شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ -
Saturday 23 November 2024
|
ايران امروز |
در اخبار فضای مجازی به پیشنهادات فعالینی بر خورد میکنیم که از آقای رضا پهلوی برای مدیریت گذار از جمهوری اسلامی به گروه خودشان دعوت نمودهاند. به دنبال ایشان عدهای به تبلیغ و شایستگی ایشان در این امر پرداختهاند. آقای رضا پهلوی دعوت را قبول نکرده و میخواهد گروه خودش میداندار باشد. خندهدار در اینجاست که همه این گروهها میخواهند سردسته باقی بمانند و در ضمن به نظرشان میرسد که استفاده از نام آقای رضا پهلوی بر میزان ارزش ایشان در انظار میافزاید. این دستههای کوچک فعالین اغلب شماره نفراتشان را، که معلوم نیست تعدادشان چقدر واقعی باشد را به رخ یکدیگر و بقیه میکشند.
در مورد یک گروه که از «شاهزاده» دعوت کرده بود که به ایشان برای شرکت در مدیریت گذار به پیوندند، یکی از جمع گروه، آقایهاشم خواستار، خارج شد که من در گروهی که با سلطنتطلبان همگام شود باقی نمیمانم. و اضافه کرد که من میخواهم فرزندم در کشوری بزرگ شود که اجازه داشته باشد در منزلش هر کتابی که میخواهد را داشته باشد و مانند دوران شاه خانهها را برای پیدا کردن کتابهای مضر جستجو نکنند و احیاناً صاحبخانه را برای کشف کتابی که مورد نظرشان نیست از خانهاش به «قزل قلعه» نبرند!
چند نفری در خارج از کشور با انجام مصاحبه تلویزیونهای طرفدار نظرشان کوس اعلام مدیریت دوران گذار را نواختند. این افراد و گروهها که در عمل راهی بجائی نبردهاند و در پله ی اول در جا میزنند و انگشتشماری ناآگاه و یا به دنبال همان نظرها را به دور خود جمع کردهاند و میخواهند بهزعم خود نشان دهند که از عهده کار مدیریت گذار از جمهوری اسلامی بر میآیند. نقش همه ایشان کوچک کردن جبهه ملی ایران و رهبرانش است تا بهزعم خود مردم ایشان را به بینند.
مصاحبه یکی از ایشان تنها فحاشی به جبهه ملی ایران و رئیس هیآت اجرائیه آن دکتر حسین موسویان است و نه بیش! فرد دوم که مصاحبههای بیشتری در همین زمینه انجام داده است کمی مؤدب تر همان بدگوئیها را به زبان نرمتری اظهار میدارد. ایشان چند سال پیش با دسته گل سراغ آقای رضا پهلوی رفتند که ایشان واقعاً واجد شرایط رهبری میباشند و در بالای جمع قراردارند و لیاقت رهبری مبارزه با ایشان است و قول و قراری با آقای رضا پهلوی روی این امر گذاشتند ولی آقای رضا پهلوی بیتوجه به قرار و مدار گذشته، رفتند دنبال گروه خودشان: شورای تشکیل شده و صحبت همکاری با گروه پیشین را کنار گذاشتند که باعث رنجش گروه دعوت کننده شد. این آقا امروز در مصاحبههایش این گذشته را بیاد میآورد و میخواهد که رضا پهلوی به جمع سکولار دمکراتیک ایشان به پیوندد. آقای رضا پهلوی که تا کنون چند گروه طرفدار و دور و بر خود را عوض و بدل کردهاند و هنوز دنبال تشکیل «گروه بهتری» هستند!
همه این گروههای کوچک دنبال وارد کردن دیگری در سازمان خودشان هستند. به عبارتی این جمعهای کوچک و افراد بی محتوای آنها که تنها به دنبال بدگوئی به جبهه ملی ایران و رهبرانش هستند بازی را باختهاند و به هر دری که زدهاند جائی قابل اهمیت نیافتهاند و این حملات وقت و بی وقت ایشان به جبهه ملی ایران و رهبرانش، پایه در رقابت ایشان با سازمان پرافتخار جبهه ملی ایران را دارد. این حملات به جبهه ملی و رهبران آن از روی بغض و عداوت و حسادت است تا صلاح و راستی.
آقای طرفدار سکولار دموکراسی که طوری عمل مینماید که میخواهد خود را واضع سکولار دموکراسی در امروز معرفی نماید. در عمل هر چند صباحی ایده جدیدی را ارائه دادهاند، از افکار مذهبی شدید گرفته تا همکاری نزدیک با قطب زاده در صدا و سیما و در مرتبت آقای خمینی نوشتن، خود را تنها «نویسنده» خواندن و کاری به سیاست نداشتن و سپس گشت و گذارهای سیاسی که گفتنش طولانی است. با این مشخصات عنوان «منارجنبان سیاسی» بهخوبی معرف ایشان است: «هرلحظه بهشکلی بت عیار درآمد».
ایشان در مصاحبههایش جبهه ملی را چند دسته معرفی میکند که لذا کاری از پیش نخواهند برد در حالیکه در دسته بندیهای جبهه ملی همگی یک هدف و آرمان را دنبال میکنند و راه رسیدن به آن را از طریق صلح آمیز نشان میدهند. اختلافات ایشان به دلیل اختلاف سلیقه و اختلاف نظر در مواری میباشد که اغلب شخصی است. که باید در دراز مدت اصلاح شود ولی با جدائیهای سازمانها و دستهجات دیگر که جدائی ایشان از همدیگر بر روی اصول عقایدشان هست، بسیار فرق دارد. ایشان فراموش میکنند که سایه سنگین دیکتاتوری بر ایران جلوی گردهمائیهای سیاسی و اجتماعی را گرفته است. جبهه ملی ایران هر از چند بار که میخواهند گردهم آیند و سرو صورتی به سازمان خود بدهند مورد تهدید و حملات سازمانهای امنیتی دستگاه حاکم قرار میگیرند و گردهمائی انجام نمیشود. این امر مهمترین دلیل چند شاخگی سازمان است. حکومت حساب شده اجازه نمیدهد که ایشان سازماندهی خود را انجام دهند. و بدنبال آن درهم ریختگی سازمانی و انشعابات شخصی و خصوصی ایجاد میشود.
فکر سکولار دموکراسی از ابتدا در سازمان جبهه ملی ایران حاکم بوده است. نگاه کنید که چگونه دکتر مصدق همکاریهای خود را با آیت الله کاشانی کم نمود تا کاشانی و نزدیکیاش به شاه علنی شد و اسناد سفارت امریکا نشان داد که با CIA در تماس بوده است. مصدق وقتی فدانیان اسلام از او خواستند که رسومات [۱] که مشروبات الکلی زیر نظر آن بود را به بندد، مصدق در پاسخ گفت این امور مربوط به تصویب مجلس شورای ملی است و پیشنهاد ایشان را رد کرد. این کار سبب مخالفت فدائیان اسلام با مصدق شد که در بازار به روی زنان بی حجاب اسید میپاشیدند. دکتر فاطمی وزیر خارجه با شرف او را ترور کردند و... آقای خمینی در اول انقلاب عکس نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام را بالای سرش قرار داده بود که در هنگام سخنرانی مردم از اهمیت نواب صفوی با خبر شوند! بزرگ کردن بیش از حد شیخ فضلالله نوری دشمن مشروطه بماند.
مبتکر «سکولار دمکراسی» صحبتهای نادرستی درباره مصدق طرح میکند و آنگاه از آن صحبتهای نادرست نتیجه گیری علیه مصدق میسازد. او در یکی از این مصاحبههایش میگوید مصدق قدرت مقابله با تودهایها را نداشت و لذا از کودتا که میتوانست بساط تودهایها را جمع کند خوشنود و راضی بود. ایشان تئوریهای آقای میرفطروس[۲] را بهزعم خود «تثبیت شده» اعلام میکند. در حالیکه حزب توده پس از انشعاب بزرگ در حزب توده به سردمداری آقای خلیل ملکی و سایر روشنفکران آن زمان و بالاخره تشکیل حزب نیرومند نیروی سوم[۳] قدرت گذشته خود را بسیار از نظر سیاسی از دست داد. اسناد سفارت امریکا نشان میدهد که بخشی از عملیات اخلالگری کودتاگران در نشان دادن غلط حضور توانمند تودهایها در کشور بود، که مردم و بهخصوص روحانیون را بترسانند. حتی در هفتههای آخرپیش از ۲۸ مرداد رهبری برنامههای تودهایها در خیابانهای تهران را گردانندگان کودتا در دست داشتند!
آقای سکولار دموکرات، دولت مصدق و ایشان را ضعیف معرفی میکند. در حالیکه قیام تاریخی ۳۰ ام تیر ۱۳۳۱ و پشتیبانی تاریخی و بیدریغ مردم از مصدق که بهفرمان شاه از دولت ملی برداشته شده بود بهترین سند قدرت دکتر مصدق با پشتیبانی وسیع مردم ایران بود. ایشان پشتیبانی کنونی مردم در ایران از دکتر مصدق و جبهه ملی را نادیده میگیرند. حرکت عکسهای مصدق در دست جوانان در دانشگاه و خارج از آن را از یاد میبرند. یادشان رفته که رهبران و دست نشاندگان دولتهای دیکتاتوری، محمد خاتمی، احمدینژاد و ظریف را «مصدق» این دوران خطاب کردند. این برای آقای سکولار دموکرات معنیای نداشت که میخواهند خود را از این طریق به مردمی که هوادار دکتر مصدق هستند بچسبانند؟
مصدق در شروع کار نخست وزیریاش، برنامه خود را محدود به اصلاح قانون انتخابات و ادامه کار «نفت» نموده بود. در اصلاح قانون اتتخابات به دنبال اضافه کردن حق رأی زنان در قانون انتخابات بود. این تصمیم، مصدق را مواجه با مخالفت شدید آیات عظام نمود که همانطور که خود در خاطراتش اشاره میکند شش آیتالله اعظمی ضمن نامهای از او خواستند که این کار را کنار بگذارد وگرنه با ایشان در مقابله قرار خواهد گرفت. مصدق که مسئله نفت و مبارزه با دخالتهای استعماری انگلیس در ایران برایش اهمیت اصلی را داشت وارد درگیری بزرگ حق انتخابات زنان نشد و آن را به زمان دیگری موکول کرد. فراموش نکنیم که یکی از درخواستهای عمده خمینی در واقعه و شورش خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ حذف حق رأی زنان در انتخابات بود. اینکه بعد از انقلاب ۱۳۵۷خودش اجازه شرکت زنان در انتخابات را داد به دلیل قدرت بزرگی بود که پیدا کرده بود و اینکار خطری برایش به حساب نمیآمد. با این ترتیب زنان بسیاری را پای صندوق انتخابات کشاند. بیشتر همانگونه که انتظار داشت، زنانی که فرصت رشد اجتماعی پیدا نکرده بودند بسیار از زنان تحصیل کرده و روشنفکر فزونی داشتند و در پشت خمینی قرار میگرفتند.
تمامی برنامههای دولت مصدق مبنی برسکولار دمکراسی بود که چند نمونه از مقاومت ایشان در برابر نیروهای تند رو مذهبی را نشان دادم. که خیلی جلو تراز انتشار حرفهای مبتکر خودساخته سکولار دموکراسی امروز بروز نمود. شما اشاعه سکولار دمکراسی را در دولت دکتر شاپور بختیار نیز بهوضوح میبینید. این حقایق را همه دیدیند و همه میبینند به جز مبتکر سکولار دمکراسی که بهجز خودش که خیلی هم دیر آمده باقی را نادیده میگیرد.
یکی دیگر از مصاحبهکنندگان در مصاحبه خود تنها به جبهه ملی و دکتر حسین موسویان رئیس هیآت اجرائی تاخته و هر فحاشی که لایق خودش و قماش مانند خودش میباشد را نثار ایشان نموده است. دکتر حسین موسویان، رئیس هیآت اجرائی جبهه ملی ایران که از زمان دوران دانشجوئی در دانشگاه تهران در سالهای ۳۹ به بعد از فعالین دانشجوئی بوده است، بارها در زمان شاه بخاطر فعالیتهای سیاسیاش در دانشگاه به زندان افتاد. ایشان در فارغ التحصیلی با داشتن درجه دکترا میبایست درجه ستوان یکمی را احراز نمایند ولی ایشان را به دلیل مبارزات آزادیخواهانه ایشان در دوران دانشگاهی با درجه سربازی در دوران خدمت نظام وظیفه مجبور ساختند. ایشان فعالیت سیاسی در جبهه ملی برای آزادیخواهی را تا به امروز با صمیمت و با اعتقاد راسخ ادامه دادهاند. حمله به ایشان عنوان حمله به رهبری جبهه ملی را دارد. حمله کنندگان از گروههای مختلف به ایشان، نمایش ضعف و شکست فعالیتهای خودشان و سازمانشان را منعکس مینمایند.
همانطور که در مقالات گذشته اشاره نمودم آقای رضا پهلوی فرزند محمدرضاشاه مسؤلیتی در امور خلاف و جنایاتی که در زمان شاه گذشته اتفاق افتاده است را ندارند چون ایشان در آن زمان خردسال بودهاند و مرجع فعالیتی یا شاغل کاری در دولت یا حکومت نبودهاند. ولی ایشان از اینکه هرگز از دوران دیکتاتوری گذشته زمان شاه کلمهای به زبان نمیآورند و گاهگاه صحبت «اشتباهاتی» را عنوان میکنند که صورت گرفته است، حرفی از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نمیزنند و موضوع را اختلافات شاه و دکتر مصدق میدانند، قابل تآمل است.
ایشان در اعلامیه که انتشار دادند ۱۶ آذر را در زمانیکه تمام سازمانهای سیاسی علیه آن اعلامیه میدادند محکوم کردند و در آن به جمهوری اسلامی که سبب آن جنایت وحشتناک شده شدیداً حمله بردند. من در مقالهای به ایشان تذکر دادم که این جنایت در زمان جمهوری اسلامی رخ نداده است بلکه سربازان شاه در سال ۱۳۳۲ سه ماه بعد از کودتا که دردانشگاه حضور داشتند، به داخل کلاس درس دانشکده فنی حمله بردند و سه دانشجو را در کلاس درس کشتند: احمد قندچی، مصطفی بزرگنیا، مهدی شریعت رضوی. ایشان نه تنها اعلامیه خود را اصلاح نکردند و نام دانشجویان در خون خودغلطیده را ننوشتند بلکه زمان جنایت را هم که زمان شاه بعد از کودتا بود را اصلاح نکردند. آقای رضا پهلوی نشان دادند که نه تنها حقایق را نمیدانند بلکه اگر تصحیح نظر نادرست ایشان فاشگوئی از جنایات شاه باشد، سرخود را به سوی دیگری میگردانند که حقایق را نشنیده بنمایانند. ایشان ساواک و جنایات بیشمار ایشان را تاکنون نشنیده اند؟ آیا نمیدانند بعد از کودتا هیچ انتخابات آزادی صورت نگرفت؟ آیا نمیدانند در زمان پدرشان هیچ نشریهای که خلاف دروغهای ایشان را مینوشت حق انتشار نداشت؟ آیا نمیدانند شکنجه و زندان و اعدام مثل امروز سرنوشت مخالفین و آزادیخواهان بود؟ این حقایق را که امروز مینویسند و مانند ۱۶ آذر بایشان یادآور میشوند را چرا دنبال نمیکنند؟ آیا بجزاین نیست که در ذهن خود تنها دنبال ادامه دیکتاتوری گذشته هستند؟
زمانی که «شاه» بودن نا موزون با زمان میشود ایشان ادعا میکنند که برایشان فرق نمیکند، رئیس جمهور هم مانعی ندارد که بشوند! درحالیکه شاه بودن و رئیس جمهور بودن بسیار باهم فرق دارد. «شاه» خارج از مشروطیت که حسابش روشن است. شاه مشروطه که در قانون مسؤلیتی ندارد در عمل نشان داده شد که کودتا میکند. برخلاف ادعای ایشان که در اروپا هم شاه دارند آیا دیدهاید که شاهی در اروپا کودتا کند؟ جامعه ایران با جامعه اروپا فرق دارد. آیا تا کنون در اروپا شاهی تقاضای مقام ریاست جمهوری را به جای پادشاهی نموده است؟
جامعه ایران طی قرون که زیر استبداد شاهی بوده است به شکلی در آمده است که شاهها در آن نفوذ دارند. حتی با این طرز فکر که به دلیل قرنها دیکتاتوری در ایران جا افتاده است، تز «دیکتاتور صالح» برای قبول دیکتاتوری رضا شاه رایج بود و هنوز در میان بعضی قدیمیها وجود دارد.
آقای رضا پهلوی در این چهل سال بعد از حکومت دیکتاتوری جدید آخوندها نشان دهند کدام کمک را به مردم نیازمند خارج از کشور نموده اند؟ خانواده ایشان که با برکت اموال مسروقه مردم بعد از سقوط شاه در خارج از کشور، در کشورهای مختلف و شهرهای بزرگ آن زندگی بزرگی به هم زدهاند چه کمکی به مردم، بزرگ و کوچک و خردسالی که از مملکت گریختند و در ترکیه ساکن شدند نمودند؟ آیا هیچ احوالی از ایشان پرسیدند؟ اموال سلطنتی را که رضا شاه به زور از صاحبانشان گرفته بود و در واقع مالک اصلی ایشان مردم بودند همه را به عنوان املاک سلطنتی به جیب زدند و دیناری از آن را خرج مردم نیازمند ننمودند. آیا ایشان با این سوابق بیخبری و بیتوجهی و پشت کردن به مردم میخواهند رهبری یا مدیریت گذار از دوران جمهوری اسلامی را به عهده بگیرند و صحیح است خود را کاندید شاهی و رئیس جمهوری و هر ریاست دیگری در مملکت بنمایند؟
ما نمیخواهیم راهی برویم که اشکالات گذشته را در پی داشته باشد. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که بدنبال خود دیکتاتوری شاه را آورد که منجر به دیکتاتوری شدیدتر جمهوری اسلامی گردید. کودتای ۲۸ مرداد با کمک انگلیس و امریکا شکل گرفت. حال که آقای رضا پهلوی به دیدار سناتور مک کین، سناتور درگذشته حزب جمهوریخواه میرود که خط و نشانهائی هم با جمهوری اسلامی کشیده بود، دنباله رفتن همان راه کودتائی و داخل کردن قدرتهای خارجی در مسائلی است که تنها راه حلش در دست مردم ایران باید باشد که کودتای جدیدی مانند ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را بدنبال نداشته باشد. قبول کمک مالی از CIA یا هر جای دیگر که بعدها همراه دیگر کمکگیران فیالمثل در Washington Post ازایشان افشا شد، فقط یک کشور در تحت استیلای دولتها و قدرتهای خارجی را به وجود میآورد.
گره سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مملکت ایران که به شکل گره کوری در دوران دیکتاتوری اسلامی در آمده است تنها به دست مردم ایران باید باز شود. حرکت خود جوش جامعه مدنی ایران نظیر اعتصاب کامیونداران یا اعتراض و اعتصاب معلمین کشور میتواند سرجنبان یک حرکت اجتماعی وسیع گردد و خود رهبری مبارزات را با کمک سازمانهای سیاسی که تا آن زمان اجازه رشد بیشتری پیدا کردهاند بوجود آورند. «شاهزاده» رضا پهلوی سابقه، اعتقاد، شخصیت چنین امر مهمی را ندارند چه رسد به اینکه این امور باید دسته جمعی و به کمک فرهیختگان مردم صورت پذیرد تا با مشورت سناتورهای امریکائی!
محسن قائم مقام – نیویورک
۳۱ ماه اکتبر ۲۰۱۸
————————————————-
[۱] اداره رسومات که تهیه و فروش مشروبات الکلی زیر نظر ان بود در سال ۱۲۸۹ در وزارت مالیه آن زمان تآسیس شد و ماطه وس خان ارمنی به ریاست آن برگزیده شد. ما طه وس خان ملکیان، مدیر مدارس ارمنیان تهران، شخصیت با ارزشی بود و معرفیاش به مقاله جداگانهای نیازمند است. رضا شاه مدارس ارمنی در ایران را بست و ماطه وس خان را تا هنگام یا نزدیک مرگ به زندان انداخت.
[۲] آقای علی میرفطروس در کتاب خود «آسیبشناسی یک شکست» با یکمشت ادعاهای خالی از حقیقت به زعم خود خواسته است دکتر مصدق را خاطی معرفی نماید. در پاسخ آقای محمد امینی در کتاب با ارزش و مستدل خود «سوداگری با تاریخ» پاسخ همه مطالب بیاساس ایشان را داده است. تئوری نظر دکتر مصدق به ۲۸ مرداد باز از جمله کشفیات بیپایه دیگر تاریخ نگاراست.
[۳] خلیل ملکی رهبری بخش بزرگی از افراد حزب زحمتکشان ملت ایران را که رهبریاش با دکتر بقائی بود را به عهده گرفت و از حزب انشعاب کرد. ایشان نام حزب جدید را «حزب زحمتکشان ملت ایران(نیروی سوم)» انتخاب کردند. دکتر بقائی بعد از قیام تاریخی ۳۰ تیر ۱۳۳۱ با مصدق به مخالفت پرداخت و افراد حزب در برابرش ایستادند و کار به انشعاب کشید.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|