جمعه ۷ دي ۱۴۰۳ - Friday 27 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 29.08.2015, 9:19


گفت‌وگوی شرق با محسن صفایی‌فراهانی
شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴

آیا رابطه‏ای بین شهرت و رانت برقرار است که هر از چند گاهی نامی آشنا در پرونده‌های اختلاس و رانت و زمین‏خواری به‌میان می‏آید؟ چه ارتباط و زنجیره‏ای میان این دو ویژگی برقرار است که تا این اندازه به چشم می‏آید؟

برای یافتن پاسخی برای این پرسش‏ها، به سراغ مردی اقتصادی و سیاسی رفتیم که خود نیز از شهرتی برخوردار است. او شهرت را مبنای رانت و فساد نمی‌داند، بلکه به اعتقاد او، عامل این شرایط بسته‌بودن کشورهاست نه مشهوربودن افراد و اساس چنین رخدادهایی را فقط در کشورهای جهان سوم مانند کشور ما می‌داند.

محسن صفایی‌فراهانی که حضورش در فعالیت‌های سیاسی اصلاح‌طلبانه و مجلس ششم او را شناخته‌شده‏تر کرده بود، با عنوان مرد اقتصادی و مشاور چند وزیر در دوره‌های مختلف در کارنامه‏‏اش از او یاد می‌شود. صفایی‌فراهانی عدم شفافیت را عامل اصلی تمامی این اتفاق‏های ناگوار می‌داند که اگر وجود می‏داشت، هر مسئولی با کوچک‌ترین خطایی زیر ذره‏بین قرار می‏گرفت و همین امر سبب دوری از فساد در کشور می‌شد.

هرچند این فعال اقتصادی دیرینه آنچه در ایران رخ داده را نه فساد که محدود می‌خواندش، بلکه غارت دارایی‌های یک کشور می‌داند، زمین‏خواری و مواردی از این‌دست را فقط دست‏گرمی این رانت‏جویان برمی‏شمارد. به گفته او، وقتی فضا بسته باشد، همه به دنبال این هستند که هرچه می‌توانند بردارند. اما آنچه در گفته‌های او بسیار رخ‏نمایی می‌کند، تفاوت شهرت نیک و بد است که نوع دوم را عامل بهره‏گیری از شگرد رعب‌ووحشت برای استفاده از رانت می‌خواند.

صفایی‌‌فراهانی در این‌باره می‏گوید: «در جامعه هستند افرادی که نگران منافع ملی نیستند و وقتی به شهرت می‌رسند و می‌توانند در حاشیه قدرت قرار گیرند، از فرصت به‌دست‌آمده حداکثر سوءاستفاده را می‌کنند. این افراد که به‌راحتی به درآمدهای خیلی بالا دسترسی پیدا می‌کنند، راحت‌تر از دیگران به هدف می‌رسند، زیرا می‌توانند از روش‌های تهدید و ارعاب و ابزارهای دیگر استفاده ‌کرده و شرایط را برای خودشان مهیا ‌کنند...».

‌ چه ارتباطی بین شهرت و رانت می‌توان برقرار کرد؟
صرف اینکه فکر کنیم شهرت مبنایی است برای ورود به شرایط اقتصادی وابسته به رانت و فساد مالی، درست نیست. کمااینکه در دنیای خارج از جهان سوم هم افراد بسیار مشهور و صاحب‌نامی هستند که به‌هیچ‌وجه در فضای اقتصاد رانتی ورود نکرده‏اند. تمام فعالان اقتصادی مهم در دنیا افراد مشهوری هستند اما اینکه چه کسانی در اقتصاد رانتی می‌توانند از شهرتشان استفاده کنند، بیشتر مربوط به کشورهای جهان سوم است و در کشورهای توسعه‏یافته چنین فرصتی به کسی داده نمی‌شود که از چنین مکانیزمی استفاده کند. این امر به این مسئله بازمی‌گردد که میزان قانونمندی، گردش آزاد اطلاعات، حضور احزاب قوی، مطبوعات آزاد، نظارت‌های متعدد جامعه از پارلمان تا نهادهای جامعه مدنی باعث می‌شود چنین شرایطی به وجود نیاید. کمااینکه گاهی مطرح می‌شود فلان فرد مشهور سیاسی تنها از یک وام کم‏بهره استفاده کرده است و این مسئله باعث می‌شود به‏دلیل فشار افکار عمومی حتی مجبور به دوری از فضا و موقعیت سیاسی هم بشود، اما در مقابل در محیط کشورهای جهان سوم این امر بسیار رایج است. به این علت که قانون در جامعه جایگاهی ندارد، از شفافیت خبری نیست، مطبوعات آزاد و احزاب وجود ندارند و نظارت هم نیست. پس هر کسی که به ثروت‌اندوزی علاقه‌مند باشد و بخواهد از منافع و روابط استفاده کند، می‌تواند با ترفندهایی در زمان کوتاهی این مسیر را طی کند، اما این به آن مفهوم نیست که تمام کسانی که در جهان سوم صاحب‌نام هستند الزاما باید صاحب قدرت شوند. اما دیده می‌شود درصد کسانی که در کشورهای مشابه ما به قدرت نزدیک می‌شوند و شهرت دارند، عموما به این سمت می‌روند که برای خودشان منافعی ایجاد کنند و کمتر کسی است که از این فرصت استفاده نکرده باشد. عامل این شرایط هم بسته‌بودن این کشورهاست نه مشهوربودن این افراد. در فضای بسته، اطلاعات گردش نمی‌کند و محیط غبارآلود و مساعد است برای اینکه یک فرد بتواند از محیط سوءاستفاده کند. البته این‌طور نیست که تصور کنیم همه این افراد الزاما مشهور هستند، در محیط بسته هر کسی که بتواند خود را به دایره قدرت وصل کند و در حاشیه امن قدرت قرار بگیرد، این موقعیت را پیدا می‌کند که از رانت و فرصت‌های اقتصادی که در فضای بسته ایجاد می‌شود استفاده‌های کلان ببرد.

آیا شهرت بد هم که به‌واسطه اختلاس به وجود می‌آید مانند شهرت خوب تأثیرگذار است؟
در ظاهر نباید برابر باشد اما احتمال اینکه یک نویسنده یا هنرمند خوشنام خودش را به قدرت وصل کند و بخواهد ریزه‌خوار قدرت باشد خیلی کم است، اما در جامعه هستند افرادی که نگران منافع ملی نیستند و وقتی به شهرت می‌رسند و می‌توانند در حاشیه قدرت قرار بگیرند، از فرصت به‌دست‌آمده حداکثر سوءاستفاده را می‌کنند. این افراد به‌راحتی به درآمدهای خیلی بالا دسترسی پیدا می‌کنند، این افراد راحت‌تر از دیگران به هدف می‌رسند، زیرا می‌توانند از روش‌های تهدید و ارعاب و ابزارهای دیگر استفاده ‌و شرایط را برای خودشان مهیا ‌کنند و به‌راحتی به ثروت‌های این‌چنینی دسترسی پیدا کنند، افراد وارسته ولو اینکه مشهور شوند، چون پایبندی و اصولی برای خود دارند، سعی می‌کنند اصول خود را رعایت کنند و شاید هیچ‌وقت تن به این شرایط ندهند و از این فرصت‌ها استفاده نکنند. درهرحال همه افرادی که در جامعه مطرح می‌شوند اگر در حاشیه قدرت، محیط امنی برایشان به وجود بیاید، این فرصت را دارند که ثروت‌اندوزی کنند و یک‌شبه ره صدساله بروند.

‌ کسی که شهرت دارد می‌تواند راحت‌تر در فعالیت‌های اقتصادی ناصواب وارد شود یا افرادی که بی‌نام وارد و بعد مشهور می‌شوند؟
افراد مشهور و طالب ثروت به هر طریقی زودتر به اهداف این‌چنینی خود می‌رسند. به این دلیل که این افراد به هر جایی که مراجعه می‌کنند به دلیل حاشیه امنی که دارند، دستگاه مقابل آنها نگرانی‌هایی در خودش احساس می‌کند و سعی می‌کند سرویس‌های مناسبی را به او بدهد که مبادا برای خودش دردسر ایجاد شود! این شرایط برای یک فرد غیرمشهور ولو وابسته به قدرت خیلی راحت به دست نمی‌آید. پس افراد مشهوری که طالب ثروت بادآورده هستند اگر در دایره قدرت باشند، سرعتشان بیشتر از افرادی است که مشهور نیستند.

‌ آیا طرح این موضوع می‌تواند از وقوع آن جلوگیری کند؟
در کشورهای قانون‌مدار که فشار افکار عمومی معنی دارد حتما همین‌طور است، اما در غیر این ‌صورت شاید خیلی مؤثر نباشد. نمونه‌های متعددی در کشور داریم که محکومیت قضائی مسئولان در رسانه‌ها مطرح یا پرونده ‌فساد مالی آنها رسانه‏ای می‌شود، طرح این‏گونه مسائل در جامعه وقتی مؤثر است که باعث تغییر فضا و بهترشدن شرایط شود و ممانعت‏های جدی و قانونی برای حذف علل و شرایط واقعی بروز فساد به وجود آورد. در کشور ما طرح این مسائل باعث هیچ اتفاق ویژه‌ای نمی‌شود. اگر از گذشته دور نگاه کنیم از کسانی که مشهور بودند و دستگیر و محکوم شده‌اند تا امروز که عده‌ای در جراید مطرح می‌شوند و به روش‌های مختلف در اذهان عمومی و رسانه‌ها از آنها صحبت می‌شود، باید دید چه ضوابط و مقرارتی وضع شده که به‏صورت اصولی برای برون‏رفت از این شرایط جامعه را قانع ‌می‌کند که شهرت و حضور در مشاغل کلیدی کشور، فرصتی برای ثروت‏اندوزی نیست، این یعنی بالاترین دستگا‌ه‌ نظارتی کشور، یعنی مجلس، آن‌قدر قدرت داشته باشد که بتواند با این مسائل به‏صورت ریشه‏ای مقابله کند، درحالی‌که مجلس سال‏هاست به‏صورت مداوم از فساد مالی صحبت می‌کند اما دریغ از طرحی که به معنی واقعی برای مقابله با گسترش اقتصاد دولتی و شبه‏دولتی به وجود بیاید و الزامات لازم برای اجرائی‌شدن درست آن در قانون در نظر گرفته شود. دستگیری افراد و ایجاد رعب و وحشت، شرایط مناسب‌تری را برای دیگران به وجود می‌آورد. وقتی سیستم رعب و وحشت حاکم باشد، شرایط برای فردی که قدرت دارد مناسب‌تر است، اما در مقابل افرادی که فاقد قدرت و مکنت هستند در این شرایط مرعوب می‌شوند، نتیجه این روش سکوت بیشتر است، به‌جای اینکه سؤال‌کننده بیشتر شود. در صورتی که اگر قانون در جامعه حاکم باشد و نهادهای مدنی شکل بگیرد، باعث نظارت‌های عامه در جامعه می‌شود.

نظارت‌های عامه چگونه امکان‏پذیر است؟
با حمایت از تشکیل احزاب، سندیکاها، انجمن‌ها و اتحادیه‌های مختلف صنفی، با انتخابات‌ در آنها و حضور افراد توانمند و با دانش کافی به‏عنوان نماینده و ایجاد سیستم گردش آزاد اطلاعات شرایط دگرگون می‌شود. اگر احزاب مخالف در جامعه وجود داشته باشند، هرگونه رانت‌خواری در دستگاه‌ها برملا می‌شود. در تریبون‌های مختلف مطرح و در ابعاد مختلف تحلیل می‌شود، در کشورهایی که احزاب قوی و فضای باز وجود دارد، پارلمان‌هایشان به‌راحتی مقامات را وادار به پاسخ‌گویی به افکار عمومی می‌کنند. وقتی چنین محیطی به وجود بیاید امکان اینکه کسی در قدرت قرار بگیرد و بتواند سوءاستفاده کند، یا مقدور نمی‌شود یا بسیار محدود خواهد شد، چون نگاه‌های متعددی کشور را کنترل می‌کنند. اما اگر فضا بسته باشد، پشت هر در بسته هر اقدامی امکان‏پذیر است. مجلس، دیوان محاسبات، سازمان بازرسی کل کشور  و دستگاه‌های مختلف را کنترل می‌کنند اما این کنترل‌ها چقدر بازده داشته است؟ نمونه آن معوقات بانکی است. روزی که دولت اصلاحات کنار رفت، کل معوقات بانکی کشور ٦,٨ هزار میلیارد تومان بود و امروز به بیش از ٩٠ هزار میلیارد تومان رسیده است، چیزی حدود نصف بودجه عمومی کشور. آیا کسانی که از بانک‌ها پول گرفته‌اند افراد ناشناخته‌ای بوده‌اند که توانسته‌اند با وثیقه یا بدون آن وام‌های بسیار کلان از بانک‌ها بگیرند؟ پشت درهای بسته با دستورهای محدود می‌توان امکانات نامحدود در اختیار افراد گذاشت!! اینجاست که اگر شرایط تغییر کند چنین اتفاقاتی رخ نمی‌دهد. اگر قانون مناقصات در کشور به‏طور صحیح و منطبق با روح قانون اجرا نمی‌شود، دستگاه‌های نظارتی سؤال‌کننده جدی می‌شدند و خیلی از رانت‏ها از بین می‌رفت. قانون اجرائی اصل ٤٤ در مجلس هفتم تصویب شد. بعد از آن مجلس هشتم و نهم آمده‌اند. بنا به گزارش دیوان محاسبات و سازمان خصوصی‏سازی در وزارت اقتصاد و دارایی، بیش از ٨٤ درصد این واگذاری‌ها به بخش خصوصی انجام نشده است. کدام دستگاه نظارتی جلوی این اتفاق را گرفته است؟ کدام‌یک از این سه دوره مجلس گفته چرا قانونی که وضع کرده‌ایم درست اجرا نشده؟ قانون مناقصات به‌صراحت می‌گوید همه شرکت‌ها بدون استثنا اعم از دولتی، نهادها و بخش خصوصی باید از طریق مناقصات کار بگیرند. آیا این اتفاق افتاده است؟ چرا میلیاردها دلار پروژه‌های مختلف به شرکت‌های خاص واگذار شده است؟ چقدر بر این روش‌ها نظارت می‌شود؟ وقتی دستگاه‌های نظارتی فلج هستند و سیستم نظارت اجتماعی که شامل احزاب، رسانه‌ها و... است وجود ندارد، بدیهی است افراد مشهور یا غیرمشهور وقتی در حاشیه امن قرار بگیرند، می‌توانند فساد کنند و از منابع مالی هنگفت برخوردار باشند بدون اینکه پاسخ‌گو شوند.

‌ رانتی که به‌واسطه شهرت ایجاد می‌شود چه سهمی در فساد اقتصادی می‌تواند داشته باشد؟
نمی‌شود تعیین سهم کرد، چون آنقدر غیرشفاف است که هر اقدام پوششی را می‌توان انجام داد. یعنی بسیاری از کسانی که امروز به‌ظاهر مطرح نیستند، چه‌بسا اگر سیستم‌های نظارتی خوب عمل کنند، متوجه می‌شوند اینها همگی از مکانیزم‌های غیرشفاف بهره‌های خوبی می‌برند. یعنی آنها در ظاهر حضور ندارند ولی پشت سیستم کاملا سهم دارند و فعال‌اند. نمونه آن آقای بابک زنجانی است. آیا کسی باور می‌کند ایشان به‌تنهایی نزدیک به سه میلیارد دلار را برداشته باشد؟ پس طبیعی است که وابستگی‌های ایشان به کسانی است که تا به حال ایشان را حفظ کرده و هیچ اتفاقی هم نیفتاده است‏!

‌ زمین‌خواری در گردنه حیران و منطقه آزاد قشم و... هم از این دست است. چقدر می‌توان از این نفوذ استفاده کرد و در چنین پروژه‌هایی وارد شد؟
همه ابعاد فساد که در ایران مطرح است همین شرایط را دارد. ممکن است اگر فساد مالی گردنه حیران را بررسی کنیم، به چند ١٠ میلیارد محدود شود منتها در افکار عمومی برجسته می‌شود. چندین بار در رسانه‌ها گفته‌ام وقتی بحث سه هزار میلیارد تومان مطرح می‌شود، واقعا مردم نمی‌دانند حجم سه هزار میلیارد تومان یعنی چقدر. یعنی اگر ماهی ١٠٠ میلیون تومان را پس‌انداز کنیم، دوهزارو ٥٠٠ سال طول می‌کشد تا بشود سه هزار میلیارد تومان! سه ‌هزار میلیارد تومان برملا شد و بعد از مدتی فروکش کرد. دوباره دومیلیارد و ٧٠٠ میلیون دلار مطرح شد که معادل ٩ هزار میلیارد تومان است یا موارد دیگر. گفتم در حال حاضر معوقات بانک‌ها ٩٠ هزار میلیارد تومان است، یعنی ٣٠ برابر فساد سه هزار میلیارد تومانی که واقعا حجم وحشتناکی است. این‌طور نیست که یک زمین‌خواری مطرح شود و تحت‌الشعاع قرار بگیریم. زمین‌‌خواری‌های متعددی از این دست وجود دارد. وقتی فضا بسته باشد، همه به ‌دنبال این هستند که هرچه می‌توانند بردارند. در اصل کشور دنبال اقتصاد رقابتی بود که گرفتار اقتصاد غارتی شد!! سیستم مالی فاسد با غارت متفاوت است. فساد محدود است. در همه دوران کشور با فساد درگیر بوده‌ است منتها این‌طور بوده که فردی چند درصد به قول خودش حق‌‌العمل می‌گرفته و کاری انجام می‌داده است. این روش فساد متأسفانه در بسیاری از کشورهای دنیا مطرح است. همین بحرانی که در فیفا مطرح شد و همه دنیا متوجه شده‌اند و هیأت رئیسه فیفا مجبور به کناره‌گیری شد، حدود ١٥٠ میلیون دلار بود و میلیاردی نبود. هزار میلیارد تومان، (٣٠٠ میلیون دلار) است. اینها دیگر غارت است نه فساد. جابه‌جاشدن این حجم منابع مالی یعنی غارت‌کردن دارایی‌های یک کشور. شما می‌‌گویید زمین‌خواری گردنه حیران! مشابهش فراوان است. گزارش وزارت کشاورزی حاکی از این است که ٢٥ درصد اراضی زیر کشت برنج در شمال تغییر کاربری داده شده. آیا این تغییر کاربری به دست افراد ناتوان بوده است؟ ٢٥ درصد دو استان شمالی قابل‌توجه است. آیا غیر از این است که مسئولانی که این تغییر کاربری را انجام داده‌اند به ‌کارشان اشراف کامل داشته‌اند و هیچ نظارتی هم بر کارشان صورت نگرفته است؟

به نظر برخی کارشناسان دیگر، افراد مشهور کمتر وارد حیطه رانت می‌شوند و اشخاص دیگر به‌واسطه آنها وارد چنین فضایی می‌شوند. نظر شما در این رابطه چیست؟
درستش هم همین است. مثلا آقای بابک زنجانی چقدر مشهور بود؟ الان شما یک خبرنگار هستید مگر می‌توانید بدون هماهنگی یک وزیر را ملاقات کنید؟ پس وقتی آقای زنجانی چنین حجم نفتی را در مدت بسیار کوتاهی می‌گیرد، بدون هماهنگی امکان داشته است؟ چگونه به وزیر نفت دسترسی پیدا می‌کند؟ چطور مجوز از چهار وزیر را گرفته؟ امروز اگر یک فرد مشهور وارد یک وزارتخانه شود همه متوجه می‌شوند. پس می‌توان هماهنگ کرد که یک فرد ناشناس وارد شود و کارش را انجام دهد. اما اگر این فرد مشهور باشد همه کارمندان توجهشان جلب می‌شود. خیلی راحت می‌توان پشت سر افراد گمنام پنهان شد. کار پیچیده‌ای هم نیست. همان زمان که نام آقای زنجانی مطرح شد، اعلام شد ده‌ها شرکت به نام ایشان ثبت شده است. چه کسی این نوع شرکت‌ها را بررسی کرد؟ چه کسی بررسی کرد دوباره این اتفاق نیفتد؟ وقتی رسانه آزاد و سیستم نظارتی اجتماعی وجود ندارد و جامعه مدنی فراموش شده است و نمی‌تواند فعالیت کند و رسانه‌ها نمی‌توانند هر خبری را منتشر کنند، بدیهی است که چنین اتفاقاتی رخ می‌دهد.

حضور افراد مشهور در اقتصاد را می‌توان به فال نیک گرفت؟ یا اینکه حضور آنها درصد سوءاستفاده‌ در اقتصاد آلوده به فساد را بیشتر می‌کند؟
به نظرم مشهوربودن یک فرد نه حسن است و نه عیب. ممکن است این یک فعال اقتصادی مشهور باشد و در ایجاد ثروت ملی تلاش کند. اشکال این است که سال‌ها تولید ثروت ملی را کوبیده‌ایم یعنی هرکسی که خواسته تلاش کند و تولید ثروت کند، محکوم و متهم شده به اینکه خون مردم را می‌مکند و مرفه بی‌درد است. جامعه را نسبت به این افراد بدبین کردند، درحالی‌که اگر کسی ذهن کارآفرین داشته و با تلاش مستمر به ثروت ملی اضافه کند، بایستی موردتقدیر قرار بگیرد؛ نمونه‌ آن ایجاد شرکت ایران خودرو. اگر سابقه برادران خیامی که ایران خودرو را قبل از انقلاب ایجاد کردند بررسی کنید، متوجه می‌شوید در مشهد کارگاه اتاق‌سازی اتوبوس داشتند و بعد به تهران آمدند و کم‌کم کار را گسترش دادند. این کار نامش کارآفرینی است. احترام این افراد باید در جامعه حفظ شود نه اینکه به‌عنوان ثروت‌اندوز از‌ آنها به بدی نام ببرند. ثروت‌اندوز کسی است که کارآفرینی نمی‌کند و منابع کشور را از طریق رانت به‌دست می‏آورد. بسیاری از شرکت‌های بزرگ و قدرتمند از شرکت‌های خیلی کوچک شروع کرده‌اند. محسن آزمایش در جاده تهران‌نو یک کارگاه داشت که برای مدارس بخاری تولید می‌کرد که آن کارگاه را توسعه داد و تلویزیون و یخچال و... تولید کرد. ما واقعا سرنا را از سر گشادش می‌زنیم. زمانی که باید به‌ کارآفرین احترام بگذاریم و در جامعه حمایتش کنیم که رشد کند، او را سرکوب می‌کنیم، ولی کسی کاری به افرادی که از طریق رانت‌خواری قدرت پیدا می‌کنند و ثروت‌های آنچنانی به دست‌می‌آورند، ندارد. وقتی سیر فعالیت محسن آزمایش یا برادران خیامی را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم از یک کارگاه کوچک اندک‌اندک رشد کردند و از ١٠ کارگر به ١٠ هزار کارگر رسیده‌اند، ایجاد پیکان‌شهر و شرکت ایران‌خودرو تولید ثروت ملی است. ما نمی‌توانیم اینها را با کسانی که در عرض شش، هفت سال رشدهای مالی وحشتناک داشته اما کارآفرین نیستند و با میزان ثروتشان برج‌های متعدد و بانک ایجاد کرده‏اند، مقایسه کنیم. این دو با هم کاملا متفاوت هستند. اقتصاد ناسالم و محیط غیرشفاف، کارآفرین را طرد می‌کند و به رانت‌خوار میدان می‌دهد. فضای بسته و نبود گردش اطلاعات باعث طرد کارآفرین می‌شود. امروز هیچ کارآفرینی را پیدا نمی‌کنید که از ٩٠ هزار میلیارد تومان معوقات بانکی سهمی داشته باشد.

در واقع می‌توان گفت به‌واسطه نفوذ افراد ناسالم در اقتصاد چنین اتفاقی می‌افتد؟
بدیهی است. این افراد به دلیل میزان ثروتی که دارند وارد این حیطه می‌شوند. در مجلس ششم آقای جزایری مطرح و محکوم شد. ایشان مطرح شد برای اینکه می‌خواست تعدادی از نمایندگان مجلس را تحت تأثیر خودش قرار دهد و به نفع خودش از آنها استفاده کند. اما ثروت آقای جزایری بیشتر بود یا آقای زنجانی؟ واقعا می‌توان مثال فیل و فنجان را به ‌کار برد. پس چرا کسی به مسئله فیل به‏صورت جدی نپرداخت؟ مگر در رابطه با دادستان سابق تهران، خودش به‌صراحت نگفت به نمایندگان مجلس پول داده؟ یا معاون اول رئیس‌جمهور سابق هم همین‌طور؟ بابت چه کاری پول داده‌اند؟ آیا این پرداخت‏ها بی‌دلیل بوده یا حمایتی مورد توقع بوده است؟ آنها هستند که بستر را آماده می‌کنند تا این افراد از حفاظ بیشتری برخوردار شوند. اگر بخواهیم این اتفاق نیفتد، باید شفاف‌سازی شود. بدون شفافیت امکان ندارد بتوان با این‌گونه مسائل مبارزه کرد. زمانی می‌توان جلو این اتفاقات را گرفت که شفافیت در اقتصاد و گردش اطلاعات به وجود بیاید و دستگاه‌های نظارتی از توان و پشتیبانی کافی در جامعه برخوردار باشند.



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024