شنبه ۱ دي ۱۴۰۳ -
Saturday 21 December 2024
|
ايران امروز |
پزشکیان، جو خطرناک کنونی و تاریخچهای از شروع تنشهای منطقه
داشتم جنبههای مثبت و منفی سخنان پزشکیان در نیویورک را سبک سنگین میکردم که وقایع لبنان سایر مسائل را در سایه قرار داد. وقایع لبنان و حضور قوی اسرائیل در آن کشور و اتفاقات چند روز آینده بدون شک تاثیرگذار بر روی اتفاقات و تحولات حتی آینده نزدیک کشور ما هم خواهد بود. مباحثی که در کشورمان، در رابطه با تحولات منطقه، در حال جریان است هم مایه امید و خوشبینی و هم مایه نگرانی و اضطراب میباشد. برای کسانی که دغدغه و غم وطن از یکسو و مضطرب امنیت و صلح و سلامت مملکت از سوی دیگر میباشند دیدن نشانههائی از درک شرایط خطرناک منطقه از سوی خامنهای، باعث نوعی آرامش خیال میگردد که او، بر عکس تشرهای توخالی که گاهی از خود نشان میدهد، خیال دنبالهروی از حادثهجوئی را ندارد و فهمیده که یک خطا و یا اقدام ناشیانه میتواند دارای عواقب غیرقابل جبرانی گردد. تندروها و پایدارچیها بدون کوچکترین احساس مسئولیتی شعار عکسالعمل در برابر اسرائیل و ترور رهبر حزبالله را سر میدهند و علنا خواستار اقدام تلافیجویانه میباشند که خوشبختانه با مخالفت خامنهای روبرو شده.
تا این ساعت پرتاب موشکها به اسرائیل، هرچند به تعداد زیاد، باعث زیان و خسارت مالی و جانی قابلتوجهی در اسرائیل نگردیده. محافل غربی هم معتقدند هم ایران و هم اسرائیل، با وجود چنگ و دندان نشاندادن، تمایلی به ایجاد یک جنگ تمامعیار ندارند. عکسالعملهای ایران نسبت به وقایع لبنان و غزه در حدی ست که اسرائیل را وادار به یک اقدام تلافیجویانه جدی نکند. باز هم همان محافل غربی در مورد اسرائیل هم همین گمان را دارند که عکسالعمل اسرائیل بیش از یک اقدام موضعی نخواهد بود.
در این میان پزشکیان همانند یک بندباز ماهر تاکنون قادر بوده (اقلا در گفتار) از یک سو، نوعی توازن بین ایدهها و نقشههائی که برای دستیابی به نوعی صلح و تفاهم با غرب داشته و دارد با همدردی با حماس و حزبالله ایجاد کند و اسرائیل را هم جنگطلب بنامد ولی از سوی دیگر از لغت صهیونیست استفاده نمیکند و عنوانها و اصطلاحاتی را که بهکار میبرد از زمین تا آسمان با ادبیات جلیلی و رئیسی تفاوت دارد و در عین حال چندین بار علنا در را به روی مذاکره، گفتگو و برگشتن به برجام باز گذاشته. البته اکنون باید دید پرتاب موشکها از سوی ایران وارد مرحله جدیدتر و خصمانهتری که باعث تلفات مالی و زیر بنائی میگردد خواهد شد یا نه، که در اینصورت جواب اسرائیل هم میتواند اقلا در حد اقدام از سوی ایران باشد که اگر چنین شد وارد مرحله بسیار خطرناکی خواهیم شد که پایانش باخت ایران خواهد بود منتها نمیتوانم جرات کنم که حد و حدود خسارتها را حدس بزنم.
در چنین حالتی پزشکیان نیز خلع سلاح خواهد شد و دیگر خریداری در صحنه بینالمللی برای شعارهای صلحجویانه او و برگشت به میز مذاکرات وجود نخواهد داشت.
در مقالات پیشین، تندروها و ساکنین تاریکخانههای وحشت را همانند باسیلهائی نامیدم که برای بقای خودشان نیاز به آبها و محیطهای آلوده، تیره و نا آرام دارند. آب زلال و محیط آرام سازگاری با خوی ناسالم آنها ندارد و به راحتی حاضرند به خاطر یک دستمال یک قیصریه را به آتش بکشند.
یک نکته نامعلوم در این سناریو وجود دارد که آیا اسرائیل قادر به جنگ در سه جبهه غزه، لبنان و ایران میباشد یا خیر. سالها پیش زمانی که اسرائیل از تجهیزات نظامی و قدرت کنونی برخوردار نبود توانست حمله نظامی چهار کشور عربی به صورت همزمان را با شکست مواجه کند و حتی بخشی از زمینهای اردن، مصر و سوریه را نیز تصرف کرد و اعلام نمود اگر میخواهید سرزمینهای اشغالی را پس بگیرید با من سر میز مذاکره بنشینید و قول بدهید که دیگر به اسرائیل حمله نخواهید کرد، موجودیت اسرائیل را هم به رسمیت بشناسید، اسرائیل هم به نوبه خود سرزمینهای اشغالیتان را پس خواهد داد. مصر و اردن این شرط را قبول کردند و سرزمینهای خود را پس گرفتند.
اصولا باید دید مقصر وقایع امروز کیست. در زمان حکومت شاه، ایران با تمام ممالک روابط حسنه داشت. شهبانو به چین سفر کرد و مورد استقبال خوب قرار گرفت شاه هم به شوروی و کشورهای اروپای شرقی سفر کرد و آنجا هم مورد استقبال قرار گرفت. روابط ایران در آن زمان هم با اسرائیل و هم با کشورهای عربی حسنه بود. با شروع انقلاب ۵۷ نطفه نفاق و دشمنی با اسرائیل و امریکا و صدور انقلاب ایران به عراق بسته شد.
در لبنان جنبش شیعه العمل فعال بود که هدفش دفاع از حقوق شیعیان لبنان بود خصومتی هم با اسرائیل نداشت، جنگطلب هم نبود ولی حاضر نبود آلت دست رژیم اسلامی ایران گردد. از همان زمان جمهوری اسلامی اقدام به تاسیس حزبالله لبنان نمود و در حقیقت دولت در دولت تاسیس نمود و با کمکهای مالی و مسلحانه ایران، تبدیل به یک نیروی تروریستی بر علیه اسرائیل گردید.
در اسرائیل به همت برخی سیاستمداران دموکراتمنش اسرائیل و سفر رئیس جمهور مصر به آن کشور، همراه با تغییر روش مبارزاتی نهضت آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات که انتفاضه را جایگزین مبارزه مسلحانه نمودند، تدریجا جو مساعدی بین اسرائیل و فلسطینیها بوجود آمد. البته تندروهای اسرائیلی راحت ننشستند، اسحق رابین نخستوزیر اسرائیل که با یاسر عرفات به توافق رسیده بود ترور شد و تندروهای اسرائیلی در ساحل غربی فلسطین که اختصاص به فلسطینیها دارد شروع به ایجاد مجموعههای یهودینشین نمودند و فضا را روز بهروز برای فلسطینیها تنگتر نمودند.
در غزه هم حماس بعد از این که برنده یک انتخابات شد اصولا رایگیری و انتخابات را به کل تعطیل نمود، حاضر به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل هم نیست و معتقد به حذف اسرائیل میباشد. جمهوری اسلامی هم اینجا طعمه جدیدی برای مبارزه با اسرائیل یافت. بهزعم عدهای حملات ۷ اکتبر هم با اطلاع قبلی جمهوری اسلامی انجام گرفت.
حالا با توضیحاتی که اینجا داده شد اگر جمهوری اسلامی از آغاز تاسیس، راه صدور انقلاب، دخالت در منطقه حتی در افریقا و دشمنی با آمریکا و غرب را پیش نمیگرفت، آیا خونریزیها و جنگهائی که در حال حاضر منطقه ما درگیر آنست اصلا وجود خارجی میداشت؟
صادقانه باید اذعان کنم که فقط در دوران حکومت اصلاحطلبان (خاتمی و روحانی) تدریجا گشایشی در روابط بینالمللی و در تعقیب آن بهبود وضع اقتصدی پیش آمد که متاسفانه ادامه نداشت. پزشکیان در شرایطی بسیار بدتر از شرایط زمان خاتمی و روحانی میخواهد همان راه آنها را ادامه دهد که خرابکاریهای تاریکخانهها مانع این کار است.
طرفه اینجاست که تندروهای رژیم و سلطنتطلبان در هواداری از جنگ زبان مشترک دارند. یک برنامه تلویزیونی را دیدم که متعلق به یکی از سلطنتطلبان میباشد یک زنجیر هم به شکل تاج پادشاهی به گردن داشت. زمانی که ارتش اسرائیل به لبنان وارد شد، فریاد زد بیبی جان خوش آمدی مقدمت مبارک، و اظهار شادی میکرد که عنقریب او را در ایران خواهد دید. آقای رضا پهلوی چندی پیش در یک جلسه از قشریترین و راستترین طیف آمریکائی و یهودی شرکت داشت و در سخنرانی خود، نه علنا، ولی میشد تشویق حمله به ایران را از آن استنباط نمود و در حاشیه هم به اصلاحطلبان ایران تاخت. البته این فقط منحصر به سلطنتطلبان نمیشود حتی بخشی از جمهوریخواهان خارج کشور ندای تبریک و مژده سقوط رژیم را بعد از ترور حسن نصرالله نوید میدهند.
مطمئن باشید جنگ و خونریزی نمیتواند راه حل برای لبنان و غزه باشد. غزه با خاک یکسان شد ولی اسرائیل هنوز به شکار سران حماس مشغول است. حماس و حزبالله را میتوان تضعیف کرد ولی نمیتوان حذفشان کرد. در تاریخ معاصر ما دو جنگ داشتیم که به دموکراسی منجر شدند. آلمان و ژاپن از سوی متفقین شکست خوردند. آلمان و متفقین، هر دو، با تحمل زیان جانی بسیار زیاد و ژاپن بعد از استفاده آمریکا از بمب اتم، درست چند روز بعد از خاتمه جنگ دو نمونه از بهترین دموکراسیها را ارائه دادند که بیشتر به علت فرهنگ این دو کشور بود.
ایران شیعهزده و استبدادزده ما را نمیتوان با یک انقلاب و یا سرنگونی تبدیل به یک دموکراسی نمود. یادم هست مرحوم درخشنده وزیر آموزش و پرورش زمان مصدق، بعد از انقلاب مقالهای نوشت که مفهوم آن این بود: جنایتها، قتلها، در ماه دیدن خمینی و به این راحتی به دام یکی از مرتجعترین شخصیتهای تاریخ کشورمان افتادن نشان از این دارد که ملت ما دارای یک بیماری شدید روحی روانی است که بیش از انقلاب نیاز به یک درمان دراز مدت دارد.
برای این که نشان دهم این نوشته او زیاد هم بیربط نیست چند قدم به عقب بر میگردم و اول از خانواده سیاسی خودم یعنی جبهه ملی شروع میکنم. در زمان انقلاب دکتر کریم سنجابی از شخصیتهای تحصیل کرده و معتبر جبهه ملی به پاریس رفت و دست آقا را بوسید. الهیار صالح از شخصیتهای قدیمی و بسیار معتبر جبهه ملی در زمان رفراندوم یا انتخابات، نمیتوانست راه برود گفت زیر بغلم را بگیرید و کمک کنید به پای صندوق انتخابات بروم و به جمهوری اسلامی رای بدهم. باز هم یکی دیگر از شخصیتهای خوشنام جبهه ملی، شمس امیرعلائی، بعد از انقلاب، در سفارت ایران در فرانسه کار میکرد، دختر بختیار برای تمدید پاسپورتش به سفارت ایران میرود، امیر علائی پاسپورت را به سویش پرتاب میکند و میگوید من هرگز پاسپورت دختر چنین خیانتکاری را تمدید نمیکنم.
دختران تحصیل کرده در دانشگاههائی که بوسیله پهلویها تاسیس شده بود بعد از ورود خمینی به ایران، چادر بهسر به دنبال او رفتند و...
باید اجازه دهیم تا جامعهمان یک دوره ترمیمی را پشت سر بگذارد و به تدریج به دروازههای پیشرفت نزدیک شویم. از آنجا که هیچ آلترناتیو سازمان شدهای را در هیچ کجا مشاهده نمیکنم مجددا مانند گذشته اصلاحطلبان را راه حلی برای راهیابی به این مقصود میبینم، با این شرط که جمع وسیع اصلاحطلبان در داخل کشور قدری خود را جمع و جور کنند و خود را بیشتر و بهتر سازمان دهی کنند. دو جبهه اصلاحات و شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب میتوانند با همراهی و همکاری بیشتر طیف وسیع اصلاحطلبان منفرد و فعالان مدنی و فرهنگی را نیز جذب خود کنند و با همراهی صنفها و گروههای کارگری و کارمندی اقلا نهضت وسیع ضد جنگ را در داخل کشور سازمان دهی کنند.
در صحبتها و نوشتههایی که از اصلاحطلبان بهدستم میرسد، بهخصوص در کانال حزب تدبیر و توسعه، عضو شورای همآهنگی، نوشتهها و گفتارهای مستدل و شفافی در مخالفت با جنگ، با یک چاشنی قوی ایراندوستی ملاحظه میکنم که در عین خوشحالی متاسفم که چرا این تکحرکتها تبدیل به یک حرکت قوی جمعی نمیگردد.
هنگامی که داشتم مقاله را به پایان میرساندم دو اتفاق صورت گرفت که کم اهمیت نبود. دو موشک از سوی جمهوری اسلامی در دو نقطه حساس در اسرائیل خرابی ایجاد کرد که باعث عکسالعمل و تهدید از سوی نتانیاهو شد در حالی که چند راکت از سوی ایران پیش از پرتاب یا منفجر شدند یا به بیراهه رفتند. فوری به یاد انفجار پیجرهای حزبالله افتادم.
اتفاق دوم تصویری بود از آقای پهلوی با یکی از وزیران کابینه اسرائیل که مژده دیدار در ایران را میدادند. قابل توجه است که در رسانههای بینالمللی هیچگونه انعکاسی از گفتههای اخیر ایشان به چشم نمیخورد در صورتی که صحبتهای پزشکیان انعکاس بیشتری داشت.
به هر حال داریم در تونل تاریکی حرکت میکنیم که در مسافتی بسیار دور نور بسیار ضعیف کوچکی سو سو میزند که امیدوارم طوفان حوادث آن را خاموش نکند. با این توضیح که به عقیده این حقیر نجات ایران از جو خطرناک کنونی با تکیه بر یک قدرت خارجی، راه حل نیست. چلبی در عراق نمیتواند نمونه خوبی باشد.
داریوش مجلسی
اکتبر ۲۰۲۴
■ در مجموع مقاله قابل تأمل و مستدلی بود. اما جمله آخر مقاله با واقعیت ها نمیخواند. چلبی در عراق فقط یک نام یا لولو بود. او هرگز نتوانست مهره قابل اطمینانی برای امریکا و چهره نسبتاً مقبولی برای مردم عراق شود و در رأس قدرت قرار گیرد. بهجای جمله “چلبی در عراق نمیتواند نمونه خوبی باشد” واقع بینانهتر و درستتر این است که گفته شود “کرزای در افغانستان نمیتواند نمونه خوبی باشد.”
شاهین خسروی
■ جناب مجلسی بنظر میرسد نوشته شما با عجله و در عکسالعمل به پیدایش شرایط خطرناک کنونی که در آن رژیم ج.ا ایران را در پرتگاه جنگی خانمان سوز قرار داده نوشته شده و هدف نوشته شما هم بطور خلاصه توصیه این نکته به اپوزیسیون است که نباید از احتمال سرنگونی ج. ا. خوشحال بود و به آن کمک کرد و تصور کرد با سرنگونی ج.ا امکان استقرار دموکراسی در کشور وجود دارد، زیرا مردم ایران هنوز آماده استقرار دموکراسی در کشور نیستند، بلکه بهتر است با اصلاحطلبان رژیم برای نجات کشور از این وضعیت همکاری کرد تا به تدریج گشایشی در وضعیت پیش آید. در عین حال تعاریفی هم از دکتر پزشکیان کردهاید که هوشیار است و از صهیونیست خواندن دولت اسرائیل خودداری کرده و غیره و نهایتا مشت و لگدی هم به سلطنتطلبان و شاهزاده رضا پهلوی نثار کرده و چلبی سیاستمدار عراقی طرفدار آمریکار را یادآوری کردهاید. من البته فرض را بر حسن نیت شما میگذارم اما نمیتوانم با خواندن یادداشت شما از تذکر چند نکته خودداری کنم.
اولین نکته آن است که یک تحلیل کارشناسی باید کمکی به کشف حقیقت در موضوع مورد بحث کند و برای اینکار باید بتواند هم وضع موجود را با دقت توضیح دهد و هم احتمالا آینده را پیشبینی کند. برای این منظور ضروری است تحلیل خالی از پیشفرضهای جانبدارانه و متعصبانه باشد در غیر اینصورت واضح است که نتیجهگیریها و پیشبینیها هم جانبدارانه بوده و به احتمال قوی کمکی هم به حقیقت موضوع و درک ما از موضوع مورد بحث نخواهد کرد. حال خودتان قضاوت کنید نوشته جنابعالی چقدر با این معیار سازگار است.
ابتدا در مورد آقای دکتر پزشکیان که سعی کردهاید او را سیاستمداری زیرک بشمارید. اگر دو ماه پیش، هنگامی که او در یک انتخابات مهندسی شده و نمایشی خامنهای سر کار آمد، افرادی به دلیل شناخته نبودن یا کمتر شناخته بودن او امیدوار بودند ظرفیتی داشته و بتواند قدمی مثبت در جهت حل معضلات مردم ایران بردارد؛ اما اکنون پس از دو ماه احتمالا تنها خواجه حافظ شیرازی است که نداند او مرد این میدان نیست و نه ملت ایران و نه دولتهای خارجی اصولا او را جدی نمیگیرند. از مصاحبههای سست و ضعیف او با خبرنگاران و در صداوسیما (در یک مورد روسیه را شوروی خوانده در دیگری کنترل تورم را به وفاق ملی ربط داده در مسایل غیر مرتبط داد سخن میدهد) که بگذریم نمایش ضعیف او در مذاکرات سازمان ملل و نیز ناتوانی او در عمل به قولهایی که از نظر رفع فیلترینگ و تحمیل حجاب اجباری به زنان و دختران داده بود و اینکه تنها یک ساعت پیش از حمله موشکی به اسرائیل از آن مطلع شد همه نشان میدهند که رژیم هم او را جدی نگرفته و از او تنها برای پیش بردن سیاستهای خود استفاده میکند. البته خود آقای دکتر پزشکیان از ابتدا گفته بود که سیاستمدار نیست و برنامهای از خود ندارد و برای اجرای برنامهها و سیاستهای خامنهای آمده است و بنابراین جای گلایهای هم برای رای دهندگان به ایشان نمیماند. از آنجا او ظاهرا هیچ تصور روشن و سازمان یافتهای از سیاست و اقتصاد در قرن ۲۱ و حکمرانی خوب و دموکراسی ندارد و هنوز در بند اجرای توصیههای علی بن ابی طالب برای کشورداری است من دیگر بیشتر در این مورد نمینویسم و تنها اشاره میکنم که اگر این مطالب را مینویسید تا توصیههای خود برای رای دادن به آقای پزشکیان در انتخابات را توجیه کنید نیازی به این کار نیست زیرا اکثر کسانی که در انتخابات نمایشی اخیر رفتند و به قول جناب پورمندی “دماغشان را گرفته و رای خود را به صندوق انداختند” میدانستند از این بنده خدا کاری ساخته نخواهد بود بلکه برای جلوگیری از سر کار آمدن طالبان شیعی رای دادند.
نکته دوم آنکه ملت ایران را آماده دموکراسی ندانستهاید. این درست نیست و میتوان نادرستی این فرض را نشان داد اما اکنون از حوصله این مختصر خارج است. تنها اشاره میکنم که نه به لحاظ فرهنگی و نه سطح سواد و توسعه انسانی مردم ایران امروز از جامعه هند در بعد از جنگ جهانی دوم یا کره جنوبی و تایوان سی سال پیش و ترکیه ۲۰ سال پیش که دموکراسی کم و بیش در آنها مستقر شد عقبتر است و نه نشانههایی از مخالفت نخبگان جامعه (غیر از البته شخص دیکتاتور و حزب اللهی های ذوب در ولایت، که بیشترش هم ساختگی و نمایشی است) با دموکراسی وجود دارد. اگر هم تحصیلکردگان و بیشتر شهر نشینان در سال ۵۷ به ج. ا. رای دادهاند به قول امثال آقای دکتر زیباکلام فریب قول و تعهدات خمینی در پاریس بوده است و نه مخالفت با دموکراسی. با این موضعگیری جنابعالی خودتان را با سلطنتطلبان متعصب که خواهان رضا شاه دوم با همان شیوه حکمرانی و نیز چپهای افراطی که هنوز در آرزوی برقراری دیکتاتوری پرولتاریا در ایران هستند همردیف میکنید.
در مورد نظرات جنابعالی در خصوص اصلاح طلبان و بهترین راه برون رفت از وضعیت کنونی هم نکاتی داشتم که با توجه به طولانی شدن یادداشت به فرصت دیگری موکول میکنم. سلامت باشید.
خسرو
■ جناب مجلسی شما برای توجیه رای دادن به پزشکیان بییال و کوپال هر از چند گاهی خود را خسته کرده و قلم فرسایی میکنید و به وکیل خود خوانده روزنه گشایان منجمد شده در ولایت تبدیل گشتهاید. الهیار صالح را شماتت میکنید ولی خود هم همانند او افتان و خیزان به این رژیم رای میدهید. آن اصلاحطلبان چگونه باید به شما بگویند که از خط قرمز ولی فقیه عبور نخواهند کرد؟ برای دفاع از آنان و خط و مشیشان مردم امروز ایران را منتسب به “بیماری شدید روحی روانی” میکنید و ذکر نقاط تاریک جامعه فندکی در دستتان برای روشن کردن چراغ مرده آن اصلاحطلبی ذکر شده گشته است.
جناب خسرو مفصل به نوشته شما پرداختهاند اصرار شما در آن چار چوبی که به اشتباه برای خود ساختهاید و حالا در آن گیر کردهاید کمکی به حل قضیه نمیکند و تنها موقعیت شما را در عرصه سیاسی و کنشگری بغرنجتر میکند.
با احترام سالاری
■ با سلام و احترام. تحلیلتان نسبتا واقعی و بر مبنای استدلال عقلی واقعیات موجود است. آفرین! جای خوشبختی است که کسانی مثل شما شناخت درستی از تاریخ و جامعهی ایرانی دارند. همچنین مختصات روحی و روانی انسان ایرانی را به خوبی ذکر کردهاید. من هم از این زاویه نکاتی را برای فهم بیشتر وضعیت جامعه ایرانی و بازیگران سیاسیش اضافه میکنم. اگر زیاد دور نرویم، تمام تاریخ ۵۰۰ سال گذشته ایران از زمان شاه اسماعیل صفوی گرفته تا دویست سال پیش جنگهای ایران و روس، جنگ ایران و عراق و حالا هم، این نگاه آخرالزمانی و متوهم (ناشی از تفکر پیشامدرن) مذهب تشیع نگاه غالبی بوده و کار دست ایران داده است. اما با توجه به تحلیل شما که باید به اصلاح طلبان توجه بیشتری کرد، ولی نباید مبارزات مردمی جامعه، جهت برقراری صلح و انتخاب راه توسعه و تغییر ریل را نادیده گرفت. باید از آن مبارزات مسالمتآمیز پشتیبانی کرد و آن را ارتقا داد تا سیاستهای جنگطلبی و تمامیتخواهی سران جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی کرد. همچنین باید مدام فکت های موجود و توهم آنها را متذکر شد... حرف در این زمینه بسیار است، موفق باشید!
رودین
■ با سلام. به محتوا و سَمتگیری سیاسی مقاله کاری ندارم. هر نویسندهای در یک تحلیل سیاسی مُبلّغِ؛ دیدگاه خویش است و خواننده میتواند با ان موافق یا مخالف باشد. امّا شلختهنویسی و مطالب نادرست و تحقیق نشده نوعی بیاحترامی به خواننده است. از نویسندهی هر متنی انتظار میرود که متن خود را بهدقت بخواند و نادرستیهای آن را راست و ریست کند. چند نکته را یاداورمیشوم.
جنبش شیعیان لبنان «الامل» نامدارد نه «العمل». در فارسی همان امل رایجتر است. مینویسند ایران استبدادزده و شیعهزده. درست آن ایران استبدادزده و تشیّعزده است. شیعه یا سُنّی را ما در فارسی برای مؤمنان به دو مذهبِ تشیّع یا تسنّن به کار مییریم. دکتر محمد مصدق دو بار به نخستوزیری رسید. بار اول آقای کریم سنجابی و بار دوم آقای مهدی آذر وزیر فرهنگ بودند. در زمان دکتر مصدق وزارت آموزشوپرورش وجود نداشت و کسی به نام مرحوم درخشنده هم در دولت ایشان وزیر آموزش و پرورش نبود. فکر میکنم منظور نویسنده آقای محمد درخشش است که در دولت آقای علی امینی وزیر فرهنگ بود.
مینویسند شمس امیر علائی بعد از انقلاب در سفارت ایران در پاریس کارمیکرد ... آقای شمسالدین امیرعلائی بعد از انقلاب به عنوان اولین سفیر جمهور اسلامی در پاریس منصوب شدند و در اثر اختلاف نظر با آقای صادق قطبزاده وزیر امورخارجه، به تهران برگشتند.
فواد روستائی
■ با سپاس از تذکر بهجای آقای روستائی. فقط در مورد آقای درخشش ایراد ایشان درست است من اشتباه نوشتهام. من سعی کردم از حافظه خودم درباره آن روزها کمک بگیرم که دچار اشتباه شدم. حق با ایشان است و محمد درخشش وزیر فرهنگ در در دولت امینی وزیر فرهنگ بود. علت این که نوشتم وزیر آموزش و پرورش، در آن دوران وزارت آموزش و پرورش امروز را، وزارت فرهنگ می نامیدند. هدفم این بود کسانیکه از آن دوران خبر ندارند متوجه شوند وزیر کدام وزارتخانه بوده. البته یکی از سران جبهه ملی خارج کشور نوشت “دکتر درخشش وزیر فرهنگ مصدق” که اشتباه است و توضیح آقای روستائی درست است. راستش من این نوشته درخشش خیلی به دلم نشست و به همین دلیل هم در وصف آن نوشتم. دکتر تورج اتابکی هم انقلاب ۵۷ را بدون انگیزه فرهنگی نمیداند.
ولی درباره شمسالدین امیر علائی من نوشتم در سفارت ایران در فرانسه کار میکرد، باید مینوشتم سفیر ایران در فرانسه، علت این کوتاهی مقداری هم به خاطر دختر روانشاد بختیار است که با چشمانی گریان به پدرش گفته بود یکی از کارمندان سفارت ایران چنین رفتاری را با او داشته و منظورش شمس امیرعلائی بود. ولی من میبایستی عنوان درست او را مینوشتم. من بابت این اتفاق خیلی نظر بدی نسبت به امیر علائی دارم. او یکی از شخصیتهای به نام و خوشنام جبهه ملی بود، چنین رفتاری را از چنین شخصیتی اصلا نمیپسندم.
درباره “عمل” یا “العمل” من هر دو را در رسانهها و نوشته ها خوانده و دیدهام.
با سپاس از تذکر بهجای آقای روستائی،
داریوش مجلسی
■ جناب مجلسی. من در این چند سطر در نظر دارم توجه شما به اشکالی در رابطه با توصیۀ شما با اصلاح طالبان جلب نمایم. اصلاح طلبان یک طیف گسترده هستند. یک سر این طیف آقای میر حسین موسوی است، که از جمهوری اسلامی عبورکرده است و به دنبال استقرار نظام دیگری است. سر دیگر این طیف آقای محمد خاتمی است، که به دنبال تغییراتی در چارچوب جمهوری اسلامی است. تفاوت دو سر این طیف کیفی است و نه کمی. دراین حالت محاسبۀ حدمتوسط طیف غیر ممکن است. بدون دانستن حد متوسط، نمی توان هدف را مشخص نمود. بدون داشتن هدف، ترسیم نقشۀ راه غیر ممکن است. به بیان دیگر، در این حالت همۀ کنشگران تنها میتوانند با اتکاء به شانس و اقبال خود همراه این قافله گردند، با این انتظار که، “تا یار که را خواهد و میلش به که باشد”.
آیا شما همراه شدن با چنین قافلهای را توصیه میکنید؟
قلیانی
■ چنانکه آقای روستایی نوشتهاند جنبش اَمَل، نه عمل یا العمل. امل به معنای آرزوست. جنبش امل لبنان یکی از دو حزب عمده شیعیان لبنان است که ۵ سال قبل از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۴ توسط امام موسی صدر و مصطفی چمران تشکیل شد. رهبر فعلی آن نبیه بری است که رئیس پارلمان لبنان نیز هست.
حمید فرخنده
■ با سلام، در ضمن، “امل” مخفف “افواج المقاومه اللبنانیه” هم هست.
با احترام - حسین جرجانی
■ جناب قلیانی گرامی مشکلی را که درباره اصلاحطلبان و دو شقه بودن آنها نوشتید مشکل من هم هست. من همیشه سعی کردهام آرزو و علاقه خودم را راه حل نپندارم. اصلاحطلبان آرزوی من نیستند. راه حل من واقعیت عینی موجود و رعایت شرایط کنونی سرزمینم میباشد. شما اگر (به قول خودتان) قافله بهتری سراغ داشتید بنده را هم خبر کنید تا به حمایت از آن بپردازیم. امتیاز بزرگ اصلاحطلبان حضور آنها در داخل کشور و در میان مردم میباشد.
درست است که این تفاوت “کیفی” بین این دو وجود دارد. با تماسی که از دور دارم میدانم روابط شخصی و خصوصی انها خوب و دوستانه است. هر دوی آنها تجربه حکومتی دارند، انسانها باسوادی هستند طرفدار خشونت و سرکوب نیستند. من تقریبا مطمئنم که هر یک از این دو طیف حکومت را در دست گیرد آن طیف دیگر هم از حکومت حمایت خواهد کرد. در انتخابات ریاست جمهوری دیدیم که تاجزاده از پزشکیان حمایت کرد. مهمتر اینکه جامعه مدنی و سندیکاها و اصناف، بیشتر راغب به همکاری با اصلاح طلبان میباشند تا غریبه هائی که از خارج خواهند آمد. آرزوی من همکاری این دو طیف با هم میباشد.
با احترام، مجلسی
■ جنابان روستائی، فرخنده و جرجانی من متقاعد شدم که “امل” درست است. من در چند مطلب در فیسبوک و واتس اپ “العمل” را خواندم مضافا به اینکه در چند کمپ پناهندگی در هلند چند لبنانی را دیدم که نام “العمل” را به کار میبردند به معنای “اقدام”. ولی حالا متقاعد شدم که امل درست است.
با سپاس مجلسی
■ سردبیر محترم ایران امروز - لطفا اجازه نشر این یادداشت کوتاه را بفرمائید - فکر میکنم نکته مهم فرهنگی است. لطفا اگر مطلبی خلاف پروتکل شما باشد ان نکته را حذف ولی محتوی را منتشر کنید. گوشزدی است به خودبزرگبینی تاریخی ما.
جناب مجلسی. امید که با اظهار نظرهای ملا لغتی دلسرد نشوید. با اشتباه نوشتن امل ببین چه واکنش هائی دریافت کردید.
می گویند “شلخته” نوشتهای و باعث اتلاف وقت شدهای. فکر نمی کنم که سایت ایران امروز ایشان را به عنوان معلم مامور ویرستار نوشته شما کرده باشد - اگر هم چنین باشد ویرستاری بسیار خودخواه و خود بزرگبین است. برداشت من این است که این سایت محیطی فراهم کرده که نظرات مختلفی ارائه شود، با احترام افکار و عقاید نویسندگان نوشته شود - غیر از اینکه ایشان مامور است وکارت دعوت دارد و بنا براین آز اشتباه املائی شما ناراحت شده باشد. نکته دیگر اینکه اصولا مکاتبه و نوشته وسیله ای برای فهم مطلب است. وقتی ما متوجه میشویم که مقصود عمل همان امل است که دنیا آخر نشده است. محترمانه میشود توضیح داد یا از آن گذشت.
تشابهی است بین فرهنگ دادستانی که به یک علت جزئی حکم اعدام میدهد و شخصی که بخاطر یک اشتباه املائی لغت زشت “شلخته” را نثار میکند. البته یک تفاوت است که آن دادستان سوار است و با قدرت، ولی ایشان پیاده است و بدون قدرت - وای بروزی ایشان سوار و قدرتمند شود.
با احترام کاوه
■ آقای مجلسی گرامی، با احترام، نقدی را به مقاله شما وارد میدانم که امیدوارم آن را بهعنوان یک دیدگاه مخالف، بررسی فرمایید:
مسئولیت جمهوری اسلامی در تشدید تنشها: به نظر میرسد در تحلیل شما، نقش مستقیم جمهوری اسلامی در گسترش نفوذ نظامی و ایدئولوژیک در منطقه، بهویژه در لبنان و غزه، کمرنگتر از واقعیت تصویر شده است. سیاستهای جمهوری اسلامی، بهویژه حمایتهای مالی و نظامی از گروههای مسلح مانند حزبالله و حماس، به جای دفاع از امنیت ملی ایران، منافع ایدئولوژیک نظام را تأمین میکند و تنشهای منطقه را تشدید کرده است. آیا این سیاستها واقعاً منافع مردم ایران را تأمین میکنند یا صرفاً باعث افزایش هزینهها و مشکلات داخلی شدهاند؟
تصویر خامنهای بهعنوان عامل آرامش: شما خامنهای را بهگونهای معرفی کردهاید که گویا درک درستی از خطرات منطقه دارد و از تنشهای بزرگتر جلوگیری میکند. اما نمیتوان نادیده گرفت که سیاستهای تهاجمی منطقهای جمهوری اسلامی، بهویژه تحت هدایت مستقیم خامنهای، خود یکی از عوامل اصلی بحرانی است که اکنون شاهد آن هستیم. آیا او واقعاً بهدنبال آرامش است یا این سیاستها را برای بقای نظام خود به کار میگیرد؟
عدم توجه به خواست مردم ایران: مقاله شما بیشتر بر روابط بینالمللی و نقش اصلاحطلبان متمرکز است، در حالی که خواستههای واقعی مردم ایران برای پایان دادن به ماجراجوییهای خارجی و تمرکز بر مسائل داخلی نادیده گرفته شده است. مشکلات اقتصادی و اجتماعی در داخل کشور نیاز به توجه و تمرکز فوری دارند، اما سیاستهای خارجی رژیم، این مسائل را به حاشیه رانده است.
نقش اصلاحطلبان: شما به اصلاحطلبان بهعنوان راهحلی برای خروج از بحران اشاره کردهاید، اما تجربه سالهای گذشته نشان داده که اصلاحطلبان توانایی تغییرات بنیادین را ندارند و بیشتر در چارچوب محدودیتهای نظام حرکت میکنند. آیا زمان آن نرسیده که به دنبال آلترناتیوهای واقعیتر و تأثیرگذارتر باشیم؟
نقش فشار بینالمللی: در مقاله شما به درستی به خطرات تکیه بر قدرتهای خارجی اشاره شده، اما نمیتوان نقش فشارهای بینالمللی بر جمهوری اسلامی را نادیده گرفت. آیا بدون این فشارها، نظام حاضر به تغییر رفتار خود خواهد بود؟ به نظر میرسد که فشارهای بینالمللی، در صورت اعمال صحیح، میتواند به کاهش قدرت سرکوبگرانه رژیم و بهبود شرایط داخلی منجر شود.
در نهایت، تحلیل شما هرچند به خوبی برخی جنبههای بحران منطقهای را بررسی کرده، اما در ارائه راهحلهای بنیادین برای خروج از این بحران و تأمین منافع واقعی مردم ایران، چندان قانعکننده به نظر نمیرسد.
با احترام. وصفی
■ جناب کاوه با احترام، معتقدم که دست به قلم بردن به عنوان یک دانای سیاست، مستلزم شناخت موضوعات مورد بحث است. اینکه نام یک جریان سیاسی اشتباه نوشته شود و دلیل آن هم اشتباه زدن حروف نباشد، به ارزش مقاله خدشه وارد میکند و گوشزدکردن اشتباهی چنین مهم، نشان ملانقطی بودن نیست. البته استفاده از واژههای توهینآمیز نشان خودستایی در غلطگیری از دیگران است. با این توضیحات یاداور می شوم که واژه ملالغتی که مصطلح شده است درست نیست و درست آن ملانقطی است. با تشکر از توجه شما.
ایرانی
■ کاوه گرامی، با سپاس، به این امید که دادستان مورد نظر شما چنانچه روزی سوار شد حکمش در مورد من در همین حد باشد!!
با مهر مجلسی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|