم. به باور من، چنانکه حضرت امیر میفرماید، حق قدیم را هیچچیز باطل نمیکند. یعنی مناصب، انتفاعات، مستملکاتی که به ناحق به این و آن داده شده است، باید به بیتالمال بازگردد؛ چنانچه رئیسجمهور این امر را بهعنوان محور فسادستیزی و عدالتمحوریاش قرار دهد، قادر است نظام شایستهسالاری را تا حد امکان برقرار کند و از توزیع رانت بکاهد.
تلگرام نویسنده
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
این که خیال شود با فرض، پایداری استراتژی ملی و ساختار اجرایی کنونی حکومت، پزشکیان توانایی خارج ساختن ایران و ایرانیان را از دور و تسلسل کمتر توسعه یافتگی دارد، آرزویی کمتر دست یافتنی است. نه مسعود پزشکیان، که حتی اوباما، آنجلا مرکل، اردوغان و ماهاتیر محمد سابق و حتی مجمع اینان نیز توانایی فعلیت بخشیدن به چنین هدفی را ندارند.
ولی کم نیستند مفسرینی که از درک احتمال اثرات تجمیع و درهم تنیدگی، همه ۲۱ رخدادی که چند سال است در فضای داخلی و فضاهای پیرامونی ایران آغاز شده و همچنان پیشرونده است بر حیات ملی ایران، غافلند. مثل استمرار و احتمال گسترش جنگ غزه، گسترش نبرد اوکراین و تبدیلش به جنگ ناتو- روسیه، پیمان مشارکت اتمی مسکو-پیونگ یانگ، شعلهور شدن دریای چین جنوبی، برخورد روسیه-ناتو در شمالگان، شروع دوباره جنگ در قفقاز جنوبی، احتمال درگیر شدن طالبها و پاکستان و قس علیهذا.
افزون بر این چه کسی است که خیال کند جمهوری اسلامی، بدون تغییر دادن استراتژی ملی و ایضا سیاست خارجی و دگرگون سازی ساختار اجرایی برای چابک سازی در تصمیمگیری و تمرکز زدایی و... تهران توانایی حتی اندکی برای چیرگی بر ابر چالش هایی مانند کمبود فاحش سرمایهگذاری در رشد تولید، ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، استاندارد سازی شبکه های آب و فاضلاب، ویرانی محیط زیست و ... را داراست؟!
تا جایی که به من بر میگردد، با وجود چنین فضاهایی، با فرض کردن هدف پاسداری از بقا و امنیت ملی، از پزشکیان بیشینه دو کار برخواهد آمد:
۱- با تشکیل کابینهای طراز اول با بهرهگیری از کارآمدان رئالیست و ایستادگی در برابر هر گونه تحمیل، دیوار ستبر بیاعتمادی بین مردم-دولت- حکومت را در کشتی رو به آشفتگی منطقهای پاسدار بوده و موجبات ترمیم قدرت اخلاقی (میزان دلبستگی مردم به میهن و مدیران) خواهد شد. به گمانم پزشکیان دستکم تا جایی که به شمال باختری بر میگردد، در این هدف موفق خواهد بود؛
۲- ترمیم سیاست خارجی و آشتی فراگیر با جهانیان با تمرکز بر تجدید مناسبات با ایالات متحده آمریکا و بازگشایی سفارتین و مشارکت دادن ایران در نهادها و تشکیلات منطقهای و جهانی. آشکار است که زدایش تحریمها، پرکاه چنین رویکرد خواهد بود.
چنان چه پزشکیان تنها همین دو را محقق سازد، ممتازترین مدیر ۴۵ ساله خواهد بود. خوب است باور کنیم که توانایی محققسازی این دو هدف در مسعود پزشکیان هست. هیچ گمانی ندارم،کاری را که هاشمی، خاتمی و روحانی از انجامش عاجز ماندند، در دوره پزشکیان به تحقق خواهد رسید.
تلگرام نویسنده
@karimipour_k
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
جریان اصلاح طلبی در زمین حکومت بازی میکند. چون میخواهد اصلاحات از درون صورت گیرد. اصلاحات از درون از نظر من هم بطور نظری و حتی عملی، کم هزینهتربن راهه؛ مشروط به اینکه ممکنه باشه.
در تاریخ معاصر اگر به عقب برگردیم، امیرکبیر هم میخواست اصلاحات انجام بده ولی در آن ساختار حکومت مطلقه سرنوشتش این شد که در حمام فین کشته شد. دکتر مصدق میخواست اصلاحات از درون بکند اما سرنوشتش تبعید شد.
آقای خاتمی نیز میخواست از درون اصلاحات انجام بده و مغضوب شد حتی نمایش تصویر ایشان هم ممنوع بود. آقای مهندس موسوی هم هنوز نیامده و رییس جمهور نشده به حصر رفت. ایشان هم خواستار تغییر بود.
خب چقدر دیگه باید تجربه کنیم. چقدر دیگه نیاز به آزمون و خطا داریم. آزمون و خطا هم یک زمانی داره. اگر بیشتر بشه بنطر من سرمایهها از بین میره. منم این رو خیلی بهتر میدونم که اگر ممکن بود از درون اصلاحات صورت بگیره. کشتار نمیشد. خونریزی نمیشد. هرینه پایین میآمد. این مشروط به اینست که نیروهای درون حکومت مثلا رهبری و دیگران، با توجه به شرایط ملت و خواستههای مردم راه را برای اصلاحات باز بکنند. اما تا زمانیکه انها این راه را باز نمیکنند بلکه با خشونت برخورد میکنند.
میبینیم که جریان اصلاحطلبی روز بروز ضعیفتر شده، ناتوانتر شده، خواستههاش تقلیل پیدا کرده و الان هم ما نشانههایی از بالا نمیبینیم که بتونیم بر اساس ان بگیم حکومت به این نتیجه رسیده، رهبری به این نتیجه رسیده که به نفع کشور است که اصلاحاتی صورت بگیرد. کاش اینجوری بود! اما خب اینجوری نیست. اصلاحطلبان چون در زمین حکومت بازی میکنند و حکومت است که این بازی را هدایت میکند.
ما با توجه به زمینهسازی که حکومت میکنه از اصلاحطلبان رفتارهای متفاوت در هر انتخابات میبینیم. یک دفعه به میدان انتخابات میان. یکدفعه نمیان. یعنی این حکومته که داره به نفع خودش هدایت میکنه. اصلاحطلبان یک استراتژی مشخص ندارند که بدنبال اون استراتژی و برنامه خودشون باشند که ما بگیم براساس اون برنامهی خودشون الان تصمیم گرفتند که در انتخابات نیان یا الان تصمیم گرفتن بیان. اینجور نیست. بر اساس برنامه ایست که حکومت داره پیش میبره و بنظر من اصلاح طلبان معیار مشخصی ندارند برای اینکه دیگران را قانع کنند که چرا الان میان تو انتخابات. چرا مثلا تویه انتخابات اسفند نیومدند.
رای دادن آب به آسیاب حکومت ریختن است
وقتی مشارکت مردم خیلی پایین باشد، نیروهای داخل حکومت دچار ریزش میشوند و اعتماد به نفس خود را از دست میدهند. اما زمانی که مردم پای صندوقهای رای حاضر شوند و رای دهند، این نیروها احساس توانمندی و پشتوانه مردمی میکنند. من رای مردم را یک سرمایه اجتماعی و ملی میدانم که نباید برای هر چیزی هزینه شود و نباید به جیب کسانی برود که مسبب وضعیت موجود هستند. شرکت در انتخابات یعنی ریختن این سرمایه به جیب حکومت و آب به آسیاب حکومت ریختن.
منبع: اینستاگرام صدیقه وسمقی
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
یک پژوهش تازه نشان میدهد که یک رژیم غذایی پرچرب ممکن است از طریق فرآیندی پیچیده بر مواد شیمیاییِ درون مغز، تاثیر بگذارد و اضطراب را افزایش دهد.
بسیاری از انسانها عادت دارند وقتی دچار اضطراب میشوند، برای دستیابی به آرامش خوراکیهای سنگین و پرچرب بخورند. پژوهشگران دانشگاه کلرادو بولدر میگویند که این کار ممکن است نتیجهای معکوس درپی داشته باشد.
این پژوهشگران در پی ۹ هفته پژوهش روی دو گروه از موشهای آزمایشگاهی به نتایج اخیر دست یافتند که نتایج آن در نشریه «تحقیقات بیولوژیکی» منتشر شده است.
درون رودۀ بزرگ، صدها گونه باکتری زندگی میکنند. به گفتۀ پژوهشگران، مصرف یک خوراکیِ پرچرب میتواند در میکروبیوم روده اختلال ایجاد کند و تعادل و رفتار باکتریهای ساکن روده را به هم بریزد.
بر پایۀ این پژوهش تازه، میکروبیومِ مختل شدۀ درون روده به پوشش داخلی آن آسیب میزند و درنتیجه باکتریها میتوانند وارد گردش خون شوند و از طریق «عصب وگ» با مغز ارتباط بگیرند.
در نتیجۀ این ارتباط، عملکرد سه ژن که در تولید و سیگنالدهی «سروتونین» نقش دارند، دچار تغییر میشود. این سه ژن، با پدیده اضطراب مرتبط هستند.
دکتر کریستوفر لوری، مولف اصلی پژوهش اخیر میگوید برخی از زیرمجموعههای نورونهای سروتونین هنگامی که فعال میشوند، ممکن است واکنشهایی از جمله اضطراب را در حیوانات درپی داشته باشند.
همچنین افزایش یکی از آنزیمهای این ژنها با نام «تریپتوفان هیدروکسیلاز۲» میتواند در انسان پیامدهایی را از جمله «اختلال رفتاری و تمایل به خودکشی» ایجاد کند.
بهگفتۀ دکتر لوری، تاکنون همه میدانستند که غذای پرچرب جزو خوراکیهای ناسالم است اما فکر میکردند که بدترین پیامد اینگونه غذاها «افزایش وزن» است.
او میگوید اکنون با فهمیدن این که خوراکی پرچرب میتواند بر اضطراب هم بیافزاید، میشود به خطرات اینگونه از غذاها بیش از پیش اندیشید.
دکتر کریستوفر لوری پیشنهاد میکند افراد میوه و سبزیجات بیشتری مصرف کنند و خوراکیهای تخمیری را به رژیم غذایی خود بیافزایند تا میکروبیوم رودهها سالم باشد.
این پژوهشگرِ دانشگاه کلرادو همچنین میگوید باید از خوردن پیتزا و سیبزمینی برشتهشده در روغن، پرهیز شود و اگر قرار است که همبرگر خورده شود، بهتر است برشی از میوه آووکادو هم در کنار آن مصرف شود.
از سویی چربیهای سالم، برای بدن و بهویژه برای مغز بسیار مفید هستند و میتوانند با «اثرات منفی چربیهای ناسالم» مبارزه کنند.
چربی و روغن طبیعی ماهیها، روغن زیتون و آجیل از جملۀ چربیهای مفید به شمار میآید.
رادیو فردا
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
انتخابات ریاست جمهوری در آستانهی برگزاری است. آن هم درست مدت کوتاهی پس از شکست تحقیرآمیز حکومت در جلب مشارکت مردم. هرچند هنوز از مسئلهی کشتهشدن ابراهیم رئیسی ابهامات فراوانی باقی مانده است. تا امروز مشخص نشده است انفعال سپاه برای یافتن لاشهی هلیکوپتر چه دلیلی داشته است یا چه نیازی به حضور یک جمع بلندپایه برای افتتاح دوبارهی یک سد کم اهمیت بوده است؟
برای ما حتی اهمیتی هم ندارد که نام مسعود پزشکیان که پیش از این رد صلاحیت شده بود به یک باره از کلاه شعبدهبازی شورای نگهبان خارج شده است. این که جواد ظریف با سالها تجربهی سفیدشویی جنایات حکومت با کلامی پر از هیجان به حمایت از کاندیدای اصلاحطلب میپردازد هم مسئلهی تازهای نیست. سناریویی نخنما، کهنه و کسالتبار از خلق یک دوگانهی موقتی و بیاثر تا بلکه جنب و جوشی به بار بیاورد و موجبات شادی علی خامنهای فراهم شود.
جنگ نامزدهای ریاست جمهوری با یکدیگر و چنگ و دندان نشان دادنشان نه برای اعلام وفاداری به مردم، که روشی برای تزریق گرما به تنور یخزدهی انتخابات است. حنای بازیگران تکراری و فرسودهی حکومت رنگ ندارد و بیشتر و پیشتر از همهی ما، خود به آن آگاهند.
میان ما و آنها، بیش از این سیرک فاصله است. فاصلهی فوق محصول شناختی است که شهروندان ایرانی از سیاستمداران و تصمیمگیرندگان جمهوری اسلامی دارند. رد خون عزیزان ما از رفتار، کلام، دارایی و سلاحهای آنان، هنوز خشک نشده است.
به رأی ما نیازمندید؟ فرزندانمان را پس بدهید. تکتک چشمهایی که نابینا ساختید، جانهایی که در خیابان، آسمان، نیزار و زندان گرفتید را پس دهید. دخترانمان که در بازداشتگاه، در ساختمانی نیمهکاره و در مترو به قتل رساندید پس بدهید تا ما هم پای صندوق رأی بیاییم. اگر نمیتوانید جانهای از دست رفته را زنده کنید، قفل در زندانها در اختیار شماست. تمام زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
تلگرام شیرین عبادی
@ShirinEbadiofficial
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
قوه قضاییه جمهوری اسلامی شامگاه روز پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ در اطلاعیهای از بازداشت وحید اشتری، روزنامهنگار و فعال رسانهای و معرفی او به زندان خبر داد.
مرکز رسانه قوه قضاییه اعلام کرد: دادگاه تجدیدنظر استان تهران پس از رسیدگی به پرونده مطروحه وحید اشتری ماهینی، رای قطعی و لازمالاجرای خود را صادر و وی را به حبس محکوم کرد.
اطلاعیه قوه قضاییه اضافه کرده «رسیدگی قضایی به پروندههای وحید اشتری که مربوط به سالهای ۱۳۹۹، ۱۴۰۰، ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ میشده است، به دقت در مراحل مختلف دادسرا، دادگاه بدوی، دیوان عالی کشور، معاونت قضایی و دادگاه تجدیدنظر استان تهران مورد بررسی قرار گرفته و رای قطعی یک از پروندههای وی صادر و پرونده برای اجرای احکام به دادسرا ارجاع و رای اجرا و اشتری به زندان معرفی شد.»
بنابر ادعای مرکز رسانهای قوه قضاییه، «پروندهای که حکم قطعی آن به مرحله اجرا درآمد پس از طی مراحل قانونی در دادسرا، دادگاه بدوی، دادگاه تجدیدنظر و دیوان عالی کشور مجدد در آذر ماه ۱۴۰۲ و در پی دستور تجویز اعاده دادرسی دیوانعالی کشور به شعبه هم عرض رسیدگی کننده در دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع شده بود.»
پس از دستور تجویز اعاده دادرسی این مهم از سوی قاضی و مستشار شعبه تجدیدنظر هم عرض در مسیر رسیدگی قرار گرفت و قضات شعبه هم عرض ضمن رد اعاده دادرسی دادنامه صادره از دادگاه تجدیدنظر استان تهران را تایید و حکم به مرحله اجرا درآمد.
وحید اشتری کیست؟
وحید اشتری روزنامهنگاری اصولگرا ست که با افشاگری دربارهٔ فساد مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران شناخته میشود. او سابقه مسئولیت در تشکیلات بسیج دانشگاه تهران، عضویت در شورای مرکزی جنبش عدالتخواه و سخنگویی کمیته صیانت از منافع ایران را در کارنامه دارد.
او با توجه به فعالیت در جنبش عدالتخواه، به عنوان یک منتقد نسبت به تبعیضها و فعالیتهای خلاف قانون توسط برخی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران حساسیت نشان داده و آنها را رسانهای میکند.
برخی از پروندههایی که وحید اشتری در مورد فساد آنها افشاگری کرده عبارتند از: هولدینگ یاس (وابسته به بنیاد تعاون سپاه)، خیریه حسین طائب (رئیس سابق اطلاعات سپاه)، سیسمونی گیت (مربوط به خانواده محمدباقر قالیباف)، سیلی خوردن سرباز پلیس راهور از عنابستانی، نماینده مجلس، افشای اجاره موقوفه خانه امینیها به عروس رئیس سازمان اوقاف استان قزوین و افشای درآمد علمالهدی از موقوفه گوهرشاد...
وحید اشتری از مخالفان سرسخت محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس است. او حدود دو سال پیش در مصاحبه با سایت دیدهبان ایران با اشاره به سوابق محمدباقر قالیباف، گفت: اگر شما عقل سیاسی داشته باشید ۲۵ سال پول سپاه و تبلیغات رسانهها را خرج این فرد نمیکنید که در همه سمتهایش، فساد داشته است. اشتری تأکید کرد که کارنامه حسین طائب «خیلی منفی و داغان» است. او همچنین گفت که مهدی طائب (برادر حسین طائب)، بیسواد و فرد پیادهای است که در حد یک امام جماعت معمولی مسجد هم سواد ندارد اما جایگاهی به او داده شده که به واسطه برادرش است.
آخرین یادداشت وحید اشتری پیش از بازداشت:
«۱. این چند دقیقه را در یک گروه تلگرامی دوستانه در مورد عملیات وعده باقر که دیشب رخ داد فرستادم. برای بنده هیچ پیامکی از ارجاع هیچ پروندهای به اجرای احکام نیامده است و متوجه نشدم بدون ابلاغیه چجوری ۳۰ چهل نفر را درگیر دستگیری بنده کردند. حقیقتا خنده دار است.
۲. این چند روز ظاهرا به جای سامانه ثنا باید هر روز توییتر را چک کنیم. مقدرات مملکت و مقدرات دستگاه قضایی دست ۴ تا بچه در نهادهای امنیتی مملکت افتاده است. چیزی برای آبرو و اعتبار و حیثیت این دستگاهها باقی نگذاشتهاند.
۳. آقای قالیباف وقتی در تهران ۴۰۰ هزار رای آورده و یک جوان ۳۵ ساله بدون هیچ سابقه اجرایی و بدون سابقه نمایندگی از وی بیشتر رای آورده یعنی بعد از ۲۰ سال تلاش برای فشار دادن ایشان داخل حلق حزب الله حتی حزب اللهیها ایشان را تف کردند بیرون. در حلق ملت که نمیشود ایشان را فرو کرد؟
۴. خب چرا ایشان کناره گیری نمیکند؟ ترکیب رقابت آقای پزشکیان و آقای جلیلی که خیلی ترکیب خوبی است. هر دو تا آدمهای سالم و بی حاشیه حالا با دو تا نگاه و دنیای متفاوت از دو جریان متضاد! چرا به زور چنین آدم مسالهداری را میخواهند در هر انتخابات وارد کنند و مملکت را دستش بدهند؟»
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
ابراهیم اصغرزاده، رئیس کمیته سیاسی جبهه اصلاحات ایران، از اعضای سرشناس دانشجویان پیرو خط امام و از اشغال کنندگان سفارت امریکا در تهران در یک گفتوگوی ویژه با فرناز قاضیزاده در مورد شرکت اصلاحطلبان در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری ایران میگوید که آنها در این انتخابات بدنبال گدایی رای از حکومت نیستند و دستشان را به طرف مردم دراز میکنند: «نگاه پزشکیان به کف جامعه هست. اعتصابها، اعتراضها، اینها چیزهایی هستند که اصلاحطلبان درسآموزی کردند و این بار پای آن میایستند».
این شخصیت اصلاح طلب که در دهههای گذشته، همواره مطرح بوده اضافه میکند که وضعیت جامعه و اعتراضهای سالهای گذشته شاید حکومت را مجبور به پذیرش یک کاندیدای اصلاحطلب کرده: « حکومت به دلیل کاهش مشارکت در انتخابات در سالهای اخیر ناچار از این بوده که بپذیره که یک کاندیدای اصلاحطلب بیاد و ناچار از این بوده که بپذیره که من با شما گفت و گو کنم».
گفت و گوی ویژه با ابراهیم اصغرزاده در بیبیسی فارسی.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
همزمان با ادامه حملات نیروهای روسی به اوکراین، اعضای اتحادیه اروپا در مورد بسته جدیدی از تحریمها علیه روسیه توافق کردهاند.
روسیه روز پنجشنبه ۳۱ خرداد، با مهمات خوشهای به روستایی در منطقه دونتسک شرقی در اوکراین حمله کرد که ۳ کشته و ۴ مجروح بر جای گذاشت. در میان مجروحان، یک کودک و یک پسر ۱۴ ساله نیز دیده میشدند و در مجموع، چهار خانواده، تعدادی خودرو و یک خط لوله گاز آسیب دیدهاند.
از سوی دیگر، به گزارش خبرگزاری رویترز به نقل از دیپلماتها، کشورهای عضو اتحادیه اروپا روز پنجشنبه بر سر چهاردهمین بسته تحریمها علیه روسیه که شامل نخستین تحریمها علیه صنعت گاز روسیه است، توافق کردند.
این بسته تحریمی، صادرات مجدد گاز مایع طبیعی روسیه را در آبهای ساحلی کشورهای عضو اتحادیه اروپا ممنوع میکند اما واردات را ممنوع نکرده است زیرا برخی از کشورهای اتحادیه اروپا همچنان گاز خط لوله را از روسیه از طریق اوکراین وارد می کنند.
البته کارشناسان بازار گاز میگویند از آنجا که انتقال گاز از طریق بنادر اتحادیه اروپا به آسیا تنها حدود ۱۰ درصد کل صادرات روسیه را تشکیل میدهد، این اقدام تاثیر کمی خواهد داشت.
دیپلماتها میگویند این بسته جدید، سه پروژه گاز مایع طبیعی روسیه را نیز تحریم میکند و شامل یک بند است که به سوئد و فنلاند اجازه میدهد قراردادهای گازیشان با روسیه را لغو کنند.
بلژیک، رئیس دورهای اتحادیه اروپا، در شبکه اجتماعی «ایکس» نوشت که این بسته «با مسدود کردن منافذ، تاثیر تحریمهای موجود را به حداکثر میرساند.»
اورسولا فون درلاین، رئیس کمیسیون اروپا، هم در ایکس نوشت که بسته تحریمی جدید « مانع دسترسی روسیه به فنآوریهای کلیدی خواهد شد، درآمدهای بیشتر روسیه از انرژی را از بین خواهد برد و با ناوگان و شبکه بانکداری مخفی پوتین مقابله خواهد کرد.»
کشورهای عضو اتحادیه اروپا بیش از یکماه در مورد محتوای بسته جدید بحث کردند و در نهایت به درخواست آلمان، یکی از پیشنهادهای کمیسیون را که هدف آن جلوگیری از دور زدن بیشتر بود، نادیده گرفتند.
این پیشنهاد، شرکتهای تابعه شرکتهای اتحادیه اروپا در کشورهای ثالث را مجبور میکرد که صادرات مجدد کالاهای خود به روسیه را به صورت قراردادی ممنوع کنند. اتحادیه اروپا مایل بود که با افزودن این بند جریان فناوریهای دومنظوره مانند تراشههای ماشین لباسشویی را که میتواند توسط روسیه برای اهداف نظامی استفاده شود، متوقف کند.
یک دیپلمات اتحادیه اروپا به رویترز گفت که آلمان درخواست ارزیابی تاثیرات این بند را داشت که میتواند در بستههای بعدی تحریم لحاظ شود.
بسته جدید همچنین شامل تحریم ناوگان نفتکشهای مخفیای است که نفت روسیه را خارج از سقف تعیین شده برای قیمت نفت توسط کشورهای گروه هفت جابهجا میکند و شامل حداقل دو کشتی متعلق به روسیه که تجهیزات نظامی را از کرهشمالی به روسیه منتقل میکنند نیز میشود.
در بسته جدید، در مجموع ۴۷ نهاد و ۶۹ شخص جدید به فهرست تحریمهای اتحادیه اروپا اضافه شدهاند که تعداد آنها را به ۲۲۰۰ رساند.
انتظار میرود که این بسته به طور رسمی در دیدار وزرای خارجه اتحادیه اروپا در روز دوشنبه هفته آینده به تصویب برسد.
صدای آمریکا
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
![]() |
دیشب در قسمتهای پایانی میزگرد فرهنگی مسعود پزشکیان در جلو چشم میلیونها ایرانی در برنامه زنده شبکه دو صدا و سیمای جمهوری اسلامی اتفاقی بیسابقه افتاد. اتفاقی که از دیشب تاکنون نقل محافل سیاسی و فرهنگی ایران و همچنین مورد بحث و بررسی در شبکه ایکس (توییتر سابق) و در دیگر پلاتفرمهای فضای مجازی بوده است.
شهاب اسفندیاری، نزدیک به سعید جلیلی و یکی از سه نفری که به عنوان کارشناس برای طرح پرسش و به چالش کشیدن بحثهای پزشکیان و مشاورانش فاضلی و بهشتی در برنامه حضور داشت با طرح اتهاماتی علیه محمد فاضلی به حمله شخصی به او پرداخت.
محمد فاضلی استاد برجسته و سرشناس علوم اجتماعی که در موج اخراج اساتید بعد از رویکار آمدن دولت رئیسی از دانشگاه اخراج شد به دفاع از خود پرداخت و مخاطب خود و رئیس دانشگاه را دروغگو خواند.
در پی تشنجی که بین این دو نفر بوجود آمد میکروفون هردو نفر را قطع کردند. دکتر فاضلی نیز به عنوان اعتراض استودیو را ترک کرد و هنگام خروج میکروفون خود را نیز روی سن پرتاب کرد.
هرچند واکنش محمد فاضلی در پرتاب میکروفون خود، به خصوص از جانب و جایگاه شخصی فرهیخته مانند او قابل قبول نیست، اما خشم و اعتراض او فریاد فروخفته دانشجویان و اساتید اخراجی طی سالیان بود، واکنش به سالها تبعیض در رسانه ملی و دروغپرکنی علیه مخالفان و منتقدان بود.
این اتفاق نه حاشیه میزگردِ فرهنگی، که برجسته شدن متنِ تلخ و واقعی آنچه بر فرهنگ، دانشگاه و اساتید برجسته علوم انسانی کشور رفته است، بود.
مسعود پزشکیان اما با حفظ خونسردی خود و دعوت به آرامش و گفتگو، ضمن دفاع از مشاور خود در برابر حمله طرف مقابل، صحنهای از پختگی و متانت را از خود نشان داد. این میزگرد تلویزیونی مینیاتوری از دعواها و درگیریهای آتی کاندیدای اصلاحطلبان درصورت برنده شدن با هسته سخت قدرت بود. دعواهایی که پزشکیان با تمام نیرو از همان اولین حضور تلویزیونی اعلام کرد، قصد پرهیز از آن دارد.
با توجه به تجربه هر ۹ روز یک بحران برای دولت خاتمی، درگیریهای ۸۸ و کارشکنیهایی که در دولت دوم روحانی صورت گرفت، این نوع اظهارات پزشکیان هرچند میدان این دوره از انتخابات را از شور و هیجان خالی کرده است، اما گویای نوعی واقعگرایی در عرصه انتظارات سیاسی در توازن قوای کنونی نیز هست.
رویداد دیشب یادآوری این واقعیت تلخ هم به کاندیدای اصلاحطلبان و هم به مردم بود که نیروهایی که بخاطر رانت سیاسی و اقتصادی به منابع عظیم قدرت و ثروت کشور دست انداختهاند به آسانی در برابر رئیس جمهور، هرچند پاکدست دلسوز باشد، عقب نخواهند نشست. آنها فقط با حضور مردم در روز انتخابات در پای صندوقهای رای و به قدرت رساندن یک رئیس جمهور اصلاحطلب، دست از منابع قدرت غصبی و ثروت رانتی و غیرشفاف خود دست برنخواهند داشت.
حضور مداوم مردم برای پاسداری از آرای خود و متشکل شدن در تشکیلات و احزاب سیاسی است که هم کمکی به رئیس جمهور احتمالی خواهد بود و هم تضمین کننده رسیدن به خواستهایی که در روزهای انتخابات فریاد میکنند و رئیس جمهور نیز وعده آن میدهد. بیشک تجربه دولتهای خاتمی و روحانی به پزشکیان آموخته است وعدههای زیاد ندهد و مرتب از محدودیتهای اختیارات ریاست جمهور بگوید.
اگر چنانکه انتظار اصلاحطلبان در این دور از انتخابات از کاندیدشان هست پزشکیان در صورت روبرو شدن با سد سدید هسته سخت قدرت و یا تداوم سرکوب مردم استعفا دهد، اصلاحطلبان گام مهمی در ترمیم اعتبار و جایگاه سیاسی خود برداشتهاند.
پزشکیان چنانکه ابراهیم اصغرزاده رئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان در مصاحبه با بی.بی.سی گفت ظاهرا چنین وعدهای را داده است. محمد فاضلی نیز اگر صحنه دیشب را به اعتراض، اما بدون حاشیهی پرتاب میکروفون ترک کرده بود، اقدامی بس پختهتر و سنجیدهتر انجام داده بود.
برخی از ناظران تبلیغات انتخاباتی اما از قضا این اتفاق را از زوایای مختلف باعث ایجاد شور و هیجان در اقشار خاکستری و معترضین مردد و داغ شدن فضای انتخابات به نفع کاندیدای اصلاحطلبان میدانند.
■ بوضوح دو دیدگاه متفاوت در میان اپوزسیون نسبت به انتخابات پیش رو وجود دارد. اکثریت افراد و گروهها ژست آزادی انتخاباتی را اصیل و شفاف نمیدانند و بر تحریم انتخابات تأکید دارند. گروه دوم، که معدودترند، مانورهای اخیر را گشایش واقعی در فضای سیاسی ایران فرض میکنند و توصیه آنها به مردم رفتن به پای صندوقهاست.
چند سوال از گروه دوم: پزشکیان در صورت انتخاب و تشکیل کابینه چه تغییری قرار است یا میتواند در فضای سیاسی ایران ایجاد کند؟ منظور برخی قدمهای مثبت صنفی نیست، همین حالا هم مردم بسیاری کارهای پسندیده و مثبت انجام میدهند (فرهنگی، پزشکی، ادبی، خیریههای مردمی....) اما لزومی نمیبینند آرم “کارگذار خامنهای” را بر سینه خود بزنند. پس میماند قدمهای سیاسی و معنیدار برای مردم (هر چند ناچیز). این آقایان که از بدو ورود خودشان اعلام کردند که سیاست (داخلی یا خارجی) در “حیطه ما نیست”. در همین هفته گذشته کوچکترین انحرافی از “خط امام” نشان ندادند، به قول فرخنده گرامی (محمد فاضلی “خشم و اعتراض او فریاد فروخفته دانشجویان و اساتید اخراجی طی سالیان بود، واکنش به سالها تبعیض در رسانه ملی و دروغپرکنی علیه مخالفان و منتقدان بود”) یعنی پزشکیان و مشاورش حتی اجازه نداشتند به اخراج ظالمانه دانشجو و استاد اشاره کنند چه رسد به اعتراض، و خشم فرو خفته را با پرتاب میکروفون نشان دادند. فاضلی در توضیح روز بعد خود هم اجازه نداشت به ظلم سیاسی چند سال اخیر اشاره کند و به کلی گویی و دفاع از پزشکیان پرداخت.
اگر مفروضات بالا درست باشد آیا سر کار آوردن چنین دولتی تنها شیره مالیدن بر سر مردم نیست؟ آیا بگیر و ببند فعالان اجتماعی نه تنها قطع نمیشود بلکه زیر چتر پزشکیان-خاتمی سرعت هم میگیرد؟ همینطور که در چند روز اخیر شاهد آن بودیم. اگر مردم کمی تمایل و امید به این بازی انتخابات پیدا کنند و در قدمهای بعدی بشدت ناامید و سر خورده شوند چه؟ آیا شما امکان مشارکت واقعی آنها را در زمان دیگر به خطر نیانداخته اید؟ آیا آب را در فضای سیاسی ایران گل آلود نمیکنید که تنها به نفع حلقه قدرت است؟
خواهش میکنم جواب خود را به سوالات بالا مرقوم کنید، حتمآ در آن تعمق میکنم، وظیفه امروز ما داشتن گوش شنواست.
با احترام، پیروز
■ جناب پیروز عزیز. نمیدانم سؤال خود را از چه کسی پرسیدهاید، اما چون من نیز طرفدار این عقیده هستم که حمایت از پزشکیان به نفع «آینده ایران» است، جواب خودم را مینویسم. مخصوصأ اینکه از جمله شما (وظیفه امروز ما داشتن گوش شنواست) خیلی خوشم آمد.
توجه اکید به این نکته لازم است که موضعگیری هر کس، تحت تاثیر پیشبینی او در مورد آینده است.(نگاه کنید به کتاب «در سایه آینده»، از مدرس فلسفه سوئدی سون اریک لیدمن، ترجمه سعید مقدم). من «آینده» ایران را بسیار خطرناکتر و دشوارتر از بسیاری از دوستان میبینم.
اما جواب سؤالات شما: سر کار آوردن چنین دولتی، شیره مالیدن بر سر مردم نیست، چرا که کسانی مثل من، میدانند که این انتخابات، یک مرحله کوچک از مبازرهای بسیار طولانی است. مبارزه فقط سرنگونی یک رژیم نیست، بلکه ساختن آیندهای بهتر است. در آینده، تصمیمگیریهایی به مراتب سختتر از رای دادن یا ندادن به امثال پزشکپور پیش خواهد آمد. بگیر و ببند فعالان اجتماعی قطع نمیشود، بلکه تحت تاثیر دامنه، نوع و عمق جنبش مردمی، کمتر یا بیشتر خواهد شد.
امید این است که وجود پزشکیان، از شدت این پروسه بکاهد. مردمی که خود را برای مبارزه طولانی آماده کردهاند، در قدمهای بعدی ناامید و سر خورده نمیشوند، بلکه درس میگیرند و از فردای انتخابات، مهیای قدمهای بعدی میشوند. مشارکت واقعی مردم در زمان دیگر به خطر نمیافتد، مگر کسانی که انتظار پیروزی سریع دارند. اما کسانی که خود را برای «دو ماراتن» آماده کردهاند، دلسرد نمیشوند.
فضای سیاسی ایران از نظر گل آلود بودن، چندان فرقی نمیکند. الان هم بخشهایی از مخالفان رژیم، چشم دیدن یکدیگر را ندارند. آنچه به نفع حلقه قدرت است، تنوع عقاید نیست، بلکه نداشتن و حتی نیندیشیدن به «سازوکارهایی» است که آحاد ملت را، علیرغم تنوع عقاید، برای پیشبرد امری شریف، همراه و همسو و همصدا کند.
با احترام. رضا قنبری ـ آلمان
■ جناب پیروز عزیز، ظاهرا شما میزگرد فرهنگی پزشکیان را بطور کامل نشنیدهاید و همچنین گفتگوی او با دانشجویان در دانشگاه تهران. او در این برنامهها به اخراج اساتید و دانشجویان و محروم کردن یا ستارهدار کردن دانشجویان اعتراض میکند. اما من همچنان سوال شما از او را وارد میدانم؛ یعنی اگر نگذاشتند سیاستهایش در همان حد ۲۰٪ اجرا شود یا به اخراج اساتید و دانشجو و سرکوب در کوچه و خیابان و مقابله خشن با زنان و دختران بخاطر حجاب ادامه دادند، پزشکیان در مقام رئیس جمهور چه کار خواهد کرد؟
پاسخ کوتاه من این است که ایشان از همین الان باید به صراحت بگوید در چنین حالتی و با چنین اتفاقاتی استعفا خواهد داد. یکی از علل عدم رغبت به مشارکت بدبینی به واکنش رئیس جمهور اصلاحطلب در صورت چوب لای چرخ گذاشتن یا سرکوب مردم است. بسیاری نمیخواهند بار دیگر شاهد دور دوم خاتمی و روحانی یعنی سوختن و ساختن با هسته سخت قدرت باشند. یعنی نه اعتراض به سرکوب کنند، نه کار موثری از پیش ببرند و نه استعفا بدهند.
با احترام/ حمید فرخنده
■ آیا چیزی به جز این چند جمله خانم وسمقی میتوان گفت؟ “اصلاح طلبان چون در زمین حکومت بازی میکنند و حکومت است که این بازی را هدایت میکند. ما با توجه به زمینهسازی که حکومت میکنه از اصلاحطلبان رفتارهای متفاوت در هر انتخابات میبینیم. یک دفعه به میدان انتخابات میان. یکدفعه نمیان. یعنی این حکومته که داره به نفع خودش هدایت میکنه.”
و ایشان اضافه میکنند: “وقتی مشارکت مردم خیلی پایین باشد، نیروهای داخل حکومت دچار ریزش میشوند و اعتماد به نفس خود را از دست میدهند. اما زمانی که مردم پای صندوقهای رای حاضر شوند و رای دهند، این نیروها احساس توانمندی و پشتوانه مردمی میکنند. من رای مردم را یک سرمایه اجتماعی و ملی میدانم که نباید برای هر چیزی هزینه شود و نباید به جیب کسانی برود که مسبب وضعیت موجود هستند. شرکت در انتخابات یعنی ریختن این سرمایه به جیب حکومت و آب به آسیاب حکومت ریختن.”
حالا دیگر خود دانید با “روسفیدی”ای که بعد از این نمایش بر جای خواهد ماند.
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید / شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
با احترام سالاری
■ آقای سالاری عزیز. من برای خانم وسمقی خیلی احترام قائل هستم، اما عقاید و نظرات را باید با دقت سنجید. مثلأ استدلال ایشان «وقتی مشارکت مردم خیلی پایین باشد، نیروهای داخل حکومت دچار ریزش میشوند» به برآورد من، درست درنمیآید. الان سالیان دراز است که نیروهای داخل حکومت پیوسته دچار ریزش هستند، چه مشارکت در انتخابات بالا باشد، چه پایین. این را از روی شناختی که از برخورد با افراد جامعه دارم میگویم و متاسفانه دلایل تجربی علمی و آماری ندارم. اگر کسی دارد، ارائه کند.
در ضمن پوزش میخواهم از اشتباه پزشکیان با پزشکپور در کامنت قبلی خودم. پیری است و هزار عیب!
با احترام. رضا قنبری ـ آلمان
■ جناب پیروز، در ادامه کامنت قبلی باید اضافه کنم اینکه محمد فاضلی در نامه خود به اخراجها نپرداخت به گمانم بخاطر مطرح نشدن شائبه پرداختن به مسئله شخصی خودش است. اینکه بعد از پیروزی احتمالی پزشکیان بگیر و ببندها ادامه یابد ربط مستقیمی به پزشکیان ندارد. مگر او و اصلاحطلبان گفتهاند درصورت پیروزی مشکلات بگیروببندها خاتمه یا حصر مییابد؟ اما بهرحال پزشکیان در مقام رئیس جمهور و با توجه به ظرفیت قانون اساسی برای رئیس جمهور میتواند در حد خودش اقدام کند و نسبت به دستگیریها و محدودیتهای احتمالی برای آزادی بیان واکنش نشان دهد، اگر هم موفق نشد کار مهمی در این عرصه یا عرصههای دیگر و اصلی یعنی شایستهسالاری و مبارزه با فساد و رانت و سوءمدریت کار مهمی انجام دهد باید چنانکه وعده داده است کنارهگیری کند.
حمید فرخنده
■ فرخنده و قنبری عزیز، از پاسختان سپاسگذارم، یکبار دیگر دوره میکنم سوال و دغدغه اصلی را: در صحرای برهوت جمهوری اسلامی یافتن پاپوشی مندرس غنیمت است و نباید از کنارش گذشت، اما آنچه یافتیم اگر بجای پاپوش مار و افعی باشد، فرجی که نمیشود هیچ پایمان را هم خواهد گزید.
از کلام فرخنده گرامی حدس میزنم که ایشان هم در این مورد تردید دارند، من نیز نمیتوانم ۱۰۰% یکطرفه بنگرم و بحث و کمک فکری دیگران را پاس میدارم. اشاره کنم به سخن سالاری و کد از خانم وسمقی “خاتمی-پزشکیان در زمین حاکمیت بازی میکنند” . قنبری گرامی، در واقع اصل ماجرا همینجاست، اگر آنها پرده ای از برنامه رژیم را اجرا میکنند، دودش در نهایت به چشمان مردم و حامیانشان میرود.
من ترسی از اشتباه کردن ندارم، ولی هر روز که از این جریان جدید میگذرد بوی سناریو امنیتی بیشتر از آن به مشام میرسد. امیدوارم نظرم غلط باشد اما شواهد میگوید که این انتخابات پاتک رژیم به نیروهای مخالف است. خاتمی ۸ سال بعد از ۲ خرداد در زمین مردم و رفرمیست ها بود و خیلی بد بازی کرد. ولی امروز حلقه قدرت از او و نزدیکانش برای شکاف در بین مخالفین بهره میبرند، جلوگیری از ریزش نیرو هایشان نیز مهم است.
به تاجزاده، موسوی، پزشکیان و خاتمی بنگرید. یک سال پیش همه آنها خود را در یک سو میدانستند و رژیم هم تفاوت چندانی قائل نبود. امروز رژیم یکی را در حصر، یکی را در زندان، و یکی را (شاید) در پاستور قرار میدهد. یک شهروند ایرانی معمولی چگونه به این سناریو رژیم مینگرد؟
فرخنده گرامی، دوباره به مطالب مصاحبه ها دقت خواهم کرد.
موفق باشید، پیروز
■ آقای پیروز عزیز. ممنونم بابت کامنت روشن و متین شما. کاملأ با شما موافقم که «...این انتخابات پاتک رژیم به نیروهای مخالف است». البته که رژیم از این طریق میکوشد پایگاه خود را مستحکمتر کند. مگر انتظار دیگری داشتیم؟! کدام رژیم، آگاهانه تیشه به ریشه خود میزند؟! اما آینده را نمیتوان به طور دقیق پیشبینی کرد. رژیم برای خودش چشمانداز موفقیت میبیند. نیروهای دگرگونیخواه نیز درصدد هستند از شکلبندیها و امکانات احتمالی آینده برای نزدیک شدن به اهداف خود استفاده کنند. همین بحثهای ما و مناظرههای تلویزیونی و بازار داغ تبلیغات انتخاباتی نیز از نتایج مثبت این انتخابات است. در انتخابات قبلی که آقای رئیسی آمد، اصلأ اینهمه بحث و بررسی نبود! با مشارکت در این پروسه (چه موافق چه مخالف) خودمان را ارتقاء میدهیم.
با احترام. رضا قنبری ـ آلمان
■ پیروز گرامی، ضمن احترام به خانم وسمقی و مبارزات ایشان این گفته او که « اصلاحطلبان در زمین حاکمیت بازی میکنند» جملهای است که گاه بصورت یک کلیشه در همه موارد یا انتخاباتها درست یا نادرست به کار میرود. بسته به اینکه شما از چه زاویهای اصولا به انتخابات در جمهوری اسلامی نگاه میکنید کاربرد اصطلاح « بازی در زمین حاکمیت» را بطور حداکثری یا حداقلی به کار ببرید. برای برخی نیروهای سیاسی شرکت در هر انتخاباتی در جمهوری اسلامی بازی در زمین حاکمیت است و برای آنها حتی کاندید شدن موسوی در ۸۸ نیز بازی در زمین حاکمیت بود چراکه همه کاندیداها را اصولا باید از فیلتر شورای نگهبان رد شوند. برخی نیز اگر خاتمی و موسوی حاضر باشند بازی در زمین حاکمیت نمیدانند اما اگر روحانی و پزشکیان باشد چنین تعبیری دارند. مهم و اصل راهنما به گمان من باید معنادار بود انتخابات مورد نظر باشد. البته این معنیدار بودن نسبی است. هرچند زمین بازی را این بار نیز شورای نگهبان با تایید صلاحیتهای خود چیده است، اما اصلاحطلبان در نیمه زمین خود بازی میکنند و بازی سیاسی خود را ارائه میدهند، کمااینکه قبل از تایید صلاحیتها اعلام کردند اگر یکی از سه کاندیدای اختصاصی آنها تایید نشود در انتخابات شرکت نخواهند کرد. من برای کسانی که که از زاویه حقوق بشری یا خواستهای عملی نشده و یا اصولا نبودن امکان کارایی شرکت نمیکنند نیز احترام قائل هستم و آنها را درک میکنم ولی فراموش نکنیم که ما بازی خود را میکنیم. مهم این است که اگر قوائد بازی رعایت نشد و یا پیروز انتخابات نتوانست این پیروزی را به کار زخم مردم و کاهش آلام آنها بزند اعتراض و کنارهگیری کند.
با احترام/ حمید فرخنده
■ این جا دوستان بحث عجیبی را مطرح میکنند و استدلال خود به آن گره میزنند. و آن اینکه اگر پزشکیان انتخاب شد و هسته سخت قدرت چوب لای چرخ رییس جمهور گذاشت او باید استعفا بدهد. مگر نظام داره پست است که یکی آنجا به کار مشغول شود و هر وقت هم که خواست استعفا دهد. ورود به دارودسته مافیا با اجازه آنهاست و خروجش هم اگر تصادفی رخ ندهد به همین صورت. این کاندیدا اول گفت “قصد ما از شرکت در انتخابات افزایش مشارکت مردمی و آوردن یک عده به پای صندوقهای رای است که از نگاه بین المللی و داخلی تصور آنکه مردم از صندوقها قهرند و پای صندوقها نمیآیند را میشود با حضور یک سری از سلایق مختلف و نگاههای مختلف افزایش داد” و بعد هم اجرای منویات رهبری در دستور کارشان بود و بعد از انتقادها کم کم کمی “خدا به دور” رادیکال شد. فکر میکنید کاندیدا شدن اصلاح طلبان بدون تماسها و ارتباطهای قبلی صورت گرفته و بدون حساب و کتابها و توافقهای پشت پرده؟ این دفعه هیزم درست و حسابی ای در کار نیست اینها با چوب تر و برگهای نم گرفته قصد گرم کردن تنور انتخابات را دارند. مواظب باشید که دود بازار گرمی کردن برای این پیشکار ولی فقیه به چشمتان نرود. در ضمن آنچه که هسته اصلی سخنان خانم وسمقی است اصلاح ناپذیری نظام است نکته اصلی این جاست.
با احترام سالاری
■ قنبری گرامی، با نظرتان همسو هستم، این کنشهای فکری عقیدتی به غنای جنبش کمک میکند.
فرخنده گرامی، حق با شماست و منظور من در “بازی اصلاح طلبان در زمین حاکمیت” صرفا این حرکت اخیر است که بقول سالاری عزیز بدون پچ پچهای پشت پرده و تعهدهای خاتمی صورت نمیپذیرفت. و منظور دقیق من از “بازی در زمین حاکمیت” رعایت اصول و خط قرمزهای رژیم است. از خاتمی-پزشکیان توقع پیوستن به صفوف مردم در خیابانها نمیرود، اما یادمان باشد، این مهمترین واقعیتی که یک ایرانی موظف است لحظهای فراموش نکند: امروز رژیمی در ایران با تمام قدرت حکومت میکند که دختران و پسران جوان را بدلیل ساده اعتراض به طرزی وحشیانه دستگیر میکند، به آنها تجاوز میکند و بزدلانه آنها را به قتل میرساند. این فاکتها از خاطره تاریخ پاک نخواهد شد. اصلاح طلبان، از هر طیف، مستثنا نیستند و خوب میدانند واقعیت وحشیگریهای رژیم را و صدماتی که بر پیکر جانی، مالی. هویتی، و تاریخی ایران وارد شده و همچنان میشود. در این صورت وارد بازی تشکیل دولت شدن حساس و خطرناک است، “کمک و همراهی با رشد مدنیت” براحتی میتواند مقابله، ضربه، و حتی خنجر از پشت به جامعه مدنی باشد. اطمینان دارم که ما در اصول کلی و درک از برهه زمانی تفاوتهای اندکی با هم داریم. پس تفاوت در دیدگاه ها بیشتر از چگونه دیدن افعال کنونی و قضاوت در مورد آنهاست.
من بنوبه خود از توضیحات عزیزان سپاسگذارم. پیروز.
■ پیروز عزیز، مگر شرکت در انتخابات و برگزیدن احتمالی یک رئیس جمهور اصلاحطلب مهر تایید بر کشتار و سرکوب و کور کردن جوانان معترض کشور است؟ مطلبی در اینمورد و البته حاوی نکاتی دیگر نوشتهام که شما را به خواندن آن ارجاع میدهم.
حمید فرخنده
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
محسن گودرزی
در ایام انتخابات بازار نظرسنجی گرم است هم تقاضا برای آن زیاد است و هم چندین موسسه مشهور و گمنام نظرسنجی انجام میدهند. با وجود این، گزارش نظرسنجیها به صورت کامل و تفصیلی منتشر نمیشوند و در اختیار عموم قرار نمیگیرند و فقط چند یافته کلی از آنها در رسانهها منتشر میشود. وقتی به جزییات دسترسی نداریم مناسب است به تحلیل ساختار یافتهها و روندهای اصلی افکار عمومی پرداخت. برای این کار بهتر است چند ملاحظه کلی را در مواجهه با نتایج نظرسنجیها در نظر داشت.
اول این که میزان امتناع از پاسخ زیاد است. به عبارت دیگر، بخش قابل توجهی از مردم که معمولاً از گروههای به شدت ناراضیاند، در نظرسنجیها مشارکت نمیکنند. از این رو، نظرسنجیها به سمت افراد کمتر ناراضی سوگیری دارد. دوم این که در این دوره از نظرسنجیها، تعداد مرددین در هر سوالی زیاد است از جمله تردید برای رای دادن یا رای ندادن، تردید در انتخاب نامزد، تردید کسانی که تصمیم به مشارکت دارند ولی هنوز نامزدشان را انتخاب نکرده اند. و.. به همین دلیل، احتمال آن که روندهایی خلاف انتظار روی دهد، وجود دارد.
باید در نظر داشت که در شرایط کنونی نمیتوان پیشبینی کرد که کدام نامزد چه میزان رای میآورد. برآورد میزان آراء را باید به روز نزدیک رایگیری موکول کرد. نکته سوم و مرتبط با مورد قبلی، این است که در حال حاضر و در این روزها (پیش از مناظرهها) هنوز موج اجتماعی قدرتمندی شکل نگرفته است. موج اجتماعی با هر درجهای از شدت که شکل بگیرد روی آراء مرددها تاثیر میگذارد و حتی ممکن است روی آراء بعضی از افرادی که تصمیمشان را گرفتهاند هم موثر باشد. چنین موجهایی معمولاً ساختار یافتهها را تغییر میدهد. برای نمونه در سال ۱۳۹۲ رای روحانی در پایینترین ردهها بود ولی در روزهای پایانی به صورت ناگهانی رشد کرد و در نهایت به انتخاب او انجامید.
با توجه به این ملاحظات یافتههایی که از گزارشهای مختلف نظرسنجی در رسانهها به شکل مقایسهای چند نکته را نشان میدهند.
۱) درصد آراء نامزدها در نظرسنجیها به هم نزدیک است و احتمالاً در روزهای آتی تغییر خواهد کرد. به خاطر نزدیک بودن این آراء و حاشیه خطای نظرسنجیها که در بهترین و دقیقترین حالت حدود ۵ درصد است، دو سه درصد تفاوت آراء در نظرسنجیها را نباید مبنای تحلیلهای قطعی قرار داد. رتبه نامزدها در فاصله زیاد معنادار است. برای مثال، فاصله نامزدهای انتهای لیست با ابتدای لیست، تفاوتشان معنادار است و احتمالاً در روز انتخابات هم چنین خواهد بود.
۲) رای پزشکیان در حال حاضر - که هنوز بدنه اجتماعی متمایل به او به میدان نیامدهاند و کماکان تصمیمشان به رای ندادن است - رای قابل توجهی است (در مقایسه با رای روحانی که در آن زمان بسیار پایین بود). اطلاعی ندارم ترکیب رایدهندگان به او در نظرسنجیها چگونه است ولی با توجه به یافته مربوط به میزان مشارکت بخشی از این رای از کسانی است که همیشه رای میدهند یعنی از هواداران وضع موجود است. اگر این استنباط درست باشد، رای پزشکیان با سبد رای اصولگرایان اشتراک دارد.
۳) رای پزشکیان در مقایسه با آراء دیگر نامزدها رشد بیشتری دارد. رای جلیلی ثابت مانده است و بر اساس وضعیت او در دورههای انتخابات گذشته میتوان گفت رای او سقف دارد و احتمال رشد آن زیاد نیست. رای قالیباف هم مطابق دورههای گذشته رشد سریع دارد ولی بعد کُند یا متوقف میشود و به اصطلاح چسبندگی دارد. به خاطر حاشیههایی که در فضای رسانهای در باره ایشان و خانوادهاش مطرح شده است، بخشی از بدنه اجتماعی اصولگرایان دستودلشان به رای دادن به ایشان نمیرود. (شاهد آن انتخابات اخیر مجلس است). از این رو، احتمال این که از رای ایشان کاسته شود وجود دارد. این لایههای اجتماعی با گرایشهای تندروانه نیز همراهی ندارند به خصوص در این دوره که به گزینههای دیگر دسترسی دارند. احتمالاً این گروه از افراد به سمت پزشکیان و یا پورمحمدی گرایش خواهند یافت.
۴) با این فروض، رای پزشکیان دو منبع متفاوت دارد. یک بخش را از بدنه اجتماعی اصولگرایان و یک بخش را هم از گروهها و اقشار ناراضی جامعه کسب میکند. از این رو، ناگزیر است بین محافظهکاری و رادیکالیسم نوعی توازن را ایجاد کند. این موازنه بیشتر از آن که بر اساس طرح شعارها و مطالبات متناقض باشد احتمالا باید مبتنی بر نوعی آشتی ملی و اجتماعی باشد، آرامشی که هر دو بدنه اجتماعی به آن نیاز دارند.
۵) در حال حاضر، کف مشارکت حدود ۴۰-۴۵ درصد است و به نظر نمیرسد میزان مشارکت از این کمتر شود. با توجه به شرایط اجتماعی، مشارکت بالاتر از ۵۰ درصد محتملترین گزینه است.
۶) عامل تعیینکننده اصلی همان حدود ۱۰-۱۵ درصد مرددین است که اگر تصمیم به مشارکت بگیرند، پزشکیان بیشترین سهم را در این گروه دارد. فرض کنیم که کف رای ۴۰-۴۵ درصد باشد، چنانچه مرددین (که در نظرسنجیهای متفاوت) در حدود ۱۰-۱۵ درصدند به نفع پزشکیان بیایند، نتیجه تغییر خواهد کرد. پس مسئله اصلی برای پزشکیان جلب نظر مرددین به مشارکت است. اگر موج اجتماعی شکل بگیرد و دو بنی (یا دو پایه) بودن رای پزشکیان کماکان برقرار بماند، احتمالا ساختار یافتههای نظرسنجی تغییرات مهم و خلاف انتظاری خواهد کرد.
۷) پرسش این است که آیا مناظره تغییری در این وضعیت ایجاد خواهد کرد؟ تاثیر مناظرهها را نباید به صورت منفرد در نظر گرفت که مثلا نامزدی این یا آن موضع را میگیرد و موجب افزایش یا ریزش آراء او میشود. این جنبه بی تاثیر نیست اما تاثیر اصلی مناظرهها به صورت اثری است که در شکل دادن به فضای کلی انتخابات بروز مییابد. فضای کلی انتخابات همان حسی است که مردم از انتخابات میگیرند و این که شانسی برای تغییر وجود دارد و یا این که انتخابات بین دو یا چند نامزد نیست بلکه انتخابی بین دو شیوه کشورداری است. یا در این دوره از انتخابات، چه کسی نماد آرامش و ثبات است و چه نامزدی نماد تنش و التهاب اجتماعی سیاسی است. در این صورت، سخنان و رفتار نامزدها در چنین فضایی معنا پیدا میکند.
این نکته را در پایان یادآور شوم که این نکات مجموعهای از فرضیات است که بر اساس روندهای نظرسنجی دورههای گذشته و اندک یافتههای منتشره، طرح شده است و در روزهای آینده که یافتههای جدیدی از نظرسنجی منتشر میشود، میتوان تغییرات بعدی افکار عمومی را با دقت بیشتری ارزیابی کرد.
* دکتر محسن گودرزی، جامعهشناس و استاد دانشگاه است. پیمایش «ارزشها و نگرشهای ایرانیان» از مهمترین کارهای این استاد جامعهشناسی است
تلگرام عباس عبدی
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
الناز محمدی / روزنامه هممیهن
افزایش خودکشی در جامعه پزشکی چندماهی است که هم کاربران شبکههای اجتماعی را مشغول کرده، هم متخصصان روان و حتی مسئولان وزارت بهداشت را که در همه سالهای گذشته به نظر میرسد برنامه مشخصی برای این موضوع نداشته و حالا غافلگیر شدهاند.
همین چند هفته پیش بود که با افزایش انتشار اخبار خودکشی رزیدنتها، خبر رسید در سهماه، ۱۳ رزیدنت خودکشی کردهاند. از طرف دیگر، انجمنهای روانپزشکی و روانشناسی خبر دادهاند که جلسات مختلفی در این باره با مسئولان وزارت بهداشت برگزار کردهاند اما هنوز به نتیجه مشخصی نرسیدهاند. همین موضوع دستمایه برگزاری نشست «خودکشی درمانگران، نگاهی بینرشتهای» توسط گروه جامعهشناسی پزشکی و سلامت انجمن جامعهشناسی ایران و انجمن انسانشناسی ایران شد.
سخنرانان این نشست، ابعاد مختلف خودکشی پزشکان، رزیدنتها و دستیاران را بررسی کردند و از راهکارهای پیشگیری از آن سخن گفتند. آنها گفتند مهمترین ریزفاکتور خودکشی در میان دانشجویان، شکست عشقی همراه با فاکتورهای اجتماعی و اقتصادی است و ازطرفدیگر در حال حاضر ایران نه با اپیدمی خودکشی که با طغیان خودکشی روبهرو شده است.
یکی از مهمترین موضوعاتی که در این نشست مطرح شد، آمار غیررسمی خودکشی در سال ۱۴۰۲ بود که اکنون بهصورت محرمانه درآمده است؛ از سال ۱۴۰۰ سازمان پزشکی قانونی، آمار خودکشی را اعلام نمیکند اما در بعضی جلسات این آمارها بهصورت جسته و گریخته اعلام میشود؛ ازجمله آماری که در این نشست حمید یعقوبی، روانشناس بالینی و دانشیار روانشناسی بالینی دانشگاه شاهد از آن سخن گفت.
او گفت که در جلسهای غیررسمی، مسئولان مربوطه اعلام کردهاند که در سال ۱۴۰۲، حدود ۷ هزار نفر خودکشی کردهاند و این یعنی در این سال ۸ نفر بهازای هر ۱۰۰هزارنفر خودکشی کردهاند. این آمار در دو سال قبل از آن، ۷ نفر در ۱۰۰هزارنفر بوده است. به گفته او اینها مواردی است که پزشکی قانونی ثبت و ضبط کرده است و براساس این آمار، بهازای هر خودکشی، ۲۰ برابر آن اقدام به خودکشی بوده است؛ یعنی ۱۳۳ نفر بهازای هر ۱۰۰ هزارنفر.
حسن رفیعی، روانپزشک و عضو کمیته روانپزشکی اجتماعی انجمن روانپزشکان ایران، مهرداد عربستانی، دکتری انسانشناسی و دانشیار دانشگاه تهران و عباس وثوق، عضو هیئتعلمی مؤسسه ملی تحقیقات سلامت دانشگاه علوم پزشکی تهران و متخصص پزشکی اجتماعی از دیگر سخنرانان این نشست بودند.
۷ هزار نفر خودشان را کشتند / حمید یعقوبی
حمید یعقوبی، دکتری روانشناسی بالینی و دانشیار روانشناسی بالینی از دانشگاه شاهد و رئیس جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی یکی از سخنرانان نشست خودکشی درمانگران بود. او با بررسی روند نزولی نرخ خودکشی در کل دنیا و مقایسه با روند افزایشی در ایران طی ۲۰ سال اخیر، به آمارهای مربوط به خودکشی و بحث داغ ننگ خودکشی پرداخت.
یعقوبی از پژوهشی گفت که در آن به دستهبندیهای مختلفی از مسائل بینفردی، عوامل کلان اجتماعی و عوامل اجتماعی مربوط به خودکشی پرداخته شده بود. طبق این پژوهش، خودکشی تنها قابل تقلیل به فرد نیست و باید به مسائل کلان مربوط به آن هم پرداخت. ضمن اینکه نگرش مردم به پزشکان هم تغییر کرده و جایگاه آنها دچار تنزل شده است.
این روانشناس در ادامه با بررسی مدل برنامه پیشگیری از خودکشی دانشگاه کالیفرنیا و اثربخشی این مدل بر غربالگری دانشجو و رزیدنتها بهصورت مرتب، کمک گرفتن پزشک از متخصص و پزشکان دیگر، محدودیت دسترسی به ابزار کشنده، آموزش افراد کلیدی، ارتقای سواد پیشگیری، نشانهشناسی خودکشی و اجرای طرح بتا (بپرس، ترغیبکن و ارجاع بده یا همان Qpr) تاکید کرد.
یعقوبی گفت که از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۹ خودکشی در جهان روند کاهشی داشته است: «در مناطق مختلف who این کاهش دیده میشود. در ایران تا سال ۱۴۰۰ آمار رسمی منتشر میشد اما از این سال گفتند بس است و آمارها محرمانه است. ولی در ۱۰ سال اخیر شاهد رشد قابلتوجه خودکشی در ایران هستیم. در سال ۱۴۰۲ در جلسهای غیررسمی به ما آمار دادند که حدود ۷ هزار نفر خودکشی کردهاند که میشود ۸ در ۱۰۰هزارنفر. این آمار در سال قبلش ۷ در ۱۰۰هزار نفر بوده است. اینها مواردی است که در پزشکی قانونی ثبت و ضبط شده است. بهازای هر خودکشی، ۲۰ برابر آن اقدام به خودکشی بوده است؛ یعنی ۱۳۳ به ۱۰۰هزار.»
او ادامه داد: «مطالعهای درباره رزیدنتهای پزشکی در یکی از دانشگاههای علوم پزشکی شهر تهران انجام شده که باید آن را مرور کنیم که ببینیم خود این افراد چه میگویند. در این پژوهش به ۱۴۰۰ رزیدنت سوالها ارسال شده است، ۳۰۰ نفر جواب دادهاند و ۱۶۸ نفر از آن ۳۰۰ نفر، فکر خودکشی داشتند که عمدتاً زن و متاهل بودند. از این ۱۶۸ نفر آنهایی که سابقه بیماری و... نداشتهاند در جواب این سوال که چرا به خودکشی فکر میکنید، هفت دسته علت را اینطور بیان کردهاند؛ عوامل اقتصادی، روانی، معنای زندگی و... آنها میگفتند که مشکلات رزیدنتی خیلی زیاد است، فشار کاری زیاد است، فرسودگی جسمی زیادی دارد و کیفیت آموزش پایین است. آنها در این تحقیق چشماندازی برای آینده نداشتهاند وگرنه این دشواریها را استادانشان هم کشیدهاند. تعاملات حرفهای مشکلساز، نبود همدلی، کمبود حمایتها، تحقیر از سوی اساتید، نابرابری جنسیتی، بیپولی، سال بالاییهای بد، ساعت کاری زیاد، شکست عشقی و... از دیگر مشکلاتشان بوده است. شکست عشقی یکی از مهمترین ریزفاکتورهای خودکشی دانشجویان است. ۷۰ درصد خودکشیهای دانشجویی ایران در سال ۹۵-۹۴ متعاقب شکستهای عشقی است. افراد گفتهاند که فشارهای روانی و... در زمان کار، محرک برای خودکشی است. مسائل اقتصادی، نبود توازن بین شغل و درآمد، فقدان حمایت مالی، آیندهای تیره و تار و ناامیدی از فاکتورهای دیگر بوده است.»
او در ادامه گفت، این خیانت است که خودکشی را به فرد تقلیل بدهیم: «عوامل اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و... هست و در لحظهای که فرد شکست عشقی میخورد، تصمیم نهایی را میگیرد. الان با تعرفههای دولتی، فشارها و ناترازی درآمدها پزشک از محرم افراد به زیرمیزیبگیر تبدیل شده است. چه باید کرد؟ برنامهای در دانشگاه کالیفرنیا در این باره وجود دارد که میگوید، نباید چرخ را از نو اختراع کرد. غربالگری یکی از راههاست؛ قرار شده که از سال آینده همه رزیدنتها غربالگری روانی شوند. راه دیگر، بیشتر کردن فرهنگ مراجعه به پزشک توسط پزشکان است. استیگما بین پزشکان و روانپزشکان هم هست و نباید زورشان بیاید که به پزشک مراجعه کنند. آموزش به رزیدنتها، یکی دیگر از راههاست. خودشناسی، یکی دیگر از راههای مؤثر است و نشانههای هشدار باید به مردم آموزش داده شود.»
نابرابری جنسیتی، تاثیرگذار بر خودکشی زنان پزشک / حسن رفیعی
حسن رفیعی، روانپزشک و عضو کمیته روانپزشکی اجتماعی انجمن روانپزشکان در این نشست گفت، نگرشی که درباره موضوع خودکشی رزیدنتها دیده میشود، بیشتر در شکل انکار است و باید به دنبال ابعادی غیر از نگرش پزشکی در این باره باشیم: «باید به سببشناسی خودکشی در مورد این جمعیت (رزیدنتها، دستیاران و...) پرداخته شود.»
این روانپزشک با اشاره به دادههای انجمن پزشکی آمریکا از میزان بیشتر افسردگی در میان قشر و کادر سلامت نسبت به جمعیت عمومی گفت. به عقیده او در سطح میانه، دسترسی به وسایل خودکشی و نابرخورداریها هم مؤثرند. او در ادامه با اشاره به یک فراتحلیل انجامشده در این زمینه، تاکید کرد که اقدام به خودکشی در افرادی که انفرادی کار میکنند یا مصرف داروی بنزا و داروهای مشابه را دارند بیشتر است.
او در ادامه از پرخطر بودن این رشته در سطح محیط کار و موضوع مؤلفههای شخصیتی افرادی که جذب این رشته میشوند گفت و معتقد بود، بودن در سطح محیط کار بااسترس و قرارگیری در معرض اخبار ناگوار، رنج و عذاب بیماری و مرگ دیگران، دسترسی به دارو، انتظارات دیگران، عدم تعادل بین محیط کار و زندگی و نبود رضایت شغلی در خودکشی پزشکان مؤثرند.
به گفته این روانپزشک، در سطح ویژگیهای شخصیتی افرادی که جذب این رشته میشوند، کمالطلبی، وظیفهمندی، نداشتن تمایل به کمک گرفتن از متخصص و پرداختن به جزئیات در خودکشی آنها مؤثر است.
او در ادامه گفت که وقتی صحبت از خودکشی پزشکان و بقیه کادر پزشکی میشود، برخی این موضوع را مطرح میکنند که خودکشی میان دیگر قشرها هم وجود دارد و چرا باید به موضوع پزشکان جداگانه پرداخته شود: «آنها میگویند اینکه حالا در عرض ۳ ماه، ۱۳ رزیدنت خودکشی کردهاند، موضوع مهم و تعداد زیادی نیست؛ درحالیکه اگر همین ۱۳ مورد را در کل جمعیت دستیاران که جمعیتشان ۲۰ هزارنفر است حساب کنیم، میبینیم که ۶۵ هزارم درصد آنها خودکشی کردهاند. این مشکل خاص ما هم نیست، خیلی جاهای دنیا وجود دارد. انجمن پزشکی آمریکا گزارش داده که از هر ۵ پزشک، دو نفرشان افسردهاند و دانشجویان پزشکی هم سهبرابر جمعیت عمومی خودکشی میکنند. پزشکان و دستیاران پزشکی به فراوانی در معرض فرسودگی شغلی، افسردگی و خودکشی قرار دارند. زنان پرستار هم دوبرابر جمعیت عمومی خودکشی میکنند.»
رفیعی در ادامه به سببشناسی این موضوع پرداخت و گفت که باید ابتدا به سببشناسی عمومی در این باره توجه شود: «بیهنجاری یکی از دلایل است؛ بیهنجاری وضعیتی است که هنجارهای موجود کفاف نمیدهند و آدمها بر سر آنها توافق ندارند. یعنی موقعیتهایی اجتماعی به وجود آمده که هنوز برایشان هنجار تعریف نشده است. فساد بهمعنای فساد مالی، یکی دیگر از دلایل است؛ کشورهایی که فساد در آنها بیشتر است، خودکشی هم در آنها بیشتر است. مورد دیگر مربوط به جامعه اتمیزهشده است. رکود اقتصادی و تورم، نابرابری و فقدان یا نزول مشارکت سیاسی هم با خودکشی رابطه دارند.»
او ادامه داد: «در سطح میانهتر، دسترسی به وسایل خودکشی مهم است؛ این گروه به داروهای مرگبار دسترسی دارند. ازطرفدیگر این گروه به خدمات درمان روان مراجعه نمیکنند. اخبار خودکشی هم بهطور کنترلنشدهای منتشر میشود؛ بهویژه در فضای مجازی بهصورت بی در و پیکیری این اتفاق میافتد.»
به گفته این روانپزشک، در یک فراتحلیل دانشگاهی مشخص شده که مرگ بر اثر خودکشی میان رزیدنتها، یکونیم برابر دیگران است: «درباره اقدام به خودکشی، در این گروه دیده شده آنهایی که تنهایی کار میکنند، دوبرابر اقدام به خودکشی میکنند. مطالعه دیگری هست درباره دانشجویان پزشکی که نشان میدهد افسردگی، خطر خودکشی را ۶ برابر میکند. وجود اختلال روانپزشکی ۵ برابر و وجود استرس در میان دانشجویان پزشکی، خودکشی را ۴ برابر میکند. حرفه پزشکی و دانشجویی پزشکی و دستیاری یک حرفه پرخطر است. در سطح محیط کار، کم بودن کار تیمی و مواجهه دائم پزشکان با اخبار بد مثل مرگ، لاعلاج بودن، اضطراب و بیماری در مراجعان در خودکشی بسیار تاثیرگذار است. کمالطلبی، توجه به جزئیات، احساس زیاد وظیفه، درخواست مؤسسات از آنها برای بهترین بودن و تمایل نداشتن به گرفتن کمکهای تخصصی از دیگر دلایل فردی خودکشی در این گروه است. زنان پزشک، نقش دوگانهای دارند؛ باید هم در بیرون پزشک تمام و کمال باشند، هم در خانه خانهداری کنند که این نقش مضاعف فشار بیشتری به آنها وارد میکند. فضای حرفه پزشکی فضای مردسالارانهای است و زنان برای اثبات تواناییهایشان باید فشار بیشتری تحمل کنند.»
او در ادامه گفت که باتوجه به این فراتحلیلها میتوان راههایی برای پیشگیری از خودکشی پیدا کرد: «به نظر میرسد، باید کلاً استرس محیط کار و ساعت کار کمتر، تعادل بین کار و زندگی برقرار شود، این افراد مکرراً از حیث سلامت روان ارزیابی شوند و برابری بین زنان و مردان افزایش پیدا کند. کاهش دسترسی به داروهای مرگبار میان پزشکان افسرده، یکی دیگر از راههای پیشگیری است. از کمک گرفتن باید انگزدایی و آموزش پزشکی هم باید بازبینی شود.»
رفیعی گفت که در ایران خودکشی روند فزایندهای دارد: «آمار خودکشی در کشور ما محرمانه است اما جسته و گریخته شنیدهایم که خودکشی بهطور کلی در ایران افزایش پیدا کرده است؛ خودکشی پزشکان، دانشجویان و دستیاران براساس شواهد پراکنده بین ۱۳ تا ۱۶ مورد در دو، سه ماه اخیر بوده است. این نشاندهنده افزایش این موارد است. انجمن روانپزشکان با وزیر بهداشت در این باره سه مکاتبه کرده است، اما هیچ واکنش و جوابی در این باره نگرفتهایم.»
تجربه بیشترین هیجانات منفی در ایران / مهرداد عربستانی
سخنران دیگر این نشست مهرداد عربستانی، دکتری انسانشناسی بود. او به نظرسنجیهای بینالمللی پرداخت که طبق آن، ایرانیها از نظر شدت تجربه هیجانات منفی مانند خشم، استرس و تجربه ناکامی، اولین تا سومین جایگاه را به خود اختصاص دادهاند: «اما وقتی سخن از خودکشی رزیدنتها بوده به این معنا نیست که این مسئله در میان اقشار دیگر نیست، این موضوع که از قدیمالایام پزشکان بهدلیل جایگاه ویژه خود بهعنوان سرمایه انسانی مهمی قلمداد میشدند، منجر به این میشود که خودکشی یک رزیدنت بیشتر توجه جلب میکند و درک ما را از میزان خودکشی دچار اختلال و سوگیری شناختی میکند.»
او با اشاره به نپرداختن و در دسترسنبودن تجربه زیسته اقشار خاص و اینکه اطلاعات کاملی از علتشناسی در میان نیست، درک دقیق این مسئله را در این قشر دشوار دانست. این انسانشناس در ادامه گفت که تنزل جایگاه پزشکی در میان مردم، تنزل منزلت پزشکان، در دسترسبودن اطلاعات دارویی، بینیازی نسبی مردم به این گروه باتوجه به وجود فضای اطلاعاتی مجازی، ادغام طب سنتی و همینطور آموزشهای پزشکی (ایجاد عدمتناسب با انتظارات فرد تازهوارد به این رشته از خودش و مواجهشدن با شرایطی که انتظارش را نداشته است)، همگی سبب ایجاد حس نارضایتی و ناکامی بیشتر در این قشر شده است.
او در توضیح بیشتر گفت: «براساس نظرسنجیهای بینالمللی تا سال ۲۰۱۷، ایران کشوری است که مردم بیشترین تکرار هیجانات منفی را در آن تجربه میکنند؛ هیجاناتی مثل خشم، استرس و ناامیدی که با خودکشی همبستگی دارد. آنقدر این آمار تکاندهنده است که در ۲۰ کشور دنیا، ایران بین رتبه اول تا سوم بوده است و این بر تمایل به افکارخودکشی و ناکامی تاثیر گذاشته است. نکته دیگر تصور ما درباره خودکشی است که غالباً از طریق شبکههای اجتماعی به ما میرسد. شبکههای اجتماعی با الگوریتمی کار میکنند که کاربر را درگیر کنند و این میتواند سوگیری شناختی درباره خودکشی بین کاربران ایجاد کند. شاغلان پزشکی معمولاً افراد بااستعدادیاند که سرمایهگذاری زیادی روی آنها انجام شده و جایگاه خوبی دارند. بنابراین خودکشی آنها فینفسه از لحاظ اجتماعی و کارکردی حائز اهمیت است. ازطرفدیگر تجربه زیسته پزشکان به خوبی ثبت و ضبط نشده و این بدان دلیل است که اقشار ممتاز اجازه نمیدهند کسی دربارهشان تحقیق کند و فقط کسانی میتوانند دربارهشان تحقیق کنند که داخل سیستم آنها باشد.»
او ادامه داد: «سیستمی که یک پزشک را پزشک میکند یا دانشجویی را به مقام استادی میرساند، معمولاً ناگفته باقی میماند و کسی از پشت صحنه آنها خبری ندارد. باید مطالعه درباره این صنف از طریق خودشان و درونی انجام شود تا این تجربه زیسته ثبت شود و این فقط منحصر به اطبا نیست؛ قطعاً پرستاران هم بسیار تحت فشارند، همچنین دیگر افراد کادر درمان که پشت درهای بسته کار میکنند.»
به گفته عربستانی، موضوع دیگر تنزل جایگاه پزشکی است: «یک تحقیق داخلی نشان میدهد که پزشکان عمدتاً با چند چالش مواجهند که یکی پایین آمدن منزلت اجتماعی آنهاست. زمانی کار پزشکی در یک بلک باکس بود و حتی میتوانست حکم فقهی را عوض کند، اما امروزه اطلاعات پزشکی آنقدر زیاد است و افراد خودشان خوددرمانی میکنند که بسیاری از پزشکان دچار چالش شدهاند و احساس میکنند حرفشان دیگر اعتبار ندارد. اقبال به طب سنتی با پشتوانه حاکمیتی هم موضوع دیگری است. پزشکان عمومی احساس اینکه اجر کافی ندارند در میانشان برجسته است و پزشکان متخصص میگویند، توانایی داریم اما دستگاهها و امکانات کافی در ایران نداریم.»
طغیان خودکشی / عباس وثوق مقدم
عباس وثوق، عضو هیئتعلمی مؤسسه ملی تحقیقات سلامت دانشگاه علوم پزشکی تهران و متخصص پزشکی اجتماعی، سخنران دیگر این نشست بود. او با پرداختن به سیر تحولی شبکه بهداشت جامعه خدمات سلامت از دهه ۴۰ تاکنون به بحث خودکشی پزشکان پرداخت. وثوق گفت که اپیدمی در این باره در میان نیست ولی در حال حاضر در ایران طغیان خودکشی را شاهدیم و بههمیندلیل ضرورت این مسئله در دستور کار قرار گرفته است: «ازجمله اقدامات انجامشده دراینزمینه برنامه ملی سلامت روان است که تعهدات سیاسی و منابع مالی برای آن در نظر گرفته شد و سبب شد در شبکه بهداشتی و درمانی دسترسی به روانشناس بالینی اضافه شود.»
به نظر وثوق، این موضوع کمکدهنده است ولی کافی نیست. به گفته او، با نگاه به رویکرد سیستمی، یعنی تغییر سیاستها و قوانین مثل کشور آمریکا برای کادر درمان، تغییر بستههای ساختاری، اشتراک اهداف و کارکرد سهسازمان نظام پرستاری، نظام روانشناسی و نظام پزشکی کارساز است: «از آنجایی که در جامعه پزشکی در کل دنیا سیستم مشکلات بسیاری دارد و مداخله در آن دشوار است، باید با آزمون و پایلوت پیش رفت.»
او با اشاره به پیشینه شبکه بهداشت و درمان در کشور اظهار کرد: «پیشینه شبکه بهداشت و درمان ایران به تلاشهایی برمیگردد که اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ انجام شد. بعد از انقلاب نیز کمی مدل آن را تغییر دادیم و درنهایت به یک شبکه بهداشت و درمان تبدیل شد. در طول ۲۰ سال گذشته نیز بهدنبال این بودیم که این شبکه به شبکه جامع خدمات همگانی سلامت تبدیل شود. من در حال حاضر معتقد نیستم که با یک اپیدمی در این مسئله (خودکشی پزشکان) روبهرو هستیم، اما دادهها نشان میدهد که طغیانی در حال رخدادن است. این موضوع نیز غیرقابل پیشبینی نبود. یکی از عواقب اختلالات اقتصادی مانند تورم، گرانی، فشار اجتماعی حاصل از آن و تحریمهای سیاسی و اجتماعی در همهجا مسئله افزایش افکار و اقدام به خودکشی است؛ بنابراین قابل پیشبینی بود.»
او اضافه کرد: ما این مسئله را در کادر بهداشتی هم داریم و فقط مربوط به پزشکان نیست. آنها جمعیتشان درشتتر است، اما صدای کافی و درنهایت دسترسی ندارند و نباید آن را به مسئله پزشکان محدود کنیم. کار در حوزه سلامت مالیات مضاعف دارد؛ یعنی ما بهدلیل این شرایط، به غیر از مالیات پلکانی قاصدک و شاپرک، نوعی مالیات جسمی و روانی هم پرداخت میکنیم که نتیجه آن همین عواقبی است که مشاهده میشود.
وثوق در ادامه به مطالعه دکتر نوربالا درخصوص آمار اختلالات سلامت روان هم اشاره کرد و گفت: در این پژوهش که در سال ۹۰ انجام شده بود، میزان اختلالات سلامت روان نیازمند مداخله ۲۳/۶ درصد بود، اما من شنیدهام که این رقم در سال ۹۹ به ۲۹/۷ درصد رسید، البته هنوز پژوهشی در این زمینه ندیدهام. در سال ۹۰ مطالعهای بهنام «بهرهمندی از خدمات سلامت روان» انجام شد که نشان میداد ۷۰ درصد کسانی که دچار اختلالات سلامت روان بودند، به این خدمات نیاز داشتند. در آن زمان برنامهای بهنام برنامه ملی سلامت روان طراحی کردیم که یکی از استراتژیهای آن، توسعه خدمات سلامت این حوزه بود و این پنجره فرصت باز شد و در دوره وزارت بهداشت حسن هاشمی، بهواسطه منابع مالیای که به دست آمد، توانستیم دسترسی به روانشناس بالینی را به شبکههای بهداشت و درمان اضافه کنیم. درنهایت حدود ۲۴۰۰ تا ۲۵۰۰ نفر از روانشناسان بالینی در این فضا حضور پیدا کردند. علاوه بر این حدود ۱۵۰۰ نفر متخصص تغذیه بالینی هم به این شبکهها اضافه کردیم که قبل از آن نداشتیم.
این عضو هیئتعلمی مؤسسه ملی تحقیقات سلامت دانشگاه علوم پزشکی تهران در ادامه با اشاره به اینکه ما پزشکان عمومی خود را در زمینه سلامت روان تربیت نمیکردیم، گفت: «با وجود اینکه بارها گفته شده که پزشک نباید خودش را درمان کند، اما این کار را انجام میدهیم و ۵۰ درصد پزشکان خوددرمانی میکنند. تغییر این باور کار پیچیدهای است. دکتر نبئی در سالهای ۸۸ و ۸۹ مطالعهای روی پزشکان هیئتعلمی بیمارستان امام خمینی، سینا و فارابی انجام داد که نشان میداد حال آنها خوب نیست و اختلال سلامت روان در آنها شایع است، ورزش نمیکنند، مرخصی سالانه نمیروند و متوسط مرخصی سالانه آنها ۲۵ روز بوده است. این رویه به نوعی عادت تبدیل شده و به فرهنگ سازمانی آموزش پزشکی ما منتقل میشود. مداخلاتی که ما پیشنهاد میکنیم ممکن است شواهدی آن را پوشش ندهد، اما باید با نگاه پایلوت انجام شود.»
او به تاثیر مثبت پایش دائم وضعیت پزشکان اشاره کرد و ادامه داد: «قرار شد در قانون برنامه هفتم توسعه پنج درصد بودجههای بیمهها به مسئله پیشگیری اختصاص داده شود؛ بنابراین اگر مدلی برای تدارک خدمات و پیشگیری از خودکشی در یک گروه هدف وجود داشته باشد، قاعدتاً آنها باید استقبال کنند. علاوه بر این سالها پیش الگویی بهنام سراج طراحی شده و درحال گسترش است و در دولت سیزدهم دستور توسعه آن داده شد. در این سیستم خدمات سلامت روان بهصورت رایگان فراهم میشود و شامل یک تیم سلامت است و یک بازوی مشارکت مردمی برای انگزدایی و افزایش سواد سلامت مردم دارد.»
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
نخست بگویم، من موافق آن بوده و هستم جامعه به یک تصمیم همگانی، یک پارچه و ملی برسد.
اگر به این نتیجه برسم قشر مهمی که آینده کشور متعلق به آنهاست، به نتیجه رسیدهاند با مشارکتشان تاثیری در آینده بگذارند، ساعت آخر رأی گیری هم باشد به آنها ملحق خواهم شد.
اما آنچه در این مدت دیدهام، هنوز سی درصد جامعه هم به نتیجه مشارکت در انتخابات نرسیدهاند. همان سی درصدی که در اکثر شرایط، انتخابات را به عنوان؛ راه نفسی، ادای دین، وظیفه شرعی و یا ترس از گناه، نگرانی از عواقب رأی ندادن، شناخته و شرکت میکنند.
کمتر جوانی را دیدهام با اشتیاق خود را برای رأی دادن آماده کرده باشد.
و من قبول دارم نمیدانم آمارم دقیق است یا نه.
اما احساسم آنست رأی دادن من نوعی دهن کجی به آنهایی است که گفتهاند با وجود این شورای نگهبان رأی نمیدهند.
گفتهاند اگر رأی من مهم است چرا برای رفراندوم صلاحیت ندارم.
و گفتهاند ما با تعویض این و آن نتیجهای نمیگیریم.
گفتهاند ما میخواهیم نظرمان را در مورد حکومت دینی بدهیم، نه اینکه کدام بهتر میتواند حکومت روحانیون را پیاده کند!
برخی بهحق میپرسند؛ رأی ندهیم چه میشود؟
اگر ما تعداد اندکی باشیم که رأی ندهیم، مسلما تنها راه را برای حذف خودمان باز کردهایم.
اما یک جمعیت مهم چهل و پنجاه درصدی که شرکت نکنند فریاد بلندی زدهاند.
رأی ندادن مسالمتجویانهترین اعتراض است، و رأی دادن به گزینۀ تقریباً مناسب، مصالحهجویانهترین پیام!
به جوانها نگوییم رأی ندادن یعنی بیتفاوتی، یعنی پذیرش ظلم. به آنها که معترضند نگوییم باید رأی بدهی، او رأی بدهد و وضع خوب نشود برای همیشه قهر میکند. سرخورده میشود. عاصی میشود.
اجازه بدهیم رأی ندادن به عنوان یک فریاد، یک پیام، از سرِ درد، باقی بماند.
یک فریاد برای دوست داشتن ایران.
تسلیم نشدن به صحنهآرایی، تخلیه بغضی فرو خورده، واکنشی به سالها ظلم. رأی ندادن را دستکم نگیریم، بهویژه وقتی به عنوان یک حرکت اجتماعی اتفاق میافتد.
برخی معتقدند بر اساس یک اشتباه، آقای پزشکیان تأیید شده، و ما اگر از این فرصت استفاده نکنیم حسرت خواهیم خورد.
همه شواهد گویاست هیچ اشتباهی در کار نبوده. این یک تحلیل کاملآ غلط است که نظام سهوا او را تأیید کرده!
میپرسند آیا قدرت به دست اصولگرایان بیفتد وضع بدتر نخواهد شد؟
الزاماً خیر! وضع به اندازهای بد شده که مردم تحمل بدتر شدن را ندارند!
اصلاحطلبان مشکلاتی دارند، اصولگرایان مشکلاتی. فقط وقتی اصلاحطلبان در قدرت باشند، آنها عامل مشکلات معرفی میشوند، وقتی اصولگرایان باشند، دشمن میشود عامل همۀ مشکلات!
مشکلات ساختاری و زیربنایی با دست به دست شدن قدرت اجرایی، هرگز حل نمیشوند.
و پرسش آخر؛
آیا تحریم انتخابات حتماً نتیجه خواهد داد؟
شک نیست تحریم به تنهایی هیچ هدفی را برآورده نمیکند. آنهم در سیستمی که برای حفظ نظام آمادگی دارد آمار مشارکت را به هر نحو بالا بیاورد!
شرکت نکردن در انتخابات، نه معنیاش حرکت به سمت خشونت است، نه مفهومش استقبال از بدتر شدن اوضاع.
تنها یک حرکت است برای خودباوری معترضین. تمرینی است برای استفاده از ابزار دمکراسی. بیان این نکته مهم است که ما میفهمیم دمکراسی این نیست!
ما باید برای فردای انتخابات برنامه داشته باشیم. ۹۰ درصد هم شرکت نکنند نظام از بین نمیرود. جهان هم هیچ عکسالعملی نخواهد داشت.
شاید برخی خوشحال هم شوند بیدردسر سوار قدرت شدهاند! اما آن درصد قابل توجه، قرار نیست زانوی غم در بغل بگیرند که چرا قدرت را بدست نگرفتند!
مگر قدرت در ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس است؟ قدرت در دست و اراده مردم است، قدرت خود مردمند، مردمی که میتوانند با تصمیم جدی خود اهداف بزرگ را محقق کنند.
قدرت، مردمی هستند که تن به حقارت نمیدهند، مردمی که تا داوطلبی را کاملآ نپسندند، رأی نمیدهند.
تا ندانند مدعی تغییر، چگونه میخواهد تغییر بدهد به او چک سفید امضا نمیدهند.
ما فردای انتخابات باید حزب بسازیم. باید دست همدیگر را رها نکنیم.
باید نشان دهیم بدون انتخابات هم میشود پیروز شد.
باید ثابت کنیم مردمی هستیم دارای بینش سیاسی، با فرهنگ بالا و پشت هم، توانا برای انجام تغییرات بزرگ بدون خشونت، اهل مقاومت، خستگی ناپذیر.
من در شرایط فعلی رأی نمیدهم.
اکثر دوستانم رأی نمیدهند.
برای آنها که امیدشان به یک کاندیدا و همین انتخابات است احترام قائلیم.
آنها را که رأی میدهند متهم به هیچ فعل بدی نمیکنیم، اگر چه به ما اهانت شود!
ما اکثریت هستیم.
و نتیجه انتخابات آن را نشان خواهد داد.
تبلیغات نظر مردم را تغییر نمیدهد.
اکثر مردم ایران خواهان تغییرات واقعی هستند.
نه تغییر دکورها و دولتها
این را با فریادمان ۸ تیر اعلام میکنیم
و شجاعت ایستادگی را بر آن را داریم.
پایان
تلگرام نویسنده
@ghomeishi3
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
جاوید رحمان کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت را «جنایت علیه بشریت» و«نسل کشی» خواند
جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران، کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت به وسیله جمهوری اسلامی را «جنایات فجیع علیه بشریت» و «نسل کشی» خوانده و خواستار «پاسخگویی» حکومت ایران در قبال ارتکاب این جنایات شد.
جاوید رحمان که روز چهارشنبه ۳۰ خرداد در نشست جانبی شورای حقوق بشر سازمان ملل در شهر ژنو سوئیس سخنرانی می کرد از جامعه بینالمللی خواست برای پاسخگو کردن مرتکبان این جنایت و پایان دادن به مصونیت آنها گامهای عینی برداشته و مکانیسم تحقیقاتی را فعال کند.
گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران، «اعدامهای خودسرانه و فراقضائی» و کشتار هزاران تن از زندانیان سیاسی در سال ۶۷ به وسیله جمهوری اسلامی را «جنایت علیه بشریت» خواند.
او با اشاره به سابقه حکومت ایران در پنهان کردن شواهد این کشتار خواستار روشن شدن ابعاد این جنایات و ارائه روایتی صادقانه از سوی جمهوری اسلامی دراین باره شد.
گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران تاکید کرد که مرتکبان این جنایت باید پاسخگو شوند و «مصونیت جمهوری اسلامی» باید متوقف شود.
این نشست به ابتکار «سازمان عدالت برای ایران» و با حضور جمعی از زندانیان سیاسی سابق، بازماندگان اعدامشدگان دهه شصت و برخی از حقوقدانان برگزار شد.
جاوید رحمان خاطرنشان کرد که هزاران نفر از زندانیان سیاسی دهه شصت در ایران «بدون دسترسی به دادگاههای عادلانه به قتل رسیدند.»
او همچنین به «شکنجه گسترده» زندانیان سیاسی به عنوان نمونهای از جنایت علیه بشریت اشاره کرد و دلیل آن را «خصومت» جمهوری اسلامی علیه این زندانیان توصیف کرد. او گفت این زندانیان به دلیل عقایدشان مورد تنبیه قرار گرفتند.
گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران با تاکید بر «مخفیانه بودن شکنجه و اعدامهای این زندانیان» تصریح کرد که جمهوری اسلامی از هرگونه اطلاعرسانی دراینباره از جمله ارائه مشخصات محل دفن اعدامشدگان خودداری کرده است.
به گفته جاوید رحمان، بسیاری از بازماندگان این اعدامها همچنان با عواقب کشته شدن عزیزانشان دست و پنجه نرم میکنند.
شادی صدر، از مدیران «سازمان عدالت برای ایران»، در گفتگو با خبرنگار بخش فارسی صدای آمریکا، از گزارش جاوید رحمان استقبال کرد و گفت این نخستین بار است که یک مقام سازمان ملل جنایت های دهه شصت را مصداق نسلکشی میخواند.
شادی صدر با یادآوری این نکته که که جنایات دهه شصت در ایران از زمان وقوع آنها تاکنون واکنش مناسبی از سوی جامعه بینالمللی دریافت نکرده، اظهارات جاوید رحمان را برای جامعه ایران و بازماندگان اعدام های دهه شصت راهگشا دانست و گفت که آنها به این وسیله میتوانند دادخواهی شان را در سطح جهانی مطرح کنند.
هزاران زندانی سیاسی در دهه شصت، به ویژه در تابستان ۶۷، به دلیل هواداری یا عضویت در گروهها و سازمانهایی مانند سازمان مجاهدین خلق ایران، حزب توده ایران، فداییان خلق (اکثریت و اقلیت) اعدام شدند.
بنا بر گزارشها، اعدام های تابستان ۶۷ با فتوا و تایید روح الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، از طریق کمیته ای مشهور به « کمیته مرگ» صورت گرفت که او اعضای آن را منصوب کرده بود.
ابراهیم رئیسی رئیس دولت سیزدهم که اخیرا در سانحه سقوط هلیکوپتر کشته شد و مصطفی پورمحمدی کاندیدای فعلی «انتخابات جمهوری اسلامی»، از اعضای این کمیته بودند.
صدای آمریکا
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
دولت کانادا رسما اعلام کرد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عنوان یک سازمان تروریستی طبقه بندی میکند.
دومینیک لبلانک، وزیر امنیت عمومی کانادا روز چهارشنبه با اعلام این خبر در برابر دوربینهای تلویزیونی گفت که در نتیجه این تصمیم فرماندهان و نیروهای سپاه پاسداران از ورود به خاک کانادا منع و در صورت حضور در این کشور ممکن است درباره اقامت آنها تحقیق و در صورت لزوم اخراج شوند.
حامد اسماعیلیون، از چهرههای سرشناس مخالف جمهوری اسلامی مقیم کانادا، ساعتی قبل از سخنان وزیر امنیت عمومی این کشور از این تصمیم دولت جاستین ترودو خبر داده بود و چند رسانه اصلی کانادایی همچون سیبیسی هم در خبری مشابه از قرار گرفتن سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی کانادا گزارش داده بودند.
کانادا روابط دیپلماتیک خود با ایران را سالها پیش قطع کرد، اما این کشور میزبان یکی از بزرگترین جوامع مهاجران ایرانی است.
قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست تروریستی کانادا یکی از مطالبات اصلی ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی در این کشور بوده که به ویژه پس از هدف قراردادن هواپیمای مسافربری اوکراینی که بیشترین قربانیان آن ایرانیان کانادایی و مقیم این کشور بودند شدت گرفت و با آغاز اعتراضات زن، زندگی، آزادی در سال ۱۴۰۱ تقویت شد.
با این وجود، حضور هزاران مرد ایرانی-کانادایی که خدمت سربازی خود را در سپاه پاسداران گذرانده بودند و مشکلاتی که پس از قرار گرفتن سپاه در فهرست تروریستی امریکا، برای آنها به وجود آمده بود، در یکی دو سال گذشته موجب شده بود تا دولت کانادا از «دقت بیشتر» برای تصمیمگیری «هدفمند و هوشمند» در این باره سخن بگوید.
دولت کانادا دو سال پیش و در واکنش به سرکوب مخالفان و اعتراضات زن، زندگی، آزادی، رسما اعلام کرد که ۱۰ هزار از فرماندهان، اعضای ارشد و نیروهای رسمی سپاه پاسداران را ممنوعالورود کرده است.
جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا در روز ۷ اکتبر ۲۰۲۲ در یک نطق تلویزیونی گفت: «ما فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تحت سختگیرانهترین بخش قوانین مهاجرت و پناهندگی قرار میدهیم».
آقای ترودو در آن روز گفت این سختگیرانهترین مجازاتی است که در قوانین کانادا وجود دارد و تاکنون تنها برای موارد بسیار جدی «جنایت علیه بشریت» و «نسلکشی» چون فجایع روی داده در بوسنی و هرزگوین و روآندا مورد استفاده قرار گرفته بود.
بنابر تصمیم دو سال پیش دولت کانادا ممنوعالورود شدن حدود ۱۰ هزار افسر و درجهدار عالیرتبه سپاه پاسداران به خاک کانادا دایمی و برای همیشه خواهد بود.
این کشور در سالهای گذشته همچنین تحریمهای متعددی علیه شرکتها و افراد حقیقی مرتبط با سپاه پاسداران و گروههای شبه نظامی وابسته به آن چون حزبالله لبنان و حماس وضع کرده است اما تا امروز کلیت سپاه پاسداران به عنوان یک ارگان نظامی - عقیدتی را در فهرست سازمانهای تروریستی خود قرار نداده بود.
بیبیسی فارسی
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
در حاشیه سخنان اخیر دکتر ظریف
آقای دکتر ظریف که او را انسانی پاکدست، پاکنیت و از جهات گوناگون قابل ستایش میدانم، در اظهارت اخیرشان در تلویزیون مطالبی را در باره برجام و پیام معنایی انقلاب و جریان مقاومت گفتند که لازم دانستم نکاتی را مطرح کنم:
۱. تلاشهای دولت آقای روحانی با محوریت آقای دکتر ظریف برای حل بحران هستهای ایران و تصویب برجام بر مردم ایران پوشیده نیست و آنچه آقای ظریف در اظهارات اخیر در باره برجام و دروغپراکنیهای اصولگرایان علیه آن گفت، کاملا درست و صحیح بود؛ اما به نظرم این نکته نیز بر مردم و جامعه ایران پوشیده نیست که شخص آقای خامنهای مسئول شکست برجام بوده و نه عناصر افراطی اصولگرا. اینان همه مجری و پیگیر سیاستها و بلکه منویات ناگفته و نانوشته رهبری هستند و با یک کلمه و جمله رهبری میتوانند زیر و رو شوند.
۲. آقای ظریف از پیام معنایی انقلاب ۵۷ گفت که دیگر امروز من و هزاران چون من و اکثریت مردم ایران فهمیدهاند که دستاورد انقلاب ۵۷ برای ایران و مردمش چیزی جز ویرانی دنیا و دین و همه چیز آنان نبوده است و محصول این ۴۵ سال خلق هیولایی بوده که بسیاری از مقامات سابق و نخبگان و سیاستمدارانش را تحقیر و مرعوب، و صحنههایی رقتبار از سیاستورزی را تحت عنوان راهگشایی بر آنان تحمیل کرده است.
۳. در کمال شگفتی، دکتر ظریف از جریان مقاومت در منطقه دفاع کرده است که یکی از غیرعقلانی، غیردینی و غیرانسانیترین سیاستهای جمهوری اسلامی بوده است. آقای خمینی با بنیانگذاشتن شعار و سیاستی با عنوان محو اسراییل و منازعه دائمی با آمریکا و پیگیری مجدانه آن از سوی رهبر دوم، هزاران میلیارد دلار از ثروت مردم ایران و دهها هزار جان انسانهای بیگناه در ایران و منطقه را به فنا داد و هیچ توفیقی در این مسیر کسب نکرد و مقاومت، امروز در تحقیرآمیزترین شرایط و وضعیت تقابل با اسراییل است و نمایشهایی چون وعده صادق نتوانست التیامی بر زخم عمیق این تحقیرها باشد.
آقای ظریف چطور از کنار تحقیری که میدان ـ یعنی فرماندهی همین جریان مقاومت ـ بر ایشان به عنوان وزیر خارجه تحمیل کرد و به اعتراف خودشان، اختیارات او را به صفر رساند و تلاشهای او و دولت روحانی را برای تحقق برجام ناکام گذاشت، به راحتی میگذرد؟!
۴. آقای ظریف از حماس نیز ـ که چندین ماه است در برابر اسراییل مقاومت میکند و همچنان میجنگد ـ ستایش میکند و این را دلیل برتری قدرت معنایی بر قدرت مادی و تسلیحاتی میداند، در حالی که چه معنایی در جنگ ویرانگری بوده است که حماس با حمایت و هدایت ایران به شکلی وحشیانه آغاز کرد و بهانه را برای سرکوب شدید و بیرحمانه به دست اسراییل داد؟! رمز مقاومت حماس تا به امروز نه معنا که حمایتهای بیدریغ مادی و نظامی ایران در اتخاذ تاکتیک بسیار موثر و قوی و البته غیرانسانی حماس و حامیانش در حفر ۴۰۰ کیلومتر تونل در زیر ساختمانهای مسکونی و اداری و مساجد و بیمارستانهای غزه و به عبارت دیگر سپر قرار دادن غیر نظامیان بوده است که مانع پیشروی اسراییل شده است.
۵. آقای ظریف از شعار خون بر شمشیر پیروز است ستایش کردهاند، اگر مقصود این است که خون مظلوم بنیاد ظلم و ظالم را بر باد میدهد و حتما خون هزاران مظلوم ریخته شده بر زمین در جمهوری اسلامی امکان بقا و تداوم را از این نظام سلب کرده، سخن کاملا درستی است؛ اما اگر مقصود این است که با اتکای به خوندادن و تشویق انسانها به جنگهای غیرعقلانی و نابرابر، میتوان پیروزی کسب کرد_امری که از راهبردهای جمهوری اسلامی بوده_چنین اندیشهای هیچ بنیاد عقلانی و شیعی نداشته و محصول آموزههای مارکسیستی و اسلام سلفیِ انقلابیِ تکفیری است که جانمایه ایدئولوژی امامین انقلاب ۵۷ بوده است که جان صدها هزار انسان را ستانده و همچنان میستاند و البته از این نوع اظهارات آقای دکتر ظریف عزیز انرژیای دوباره میگیرد!
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
تلگرام نویسنده
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
«آوار شیفتگی»
نوشته مهراعظم معمار حسینی (مهری کیا)
تعداد صفحات ۳۰۰
چاپ سوم
«آوار شیفتگی»، داستان زندگی یک زن، یک مادر، یک همسر و یک فعال سیاسی است که زندگی خود و خانوادهاش را وقف اندیشه سیاسی و آرمانهایش میکند. اما با پشت سر گذاشتن فراز و فرودهایی، در برههای از زمان، پی میبرد که مسیر خطایی پیموده است و سپس، با عزم و ارادهای آهنین، زندگی متفاوت و نویی را آغاز میکند.
یادداشت زیر مقدمه نویسنده بر کتاب «آوار شیفتگی» است.
ما با خطاهایمان میآموزیم، نه با نبوغمان.
فرانسیس بیکن
در بهمنماه سال ۱۳۵۷ هجری شمسی انقلابی در ایران به وقوع پیوست. در مورد چگونگی وقوع انقلاب و پیامدهای آن کتابهای زیادی نوشته شده است و درآینده نیز نوشته خواهد شد. شرح رویدادهای منجر به انقلاب، به تعداد افراد و جریانهای سیاسی سرنوشتساز درآن دوره، متفاوت و متکثر است.
اواخر سال ۱۳۶۱ بر اثر دستگیری گسترده رهبران و کادرهای حزب توده ایران، وضعیت جدیدی در کشور به وجود آمد. حمله به حزب توده باعث خروج وسیع کادرها و اعضا این حزب از ایران شد. «سازمان فداییان خلق ایران - اکثریت» نیز در پی حمله به حزب توده ایران برای حفظ خود اقدام به خارج کردن اعضای رهبری و کادرهای خود از ایران کرد.
من که به عنوان یک زندانی سیاسی زمان شاه فعالانه در انقلاب شرکت کرده بودم، تنها پس از گذشت چهار سال از انقلاب ۵۷، مجبور به فرار از کشور شدم و همراه همسرم از اعضای رهبری سازمانی که عضو آن بودم، ناخواسته سر از شوروی در آوردم؛ و ناگزیر از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۸، حدود ۷ سال بههمراه خانودهام در آنجا اقامت گزیدیم. کشوری که اکنون دیگر از نقشه جهان زدوده شده است.
شخصاً اعتقاد به سوسیالیسم داشتم و آن سیستم را پاسخگوی مشکلاتی میدانستم که در جامعه میدیدم. برای من برقراری آن سیستم اوج رفاه و آزادی انسانها تعبیر میشد.
خروج اجباری از ایران و زندگی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، روزنه جدیدی در زندگی من و فهم من از دنیا گشود و باورهایم را به کلی دستخوش تغییر کرد. کتاب حاضر خاطرات من از آن دوره زندگی در کشورآمالها و رؤیاهای من است.
سپس مهاجرت از شوروی سوسیالیستی و زندگی در اروپا، فرصتی را برای من فراهم ساخت تا با ساختار و نظام حکمرانی لیبرال دموکراتیک از نزدیک آشنا شوم و تمایز میان دو نظام را دربیابم.
در این یادداشتها سعی کردهام تجربه شخصی خود را در سالهای زندگی در شوروی به تصویر بکشم. رویدادهایی که پایههای نظری افکار سیاسی من را زیرسوال برد و دگرگون ساخت.
در اغلب سطور این کتاب، تمرکز من معطوف بر رویدادها و حوادثی است که از بدو ورود به کشور شوراها باعث بهت و شوک من و تعداد بیشماری از همرزمان من شد. در عین حال و به موازات، سعی کردهام تا گوشههایی ازرویدادهایی را که بر زندگی شخصیام تأثیرگذار بودهاند را روایت کنم.
یاداشتها جملگی بر پایه برداشت شخصی من از دوران اقامتمان در شوروی است، گرچه در تدقیق بعضی رویدادها به تعدادی از رهبران سازمانی که به آن تعلق داشتم رجوع کردم.
از دوست گرانقدرم شهرام اتفاق که مشوق و همراه من در تدوین خاطراتم بود تشکر میکنم.
از دوست گرافیست و ژورنالیست عزیرم همایون فاتح که زحمت طرح جلد کتابم را تقبل کردند سپاس فراوان دارم.
از دوستان عزیزم آقایان فریدون و بهمن پرهام که زحمت بازبینی کتاب را متقبل شدند، سپاسگزارم.
مهراعظم معمار حسینی(مهری کیا)
بهار ۲۰۲۳ - آخن، آلمان
لینک دریافت نسخه رایگان «آوار شیفتگی»
■ این کتاب البته ارزش خواندن دارد و بسیار خوب، خوشخوان، روان و صادقانه نوشته شده است. اما در اصل، بیشتر یک کتاب ضد کمونیستی است که از سوی یک مارکسیست پیشین برای آگاهی دیگر مارکسیستهای پیشین از گونهی خودش و البته با هدف نیک، نوشته شده است. شاید بتوان گفت مانند کتابهای جورج ارول البته با درونمایهی تحلیلی و علمی نسبتاً ناچیز. شاید بتوان گفت که دلیل انتشار این کتاب بیش از آنکه احساس مسئولیت و صداقت خود خانم معمار حسینی باشد، تشویق و انگیزههای برخی ضدکمونیستهای ایدئولوژیک بوده است تا انتقال تجربهی جوانانی که با احساس پاک انسانی در سالهای میانی دههی ۱۳۴۰ با تأثیر پذیری از آنارشیسم و ماجراجویی چریکهای آمریکای لاتین، خود را مارکسیست میپنداشتند.
این کتاب، بخش کوچکی از داستان این گروه از مارکسیستهای گریخته به سراب کمونیسم واقعاً موجود را نشان میدهد که بانو معمار حسینی نه با هدف ضد کمونیستی، بلکه برای آشنایی دیگران با یک تجربهی آموزنده نوشته است. همانگونه که گفتم، کتاب کمتر از آموزهی علمی و تئوریک برخوردار است و میتوان آن در ردیف همان خاطره نویسی خانههای تیمی چریکهای فدایی ارزیابی کرد، البته در زندان سوسیالیسم واقعاً موجود. برخی دوستان دیگر هم چنین یادداشتهایی را در همین نشریه منتشر کردهاند.
با همهی اینها من خواندن این کتاب را به دیگران توصیه میکنم اما نباید این انتظار را داشته باشند که با خواندن این کتاب، مانند ادعای برخی پیشکسوتان، اشک از چشمانشان سرازیر شود و تجربه دو جهان را به چشم خود ببینند. مگر اندوه از دست رفتن یکی از فرزندان آن بانوی گرامی.
بهرام خراسانی. ۳۱ خرداد ۱۴۰۳
■ بانو معمار حسینی گرامی با درود و سپاس برای نوشته جالبتان
هم میهن گرامی، همه چیز نسبی است!
۱. حقوق ۹۰ روبل کرایه خانه ۶ روبل، چیزی در حدود ۱۰ درصد حقوق در بیشر کشورهای صنعتی و پیشرفته خیلی از مردم بیش از ۵۰ درصد حقوقشان را باید بابت کرایه خانه به پردازند و البته دولتها کمک می کنند.
۲. اینهم درست بوده است که در شوروی سیستم استعماری و بهره کشی خصوصی وجود نداشته، اما سیستم هزار و یک درد، بیدرمان! دیگر داشته، که شما هم آنرا گفتید.
۳. سخن من اما بیشتر بر سر این است که چرا دروغ، رشوه، فساد و پسافتادگی در ازبکستان، آذربایجان و آسیای میانه بیشتر از مینسک و مسکو بوده است؟ من سه کشور بالتیک را هم بر آنان میفزایم. سه کشوری که از نظر فرهنگی، علمی و اجتمایی هم در پیش از شوروی، م دوران شوروی و هم پساز آن پیشرفتهتر و مدرنتر بوده و هستند. اینگونه نسبی است که جامعه فرانسه از بالتیک پیشتر و بالتیک از روسیه و روسیه از آسیای میانه و قفقاز!
اما در باره آسیای میانه سخنی جنجالبرانگیز انگیزتر دارم اگر در آسیای میانه ۲۰۰ سال روسیه تزاری، شوروی و حتی سایه همین روسیه امروزی نبود، امروز ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ترکمنستان و قزاقستان چیزی کما بیش مانند افغانستان بودند، مگر افغانی ها افتخار نمیکنند که هیچگاه مستعمره نبودند! در این باره برابری افغانستان و تاجیکستان همه چیز را روشن می کند. تاجیکستانیها نزدیکترین کشور و ملت به افغانستان هستند، تاجیکستان خانه فقیران شوروی پیشین شناخته میشود، اما شما هنگامی که از مرز افقانستان وارد تاجیکستان میشوی مانند این است که از یک جهان سده میانی وارد یک کشور سده بیستم شدهاید!
آری استعمار دست کم در برخی از مستعمرهها دو چهره داشته، هر چند بدیها بر خوبیها بچربد. من باور دارم که اگر همین روسیه امروزی نبود در ۱۹۹۰ اسلامیستها و آخوندهای ایرانی-تاجیکی تاجیکستان را خورده بودند. من آنجا بودم! هر چند که شوربختانه باور دارم، که سر انجام آسیای میانه هم اسلامستان خواهد بود و مانند مور و ملخ هر ساله زیاد و زیاتر میشوند. حقوقی که همین امروز زنان در همه آسیای میانه بر جا مانده از زمان شوروی دارند نه در ایران و نه افقانستان و خیلی از کشورهای اسلامی و نا اسلامی پیرامون ندارند.
اینکه ایران مانند افقانستان نشد و از نظر سرویس، فراورده های نیمه صنعتی و صنعتی و خوراک و پوشاک روزگار بهتری از شوروی داشت به خاطر پیوندد و همکاری تنگاتنگ ایران با غرب و بویژه آمریکا در چند دهه شاهان پهلوی بود. بازهم نسبی، با خوبی و بدیهایش. من باور دارم اگر همان کمونیست لنینی در کشوری مانند فرانسه یا ایتالیا و آلمان پیروز می شد، بدون پتک و فرمان روسی، ما کم و بیش سوسیالیسمی انسانیتر، پیشرفتهتر میداشتیم. به زبانی دیگر برای پیاده کردن هر نوع ایدولوژی، راه و حکمروایی در یک جامعه و کشور به انسان های با فرهنگ، اندیشور و با دانش نیاز داریم. و از همین رو ما ایرانیان در پی دو انقلاب با آن همه فداکاری،امید و نبرد، در هر دو شکست خوردیم. شکست ما نه به خاطر امریکا، روسیه و یا جن و پری بودند، ما خود آماده نبودیم و چه بسا نیستیم. شوروی و کمونیسم که آزمایش بزرگ و دلاورانه میلیونها انسان باورمند و پاک بود که در شعارهای پوچ و دروغ و فرهنگهای دیکتاتوری و فساد همان ملتها سرانجام به زانو در آمد. لنین و استالین و برژنف همان اندازه با فرهنگ، انساندوست و مهر بان و پاک دست بودند که ملایان مشروطه امامان خمینی و خامنهای و امت همیشه در صحنه!!!
بازهم سپاس و خوشحالم که امروز زندگی آرام و شادتری دارید.
کاوه
■ جناب کاوه درود بر شما. گویا دربارهی نقش فرهنگی مردمان هر سرزمین به درستی نوشتهاید: «....اگر شوروی و حتی سایه همین روسیه امروزی نبود، امروز ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ترکمنستان و قزاقستان چیزی کما بیش مانند افغانستان بودند. گرچه من هم مانند بسیاری دیگر نقد بسیار بر دوران شوروی و به ویژه روسیهی تزاری و پوتین دارم، اما همین امروز هم در هر جای جهان، پرداخت تنها پنج درصد حقوق بابت هزینهی مسکن آرزوی هر انسانی است. متأسفانه با روشی که هم اکنون دولتهای غربی در پیش گرفتهاند و از طالبان و دیگر تروریستهای اسلامی در پیش گرفتهاند، دور نیست که به زودی همهی اروپا نیز به چیرگی اسلامگرایان در آید.
شاد باشید. بهرام خراسانی سوم تیر ۱۴۰۳
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
صادق زیبا کلام و دیگر بیماران صعبالعلاج زندانی را آزاد کنید!
بهنام خدا
خبر گستردهشدن بیماری سرطان آقای دکتر صادق زیبا کلام استاد بازنشسته دانشگاه تهران در زندان موجب تاسف و نگرانی بسیار شده است. متاسفانه در سالهای اخیر تعدادی از زندانیان که گرفتار بیماریهای صعبالعلاج بودهاند، درنتیجهی عدم انجام مراحل درمان، دچار خسارتهای جبرانناپذیر شده یا حتّی جانهای خود را ازدستدادهاند. در اینگونه موارد کوتاهی دستگاه قضایی در رعایت حقوق زندانی، ازجمله خودداری از ارائهی مرخصی استعلاجی یا آزادی مشروط نابخشودنی است.
ما امضا کنندگان زیر مجدانه خواهان آن هستیم که هر چه زودتر نسبت به آزادی آقای دکتر صادق زیباکلام و سایر زندانیان مشابه که با بیماریهای صعبالعلاج مواجهاند، اقدامشود تا زمان معالجه عاجل ایشان نزد خانواده بیشازاین بهتعویق نیفتد.
اسامی:
زهره آقاجری، زهرا آقاخانی، رضا آقاخانی، ایمان آقایاری، مسعود آقايى، محمدصادق آخوندی، ابوطالب آدینهوند، امير آریازند، شاپور آرین، محمّد آزادی، سیدیعقوب آلشفیعیفومنی، فروزان آصفنخعى، حمید آصفی، مهرداد آهنخواه، محمدرضا آهنی، علی آهنینپنجه، محمدرضا آقاابراهیمی، مژگان اورند، محمد ابراهیم زاده، غلامحیدر ابراهیمبایسلامی، زهرا ابراهيمى، اکبر اجرایی، هادی احتظاضی، مهرداد احمدزاده، محمدرضا احمدی، ایمان احمدی، پیمان احمدی، مسعود احمدی، بهمن احمدیامویی، زهرا احمدیپور، رامین اخلومدی، بهمن ارجمند، حسین ارغوانی، عبدالحمید اسدپور، حسین اسدی، صفر اسلامى، حسین اسماعیلی، زینب اسماعیلی، احمدرضا اشترى، دانیال افتخاری، منصور افشارمحمدیان، رضا افضلزاده، عباس اقبال، کرامت اکبری، سیدعبدالمجید الهامی، مرتضی الویری، جواد امام، قاسم امامزاده، محمدرضا امامی، شهربانو امانى، نرگس امجد، فریدون امیری، حمیدامین اسماعیلی، محسن امينزاده، فرزانه امینی، رضا امینی، مهدی امینیزاده، اکبر امینیارمکی، هوشیار انصاریفر، حسن ایزدی، سهیل ایزدی، مصطفی بادکوبهایهزاوهای، هاشم باروتی، محسن باستانی، هاله باستانی، محمود باقری، محسن باقری، داوود باقری، سعید باقری، مريم باقى، آرزو باهر، جمال بایزیدی، محمدرضا بخشیمحبی، مریم بدخش، اميدرضا بردبار، محسن برزگر، مجتبی برزگر، افسانه برزویی، بهمن برنادل، اشرف بروجردی، فرشته بقایی، رویا بلوری، علیرضا بنیعلی، ژیلا بنییعقوب، شکرالله بهادری، امیر بهمنی، ناصر بهمنی، کاظم بهنام، فریبرز بيات، بهنام بیات، حسین بیغم، فاطمه بیگدلیآذری، مطهره پارسی، محسن پاينده، مسعود پدرام، یوسف پرژک، مهناز پزشک، مهدی پناهی، عباس پوراظهری، حسن پورعظیم، الهه پوركريمى، حسن پويا، کامران پیامانی، حبیبالله پیمان، وفا تابش، مصطفى تاجزاده، محمدرضا تحویلداری، علی تقیپور، عزتاله تقواييان، مجید تقیلو، غلامحسین تکفلی، مجتبی تهرانی، فرهاد توانا، ناهيد توسلى، فرشاد توماج، محمد تیموری، محمد تیموری، درخشنده تیموریان، حسین ثاقب، مریم ثروتی، حسین جزایری، مهرنوش جعفری، حسین جعفری، فریبا جعفری، جعفر جودکی، امین چالاکی، سهيلا چترآبگون، محمد چهره، اميرحسين حاجبيان، ناصر حاجیان، مرضیه حاجیهاشمی، عزیزالله حاجیولیئی، حسین حاصلی، حبیب حسننژاد، سعید حجّاریان، فرزانه حجت ، مهرداد حجّتی، طیبه حسنلو، محمدعلی حسننژاد، فاطمه حسنى، سیدعلی حسینی، سیدسعید حسینیرکنآبادی، سیدآرش حسینیمیلانی، عبدالکریم حکیمی، منصوره حمصیان( مدنی)، محمدحسین حیدری، حمیدرضا خادم، مسعود خادمرضاییان، علیرضا خادمی، کیانوش خاکسار، حوریه خانپور، جهانبخش خانجانی، مژگان خانزاده، شبنم خانمصدق، هادی خانیکی، علیاصغر خدایاری، امیر خرم، گیتی خزاعی، همایون خسروی، علیرضا خلج اسدی، محمدحسین خلیلیاردکانی، محمود خواجهنژاد، محمدحسین خوربک، ابراهیم خوشسیرت، بهرام خیری، سعید دارابی، اکبر دانشسرارودی، ناصر دانشفر، احمد دانشی، محمد داوری، رضا دبیر، سعید درودی، فرهاد دریوش، احمدرضا دستغیب، وحید دستگاهدار، عباس دعاگویی، امیرخسرو دلیرثانی، علیرضا دمساز، محمد دهقان، طاهره دهقان، فرهاد دهقان، سولماز دهقانی، شهاب الدین رحیمی، وحید ذوالفقارلو، عباس راستیبروجنی، احمد رایجی، محمدصادق ربانیاملشی، زهرا ربانیاملشی، علیرضا رجایی، حسین رجایی، سهیلا رجایی، الهه رجایی، مهدی رجبی، علیرضا رجبیان، آبراهام رجبیان، محترم رحمانی، محسن رحمانی، جواد رحیمپور، على رحيمى، زهرا رحیمی، احسان رزاقی، جلال رستمکلایی، رضا رستمی، یونس رستمی، مصطفی رستهمقدم، سیدضیاءالدین رضاتوفیقی، بهمن رضاخانی، محمّد رضایی، خسرو رضایی، ایرج رضایی، حسین رفیعی، بهرام رفیعی، قاسم رمضانپور، علیرضا رنجبر، محمد رهروانی، محمدجواد روح، محمدحسین روشن، تورج ریحانی، سيدرضا رئيسكرمى، حمیده زارع، رقیه زارعپورحیدری، حسن زارعمویدی، علیرضا زارعی، فیاض زاهد، سیدهحمیده زرآبادی، جعفر زمانی، رضا ژند، فضلالله ساجدی، علیرضا ساریخانی، احمدرضا سازگارنژاد، جلیل سازگارنژاد، نرجس سالاری، رضا سالیانی، مهرداد سایهوند، ملیحه سبطی، مرتضی سبطی، مسعود سپهر، علی ستارخان، محمد ستاریفر، محسن سجادی، سیدمحمدعلی سجّادی، حامد سحابی، عیسی سحرخیز، علیرضا سحرخیز، حسین سربندی، علیرضا سرفرازی، میثم سعادت، بهزاد سعيدپور، عبدالله سلامی، پروانه سلحشوری، حسين سليمانى، داوود سلیمانی، مرتضی سورانه، مهدی سیفحسینی، جعفر شاپورزاده، على شالفروش، افسانه شاهبداغ، احسان شریعتی، سعید شریعتی، علی شریعتی، الهام شریفی، مهرداد شریفی، اسماعیل شریفی، مهدی شعبانیخلج، ازهرالسادات شفیعی، علیمحمد شکوری، حسن شکورینسب، علی شکوهی، حمید شمس، کوروش شمسی، علیاکبر شمشیری، پرویز شهپر، مجتبی شهریاری، مینا شهنی، شادیه شهیدی، علی شیخالاسلامی، بهرام شیخنژاد، فاطمه شیری، مریم شیرینسخن، فیروزه صابر، یاسمین صابریان، مسعود صادقی، محمود صادقی، فاطمه صادقی، مرتضی صارمی، علیرضا صافی، محمد صحتیسردرودی، سرور صحرانورد، افشین صحرایی، زهرا صدراعظمنورى، فاطمه صدرعاملى، سعید صدقیانی، نیما صفار، مانی صفار، علی صفاردستگردی، ابوالحسن صفری، سیدمعروف صمدی، کیوان صمیمی، محمدعلى صنيعىمنفرد، محسن صنیعی، فیصل ضرغامی، طاهره طالقانیعلایی، فاطمه طاهرى، امیر طاهری، شهابالدین طباطبایی، سید محمد طباطبایی،غلامرضا ظريفيان، على ظفرزاده، مهناز ظهيرنژاد، رحیم عابدانزاده، اسداله عابدى، کریم عابدی، حمیدرضا عابدیان، شهاب عالیشاه، مرتضی عباسزاده، فریبا عباسقلیزاده، احد عبدالحسینوند، سیما عبدلی، علیرضا عبدی، جهانگیر عرب، فیضالله عربسرخی، محسن عربى، روئین عطوفت، احمد عظیمی، سیدهادی عظیمی، اسماعیل علوی، علیرضا علویتبار، مرادعلی توانا، گودرز علیزاده، هانیه علیزاده، محمد علینی، محمود عمرانی، محمدرضا غفاری، عباس غیاثی، فرشید فاریابی، منیژه فتحی، گلشن فتحی، امید فراغت، ندا فرامرزيان، ژاله فرامرزيان، علیمحمد فراهانی، فاطمه فرجالهی، علیرضا فرزین، محمد فرسویان، محسن فرشاد، سعید فرمد، الهه فرمد، امیر فریدافشار، محمدطاهر فقیه، اسماعیل فکوریازارکی ، مرتضی فلاح، حسین فلاح، کاوه فلکافلاکی، آراز فنی، اشکان فیاضبخش، شهیندخت قاسمی، مریم قدس، ابوالفضل قدیانی، محمدرضا قرآنی، محمد قربانی، سحر قربانی، علی قلیزاده، مهدی قمشی، رحیم قمیشی، نظامالدین قهاری، على قهرمانی، فرج كميجانى، الهه كولايى، محمد کارخانهچین، مرتضی کاردر، رحمان کارگشا، عباس کاظمی، زهره کامرانآزاد، حسین کبیر، علی کدخدازاده، محمدرضا کدیور، حسین کربلایی، محمدرضا کرمسروری، جواد کرمی، یوسف کرمی، مجید کرمیقراچه، محمدحسین کروبی، جمیله کریمی، امیر کسریکیانی، نوشین کشاورزنیا، مهدی کلانتری، علی کلائی، هما کلهزی، احمد کنعانپور، صدیقه کنعانی، پروین کهزادی، مهدی کوچکی، ناهید کوهشکاف، مهدی کیانی، بهناز کیانی، رضا کیانی، امیرحسین کیهانپناه، بهروز گرانپايه، بیژن گلافرا، ناصر گلابادی، کتایون گلرخ، محمدحسن گلرخيان، مجتبی گلسرخ، پریسا گنجی، حسین گنجی، فاطمه گوارایی، مسعود لدنی، حبیبالله امیری، کرامتالله اکبری، مسعود مانیان، سیدمرتضی مبلغ، حسین مجاهد، مصطفی محبکیا، مجيد محتشمى، فخرالسادات محتشمىپور، زهره محققی، شاهرخ محمدبیگی، مسعود محمدحسینی، جلال محمدلو، علیرضا محمدی، سیدفرزاد محمدی، اروجعلی محمدی، نسرین محمدی، محمّد محمّدیاردهالی، جاماسب محمدیبخارایی، مهدی محمودیان، محمدعلي محمودیمقدم، سعید مدنی، صادق مديرى، احمد مرادی، ندا مرادی، قاسم مرادی، مهدی مرادی، عبدالله مرادی، کمال مرادینمین، مینو مرتاضی، علی مزروعی، طالب مستاجران، جلیل مسعودیفر، زهرا مشتاق، مجید مطلق، مهدی مطیعیزاده، مهدی مظفری، کاظم معتمد، احمد معصومی، مریم معلمان، علیرضا معیری، بدرالسادات مفيدى، صدیقه مقدم، محمدرضا مقيسه، اصغر ممبینی، مهدی منتظرقائم، احمد منتظری، سعیده منتظری، نوگل منشوری، احسان منصوری، مهدی منفرد، حسن منیعی، علی مهرآبادی، عبدالحمید مهیمنی، محیا موحدمنش، عباس موسایی، ماريا موسوى، میرطاهر موسوی، علیاکبر موسویخوئینی، شهيندخت مولاوردى، عقیل مومنی، عبدالله مومنی، محمدرضا ميراحمدى، سیدعبدالله میراکبری، محسن ميردامادى، اسماعیل میرزایی، سيدمحمود ميرلوحي، سیدسعید میرمحمدی، سيدحسين ميرى، سعید نادری، جعفر نامدار، محمد نانکلی، مریم نراقی، زهرا نژادبهرام، مسعود نصيرى، مهدی نصیری، علی نظری، سعید نعیمی، حسین نقاشی، طاهره نقىئى، محمود نکوروح، فرشته نکووقت، علیمحمد نمازی، لیلا نوحیطهرانی، حسین نورانینژاد، حسین نوریزاده، غلامعلی نیشابوری، علی نیکجو، سودابه نیکخواه، محمّدامین هادوی، موسی هاشمزاده، مسیح هاشمی، عباس همتی، مسعود هوشمندرضوى، مجید وثوقی، علی ورامینی، صدیقه وسمقی، اصغر وطنخواه، حسین وفاپور، اعظم ويسمه، علیاكبر يابسى، مناف یحییپور، هادی یزدانی، محمد یعقوبیآوه، مریم یوسفی.
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
به بهانۀ دستگیری ایشان، و نیز سکوتی که راجع به این موضوع صورت گرفته، چند نکته را میخواهم مورد اشاره قرار دهم و در مورد قیمتهای روز آن هم مختصری چانهزنی کنم.
قبل از هر چیز اینکه آقای زیباکلام را در دستۀ اصلاحطلبان جای میدهند و سپس به او حمله میکنند، برایم جای سوال جدی بوده است. برای من خیلی مفهوم نیست که به چه معنا او از این دسته است!؟ بله، این را میدانم که ایشان مخالف حملۀ نظامی به ایران بوده و گاهی حتی سخنانی عجیب در این زمینه گفته، یا اصلاً نوع رفتار ایشان از مناظره و سخنرانی در بنگاه بوق و رنگ تا حمایت ایشان از برخی شخصیتهای سیاسی همچون آقای هاشمی رفسنجانی، او را از زمرۀ آنانی که باور به هیچ چیزی از این قبیل ندارند جدا میکند، ولی این کافی نیست تا او را اصلاحطلب به معنای اصطلاحی کلمه در ایران امروز حساب کنیم.
از قضا، لااقل به تصور من، بدترین نقطهضعفهای «اصلاحطلبان» همان چیزهایی است که زیباکلام آیین-نامۀ خود میدانست. بیست و پنج سال پیش (چند صباحی پس از دوم خرداد) در مقالهای با نام «میراث چپ مذهبی» گفتم که مبارزه با امریکا یکی از گشادترین پارگیهای این جریان است. کدام اصلاحطلبی اینطور دشمنی با امریکا و اسراییل را رد و طرد کرده؟ و کدام اصلاحطلبی اینطور از رضاشاه و شاه تکریم یا لااقل رفع اتهام کرده است؟ در مقام دفاع از همۀ گفتهها و مواضع آقای زیباکلام نیستم، ولی توپیدن و تاختن به ایشان را، چه تحت عنوان مسخرۀ سوپاپ و چه اصلاحطلب، هم خطا میدانم هم ناسپاسی.
دقت کنیم که دو دسته هستند که حتی اگر سخنشان راست باشد، نوع جنجال و بدزبانی آنها در فضای مجازی راهی به دهی نمیبرد: یکی تندگویان خارجنشینان و دیگری ایدیهای غیرواقعی. نه مهاجرت گناه است و نه آیدی فیک داشتن. ولی این هنری نیست که در پناه امنیتی که از آن حاصل میشود به حکومت سخت بتازید و سپس هرکس سرسوزنی با شما فاصله دارد طرد و تحقیر و فحشمالی کنید. اساساً فحش دادن دائم حتی به حکومت هم افتخاری نیست و دستکمی از نفرینکردن در رسم قدیم ندارد.
آقای زیباکلام اولاً آدم خوبی است؛ به سادهترین و غیرسیاسیترین معنای کلمه. یعنی کسی که اهل مهربانی و لبخند است و همنشینی و همزبانی با او بسا که حس خوبی به آدم میدهد. بدخواه و کینهتوز نیست، آشتیخو و صلحگرا است. دوم اینکه شجاع است. نه در معنای درافتادن با حکومت. ابداً! البته آن هم شجاعت میخواهد، ولی او شجاع است از این نظر که کتاب «ما چگونه، ما شدیم؟» را نوشت. یعنی با اصول مسلم روشنفکری قرن بیستمی درافتاد و باورهای سست ولی عمیقاً ریشهدار هم نخبگان و هم شاید اکثریت عامۀ ایرانی را، سه دهه پیش، به باد انتقاد و تمسخری گرفت که کمتر کسی اساساً چنان درکی داشت تا چه رسد به جرأت طرح آن.
سوم اینکه اهل درک و فهم و بده-بستان فکری و منطقی است. اینکه گاهی بنا به ماهیت بیشفعالی رسانهای و مجازی در رویدادهای سیاسی و اجتماعی روزمره دچار سهو و خطاهایی میشده، شاید، ولی در اصل و عمدتاً اهل درک و داد بوده است. بلاقیاس ولی تاحدودی همچون کسانی که ایشان مدافع نقش مثبت تاریخی آنها بوده است، ما یک بدهی از این جنس، یعنی جبران کجفهمی و قدرناشناسی نسبت به خود او داریم، چنانکه نسبت به بالادست پیشین داشتهایم.
اینکه وضع سلامت ایشان چگونه شود و آزادی از حبس، نمیدانم؛ ولی میدانم که او یک انسان، صاحب اندیشه و نظریهپرداز، روشن-فکر و فعال عرصۀ عمومی است که تاریخ منصف از او به خیر و به بزرگی یاد خواهد کرد.
@mardihamorteza
تلگرام نویسنده
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ -
Tuesday 25 June 2024
|
ايران امروز |
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|