جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ - Friday 22 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 25.06.2013, 14:19

ماشاءالله شمس‌الواعظین:


عصر ایران - ماشاءالله شمس الواعظین معتقد است بهبود وضع اقتصادی و تغییر و ترمیم روش‌های دستگاه سیاست خارجی کشور برای تحقق حقوق ایران در زمینه فعالیت هسته‌ای، پیام‌های اصلی انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری از سوی مردم ایران بود. شمس الواعظین همچنین بر این نکته تاکید می‌کند که بین بدنه اجتماعی و بدنه سیاسی کشور باید قرابت و شباهت بیشتری ایجاد شود تا حساسیت انتخابات در جامعه ایران، چه برای حکومت چه برای جامعه، کاهش یابد. 

***

* شما بعد از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، احتمال می‌دادید که حسن روحانی رئیس جمهور شود؟

نه، من چنین چیزی را پیش‌بینی نمی‌کردم؛ ولی بعد از کناره‌گیری دکتر عارف و حمایت آقایان خاتمی و هاشمی از حسن روحانی، برای من مسلم شد که آقای روحانی با رای بالا رئیس جمهور آینده ایران خواهد بود. دلیلش هم این بود که مردم ایران پس از کاندیداتوری آقای هاشمی، در سطح و گستره بالایی امیدوار شدند.

رد صلاحیت هاشمی، ناامیدی زیادی در جامعه ایران ایجاد کرد. اما پس از آنکه هاشمی و خاتمی با سیاستی کاملاً حکیمانه، و با صبر و شکیبایی تا لحظات آخر بازی انتخابات، از حسن روحانی حمایت کردند و مدیریت سیاسی بالای خود را با استفاده از شکاف‌ها (ناتوانی اصولگرایان در اجماع) و غافلگیرکردن حریف (از طریق انصراف عارف) نشان دادند و اعمال کردند، مجدداً موجی از امید در جامعه ایران به پا خاست و همین موج، که نشانه توانایی اصلاح‌طلبان در بازی انتخابات بود، روحانی را به پیروزی رساند.

در پیروزی اصلاح‌طلبان ، البته ندانم‌کاری محافظه‌کاران هم نقش چشمگیری داشت. عملکرد محافظه‌کاران در این انتخابات به گونه‌ای بود که شخصیت‌هایی مثل ولایتی و قالیباف و حداد عادل سوختند. هر چند که حداد عادل خودش هم بد بازی کرد. بعد از انتخابات، دو گروه پشیمان شدند: کسانی که رای ندادند و کسانی که اجماع نکردند ، یعنی تحریمی‌ها و اصولگرایان.

* اصولگرایان اگر به اجماع هم می‌رسیدند، با توجه به رای بالای روحانی، باز هم بازنده بودند.

بله، ولی باخت آبرومندانه با باخت مفتضحانه فرق دارد. در دموکراسی‌های حزبی، وقتی یک حزب بازی انتخابات را با اختلاف بیش از ده درصد به حریف واگذار کند، دستکم دبیر کل حزب برکنار می شود.

در بازی فوتبال هم وقتی یک تیم با خوردن گل‌های متعدد، یک بازی مهم را به حریف خود واگذار کند، مربی تیم برکنار می‌شود. البته مقصر این باخت، رای‌دهندگان جناح محافظه‌کار نبودند. تعداد رای‌دهندگان محافظه‌کاران در این انتخابات، همان رقم کلاسیک هفت تا ده میلیون بود. اگر این تعداد رای نصیب یک کاندیدای اصولگرا می‌شد، جناح اصولگرا به شکستی آبرومندانه تن داده بود.

* بعد از پیروزی خاتمی در انتخابات دوم خرداد ۷۶، بحث‌های زیادی درباره پیام “دوم خرداد” درگرفت. حالا به نظر شما، پیام اصلی این انتخابات چه بود؟ بهبود وضع اقتصادی، اصلاح سیاست هسته‌ای و یا توسعه آزادی‌های سیاسی و فرهنگی؟

برخلاف انتخابات دوم خرداد ۷۶، من در تفسیر پیام این انتخابات، کمترین نمره را به مطالبه “آزادی‌های سیاسی” می‌دهم. مردم به لحاظ سیاسی ناامید بودند. بیشترین نمره متعلق به مطالبات اقتصادی بود و بعد مطالبات معطوف به سیاست خارجی. در حوزه آزادی‌های اجتماعی هم، مردم خودشان به آزادی‌های لازم دست یافته‌اند. یعنی بسیاری از مردم اکنون سال‌هاست دیش ماهواره دارند و مبارزه برای جمع‌کردن دیش‌های ماهواره از پشت بام‌ خانه‌های مردم بی‌ثمر مانده است. روزانه حدود بیست‌هزار دستگاه گیرنده ماهواره وارد کشور می‌شود. این رقم خیلی عجیبی است.

درباره سیاست خارجی، ذکر این نکته هم درباره مردم باهوش ایران ضروری است: مردم ما نگفتند که اصل برنامه هسته‌ای را کنار بگذاریم. من در شبکه‌های اجتماعی و وبلاگ‌ها خیلی جستجو کردم؛ ولی هیچ جا ندیدم که کاربران اصل فعالیت هسته‌ای را نفی کنند. هیچ کس خواستار تعلیق نبود؛ همه می‌گفتند چرا در مذاکرات اتمی، بد بازی می‌کنید. حسن روحانی، هوشمندانه این پیام را از نسل جوان گرفت.

روحانی در مبارزات انتخاباتی‌اش همچنین بر نظامی‌گری در برخورد با مسائل اجتماعی و سیاسی در داخل کشور متمرکز شد. خطابه او در مواجهه با قالیباف، و آن جمله معروفش که “من سرهنگ نیستم”، بسیار موثر بود. جمله دکتر ولایتی خطاب به سعید جلیلی هم که گفت “دیپلماسی کلاس فلسفه نیست”، رویکردی اصلاح‌طلبانه به سیاست خارجی بود که به سود حسن روحانی تمام شد.

روحانی بر این نکته تاکید کرد که دیپلماسی موفق نیازمند بازیگران قوی است. برای دورشدن خطر جنگ از سر ایران، بازیگران قوی در حوزه سیاست خارجی به کار این ملت می‌آیند. سیاست خارجی در دولت احمدی‌نژاد به گونه‌ای پیش رفت که مردم جهان دیگر نام ایران را در کنار گابن و سودان و برمه جستجو می‌کردند؛ در حالی که استعدادها و مهارت‌های مردم ایران، بسیار فراتر از چنین کشورهایی است.

موج چهارم مهاجرت در ایران، در حد بسیار سنگینی، در حال شکل‌گیری بود. خیلی از مردم و بویژه جوانان به فکر ترک ایران بودند که خوشبختانه این روند با پیروزی آقای روحانی در این انتخابات، متوقف می‌شود.

مردم از اوضاع اقتصادی و حتی از پرداخت یارانه‌ها هم ناراضی‌اند؛ چون احساس می‌کنند دولت 45هزار تومان به آنها می‌پردازد ولی به اندازه دویست‌هزار تومان از جیب آنها برمی‌دارد. مردم در مواجهه با هر دولتی دچار چنین احساسی شوند، به آن دولت پشت می‌کنند.  شورای نگهبان بهتر بود  مشایی را تاید صلاحیت کند تا همه ببیند که او رای نمی‌آورد. مردم از عملکرد اقتصادی همین دولتی ناراضی‌اند که قرار بود مشایی در این انتخابات اخیر کاندیدایش باشد. بنابراین مشایی قطعاً رای نمی‌آورد. نگرانی ناشی از مشکلات اقتصادی تا عمق روستاها پیش رفته بود.

به هر حال، من از ده نمره، شش نمره را به مطالبات اقتصادی می‌دهم. سه نمره را به مطالبه تغییر سیاست خارجی، یعنی رفع تحریم‌ها و خروج ایران از انزوای کنونی، و یک نمره را به مطالبه “آزادی سیاسی.” یعنی کمترین نمره را به درخواست آزادی بیان، آزادی رهبران اصلاح‌طلب و آزادی زندانیان سیاسی می‌دهم. تازه همین یک نمره را هم با ارفاق می‌دهم.

این انتخابات از این حیث که اکثریت رای‌دهندگان به کاندیدای پیروز خواست‌های روشن سیاسی نداشتند، بی‌‌نظیر بود. یعنی انتخابات امسال مثل انتخابات سال ۸۸ و یا مثل دوم خرداد ۷۶ نبود. وضعیت مطبوعات و آزادی بیان در دوران ماقبل دوم خرداد، بهتر از چهار سال اخیر بود؛ ولی اکثریت مردم در این انتخابات، دغدغه رفع این مشکلات را نداشتند.

من قبل از انتخابات، وقتی که آقای هاشمی نامزد ریاست جمهوری شد و هنوز رد صلاحیت نشده بود، در مصاحبه‌ای گفتم که از رئیس جمهور می‌خواهیم وضع اقتصادی کشور را به سرعت به دوران قبل از روی کارآمدن احمدی‌نژاد بازگرداند. آزادی سیاسی پیشکش! آزادی سیاسی معمولاً در جوامعی مطالبه می‌شود که شما پنج نمره از ده نمره زندگی‌ات را تامین کرده باشی. یعنی معیشت شما در وضع نسبتاً به‌سامانی باشد. پیغبمر هم فرمود: من لا معاش له، لا معاد له.

وقتی ارزش پول مردم ایران ناگهان به یک‌سوم تقلیل یافته، معلوم است که آزادی سیاسی دغدغه اصلی مردم نخواهد بود. به همین دلیل، شما در این انتخابات کمترین فعالیت را از اکتیویست‌های آزادی بیان مشاهده کردید. یکی‌اش خود من! چرا؟ برای اینکه بازار این حرفها رونق چندانی نداشت. من به مردم بگویم بیایید آزادی بیان را مطالبه کنید در حالی که قدرت خریدتان به یک‌سوم رسیده است؟!

شما نان و گوشت را در پایان دوره خاتمی با چه قیمتی می‌خریدید و الان با چه قیمتی؟ چند برابر شده است! یک کارگر با دستمزد فعلی‌اش – که چند برابر دستمزدش در پایان دوران خاتمی شده است – چند کیلو گوشت می‌تواند بخرد و در آن زمان چند کیلو گوشت می‌توانست بخرد؟ جدول‌های اقتصادی‌ای که به این سوالات پاسخ می‌داد و در رسانه‌های گوناگون مطرح شد، واقعاً مردم را تکان داد.

شاخک‌های اقتصادی مردم به سرعت واکنش نشان می‌دهد. پس از آن شاخک‌های حساس به آزادی‌های اجتماعی و سپس شاخک‌های حساس به آزادی‌های سیاسی. بنابراین یک جامعه‌شناس و یا یک اکتیویست سیاسی، باید این دسته‌بندی‌ها را در اولویت‌های مردم لحاظ کند و در زمان مناسب، به طرح هر یک از این مطالبات بپردازد.

اگر مسائل و مشکلات دو حوزه اقتصاد و سیاست خارجی را دو عامل موثر در انتخاب حسن روحانی از سوی مردم بدانیم، پیام رای مردم این است که در این دو حوزه باید اصلاحاتی صورت گیرد. پیام دیگر این انتخاب این بود که به لحاظ جمعیتی، طرفداران اصلاحات یا عقلگرایی و میانه‌روی در ایران دو و نیم و شاید سه برابر طرفداران محافظه‌کاری و اصولگرایی است. این پیام از سال ۷۶ تا به امروز دائماً تکرار شده است ولی متاسفانه چنانکه باید و شاید پیام را نمی‌گیرند.

حتی رأی مردم به احمدی‌نژاد در سال ۸۴ ناشی از شعارهای تحول‌طلبانه او در قبال اقتصاد کشور بود. احمدی‌نژاد که جزو چهره‌های برجسته و شناخته‌شده جناح محافظه‌کار نبود. او وعده داد که پول نفت را سر سفره‌های مردم می‌آورد و ردای یک مصلح اقتصادی عدالتخواه را بر تن کرد. اکثریت کسانی هم که به او رای دادند، به همین دلیل به او رای دادند.

ضرورت اصلاحات ساختاری، پیام رای مردم به خاتمی و احمدی‌نژاد و روحانی در شانزده سال گذشته است. بدنه حکومت تقریباً یکدست محافظه‌کار و اصولگراست، در حالی که بدنه جامعه، اصلاح‌طلب است. این عدم تعادل می تواند به شکاف و گسل منجر شود. ما باید این پیام جامعه‌شناختی را دریافت کنیم.

بین بدنه سیاسی و بدنه اجتماعی کشور باید شباهت و قرابت بیشتری ایجاد شود. منطقاً حکومت باید به سمت تحقق این قرابت و شباهت گام بردارد. حکومت باید نیروهای جدید را از بدنه اجتماعی پذیرش کند تا مردم احساس کنند پیامشان در بدنه سیاسی کشور بازتاب یافته و لحاظ شده است.

شکاف بین بدنه سیاسی و اجتماعی باید پایان یابد. این وضع تا کی می‌تواند ادامه یابد؟ چرا هر چهار سال یکبار، حکومت و جامعه، توامان باید به شکل ویژه‌ای نگران انتخابات ریاست جمهوری باشند؟ مگر ما اولین کشوری هستیم که در دنیا انتخابات برگزار می‌کند؟ چرا انتخابات در سایر کشورها این قدر تنش‌زا و یا حساسیت‌برانگیز نیست؟ برای اینکه در آن کشورها بین بدنه سیاسی و بدنه اجتماعی موازنه‌ و همپوشانی نسبی برقرار است. هر اندازه که این موازنه و همپوشانی بیشتر شود، انتخابات هم در ایران با حساسیت و دغدغه کمتری برگزار خواهد شد.

* به نظر می‌رسد سکوت هاشمی رفسنجانی در قبال رد صلاحیتش، یکی از عوامل موثر در پیروزی حسن روحانی بود. درباره نقش هاشمی در این انتخابات چه نظری دارید؟

آقای هاشمی در این انتخابات نشان داد که یک رهبر واقعی و کارآمد برای جنبش تحول‌خواه جامعه ایران است. سکوت شخصیت سیاسی‌ای چون هاشمی در قبال رد صلاحیتش، کار هر کسی نبود. خیلی‌های دیگر اگر در چنان شرایطی قرار می‌گرفتند، اعتراض می‌کردند و با ایجاد التهاب در جامعه، مانع از برگزاری آرام و بی‌دردسر انتخابات می‌شدند. در حالی که سکوت هاشمی، مانع از ایجاد التهاب سیاسی‌ای شد که اگر شکل می‌گرفت، قطعاً امروز حسن روحانی رئیس جمهور ایران نبود.

آقای هاشمی در این انتخابات یکبار دیگر ثابت کرد که یک بالانسر سیاسی پخته و کارکشته است و خوب می‌داند که در شرایط موجود چطور باید بازی کند که نه جنبش تحول‌خواه کشور از پیشروی باز بماند و نه نظام جمهوری اسلامی آسیب ببیند و هزینه بپردازد.

هاشمی رفسنجانی در این انتخابات، درس بزرگی از سیاست‌ورزی عقلانی در چارچوب شرایط و مقدورات موجود به همه فعالان و ناظران سیاسی جامعه ایران داد. چنین شخصیتی، به راستی یک سرمایه ملی برای کشور ماست و حکومت و جامعه، هر دو باید قدر این سیاستمدار عاقل و توانمند را بدانند.



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024