iran-emrooz.net | Wed, 18.04.2012, 17:21
«پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی» آیا مطلوب است؟
حسین باقرزاده
|
سهشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۱ – 17 آوریل 2012
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
نوشته هفته گذشته[۱] که از بحران نمایندگی در اپوزیسیون سخن میگفت واکنشهای متعددی را به دنبال آورد و سؤالات زیادی را پیش کشید[۲] [۳]. از جمله این سؤالات مطرح شده که آیا یک نهاد نمایندگی ایرانیان مهاجر و تبعیدی مطلوب و یا عملی است. این خصوصیات بسیار اساسی است. اگر نهادی مطلوب نباشد انگیزهای برای شکلگیری آن وجود نخواهد داشت، و اگر عملی نباشد نمیتوان به شکلگیری آن امید بست. خواستن و توانستن - دو عنصر لازم برای این که به یک ایده بتوان لباس واقعیت پوشاند.
ابتدا باید ایده را مشخص کرد تا بعد بتوان در مورد مطلوبیت یا عملی بودن آن سخن گفت. ایده، ایجاد نهادی است که میتوان موقتا آن را «پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی» نامید، یعنی نهادی که منتخب ایرانیان مقیم در خارج ایران باشد و آنان را نمایندگی کند. این نهاد را نباید با «پارلمان ایران در تبعید» که ممکن است به معنای نوعی از نمایندگی مردم ایران باشد اشتباه گرفت. نهاد با برگزاری «انتخابات آزاد» بین ایرانیان خارج کشور شکل میگیرد و همه این ایرانیان با حقوق برابر و رأی مساوی میتوانند در آن شرکت کنند. چنین نهادی البته به نام ایرانیان خارج کشور سخن میگوید، ولی این ایرانیان بخش قابل توجهی از جامعه بزرگ ایران را تشکیل میدهند و میتوانند به سهم خود در تحولات ایران سهیم باشند. بر این اساس، نهاد یادشده میتواند به نمایندگی از ایرانیان خارج کشور در مسایل مربوط به ایران موضع بگیرد و برآن تأثیر بگذارد.
از تعریف فوق مشخص است که این نهاد نمایندگی یک نهاد «اپوزیسیون» به معنای رایج آن نیست. یک نهاد (ائتلافی یا جبههای) اپوزیسیون از نیروهای مخالف جمهوری اسلامی تشکیل میشود که حول هدفها یا برنامههای مشترکی به توافق رسیده باشند. در نهاد پارلمانی، اما، چنین توافقی در کار نیست. اعضای این نهاد نه بر اساس پذیرش هدف یا برنامه خاصی و بلکه به پشتوانه رأی هموطنان خود به آن راه مییابند. از این رو، هر گرایشی ممکن است به این نهاد راه پیدا کند. نهاد در کلیت خود طیف گرایشهای موجود در جامعه ایرانی خارج کشور را نمایندگی میکند، و هر گروه و گرایشی به نسبت وزن سیاسی یا اجتماعی خود در جامعه خارج کشور میتواند در این نهاد حضور داشته باشد.
فعالیت سیاسی در درون این نهاد از طریق فراکسیونهای پارلمانی شکل میگیرد. گرایشهایی که بیشترین ایرانیان خارج کشور را نمایندگی کنند طبیعتاً فراکسیونهای قویتری را تشکیل خواهند داد و در تصمیمگیریهای این نهاد بیشتر تأثیر خواهند گذارد. به این ترتیب، در عین این که پارلمان یادشده یک نهاد اپوزیسیون نیست و ترکیب اعضای آن را از قبل نمیتوان پیشبینی کرد (انتخابات روشی معلوم برای نتیجهای نامعلوم است) ولی با نگاهی به ترکیب ایرانیان خارج کشور (که غالبا با نارضایی از جمهوری اسلامی جلای وطن کردهاند) میتوان نتیجه گرفت که اکثریت اعضای پارلمان در طیف اپوزیسیون (و به احتمال زیاد سکولار تحولطلب) قرار خواهند گرفت.
ولی آیا چنین نهادی مطلوب است؟ پاسخ به این سؤال را میتوان از چند منظر مطرح کرد. از دید بسیاری از گروههای سیاسی، پاسخ منفی است. غالب این گروهها وزنی به مراتب سنگین برای خود در جامعه قایلند و از محک زدن آن از طریق یک انتخابات آزاد واهمه دارند. برخی خود را تنها بدیل حکومت یا نظام جمهوری اسلامی میدانند، به نام مردم و از طرف مردم سخن میگویند، و خود را از نزدیکی و همکاری با گروههای دیگر بینیاز میبینند. نمونههای این گروهها در تقریبا همه طیفهای سیاسی، از برانداز گرفته تا اصلاحطلب، وجود دارند. ولی از اینها که بگذریم، نیروهای دیگر که ندای همبستگی و اتحاد و یا ائتلاف و جبهه و مانند اینها را سر میدهند نیز عموما ترجیح میدهند پای میز مذاکره بنشینند و سهم بگیرند، و انگیزه چندانی برای رقابت در میدان مبارزه سیاسی از طریق یک انتخابات آزاد ندارند. و به راستی چرا باید به انتخاباتی تن داد که ممکن است وزن واقعی ما را کمتر از آنچه که مدعی هستیم نشان دهد؟
ولی دقیقا در استقبال از چنین طرحی است که یک نیروی سیاسی میتواند درجه اعتماد به نفس خود از یک سو، و صداقت در ادعاهای مربوط به دموکراسی از سوی دیگر، را به نمایش بگذارد. از این دید، نهاد یادشده را باید مطلوب شناخت. نهادی که به نیروهای سیاسی برای اولین بار در تاریخ اخیر میدان میدهد تا در یک رقابت واقعاً آزاد به مبارزه برخیزند و فرضیات و ادعاهای خود در باره مردم را (دست کم در سطح خارج کشور) به محک بزنند. نیروهای سیاسی که خود را به اصل انتخابات آزاد یا آزادی انتخاب متعهد کردهاند در برابر یک تجربه عملی قرار میگیرند. این نیروها لازم نیست که به انتظار شرایط مساعد برای انتخابات آزاد در ایران بنشینند تا بتوانند تعهد عملی خود را نشان دهند. اصفهان دور و منزلش نزدیک. اگر گروهی به انتخابات آزاد معتقد است میتواند آن را در سطح ایرانیان خارج کشور نشان دهد: این گوی و این میدان.
پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی، اما، وقتی میتواند مطلوب تلقی شود که مورد استقبال جامعه ایرانی خارج کشور قرار گیرد. یعنی این رأیدهنده است که میزان مطلوبیت آن را مشخص کند. اگر رأیدهندهای در کار نباشد پارلمانی هم در کار نخواهد بود. و این چالش اصلی در موفقیت این طرح است. اگر ایرانی خارج کشور (در اکثریت خود) احساس کند که رأی او تعیین کننده است و میتواند به تشکیل نهادی منجر شود که هم از او و منافع او در خارج کشور دفاع میکند و هم به نمایندگی از او به مبارزات دموکراتیک مردم ایران کمک میرساند طبیعتاً از آن استقبال خواهد کرد. چند میلیون ایرانی خارج کشور در تصمیمگیریهایی که از سوی جامعه جهانی (و حکومتهای متبوع خود) در مورد ایران گرفته میشود نقش و تأثیری ندارند، و به جای آنها افراد و گروههای معدود ایرانی هستند که در کریدورهای مراکز قدرت به صورت لابی عمل میکنند و بر سیاستهای آنان در مورد ایران تأثیر میگذارند. تشکیل این پارلمان، صدای پر توانی به ایرانیان خواهد داد که هیچ قدرتی (ایرانی یا خارجی) نمیتواند آن را ناشنیده بگیرد.
در هر صورت، نهادی که به پشتوانه حمایت جامعه بزرگ ایرانی خارج کشور از طریق انتخابات آزاد شکل بگیرد تواناییهایی خواهد داشت که هیچ نهاد غیر انتخابی نمیتواند از آن برخوردار باشد. این نهاد همچنینن مشکل نمایندگی را در اپوزیسیون ایران که در مقاله هفته گذشته به آن پرداخته شد به صورت نسبی حل خواهد کرد. جامعه ایرانی خارج کشور گرچه بُرشی کامل از جامعه بزرگ ایران نیست، ولی با تقریب زیادی میتوان گفت که به بافت شهری ایران نزدیک است. پارلمان منتخب این جامعه نیز تا حد زیادی میتواند از جامعه شهری ایران (طبقه متوسط تحصیلکرده) نمایندگی کند و سخنگوی خواستها و تمایلات آنان باشد. به هر حال، این نهاد از هر نهاد فراگیر غیر انتخابی (کنگره ملی، اتحاد ملی و مانند آنها) که فرضاً بتواند در خارج کشور شکل بگیرد (و احتمال آن در فضای سیاسی حاکم بر اپوزیسیون تقریبا نزدیک به صفر است) به مراتب صلاحیت و اتوریته بیشتری برای نمایندگی و سخنگویی از سوی مردم ایران خواهد داشت.
«پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی» هم تجربهای است برای ایرانیان خارج کشور که «انتخابات آزاد» را تجربه کنند و هم ابزاری که وزن و موقعیت نیروهای سیاسی خارج کشور محک بخورد. این نهاد، نیروهای سیاسی مختلف را زیر یک سقف جمع میکند (کاری که بسیاری از آنان در غیر این صورت از آن اجتناب میکنند) و به هر کدام وزنی معادل نفوذ آنان در خارج کشور میدهد (کاری که ارزیابی آن به هیچ صورت دیگر عملی نیست). نهاد میتواند هم در زندگی ایرانیان خارج کشور (از جمله پناهجویانی که این جا و آن جا در سختی به سر میبرند) تأثیر مثبت بگذارد و هم با اتوریتهای بیش از هر نهاد دیگری در تحولات ایران نقش ایفا کند. انجام انتخابات آزاد در خارج کشور به نوبه خود میتواند آتش عشق به دموکراسی را در درون ایرانیان داخل کشور که شاهد این تجربه تاریخی هموطنان خود در خارج کشور هستند شعلهور کند تا شاید به خیمه استبداد زند و تار و پود آن را در هم پیچد. آیا چنین نهادی مطلوب نیست؟
به مسئله عملی بودن تشکیل این نهاد در مقاله بعدی خواهیم پرداخت.