دوشنبه ۳ دي ۱۴۰۳ - Monday 23 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.02.2016, 18:11


نامه سرگشاده یک شهروند بهایی خدمت کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان

اگر اعتقاد و نظر شما این است که:
- همه انسان هستند اما برخی انسان‌تر هستند
- همه برادرند اما برخی برادرترند
- همه برابرند اما برخی برابرترند
با شما سخنی ندارم، اگر معتقد به یگانگی حضرت پروردگار هستید و اعتقاد دارید همه نزد حق مساوی هستند
اما شما اگر شاهدید که:
- بهاییان دیده نمی‌شوند
- بهاییان شنیده نمی‌شوند
- بهاییان حق اظهار نظر ندارند و حقوق شهروندی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و علمی ایشان رعایت نمی‌شود
- و شما به عنوان یک انسان و معتقد به خداوند هستید و با ظلم به هر شکل مخالف هستید، جهت سخنم با شماست.

همانگونه که مستحضرید ۳۷ سال است در این مرز و بوم انسانهایی پاک و خدوم که هدفی جز سربلندی کشور مقدس ایران ندارند از حقوق شهروندی و آزادی بیان و امکان رشد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و علمی محروم شده‌اند و تنها جرم ایشان بهایی بودن و داشتن اعتقادی متفاوت است اما ما بهاییان همچون جمیع ادیان به خداوند یگانه اعتقاد داریم و به پیامبران و رسولان الهی خصوصا پیامبر اسلام معتقد هستیم و اقلیتی هستیم که به ائمه اطهار دلبسته هستیم اما در این کشور مقدس بهاییان به قتل می‌رسند و با چاقو مجروح می‌شوند و مورد صد‌ها ظلم متفاوت واقع می‌شوند اما مرجعی پیگیری جدی نمی‌کند.

عجب است که این حوادث در کشوری رخ می‌دهد که پایگاه و جایگاه حکومت اسلامی و عدل علی است و حاکمان و مسئولان آن همگی در برابر این ظلم و بی‌عدالتی نه تنها سکوت پیشه کرده‌اند و ناظر بر اعمال و رفتار این خودسران و لجام گسیختگان هستند؛ بلکه‌گاه در رسانه‌های جهانی منکر این اتفاقات شده‌اند.

شما شعار کرامت انسانی و رعایت عدالت و رافت و محبت دینی می‌دهید ولی در شهر شما و منطقه‌ای که به نمایندگی تبلیغ می‌کنید ارزش نهادن به کرامت انسانی که خود اصلی است که در سرزمین ما درباره تمام کسانی که فقط تفکر و اعتقادشان، تفکر حاکم نیست، نادیده گرفته می‌شود. از مورد خشم و ضرب و جرح قرار دادن به قصد مصادره و اخراج و تبعید و محروم کردن از تحصیل و مشاغل دولتی تا قتل و زندان و اعدام و….

در این سالهای سخت و بی‌مهر، فکرمان این بود که نمایندگان محترم مجلس شورا و مجلس خبرگان که قانونگذار و فرهنگ‌ساز و تاثیر گذار کشورمان هستند، مانعی بر سر راه ایجاد تبعیض و کاشتن تخم تعصب در ذهن و دل هم میهنانمان می‌گشتند و اساس و قوانین و فتاوی مناسب تری می‌نهادند.

ما ناظر و مشتاق پی‌گیری‌ها و عدالتخواهی شما کاندیداهای محترم و نمایندگان محترم مجلس شورا و مجلس خبرگان در آینده نزدیک هستیم ارتباط با حفظ جان، مال و ناموس هموطنان غیر مسلمانتان هستیم همانگونه که وقتی در حوزه حکومت علی بر یک بانوی یهودی ظلمی رفت، فریاد زد: اگر در این غصه جان ببازیم عجیب نیست.

ما یقین داریم شما بزرگواران در آینده‌ای نزدیک این مظالم وارده به هموطنان بهایی و سایر دگراندیشان ایرانی را محکوم نموده و با درایت و عدالتخواهی از تمام توان خود در جهت کنترل تعصبات کور مذهبی، استفاده خواهید کرد.

اما؛ یک لحظه تصور کنید که چقدر دردناک است که در نقطه‌ای از این دنیای بزرگ یک انسان مسلمان را از کفن و دفن با احترام اموات خود بازدارند و یا گورستان‌هایی که محل دفن عزیزان آنهاست تخریب نمایند.

شاید روزی فرا رسد که بالاخره پس از سال‌ها، سند جامعی تدوین گردد که پایانی بر مظالم و مشکلات ناشی از تضییع حقوق اقلیت‌ها خواهد بود. فی حد ذاته اقدام بسیار بزرگی خواهد بود و سزاوار تمجید و تکریم ولی متاسفانه در مورد بزرگ‌ترین اقلیت دینی کشور که تعداد پیروانش صد‌ها هزار و از مجموع کل اقلیت‌های مذهبی دیگر مملکت افزون است اکثر مسئولین راه سکوت پیش گرفته‌اند و این سکوت می‌تواند سبب شود که‌‌ همان مسیر و جریانی که در طول چند دههٔ گذشته و تا کنون باعث قتل و غارت بهائیان و مصادرهٔ اموال آنان، ضبط و تخریب اماکن مقدسه‌شان، اخراج از دانشگاه‌ها و برخی مدارس، توهین و تخفیف فرد فرد آنان، ضبط و تخریب و مصادره گورستان‌های بهائی، اخراج از مشاغل، زندانی نمودن تعداد کثیری از آن‌ها و کوچ ناخواسته تعدادی از آن‌ها بر اثر فشار‌های امنیتی، اقتصادی و محرومیت‌های اجتماعی و تضییقات مصائب دیگر شده، ادامه باید.

برخی از شما به‌زودی به مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان راه خواهید یافت و عالی و به خوبی واقفید که این اقلیت مظلوم در تمامی طول تاریخ خود در هر سرزمینی که ساکن بوده با صداقت و تعهد تمام رفتار نموده به نحوی که از شهروندان صدیق وامین محسوب بوده‌اند، لذا چشم پوشی از حقوق حقهٔ آنان در سرزمینی مقدس ایران، خلاف عدل و انصاف است. اگر بنظر دقیق در حال این مظلومان مداقه شود به خوبی مشهود است که جمعی از ایرانیان مطیع که در این کشور، از پدر و مادری ایرانی به دنیا آمده، در شهر‌های مختلف این سرزمین پراکنده و ساکن بوده، در این مملکت به مدرسه رفته و به کسب و کار مختصری مشغول بوده و با همه همسایگان و شهروندان در کمال امانت رفتار نموده، در فعالیت‌های اجتماعی پیشگام بوده، به دولت متبوعه مالیات پرداخت نموده، در خدمت سربازی مشارکت کرده، در هنگام جنگ تحمیلی به جبهه شتافته، اسیر گشته و حتی در راه دفاع از میهن به شهادت رسیده و همواره در خدمات عمرانی این مملکت کوشا بوده، این‌ها بهائیان این مملکت را تشکیل می‌دهند. اگر برآن‌ها نتوان نام شهروند نهاد پس شهروند کیست؟ شما طبق قانون اساسی سوگند خواهید خورد که مدافع قانون و انسانیت باشید اما:

- اگر این‌ها حق زندگی دارند، پس عزت و احترامی که شایستهٔ همه شهروندان این سرزمین است چرا در مورد آنان رعایت نمی‌شود؟
- اگر این شهروندان حق ازدواج و طلاق دارند چرا احوال شخصیه آنان به رسمیت شناخته نمی‌شود؟
- اگر این شهروندان حق تحصیلات عالیه دارند چرا فوج فوج از دانشگاه‌ها اخراج می‌شوند و همه ساله به بهانهٔ نقص پرونده از ورود جوانان بهائی به دانشگاه‌ها ممانعت می‌شود؟
- اگر اینان حق کار کردن دارند چرا از دوایر دولتی اخراج شده‌اند و راه ترقی آن‌ها در بخش خصوصی که نیاز به پروندهٔ کسب و کار دارد مسدود می‌شود؟
- اگر بهائیان حق مردن دارند چرا گورستان‌های آن‌ها ضبط شده و مجبور به دفن در بیابان‌ها در نقاط نا‌مشخص و بدون نشان معین می‌گردند و حتی این اماکن بعد‌ها تخریب می‌گردد؟
- چرا با بودجه‌های کلان، ده‌ها سازمان و از جمله صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به تهیه و نمایش برنامه‌هایی پر از افترا و به‌تان به عقاید این جمع می‌پردازند و حق دفاع از بهائیان سلب می‌شود؟ چرا این‌ها نمی‌توانند از کوچک‌ترین امکانات جهت رفع شبهات استفاده نمایند؟

تصور بفرمایید که چقدر جانسوز است که جوانی مسلمان را در یک کشور غیر مسلمان از ادامه تحصیل باز دارند و راه ترقی او را مسدود نمایند. آموزه‌های بهائی هیچگونه تبعیضی را در هیچ کجای دنیا که باعث پایمال شدن حقوق انسان‌ها گردد تایید نمی‌کند. تعالیم بهائی متجاوز از یکصد و سی سال قبل فرهیختگان و دانایان ایران را به آبادی و عمران این مملکت دعوت نموده و در این مدت همواره بهائیان پیشگام سازندگی و عمران و تعلیم و تربیت و بهداشت این سرزمین که برای آن‌ها از تقدس خاصی برخورد دار است بوده‌اند و تعالی این مملکت را وظیفهٔ روحانی و وجدانی خود دانسته و می‌دانند. آیا حق آن‌ها نیست که از حقوقی شایسته و مناسب برخوردار باشند؟

وقت آن رسیده که مطابق و موافق با حقوق مطرح در منشور بین المللی حقوق بشر و نیز حقوق مطروحه در فصل سوم قانون اساسی حقوق کلیه اقلیت‌ها و از جمله بهائیان رعایت گردد. لطفا به همکاران خود توصیه اکید فرمایید که ضمن درج حقوق شایسته برای این شهروندان در موطن مادری خود، مراقبت نمایند که قوانینی وضع شود تا بساط تعدی و ظلم وارده بر آن‌ها بر چیده شود و اجرای صحیح آن ضمانت گردد.

بهائیان همواره آماده همکاری برای ساخت و احیا و تعالی ایران بوده و هستند و حاضرند برای رفع تبعیض بین شهروندان ایرانی و تدوین و گسترش حقوق شهروندی و حرکت به سوی جامعهٔ مطلوب با ارزش‌های متعالی که درشان ملت بزرگ ایران است کمک نمایند.

گاه برخی بزرگواران مسئول می‌فرمایند: «داشتن یک عقیده و مرام، آزاد ولی اعلان و ابراز آن به منظور تحریف افکار دیگران، جریان سازی و یا تبلیغ و تظاهر به قصد اغواگری و تشویش اذهان دیگران و عناوین مشابه مجاز نخواهد بود.»

این «ولی» بر چه اساسی است؟ آیا از مندرجات و تبصره‌های‌‌ همان قانون است؟ یا از استنیباطات و تفسیرات برخی از مسئولین است؟ در بیانیه آزادی ادیان، اتفاقا مصادیق آزادی عقیده تقریبا‌‌ همان چیزهائی است که برخی مسئولین آن‌ها را ممنوع می‌شمارند: تبلیغ و بیان عقیده، برگزاری اجتماعات و مناسک مذهبی و عقیدتی آزاد و برنامه‌ها و فعالیت‌های مربوط به اعتقادات فرد و گروه دینی و عقیدتی.

برخی می‌فرمایند که: بهائیان ایران جاسوسند. آیا هیچ نهاد امنیتی – اطلاعاتی دیگری در سراسر عالم نیست که به اندازه ایرانی‌ها از ۱۶۰ سال پیش متوجه ماهیت خطرناک و جاسوس ماب بهائیان شده باشد؟ بهائیان ایران جاسوسی می‌کنند، دومیلیون بهائی هندی برای کجا جاسوسی می‌کنند؟ بهائیان ژاپنی، استرالیائی، گواتمالائی، هلندی، پروئی، اندونزییائی، مراکشی و صد‌ها کشور دیگر برای کجا جاسوسی می‌کنند

جواب ساده است. چون اصلا بحث جاسوسی در کار نیست. موضوع مخالفت با عقیده است. از اول هم موضوع همین بوده هنوز هم همین است و خدا می‌داند تا کی ادامه خواهد داشت.

اما چرا این نامه و امثال این نامه سرگشاده نوشته می‌شود؟

شاید منظور شما این است که بهائیان ساکت بنشیدند و بزرگان اگر خواستند و هوس کردند و صلاح دیدند ماهی یک جمله یا نیم عبارت در دفاع از حقوق بهائیان بگویند یا سه چهار خط در گزارش یک ارگان جهانی منعکس بشود یا نشود.

تلاش برخی از مسئولین جمهوری اسلامی برای انکار ماهیت مذهبی جنبش بهائی و توصیف آن به عنوان یک جنبش سیاسی منتسب به دولت‌های بزرگ در برخی از سخنان نمایندگان آن در مراکز بین المللی بازتابی روشن یافته است

واقعیت این است که برای پی بردن به ریشه‌های نقض گسترده حقوق بشر در اذهان تعدادی از متفکرین جمهوری اسلامی باید آرمان‌های سیاسی و نوع فعّالیت‌های قربانیان اصلی نقض این حقوق را در نظر گرفت. امّا برای درک خصومت عمیق این افراد در نظام جمهوری اسلامی نسبت به پیروان آئین بهائی و نیز نقش گسترده حقوق آنان به انگیزه‌ها و دلایلی سیاسی استناد نمی‌توان کرد. ریشه‌های این خصومت را باید در تشویش و اضطراب شریعتمداران متعصب اهل برخی مدعیان تشیّع دید. اینان از ابتداء با توسل به بحث‌ها و جدل‌های متداول مذهبی به مقابله با آئین جدید برخاستند و کوشیدند تا باطل بودن آن را با استدلال‌های دینی اثبات کنند. امّا به تدریج و از اوائل قرن بیستم مخالفت و ستیز با آئین بهائی و پیروان آن از مسیر بحث‌های مذهبی خارج شد و رنگ و بوئی سیاسی یافت. این گفتمان تازه علیه بهائیان در عین حال واژه‌ها و تعبیرهای احساساتی گفتمان ناسیونالیستی و ضد امپریالیستی متداول در جواع جهان سوم را نیز به عاریت گرفت. این دگرگونی در ماهیت و شیوه ستیز با بهائیان پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی شتابی تازه یافت. برخی از رهبران این نظام از ابتدا کیش بهائی را به مثابه یک فرقه سیاسی شمردند و پیروان آن را به فعالیت‌های ضد انقلابی و جاسوسی برای دشمنان امّت متهم ساختند. برای آنان دست زدن به هرنوع استدلال و جدل مذهبی و غیرسیاسی در رد بهائیت خود متضمن نوعی به رسمیت شناختن آئین بهائی و در نتیجه امری ناپذیرفتنی بود.

به این ترتیب، به نظر حقیر و بهاییان ایران تأمین و تضمین احترام به حقوق بشر در ایران در گرو تغییر روی کرد عمومی، سیاست‌های دولت و قوانین تبعیض آمیز نسبت به بهائیان است یعنی نسبت به جامعه‌ای که هوّیت و موجودیتش در قانون اساسی و قوانین عادی کشور انکار شده و از حد اقل حمایت‌های قانونی محروم گردیده. از همین رو، تا هنگام تحقق این دگرگونی اساسی به پیدایش یک فرهنگ گسترده و امروزین حقوق بشری در ایران امیدوار نمی‌توان بود. لازمه ایجاد چنین فرهنگی احترام به حقوق و آزادی‌های هر فرد ایرانی است، به عنوان یک انسان آزاد و برابر با دیگران و نه به عنوان عضوی از یک جامعه مذهبی یا فرهنگی یا سیاسی. به سخن دیگر، احترام و اعتقاد به حقوق و آزادی‌های پیروان کیش بهائی است که باید ملاک نهائی سنجش رفتار جامعه و نظام سیاسی ایران در زمینه حقوق بشر قرار گیرد.

درسال‌های اخیر، گسترش آگاهی‌های سیاسی و اجتماعی مردم ایران فضای تازه‌ای در جامعه آفریده که در آن امکان گفت‌و‌گو، گرچه محدود و محتاطانه، در باره ضرورت احترام به آزادی و حقوق همگان به ویژه دگراندیشان فراهم آمده است. بدیهی است که چنین گفت‌و‌گوئی می‌تواند زمینه فرهنگی و اجتماعی تأمین حقوق مدنی و سیاسی مردم ایران و در ‌‌نهایت امر زنان و جوامع گوناگون مذهبی را مهیا سازد. امّا، واقعیت آن است که هنوز در این گفت‌و‌گو کمترین سخنی در باره بهائیان و ضرورت احترام به آزادی‌ها و حقوق آنان به میان نیامده است.

این نامه را نمی‌دانم به دست کدام کاندیدا و نماینده فردا خواهد رسید اما مردم ایران را به این چالش شخصی دعوت می‌کنم که این نامه را در شبکه‌های مجازی در گروه‌ها و صفحات سایت‌ها منتشر کنند شاید بدست فردی از آحاد نمایندگان برسد که اهل تفکر و تعقل و دور از تعصب باشد و اهل رضای الهی و گوشی شنوا انشاءالله داشته باشد.

تمنا دارم تا روز انتخابات اگر تمایل دارید این نامه را به دست کاندیدهای منطقه خود برسانید.

این متنی برای تاریخ است که فردا در محضر حق قاضی حقیقی حضرت پروردگار عالمیان است این حقیر به اندازه وسع خود تلاش کردم که مشکل و معضلی را بیان کنم و آن که این کلمات را شنید و در جهت رفع تعضیقات تلاش کرد و آنکه خود مانع بیشتری ایجاد کرد را در حضور حضرت حق به قضاوت شاهد باشیم.

شهروند بهایی
۲۹/۱۱/۱۳۹۴



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024