پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۳ -
Thursday 13 March 2025
|
ايران امروز |
اخیرا خانم نرگس محمدی که در مرخصی زندان بسر میبرد در جلسه آنلاین با اعضای کمیته حقوق زنان در سنا و مجلس فرانسه، از جامعه جهانی خواست که حقوق بشر را اولویت هر نوع مذاکره با ایران قرار دهند و در کنار «مبارزات مردم ایران برای رهایی از رژیم دینی استبدای» بایستند. ایشان همچنین خطاب به نمایندگان گفت که از طریق پارلمان و سنای فرانسه، از دولت پاریس و جامعه جهانی میخواهد تا حقوق بشر را «پیش شرط و محوراصلی» هر نو ع مذاکره با جمهوری اسلامی ایران قرار دهند. خانم محمدی همچنین تاکید کرد که «هر مذاکرهای با جمهوری اسلامی بدون اعتنا به حقوق اساسی مردم ایران، حقوق بشر، حقوق زنان و جامعهی مدنی، تقویت استبداد دینی و تضعیف مبارزه مردم ایران برای رسیدن به دموکراسی، آزادی و برابری خواهد بود.»
صحبتهای خانم نرگس محمدی خطاب به نمایندگان پارلمان و سنای فرانسه و درخواستش از دولت فرانسه و بُعد وسیعتر از کشورهای غربی دارای دو ایراد عمده هست:
اول اینکه خانم محمدی بعنوان یک فعال حقوق بشر حتما میداند، چنانکه تجارب نیز نشان داده است، کشورهای دنیا حتی وقتی احزاب سوسیالیست و لیبرال که ادعاهای حقوق بشری بیشتری نسبت به احزاب محافظهکار دارند در قدرت باشند، هیچگاه منافع ملی خود را فدای رعایت شدن حقوق بشر (حتی یک مورد از چند موردی که ایشان مذاکره کشورهای غربی با ایران را به آنها مشروط کرده) در یک کشور ثالث نمیکنند. پس طرح چنین درخواستهایی که هم درخواست کننده و هم مخاطبان او میدانند انجام شدنی نیستند، بجز البته مطرح شدن دوباره موضوع نقض حقوق بشر در ایران، سود چندانی ندارد. یکی از ایرادهای چنین درخواستهای مکرری میتواند تقویت ذهنیت انتظار نابجا از کشورهای خارجی برای حل معضلات داخل کشور در ذهن برخی باشد که سوی دیگر آن خشم و عصبانیت است نسبت به غربیها یا بدبینی غیرمعقول به کشورهای غربی بخاطر پاسخ مثبت ندادن به این درخواستها یا «کمک نکردن» برای حل مسائل حقوق بشری و داخلی ایران است که باید بدست خود مردم حل شود. البته باید تاکید کرد که نگاه خانم محمدی بر تغییرات از داخل کشور و بدست خود مردم ایران است.
اما ایراد دوم که از ایراد اولی مهمتر است این است که به زعم خانم محمدی «هر مذاکرهای با جمهوری اسلامی بدون اعتنا به حقوق اساسی مردم ایران، حقوق بشر، حقوق زنان و جامعهی مدنی، تقویت استبداد دینی و تضعیف مبارزه مردم ایران برای رسیدن به دموکراسی، آزادی و برابری خواهد بود.» این درحالیست که اگر جمهوری اسلامی برای برنامه هستهای خود با اروپا و امریکا مذاکره کند و در نتیجه آن بخش بزرگی از تحریمهای ایران برداشته شود، گام مهمی در جهت کاهش فشارهای اقتصادی بر مردم و بازگشت ایران به روابط متعارف بینالمللی خواهد بود. پس ارتباط دادن مستقیم کمتر شدن فشارهای اقتصادی بر گرده مردم با تقویت استبداد دینی در ایران نه از نظر سیاسی درست است و نه مهمتر از هرچیز در تناقض با رعایت حقوق بشر و انسانی مردم است، بلکه برعکسِ آن به پایمال شدن حقوق اولیه مدنی یا همان «حقوق اساسی» و اولیه مردم میانجامد. مردمی که بخاطر تحریمهای اقتصادی درگیر معاش روزانه و سختیهای آن هستند اصولا چگونه میتوانند انرژی و زمان برای درخواست حقوق سیاسی و مدنی خود داشته باشند؟
متن سخنرانی نرگس محمدی برای نمایندگان پارلمان و سنای فرانسه
■ ۱- با کمال احترام برای آقای فرخنده، ایرادات ایشان به نوعی بهانه گیری بیشتر شبیه است، و این تصور را القا میکند که هر چه نرگس محمدی میگفت بالاخره چیزی در نکوهش آن پیدا میکردید.
۲- در ضمن، ایشان گفتند “بدون اعتنا به حقوق اساسی مردم ایران” نگفتند “بدون برآوردن حقوق اساسی مردم” . و این سیاست همیشه درستی بوده. تکرار و اصرار بر حقوق بشر و حقوق زنان در جهت تقویت جامعه مدنی ایران.
پاینده باشید، پیروز
■ اگر غزه یک نرگس محمدی داشت با اظهاراتی مشابه، جناب فرخنده چنین موضع گیریای نمیکردند. کلا جناب فرخنده هر نوع تحریمی را رد میکنند و معتقد هستند که برداشتن تحریمها “گام مهمی در جهت کاهش فشارهای اقتصادی بر مردم و بازگشت ایران به روابط متعارف بینالمللی خواهد بود” انگار نمیدانند که ثروت غارت شده ملت ایران در زمان نبود تحریمها “دوره احمدی نژاد و بعد از برجام” به چه کسانی رسیده و کجا خرج شده است. همین الان هم بودجه سپاه و دستجات مختلف سرکوب، روحانیت و حوزهها و تبلیغات، خرید دوربین و ابزار پیشرفته کنترل مردم را نگاه کنید. هم چنین ارز ارزانی را که بدون حساب و کتاب به دزدان نظامی و غیر نظامی تعلق میگیرد. کسی که به اصلاح نظام باور دارد سعی خواهد کرد که آن را از مخمصه بدر آورده و سر و رویش را سر و سامانی دهد. حقوق بشر را فعلا بیخیال. “روابط متعارف بینالمللی” با دستگاه اصلی دیپلماسی در بیت رهبری نیز از آن حرفهاست.
با احترام سالاری
■ با “پیروز” موافقم. نکوهش نرگس محمدی در طیف بزرگ از ایرانیان خارج از کشور از چپ افراطی تا سلطنتطلب راست مدتهاست که مد روز است. حتی خود نمایندگان پارلمان و سنای فرانسه چنین ایراداتی به او ندارند که حمید فرخنده دارد. با “سالاری” نیز موافقم برای اینکه در هیچ برهه زمان در ۳۰ سال گذشته حداقل نمیتوان نشان داد که این جمهوری اسلامی در عرف بینالملل شریک و سهیم بوده باشد و بدون آزار و اذیت مردم ایران و همسایهها روزگار گذرانده باشد، چه با تحریم و چه بدون تحریم. آقای فرخنده به جای ایرادگیری از نرگس محمدی به خاطر تقاضاهایش از نمایندگان فرانسه بهتر است از جمهوری اسلامی بخواهد که برنامه هستهای را تعطیل کند تا تحریمها برداشته شوند.
مهرداد
■ پیروز گرامی، در ابتدای پاراگراف آخر خانم نرگس محمدی میگوید « امروز از دولت فرانسه از طریق پارلمان و مجلس سنا این کشور میخواهم حقوق بشر را پیششرط و محور اصلی هر نوع مذاکرهای با رژیم جمهوری اسلامی قرار دهند.» ایراد من نیز به «پیششرط» گذاشتن برای هرنوع مذاکره با ایران ااست. هیچکس مخالف اینکه خانم محمدی یا هر فعال حقوق بشری دیگر از سیاستمداران فرانسه و دیگر کشورهای غربی بخواهد به نقض حقوق بشر در ایران هنگام مذاکرات اعتراض کنند، نیست. مشکل اما وقتی پیدا میشود که رعایت حقوق بشر در ایران «پیششرط هرگونه مذاکره»ای باشد.
بسیاری از کشورهای دیکتاتوری مانند عربستان سعودی و مصر باوجود اینکه در آن نظامها حقوق بشر رعایت نمیشود و برابری زن و مرد در آنجا وجود ندارد، اما بخاطر داشتن روابط اقتصادی متعارف با دنیا حداقل مردم این کشورها رنج مضاعف فشارهای اقتصادی بخاطر تحریمها را بر گرده خود حس نمیکنند، دیگر به خاطر نبود داروی سرطان یا فلان داروی مهم دیگر مردمشان در رنج نیستند، چهارتا دانشجو در خارج کشور برای باز کردن حساب بانکی دچار مشکل نمیشوند. موضوعی که علاوه بر رعایت نشدن حقوق بشر در ایران، به عنوان یک حق اولیه و ابتدایی انسانی بر شانههای مردم سنگینی میکند.
پس صرف عادی شدن روابط اقتصادی ایران با غرب در پی مذاکرات به بهبود زندگی و معیشت مردم کمک میکند. مردمی که کمتر دغدغه کمبودها و فشار اقتصادی داشته باشند بهتر میتوانند خواستهای دموکراسی خواهانه، حقوق بشری و برابریخواهانه خود را دنبال کنند.
با احترام/ حمید فرخنده
■ مهرداد گرامی، استدلال شما درمورد عدم مخالفت نمایندگان پارلمان و سنای فرانسه با خانم محمدی سالبه به انتفاء موضوع است. چرا که خانم نرگس محمدی، شما، پیروز گرامی و من به عنوان شهروند ایرانی نظر میدهیم نه فرانسوی. طبیعی است که نمایندگان مجالس فرانسه از زاویه منافع ملی کشور و مردم خود نظر میدهند و عمل میکنند، نه بر اساس منافع ملی ما. اینکه من و شما مخالف برنامه هستهای ایران باشیم و توقف آن را از حکومت بخواهیم، تایید کننده این نیست که حتی درصورت کوتاه نیامدن ایران از برنامه هستهای، درست باشد که طرفدار تحریم اقتصادی مردم خود باشیم. نه از زاویه فشار اقتصادی به مردم که همه بر سر واقعی بودن آن توافق داریم و نه به گمان من از نظر موفقیت در پیشبرد امر حقوق بشر در ایران. اینکه «با تحریم و بدون تحریم» وضعیت آزار و اذیت مردم را یکی بگیریم یا از بیدقتی در تحلیل است یا از نادیده گرفتن اثرات تحریمهای اقتصادی در معیشت و سلامت مردم ناشی میشود. تعمیم دادن فشارهای سیاسی بر فعالان حقوق بشری و سیاسی به فشارهای اقتصادی که کل جامعه را دربرمیگیرد، است.
با احترام/ حمید فرخنده
■ اين نوشته آقاى فرخنده مرا به ياد سياست حزب توده و شركا در اوايل انقلاب مىاندازد كه مبارزه بر ضد “امپرياليسم جهانى به سر كردگى امپرياليسم آمريكا” را بر مبارزه براى حقوق زنان ارجحيت مىدادند. نتيجه اين سياست مشعشعانه را همه مردم ايران با پوست و گوشت خود تجربه كردند و نيازى به توضيح بيشتر نيست. كاش آقاى فرخنده لطف مىكردند و به كامنت آقاى سالارى پاسخى در خور مى دادند: در آمد هنگفت فروش نفت در دوره احمدى نژاد و پس از برجام در دوران روحانى كجا رفت و خرج چه شد؟ وضعيت حالا با دوران روحانى چه تفاوت ماهوى پيدا كرده كه تصور كنيم پول ناشى از رفع تحريم ها اين بار به سر سفره زحمتكشان خواهد رفت؟
با احترام وحيد بمانيان
■ فرخنده گرامی، در تایید و ادامه کامنت آقای سالاری و دیگر عزیزان: دها سال است که چیزی بنام حساب و کتاب مالی و اقتصادی در ایران وجود خارجی ندارد. درآمد کشور یا خرج اقدامات ضد مردمی و ایرانسوز میشود و یا به چپاول میرود، و درصد ناچیزی برای گذران زندگی مردم خرج میشود. و حالا شما میگویید کسی دست از پا خطا نکند که اگر ۱۰% از درآمد رژیم کم شود، اول از سهم خرجی مردم میزنند. من همواره نوشتههای شما را میخوانم و در صداقت شما در ایران دوستی شکی ندارم. اما براستی این ایراد گیری شما رنگ بهانه گیری دارد. بیاییم از نرگس و یارانش دفاع کنیم چرا که تا به امروز نمونه خوبی از مبارزه مدنی و فرهنگ غیر حذفی نشان دادهاند. نرگس محمدی و شیرین عبادی سرمایههای با ارزش ما هستند، تا زمانی که از پیمانشان با مردم منحرف نشدهاند آنها را پاس میداریم.
با ارادت ، پیروز.
■ آقای فرخنده، به نظر میرسد که گروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی که پایگاهشان در خارج کشور است، مشکلشان دیکتاتوری و فساد ج.ا. نیست و مشکل بزرگشان مبارزان در داخل ایران هستند. آنها بر این باورند که مبارزان داخل ایران و بزرگ شدنشان به منافع آنها ضربه میزنند. آنها تابع ضربالمثل دیگی که برای من نجوشد، بگذار کله سگ در آن بجوشد هستند. اینکه زمانه جمهوری اسلامی را بین مردم ایران و نمایندگان واقعیشان امثال خانم نرگس محمدی و بلند پروازیهای ج. ا زیر منگنه گذاشتهاند تا این مبارزان را بیاعتبار کنند تا بتوانند وقتی آب خیلی گلآلود شد، ماهی چاق و چلهای به قلاب بیندازند، نمی دانند این ماهی خوراک یک لحظه گربهی ایران است یا خود را به تجاهل میزنند.
هـ. ایرانی
■ جناب فرخنده، فقط به این دلیل که دولتهای خارجی به منافع خودشان نگاه میکنند دلیلی نیست بر اینکه یک مدافع حقوق بشر در ایران آن را مطرح نکند و به جایش بر آنان به خاطر مسائل هستهای فشار بیاورد. همانطور که در بالا نوشتم این رژیم در ذات چه با تحریم و چه بدون تحریم مایل و قادر به تعادل و تعامل با جهان نیست همانگونه که تاریخ ۳۰ ساله گذشته نشان داده است. این وظیفه نرگس محمدی نیست که دخالت در امور هستهای، اقتصادی، و یا تحریم کند. با اشاره آقای بمانیان در مورد عدم اولویت حقوق بشر در ایران و به خصوص زنان و به جایش توازن و تعادل با قدرتهای بزرگ از طرف برخی روشنفکران موافق هستم.
مهرداد
■ با تشکر از توجه آقایان بمانيان و پیروز گرامی. سالهاست که خامنهای و اعوان و انصار متصل به بیتاش گاهی برای خلاصی از تنگناهایی که به خاطر سیاست ایران بر باد ده عامدانه و ایدئولوژیکیشان به وجود آورده و در آن گیر کردهاند، دست به دامن اصلاحطلبان حکومتی میشوند که برایشان از جیب خود هزینه کنند. این جماعت و طرفداران رنگارنگشان در داخل و خارج کشور هر بار ذوق زده از این فرصت به خود فروشی و پشت کردن به مبارزات مردم میپردازند و فقر و فلاکت جامعه را به گردن تحریمها میاندازند تا علت اصلی بحران را برای ماندن در قدرت و پیشبرد توهمات خویش پنهان کرده و خاک در چشم ملت بپاشانند.
تحریم واکسن کرونا از طرف رهبر نظام که به دعانویسان و مخترعین دستگاه کرونا سنج فرصت دزدی میلیاردی برای تولید واکسن داخلی را داد نباید از یاد برود. جنایت و قتل عمدی که هیچ کس جوابگوی آن نشد و طرفداران غزه و لبنان هم انگار مرکب قلمشان خشک شده بود. فقر و بیماری و مشکلات عدیده در سرزمینمان از تولیدات هدفمند این نظام است و ابزاری که ملت را به سوی فلاکت مطلق سوق دهد تا قدرت تقابلشان با استبداد اهریمنی تحلیل گشته و نابود شود. مگر اوباما و بایدن سر کیسه را شل نکردند مگر زمان احمدینژاد ۴۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی وجود نداشت؟
خانم نرگس محمدی سیاستمدار نیست و پشت هیچ میز مذاکرهای هم ننشسته که آقای نویسنده مقاله برایش تکلیف تعیین کنند. بهتر است ایشان این توصیهها را به هممسلکان اصلاحطلب خویش آقای ظریف و عراقچی کنند و فعالین مدنی را به حال خود بگذارند تا به کار روشنگری خویش بپردازند.
با درود سالاری
■ سلام به جناب نویسنده سلام به جمع خواننده و تک سلامی هم به سایت
صحبتهای خانم نرگس محمدی کاملا بجا و بموقع است چرا که نقض مستمر و سازمانی حقوق بشر یک روتین و حتی اصلی از اصول سیاست جمهوری اسلامی است. بنابراین تکیه بر اجرای این حقوق خود بخود یعنی تعدیل سیاست های خشن حکومتی و سست شدن پایه های دیکتاتوری و در نهایت شکست کامل فاشیسم و سرکوب.
در ثانی خانم محمدی نه از جایگاه یک مدعی رهبری در ایران موضع دارند که ایشان از قهرمانان مبارزه با اعدام و نسل کشی و تبعیض حقوق در ایران هستند بنابراین پیامشان جنبه عام دارد نه فقط جنبه خاص یا یک تز و یا پز سیاسی.
تشکر....تشکر: اکرم
■ يك سؤال ساده از نقادان محترم - نون شب واجب تر آست يا حقوق بشر ؟؟
با احترام كاوه
■ آقای بمانیان گرامی، درست میگویید که عمده گروههای چپ در آغاز انقلاب در تقویت گفتمان ضدامپریالیستی و کم اهمیت شمردن آزادی حجاب زنان و غربستیزی نقش داشتند. در آن دوران قطع روابط اقتصادی و حتی سیاسی با امریکا و اصولا کاهش روابط با کشورهای غربی با نیمنگاهی به شرق که هنوز افولش شروع نشده بود، رسم سیاسی کشورهای انقلابی از جمله ایران بود. اما آن ایزوله کردن خود و بستن درهای روابط اقتصادی و سیاسی با کشورهای غربی چه ربطی به دفاع از تحریم اقتصادی امروز ایران دارد؟ اگر آن غربستیزیها و قطع روابط به ضرر منافع ملی بود، که بود، امروز نداشتن این روابط اقتصادی و سیاسی تحت نام تحریمهای اقتصادی چه سودی برای اقتصاد و معیشت مردم ایران دارد؟ سیاستی که دیروز غلط بود امروز به چه دلیل خوب است؟ کسانی که فکر میکنند ادامه تحریمها به از پای درآمد حکومت میانجامد به سرنوشت کوبا و کره شمالی بنگرند. فشارهای اقتصادی یا کمبودهای دارویی برای زندگی روزمره مردم مشکل میآفریند، به بستهتر شدن فضای سیاسی و تقویت تندروها میانجامد. دیکتاتورها بویژه در کشوری با تعداد زیادی همسایه و حمایت چین و روسیه راهی برای دور زدن تحریمها پیدا میکنند. مواد مورد نیاز مردم ایران بسیار گرانتر از آنچه باید باشد بدستشان میرسد و از آنسو نفت ایران اگر فروش برود با تخفیفهای فراوان صادر میشود. این نگاه به اقتصاد کشور ۸۵ میلیونی ایران که اگر تحریمها برداشته شود، سود آن به جیب گروههای نیابتی ایران در منطقه میرود حکایت از محدود کردن یک حجم اقتصادی بزرگ به یک زیرمجموعه از هزینههای جمهوری اسلامی است.
با احترام/ حمید فرخنده
■ یک سؤال ساده از نقادان محترم - نون شب واجبتر آست يا حقوق بشر؟؟
سلام به جناب کاوه و انشااله چرم آهنگریتان. باز هم درود.
راستی اول مرغ بوده یا تخم مرغ؟!
دوست عزیز...نون شب و حقوق نون خورها دو روی یک سکهاند. هر کسی این دو را از هم جدا کند ستمی بر آن دیگری کرده که نابخشودنی است. نانی که در کاسه خون دیگری باشد نان نیست. نان را باید با آزادگی و احترام به حقوق دیگران خورد. حقوق بشری که نانی در کیسهاش نباشد فقط حقوق به مردگان دادن است.
بسیار ممنون کاوه گرامی اکرم
■ در پاسخ به سؤال دوستمان کاوه، ما در هر لحظه باید به چندین موضوع مهم و مبرم الویت دهیم و به موازات به تقسیم کار عادت کنیم. تمرکز روی فقط نون شب کافی نیست.
هوشنگ فرخجسته
■ جناب ه. ایرانی گرامی، نقد سیاستمداران یا فعالان حقوق بشر هرچند هزینههای زیادی برای فعالیت خود پرداخته باشند، چیزی از اعتبار آنها کم نمیکند. این فرهنگ ماست که نقد اشخاص را نفی آنها به حساب میآورد. همین فرهنگ مقدس سازی از زندانیان سیاسی باعث شده بود که هرکس در دوران شاه زندان رفته بود یا چند روز توسط ساواک دستگیر شده بود هالهای از ارزش دوروبرش میگرفت و انسانها به خود زحمت نمیدانند آنچه در فکر و ذهن او و راه و برنامهای که برای ایران داشت، تحقیق کنند. الان خوشبختانه وضع در این عرصه بهتر شده اما هنوز متاسفانه هستند کسانی که مانند شما اینگونه داوری میکنند.
با احترام/ حمید فرخنده
■ کسانی که خواهان غارت ثروت کشور به دست حکومت هستند و اختیار آن را به دزدان رنگارنگ و با تجربه حکومتی واگذار میکنند وقت رسیدن دلارها چرا یقه رژیم را نمیگیرند؟ فروش منابع و نوع خرج کردنش انگار دست ایشان است. حاشیه رفتن و پوپولیسم هیچ گاه دردی را دوا نکرده علت و باعث و بانی تحریم ها هم روشن است و مغلطه و گل آلود کردن آب هم با اجازه ممنوع. تحریمهایی که دست رژیم را برای سرکوب باز میگذارد و اسباب اجرایش را فراهم میکند و باعت بقای بیشتر آن و در نتیجه به نابودی زیست میلیونها انسان در ایران و منطقه میشود چرا باید برداشته شود؟ حکومت موقت سوریه دنبال غرامت ۳۰۰ میلیارد دلاری است و فردا ممکن است اوکراین هم اضافه شود. نفت و گاز و سایر منابع کشور که به نسلهای آینده هم تعلق دارد چرا باید صرف موشک و پهپاد پرانی شود و یا صرف پروژههای خانه ویران کن اتمی؟ نبود حقوق بشر امکان دزدیدن نان را فراهم میکند و بودش گرفتار شدن و مجازات دزد را. خواندن این مقاله از آقای آزاد عندلیبی شاید از جنبه ای به بازنشسته ها کمک کند: آیا ایرانیان روشنفکر ستیزند؟ https://baznegari.de/?p=1262
با درود سالاری
■ آقاى فرخنده گرامى، با تشكر از پاسخ شما
من هم طرفدار مذاكرات هستم و هم بر ضد تحريم هايى كه اقتصاد ما را فلج كند، در عين حال معتقد به مذاكره اى بر اساس و اصول كه تأمين كننده منافع ملى ما باشد، نه منافع حاكميت و نه امت اسلام (حزب الله لبنان، حماس، حوثى ها و ديگر ساز مان هاى تروريستى). به ترامپ و همدستان و همفكران او نيز بسيار بد بين هستم و فكر نمى كنم از مذاكراتى كه رژيم اينجور مشتاقانه در انتظار آن است آبى براى ملت گرم شود. اينها را گفتم تا تكليف شما با من روشن باشد و اما باز گرديم به وجيزه من و پاسخ شما.
شما از پاسخ دادن به سوال اصلى من خوددارى كرديد: به فرض كه ما براى گشايش روابط ديپلماتيك، سياسى و اقتصادى با غرب تمامى خواسته هاى حقوق بشرى را از مذاكرات حذف كرديم و به يك توافق در چهارچوب غنى سازى اورانيوم رسيديم. بر مبناى همين حالت فرضى ترامپ و متحدين او به ما اجازه فروش نفت در بازار جهانى را دادند. آيا با توجه به تجارب دوران طلايى فروش نفت (دوره احمدىنژاد دوره برجام و روحانى) با اين در آمد هاى نجومى چه چيزى به اقتصاد ما و به سفره زحمتكشان كشور ما افزوده خواهد شد؟ چرا بايد چشم خود را به واقعياتى كه در يك دوران طولانى شانزده ساله اتفاق افتاده ببنديم و شرايط فعلى را شرايط مناسبى براى “روزنه گشايى” در اقتصاد ملى كشور حساب كنيم؟ ويژگى تاريخى شرايط فعلى چيست؟
خانم نرگس محمدى (و همرزمان او) براى جلو گيرى از ماشين اعدام رژيم، سركوب اقليت هاى قومى و مذهبى و از همه مهم تر بر ضد آپارتايد جنسى مبارزه مى كند و از هر فرصتى استفاده مى كند تا صدايش را به گوش سياستمداران اروپايى و نيز مردم جهان برساند. نظر شما اين است كه او نبايد چنين اهدافى را شرط اوليه مذاكرات غرب با رژيم ايران قرار دهد و فرض شما اين است كه با قربانى كردن اين اهداف به سود يك توافق اتمى با غرب وضع اقتصادى ايران تكان خواهد خورد و حداقل بخشى از حقوق مردم تامين خواهد شد. آيا به راستى چنين چيزى اتفاق خواهد افتاد؟ شما و با اتكا به كدام واقعيت هاى عينى نقش كاسبان تحريم، سهميه سپاه و ساير نيرو هاى نظامى از در آمد نفت، سهميه تك تك نهاد هاى انگلى كه به اقتصاد ملى ما چسبيده اند را ناديده مى گيريد و رفع تحريم ها را مساوى با بركات اقتصادى براى مردم مى دانيد؟ آيا در سياست هاى متوهمانه مقام معظم رهبرى دگر گونى پيش آمده و ما خبر نداريم، يا رييس جمهورى دولت وفاق ملى تخم دو زرده اى كرده و ما بر آن چشم پو شانده ايم؟ وزير امور خارجه اى كه بايد خودش را آماده مذاكرات بنيادى با دولت ترامپ كند، با بلاهت تمام مى گويد كه بهتر است آمريكا با خريد جزيره گرينلند ساكنان كشور اسراييل را به آنجا بكوچاند! آيا از چنين سياستمدارانى انتظار يك قرارداد كه منافع ملى ما را حفظ كند داريد و در مقابل مى خواهيد كه بانويى كه با مبارزات خود افتخار جايزه صلح نوبل را براى ما به ارمغان آورده متاع خود را به چنين افرادى بفروشد؟ و متاع او چيست مگر مبارزه با تبعيض جنسيتى ، چيزى كه نه تنها ديوار برلين رژيم جمهورى اسلامى است بلكه پژواك آن مى تواند موجى از اميد و انبوهى از نيرو و توان به مبارزات زنان در تمامى خاور ميانه بدمد و آوا بخش سروش رهايى زنان از قيود قرون وسطايى يك دين ارتجاعى باشد. خيلى دوست دارم بدانم كه ترازوى شما چگونه كار مى كند و كفه چه چيزى در آن سنگين تر است؟در يك كفه فشار فزاينده به رژيمى كه از فرط استيصال مجبور به مذاكره است، تا در سلوك وسرشت خود تغييرات بنيادى ايجاد كند و در كفه ديگر يك توافق حداقلى كه پولى به جيب رهبر و اعوان وانصارش سرازير كند تا چند روزى به عمر ننگين رژيم خود بيفزايند.
نكته آخر اينكه من بر حرف خودم هستم كه اين دنباله همان سياست كيانورى و شركا براى در حاشيه قرار دادن مبارزات زنان و به نفع مبارزات ضد امپرياليستى است: مخاطب پيام يك زن است، عصاره پيام: كوتاه آمدن از حق مسلم خود براى برجسته كردن و پيش شرط قرار دادن حقوق زنان در مذاكرات با كشور هاى غربى، راهكار پيش بردن چنين پيامى: متقابل قرار دادن ” فشار به فعالان سياسى و حقوق بشرى (كه شامل اعدام، شكنجه و داغ و درفش هم مى شود) و فشار اقتصادى بر كل جامعه (كه آنهم شامل حقوق بگيران بيت رهبرى، سران سپاه و بسيج، حوزه هاى علميه و هزاران نهاد وابسته به آنها، گشت ارشاد و ساير نيرو هاى فشار مى شود، تهش هم اگر چيزى ماند سفره مردم).
با احترام و پوزش از زياده گويى وحيد بمانيان
■ جناب اكرم - متوجه معنی «چرم اهنگریتان» نشدم. در مکالمان و مراودات اصل بر این است که هر دو طرف نظر یکدیگر را بفهمند. در طول عمر دراز خود «چرم اهنگریتان» را نشنیده بودم. همينطور مثل تخم مرغ و مرغ کاملا در این جا بی مورد است. مثل تشابه سيب و پرتقال است. اول و اول سیری شکم است - «شکم گرسنه ایمان ندارد»- صبح ها بچه ها را اول ناشتائی میدهیم بعد به مدرسه میفرستیم؟ یا اول به مدرسه میفرستیم تا شکم گرسنه آموزش ببینند؟ و یا هم زمان وقتی قاشق را دهانشان گذاشتیم؟ البته بسیار تفاوت است بین قضاوت ما که در ساحل امن خارج، از محیط راحت منزل با کامپیوتر و قضاوت مردمی که تورم بالای پنجاه در صد در صف های طولانی ارزان را در داخل را تحمل میکنند. انشاء الله چرم اهنگريتان.
با احترام کاوه
■ سالاری عزیز، مقاله پیشنهادی از “آزاد عندلیبی” را مطالعه کردم. بیتردید با بسیاری پیامها که نوآوری نسل جدید را نوید میدهد همراهم. اما ایشان متوسل به همان ادبیات دیگرستیزی شدهاند که خودشان با برچسبهای گوناگون تکفیر میکنند. تا حدودی قابل درک است که جامعه تلاطم دیده و دمکراسی ندیده ایران دچار تند روی و زیادهروی در جهتهای مخالف شود. اما یکی از وظایف روشنفکری “که موضوع این مقاله است” دعوت به اعتدال میباشد نه هیزم بر آتش ریختن.
با “برچسب” در مورد دیگران سخن گفتن، استفاده از اشارات جمعبندی نظیر “شماها، شما براندازها، روشنفکر ها، خارج نشین ها...” بجز دوری از گفتمان مدنی نیست. ایشان به صراحت از گروههایی از روشنفکران (من میگویم مردم) میخواهند بازنشسته شوند؟؟ این گویش اگر فاشیستی نباشد (که نیست) اما کارت دعوتی برای فاشیسم است.
واقعیتی که هرگز کهنه نمیشود این است که منافع مشترک مردم واقعی یک جامعه به مراتب بیشتر از خطوط افتراق آنهاست، عندلیبی میگوید مردم ایران و نسل جدید خواهان “آزادیِ فردی، ایراندوستی، جهانگرایی، توسعه، ویزای معتبر، پولِ معتبر، رفاه، اقتصادِ غیردستوری، حکومتِ سکولاردموکراتیکِ ملّی” هستند، من میگویم که اینها خواست قاطع تمامی جنبش اپوزیسیون نیز هست، نقاط افتراق در راههای رسیدن به آن است. بخشی از فعالان سیاسی تکیه بیش از حد به جناحهای درون رژیم دارند و مستحیل بودن آنها را در کل نظام نمی بینند. این دلیل نمیشود آنها را به “بازنشستگی ” یعنی یک پله قبل از مرگ محکوم کنیم.
روز خوش، پیروز.
■ جناب فرخنده - اکثر ما از منظر فرهنگی افرا ط و تفریطی یا به اصتطلاح امروزی صد و صفری هستیم - این میراث تاریخی ما از اهور مزدا و اهریمن و بعد بهشت و جهنم میباشد - یعنی یا بهشت و اهور مزدا، و یا اهریمن و جهنم، و هیچ فرصتی و یا فضائی بین آن نمیشناسیم. همین مورد سرکار خانم نرگس محمدی ملاحظه کنید، «آنها» که مخالف او بودند یا هستند حتی به لباس و راه رفتن شوهر ایشان در شب توزیع جوایز هم خورده و ایراد گرفتند و میگیرند ( البته میگویم «آنها» و لی فوری برچسب سلطنتی و مجاهد و فقاهت به آنها نمیزنم، که عادت نا پسندی است). از طرف دیگر آنها که بدرستی از این خانم تقدیر و تمجید میکنند حتی تحمل یک نقد محترمانه از ایشان را هم ندارند. به امید روزی که طیف وسیع خاکستری را هم بذیریم و فقط در قفس یا چارچوب سیاه و سفیدی یا صد و صفری یا بهشت جهنمی در جا نزنیم.
با احترام کاوه
■ پیروز گرامی با توضیحاتی که دادین موافقم خواندن این مقاله میتواند تلنگری باشد به آن عده از “روشنفکران” میخکوب شده که جریان آب را به سوی آسیاب نظام مستقر هدایت میکنند اینکه آن خواست ها “خواست قاطع تمامی جنبش اپوزیسیون نیز هست” محل بحث است. گاهی بی پرده و بدون تعارف و البته در چهار چوب آداب صحبت کردن ضرری ندارد و اگر جماعت خاصی را خوش نیاید، نباید ابایی داشت و خاموشی اختیار کرد. فعالان سیاسی ای که “تکیه بیش از حد به جناحهای درون رژیم دارند” و هر بار مردم را دعوت به بیعت با نظام حاکم میکنند چه سودی به جنبش مردم میرسانند جز سردرگمی و پراکندگی؟ جماعتی که با مسخ و وارونه نشان دادن واقعیات اهداف ایدولوژیک خاصی را دنبال میکنند و شفافیت و صداقت در حرفهای شان نایاب است و خواسته یا نا خواسته پیاده نظام حاکمیت مستقر در کشورمان هستند.
با درود و سپاس از توجه تان سالاری
■ جناب اكرم - متوجه معنی «چرم اهنگریتان» نشدم. در مکالمان و مراودات اصل بر این است که هر دو طرف نظر یکدیگر را بفهمند. در طول عمر دراز خود «چرم اهنگریتان» را نشنیده بودم. همينطور مثل تخم مرغ و مرغ کاملا در......
سلام به کاوه گرامی
حکایت چرم آهنگری از بزرگمرد فردوسی به عاریت گرفتم که در باره کاوه میفرماید: از آن چرم کآهنگران پشت پای بپوشند هنگام زخم درای انشاالله شما همان کاوه صفت باشید... اما مثل مرغ و تخم مرغ را میفرمایید نفهمیدم...اما نفی هم کرده اید، که فکر کنم توضیح لازم نداشته باشد. اما دیگر مثالهای نان خوری تان با عرض معذرت کافی به مقصود نمی بینم.
اول نان بعدا آزادی، یا اول آزادی بعد نان... به نظرم صحیح نیست. مثل جمله” درود بر شماست” که بفرمایید “برشما درود ” غلط است، البته از جنبه مفهومی، اما صحیحش ” درود بر شماست”! خوب این دو جمله یکی هستند در دو ظرف مختلف. یعنی “نان و حقوق” و “حقوق و نان” یکی هستند. نان بدون حق یعنی نان در زندان و حق بدون نان یعنی گرسنگی.
با تشکر و اعتذار از پر گویی اکرم
■ اینجا به نظر میرسد که با کلماتی از قبیل “مقدس سازی” و “سیاه و سفیدی یا صد و صفری” گرد و خاکی به پا میشود تا موضوع اصلی که صدای حقوق بشر را در نیاور تا تیم پزشکیان بتواند توافقی به نام خود و به نفع نظام حفظ کند، گم شود. در واقع اینجا شاهدیم که عدهای جوال دوز به مخالفین نظام میزنند و گاه برای رد گم کنی سوزنی هم به همفکران اصلاحطلبشان در حکومت و اسم این کارشان را هم نقد محترمانه میگذارند. درحالی که بارها چنین توافقات قابل نقدی که خانم محمدی بدان اشاره کردهاند را شاهد بوده و نتیجهاش را هم دیدهاند. این نقد از یک دیدگاه خاصی نشات میگیرد که بدان اشاره شد.
نمایندگان پارلمان فرانسه روز چهارشنبه انگار صدای خانم نرگس محمدی را شنیدهاند و ضمن “محکوم کردن نقض حقوق زنان ایرانی و مجازات اعدام و درخواست آزادی شرکت کنندگان در تظاهرات ضد حجاب اجباری از فرانسه و اتحادیه اروپا خواستند که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای تابعه آن مانند شبه نظامیان بسیج یا نیروی قدس را در فهرست سازمانهای تروریستی قرار دهند” به نقل از آخرين خبرها در ایران امروز).
واکنش روزنهگشایان و طرفداران اصلاح نظام در این رابطه چیست؟ نقد کردن و نشان دادن انگیزه یک “نقد محترمانه” سزاوار برچسب خوردن نیست هر چند به شخصه معتقد هستم که در یک نقد اصولی و راه گشا رعایت فروتنیهای آزار دهنده و آداب شیشهای و نان قرض دادنها تنها به مخدوش کردن و کم رنگ کردن موضوع بحث و تقلیل صلابت نقد میانجامد. نقد نظرات خانم محمدی و فعالان مدنی وظیفه هر کنشگری در عرصه اجتماعی است ولی سوراخ دعا را گم کردن چیز دیگریست. برف جار و جنجال دمکرات مآبانه هم سرانجامش آب شدن است و با کارت اصلاح نظام بلک جک (Black Jack) آوردن هم از محالات.
با احترام سالاری
■ اکرم گرامی، در بحثی که بین شما و کاوه درگرفته است توجه شما را به نظریه «سلسله مراتب نیازهای انسان» آبراهام مازلو که هنوز در علم اجتماعی معتبر است و جامعهشناسان و روانشناسان برای تحلیل پدیدههای فردی و اجتماعی به آن استناد میکنند، جلب میکنم. بطور خلاصه او میگوید انسانها دارای سطح نیازهای مختلفی هستند و بودن پاسخ به میزهای پایهای نمیتوان به نیازهای سطح بالاتر دست یافت. به ترتیب هوا و آب و غذا برای زنده ماندن، امنیت برای ادامه زندگی، مسکن، کار و وقت لازم برای رسیدن به خواستها و اهداف عالیتر مانند پرداختن به هنر یا کمک به همنوعان. در این مرحلهبندی روشن است که من معیشت مردم را در درجه اول اهمیت میدانم و پرداختن به دموکراسی و رسیدن به رعایت حقوق بشر در پی آن میآید. طبیعتا این به معنای آن نیست که کسانی که دغدغه عاجل معیشت دارند نمیتوانند خواستهای دیگر نداشته باشند و در جهت رسیدن به آنها اقدام نکنند، اما در سطح ملی برای تغییرات اجتماعی شما هیچ کشوری را نمیتوانید مثال بزنید که مردمش با داشتن گرفتاریهای اولیه و مشکلات اقتصادی شدید توانسته باشند به دموکراسی و ساختن جامعهای مبتنی حقوق بشر و برابریهای جنسیتی دست یافته باشند.
با احترام/ حمید فرخنده
■ کاوه گرامی، ممنون از توجه و نکات شما. به نکته مهمی در فرهنگ ما یعنی «خوب یا بد یا خیر و شر، سیاه یا سپید» دیدن اشخاص و رفتارها که ریشه تاریخی در ثنویت مانوی و زرتشتی دارد، اشاره کردهاید. همین نگاه اهورامزدایی و اهریمنی در آستانه انقلاب هم بر تفکر انقلابی چپ و راست حاکم بود بخاطر همین مردم به «خلق و ضدخلق» یا «دیو و فرشته» تقسیم میشدند. اینکه اکثر نیروهای سیاسی و مردم انقلابی خواستار سرکوب اعدام و «ضدخلق» یا «مستضعفان و طاغوطیان» بودند، اینکه طبقه کارگر و خردهبورژوا با مستضعف باید طبقه سرمایهدار و فئودال یا طاغوتی را نابود میکرد ریشه در همین نگاه داشت. هر نیرو و تفکری خود را حقیقت مطلق میپنداشت و درنتیجه دیگران ضدحقیقت بودند و باید نابود شوند. حتی بحث پاکی و نجسی اشخاص و اشیاء از دین زرتشتی میآید. در فرهنگ ما انسان خوب کار خوب میکند و انسان بد کار بد. انسانهای بد نمیتوانند کار خوبی کرده باشند و برعکس. آدمها را از نظریههاشان جدا نمیکنیم. در فرهنگ ما حقیقت در درون است و نیاز به اثبات برای دیگران نداریم. انسانها نامیرا هستند و بعد عبور این جهان گذرا به جهان ابدی میروند. یا جهنمی هستند و یا بهشتی. در آن دنیا نیز یا تا ابد از امکانت و راحتی بهشت بهرهمند میشوند یا همواره در حال سوختن در جهنم. هستند یا عاقبت بخیر میشوند یا خسرةالدنیا والاخره. برعکس، در فرهنگ یونانی خیر و شر درهم آمیخته هستند. در تفکر یونانی انسان سرنوشت تراژیک دارد، خیر و شر با هم مخلوط هستند و انسانها میرا هستند. خدایان وجود دارند، نه یک خدا. سرنوشت تراژیک یعنی نیت خوب میتواند به نتیجه بد بینجامد. برای غربیها که فرهنگشان ریشه در تفکر یونانی دارد حقیقت در بیرون است، پس نیاز به اثبات دارند.
با درود/ حمید فرخنده
■ سلام جناب فرخنده. یعنی که قصه تمام؟ کاوه یک - اکرم صفر!
توجه حتما که دارید این در مورد کشورها و مردمان گرسنهای است که اصلا تمرین دموکراسی ندارند. بحث ما در باره جامعهای ست که هم گرسنگی نداریم و هم سابقه آزادگی داریم. خوب البته تشکری صمیمانه دارم از درس زیبایتان، و هم تشکر مضاعف دیگری بابت مداخله و داوری تان.
یاهو اکرم
■ جناب فرخنده گرامی-یکی دیگر از مشکلات عمده ما که ریشه در فرد شناسی تاریخی ما دارد همانا نظام حکومت مادام العمری است- تفاوتی نمیکند که سلطنتی، جمهوری و یا فقاهتی باشد. در هیچ جای دنیا هیچ حکومتی نمیتواند همه مردمش را راضی نگه دارد. چون مردم هر کشوری همگی منافع مشترک ندارند، و چه بسا از نظر منافع متضاد هم هستند. در حکومتهای ادواری هر چهار سال تا ده سال در انتخابات یک گروه راضی میشوند و گروه دیگر ناراضی تقریبا و حدودا پنجا پنجاه (نه ۹۹ و ۱ ) در انتخاب بعدی ممکنه گروه راضیها ناراضی، و گروه ناراضی راضی شوند و این تسلسل از بیش از دویست سال ادامه داشته و دارد، و یک نوع توازن در جامعه بوجود آورده و میآورد. اما در حکومتهای مادام العمری برای سی یا چهل سال گروهی راضی و گروه دیگر ناراضی میمانند، و گروه راضی هم روز به روز پروارتر و ناراضیان لاغرتر میشوند و در نتیجه گروه ناراضی کاردش به استخوان و صبرش تمام میشود و کافه را بهم میریزد و انقلاب میشود. «ادمیزاد ظرفیت قدرت مطلق در زمان نا محدود را ندارد، حتی اگر فردی صالح و درستکار باشد در طولانی مدت با فشار قدرتهای بیشتر داخلی و البته خارجی به بیراه کشیده میشود».
با احترام کاوه
■ فعال در مسایل حقوق بشر به کنشگران سیاسی که دغدغه ایران را دارند.
درمرحله اول درود میفرستم به خانم محمدی و تحسین میکنم شجاعت ایشان را در رابطه با افشاگری جنایات رژیم در زندانهای و اعدامها و سرکوب بیوقفه فعالین مدنی و سیاسی و دفاع از از زندانیان بهایی. لازم به گفتن است که ایشان هنوز در حال گذراندن دوره محکومیت چندین ساله شان هستند و فقط برای یک دوره کوتاه برای درمان در مرخصی هستند که بعد از اتمام این دوره دوباره به زندان برمیگردند. کسانیکه ذره بین دستشان گرفتند دنبال نقد و نفی گفتار ایشان هستند تشریف ببرند ایران و همین گفتارها را از تریبونهای مختلف چه داخلی و خارجی مطرح کنند. خانم نرگس محمدی فعال حقوق بشری هستند و نه فعال سیاسی، و اگر نقدی بر گفتار ایشان است بایستی از منظر یک فعال حقوق بشری باشد نه یک فعال سیاسی متعقد که هرکس با من نیست بر من است.
موفق باشید، فغانی
■ جناب فغانی گرامی، شما ظاهرا مطلب من را نخواندهاید یا به دقت نخواندهاید و نتیجهای پیشداورانه گرفتهاید. بحث «هرکس با من نیست بر من است» در نقد من به خانم محمدی وجود ندارد.
با احترام/حمید فرخنده
■ آقای بمانیان عزیز، در آخرین کامنت خود نوشتهاید: « شما از پاسخ دادن به سوال اصلى من خوددارى كرديد: به فرض كه ما براى گشايش روابط ديپلماتيك، سياسى و اقتصادى با غرب تمامى خواسته هاى حقوق بشرى را از مذاكرات حذف كرديم و به يك توافق در چهارچوب غنى سازى اورانيوم رسيديم. بر مبناى همين حالت فرضى ترامپ و متحدين او به ما اجازه فروش نفت در بازار جهانى را دادند. آيا با توجه به تجارب دوران طلايى فروش نفت (دوره احمدىنژاد دوره برجام و روحانى) با اين در آمد هاى نجومى چه چيزى به اقتصاد ما و به سفره زحمتكشان كشور ما افزوده خواهد شد؟ چرا بايد چشم خود را به واقعياتى كه در يك دوران طولانى شانزده ساله اتفاق افتاده ببنديم و شرايط فعلى را شرايط مناسبى براى “روزنه گشايى” در اقتصاد ملى كشور حساب كنيم؟ ويژگى تاريخى شرايط فعلى چيست؟»
من البته در کامنتهای قبلی فکر میکنم پاسخ شما را دادهام. اما برای روشنتر مطلب درباره اینکه گویا بزعم شما فوائد رفع تحریمهای اقتصادی فقط به نفع حکومت تمام میشود، شاید یکی دو مثال این دریافت شما و کسانی که مانند شما تحلیل میکنند، کمک کننده باشد. مثلا در شبکه رفت و آمد متروی شهری تعداد زیادی از انسانهای خلافکار رفت و آمد میکنند و احتمالا اسلحه غیرقانونی یا مواد مخدر نیز حمل و نقل میکنند. سوءاستفاده از شبکه پست برای فرستادن مواد مخدر و داروهای نامطمئن استفاده میشود. هیچکدام از این رفتارهای خلاف، توقف شبکه مترو یا حمل و نقل عمومی و شبکه پست را از سوی مسئولان مجاز نمیکند. چون قرار نیست آن ۹۹ درصدی که استفاده درست از این امکانات میکنند نیز تنبیه دستهجمعی شوند. علاوه براینکه خلافکاران راه دیگری برای بیزنس خود و چرخش امورشان پیدا میکنند.
تحریم اقتصادی یک کشور و درمورد بحث ما ایران، نیز به عموم مردم ضربه میزند هرچند در کنار آن حکومت برای کمک کردن به گروههای نیابتی خود در کشورهای منطقه به امکاناتی دست پیدا میکند. تجربه چند سال گذشته نیز نشان میدهد علیرغم تحریمها نطام حکومت ایران راهی برای دور زدن آنها و کمک کردن به گروههای نیابتی خود پیدا کرده است. پس مردم و جامعه مدنی اتفاقا بیشترین صدمه را میبینند. کاسبان تحریم در اقتصاد ثروتمندتر ودر سیاست پرقدرتتر میشوند، مردم ممکن است در اثر ابن فشارها شورش و اعتراض کنند اما متاسفانه چنانکه در ۹۶ و ۹۸ دیدیم این حرکتها بیشتر از روی خشم و استیصال است تا داشتن یک هدف روشن. بیجهت نیست که سرخوردگی و مهاجرت بعد از هرکدام از این سرکوبها در میان مردم بویژه جوانان بیشتر میشود. از دل سرخوردگی و خشم حرکتهای مدنی که مورد نظر نرگس محمدی نیز هست کمتر امکان بروز مییابند. درمورد ناکارآمدیهای دولتهای احمدینژاد و روحانی و دیگران، موضوع سیاست داخلی است و ربطی به اصل بحث ما (پیششرط گذاشتن برای مذاکره خارجیها با ایران برای حل مسئله هستهای و رفع تحریمها) ندارد. مگر فساد و ناکارآمدی کم و بیش در همه دیکتاتوریها وجود نداشته و ندارد؟ برای حل این مسائل باید به مبارزه مدنی پرداخت.
با سپاس از توجه شما و نکاتی که مطرح کردید/ حمید فرخنده
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|