پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
کمتراز دو ماه به برگزاری انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری ایران مانده است، ولی هنوزحکومت نتوانسته سیاست روشنی را پیش بگیرد. فضای عمومی هم بیش از آن که به فکر انتخابات باشد، نگران مشکلات روز افزون معیشتی است. سرگردانی حکومت در سیاست انتخاباتی نتیجه از دست دادن پشتیبانی مردم است. قصد اصول گراها برآن بوده است که انتخابات را بسته، مهندسی شده و بدون حضوراصلاح طلبان برگزار کنند. رو در رویی احمدی نژاد با سایر اصول گراها اما این قصد را بهم زده است. اگر حکومت مشارکت اصلاح طلبان با نامزدی سید محمد خاتمی را بپذیرد و برنامه ایشان نیز با حضور اجتماعی مردم همراه شود، ممکن است علی رغم خواست اصول گراها انتخابات به پیروزی اصلاح طلبان منجرشود. ولی ممانعت از حضور اصلاح طلبان سبب خواهد شد که احتمال برنده شدن نامزد احمدی نژاد بالا تر برود، که آن نیز برای اصول گراها و شخص رهبر بسیارنگران کننده است.
تغییر، نه تداوم
حل مشکلات ایران نیاز به تغییرساختاری درحوزه قدرت حقوقی و حقیقی دارد، نه تداوم وضعیت کنونی. بنابراین اگراصلاح طلبان وارد رقابت انتخاتی شوند باید با برنامه اصلاحات بنیادین (مبنی برمطالبات مردم) عمل کنند. با همین شناخت آقای خاتمی نامزدی خود را منوط به فراهم شدن حد اقل سه شرط کرده است.
۱- برنامه محور بودن به جای فرد محور بودن سیاست انتخاباتی اصلاح طلبان؛ ۲- فراهم شدن شرایط انتخاباتی که به حاکمیت مردم بیانجامد؛ و ۳- در انتخابات نمی شود نظر بسیاری از آنان را که هزینه دادند و به حصر و حبس و محدودیت گرفتار شدند، نادیده گرفت. برای رسیدن به مرحله ای که شروط خاتمی ممکن شود، حکومت باید آزادی نامزدی خاتمی را بپذیرد. هنوز نشانه ای از حل این دور تسلسل و دو بن بست، پذیرش شروط خاتمی و اجازه حکومت، دیده نمی شود.
احمدی نژاد و ترفند تغییر
برخلاف اصلاح طلبان، این بار نیز احمدی نژاد با شعارهای “تغییر” و “اصلاحات تند” وارد شده است. در سال ۱۳۸۴، در شرایطی که نامزده های چهارگانه اصلاح طلبان (معین، کروبی، رفسنجانی و مهرعلیزاده)، بدون توجه به نیاز جامعه، با خواست تداوم وضعیت آن زمان وارد رقابت انتخاباتی شده بودند، احمدی نژاد با شعارهای تغییر، یعنی مبارزه با فقر و فساد و بی عدالتی وارد انتخابات شد. احمدی نژاد قادر شد در کنار عوامل دیگر، با شعار تغییر در دور اول انتخابات، نامزد اصلی اصول گراها شود، و در دور دوم حدود پنج میلیون آرای اصلاح طلبان را نیز به طرف خود بکشاند. در سال 1384 انتخابات به دور دوم کشیده شد. در دوره اول اصول گراها در مجموع حدود ۵/ ۱۱ میلیون رأی و اصلاح طلبان حدود ۵/ ۱۶ میلیون رأی کسب کردند. در دور دوم این ارقام وارونه شد و احمدی نژاد، نامزد “تغییر” با بیش از ۱۶ میلیون رأی برنده و رفسنجانی “نامزد تداوم” با حدود یازده و نیم میلیون رأی بازنده انتخابات اعلام شدند. آیا در این دوره نیزاصلاح طلبان در صورت راه یابی به رقابت انتخاباتی خطای دوره قبل را تکرار و خواست و نیاز تغییر را دربرنامه خود منظور نخواهند کرد؟
قرارداد اجتماعی
انتظاری که حکومت تن به انتخابات حتی نیمه آزاد بدهد بسیار بعید است. اما فرض کنیم که آنها نامزدی خاتمی را پذیرفتند و ایشان با برنامه تغییر به ریاست جمهوری انتخاب شد. آیا درساختار کنونی امنیتی- پلیسی قدرت، با نقش تعیین کننده رهبر و سپاه، ومجلس گوش به فرمان آنها به دولت ایشان اجازه خواهند داد که برنامه مطالباتی مردم را اجرا کند؟ یا آنکه حکومت می خواهد از خوش نامی خاتمی و آرای اصلاح طلبان برای گرم کردن انتخابات و مشروعیت خود استفاده کند؟ برای ممانعت ازاین امر و ایجاد اعتماد درجامعه، خاتمی باید پیشا پیش برنامه تغییریا اصلاحات بنیادی خود را بصورت یک قرارداد اجتماعی با مردم (یعنی تعهد اخلاقی) شفاف و آشکارمنتشر کند تا نخست مشوق مردم برای مشارکت باشد، و دوم اگر حکومت اجازه نداد برنامه ایشان اجرا شود، ویا خود قادر نبود آنرا اجرا کند بی درنگ استعفا کرده و آرای میلیون ها نفری که به اعتبار ایشان به پای صندوق های رأی رفته اند را پس بگیرند و رژیم را از مشروعیت بیاندازد. بدین وسیله قرارداد اجتماعی با مردم هم اصلاح طلبان و هم حکومت را در گرو آرای مردم نگه خواهد داشت. زیرا با استعفای رئیس جمهور، درصورتی که رخ دهد، نظام مجبور به برگزاری انتخابات دیگری می گردد که مشارکت مردمی قبل را نخواهد داشت.
جنبش سبز
بخش اصلی پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان به جنبش سبز ارتقا یافته است. اصلاح طلبان برای پیروزی نیاز به ایجاد ائتلاف گسترده با جنبش سبزدارند. نادیده گرفتن جنبش سبز پشت کردن به خواست میلیون ها مردمی است که با موسوی، رهنورد و کروبی همراه شدند. برنامه آنها باید شامل مطالبات تمام مردم ایران باشد و آنرا بعنوان یک قرارداد اجتماعی با همه مردم ایران تلقی کنند.
سناریو ناگوار تدارکاتچی نظام؟
نکته دیگر اینکه در شرایط کنونی آقای خاتمی نمی خواهد در انتخاباتی شرکت کند که نقش تدارکاتچی نظام را داشته باشد. ولی ظاهرا این مسأله برای همه اصلاح طلبان مطرح نیست. ممکن است سناریوی ناگوار دیگری رخ دهد. یعنی با نپذیرفتن خاتمی، بخشی از اصلاح طلبان اشخاصی که شورای نگهبان و رهبر با دیدگاه و سیاست آنها مشکلی ندارند را بعنوان نامزد خود معرفی کنند. نامزدی چنین افرادی، در جبهه اصلاح طلبان شکاف و پراکندگی ایجاد خواهد کرد و آنها را به پیروزی نخواهد رساند، و در دراز مدت به زیان اصلاح طلبان است. با این سیاست اما اصول گراهای مدافع آیت الله خامنه ای به سه هدف خود دست می یابند. نخست، بازار انتخابات کمی گرم می شود. دوم، نمی گذارند که نامزد احمدی نژاد با شعارهای “تغییر” بخشی از آرای اصلاح طلبان را جلب کند؛ سوم با بالا رفتن مشارکت مردم در انتخابات بخشی از مشروعیت ازدست رفته خود را ترمیم خواهند کرد. با اجرای این سناریو، وضعیت کنونی باز تداوم می یابد. این بدترین گزینه ای است که می تواند بدست اصلاح طلبانی که ضرورت تغییر را نپذیرفته اند عملی شود.
نگرانی اصولگراها
نگرانی اصول گراها این است که بدون مشارکت اصلاحطلبان کاندیدای احمدی نژاد برنده شود. در این صورت احمدینژاد قدرت جدیدی پیدا خواهد کرد که ممکن است ضرروت وجود رهبر را نیز زیر پرسش ببرد. احمدی نژاد ادعای ارتباط با امام زمان را به میان کشیده است، که درآن صورت نیازی به نایب او، یعنی ولی فقیه نیست. رنجی که مردم از فقها و سپاه دیده اند ممکن است سبب شود که در نبود کاندیدای اصلاح طلب، برخی به نامزد احمدی نژاد، مشایی و یا هر فرد دیگری که او معرفی کند رای بدهند. به همین دلیل برخی اصول گراها اصراردارند که رهبر و شورای نگهبان حضور اصلاح طلبان را به خاطرخود ونظام تحمل کنند. آیا وضعیت هشدار دهنده کنونی حکومت را به چاره اندیشی وا خواهد داشت، یا با تداوم وضعیت کنونی جامعه به سمت دگرگونی های خشونت بار پیش خواهد رفت؟
■ پاسخ خانم نوری علا گرامی
اگر به نظر شما علی رغم تأکید روی نگرانی اصول گراها در عنوان، و تکرار آن در متن ، آنهم به خاطر حفظ خود (یعنی حفط ولی فقیه و سایرباندهای قدرت) و حفظ نظام، به معنی نگرانی نویسنده است، حق باشماست. ولی مسلما چنین نیست. به نظر میان خامنه ای و احمدی نژاد فرقی نیست. آنها به همراه سپاه پاسداران سه ضلع مثلت قدرت کنونی را تشکیل می دهند که بر سر قدرت و دستیابی به منابع ثروت ملی، با هم نزاع دارند. آنها همه در رساندن ایران به وضعیت اسفبار کنونی مسوول اند. پشتیبانی مشروط من از سید محمد خاتمی، ولی نه از همه اصلاح طلبان، آنست که نامزدی ایشان آنطور که خود تأکید کرده اند، برنامه محور باشد، و باید به جای تداوم وضعیت کنونی، در جهت تغییر ساختار حقوقی وحقیقی قدرت برنامه ریزی کنند. این شروط گویای نظر من است، نه پاراگرافی که زیر عنوان نگرانی اصول گراها نوشته ام. در آن پاراگراف نگرانی اصول گرا از دید من طرح شده است. شما می توانید بگوئید که خیر، من اشتباه میکنم نگرانی اصول گرا ها آن نیست که من نوشتهام. ولی دلیل ندارد که آنرا به نگرانی من بسط بدهید.
من حتی زیر عنوان “سناریو ناگوار تدارکاتچی نظام؟” نوشته ام نامزدی اصلاح طلبی که بخواهد تن به تداوم وضعیت کنونی بدهد بد ترین سناریویی است که می تواند از سوی اصلاح طلبان به سود اصول گراها پیاده شود. با چنین سیاستی سود آنرا اصول گراها می برند و زیان آنرا اصلاح طلبان. بنابراین من فقط از خاتمی با شروطی که طرح کرده ام پشتیبانی می کنم. زیرا تنها طرح مطالبات مردم که ممکن است بتواند آرای مردمی که خواهان تغییر اند را جلب کند، نه صرفا حضور خاتمی. از آن سوی با پشتیانی مردم و فشار جنبش اجتماعی است که خاتمی ممکن است بتواند برنامه تغییر یا اصلاحات ساختاری خود را اجرا کند و اجازه ندهد، درصورت انتخاب، اصول گرا ها از او تدارکاتچی نظام بسازند. اشتباهی که در دوره اصلاحات مرکب شد و بهترین فرصت ها برای تغییر از دست رفت. در ضمن قبل از این مقاله، مقاله دیگری در نقد نامه ۹۱ چهره اصلاح طلب نوشتم که بخش دیگری از نظرات من در باره انتخابات در آنجا نوشته شده است. می توانید به آن مقاله نیز مراجعه بفرمائید.
با سپاس از توجه شما
علمداری
■ با تشکر از دکتر علمداری،
نتیجه گیری ایشان از استدلالات خودشان برایم پرسش برانگیز است. آقای علمداری می نویسند اگر اصلاح طلبان خود را “کنار”
بکشند، احمدی نژاد “برنده خواهد شد ” و با به دست آوردن “قدرت جدید”، “ضرروت وجود رهبر را نیز زیر پرسش” می برد. چون “احمدی نژاد ادعای ارتباط با امام زمان را به میان کشیده است، که درآن صورت نیازی به نایب او، یعنی ولی فقیه نیست.”
من به راستی نمی فهمم اگر به همین سادگی “ضرورت وجود رهبر” زیر پرسش برده شده و دیگر “نیازی به نایب امام زمان، یعنی ولی فقیه” یا آقای خامنه ای نیست، چه اشکالی دارد که اصلاح طلبان خود را “کنار بکشند”، احمدی نژاد “برنده” شود و دیگر “نیازی به ولی فقیه”
نباشد؟
چرا و به چه انگیزه ای اصلاح طلبان خواهان ماندگاری ولی فقیه هستند؟ کاش آقای علمداری روشن می گفتند که چرا اصلاح طلبان خود را کنار نمی کشند تا میلیون ها ایرانی زجر کشیده، به آرزوی سی ساله خود که همانا نداشتن “نیازی به نایب امام زمان، یعنی ولی فقیه، است، برسند؟ فکر می کنم اگر در صورت “برنده” شدن احمدی نژاد، نتیجه گیری دکتر علمداری، به حقیقت، حتی نزدیک باشد، ملت ایران خواهان کنار کشیدن اصلاح طلبان و برنده شدن احمدی نژاد خواهند بود تا شاید سرانجام سایه ولی فقیه و نظام جمهوری اسلامی از سرشان کم شود. اگر با استدلال دکتر علمداری، اصلاح طلبان هنوز خود را کنار نمی کشند، باید دلیلش علاقه قلبی و انکار ناپذیر اصلاح طلبان به حفظ نظام و وجود رهبر و ولی فقیه باشد. در آن صورت اصلاح طلبان بزرگترین خائنین در تاریخ ایران خواهند بود. زیرا مانع یک حرکت بزرگ در ساده ترین شکلش شده اند.
با تشکر / پرتو نوری علا
■ جناب خاتمی تبحر عجیبی در فرصت سوزی دارند ، و نشان داده است که در مقاطع حساس فاقد قدرت تصمیم گیریست .
وی از یکسو میداند که با اعلام نامزدی، پای در عرصه پر چالشی خواهد گذاست و ممکن است ، حتی با رد صلاحیت ، به سرنوشت موسوی و کروبی دچار شود، که به معنای پرداخت هزینه است که وی همواره از آن اجتناب نموده است .
از سوی دیگر به دلیل پا فشاری طرفداران سرسخت خود که همانند گذشته از هر سوی اصرار عجیبی در جلو انداختن وی (به عمد یا به سهو) دارند، قادر به اعلام انصراف نیست.
وی همچنان اصلاح طلبان را در بلا تکلیفی نگاه میدارند تا بدترین سناریویی که جناب علمداری بدان اشاره نمودند رخ دهند. اما راه حل چیست؟
شاید تنها راه حل آن باشد که دیگران برای وی تصمیم بگیرند، و شخص مطرح دیگری، همانند انتخابات 88 اعلام نامزدی نماید، تا خاتمی به نفع وی انصراف خود را اعلام نماید. اینگونه هم از دست رفتن فرصت کم باقیمانده جلوگیری خواهد شد و هم با مطرح شدن چهره ای متفاوت ، ممکن است بسیاری که از خاتمی دلسرد شده اند ، انگیزه ای برای حمایت از وی داشته باشند.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|