iran-emrooz.net | Fri, 21.09.2012, 10:06
نگاهی دیگر به پلاتفورم دو حزب کوردی
معروف عثمانی
|
در طول حیات بشری عناصر فکری گوناگون و متفاوتی همچون یک ارزش به اندیشهی انسانی راه یافته و در یک دوره تاریخی حداقل از طرف بخشهای از جوامع پذیرفته شدهاند. در اینجا، سخن روی درستی و نادرستی آنها با معیارهای امروز نیست. سخن روی دورهای تاریخی است که این مفاهیم فکری «ارزش» و سرپیچی و نادیده گرفتن آنها «ناهنجاری» قلمداد میگشتند. درگذر زمان، مفاهیم فکری قبلی یا تکامل یافتهاند یا محو گشتهاند و حتی بعضی از انها به ناهنجاری و ضد ارزش تبدیل گشتهاند، مانند «سیگار کشیدن» یا «در راه وطن انسان کشتن».
به گمان من «وطنپرستی» هم پدیدهای است که در همهی فرهنگها و جوامع در سطحهای متفاوت همچون یک ارزش وجود داشته و دارد. اما در دنیای امروز و در روند جهانی شدن تا حدود زیادی از مقبولیت آن کاسته شده و گمان میرود در استمرار حیات پدیدههایی مانند «دمکراسی»، «حفاظت از محیط زیست»، «عدالت گروهی» و «حقوق بشر» جای آن را بیشتر بگیرند.
«نگاهی دیگر به پلاتفورم مشترک دو حزب کوردی»
توافق نامه اخیر که بین حزب دمکرات کوردستان ایران و کوملهی زحمتکشان کوردستان ایران امضا گشت انعکاسهای متفاوتی در پی داشت. از طرفی، این پلاتفورم دلیل خوشحالی بخشی از فعالین کورد گشت که مدتهاست انتظار دارند «جبههی مشترک»ی بین احزاب کورد ایرانی جهت تدبیر مشترک برای ترسیم اهداف کلی جنبش کورد در کوردستان ایران به وجود آید. به دلیل محدود بودن امضا کنندگان این پلاتفورم به دو حزب، گمان نمیرود که رضایت نسبی نخبگان کورد جلب گردد، اما بخشی از فعالین کورد از این اتفاق ابراز شادمانی نمودند. از طرف دیگر، این پلاتفورم مشترک، به مذاق بخش قابل توجهی از اپوزیسیون ایرانی خوش نیامد. آنها پلاتفورم را پیمانی جهت «تجزیهی ایران» و خدشهدار گشتن تمامیت ارضی کشور ارزیابی نمودند. نقدهای بسیاری در این ارتباط صورت گرفت. دو حزب کوردی در اطلاعیهی دیگری به این انتقادها واکنش نشان دادند: «هدف ما تأمین خواستهای بر حق مردم کرد در چهارچوب یک ایران آزاد، دموکراتیک، فدرال و سکولار است».
البته نقد بر عملکرد و دیدگاههای گروههای اتنیکی مانند همهی گروههای دیگر امری دمکراتیک و مشروع است و هیچ پدیدهای در مسیر تکامل و تعالی بینیاز از نقد نیست. اما در اکثر فرهنگها اتهام زنی غیر مستدل امری مذموم و نکوهیده به حساب میآید. متاسفانه در این قضیه هم تهمت و تهدید به صورت روشن در تعدادی از مخالفتها هویدا بود (متفاوت بودن نقد و مخالفت). البته با توجه به سوابق، هیاهوها، افتراها و ایراد اتهامات با امضای این پلاتفورم علیه گروهها و فعالین کورد شروع نشدهاست و به نظر هم نمیرسد که با تاکید این دو حزب بر عدم تجزیهطلبی به پایان برسند میتوان گفت که، این توافق نامه بهانه بود و محتویات اکثر انتقادات و ماهیت تمام اتهامات از گذشته وجود داشته است. در مقالهی منتقدان فدرالیسم با جزئیات در مورد نقدها و اتهامات علیه گروههای انتیکی با ارائه شواهد و مدارک توضیح دادهام.
به باور من ضروریاتی که انعقاد این توافق نامه را ایجاب میکرد مسائل گوناگونی است که به اختصار میتوان به مهمترین آنها اشاره نمود.
به نظر نگارنده این سطور، تغییر در گرایش سیاسی جامعه کوردستان ایران در داخل و خارج از کشور به عنوان پایگاه اجتماعی این دو حزب یکی از مهمترین عناصر بازسازی تاکتیکی و نو آفرینی در اهداف این دو حزب بود. از طرفی، بحرانی که اکنون جمهوری اسلامی ایران در داخل و خارج با آن روبرو است، وضعیت نامشخص سیاسی کوردستان عراق که علا رغم سقوط حکومت بعث، اختلافات شدید میان بغداد وحکومت اقلیم کوردستان عراق همچان باقی است و ترس از درگیری واقعی است، سرکوب شدید کوردها در کوردستان ترکیه و تحولات شگرف کوردستان سوریه، شدیداً جامعه کورد ایرانی خصوصاً نخبگان آن را تحت تأثیر قرارداده است. به زعم نخبگان کورد، شرایط پیش آمده دراین مقطع زمانی و درروند تحولات منطقهای برای کوردها، منحصر به فرد و تکرار نشدنی است و کوردها به مثابه ملتی واحد باید از این موقعیت سود برند. نخبهی کورد در سی سال گذشته به وضوح تجربه کردهاست که علا رغم تحمل سرکوب شدید و با وجود اعلام مداوم گروههای کوردی تا اکنون، مبنی بر عدم استقلال خواهی و حتی ادعای یکی از برجستهترین رهبرانش دکتر عبدالرحمان قاسملو «ما از هر ایرانی ایرانیتر هستیم» از جانب حکومت و اپوزسیون ایرانی متهم به «تجزیه طلبی» و «خیانت به کشور» میشوند، طبیعی است که در چنین شرایطی شعار همزیستی برای نخبهی کورد جذابیتی نداشته باشد و احزاب به عنوان باشگاه افراد، نمیتوانند و نباید هم به این فاکتورها در ترسیم برنامهها و راهبردهای خود بیتوجه باشند.
کردها، دفاع جهان و کمک تسلیحاتی کشورها به بسیاری از گروههای مسلح سوریه که بعضاً اقدامات شنیع تروریستی هم انجام میدهند، را درک میکنند و درهمان حال، سکوت افکار عمومی جهانی را نسبت به سرکوب شدید حزب کارگران کردستان از جانب ترکیه و دستگیری فعالان مدنی کورد در آن کشور را میبینند و آن را در سیر تاریخ خون بار خود به مثابه خیانت جهان پیرامونی میسنجند. این دلایل کافی است که انسان کورد نسبت به جهان خارج کم اعتماد شود و تا حدود زیادی آنها را به این نتیجه گیری برساند که علا رغم انسانی بودن خواستههایشان و تحمل فجایعی مانند انفال و حلبچه، قدرتی پشتیبان آنها نیست و در این گیتی حکومتی ازنها دفاع نمیکند. این شرایط سخت باعث گشته که حداقل دربیست سال گذشته افکار عمومی هر چهار بخش کردستان روز بروز به هم نزدیکتر شوند چنانکه در وقوع رویدادهای تلخ همبستگی و همدردی غیر قابل انکاری با هم داشتهاند. همدردی با فاجعهی حلبچه، همیاری در کمک به آوارگان دستهجمعی کوردهای عراق بعد از جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، کمک به زمین لرزه شهر وان ترکیه، نشانهای بارزی از این همبستگی هستند.
چنانکه در سطور بالا ذکر گشت، این پلاتفورم مشترک، با توجه به فشارها و انتظارات فعالین کورد کمی با تاخیر به امضا رسیدهاست. افکار عمومی کردها در کردستان ایران در سالهای اخیر شاهد انشعابهای متفاوتی از این دو حزب بودهاند و در این شرایط هردو حزب تحت فشار شدید قرار داشتند که در سازش با انشعابیون و دیگر گروههای کورد ایرانی «جبههی مشترک کوردستان ایران» را پدید آورند. امضای این توافق نامه، انجام حداقلی از این انتظارات بود مضاف بر این، یکی از اهداف این پلاتفورم، با این پیام «اگر خواهان کار مشترک هستید به این پلاتفورم بپیوندید»، توپ را به زمین احزاب رقیب انداخت تا از فشارهای وارده بر امضا کنندگان توافق نامه بکاهد، امری که گمان نمیرود مورد موافقت گروههای دیگر کوردی قرار گیرد.
باید در نظر داشت که پژاک در مقایسه با احزاب دیگر کوردی به علت حضور در کوهستانهای مرز عراق با ایران از امکان ارتباطی مناسبتری با جامعهی مدنی در داخل کوردستان ایران برخوردار است. این حزب با طرح دیدگاههای حزب پیشاهنگ خود پ. ک. ک و شعار «کنفدرالیسم دمکراتیک» به رادیکال شدن فضای سیاسی کوردستان ایران یاری رسانده است. به گمان من توافق نامهی مذکور با نگاهی کاملا واقع بینانه به فضای اجتماعی کوردستان ایران دراین مورد خاص مینگرد واین پلات فورم با تاکید مجدد بردفاع از «حق تعیین سرنوشت» و طرح «قانون اساسی کوردستان»، تلاش دارد که از فشار پژاک جهت تسخیر پایگاه اجتماعی این دو حزب بکاهد و خون تازهای به رگهای تشکیلات آنها تزریق نماید، امری که از دید پژاک مخفی نماند اما اپوزسیون ایرانی آن را در نیافت و با طرح اتهام و مخالفتهای شدید با پلات فورم مشترک، تنها به استغنای برهان استقلال خواهان مبنی بر «غیر ممکن بودن همزیستی مشترک در ایران کنونی» حتی بعد از نظام جمهوری اسلامی انجامید.
حدکا و کومله (١) اطلاعیهی مشترکی را برای شفاف سازی و رفع ابهام، با این تیتر منتشر نمودند «پاسخی کوتاه به تبلیغات مسموم علیه مردم کوردستان» این شفاف سازی و توضیح نشان مسئولیت و بها دادن انها به افکار عمومی بود، اما مترادف دانستن انتقاد یا اتهام زدن به این دو حزب با «هجمه علیه ملت کورد» امری تمامیت خواهانه و غیر دمکراتیک است. تا حزب یا احزابی به صورت دمکراتیک و از طریق صندوقهای رای، نمایندگی ملت یا جمعی را کسب نکنند، اگر خود را مترادف با آن ملت مفروض بگیرند امری نادرست است. البته این دو حزب قبل از انشعابهای سالهای گذشته و شکل گیری پژاک، پشتیبانی قریب به اتفاق آرای مردم کوردستان را در اختیار داشتند ولی اکنون انها رقبای مطرح دیگری در اجتماع کوردی دارند که برخوردار از پشتیبانی بخشهای از مردم هستند و این رقبا هم برای رسیدن به همین اهداف «ایران دمکرات و فدرال» بسیار فعالند.
شاید این توضیح ضروری به نظر برسد که اصل «حق تعیین سرنوشت» در برنامه و اساس نامهی اکثر احزاب کورد وجود دارد. علاوه بر آن، انکار یا مخالفت با اصل« حق تعیین سرنوشت» مخالفت با یکی از بنیادیترین اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای رفع تبعیض است. خانم شادی صدر در مقالهای این موضوع را از نگاهی حقوق بشری مورد بررسی قرار دادهاند. البته ایشان به خاطر نگاشتن این مقاله به شدت مورد هجمهی تمامیت خواهان قرار گرفتند و حتی برعلیه وی کمپین به راه انداختهاند.
به طور کلی توافق نامه و پلاتفورم مشترک حدکا با کومله یا هر پلاتفورم دیگری میان گروهها و احزاب، امری بسیار متمدنانه، مثبت و نشان از همگرای و درک این واقعیت است که «گروهها در یک اجتماع دمکراتیک ملزم به گفتگو و همکاری هستند». و اکثر قریب به اتفاق بندهای این پلاتفورم دارای نکات مثبت و ارزندهای است که حاکی ازپی بردن این دو حزب به اهمیت آنهاست. امید میرود که این دو حزب درعرصهی عمل و به صورت کلی به این پلاتفورم پایبند بمانند و برای گسترش و تحقق آن تلاش نمایند. گرچه بخشهای مهمی از این متن بیشتر به آرزو شبیه است و گستردتر از توانائی و هژمونی کنونی این دو حزب در شرایط موجود به نظر میرسد. مثلا، میتوان به بند چهار اشاره نمود و از امضا کنندگان پلاتفورم پرسید، آیا تحقق «برابری زن و مرد» پروسهای بعد از سرنگونی ج. ا ایران است یا ضرورتی امروزی است؟ اگر جواب مثبت است، آیا این احزاب برای دست یابی به این برابری در درون صفوف خود، کمافی السابق تلاش خواهند کرد (روندی کند)، یا تمهیدات دیگری اندیشیدهاند؟
متأسفانه این پلاتفورم مشترک از انبوه زندانیان سیاسی کورد که در زندانهای جمهوری اسلامی با شدیدترین مجازاتها روبرو هستند و خطر اعدام جان تعدادی از آنها را تهدید میکند، سخنی نمیگوید. در حالی که ضروری است وضعیت اسفناک و روند ناعادلانهی رسیدگی به پروندهی آنها در دادگاههای ج. ا. ایران به نهادهای حقوق بشری و سازمانهای بینالمللی به صورت مرتب و مستمر گزارش شود. این دو احزاب شایسته بود که تمهیداتی جهت هماهنگی برای دفاع از همهی زندانیان سیاسی ایرانی با اپوزسیون میاندیشیدند. به گمان نگارنده، امر دفاع از زندانیان سیاسی و موضوعات خاص دیگر کوردستان، مانند «شکار کولبران از جانب نیروهای نظامی حکومت» میبایست در یک بند، به عنوان موضوعی ضروری جهت کار مشترک مورد توجه قرار میگرفت و تشکیلاتهای این دو حزب را ملزم به تلاش مشترک در این زمینهها میکرد.
بخش نخست از «بند یک از اصول کلی» به زعم من مدتهاست که از عرصه عمل احزاب سیاسی حذف گشته است. علاوه بر آن، تحقق این امر«سرنگونی جمهوری اسلامی» حقیقتاً از توانائی این دو حزب کوردی خارج است و تمرکز روی این موضوع پتانسیل و قدرت مانور این دو حزب را درعرصهی عمل سیاسی و اجتماعی بسیار کم میکند. منظور اصلاح طلب کردن این دو حزب نیست بلکه تأثیر منفی این امر روی بده بستانهای سیاسی و دشوار کردن انتخاب راه بردهای است که باید با احزاب و گروههای سیاسی دیگر ترسیم گردند و باتوجه به واقعیتها موجود گامهای دیگر معیین شوند. بند یک میگوید: «دو طرف بر این باورند که بدون سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، تحقق دمکراسی و حقوق ملی ملیتهای ایران، به ویژه ملت کرد تحقق نخواهد یافت». پ. ن قول. البته ج. ا ایران در عرصهی عمل ثابت نمودهاست که حتی قادر به تحمل و مدارا با رئیس جمهوران ١۶ سال قبلی خود آقایان هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی نیست، و انتظار هم نمیرود که در چنین وضعیتی گشایشی در فضای سیاسی ایران پیش بیاید و حکومت به رفورم دست بزند. اما فرموله کردن و تخمین «عدم نرمش حاکمیت در آینده» در علوم سیاسی امری منطقی و پذیرفتنی به نظر نمی رسد.
یکی از مهمترین اقدامات احزاب و گروههای سیاسی برای موفقیت، شناخت درست گسلهای اجتماعی، شکافها میان حکومت و جامعهی مدنی و رقابت های درون حکومت است. انتخاب تاکتیک مناسب جهت فشار و تضعیف هستهی قدرت سیاسی زمانی میسر می گردد که شناخت علمی و درستی از گسلها، شکافها و رقابت ها وجود داشته باشد. اگر سیاست راعلم ایجاد رابطه معقول سود و زیان برای «کنش یا واکنش » مناسب، درقبال پیشامدها در نظر بگیریم که در آن امر محال و گزینهی ایدهال وجود ندارد آنگاه مجبوریم که بپذیریم که حکومت هم مانند هر پدیدهی اجتماعی دیگر عنصری نیست که تغییر و تحولی درکم و کیفش روی ندهد. بنابر این تاکتیک ها باید متناسب با وقایع انتخاب گردند نه اینکه از قبل با قیدی انعطاف پذیری تاکتیک ها را ناممکن کنیم. فشار جنبشهای اجتماعی، گروههای سیاسی، اجتماعی و نظام بینالمللی به شدت قدرت سیاسی را متأثر میکنند و بر روی توازن قوا مدام تأثیرمی گذارند. این تغییر و تحولات گاهی شرایط گذار را همچون شیلی، آفریقای جنوبی، مصر، تونس و در این اواخر برمه بدون سرنگونی حکومت میسر میکنند. نباید با انتخاب شروط برای خویش، خود را محصور و قدرت مانور خود را محدود نمود و از تأثیرها مثبت تحولات حداقلی برای رسیدن به اهداف کلی غافل ماند. برای مثال، اگر فرض کنیم که حکومت به دلایلی مجبور گردد که به یک انتخابات آزاد تن بدهد، تکلیف این احزاب چیست، به پروسه خواهند پیوست یا همچنان مصر به سرنگونی خواهند بود؟
معروف عثمانی اوپسالا
ـــــــــــــــــــــــــــ
پانویس
١- در این نوشته هر جا که کلمه «حدکا» بکار رفتهاست، منظور «حزب دمکرات کوردستان ایران» است. در تمامی سطور منظور از «کومله» «حزب کومله زحمتکشان کوردستان ایران» است