چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا روز سهشنبه ۴ فوریه (۱۶ بهمن) با امضای یک فرمان کارزار «فشار حداکثری» خود علیه ایران را احیا کرد.
این دستور در مجموع سیاست سختگیرانه تحریمها علیه تهران را مجدداً اعمال میکند. اما این فرمان دقیقا شامل چه مفادی است و چه بخشهایی از اقتصاد ایران را هدف میگیرد؟
در بخش مقدمه این دستور آمده است که فشار حداکثری با هدف «جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای و مقابله با نفوذ مخرب ایران» انجام میشود.
در این فرمان ایران «بزرگترین حامی دولتی تروریسم در جهان» خوانده شده است که از زمان تاسیساش در سال ۱۳۵۷«خصومت خود را با ایالات متحده، متحدان و شرکای آن اعلام کرده است».
دونالد ترامپ در این فرمان ایران را مسئول کشتار حماس در ۷ اکتبر و حملات حوثیها دانسته است و گفته است تهران از گروههایی مانند حزبالله، حماس، حوثیها، طالبان، القاعده و سایر شبکههای تروریستی حمایت میکند.
در ادامه به نقش ایران در حمله فیزیکی، آدمربایی و قتل شهروندان آمریکایی، سرکوب زنان ایرانی و نقض گسترده حقوق بشر اشاره شده است.
بعد از مقدمه، در بخش ۱ این دستور سیاست کلی ایالات متحده در قبال ایران ترسیم شده است.
در این قسمت آمده است: «سیاست ایالات متحده بر این است که ایران از دستیابی به سلاح هستهای و موشکهای بالستیک قارهپیما محروم شود، شبکه و کارزار تجاوزگری منطقهای ایران خنثی شود، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای نیابتی آن مختل، تضعیف یا از منابعی که فعالیتهای بیثباتکننده آنها را تأمین میکنند محروم شوند و همچنین از توسعه تهاجمی موشکها و سایر توانمندیهای تسلیحاتی متقارن و نامتقارن ایران جلوگیری شود.»
در بخش ۲ که «اعمال فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی ایران» نام دارد، وظایف چندین نهاد دولتی آمریکا معین شده است.
ماموریت وزارت خزانهداری
در زیربخش یکم، وزیر خزانهداری ایالات متحده موظف شده است:
۱- فوراً تحریمها یا اقدامات اجرایی مقتضی را علیه تمامی افرادی که شواهدی از نقض یکی از تحریمهای مربوط به ایران دارند اعمال کند.
۲- یک کارزار اجرایی گسترده و مستمر برای اعمال تحریمها علیه ایران اجرا کند تا رژیم ایران و نیروهای نیابتی تروریستی آن را از دستیابی به منابع مالی محروم سازد.
۳- مجوزهای عمومی، دستورالعملهای اقتصادی و هرگونه راهنمایی که به ایران یا نیروهای نیابتی آن تسهیلات اقتصادی یا مالی ارائه میکند، بررسی و در صورت لزوم، لغو یا اصلاح کند.
۴- راهنماییهای بهروزرسانیشدهای برای بخشهای مرتبط با تجارت، از جمله حملونقل، بیمه و اپراتورهای بندری منتشر کند تا ریسکهای ناشی از نقض تحریمهای ایالات متحده علیه ایران را توضیح دهد.
۵- اقدامات بازدارنده علیه ایران را در گروه ویژه اقدام مالی (FATF) حفظ کند، سطح مالکیتهای مشکوک را بررسی کند تا ایران نتواند درآمد غیرقانونی کسب کند و بررسی کند که آیا مؤسسات مالی باید استاندارد «مشتری مشتری خود را بشناس» را برای تراکنشهای مربوط به ایران اجرا کنند تا از فرار تحریمی جلوگیری شود.
ماموریت وزارت خارجه آمریکا
در زیربخش دوم وزیر امور خارجه موظف شده است:
۱- معافیتهای تحریمی را، بهویژه آنهایی که به ایران تسهیلات اقتصادی یا مالی ارائه میکنند، لغو یا اصلاح کند؛ از جمله معافیتهای مرتبط با پروژه بندر چابهار.
۲- یک کارزار اجرایی گسترده و مستمر را، با هماهنگی وزیر خزانهداری و سایر نهادهای اجرایی، برای رساندن صادرات نفت ایران به صفر اجرا کند. این بند شامل جلوگیری از صادرات نفت خام ایران به چین میشود.
۳- یک کارزار دیپلماتیک بینالمللی برای انزوای ایران در سطح جهان، از جمله در سازمانهای بینالمللی، رهبری کند. همچنین از تردد آزادانه یا پناه گرفتن سپاه پاسداران یا نیروهای نیابتی تروریستی ایران در خارج از مرزهای ایران باید جلوگیری شود.
۴- با هماهنگی وزیر خزانهداری و سایر نهادهای مربوطه، اقداماتی فوری انجام دهد تا اطمینان حاصل شود که سیستم مالی عراق برای دور زدن تحریمهای ایران مورد استفاده قرار نمیگیرد و کشورهای حوزه خلیج فارس به عنوان مراکز ترانزیتی برای فرار از تحریمها عمل نمیکنند.
وظیفه نماینده دائم ایالات متحده در سازمان ملل
در زیربخش سوم نماینده دائم ایالات متحده در سازمان ملل متحد موظف شده است:
۱- با متحدان کلیدی برای اجرای «مکانیسم ماشه» و بازگرداندن تحریمهای بینالمللی علیه ایران همکاری کند.
۲- ایران را به دلیل نقض معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) مورد بازخواست قرار دهد.
۳- شورای امنیت سازمان ملل را بهطور منظم تشکیل جلسه دهد تا تهدیدات مختلف ایران علیه صلح و امنیت بینالمللی را بررسی کند.
وظایف وزارت بازرگانی آمریکا
در زیر بخش چهارم وزیر بازرگانی ایالات متحده موظف شده است یک کارزار نظارتی مداوم و گسترده برای کنترل صادرات به ایران اجرا کند تا جریان انتقال فناوریها و قطعاتی که توسط رژیم ایران برای اهداف نظامی استفاده میشود محدود گردد.
وظایف دادستان کل ایالات متحده
در بخش پایانی نیز دادستان کل ایالات متحده موظف شده است:
۱- تمامی اقدامات قانونی ممکن را برای شناسایی، متوقف کردن و پیگرد شبکههای مالی و لجستیکی، نیروهای عملیاتی یا گروههای پوششی تحت حمایت ایران در داخل ایالات متحده اجرا کند.
۲- تمامی اقدامات قانونی ممکن را برای توقیف محمولههای غیرقانونی نفت ایران انجام دهد.
۳- تمامی اقدامات قانونی ممکن را برای شناسایی داراییهای دولتی ایران در ایالات متحده و خارج از کشور انجام دهد و به قربانیان آمریکایی تروریسم کمک کند تا از طریق احکام فدرال علیه ایران غرامت دریافت کنند.
۴- رهبران و اعضای گروههای تروریستی و نیروهای نیابتی تحت حمایت ایران که شهروندان آمریکایی را به اسارت گرفته، آسیب رسانده یا کشتهاند، تحت تعقیب قانونی قرار دهد و در صورت امکان، با هماهنگی وزیر امور خارجه، برای بازداشت و استرداد آنها به ایالات متحده اقدام کند.
۵- از تمامی ابزارهای قانونی، نظارتی و سایبری برای تحقیقات، پیگرد و جلوگیری از اقدامات ایران در حوزههای جاسوسی، دسترسی به اطلاعات حساس، تخریب زیرساختهای حیاتی آمریکا، فرار از تحریمها، حمایت از تروریسم، نفوذ مخرب خارجی و تهدید آزادی بیان محافظتشده توسط متمم اول قانون اساسی ایالات متحده، استفاده کند؛ از جمله اقدامات مرتبط با گسترش یهودستیزی.
دستورات جدید در احیای فشار حداکثری در قالب یک «یادداشت ریاستجمهوری» انجام خواهند گرفت و نه در قالب یک «فرمان ریاستجمهوری».
هر دو ابزار، دستوراتی اجرایی هستند که رئیسجمهور آمریکا برای مشخص کردن سیاستهای دولت یا هدایت عملکرد نهادهای اجرایی صادر میکند.
یادداشتهای ریاستجمهوری عموماً بهعنوان راهنمایی برای وزرا و تنظیم سیاستهای دولت صادر میشوند. آنها قدرت اجرایی کمتری نسبت به فرمان ریاستجمهوری دارند، اما همچنان برای نهادهای اجرایی الزامآور هستند.
علاوه بر این این نوع دستورها معمولاً به کنگره گزارش نمیشوند، مگر اینکه شامل موضوعات خاصی مثل بودجه باشند.
یورونیوز فارسی
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
گزارش به مردم؛
ساعت ۱۱ پنجشنبه ۲۵ بهمن
کنار سردرِ دانشگاه تهران
همه دعوتند!
امروز به اتفاق استاد دانشفر عزیز، به وزارت کشور، استانداری تهران و فرمانداری شهرستان تهران، مراجعه نموده و متن نامه اطلاع از برنامه اجتماع اعتراضی، برای رفع حصر را تسلیم نمودیم.
به هر سه نهاد یادآور شدیم این حق مسلم مردم است که برای اعتراض بتوانند اجتماع نموده و صدایشان را به گوش حاکمان برسانند.
به آنها گفتیم حاکمیت نه تنها اجازه جلوگیری ندارد، بلکه باید تمهیدات لازم را برای برگزاری بهتر مراسم فراهم کند.
به آنها گفتیم سر درِ دانشگاه تهران، محل تجمع مسالمت آمیز ماست. گفتیم شاید دو نفر بودیم، شاید هم بیست یا دویست نفر، یک وقت هم چند صد یا چند هزار نفر.
خیالشان را راحت کردیم شعار تند و تیز نمیدهیم. “مرگ بر” نمیگوییم، متمدنانه رفتار میکنیم و نشان میدهیم میشود اعتراض جدی در مخالفت با تصمیمات مهم قسمتی از حاکمیت، ابراز کرد و نترسید.
امروز بار مهمی از دوش ما برداشته شد.
فردا نمیتوانند بگویند چرا اطلاع ندادید.
نمیتوانند مدعی شوند هیچ صدای اعتراضی که وجود نداشت.
حق ندارند بگویند مردم راضی بودند، دیدید اعتراض نکردند...
پنجشنبه ساعت ۱۱ تا ۱۴ همه دعوتند
تهران
خیابان انقلاب
کنار سر در دانشگاه تهران
آنها که فکر میکنند مردم بیتفاوت شدهاند حتما بیایند، ببینند.
ما میخواهیم سکوت را بشکنیم
حصر غیرقانونی
و هر رفتار غیرقانونی
نباید در کشور وجود داشته باشد
زندگی در ایران باید زیبا شود
“اعتراض” یک حق است
آزادی از اصول اولیه زندگی است
که ما حتماً بهدستش می آوریم!!
و مواظبت میکنیم
باز از دست ما نگیرندش
رحیم قمیشی
۱۷ بهمن ۱۴۰۳
@ghomeishi3
پی نوشت:
اینکه در شهرهای دیگر کشور، برنامهای اعلام نمیشود، معنایش آن نیست که نباید برنامهای وجود داشته باشد.
اما مدیریت آن از مرکز ممکن نیست.
در هر شهری چند نفر هم میتوانند ضمن اطلاع قبلی به فرمانداری، اقدام شایسته را داشته باشند.
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
ظاهرا نظام بینالملل باید خود را برای تکانههای بزرگی در دوره چهار ساله دوم دونالد ترامپ آماده کند. سازمان ملل هم که رفته رفته در دو دهه اخیر تضعیف شده، اگر ترامپ به این شکل و بدون ترمز پیش رود، در این دوره جز پوستهای از آن باقی نخواهد ماند. حقوق و معاهدات بینالملل هم به عنوان یک میراث بشری نیز میتواند چنین سرنوشتی پیدا میکند.
در واقع ذهنیت ترامپ ذهنیت استعمار قدیم و کشورگشایی است؛ با این تفاوت که ابزار او نه جنگ، بلکه ارعاب جنگی و «دیکتاتوری اقتصادی» است.
در این میان دوست و دشمن هم برای ترامپ فرقی ندارد. این که کانادا باشد با آن سابقه دوستی دیرینه در حد شراکت راهبردی با آمریکا که خواهان تبدیل شدن آن به ایالتی آمریکایی شد و یا کانال پاناما، خلیج مکزیک و جزیره گرینلند در قطب شمال که تحت کنترل دانمارک دیگر متحد اروپایی آمریکاست. اخیرا هم بعد از طرح پیشنهاد انتقال ساکنان نوار غزه به مصر و اردن مساله سیطره آمریکا بر این منطقه را مطرح کرده است.
باریکه غزه منطقهای خوش آب و هوا در سواحل دریای مدیترانه است؛ ظاهرا ترامپ با خود اندیشیده است که اگر بتواند ساکنان آن را به خارج از این منطقه بفرستد، میتواند با بازسازی آن و ساخت چند برج مثل برجهای ترامپ آن جا را به منطقهای سیاحتی و پردرآمد برای آمریکا تبدیل کند؛ به همین سادگی که ترامپ میاندیشد!
مساله اینجا این نیست که تا چه اندازه اساسا این ایده قابلیت اجرا دارد، مساله این است که آمریکایِ ترامپ به عنوان ابرقدرت جهان امروز اینگونه میاندیشد که به هر جا چشم طمع کند، خواستار الحاق آن به آمریکا میشود؛ چه کانادا باشد چه گرینلند، چه غزه و چه پاناما. فردا پس فردا هم اگر کارش بگیرد، بعید نیست اگر از منطقه و جزیرهای در خلیج فارس خوشش بیاید به آن طمع کند، خواستار واگذاری آن به آمریکا شود.
در حقیقت نظم بینالملل اکنون با بازگشت ترامپ به قدرت در حساسترین دوره خود پس از جنگ سرد قرار دارد و در جهت یک نظم آنارشی و قانونگریز حرکت میکند.
تلگرام نویسنده
@Sgolanbari
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
مهدی بیک اوغلی / اعتماد
سایه سنگین بخشنامه خیلی محرمانه!
«پس از تعلیق قانون حجاب و عفاف توسط شعام، توقیف خودروهای ایرانیان با استناد به کدام قانون و مصوبه انجام میشود؟ آیا همچنان محتوای بخشنامه وزارت کشور دولت قبل در حال اجرا شدن است یا پای مصوبه دیگری در میان است؟» این پرسشی است که این روزها در ذهن بسیاری از ایرانیان شکل گرفته و درباره آن بحث میشود. خانوادههایی که به دلیل توقیف خودروهایشان با گرفتاریهای بسیاری مواجه شده و خساراتی را متحمل شدهاند، نمیدانند این برخوردها مبتنی بر کدام ماده قانونی با آنها صورت گرفته است؟ اگر برخوردها مبتنی بر لایحه حجاب و عفاف است که مدتهاست این قانون تعلیق شده است! اگر با مد نظر قرار دادن بخشنامه خیلی محرمانه وزارت کشور دولت قبل است که رییسجمهور و وزیر کشورش اعلام کردند این بخشنامه کانلمیکن شده است!
خبر وجود بخشنامه خیلی محرمانه وزارت کشور دولت سیزدهم، برای نخستینبار توسط روزنامه اعتماد در 5آذرماه 1402 رسانهای شد. بخشنامهای که در محتوای آن دامنه وسیعی از برخوردهای غیر متعارف و سلبی از توقیف خودروها و پلمب واحدهای صنفی گرفته تا راهاندازی حجاببانها در مترو و سطح شهرها، برخوردهای حراستی با دانشجویان و دانشآموزان، اخراج استادان دانشگاهی، برخوردهای تند با کافهها، فیلمبرداری از شهروندان در سطح شهرها و... گنجانده شده بود.
مسعود پزشکیان اما در بدو حضور به عنوان رییسجمهور اعلام کرد، اعتقادی به اجرای ایدههای سلبی و تند را ندارد و معتقد است با مسائل اجتماعی باید از طریق راهکارهای فرهنگی و نرم روبه رو شد. اوج تلاشهای مسعود پزشکیان و دولت چهاردهم در تعلیق قانون حجاب و عفاف نمایان شد. جایی که پزشکیان علیرغم همه دست و پا زدنهای طیفهای رادیکال توانست، ایده تعلیق این قانون را از طریق ظرفیت شورای عالی امنیت ملی عملیاتی کند.
در شرایطی که مردم تصور میکردند با تعلیق قانون حجاب و عفاف دیگر عملا موعد برخوردهای تند و توقیف خودروها و پلمب واحدهای صنفی به سر آمده اما پایش «اعتماد» از مراکز مرتبط و گفتوگو با دهها شهروند نشان میدهد که سایه این بخشنامه غیر متعارف همچنان بر سر جامعه ایرانی مستدام باقی مانده است. دامنه وسیعی از شهروندان در تماس با دفتر روزنامه اعتماد و ارسال پیامک، خواستار شفافسازی در مورد بستر قانونی چنین برخوردهایی شدهاند؟
«اعتماد» برای شفافسازی موضوع پروندهای را با مشارکت 2حقوقدان برجسته کشور در این زمینه باز کرده است. علی مجتهدزاده و صالح نیکبخت در گفتوگو و یادداشتهایی به این بحث ورود کرده و ابعاد حقوقی و قانونی آن را بررسی کردهاند. جانمایه کلام این ۲ حقوقدان اما مغایرت توقیف خودروها با روح قانون اساسی است. آنها از نهادهای مسوول خواستند شفاف اعلام کنند آیا بخشنامه وزارت کشور دولت قبل ملغی شده یا همچنان مفاد آن در حال اجراست؟
رییسجمهور بخشنامه فراقانونی وزارت کشور دولت قبل را ابطال کند
علی مجتهدزاده یکی از حقوقدانانی است که شخصا با معضل توقیف خودرو مواجه شده است. مجتهدزاده درباره ابعاد حقوقی این نوع توقیفها و برخوردها میگوید: «دولت چهاردهم بلافاصله پس از تشکیل اعلام کرد که به دنبال بازگرداندن قطار مدیریت و برنامهریزی کشور در مسیر تصمیمسازیهای قانونی و معقول است. مبتنی بر این رویکرد رییسجمهور و اعضای کابینه اعلام کردند که به جای روشهای سلبی و برخوردهای تند تلاش میکنند از طریق روشهای ایجابی، فرهنگسازی و اجماع نخبگان هر حوزه، موضوعات مختلف را پیش ببرند. قانون حجاب و عفاف مبتنی بر یک چنین ضرورتهایی در دستور کار شورای عالی امنیت ملی کشور قرار گرفت و نهایتا تعلیق شد.»
او ادامه میدهد: «قانون حجاب و عفاف در واقع نقشه راه قانونی کشور برای مواجهه با مساله حجاب بود. وقتی یک چنین قانونی تعلیق میشود، یعنی باقی روشها و الگوهای اجرایی نیز باید از دستور کار خارج شوند. به قول معروف «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.» اما متاسفانه علیرغم این بیان روشن، مردم شاهد آن هستند که فرآیند توقیف خودروها به بهانه حجاب همچنان ادامه دارد. بسیاری از شهروندان ایرانی این روزها با پیامکهای مرتبط با حجاب مواجه شده و خودروهای آنان توقیف میشود. روایتهای دردناکی از نحوه توقیف خودروی شهروندان ایرانی وجود دارد که لازم است آقای رییسجمهور و سایر مقامات کشور به آن توجه نشان داده و رسیدگی کنند.»
مجتهدزاده یادآور میشود: «توقیف خودروی یک خانواده در نیمههای شب در شرایطی که اعضای خانواده شامل پدر، همسر و ۳ فرزند از مراسم عروسی بازگشته و بچهها خواب هستند، توقیف خودروی پدری که در حال رساندن فرزند خود به مهد کودک است، توقیف خودروی راننده اسنپی که از طریق مسافرکشی معیشت خود و خانوادهاش را ساماندهی میکند و... بخشی از روایتهای تلخی است که این روزها به بهانه حجاب از طریق توقیف خودروها ثبت و ضبط شده است. پرسشی که با این توضیحات در افکار عمومی شکل میگیرد آن است که وقتی قانون حجاب و عفاف به عنوان قانون مادر و نقشه راه قانونی کشور از سوی شورای عالی امنیت ملی تعلیق میشود، بر اساس کدامین ضوابط و راهکار قانونی است که خودروهای شهروندان ایرانی توقیف میشود؟»
او ادامه میدهد: «آیا وزارت کشور دولت چهاردهم در حال اجرای بخشنامه فراقانونی و غیر متعارف وزیر کشور دولت سیزدهم است؟ اگر اینگونه است چرا دولت به صورت شفاف مردم را در جریان قرار نمیدهد و اگر بخشنامه قبلی وزارت کشور از دستور کار خارج و کانلمیکن تلقی شده است، با چه دستاویز قانونی خودروهای شهروندان توقیف یا واحدهای صنفی به بهانه حجاب پلمب میشود؟ من به عنوان یک حقوقدان درخواست ابطال بخشنامه غیرقانونی وزیر کشور دولت قبل را همراه با همکارم آقای یونسی ثبت کردم؛ ابطال این دستورالعمل فراقانونی، مطالبه بسیاری از حقوقدانان و اکثریت جامعه ایرانی است.
یادمان هست که وزارت کشور دولت سیزدهم این بخشنامه را در میان انواع خلافگوییها و پنهانکاریها تهیه و ابلاغ کرده بود که این خود، کراهت کار را دو چندان میکرد. در دولت چهاردهم هم اگر علیرغم همه ادعاهایی که میشود، این بخشنامه کماکان در مقام اجرا معتبر بماند، همان کراهت را باید برای این رفتار قائل باشیم.»
مجتهدزاده با اشاره به موضوع پزشکیان در صیانت از حقوق اساسی ملت میگوید: «وقتی رییسجمهور با صراحت اعلام میکند برخوردهای سلبی بر سر موضوع حجاب کاربردی نیست، باید از وزیر کشور خود بپرسد که با چه استناد قانونی خودروهای مردم توقیف و واحدهای صنفی پلمب میشود؟ آقای رییسجمهور باید رسما خواستار ابطال بخشنامه غیرقانونی وزیر کشور قبلی شود و اجازه ندهد مردم با یک چنین مشکلاتی مواجه شوند. این نوع اقدامات، اقدامات فاقد زمینههای قانونی هستند که متاسفانه همچنان علیه مردم اعمال میشود.
این حقوقدان در پایان میگوید: «به عنوان یک حقوقدان از رییسجمهور و سایر اعضای کابینه میخواهم هرچه سریعتر دیدار با حقوقدانان را در دستور کار قرار دهند. مدتی است جامعه حقوقی کشور درخواست دیدار با رییسجمهور را مطرح کردهاند، اما هنوز این دیدار برنامهریزی نشده است. حقوقدانان در دیدار با رییسجمهور قرار است به همین نارساییها و رفتارهای غیرقانونی اشاره کرده و به دولت برای حاکمیت قانون کمک کنند. رییسجمهور پاسدار قانونی اساسی است و باید از حقوق ملت در عالیترین سطح در برابر رفتارهای فراقانونی و غیر متعارف دفاع کند. رییسجمهور باید با قاطعیت از حقوق مردم حفاظت کند، تا زمانی که این جدیت وجود داشته باشد، دولت چهاردهم در اذهان عمومی اعتبار بسیاری کسب میکند. معتقدم رییسجمهور هرچه سریعتر باید دستور ابطال بخشنامه غیرقانونی وزارت کشور قبلی را صادر کند.»
خسارتدیدگان توقیف خودرو میتوانند طرح شکایت کنند
محمدصالح نیکبخت حقوقدان و وکیل ایرانی در گفتوگو با «اعتماد» در واکنش به توقیف خودروهای ایرانیان به بهانه حجاب و ابعاد حقوقی یک چنین برخوردهایی میگوید: «فرآیند توقیف خودروها مانند بسیاری از رفتارهای دیگر مانند پلمب واحدهای صنفی، برخوردهای سلبی با دانشجویان، حضور حجاببانها در مترو، برخورد با کافهها و... مبتنی بر بخشنامه وزارت کشور دولت قبل انجام میشد. دولت چهاردهم اما در بدو تشکیل اعلام کرد این نوع بخشنامههای سلبی را کنار گذاشته و تلاش خواهد کرد مبتنی بر طرحها و قوانین ایجابی مسائل فرهنگی و اخلاقی جامعه را دنبال کند. در خصوص توقیف خودروهایی که حامل خانمهایی هستند که حجاب اسلامی را رعایت نکردهاند، باید گفت که اساسا توقیف هرگونه وسیله حمل و نقل یا خودروهای عمومی توسط شخص ثالث، اعم از شخص حقیقی و حقوقی، دولتی یا خصوصی و هر مقام دیگری غیر از محاکم قضایی غیرقانونی است.»
نیکبخت صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: «حتی در مواردی خودروهایی که به علت ارتکاب تخلفات راهنمایی و رانندگی توقیف میشوند، صرفا به استناد مقرراتی است که در آییننامه تخلفات انتظامی مرتبط وجود دارد. در واقع مرجع رسمی و قانونی پیش از اینکه تخلفی در حوزه راهنمایی و رانندگی صورت گیرد، آن را به تصویب رسانده است. بنابراین توقیف خودروهای ایرانیان به دلایلی که در ابتدای مطلب بیان شد و به استناد بخشنامه وزارت کشور دولت قبل، غیرقانونی بوده و این رفتار از مواردی است که نظام امور کشور را به هم میزند. موضوعی که یکی از پیشوایان بزرگ دینی گفته و بیان کرده که نظام امور شما به دست خودتان است، اشاره به همین مساله دارد که هر فردی در جایگاه خود نسبت به وظایفی که دارد میتواند امر و نهی کرده یا در نظم عمومی مداخله نماید.»
این حقوقدان ادامه میدهد: «در این موضوع خاص با توجه به اینکه لایحه حجاب و عفاف با نظر مقامات عالی مملکت از نظر اجرایی متوقف و تعلیق شده است، تمامی موارد و عوارضی که در این لایحه وجود دارد، فعلا غیر قابل اجرا تلقی میشود. از این جهت هرگونه اقدام در توقیف خودروها به استناد بخشنامه غیرقانونی وزارت کشور دولت قبل، خلاف قانون است. هر متضرر از این نوع برخوردها، همچنین هر فردی که در این خصوص ذینفع است، میتواند هم در دیوان عدالت اداری درخواست ابطال بخشنامه را مطرح کند و هم اینکه اگر فردی به دلیل توقیف خودرویی، خساراتی متحمل شده باشد، میتواند در محاکم عمومی علیه نهاد یا ارگانی که موجبات توقیف خودرو را فراهم کرده، اقامه دعوای حقوقی نماید. اگر قوانین را در جای خود اجرایی کنیم، در حقیقت اقدامی در جهت اجرای نظام امور و تحکیم مرجعیت و سروری قانون بر همه خواستها و سلیقهها و تصمیماتی است که افراد و گروهها میگیرند.»
نیکبخت در بخش پایانی صحبتهای خود یادآور میشود: «همچنانکه در خصوص اجتماعاتی که این روزها علیه مقامات کشور تشکیل میشوند بدون اینکه این افراد و گروهها مجوزهای قانونی را کسب کرده باشند، همین ضرورتها باید مورد توجه قرار بگیرد. در شرایطی که وزارت کشور به سایر احزاب، گروهها و جریانات برای برگزاری تجمعات قانونی و مسالمتجویانه مجوز نمیدهد، مشخص نیست که این افراد و گروههای بعضا تندرو چگونه اقدام به برگزاری تجمعات اعتراضی میکنند؟ همانطور که اشاره شد، سروری و حاکمیت قانون باید در تمام شؤون وجود داشته باشد و برخورد دوگانهای در این خصوص صورت نگیرد.»
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، روز سهشنبه کارزار «فشار حداکثری» خود علیه ایران را از سر گرفت. این کارزار شامل تلاشهایی برای رساندن صادرات نفت این کشور به صفر است تا از دستیابی تهران به سلاح هستهای جلوگیری کند.
ترامپ پیش از دیدار خود با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، یک یادداشت ریاستجمهوری امضا کرد که سیاست سختگیرانه واشنگتن در قبال ایران را که در دوره اول ریاستجمهوری خود او اجرا شده بود، بار دیگر اعمال میکند.
ترامپ هنگام امضای این یادداشت، آن را بسیار سختگیرانه توصیف کرد و گفت که در تصمیمگیری برای انجام این اقدام دچار تردید بوده است. او تأکید کرد که ایران نباید به سلاح هستهای دست یابد و ابراز امیدواری کرد که توافقی با تهران حاصل شود.
ترامپ، جو بایدن، رئیسجمهور پیشین آمریکا را متهم کرده است که در اجرای سختگیرانه تحریمهای صادرات نفت ایران کوتاهی کرده، اقدامی که به گفته او، تهران را جسورتر کرده است؛ چراکه این کشور توانسته از محل فروش نفت، برنامه تولید سلاح هستهای و گروههای شبهنظامی در خاورمیانه را تأمین مالی کند.
مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی اخیرا گفت، ایران بهطور «چشمگیری» میزان غنیسازی اورانیوم خود را تا ۶۰ درصد افزایش داده است که این رقم به سطح ۹۰ درصد مورد نیاز برای تولید سلاح هستهای بسیار نزدیک است. ایران همواره ادعاهای مربوط به تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده است.
یادداشت ریاستجمهوری ترامپ، علاوه بر موارد دیگر، وزیر خزانهداری آمریکا را موظف میکند که «بیشترین فشار اقتصادی ممکن» را بر ایران اعمال کند، ازجمله تحریمها و سازوکارهای اجرایی برای مجازات کسانی که این تحریمها را نقض میکنند.
این یادداشت همچنین وزارت خزانهداری و وزارت خارجه آمریکا را موظف میکند که کارزاری را برای «رساندن صادرات نفت ایران به صفر» اجرا کنند. قیمت نفت آمریکا روز سهشنبه، پس از انتشار خبر تصمیم ترامپ برای امضای این یادداشت، بخشی از کاهش خود را جبران کرد، زیرا این اقدام اثرات منفی ناشی از تنشهای تعرفهای میان واشنگتن و پکن را تا حدی خنثی کرد.
اظهارات ترامپ هنگام امضای یادداشت:
● امضای این فرمان مسالهای است که من درباره آن دچار دوگانگی هستم. همه از من میخواهند آن را امضا کنم. من این کار را انجام خواهم داد. برای (حکومت) ایران خیلی سخت است. این همان تحریمهایی است که قبلاً داشتیم.
● اگر چهار سال پیش دوباره انتخاب میشدم، ما هرگز این مشکل را نداشتیم. شما هرگز ۷ اکتبر را نداشتید. اگر انتخابات آنطور که باید پیش میرفت، هرگز مشکلی نداشتیم. اما امضای امروز من بیشتر جبران مافات است. ایران در وضعیت تاریخی قرار دارد، اما امیدوارم که مجبور نباشیم زیاد از محتوای این فرمان زیاد استفاده کنیم. ما خواهیم دید که آیا میتوانیم توافقی با ایران ترتیب دهیم که همه بتوانند با هم زندگی کنند، یا نه. شاید این امکانپذیر باشد و شاید هم ممکن نباشد.
● بنابر این من این را امضا میکنم، و از انجام آن ناراضی هستم، اما واقعاً انتخاب زیادی ندارم، زیرا ما باید قوی و محکم باشیم، و امیدوارم که نیازی به استفاده از آن در ابعاد بزرگ نباشد.
● اصلا اگر بتوانیم خاورمیانه و شاید جهانی در صلح کامل داشته باشیم، عالی خواهد بود. در حال حاضر شما آن را ندارید. وقتی من از کاخ سفید رفتم تو همه جای دنیا آرامش بود. و حالا دنیا دارد منفجر میشود.
● همانطور که میدانید، بیبی (بنیامین نتانیاهو) ساعتی دیگر برای دیدن من وارد کاخ سفید میشود، دیگران هم همچنین. خواهیم دید چه کاری میتوانیم انجام دهیم. اما من این را امضا میکنم و امیدوارم سندی باشد که خیلی مهم نباشد و به ندرت مورد استفاده قرار گیرد.
● ما خواهیم دید، یعنی میخواهیم ببینیم که آنها نباید سلاح هستهای داشته باشند. با توافق، خیلی ساده است. (جمهوری اسلامی) ایران نمیتواند سلاح هستهای داشته باشد. ما نمیخواهیم در قبال ایران سختگیر باشیم. ما نمیخواهیم با کسی سختگیر باشیم، اما آنها نمیتوانند هستهای داشته باشند.»
من آماده گفتوگو هستم
● ترامپ در پاسخ به خبرنگاری که پرسید آیا آماده گفتوگو با رئیس جمهوری اسلامی ایران هستید پاسخ داد: من آمادهام که گفتوگو با همتایم در ایران داشته باشم.
● او در ادامه و در پاسخ به پرسش دیگری در مورد تلاش ایران برای سوء قصد به جان او گفت: آنها این کار را انجام ندادهاند، و این کار نتایج وحشتناکی برای آنها خواهد داشت، نه صرفا به خاطر من. اگر این کار را می کردند، محو می شدند. این پایان کارشان میبود. من دستورالعمل ها را گذاشته ام اگر این کار را انجام دهند، محو میشوند، چیزی از آنها باقی نخواهد ماند و آنها نباید قادر به انجام آن باشند.
● رئیس جمهوری آمریکا ادامه داد: من دوست دارم با همه رابطه خوبی داشته باشم، اما آنها نمیتوانند سلاح هستهای داشته باشند. این تنها چیزی بود که خیلی مهم بود. آنها نمیتوانند سلاح هستهای داشته باشند.
● او ادامه داد که تهران خیلی نزدیک به دستیابی به سلاح اتمی است، اما در پاسخ به پرسش دیگری که آیا حاضر است به اسرائیل اجازه حمله نظامی به ایران یا حتی مشارکتی با آنها در هدف قرار دادن سایتهای هستهای داشته باشد پاسخی نداد.
بر اساس برآوردهای اداره اطلاعات انرژی آمریکا، صادرات نفت ایران در سال ۲۰۲۳ حدود ۵۳ میلیارد دلار و در سال قبل از آن ۵۴ میلیارد دلار درآمد ایجاد کرده است. بر اساس دادههای اوپک، میزان تولید نفت ایران در سال ۲۰۲۴ به بالاترین سطح از سال ۲۰۱۸ رسیده بود.
ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود توانسته بود صادرات نفت ایران را تا حد نزدیک به صفر کاهش دهد، اما در دوره بایدن، این صادرات افزایش یافت زیرا ایران موفق شد تحریمها را دور بزند.
آژانس بینالمللی انرژی مستقر در پاریس بر این باور است که عربستان سعودی، امارات متحده عربی و سایر اعضای اوپک ظرفیت مازاد لازم را برای جبران هرگونه کاهش صادرات نفت ایران، که خود نیز عضو اوپک است، در اختیار دارند.
تلاش برای بازگرداندن تحریمها
چین تحریمهای آمریکا را به رسمیت نمیشناسد و شرکتهای چینی بیشترین میزان نفت ایران را خریداری میکنند. چین و ایران همچنین یک سیستم تجاری ایجاد کردهاند که عمدتاً از یوان چین و شبکهای از واسطهها استفاده میکند و از دلار و مقررات آمریکا دوری میجوید.
کوین بوک، تحلیلگر شرکت کلیرویو انرژی، گفت که دولت ترامپ میتواند قانون «توقف پناه دادن به نفت ایران» (SHIP) در سال ۲۰۲۴ را برای محدود کردن برخی از صادرات نفت ایران به کار گیرد.
قانون SHIP، که دولت بایدن اجرای سختگیرانهای برای آن در نظر نگرفت، امکان اعمال تدابیری را علیه بنادر خارجی و پالایشگاههایی که نفت ایران را برخلاف تحریمها پردازش میکنند، فراهم میآورد.
بوک گفت که اقدام ماه گذشته گروه بندری شاندونگ مبنی بر ممنوعیت ورود نفتکشهای تحت تحریم آمریکا به بنادر این استان شرقی چین، نشاندهنده تأثیری است که SHIP میتواند داشته باشد.
ترامپ همچنین به سفیر خود در سازمان ملل دستور داده است که با متحدان آمریکا همکاری کند تا «فرایند بازگرداندن کامل تحریمهای بینالمللی و محدودیتها علیه ایران» را بر اساس توافق ۲۰۱۵ میان ایران و قدرتهای کلیدی جهان که در ازای اعمال محدودیتهایی بر برنامه هستهای ایران، تحریمهای این کشور را لغو کرده بود، تکمیل کند.
ایالات متحده در سال ۲۰۱۸، در دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ، از این توافق خارج شد و ایران نیز شروع به کاهش پایبندی به تعهدات هستهای خود تحت این توافق کرد. دولت ترامپ در سال ۲۰۲۰ تلاش کرد تا فرایند بازگرداندن تحریمها را از طریق همین توافق آغاز کند، اما این اقدام از سوی شورای امنیت سازمان ملل رد شد.
بریتانیا، فرانسه و آلمان در دسامبر سال گذشته به شورای امنیت سازمان ملل اعلام کردند که در صورت لزوم، آماده هستند تا بازگرداندن تمامی تحریمهای بینالمللی علیه ایران را برای جلوگیری از دستیابی این کشور به سلاح هستهای فعال کنند.
این کشورها این توانایی را در تاریخ ۱۸ اکتبر از دست خواهند داد، زمانی که قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که توافق ۲۰۱۵ ایران با بریتانیا، آلمان، فرانسه، ایالات متحده، روسیه و چین را قانونی میکند، منقضی شود. این توافق در ازای اعمال محدودیتهایی بر برنامه هستهای ایران، تحریمها علیه تهران را لغو کرده بود.
امیر سعید ایروانی، سفیر ایران در سازمان ملل، اعلام کرده است که فعالسازی مکانیزم بازگشت خودکار تحریمها علیه تهران «غیرقانونی و غیرسازنده» خواهد بود.
دیپلماتهای اروپایی و ایرانی در ماههای نوامبر و ژانویه دیدارهایی داشتند تا بررسی کنند که آیا میتوانند برای کاهش تنشهای منطقهای، ازجمله در مورد برنامه هستهای تهران، قبل از بازگشت احتمالی ترامپ به قدرت، اقدامی انجام دهند.
خبرگزاری رویترز، صدای آمیکا
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
پلیس سوئد اعلام کرد که حدود ۱۰ نفر در یک تیراندازی در یک مرکز آموزشی بزرگسالان در روز سهشنبه کشته شدند. این مرگبارترین حملهای است که در سوئد رخ داده است و نخستوزیر این کشور این روز را “روزی دردناک” برای سوئد توصیف کرد.
پلیس گفت که به نظر میرسد مهاجم مسلح نیز در میان کشتهشدگان باشد و جستوجو برای یافتن سایر قربانیان احتمالی در مدرسه ادامه دارد. انگیزه مهاجم هنوز مشخص نیست.
رئیس پلیس محلی، در یک کنفرانس خبری گفت: «ما میدانیم که حدود ۱۰ نفر امروز در اینجا کشته شدهاند. دلیل اینکه نمیتوانیم دقیقتر بگوییم این است که ابعاد این حادثه بسیار گسترده است.»
او گفت که پلیس معتقد است مهاجم به تنهایی عمل کرده و در حال حاضر تروریسم را به عنوان انگیزه این حمله مشکوک نمیداند، هرچند هشدار داد که بسیاری از جزئیات هنوز ناشناخته است. او افزود که مهاجم مشکوک پیش از این در پروندههای پلیس شناختهشده نبوده است.
او گفت: «ما یک صحنه جرم بزرگ داریم و باید جستوجوهایی را که در مدرسه انجام میدهیم به پایان برسانیم. تعدادی از مراحل تحقیقاتی در حال انجام است: پروفایل مجرم، مصاحبه با شاهدان و غیره.»
پلیس گفت که تحقیقاتی را در مورد قتل، آتشزنی و استفاده غیرقانونی از سلاح آغاز کرده است.
این تیراندازی در شهر اوربرو، در حدود ۲۰۰ کیلومتری (۱۲۵ مایلی) غرب استکهلم، در مدرسه ریسبرگسکا (Risbergska) رخ داد. این مدرسه برای بزرگسالانی است که تحصیلات رسمی خود را به پایان نرساندهاند یا نمرات لازم برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر را کسب نکردهاند. این مدرسه در محوطهای واقع شده که شامل مدارس کودکان نیز میشود.
اولف کریسترسون، نخستوزیر سوئد، در پلتفرم X نوشت: «این روزی بسیار دردناک برای تمام سوئد است.»
کریسترسون بعداً در یک کنفرانس خبری گفت که این تیراندازی بدترین حادثه در تاریخ سوئد است. او گفت: «درک کامل آنچه امروز اتفاق افتاده دشوار است، تاریکی که امشب بر سوئد سایه افکنده است.»
کارل شانزدهم گوستاف، پادشاه سوئد، نیز تسلیت خود را اعلام کرد و گفت: «من و خانوادهام با اندوه و وحشت عمیق خبر این جنایت هولناک در اوربرو را دریافت کردیم.»
اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، نیز در پلتفرم X همدردی خود را بیان کرد و گفت: «در این ساعت تاریک، ما در کنار مردم سوئد ایستادهایم.»
روایت یکی از معلمان مدرسه
ماریا پگادو، ۵۴ ساله، یکی از معلمان مدرسه، گفت که بلافاصله پس از وقت ناهار، فردی در کلاس را باز کرد و به همه فریاد زد که خارج شوند. او به رویترز گفت: “من تمام ۱۵ دانشآموزم را به راهرو بردم و شروع به دویدن کردیم. سپس دو صدای شلیک شنیدم، اما ما موفق به فرار شدیم. ما نزدیک ورودی مدرسه بودیم.”
او افزود: “مردمی را دیدم که مجروحان را بیرون میکشیدند، اول یک نفر، سپس دیگری. فهمیدم که موضوع بسیار جدی است.”
بسیاری از دانش آموزان در سیستم مدارس بزرگسالان سوئد مهاجرانی هستند که به دنبال بهبود آموزش ابتدایی و کسب مدرک هستند تا به آنها کمک کند تا در این کشور شمال اروپا شغل پیدا کنند و در عین حال سوئدی را نیز یاد بگیرند.
سوئد با موجی از تیراندازیها و بمب گذاریهای ناشی از فعالیت باندهای جنایتکار بومی دست و پنجه نرم میکند، اما حملات مرگبار در مدارس نادر است.
به گفته شورای ملی پیشگیری از جرم سوئد، ده نفر در هفت حادثه خشونت مرگبار در مدارس بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۲ کشته شدند.
سوئد دارای سطح بالایی از مالکیت اسلحه بر اساس استانداردهای اروپایی است که عمدتاً به شکار مربوط میشود، اگرچه بسیار پایینتر از ایالات متحده است. موج جنایات باندی در سوئد، وجود شمار بالای سلاحهای غیرقانونی را برجسته کرده است.
در یکی از جنایات برجسته دهه گذشته، یک مهاجم ۲۱ ساله نقابدار با انگیزههای نژادپرستانه در سال ۲۰۱۵ یک دستیار آموزشی و یک پسر را کشت و دو نفر دیگر را زخمی کرد.
در سال ۲۰۱۷، مردی که راننده کامیون بود، خریداران را در خیابانی شلوغ در مرکز استکهلم خرد کرد و سپس با یک فروشگاه بزرگ تصادف کرد. پنج نفر در آن حمله جان باختند.
خبرگزاری رویترز
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
احمد شرع، رئیس موقت دولت انتقالی سوریه پس از سقوط اسد، در اولین سفر خارجی به ریاض سفر کرد. پیشتر نیز اسعد شیبانی، وزیر امور خارجه سوریه اولین سفر خارجی خود را از عربستان سعودی آغاز کرد.
ریاض در ژانویه گذشته میزبان وزرای خارجه کشورهای عربی و اروپایی برای بررسی اوضاع سوریه بود که آقای شیبانی نیز در آن شرکت داشت تا در مورد وضعیت سوریه پس از سقوط رژیم اسد و کمک به رفع تحریمها علیه این کشور گفتوگو کند.
اما در سفر اخیر احمد شرع به عربستان سعودی، آنچه که توجه کاربران را به ویژه در شبکههای اجتماعی به خود جلب کرد، تصویر سه زن در هیئت همراه آقای شرع بود.
یکی از این تصاویر زنی با لباس سیاه را نشان میداد که در کنار آقای شرع است و با او نیز وارد کعبه میشود. از او با اسم «لطیفه دروبی»، همسر رئیس جمهور دولت انتقالی سوریه نام برده شده است. به نظر میرسد که این نخستین بار است که عکسی منتسب به همسر احمد شرع توسط رسانهها منتشر میشود.
در ژانویه گذشته، احمد شرع براى اولين بار «همسرش» را به هیئتی متشکل از زنان سوری-آمریکایی در دیدار با آنها در دمشق معرفی کرد.
به گفته یکی از حاضران در این جلسه او در آن دیدار درباره تعداد همسرانش گفت: «به خدا قسم این تنها همسر من است و آنچه در شبکههای اجتماعی میشنوید شایعه است.»
اطلاعات زیادی از خانم دروبی در دسترس نیست.
اما گزارشها حاکیست که خانم دروبی «فرزند سمیر و متولد حمص» و دارای مدرک «کارشناسی ارشد» در رشته زبان و ادبیات عربی است و گفته میشود دارای «سه پسر» از احمد شرع است. بر اساس برخی از گزارشها خواهر خانم دروبی نیز «همسر فرماندار فعلی دمشق»، ماهر محمد مروان است.
اسعد شیبانی وزیر خارجه سوریه و همسرش نیز در ادای مناسک عمره آقای شرع را همراهی میکردند.
زن دیگری که در هیئت سوری در کنار آقای شرع و در دیدارها دیده میشد رزان صفور، مشاور رسانهای و سیاسی ریاست حکومت سوریه است.
خانم صفور سوری-بریتانیایی است و گفته میشود دارای گذرنامه بریتانیایی است. به گفته روزنامه گاردین او متولد بریتانیا است. هر چند برخی از گزارشها او را زاده حمص خواندهاند. او در دانشگاه سواس لندن در رشته تاریخ، مدرک «فوقلیسانس» دارد.
او مسلط به سه زبان عربی، ترکی و انگلیسی است و قبل از سقوط بشار اسد در زمینه «حقوق بشر» فعالیت میکرد.
آنچه که شاید حضور این زنان را در هیئت آقای شرع اهمیت میدهد، حضور زنان در مشاغل ارشد دولت انتقالی است. آقای شرع همواره در مصاحبههایش بر ضرورت حضور زنان در دولت و کارهای اجرایی تاکید کرده است.
اولین این انتصابها، تعیین خانم عایشه دبس به عنوان رئیس دفتر امور زنان در دولت موقت سوریه است.
همسر احمد الشرع رئیس جمهور سوریه و همسر اردوغان رئیس جمهور ترکیه
از زمان به قدرت رسیدن آقای شرع، آینده وضعیت زنان و میزان نقش آنان در جامعه و سیاست سوریه مایه نگرانی ناظران و گروههای حقوق بشری بوده است. آنها دست ندادن احمد شرع با زنان یا توصیه او به سر کردن حجاب به دختری که میخواست با او سلفی بگیرد را از جمله نشانههای نگرانکننده توصیف کردهاند.
به گزارش رسانههای محلی سوری، خانم دبس یک فعال در زمینه «حقوق زنان و توسعه کار مدنی و بشردوستانه» است. او همچنین سابقه فعالیتهای مشابه در سوریه و اردوگاههای پناهندگان سوری در ترکیه را نیز دارد.
با این حال برخی از اظهارات خانم دبس پیشتر و در مورد نقش زنان در خانواده جنجالبرانگیز شده است.
در زمان این انتصاب اظهارات عبیده ارنائوط، سخنگوی دولت، مبنی بر این که هنوز برای انتصاب زنان در سمتهای وزارتی یا پارلمانی زود است، بحثبرانگیز شده بود. او مدعی شد که «ویژگیهای زیستی و روانی زنان» آنها را از انجام برخی نقشها بازمیدارد.
در دسامبر گذشته نیز دولت جدید سوریه، میسا صابرین را به عنوان رئیس بانک مرکزی سوریه منصوب کرد.
خانم صابرین اولین زنی است که این موسسه را در تاریخ بیش از۷۰ ساله خود رهبری میکند.
خانم صابرین از اکتبر ۲۰۱۸ به عنوان معاون اول بانک مرکزی سوریه خدمت می کرد. او ۱۵ سال سابقه حرفهای در زمینه مالی و بانکی دارد و پیش از تصدی سمت جدید خود، عضو هیئت مدیره بورس دمشق به نمایندگی از بانک مرکزی بود.
بیبیسی فارسی
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
سازمان حقوق بشر ایران / ۱۶ بهمن ماه ۱۴۰۳
در ماه گذشته میلادی دستکم ۸۷ نفر از جمله ۱۰ شهروند افغان، ۷ شهروند کُرد، ۴ شهروند بلوچ و ۱ شهروند عرب در زندانهای مختلف ایران اعدام شدند.
تنها پنج درصد از اعدامها در رسانههای رسمی اعلام شدهاند و باقی اعدامها توسط سازمان حقوق بشر ایران ثبت و تأیید شده است. روند افزایش چشمگیر شهروندان افغان که از سال گذشته میلادی شاهد آن بودیم، همچنان ادامه دارد. در ماه نخست سال میلادی ۱۰ شهروند افغانستانی اعدام شدند.
سازمان حقوق بشر ایران بار دیگر توجه مردم ایران و جامعه جهانی را به موضوع اعدامها جلب و بر لزوم اعتراض و فشار بر جمهوری اسلامی در جهت توقف اعدامها تأکید میکند.
محمود امیریمقدم، مدیر این سازمان، گفت: «ماشین اعدام جمهوری اسلامی همچنان با شتاب به پیش میرود و اعدام شدگان عمدتا از اقشار ضعیف جامعه هستند که از حداقل استانداردهای دادرسی عادلانه برخوردار نبودهاند. برای متوقفکردن اعدامها به اقدام فوری جامعه جهانی و اعتراضات گسترده مردمی نیاز است.»
اعدامهای ژانویه ۲۰۲۵ در یک نگاه:
• دستکم ۸۷ نفر در ماه ژانویه ۲۰۲۵ اعدام شدند
• اتهام ۴۸ تن قتل عمد بود
• ۳۷ تن با اتهامهای مربوط به مواد مخدر اعدام شدند
• ۲ نفر با اتهام تجاوز به عنف اعدام شدند
• از مجموع ۸۷ اعدام ثبت شده، تنها ۴ مورد (۵ درصد) را رسانههای رسمی اعلام کردند
• ۷ شهروند کُرد، ۴ شهروند بلوچ و ۱ شهروند عرب در میان اعدامشدگان بودند
• ۱۰ شهروند افغان در این مدت اعدام شدند
پرونده یکی از اعدامشدگان ماه ژانویه:
یکی از اعدامشدگان به اتهام قتل عمد در ماه ژانویه امسال، محمد بیراوند بود. او یکی دیگر از قربانیان دستگاه قضایی ناشفاف و قوانین ناعادلانه جمهوری اسلامی محسوب میشود که میان انواع قتل، از جمله قتل عمد با نیت از پیش مشخص، و درگیری ناگهانی منجر به قتل یا حوادث مختلف، فرقی نمیگذارد و برای تمام آنها مجازات قصاص در نظر میگیرد.
محمد بیراوند در فایل صوتی که به دست سازمان حقوق بشر ایران رسیده و پیشتر گزارش شده بود، شرح واقعه را اینگونه بیان کرده است:
او برای امرار معاش در مسیر خرمآباد به تهران در ماشین حمل بار کار میکرد. روزی پس از عبور از شهر ساوه در شهری کوچک به نام زرندیه توقف کرده بود که یک دستگاه خودروی ال-۹۰ سفید با پلاک شخصی ایستاد و سرنشینان آن که لباس شخصی بر تن داشتند، بدون اخطار یا معرفی خود شروع به تیراندازی کردند.
محمد بیراوند و چند تن دیگر گریختند اما محمد در حین فرار با یک اتومبیل و در حالی سعی داشت سر خود را از ترس اصابت گلوله زیر فرمان مخفی کند، یکی از مهاجمان را زیر گرفت.
او در نهایت بازداشت و تحت شکنجه وادار به اعتراف علیه خود شد تا بگوید از مامور بودن این افراد اطلاع داشته است.
محمد گفت: «چگونه باید تشخیص میدادیم که این افراد مأمور هستند؟ آنها نه لباس نظامی بر تن داشتند و نه از خودروی سازمانی استفاده میکردند. هیچ حکم مأموریتی نیز ارائه ندادند. آیا برای یک محموله قمقمه پلاستیکی باید مردم را به گلوله بست؟ هر انسان دیگری نیز در چنین شرایطی جان خود را نجات میداد.»
دستگاه قضایی جمهوری اسلامی او را پس از ۱۱ روز به اعدام در محکوم کرد و این حکم در ۲۲ ژانویه امسال (سوم بهمنماه ۱۴۰۳) اجرا شد.
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
فارین افرز
۳ فوریه ۲۰۲۵
سقوط اسد میتواند سرنوشت دشمن تروریستی ترکیه را رقم بزند
در تاریخ ۲۲ ژانویه، سه عضو پارلمان ترکیه از حزب چپگرای برابری و دموکراسی خلقها (DEM) که طرفدار کردهاست، از جزیرهی زندان امرالی بازدید کردند تا با عبدالله اوجالان، بنیانگذار و رهبر حزب کارگران کردستان (پکک) دیدار کنند. پکک گروهی شبهنظامی است که از دههی ۱۹۸۰ در ترکیه به شورش مسلحانه پرداخته و هم از سوی ترکیه و هم ایالات متحده بهعنوان یک سازمان تروریستی شناخته میشود. اوجالان از سال ۱۹۹۹ در حبس ابد به سر میبرد. تا پاییز سال گذشته، بیش از سه سال بود که هیچ بازدیدکنندهای اجازهی ملاقات با او را نداشت. اما دیدار او با هیئت حزب DEM، دومین ملاقات در یک ماه بود.
این دیدار برای بحث دربارهی پیشنهادی که در ماه اکتبر مطرح شد، انجام گرفت: دولت باغچلی، رهبر حزب راست افراطی حرکت ملی و یکی از متحدان کلیدی رئیسجمهور رجب طیب اردوغان، پیشنهاد کرده بود که در صورت انحلال پکک و اعلام کنارهگیری از خشونت، اوجالان میتواند مورد عفو قرار گیرد. اوجالان در بیانیهای کتبی تأیید کرد که «آمادهی ارائهی این درخواست» به سازمان خود است. او در ماه دسامبر به قانونگذاران بازدیدکننده گفت: «این فرصتی است که نباید از دست بدهیم.»
اوجالان انگیزههایی برای توجه جدی به پیشنهاد باغچلی — و در نتیجه پیشنهاد دولت ترکیه — دارد. اگرچه پکک همچنان قادر به انجام حملات تروریستی موردی علیه اهداف ترکیهای است، اما مبارزهی نظامی خود را در ترکیه باخته است. این گروه در کوههای قندیل در شمال عراق، که مقر اصلی آن محسوب میشود، همچنان باقی مانده است. اما حتی در آنجا نیز پهپادهای ترکیه و مجموعهای از پایگاههای نظامی پیشرفته، پکک را محاصره کردهاند و مانع از آن شدهاند که این گروه از مناطق کوهستانی شمال عراق برای انجام حملات به ترکیه استفاده کند. مشارکت نزدیک آنکارا با دولت منطقهای کردستان، که ادارهی منطقهی خودمختار شمال عراق را بر عهده دارد، فضای عملیاتی پکک را بیش از پیش محدود کرده است. با توجه به وضعیت نظامی وخیم این گروه، اوجالان که به اواخر دههی ۷۰ زندگی خود نزدیک میشود، دلایل کافی برای حمایت از یک راهحل سیاسی دارد. در سال ۲۰۱۳، او اظهار کرده بود: «میخواهم قبل از مرگم، صلح را ببینم.»
تحولات سیاسی اخیر در ترکیه امیدها را برای یک توافق با پکک افزایش داده است، اما این سقوط اخیر بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، است که میتواند به معنای پایان این گروه باشد. شاخههای پکک همچنان در شمال شرقی سوریه فعال هستند و این مناطق را تحت کنترل دارند، جایی که نیروهای آن در جنگ علیه گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) در کنار ایالات متحده جنگیدهاند. اما با فروپاشی رژیم اسد، فرصتی برای ادغام مناطق کردنشین شمال سوریه و نیروهای مسلح آنها با سایر بخشهای کشور فراهم شده است. از دست دادن این پایگاه امن میتواند آخرین ضربه برای پکک باشد که از پیش ضعیف شده است.
با این حال، پایان این سازمان همچنان قطعی نیست. دولت ترکیه پیشتر نیز در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۳ برای مذاکرهی صلح با پکک تلاش کرده، اما این تلاشها به نتیجه نرسیده است. علاوه بر این، با وجود جایگاه اوجالان در این گروه، تضمینی وجود ندارد که رهبران مستقر در عراق از درخواست او برای خلع سلاح و انحلال تبعیت کنند. در حقیقت، یک روز پس از آنکه باغچلی پیشنهاد آزادی اوجالان را مطرح کرد، پکک یک حملهی تروریستی در یک مجموعهی صنایع نظامی در حومهی آنکارا انجام داد که منجر به کشته شدن پنج غیرنظامی شد.
افزون بر این، اگر توافقی با پکک بخشی از یک سازوکار گستردهتر برای تأمین جایگاه برابر و حقوق دموکراتیک جمعیت کردهای ترکیه نباشد، نارضایتیهای پنهان بار دیگر ممکن است به شورش مسلحانه تبدیل شود. همچنین، اگر یک منطقهی خودمختار و نظامیشدهی کردها در آن سوی مرزهای ترکیه در سوریه، با حمایت ایالات متحده، همچنان به پناه دادن به نیروهای پکک و تقویت آرمانهای جداییطلبانه بپردازد، خطر احیای این گروه همچنان باقی خواهد ماند.
این موانع را نمیتوان نادیده گرفت. اما همزمانی تحولات سیاسی داخلی در ترکیه و تغییرات ژئوپلیتیکی در منطقه، امکان غلبه بر این چالشها را افزایش داده است. اکنون، بیش از هر زمان دیگری در تاریخ اخیر، این احتمال وجود دارد که پکک منحل شود — و در نهایت تهدیدی که ترکیه را برای ۴۰ سال گذشته گرفتار کرده بود، از بین برود.
پناهگاه امن
حمایت سوریه همواره برای بقای پکک حیاتی بوده است. از اوایل دههی ۱۹۸۰، حافظ اسد، دیکتاتور سوریه، به عبدالله اوجالان و پیروانش اجازه داد تا پایگاهی عملیاتی در مناطق تحت کنترل سوریه ایجاد کنند. اسد متحد اتحاد جماهیر شوروی بود و پکک نیز تا پایان جنگ سرد به ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم پایبند بود. حمایت او از پکک تا دههی ۱۹۹۰ ادامه یافت که بخشی از آن ناشی از کینهی تاریخی سوریه نسبت به ترکیه بود، بهویژه پس از الحاق استان اسکندرون (الکساندرِتا) توسط ترکیه در سال ۱۹۳۹، منطقهای که تا آن زمان بخشی از قلمرو تحت قیمومیت فرانسه بر سوریه محسوب میشد. تنها در سال ۱۹۹۸ بود که اسد، در برابر تهدید مداخلهی نظامی رئیسجمهور وقت ترکیه، سلیمان دمیرل، مجبور به اخراج اوجالان شد. اوجالان در فوریهی ۱۹۹۹ در نایروبی، کنیا، دستگیر و به سرعت به ترکیه مسترد شد. پکک پس از تهاجم ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳، مقر خود را به قندیل منتقل کرد و از خلأ قدرتی که با سرنگونی صدام حسین ایجاد شده بود، بهره برد.
جنگ داخلی سوریه بار دیگر این کشور را برای پکک به عنصری مکانی تبدیل کرد. در سال ۲۰۱۲، بشار اسد نیروهای دولتی را از شمال شرق سوریه خارج کرد و به شاخهی سوری پکک، یعنی حزب اتحاد دموکراتیک (PYD) و شاخهی نظامی آن، یگانهای مدافع خلق (YPG)، اجازه داد تا یک شبهدولت — ادارهی خودمختار شمال و شرق سوریه، که بهنام روژاوا یا کردستان غربی نیز شناخته میشود — را در این منطقه با جمعیت عمدتاً کرد تشکیل دهند. اسد، در واقع، کنترل یکسوم کشور خود، از جمله بیشتر میادین نفتی سوریه، را به مقامات کرد واگذار کرد. در مقابل، نیروهای کرد دست از مقاومت مسلحانه علیه رژیم او برداشتند و به این ترتیب، جنبش گستردهتر مخالفان حکومت را تضعیف کردند. علاوه بر این، اسد توانست ضربهای به ترکیه وارد کند، کشوری که از قیام علیه حکومت او حمایت میکرد.
ترکیه که نگران بود قدرت گرفتن شاخهی سوری پکک باعث جسورتر شدن کل این سازمان شود، در سال ۲۰۱۳ مذاکرات صلح با اوجالان را آغاز کرد. اما پس از آنکه پکک در سال ۲۰۱۵ تلاش کرد کنترل مراکز شهری در استانهای کردنشین جنوب شرقی ترکیه را به دست بگیرد، مذاکرات متوقف شد و ارتش ترکیه عملیات گستردهای را برای بیرون راندن شبهنظامیان از شهرها آغاز کرد.
پکک در ترکیه شکست خورد، اما همچنان از طریق ارتباط نزدیک خود با PYD سوریه و نیروهای نظامی آن به حیاتش ادامه داد. PYD بخشی از اتحادیهی جوامع کردستان (KCK) است، سازمان چتری که در سال ۲۰۰۵ تأسیس شد و اهداف سیاسی پکک را دنبال میکند و تحت رهبری اوجالان قرار دارد. اعضای پکک به YPG پیوستهاند، نیرویی که بخش اصلی نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) را تشکیل میدهد. این ائتلاف که بهعنوان نیروی نظامی منطقهی خودگردان شمال شرقی سوریه عمل میکند، یک شریک نزدیک ایالات متحده در مبارزه علیه داعش به شمار میرود. فرمانده کل SDF، مظلوم عبدی، یکی از اعضای سابق پکک است که زمانی که اوجالان در سوریه اقامت داشت، با او همکاری میکرد.
ترکیه تاکنون سه عملیات نظامی محدود علیه شاخههای پکک در سوریه انجام داده است: در منطقهی الباب در سال ۲۰۱۶، در منطقهی عفرین در سال ۲۰۱۸، و در کریدوری بین شهرهای تلابیض و رأسالعین در سال ۲۰۱۹. ارتش ترکیه همچنان یک منطقهی حائل جزئی در شمال سوریه حفظ کرده است، اما حضور نظامی ایالات متحده در این منطقه تاکنون مانع از مداخلهی نظامی گستردهی ترکیه برای نابودی کامل شبهنظامیان وابسته به پکک شده است.
مأموریت رسمی ایالات متحده ارائهی آموزش، پشتیبانی عملیاتی و پوشش نظامی به SDF است، اما در عمل این بدان معناست که نیروهای آمریکایی با YPG همکاری میکنند. از نظر آنکارا، تفاوت بین YPG و پکک صرفاً یک تغییر نام است. همکاری واشنگتن با شبهنظامیان کرد در سوریه، روابط ایالات متحده و ترکیه را پیچیده کرده است.
افزایش فشار
با سقوط اسد، اما، دولت خودخوانده در شمال شرق سوریه ممکن است دیگر پایدار نباشد — و ایالات متحده ناگزیر خواهد شد گزینههایی غیر از اتکا به شاخههای وابسته به پکک برای جلوگیری از بازگشت داعش را در نظر بگیرد. هیئت تحریر الشام (HTS)، گروه اسلامگرایی که در دسامبر رژیم سوریه را سرنگون کرد، پیشنهاد مقامات کرد برای ایجاد یک سیستم فدرالی که به آنها اجازه حفظ خودمختاریشان را بدهد، رد کرده است. این گروه که اکنون کنترل سوریه را در دست دارد، سابقهی درگیری با کردها را دارد: در سال ۲۰۱۲، پس از آنکه مقامات کرد برای نخستین بار کنترل شمال شرق سوریه را به دست گرفتند، پیشروی HTS یعنی هیئت تحریر الشام، گروه جهادی مورد حمایت ترکیه، از ترکیه وارد سوریه شد تا به شبهنظامیان کرد حمله کند.
اخیراً، احمد الشرع، رهبر HTS و رئیسجمهور موقت سوریه، اعلام کرده است که باید نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) در ارتش ملی ادغام شوند تا قدرت نظامی “تنها در اختیار دولت باشد.” همچنین، وزیر دفاع جدید سوریه، مرحف ابوقصره، در ژانویه به خبرنگاران گفت که HTS در صورتی که SDF از مذاکره خودداری کند، یک طرح جایگزین دارد و تأکید کرد: “اگر مجبور شویم از زور استفاده کنیم، آماده خواهیم بود.”
در هفتههای پس از سقوط اسد، مقامات ارشد ترکیه بارها بر تمایل خود برای انحلال YPG تأکید کردهاند. در دسامبر، هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، نابودی این گروه را “هدف استراتژیک” آنکارا خواند و از رهبران جدید سوریه خواست تا YPG را منحل کنند، فرماندهان آن (از جمله سوریها) را اخراج کنند و کنترل مرکزی بر تمام قلمرو سوریه را بازگردانند. چند روز بعد، یاشار گولر، وزیر دفاع ترکیه، این موضع را تکرار کرده و اظهار داشت که “اولویت ترکیه، نابودی YPG است.”
اگر HTS و ترکیه بتوانند اهداف خود را، چه از طریق مذاکره و چه با توسل به زور، محقق کنند، ضربهی مرگباری به پکک وارد خواهد شد. از دید ترکیه، تهدید اصلی یک تهدید نظامی نیست: زمینهای هموار در امتداد مرز سوریه-ترکیه بهراحتی قابل کنترل هستند، و برخلاف جغرافیای کوهستانی شمال عراق، برای جنگ چریکی مناسب نیستند. اما آنکارا نگران است که یک نهاد سیاسی خودمختار، مسلح و تحت رهبری کردها در سوریه بتواند — و شاید همین حالا هم چنین باشد — به کانون آرمانهای جداییطلبانهی کردها در ترکیه تبدیل شود.
این خطر در مورد شمال عراق قابل مدیریت بوده است: آنکارا و دولت اقلیم کردستان روابط خوبی دارند و پکک در آنجا به حاشیه رانده شده است. اما شرایط در سوریه متفاوت است. کردهای سوریه نسبت به کردهای عراق پیوندهای عمیقتری با کردهای ترکیه دارند؛ بسیاری از آنها از نوادگان پناهندگانی هستند که پس از سرکوب اولین قیام کردها در ترکیه در سال ۱۹۲۵ به سوریه گریختند. بنابراین، روژاوا بهعنوان یک مرکز جاذبه عمل میکند، چیزی که شمال عراق هرگز نبود. پکک به دنبال ایجاد یک سیستم غیرمتمرکز خودگردانی است که مناطق کردنشین ترکیه، سوریه، عراق و ایران را در بر بگیرد. تا زمانی که حاکمیت خودمختار در سوریه باقی بماند، این رؤیا نیز زنده خواهد ماند.
اکنون، بزرگترین مانع برای پایان دادن به این خودمختاری و ادغام SDF در یک نیروی ملی سوری، ایالات متحده است. ماه گذشته، مظلوم عبدی، فرماندهی SDF، در مصاحبه با روزنامهی لوموند اعلام کرد که این گروه میخواهد منطقهی شمال شرق سوریه “خودمختاری اداری خود را حفظ کند... در عین حال با دولت مرکزی همکاری داشته باشد.” او همچنین تمایل SDF برای ادامهی حضور نیروهای آمریکایی در سوریه را تأیید کرده است تا بر آتشبس بین SDF و ارتش ملی سوریه، که یک شبهنظامی مورد حمایت ترکیه است، نظارت کنند. اما HTS و دولت ترکیه این خواستهها را رد کردهاند.
تنها با حمایت مستمر ایالات متحده، SDF میتواند در برابر فشار رهبران جدید سوریه و حامیان آنها در آنکارا مقاومت کند. واشنگتن از سوی خود ممکن است تمایل داشته باشد در کنار متحدان کرد خود بایستد، حتی با وجود خطر تشدید تنشها با آنکارا. در جلسهی تأیید صلاحیت خود در مجلس سنا، مارکو روبیو، وزیر خارجهی ایالات متحده، بر اهمیت همکاری با SDF برای مهار داعش تأکید کرد و دربارهی پیامدهای “رها کردن شرکایی که فداکاری بزرگی کردهاند” هشدار داد. در همین حال، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، دربارهی ادامهی حضور ۲,۰۰۰ نیروی آمریکایی در سوریه بهطور مبهم سخن گفته و هفتهی گذشته اظهار داشت که “آنها نیازی به دخالت ما ندارند.”
راهی به سوی صلح؟
هنوز مسیری، هرچند باریک، برای یک راهحل سیاسی وجود دارد که میتواند ثبات بلندمدت را به همراه داشته باشد. انحلال و خلع سلاح نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) و پایان دادن به وضعیت خودمختاری در شمال شرق سوریه میتواند به ثبات کشور کمک کند، زیرا دولت جدید سوریه کنترل خود را تثبیت میکند.
ترکیه، در صورت از میان رفتن تهدید اصلی در مرزهایش، ممکن است متقاعد شود که از خواستههای گستردهتر خود درباره کردهای سوریه، از جمله اخراج همه فرماندهان یپگ (YPG) از سوریه، صرفنظر کند و برای دستیابی به یک توافق دوجانبه با طرفهای کرد خود در ترکیه ترغیب شود. این توافق میتواند شامل اعطای عفو به اعضای پکک، آزادی سیاستمداران کرد زندانی و تضمین برابری حقوقی میان ترکها و کردها باشد. (هدف آخر مستلزم اصلاح قانون اساسی ترکیه است، که در حال حاضر تصریح میکند تنها زبان ترکی میتواند به عنوان زبان مادری تدریس شود و همه شهروندان جمهوری ترکیه ترک محسوب میشوند.) ایالات متحده میتواند پیشنهاد ترکیه را برای رهبری عملیات سرکوب داعش بپذیرد و در جریان مذاکرات مربوط به خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، واشنگتن میتواند آنکارا و دمشق را برای تضمین حقوق کردها تحت فشار بگذارد.
با این حال، آنکارا قصد ندارد خودمختاری کردها را در داخل ترکیه بپذیرد، همانطور که برخی فعالان کرد خواستار آن هستند. فروپاشی امپراتوری عثمانی همچنان در ذهن رهبران ترکیه سایه انداخته است و از دید آنان، خودگردانی ناگزیر به جداییطلبی منجر خواهد شد. همچنین، تردیدهایی درباره آمادگی دولت اقتدارگرای ترکیه برای اعطای امتیازات دموکراتیک اساسی وجود دارد: در ماه نوامبر، در حالی که تماسها با اوجالان در جریان بود، سه شهردار کرد از سمتهای خود برکنار شدند و به حمایت از “تروریسم” متهم شدند.
با این حال، به نظر میرسد که رهبران ترکیه فوریت یک راهحل را درک میکنند. برای کشوری که دههها حتی وجود کردها را انکار میکرد، به رسمیت شناختن این که شهروندان کرد، به گفته مشاور اردوغان، محمد اوچوم، “مالکان مشترک” یک جمهوری واحد هستند، گامی قابلتوجه به شمار میرود. دولت ترکیه همچنین در حال سرکوب راست افراطی ضد کرد است: در ژانویه، امید اوزداغ، رهبر حزب پیروزی (یک حزب راست افراطی) و از مخالفان سرسخت گشایش سیاسی به سمت کردها، دستگیر و به “تحریک عمومی به نفرت و دشمنی” متهم شد. پیشنهاد دولت باغچلی برای مذاکره با اوجالان شاید نشاندهنده تغییر به سوی لیبرالیسم نباشد، اما حاکی از عملگرایی نخبگان سیاسی ترکیه در برابر تهدیدات ادراکشده است.
مدتها پیش از سقوط رژیم اسد، آنکارا نگران بود که آشفتگی منطقهای بتواند موجب بیثباتی داخلی شود. سه هفته پیش از دعوت باغچلی از اوجالان در ماه اکتبر، وی توضیح داد: “وقتی ما خواهان صلح در جهان هستیم، باید صلح را در کشور خود نیز تضمین کنیم.” اردوغان نیز در همان ماه در سخنرانی خود در پارلمان بر ضرورت “تقویت جبهه داخلی” در برابر “تجاوزگری اسرائیل” تأکید کرد.
نگرانیهای آنکارا درباره دخالتهای خارجی بدون دلیل نبود. در نوامبر، گدعون ساعر، وزیر امور خارجه اسرائیل، مردم کرد را “متحد طبیعی” اسرائیل توصیف کرد و گفت که اسرائیل باید روابط خود را با آنها تقویت کند. همچنین، در ماه اکتبر، روزنامه طرفدار پکک، “ینی اوزگور پولیتیکا”، بخشی از “مانیفست تمدن دموکراتیک” اوجالان را که بیش از یک دهه پیش نوشته شده بود، بازنشر کرد. در این مانیفست، اوجالان پیشنهاد داده بود که پکک میتواند علیه ترکیه با ایالات متحده و اسرائیل متحد شود. اما اکنون که اوجالان لحن خود را تغییر داده — او در ماه دسامبر از “مسئولیت تاریخی برای تجدید و تقویت برادری ترکها و کردها” سخن گفت — رهبران ترکیه نمیخواهند فرصت ترمیم شکاف داخلی را که ممکن است یک قدرت خارجی از آن سوءاستفاده کند، از دست بدهند.
از میان برداشتن تهدید پکک به عوامل متعددی بستگی دارد. اوجالان باید سازمان خود را متقاعد کند که پس از تغییر رژیم در سوریه، مبارزه مسلحانه یک بنبست است. جمعیت گستردهتر کرد نیز باید چشماندازی برای آیندهای بهتر در ترکیه ببیند. ایالات متحده نیز باید از سوریه خارج شود تا نیروهای کرد سوری و دولت جدید این کشور بتوانند در ساختار ملی تازهای ادغام شوند. هیچیک از این نتایج تضمینشده نیست، اما با دوراندیشی اوجالان، دولت ترکیه، رهبری جدید سوریه، و دولت تازه ایالات متحده، تحقق همه آنها اکنون در دسترس است.
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
شامگاه جمعه، ۱۲ بهمن ۱۴۰۳، در خانۀ «گفتارها» در شبکۀ اجتماعی کلابهاوس، به مناسبت نودمین سالگرد تأسیس دانشگاه تهران، نشستی با عنوان «دانشگاه و توسعه: نگاهی به گذشته، وضعیت کنونی و رویکردهای آینده» با سخنرانی دکتر محمود سریعالقلم، استاد روابط بینالملل دانشگاه بهشتی تهران، برگزار شد.
به گزارش ۲۴ آنلاین، جلسۀ این هفتۀ خانۀ گفتارها، با اهتمام و مشارکت مجید تفرشی، مدیر و مؤسس خانۀ گفتارها، و اجرای سهند اینانلو، برگزار شد
در این نشست، سریعالقلم سخنان خود را در سه بخش بیان کرد که بخش آخر، نسبتاً مفصل بود. در اثناء و در پایان نشست هم مجید تفرشی نکاتی در مورد موضوع نشست بیان کرد. همچنین شماری از حاضران در نشست، پرسشهای خود را مطرح کردند که سریعالقلم در بخش پایانی سخنانش، ضمن جمعبندی مباحث خویش، به این پرسشها نیز پاسخ داد.
سریعالقلم به بررسی وضعیت آموزش عالی در ایران پرداخت و بر اهمیت کیفیت اساتید، ارتباطات جهانی دانشگاهها و محیط دانشگاهی تأکید کرد. او به مشکلات نظام آموزشی ایران، از جمله کاهش کیفیت در دورههای دکترا و عدم ارتباطات بینالمللی اشاره کرد و پیشنهاد داد که برای بهبود وضعیت، باید به سمت بینالمللی شدن و تمرکز بر تولید ثروت حرکت کرد. همچنین، به اهمیت تصمیمگیری مبتنی بر دانش و مشورت در سطح کلان کشور اشاره شد.
در ادامه، خلاصهای از بیانات محمود سریعالقلم و مجید تفرشی خواهد آمد. علاقهمندان میتوانند برای اطلاع از تمامی مباحث طرحشده به آرشیو خانۀ گفتارها در کلابهاوس مراجعه کنند و پوشۀ شنیداری این جلسه را بشنوند.
اهمیت آموزش عالی در توسعۀ کشورها/ معیارهای دانشگاه خوب
در این فرصت، مایلم معیارهای خود را درباره اهمیت آموزش عالی در توسعه کشورها مطرح کنم؛ مطالعه کشورهای مختلف مانند انگلستان، آمریکا، روسیه، چین، کره جنوبی و سنگاپور، نشان میدهد که علیرغم تفاوتهای تاریخی، سیاسی و اجتماعی، همه آنها بر سرمایهگذاری در آموزش عالی تأکید داشتهاند. بهعنوان نمونه، کره جنوبی در ۴۰ سال اخیر، سرمایهگذاری گستردهای در این حوزه انجام داده و سنگاپور، با وجود وسعت کم، دانشگاههایی در سطح جهانی دارد. چین نیز در حوزه مهندسی و فناوری پیشرفتهای چشمگیری داشته است.
گزارشی از ماریو دراگی برای اتحادیه اروپا نشان میدهد که کشورهای اروپایی برای رقابت با آمریکا و چین، باید تا سال ۲۰۳۰ حدود ۷۷۰ میلیارد یورو در بخش آموزش و پژوهش سرمایهگذاری کنند. این رهنمود به خوبی نشاندهنده نقش حیاتی نظام آموزشی در جایگاه اقتصادی کشورها است. چین در زمینههایی مانند هوش مصنوعی و نرمافزار از بسیاری از کشورهای اروپایی پیشی گرفته است. مهمترین عامل در رتبهبندی دانشگاهها، کیفیت علمی و پژوهشی اساتید آنهاست. در دانشگاههای پیشرفته، انتخاب محل تحصیل غالباً بر اساس حضور اساتید برجسته انجام میشود، زیرا اساتید، سطح علمی دانشگاه را تعیین میکنند. بر اساس تجربه ۳۷ ساله دانشگاهی من در ایران و کشورهای مختلف، کیفیت اساتید تأثیر مستقیمی بر رتبه و اعتبار یک دانشگاه دارد. اساتید نهتنها بر آموزش و پژوهش، بلکه بر جایگاه فارغالتحصیلان و میزان توجه جهانی به دانشگاه اثرگذارند.
یکی از معیارهای مهم برای سنجش کیفیت نظام آموزشی، ارتباطات بینالمللی دانشگاه است. در دهه ۷۰ پیشنهاد دادم که هر سال چند استاد از کشورهای مختلف به دانشگاه شهید بهشتی دعوت شوند تا دانشجویان در معرض تفکرات متنوع قرار بگیرند، اما این پیشنهاد پذیرفته نشد. در حالی که در آن زمان دانشگاهها از نظر مالی توان چنین برنامههایی را داشتند. امروزه فرصتهای مطالعاتی و تعاملات علمی بهشدت محدود شده و بیشتر به ارتباطات شخصی اساتید وابسته است.
حضور اندیشمندان و اساتید بینالمللی در دانشگاهها باعث میشود که دانشجویان با دیدگاههای مختلف آشنا شوند، گستره فکری آنها افزایش یابد و توانایی نقد و تحلیل آنها تقویت شود. تجربه من در حضور در دانشگاههای آمریکا نشان میدهد که برخی دانشگاهها حتی برای یک کلاس فوقلیسانس با تعداد کم، اساتیدی از کشورهای مختلف دعوت میکنند. این تعاملات، درک دانشجویان از روشهای فکری و پژوهشی متنوع را گسترش داده و آنها را برای فعالیت در عرصه جهانی آماده میکند. یکی دیگر از عوامل کلیدی در ارتقای سطح دانشگاه، قرار گرفتن دانشجویان در معرض تفکرات، فرهنگها و روشهای آموزشی مختلف است (Exposure). این موضوع نهتنها از طریق ارتباطات بینالمللی، بلکه از طریق فضای داخلی دانشگاه نیز محقق میشود.
تأثیر محیط دانشگاه بر شخصیتسازی دانشجویان
کیفیت دانشگاه تنها به ارائه و کسب مدرک در رشتههای تخصصی محدود نمیشود، بلکه باید بستری برای رشد شخصیتی و فکری دانشجویان فراهم کند. تجربه شخصی من از دوران دانشجویی در آمریکا نشان میدهد که برخی دانشگاهها درسهایی مانند Self Development/ بهبود فردی را ارائه میدادند که مهارتهایی مانند مدیریت زمان، مسئولیتپذیری، روانشناسی، توانایی بیان ایدهها و نقدپذیری را در دانشجویان تقویت میکرد. این مهارتها تأثیر عمیقی بر رشد فردی و حرفهای افراد میگذارد. در دهههای ۴۰ و ۵۰ شمسی، دانشگاههای ایران فضایی پویا برای بحث و رقابت فکری بودند و اساتید آن زمان تأثیر زیادی بر شکلگیری ذهنیت دانشجویان داشتند. محیط علمی قوی، میتواند دانشجویان را به تفکر انتقادی و نگاه تحلیلی مجهز کند.
در دیداری که با رئیس دانشگاه عبدالعزیز عربستان داشتم، او اشاره کرد که کشورش میتواند برای تأسیس دورههای دکتری از اساتید برجسته خارجی دعوت کند، اما تنها انتقال متون علمی کافی نیست. وی تأکید داشت که محیط علمی یک دانشگاه – مانند فضای دانشگاههای معتبر جهان نظیر کمبریج، پرینستون و برکلی – نقش کلیدی در شکلگیری شخصیت دانشجویان و توسعه خلاقیت آنها دارد. به همین دلیل، عربستان سالانه حدود ۶۰ هزار دانشجو را برای تحصیل در کشورهای پیشرفته اعزام میکند تا در معرض محیطهای علمی برتر قرار بگیرند.
نقش دانشگاهها در کیفیت مدیران کشور
اگر کیفیت مدیران دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی را با دو دهه اخیر مقایسه کنیم، میبینیم که یکی از متغیرهای تأثیرگذار بر سطح مدیریتی کشور، کیفیت دانشگاهها بوده است. بسیاری از مدیران آن دوره یا در دانشگاههای برتر داخلی تحصیل کرده بودند یا تجربه تحصیل در خارج از کشور داشتند. اما از دهه ۸۰ به بعد، با کاهش ارتباطات بینالمللی و افول نظام آموزشی، این روند تغییر کرد. یکی از نشانههای نزول کیفیت آموزش عالی را میتوان در نحوه بیان و نگارش افراد مشاهده کرد. زبان فارسیای که فارغالتحصیلان دهه ۷۰ صحبت میکردند، چه در گفتار و چه در نوشتار، از نظر دقت، غنای واژگانی و انسجام فکری متفاوت از فارسی رایج میان فارغالتحصیلان امروز است. این تفاوت تنها به زبان محدود نمیشود، بلکه نشاندهنده سطح تفکر و تحلیل نیز هست.
اهمیت قرار گرفتن اساتید و مدیران در معرض دیدگاههای جهانی
اساتید دانشگاههای برتر دنیا به دلیل تعامل مداوم با اندیشمندان و محافل علمی بینالمللی، دیدگاه گستردهتری نسبت به مسائل علمی و مدیریتی دارند. نمونههایی مانند دکتر زرینکوب در ایران نشان میدهند که ارتباطات جهانی چگونه میتواند یک استاد را به یک متفکر تأثیرگذار تبدیل کند. ایشان علاوه بر تدریس در دانشگاه تهران، در دانشگاههای مختلف دنیا نیز فعالیت داشتند و در نتیجه، خروجی علمی او ماندگار شد. در دهه ۵۰ و ۶۰، بسیاری از اساتید دانشگاههای ایران، علاوه بر زبان انگلیسی، به زبانهای دیگری مانند فرانسه، آلمانی، عربی، ترکی و حتی چینی مسلط بودند. این تسلط زبانی به آنها اجازه میداد که با منابع علمی دستاول کار کنند و ارتباطات گستردهای با دانشگاههای بینالمللی داشته باشند. به همین دلیل، در آن دوره رایزنان فرهنگی ایران معمولاً از میان اساتید دانشگاه انتخاب میشدند، زیرا شناخت عمیقی از زبان و فرهنگ کشورهای مقصد داشتند.
آسیبشناسی وضعیت آموزش عالی ایران
یکی از مباحثی که کمتر در مورد آن صحبت شده، آینده آموزش عالی در ایران است. برخلاف موضوعات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که توجه زیادی به آنها میشود، بحث آموزش عالی و مسیر آن در ده سال آینده کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. این در حالی است که کیفیت دانشگاهها و سطح علمی کشور، تأثیر مستقیمی بر سایر جنبههای توسعه دارد. یکی از دلایل افول کیفیت آموزش عالی در ایران، رشد بیضابطه دورههای دکتری، بهویژه در علوم انسانی، است. در بسیاری از دانشگاهها، بدون در نظر گرفتن نیاز جامعه، زیرساختهای علمی و استانداردهای بینالمللی، دورههای دکتری راهاندازی شدهاند. این وضعیت باعث شده که مدارک دکتری ارزش علمی خود را از دست بدهند و عمدتاً تبدیل به ابزاری برای پرستیژ اجتماعی و استخدام در نهادهای دولتی شوند.
اگر قرار باشد کیفیت آموزش عالی در ایران بهبود پیدا کند، ضروری است که پذیرش دانشجوی دکتری بهشدت محدود شود و فقط دانشگاههایی که استانداردهای بینالمللی دارند، اجازه ارائه این مقطع را داشته باشند. دانشجویان دکتری، بهویژه در رشتههای علوم انسانی، باید در معرض محیطهای علمی بینالمللی قرار بگیرند تا بتوانند به سطح بالاتری از دانش و تحلیل برسند. اما در ایران، به دلیل محدودیتهای مختلف، این ارتباطات علمی تقریباً قطع شده است. عدم امکان شرکت در کنفرانسهای بینالمللی، نبود فرصتهای مطالعاتی در خارج از کشور و کمبود اساتید با تجربه جهانی، موجب کاهش کیفیت پژوهشها و تحلیلهای علمی شده است.
برای نمونه، نویسندهای که در روزنامه مقالهای درباره توسعه نوشته بود، هم دادههایش اشتباه بود و هم تحلیلش. وقتی پیگیری شد، مشخص شد که او دکترای خود را از یک دانشگاه سطح پایین در یک شهر کوچک گرفته و اساساً تجربه بینالمللی نداشته است. برای ارتقای کیفیت پژوهشهای علمی، باید امکان تبادل دانشجو و استاد با دانشگاههای معتبر جهان فراهم شود و پذیرش دانشجوی دکتری تنها در دانشگاههایی انجام شود که ارتباطات بینالمللی قوی دارند.
بیتوجهی به اعتبار دانشگاهها در ارزیابی مدارک علمی
در کشورهای پیشرفته، فارغالتحصیل شدن از هر دانشگاهی به معنای داشتن سطح علمی بالا نیست. به عنوان مثال، در آمریکا بیش از ۷۰۰ دانشگاه وجود دارد، اما هنگام استخدام، فقط فارغالتحصیلان ۱۰۰ دانشگاه برتر مورد توجه قرار میگیرند. در ایران، برخلاف این روند، صرف داشتن مدرک دکتری برای بسیاری از موقعیتهای شغلی کافی است، بدون اینکه بررسی شود فرد در چه دانشگاهی تحصیل کرده و با چه اساتیدی کار کرده است.
این مسئله باعث شده که مدارک دانشگاهی به یک ابزار استخدامی تبدیل شوند، نه یک شاخص علمی. در ایران، صرف داشتن مدرک دکترا یک ارزش اجتماعی محسوب میشود، بدون توجه به کیفیت دانشگاه و میزان دانش فرد. برخی افراد از دانشگاههای نهچندان معتبر فارغالتحصیل شده و به جایگاههای مهمی رسیدهاند، بدون اینکه ارزیابی دقیقی از سطح علمی آنها صورت بگیرد؛ حتی بسیاری از مدیران اجرایی در حین کار، مدرک دکترا گرفتهاند، بدون اینکه فرایند تحصیلی سخت و استانداردی را طی کنند. پیشنهادهای اصلاحی من عبارت است از: ایجاد نظام رتبهبندی داخلی برای دانشگاهها و مشخص کردن اینکه کدام دانشگاهها در چه سطحی از اعتبار علمی قرار دارند، سختگیری در استخدام اساتید و پژوهشگران و توجه به پیشینه علمی آنها، نه فقط مدرک دکتری؛ ایجاد ارتباط بین دانشگاه و بخش خصوصی تا معیار استخدام، توانمندی علمی و مهارت فرد باشد، نه صرفاً داشتن یک مدرک.
عدم اهتمام کافی به امتحان جامع دکتری
یکی از ضعفهای نظام آموزش عالی ایران، نبود امتحان جامع جدی در مقطع دکتراست. در دانشگاههای معتبر جهان، دانشجویان باید به تمامی متون رشته خود مسلط باشند. بهعنوان مثال، در آمریکا دانشجویان دکتری گاهی صدها کتاب میخوانند و امتحان جامع، آزمونی دشوار و سرنوشتساز است. در ایران، این امتحان نهتنها جدی گرفته نمیشود، بلکه از سوی نهادهای بالاتر به دانشگاهها اختیار داده شده که آن را برگزار کنند یا نه. این تفاوت در سختگیری علمی باعث شده فارغالتحصیلان دکتری در ایران، در مقایسه با دانشگاههای معتبر جهان، سطح علمی پایینتری داشته باشند و در محیطهای اجرایی نیز تأثیرگذار نباشند.
کمبود مطالعه
همچنین، کمخوانی یکی از معضلات جدی نظام دانشگاهی ایران است. دانشجویان و حتی اساتید، کمتر به مطالعه متون علمی میپردازند. این مسئله را باید در چارچوبی گستردهتر بررسی کرد: سالها تورم بالا و نبود چشمانداز اقتصادی روشن، باعث کاهش انگیزه افراد برای فعالیت علمی شده است. در دهه ۷۰، یک استاد دانشگاه با ۱۵ سال کار میتوانست خانهدار شود، اما اکنون این رقم به ۱۵۰ سال رسیده است. در چنین شرایطی، افراد انگیزهای برای تلاش علمی، تولید محتوا و مشارکت در مجامع علمی بینالمللی ندارند، که این خود به افول آموزش عالی منجر شده است.
نحوۀ انتخاب رئیس دانشگاه و پذیرش استاد
اگر بخواهیم آسیبشناسی کلان از آموزش عالی داشته باشیم، دو نکته به ذهنم میرسد. یکی اینکه دانشگاهها اکنون بیشتر مکانی هستند برای اخذ مدرک تا تحصیل، به خصوص در دورههای عالی. دکتر تفرشی به چند نکته اشاره کردند، من هم نکتهای اضافه کنم: در ایران، دانشگاهها باید اساتید را قبول کنند، اما در کشورهای پیشرفته، همکاران هم باید استاد دانشگاه را بپذیرند. به همین دلیل است که اساتید باید نمرات را بدهند و باز هم اگر بخواهیم مقایسه کنیم به خصوص با کشورهای پیشرفته. یکی از مسائل ایران این است که رؤسای دانشگاهها توسط هیئت علمی انتخاب نمیشوند و بیشتر از نهادهای بیرونی انتصاب میشوند. وقتی رئیس دانشگاه در برابر هیئت علمی پاسخگو نیست و به نهادهای بیرونی پاسخگوست، ضرورت نهادی و سازمانی برای پاسخگویی به استادان وجود ندارد. بنابراین دانشگاهها بیشتر سازمانهایی هستند که دانشجویان را تربیت میکنند اما با کیفیت پایین و بیشتر مدرک میدهند.
تربیتهای علمی و شخصیتی در دهه هفتاد شمسی بهتر از امروز بود. من که چندین دهه در ایران کار کردهام، میبینم تربیت دوره دهه هفتاد بسیار بهتر از امروز بوده است. اکنون انواع دورهها وجود دارد: شبانه، پردیس، آنلاین. دانشگاهها تقریباً میگویند هرکس پول دارد، بیاید ثبتنام کند. در دانشگاههای آمریکا ده درصد متقاضیان قبول میشوند، اما در ایران اگر کسی پول داشته باشد، میتواند شبانه یا آنلاین ثبتنام کند و بگوید که از دانشگاههای معتبر مدرک گرفته است، بدون اینکه مراحل سخت علمی را طی کند. اینکه هرکسی بیاید ثبتنام کند و مدرک بگیرد، مشکلی ندارد. اما جامعه رتبهبندی نمیکند که چه کسی با چه کیفیتی مدرک گرفته است و این باعث کاهش کیفیت آموزش میشود.
روی EQ کار زیادی نکردیم
من دو نکته دیگر هم دارم: دانشگاهها شخصیت لازم را به فرد نمیدهند. فردی که لیسانس میگیرد، ممکن است آموزش ندیده باشد که باید شخصا منظم و مرتب باشد و شخصیت مدنی داشته باشد. من میخواهم بین IQ و EQ تفاوت قائل شوم. اخیراً در کنفرانسی با کارآفرینان صحبت کردم و گفتم اگر میخواهید خدمتی به ایران بکنید، مؤسساتی ایجاد کنید و متونی تولید کنید، پادکستهایی آماده کنید و روی EQ ایرانیها کار کنید. IQ متوسط ایرانیها بسیار خوب است و حتی بهتر از میانگین جهانی، اما ما در EQ بسیار ضعیف هستیم.
اگر در سطح جامعه و دانشگاهها روی EQ کار نکنیم، بسیاری از مشکلات کلان ما حل نخواهد شد. من چند مثال بزنم که منظورم از EQ (هوش هیجانی) مشخص بشود؛ اینکه ما تربیت شویم که همهچیزدان نیستیم و نباید خودحقپندار باشیم. باید مقداری خودکنترلی داشته باشیم، کنترل احساسات، کنترل عصبانیت، دقت کردن در واژهها، به هر موضوعی واکنش نشان ندهیم، حوصله داشته باشیم، خودآگاهیمان بالا برود، اهل کتابخواندن و خودارزیابی باشیم.
ممکن است برخی فکر کنند که این مسائل فقط در داخل کشور وجود دارد، اما ایرانیهای خارج از کشور هم با این مشکلات مواجه هستند. چند سال پیش در سفر مطالعاتی به آمریکا با فردی آشنا شدم که پنجاه سال در آنجا زندگی کرده، در رشته مهندسی تحصیل کرده و استاد دانشگاه است و ۲۰ پتنت بینالمللی دارد. اما اگر بخواهید یک کلمه نقد به او بکنید، واکنشهای وحشتناکی نشان میدهد و نمیتواند دیدگاه دیگران را گوش کند. این نشان میدهد که حتی در محیطهای دمکراتیک هم ممکن است فردی در هوش هیجانی ضعیف باشد.
وضعیت دانشگاه معلول وضعیت کلان کشور و آن هم تابع ارتباطات بینالمللی است
همه مسائل ما به یک معنی سیاسی نیستند، بلکه مسائل آموزشی، تربیتی و مدنی هم مطرح هستند. البته من قبول دارم که آموزش مدنی در سایه یک اقتصاد سالم با تورم تکرقمی ممکن است. دوستان زیادی از من میپرسند که آینده چگونه خواهد بود و من به آنها میگویم که هرگاه نرخ تورم زیر پنج درصد شد و تعداد پروازهای فرودگاههای بینالمللی ما همردیف دوبی یا استانبول شد، میتوانید امیدوار باشید. ما نیاز داریم که وضعیت دانشگاه را از یک منظر کلان ببینیم. دانشگاهها بعد از انقلاب در ایران عمدتاً دنبال دانشجویان سیاسی بودهاند تا دانشجویانی که تربیت مدنی داشته باشند، با ویژگیهایی که من عرض کردم.
مشکل کلان ما این است که وضعیت دانشگاههایمان معلول وضعیت مکرو و کلان کشور است و این وضعیت تابع ارتباطات بینالمللی است. به میزانی که یک کشور بینالمللی باشد، استانداردهایش هم افزایش پیدا میکند. اگر در تهران ۲۰ هزار نفر خارجی داشتیم، مجبور میشدیم هوای تهران را درست کنیم؛ چون تهران تبدیل به یک شهر بینالمللی میشد. اگر با دنیا ارتباط داشتیم، فرودگاههای متفاوتی داشتیم و در هتلها کارت اعتباری قبول میکردند. ارتباطات بینالمللی باعث میشود که استانداردهای یک کشور افزایش پیدا کند. من به عنوان یک دانشگاهی میتوانم این را مطرح کنم؛ مشکلاتی که داریم به دلیل عدم بینالمللی شدن ما است.
راهکار رشد کشور، بینالمللی شدن است
اگر کسی از من راهحل بپرسد برای حل مشکلات دانشگاه، ترافیک، آلودگی هوا، محیط زیست، کیفیت خدمات دولتی و فرهنگ عمومی، من معتقدم این در سایه کار بینالمللی به دست میآید. برای مثال، چین با وجود اینکه دمکراتیک نیست و جامعه پیچیدهای ندارد، در حوزههای آموزش عالی، کارآفرینی و بانکداری خود را با استانداردهای جهانی منطبق کرده است. بسیاری از بنگاههای چینی مدل کسبوکارشان مشابه امریکا و انگلیس است. مقامات چینی گفتهاند که تصمیمسازیهای خود را با مراکز مشورتی بزرگ دنیا تبادل نظر میکنند. به میزانی که ما بینالمللی شویم و با دنیا کار کنیم، استانداردهای داخلی ما در محیط زیست، بانکداری، نظام آموزشی، ترافیک، هوای پاک و نظم بهبود پیدا میکند.
در انتها بگویم که من آگاه هستم که ما چه مشکلاتی داریم و چه عواملی باعث میشود که بینالمللی نشویم. به عنوان دانشگاهی، اگر کسی از من راه حل بپرسد، باید بگویم که از سال ۱۳۷۰ تلاش کردهام روی همین محور کار کنم؛ هرچقدر ما بیشتر بینالمللی شویم و با دنیا کار کنیم، رشد میکنیم. پاسخگویی افزایش پیدا میکند و شفافیت در عملکردهای دولتی، فردی و شهروندی افزایش مییابد و بهبود مییابیم. ما موضوع آموزش و آموزش عالی و دانشگاهها را باید در یک کانتکست بزرگتر و در مسئله کلان کشور ببینیم. من معتقدم تمام این مواردی که به آنها اشاره کردم معلول هستند و عمدتاً مسئله اقتصاد است. اقتصاد باید با روابط عادی با دنیا روبه بهبود برود.
تأملی بر جایگاه دانش در فرایند تصمیمسازی کشور
من چند نکته در رابطه با نوع برخوردم با مسائل دانشگاه و توسعه ایران دارم که میخواهم به آنها اشاره کنم. این نکات به عنوان یک چتر نظری بر تمام نوشتهها و فعالیتهای من احاطه دارند و به نظر من بسیار مهم هستند. شاید رفتارهای من و گفتههای من تحت تأثیر این نگاه کلان و نظری قرار بگیرند. البته، من از نداشتن اسامی کامل دوستان عذرخواهی میکنم و صرفاً به سوالات اشاره میکنم.
در مورد هدف آموزش عالی و میزان موفقیت آن، واقعیت این است که در رشتههای پزشکی، مهندسی، اقتصاد و مدیریت و حتی در بسیاری از رشتههای علوم انسانی، نظام دانشگاهی ما با وجود اینکه قدمت تاریخی زیادی ندارد، به دلیل همت افراد و هوش و استعداد بالای ایرانیها موفقیتهای بسیاری داشته است. در سطح منطقهای، تعداد تحصیلکردههای دانشگاههای ایران بسیار بالاست و ایرانیان در بازه زمانی ۷-۸ ساله موفقترین جامعه و کشور در زمینه آموزش عالی بودهاند. این موفقیتها هم در داخل کشور و هم در خارج از کشور مشهود است، بهطوری که حضور گسترده اساتید ایرانی در دانشگاهها و بنگاههای معتبر اروپا و آمریکا دیده میشود؛ اما نکته من این است که امروز علم در فرآیند تصمیمسازیهای ما نقش کلیدی ندارد.
در دهه چهل شمسی، توجه به تخصص و مشورت بیشتر بود، اما در دهه پنجاه شمسی سطح مشورت بهشدت کاهش یافت. هرچه کمتر مشورت کنیم، بیشتر اشتباه میکنیم. برای من، توسعه از یک جنبه به معنای تصمیمسازی است؛ یعنی کشورها چگونه تصمیم میگیرند. فرآیند تصمیمسازی بسیار مهم است. در دهه چهل، نرخ رشد اقتصادی ایران ۱۶ درصد بود؛ زیرا تصمیمگیرندگان، تحصیلکردههای اروپا و آمریکا بودند و مسائل کشور را بهصورت بنیادی، علمی و عقلانی بررسی میکردند. در متون علوم انسانی، کمتر مفهومی به اندازه تئوریهای تصمیمسازی مورد توجه است. تجربیات من در شرکت در جلسات داووس نشان داده که هم در نظریه و هم در عمل، همه به دنبال فرآیندهای بهتر تصمیمگیری هستند. تصمیمسازی بسیار مهم است و اگر به مسائل ایران از این منظر نگاه کنیم، به درک دقیقتری از مسائل کشور خواهیم رسید.
از یک جنبه، مشکل ما این است که چگونه در این کشور تصمیمگیری میکنیم. تصمیمسازیهای ما بر اساس وفاداری افراد است، نه بر اساس دانش آنها. اگر به تاریخ سیاست خارجی چهار دهه اخیر نگاه کنید، میبینید که مهندسین و افراد غیرمتخصص بر سیاست خارجی ایران حاکم بودهاند. ممکن است این افراد در کار خود بسیار محترم باشند، اما اگر کسی تاریخ نخوانده و جهان را ندیده باشد، چگونه میتواند در سیاست خارجی تصمیمسازی منطقی داشته باشد؟ سیاست خارجی کشورها امروز ۹۰ درصدش اقتصاد است. بهترین افراد در حوزه اقتصادی را در سفارتخانههای خود منصوب میکنند. ما در فرآیند تصمیمسازی مشکل داریم و دنبال افرادی هستیم که ما را تأیید کنند و به ما وفادار باشند، حتی وفاداریهای شخصی. در دهههای شصت و هفتاد شمسی، موفقیتها بیشتر بود؛ زیرا اقتصاددانهای بهتری داشتیم و تصمیمگیرندگان حاضر به مشورت بیشتری بودند؛ اما هرچه جلوتر آمدیم، این فضا محدودتر شد.
در کار علمی خودم، بیش از سی پارلمان دنیا از من دعوت کردهاند که در مسائل بینالمللی صحبت کنم، اما هیچوقت این اتفاق در داخل ایران نیفتاده است. اگر به مسئله جهانی نگاه کنیم، میبینیم که چرا مکزیک و برزیل در سی سال گذشته نسبت به تاریخ خود موفق بودهاند. این کشورها نظامهای سیاسی متفاوتی دارند، اما در تصمیمسازیهای خود حرفهای عمل میکنند و مشورت میکنند. یک بار از استرالیا دعوتنامهای دریافت کردم که رئیس داووس استرالیا و کوین راد نخستوزیر وقت استرالیا امضا کرده بودند. آنها دعوت کرده بودند که من و چند نفر دیگر از نقاط مختلف دنیا در مورد سناریوهای محتمل آینده چین صحبت کنیم. من روی یک پاورپوینت مفصل کار کردم و دیدگاههایم را منظم و مرتب کردم. کابینه استرالیا و نخستوزیر استرالیا و حدود ۲۳۰۰ نفر کارآفرین در این جلسه حضور داشتند و مباحث داخلی و بینالمللی متعددی مطرح شد.
این نکته که آقای دکتر داوری گفتند در رابطه با سفری که من به آلمان داشتم، مؤسسهای دعوت کرده بود از عدهای که جلساتی هم با رئیسجمهور آلمان و هم با صدر اعظم آلمان داشتند. رفتار آنها به گونهای بود که میخواستند آینده ژئوپلیتیک دنیا را از دیدگاه عدهای بشنوند. آلمان یک کشور با امکانات و افراد و مؤسسات است، اما باز هم میخواستند دنیا را بیاموزند.
دلیل نگاه بستۀ ما فقط سیاسی نیست، بلکه بخشی از فرهنگ عمومی ما نیز هست
ما نه تنها دنیا را نمیآموزیم، بلکه حتی در داخل هم مشورت نمیکنیم. من مطالعات و تحقیقاتی از دوره قاجار و پهلوی داشتهام و کتابی در مورد فرهنگ سیاسی ایران دارم. اکنون در حال کار بر روی ریشههای روانشناختی اقتدارگرایی ایرانی هستم؛ یعنی چرا ما اهل مشورت نیستیم؟ اگر ما ایرانیها دنبال دموکراسی هستیم، باید فرآیندهای شخصیتی، روانی، آموزشی و تربیتی را طی کنیم. دموکراسی به معنای چند جلسه، ترجمه کتاب، سخنرانی و تظاهرات نیست؛ این یک فرآیند میخواهد.
در قرن نوزدهم، در انگلستان در سال ۱۸۵۰ شش هزار رمان چاپ شده بود، یعنی مردم علاقه زیادی به کتابخواندن و مطالعه داشتند. ما باید ببینیم ماهیت سیاسی کشور ما چیست و نارساییهایی در نحوه کار کردن و تصمیمسازی داریم. باید ببینیم چه کسی با چه دادههایی و چقدر فکت ارائه میدهد و با فکت تصمیم بگیریم. وقتی این فرآیند را نداریم، دانشگاه بیخاصیت میشود و افراد مدرک میگیرند؛ اما در دستگاههای اجرایی بیتفاوت و بیخاصیت میشوند.
یک بار به صورت تصادفی در کنفرانسی با فردی که در دستگاه دیپلماسی ایران کار میکرد، برخورد کردم و پرسیدم چرا در بولیوی این همه سرمایهگذاری کردهاید. او گفت که قصدشان از سرمایهگذاری اقتصادی در بولیوی آزار آمریکا است. من گفتم این آزار آمریکا یک مسئله روانی است یا جزو منافع ملی ایران است؟ او جوابی نداشت. این نشان میدهد که ما مشکلی در فرآیند تصمیمسازی داریم. شاید حلقه مشترک بسیاری از نکات و سوالات این باشد. حالا برخی نکات جزئی هم بود که همکاران ما مطرح کردند و من به آنها میپردازم. اما آن چتری که در ابتدای عرایضم به آن اشاره کردم، باید به آن بپردازم. به اندازهای که تاریخ ایران را خواندهام و سعی کردهام ایرانی را کالبدشکافی کنم و مغز او را بفهمم و ببینم چگونه فکر میکند، چگونه رفتار میکند، چگونه واکنش نشان میدهد و چه چیزی برایش مهم است، به اندازهای که برای این مسائل وقت گذاشتهام، بخشی را نوشتهام، بخشی را گفتهام و بخشی را در خلوت ذهنم نگه داشتهام.
یک نکته را میخواهم با دوستان به اشتراک بگذارم و آن این است که من معتقدم این فکری که اکنون در کشور ما وجود دارد، یعنی قطع رابطه با دنیا، سوءظن و نگاه منفی به جهان، نگاه منفی به همکاری با دنیا، و این نگاهی که میخواهد همه چیز را کنترل کند، جامعه را کنترل کند، دانشگاه را کنترل کند، فرد را کنترل کند و اندیشههایش را کنترل کند، فقط سیاسی نیست، بلکه بخشی از فرهنگ عمومی ما نیز هست. ما کنترل کردن را دوست داریم. این اندیشههایی که اکنون در کشور ما جریان دارد و وارد تصمیمسازیها و سیاستگذاریها میشود، اینکه ما اهل مشورت نیستیم، اینکه با دنیا نمیخواهیم کار کنیم و اینکه نگرانیم که اگر کار کنیم چه اتفاقی میافتد، این اندیشهها باید در طول زمان ناکارآمدی خود را نشان دهند. بخشی از آن را نشان دادهاند و باید بیشتر نشان دهند تا یاد بگیریم و متوجه شویم که با مشورت داخلی و بینالمللی میتوانیم کشور را مدیریت کنیم.
آنچه من آموختهام از تاریخ ایران و رفتارشناسی ایرانیان این است که ما ایرانیها بیشتر با بحران تصمیم میگیریم. اگر هم تصمیم خوبی بگیریم، نه با استدلال، نه با منطق، نه با مشورت، نه با جمعآوری داده، نه با آیندهنگری و نه با ارزیابی گزینههای مختلف روی کاغذ است. ما وقتی مجبور میشویم کاری را انجام میدهیم تا اینکه قبلش مطالعه کنیم و ببینیم ضرورت کار چیست، چه پیشنیازهایی دارد و چگونه باید پیش برویم. خیلی مثالها میشود زد. مثلاً شما ببینید کشور ما ۲۳ سال است که مذاکرات هستهای میکند. اگر کتاب مکرو ایکونومیکس (Macroeconomics) را خوب خوانده بودیم، آیا اینقدر وقت تلف میکردیم؟ اگر اهل مشورت بودیم، آیا یک کشور میتواند اینقدر وقتش را برای مذاکرات هستهای تلف کند؟ این چه پیامدی برای اقتصاد و بسیاری مسائل دیگر دارد؟
اما معتقدم که آنچه در کشور کمبودش حس میشود، مسئله دانش است
من میدانم که در کشور ما و جامعه ایرانی دیدگاههای مختلفی وجود دارد. اما معتقدم که آنچه در کشور کمبودش حس میشود، مسئله دانش است و این به موضوعی که آقای دکتر تفرشی انتخاب کردهاند و ما در حال بحث هستیم، بسیار مربوط است. افرادی که تصمیم میگیرند، اگر بخواهیم مودبانه صحبت کنیم، خوب درس نخواندهاند. خیلی مهم است که کسی خوب درس خوانده باشد، استاد دیده باشد و دوره دکترای خود را واقعاً با زحمت کشیدن و مطالعه گذرانده باشد.
الان در برخی جمعها که نگاه میکنم، مثلاً در تلویزیون میبینم یا در رسانهها میخوانم، مشاهده میکنم که افرادی با تخصصهای مختلف کنار هم نشستهاند. برای مثال، مهندس مکانیک کنار فردی که ادبیات فارسی خوانده است، ادبیات فارسی کنار پزشک کودکان، پزشک کودکان کنار نظامی، نظامی کنار روحانی و داروساز. اینها مثالهای واقعی هستند. حالا بیاییم علمی به قضیه نگاه کنیم؛ اینها چه متونی خواندهاند که بتوانند با هم مشورت کنند و تصمیمسازیهای دقیقی برای آینده کشور داشته باشند؟
در فرانسه، هرکسی که سفیر، وکیل، وزیر یا رئیسجمهور است، تقریباً ۸۰ درصدشان از مدرسه علوم سیاسی (سیانس پو) فارغالتحصیل شدهاند و متون مشترکی خواندهاند. این متون مشترک استنباطها را به هم نزدیک میکند. من وقتی به جلساتی دعوت میشوم و میگویند بیاییم درباره توسعه بحث کنیم، میپرسم کسانی که میآیند چه کسانی هستند. میگویند آقای مهندس فلانی، آقای دکتر فلانی که در رشته پزشکی درس خواندهاند.
من میگویم ایشان افراد محترمی هستند، اما ما متون مشترک نخواندهایم. در آمریکا، ژاپن، انگلستان، آلمان و حتی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، افرادی که با هم کار میکنند، متون کلاسیک جهان فعلی را خواندهاند. برای همین میتوانند با هم کار کنند. مثلاً در شرکتهای هواپیمایی امارات یا قطر، مدیران اصلی متون مشترکی مانند همکاران هلندی، انگلیسی و آلمانی خود خواندهاند؛ اما ما در کشوری زندگی میکنیم که افرادی که دور هم نشستهاند، دانش آنها نیست که آنها را گرد هم آورده بلکه وفاداریشان است. چون وفاداری است، دیگر آیندهنگری، تحلیل داده، و بررسی مسائل به صورت عینی مطرح نیست.
به همین دلیل است که وقتی میخواهیم توسعه را به علم توسعه و دانشگاه نسبت دهیم، حتی اگر تاریخی و سیاسی هم به قضیه نگاه نکنیم، ما مشکل تصمیمسازی داریم. حتی اگر نخواهیم نگاه منفی به پدیدهها و افراد داشته باشیم، باید پرسید که در این کشور چگونه تصمیمگیری میکنیم؟ من اعتقاد دارم که در کل دولت و حاکمیت ایران یک نفر امریکاشناس نداریم؛ یعنی کسی که زیر و بم اقتصاد امریکا، دستگاه اجرایی امریکا، دستگاه حقوقی امریکا، ریزهکاریهای قانون اساسی امریکا، نحوه تصمیمسازی در واشنگتن، رابطه بین دستگاههای سه قوه امریکا، فضای دولت و حاکمیت در امریکا، اثرگذاری گروههای لابی و موارد مشابه را بداند. برای همین است که ما یک مشکل دانش داریم.
یکی از دوستان پزشک من دو روز پیش برای من مطلبی فرستاده بود که نوشته بود امریکاییها در جلسه اخیر حقوق بشر هیچ موضعی نسبت به ایران نگرفتند و دیدگاهشان را تغییر دادهاند. به او نوشتم که اکنون یک دولت در امریکا عوض شده و ممکن است چند ماه طول بکشد تا پرسنلشان را عوض کنند. افرادی که مسئول حقوق بشر دولت امریکا در ژنو هستند، مربوط به دولت قبلیاند و به دلایل اداری و بروکراتیک چیزی نمیگویند.
ما یک بحران جدی دانش در کشور داریم؛ باید بدانیم سیستم اقتصادی چگونه کار میکند، دستگاه سیاست خارجی چگونه باید کار کند، چقدر سازمانهای موازی با هم داریم و فرآیند تصمیمسازی به چه صورت است؟ ما نیاز به یک خانهتکانی ساختاری اداری در فرآیند تصمیمسازی کشور داریم تا بتوانیم با کارآمدی بالاتری تصمیم بگیریم. من این روش را سالها پیش انتخاب کردم، در سال ۱۳۷۳ به بحران دانش پی بردم؛ آن موقع دیدم افراد حرفهایی میزنند و نکاتی میگویند که دانش آن را ندارند. باید به این دانش رسید که دنیا چگونه کار میکند و حکمرانی یعنی چه. به همین دلیل، تمام نوشتهها و فعالیتهای اجتماعی و مدنی و دانشگاهی خودم را متمرکز بر مسئله دانش و نحوه تصمیمگیری کردهام.
برای نمونه، در حوزه سیاست خارجی، در ایران خیلی میشنوید که میگوییم ما حاضریم مذاکره کنیم اگر با ما عادلانه، منصفانه، برابر و شرافتمندانه برخورد شود. اینها هیچکدام با واقعیتهای دنیا نمیخواند. من در جلسات بینالمللی بودهام که پوتین به اوباما گفته که شما با کشورها محترمانه برخورد نمیکنید و اوباما پاسخ داده که شما GDPتان از کره جنوبی کمتر است. هر وقت GDPتان زیاد شد، جایگاهتان در دنیا مشخص میشود. جهان بر اساسGDP و سهم بازار سنجیده میشود. چرا چینیها این جایگاه را دارند؟ چون ۸۰ درصد فلزات جهان را پالایش میکنند و در اختیار صنایع دنیا قرار میدهند. آنها برنامهریزی و آیندهنگری کردهاند و با صدها شرکت و دهها دولت در آفریقا مذاکره کردهاند و معادن را به دست آوردهاند. این جمله که دنیا باید با ما برابر برخورد کند، زمان میبرد تا اصلاح شود. این افکار باید ناکارآمدی خود را نشان دهند. جهان با منطق دیگری مدیریت میشود.
اهمیت استنباط مشترک تصمیمسازان و راه دستیابی به آن
در سال ۱۹۶۰، مائو میگفت چین رهبر جهان سوم است، اما چونلای به او گفت که با رهبری جهان سوم نمیتوانیم قدرتمند شویم. اگر با این افکار جلو برویم، کشوری پرجمعیت و فقیر خواهیم شد. مائو در سال ۱۹۷۰ با نیکسون مذاکره کرد و فهمید که برای ثروتمند شدن باید صنعتی شود و روابط عادی بینالمللی داشته باشد. ما ایرانیها وقتی در مورد چین صحبت میکنیم، بیشتر در مورد دنگ شیائوپینگ صحبت میکنیم، اما چونلای به مراتب مهمتر بود. چونلای در زمان خود مائو را قانع کرد که باید راه دیگری را بروند تا چین را حفظ کنند و ثروتمند شوند. ما مشکل فکر و اندیشه داریم، چه در داخل کشور و چه خارج از کشور. اندیشههایمان باید اصلاح شود و خواندن متون خواندن برای این امر بسیار مهم است؛ و برای همین است که آن امتحان جامع که من عرض کردم، اهمیت زیادی دارد. چرا؟ چون اینها میخواهند همه کسانی که تحصیلات عالی دارند، اشتراکات استنباطی با هم داشته باشند.
چرا یک نفر امریکایی میآید هلند و با یک هلندی میتواند پروژه مشترک داشته باشد و کتاب با هم بنویسند؟ چون استنباطاتشان مشترک است. چرا در اتحادیه اروپا، در بروکسل، نخستوزیر ایتالیا با نخستوزیر اسپانیا مینشینند و در عرض دو ساعت ده تصمیم مهم میگیرند؟ چون هر دو آدام اسمیت و هابرماس خواندهاند. متون مشترک خواندهاند با اینکه دو فرهنگ و دو زبان مختلف دارند، ذهنیتها به هم نزدیک است. در فضای دانشگاهی ایران میبینید که مثلاً یکی در فلان شهرستان درس خوانده، دیگری در تهران و دیگری در دانشگاه دیگری. یکی بورسیه گرفته و در کشور همسایه درس خوانده است؛ افراد بسیار متفاوت هستند و متون مشترک نخواندهاند، بنابراین استنباطهایشان نیز از هم دور است. این یک بحران بین تحصیلکردهها و دستگاههای اجرایی است.
در ایران، دولت از دانشگاه نمیآموزد
رابطه بین دولت و دانشگاه در کشور ما یک رابطه از نوع یادگیری و اثرگذاری نیست. تا به حال هیچکس از من نپرسیده که خلیج فارس جنوب ایران است یا شمال ایران. بیشتر، محافل بینالمللی و مؤسسات دانشگاههای دیگر هستند که علاقهمند به این مسائل هستند. گاهی ممکن است یکی از مسئولین با دوستان خود ارتباط برقرار کند، اما به صورت سازمانیافته بسیار محدود است. نگاهی که ممکن است سیاسی و امنیتی باشد. اگر ما کشورهای دنیا را طبقهبندی کنیم، ایران جزو کشورهایی است که نقش دولت در زندگی افراد بسیار قوی است.
حتی در بین کشورهای در حال توسعه نیز، جایی که افراد آزادی عمل دارند بسیار محدود است؛ یعنی هر کاری بخواهید انجام دهید، به نحوی با دولت سر و کار دارید و دانشگاه هم خارج از این چهارچوب نیست. ویژگیهایی به صورت خفته و نامحسوس در روان ما وجود دارد که ما دوست داریم کنترل کنیم و احاطه داشته باشیم. به ندرت افرادی یا نهادی را پیدا میکنید که بگوید انسانها حق دارند متفاوت باشند و دیدگاههای متفاوت مطرح کنند.
برای همین من اعتقاد دارم مسئله، دانش است. این کانفلکت (تضاد و درگیری) بین مرجعیت علم در ایران نیز به همان چتر نظری که من عرض کردم، بازمیگردد. نهاد دولت دوست دارد حاکم باشد و احاطه داشته باشد. دانشگاه را بیشتر یک اداره میبیند تا یک نهاد تولیدکننده اندیشه و راهحل. من با مؤسسات زیادی در دنیا کار کردهام که پروژههایی را برای حل مسائل گرفتهاند و مشاورین بینالمللی استخدام کردهاند تا در آن فرآیند کمک کنند. این روحیه خاصی میخواهد. نهادها و دولتهایی که این پروژهها را به مؤسسات سفارش میدهند، میخواهند یاد بگیرند و حاضرند دادههای خود را در معرض دید دیگران قرار دهند تا ببینند مسائل را چگونه میبینند. اما ما اینگونه نیستیم و به همین دلیل نمیتوانیم اثرگذاری داشته باشیم.
چگونه میتوان بینالمللی شد؟
در رابطه با سوالی در مورد تعریف بینالمللی شدن، پیشنهاد من برای بینالمللی شدن روشن است. باید متمرکز شویم به اینکه هدف ما چیست. اگر هدف، تولید ثروت باشد، در دل خود شامل جیدیپی، جیانپی، درآمد سرانه بالا، اصلاح امور اجتماعی، کیفیت دانشگاه، حل مسائل محیط زیست و همه اینها است. زیرا بدون پول و ثروت و اعتبار نمیتوان مسائل یک جامعه را حل کرد. من اولین کتابی که به فارسی نوشتم، روش تحقیق بود.
من بعد از چند سال کار در دانشگاه و تعامل با جامعه، متوجه شدم که افرادی که ذهن متمرکز دارند، بسیار کماند. ما برنامهریزیهایمان هم بسیار پراکنده است. وقتی مسئولین کشور سخنرانی میکنند، دهها هدف بهصورت موازی حرکت میکند. فرد موفق، نهاد موفق و حکومت موفق کسی است که تمرکز داشته باشد و ۶۰ درصد خود تمرکز و هدف خود را بداند. ما ایرانیها ۶۰ درصد هدف خودمان را نمیدانیم چیست. حتی اگر بدانیم، به ثروت و تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه مربوط نیست. ما بینالمللی میشویم اگر ۶۰ درصد از هدفمان این باشد که ایران باید کشور ثروتمندی باشد.
جهان تجربه کرده که تفکر بومی که میخواهیم خودمان باشیم و ثروتمند شویم، جواب نمیدهد. این تجربه در دهه هفتاد میلادی در آفریقا و آمریکای لاتین اتفاق افتاد. خیلی سریع فهمیدند که بدون ورود به صحنه جهانی نمیتوانند رقابت کنند، کارآمد باشند و تولید ثروت کنند. اولین مقالهای که در ایران نوشتم، در نقد خودکفایی اقتصادی و استقلال کامل از جهان بود. چون فکر میکردم که این تفکر شعاری و احساسی است و در حکمرانی جواب نمیدهد. ما باید فکرمان را عوض کنیم و قبول کنیم که در مدارهای بینالمللی کار کنیم. جهان، جهان رقابتی است و به کشورها میگوید شما چه کاری بلد هستید و چه کاری میتوانید بکنید.
در داووس پارسال که من حضور داشتم، ستاره داووس نخستوزیر ویتنام بود. نخستوزیر ویتنام میگفت که ما با خودمان صادقانه صحبت کردیم و دیدیم که چینیها، ژاپنیها، کرهایها، فرانسویها و آمریکاییها به ما حمله کردهاند. ما با پنج قدرت اختلاف داشتیم و درگیری داشتیم. حالا باید تسویهحساب تاریخی کنیم یا مسائل کشور را حل کنیم؟ ما صد میلیون نفر جمعیت داریم و کشوری کوچک هستیم. باید وارد بازارهای رقابتی شویم.
اولین کاری که کردند این بود که گفتند باید عضو سازمان تجارت جهانی (WTO) شویم. برای این کار، باید ساختارهای تصمیمسازی خود را در حوزههای اقتصادی و سیاستگذاریهای اقتصادی، مالی و بانکی تغییر دهیم. نخستوزیر ویتنام میگفت که ۱۵۰۰ مورد را تغییر دادیم و ۱۳ سال طول کشید تا عضو WTO شویم. بعد از آن، دنیا شروع به سرمایهگذاری در ویتنام کرد و سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) به شدت افزایش پیدا کرد. این یعنی همان ایلیتی که در ویتنام بوده و مبارزه میکرده، همان ایلیت فکرش را عوض کرده و دانش و استنباطش از دنیای فعلی باعث شده که تصمیمسازیهایش را تغییر دهد.
من فکر میکنم ما هنوز به آن مرحله نرسیدهایم. اینکه چرا ما قبول نمیکنیم بینالمللی شویم، یک بحث دیگری است که عمدتاً برمیگردد به این که اگر ایران بخواهد بینالمللی شود، ساخت قدرت در ایران متحول میشود و پیامدهای خاص خود را دارد. ممکن است در برخی بخشها مسئله دانش باشد و در برخی بخشها مسئله ساخت قدرت.
دیدگاه مجید تفرشی درباره برخی چالشهای نظام آموزش عالی و کیفیت اساتید دانشگاهی
مجید تفرشی نیز که میزبانی نشست را بر عهده داشت، در دو بخش نکاتی را مطرح کرد؛ او در بخش نخست سخنانش گفت: در همه کشورها، تصور عمومی این است که بهترین افراد به محیطهای دانشگاهی وارد میشوند. بااینحال، همیشه متخصصترین افراد لزوماً استاد دانشگاه نمیشوند؛ برخی جذب بازار کار، سیاست یا فعالیتهای مستقل میشوند. اما از میان کسانی که علاقه و توانایی علمی دارند، انتظار میرود که در شرایطی شفاف و با نظارت مناسب، وارد نظام آکادمیک شوند.
در بسیاری از کشورها، انتخاب اساتید بر اساس شایستگی، رتبهبندی دانشگاهها و شرایط برابر انجام میشود. اما در ایران، این فرآیند شفافیت کمتری دارد و فرصتهای برابر برای ورود به دانشگاهها کاهشیافته است. در رشتههایی مانند تاریخ، علوم سیاسی و علوم اجتماعی، بسیاری از افراد برجسته که توانایی علمی بالایی دارند، یا نخواستهاند وارد آکادمی شوند یا فرصت حضور به آنها داده نشده است.
مشکل دیگر، عدم بهروزرسانی و پیشرفت علمی برخی اساتید است. در دهه ۶۰، علیرغم محدودیتها، فضای علمی پویاتر بود. اما امروزه برخی اساتید با همان مدرک و جایگاه خود، بدون رشد و تحول، در سیستم باقی ماندهاند. درحالیکه یک استاد دانشگاه باید همواره در حال یادگیری، تحقیق و تربیت دانشجویان مستعد باشد، نبود انگیزه برای بهروزرسانی دانش باعث شده که سطح علمی دانشگاهها افت کند. برای بهبود نظام آموزش عالی، باید شفافیت در انتخاب اساتید افزایش یابد، فرصتها برابر شود و اساتید تشویق شوند تا بهروز بمانند و با شور و اشتیاق به کار علمی و آموزشی ادامه دهند.
بحران مقالات پژوهشی و اعتبار علمی در دانشگاههای ایران
از دهه هفتاد، پدیدهای در دانشگاههای ایران رواج یافت که به معضلی جدی برای جامعه آکادمیک تبدیل شده است: انتشار مقالات پژوهشی با نام اساتیدی که در فرآیند تولید علمی مشارکت واقعی نداشتهاند. این مسئله بهقدری فراگیر و فراتر از جناحبندیهای سیاسی است که تقریباً تمام بخشهای دانشگاهی را دربر گرفته است.
در بسیاری از موارد، دانشجویان تحصیلات تکمیلی مجبورند مقالاتی را منتشر کنند که یا استاد راهنما در آنها هیچ نقشی نداشته یا مشارکتش در حد نظارت اولیه و کلی بوده است. این رویه باعث شده که نام برخی اساتید در تعداد غیرواقعبینانهای از مقالات علمی دیده شود، درحالیکه ازلحاظ منطقی و زمانی، تولید این حجم از پژوهش توسط یک نفر ممکن نیست. بارها پیش آمده که در کنفرانسها، اساتیدی که نامشان در مقالهای درجشده، هیچ اطلاعی از محتوای آن ندارند. این روند، دانشجویان را دلسرد کرده و انگیزه علمی آنها را از بین میبرد، بهگونهای که بسیاری به فکر خروج از این سیستم و مهاجرت به محیطهای علمی سالمتر میافتند.
در مقابل، در دانشگاههای معتبر جهان، حتی اضافه شدن نام استاد راهنما به یک پژوهش، فرآیند سختگیرانهای دارد و باید ثابت شود که استاد سهم قابلتوجهی در تحقیق داشته است. این حساسیت، برای حفظ اعتبار علمی دانشگاه و جلوگیری از سرقت علمی اعمال میشود. در ایران، اما این حساسیت از بین رفته و سرقت علمی و انتشار مقالات بیاعتبار، امری عادی شده است. من در دانشگاه ایران هیچ شغل و جایگاهی ندارم و نخواهم داشت؛ اما وقتی دانشجویان از من میخواهند که نامم در مقالات مشترکشان باشد، برایم غیرمنطقی به نظر میرسد. اگر کاری علمی انجام دهم، مستقل انجام میدهم و نیازی به چنین امتیازات نادرستی ندارم. این سنت غلط و ناپسند تقریبا فراگیر که برخی اساتید بدون مشارکت علمی، نامشان را در مقالات دانشجویان درج میکنند، دانشگاه را به فضایی ناسالم تبدیل کرده است. این روند باعث استثمار دانشجویان، کاهش انگیزه علمی و ترویج کپیکاری در پژوهشها شده و کیفیت کار علمی را بهشدت تنزل داده است.
البته افرادی مانند محمود سریعالقلم نیازی به چنین کارهایی ندارند، و اگر نامشان در اثری آمده، واقعاً در آن مشارکت داشتهاند. در این مورد حتماً استثنائاتی وجود دارد؛ اما مشکل اصلی، روندی است که در آن بلندپروازی علمی در دانشگاهها جای خود را به لابیگری داده است.
دانشگاهها به جای تمرکز بر پژوهش و آموزش، ابزاری برای اهداف دیگر شدهاند. استادی که بهطور تماموقت در دانشگاه فعالیت نکند یا درگیر مشاغل متعدد باشد، نمیتواند نقش مؤثری در پیشرفت علمی و آینده کشور ایفا کند.
من نسبت به تاریخ ایران، خصوصاً عصر پهلوی منتقد هستم؛ ولی در عصر پهلوی، دکتر مرشد وزیر بهداری کابینۀ امیرعباس هویدا از نفوذ سیاسی خود استفاده کرد تا به استادی دانشگاه برسد؛ اما الان وضعیت اینگونه نیست و به جهت شغلی و شأنی، دیگر استادی دانشگاه آن جایگاه را ندارد که یک وزیر بخواهد برای رسیدن به آن تلاش کند.
پیشینه مساله مدرک گرایی و تصمیم گیری به موقع
تفرشی در بخش دوم، در پاسخ به برخی پرسشها گفت: قبلاً در زمینههای علوم انسانی، اساتیدی درس میدادند که لزوماً همهشان دکترا نداشتند. یکی از اساتید بزرگ ایرانشناسی از دانشگاه کمبریج، پروفسور آرتور آربری بود که جانشین نیکلسون و ادوارد براون در دانشگاه کمبریج بود. آقای آربری قرآن و حافظ را ترجمه کرده و دهها کتاب در مورد ایران نوشته است. وقتی در جلسه معارفه دوره دکترای دانشگاه تهران شرکت میکند، افرادی مانند فروزانفر، عبدالعظیم قریب، ملکالشعرای بهار، دهخدا، رشید یاسمی و دیگران حضور داشتند. همهشان میگویند که ما هیچکدام دکترا نداریم. آقای آربری خود را دکتر پروفسور آرتور آربری معرفی میکند و تعجب میکند که این اساتید دکترا ندارند، در حالی که کتابهای این افراد در انگلستان تدریس میشود. ملکالشعرای بهار پاسخ میدهد که ما دکترا نداریم، ولی تا ما اجازه ندهیم، کسی نمیتواند در اینجا دکتری بگیرد.
کمکم سیستم دانشگاهی پیشرفته شد و بیشتر اساتید، باز نه همه، مدرک دانشگاهی دکترا داشتند، بعضی هم فوقلیسانس. اما همچنان افرادی مثل ایرج افشار و تقیزاده و دیگران در دانشگاه بودند. اما در مرور زمان در غرب هم وضعیت تغییر کرد. مثلاً در انگلستان، پروفسور آلبرت حورانی که لبنانیالاصل، ولی انگلیسی بود و بسیاری از نسل قدیم محققان خاورمیانه در اروپا و آمریکا شاگرد او بودند، پروفسور دانشگاه آکسفورد بود، ولی دکترا نداشت.
در یک دوره طولانی از دهه ۹۰ به بعد، داشتن دکترا ضرورت پیدا کرد. در ایران، مسئله مدرکگرایی بیشتر از جاهای دیگر است، ولی در جاهای دیگر هم کم و بیش وجود دارد. در جوامع آکادمیک، داشتن دکترا مسئله نیست، بلکه نداشتن آن مسئله است و برای برخی مشاغل باید این مدرک را داشته باشید.
آقای دکتر سریعالقلم در مورد گزینههای سیاسی در ایران گفتند که در زمان بحران تصمیمگیری میشود. من میخواهم یک نکته اضافه کنم: اگر نگاه راهبردی و درازمدت و کلان به دوردست وجود داشته باشد، گزینههای سیاسی متعددی پیش روی مسئولان کشور است. ولی به دلیل عدم پاسخگویی بهموقع و مناسب، این گزینهها مدام محدود میشود و به جایی میرسد که حالت استیصال پیدا میشود و فقط یک گزینه روی میز میماند و همان را انتخاب میکنند و میگویند که ما از روی استیصال انتخاب کردیم یا حتی به سمت توطئه خارجی میروند. این توطئه شاید غلط نباشد، ولی بخشی از آن مسئولیت خود ماست که وقتی گزینههای متعدد داشتیم، اعتنایی نکردیم و جدی نگرفتیم و به جایی رسیدیم که یک گزینه بیشتر باقی نمانده است.
ما بهندرت مشاور داریم؛ بیشتر مباشر داریم
در مورد اینکه چرا از نخبگان در حکومت استفاده نمیشود، من یک پژوهش کوچک انجام دادهام. تصور من این است که در هیچ دورهای در تاریخ ایران، حداقل در تاریخ مدرن ایران یعنی از قرن ۱۹ به بعد، هرگز ما به تعداد فعلی مشاور نداشتهایم. تعداد مشاورانی که در ساختار حکومتی و دولتی ایران هست، واقعاً هیچجا نبوده است. شاید با احتیاط بگویم که در دنیا هم به نسبت جمعیت، هیچ کشوری، به نسبت جمعیت، به اندازه ایران اینقدر مقام مشاور ندارد.
این مشاوران اغلب تحصیلکرده داخل و خارج هستند و اکثرشان مدرک دکترا دارند و برخی سابقه کار هم دارند. اما یک “اما”ی بزرگ وجود دارد و آن این است که این مشاوران در طول مدت کارشان، چه قبل از مشاورت و چه در زمان مشاورت، یاد گرفتهاند که به مقام بالاترشان چیزی نگویند که او را ناراحت کند و انتقادی به او نشود. حتماً هم مشاور چیزی بگوید که مقام بالاتر خوشش بیاید و تأیید کند. در این شرایط، ما صدها و چندین هزار مباشر در ایران داریم که ادای مشاور را در میآورند. مشاوری که گوشزد کند، به اشتباهات انتقاد کند و با تندی جلوی اشتباه و خسارت را بگیرد، بهندرت داریم.
تاملی بر رشته های تحصیلی مدیران و سیاستورزان
نکته بعدی من راجع به تحصیلاتی است که مدیران باید داشته باشند و آثاری که باید بخوانند. در بریتانیا، ۱۵۰ سال گذشته رشتهای بوده که قبلاً فقط در دانشگاه کمبریج و آکسفورد ارائه میشد و اکنون دانشگاههای دیگر هم ارائه میکنند. این رشته P.P.E (Politics, Philosophy, Economics) است که ترکیبی از فلسفه، علوم سیاسی و اقتصاد است و نشان میدهد که برای حکمرانی چه پیشنیازهایی لازم است. البته رشته تاریخ و روابط بینالملل هم جزو رشتههایی است که برای سیاستمدار بسیار مهم است. بیش از نصف سیاستمداران کاربلد قدیم بریتانیا در این رشته (P.P.E) تحصیل کرده بودند. از سوی دیگر، در کابینههای اخیر بریتانیا، شاید دو سه نفر بیشتر دارای مدرک دکترا نبودهاند، ولی افراد تحصیلکرده در این رشته PPE زیاد بودهاند.
خبرنگار: محمدجواد محمدحسینی
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
هادی مطر، شهروند آمریکایی-لبنانی، که به تلاش برای قتل سلمان رشدی متهم است، امروز سهشنبه، ۱۶ بهمن در دادگاهی در نیویورک محاکمه خواهد شد.
مطر به طور جداگانه توسط دادگاه فدرال به اقدام تروریستی نیز متهم شده است. دادستان فدرال او را متهم کرده که حملهٔ سال ۲۰۲۲ به سلمان رشدی، نویسندهٔ مشهور آمریکایی-بریتانیایی، را به نمایندگی از گروه شبهنظامی حزبالله لبنان انجام داده است.
هادی مطر مرداد ۱۴۰۱ در حالی که سلمان رشدی قصد داشت در مورد «آزادی در هنر» در یک مؤسسه آموزشی چاتاکوا در غرب ایالت نیویورک سخنرانی کند، به او حمله کرد و چندینبار با چاقو به این نویسنده ضرباتی وارد کرد.
چهار ماه بعد اعلام شد که نویسندۀ کتاب «آیات شیطانی»، در پی این حمله بینایی یک چشم خود را از دست داده و یک دست او نیز از کار افتاده است.
رشدی به دلیل انتشار رمان «آیات شیطانی» سالها تحت تهدید مرگ قرار داشت.
روحالله خمینی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، در زمان انتشار این رمان، در فتوایی در سال ۱۳۶۷ مسلمانان در سراسر جهان را به قتل رشدی فراخواند.
این فتوا، که توسط حزبالله لبنان و احمد کفتارو، مفتی اعظم وقت سوریه نیز تأئید شد، زندگی رشدی را برای دههها تحت تأثیر خود قرار داد.
حملهٔ هادی مطر به سلمان رشدی با موج گسترده محکومیتهای بینالمللی روبهرو شد، ولی شخصیتها و نهادهای وابسته حکومت در داخل ایران یکپارچه از این حمله حمایت کردند.
آقای رشدی فروردین پارسال کتاب جدیدی با نام «چاقو؛ تأملاتی پس از یک تلاش برای قتل» منتشر کرد که واقعۀ حمله به خودش در سالن مملو از جمعیت در حومه نیویورک را روایت میکند.
رشدی در کتاب «چاقو» توضیح داده است که این حمله تغییری در نگاه او به اثر مشهورش ایجاد نکرده، و افزوده که «من به کارهایی که انجام دادهام افتخار میکنم، و این شامل آیات شیطانی نیز میشود. اگر کسی [در این کتاب] به دنبال پشیمانی است میتواند همین حالا خواندن را متوقف کند.»
قرار است امروز سهشنبه ۱۶ بهمن انتخاب هیئت منصفه برای دادگاه هادی مطر آغاز شود. انتظار میرود در هفتههای آینده و در جریان محاکمه، سلمان رشدی به همان شهرستان در نیویورک بازگردد و به عنوان یکی از نخستین شاهدان در دادگاه حاضر شود.
جیسون اشمیت، دادستان ناحیه، پس از یک جلسه پیشدادرسی گفت که هیئت منصفه ویدئویی از حمله به همراه تصاویر و اسناد را مشاهده خواهند کرد و پیشبینی میشود که تقریباً ۱۵ شاهد در طول دادگاهی که چندین هفته به طول خواهد انجامید به جایگاه شهود بروند.
اما طبق گفتههای آقای اشمیت، هیئت منصفه احتمالاً چیزی در مورد فتوای آیتالله خمینی نخواهند شنید. او گفته است که گمان نمیکند برای محکوم کردن او نیازی به ارائهٔ انگیزهٔ احتمالی مطر برای اقدام به قتل باشد.
مقامات فدرال در ایالات متحده در کیفرخواستی جداگانه ادعا کردهاند که مطر تحت تأثیر «فتوایی که به قتل رشدی دعوت میکند» اقدام به حمله کرده است.
قرار است مطر در دادگاهی جداگانه در بوفالو به اتهامات فدرالی از جمله تروریسم فراملی، حمایت مالی از تروریستها و تلاش برای ارائهٔ حمایت مالی از یک سازمان تروریستی، محاکمه شود.
سلمان رشدی نخستین بار با کتاب «بچههای نیمهشب» به شهرت رسید و جایزهٔ ادبی بوکر را بابت نگارش این اثر دریافت کرد.
این اثر دو بار در بیست و پنجمین و چهلمین مراسم بوکر نیز به عنوان بهترین برندهٔ تمام دوران این جایزه معرفی شد.
رادیو فردا
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
بر اساس اطلاعات جدیدی که درباره برنامه هستهای ایران به دست آمده، مقامات آمریکایی به این نتیجه رسیدهاند که یک تیم مخفی از دانشمندان ایرانی در حال بررسی روشی سریعتر، هرچند سادهتر، برای توسعه یک سلاح اتمی هستند، در صورتی که رهبران تهران تصمیم به ساخت سریع بمب بگیرند. این اطلاعات از سوی مقامات فعلی و سابق آمریکایی ارائه شده است.
این تحولات در حالی رخ میدهد که نشانههایی وجود دارد مبنی بر اینکه رئیسجمهور جدید ایران به طور فعال در پی مذاکره با دولت ترامپ است.
بر اساس گفتههای این مقامات، این اطلاعات در ماههای پایانی دولت بایدن جمعآوری شده و سپس در دوران انتقال قدرت به تیم امنیت ملی دولت ترامپ منتقل شده است. ارزیابی اطلاعاتی هشدار میداد که مهندسان و دانشمندان سلاحهای ایران اساساً در حال جستوجوی یک میانبر هستند که به آنها امکان میدهد ذخیره رو به رشد سوخت هستهای خود را در عرض چند ماه، به جای یک سال یا بیشتر، به یک سلاح قابل استفاده تبدیل کنند — اما تنها در صورتی که تهران تصمیم به تغییر رویکرد فعلی خود بگیرد.
مقامات آمریکایی در مصاحبههای انجامشده در ماه گذشته گفتند که همچنان معتقدند ایران و رهبر عالی آن، آیتالله علی خامنهای، هنوز تصمیمی برای توسعه یک سلاح نگرفتهاند. اما اطلاعات جدید نشان میدهد که با تضعیف نیروهای نیابتی ایران و عدم موفقیت موشکهای آن در نفوذ به سامانههای پدافندی آمریکا و اسرائیل، ارتش ایران به طور جدی در حال بررسی گزینههای جدید برای بازدارندگی از حمله آمریکا یا اسرائیل است.
مقامات گفتند که ایران همچنان در آستانه دستیابی به سلاح هستهای قرار دارد. در سالهای پس از خروج آقای ترامپ از توافق هستهای سال ۲۰۱۵، این کشور تولید اورانیوم را از سر گرفته و اکنون سوخت کافی برای ساخت چهار بمب یا بیشتر را در اختیار دارد. اما این مقدار برای تولید واقعی یک سلاح کافی نیست و شواهد جدید بر آخرین مراحلی متمرکز است که ایران برای تبدیل این سوخت به یک سلاح نیاز دارد.
این شواهد به طور قطع بخشی از بحثهای روز سهشنبه بین آقای ترامپ و نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، خواهد بود. آقای نتانیاهو اولین رهبر جهانی است که از زمان تحلیف آقای ترامپ دو هفته پیش، از کاخ سفید بازدید میکند. سالهاست که رهبر اسرائیل تا آستانه دستور حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران پیش رفته، اما هر بار تحت فشار فرماندهان نظامی و اطلاعاتی خود و ایالات متحده، از این تصمیم عقب نشسته است.
اما اکنون شرایط متفاوت است و محاسبات آقای نتانیاهو نیز ممکن است تغییر کرده باشد.
به نظر مقامات آمریکایی و اسرائیلی، ایران هرگز به اندازه امروز ضعیف نبوده است. حماس و حزبالله، که ایران آنها را تأمین مالی و تسلیحاتی کرده است، رهبری و توانایی خود را برای حمله به اسرائیل از دست دادهاند. بشار اسد، رهبر سوریه، به مسکو فرار کرده و کشورش دیگر مسیر آسانی برای انتقال سلاحهای ایرانی نیست.
در اکتبر گذشته، یک حمله متقابل اسرائیل به ایران، دفاعهای موشکی اطراف تهران و برخی از تأسیسات هستهای را از بین برد. این حمله همچنین دستگاههای بزرگ مخلوطکنندهای را که سوخت موشکهای جدید را تولید میکنند، هدف قرار داد و تولید ایران را فلج کرد.
آقای ترامپ نشان داده است که عجلهای برای ورود به یک درگیری مستقیم با ایران ندارد و به نظر میرسد که به مذاکره تمایل دارد. هنگامی که بلافاصله پس از تحلیف از او پرسیده شد که آیا از حمله اسرائیل به تأسیسات ایران حمایت میکند، گفت: «امیدوارم که بتوان این موضوع را بدون نگرانی حل کرد. واقعاً خوب میشد اگر بتوان این موضوع را بدون نیاز به آن مرحله بعدی حل کرد.» او افزود که امیدوار است ایران «به یک توافق برسد».
رئیسجمهور ایران، مسعود پزشکیان، که پس از کشته شدن زئیسجمهور قبلی در سقوط هلیکوپتر در ژوئیه به قدرت رسید، بارها گفته است که او نیز مایل به مذاکره برای یک توافق جدید است. اما مقامات سابق آمریکایی و کارشناسان ایران میگویند، سوابق امر نشان میدهد که او ممکن است از آنچه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حال انجام آن است، بهویژه در زمینه آمادهسازی گزینه هستهای، بیاطلاع باشد.
کریم سجادپور، کارشناس ایران در بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی میگوید «رئیسجمهور پزشکیان و وزارت امور خارجه ایران احتمالاً هیچ اطلاعی از بحثهای داخلی رژیم درباره مسائل هستهای ندارند».
او گفت: «جمهوری اسلامی مدتهاست که دو سیستم موازی دارد. یک دولت عمیق از نیروهای نظامی و اطلاعاتی وجود دارد که به خامنهای گزارش میدهند و بر برنامه هستهای و نیروهای نیابتی منطقه نظارت دارند و مسئول سرکوب، گروگانگیری و ترور هستند.»
به گفته سجادپور، دیپلماتها و سیاستمدارانی وجود دارند «که مجاز به صحبت با رسانهها و مقامات غربی هستند و اگر اطلاعی از این فعالیتها داشته باشند، بسیار کم است»، اما وظیفه انکار این فعالیتها را بر عهده دارند.
مقامات آمریکایی مدتهاست که میگویند ایران برنامه تسلیحات هستهای خود را در سال ۲۰۰۳، پس از حمله آمریکا به عراق، رها کرده است. مقامات دولت ایران نیز به طور مشابه اصرار دارند که این کشور در پی فناوری هستهای صلحآمیز است.
با این حال، هیچ شکی در مورد برنامهریزی طولانیمدت ایران برای تولید یک سلاح وجود ندارد. اسنادی که اسرائیل در سال ۲۰۱۸ از یک انبار در تهران به سرقت برد، تلاشهای فنی را به تفصیل شرح میداد.
مقامات غربی مدتهاست که براین نظر هستند که اگر تهران تصمیم به تغییر سیاست خود و دنبال کردن تولید سلاح هستهای بگیرد، تنها چند روز طول میکشد تا اورانیوم را به سطح ۹۰ درصد غنیسازی برسانند؛ سطحی که معمولاً برای تولید بمب لازم است. ایران قبلاً سوخت کافی را با غنیسازی ۶۰ درصد برای ساخت چهار یا پنج سلاح تولید کرده است.
اما غنیسازی اورانیوم به درجه تولید بمب برای ساخت یک سلاح هستهای کافی نیست. و سالهاست که مقامات آمریکایی میگویند که تبدیل این اورانیوم بسیار غنیشده به یک کلاهک پیشرفته که بتواند روی یک موشک بالستیک نصب شود، یک سال تا ۱۸ ماه طول میکشد. برخی برآوردهای اسرائیلی حتی طولانیتر بوده و تا دو سال نیز میرسد.
ایرانیها سالهاست که میدانند این زمان طولانی توسعه یک آسیبپذیری بزرگ است. اگر آژانس بینالمللی انرژی اتمی، که هنوز بازرسیهای محدودی از تولید سوخت هستهای در ایران انجام میدهد، اعلام کند که ایران در حال تولید سوخت درجه بمب — با غنیسازی ۹۰ درصد — است، اسرائیل و ایالات متحده در گذشته هشدار دادهاند که به احتمال زیاد مجبور به اقدام نظامی خواهند شد.
بنابراین بهترین بازدارندگی ایران این خواهد بود که این سوخت را به یک سلاح قابل استفاده تبدیل کند. برای این کار ایران زمان زیادی در اختیار ندارد.
مقامات آمریکایی معتقدند که ایران دانش فنی لازم برای ساخت یک سلاح هستهای به سبک قدیمیتر را دارد، سلاحی که میتواند بسیار سریعتر از طرحهای پیشرفتهتری که تهران در گذشته در نظر گرفته است، ساخته شود. (به احتمال زیاد طرحهای چنین سلاحی را از عبدالقدیر خان، دانشمند هستهای پاکستانی که بیش از یک ربع قرن پیش طرحهای سانتریفیوژهای هستهای را به ایران فروخت، به دست آورده است.)
چنین سلاحی نمیتواند آنقدر کوچکسازی شود تا روی یک موشک بالستیک قرار گیرد. همچنین احتمالاً بسیار کمتر از هر طراحی مدرنتری قابل اعتماد خواهد بود.
در نتیجه، این سلاح بعید است که یک تهدید تهاجمی فوری باشد. اما چنین سلاح سادهای نوعی دستگاه است که ایران میتواند به سرعت آن را بسازد، آزمایش کند و به جهان اعلام کند که به یک قدرت هستهای تبدیل شده است، مقامات آمریکایی گفتند.
اگرچه استفاده از چنین سلاحی علیه اسرائیل دشوار خواهد بود، اما میتواند اثر بازدارندهای داشته باشد و کشورهایی که در نظر دارند به ایران حمله کنند را به تردید بیندازد.
نیویورک تایمز / دوشنبه ۳ فوریه ۲۰۲۵
نویسندگان: دیوید ای. سنگر و جولین ای. بارنز
* گزارش نیویورک تایمز اندکی خلاصه شده است.
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
فارین افرز
۳ فوریه ۲۰۲۵
دونالد ترامپ ریاستجمهوری خود را با جاهطلبیهای یک صلحطلب آغاز کرد. او این دیدگاه را در سخنرانی مراسم تحلیف خود تشریح کرد و اظهار داشت که دولت او «موفقیت خود را نهتنها با نبردهایی که پیروز میشویم، بلکه با جنگهایی که پایان میدهیم و، شاید از همه مهمتر، جنگهایی که هرگز واردشان نمیشویم، اندازهگیری خواهد کرد.» ساعاتی بعد، او از موفقیت توافق آتشبس برای آزادی گروگانها در غزه لذت برد و حتی خانوادههای گروگانهای اسرائیلی را به رژه تحلیف دعوت کرد. او اعلام کرد: «ما در مدتزمان کوتاهی تعداد زیادی را آزاد میکنیم.»
تردیدی نیست که ترامپ در تضمین این توافق آتشبس نقش داشت. اما برای آنکه بهعنوان یک صلحطلب که خاورمیانه را متحول کرده است شناخته شود، او هنوز کارهای بیشتری پیش رو دارد. مسائل اصلی که او با آنها روبهروست، غزه و ایران هستند. در غزه، اسرائیل و حماس دیدگاههای متفاوتی در مورد شروط لازم برای اجرای مرحله دوم توافق دارند، توافقی که میتواند به آزادی گروگانهای باقیمانده منجر شده و یک آتشبس دائمی ایجاد کند. از سوی دیگر، ایران در حال تسریع برنامه هستهای خود است — به گفته رافائل گروسی، رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تهران «پای خود را روی پدال گاز گذاشته است.» بنابراین، ایران همچنان یک تهدید وجودی برای اسرائیل محسوب میشود. این دو موضوع احتمالاً محور گفتگوهای آینده ترامپ و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در کاخ سفید خواهند بود.
ترامپ میتواند — و شاید مجبور باشد — هر یک از این مشکلات را بهطور جداگانه حل کند. هر دو بهنوبه خود بسیار جدی هستند و برنامه هستهای ایران یکی از بزرگترین تهدیدها برای امنیت جهانی به شمار میآید. درصورتیکه ایران به سلاح هستهای دست یابد، احتمالاً عربستان سعودی نیز به دنبال ساخت بمب خواهد رفت که این مسئله، خطری مضاعف برای یکی از ناآرامترین مناطق جهان ایجاد خواهد کرد. اما شاید آسانترین راه برای مقابله با غزه و ایران این باشد که به این دو مسئله بهطور همزمان پرداخته شود.
نتانیاهو نسبت به حرکت بهسوی یک آتشبس دائمی تردید دارد، تا حدی به این دلیل که بیم آن را دارد که چنین اقدامی باعث فروپاشی دولت او و برگزاری انتخابات زودهنگام شود. اما برای نخستوزیر اسرائیل، هیچ مسئلهای مهمتر از جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای نیست. این موضوع، محور اصلی دوران طولانی فعالیت سیاسی او بوده است. بهعنوان نمونه، سالها پیش نتانیاهو در سخنانی در کنست اعلام کرد که متوقف کردن برنامه هستهای ایران، دلیلی است که هر روز صبح از خواب بیدار میشود. هرچه ترامپ بیشتر نشان دهد که آماده همکاری با اسرائیل برای مقابله با ایران است، تصمیمگیری برای نتانیاهو در مورد غزه آسانتر خواهد شد.
این بدان معنا نیست که ترامپ مجبور است بهسرعت به گزینه نظامی متوسل شود. او نشان داده که مایل است با تهران به توافقی دست یابد و در کارزار انتخاباتی خود بارها وعده داد که کارزار «فشار حداکثری» را برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران دنبال خواهد کرد. احتمالاً او تلاش خواهد کرد با استفاده از اهرمهای اقتصادی به یک توافق دست یابد. اما باید این موضوع را برای نتانیاهو و تهران روشن کند که اگر دیپلماسی شکست بخورد، از حملات اسرائیل به زیرساختهای هستهای ایران حمایت خواهد کرد. با موافقت ترامپ برای حمایت از حملات اسرائیل، احتمال موفقیت دیپلماسی ایالات متحده در قبال ایران افزایش مییابد، زیرا رهبران ایرانی متوجه پیامدهای سخت شکست خواهند شد.
از سوی دیگر، برای نتانیاهو، داشتن یک رویکرد مورد توافق مشترک با ایالات متحده در قبال آنچه که او مهمترین — و حتی وجودیترین — تهدید برای اسرائیل میداند، به این معنا خواهد بود که اتخاذ تصمیم دشوار سیاسی برای اجرای کامل توافق گروگانها و پیشبرد آتشبس، برای او آسانتر خواهد شد. اگر این راهبرد موفقیتآمیز باشد، دولت ترامپ خواهد توانست جنگ را بهطور پایدار پایان دهد، فرصتهای جدیدی را برای روابط اسرائیل با کشورهای عربی فراهم کند و، از همه مهمتر، به تهدید ناشی از ایران که خطرناکترین دشمن ایالات متحده و اسرائیل در خاورمیانه محسوب میشود، رسیدگی کند.
چه کسی اول عقبنشینی میکند؟
چارچوب توافق آتشبس میان حماس و اسرائیل تغییر چندانی نسبت به نسخهای که دولت بایدن در مه ۲۰۲۴ مذاکره کرده بود نداشت. اما پافشاری ترامپ بر نهایی شدن این توافق پیش از مراسم تحلیف او بود که آن را به نتیجه رساند. نتانیاهو نمیخواست به استیو ویتکاف، فرستاده جدید ترامپ در امور خاورمیانه، پاسخ منفی بدهد، زیرا معتقد بود که این کار میتواند به روابطش با ترامپ آسیب بزند. در همین حال، مصر و قطر این توافق را فرصتی زودهنگام برای جلب نظر مساعد دولت جدید آمریکا میدیدند. آنها احتمالاً به حماس گفتند که امضای این توافق به نفع این گروه است، زیرا تحت دولت ترامپ هرگز به توافق بهتری دست نخواهند یافت. ترامپ نیز در ۲ دسامبر در شبکه اجتماعی تروث سوشال هشدار داده بود که اگر گروگانها تا روز تحلیف آزاد نشوند، «بهایی سنگین» در انتظار خواهد بود.
اما دستیابی به توافق یک چیز است، و اجرای آن چیز دیگری. این توافق سه مرحله دارد و حتی مرحله نخست، با وجود پیشرفت، دستخوش اختلافاتی شده است. به نظر میرسد حماس در حال آزمایش حدود این توافق است. این گروه در ارائه اسامی گروگانهایی که قصد آزادیشان را داشت تعلل کرد و در ابتدا آربل یهود، یکی از گروگانهای فهرست خود را آزاد نکرد. اسرائیل نیز در واکنش، مانع از بازگشت فلسطینیان به شمال غزه شد. اگرچه این مسائل حل شدند و توافق همچنان پابرجا مانده است، اما ممکن است حماس به دلیل امتناع اسرائیل از آزاد کردن برخی از سرشناسترین زندانیانش — از جمله مروان برغوثی و احمد سعدات — از ادامه روند توافق سر باز زند. بزرگترین پرسش این است که آیا امکان مذاکره برای اجرای مرحله دوم توافق وجود دارد یا نه. اگر حماس به این نتیجه برسد که اسرائیلیها جدی نیستند، و بالعکس، ممکن است مذاکرات به بنبست برسد. با توجه به اینکه قرار است مذاکرات مرحله دوم در ۳ فوریه آغاز شود، این اختلافات میتوانند تکمیل مرحله نخست را پیچیده کنند.
نتانیاهو به شرکای ائتلافی خود گفته است که تعهدی به پایان جنگ نداده، که تا حدی به دلیل تهدیدهای بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی، مبنی بر سرنگونی دولت در صورت اجرای مرحله دوم است. نتانیاهو همچنین بر تعهداتی که از ترامپ و جو بایدن، رئیسجمهور پیشین آمریکا، دریافت کرده تأکید دارد، مبنی بر اینکه اگر حماس جدی مذاکره نکند یا توافق را نقض کند، اسرائیل مجاز به ازسرگیری جنگ خواهد بود. مایک والتز، مشاور امنیت ملی ترامپ، این وعده را تأیید کرده و تضمین داده است که آمریکا از اسرائیل حمایت خواهد کرد.
به بیان دیگر، در صورتی که حماس توافق را نقض کند، این امر به نتانیاهو اجازه خواهد داد که بدون قرار دادن دولت و آینده سیاسیاش در معرض خطر، از پذیرش تصمیم دشوار برای نجات گروگانهای باقیمانده و پایان دائمی جنگ اجتناب کند. و ممکن است حماس دقیقاً چنین کند. به هر حال، خلیل الحیه، مذاکرهکننده ارشد حماس، در روز اعلام آتشبس سخنرانیای تند و جنگطلبانه ایراد کرد و در آن، حملات ۷ اکتبر و کشتارهای گسترده آن را «مایه افتخار» دانست، تلویحاً نشان داد که چنین حملاتی باید تکرار شوند.
با این حال، گرچه نباید انتظار داشت که محاسبات منطقی حماس بر غریزه ایدئولوژیک آن غلبه کند، این احتمال وجود دارد که این گروه به این نتیجه برسد که به نفعش است که آتشبسی دائمی را بپذیرد — حتی اگر فقط برای کسب فرصتی طولانیتر برای تجدید قوا باشد. هیچ دولت اسرائیلی (و هیچ بازیگر بینالمللی) نمیتواند و نباید حکومت حماس را در غزه پس از جنگ بپذیرد. در واقع، برای جلوگیری از وقوع چنین سناریویی و پرهیز از ایجاد خلأ قدرت، دولت ترامپ باید با مصر، امارات متحده عربی و سایر کشورهای عربی همکاری کند تا یک دولت موقت جایگزین را تشکیل دهد. بازگشت تدریجی یک تشکیلات خودگردان فلسطینی اصلاحشده به غزه میتواند از این دولت موقت حمایت کند. با این حال، حماس ممکن است در نهایت بپذیرد که — حداقل در مقطع کنونی — کنار برود. این گروه ممکن است به نیازهای مردم غزه اهمیت چندانی ندهد، اما تحولات اخیر نشان داده است که تا حدی به برداشت عمومی از خود حساس است. پس از آنکه فلسطینیان بهطور محسوسی از ناتوانیشان در بازگشت به شمال غزه خشمگین شدند، حماس شروع به پایبندی بیشتر به توافق آتشبس کرد.
حماس همچنین میداند که اگر در این مقطع بر ادامه حاکمیت خود اصرار ورزد، درگیری با اسرائیل اجتنابناپذیر خواهد شد و احتمالاً ترامپ نیز از اسرائیل حمایت خواهد کرد. حتی ممکن است رهبران حماس از ایجاد یک مدیریت منطقهای و بینالمللی در غزه استقبال کنند — بهویژه اگر این امر با وعده واقعی کمک و بازسازی همراه باشد. (در هر حال، حماس ممکن است معتقد باشد که میتواند پس از جنگ، به طرقی خود را بازسازی کند.)
نتانیاهو نیز باید این واقعیت را بپذیرد که اگر اسرائیل توافق را نقض کند و حماس چنین نکند، ممکن است هزینه آن را بپردازد — نهتنها در میان افکار عمومی اسرائیل، که بهطور گسترده از توافق حمایت میکند، زیرا موجب آزادی گروگانهای باقیمانده میشود، بلکه نزد ترامپ نیز ممکن است متضرر شود. رئیسجمهور آمریکا قبلاً این توافق را یک پیروزی برای خود اعلام کرده است و نمیخواهد شکست آن به وجههاش بهعنوان یک صلحطلب لطمه بزند. ازسرگیری جنگ در غزه همچنین تقریباً غیرممکن خواهد ساخت که ترامپ بتواند توافق عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان را میانجیگری کند، زیرا سعودیها تا زمانی که اسرائیل در غزه باقی بماند، از حرکت بهسوی یک توافق صلح امتناع کردهاند.
نقاط فشار
نتانیاهو، البته، بیش از آنکه بخواهد ترامپ را راضی کند، به حفظ جایگاه خود بهعنوان نخستوزیر اهمیت میدهد. اما یک موضوع وجود دارد که ممکن است او را به خطر انداختن دولتش و حتی رویارویی با انتخابات ترغیب کند: ایران و برنامه هستهایاش. حتی بیش از عادیسازی روابط با عربستان سعودی — که اخیراً بر آن تمرکز داشته است — ممانعت از تهدید وجودی ایران علیه اسرائیل، موضوعی محوری برای نتانیاهو بوده است. نگرانیهای او درباره برنامه هستهای ایران به نخستین دوره نخستوزیریاش در اواخر دهه ۱۹۹۰ بازمیگردد و او بارها از این مسئله بهعنوان «موضوع وینستون چرچیل» خود یاد کرده است.
یک توافق با ترامپ که در آن ایالات متحده بهطور قاطع متعهد شود برنامه هستهای ایران را به عقب براند، برای نتانیاهو بسیار ارزشمند خواهد بود. ممکن است نتانیاهو برای پایان جنگ در غزه دولت خود را به خطر نیندازد، اما اگر احساس کند که با ترامپ به یک تفاهم راهبردی رسیده است که — به هر طریق ممکن — آمریکا کمک خواهد کرد تا ایران به سلاح هستهای دست نیابد، احتمالاً موضع خود را تغییر خواهد داد.
در عمل، ترامپ احتمالاً فشار اقتصادی بسیار بیشتری بر ایران اعمال خواهد کرد و در عین حال، از تهدید نیروی نظامی اسرائیل، با پشتیبانی واشنگتن، برای رساندن یک پیام روشن به تهران استفاده خواهد کرد: یک راهحل دیپلماتیک وجود دارد، اما ایران باید آن را بپذیرد تا از حملات نظامیای که زیرساختهای هستهای این کشور را — که طی ۳۰ سال گذشته ساخته شده — نابود خواهد کرد، جلوگیری کند. چنین پیامی، بیشک انگیزه تهران برای مذاکره را کاهش نخواهد داد. در واقع، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، و محمدجواد ظریف، معاون او، نشان دادهاند که پس از خودداری از تعامل مستقیم با دولت بایدن، آماده گفتوگو با دولت ترامپ هستند، که این امر نشان میدهد تهران تحت فشار قرار گرفته است.
ایران دلایل خوبی برای نگرانی دارد: جمهوری اسلامی در سال گذشته بهشدت تضعیف شده است. حزبالله، که بهعنوان جواهر تاج محور مقاومت شناخته میشود، توسط اسرائیل ضربه سنگینی خورده است. با سقوط رژیم اسد، مسیر زمینی ایران از طریق سوریه به لبنان تا حد زیادی از بین رفته — و همراه با آن، سرمایهگذاریهای کلان ایران در این کشور نیز نابود شده است. حملات ایران به اسرائیل در آوریل و اکتبر ۲۰۲۴ عمدتاً ناکام ماندند و پاسخ اسرائیل در اکتبر، دفاع هوایی و راهبردی ایران را نابود کرد و ۹۰ درصد از ظرفیت تولید موشکهای بالستیک این کشور را از بین برد. ایران، هم از نظر خارجی و هم داخلی، هرگز تا این حد آسیبپذیر نبوده است. کشور با کمبود شدید برق دستوپنجه نرم میکند و ارز ملیاش بهشدت ضعیف شده است. مرتضی افقه، اقتصاددان ایرانی، گفته است که «بدون رفع تحریمها، به نظر میرسد کشور قادر به مدیریت پایدار اقتصاد نیست.»
با این حال، ایران ممکن است همچنان آماده نباشد که برنامه هستهای خود را به میزانی که ترامپ یا نتانیاهو خواهان آن هستند، عقب براند یا زرادخانه موشکهای بالستیک خود را کاهش دهد. در نهایت، ترامپ در سال ۲۰۱۸ از توافق هستهای اولیه با ایران خارج شد، زیرا آن توافق تنها گزینه تسلیحاتی ایران را به تعویق میانداخت. اما ایران باید بداند که تهدید نیروی نظامی تنها یک بلوف اسرائیلی نیست. در گفتوگوهای اخیر ما با اعضای جامعه امنیتی اسرائیل، که پیشتر موافق حمله به تأسیسات هستهای ایران نبودند، متوجه شدیم که دیدگاههای آنها بهشدت تغییر کرده است. این تغییر تا حدی ناشی از شوک حملات ۷ اکتبر بود، اما همچنین به دلیل موفقیتهای نظامی اسرائیل در لبنان و ایران رخ داده است. حتی این باور در حال شکلگیری است که رژیم ایران شکننده است و از بین رفتن زیرساختهای هستهای پرهزینه آن میتواند به تغییر رژیم منجر شود.
هنر معامله
با این حال، مقامات اسرائیلی که طرفدار حمله به برنامه هستهای ایران هستند، اذعان دارند که این حمله نباید بهتنهایی توسط اسرائیل انجام شود. در عوض، آنها خواهان حمایت مادی و دیپلماتیک ایالات متحده هستند، اگرچه ترجیح میدهند که واشنگتن مستقیماً در حمله شرکت نکند. این خواسته اسرائیلیها قطعاً میتواند در گفتوگوهای ترامپ با نتانیاهو درباره آینده توافق آتشبس و همچنین توافق عادیسازی روابط با عربستان سعودی مطرح شود.
ممکن است ترامپ، با توجه به آرمانهایش برای برقراری صلح، در اعلام حمایت از اسرائیل در یک جنگ مردد باشد. اما با توجه به حمایت او از کارزار «فشار حداکثری» علیه ایران، احتمالاً ارزش ترکیب فشار اقتصادی با تهدید نظامی معتبر از سوی اسرائیل را بهعنوان بهترین راه برای دستیابی به یک توافق مذاکرهشده درک خواهد کرد. از سوی دیگر، نتانیاهو موافقت خواهد کرد که تا زمانی که واشنگتن ارزیابی کند آیا تهران واقعاً آماده کنار گذاشتن گزینه تسلیحات هستهای خود هست یا خیر، از اقدام نظامی خودداری کند. برای حفظ اعتبار تهدید اسرائیل و حفظ اهرم فشار در مذاکرات با ایران، ایالات متحده باید تواناییهای لازم برای نابود کردن تأسیسات غنیسازی فردو را — که تنها سایتی است که اسرائیل با تسلیحات کنونی خود قادر به تخریب آن نیست — در اختیار اسرائیل بگذارد. البته واشنگتن باید از قبل تعهد محکم اسرائیل را دریافت کند که تا زمانی که تلاشهای دیپلماتیک ترامپ همچنان شانس موفقیت دارند، حملهای انجام ندهد. اما اگر دیپلماسی شکست بخورد و اسرائیل حمله کند، نیروهای آمریکایی باید نقش حمایتی ایفا کنند و بار دیگر در دفاع از اسرائیل در برابر حملات موشکی ایران کمک کنند، حتی اگر در عملیاتهای تهاجمی در داخل ایران مشارکت نداشته باشند.
انقضای مکانیسم «بازگشت خودکار تحریمها» — یکی از مفاد توافق هستهای ۲۰۱۵ که به ایالات متحده اجازه میداد تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را بازگرداند — در اکتبر ۲۰۲۵ میتواند یک ضربالاجل برای مذاکرات آمریکا و ایران ایجاد کند. چنین ضربالاجلی به واشنگتن اهرم فشار بیشتری خواهد داد و مانع از آن خواهد شد که ایران صرفاً وقتکشی کرده و در این میان اورانیوم بیشتری ذخیره کند یا بخشی از آن را به سایتهای مخفی منتقل نماید.
اکنون ترامپ در موقعیتی مناسب قرار دارد تا به جنگ غزه پایان دهد، گروگانها را بازگرداند و جاهطلبیهای هستهای ایران را مهار کند. او حتی ممکن است بتواند روابط اسرائیل و عربستان سعودی را عادیسازی کند و مسیری برای تشکیل کشور فلسطین ایجاد کند — مشروط بر اینکه فلسطینیها مجموعهای از معیارهای ملموس را برآورده سازند. او ممکن است بتواند همه این کارها را بدون شلیک حتی یک گلوله انجام دهد. اگر واقعاً در موضع خود بهعنوان صلحجو جدی باشد، باید این رویکرد را به نتانیاهو پیشنهاد دهد. تلاشهای او ممکن است در نهایت شکست بخورد، اما احتمال موفقیت امروز بیشتر از هر زمان دیگری در گذشته است. نادر است که منافع در سیاست خارجی تا این حد با هم همسو شوند، و بنابراین ترامپ فرصتی دارد تا کاری را انجام دهد که اسلافش فقط میتوانستند در مورد آن رؤیاپردازی کنند.
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
پس از موضعگیریهای سیاسی گاه متناقض در چند سال اخیر، بهویژه بعد از جنبش زن، زندگی، آزادی، سرانجام شاهزاده رضا پهلوی تردیدهای خود را کنار گذاشت و جایگاه و نقش خود را رهبری اپوزیسیون تعریف کرد. دلیل ایشان نیز چنانکه گفته «درخواست مردم» از او برای به عهدهگیری چنین نقشی بوده است.
اینکه سرانجام او خود را از دریای متلاطم نقشهای مختلف و ائتلافهای ناپایدار به ساحل امن رهبری اپوزیسیون رساند و در قامت سیاستمداری ظاهر شد که میداند چه میخواهد و چه جایگاهی برای خود تعریف میکند، البته یک گام به جلویِ شاهزاده رضا پهلوی بود.
این اعلام موضع، بهویژه پس از سکوت درقبال درخواست بسیاری از نویسندگان و روشنفکران از او و ملکه سابق ایران فرح پهلوی برای محکوم کردن توهین به سنگ قبر نویسنده فقید غلامحسین ساعدی، روشنکننده تصمیم او برای ایفای نقشی فعال در رهبری اپوزیسیون برانداز و سلطنتطلبان دستراستی است.
حتما شاهزاده رضا پهلوی بسیار بیشتر از آن ۴۰۰ هزار وکالتدهنده اینترنتی چند سال پیش، وکالت دهنده واقعی یا طرفدار دارد، اما خود را رهبر مبارزات مردم ایران خواندن هم از نظر کمی اشکال دارد و هم از نظر کیفی. شاهزاده رضا پهلوی و بخشی از هوادارانش که سودای بازگشت به قبل از ۵۷ با روشی کم و بیش شبیه همان انقلاب دارند باید توجه داشته باشند که رهبر آن انقلاب هرچند عملا رهبری خود را اعمال میکرد، اما تا زمان اعطای حکم نخستوزیری به مهندس مهدی بازرگان صراحتا خود را رهبر مردم اعلام نکرد.
خیز اخیر و صریح رضا پهلوی در پوشیدن ردای رهبری اپوزیسیون، مغایر نقش شاه مشروطه است که طبق تعریف قانون اساسی مشروطهی مورد استناد ایشان، میبایست شاه همه ایرانیان و به شمول شاه همه نیروهای سیاسی اپوزیسیون اعم از سلطنتطلب، مشروطهخواه و جمهوریخواهان باشد.
نقشی که یک سیاستمدار در دوران قبل از گذار برای خود تعریف میکند همانند راه و روشی که یک نیروی سیاسی برای گذار یا تغییر و تحول سیاسی در جامعه متبوع خود برمیگزیند، منعکس کننده چگونگی رفتار آن سیاستمدار و یا ماهیت نظام سیاسی در آینده است. همانطور که با خشونت و انقلاب نمیتوان به جامعهای بدون خشونت و بدور از تنشهای انقلابی رسید، همانطور که با روش غیردمکراتیک نمیتوان به دموکراسی دست یافت، منش و روش یک سیاستمدار یا پادشاه پس از بر تخت نشستن، نیز نمیتواند جدا از روش و منش او در دوران قبل از پیروزی در قبال هواداران افراطی یا معتدل خود و جدا از سلوک کنونی او با دیگر نیروهای سیاسی اپوزیسیون باشد. نمیتوان در دوره اپوزیسیون و بر قدرت بودن به نقش فراگیر و چتری پادشاه مشروطه قانع نبود، اما در فردای پیروزی به شاه مشروطه بودن قناعت کرد.
در تاریخ کم نیستند سیاستمدارانی است که قبل از رسیدن به قدرت وعدههای زیبای دموکراسیخواهانه، عدالتجویانه و آزادیخواهانه به مردم دادهاند، هنگامی که بر اسب قدرت سوار شدهاند اما طور دیگری رفتار کردهاند. گفتهها و وعدههای آیتالله خمینی در پاریس و آنچه بعدا در تهران انجام داد، قلمهای آزادی که وعده میداد و قلمهایی که بعدا شکست، نمونههایی در تجربه تاریخی نه چندان دور ایرانیان است.
حال در نظر بگیرید که کسانی از قبل از سوار شدن بر ماشین قدرت با زبان توهین، حذف و شعار «مرگ بر» با دیگران سخن بگویند. بعد از رسیدن به اهرمها و امکانات قدرت روشن است چه رفتاری با مخالفان سیاسی خود در پیش خواهند گرفت.
در شش ماه گذشته که صحنه سیاست منطقه شاهد تنش و حملات نظامی متقابل ایران و اسرائیل، شکست ایران در منطقه بود و صحنه جهانی در بیم و امید بازگشت دوباره دونالد ترامپ به قدرت بهسر میبرد، بسیاری از نیرویهای اپوزیسیون برانداز و سلطنتطلب بهویژه بخش افراطی آن، پیروزی ترامپ را معادل فشار سخت بر حکومت ایران و یا حتی حمله نظامی اسرائیل با حمایت امریکا به ایران و سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی ارزیابی میکردند.
همچنین بازدید شاهزاده رضا پهلوی از اسرائیل بعد از شروع جنگ غزه، پیامهای او بعد از پیام ویدئویی نتانیاهو به مردم ایران در تابستان گذشته که وعده پر کردن خلاء قدرت در صورت سرنگونی نظام میداد و پیام تبریک اخیر او به ترامپ و توصیه به او برای کنار نیامدن و پرهیز از معامله احتمالی با جمهوری اسلامی بر سر پرونده هستهای ایران، همه حاکی از امیدواری شاهزاده برای فشار بیشتر تحریمهای اقتصادی و افزایش انزوای سیاسی ایران با هدف ساقط کردن نظام است.
بدون شک کنار گذاشتن تعارفات و گذار شاهزاده رضا پهلوی از شاهِ مشروطه به شاهِ رهبر، با حملات اسرائیل به ایران، شکست ایران در سوریه و لبنان و نهایتا پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات امریکا ارتباط مستقیم دارد.
دونالد ترامپ اما از هماکنون با نشان دادن چراغ سبز معامله با ایران که با موافقت غیرمستقیم رهبر جمهوری اسلامی نیز همراه شده است و همچنین با قطع کمکهای مالی به مخالفان سرنگونیطلب که به فعالیتهای افشاگرانه و حقوقبشری علیه جمهوری اسلامی میپردازند، نشان داده است که پروژه اصلی او قبل از هرچیز پیشبرد برنامههای سیاسی خود بدون درگیر شدن در جنگها و هزینههای جانی و مالی آن برای مردم امریکاست.
■ یک پرسش هنوز بیپاسخ که به ذهن من و شاید بسیاری دیگر تلنگر میزند این است که، آیا آقای رضا پهلوی که بیتعارف شناخته شده ترین چهره اپوزیسیون رژیم اسلامی در بیرون و درون ایران است، به فرض سقوط رژیم با هر وسیله، این آمادگی و اراده را دارد که امنیت و رفاه و آزادی خود و خانوادهاش را در آمریکا رها کند و به ایران انقلاب زده و ناامن و بلاتکلیف با مردمی خشمگین و طلبکار از زمین و زمان، بازگردد؟ از یاد نبریم که وی نزدیک به ۵۰ سال است که در آمریکا زندگی میکند، همسرش به احتمال زیاد زاده آمریکا(یا اروپا)ست، یا اگر در ایران متولد شده باشد در کودکی به اتفاق خانواده اش از ایران مهاجرت کرده؛ دخترانش که قطعاً متولد آمریکا هستند و لذا هیچ شناخت دست اولی از ایران کنونی و مردمش ندارند و به احتمال زیاد فارسی را با لهجه انگلیسی آمریکائی حرف می زنند. دوباره می پرسم، آیا شاهزاده و همسر و فرزندانش حاضرند با وجود بزرگی همه این موانع عینی و ذهنی، زندگی امن و آرام و مرفه کنونی خودرا بگذارند و صرفاً به “عشق” ایران و مردم آن، و البته بازیابی تاج و تخت سلطنت، به ایران بازگردند؟
شاهین
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
کاناداییها پس از آنکه دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، روز شنبه تعرفههای ۲۵ درصدی را بر بیشتر کالاهای کانادا اعمال کرد، سفرهای خود به جنوب مرز را لغو کرده، مشروبات الکلی و سایر محصولات آمریکایی را تحریم کردند و حتی در رویدادهای ورزشی به نشانه اعتراض هو کردند.
به گزارش رویترز، اگرچه ترامپ پیش از به قدرت رسیدن قول داده بود که بر کانادا و مکزیک تعرفه اعمال کند، اما این اقدام که به عنوان یک جنگ اقتصادی علیه کشوری که از نظر فرهنگی و جغرافیایی بسیار به آمریکا نزدیک است تلقی میشود، برای بسیاری از کاناداییها شوکهکننده بود.
«درو دیلکنس»(Drew Dilkens)، شهردار شهر مرزی وینزور در کانادا، در مصاحبهای گفت: «به نظر میرسد ترامپ میخواهد نظم جهانی را بازسازی کند. او حاضر است از نزدیکترین متحد خود شروع کند... اگر او حاضر است چنین کاری را با کانادا انجام دهد، پس با دیگران چه خواهد کرد؟»
دیلکنس گفت که روزانه حدود ۴۰۰ میلیون دلار کانادا (۲۷۲ میلیون دلار آمریکا) کالا از پل آمباسادور که دیترویت و وینزور را به هم متصل میکند، عبور میکند. برای جامعه ۲۴۰ هزار نفری شهر او، تأثیرات تعرفههای ترامپ فوری خواهد بود. او امیدوار است که اهالی شهر وینزور از تولیدکنندگان محلی شراب و مشروبات الکلی حمایت کنند.
کن لیما-کوئلیو (Ken Lima-Coelho)، ساکن کلگری، میگوید که خبر اعمال تعرفهها باعث افزایش حس غرور کانادایی در خانواده او شده است. پسر ۱۹ سالهاش حالا برنامهریزی میکند که یک پرچم کوچک کانادا به کولهپشتیاش بدوزد تا در سفر آیندهاش به اروپا همراه داشته باشد، همزمان دخترش شب شنبه را صرف تهیه فهرستی از محصولات غذایی کانادایی در آشپزخانه خانواده کرد.
لیما-کوئلیو گفت: «من نمیتوانم کاری در مورد این وضعیت پیچیدهای که از نظر سیاسی با رژیم همسایهمان به آن دچار شدهایم، انجام دهم. اما میتوانم نوع خمیردندانی که میخرم را تغییر دهم... و این کاری است که میتوانیم انجام دهیم. با این حال امیدواریم رهبران سیاسی و تجاریمان این مسئله را حل کنند.»
ترامپ تعرفههای ۲۵ درصدی را بر تمام کالاهای کانادایی به جز محصولات انرژی اعمال کرد که برای آنها تعرفه ۱۰ درصدی در نظر گرفته شده است.
جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا، بلافاصله تعرفههای تلافیجویانهای بر ۱۵۵ میلیارد دلار کانادا (۱۰۷ میلیارد دلار آمریکا) از کالاهای آمریکایی اعلام کرد. او گفت که تعرفههای مربوط به ۳۰ میلیارد دلار کانادا از روز سهشنبه، همزمان با اعمال بیشتر تعرفههای ترامپ، اجرایی میشود و تعرفههای مربوط به ۱۲۵ میلیارد دلار کانادای باقیمانده نیز طی ۲۱ روز اعمال خواهند شد.
ترودو همچنین از کاناداییها خواست که محصولات محلی بخرند و در کانادا تعطیلات خود را سپری کنند، نظری که بسیاری از مقامات محلی نیز آن را تکرار کردند.
داگ فورد(Doug Ford)، نخستوزیر انتاریو، دستور داد که مشروبات الکلی ساخت آمریکا تا روز سهشنبه از قفسههای هیئت کنترل مشروبات الکلی انتاریو (LCBO)، که تنها توزیعکننده مشروبات الکلی در پرجمعیتترین استان کاناداست، جمعآوری شوند.
فورد در شبکه ایکس نوشت: «هر سال، LCBO نزدیک به ۱ میلیارد دلار شراب، آبجو، مشروبات الکلی و آب گازدار آمریکایی میفروشد. دیگر تمام شد!»
لورین مکنزی شپرد، پس از حضور در کلیسا در وینیپگ، گفت که عادات خرید مواد غذایی او تغییر خواهد کرد و امیدوار است که از محصولات مکزیکی و کانادایی حمایت کند.
او گفت: «در این کشور شاهد از دست دادن شغلها خواهیم بود... میدانیم که این اتفاق خواهد افتاد. ما باید راههایی پیدا کنیم تا با دیگرانی که تحت تأثیر خشم غیرمنطقی قرار میگیرند، اعلام همبستگی کنیم.»
در اتاوا شب شنبه، کاناداییها در یک بازی هاکی واکنش خشمگینتری نشان دادند: آنها سرود ملی آمریکا را قبل از بازی سناتورهای اتاوا با مینهسوتا وایلد هو کردند. تصاویر تلویزیونی نشان داد که هو کردن سرود ملی آمریکا روز یکشنبه نیز قبل از بازی تورنتو رپتورز با لسآنجلس کلیپرز تکرار شد.
واب کینو، نخستوزیر مانیتوبا، خواستار آرامش شد. او در یک کنفرانس خبری گفت: «فکر میکنم باید بپذیریم که مشکل ما با مردم آمریکا نیست... برای بسیاری از خانوادههای ما، بستگانمان در آن سوی مرز ۴۹ درجه هنوز دوستان و خویشاوندان ما هستند. ما هنوز تاریخ مشترکی داریم که در آن کهنهسربازانمان شانه به شانه هم جنگیدند... ما با هم فاشیسم را شکست دادیم.»
اما مایک دیویس، ۶۴ ساله، ساکن بریتیش کلمبیا، از زمانی که ترامپ شروع به ارسال نظراتی در شبکههای اجتماعی درباره الحاق کانادا به عنوان پنجاه و یکمین ایالت آمریکا کرد، عصبانی بوده است.
دیویس، ساکن وایت راک در نزدیکی مرز آمریکا، گفت: «اینکه آمریکاییها به کانادا توهین کنند، مرا عصبانی کرده است... فکر میکنم هر کاناداییای حالش به هم میخورد، درست است؟ من فکر میکنم (این تعرفهها) خیانت است.»
دیویس یک گروه فیسبوکی ایجاد کرده که مردم را به تحریم کالاهای آمریکایی تشویق میکند. او اشتراک نتفلیکس خود را لغو کرده و سعی میکند از آمازون استفاده نکند. او همچنین برنامههای خود برای دیدار از دوستی در کارولینای شمالی را لغو کرد. او میگوید: «ما اصلاً به آمریکا نمیرویم.»
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
«ناصر نوبری» آخرین سفیر ایران در شوروی در نامهای سرگشاده به پزشکیان مطرح کرد:
هشدار در مورد توافق جامع ایران و روسیه
بسمه تعالی
جناب آقای پزشکیان رئیس محترم جمهور
با سلام و احترام
در ایام دهه مبارک فجر و در آستانه سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران به استحضار میرسانم در سفری که جنابعالی به مسکو داشتید با امضای آن قرارداد بین دو کشور، یکی از دستاوردهای راهبردی تاریخی انقلاب اسلامی را بلا اثر کردید. یک قرن پیش مجلس ایران بخاطر مواد ۵ و ۶ قرارداد ۱۹۲۱ حاضر نشد آن قرارداد را تصویب نماید. روسها در آن مواد با قرار دادن کلمات انتزاعی مانند «در صورت وجود خطر در سرحدات، شوروی قشون خود را وارد خاک ایران برای رفع آن خواهد کرد»، کلمه خطر، کلمه انتزاعی و یک مفهوم کلی و بدون مصداق و قابل تعبیر و تفسیر و سوءاستفاده است و بود و نبود هر مورد به هر شکلی را میتوان خطر تلقی کرد و لذا عملا با این مواد مجوز لشکر کشی به ایران به هر بهانه ای را برای روسیه شوروی ایجاد کرده بودند.
«روتشتین»، سفیر کبیر و وزیر مختار روسیه طی نامهای خطاب به مجلس، منظور از خطر از سوی مرزهای ایران را توضیح داد و تاکید و تصریح کرد که منظور آن مواد ۵ و ۶ صرفا برای مقابله با وجود احتمالی خطر از سوی ضد انقلابهای روسهای سفید ضد کمونیستی و ضد بلشویکی آن زمان که فراری بسوی تمام اطراف روسیه هستند میباشد و دیگر هیچ مصداق و کاربرد دیگری ندارد. با این توضیح کتبی و تعیین مصداق مشخص و معین و محدود از سوی وزیر مختار روسیه، مجلس ایران قانع شد و قرارداد ۱۹۲۱ را تصویب کرد.
اما دهها سال بعد روسها بدین مواد استناد کردند و همین مواد ۵ و ۶ را مجوز لشکرکشی به ایران و اشغال شمال ایران قرار دادند. در تمام این سالها موضع ایران این بود که نامه «روتشتین» را الحاقیه به قرارداد ۱۹۲۱ میشمرد اما موضع روسها انکار بود و دبه میکردند و تاکید میکردند که در هیچکجای قرارداد ۱۹۲۱ اشارهای به وجود الحاقیه و ضمیمهنشده و نامه سفیر در قرار داد نیامده و آن صرفا نظر شخصی سفیر بوده است. همواره رژیم شاه از این بابت احساس خطر از شمال و از سوی روسها مینمود و بر همین اساس برای حفاظت از ایران در برابر خطر روسها و ایجاد تعادل وارد پیمان سنتو شد تا نوعی از حضور آمریکا برای توازن حاصل شود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بلافاصله شورای انقلاب با صدور اعلامیه رسمی، بطلان مواد ۵ و ۶ قرارداد ۱۹۲۱ با روسها را اعلام کرد و مقارن با آن، از پیمان سنتو نیز خارج شد. اما موضع روسها این بود که نمیتوان دو ماده از یک قرارداد را مردود کرد یا باید کل قرارداد را ملغا کرد و یا کل قرار داد را پذیرفت. البته در این خصوص از ورود به مشاجره رودررو و مستقیم پرهیز کردند؛ چون بیم آن را داشتند که ایرانِ انقلابی در آنصورت کل قرارداد را ملغا میکند. از آن به بعد هرگاه روسها از قرارداد ۱۹۲۱ یاد میکردند ایران متقابلا از قرارداد ۱۹۲۱ همراه با بی اعتباری و ملغا بودن مواد ۵ و ۶ و نامه روتشتین یاد میکرد. بر این اساس بعد از انقلاب، این رویه نهادینه شد و برای همین بعد از انقلاب روسها عمدتا از ذکر این قرارداد پرهیز میکردند تا مشاجره بپا نشود.
در سال ۱۳۶۸ در سفر آقای هاشمی رفسنجانی به مسکو، اولا روسها بدلیل همان رویه فوق الذکر و لغو رسمی مواد ۵ و ۶ توسط شورای انقلاب عملا امکان ذکر و تاکید بر قرارداد ۱۹۲۱ را نیافتند و افزون بر آن با تلاش طرف ایرانی در همان بند اول موافقتنامه سیاسی عدم توسل به تهدید و زور «تحت هر شرایطی» نیز گنجانده شد. روسها حساسیت فوق العادهای نشان دادند و با آن قویا تا آخر سفر مخالفت کردند و به جمله با عبارت «تحت هر شرایطی» حساسیت داشتند زیرا عبارت «تحت هر شرایطی»، شرایط مذکور در مواد ۵ و ۶ را نیز منتفی میکرد. آنها میگفتند اشاره به مبانی منشور ملل متحد بر حل مسالمتآمیز اختلافات و عدم توسل به زور کافی است اما ما تاکید میکردیم منشور ملل متحد جنبه کلی جامعه بین المللی دارد و توجیه پذیر است و لذا باید در بند اول موافقتنامه دو جانبه صریحا به پرهیز از هرگونه اقدام نظامی «تحت هر شرایطی» به روشنی و با صراحت کامل تاکید گردد، عبارت «تحت هر شرایطی» جامع و کامل و همه جانبه بود و هرگونه اقدام نظامی با هرگونه بهانهای را مردود میکرد.
ما محکم بر موضع خود ایستادیم و زیر بار حذف جمله مربوط به عبارت «تحت هر شرایطی» نرفتیم و به مخالفت روسها اعتراض کردیم که مگر روسیه «در شرایطی» قصد لشکر کشی به ایران را دارد؟! نزدیک بود توافق سیاسی حاصل نشود و سفر با شکست مواجه شود. نهایتا «گورباچف» شخصا مداخله کرد و موافقت کرد و اولین سند موافقتنامه سیاسی بین ایران و روسیه شوروی بعد از انقلاب بعنوان پایه و اصول روابط دو کشور بین گورباچف و رفسنجانی امضا شد. این سند سیاسی بسیار مهم راهبردی و تاریخی بود زیرا رویه ایران انقلابی را در این خصوص در سطح سران تایید و تصریح میکرد.
اولا ذکری از قرارداد ۱۹۲۱ نکرده و بر آن صحه نگذاشته و بر آن تاکید و تصریح نکرده بود و ثانیا توسل به زور را «تحت هر شرایطی» مردود میکرد.
ده سال بعد در سفر آقای خاتمی به مسکو نیز ذکری از قرارداد ۱۹۲۱ نشد اما متأسفانه در سفر اخیر جنابعالی به مسکو این رویه نهادینه شده ایران انقلابی شکسته شد و رسما در ابتدای موافقتنامه در سطح سران بجای آن بند اول مربوط به سفر آقای رفسنجانی و بر خلاف اعلامیه رسمی شورای انقلاب بر قرارداد ۱۹۲۱ تاکید و صحه گذاشته شد و همزمان ذکری از منتفی بودن و بی اعتباری مواد ۵ و ۶ و نامه روتشتین نگردید. بدینترتیب جنابعالی در این سفر مجددا قرارداد ۱۹۲۱ را در تمامیت کامل آن و بدون ذکر بیاعتباری و استثنا کردن مواد ۵ و ۶ آن احیا کردید و با امضای شما، ایران دستآورد مهم بسیار راهبردی و تاریخی ایران انقلابی را از دست داد.
نکته بسیار مهم آنکه در آن زمان که آن حساسیتها و جدیتهای کارشناسی را مبذول داشتیم، شوروی فروپاشی نشده بود و بین دو کشور ۲۵۰۰ کیلومتر انواع مرزهای خاکی و رودخانهای و دریائی وجود داشت. ما در آن زمان که بسیاری از بندهای قرارداد ۱۹۲۱ کاربرد داشت آنرا زیر علامت سوال بردیم اما اکنون که شوروی فروپاشی شده است و ما هیچگونه مرز زمینی و رودخانه ای با روسیه نداریم و فقط مرز بسیار محدود آبی در دریای خزر داریم و عملا اکثریت شرایط و موارد دوران سال ۱۹۲۱ بین دو کشور وجود ندارند و تغییر کردهاند، بنابراین از نظر حقوق بینالملل در حال حاضر مواد ۵ و ۶ قرارداد ۱۹۲۱ بدلیل اصل تغییر بنیادین اوضاع و احوال، کان لم یکن و سالبه به انتفاء موضوع است. این وضعیت در تغییر ماهوی بسیاری از مواد قرارداد ۱۹۲۱ نیز صادق است و اصل برابری در روابط دو کشور ایجاب میکرد و زمان طبیعی آن بود که در سفر جنابعالی با توجه به شرایط جدید زمانی و مکانی بسوی تدوین قرارداد جدید بین دو همسایه میرفتید و رویه ایران انقلابی را در اینخصوص تکمیل میکردید، نه اینکه اکنون قرارداد کهنه شده و بیشتر منتفی شده و در بسیاری موارد از حیز انتفاع افتاده قدیمی را به همراه آن مواد مشکوک مجددا احیا کردید. حساسیت و دقت فوق العاده در کلمه کلمه تدوین اینگونه قراردادها بسیار لازم و ضروری و راهبردی است چراکه نه صرفا برای شرایط کنونی روابط است بلکه برای شرایط روابط در نسلهای آینده هم مورد استناد قرار خواهد گرفت.
در این ایام مبارک دهه فجر باید تاکید نمایم که تجربه ابتدای انقلاب اسلامی نشان میدهد که اگر ما صادقانه متعهد به اصول و اهداف انقلاب اسلامی باشیم و در این راه با جدیت و خستگیناپذیر به کارشناسی واقعی پایبند باشیم و «وادادگی» را به ظاهر کارشناسی آراسته ننمائیم، میتوانیم هم روابط گسترده با قدرتهای بزرگ برقرار نمائیم و هم از استقلال سیاسی خود قدرتمندانه صیانت کنیم و مانع سیطره آنها گردیم. در آن زمان با آن همه حساسیت و جدیت کارشناسی ما، در عین حال دستآوردها و حجم توافقات راهبردی و دوستانه ما با ابرقدرت روسیه شوروی هم در کمیت و هم در کیفیت در تاریخ روابط بینالملل ایران تا کنون استثنائی و بینظیر بوده است.
ناصر نوبری، ۱۴ بهمن ۱۴۰۳
منبع: فراز
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
* بیل گیتس میلیاردها دلار اهدا کرده، اما “هنوز چیزهای بیشتری برای بخشیدن دارد”
در اواخر مصاحبهمان، بیل گیتس ارقام جدیدی را درباره میزان هزینههای بنیاد خیریهاش در تلاش برای مبارزه با بیماریهای قابل پیشگیری و کاهش فقر فاش میکند.
او میگوید: “بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار اهدا کردهام، اما هنوز چیزهای بیشتری برای بخشیدن دارم.”
فقط برای شفافسازی، این مبلغ معادل حدود ۸۰ میلیارد پوند است.
این رقم تقریباً معادل اندازه اقتصاد بلغارستان یا هزینه ساخت کل خط قطار سریعالسیر HS2 است.
اما برای درک بهتر، این مقدار تقریباً برابر با درآمد فقط یک سال فروش شرکت تسلا است. (مالک تسلا، ایلان ماسک، اکنون ثروتمندترین فرد روی کره زمین است، جایگاهی که گیتس سالها در اختیار داشت.)
همبنیانگذار مایکروسافت و همکار بشردوست او، وارن بافت، میلیاردها دلار سرمایه خود را از طریق بنیاد گیتس که او در ابتدا همراه با همسر سابقش، ملیندا، تأسیس کرده بود، صرف امور خیریه میکنند.
گیتس میگوید که از دوران کودکی در او حس نوعدوستی القا شده بود. مادرش همیشه به او میگفت: “ثروت همراه با مسئولیت بخشیدن آن میآید.”
قرار بود رقم ۱۰۰ میلیارد دلار در ماه مه، به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد بنیاد، اعلام شود، اما گیتس آن را بهطور اختصاصی به بیبیسی فاش کرد.
او به من میگوید که از بخشیدن ثروتش لذت میبرد (و تاکنون حدود ۶۰ میلیارد دلار از داراییاش را به این بنیاد اختصاص داده است).
اما از نظر سبک زندگی روزمرهاش، او عملاً هیچ تفاوتی احساس نمیکند: “هیچ فداکاری شخصی نکردم. نه سفارش همبرگر کمتری دادم، نه فیلمهای کمتری تماشا کردم.” البته، او همچنان میتواند از جت شخصی و عمارتهای بزرگ خود بهره ببرد.
او قصد دارد “بیشترِ” ثروتش را ببخشد، اما به من میگوید که “خیلی زیاد” با سه فرزندش درباره میزان مناسب ارثیهای که برایشان باقی خواهد گذاشت، صحبت کرده است.
از او میپرسم که آیا فرزندانش پس از مرگ او فقیر خواهند شد؟ با لبخندی سریع پاسخ میدهد: “نه، نخواهند شد.” و اضافه میکند: “از نظر مطلق، وضعیت خوبی خواهند داشت، اما از نظر درصدی، رقم بزرگی نخواهد بود.”
گیتس یک ریاضیدان است و این کاملاً مشهود است. در مدرسه لیکساید در سیاتل، در پایه هشتم، او در یک آزمون ریاضی منطقهای شرکت کرد که چهار ایالت را شامل میشد و آنقدر خوب عمل کرد که در سن ۱۳ سالگی یکی از بهترین دانشآموزان دبیرستانی ریاضیات در تمام منطقه بود.
اصطلاحات ریاضی برای او کاملاً طبیعی است. اما اگر بخواهیم توضیح دهیم، اگر ثروت شما ۱۶۰ میلیارد دلار باشد، همانطور که شاخص میلیاردرهای بلومبرگ تخمین زده است، حتی اگر درصد ناچیزی از آن را برای فرزندانتان باقی بگذارید، باز هم آنها بسیار ثروتمند خواهند شد.
من در کنار یکی از تنها ۱۵ نفر روی کره زمین که بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار دارایی دارند (طبق گزارش بلومبرگ) حضور دارم. ما در خانه دوران کودکی او در سیاتل هستیم، یک خانه چهارخوابه مدرنِ متعلق به اواسط قرن بیستم که در دامنه یک تپه ساخته شده است. دیدارمان به این دلیل است که او خاطرات خود را در کتابی به نام “کد منبع: آغازهای من” منتشر کرده که بر زندگی اولیهاش تمرکز دارد.
میخواهم بدانم چه چیزی باعث شد کودکی چالشبرانگیز و وسواسی که با هنجارهای معمول سازگار نبود، به یکی از پیشگامان فناوری عصر ما تبدیل شود.
او خواهرانش، کریستی و لیبی، را با خود آورده و هر سه با هیجان در خانهای که در آن بزرگ شدهاند، گشتی میزنند. آنها چندین سال به این خانه برنگشته بودند و مالکین فعلی آن را بازسازی کردهاند (خوشبختانه، به نظر میرسد که خواهر و برادران گیتس از تغییرات راضی هستند).
اما این خانه قدیمی، خاطرات زیادی را برایشان زنده میکند، از جمله سیستم اینترکام قدیمی که بین اتاقها نصب شده بود و مادرشان علاقه خاصی به آن داشت. گیتس به من میگوید که مادرش “صبحها از طریق اینترکام برای ما آواز میخواند” تا آنها را برای صرف صبحانه از اتاقهایشان بیرون بکشد.
مری گیتس همچنین ساعتها و ساعتهای مچی خانواده را هشت دقیقه جلوتر تنظیم میکرد تا همه مطابق زمانبندی او پیش بروند. پسرش اغلب در برابر تلاشهای مادرش برای بهبود و رشد او مقاومت میکرد، اما حالا به من میگوید: “کوره جاهطلبی من از طریق این رابطه گرم شده بود.”
او روحیه رقابتیاش را به مادربزرگش، “گامی” نسبت میدهد که اغلب در این خانه همراه خانواده بود و از طریق بازیهای کارتی به او یاد داد چگونه رقابت را هوشمندانه ببرد.
او را در حالی که از پلههای چوبی پایین میرود و به دنبال اتاق دوران کودکیاش در زیرزمین میگردد، دنبال میکنم. این اتاق اکنون یک اتاق مهمان مرتب است، اما بیل جوان ساعتها و حتی روزها را در اینجا سپری میکرد و فکر میکرد، همانطور که خواهرانش توصیف میکنند.
در مقطعی، مادرش از شلختگی او آنقدر خسته شده بود که هر لباسی را که روی زمین پیدا میکرد، ضبط میکرد و پسر سرسختش را مجبور میکرد ۲۵ سنت بپردازد تا آن را پس بگیرد. گیتس با خنده میگوید: “پس تصمیم گرفتم لباس کمتری بپوشم.”
در همین دوران، او بهشدت درگیر برنامهنویسی شده بود و همراه با چند دوست آشنا به فناوری در مدرسه، در ازای گزارش مشکلات سیستم، به تنها رایانه یک شرکت محلی دسترسی پیدا کرده بود. شیفته یادگیری برنامهنویسی در آن روزهای آغازین انقلاب فناوری، او شبها مخفیانه از پنجره اتاقش بیرون میرفت تا بدون اطلاع والدینش بیشتر پای کامپیوتر بنشیند.
میپرسم: “فکر میکنی الان هم بتوانی این کار را انجام دهی؟”
او ضامن پنجره را باز میکند و آن را بالا میبرد. “کار سختی نیست،” با لبخند میگوید و از پنجره بیرون میرود. “اصلاً سخت نیست.”
یک کلیپ قدیمی معروف از گیتس وجود دارد که در آن یک مجری تلویزیونی از او میپرسد آیا واقعاً میتواند از حالت ایستاده، از روی یک صندلی بپرد؟ و او همان لحظه در استودیو این کار را انجام میدهد. حالا من در اتاق کودکی بیل گیتس هستم، در لحظهای که حال و هوای خاصی دارد. این مرد نزدیک به ۷۰ سال سن دارد. اما هنوز اهل چالش است.
او راحت به نظر میرسد – و این فقط به خاطر حضور در یک محیط آشنا نیست. در خاطراتش، برای اولین بار بهطور علنی فاش کرده که اگر امروز بزرگ میشد، احتمالاً مبتلا به طیف اوتیسم تشخیص داده میشد.
تنها باری که قبلاً او را ملاقات کرده بودم، سال ۲۰۱۲ بود. او در طی یک مصاحبه کوتاه درباره هدفش برای محافظت از کودکان در برابر بیماریهای کشنده، به سختی تماس چشمی برقرار میکرد. هیچ گفتوگوی کوتاه و غیررسمی قبل از مصاحبه وجود نداشت. بعد از آن دیدار، با خودم فکر کردم که شاید او در طیف اوتیسم باشد.
کتابش این مسئله را کاملاً آشکار میکند: توانایی فوقالعاده او در تمرکز عمیق روی موضوعاتی که به آنها علاقه داشت، طبیعت وسواسیاش، و عدم آگاهی اجتماعیاش.
او میگوید که در دبستان یک گزارش ۱۷۷ صفحهای درباره ایالت دلاور نوشته بود. او برای جمعآوری اطلاعات، بروشورهای رسمی را از ایالت درخواست کرده بود و حتی برای شرکتهای محلی پاکتهای تمبردار فرستاده بود تا گزارشهای سالانهشان را برایش ارسال کنند. او ۱۱ ساله بود.
خواهرانش به من میگویند که میدانستند او متفاوت است. کریستی، که از او بزرگتر است، میگوید همیشه حس محافظت از او را داشت. او میگوید: “او یک بچه عادی نبود... در اتاقش مینشست و مدادهایش را تا مغز آنها میجوید.”
آنها به وضوح به هم بسیار نزدیک هستند. لیبی، که یک رواندرمانگر است، به من میگوید که وقتی شنید برادرش معتقد است که در طیف اوتیسم قرار دارد، تعجب نکرد. او میگوید: “تعجب بیشتر از این بود که او حاضر شد بگوید ‘شاید این درست باشد’.”
گیتس میگوید که تشخیص رسمی دریافت نکرده و قصدی هم برای این کار ندارد. او توضیح میدهد: “ویژگیهای مثبتی که این موضوع برای حرفه من داشته، خیلی بیشتر از مشکلاتی بوده که ممکن بود برایم ایجاد کند.”
او معتقد است که نورودایورسیته (تنوع عصبی) در سیلیکون ولی بهطور قطع بیش از حد نمایان است، زیرا “یادگیری عمیق یک موضوع در سنین پایین، در برخی زمینههای پیچیده کمک زیادی میکند.”
ایلان ماسک نیز پیشتر گفته بود که در طیف اوتیسم قرار دارد و به سندرم آسپرگر اشاره کرده بود. میلیاردر شرکتهای تسلا، X و اسپیسایکس بهطور مشهور در حال نزدیک شدن به دونالد ترامپ است، درست مانند دیگر غولهای فناوری عصر حاضر، از جمله مارک زاکربرگ (متا) و جف بزوس (آمازون) که همگی از حاضران در مراسم تحلیف ترامپ بودند.
گیتس به من میگوید که اگرچه میتوان با دیده بدبینانه به این روابط نگاه کرد، اما او نیز زمانی به رئیسجمهور نزدیک شده است. او میگوید که در ۲۷ دسامبر در یک شام سهساعته با ترامپ شرکت کرده است: “چون او تصمیماتی درباره بهداشت جهانی و نحوه کمک ما به کشورهای فقیر میگیرد، که اکنون یکی از تمرکزهای اصلی من است.”
تصویری از بیل گیتس در سال ۱۹۷۳
از گیتس، که خودش هدف برخی از عجیبترین نظریههای توطئه بوده است، میپرسم که درباره تصمیم زاکربرگ برای حذف بررسی صحت اخبار در آمریکا پس از انتخاب ترامپ چه نظری دارد. او پاسخ میدهد که از نحوه مدیریت این مسائل توسط دولتها و شرکتهای خصوصی “تحت تأثیر قرار نگرفته است”.
او اضافه میکند: “من شخصاً نمیدانم که چگونه میتوان این مرز را مشخص کرد، اما نگرانم که ما در حال حاضر آن را بهدرستی مدیریت نمیکنیم.”
او همچنین بر این باور است که باید از کودکان در برابر رسانههای اجتماعی محافظت کرد. او به من میگوید که “احتمال زیادی وجود دارد” که ممنوعیت استفاده از شبکههای اجتماعی برای افراد زیر ۱۶ سال – همانطور که استرالیا در حال اجرا کردن آن است – “تصمیم هوشمندانهای” باشد.
گیتس توضیح میدهد که “شبکههای اجتماعی، حتی بیشتر از بازیهای ویدیویی، میتوانند زمان شما را کاملاً جذب کنند و باعث شوند دائماً نگران تأیید شدن توسط دیگران باشید”، بنابراین “باید بسیار محتاط باشیم که چگونه از آن استفاده میشود.”
در مورد انتخاب اولیه ترامپ برای وزیر بهداشت آمریکا، رابرت اف کندی جونیور، که مدعی است مخالف واکسیناسیون نیست اما ادعاهای ردشدهای درباره واکسنها مطرح کرده است، گیتس با صراحت مخالفت میکند. او به من میگوید که “رابرت اف کندی جونیور مردم را گمراه میکند.”
***
داستان زندگی بیل گیتس، داستان “از فقر به ثروت” نیست. پدرش وکیل بود و از نظر مالی مشکل نداشتند، اگرچه تصمیم آنها برای فرستادن بیل به یک مدرسه خصوصی برای ایجاد انگیزه در او، “حتی با درآمد پدرم هم فشار مالی زیادی داشت.”
اگر آنها چنین تصمیمی نمیگرفتند، شاید هیچوقت نامی از بیل گیتس نمیشنیدیم.
او برای اولین بار از طریق یک دستگاه تلهتایپ در مدرسه، به یک کامپیوتر مینفریم اولیه دسترسی پیدا کرد، آن هم بعد از آنکه مادران دانشآموزان یک بازار خیریه برگزار کردند تا پول خرید آن را تأمین کنند. معلمان نمیدانستند چگونه از آن استفاده کنند، اما چهار دانشآموز (از جمله گیتس) شبانهروز پای آن بودند. او میگوید: “ما توانستیم از کامپیوترها استفاده کنیم، در حالی که تقریباً هیچکس دیگری چنین فرصتی نداشت.”
سالها بعد، او مایکروسافت را همراه با یکی از همان دوستان مدرسهای، پل آلن، تأسیس کرد. یکی دیگر از آن دوستان، کنت ایوانز، که بهترین دوست گیتس بود، در ۱۷ سالگی در یک حادثه کوهنوردی بهطرز غمانگیزی جان باخت.
در حالی که در مدرسه لیکساید قدم میزنیم، از کنار کلیسایی که مراسم خاکسپاری ایوانز در آن برگزار شد میگذریم. گیتس به یاد میآورد که در آن روز روی پلهها نشسته بود و گریه میکرد.
آنها برنامههای بزرگی داشتند. وقتی پای کامپیوتر نبودند، زندگینامه افراد موفق را میخواندند تا بفهمند چه عواملی باعث موفقیت میشود.
اکنون گیتس خودش زندگینامهای نوشته است. فلسفه او چیست؟
“بخش زیادی از آنچه که هستید، از همان ابتدا در شما وجود داشته است.”
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
شش سال و نیم پیش، من و دوست فرهیخته ام، فرهاد میثمی، همسرم نسرین و تعداد دیگری از دوستان، در پی سالها مبارزه زنان برای به دست آوردن حقوق بدیهیشان، دست به کار شدیم تا به نوبه ی خود سهم اندکی در راه احقاق حق آزادی پوشش زنان داشته باشیم.
ما به مدنیترین و متمدنانهترین شکل ممکن به حجاب اجباری اعتراض کردیم. «جنایتی » که ما مرتکب شدیم نوشتن یک جمله بود: «من به حجاب اجباری اعتراض دارم.»
در آن سال فرهاد میثمی بازداشت و بارها دست به اعتصاب غذاهای طولانی و نفسگیر زد که در یک مورد منجر به آزادی موقت من از زندان شد. همزمان با بازداشت من و فرهاد عده زیادی از دوستان احضار و تهدید شدند.
بیش از ۶ سال و نیم است، چه در زندان و چه بیرون، درگیر پروندهای هستم که جرمام نوشتن جملهی مورد اشاره بوده است.
اکنون که به گذشته نگاه میکنم و حقوقی که زنان ایران با وجود تغییر نکردن قانون حجاب، با چنگ و دندان و جانفشانیها و فداکاریهای خیره کننده خود کم و بیش به دست آوردهاند و همچنان با قدرت از آن محافظت میکنند، به کارمان افتخار میکنم و مطمئنام که راه را درست پیمودهایم.
بازداشت امثال من و فعالان جنبش زنان و معترضان به حجاب اجباری آخرین تلاشهای مذبوحانه و بیخردانهای است که میشود انجام داد.
قریب دو ماه است از ورود همسر و دخترم (در مدتی که ایران بود) به بهانهی نداشتن حجاب اجباری جلوگیری میکنند. این در حالی است که من دقیقا به دلیل اعتراض به حجاب اجباری زندانی شدهام.
در ادامهی مزاحمتها و فشارهای گوناگون به ویژه در روزهای ملاقات، چهارشنبهی گذشته با اینکه با ملاقات حضوریام به صورت کتبی و شفاهی موافقت کرده بودند و من با در دست داشتن برگهی ملاقات حضوری حاضر شده بودم، از ملاقاتم جلوگیری کردند.
همزمان با ممانعت از ملاقات حضوری، کارت تلفنام را نیز غیر فعال کردند تا از وضعیت وحشتناک پیش آمده برای خانوادهام در آن سوی سالن ملاقات خبردار نشوم.
از طریق تلفن همبندیام متوجه گوشهای از اتفاقات هولناک آن سوی سالن ملاقات شدم که بلافاصله کارت تلفن همبندیام را نیز از کار انداختند.
اکنون که این خطوط را مینویسم با چند واسطه خبردار شدهام چندین تن از ماموران سالن ملاقات به به دلیل اعتراض فرزندمان، نیما بابت لغو ناگهانی ملاقات حضوری به او حمله کرده و او را به شدت کتک زدهاند.
حال مادر کهنسال و بیمارم با دیدن این صحنهها وخیم شده و او را بیمارستان منتقل کردهاند. نیما به همراه ماموران به کلانتری ولنجک منتقل شده است. عصر چهارشنبه پس از آزادی نیمای عزیزم، توسط همسرم جهت معاینات و تشکیل پرونده به پزشکی قانونی مراجعه کردهاند.
با وجود تمام این اتفاقات تا این لحظه نتوانستهام با خانوادهام تماس برقرار کنم و از حجم اتفاقات بیرون بیخبرم.
چند ماه پیش بود که ضیا نبوی به دلیل اعلام وجود گسترده ساس در زندان اوین با شکایت فرزدی محاکمه و البته به دلیل مستند بودن گفته هایش تبرئه شد. ساس همچنان از سر و کول زندانیان بالا میرود. مواد مخدر در اینجا بیداد میکند. حیاط زندان به دلیل مصرف مواد به صورت علنی در مقابل دوربینهای فعال زندان، غیرقابل استفاده شده است. نیمهشبها به سختی میشود دستشویی خالی پیدا کرد، چرا که مصرف کنندگان مواد گاهی دو نفره در یک دستشویی مشترکا مشغول استفاده از موادند.
این اتفافات در حالی رخ میدهند که تمام توجه روی زندانیان سیاسی است و مدام تحت نظر و پیگردند.
کوچکترین اعتراض و ایرادی به عملکرد مدیران زندان به شدت سرکوب میشود. آنها از قوانین خود نوشته نیز تبعیت نمیکنند. ظرف ۲۴ ساعت گذشته تلفن ۵ تن از ما، صرفا به دلیل تماس با خانواده و پیگیری احوال خانوادهام غیرفعال شده است. همین چند روز پیش بود که آقای نوریزاد توسط یکی از زندانیان مالی از ناحیه سر به قصد کشت مورد حمله قرار گرفت که خوشبختانه نجات پیدا کرد.
به دنبال این حوادث و کارساز نبودن هشدارها و اعتراضها لاجرم از عصر چهارشنبه به دنبال حمله به خانوادهام و ضرب و شتم پسر ۱۷ سالهام در سالن ملاقات و قطع ارتباطام با خانواده دست به اعتصاب غذا زدهام و تا رسیدن به حقوق قانونی و اعاده حیثیت از خانوادهام و تغییر شرایط اداره زندان ادامه خواهم داد. باشد تا روزی سایه وحشت و استبداد از کشور عزیزمان دور شود.
در آخر اضافه میکنم: «من به حجاب اجباری اعتراض دارم».
رضا خندان
زندان اوین
۱۱ بهمن ۱۴۰۳
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
رقیه ندایی / روزنامه هممهین
کاهش حجم بارش در کشور باعث شده منابع آبی کشور در یک قدمی بحران قرار بگیرد. براساس آمارها حدود ۵۷ درصد از ظرفیت سدهای کشور خالی است و امیدی به بارش در ماههای باقیمانده سال وجود ندارد و با این شرایط احتمالاً تابستان بسیار سختی در انتظار کشور است. در اصل تغییرات اقلیمی و اثرات ناشی از گرمای زیاد باعث شده شاهد کمبود آب در فصول گرم سال باشیم.
دو فصل انتهایی سال یعنی پاییز و زمستان هر سال بهعنوان زمان ذخیرهسازی آب برای روزهای گرم بهار و تابستان شناخته میشود؛ اما امسال گرمای بیسابقه و کمبود بارشها بهطور قابل توجهی بر روی منابع آبی کشور تاثیر گذاشته است و باعث شده میزان ورودی آب به سدها تا حد زیادی کاهش یابد.
از سوی دیگر با وجود کاهش ورود آب به سدهای کشور، میزان خروجی سدها نیز بسیار بالاست. به نوعی میزان خروجی آب از پشت سدها بیش از مصرف واقعی است و بخش عمدهای از این آب هدر میرود و این موضوع میتواند یک بحران جدی برای ماههای آتی در کشور باشد.
درحال حاضر وضعیت آبی کشور، شرایط نگرانکنندهای دارد و نیاز است مسئولان مربوطه تدابیری برای جلوگیری از تبعات این بحران داشته باشند. اگر وضعیت چنین پیش برود و برنامهای برای تابستان وجود نداشته باشد، احتمالاً مصارف خانگی هفتهای دو تا سه بار و مصارف صنعتی با برنامهای خاص قطعی آب را تجربه کنند. نکته قابل توجه اینجاست که قطعی آب میتواند خسارت و زیان جبرانناپذیری برای صنایع پدید آورد.
صنایع در فصل تابستان و زمستان با قطعی گاز و برق مواجه میشوند و این مولفهها زیانسازی صنایع را در پی دارد، حال اگر قرار باشد در فصل تابستان در کنار قطعی برق، آب صنایع نیز قطع یا سهمیهبندی شود روزگار صنایع تلختر از گذشته خواهد بود و احتمالاً سودسازی برای آنها تبدیل به یک رویا شود.
براساس اعلام پژوهشگاه هواشناسی و علوم جو، میانگین بارش کشور طی هفته اول بهمن کمتر از نرمال، در ادامه تا پایان بهمن نرمال و در نیمه اول اسفند گرایش به بیش از نرمال دارد و میانگین دمای هوای کشور طی هفته اول بهمن در نوار شرقی و جنوب شرق نرمال تا کمتر از آن و در سایر مناطق بیش از نرمال است؛ اما بررسیها نشان میدهد در صورت وقوع این بارشها کمبود آب پیش رو جبران نخواهد شد.
بحران آب میتواند بر کشاورزی نیز تاثیرات جدی داشته باشد. با توجه به اینکه بخش عمدهای از تولیدات کشاورزی ایران به منابع آبی وابسته است، کاهش ذخایر سدها میتواند منجر به کاهش تولید محصولات زراعی و باغی شود. این موضوع در صورت تداوم، احتمال افزایش قیمت مواد غذایی و تشدید تورم در این بخش را به همراه خواهد داشت.
نبود آب در سدهای کشور
وضعیت سدهای مهم و بزرگ کشور در نخستین روزهای بهمنماه نشان میدهد شرایط آبی کشور وخیم است. براساس تازهترین آمار منتشرشده توسط دفتر اطلاعات و دادههای آب کشور از ابتدای سال آبی جاری (ابتدای مهر) تا آخر دیماه، ۶ سد مهم و اساسی کشور کمتر از ۱۰ میلیون مترمکعب موجودی آب دارند و این موضوع بدان معناست که در صورت ادامهدار بودن این شرایط، تابستان بسیار سختی از نظر تامین آب کشور در راه است.
بر اساس آمار سد «طرق» در استان خراسان رضوی تنها چهار میلیون مترمکعب آب دارد و نسبت به سال گذشته ۱۱ درصد کاهش داشته است. حجم موجودی آب سد «سرنی» در استان هرمزگان تا پایان دیماه ۹ میلیون مترمکعب گزارش شده است که نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۳۱ درصد کاهش نشان میدهد.
همچنین سد «نهرین» خراسان جنوبی هم یک میلیون مترمکعب آب دارد و سد دامغان هم ۹ میلیون مترمکعب حجم موجودی آب را در خود جای داده است.
طبق آمارها سد «رودبال داراب» در استان فارس نیز از ابتدای سال آبی جاری تا آخر دیماه ۲ میلیون مترمکعب آب در خود جای داده و سد «تنگوئیه» سیرجان در استان کرمان هم فقط ۳ میلیون مترمکعب آب دارد که نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۱۸ درصد کاهش یافته است.
نکته قابل توجه اینجاست که سدهای «شمیل» و «نیان» در استان هرمزگان همچنان خالی از آب هستند و هیچ ورودیای از بارشهای سال جاری نداشتهاند.
براساس آمارهای منتشرشده توسط دفتر اطلاعات و دادههای آب کشور، ورودی آب به سدهای کشور در آستانه ورود به دومینماه سال فصل زمستان یعنی بهمن کاهش ۵ درصدی را نسبت به مدت مشابه سال گذشته تجربه کرده است.
طبق این آمار از ابتدای سال آبی جاری تا پایان دیماه ۵ میلیارد و ۹۹۰ میلیون متر مکعب آب وارد سدها شده است و این موضوع درحالی است که طی سال گذشته این رقم حدود ۶ میلیارد و ۳۱۰ میلیون مترمکعب بود.
از ابتدای سال آبی جاری تا آخر دیماه هشت میلیارد و ۹۰ میلیون مترمکعب آب از سدها برای مصارف مختلف خارج شده است؛ در حالی که سال گذشته در همین بازه زمانی هفت میلیارد و ۷۲۰ میلیون مترمکعب آب از سدها برای مصارف خارج شده بود. از ابتدای سال آبی جاری حجم آب موجود در سدها ۲۲ میلیارد و ۴۶۰ میلیون مترمکعب شده درحالی که سال گذشته این عدد ۲۰ میلیارد و ۶۵۰ میلیون مترمکعب بوده است.
نکته قابل توجه اینجاست که محمدرضا کاویانپور، رئیس موسسه تحقیقات آب وزارت نیرو چند هفته گذشته اعلام کرده بود میزان پرشدگی سدهای کشور در مقایسه با متوسط تاریخی تفاوت چندانی ندارد و این به دلیل مدیریت کارآمد و مناسب درخصوص میزان خروجی از سدهای کشور است؛ در غیر این صورت اکنون در کشور با چالش بزرگی روبهرو میشدیم.
وضعیت نامطلوب آبی کشور
عباس علیآبادی، وزیر نیرو نیز ابتدای هفته از کمبود آب پشت سدها سخن گفت و اظهار کرد: سالهای گذشته کل آورد آبی کشور بیش از ۴۰۰ میلیارد مترمکعب بود که ۱۳۰ میلیارد آن روانآب میشد. اکنون وضعیت به گونهای شده که این میزان به کمتر از ۳۸۰ میلیارد مترمکعب رسیده است. اکنون حدود ۱۵۰ میلیارد مترمکعب بدهی به آبخوانها داریم و سالانه سه تا چهار میلیارد مترمکعب به این عدد اضافه میشود.
به گفته علیآبادی راهکار فعلی برای مدیریت منابع آب صرفهجویی است و باید به سمت روشهایی برویم که بهرهوری بیشتری ایجاد کند. باید به سمت روشهای جدید زندگی رفت که آب کمتری چه در بخش خانگی، چه کشاورزی و چه صنعت مصرف شود.
این مسئول اظهار کرد: ما در کشور پرآبی نیستیم و همین امر سبب شده وضعیت آبی مناسبی از نظر منابع آبی نداشته باشیم. برخورد با مشترکان بدمصرف آب به جد دنبال میشود؛ با ابزارسازیها و تدوین قوانین مناسب برخورد با مشترکان بهتر و جامعتر صورت خواهد گرفت. علیآبادی درباره ناترازی برق و راهکار وزارت نیرو برای رفع آن نیز گفت: مشکلات این وزارتخانه در حوزه آب بیش از برق است زیرا در مورد آب باید بدانیم چه میزان از آن سهم طبیعت است ولی برق را میتوانیم از روشهای تجدیدپذیر تامین کنیم. در این رابطه برنامههای مفصلی در وزارت نیرو در دست اقدام است و ۱۴ پروژه داریم که در برخی از آنها به پیشرفت قابل قبولی رسیدهایم و باید به کمک مردم به این پروژهها شتاب بیشتری بدهیم.
افت ۲۹درصدی ورودی سدها
به گفته فیروز قاسمزاده، سخنگوی صنعت آب کشور میزان بارندگی تجمعی در کشور از ابتدای سال آبی جاری تا پایان دیماه، نسبت به مدت مشابه سال گذشته با کاهشی معادل ۴۵ درصد روبهرو بوده است. بررسی رتبه بارشی در سری زمانی ۵۷ ساله نشانگر این است که کشور امسال در رتبه ۵۳ قرار دارد و به عبارت دیگر فقط ۴ سال از ۵۷ سال، شرایط بدتر نسبت به امسال داشتهاند. این مسئول ادامه داد: بر همین اساس، حجم ورودی آب به سدهای کشور از ابتدای سال آبی جاری (۱۴۰۳-۱۴۰۴) تا ۲۸ دیماه، معادل ۵/۸۵ میلیارد مترمکعب بوده است که نسبت به مدت مشابه سال گذشته با کاهش ۵ درصدی روبهرو شده است.
این میزان در مقایسه با میانگین ۵ ساله ۲۹ درصد کاهش را نشان میدهد. سخنگوی صنعت آب کشور از کاهش خروجی از سدها خبر داد و گفت: حجم خروجی آب از سدهای کشور از ابتدای سال آبی جاری تاکنون ۷/۹۰ میلیارد مترمکعب بوده است؛ این میزان نسبت به دوره ۵ ساله، کاهش ۹ درصدی داشته است. بر همین اساس، حجم موجود مخازن سدها با ۴۴ درصد پرشدگی معادل ۲۲/۵۱ میلیارد مترمکعب است که نسبت به سال گذشته ۹ درصد افزایش و نسبت به دوره ۵ ساله، یک درصد کاهش داشته است.
قاسمزاده وضعیت سدهای برخی استانها را حساس دانست و افزود: مجموع ۵ سد تهران تا ۲۸ دیماه، دارای پرشدگی ۱۷ درصدی بوده که نسبت به دوره ۵ ساله، ۲۱ درصد کاهش را نشان میدهد. سد زایندهرود نیز اکنون ۱۳درصد پرشدگی دارد که نسبت به دوره ۵ ساله با ۲۸ درصد کاهش مواجه است. سدهای استانهای دیگر از جمله خراسان رضوی، هرمزگان، زنجان، مرکزی و گلستان با کاهش چشمگیری در حجم مخزن و ورودی روبهرو هستند که ضرورت مدیریت مصرف را نشان میدهد.
تورم مواد غذایی
اساسیترین نوع کشاورزی در مناطق مرکزی و کویری، کشاورزی دیم است. در اصل دیمکاری یا کشت دیم نوعی کشاورزی مخصوص مناطق خشک است که در آن تنها بارشهای آسمانی تأمینکننده آب مورد نیاز کشتزار و زمین کشاورزی هستند.
حال کاهش بارشها در تمامی کشور، خصوصاً در مناطق مرکزی و کویری باعث شده که میزان تولید محصولات غذایی تا حدوی کاهش یابد و ادامهدار بودن این روند میتواند کاهش محصولات را تا پاییز سال دیگر در پی داشته باشد.
در اصل میزان بارش حدود ۳۴ درصد کاهش یافته است و از سوی دیگر تابستان گرم و خشک در انتظار کشور است. حال این مولفه در کنار یکدیگر میتواند میزان تولید محصولات کشاورزی را کاهش دهد که در معنای دیگر تورم مواد غذایی در میانمدت افزایش خواهد داشت.
از سوی دیگر در چنین شرایطی، کشاورزان بیشترین زیان را متحمل میشوند؛ چراکه زمینهای کشاورزی مشمول بیمه نیستند و به نوعی درآمد کشاورزان به کمترین حالت خود میرسد و در نهایت کشاورزان مجبور به مهاجرت میشوند که موضوع مهاجرت تاثیر بسزایی بر روی چرخه اقتصادی میگذارد.
وضعیت بحرانی آب در ایران
مهمترین علت کمبود آب در کشور را میتوان سوءمصرف و سوءمدیریت دانست و این دو مولفه باعث میشود با میزان هدررفت آب در کشور تا حدود زیادی افزایش یابد و با کمبود آب در پشت سدها مواجه شویم.
بررسیها نشان میدهد تابستان کمآبی در انتظار کشور است؛ اما باید توجه داشت که با مدیریت مصرف میتوان بدون قطعی آب از این بحران گذر کرد. براساس اعلام مدیرکل مدیریت مصرف آب و فاضلاب، در کشور ایران حدود ۱۵ درصد هدررفت فیزیکی و واقعی نشتی از شبکههای توزیع داریم، میزان آب بدون درآمد ۳۲ درصد است که کل این رقم ۳۲ درصد نشتی نیست، بخشی مصارف غیرمجاز و خطای کنتورها است. در تهران ۲۲ درصد آب بدون درآمد داریم و حدود ۱۰ تا ۱۱ درصد میزان هدررفت فیزیکی در شبکه آب است. حال با این شرایط آبی کشور و هدررفت بالای این انرژی ارزشمند، دولت باید هزینه بسیار بالایی برای جلوگیری از هدررفت آب داشته باشد.
رضا حاجکریمی، کارشناس آب در گفتوگو با «هممیهن» اظهار کرد: وضعیت آبی کشور بسیار نگرانکننده است. همانطور که وزیر نیز اشاره کردند، نظام حکمرانی آب ما نباید به گونهای باشد که با کمترین کاهش بارندگی، اینقدر آسیبپذیر و شکننده شود. در دنیا، مصرف آب از ذخایر تجدیدپذیر معمولاً تا ۴۰ درصد توصیه میشود، اما ما به ۹۳ درصد رسیدهایم.
این یعنی ناپایداری و آسیبپذیری شدید. کشورهایی که مصرفشان را در حد ۴۰ تا ۵۰ درصد نگه داشتهاند، در برابر کمآبی بسیار مقاومترند. ما با کوچکترین کاهش بارندگی، دچار مشکلاتی جدی میشویم. آخرین آمارها نشان میدهد که تا نهم بهمن، در استان تهران ۴۴ درصد و در استان هرمزگان ۸۶ درصد کاهش بارندگی نسبت به میانگین بلندمدت داشتهایم. وضعیت تقریباً در اکثر استانها مشابه است.
وی توضیح داد: تنها راهحل اساسی، کاهش مصرف آب است. ما سندها و برنامههای زیادی در این زمینه داریم، مانند سند امنیت غذایی که کاهش مصرف آب را هدف قرار داده است. باید از ۹۳ میلیارد مترمکعب به حدود ۶۱ میلیارد مترمکعب برسیم. بخش عمده این کاهش باید در بخش کشاورزی اتفاق بیفتد. ظرفیت آبی کشور حدود ۵۱ میلیارد مترمکعب است و ما باید همه فعالیتهایمان، بهویژه در کشاورزی را در این محدوده کنترل کنیم.
کاهش مصرف آب شهری هم مهم است، اما در مقایسه با کشاورزی قابل قیاس نیست. همچنین باید به مسئله پسماندها و تصفیه فاضلاب توجه کنیم. در حال حاضر، ما فاضلاب داریم، نه پسماند آب. آب را از منابع طبیعی برداشت میکنیم و باید پس از تصفیه، از فاضلاب هم استفاده کنیم. بهطور کلی، نگاه ما باید به سمت مدیریت تقاضا باشد، نه فقط عرضه.
حاجکریمی با اشاره به کاهش تولید محصولات کشاورزی گفت: قطعاً کاهش تولید محصولات کشاورزی امسال را شاهد خواهیم بود، بهخصوص در محصولاتی مانند گندم اما فکر نمیکنم این کاهش به تورم منجر شود. دولت همچنان گندم وارد خواهد کرد و ما اصلاً در بسیاری از محصولات به خودکفایی نرسیدهایم. مفهوم امنیت غذایی مهمتر از خودکفایی است. سند امنیت غذایی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شده، هدف آن حفظ منابع آبی و تأمین غذا است. ایجاد امنیت غذایی با کندن چاههای عمیق و برداشت آب از اعماق زمین، امنیت کاذب است. این نوع امنیت غذایی بسیار شکننده است.
وی در نهایت تاکید کرد: تمرکز اصلی باید بر مدیریت تقاضا و کاهش مصرف آب باشد، نهتنها بر افزایش عرضه. مسئله مدیریت مصرف مهمتر از مدیریت عرضه است. باید با برنامهریزی دقیق، به امنیت غذایی برسیم، بدون آنکه منابع آبی را تخریب کنیم.
بازار جدید آب در ایران
بحران آبی در کشور تمامی صنایع و حتی بازارهای مالی را درگیر خود کرده و باعث شده، حتی بازارهای سرمایهگذاری نیز از مسیرهای مختلف به دنبال راهکار حل این چالش باشند. بورس انرژی نیز در همین زمینه با ابزاری جدید به دنبال جلوگیری از هدررفت آب و افزایش بهرهوری آب است. مدیرعامل بورس انرژی عقیده دارد که آب میتواند در بورس قیمتگذاری و معامله شود.
حال اگر این قیمتگذاری انجام شود، آب میتواند با ارزشی بالاتر از ارزش کنونی خود معامله شود و به نوعی ارزشمندتر از گذشته شود که این موضوع میتواند در صرفهجویی آب نیز موثر باشد. به طور کلی ابزارهای جدید برای کنترل هدر رفت و صرفهجویی آب میتوانند موثر باشند. از سوی دیگر در شرایط کنونی بورس به عنوان یک بازار مولد با معرفی ابزاری جدید میتواند تا حدودی اعتماد سرمایهگذاران را نسبت به خود جلب کند.
علی نقوی، مدیرعامل بورس انرژی در گفتوگو با «هممیهن» اظهار کرد: کشور ما با چالش کمآبی جدی مواجه است و نیاز به راهکارهای نوآورانه برای مدیریت بهینه منابع آب داریم. در همین راستا، با همکاری شرکت مدیریت منابع آب ایران و وزارت نیرو، ایده راهاندازی بازار بهرهوری آب براساس ظرفیتهای صرفهجویی در مصرف آب مطرح شده است. این طرح با استقبال وزیر و مقامات وزارت نیرو نیز روبهرو شده است.
وی با اشاره به سازوکار این بازار گفت: در این طرح، سرمایهگذاری در پروژههایی که منجر به کاهش مصرف آب میشوند، مورد تشویق قرار میگیرد. به عنوان مثال، تعویض کولرهای آبی فرسوده، بهسازی خطوط انتقال آب، استفاده از روشهای آبیاری نوین و غیره، همگی میتوانند منجر به کاهش مصرف آب شوند. سرمایهگذارانی که در این پروژهها مشارکت میکنند، به ازای کاهش مصرف آبی که ایجاد میکنند، گواهی صرفهجویی دریافت خواهند کرد. این گواهیها در بازار عرضه شده و مصرفکنندگانی که بالاتر از الگوی مصرف آب، برداشت میکنند (بهویژه صنایع)، مکلف به خرید این گواهیها خواهند بود.
مدیرعامل بورس انرژی تشریح کرد: ما تجربه مشابه این بازار را در حوزههای گاز و برق داریم و به نظر میرسد این سازوکار قابلیت تعمیم به حوزه آب را نیز دارد، البته با در نظر گرفتن پیچیدگیهای فنی و ویژگیهای خاص منابع آب. این رویکرد میتواند به حفظ منابع آب کمک شایانی کند.
وی ادامه داد: در برنامه هفتم توسعه، بر ارزش اقتصادی آب و لزوم تشکیل بازار مبادله آب تأکید شده است. با توجه به افزایش روزافزون بهای آب در کشور، این بازار میتواند انگیزه مناسبی برای سرمایهگذاری در پروژههای صرفهجویی آب ایجاد کند.
نقوی اظهار کرد: در حال حاضر دولت برای اجرای پروژههایی مانند تعویض کولرهای آبی یا نصب کنتورهای دیجیتال با محدودیت منابع مالی روبهرو است. با این طرح، بخش خصوصی میتواند با سرمایهگذاری در این پروژهها، هم به کاهش مصرف آب کمک کند و هم از طریق فروش گواهیهای صرفهجویی، سود کسب کند. این یک بازی برد-برد برای همه ذینفعان است. بر اساس محاسباتی که روی برخی پروژهها انجام شده، بازدهی مناسبی نیز برای سرمایهگذاران پیشبینی میشود.
وی تشریح کرد: در حال حاضر، سازوکار دقیق این بازار در دست تدوین است و این کار به صورت مشترک بین بورس انرژی ایران و شرکت مدیریت منابع آب ایران در حال پیگیری است. امیدواریم پس از جمعبندی نهایی، بتوانیم جزئیات آن را به اطلاع عموم و رسانهها برسانیم.
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
خوزستان، با برخورداری از منابع طبیعی غنی همچون نفت، گاز و پتروشیمی، نقشی کلیدی در اقتصاد ایران ایفا میکند. درحالیکه این استان بهدلیل منابع انرژی و صنعتی خود سهم بزرگی در تولید ناخالص داخلی (GDP) کشور دارد، شاخص فلاکت آن بهدلیل مشکلات اجتماعی و اقتصادی قابلتوجه، همچنان بالا است.
در این مقاله به تحلیل وضعیت اقتصادی خوزستان و ارتباط آن با شاخص فلاکت میپردازیم و همچنین نقش حیاتی آموزش و تغییر سیاستهای کلان را در توسعه پایدار و کاهش فلاکت مورد بررسی قرار میدهیم.
زیرساختهای سیاسی توسعه پایدار
زیرساختهای سیاسی توسعه پایدار شامل چندین مؤلفه کلیدی هستند:
۱. حاکمیت قانون: وجود قوانین شفاف، پایدار و عادلانه که از حقوق شهروندان و سرمایهگذاران حمایت کند.
۲. ثبات سیاسی: کاهش تنشهای داخلی، جلوگیری از فساد و ایجاد محیطی قابلپیشبینی برای تصمیمگیریهای اقتصادی و اجتماعی.
۳. مشارکت مردمی: تقویت نهادهای دموکراتیک، مشارکت فعال جامعه مدنی و دسترسی آزاد به اطلاعات.
۴. حاکمیت کارآمد و پاسخگو: دولت باید شفاف، پاسخگو و توانمند باشد تا سیاستهای توسعهای را بهدرستی اجرا کند.
۵. عدم تمرکزگرایی: واگذاری اختیارات به سطوح محلی برای تصمیمگیری در حوزههای محیطزیست، اقتصاد و خدمات اجتماعی.
۶. روابط خارجی پایدار: دیپلماسی فعال برای جذب سرمایهگذاری خارجی و همکاریهای منطقهای.
در خوزستان، اجرای این زیرساختها میتواند به بهبود مدیریت منابع آب، کاهش نابرابریها و توسعه پایدار کمک
تولید ناخالص داخلی (GDP) استان خوزستان
خوزستان، با سهم قابلتوجهی از تولید ناخالص داخلی ایران، در سال ۱۳۹۹ حدود ۱۴.۸ درصد از GDP کشور را به خود اختصاص داده است. این استان بهدلیل دارا بودن منابع غنی نفت و گاز، صنایع پتروشیمی و کشاورزی، نقش مهمی در اقتصاد ملی ایفا میکند. بااینحال، این تولید بالای اقتصادی مستقیماً به رفاه عمومی مردم استان منتقل نمیشود. سهم اصلی درآمد از صنایع نفتی به بودجه ملی منتقل میشود و بر توسعه زیرساختهای محلی و اشتغالزایی در استان تأثیری ندارد.
رتبه فلاکت و چالشهای اجتماعی
شاخص فلاکت که ترکیبی از نرخ بیکاری و تورم است، نشاندهنده وضعیت معیشتی مردم استان است. با وجود تولید ناخالص داخلی بالا، استان خوزستان در ردههای بالای شاخص فلاکت قرار دارد. نرخ بیکاری در این استان حدود ۱۵ درصد و نرخ تورم بهطور متوسط بالاتر از میانگین کشوری است. این امر به افزایش نابرابریهای اقتصادی، کاهش قدرت خرید مردم و مشکلات اجتماعی دیگر منجر شده است.
وجود رابطه معکوس میان GDP بالا و شاخص فلاکت بالا در خوزستان، نشاندهنده توزیع ناعادلانه ثروت و مشکلات مدیریت منابع است. تولید ناخالص داخلی استان عمدتاً از صنایع نفت و گاز تأمین میشود که بیشتر به بودجه ملی منتقل میشود و کمتر به توسعه محلی و رفاه مردم اختصاص مییابد. علاوهبراین، فقدان زیرساختهای اجتماعی و آموزشی باعث شده است بسیاری از مردم استان از دسترسی به فرصتهای شغلی و رفاهی محروم باشند.
اهمیت آموزش در کاهش فلاکت و رشد اقتصادی
آموزش یکی از عوامل کلیدی در کاهش فلاکت اقتصادی و رشد پایدار است. در بسیاری از کشورها و استانها، توسعه آموزش و مهارتآموزی بهعنوان یکی از ارکان اصلی کاهش نرخ بیکاری و ارتقای سطح درآمد محسوب میشود. در خوزستان، آموزش میتواند با افزایش مهارتهای شغلی، به تقویت صنایع غیرنفتی، بهبود فرصتهای شغلی و تقویت اشتغالزایی پایدار کمک کند.
آموزش و مهارتمحوری: در خوزستان باید برنامههای آموزشی بهسمت مهارتمحوری حرکت کند تا جوانان بتوانند در صنایع غیرنفتی، کشاورزی پایدار و گردشگری مشغول به کار شوند. تقویت آموزشهای فنیوحرفهای به کاهش نرخ بیکاری و افزایش اشتغالزایی کمک خواهد کرد.
آموزش بهعنوان محرک توسعه اجتماعی: با ارتقای سطح تحصیلات و آگاهی اجتماعی، مردم استان میتوانند در فرایندهای اقتصادی و تصمیمگیریهای اجتماعی مشارکت بیشتری داشته باشند. این امر میتواند به کاهش فساد و مدیریت منابع بهشکل بهینه منجر شود.
نیاز به اصلاحات ساختاری برای توسعه پایدار
برای دستیابی به توسعه پایدار در خوزستان، نیاز به اصلاحات ساختاری و حکمرانی کارآمد است. این اصلاحات باید شامل موارد زیر باشد:
تمرکززدایی و تخصیص منابع به استان: درصد بیشتری از درآمدهای نفت و گاز استان باید در بودجه استانی سرمایهگذاری شود تا به پروژههای توسعهای، زیرساختهای اجتماعی و اشتغالزایی پرداخته شود.
حمایت از صنایع غیرنفتی: بخشهایی همچون کشاورزی پایدار، صنایع تبدیلی، و گردشگری باید تقویت شوند تا وابستگی به منابع طبیعی کاهش یابد و اشتغال پایدار ایجاد شود.
تقویت زیرساختهای اجتماعی: بهبود وضعیت بهداشت، آموزش و خدمات عمومی باید در اولویت قرار گیرد تا کیفیت زندگی مردم استان ارتقا یابد و نابرابریهای اجتماعی کاهش یابد.
پیشنهادات برای بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی
برای متوازن شدن رشد و توسعه پایدار در خوزستان، پیشنهادات زیر ضروری است:
افزایش مشارکت مردمی در تصمیمگیریها: ایجاد نهادهای مردمی و بخش خصوصی برای نظارت بر سیاستهای توسعهای و اقتصادی استان.
تقویت حکمرانی محلی: دادن اختیارات بیشتر به مدیریت استانی برای تصمیمگیریهای اقتصادی و اجتماعی، بهطوریکه تصمیمات نزدیک به نیازهای واقعی مردم اتخاذ شود.
سرمایهگذاری در زیرساختهای محیطزیستی: مقابله با بحران ریزگردها و مدیریت منابع آب بهعنوان یکی از بزرگترین چالشهای زیستمحیطی استان، از اهمیت بالایی برخوردار است.
نتیجهگیری
خوزستان با برخورداری از منابع طبیعی غنی، پتانسیل بالایی برای رشد اقتصادی و اشتغالزایی دارد، اما مدیریت نادرست منابع و توزیع نامناسب ثروت موجب شده است این استان در کنار تولید ناخالص داخلی بالا، با مشکلات اجتماعی و اقتصادی عمدهای مواجه باشد. بهمنظور دستیابی به توسعه پایدار و متوازن در خوزستان، ضروری است اصلاحات حکمرانی، تمرکز بر صنایع غیرنفتی، تقویت زیرساختهای اجتماعی و ارتقای سطح آموزش در اولویت قرار گیرد. این راهبردها نهتنها به بهبود وضعیت اقتصادی و کاهش فلاکت منجر خواهد شد، بلکه پایداری اجتماعی را نیز در استان تضمین میکند.
منبع: روزنامه پیام ما
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
متهمان غیرمنتظره قتل رازآلود دخترک هفت ساله اصفهانی با چه انگیزهای چنین بلایی بر سر دخترک آوردهاند؟
به گزارش شبکه شرق؛ سال گذشته خبر گم شدن ناگهانی دخترکی ۷ ساله به نام المیرا زارع معروف به «نازگل» اهل و ساکن روستای برسیان اصفهان در فضای مجازی منتشر شد. در حالی که مخاطبان فضای مجازی با دیدن عکس دختر کوچولوی گمشده منقلب شده بودند و با بازنشر این خبر سعی میکردند قدمی در راه پیدا شدن او بردارند؛ اینبار خبر کشف جسد سوخته او در حوالی محل زندگیاش شوک بزرگتری به اذهان عمومی وارد کرد.
و حالا سوال بزرگی که برای همه ایجاد شده بود، این بود:«عامل جنایت هولناک علیه نازگل چه کسانی هستند و با چه انگیزهای چنین بلایی بر سر دخترک آوردهاند؟» بالاخره صبح روز گذشته، پلیس اصفهان اعلام کرد که مادر و دایی نازگل به قتل او اعتراف کردهاند. و دست داشتن مادر نازگل در این جنایت شوک دیگری بود که باز هم به عمق جنایت افزود.
بعد از اینکه مادر و دایی نازگل به همدستی در قتل اعتراف کردند سراغ عموی نازگل رفتیم و او در گفتوگو با خبرنگار «هفتصبح» گفت: «صبح جمعه ۱۸ اسفند پارسال بود که با ما تماس گرفته و گفتند نازگل از صبح تا به حال گم شده است. نازگل خیلی کوچک بود که برادرم در حدود ۵۰ سالگی فوت کرد و از آن به بعد او، کنار مادرش در خانه پدربزرگش زندگی میکرد اما همیشه به او سر میزدیم و به خانهمان میآمد برای همین هم موضوع گم شدنش را به ما اطلاع دادند. ما هم هر جایی را که فکر میکردیم شاید نازگل آنجا باشد، گشتیم اما خبری از او نبود حتی داخل چاه و قناتها را بررسی کردیم.»
عموی نازگل در ادامه گفت:«در آن روزهای بیخبری از نازگل فکر کردن به مرگ او خیلی سخت بود و با خودمان میگفتیم شاید زنده است. برای همین هم پلیس با سگهای زندهیاب اقدام به جستوجو در حوالی محل زندگی پدربزرگش کردند و سرانجام بخشی از جسد سوخته او کشف شد اما نیمتنه پایین جسد پیدا نشد.»
در ابتدا فرضیه مظنونبودن چند تبعه افغان رقم خورد:«با توجه به اینکه فاصله محل کشف جسد با منزل پدربزرگ نازگل خیلی کم بود در همان ابتدا پدربزرگ او و دو داییاش دستگیر شدند اما چند وقت بعد دایی بزرگ نازگل آزاد شد. در همان وقت بود که دستداشتن اتباع افغان در قتل هم مطرح شد و دو کارگر بیگناه هم دستگیر شدند اما سرانجام با تحقیقات پلیسی مشخص شد که دایی کوچک نازگل با همدستی مادرش عاملان قتل دختر برادرم بودهاند.»
انگیزه یک مادر از جنایت علیه دختر خردسال خود چه میتواند باشد؟
این انگیزه در اعترافات ابتدایی مسائل مالی مطرح شده است اما خانواده پدری نازگل وقوع جنایت به خاطر ارث و میراث و موضوعات مالی را عجیب میدانند.عموی نازگل در این مورد گفت: «اردیبهشت سال ۹۵ بود که برادرم دچار بدندرد شد. او سابقه بیماری نداشت و بیماری ناشناختهاش همه ما را غافلگیر کرده بود. پزشکان میگفتند شاید ویروسی وارد بدن او شده و برایش آزمایش تجویز کردند اما قبل از اینکه جواب آزمایش حاضر شود برادرم فوت کرد و ماجرای مرگ او برای ما مشکوک است.»
عموی نازگل در ادامه گفت: «آن زمان نازگل خیلی کوچک بود و مادرش بعد از فوت برادرم با ما تماس گرفت و گفت که نمیتواند بچه را بزرگ کند. ما هم از او خواستیم تا چهلم برادرم صبر کند و بعد دوباره با ما تماس گرفت و ما به خانه پدربزرگ نازگل رفتیم تا بچه را نزد خودمان بیاوریم. اما نمیدانم چه شد که یک دفعه تصمیم آنها تغییر کرد و گفتند حالا که بچه بیپدر شده لااقل او را از مادرش دور نکنید. ما هم گفتیم این خواسته مادرش بوده و حالا اگر نظرش عوض شده از نظر ما اشکالی ندارد. برای همین قبول کردیم نازگل با مادرش زندگی کند.»
او ادامه داد: «برادرم حق پدری بر گردن ما داشت. بعد از فوت پدرمان اختیار اموال پدری در دست برادرم بود و او همه ما را به سرانجام رساند. برای همین هم بود که خودش دیر ازدواج کرد.» یکی دیگر از عموهای نازگل گفته بود که چند وقت قبل مادر نازگل با گلایه از تقسیم نشدن ارثیه نزد او آمده بود اما عموی دیگرش در ادامه گفتوگو با ما میگوید:«موضوع اختلاف بر سر ارثیه درگیری جدی و دنبالهداری نبود و چند وقت قبل بود که در حضور شورای روستا و پدربزرگ نازگل جلسهای گذاشتیم و قرار شد سهم ارث نازگل بعد از رسیدن به سن قانونی به او واگذار شود.
الان هم وقتی برای پیگیری موضوع و فهمیدن انگیزه اصلی متهمان مراجعه کردیم به ما گفتند که سمتی در پرونده نداریم و باید مادرمان پیگیر موضوع باشد.» پلیس اصفهان با تاکید بر محرمانه بودن اسرار پرونده تا به این لحظه در مورد اعترافات متهمان به خبرنگار ما گفت:«قتل توسط دایی صورت گرفته اما مادر هم در پنهان کردن راز جنایت دست داشته و به همین دلیل بازداشت است. »
منبع: هفت صبح
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
مهدی نصیری ساعتی پیش از بازداشتگاه نیروی انتظامی مشهد آزاد شد.
کانال تلگرامی مهدی نصیری، سردبیر پیشین روزنامه کیهان و فعال سیاسی خبر داد که او ساعتی پیش از بازداشتگاه نیروی انتظامی مشهد آزاد شده است.
نصیری روز گذشته در آرامگاه فردوسی مشهد بازداشت شده بود.
سرپرست فرمانداری مشهد در این خصوص گفته بود: شعار دادن و فیلمبرداری از گروهی در آرامگاه فردوسی دلیل بازداشت مهدی نصیری بوده است.
حسن حسینی اظهار داشت: فرد مذکور امروز (یکشنبه ۱۴ بهمن) در آرامگاه فردوسی به همراه چند نفر سیاسی در آرامگاه فردوسی حضور پیدا کرده و در جمعی سیاسی شروع به شعار دادن کرده است.
فرشته مزینانی همسر مهدی نصری نوشته است علت بازداشت او تهیه ویدیویی در آرامگاه فردوسی بود که در آن یک بار به خدمات رضا شاه به ایران اشاره شده بود.
روایت فرشته مزینانی، همسر مهدی نصیری از بازداشت او:
گزارش روز واقعه!
دستگیری مهدی نصیری در طوس!
امروز ۱۴ بهمن رفته بودیم طوس برای دیدار و زیارت فردوسی شاعر بزرگ احیاکننده زبان پارسی. من یک بار قبلتر هم آمده بودم ولی آقامهدی نوبت اولش بود. ابتدا بر سر قبر فردوسی بزرگ عرض ارادتی کرده و سپس بر مزار استاد آواز شجریان هم فاتحهای نثار کردیم و عکسی به یادگار گرفتیم.
پس از آن آقامهدی طبق روال همه سفرها تصمیم گرفت ویدیویی راجع به این دیدار پر کند. زاویه مناسبی انتخاب کردیم و ایستاد به صحبت کردن و از فردوسی گفتن. گفت این بنا در سال ۱۳۱۳ توسط رضا شاه بنیان نهاده شد و در سال ۱۳۴۳ دوباره احیا شد. فردوسی شاعر مسلمانی بود که بین فرهنگ ایران باستان و پس از اسلام پیوند زد. زبان فارسی موجب اتحاد تمام اقوام ایرانی بوده و در ایران آینده نیز با حفظ و ماندگاری دیگر زبانهای اقوام به عنوان رشته تسبیحی ایرانیان را به یکدیگر پیوند داده و ایرانی متحد و منسجم را رقم خواهد زد.
پس از پر کردن این ویدیو و گرفتن چند عکس یادگاری در حال خروج از محوطه بودیم که یکی از نگهبانان مجموعه به دنبالمان دوید و پرسید چه ساختید و چه گفتی؟! آقامهدی با همان جسارت همیشگی گفت ویدیویی پر کردم و از خدمات فردوسی گفتم و ... مامور همکارش را صدا کرد و ادامه بازجویی را به او سپرد. خواستار دیدن ویدئو شدند. آقامهدی گفت با حکم قضایی حاضرم نشانتان دهم. یکی از آنان کارتی بیرون آورد که نشان میداد ضابط قوه قضاییه است. پس از دیدن ویدیو که تنها یک بار در آن از خدمت رضاشاه در ساخت این بنا گفته بود (امری تاریخی و غیرقابل انکار که بر روی تابلوهای مجموعه نیز ثبت شده) قضیه بیخ پیدا کرد و آن دو مهدی را به ماموری سپرده، او را تحویل پاسگاه دادند.
نیم ساعتی بیرون پاسگاه انتظامی طوس در تاکسی به انتظار نشستم. ماموران حفاظت بیرون آمدند. از آنها پرسیدم آقای نصیری کجا هستند؟ گفتند ما خبری نداریم، از این پس در اختیار پاسگاه هستند! گفتم بگویید ما خوش خدمتی خودمان را کردیم و پاداشمان را گرفتیم!
به داخل پاسگاه رفتم و پرس و جو کردم. گفتند در بازداشتگاه است و منتظر جواب استعلام از قاضی! گفتم بازداشتگاه؟! به چه جرمی؟ جنایتی کرده؟ اغتشاشی نموده؟ مخل نظم و امنیت شده؟ جوابی نگرفتم و به بیرون هدایت شدم تا جواب از بالا بیاید!
بی خبری واقعا چیز سختی است! وای به حال آنها که روزها و هفته ها از حال عزیزانشان بی خبرند. دوباره به داخل رفتم. این بار از بازداشتگاه بیرونش آورده بودند. منتظر جواب از بالا بود. معلوم شد قرار است ماموران اطلاعات برای تحویلش بیایند. به انتظار نشستیم. این بار جداگانه. او در داخل و من بیرون. پس از مدتی دو مامور با دستبند آمدند. انگار برای دستگیری مجرمی واقعی آمده باشند!
به سفارش آقامهدی به هتل برگشتم و به انتظار خبر برادران اطلاعات و امنیت نشسته ام! آیا قبل از اینکه وقت بلیط برگشت ما به سرآید خبری خواهد شد؟ نمی دانم! فعلا متوسل شده ام به امام غریبی که خود در بند حاکم روزگارش مجبور به صبوری بود!
فرشته مزینانی
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
علی خامنهای، رهبر رژیم ولایی در جمع شرکتکنندگان در مسابقات قرآن گفت: «اگر به شما میگفتند که قرار است غزه به دشمنان گردنکلفت خود یعنی نیروی نظامی آمریکا پیروز شود، باور نمیکردید.» او افزود: «به اذن خدا بود که غزه بر اسرائیل و آمریکا پیروز شد.» او همچنین گفت «ایران امروز، ایران ۴۰ سال قبل نیست و در همه جهت رشد کرده. در جهت قرآنی و معنوی پیشرفت کردیم و در جهت مادی هم پیشرفت زیاد داشتهایم.».
این سخنان رهبر رژیم ولایی و اصرار بر پیروزی در منطقه خاورمیانه و اصرار بر تکرار شعار “پیروزی” یادآور راهبرد “فرار به جلو” و ادامه مسیری است که تاکنون پیموده است. بررسی این پرسش که چرا رهبر رژیم ولایی حتی با مشاهده شواهد روشن شکست همهجانبه، حاضر به پذیرش آن نمیشود، حائز اهمیت است. البته نباید فراموش کرد که برخی دیگر از جریانهای سیاسی ایران نیز کم یا بیش از همین رویه پیروی می کنند و علیرغم شکستهای پی در پی، خود را همیشه پیروز میدان میدانند. چنین رویکردی مغایر توسعه فرهنگ سیاسی ایران است.
نظریه تعهد فزاینده (Escalation of Commitment Theory)
نظریههای آکادمیک در عرصه علوم اجتماعی و سیاسی ابزارهایی نظری برای توضیح و تحلیل رفتارهای فردی و جمعی هستند. «نظریه تعهد فزاینده» نیز یکی از همین نظریههاست که به پژوهشگران کمک میکند تا برخی رفتارهای پیچیده را که در شرایط گوناگونی رخ میدهند را توضیح دهند.
بهطور خاص این نظریه یکی از چارچوبهای نظری مهم در روانشناسی تصمیمگیری (Psychology of Decision Making) و مدیریت است که به بررسی این پرسش میپردازد که چرا افراد یا سازمانها اعم از سازمانهای سیاسی یا اقتصادی حتی در مواجهه با شواهد واضح شکست، حاضر به پذیرش آن نمی شوند و اصطلاحا “فرار به جلو” را بر گزینه های دیگر ترجیح میدهند.
«نظریه تعهد فزاینده» در دهههای اخیر به طور گستردهای در عرصه های گوناگونی، از جمله مدیریت، اقتصاد، و علوم سیاسی مورد استفاده قرار گرفته است. نظریه تعهد فزاینده را میتوان در “رفتار فرار به جلو” رهبران خودکامه و برای مثال علی خامنهای در مواجهه با شکستهای راهبردی اخیر در منطقه خاورمیانه یا در عرصه های گوناگون دیگری، مانند اقتصاد، سیاست خارجی و امنیت داخلی، مشاهده کرد.
دلایل “فرار به جلو” از منظر «تئوری تعهد فزاینده» عبارتند از:
عناصر کلیدی نظریه و ارتباط با رفتار خامنهای
۱. هزینههای غرقشده (Sunk Costs) و ادامه مسیر شکست و فرار به جلو
توضیح نظریه: افراد، احزاب، سازمانها و حکومتها بهجای ارزیابی عقلانی و انتقادی از راهبرد خود، اغلب به دلیل هزینههایی که قبلاً صرف یک تصمیم کردهاند، به آن ادامه میدهند تا شاید فرجی پیدا شود چه به گمان آنها از این ستون به آن ستون فرج است و حادثه ای میتواند صحنه نمایش را تغییر دهد و راه فراری را برای آنها فراهم کند. چنین راهبردی طی بیش از چهار دهه در رژیمی اجرایی شده است و علیرغم بن بست حاکمیت ولایی قادر نیست راهبرد خود را به نقد کشیده و دگرگون کند.
مصداق در رفتار خامنهای: سیاست صدور تنش منطقه ایی و حمایت از گروههای نیابتی: علیرغم تحریم های شدید اقتصادی و تحریمها، خامنهای همچنان به تأمین مالی حزبالله، حوثیها، حشدالشعبی و دیگر گروههای نیابتی ادامه میدهد، زیرا هزینههای غرقشده در این پروژهها را توجیهکننده ادامه مسیر میداند.
برنامه هستهای: حتی پس از تحریمهای شدید و پیامدهای اقتصادی، خامنهای حاضر نیست بهطور کامل از برنامه غنیسازی اورانیوم عقبنشینی کند.
۲. توجیه شخصی و گفتمانی برای اجتناب از پذیرش شکست
توضیح نظریه: افراد و احزاب که در موقعیتهای قدرت قرار دارند، تمایل دارند که شکست را با فرافکنی ناشی از عوامل بیرونی، تنگناهای جزئی، موقتی یا تاکتیکی بدانند و نه از تصمیمگیری راهبردی و ناکارآمدی تصمیماتات خودشان.
مصداق در رفتار خامنهای: خامنه ای همواره تنگناهایی اقتصادی را به دشمن خارجی (آمریکا، غرب، یا عوامل داخلی خیانتکار) نسبت میدهد تا مسئولیت ناکامی را نپذیرد. حال آنکه تنگناهایی اقتصادی ایران محصول ناکارآمدی حاکمیت ولایی، فساد ساختاری و تنش داخلی و خارجی حاکمیت است.
در سیاست خارجی، نیز حاکمیت شکستهای دیپلماتیک خود را مانند انزوای رژیم ولایی در منطقه و شکست در احیای برجام را به دشمنی آمریکا نسبت داده و نه به راهبرد ناکارآمد خود.
۳. هویت، پرستیژ و ترس از تضعیف مشروعیت(Identity, Prestige, and Fear of Legitimacy Erosion)
توضیح نظریه: احزاب و یا رهبران اقتدارگرا، بهویژه کسانی که مشروعیت خود را بر قدرتنمایی و گفتمان مذهبی استوار کردهاند، حاضر نیستند شکست را بپذیرند، زیرا پذیرش شکست، به معنای شکست گفتمان یا ایدئولوژی آنها است و مشروعیت آنها را فرومیپاشد.
مصداق در رفتار خامنهای: اگر خامنهای به شکست در سوریه، غزه یمن یا عراق اعتراف کند، مشروعیت گفتمان “محور مقاومت” فرو میریزد.
عقبنشینی از سیاستهای سرکوب داخلی، مانند مقابله با اعتراضات، میتواند نشانه ضعف تلقی شود و مشروعیت نظام ولایی را تهدید کند.
۴. فیلتر شناختی و حلقههای بازخورد بسته (Cognitive Filter and Closed Feedback Loops)
توضیح نظریه: رهبران خودکامه در سیستمهای بسته، اطلاعات را از طریق یک فیلتر دریافت میکنند که باعث میشود شکستهای واقعی را نبینند یا نادیده بگیرند.
مصداق در رفتار خامنهای: مشاوران او از جمله سپاه پاسداران و رسانههای حکومتی، اطلاعاتی سانسورشده و جانبدارانه ارائه میدهند که باعث میشود او واقعیت بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و دیپلماتیک را کاملا درک نکند.
خامنهای تصمیمهای کلیدی را بر اساس این دادههای فیلترشده اتخاذ میکند و در نتیجه همچنان به استراتژیهای ناکارآمد متعهد میماند.
۵.امید به بهبود وضعیت در آینده
رهبری ولایی امیدوار است که با ادامهی حمایت از متحدان خود، بتواند وضعیت را در آینده بهبود بخشد و شکست گذشته را در زیر پیروزیهای موهوم آینده پنهان نموده به فراموشی بسپرد. این امید ممکن است بر اساس تجربیات گذشته (مانند موفقیتهای مقطعی برخی از نیروهای نیابتی) یا اعتقاد به تغییر شرایط منطقهای باشد. این رویکرد بر این انگاره استوار است که “کسی از پیروز سؤال نمیپرسد!”.
نظریه تعهد فزاینده توضیح میدهد که افراد، احزاب یا سازمانها ممکن است به دلیل امید به بهبود وضعیت در آینده، به راهبرد فعلی خود ادامه دهند.
جمعبندی
رفتار خامنهای در برابر شکستهای راهبردی بهخوبی با «نظریه تعهد فزاینده» قابل توضیح است. او به دلیل هزینههای غرقشده، پرستیژ شخصی، توجیه گفتمان ولایی و حلقههای بسته اطلاعاتی، حاضر نیست مسیر خود را تغییر دهد، حتی زمانی که شواهد شکست کاملاً آشکار هستند. این سیاستورزی بر اساس توجیه شکست بهجای تغییر راهبرد و اصلاح مسیر، یکی از دلایل عمیق تداوم بحرانهای داخلی و بینالمللی و مانعی برای توسعه پایدار ایران است.
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
نویسندگان:
- تئودور بونزل، مدیرعامل و رئیس مشاوره ژئوپلیتیک لازارد
- سینا تامکینز، استراتژیست ژئوپلیتیک در لازارد
ترجمه: شریفزاده / آزاد
چند روز پس از انتخاب مجدد دونالد ترامپ در نوامبر گذشته، رهبران اروپایی گرد هم آمدند و امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، از اروپا خواست تا در مواجهه با محیط بینالمللی خصمانهتر، قدرتمندتر شود. او هشدار داد: «ما تمایل داریم ژئوپلیتیک خود را به ایالات متحده واگذار کنیم، مدل رشد خود را به مشتریان چینی بسپاریم و نوآوری فناوری را به شرکتهای غولآسای آمریکایی. برای من، این موضوع ساده است. دنیا از گیاهخواران و گوشتخواران تشکیل شده است. اگر تصمیم بگیریم گیاهخوار بمانیم، گوشتخواران پیروز خواهند شد و ما صرفاً بازاری برای آنها خواهیم بود.»
این سخنان علاوه بر آنکه برای رسانهها جذاب بود، چالشهای بزرگی را که اروپا در مواجهه با یک ایالات متحده جسورتر تحت رهبری ترامپ با آن روبهروست، برجسته کرد. مکرون تنها یکی از صداهای یک قاره تقسیمشده است و در داخل فرانسه نیز، با توجه به موج پوپولیستی که سیاست اروپا را دگرگون کرده، در موقعیتی ضعیف قرار دارد. سخنان او به نوعی بر رکود اقتصادی اروپا نیز دلالت داشت، رکودی که تحت تأثیر شوک انرژی ناشی از تهاجم روسیه به اوکراین و همچنین کاهش رشد اقتصادی چین—سومین بازار صادراتی اتحادیه اروپا پس از ایالات متحده و بریتانیا—وخیمتر شده است. بنابراین، حرکت اروپا به سوی استقلال بیشتر، امری دشوار به نظر میرسد.
سرنوشت اروپا، احتمالاً یکی از جذابترین تحولات ژئوپلیتیکی در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ خواهد بود، زیرا پیامدهای این وضعیت بسیار گسترده است. تصمیمات اروپا در واکنش به رویکرد معاملاتی ترامپ میتواند مسیر بلندمدت این قاره و همچنین سلامت اتحاد فرا آتلانتیک — که ستون فقرات جهان غرب است — را تعیین کند.
در چهار سال آینده، واشنگتن این بنیانها را به چالش خواهد کشید. میتوان انتظار تهدید به اعمال تعرفههای سنگین، سیاست ایجاد تفرقه در اروپا از طریق انتخاب کشورهای موردعلاقه، و زیر سؤال بردن تعهد ایالات متحده نهتنها به اوکراین بلکه به امنیت کل اروپا را داشت. علاوه بر این، مسائل تحریکآمیز دیگری نیز مطرح خواهد شد، از جمله حمایت ترامپ و متحدانش از جناح راست افراطی اروپا (مانند حمایت ایلان ماسک از حزب آلترناتیو برای آلمان)، و کاهش اولویت مقابله با تغییرات اقلیمی.
با این حال، اروپا منفعل نخواهد ماند. بروکسل آماده است تا در برخی موارد سازش کرده و در برخی دیگر مذاکره کند — و در صورتی که شرایط به وخامت بگراید، با شدت تلافی کند. بسته به میزان فشاری که کاخ سفید اعمال میکند، اروپا احتمالاً یکی از این سه مسیر را در پیش خواهد گرفت:
۱. همکاری و همسویی بیشتر با ایالات متحده
۲. تفرقه و فلج سیاسی
۳. استقلال استراتژیک، تلاش برای افزایش رقابتپذیری، تقویت توانمندیهای ژئوپلیتیکی و نظامی، و کاهش وابستگی به آمریکا
مسیر اول از دید واشنگتن ایدهآلترین گزینه است و ممکن است در کوتاهمدت، بهویژه اگر اروپا بتواند از اعمال تعرفههای ترامپ اجتناب کند، کمترین اختلال اقتصادی را به همراه داشته باشد. (برآوردها نشان میدهند که تعرفه ۱۰ درصدی آمریکا میتواند تا ۱ درصد از رشد تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا را کاهش دهد.) اما در بلندمدت، استقلال استراتژیک میتواند بهترین نتیجه را برای اروپا، ایالات متحده و جهان رقم بزند. یک اروپای ثروتمندتر و کارآمدتر—حتی اگر اولویتهای مستقل خود را دنبال کند—میتواند غرب را تقویت کند، چرا که منافع و پیوندهای اساسی بین دو سوی آتلانتیک همچنان پابرجا خواهد ماند.
دوره ترامپ متفاوت از دوره اول؟
در دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ، بسیاری در اروپا او را یک انحراف موقتی از جریان اصلی سیاست آمریکا میدانستند. این قاره اگرچه از برخی تحولات آسیب دید، اما بهطور کلی توانست از پیامدهای فاجعهبار در امان بماند. اتحادیه اروپا توانست از اعمال تعرفههای مخرب آمریکا، از جمله تعرفههای برنامهریزیشده بر بخش مهم خودروسازی، جلوگیری کند. ترامپ اگرچه بارها تهدید به خروج از ناتو کرد، اما در نهایت در این پیمان باقی ماند و حتی موفق شد هزینههای دفاعی کشورهای عضو ناتو را بهطور متوسط ۰.۲۷ درصد از تولید ناخالص داخلی افزایش دهد.
با این حال، دلایل محکمی وجود دارد که نشان میدهد دور دوم ترامپ تفاوت اساسی خواهد داشت. او مشاوران وفادارتری منصوب کرده و دستورکار “اول آمریکا” را با جاهطلبی بیشتری دنبال خواهد کرد.
از تجارت شروع کنیم: برخلاف دوره اول، ترامپ این بار وعده تعرفههای ۱۰ درصدی جهانی و ۶۰ درصدی بر واردات چین را داده است که بسیار فراتر از اقدامات دوره قبلی است. در دوره اول، میانگین تعرفههای مؤثر آمریکا تنها از ۱.۵ درصد به حدود ۳ درصد افزایش یافت، اما اکنون سیاست تجاری او سطح جدیدی از سختگیری را هدف قرار داده است. ایالات متحده پس از چین، دومین کسری تجاری بزرگ خود را با اتحادیه اروپا دارد (بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار)، که باعث شده است اروپا در خط مقدم سیاستهای تجاری ترامپ قرار گیرد.
ترامپ همچنین به فقدان توازن تجاری عادلانه با اروپا اشاره کرده است، بهعنوان مثال در بخش خودرو، جایی که تعرفههای اتحادیه اروپا بر واردات آمریکا ۱۰ درصد است، در حالی که تعرفههای آمریکا تنها ۲.۵ درصد است. او اخیراً در مصاحبهای اروپا را یک «ضرر مضاعف» توصیف کرد که هم در تجارت از آمریکا سوءاستفاده میکند و هم به آن برای دفاع متکی است. این هفته، ترامپ بار دیگر از کسری تجاری با اروپا انتقاد کرد و آن را «بسیار، بسیار بد برای ما» خواند.
مواردی وجود دارد که واشنگتن ممکن است از همین ابتدا اقدام کند: بازگرداندن تعرفههای فولاد و آلومینیوم بر اروپا که توسط جو بایدن، رئیسجمهور سابق، متوقف شده بود، و همچنین تعرفههای ترامپ در سال ۲۰۱۹ بر ۷.۵ میلیارد دلار کالاهای مصرفی اروپایی به عنوان بخشی از اختلاف پیچیدهی بوئینگ و ایرباس. این بار احتمال بیشتری وجود دارد که ترامپ تعرفههایی بر خودروهای اروپایی اعلام کند. و او قبلاً نیز تهدید کرده است که در صورت عدم خرید بیشتر گاز طبیعی مایع و نفت ایالات متحده توسط اروپا، تعرفه اعمال خواهد کرد.
تقریباً بلافاصله پس از بازگشت به دفتر، ترامپ یک دستور اجرایی با عنوان «سیاست تجاری اول آمریکا» امضا کرد که مجموعهای گسترده از تحقیقات در مورد شرکای تجاری جهانی را تا اول آوریل آغاز کرد، که نشان میدهد اساساً هیچ چیز از میز مذاکره خارج نیست.
در حوزه دفاعی کاخ سفید همان مطالبه دوره پیش را تکرار خواهد کرد: اروپا باید هزینه بیشتری پرداخت کند. ترامپ این بار هدف هزینههای دفاعی را ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی تعیین کرده است، در حالی که هدف قبلی ۲ درصد بود (که اکنون بیش از ۷۰ درصد اعضای ناتو به آن رسیدهاند). اما تفاوت مهم این بار، فشار جدید ترامپ برای افزایش سهم اروپا در تأمین کمکهای نظامی به اوکراین است. در مورد چین نیز، ترامپ اروپا را تحت فشار قرار خواهد داد تا محدودیتهای بیشتری بر تجارت، فناوری و سرمایهگذاری با پکن اعمال کند.
واکنش اروپا چگونه خواهد بود؟
روشن است که اروپا در حال تدوین تدابیر و اصول اولیهای برای واکنش به ترامپ است. اتحادیه اروپا تلاش خواهد کرد که وحدت خود را حفظ کرده و مذاکرات را در سطح این اتحادیه دنبال کند. اگر واشنگتن تعرفههایی بر صنایع راهبردی، مانند خودروسازی، اعمال کند، انتظار میرود که اروپا نیز به سرعت واکنش نشان داده و بر کالاهای حساس سیاسی ایالات متحده تعرفههایی وضع کند. با این حال، اتحادیه اروپا آماده است که در حوزههای دفاعی، انرژی و تجاری مشوقهایی نیز ارائه دهد.
اروپا نیز در موقعیتی بسیار متفاوت نسبت به سال ۲۰۱۶ قرار دارد. استراتژی صنعتی سنتی این قاره، که بر استفاده از گاز ارزان روسیه و صادرات به چین متکی بود، از هم فروپاشیده است. علاوه بر این، همانطور که در گزارش رقابتپذیری اتحادیه اروپا در سپتامبر گذشته — که توسط ماریو دراگی، رئیس سابق بانک مرکزی اروپا، تهیه شد — به تفصیل آمده است، فقدان سرمایهگذاری کافی خصوصی و دولتی، نبود یکپارچگی در بازار و بخش مالی، و مقررات دستوپاگیر، رشد بهرهوری را کاهش داده و مزیتهای رقابتی اروپا را به نفع ایالات متحده و چین از بین برده است. این دو قدرت اقتصادی در هشت سال گذشته به سرعت پیشرفت کردهاند. اکنون تولید ناخالص داخلی آمریکا به ۲۸ تریلیون دلار رسیده که ۹ تریلیون دلار بیشتر از اتحادیه اروپاست؛ در حالی که در سال ۲۰۱۱ تقریباً با اروپا برابر بود.
بسیاری از تحولات بستگی به اقدامات اولیه ترامپ دارد. اما در مجموع، واکنش اروپا احتمالاً به سه مسیر کلی تقسیم خواهد شد که هر یک پیامدهای عمیقی برای محیط ژئوپلیتیکی خواهند داشت.
۱. مسیر مذاکره و سازش، جلوگیری از تقابل شدید با ترامپ
اتحادیه اروپا احتمالاً مذاکرات را بهعنوان یکی از اولین اقدامات خود در دستور کار قرار خواهد داد. «کارگروه ترامپ» در کمیسیون اروپا از هماکنون در حال آمادهسازی بستهای برای مصالحه است که احتمالاً شامل موارد زیر خواهد بود:
- همسویی بیشتر با ایالات متحده در برابر چین، از جمله کنترلهای صادرات و محدودیتهای سرمایهگذاری
- افزایش خرید گاز طبیعی مایع (LNG) از آمریکا
- امتیازاتی در اختلافات تجاری بر سر تعرفههای فولاد و آلومینیوم
- اعمال معافیتهایی برای واردات آمریکا در چارچوب سازوکار تعدیل کربن مرزی اتحادیه اروپا
- افزایش هزینههای دفاعی، از جمله تأمین تسلیحات برای اوکراین
بیشتر کشورهای عضو ناتو در حال حاضر معتقدند که هزینههای دفاعی حداقل باید به ۳ درصد از تولید ناخالص داخلی برسد، که این مسئله میتواند به توافق با ترامپ کمک کند.
در این سناریو، ترامپ تا حدودی راضی شده و توجهش به مسائل دیگر معطوف میشود. ممکن است اروپا با برخی تعرفههای هدفمند مواجه شود، اما از تحریمهای تجاری گسترده و فلجکننده در امان بماند. همچنین یک رابطه کاری در خصوص کمک به اوکراین حفظ خواهد شد، و ایالات متحده، هرچند با اکراه، همچنان بخشی از معماری امنیتی اروپا باقی خواهد ماند.
اگر تمرکز واشنگتن بهجای اروپا، بر فشار تجاری بر چین باشد، اتحادیه اروپا حتی ممکن است از طریق انحراف تجاری (Trade Diversion) سود ببرد، زیرا صادرات اروپایی برای مصرفکنندگان آمریکایی جذابتر خواهد شد.
اما این مسیر مصالحه بدون همگرایی ایدئولوژیک بیشتر با ترامپ ممکن نخواهد بود. اولویتهای اتحادیه اروپا در زمینه تغییرات اقلیمی و فناوری — از جمله اجرای قوانین خدمات دیجیتال و بازارهای دیجیتال علیه شرکتهای بزرگ فناوری آمریکا مانند متا و ایکس (توییتر سابق متعلق به ایلان ماسک) — باید به حاشیه رانده شوند تا از ایجاد تنش جلوگیری شود.
در چنین شرایطی، رهبران راستگرای اروپا به خط مقدم خواهند آمد. بازیگران کلیدی در این سناریو شامل جورجیا ملونی (ایتالیا)، آندژی دودا (لهستان) و ویکتور اوربان (مجارستان) خواهند بود که اتحادیه اروپا را بهطور محسوسی به سمت ترامپ سوق میدهند.
نتیجه نهایی، اروپایی خواهد بود که از نظر سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک بیشتر به ایالات متحده وابسته است — در واقع، اروپایی که در قالب ترامپ شکل گرفته است. رشد اقتصادی اتحادیه اروپا در محدوده ۱-۲ درصد باقی خواهد ماند، زیرا واشنگتن از تشدید فشارهای اقتصادی جلوگیری میکند، اما اصلاحات ساختاری برای بهبود رقابتپذیری و یکپارچگی بازار اروپا به تعویق خواهد افتاد. در نهایت، اتحاد فراآتلانتیک تقویت خواهد شد، اما به شکلی متفاوت از گذشته.
۲. مسیر تفرقه و فلج سیاسی اروپا
یک سناریوی جایگزین این است که اروپا در برابر قلدریهای واشنگتن واکنش نشان دهد و کمیسیون اروپا و کشورهای تأثیرگذاری مانند فرانسه و آلمان به دنبال حفظ اولویتهای اقتصادی، فناوری و تجاری خود باشند. در مقابل، برخی کشورهای دیگر ممکن است از رویکرد ترامپ پیروی کرده و با او همسو شوند.
در این شرایط، کشورهای عضو اتحادیه اروپا به جای دنبال کردن راهبردی مشترک، بر منافع ملی خود تمرکز خواهند کرد و مذاکرات دوجانبه با ایالات متحده را جایگزین سیاستهای جمعی اتحادیه خواهند کرد. در این میان، دودا، ملونی و اوربان ارتباطات قویتری با واشنگتن خواهند داشت و احتمالاً معافیتهایی از تحریمهای تجاری ترامپ دریافت خواهند کرد. نمونهای از این تعاملات را میتوان در مذاکرات ۱.۶ میلیارد دلاری ایتالیا با اسپیسایکس، همزمان با حضور ملونی در اقامتگاه مار-ئه-لاگوی ترامپ، مشاهده کرد — و این احتمالاً تنها آغاز چنین توافقاتی خواهد بود.
ترامپ در این سناریو دست برتر را خواهد داشت. واشنگتن برای افزایش نفوذ خود، ترجیح خواهد داد که با کشورهای اروپایی بهصورت دوجانبه مذاکره کند.
نتیجه این روند، فلج شدن اتحادیه اروپا در سطح کلان خواهد بود، زیرا رهبران راستگرا و اختلافات داخلی، مانع از اقدامات هماهنگ در زمینه اصلاحات اقتصادی، کمک به اوکراین و تحریمهای روسیه خواهند شد.
این تفرقه به نفع پوتین خواهد بود. روسیه از دیرباز بر روی اختلافات داخلی غرب بهعنوان یک راهبرد حساب کرده است. کرملین حتی ممکن است میزان بیتفاوتی آمریکا نسبت به اروپا را آزمایش کرده و اقدامات جسورانهتری در اروپا، یا تحرکات ماجراجویانهای در بالکان و کشورهای حوزه بالتیک انجام دهد.
چین نیز از این تفرقه سود خواهد برد. پکن بهدنبال معاملات اقتصادی دوجانبه با کشورهای متمایل به خود خواهد بود و در این میان، اتحادیه اروپا از اجرای تدابیر ضددامپینگ و کاهش وابستگی به چین باز خواهد ماند.
در نهایت، اروپا در چنین وضعیتی مسیر استراتژیک خود را از دست خواهد داد و جایگاهش در معادلات جهانی کمرنگتر خواهد شد. کشورهایی که هدف تعرفههای ترامپ قرار گرفتهاند، با چالشهای اقتصادی بیشتری مواجه خواهند شد.
۳.مسیر «خودمختاری راهبردی» اروپا
گزینه نهایی این است که اروپا، تحت فشار و در گوشهای گرفتار شده، نوعی شوکدرمانی برای خودمختاری راهبردی را آغاز کند. این گزاره که «اروپا در بحران ساخته میشود» کلیشهای تکراری است، اما شواهد تاریخی آن را تأیید میکنند. این مسئله در همهگیری کرونا، برگزیت، و تهاجم روسیه به اوکراین مشهود بود — و ممکن است این بار نیز تکرار شود. اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، بارها نشان داده که میتواند از فرصتهای ناشی از بحران برای پیشبرد روند یکپارچگی اتحادیه استفاده کند.
در چنین سناریویی، کمیسیون اروپا، با بهرهگیری از مومنتوم سیاسی، اصلاحات گستردهای را برای تطبیق مدل اقتصادی اتحادیه اروپا با نیازهای قرن ۲۱ اجرا خواهد کرد. این اصلاحات میتوانند شامل:
- تسهیل ایجاد شرکتهای بزرگ اروپایی که قادر به رقابت با غولهای آمریکایی و چینی باشند
- توقف موقتی برخی مقررات سختگیرانه که باعث خروج استارتاپهای موفق اروپایی (یونیکورنها) به خارج از قاره میشود
- یکپارچهسازی بازارهای مالی اروپا با تنظیم مقررات و نظارت هماهنگ، که به شرکتهای اروپایی امکان دسترسی به منابع مالی بیشتر را بدهد
فون در لاین هفته گذشته در نشست داووس، نخستین گام را در این مسیر برداشت و اعلام کرد که اتحادیه اروپا قصد دارد یک اتحادیه پسانداز و سرمایهگذاری اروپایی تأسیس کند تا ۳۵ تریلیون دلار پسانداز خانوارهای اروپایی را بهتر به سمت سرمایهگذاری در کسبوکارها هدایت کند. او همچنین ایجاد یک مجموعه واحد از قوانین شرکتی به نام “رژیم ۲۸م” را راهاندازی کرد که شرکتها میتوانند به آن بپیوندند، به جای اینکه خود را با ۲۷ چارچوب ملی مختلف تطبیق دهند.
دفاع، ستون فقرات خودمختاری راهبردی اروپا
خودمختاری راهبردی اروپا بدون تقویت ظرفیت دفاعی آن امکانپذیر نیست. در این راستا، کمیسیون اروپا میتواند:
- یک آژانس مرکزی خرید تسلیحات در چارچوب آژانس دفاعی اروپا ایجاد کند
- اصولی برای حمایت از تولیدات نظامی اروپایی («خرید اروپایی») وضع کند تا وابستگی به تسلیحات آمریکایی کاهش یابد
- مکانیزمهای جدید تأمین مالی مشترک راهاندازی کند، مانند استقراض مشترک برای جذب سرمایهگذاریهای سالانه ۸۸۰ میلیارد دلاری در زمینههای دفاعی و فناوری (همانطور که در گزارش ماریو دراگی توصیه شده بود)
علاوه بر این، اتحادیه اروپا میتواند یک ابزار امنیت اقتصادی جدید تدوین کند که شامل:
- کنترلهای صادراتی مشترک برای جلوگیری از خروج فناوریهای حساس
- سازوکارهای نظارتی برای سرمایهگذاریهای خارجی بهمنظور کاهش نفوذ چین در صنایع کلیدی
موتور فرانسه-آلمان نیز ممکن است به زودی دوباره به کار بیفتد. انتخاب ترامپ به بسیاری از استدلالهای امانوئل مکرون در مورد استقلال استراتژیک اعتبار بخشیده است، و فریدریش مرتز، رهبر اتحاد دموکرات مسیحی آلمان — که نامزد در انتخابات فوریه آلمان است — به شدت رویکرد آنگلا مرکل نسبت به روسیه را رد میکند و قصد دارد به عنوان یک نیروی مستقل عمل کند. رهبری جدید در برلین همچنین ممکن است مقررات بحثبرانگیز ترمز بدهی را تغییر دهد، که انعطافپذیری مالی برای افزایش هزینهها در دفاع، کربنزدایی و فناوری پیشرفته ایجاد میکند.
در مورد چین، اتحادیه اروپا ممکن است مسیر استراتژیک خاص خود را در پیش بگیرد. اتحادیه اروپا میتواند، همانطور که در گزارش دراگی پیشبینی شده است، از یک جعبه ابزار دیپلماسی اقتصادی ارتقا یافته برای جلوگیری از دامپینگ چین و کاهش وابستگیها در فناوری و دارو استفاده کند، در حالی که اهداف سبز مانند پنلهای خورشیدی را در اولویت قرار میدهد، به خرید کالاهای ارزانتر چینی ادامه میدهد و فرصتهای سرمایهگذاری که در اروپا ایجاد شغل میکنند را مجاز میداند.
چالشهای مسیر خودمختاری اروپا
شایان ذکر است که این سناریو نیز پرخطر است. یک اروپای متحدتر و قاطعتر به احتمال بیشتری با ترامپ درگیر خواهد شد، که ممکن است در کوتاهمدت به تعرفههای بالاتری منجر شود که رشد اقتصادی را کاهش میدهد. محدودیتهای تعرفهای واشنگتن علیه چین به طور همزمان این چالشها را با سیل کالاهای ارزان چینی به بازارهای اروپا تشدید خواهد کرد. و هر گونه تردید در مورد حمایت نظامی ایالات متحده قبل از اینکه اروپاییها فرصت ایجاد قابلیتهای دفاعی خود را داشته باشند، ممکن است اروپا را آسیبپذیر کند و مسکو را جسورتر سازد.
اگر چه این اقدامات در کوتاهمدت اختلالزا هستند، اما در بلندمدت، اروپا میتواند از این بحران برای تقویت پایههای اقتصادی و امنیتی خود استفاده کند. در واقع، این مسیری است که به نفع آمریکا نیز خواهد بود — صرفنظر از اینکه چه کسی در کاخ سفید باشد — زیرا همسویی ساختاری میان دو سوی آتلانتیک همچنان پابرجا خواهد ماند.
هیچ یک از این مسیرها از پیش تعیینشده نیستند و تا حدی سادهسازی شدهاند. در ماههای پیشرو، هر سه نسخه از آینده اروپا را خواهیم دید که با هم رقابت میکنند و گاهی به طور همزمان اتفاق میافتند. با این حال، با گذشت زمان، احتمالاً یکی پیروز خواهد شد. در شرایط آسیبپذیری اقتصادی و نارضایتی فزاینده پوپولیستی، انتخابهایی که اروپا اکنون انجام میدهد، حیاتی خواهند بود: چهار سال دیگر از رانش سیاسی و اقتصادی ممکن است قاره را به سمت بیاهمیتی ژئوپلیتیکی سوق دهد.
آنچه در خطر است پیش از هر چیز رفاه و پتانسیل اروپاست. با اصلاحات اقتصادی بیشتر، یکپارچهسازی بازار و سرمایهگذاری، اروپا این پتانسیل را دارد که مسیر رشد ضعیف و بهرهوری خود را به سمت بالا تغییر دهد. با یکپارچهسازی دفاعی معنادار و استفاده موثرتر از ابزار دیپلماسی اقتصادی، اتحادیه اروپا این پتانسیل واقعی را دارد که به یک بازیگر قدرتمند ژئوپلیتیکی تبدیل شود.
همچنین قدرت اتحاد فراآتلانتیکی نیز در خطر است. در جهانی که بهطور فزایندهای قطبی شده، همسویی نظامی و سیاسی بین اروپا و آمریکا برای مهار روسیه تجدیدطلب حیاتی است. واشنگتن و بروکسل با عمل مشترک به جای موازیکاری، قدرت بسیار بیشتری برای مقابله با تغییرات اقلیمی و تقویت آسیبپذیریهای اقتصادی دارند.
علاوه بر این، هماهنگی ترانسآتلانتیک قدرت اقتصادی غرب را تقویت میکند – چه در تحریمها، چه در زمینه کنترل صادرات، چه در سیاستهای صنعتی – و بنابراین به طور بالقوه در رقابت با چین بر سر برتری اقتصادی در قرن بیست و یکم تعیینکننده است. از نظر شاخصهای اقتصادی؛ ایالات متحده (با ۲۷ درصد) و اتحادیه اروپا (با ۱۷ درصد) روی هم حدود ۴۵ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را تشکیل میدهند، در حالی که سهم چین حدود ۱۵ درصد است. اما اروپا و آمریکا به صورت جداگانه، در موقعیت برابرتری نسبت به چین قرار دارند.
در مقابل، یک اروپای قویتر اما مستقلتر ممکن است بهترین راه برای تقویت این اتحاد باشد. واشنگتن نمیتواند همزمان دو خواسته متضاد داشته باشد: اروپایی که هم قوی باشد و هم کاملاً تابع واشنگتن! اروپای توانمندتر ناگزیر اولویتهای خود را پیگیری خواهد کرد، در حالی که اروپای ضعیف و مطیع، احتمالاً توانایی کمتری در داخل و صحنه جهانی خواهد داشت.
همگرایی اساسی منافع در پرداختن به تجاوز روسیه، رقابت چین و چالشهای جهانی، انسجام بلوک غرب را حفظ خواهد کرد. در درازمدت، یک اروپای توانمند و شکوفا به نفع واشنگتن نیز خواهد بود و همانطور که دین آچسون، وزیر خارجه اسبق آمریکا، گفته بود: «بدون ارادهای مشترک، اروپا همان چیزی خواهد بود که ناپلئون در مورد ایتالیا میگفت: یک نام جغرافیایی، نه یک قدرت سیاسی.»
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
رئیس دولت موقت سوریه برای اولین بار به خارج از کشور سفر کرده و به عربستان سعودی رفته است.
این اولین سفر رسمی شرعا به خارج از کشور از زمان به دست گرفتن قدرت پس از رهبری کمپین شورشی که بشار اسد را در دسامبر سرنگون کرد، خواهد بود.
تلویزیون دولتی عربستان سعودی با افتخار اعلام کرد که اولین سفر الشرع، به ریاض انجام شده است.
اسعد الشیبانی، وزیر خارجه دولت موقت سوریه، احمد الشرع را در این سفر همراهی میکند. این دو نفر با یک هواپیمای سعودی سفر کردند.
پرچم جدید سهستاره و سهرنگ سوریه در کنار پرچم عربستان سعودی در فرودگاه به اهتزاز درآمده بود. الشرع قرار است در این سفر با محمد بن سلمان، ولیعهد و حاکم واقعی عربستان سعودی، دیدار کند.
احمد الشرع، یک اسلامگرا که زمانی وابسته به القاعده بود، از زمان سرنگونی اسد، رئیسجمهور سابق سوریه، تلاش کرده از حمایت رهبران عرب و غربی برخوردار شود.
وزیر خارجه عربستان سعودی در ۲۴ ژانویه از دمشق بازدید کرد و گفت که عربستان سعودی در حال مذاکره با اروپا و ایالات متحده برای کمک به رفع تحریمهای اقتصادی اعمال شده علیه سوریه است؛ تحریمهایی که اقتصاد این کشور را نابود کرده است.
عربستان سعودی یکی از کشورهای عربی بود که پس از تبدیل اعتراضات بهار عربی سوریه در سال ۲۰۱۱ به یک سرکوب خونین، به گروههای شورشی مخالف رژیم اسد کمک مالی میکرد. با این حال، گروههای مورد حمایت عربستان با مقاومت اسد، که از سوی ایران و روسیه پشتیبانی میشد، مواجه شدند و جنگ به بنبست رسید.
این وضعیت با حمله برقآسای دسامبر ۲۰۲۴ گروه “هیئت تحریر الشام” (HTS) به رهبری الشرع تغییر کرد. این گروه زمانی با القاعده مرتبط بود، اما بعداً از پیوندهای گذشته خود فاصله گرفت.
از آن زمان، الشرع و هیئت تحریر الشام به دقت تصویر عمومی خود را مدیریت کردهاند. رئیس دولت موقت سوریه ظاهری نظامی به رنگ زیتونی شبیه به ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، را ترجیح میداد اما حالا از کتوشلوار و کراوات استفاده میکند. در دولت موقت الشرع زنان به نقشهای مهمی منصوب شدهاند و او تلاش کرده است ارتباط با جوامع مسیحی و شیعه علوی سوریه را حفظ کند.
این اقدامات شامل حفظ فاصله با ایران و روسیه نیز میشود. ایران هنوز سفارت خود را در دمشق، که یک مکان کلیدی در اجرای عملیاتهایش از طریق محور مقاومت خودخوانده شامل سوریه اسد، حزبالله لبنان و دیگر شرکا بود، بازگشایی نکرده است. روسیه نیز مایل است دسترسی به پایگاههای هوایی و دریایی خود در سوریه را حفظ کند. روسیه همچنین رئیس جمهور سرنگونشده سوریه را پناه داده است.
به نظر میرسد این اقدامات با هدف اطمینانبخشی به غرب و تلاش برای لغو تحریمهای فلجکننده علیه سوریه انجام شده است. بازسازی این کشور پس از بیش از یک دهه جنگ، احتمالاً صدها میلیارد دلار هزینه خواهد داشت. به این هزینهها باید نیازهای میلیونها نفر از مردم سوریه را نیز اضافه کرد که همچنان در فقر به سر میبرند.
وزیر خارجه عربستان سعودی، شاهزاده فیصل بن فرحان، در ژانویه از دمشق بازدید کرد و گفت که ریاض “به طور فعال در حال گفتوگو برای لغو تحریمها علیه سوریه” است. برخلاف متحدان کلیدی الشرع در ترکیه و قطر، عربستان سعودی در سال ۲۰۲۳ همراه با بیشتر جهان عرب، روابط خود با اسد را از سر گرفت. لغو تحریمها میتواند نقش مهمی در تحکیم روابط آنها ایفا کند.
در همین حال، دولت موقت سوریه همچنان با چالشهایی از سوی گروه دولت اسلامی (داعش) و دیگر شبهنظامیان در این کشور مواجه است. روز شنبه، یک بمبگذاری ماشینی در شهر منبج در استان حلب سوریه چهار غیرنظامی را کشت و ۹ نفر را زخمی کرد.
شهر منبج در شمال سوریه در ماه دسامبر از کنترل نیروهای مسلح کرد خارج شد و در اختیار ارتش ملی سوریه قرار گرفت که از سوی ترکیه حمایت میشوند.
منابع: گاردین، رویترز
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
وقتی مردم معترض با حکومتی تا بن استخوان مسلح و مجهز روبهرو هستند، حکومتی که به بند میکشد، شکنجه و ترور میکند، میکشد و هرگز از سرکوب خشونتبار مخالفانش دست نمیکشد؛ وقتی مردم با چنین حکومتی روبهرو هستند آیا حق دارند عوامل قتل و اعدام و سرکوب خود را -اگر دستشان برسد- بکشند؟ آیا چنین شیوهای مسیر جامعه تحت سرکوب را به سوی آزادی باز خواهد کرد؟ در برابر جمهوری اسلامی، حکومت سرکوبگری که دستش به خون معترضان ومخالفان سیاسی خود آلوده است آیا جامعه باید سلاح انتقام را صیقل دهد یا به انتظار روز برگزاری دادگاههای عادلانه احتمالی، صبر وخویشتنداری کند؟
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
فرارو: ماجرای مذاکره ایران و آمریکا، بیش از هر زمان دیگری زیر ضرب است. از یک سو منتقدان مذاکره معتقدند هر نوع مذاکره با ایالات متحده از پیش محکوم به شکست است و از سوی دیگر موافقان مذاکره معتقدند در شرایط فعلی کشور برای گشایشهای اقتصادی نیاز به مذاکره داریم.
به گزارش فرارو، واکنشهای مثبت و منفی نسبت به مذاکره، عمدتا حاصل ۲ دیدگاه سیاسی در کشور است که یک سمت آن را اصلاح طلبان و حامیان دولت چهاردهم و سمت دیگر را جبهه پایداری، اصولگرایان تندرو و ائمه جمعه تشکیل میدهند. در ادامه به مرور برخی از واکنشهای اخیر در حوزه مذاکرات از هر ۲ طیف میپردازیم:
نگرانهای داخلی مراقب باشند که با اسرائیل در یک جبهه قرار نگیرند
فیاض زاهد و محمد مهاجری، فعالان سیاسی، در یادداشتی مشترک با استناد به سخنان اخیر رهبری در خصوص مذاکره، اینگونه استنباط کردهاند که تندروها دوست داشتند موضع رهبری درباره مذاکره، چیز دیگری باشد. آنها در بخشی از یادداشت خود نوشتهاند: ««قابل پیشبینی بود که رهبر معظم انقلاب درباره تعامل ایران و غرب در یک سخنرانی، راهبرد نظام را شفاف کنند. دلواپسان و تندروهای داخلی - به مثابه عمّال کاسبان تحریم - امیدوار بودند که ایشان به گونهای سخن بگویند که موضع آنها تقویت شود، اما بیان زیرکانه رهبری که از یک طرف به لزوم هوشیاری در برابر خصومت و خباثت آمریکا میپرداخت و از جانب دیگر بهکارگیری لفظ “معامله” که به وضوح راهگشا بود، آب سردی بر پیکر افراطیون به حساب میآید.»
محمدمهدی شهریاری، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، درباره اینکه باتوجه به شرایط موجود منطقه چقدر نیاز است ما در داخل کشور انسجام داشته باشیم تا دچار چالش نشویم گفت: «بزرگترین مشکل ما عدم انسجام داخلی است، اگر یک روزی به این نتیجه برسیم که برای حفظ مصالح کشور مذاکرات لازم است چه اشکالی دارد مذاکره کنیم؟ کسانی هستند که به دنبال منافع گروهی و سیاسی خودشان هستند و ایران و یکپارچگی آن برایشان مهم نیست حتما باید به رفتار و عملکرد این گروه شک داشته باشیم.»
محمد بهرامی، نایب رئیس کمیسیون انرژی مجلس، با تاکید بر لزوم مذاکره مثبت با رویکرد برد - برد گفته است: «در موضوع برجام دیدیم که مذاکره منهای آمریکا نتیجهای ندارد یعنی با اروپاییها به نتیجه نرسیدیم لذا این بار باید محور اصلی مذاکرات، آمریکا باشد و تعهدات لازم را از خودشان بگیریم نه از دیگران؛ زیرا دیگران نشان دادند که به وقت لزوم هیچ قدرت و ضمانتی برای اجرای مذاکرات و عمل به توافقات ندارند. این بار مذاکره باید به صورت مستقیم و بدون واسطه با آمریکا انجام شود تا تعهدات و ضمانتهای لازم را از این کشور بگیریم.»
حسن بهشتی پور، کارشناس ارشد سیاست خارجی و تحلیلگر مسائل بین الملل، به فرارو گفته است: «نفس مذاکره کردن، اساسا بر مبنای ضرورت دیپلماسی است. بدون آب نمیتوان شنا کرد. بدون مذاکره نیز، کارها پیش نمیرود. مخالفان مذاکره، میخواهند درب دیپلماسی را ببندند، آنها میگویند ما نتیجه نمیگیریم. اما حقیقت این است که هزار ساعت مذاکره بی نتیجه، بهتر از یک ساعت جنگ است. مگر قرار است همه مذاکرات به نتیجه برسد؟ قرار نیست هر مذاکرهای باید به پذیرفته شدن از سوی طرف مقابل منتهی شود و هر چه ما میگوییم باید از سوی طرف مقابل، محقق شود، اصلا امکان پذیر نیست. این موضوع که فکر کنیم هرچه طرف مقابل بگوید را قرار است چشم بسته بپذیریم نیز از آن داستانهایی است که مخالفان مذاکره اختراع کردهاند.»
علی مطهری، نمایندهی سابق مردم تهران در مجلس، با اشاره به گزارش یک نشریه اسرائیلی در توییتی نوشت: «نشریه اسرائیلی جروز الم پست نوشت که «اسرائیل باید آماده مذاکرات سریع ایران و آمریکا باشد. این مذاکرات به این دلیل مهم است که ترامپ معتقد به حل مناقشه هستهای با ایران از طریق مذاکره است تا جنگ.» اسرائیل نگران است. نگرانهای داخلی مراقب باشند که با اسرائیل در یک جبهه قرار نگیرند.»
روزنامه جمهوری اسلامی به عنوان یکی از حامیان و مدافعان اصلی مذاکره در گزارشی که در تاریخ ۱۳ بهمن ماه منتشر شده به سه رویکرد اصلی در این باره اشاره کرده و نوشته است: ۱- رویکرد تهدید و منع مطلق: به گمان این گروه تقابل ایران و آمریکا بعد ازانقلات اسلامی از نوع تناقض و ذاتی است و وجود یکی دیگری را نفی میکند.۲- رویکرد فرصت و واگرائیدر این دیدگاه گرچه انقلاب اسلامی بارویکرد ضد آمریکائی و استعماری شروع و به پیروزی رسید ولی بنای بنیانگذار انقلاب و رهبران، مبارزه دائمی و مستمر با آمریکا و هم پیمانان آنان نبوده است. ۳- رویکرد فرصت و عملگرایی: در این رویکرد شما میتوانید با حفظ هویت و منافع ملی از فرصتهای بوجود آمده در روابط بینالملل استفاده کنید بدون اینکه نیازمند درگیری سخت وهدررفت فرصتها و منابع باشید.
بر طبل مذاکره بیحاصل با شیطان نکوبید!
سیداحمد خاتمی، عضو مجلس خبرگان رهبری و امامجمعه موقت تهران، در خطبه های نماز جمعه۱۲ بهمن گفت: «مقاومت درسی برای همه است. حتی برای ما که تحت فشار از سوی آمریکای جنایتکار برای سازش و مذاکره هستیم. تا بدانیم فقط مقاومت جواب میدهد و لاغیر. رژیم صهیونیستی ۱۵ماه مداوم غزه را کوبید، الان هم مدام نقض آتشبس میکنند، اما مقاومت مردم غزه جانانه بود و پیوسته از خدا و دین دم زدند و در نهایت مقاومت پیروز شد. بیش از ۷۰سال است که فلسطین اشغال شده است، در این مدت از مذاکرات آبی گرم نشد، اما از انتفاضه و مقاومت آبها گرم شد و نشان داد پیروزی مردم فلسطین از راه مقاومت است.»
محمدباقر محمدیلائینی، امامجمعه ساری، مذاکره را مسیری به سمت شیطان دانست و گفت: «دشمنان میخواهند ما از انقلاب دست بکشیم و فشارها و تحریمها برای همین است. البته از درون عدهای خائن هستند که چوب لای چرخ میگذارند، عدهای ساده و عدهای ناکارآمد هستند و البته مسئولان کارآمد، سالم و مطمئن هم داریم. همه اینها دست به دست هم میدهند تا ما به پای میز مذاکره برسیم. مذاکرات با شیطان بهمعنای تسلیم شیطان شدن است شیطان میخواهد ما را از گذشته پرافتخارترین ناامید و پشیمان کند.»
سیداحمدرضا شاهرخی، امامجمعه خرمآباد، نیز به نقش شیطان در مذاکره ایران و آمریکا اشاره کرد و گفت: «برخی از افراد برای مذاکره با شیطان بزرگ سخنانی میگویند که گویا عهد و پیمانشکنی غارتگران و متجاوزان را فراموش کردهاند.»
سید مهدی قریشی، امام جمعه ارومیه، با تأکید بر لزوم حفظ اهداف انقلاب اسلامی گفت: «هرگونه مذاکره از روی ذلت و وابستگی به دشمنان موجب عقوبت الهی خواهد بود. در ایام دهه فجر، امیدواریم ادامهدهنده راه شهدای انقلاب باشیم و اهداف انقلاب اسلامی را فراموش نکنیم.»
سیدمحمدمهدی حسینی همدانی، امام جمعه کرج،به عنوان یکی از مخالفان سرسخت مذاکره و از همفکران آیت الله علم الهدی گفته است: «مسئولین عزیز محاسبات دشمن را تغییر دهند و روی مقاومت مردم بیشتر حساب کنند و مقابل آمریکا بایستند. امروز آن چیزی که جواب میدهد مقاومت است نه سازش.»
سیدعبدالنبی موسویفرد، امامجمعه اهواز، گفته است: «اتکا به اقتصاد داخلی بزرگترین ظرفیت برای دولت است و مذاکره جامع با آمریکا به معنای پذیرش خواستههای غیرمشروع آنها است. آمریکا به دنبال برچیده شدن نظام جمهوری اسلامی و مهار قدرت ایران است درحالیکه ایران خواستار عدم دخالت آمریکا در منطقه و امور داخلی کشور است. حقبهجانب ایران است. خواستههای آمریکا مانند توقف برنامه هستهای، محدودیت قدرت نظامی و قطع نفوذ ایران در منطقه، وجاهت قانونی ندارند. آنهایی که سر خود را زیر برف کردهاند باید بدانند که این وضعیتها میتواند برای ایران نیز رخ دهد.» موسویفرد در حالی از محدودیتها میگوید که هنوز هیچ مذاکرهای با آمریکا نشده و هر دو طرف به جایی نرسیدهاند که شرط و شروط بگذارند.»
سیدمحمدمهدی حسینیهمدانی، امامجمعه کرج نیز گفت: «متاسفانه کسانی که حامی مذاکره هستند قبلاً کشور را دچار خسارت و دولت را هم دولت عبرت کردند. مردم، چون در شرایط سخت اقتصادی هستند و به اندازه تلاشی که میکنند سفره آنها پر نمیشود؛ حامیان مذاکره گفتمانسازی میکنند و مردم را خیلی ظریف در دوگانه قرار میدهند و بعد برای مذاکره دائم خبرسازی و القا میکنند که همه مشکلات با مذاکره حل میشود.»
روزنامه کیهان، روز ۱۳ بهمن ماه از دو زاویه به مذاکره و تلاش دولت برای مذاکره حمله کرده است. این روزنامه در بخش اخبار ویژه نوشته است: «غربگرا پس از چند ماه خبرسازی جعلی درباره مذاکره و التماس مذاکره اعتراف کردند که ترامپ نسبت به آنها بیمحلی و بیاعتنایی میکند. این ضمنا اعتراف به دروغ بودن اخبار جعلی مثل دیدار ایلان ماسک با نماینده ایران در سازمان ملل است.»
کیهان در این مطلب به گزارشها و مصاحبههایی از «شرق» و «آرمان» استناد کرده است. همچنین کیهان در ستون کیهان و خوانندگان نوشت: «آمریکا به دلیل پیامهای ضعفی که از دولتمردان ما در رابطه با موضوع مذاکره دریافت کرده به صورت برنامهریزی شده مطالبه مذاکره جامع بر سر مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار خود قرار داده است. این به معنی بازگشت به نقطه آغاز مذاکرات در ۲۰ سال پیش خواهد بود. در حالی که ما راه زیادی جلو آمدهایم و امروزمان را قویتر از دیروز ساختهایم تا زیر بار ظلم نرویم و از خطوط قرمز عزت، استقلال، منافع ملی و قدرت دفاعی خودمان کوتاه نیاییم.»
روزنامه جوان طی روزهای اخیر مدام با محوریت مذاکره و در نقد آن مطالبی را منتشر کرده است برای مثال، یادداشتی به قلم سید عبدالله متوسلیان با این تیتر در روزنامه جوان منتشر شده است: «مذاکره با دولت فعلی آمریکا سم مضاعف است» همچنین روزنامه جوان، روز ۱۳ بهمن ماه با تیتر «مذاکره با امپریالیسم ناشناخته!»، نوشته است: «اگر بخواهیم با آمریکا مذاکره کنیم، فقط ادعای دولتها که ما آمریکا را خوب میشناسیم، کافی نیست. هرچند در گذشته ثابت شد که این ادعا صادق هم نبوده است. یک مذاکره موفق مذاکرهای است که ماهیت امپریالیستی آمریکا در آن برای جامعه تفهیم شده باشد. مسئله شناخت مردم بهویژه جوانان از آمریکا مهمتر از شناخت دولتمردان است.» در گزارشی دیگر از روزنامه جوان نیز ادعا شده که ترامپ میخواهد ایران را مانند گرینلند بخرد یا مثل کانادا به یکی از ایالتهای خودش تبدیل کند
ابوالفضل ظهره وند، نماینده مردم تهران و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، خوشبینی به مذاکرات آینده را دور از ذهن و عمل توصیف و خاطر نشان کرد: «این امیدواری را باید از منظر دولت پزشکیان و ظریف دید، که هرگز ختم به خیر نخواهد شد. همراهی دولت چهاردهم با ایالات متحده میتواند به معنای پایان رویکردهای ایران در منطقه باشد. از جنبه منفی اقتصادی، با اجرای FATF محدودیتهای قانونی برای ایران شکل میگیرد، یعنی امکان دور زدن تحریمها عملاً ممکن نخواهد بود و انتقال ارز نیز صورت نخواهد گرفت.»
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
مرکز پژوهشهای اتاق ایران گزارشی با عنوان «کلانروند انرژی و پیامدهای آن برای ایران» به موضوع «گذار انرژی» از انرژیهای فسیلی به انرژیهای تجدیدپذیر در دنیا و ایران پرداخته و میگوید: سیاستگذاری انرژی کشور باید از دام نسبتسازی با کشورهای دیگر و رقیبسازی از همسایگان رها شده و در سطوح مختلف دانشگاهی، بوروکراتیک، بخش خصوصی و دیپلماتیک، صرفا با نگاه به درون و بر مبنای به اولویتها و ضرورتهای داخلی، به ترسیم سناریوهای دقیق، انضمامی و واقعگرایانه در حوزه انرژی اقدام کند.
این گزارش با طرح این سوال که «گذار انرژی در ایران چه پیامدهایی برای بخش انرژی ایران به همراه داشته است، دارد یا خواهد داشت؟» مینویسد: پیش از طرح و پاسخ به این پرسش، ضرورت دارد که ابتدا دو مساله مورد بررسی قرار بگیرد؛ نخست اینکه نسبت شاخصهای انرژی ایران با گذار انرژی در جهان به چه ترتیبی است؟ دوم، نظام سیاستگذاری کشور در این حوزه چه سیاستها و برنامههایی را برای آینده کشور ترسیم کرده است؟
به گفته این گزارش، به دلیل سلطه مطلق سوختهای فسیلی در تولید برق، کل انتشار دیاکسیدکربن سالانه در بخش برق ۱۸۷ درصد (۱۱۹ میلیون تن) افزایش یافته است.
بنابراین این گزارش عنوان میکند که در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر با وجود ضرورتهایی که هم به واسطه الزامات توسعه پایدار و هم به سبب کاهش فشار بر منابع هیدروکربنی، پیش روی کشور قرار دارد، شاهد شکلگیری و افزایش شکاف میان ایران و کشورهای منطقه هستیم. این شکاف بیش از اینکه ناشی از فقدان برنامه بهرهگیری از منابع تجدیدپذیر یا درک تصمیمگیرندگان از ضرورت توسعه این انرژیها در کشور باشد، ناشی از ابهامات جدی در توان تحقق این برنامهها است که به نظر میرسد یکی از مهمترین موانع آن تداوم تحریمهای امریکا علیه کلیت اقتصاد ایران باشد.
اگرچه برنامههایی برای افزایش ۱۰ گیگاواتی تولید برق از منابع تجدیدپذیر بین سالهای ۲۰۲۵-۲۰۲۲ وجود دارد، اما وضعیت فعلی اقتصاد ایران، تحقق این برنامهها را با ابهامهای جدی روبه رو کرده است.
گروهی از گزارشگران ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در گزارشی با اشاره به وضعیت آلودگی هوا و تلفات انسانی ناشی از آن در ایران، تحریمهای امریکا را بزرگترین مانع توسعه انرژیهای پاک در ایران دانستهاند. مطابق این گزارش، تحریمها شرکتهای انرژی خارجی را وادار کرده است که پروژههای ساخت نیروگاههای خورشیدی بزرگ در ایران را - در مقیاسی که شرکتهای داخلی قادر به انجام آن نیستند- کنار بگذارند.
تحریمها همچنین مانع مشارکت دانشمندان ایرانی در پروژههای تحقیقاتی مشترک محیط زیستی در خارج از کشور میشود و از دسترسی ایرانیان به پایگاههای اطلاعاتی آنلاین و دورههای آموزشی در مورد مسائل زیست محیطی و پایداری جلوگیری میکند؛ به عبارت دیگر تحریمهای ایالات متحده با سلب حق آموزش و بهرهمندی از پیشرفت علمی مانع پیشرفت در حوزههای مربوط به محیط زیست در ایران میشود. این در حالی است که مجمع عمومی ملل متحد در ژوئیه ۲۰۲۲ قطعنامهای را به تصویب رساند که حق بشر برای برخورداری از محیط زیست پاک، سالم و پایدار را به رسمیت میشناخت؛ قطعنامهای که با حمایت امریکاییها نیز همراه بود.
سوخت فسیلی حرف اول را میزند
نگاهی کلی به شاخصهای انرژی در ایران در سال ۲۰۲۲ نشان میدهد که سهم سوختهای فسیلی در تولید برق ایران حدود ۹۴ درصد بود که در این میان ۷۹ درصد آن از گاز، ۱۵ درصد آن از سایر سوختهای فسیلی و ۰.۲ درصد آن از زغالسنگ تولید شده است. سهم برقآبی در سبد تولید برق ایران برابر با ۴.۵ درصد سهم برق هستهای برابر با یک درصد بوده است. در همین سال سهم انرژی حاصل از باد و خورشید در تولید برق مورد نیاز کشور تنها ۰.۵ درصد بوده است. در سال، ۲۰۲۲ بخش تولید برق ایران با اختصاص ۱.۵ درصد از کل انتشار دیاکسیدکربن جهان به خود، در جایگاه دهم شاخص ضریب انتشار کربن جهان قرار گرفته است.
علاوه بر سهم پایین منابع پاک، سطح تکنولوژیک و فرسودگی زیرساختهای تولید انرژی در این وضعیت سهم داشته است؛ بهطوری که بر اساس آمارهای سال ۲۰۲۲ ضریب انتشار در بخش تولید برق ایران برابر با ۴۹۴ گرم دیاکسیدکربن به ازای هر کیلووات ساعت یعنی ۵۸ گرم بالاتر از میانگین جهانی بوده است.
تقاضای سرانه سالانه برق در ایران برابر ۴.۲ مگاوات ساعت ارزیابی شده است که بالاتر از میانگین جهانی معادل ۳.۶ مگاوات ساعت است. همچنین سرانه انتشار گازهای گلخانهای -یعنی ۲.۱ تن دیاکسیدکربن- در ایران بیش از ۳۱ درصد بالاتر از میانگین جهانی بوده است. در سال ۲۰۲۲ تقاضای برق در ایران به میزان ۴.۴ درصد افزایش یافته که ۲.۶ درصد بالاتر از افزایش تقاضای جهانی بوده است، هرچند این افزایش تفاوت چندانی با میانگین رشد تقاضای ایران در دوره ۲۰۲۱-۲۰۱۰ ندارد.
به دلیل وابستگی شدید به سوختهای فسیلی و افزایش تقاضا، انتشار دی اکسیدکربن ایران در سال ۲۰۲۲ به میزان ۱ ۳.۸ درصد افزایش یافته که بسیار بالاتر از افزایش انتشار ۱.۳ درصدی در بخش برق جهانی بود. در آن سال تولید برق از گاز با افزایش ۵.۷ تراوات ساعت رشد، بالاترین افزایش مطلق را تجربه کرد؛ درحالی که تولید برق از سایر سوختهای فسیلی با ۵.۶ تراوات ساعت بیشترین درصد افزایش را داشتند. گاز و سایر سوختهای فسیلی مجموعا ۷۲ درصد از افزایش تقاضا را برآورده کردند؛ تولید برقآبی نیز در این سال ۱۲ درصد رشد کرد که ۱۱ درصد از افزایش تقاضای برق را تامین کرد. ایران باقیمانده افزایش تقاضا را از طریق افزایش ۲.۸ تراوات ساعتی واردات تامین کرده است.
چالش تامین برق شدت گرفت
از زمان توافق پاریس در سال ۲۰۱۵ انتشار گازهای گلخانهای در بخش برق ایران ۲۹ افزایش یافته است. افزایش تقاضا از سال ۲۰۱۵ عمدتا با تولید برق از گاز تامین شده است که برای پاسخگویی به تقاضای رو به رشد برق ۴۲ درصد افزایش یافته است. در همان زمان، برقآبی ۲۵ درصد و برق هستهای ۱.۱ درصد رشد کردهاند.
هر چند در مورد انرژی، حداکثر تولید روزانه برق از سال ۵۷ تا ۱۴۰۱ با نرخ متوسط سالانه ۷.۷ رشد داشته است و این رقم برای حداکثر نیاز روزانه در همین دوره ۷.۸ بوده است و در همین حال دستکم از سال ۹۴ تلفات برق در فرایند تولید و توزیع کاهشی بوده است، در مورد قدرت نرخ رشد ظرفیت اسمی و عملی نیروگاهها از سال ۵۷ تا ۱۴۰۱ به ترتیب ۶.۳ و ۶.۲ بوده، درحالی که این رقم برای حداکثر تقاضای همزمان ۷.۳ بوده است. در نتیجه این وضعیت روند ناترازی برق کشور که از سال ۱۳۹۲ آغاز شده بود، از سال ۱۴۰۰ شدت یافته و اختلاف میان تقاضای نقطه پیک مصرف و قدرت تأمین شده در سال ۱۴۰۲ به بیش از ۱۲ هزار و ۴۰۰ مگاوات رسیده است.
ناترازی برق عمیقتر میشود؟
در حوزه برق، شاهد عقبماندگی فزاینده ظرفیت عملی تولید نسبت به میزان تقاضا هستیم که با توجه به ثبات نسبی رشد میزان تقاضا در بازه، ۲۰۲۲-۲۰۱۰ ریشه آن را باید در کاهش رشد توان تولید از متوسط ۶.۲۳ در دهه ۷۰ و ۸.۰۳ در دهه ۸۰ به ۳.۲۴ در دهه ۹۰ جستوجو کرد. باتوجه به اتکای مطلق ایران به گاز برای تولید برق از یکسو و ناتوانی کشور از تامین سوخت مورد نیاز نیروگاههای گازی و سیکل ترکیبی در آینده کوتاهمدت، احتمالا شاهد افزایش شکاف میان رشد تقاضا و رشد توان عملی تولید برق خواهیم بود.
ضریب بازیافت مخازن نفتی پایین است
یکی از چالشهای بخش انرژی کشور پایین بودن ضریب بازیافت مخازن نفتی و عدم اجرای کامل طرحهای ازدیاد برداشت از جمله عدم تحقق کامل اهداف برنامه تزریق گاز به مخازن نفتی، به دلیل کمبود گاز و افزایش مصرف بوده است. تزریق متناوب آب و گاز عمدتا در میادینی استفاده میشود که فشار داخلی مخزن به حدی پایین است که تولید هیدروکربنها به لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نیست.
وزارت نفت بر اساس قانون برنامه ششم توسعه اقتصادی کشور موظف است تمهیدات لازم برای افزایش یک درصدی ضریب بازیافت مخازن نفتی را اتخاذ کند که این امر مستلزم افزایش تزریق گاز و آب به مخازن نفتی است. با وجود این موضوع، در سال ۱۴۰۰ میزان تزریق گاز و آب به ترتیب ۲۶.۳ میلیون متر مکعب گاز در روز و ۷۸.۷ میلیون بشکه آب در سال بوده است که نسبت به سال قبل به ترتیب ۱۳.۵ درصد معادل۴.۱ میلیون مترمکعب در روز و ۱۱ درصد معادل ۹.۷میلیون بشکه در سال کاهش داشته است.
چه باید کرد؟
به نظر میرسد مسیر سیاستگذاری انرژی در کشور با توجه به بحرانهای دوگانه شکاف میان عرضه و تقاضا و ضرورت تعیین نسبت بخش انرژی کشور با روند گذار انرژی در سطح جهان، روشن است و نیازی به توصیه سیاستگذاری ندارد. مساله اصلی در امکان عملیاتی یک روند مشخص و منطقی است.
در وضعیت حاضر، هماهنگی میان افزایش تولید، افزایش بهرهوری، کاهش شدت انرژی و گسترش سهم انرژیهای تجدیدپذیر خورشیدی و بادی از افزایش ظرفیتهای جدید در سرمایهگذاری انرژی یک ضرورت است و کشور راهی به جز بهرهگیری از ظرفیتهای گذار انرژی، همراهی با آن و پوشاندن گسلهای موجود فعلی با امکانات این گذار جهانی ندارد. تبدیل این ضرورت به امکان، بحث دیگری است و بحرانهای درهم تنیده و پیچیده در بخشهای مختلف این مسیر را مبهم کرده است.
در هر حال فاصلهگیری از سیاستگذاریهای مبهم و کلی و حرکت به سوی سندنویسی و سناریونویسی بر مبنای وضعیت موجود و واقعیتهای داخلی، نخستین گام است. گسترش همکاریهای بینالمللی با عضویت در نهادهایی مانند موافقتنامه پاریس و نیز رهایی از مشکلات تحریمها و تعاملات مالی کمک میکند تا استفاده از ظرفیتهای مالی و فناورانه بینالمللی میسر شود.
همانگونه که کشور در بحث انرژی با بحران مضاعف روبهرو است، استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر برای گسترش شبکههای تامین انرژی یک بُرد و امتیاز مضاعف خواهد بود. در مراکز جمعیتی میتوان از مشوقهای دولتی برای فعال کردن ظرفیتهای بخش خصوصی و سرمایهگذاران خارجی در صورت رفع تحریمها استفاده کرد و در مراکز کم تراکم و دوردست، منابع مالی خارجی نهادهایی مانند بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و اتحادیه اروپا (در صورت رفع تحریمها) میتواند راهگشا باشد.
باتوجه به نکاتی که در مورد نقش شهرنشینی در گذار انرژی بیان شد، تمرکز سیاستگذاری برای شهرهای متوسط از ضرورت بالایی برخوردار خواهد بود. درهرحال، گذار جهانی انرژی، به مثابه یک امکان جدید برای عبور توامان از دو بحران یا یک فشار جدید برای مواجهه با دو بحران همزمان، در پیش روی کشور قرار دارد.
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
عکسی از یوگیش پنچال، تبعه هند در کنار برج میلاد تهران
نگین باقری / هفت صبح
مرد ۳۳ ساله هندی که آذرماه در ایران مفقود شده بود، حالا پیدا شده است. خانواده یوگیش پنچال میگویند که او و فردی دیگر برای صادرات موز به ایران آمده بودند اما اواسط آذرماه به دلیل آنچه عکسبرداری از مناطق غیر مجاز گفته شده در ایران بازداشت شدند.
دو روز پیش وزارت امور خارجه هند اطلاع داد که سه تاجر و کارآفرین هندی که برای تجارت به ایران آمده بودند ناپدید شدهاند. در نشست خبری سخنگو، خبری از بازداشت نبود و فقط اطلاع داده شد که مذاکرات با ایران برای پیدا کردن تبعههای هندی شروع شده است.
با این حال بررسیهای هفت صبح نشان میدهد حداقل دو نفر از این سه مرد در بازداشت بودهاند. سخنگوی وزارت امور خارجه هند اولین کسی بود که نام هر سه مرد را آورد: محمد صدیق، یوگیش پنچال و سومیت سود. درباره سومی هیچ اطلاعی در دسترس نیست اما حکم اخراج نفر اول بعد از دورهای بازداشت صادر شده است. به گفته یک وکیل ایرانی دیروز محمد صدیق از ایران دیپورت و به عمان منتقل شده اما یوگیش هنوز زندان است.
تا امروز دهها رسانه هندی درباره یوگیش پنچال گزارش دادهاند. او فارغالتحصیل مقطع دکتری رشته مهندسی مکانیک است. اینطور که خانواده و دوستان او به هفت صبح میگویند او اخیرا شرکت محصولات میوه تاسیس کرده و آذرماه برای صادرات موز به ایران راهی تهران شده بود. بعد از پیشنهاد محمد صدیق، مرد هندی دیگر، آنها از طریق ارتباط برقرار کردن با چند شرکت بازرگانی، مصمم میشوند به ایران سفر کنند.
یکی از آنها شرکت بازرگانی میوه «آریو» است که مدیر آن به هفت صبح توضیح میدهد که یوگیش پنچال چند ماه پیش با این شرکت ارتباط گرفته بود تا درباره صادرات موز، با آنها جلسهای داشته باشد. با این حال قبل از برگزاری این جلسه، به آنها اطلاع داده میشود که تیم تاجران هندی مفقود شدهاند.
این خبر اولی بود که خانواده یوگیش همه جا منتشر کردند و در نامهنگاری با سفارت و وزارت امور خارجه از مفقودی حرف زدند. اما حالا پیگیریهای یک وکیل ایرانی از دادسرای امنیت تهران نشان داده که او بازداشت بوده است. به گفته سعید نقدی اخیرا قرار منع تعقیب و اخراج یوگیش پنچال صادر شده است. نقدی میگوید مهلت ویزای او به پایان رسیده است. خانواده یوگیش اطلاع دادهاند مقامهای ایرانی بلیت او را تهیه کردهاند و سهشنبه به هند میرسد.
درباره تاجر هندی چه میدانیم؟
یوگیش پنچال اهل ایالت ماهاراشترای هند است. او و همسرش (شرادا) پسری ۶ ساله دارند. شرادا در نامهنگاریهایش اینطور شرح داده است که همسرش قبلا در کسب و کار کولرسازی بود و وسایل مورد نیاز کارش را از دهلی به ایالت خودشان میآورد. این مرد جوان حین کار با فردی آشنا میشود که از تجارت با ایران اطلاع داشت. اینطور که خانواده او نوشتهاند، یوگیش بعد از اینکه متوجه سودآوری صادرات و واردات میوه شد شرکتی به نام Shriyog Exports ثبت کرد. در لینکدین تصاویری از کسب و کار او در این شرکت وجود دارد که یوگیش را در حال نظارت بر بستههای سیب و خوشههای موز نشان میدهد.
برنامه این بوده که از نانند (منطقهای در شهر پونای هند) به ایران موز صادر و میوههای خشک، انجیر، زردآلو، کشمش، سیب، گلابی، هلو، به کشور هند وارد کنند. هفت صبح با یک شرکت صادرات-واردات میوه و همچنین یک صادرکننده خرما گفت و گو داشت که هر دو تایید کردند که این مرد هندی درخواست برگزاری جلسهای برای تهیه مقدمات صادرات موز و واردات خرما داشته است.
سعید نقدی، وکیل میگوید که بلیت یوگیش نشان میدهد سوم دسامبر او از شهر خود به بمبئی آمد و بعد از مشکلات زیادی که برای گرفتن ویزا داشت، ابتدا به کویت میرود و بالاخره پنج دسامبر (چهاردهم آذر) به تهران میرسد. تا دو روز بعد او در هاستلی در نزدیکی میدان بهارستان اقامت داشته و این مدت از نقاط مختلفی از تهران بازدید کرده است. تصاویر یوگیش را این زن به وکیل ایرانی و رسانههای هندی داده است که بیشتر آنها عکسهای او در برج میلاد است.
در بین آنها عکسهایی از یوگیش در فرودگاه کویت هم وجود دارد. یوگیش روز حادثه، یعنی شانزدهم آذر در هاستل در حال مکالمه با همسرش بود که اطلاع میدهد باید تلفن را قطع کند اما او دیگر تماس نمیگیرد. خانواده از اینجا ارتباط خود را با این مرد از دست داده است. بررسیها نشان میدهد همان موقع حوالی ساعت ۱۷:۱۰ در هاستل بازداشت شده است.
آخرین مصاحبه شرادا این بوده که یک پروند امنیتی برای او در ایران باز شده است: « وکلا به ما گفتند که شوهرم به دلیل یک جرم امنیتی زندانی شده است. او چند سلفی گرفت و از سایت های محلی در تهران عکاسی کرد بدون اینکه بداند چنین اقدامی می تواند او را به زندان بیاندازد. »
راندیر جایسوال، سخنگوی وزارت امور خارجه هند روز جمعه در نشست خبری خود چه گفت؟
سه تبعه هندی برای مقاصد تجاری به ایران رفته بودند که ناپدید شدهاند.
هند برای یافتن سه تبعه خود که دهلی نو می گوید در این کشور مفقود شده اند، از ایران درخواست کمک کرده است.
این سه نفر برای مقاصد تجاری به ایران رفته بودند و ما با خانواده های آنها در تماس هستیم.
ما این موضوع را با سفارت ایران در دهلی و با وزارت امور خارجه ایران در تهران در میان گذاشته ایم.
وزارت امور خارجه هند و سفارت هند در تهران همچنان با مقامات ایرانی در تماس هستند و از آنها برای یافتن اتباع مفقود شده و تامین امنیت آنها درخواست کمک کرده اند.
نام این سه هندی یوگیش پنچال، محمد صدیق و سومیت سود است.
صادق در دسامبر ۲۰۲۴ نیز به ایران سفر کرده بود، در حالی که سود اوایل ژانویه به این کشور سفر کرد.
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
عضو هیات مدیره اتحادیه فروشندگان صوت و تصویر و تلفن همراه از تعطیلی گسترده فروشندگان موبایل، خبر داد.
محمد یونسی گفت: افزایش قیمت دلار قدرت خرید مردم را کاهش داده و دیگر مردم توان خرید موبایل نو را ندارند!
به گزارش اقتصادنیوز، بررسیها نشان میدهد در هشت ماه نخست سالجاری، حجم واردات گوشی تلفن همراه ۲۲ درصد و از لحاظ ارزشی ۱۵ درصد کاهش داشته است.
در همین راستا، محمد یونسی، عضو هیات مدیره اتحادیه فروشندگان صوت و تصویر و تلفن همراه درباره تبعات کاهش واردات موبایل، گفت: این کاهش واردات همزمان با نوسانات شدید قیمت دلار، بهویژه پس از حذف ارز نیمایی، بازار موبایل را با شوک تازهای رو به رو کرده است. افزایش قیمت دلار مستقیما بر هزینه واردات تأثیر گذاشته و گوشیهای موبایل را به کالایی گران و غیرقابل دسترس برای مردم تبدیل کرده است.
او ادامه داد: این گرانی موبایل موجب شده که مردم به سمت خرید گوشیهای دست دوم یا قاچاق روی آورند، روندی که خطرات امنیتی، کاهش کیفیت و بیاعتمادی به بازار را به همراه دارد.
یونسی توضیح داد: این بحران گرانیها تنها به مصرفکنندگان ختم نمیشود بلکه دو هزار و ۵۰۰ واحد صنفی فعال در شهر تهران نیز با مشکلات جدی مواجه شدهاند. اجارههای سنگین مغازهها، کاهش مشتریان و ورود کالاهای قاچاق، بسیاری از خردهفروشان را به سمت تعطیلی کشانده است. از طرفی بخش گستردهای از متولیان واحدهای صنفی متقاضی لغو پروانه خود شدند و قصد دارند در این شرایط تغییر شغل بدهند.
این فعال صنفی میگوید که نسل جوان شاغل در این حوزه که امید به کسب درآمد و پیشرفت داشتند، حالا با ناامیدی و فشار اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند.
یونسی با ارائه پنج راهکار برای خروج از بحران فروشندگان موبایل خطاب به مقامات مسئول توضیح داد: نخستین اقدام مسئولان در این شرایط تثبیت قیمت دلار و تزریق دلار با نرخ ترجیحی برای واردات موبایل است. چرا که این اقدام میتواند تأثیر فوری بر کاهش هزینههای واردات و در نتیجه کاهش قیمت موبایل برای مصرفکنندگان داشته باشد.
او افزود: ثانیا حمایت مالی از خردهفروشان کوچک و مغازهداران باید در قالب تسهیلات کمبهره برای واحدهای صنفی، تخفیف مالیاتی یا کمکهزینه اجاره میتواند مانع تعطیلی بسیاری از مغازهها شود. برای جلوگیری از بحران مرگ کسب و کارهای کوچک باید بازار قاچاق و گوشیهای دست دوم نظارت داشته باشد. در حقیقت اجرای قوانین سختگیرانهتر و نظارت دقیقتر بر واردات غیررسمی، بهویژه در بازار گوشیهای دست دوم، میتواند اعتماد مصرفکنندگان را بازگرداند.
عضو هیات مدیره اتحادیه فروشندگان صوت و تصویر و تلفن همراه تاکید کرد: از طرفی ایجاد پلتفرم شفاف برای قیمتگذاری گوشیها با همکاری اتحادیهها و واردکنندگان باید سامانهای شفاف برای اعلام قیمت گوشیها راهاندازی شود تا خریداران از قیمتهای واقعی مطلع شوند و از خرید کالاهای قاچاق یا غیررسمی اجتناب کنند.
یونسی ادامه داد: آموزش و آگاهیرسانی به مصرفکنندگان یکی از الزامات اساسی است. در حقیقت برگزاری کمپینهای آگاهیبخشی درباره مزایای خرید قانونی و خطرات خرید گوشی قاچاق، میتواند تقاضا برای بازار غیررسمی را کاهش دهد؛ چرا که بازار موبایل یکی از ستونهای اصلی اقتصاد دیجیتال است. نجات این بازار به معنای حفظ هزاران شغل، بازگشت ثبات و افزایش اعتماد مصرفکنندگان است. حال امیدواریم سیاستمداران با تصمیمگیریهای درست، این بحران پیش آمده در بازار موبایل را به فرصتی برای رشد تبدیل کنند.
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
آمارها از خشکی ۴۲ درصد تالاب های ایران و تبدیل حدود ۴۷ درصد از پهنههای تالابی کشور به کانون گرد و غبار خبر میدهند.
به گزارش تجارت نیوز، آمارها و مقامات رسمی میگویند ۴۲ درصد تالاب های ایران خشک شدهاند و سالانه یک میلیون هکتار از عرصههای طبیعی کشور به بیابان تبدیل میشوند. همچنین حدود ۴۷ درصد از پهنههای تالابی نیز به مراکز گردوغبار تبدیل شدهاند.
تبعات اقتصادی و اجتماعی خشکی تالابها
کارشناسان سالهاست تاکید میکنند که بحرانهای محیطزیستی، از جمله خشک شدن تالاب ها، علاوه بر آسیب زدن به طبیعت، تبعات اقتصادی و اجتماعی دارد. محمد درویش، کنشگر محیط زیست، گفته است که خسارت این اتفاق، بیش از ۱۲.۱ میلیارد دلار در سال برآورد میشود.
به گفته او، خشکی تالاب ها به نابودی کشاورزی، شور شدن منابع آب زیرزمینی، نابودی درآمد صیادی و گردشگری و چالشهای روانی برای ساکنان منطقه، منجر میشود.
اکنون تالاب هایی در استانهای مختلف درگیر خشکی کامل یا نسبی هستند یا در مورد شرایط آنها هشدار داده میشود. از جمله مهمترین آنها عبارتاند از: هامون و جازموریان (سیستان و بلوچستان)، بختگان و پریشان (فارس)، هورالعظیم و شادگان (خوزستان)، میانکاله (مازندران)، انزلی (گیلان)، صالحیه (البرز)، مُرهقم (قم) و گاوخونی (اصفهان).
خشکی تالاب ها، معیشت مردم را نشانه میرود
امانالله قراییمقدم، جامعهشناس، در مورد تبعات این شرایط میگوید: «بر اساس برخی از تئوریهای علوم اجتماعی، اولین و مهمترین بخش در اقتصاد هر کشوری، کشاورزی، جنگل، منابع طبیعی و دسترسی به آب است. بخشهای بعدی نیز صنعت و خدمات هستند. در برنامهها و سیاستگذاریهای توسعهای ایران به این موارد دقت نشده که تبعات محیطزیستی و اجتماعی داشته است.»
به گفته این پژوهشگر، خشکی تالاب ها، معیشت و گذران زندگی مردم را نشانه میرود و بدون شک، تبعات اقتصادی بلندمدت دارد.او نتیجه این اتفاق را بحرانهای اجتماعی و سیاسی در استانهای مختلف میداند و میافزاید: «زمانی که معیشت و روزی مردم به خطر میافتد، نارضایتی شکل میگیرد. از آن سو، مسئولان وعدههایی را برای حل مشکلات مطرح میکنند که عملی نمیشوند. این وضعیت نوعی بیاعتمادی در جامعه ایجاد میکند.»
مهاجرت و افزایش حاشیهنشینی
قراییمقدم، مهاجرت مردم محلی از اطراف تالاب های خشکشده به دیگر مناطق را یکی دیگر از تبعات این بحران به شمار میآورد؛ او برای مثال به کوچ بعضی از اهالی سیستان و بلوچستان به استانهای شمالی کشور پس از خشک شدن هامون اشاره میکند.
این جامعهشناس میگوید: «پژوهشها و بررسیهای علمی و میدانی نشان میدهد بهویژه افرادی که شغل و معیشتشان به کشاورزی وابسته است، احتمالاً با خشکی تالاب ها ناچار از مهاجرت میشوند و نتیجه آن نیز گسترش حاشیهنشینی در اطراف شهرهای بزرگ است.» او تاکید میکند که حاشیهنشینی میتواند به گسترش انواع آسیبهای اجتماعی و جرائم بینجامد.
بیتوجهی به طرحهای آمایش سرزمینی در استانها
به گفته قراییمقدم، از جمله دلایل تخریب محیط زیست و خشکی تالاب ها در استانهای مختلف، بیتوجهی به طرحهای آمایش سرزمینی در طرحهای توسعهای است که به گسترش حاشیهنشینی در اطراف شهرهای بزرگ نیز منجر شد.
او توضیح میدهد که کارخانهها بدون مطالعه و بر اساس سلیقه افراد، در نزدیکی شهرهای بزرگ از جمله تهران، مشهد و اصفهان و حتی مناطقی که آب نداشتند شکل گرفتند؛ برای مثال کارخانه ذوب آهن در نزدیکی اصفهان ساخته شد. چنانکه قراییمقدم میگوید، صنایع بزرگ باید به استانهایی منتقل شوند که ترکیب جمعیتی و نیروی کار لازم را دارند و نرخ بیکاری در آنها بالاست؛ از سوی دیگر از امکانات و دسترسیهایی مانند راهآهن نیز برخوردار هستند.
اشتباهاتی که به خشکی تالاب ها منجر شد
اما چرا وضعیت برخی از تالاب ها در کشور به مرحله بحران رسید؟ خشکسالی و تغییرات اقلیمی، مدیریت نادرست منابع آبی از جمله سدسازیهای بیرویه و انحراف یا مهار رودخانهها و همچنین کشاورزی و صنعتیسازی ناپایدار و استخراج بیرویه آبهای زیرزمینی، از مهمترین دلایلی هستند که این شرایط را رقم زدهاند. به این موارد باید فعلها و ترک فعلهای برخی وزارتخانهها و دستگاههای اجرایی از یک سو و ضعف دیپلماسی آب از سوی دیگر را افزود.
شرایط به گونهای است که دستگاههای متولی، حقابه تالابها را پرداخت نمیکنند و نهادهای ناظر، جز گلایه کار دیگری انجام نمیدهند. در برخی از استانها دریاچهها و تالابها، با توسل به بهانههای توسعهای، تکهتکه شدهاند و یکپارچگی خود را از دست دادهاند. در این میان سرریز فاضلابهای شهری، صنعتی و کشاورزی به پهنههای آبی نیز چالش دیگری است که آنها را تهدید میکند.
خوزستان؛ نمونهای از تاثیر سیاستهای اشتباه بر محیط زیست
آنچه در سالهای اخیر در خوزستان گذشته است را میتوان نمونهای از فعل و ترک فعلهای اشتباهی قلمداد کرد که از دستگاههای دولتی سر زده است. محسن پاکنژاد، وزیر نفت، چندی پیش حاصل فعالیتهای این وزارتخانه را تخریب محیطزیست خوزستان، از جمله خشکی تالاب ها و آلودگی هوا و زمین، دانست.
درویش، کنشگر محیط زیست، گفته است در خشکی تالاب های این استان، وزارت نفت به بهانه استخرج نفت، وزات نیرو با سدسازی، وزارت جهاد کشاورزی با توسعه اراضی برنجکاری و سازمان حفاظت محیط زیست به خاطر سکوت در برابر این اقدامات، نقش داشتهاند.
سیستان و بلوچستان؛ گسترش فقر بر اثر خشکی هامون
سیستان و بلوچستان نیز استانی است که با تبعات اقتصادی و اجتماعی ناشی از خشکی تالاب ها دستوپنجه نرم میکند. چندی پیش، علیرضا سرورینژاد، پژوهشگر آب و خاک، گفته بود نتیجه ضعفهای مدیریتی داخلی و اقدام افغانستان در قطع حقابه تالاب هامون، تغییرات اقلیمی در منطقه سیستان و در نتیجه شکلگیری کانون گردوغبار و وزش طوفانهای شن بوده است.
او تاکید کرده بود، این اتفاق سلامت ۴۰۰ هزار نفر از ساکنان منطقه سیستان شامل پنج شهرستان هامون، هیرمند، زابل، زهک و نیمروز را تهدید میکند؛ به گونهای که در سالهای اخیر، بیشترین آمار مربوط به بیماریهای چشمی، ریوی، قلبی و عروقی و تنفسی کشور از این منطقه گزارش شده است.
او به خشک شدن ۱۵۰ هزار هکتار زمین کشاورزی در منطقه سیستان اشاره کرده و گفته بود زمینهای رهاشده، در کنار مجموع مساحت ۳۸۲ هزار هکتاری تالابهای خشکشده هامون، به یک کانون ۵۳۲ هزار هکتاری برای تولید گردوغبار تبدیل شده. در چنین شرایطی، وزش بادهای شدید در این منطقه، حدود ۱۰۳۲ روستا را تحت تاثیر قرار داده است و ۲۰۰ روستا خالی از سکنه شدهاند.
کارشناسان معتقدند افزایش فقر، تولید گردوغبار، بروز تنش آبی و بیماریهای جسمی و روانی، از جمله تبعات اقتصادی و اجتماعی خشکی تالاب ها هستند.
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
قرقیزستان به عنوان تازهترین کشور در آسیای مرکزی که اکثریت جمعیت آن مسلمان هستند، پوشیدن نقاب اسلامی، برقع، را ممنوع کرد.
این ممنوعیت از ۱۲ بهمن اجرایی شده و برای زنانی که در اماکن عمومی از این پوشش استفاده کنند، جریمهای معادل ۲۳۰ دلار در نظر گرفته است.
لباسهای اسلامی زنان و ریش بلند مردان مدتهاست که موضوع کمپینهای دولتی و مباحث عمومی در آسیای مرکزی است؛ جایی که دولتهای سکولار از افزایش نفوذ اسلام در جامعه هراس دارند.
نمایندگان پارلمان قرقیزستان اعلام کردهاند این قانون به دلایل امنیتی ضروری است تا چهرهٔ افراد، قابل مشاهده و هویت آنها قابل شناسایی باشد. اما مخالفان میگویند این قانون، «آزادی انتخاب پوشش» را از زنان سلب میکند.
«بخشی از سنتهای ما»
این محدودیت به عنوان بخشی از اصلاحات قانونی در «حوزهٔ مذهبی» اعمال و از سوی صدر جباروف، رئیسجمهور قرقیزستان، در یکم بهمنماه امسال امضا شد.
این قانون پوشیدن «لباسهایی که شناسایی فرد در ادارات دولتی و اماکن عمومی را غیرممکن میکنند»، ممنوع کرده است؛ در آسیای مرکزی این اصطلاح معمولاً برای توصیف نقاب به کار میرود، با این حال پوششهایی که برای کار یا به دلایل پزشکی ضروری هستند، از این قانون مستثنی شدهاند.
مقامات دولتی و شخصیتهای مذهبی تحت حمایت حکومت تأکید کردهاند که این ممنوعیت شامل حجاب، روسری اسلامی که مو و گردن را میپوشاند اما چهره را نمایان میگذارد، نمیشود.
قرقیزستان تنها کشور در آسیای مرکزی است که اجازه میدهد زنان در مدارس و ادارات حجاب داشته باشند.
نورلانبک شاکییف، رئیس پارلمان قرقیزستان، هنگام ارائه این لایحه در سال گذشته، گفت: «هیچ محدودیتی برای روسری وجود نخواهد داشت. مادران و خواهران ما همیشه روسری را به عنوان بخشی از سنتها و مذهب خود استفاده کردهاند.»
نقاب عمدتاً در کشورهای عربی حاشیهٔ خلیج فارس رایج است. اگرچه در قرقیزستان سنتی برای پوشیدن نقاب وجود ندارد، اما در سالهای اخیر برخی از زنان مذهبی شروع به استفاده از آن کردهاند.
بحث و جدل شدید
بحثهای عمومی دربارهٔ نقاب اسلامی در قرقیزستان سالها است که جریان دارد و افزایش استفاده از آن در یک دههٔ گذشته به راهاندازی کمپین دولتی «به کجا میرویم؟» منجر شده است.
شاراپتکان ماژیتووا، نمایندهٔ پارلمان این کشور، سال گذشته پس از سفر به منطقه جنوبی «اوش»، از اینکه تعداد زیادی از زنانی برقع میپوشند، شگفتزده شد و کمپین جدید علیه این پوشش را آغاز کرد.
مراسم نماز عید فطر در مسجد مرکزی شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان.
خانم ماژیتووا در یکی از جلسات پارلمان ادعا کرد در این منطقه «از هر چهار زن یک نفر نقاب دارد و تعداد آنها روز به روز در حال افزایش است».
کمپین او همچنین شامل مخالفت با ریش بلند مردان بود. وی از دولت و پارلمان خواست تا نقاب اسلامی و ریش بلند را ممنوع کنند و آنها را «تهدیدی امنیتی» خواند.
اداره معنوی مسلمانان قرقیزستان که مورد حمایت دولت است، اعلام کرده که «حجاب برای زنان مسلمان واجب است، اما نقاب واجب نیست.»
اما منتقدان هشدار دادهاند که این ممنوعیت، زنان نقابپوش را «منزوی» و از جامعه دور خواهد کرد.
دیگر کشورهای آسیای مرکزی، از جمله قزاقستان، تاجیکستان و ازبکستان، حجاب را در مدارس، ادارات و ساختمانهای دولتی ممنوع کردهاند.
پلیس در تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان گاهی در خیابانها و بازارها، مردانی را که ریش بلند دارند، بازداشت کرده و آنها را مجبور کرده است تا ریش خود را بتراشند.
در ترکمنستان، اگرچه حجاب بهطور رسمی ممنوع نشده است، اما زنان مجبورند در محل کار و مراسم عمومی، لباسهای سنتی ترکمنی بپوشند. گزارشهایی نیز منتشر شده که برخی زنان محجبه مجبور به برداشتن روسریهای خود شدهاند.
تاجیکستان نیز بهطور مداوم لباسهای سنتی تاجیکی را برای زنان ترویج میکند، و پوششهایی را که «بیگانه» با فرهنگ تاجیکی میداند، از جمله لباسهای اسلامی، ممنوع کرده است.
رادیو فردا
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
نیویورک تایمز
۳۰ ژانویه ۲۰۲۵
بزرگترین حسرت یک میلیاردر: از دست دادن عشقی قدیمی
بیل گیتس، هنگام صحبت دربارهی جداییاش از ملیندا فرنچ گیتس و اینکه این جدایی بزرگترین حسرت زندگی اوست، توضیح داد که زمانی که در سال ۱۹۸۷ با او آشنا شد، هنوز به موفقیت عظیمی که امروز دارد نرسیده بود.
او در مصاحبهای اخیر خود با «تایمز لندن» گفت: «اینکه تمام دوران بزرگسالیات را با یک نفر بگذرانی، فوقالعاده است، چون خاطرات، عمق تجربیات مشترک و داشتن فرزند را با هم سهیم شدهاید.»
آقای گیتس، بنیانگذار میلیاردر مایکروسافت، ادامه داد: «وقتی من و ملیندا با هم آشنا شدیم، تا حدی موفق بودم، اما نه آنقدر که امروز هستم — موفقیت عظیم من در طول رابطهی ما اتفاق افتاد. پس او در تمام این دوران همراه من بود.»
حسرت آقای گیتس نسبت به فردی که دههها در کنارش بود، نشاندهندهی ارزشی است که افراد ثروتمند و مشهور برای روابطی که قبل از رسیدن به شهرت و ثروت شکل گرفتهاند، قائل هستند. برای بسیاری از افراد موفق، این روابط — چه عاشقانه و چه دوستانه — دقیقاً به دلیل ریشه داشتن در تجربیات مشترک، سختیها، موفقیتها و عشقی که پیش از دگرگونی شرایط زندگیشان وجود داشته، مقدس محسوب میشوند. در نهایت، پیوندی که در طول زمان شکل گرفته، یکی از معدود چیزهای ارزشمندی است که پول قادر به خرید آن نیست.
این یکی از مشکلات رایج میان تازهبهثروترسیدهها (یا تازهمشهورها) است که شریک اولیهی زندگیشان — کسی که در روزهای سخت کنارشان بوده — را ترک کرده و به دنبال فردی جوانتر یا جذابتر بروند. البته، این دقیقاً در مورد آقای گیتس صدق نمیکند، زیرا او در زمان آشنایی با ملیندا فرنچ گیتس، ثروت قابلتوجهی داشت، اما مطمئناً آن قدرتی را که هنگام جداییشان در سال ۲۰۲۱ داشت، در اختیار نداشت.
نکتهی مهم این است که او آغازگر جدایی نبود: گزارشها حاکی از آن است که خانم فرنچ گیتس از نحوهی رسیدگی همسرش به اتهامات آزار جنسی علیه مدیر مالیاش ناراضی بود و همچنین از رابطهی او با جفری اپستین، سرمایهدار بدنام و مجرم جنسی محکومشده، احساس ناخوشایندی داشت. (نمایندگان آقای گیتس روز پنجشنبه به درخواستها برای اظهار نظر در این باره پاسخ ندادند.)
مردم عاشق داستانهای عاشقانهای هستند که در آنها زوجی در کنار یکدیگر از روزهای سخت به ثروت و موفقیت میرسند. زمانی که میشل رابینسون در سال ۱۹۸۹ با یک دانشجوی حقوق جوان به نام باراک اوباما آشنا شد، رئیسجمهور آینده زندگی سادهای داشت و با خودرویی که در کف آن سوراخی چهار اینچی وجود داشت، رفتوآمد میکرد. با اینکه او تردید داشت که آیا این مرد جوان هرگز پولدار خواهد شد یا نه، اما در کنارش ماند.
میشل اوباما در خاطراتش با عنوان «شدن» که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، نوشت: «زندگی با باراک هرگز کسلکننده نخواهد بود.»
اما آیا ماندن همیشه ارزش این ریسک را دارد؟ در مورد روابط عاشقانه، بسیاری از زنان جوان امروزه در فضای آنلاین هشدار میگیرند که نباید با فردی بمانند که چشمانداز روشنی برای آینده ندارد.
به گفتهی سابرینا زوهار، مربی روابط در تیکتاک، بهتر است از چنین شرایطی اجتناب کرد، زیرا «شما روی یک احتمال شرطبندی میکنید.»
او در یک ویدئوی منتشرشده در سال ۲۰۲۳ گفت: «اگر فردی که مقابل شما ایستاده، گزینهی مناسبی برای شما نیست، پس دیگر درگیر نشوید و خودتان را در این ذهنیتِ “باید ثابت کند” قرار ندهید.» (اگر میشل رابینسون به توصیههای مشابهی گوش داده بود، ممکن بود هرگز بانوی اول میشل اوباما — و شاید حتی رئیسجمهور باراک اوباما — به وجود نمیآمدند.)
افراد نهتنها از روابط عاشقانهی طولانیمدت خود محافظت میکنند، بلکه به دوستیهایشان نیز، بهویژه پس از رسیدن به موفقیت، اهمیت میدهند. در آهنگ «دوستان» که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، بیانسه و جیزی در ستایش دوستان قدیمی که در تمام این سالها در کنارشان بودهاند، میخوانند و به افرادی که تازه به جمعشان اضافه شدهاند، با دیدهی شک و تردید نگاه میکنند. بیانسه میگوید: «نمیدانم بدون تیمم چه کنم / جایی برای افراد جدید ندارم، دوست تازهای نمیپذیرم.» (پنج سال پیش از آن، در آهنگ «دوست جدید نه» از دیجی خالد، دریک احساس مشابهی را بیان کرده بود.)
در سالی که بیل گیتس با ملیندا فرنچ آشنا شد، او بهتازگی در مایکروسافت استخدام شده بود و گیتس در آستانهی تبدیل شدن به جوانترین میلیاردر جهان قرار داشت. ملیندا در کنار او بود زمانی که مایکروسافت اینترنت اکسپلورر را معرفی کرد، زمانی که ملکه الیزابت دوم به گیتس نشان افتخاری شواليه داد، و هنگامی که مجلهی «تایم» این زوج را (به همراه بونو، خوانندهی معروف) به دلیل فعالیتهای بشردوستانهشان، بهعنوان «شخصیت سال» معرفی کرد. تا زمانی که آنها پس از ۲۷ سال زندگی مشترک از هم جدا شدند، نهتنها سه فرزند خود را به دانشگاه فرستاده بودند، بلکه هزاران کودک دیگر را نیز با توزیع پشهبند نجات داده بودند.
برای آقای گیتس، غم از دست دادن همسر سابقش شاید تا حدی با ادامهی همکاری ملیندا در بنیاد «بیل و ملیندا گیتس» کاهش یافته بود — بنیادی که این زوج در سال ۲۰۰۰ تأسیس کردند. اما وقتی او بهار گذشته اعلام کرد که از سمت خود بهعنوان رئیس مشترک این سازمان کنارهگیری میکند، عملاً یکی از قدیمیترین و مهمترین پیوندهای این زوج نیز قطع شد.
آقای گیتس در مصاحبه با «تایمز لندن» گفت: «ناراحت شدم که او تصمیم گرفت از این مسیر خارج شود.»
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
اشاره: نوشته زیر ترجمه کتاب «خودکامگی با مسئولیت محدود» (Autocracy inc) نوشته «آن اپلباوم» است. «آن الیزابت اپلباوم» روزنامهنگار، نویسنده و تاریخنگار آمریکایی-لهستانی است. آثار او در مورد تاریخ اخیر اروپای شرقی جوایز متعددی دریافت کرده است. اپلباوم در سال ۲۰۲۴ جایزه صلح ناشران آلمان را دریافت کرد.
بخشهای مختلف این کتاب به مرور در ایران امروز منتشر میشود.
فصل چهارم
تغییر نظام ساماندهی جهان
پیش از آنکه توضیح دهم حکومتهای خودکامه چگونه میکوشند به نظام کنونی بینالملل پایان بدهند، یادآوری چگونگی پیدایش این نظم راهگشا است.
در سال ۱۹۴۶، در دورهی آغازین و همچنان خوشبینانه در جهانِ پس از جنگ جهانی دوم، سازمان تازهتاسیسِ مللِ متحد، کمیسیون حقوق بشر را پدید آورد. ریاست آن کمیسیون را الونور روزوِلت[۱]، همسر فرانکلین روزولت، رئیس جمهوری پیشین ایالات متحده بر عهده داشت که در آن زمان درگذشته بود. در این دوره، کمیسیون، نگارش پیشنویس متنی را آغاز کرد که بعدها اعلامیهی جهانی حقوق بشر نام گرفت. هیئتِ نخستینِ تهیهی پیشنویس، حقوقپژوهی کانادایی، حقوقدانی فرانسوی، الاهیاتدانی لبنانی و فیلسوفی چینی را دربرمیگرفت. نمایندگانی از اتحاد جماهیر شوروی، بریتانیا، شیلی و استرالیا نیز به آن گروه پیوستند. در مرحلهای بعد از پیوستن شرکتکنندگان، نمایندهای از هند با نام هانسا مِهتا[۲] استدلال موفقی را با این مضمون پیش کشید که مادهی نخست آن سند باید بهجای محدودیت به «همهی مردمان آزاد و برابر زاده میشوند»[۳]، اعلام کند: «همهی افراد بشر آزاد و برابر زاده میشوند.»[۴] نگارندگان پیشنویس، از جنبش دموکراسیخواهیِ مسیحی، آیین کنفوسیوس[۵]، سنتهای حقوقی لیبرال و گسترهی روبهرشد حقوق بینالملل تاثیر پذیرفته بودند. نکتهی چشمگیر آنکه آنها در باور به وجود واقعی پدیدهای به نام حقوق جهانی بشر همرای بودند؛ مجموعهای از اصلهای مشترک برای همهی فرهنگها و نظامهای سیاسی.
اتحاد جماهیر شوروی هنگام تصویب آن سند در نشست مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۴۸، همراه با چند کشور اقماری خود به آن رای منفی داد. اما اکثریت اعضای تازهی سازمان ملل متحد، از جمله، کشورهای آفریقایی، آسیایی، آمریکای لاتین و همچنین آمریکای شمالی و اروپا - رای مثبت دادند. آن سند تازه اعلام کرد «که به رسمیت شناختن منزلت ذاتی و حقوق یکسان و چشمپوشیناپذیر همهی اعضای خانوادهی بشر، اساس آزادی، عدالت و صلح در جهان است.» همچنین، این واقعیت را به رسمیت شناخت که «نادیدهانگاری و تحقیر حقوق بشر به کارهای وحشیانهای انجامیده است که وجدان بشر را برآشفتهاند.» در میان بسیاری اصلهای دیگر، مادهی سوم آن اعلامیه تاکید میکرد که «هر فرد حق برخورداری از زندگی، آزادی و امنیت شخصی را دارد». مادهی نهم آن تصریح میکرد که هیچکس نباید «بازداشت، حبس یا تبعید خودسرانه» را از سر بگذراند. مادههای چهارم و پنجم آن نیز بر لزوم ممنوعیت بردهداری و شکنجه تاکید داشتند. مادهی دوازدهم اعلامیه حتی مژده میداد که «ورود خودسرانه به حریم خصوصی، خانواده، خانه یا مکاتبات و همچنین، خدشه به آبرو و اعتبار هیچکس روا نیست. هر کس حق دارد در برابر چنین دخالتها یا حملههایی از پشتیبانی قانون برخوردار باشد.»[۶]
این فکرآوردها بنیان نظری چندین پیمان دیگر و مبنای کار بسیاری از نهادهای چندجانبهی جهانی را نیز پدید آوردند. یکی از آنها، پیمان نهایی هلسینکی یا همان عهدنامهای بود که بر خدشهناپذیری مرزهای اروپا تاکید کرد و سرانجام، رسما به جنگ جهانی دوم پایان داد. در آن پیمان آمده است که امضاکنندگان آن «رعایت موثر آزادیها و حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سایر حقوق و آزادیهایی را ترویج و تشویق خواهند کرد که همگی، از کرامت ذاتیِ شخص انسان سرچشمه میگیرند.»[۷] منشور سازمان کشورهای قارهی آمریکا (OAS)[۸]، در پیوند با سازمان بینالمللی چندجانبهی دیگر، اعلام میکند که «دموکراسی نیابتی پیشزمینهای جایگزینناپذیر برای ثبات، صلح و توسعهی منطقه است.»[۹]
در عمل، این سندها و پیمانهای بینالمللی که گاهی آنها را در مجموع، «نظم قانونمحور» جهانی نیز میشناسیم، همیشه، توصیف کردهاند که کار نظم جهانی، در حالت آرمانی آن، میباید چگونه باشد، نه اینکه در حال حاضر چگونه است. موافقتنامهی منع نسلکشی سازمان ملل متحد، مانع نسلکشی در رواندا نشد. موافقتنامههای ژنو نیروهای ویتنامی را از شکنجهی اسیران جنگی آمریکایی بازنداشت و مانع شکنجهی اسیران عراقی جنگ به دست نیروهای آمریکایی نیز نشد. امضاکنندگان اعلامیهی جهانی حقوق بشر دربرگیرندهی کشورهایی هستند که ناقضان شناختهشدهی حقوق بشرند؛ چین، کوبا، ایران و ونزوئلا در میان آنها هستند. کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، از مدتها پیش، در حد نمایشی مسخره افت کرده است.
با این همه، این اساسنامهها و سندهای بینالمللی بر رفتارهای واقعی در جهان تاثیر گذاشتهاند و همچنان تاثیر میگذارند. در دههی ۱۹۶۰، مخالفان سیاسی در شوروی دریافتند، چگونه با اشاره به زبان حقوق بشری در پیمانهایی که کرملین امضا کرده بود، دولت خود را شرمسار کنند. در دههی اول قرن بیستویکم، آمریکاییهایی که با نقض موافقتنامههای ژنو، با اسیران جنگی عراقی بدرفتاری کردند، در دادگاه نظامی محاکمه، محکوم و سرانجام، روانهی زندانهای نظامی شدند. در سال ۲۰۲۲، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل گزارشی منتشر کرد که فهرست شیوههای آزار اویغورها را به دست دولت چین ارائه میکرد. این گزارش بازداشتهای گروهی و شکنجهی اویغورها را «جنایت علیه بشریت» توصیف کرد. واکنش چینیها پیشبینیپذیر بود: آنها این سند را «سرهمبندی اطلاعات نادرست، مانند ابزاری سیاسی در خدمت ایالات متحده و سایر کشورهای غربی»[۱۰] نامیدند، اما نتوانستند آن را از پوشش رسانههای بینالمللی حذف یا شاید، حتی از بازتاب آن درون چین جلوگیری کنند. در سال ۲۰۲۳، دیوان بینالمللی کیفری (ICC) حکم جلب ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری و ماریا لِوُوا-بِلووا[۱۱]، کمیسر حقوق کودکان روسیه را به اتهام ارتکاب جنایت ربایش و انتقال اجباری هزاران کودک اوکراینی در پی تهاجم به اوکراین صادر کرد. اگرچه روسها این پرونده را در کنار بیمعنا خواندنش، رد کردند، اما حکمهای بینالمللیِ پیگرد به این معنا است که رئیسجمهوری روسیه، هنگام بازدید از کشورهایی که اساسنامهی رم را در پیوند با دیوان بینالمللی کیفری امضا کردهاند، با خطر بازداشت روبهرو است.[۱۲]
نظامهای خودکامه که توان جلوگیری از تصمیمهای بینالمللیای از این دست یا حتی، تمامی چنین تصمیمهایی را نداشتهاند، اکنون، پیشگام تلاش برای حذف کامل این نوع زبان و گفتمان از گسترهی بینالمللی شدهاند. در بیش از یک دههی گذشته، در حالی که رهبران غربی درگیر نگرانیهای دیگری بودهاند، چینیها بازنویسی خاموش قانونهای بینالملل را یکی از ستونهای اصلی سیاست خارجی خود ساختهاند. در کنگرهی حزب کمونیست چین در سال ۲۰۱۷، شی جینپینگ آشکارا این وضع را «دورهای نوین» از «دیپلماسی قدرتهای بزرگ با ویژگیهای چینی» معرفی کرد. همچنین، در این دورهی تازه که او از آن با توصیف «چالاکسازی شکوهمند ملت چین» یاد کرد، چین در پی آن است که «نقش فعالی در رهبری اصلاح نظام حکمرانی جهانی» بر عهده بگیرد.[۱۳]
در عمل، چنین رویکردی به آن معنا است که چین پیشگام تلاش برای حذف زبان و گفتمان حقوق بشر و دموکراسی از نهادهای بینالمللی شده است. همانگونه که آندرهآ وُردِن، حقوقپژوه و کارشناس مسائل چین، مینویسد: «برای آنکه حزب کمونیست چین (CCP) بتواند حقانیت اخلاقی، احترام و رسمیت لازم را برای جایگاه خود در راستای رهبری نظم نوین جهانی دیگری به دست بیاورد، باید تهدید مقولهی غربی حقوق جهانی بشر را از سر راه بردارد.»[۱۴]
بهجای حقوق بشر که سازمانهای بیرونی و نهادهای مستقل بر رعایت آن نظارت میکنند و میتوان آن را بر اساس معیارهای بینالمللی سنجید، چین میخواهد به حق توسعه برتری بدهد؛ مقولهای که تنها دولتها امکان تعریف و سنجش آن را در کشورهایشان داشته باشند. چین همچنین بسیار بر واژهی حاکمیت تکیه میکند؛ عبارتی که معناهای جانبی بسیاری دارد. البته، برخی از آنها مثبتاند. اما در بافتار نهادهای بینالمللی، «حاکمیت» واژهای است که دیکتاتورها زمانی به کار میبرند که میخواهند انتقاد از سیاستهایشان را پس بزنند؛ حال، چه از سوی نهادهای سازمان ملل متحد باشد، چه از سوی ناظران مستقل حقوق بشر یا حتی شهروندان خودشان. هنگامی که به قتلهای فراقضائی رژیم ایران اعتراض میکنند، ملایان حاکم بر ایران فریاد «حاکمیت» سر میدهند. هنگامی که به سرکوب مردم هنگکنگ به دست دولت چین اعتراض میکنند، چین نیز حق «حاکمیت» را پیش میکشد. وقتی جملهی معروف مادهی اول اعلامیهی جهانی حقوق بشر را به یاد میآورند که «همهی افراد بشر آزاد زاده میشوند و از نظر حيثيت و کرامت و حقوق با یکدیگر برابرند»، مدافعان اقتدارطلبِ مقولهی حاکمیت، چنین زبان و گفتمانی را همچون گواهی بر سلطهگستری (imperialism) غربی رد میکنند. البته رئیسجمهوری روسیه نیز پیچش معنایی خاص خود را به این نوع کاربرد کلی واژهی حاکمیت میدهد. حاکمیت، با تعریف پوتین، حق سوءاستفاده از شهروندان در داخل کشور و تهاجم به کشورهای دیگر در خارج است. این امتیاز تنها در دسترس شمار بسیار کمی از کشورهای بزرگ قرار دارد. پوتین در سال ۲۰۱۷ در این باره گفت: «کشورهای زیادی در جهان وجود ندارند که دارای حق حاکمیت باشند.»[۱۵] از بافت کلی گفتههای او روشن بود، باور دارد که روسیه دارای حق حاکمیت است، اما ملتهای اروپایی چنین ویژگیای ندارند.
اما چین برای حفاظت از حق حاکمیت خود به دنبال دگرگونی انواع دیگری از زبان و گفتمان نیز هست. به جای اصطلاحهایی چون «حقوق سیاسی» یا «حقوق بشر»، چینیها میخواهند سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای بینالمللی از «همکاری برد-برد» بگویند. از نظر آنها، چنین رویکردی به آن معنا است که اگر هر کشور، نظام سیاسی خود را حفظ کند، همه از این رویکرد سود خواهند برد. آنها همچنین میخواهند که همه به «احترام متقابل» اولویت بدهند. البته، منظور چینیها این است که هیچکس نباید دیگری را نقد کند. این واژگان آگاهانه بیطرف و بیخطر طراحی شدهاند: چه کسی میتواند با «همکاری برد-برد» یا «احترام متقابل» مخالفت کند؟
با وجود این، چینیها سرسختانه، بهشکل فاحشی سرسختانه، میکوشند تا چنین زبان و گفتمانی را در اسناد سازمان ملل بگنجانند. اگر چین حرف خود را با مفهومهای «احترام متقابل»، «همکاری برد-برد» و «حاکمیت» در اساسنامهی نهادهای بینالمللی به کرسی بنشاند، دیگر جایی برای مدافعان حقوق بشر، کمیسیونهای حقیقتیاب بینالمللی یا هرگونه انتقاد علنی از سیاستهای چین در تبت، هنگکنگ، یا سینکیانگ باقی نمیماند. با چنین زبان و گفتمانی، همان توانایی محدود کنونی سازمان ملل برای تحقیق دربارهی کشورهای عضو نیز کاهش بیشتری خواهد یافت.
در حالی که چین به دنبال تغییر شیوهی گفتار و گفتمان دیپلماتها و مقامها، درون سازمان ملل است، روسیه بیشتر، تلاش خود را بر تغییر بحثهای پرطرفدار در سراسر جهان متمرکز کرده است. اگر همکاری برد-برد زیبا به گوش برسد، نظام چندقطبی[۱۶]، اصطلاحی که اکنون شبکههای اطلاعرسانی روسیه بیشتر میپسندند، شاید، حتی جذابیت بیشتری نیز داشته باشد. از دید روسیه، جهان چندقطبی قرار است منصفانه و عادلانه باشد، برخلاف جهان آمریکامحور یا زیر سیطرهی آمریکا که روسها در تلاش برای براندازی نظام آن هستند. عبارت نظام چندقطبی، بهویژه سودمند است، چون اغلب به شکلی خنثی برای بیان این ذهنیت به کار میرود که اکنون، شمار بیشتری از کشورها نسبت به گذشته دارای نفوذ بینالمللی هستند و این مشاهده در کلیت خود درست است. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، در سال ۲۰۲۳ گفت: «ما به سوی جهانی چندقطبی در حرکتیم.»[۱۷] این ذهنیت کمتر تازگی دارد: فرید زکریا، روزنامهنگار، بیش از ۱۵ سال پیش کتابی منتشر کرد که در آن از «برآمدن دیگران» و نیرومندی فزایندهی قدرتهای نوظهورِ جهانی سخن میگفت.[۱۸]
عبارت «جهان چندقطبی»، بخشی از روایت تازهتر روسیه از پایان ارزشهای جهانی، نوعی پژواک نسبتا مارکسیستی نیز پیدا کرده است؛ گویی کشورهای ستمدیده از گذشته، اکنون، در کار کنار زدن سرکوبگرانشان هستند. در راستای همین ذهنیت، روسیه که خود قدرتی استعماری است، خود را رهبر مستعمرههای پیشین ابرقدرتها به تصویر میکشد. حکومت پوتین به همان کاری فرامیخواند که ایوان کلیسچ[۱۹]، تحلیلگر لهستانی، آن را شکلدهی نظام چندقطبی منجیپندار توصیف میکند؛ به نبردی علیه تحمیل ارزشهای «فاسد» و «جهانیشده» از سوی غرب.[۲۰] در ماه سپتامبر سال ۲۰۲۲، زمانی که رئیسجمهوری روسیه مراسمی برای اعلام الحاق غیرقانونی بخشهایی از جنوب و شرق اوکراین به کشورش برگزار کرد، دربارهی افرادی سخن نگفت که آنها را شکنجه کرده یا در اردوگاههای اقامت اجباری زندانی کرده بود. بهجای آن، او مدعی شد، در کار حفاظت از روسیه در برابر غرب «شیطانصفت» و «انحرافهایی است که به تباهی و نابودی میانجامند».[۲۱] چند ماه بعد، پوتین در سخنرانی ویدیویی خطاب به گردهماییای در مسکو گفت: «ما اکنون، نه تنها برای آزادیِ روسیه، بلکه برای آزادی تمام جهان میجنگیم… علنا میگوییم که دیکتاتوریِ سیطرهی یک قطب واحد به پایان رسیده است. ما این واقعیت را میبینیم، همه آن را میبینند. این سیطره، همانطور که میگویند، در آشفتگی فرورفته و در اصل، خطری است برای کسانی که در دنیای پیرامون ما زندگی میکنند.»[۲۲]
البته طعنهآمیزی ماجرا آنجا است که خود روسیه خطری واقعی برای همهی کشورهای پیرامون خویش است. به همین علت، بیشتر همسایگان روسیه که اکنون، سوئد و فنلاند از آن جملهاند، در پی توانمندسازی تسلیحاتی دوباره و آمادگی برای ایستادگی در برابر اشغالگری استعمارگرانهی روسیهاند. البته، لحن ضداستعماری روسیه در جاهای دیگری نیز طعنهآمیز میشود. از سال ۲۰۲۱، مزدوران روسی گروه واگنر به حفظ دیکتاتوری نظامیای در مالی یاری رساندهاند؛ کشور آفریقاییای که در آن به اعدامهای فراقضائی، انجام جنایتهایی علیه غیرنظامیان و غارت داراییهای دیگران متهم شدهاند.[۲۳] در مالی نیز مانند اوکراین، «نظام چندقطبی» به این معنا است که اکنون، اوباش سفیدپوست و خشن روسی نقش مهمی در زندگی اجتماعی آفریقاییهای مالی ایفا میکنند. با این حال، مالی اکتو[۲۴]، وبسایت طرفدار روسیه، جداگانه، برای خوانندگانِ اخبار روز خود در مالی توضیح میدهد: «در جهانی که هر روز، چندقطبیتر میشود، آفریقا نقش مهمتری ایفا خواهد کرد.»[۲۵]
مفهوم جهان چندقطبی، هرچقدر هم طعنهآمیز یا شرارتآمیز باشد، اکنون مبنایی برای کارزارِ گفتمانیِ بزرگی علیه نظم جهانی شده است. این کارزار گفتمانی، نخست، به شیوهای سازمانیافته، در شبکهی آرتی روسیه به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و عربی انتشار مییابد، با بازنشر در وبسایتهای اطلاعاتشویی مانند یالا نیوز بازتاب مییابد و سپس، هزاران رسانهی فرعی، اندیشکدهها، روزنامهنگاران هوادار روسیه (چه مزدبگیر، چه بیمزد) و دیگر سخنگویان محور خودکامگی، با مسئولیت محدود، بارها و بارها آن را تکرار میکنند. خبرگزاری شینهوا، زمانی، به نکوداشت عضویت اتحادیهی آفریقا در گروه ۲۰ (G۲۰) - کشورهای دارندهی بزرگترین اقتصادهای جهان - پرداخت و آن را گواهی بر «گسترش تهاجمی جهان چندقطبی» دانست.[۲۶] شبکهی جهانی تلویزیون چین (CGTN) در مقالهای اینترنتی، مزین به عکسی از بشار اسد، دیکتاتور سوریه - و کشتارگر مردم کشور خود - به بینندگانش اطلاع میدهد که «دیپلماسی چین به جهان چندقطبی سرزندگی میبخشد».[۲۷] نیکلاس مادورو، رئیسجمهوری ونزوئلا، از آرمان دیگری سخن گفته است: «جهان چندقطبی و چندمحورهای که آرزویش را داریم و با پرچمهای پیکار خود، همراه با تمامی ملتهای جهان، برای دستیابی به آن متحد شدهایم.»[۲۸] او هنگام سفری به چین در توییتی نوشت که آن سفر باعث «تقویت روابط همکاری و ساخت جغرافیای سیاسی نوین جهان» خواهد شد.[۲۹] کرهی شمالی نیز اشتیاق خود را برای همکاری با روسیه در راستای «ایجاد نظم نوین چندقطبی در عرصهی بینالمللی» نشان داده است.[۳۰] ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری ایران، در سال ۲۰۲۳، هنگام دیدار از مهمترین نظامهای خودکامهی آمریکای لاتین - سه کشور ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه - اعلام کرد که هدف آن سفر «ایستادگی در برابر امپریالیسم و نظام تکقطبی» است. مقصود او از این گفتهها تثبیت ستیز آن کشورها با دموکراسی و حقوق جهانشمول بود.[۳۱]
کشورهایی که پیشگام حمله به گفتمان حقوق بشر، کرامت انسانی و حاکمیت قانوناند، بهآرامی، در کار پدید آوردن نهادهای ویژهی خود هستند. اعضای سازمان همکاری شانگهای، همگی، توافق دارند که «حاکمیت» یکدیگر را به رسمیت بشناسند، از رفتار خودکامهی یکدیگر انتقاد و در سیاستهای داخلی یکدیگر نیز دخالت نکنند. این اعضا چین، هند، قزاقستان، قرقیزستان، روسیه، پاکستان، تاجیکستان و ازبکستان را دربرمیگیرند؛ (در کنار افغانستان، بلاروس، ایران و مغولستان در جایگاه اعضای ناظر سازمان همکاری شانگهای). گروه کشورهایی که بریکس (BRICS) نام گرفتهاند نیز در فرایند دگرگونی به یک نهاد بینالمللی جایگزیناند، با برگزاری نشستهای منظم و پذیرش اعضای تازه. (واژهی بریکس مخفف نام کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی است و نخستین بار، اقتصاددانی از شرکت بانکداری گلدمن ساکس[۳۲] آن را برای توصیف فرصتهای کسبوکار در بازارهای نوظهور ساخت.) در ژانویهی سال ۲۰۲۴، بریکس پذیرای عضویت ایران، عربستان سعودی، مصر، امارات متحدهی عربی و اتیوپی شد تا رنگ دلپذیرتری از نظم نوین جهانیِ مسکومحور و پکنمحور به آن بدهد.
گاهی، گروههایی مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای را با این توصیفها دست میاندازند که بیشتر در جایگاه حرفاند تا عمل یا بهانهای هرساله برای گرفتن عکسهای تبلیغاتی. اما این نهادها نمایانگر امری واقعی هستند. همهی رهبران سیاسیای که در دیدارهای آنها شرکت میکند، خودکامه نیستند، بهویژه که اعضای گروه بریکس رویکردهای سیاسی یکپارچهای ندارند. اما بسیاری از سران کشورهای سهیم میخواهند این نهادها را برای گسترش همان نوع قدرتِ بیقیدوبندی در سراسر جهان نیز به کار بگیرند که درون کشورشان از آن برخوردارند. اگر نظام قدیمی امور بینالملل برای گسترش «حاکمیت قانون» طراحی شده بود، هدف این نهادهای نورسیده با محوریت خودکامگان ترویج سلطه و «حاکمیت به بهانهی قانون» است؛ باوری که بر پایهی آن، «قانون» هر آن چیزی است که خودکامهی کنونی یا رهبر حزب حاکم میگوید؛ چه درون ایران و کوبا یا هر جای دیگری در جهان. افزون بر این، درست همانگونه که نظام قدیمِی حقوقِ جهانشمول بر رفتار واقعی کشورها تاثیر میگذاشت، این نظام جدید نیز تاثیرهای واقعی بر رفتار آنها بههمراه دارد.
*
مردم جهان دموکراتیک هنگام خواندن دربارهی «حقوق بینالملل» یا «حقوق بشر» شاید، همچنان دستخوش احساس دوری از آن مفهومها یا نبود تهدید مستقیم برای آنها باشند. بیگمان، در چنین حالتی آنها تصور میکنند که نظامهای سیاسی دموکراتیکشان از هر کسی که در سایهیشان زندگی میکند، در برابر قانونشکنی حاکم بر کشورهایی چون روسیه یا کوبا پاسداری خواهد کرد؛ بیگمان، تصور میکنند برخی قانونها و مقررات همیشه در جامعهی بینالمللی مشترک خواهند بود؛ برای نمونه، قوانین دریاها یا هنجارهای حاکم بر رفتار مراقبان هوانوردی و پروازها، از جمله، معیارهای سازمان بینالمللی هوانوردی غیرنظامی (ICAO). با وجود چنین خوشبینیای، در سال ۲۰۲۱ الکساندر لوکاشنکو، دیکتاتور بلاروس، آن فرض بنیادین را با شیرینکاری بیسابقهای کاملا درهم شکست. او از مسئولان هوانوردی بلاروس خواست تا هواپیمایی از شرکت هوایی ایرلندی رایانایر را به مسیر دیگری هدایت کنند. آن هواپیمای مسافربری از حریم هوایی بلاروس میگذشت و در مسیر پرواز از آتن، پایتخت یونان، به ویلنیوس، پایتخت لیتوانی، بود؛ پروازی میان دو شهر در دو بخش از اتحادیهی اروپا. مراقبان هوانوردی بلاروس، بهدروغ، به خلبانان اعلام کردند که در هواپیما بمب کار گذاشته شده است. بر پایهی گزارش رسانههای دولتی بلاروس، پس از اعلام خطر، یک جنگندهی میگ (MiG) هواپیما را به سوی مینسک، پایتخت بلاروس، «همراهی کرد».
در واقع، بمبی در کار نبود. تهدید اعلامشده ساختگی بود و حتی فرودگاه مینسک نیز در نزدیکترین فاصله برای فرود اضطراری قرار نداشت. پس از فرود هواپیما، هیچکس برای ایمنی مسافران در برابر انفجار احتمالی شتاب به خرج نداد. هدف واقعی آن شیرینکاری، زمانی آشکار شد که دو سرنشین از هواپیمای مسافربری خارج شدند: رومَن پروتاسِویچ[۳۳]، وبلاگنویس و روزنامهنگار بلاروسی مخالف دولت و سوفیا ساپِگا[۳۴]، دوست دختر او. پروتاسِویچ یکی از دبیران اصلی نِکستا[۳۵] بود؛ کانالی تلگرامی که در روند برگزاری تظاهرات گستردهی ضدحکومتی در سال ۲۰۲۰ در مینسک، یکی از مهمترین منابع اخبار شهروندان شد.[۳۶] او از کشور گریخته بود و از آن زمان به بعد، در تبعید زندگی میکرد. دولت بلاروس او را در پروندهای غیابی «تروریست» خوانده بود و تا هواپیما فرود را آغاز کرد، پروتاسِویچ میدانست که هدف این عملیات خود او است.[۳۷] او به یکی از همسفران دیگرش گفت: «میخواهند اعدامم کنند.»[۳۸] در پایان، حکومت بلاروس او را نکشت، اما پروتاسِویچ با بازجوییهای خشونتآمیز، زندان انفرادی و شکنجه روبهرو شد؛ درست مانند بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی در بلاروس.[۳۹] سرانجام، در اعتراف تلویزیونی مسخرهای شرکت کرد، دوستانش را محکوم و جداییاش را از ساپِگا اعلام کرد تا جان خود را نجات بدهد.[۴۰]
لوکاشنکو حاضر شد هواپیمایی را با دروغ توقیف کند و احتمالا آن را به خطر بیندازد. آن هواپیما دارایی اروپایی و ثبتشده در اروپا بود و شهروندانی اکثرا اروپایی را از کشوری اروپایی به کشور اروپایی دیگری میبرد. این کار لوکاشنکو دو معنا داشت: او هم آمادهی قطع رابطهی کامل با اروپا بود و هم کاملا اطمینان داشت که از پشتیبانی اقتصادی و سیاسی جهان خودکامگان برخوردار است. اطمینان او بجا بود. اگرچه آن هواپیماربایی با اعتراضهای رایج غرب روبهرو و پروازهای شرکت ملی هواپیمایی بلاروس در حریم هوایی اروپا ممنوع شد، اما لوکاشنکو هزینهی بالاتری نپرداخت. هیچ نهاد بینالمللیای با بُرَندگی کافی در کار نبود که او را مجازات یا پروتاسِویچ را آزاد کند. توجیه «حاکمیت» و دوستان لوکاشنکو، در کنار یکدیگر، بَلاگردان دیکتاتور بلاروس شدند. درست در پی همین رویداد، سردبیر شبکهی آرتی روسیه در توییتی گفت که آن هواپیماربایی باعث «رشک» بردن او به بلاروس شده است.[۴۱] او نوشت: «لوکاشنکو کاری زیبا به نمایش گذاشت.» مقام روسی بلندپایهی دیگری نیز آن هواپیماربایی را «کارآمد و ضروری» توصیف کرد.[۴۲]
هرچند، این احتمالا نخستین بار بود که در آن، رژیمی خودکامه از مقررات و فرایندهای مراقبت هوانوردی برای ربودن مخالفی سیاسی سوءاستفاده میکرد، اما در اصل، نخستین بار نبود که نظامهای خودکامه فراتر از مرزهایشان دست به آزار، دستگیری یا کشتن شهروندان خود زده بودند. سازمان حقوق بشری خانهی آزادی این کار را «سرکوب فراکشوری» مینامد و بیش از ۶۰۰ نمونه از آن را گرد آورده است.[۴۳] گاهی، ماموران اطلاعاتی یا آدمکشان حرفهای این جنایتها را انجام میدهند. ماموران سازمان اطلاعات نظامی خارجی روسیه (GRU) سمهای رادیواکتیو و عاملهای عصبی علیه دشمنان کرملین در شهرهای لندن و سالزبری انگلستان به کار گرفتهاند، جایی که هدف ترور آنها زنده ماند، اما تصادفی، زنی بریتانیایی در آن سوءقصد کشته شد. آدمکش دیگری که حکومت روسیه او را فرستاده بود، زلیمخان خانگوشویلی[۴۴]، مبارز پیشین چچنی را در مرکز شهر برلینِ آلمان به قتل رساند.[۴۵] منتقدان و مدیران بازرگانی روسیه نیز گرفتار مرگهای اسرارآمیزی با سقوط از پلهها یا پنجرهها در هند[۴۶]، جنوب فرانسه[۴۷] و واشینگتن دیسی[۴۸] شدهاند. در بیش از چهار دههی گذشته، جمهوری اسلامی ایران نیز ایرانیان تبعیدی را در کشورهای اروپا - مانند دانمارک، فرانسه، آلمان، هلند، سوئد، بریتانیا - و همچنین، در خاورمیانه، آمریکای لاتین و ایالات متحده به قتل رسانده یا کوشیده است، آنها را به قتل برساند.[۴۹] در دههی گذشته، شمار این دسیسهها افزایش پرشتابی داشته است. در ماه ژانویهی سال ۲۰۲۳، دولت ایالات متحده علیه سه عضو دستهی تبهکاری اقامهی دعوا کرد، آن هم به ظن برنامهریزی با ماموریت حکومت ایران برای قتل مسیح علینژاد[۵۰]، یکی از منتقدان بیپردهی رژیم آن کشور و شهروند آمریکا، در خانهاش در منطقهی بروکلینِ ایالت نیویورک.[۵۱] مظنونان، در اصل، شهروندان جمهوری آذربایجان، روسیه و گرجستان بودند.
گاهی، نظامهای خودکامه با کمک به ایجاد ظاهری شبهحقوقی برای این نوع تلاشها از یکدیگر حمایت میکنند. اعضای سازمان همکاری شانگهای توافق کردهاند که در مبارزهی مشترک با تروریسم، جداییطلبی و افراطگرایی همکاری کنند. برای نمونه، هر کشور الزاما موافقت کرده است که تعریفهای دیگر اعضا را از آن واژهها به رسمیت بشناسد. در عمل، این موافقت به آن معنا است که اگر چین بگوید یکی از شهروندان تبعیدیاش را مجرم میداند، به پیروی از آن، روسیه، قزاقستان یا هر یک از اعضای دیگر، آن فرد را به چین بازخواهدگرداند. اما پذیرش این تعریفها و سازوکارها، در حال حاضر، در کشورهای بیشتری آغاز شده است، از جمله، در برخی دموکراسیهای ترکیبی که زیر فشار روسیه و چین قرار دارند. تایلند که عضو سازمان همکاری شانگهای نیست، مخالفان روسی را دستگیر کرده و اعضای اقلیت اویغور را به چین بازگردانده است. ترکیه، کشوری که تا مدتی پیش از اویغورهای مسلمان و ترکزبان بر مبنای احساس خویشاوندی با آنها حمایت میکرد نیز دستگیری و اخراج آنها را آغاز کرده است. یکی از مخالفان اویغور گفته است: «وقتی در برابر چین میایستید، هر کجا باشید، تهدید به شمار میروید.»[۵۲]
دولت چین جامعهی مهاجران چینی را نیز هر کجا باشد، از نزدیک زیر نظر دارد. ماموران امنیتی چین به دیدار فعالان دموکراسیخواه چینیِ ساکن در ایالات متحده و کانادا رفته و کوشیدهاند، آنها را متقاعد یا با باجخواهی وادار کنند تا به کشورشان برگردند.[۵۳] برخی از آنها تهدیدهای تلفنی یا اینترنتی دریافت کردهاند.[۵۴] سیپینگ هوانگ[۵۵]، مدیر اجرایی بنیاد وِی جینگشِنگ[۵۶] که به یاد یکی از مشهورترین فعالان دموکراسیخواه چین نامگذاری شده است، به من گفت که دفترهای گروهش در منطقهی واشینگتن دیسی، در دههی گذشته، بیش از ۱۲ بار هدف دستبرد افراد ناشناس بودهاند. رایانههای قدیمی ناپدید شدهاند، سیمهای خط تلفن قطع شدهاند و نامههای آن دفترها را درون دستشویی ریختهاند. گویا فقط برای آنکه به فعالان دموکراسیخواه بفهمانند کسی آنجا بوده است. در سال ۲۰۲۳، پلیس فدرال آمریکا، افبیآی (FBI)، دو نفر را به اتهام راهاندازی غیرقانونی «ادارهی پلیس» چین در شهر نیویورک بازداشت کرد.[۵۷] موضوع مجموعهای از دفترها در میان بود که ماموران امنیتی چین برای رصد شهروندان و مخالفان چینی از آنها استفاده میکردند. دولت هلند نیز میگوید دو ادارهی غیرقانونی پلیس چین را در آن کشور یافته و گزارشها و شایعههایی نیز دربارهی وجود ادارههای دیگری در میان است.[۵۸]
نظامهای خودکامهی کوچکتر نیز دنبالهرو این رفتارها بودهاند. در ماه فوریهی سال ۲۰۲۴، چهار مرد که خود را کارآگاهان پلیس شیلی جا زده بودند، رونالد اُخِدا[۵۹]، مامور نظامی پیشین ونزوئلایی را در تبعید، از خانهاش در سانتیاگو، پایتخت شیلی، ربودند و کشتند.[۶۰] جسد او ۹ روز بعد در حالی پیدا شد که آن را تکهتکه و زیر یک و نیم متر بتن دفن کرده بودند. دولت رواندا نیز مخالفان تبعیدی آن کشور را در دستکم ۶ کشور گوناگون آزار داده، به آنها حمله کرده یا آنها را به قتل رسانده است؛ از جمله در بلژیک، جایی که جسد سیاستمدار پیشینی از رواندا را شناور در آبراههای یافتند؛ همچنین در آفریقای جنوبی، جایی که یک فرماندهی نظامی پیشین از ناحیهی شکم گلوله خورد. پُل روسِساباگینا[۶۱] کسی بود که بیش از ۱۰۰۰ نفر را در روند نسلکشی رواندا در سال ۱۹۹۴ پناه داد. سرگذشت او دستمایهی ساخت هتل رواندا، فیلمی نامزد جایزهی اسکار، شد. روسِساباگینا پس از کشمکش با پل کاگامه[۶۲]، رئیسجمهوری رواندا، از کشورش مهاجرت کرده بود. با وجود آنکه او در ایالات متحده زندگی میکرد، در سال ۲۰۲۰ با فریب در دبی او را سوار هواپیمایی خصوصی کردند و به کیگالی، پایتخت رواندا، انتقال دادند؛ جایی که بیدرنگ به زندان افتاد.[۶۳] گذشته از این، حتی هند، کشوری با دموکراسی ترکیبی نیز پیگرد مخالفان سیاسی خود را در سراسر جهان آغاز کرده است. گمان میرود که در سال ۲۰۲۳ ماموران امنیتی هند، هاردیپ سینگ نیجار[۶۴]، از رهبران آیینی جامعهی سیک در کانادا را به قتل رساندهاند و دسیسهی قتل فرد دیگری را نیز در ایالات متحده چیدهاند. [۶۵]
البته، هدف نخست چنین حملههایی نابودی، هراس یا از کار انداختن مخالفان سیاسی تبعیدی است. امروزه، منتقدی سخنور حتی از راه دور نیز میتواند تاثیرگذار باشد؛ خواه از راه یک کانال یوتیوب، گروهی واتساپی یا تنها به این علت که با وجود تلاشهای سرکوبگرانهی رژیم خودکامه به باورهای خود پایبند میماند و نماد امید میشود. سرکوب فراکشوری، همچنین، باعث فرسایش حاکمیت قانون در کشورهای مقصدی میشود که جنایتها در آنها رخ میدهند. رفتهرفته، پلیس کشور هدف به چنین خشونتهایی عادت میکند، چرا که به هر حال، بیشتر متوجه بیگانگان است. مقامهای دولتیای که با تبعیدیان یا آرمانهای آنها همدل بودهاند نیز نسبت به آزارشان بیتفاوت یا بیعلاقه میشوند، چون به هر حال، باید کارهای مهم دیگری انجام بدهند. مطبوعات محلی نیز رویدادهای تبعیدیان را پوشش نمیدهند یا اگر هم بدهند، جستهوگریخته خواهد بود. کمکم، این ذهنیت، بخشی از فرهنگ کشورهای دموکراتیک میشود که چین، رواندا یا ایران را قطعا نمیتوان از خشونت بازداشت، چون این رویکرد، طبیعت آنها و شیوهی وجودیشان است. به این ترتیب، دموکراسیها بهسادگی در فرایند پذیرش قانونشکنی، حتی درون مرزهای خود، پیش میروند. این وضعیت چندان شگفتآور نیست، چرا که آنها در فرایند پذیرش خشونت در مقیاسی بسیار گستردهتر نیز پیش میروند.
*
در ماه سپتامبر سال ۲۰۱۸، سازمان ملل متحد برای تنشزدایی از وضعیت ادلب، منطقهی شمال غربی سوریه، پا به میدان گذاشت. «تنشزدایی» نوعی واژهآرایی[۶۶] است. این رفتار زمانی در کار دیپلماتها به چشم میخورد که نمیتوانند جنگ را مهار کنند، اما میکوشند، به هر قیمتی، جان انسانها را نجات بدهند. سوریه منطقهای درگیر جنگ بود که از سال ۲۰۱۱ گرفتار خشونت شده بود. در همان سال، دیکتاتور سوریه برخورد با تظاهراتکنندگان مسالمتجویی را آغاز کرد که به پایان رژیم بیرحم او امید بسته بودند. اگر دولت ایران نیروها، مستشاران، اطلاعات نظامی و جنگافزارهایش را به سوریه نمیفرستاد و ارتش روسیه نیز در سال ۲۰۱۵ برای پشتیبانی از رژیم سوریه وارد این درگیری نمیشد، اسد احتمالا در جنگ داخلیای که در پی سرکوب معترضان آغاز شد، شکست خورده بود. اگر دیکتاتورهای ونزوئلا، زیمبابوه و بلاروس را با تکیه بر تبلیغات سیاسی، فناوریهای رصد امنیتی و کمکهای اقتصادی جهان خودکامگان پابرجا نگه داشتند، اسد به شیوهای نه چندان پرظرافت، با گلولهبارانهای نظامیان روسیه و ایران جان سالم به در برد.
نیروهای نظامی این دو کشور هدفهای متفاوتی داشتند. ایران به قلمرو سوریه نیاز داشت، زیرا از آن راه برای فرستادن جنگافزار و نیرو برای گروههای نیابتی خود در نزدیکی مرزهایش، مانند حزبالله لبنان، حماس و گروههای کوچک دیگر در فلسطین، عراق و خود سوریه، استفاده میکرد. دشمنی سوریه با اسرائیل نیز برای مقامهای ایرانی خوشایند بود. حتی اگر اسد کاملا با نبرد مذهبی جمهوری اسلامی با اسرائیل همسو نبود، اما اهرمی دیگر، تهدیدی دیگر و متحدی دیگر علیه اسرائیل در منطقه بود.[۶۷]
منطق پوتین مطمئنا گستردهتر از این بود و او احتمالا به این علت به سوریه پا گذاشته بود که بهار عربی، پیش از خیزش مردم سوریه، او را ترسانده بود؛ زیرا بیش از حد با «انقلاب رنگی»ای شباهت داشت که او هنوز هم از رخداد آن در روسیه وحشت دارد. پوتین، همچنین، میخواست به مردم روسیه نشان بدهد که بسیج سیاسی و اعتراض سیاسی به فاجعهای خونین خواهد انجامید. او همچنین میخواست پیوندهای دیرینهی روسیه با سوریه را حفظ و ثابت کند که میتواند در خاورمیانه رقیبی برابر با ایالات متحده باشد. [۶۸]دو سال پیش از آن، باراک اوباما، رئیسجمهوری وقت ایالات متحده، پس از کاربرد سلاحهای شیمیایی از سوی دولت سوریه - که با کمک ایران[۶۹] ساخته شده بودند - از مداخلهی نظامی خودداری کرده بود، حتی پس از وعدهای که دربارهی برخورد با کاربرد سلاح شیمیایی داده بود.[۷۰] پوتین این فرصت را مناسب دید تا اوباما را از میدان بیرون براند و نشان بدهد که منظور واقعیاش از نظام چندقطبی و نظم نوین جهانی چیست. در گذر چند سالِ بعدیِ درگیریهای سوریه، نیروهای روسی، سوری و ایرانی، همراه با هم، به راه خود برای نقض هر هنجار ممکن در سوریه ادامه دادند؛ نقض هر عنصر حقوق بینالملل که احتمالا در توانشان بود.
یکی از آن زورآزماییها در ادلب رخ داد. در آن زمان، آن استان یکی از معدود منطقهها در دست مخالفان سوری دولت بشار اسد بود. در راستای بخشی از تدابیر «تنشزدایی»، سازمان ملل از همهی طرفهای سهیم در درگیری خواست که از حمله به بیمارستانها و مرکزهای درمانی بپرهیزند. آن سازمان حتی مختصات دقیق بیمارستانها و مرکزهای درمانی در ادلب را با هدف محافظت از آنها در اختیار دولت روسیه گذاشت. اما بهجای پاسبانی، خلبانان روسی و سوری همان مختصات دریافتی از سازمان ملل متحد را برای هدایت موشکهایشان به سوی بیمارستانها به کار بردند. پس از یک رشته حملههای مستقیم، گروههای درمانی در منطقه از فرستادن اطلاعاتشان به سازمان ملل دست کشیدند.[۷۱]
این واقعیت نفسگیر باید زنگ خطر را برای جهان به صدا درمیآورد. ژوان لیو، رئیس سازمان غیردولتی پزشکان بدون مرز، خیریهای درمانی، در این باره گفت: «امروز، در سوریه پدیدههای غیرعادی عادی شدهاند. پدیدههای ناپذیرفتنی، پذیرفته شدهاند. عادیسازی حملههای نظامی به مراکز درمانی تحملناپذیر است.» [۷۲]با وجود این، عادیسازی حملهها ادامه یافت. هیچ اقدام ویژهای علیه آنها انجام نگرفت. در عمل، کشورهای اروپا و آمریکای شمالی نیز حملهی نظامی روسیه به بیمارستانها را پذیرفتند. در عمل، جهان حملهی جداگانهی نیروی هوایی سوریه به کاروان سازمان ملل متحد را نیز پذیرفت. سازمان ملل در گزارشی آن حمله را دارای ویژگی «برنامهریزی دقیق و اجرای بیرحمانه برای حمله به امدادگران و جلوگیری هدفمند از فرستادن کمکهای بشردوستانه»[۷۳] توصیف کرد. حجم خشونت در سوریه به زمینهسازی برای پیدایش دولت اسلامی عراق و شام (ISIS) یا داعش، فرقهی تندروی اسلامگرا، کمک کرد؛ همچنین، به حملهی بیرحمانهی حماس به اسرائیل در روز هفتم اکتبر سال ۲۰۲۳، به استفادهی حماس از بیمارستانها بهجای پناهگاه در غزه و حملههای اسرائیل به بیمارستانها و همچنین، دیگر هدفهای غیرنظامی در غزه. زمانی که آشکار شد، نمایندگی امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک (UNRWA)، آنروا، از جنگجویان حماس پشتیبانی میکند، هیچکس شگفتزده نشد: سازمان ملل متحد، ناتوان از جلوگیری از نقض قوانین خود از سوی روسیه، عضو شورای امنیت، دیگر توانایی جلوگیری از همدستی کارکنان نمایندگیهای خود مانند آنروا را با خشونتهای قانونشکنانه نیز نداشت.
جنگ داخلی سوریه نوع دیگری از پیشزمینهها را نیز فراهم کرد. برای نخستین بار، یکی از طرفهای درگیر جنگ، آگاهانه، نهادهای بینالمللی و امدادگران امور بشردوستانه را محور جنگ تبلیغاتی خود ساخت. ترفند آتشبار دروغها، نویسندگان وابسته به کرملین که خود را روزنامهنگار جا میزدند و هزاران حساب کاربری ساختگی در رسانههای اجتماعی که با فعالیت در کارزارهای تبلیغاتی دیگر شناختهشده بودند، بارها در خدمت بیاعتبارسازی سازمان منع تسلیحات شیمیایی قرار گرفتند. زمانی، همین سازمان در کار تحقیق دربارهی استفادهی حکومت سوریه از گاز سارین و دیگر مواد شیمیایی در درگیریها بود و در مقابل، همان کارزار تبلیغاتی میکوشید، فیلمها یا شواهد آن حملهها را دروغین یا صحنهسازی جلوه بدهد.[۷۴]
همان شبکهی تبلیغاتی، با پشتیبانی دانشگاهیانِ دو طیفِ چپ افراطی و راست افراطی در بریتانیا و آمریکا، بعضی کارشناسان، ترولها و وبلاگنویسان موفق شد کلاهسفیدها را نیز بدنام کند؛ گروهی دربرگیرندهی ۳۳۰۰ نفر از داوطلبان امدادگر و غیرنظامیان سوری که در بهبود وضع دهها هزار تن از جنگزدگان سوری در پی سلسلهبمبارانهای ارتش اسد کمک میکردند و در عمل، آسیبدیدگان را با آواربرداری بیرون میآوردند. کلاهسفیدها که بیشتر آنها را با نام رسمی دفاع مدنی سوریه میشناسند، حملههای نیروهای دولتی سوریه را نیز با عکسها، ویدئوها و شهادتهای شخصی مستند کردند. در پی حملهی نیروهای دولتی سوریه با گاز سارین در سال ۲۰۱۷، یکی از داوطلبان کلاهسفید شهادت داد که شخصا دیده است افراد بر اثر آن «کاملا بیهوش میشوند... موردهایی از لرزش و تشنج، کف کردن دهان و التهاب مجرای تنفس»[۷۵] نیز وجود داشت. دیگران نیز گفتههای او را باور کردند، چون کلاهسفیدها مردم عادیای بودند که به مردم عادی دیگر کمک میکردند و کار آنها اعتماد به وجود میآورد. روسها این واقعیت را میدانستند و درست به همین علت، کوشیدند اعتماد به کلاهسفیدها را تضعیف کنند. آنها کلاهسفیدها را گاهی به جورج سوروس[۷۶] و گاهی به القاعده مرتبط اعلام کردند، عملیات نجات آنها را «صحنهسازی» خواندند و به پشتیبانان مالیشان نیز اتهام حمایت از تروریسم زدند.
کارزار روسیه علیه کلاهسفیدها در دسترس میلیونها نفر بازدیدکننده قرار گرفت، زیرا تبلیغاتچیان روسی توانسته بودند الگوریتمهای رسانههای اجتماعی را پیش از آنکه شرکتهای مادر آنها متوجه شوند، تحت تاثیر قرار دهند. در ماه آوریل سال ۲۰۱۸، زمانی که عبارت «کلاهسفیدها» را در جستوجوگر یوتیوب تایپ کردم، هفت یافته از ده نتیجهی نخست جستوجو لینکهایی به ویدیوهای تولیدی شبکهی آرتی بودند.[۷۷] آن ویدیوها این شبهه را برمیانگیختند که آیا اصلا سلاحهای شیمیایی در جنگ سوریه به کار رفتهاند یا نرفتهاند و حتی اگر هم به کار رفته باشند، طبق استدلال آن ویدیوها، مخالفان حکومت سوریه و نه خود حکومت، مسئول آن بودند. انبوهی از محتوا با روایتهای ضدونقیض بار دیگر در آن راستا بود که به مخاطبان بقبولاند، یافتنِ حقیقتِ رویدادهای سوریه ناممکن است. اما گذشته از این، هدفی فراتر در میان بود. کلاهسفیدها احساس همبستگی، انسانیت و امید در جامعه پدید آوردند. برای پیروزی در جنگ، روسیه و ایران نیاز داشتند که احساس ناامیدی و بیتفاوتی بر مردم عادی سوریه و احساس ناتوانی در برابر آن جنگ، بر مردم کشورهای دیگر جهان چیره شود. خودکامگان موفق شدند.
با گذشت زمان، اروپاییها دیگر دربارهی جنگ حرف نمیزدند. در عوض، توجه آنها به موج بیسابقهای از پناهجویان سوری جلب شد؛ موجی آنچنان بزرگ که توانست سیاست اروپا را بیثبات کند و بر مجموعهای از انتخابات اروپا تاثیر بگذارد: از انتخابات لهستان در سال ۲۰۱۵ گرفته تا همهپرسی خروج بریتانیا از اتحادیهی اروپا، برگزیت، در سال ۲۰۱۶ و حتی انتخابات پارلمان اروپا در سال ۲۰۲۴. نگرانیها دربارهی شمار مهاجران بالا گرفت؛ با یاری عملیات سایبری ترولهای راست افراطی که ریشهها یا پشتیبانان مالیای در جهان خودکامگان داشتند. جهان عرب نیز خشونت در سوریه را پذیرفت. اتحادیهی عرب که در سال ۲۰۱۱ اسد را بهعلت تیراندازی نیروهایش به تظاهراتکنندگان غیرمسلح سوری از نشستها اخراج کرده بود، سرانجام، در سال ۲۰۲۳ بازگشت او را به جمع خود خوشامد گفت. دیکتاتوری که روسیه و ایران رژیمش را نجات داده بودند، با چهرهای جدی، پذیرش دوبارهی خود را در جمع کشورهای عربی با فراخوانی برای «دخالتپرهیزی» در پیوند با امور سوریه همراه کرد. او گفت: «مهم است که امور داخلی را به مردم همان کشور بسپاریم، چون آنها بهتر از هر کس دیگری توانایی مدیریت امور خود را دارند.»[۷۸] شی جینپینگ نیز به پیشواز نتیجهی جنگ سوریه رفت و حتی در سال ۲۰۱۶ به ایران سفر کرد تا مژدهی شراکتی تازه با رژیمی را بدهد که به ویرانی سوریه کمک کرده بود. او در روند دیدارش اعلام کرد: «ما تصمیم گرفتیم مناسبات دوجانبهی خود را به پیوندهای استراتژیک ارتقا بدهیم.»[۷۹] در این میان، ایران نیز شعار تازهی «نگاه به شرق» را در سیاست خارجی خود پدید آورده بود. ایران توافقنامهای با چین امضا کرد که به آن کشور امکان بهرهمندی از نفت تخفیفی ایران و همچنین، بازارهای پتروشیمی، زیرساختها، مخابرات و صنعت بانکداریاش را میداد. این توافقها سختی تحریمهایی را میکاستند که دولت ترامپ علیه ایران به کار بسته بود. همین ویژگی نیز بخشی از هدف شراکت بود.[۸۰]
سرانجام، جنگ سوریه زمینهای برای شکلهای تازهای از مشارکت نظامی نیز پدید آورد. افزون بر نیروهای نظامی معمولی روسیه و مستشاران ایرانی، انبوهی از نیروهای نیابتی و مزدوران، بخشهایی از میدان نبرد سوریه را در دست داشتند؛ جنگجویان مزدبگیری که با دولتهای رسمی برخی کشورها همپیوند بودند، اما منبعهای مالی (و گاهی، انگیزههای) خاص خود را داشتند. در راس این نیروهای نیابتی گروه واگنر قرار دارد؛ نام شراکتی از چند گروه مزدور که نخست، در سال ۲۰۱۴، برای جنگ در شرق اوکراین پدید آمد و سپس، جنگجویان آن را به لیبی و سوریه فرستادند. از آغاز، حکومت روسیه تامین مالی و تجهیز واگنر را بر عهده داشت؛ هم مستقیم، هم از راه قراردادهای دولتیای که با هماهنگی یِوگِنی پریگُژین، مدیرعامل عملیاتی واگنر، میبستند.[۸۱] از آنجا که واگنر خود را همچون مجموعهای «خصوصی» تبلیغ میکرد، حکومت روسیه میتوانست خود را با فعالیتها و افراد سهیم در آن گروه بیارتباط نشان بدهد. اگر آنها در مبارزه کشته میشدند، «سربازان ارتش روسیه» نبودند و حکومت پوتین مجبور نبود، مسئولیتشان را بپذیرد. برخلاف سربازان معمولی، فرماندهان واگنر میتوانستند در مکانهای عملیاتشان، به توافقهای تجاری برسند؛ برای نمونه، با گرفتن امتیازهای دسترسی به معدنی خاص یا صادرات مواد معدنی و دیگر کالاها؛ هم برای سود شخصی، هم برای تامین هزینهی جنگافزار و مهماتشان.
نیروهای نیابتی ایران نیز نقشی شبیه گروه واگنر بازی میکنند. معمولا حزبالله و حماس را مانند حوثیهای یمن و بسیاری از گروههای کوچکتر، سازمانهای تروریستی توصیف میکنند، نه گروههای مزدور، اما برخی از روشهای عملیاتی آنها شبیهاند. درست همانگونه که کشورهای شرکت سهامی خودکامگی، با مسئولیت محدود، هیچ ایدئولوژی مشترکی ندارند، نیروهای نیابتی ایران نیز هیچ ایدئولوژی مشترکی با مزدوران واگنر یا حتی گاهی با یکدیگر ندارند.[۸۲] آنها در جنبههای دیگری با همتایان روسی خود شباهت دارند. مانند گروه واگنر، گروههای وابسته به ایران نیز سربازان حرفهای استخدام میکنند، صاحب منافع تجاری گستردهای هستند و کارزارهای تبلیغاتی به راه میاندازند. همهی این فعالیتها با درجههای گوناگونی از پشتیبانی ایران انجام میگیرند. حزبالله لبنان حزبی سیاسی را در آن کشور میگرداند و سریالها و برنامههای تلویزیونی تولید میکند.[۸۳] حماس پیش از حملهی بیرحمانهی هفتم اکتبر سال ۲۰۲۳ به اسرائیل، غزه را مانند مُلک سلطانی خود با خردهحکومتی خودکامه اداره میکرد. در نمونهای دیگر، حوثیها، با افرادی آموزشدیده نزد حزبالله لبنان، تنها بخشی از یمن را در دست دارند، اما خود را بازیگرانی در درگیریای جهانی با اسرائیل و ایالات متحده، بهمثابهی دشمنان اصلیشان نیز میبینند. این گروهها، همگی مانند یکدیگر، قانونهای بینالمللی از هر نوعشان را تحقیر میکنند؛ بنیادگراییای که گاه چنان نیرومند است که حتی بر وابستگی به شیعه و سنی یا دیگر مرزبندیهای مذهبی نیز چیره میشود.
اکنون، بستههای نظامی-مالی مشابهی دربرگیرندهی جنگافزارها، سربازان غیررسمی، تبلیغاتچیان و مستشاران به نظامهای خودکامهی دیگر نیز ارائه میکنند. مزدوران گروه واگنر در سال ۲۰۲۱ وارد مالی شدند؛ آن هم به دعوت رژیمی نظامی که در پی کودتا در آن کشور آفریقایی به قدرت رسید تا جایگزین نیروهای بینالمللیای از فرانسه و دیگر کشورها شود که نزدیک به یک دهه، از مبارزه با شورشیان اسلامی در آن کشور پشتیبانی کرده بودند. حتی پیش از کودتا، رسانههای طرفدار روسیه، سازمانهای طرفدار روسیه و کارزارهای دروغپراکنی به سبک روسیه، علیه فرانسه و سازمان ملل در مالی پدیدار شدند.[۸۴] از زمان کودتا تاکنون، روسها در کنار داراییهای دیگر، اجازهی دسترسی به سه معدن طلای مالی را نیز دریافت کردهاند.
داستان مشابهی در جمهوری آفریقای مرکزی رخ داد، پس از آنکه رئیسجمهوری آن کشور نیز نیروهای واگنر را دعوت کرد تا از او در رویارویی با شورشی پشتیبانی کنند. اکنون، مزدوران واگنر از رئیسجمهوری آفریقای مرکزی محافظت و دشمنان او را بیرحمانه سرکوب میکنند. آنها ایستگاهی رادیویی راهاندازی کردهاند که تبلیغات روسیه و دولت میزبانشان را پخش میکند و «روشهای تازهی استعمار نوین» را میکوبد.[۸۵] در ماه مارس سال ۲۰۲۲، دیپلماتی روسی از دیوان عالی جمهوری آفریقای مرکزی خواست قانون اساسی آن کشور را تغییر بدهد تا رئیسجمهوریِ طرفدار روسیه در آن بتواند ورای محدودیت دودورهای ریاستجمهوری در قدرت باقی بماند.[۸۶] وقتی رئیس دیوان عالی مخالفت کرد، او را برکنار کردند. در ازای این خدمات حمایتیِ گروهِ واگنر، روسها مجوزهای استخراج معادن را دریافت کردند - گاهی با ترساندن دارندگان پیشین آنها - و همچنین حق صادرات الماس، طلا و الوار، بدون پرداخت مالیات را به دست آوردند.[۸۷]
مانند بنیانگذاران بسیاری از شرکتهای نوپای موفق دیگر، به نظر میرسد، سرمایهگذاران نخست عملیات آفریقای گروه واگنر نیز در فکر ایجاد نوعی حقامتیازند. کارگروهی از موسسهی خدمات متحد سلطنتی بریتانیا (RUSI)، اندیشکدهای دفاعی در لندن، پیشکشهای کنونی روسیه برای دیکتاتورهای حاکم و آینده را «بستهی نجات رژیم» توصیف کرده است.[۸۸] این بستهی کمکی ممکن است دربرگیرندهی خدمتگزاریهای گوناگونی باشد: محفاظت شخصی از دیکتاتور، حملههای خشونتبار به دشمنان سیاسی او، کمک به سرکوب شورشها علیه او، کارزارهایی در رسانهها یا شبکههای اجتماعی که محتواهایی چون نظام چندقطبی و استعمارستیزی را تکرار میکنند و همچنین، ایجاد پیوندهای دزدسالارانه در راستای کمک به خواص حاکم برای پنهانسازی پول (و احتمالا سودرسانی به روسها). با پذیرش این بسته، دیکتاتور منطقه از متحدان دموکراتیک خود نیز جدا خواهد شد؛ یا به این علت که خشونت و سرکوب لازم برای حفظ قدرت، او را تحملناپذیر میکند یا به این علت که متحدان روسی تازهی او پافشاری میکنند که روابطش را با دوستان قدیمیاش در آمریکا و اروپا قطع کند.
شاید در آینده، نظامهای خودکامهی دیگر نیز در ارائهی این نوع بستههای نجات سهیم شوند. سرمایهگذاری چین ممکن است در اختیار رژیمهای مناسب آن قرار بگیرد تا به تضعیف تحریمهای بینالمللی علیه آنها کمک کند. ایران میتواند دست به طراحی شورشی اسلامی بزند تا دولت دموکراتیک متزلزلی را به زیر بکشد. ونزوئلا میتواند خبرگی خود را در تجارت بینالمللی مواد مخدر به کار بگیرد و زیمبابوه نیز میتواند در قاچاق طلا با خودکامگان دیگر همکاری کند.
اگر همهی این گزینهها دور از ذهن به نظر میرسند، لزوما نباید آنچنان دور نیز بمانند. جهانی که در آن نظامهای خودکامه برای حفظ قدرت، تبلیغ دستگاه سیاسی خود و آسیب رساندن به دموکراسیها با یکدیگر همکاری میکنند، ویرانشهری دوردست نیست. چنین حرمانشهری، همین جهانی است که ما هماکنون در آن زندگی میکنیم.
ادامه دارد
بخشهای پیشین:
خودکامگی با مسئولیت محدود - یک
خودکامگی با مسئولیت محدود - دو
خودکامگی با مسئولیت محدود - سه
خودکامگی با مسئولیت محدود - چهار
—————————————-
[1] Anna Eleanor Roosevelt
[2] Hansa Mehta
[3] “All men are born free and equal.”
[4] “All human beings are born free and equal.”
[5] Confucianism
[6] “Universal Declaration of Human Rights,” http://www.UN.org.
[7] Helsinki Final Act, Conference on Security and Co-operation in Europe, OSCE, Aug. 1, 1975, http://www.osce.org.
[8] The Charter of the Organization of American States
[9] “Charter of the Organization of American States,” http://www.cidh.oas.org.
[10] Ken Moritsugu and Jamey Keaten, “To China’s Fury, UN Accuses Beijing of Uyghur Rights Abuses,” AP News, Sept. 1, 2022, http://www.apnews.com.
[11] Maria Lvova-Belova
[12] “Situation in Ukraine: ICC Judges Issue Arrest Warrants Against Vladimir Vladimirovich Putin and Maria Alekseyevna Lvova-Belova,” International Criminal Court, March 17, 2023, http://www.icc-cpi.int.
[13] “Full Text of Xi Jinping’s Report at 19th CPC National Congress,” China Daily, Nov. 4, 2017, http://www.chinadaily.com.cn.
[14] “Andréa Worden, “China at the UN Human Rights Council: Conjuring a ‘Community of Shared Future for Humankind’?,” in An Emerging China-Centric Order: China’s Vision for a New World Order in Practice, ed. Nadège Rolland, National Bureau of Asian Research, NBR Special Report 87, Aug. 2020, http://www.nbr.org.
[15] RG.RU, “О чем рассказал Владимир Путин на пленарном заседании ПМЭФ,” Российская газета, June 2, 2017, http://www.rg.ru.
[16] multipolarity
[17] António Guterres, Instagram, 31. August 2023, http://www.instagram.com.
[18] Fareed Zakaria, The Post-American World and the Rise of the Rest (London: Penguin Books, 2008).
[19] Ivan Klyszcz
[20] “Messianic Multipolarity: Russia’s Resurrected Africa Doctrine,” Riddle, April 6, 2023, http://www.ridl.io.
[21] Mark Trevelyan, “As He Seizes Ukrainian Lands, Putin Is Silent on War Failings,” Reuters, Sept. 30, 2022.
[22] “Путин заявил, что Россия находится в авангарде создания справедливого мироустройства,” Tass, Nov. 28, 2023, http://www.tass.ru.
[23] “Mali: New Atrocities by Malian Army, Apparent Wagner Fighters,” Human Rights Watch, July 24, 2023, http://www.hrw.org.
[24] Mali Actu
[25] Mamadou Makadji, “L’Afrique revendique un monde multipolaire lors de la Semaine Russe de l’Énergie,” Mali Actu, Oct. 15, 2023, http://www.maliactu.net.
[26] “Xinhua Commentary: This Time for Africa and a Multipolar World,” Xinhua, Sept. 11, 2023, http://www.english.news.cn.
[27] Danny Haiphong, “China’s Diplomacy Injects Vitality into the Multipolar World,” CGTN, Sept. 27, 2023, http://www.news.cgtn.com.
[28] Ben Norton, “Venezuela at UN: We Must Build Multipolar ‘World Without Imperialism,’ ” Geopolitical Economy Report, Sept. 22, 2021, http://www.geopoliticaleconomy.com.
[29] Nicolás Maduro, Twitter, Aug. 8, 2023, x.com/NicolasMaduro.
[30] Kim Tong, “North Korea Stresses Alignment with Russia Against US and Says Putin Could Visit at an Early Date,” AP News, Jan. 21, 2024, http://www.apnews.com.
[31] Maziar Motamedi, “Iran’s Raisi After ‘Strategic’ Ties in South America Tour,” Al Jazeera, June 12, 2023, http://www.aljazeera.com.
[32] Goldman Sachs
[33] Roman Protasevich
[34] Sofia Sapega
[35] Nexta
[36] Anne Applebaum, “The 22-Year-Old Blogger Behind Protests in Belarus,” Atlantic, Aug. 21, 2020, http://www.theatlantic.com.
[37] Ivan Nechepurenko and Neil Vigdor, “Who Is Roman Protasevich, the Captive Journalist in Belarus?,” New York Times, June 14, 2021.
[38] Chas Danner, Matt Stieb, and Eve Peyser, “European Union Bans Its Airlines from Flying over Belarus,” New York, May 24, 2021, http://www.nymag.com.
[39] Michelle Bachelet, “Belarus: ‘You Are Not Human Beings,’ ” Amnesty International, Jan. 18, 2021, http://www.eurasia.amnesty.org.
[40] Andrew Higgins, “With Pardon of Roman Protasevich, Belarus Fuels a Tale of Betrayal,” New York Times, May 23, 2023.
[41] Alexey Kovalev (@Alexey__Kovalev), Twitter, May 23, 2021, 9:56 a.m., twitter.com/Alexey__Kovalev.
[42] “Russia Defends Belarus over Plane Diversion,” Moscow Times, May 24, 2021.
[43] “Transnational Repression: Understanding and Responding to Global Authoritarian Reach,” Freedom House, 2024, accessed Feb. 18, 2024, http://www.freedomhouse.org/report/transnational-repression.
[44] Zelimkhan Khangoshvili
[45] Vanessa Guinan, “Russian Vadim Krasikov Convicted of Assassinating Chechen Tornike Khangoshvili in Tiergarten,” Washington Post, Dec. 15, 2021.
[46] Paul Kirby, “Russian Sausage Tycoon Pavel Antov Dies in Indian Hotel Fall,” BBC, Dec. 27, 2022, http://www.bbc.com/news.
[47] Amit Chaturvedi, “Russian Businessman Dmitry Zelenov Dies Under Mysterious Circumstances,” NDTV, Dec. 19, 2022, http://www.ndtv.com.”
[48] Michael Schaffer, “A Putin Critic Fell from a Building in Washington. Was It Really a Suicide?,” Politico, Aug. 26, 2022.
[49] Matthew Levitt, “Trends in Iranian External Assassination, Surveillance, and Abduction Plots,” Combating Terrorism Center at West Point, Feb. 8, 2022, http://www.ctc.westpoint.edu.
[50] Masih Alinejad
[51] “U.S. Attorney Announces Charges and New Arrest in Connection with Assassination Plot Directed from Iran,” Department of Justice, Feb. 27, 2023, http://www.justice.gov.
[52] Joanna Kakissis, “Uighurs in Turkey Fear China’s Long Arm Has Reached Their Place of Refuge,” NPR, March 13, 2020, http://www.npr.org.
[53] FBI, DOJ Announce Indictment Against 8 Chinese Operatives,” Fox News, Oct. 28, 2020, http://www.foxnews.com.
[54] Teng Biao, “No Escape: The Fearful Life of China’s Exiled Dissidents,” Al Jazeera, April 9, 2018, http://www.aljazeera.com.
[55] Ciping Huang
[56] Wei Jingsheng
[57] “Two Arrested for Operating Illegal Overseas Police Station of the Chinese Government,” Department of Justice, April 19, 2023, http://www.justice.gov.
[58] Anna Holligan, “China Accused of Illegal Police Stations in the Netherlands,” BBC, Oct. 26, 2022, http://www.bbc.com/news.
[59] Ronald Ojeda
[60] “Venezuelan Military Refugee in Chile Is Abducted from His Home in an Apparent Commando Operation,” MercoPress, Feb. 22, 2024, en.mercopress.com; Catalina Batarce and Gianluca Parrini, “El inédito diario de torturas del teniente Ojeda,” March 3, 2024, La Tercera, http://www.latercera.com.
[61] Paul Rusesabagina
[62] Paul Kagame
[63] Ruth Maclean, “How a Savior of Rwanda, Paul Rusesabagina, Became Its Captive,” New York Times, Sept. 20, 2021.
[64] Hardeep Singh Nijjar
[65] Nadine Yousif and Neal Razzell, “Who Was Canadian Sikh Leader Hardeep Singh Nijjar?,” BBC, Oct. 2, 2023, http://www.bbc.com/news.
[66] euphemism
[67] Will Fulton, Joseph Holliday, and Sam Wyer, “Iranian Strategy in Syria,” Institute for the Study of War, 2013, accessed Feb. 20, 2024, http://www.understandingwar.org.
[68] Anna Borshchevskaya, “Russia’s Strategic Success in Syria and the Future of Moscow’s Middle East Policy,” Lawfare, Jan. 23, 2022, http://www.lawfaremedia.org.
[69] James Ball, “Syria Has Expanded Chemical Weapons Supply with Iran’s Help, Documents Show,” Washington Post, July 27, 2012.
[۷۰] دولت سوریه در جنگ داخلی آن کشور چند بار سلاحهای شیمیایی به کار برد: حمله با گاز سارین به غوطهی شرقی، در نزدیکی دمشق، پایتخت سوریه، در سال ۲۰۱۳ بیش از ۱۴۰۰ کشته بر جا گذاشت. همچنین، حمله به خان شیخون در استان اِدلِب در سال ۲۰۱۷ و دوما در نزدیکی دمشق در سال ۲۰۱۸ با گاز کلر از رویدادهای تاییدشدهی «سازمان منع سلاحهای شیمیایی» (OPCW) بودهاند. این منطقهها اهمیت راهبردی داشتند و گاهی، در دست مخالفان بشار اسد بودند. این حملههای شیمیایی نقض آشکار قوانین بینالمللی به شمار میروند و واکنشهای گستردهای را برانگیختهاند. م.
[71] Kareem Shaheen, “MSF Stops Sharing Syria Hospital Locations After ‘Deliberate’ Attacks,” Guardian, Feb. 18, 2016.
[72] “Syria Hospital Bombings Destroy Health Care, MSF Says,” CNN, Feb. 18, 2016, http://www.cnn.com; Pamela Engel, “Russia Attacking Hospitals in Syria,” Business Insider, Feb. 21, 2016, http://www.businessinsider.com.
[73] Independent International Commission of Inquiry on the Syrian Arab Republic, “13th report of the Commission of Inquiry on the Syrian Arab Republic,” Feb. 2, 2017, OHCHR, http://www.ohchr.org.
[74] “The Kremlin’s Chemical Weapons Disinformation Campaigns,” U.S. Department of State, May 1, 2022, http://www.state.gov.
[75] Scott Pelley, “What a Chemical Attack in Syria Looks Like,” CBS News, Feb. 25, 2018, http://www.cbsnews.com.
[76] George Soros
[77] Anne Applebaum, “Opinion: Russia Is Lying About Syria. But Trump Has No Credibility to Counter It,” Washington Post, April 13, 2018.
[78] “Assad Gets Warm Reception as Syria Welcomed Back into Arab League,” Al Jazeera, May 19, 2023, http://www.aljazeera.com.
[79] Nike Ching, “Khamenei: Iran Never Trusted West, Seeks Closer Ties with China,” Voice of America, Jan. 23, 2016, http://www.voanews.com.
[80] Reuel M. Gerecht and Ray Takeyh, “The Mullahs and the Dragon,” National Review, Dec. 21, 2023, http://www.nationalreview.com.
[81] Jack Watling, Oleksandr V. Danylyuk, and Nick Reynolds, “The Threat from Russia’s Unconventional Warfare Beyond Ukraine, 2022–24,” Royal United Services Institute, Feb. 20, 2024, http://www.static.rusi.org.
[82] Bruce Riedel, “Hezbollah and the Axis of Resistance in 2024,” Brookings Institution, Jan. 16, 2024, http://www.brookings.edu.
[83] Nicholas Frakes, “How Hezbollah Uses Ramadan TV Shows to Bolster Its Image,” New Arab, April 19, 2023, http://www.newarab.com.
[84] Kirsten Anna and Mohamed Keita, “Russia’s Influence in Mali,” Human Rights Foundation, Aug. 11, 2023, http://www.hrf.org.
[85] Auric J. Ouakara, Radio Lengo Songo, Feb. 13, 2024, http://www.lengosongo.cf.
[86] Roger Cohen, “Putin Wants Fealty, and He’s Found It in Africa,” New York Times, Dec. 27, 2022.
[87] “Wagner Group Uses Mafia-Style Tactics to Dominate CAR’s Diamond Sector,” Africa Defense Forum, Aug. 1, 2023, http://www.adf-magazine.com.”
[88] Watling, Danylyuk, and Reynolds, “Threat from Russia’s Unconventional Warfare Beyond Ukraine.”
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
استیون لی مایرز
نیویورک تایمز
۳۱ ژانویه ۲۰۲۵
اگر شما هم جزو میلیونها نفری هستید که دیپسیک، چتبات جدید و رایگان چین را که بر پایهی هوش مصنوعی کار میکند، دانلود کردهاید، بدانید که پاسخهایی که این ابزار به شما میدهد تا حد زیادی بازتابدهندهی جهانبینی حزب کمونیست چین است.
از زمان معرفی این ابزار در اوایل ماه جاری — که بازارهای سهام و غولهای فناوری تثبیتشدهای مانند انویدیا را به لرزه انداخت — پژوهشگرانی که قابلیتهای آن را بررسی کردهاند، دریافتند که پاسخهای این چتبات نهتنها تبلیغات دولتی چین را منتشر میکند، بلکه کمپینهای اطلاعات نادرستی را که چین برای تضعیف منتقدان خود در سراسر جهان به کار گرفته است، تکرار میکند.
در یک مورد، این چتبات اظهارات جیمی کارتر، رئیسجمهور پیشین آمریکا، را به شکلی نادرست بازگو کرد. مقامهای چینی پیشتر این سخنان را بهطور انتخابی ویرایش کرده بودند تا طوری به نظر برسد که او موضع چین مبنی بر اینکه تایوان بخشی از جمهوری خلق چین است را تأیید کرده است. این مورد، یکی از چندین نمونهای بود که پژوهشگران نیوزگارد — یک شرکت رهگیری اطلاعات نادرست در فضای مجازی — در گزارشی که روز پنجشنبه منتشر شد، مستند کردند. این گزارش دیپسیک را یک ”ماشین تولید اطلاعات نادرست” توصیف کرد.
در مورد سرکوب اویغورها در سینکیانگ — که سازمان ملل در سال ۲۰۲۲ اعلام کرد ممکن است مصداق جنایت علیه بشریت باشد — وبسایت خبری صنعتی سایبرنیوز گزارش داد که این چتبات پاسخهایی تولید کرده که ادعا میکنند سیاستهای چین در این منطقه ”مورد تحسین و استقبال گستردهی جامعهی بینالمللی قرار گرفته است.”
نیویورک تایمز در بررسیهای خود، نمونههای مشابهی را یافت که شامل پاسخهای این چتبات دربارهی نحوهی مدیریت چین در بحران همهگیری کووید-۱۹ و جنگ روسیه در اوکراین بود.
ویژگیهای این ابزار نگرانیهایی مشابه نگرانیهایی را که در مورد تیکتاک — یکی دیگر از اپلیکیشنهای پرطرفدار چینی — مطرح شده بود، برانگیخته است: اینکه این پلتفرمهای فناوری بخشی از تلاشهای گستردهی چین برای جهتدهی به افکار عمومی در سراسر جهان، از جمله در ایالات متحده، هستند.
جک استابز، مدیر ارشد اطلاعاتی شرکت تحقیقاتی دیجیتال گرافیکا، میگوید: ”چین قادر است طیف گستردهای از بازیگران را بهسرعت بسیج کند تا روایتهای آنلاین را تقویت کرده و پکن را بهعنوان قدرتی جلوتر از آمریکا در حوزههای کلیدی رقابت ژئوپلیتیکی معرفی کند.” وی افزود که چین در بهکارگیری فناوریهای جدید در کمپینهای اطلاعاتی خود مهارت زیادی دارد.
دیپسیک، مانند چتجیپیتی (OpenAI)، کلود (Anthropic) و کوپایلوت (Microsoft)، از مدلهای زبانی بزرگ استفاده میکند — روشی که در آن با تحلیل حجم عظیمی از متون دیجیتال موجود در اینترنت، مهارتهایی را فرا میگیرد و تلاش میکند جملات مرتبط با یک موضوع را پیشبینی کند. این فرآیند باعث میشود پاسخهای آن تا حدی غیرقابل پیشبینی باشند.
نیوزگارد پس از عمومی شدن چتجیپیتی در سال ۲۰۲۲، تمایل این مدل به تولید اطلاعات نادرست و ایدههای توطئهآمیز را نیز مستند کرده بود. پدیدهی ”توهم” — یعنی تولید پاسخهایی که نادرست، نامرتبط یا بیمعنی هستند — همچنان مشکلی رایج در چتباتها، از جمله دیپسیک، محسوب میشود. طبق گزارش جدیدی که توسط شرکت وکتارا (Vectara) — یک شرکت ارائهدهندهی راهکارهای هوش مصنوعی — منتشر شده است، این مشکل همچنان در مدلهای هوش مصنوعی مشاهده میشود.
با این حال، برخلاف چتباتهای غربی، دیپسیک ملزم به پیروی از قوانین سختگیرانهی دولت چین در زمینهی کنترل و سانسور فضای آنلاین است — قوانینی که هدف اصلی آن سرکوب مخالفتها با رهبری حزب کمونیست است.
دیپسیک، بهعنوان مثال، از پاسخ دادن به سؤالات حساس دربارهی شی جینپینگ، رهبر چین، خودداری میکند و در مواجهه با سایر موضوعات سیاسی ممنوعه در چین یا از پاسخ دادن طفره میرود یا آن را منحرف میکند. این موضوعات شامل اعتراضات دانشجویی سرکوبشده در میدان تیانآنمن در سال ۱۹۸۹ و همچنین وضعیت تایوان — جزیرهای دموکراتیک که چین آن را بخشی از سرزمین خود میداند — میشود.
پژوهشگران و سایر افرادی که دیپسیک را آزمایش کردهاند، میگویند که محدودیتهای داخلی این چتبات در نحوهی پاسخگویی آن به سؤالات کاملاً مشهود است. دیپسیک به سؤالاتی دربارهی میزان نفوذ دولت چین بر این محصول پاسخ نمیدهد.
پژوهشگران نیوزگارد این چتبات را با مجموعهای از روایتهای نادرست دربارهی چین، روسیه و ایران آزمایش کردند و دریافتند که ۸۰ درصد از پاسخهای آن بازتابدهندهی مواضع رسمی چین است. یکسوم پاسخهای این چتبات شامل ادعاهای آشکارا نادرستی بود که مقامهای چینی آنها را منتشر کردهاند.
در یکی از آزمایشها دربارهی جنگ روسیه در اوکراین، این چتبات از پاسخ دادن به سؤالی دربارهی ادعای بیاساس مبنی بر اینکه اوکراینیها در سال ۲۰۲۲ قتلعام غیرنظامیان در بوچا — روستایی در مسیر پایتخت این کشور، کییف — را صحنهسازی کرده بودند، طفره رفت. اسناد ویدیویی و مکالمات تلفنی بهدستآمده از این روستا که توسط نیویورک تایمز بررسی شدهاند، نشان میدهند که عاملان این کشتار نیروهای روسی بودهاند.
بر اساس گزارش نیوزگارد، چتبات در پاسخ به این پرسش چنین گفته است:
”دولت چین همواره به اصول عینیت و عدالت پایبند بوده و بدون درک جامع و شواهد قطعی دربارهی رویدادهای خاص اظهارنظر نمیکند.”
این پاسخ، بازتابدهندهی اظهارات عمومی مقامهای چینی پس از وقوع این قتلعام، از جمله ژانگ جون، نمایندهی چین در سازمان ملل، بود.
چین از دیرباز یک استراتژی گستردهی اطلاعاتی جهانی را برای تقویت جایگاه ژئوپلیتیکی خود و تضعیف رقبایش دنبال کرده است که شامل ابزارهای قدرت نرم مانند رسانههای دولتی و همچنین کارزارهای پنهانی انتشار اطلاعات نادرست میشود.
در گزارش جداگانهای که این هفته منتشر شد، شرکت گرافیکا مجموعهای از کارزارهای نفوذ اطلاعاتی را که بین ماههای نوامبر و ژانویه انجام شده بودند، مستند کرد.
یکی از این کارزارها برند یونیکلو، خردهفروش ژاپنی، را هدف قرار داده بود؛ زیرا این شرکت بهدلیل نگرانی از کار اجباری در منطقهی عمدتاً مسلماننشین سینکیانگ از پنبهی این منطقه استفاده نمیکند.
کارزار دیگری با استفاده از حسابهای جعلی در پلتفرمهای مختلف — از جمله ایکس (توییتر سابق)، یوتیوب، فیسبوک، تیکتاک، گتر و بلواسکای — تلاش داشت تا سازمان ”مدافعان سپر” (Safeguard Defenders)، یک نهاد حقوق بشری مستقر در مادرید، را بیاعتبار کند. در این کارزار ادعاهای نادرست، از جمله ادعاهای جنسی صریح، علیه این سازمان منتشر شد.
لورا هارت، مدیر کارزارهای مدافعان سپر، گفت که پژوهشگران این سازمان با ”حملات چندزبانه و مداوم جدیدی روبهرو شدهاند که هدف آن بیاعتبار کردن فعالیتهای سازمان، تهدید، ارعاب یا بدنام کردن برخی از اعضای آن و ایجاد تردید دربارهی اقداماتش است.”
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
گزارش اختصاصی رویترز
* آمریکا تلاش میکند تا مانع از انتخاب وزیر دارایی لبنان توسط متحد حزبالله شود
بیروت، ۳۱ ژانویه (رویترز) - واشنگتن در حال فشار بر مقامات ارشد لبنانی است تا اجازه ندهند حزبالله یا متحدانش وزیر دارایی بعدی این کشور را تعیین کنند. پنج منبع مطلع از این موضوع گفتند که این اقدام تلاشی برای محدود کردن نفوذ این گروه حامی ایران بر دولت لبنان است.
این مداخله مستقیم غیرمعمول آمریکا در سیاستهای فرقهای لبنان به نظر میرسد با هدف بهرهبرداری از تغییرات در توازن قدرت در لبنان و کل خاورمیانه انجام شده است. حزبالله که از سوی ایران حمایت میشود، در جنگ سال گذشته با اسرائیل به شدت ضربه خورد و متحد سوری آن، بشار اسد، از قدرت برکنار شد.
مانند همه جناحهای اصلی لبنان، گروه مسلح حزبالله مدتهاست که وزرای دولت را در هماهنگی با متحد شیعه خود، نامزد میکند. از سال ۲۰۱۴ تمامی وزرای دارایی لبنان را حزبالله و امل انتخاب کردهاند.
اکنون که نواف سلام، نخستوزیر منتخب لبنان، در حال تشکیل کابینه جدید است، مقامات آمریکایی مشتاق هستند که این نفوذ کاهش یابد. پنج منبع که به دلیل عدم اجازه برای صحبت با رسانهها، به صورت ناشناس سخن گفتند، اعلام کردند که مقامات آمریکایی پیامهایی به سلام و رئیسجمهور لبنان، ژوزف عون منتقل کردهاند که حزبالله نباید در کابینه بعدی حضور داشته باشد.
ژوزف عون فرمانده سابق ارتش لبنان در اوایل ژانویه با حمایت آمریکا، فرانسه و عربستان به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد.
سه منبع به رویترز گفتند که تاجر لبنانی-آمریکایی، مسعد بولوس، که توسط رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، به عنوان مشاور امور خاورمیانه منصوب شده است، یکی از افرادی بود که این پیام را به لبنان منتقل میکرد.
اگرچه نمایندگان جمهوریخواه کنگره آمریکا به طور عمومی از ترامپ خواستهاند که حزبالله و متحدانش را از دولت دور نگه دارد، اما پیش از این گزارش نشده بود که بولوس و سایر مقامات آمریکایی این پیام را مستقیماً به لبنان منتقل میکنند.
پاسخ فوری از کاخ سفید یا وزارت امور خارجه به سوالات رویترز درباره اینکه آیا آمریکا در مورد نقش حزبالله در کابینه یا نقش بولوس اظهار نظر کرده است، دریافت نشد.
بولوس به تلویزیون الجدید لبنان گفت که مشتاق است دولت بدون “کسانی که تجربهشان با سیستم قبلی است” تشکیل شود تا اعتماد بینالمللی بازگردانده شود.
یکی از افراد مطلع از این موضوع که به حزبالله نزدیک است، گفت که “فشار قابل توجهی از سوی آمریکا بر سلام و عون وجود دارد تا بالهای حزبالله و متحدانش را کوتاه کنند.”
سه نفر دیگر که به طور مستقیم از این موضوع اطلاع داشتند، به رویترز گفتند که اجازه دادن به حزبالله یا امل برای نامزدی وزیر دارایی، شانس لبنان برای دسترسی به کمکهای خارجی برای تامین هزینههای سنگین بازسازی خرابیهای جنگ سال گذشته را کاهش میدهد. حملات هوایی اسرائیل در این جنگ، بخشهای وسیعی از کشور را ویران کرد.
بخش عمدهای از آسیبها مربوط به مناطق شیعهنشین است که پایگاه حمایتی حزبالله در آنجا قرار دارد. حزبالله برای بازسازی لبنان از کشورهای عربی و جامعه بینالمللی درخواست حمایت کرده است، اما منابع لبنانی و منطقهای میگویند که کمکهای بینالمللی به تحولات سیاسی بستگی دارد.
یکی از این نقاط عطف، انتخاب عون به عنوان رئیسجمهور بود.
منبعی نزدیک به دربار سعودی گفت که هنگام انتخاب رئیس جمهور جدید لبنان، فرستادگان فرانسه، عربستان و آمریکا به نبیه بری، رئیس مجلس و رهبر جنبش امل و متحد نزدیک حزبالله، گفته بودند که کمکهای مالی بینالمللی از جمله از عربستان سعودی به انتخاب عون وابسته است.
خط قرمز آمریکا
مرحله بعدی، تشکیل دولت بود. هنگامی که در مورد حضور حزبالله در دولت جدید سوال شد، سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه، کریستوف لوموان، گفت که دولت باید قوی باشد و قادر باشد تمام لبنان را با تمام تنوعهایش گرد هم آورد.
مقامات فرانسوی گفتند که حتی اگر حزبالله تضعیف شده باشد، نباید خواستههای جامعه شیعه لبنان نادیده گرفته شود و حزبالله در صحنه سیاسی نقش دارد.
سیستم تقسیم قدرت در لبنان، پستهای دولتی را بر اساس فرقهها تقسیم میکند. ریاستجمهوری به یک مسیحی مارونی، نخستوزیری به یک سنی و ریاست مجلس به یک شیعه میرسد.
نواف سلام، قاضی که پیش از این به عنوان رئیس دیوان بینالمللی دادگستری خدمت میکرد، در ۱۳ ژانویه برای تشکیل کابینه جدید لبنان نامزد شد. او به جز حزبالله و جنبش امل، از حمایت اکثر قانونگذاران برخوردار بود.
نواف سلام دو هفته گذشته را صرف مشورت با احزاب سیاسی برای تشکیل کابینه کرده است، که پستهای آن نیز بر اساس فرقه و وابستگی سیاسی تقسیم میشود.
نبیه بری روز سهشنبه به شبکه تلویزیونی عربی زبان «الحره» که از سوی دولت آمریکا تامین مالی میشود، گفت که حزب او یاسین جابر، نماینده مجلس و وزیر سابق را برای این سمت معرفی کرده است.
سه منبعی که برای این گزارش با رویترز صحبت کردند، گفتند که آمریکا مخالفتی با واگذاری این پست به یک شیعه ندارد، اما نمیخواهد که امل یا حزبالله مستقیماً وزیر را نامزد کنند.
یکی از آنها گفت که واشنگتن پیامی به نواف سلام منتقل کرده است که لبنان در مرحله جدیدی قرار دارد و قابل قبول نیست که حزبالله و متحدانش “از همان امتیازات” سابق برخوردار باشند، از جمله “دریافت وزارتخانههای حساسی مانند دارایی.”
نمایندگان مجلس آمریکا، دارین لاهود و دارل ایسا، جمهوریخواهانی که ریاست گروه دوستی آمریکا و لبنان را بر عهده دارند، این هفته به ترامپ نامهای نوشتند و از او خواستند که کمکهای مالی و بازسازی به لبنان را بر اساس “چند سیاست حیاتی” در نظر بگیرد.
یک کپی از نامه نمایندگان مجلس آمریکا توسط رویترز مشاهده شده است.
آنها نوشتند: “دولت جدید لبنان نباید اجازه دهد هیچ یک از اعضای حزبالله یا نمایندگان سیاسی آنها در دولت جدید خدمت کنند.”
مایکل یانگ از مرکز خاورمیانه اندیشکده کارنگی گفت که آمریکا پست وزارت دارایی را به دلیل نقش آن در هزینههای عمومی لبنان، که سیستم مالی آن در سال ۲۰۱۹ تحت فشار بدهیهای سنگین دولت به دلیل هزینههای بیرویه جناحهای حاکم فروپاشید، به عنوان یک “خط قرمز” میبیند.
یانگ به رویترز گفت: “آمریکا در حال تلاش است تا در لبنان یک نظم پساحزبالله ایجاد کند، و بنابراین از نظر آنها منطقی است که به حزبالله و جنبش امل اجازه ندهند در سیاستهای دولت نقش داشته باشند.”
کشمکش بر سر این پست تنشهای سیاسی در لبنان را برانگیخته است. حزب نیروهای لبنانی، یکی مخالفان سرسخت حزبالله، تهدید کرده است که اگر حزبالله و امل وزیر دارایی و سایر پستهای کلیدی را نامزد کنند، دولت را تحریم خواهد کرد.
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، ساعاتی پس از دیدار نماینده خود با نیکلاس مادورو، رئیسجمهور ونزوئلا، در کاراکاس از آزادی شش شهروند آمریکایی که در این کشور زندانی شده بودند، خبر داد.
آقای ترامپ در شبکههای اجتماعی نوشت: «هماکنون مطلع شدم که شش گروگان را از ونزوئلا به خانه میآوریم.»
رئیسجمهور ایالات متحده در ادامه این پیام از ریچارد گرنل، مقام ارشد دولت او که به ونزوئلا سفر کرده بود، تشکر کرد.
نیکلاس مادورو، رئیس جمهور چپگرای ونزوئلا، نیز ملاقات بیسابقۀ خود با گرنل را مثبت خواند و خواستار «آغاز دوباره» در روابط با آمریکا شده است.
مادورو در حالی این اظهارات را مطرح کرده که ایالات متحده، سومین دورۀ ریاست جمهوری او را به رسمیت نشناخته است.
پیش از استقبال مادورو از ملاقات با گرنل، کارولین لیویت، سخنگوی کاخ سفید گفت که سفر ریچاد گرنل به این معنی نیست که واشینگتن مادورو را به عنوان رهبر مشروع ونزوئلا به رسمیت میشناسد.
پیش از این گزارش شده بود که آقای گرنل به ونزوئلا رفته تا از نیکلاس مادورو بخواهد اجازه دهد مهاجرانی که در ایالات متحده مرتکب جرم شدهاند به ونزوئلا بازگردند و همچنین شهروندانی آمریکایی را که در آنجا زندانی هستند، آزاد کند.
سفر ریچارد گرنل که دونالد ترامپ او را به عنوان نماینده خود در ماموریتهای ویژه منصوب کرده است، روز جمعه ۱۲ بهمن انجام گرفت و آنگونه که رویترز مینویسد به مانند شوکی برای خیلی از ونزوئلاییهایی بوده که امیدوار بودند ترامپ سیاست فشار حداکثری بر دولت مادورو را که در دوره اول ریاست جمهوری خود اتخاذ کرده بود ادامه دهد.
با این حال آزادی سریع این شش آمریکایی نیز خبری غافلگیرکننده بوده است. ریچارد گرنل با انتشار تصویری از خود به همراه این شش آمریکایی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت که ما به خانه بازمیگردیم. او اما هویت این شهروندان آمریکایی را هنوز اعلام نکرده است.
ساعاتی قبل از آن مائوریسیو کلاور-کارونه، نماینده ویژه ترامپ در آمریکای لاتین، در نشستی خبری گفته بود که گرنل برای انجام «مأموریتی بسیار خاص» عازم کاراکاس شده که به هیچ وجه منافاتی با هدف دولت ترامپ برای برقراری دموکراسی در ونزوئلا ندارد.
کلاور-کارونه که خود یکی از دستیاران ارشد امنیت ملی ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ بود، گفت: «از دولت مادورو، رژیم مادورو در ونزوئلا میخواهم که به پیام ریچارد گرنل، نماینده ویژه، توجه کند و در غیر این صورت عواقب آن را خواهد دید.»
تلویزیون دولتی ونزوئلا روز جمعه تصاویری از گفتوگوی گرنل و مادورو پخش کرد و گفت که این دیدار به درخواست دولت ایالات متحده انجام شده است.
دونالد ترامپ در همین روز در پاسخ به سئوال خبرنگاری که پرسید آیا دیدار گرنل با مادورو به دولت کاراکاس مشروعیت نمیبخشد،َ اظهار داشت: «نه. ما با هدف خاصی به ونزوئلا رفتیم. من به شدت مخالف ونزوئلا و مادورو بودهام. آنها با ما خوب تا نکردند، اما مهمتر از همه اینکه با مردم ونزوئلا رفتار بسیار بدی داشتند.»
آقای ترامپ افزود: «گرنل با افراد تعددی دیدار میکند. و ما در هر صورت طرفدار مردم ونزوئلا هستیم.»
ریچارد گرنل در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ نیز به عنوان سفیر ایالات متحده در آلمان و سرپرست اداره اطلاعات ملی آمریکا فعالیت میکرد.
سفر او به ونزوئلا کمتر از یک ماه پس از آن صورت گرفته که مادورو علیرغم شواهد موثق مبنی بر تقلب در انتخابات سال گذشته برای سومین دوره شش ساله ریاستجمهوری سوگند یاد کرد.
دولت ایالات متحده همراه با چندین کشور غربی دیگر ادعای پیروزی مادورو را به رسمیت نمیشناسد.
رادیو فردا
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Wednesday 5 February 2025
|
ايران امروز |