يكشنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۳ - Sunday 8 September 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 26.06.2024, 21:02

نامه‌ای به منصور یاقوتی


ناهید حسینی

با درودهای گرم بر منصور عزیز،

شنیدم که بیمار شده‌ای، با شرمندگی در این ایام پردرد برایت می‌نویسم، درحالیکه وظیفه بود در مقاله‌ای به تاثیرات فعالیت‌های شما به عنوان یک معلم دلسوز، یک شاعر و نویسنده آگاه و یک منتقد ادبی می‌پرداختم. اگر نشده، از یاد نرفته بودی چون از ماندگاران زمانه‌ای و از یادها رفتنی نیستی.

با خود می‌اندیشم که واقعا آموزگاران دارای چه نقش مهم و حیاتی در توسعه و رشد فرهنگی یک جامعه هستند. وای به حال دولت‌مدارانی که اهمیت آموزش و پرورش و نقش آموزگاران را در ایجاد تغییرات اجتماعی برنمی‌تابند و بزرگترین خیانت‌ها را در رشد و توسعه فرهنگی و سعادت مردم و کشور مرتکب می‌شوند.

قبل از انقلاب اسلامی، در سن ۱۸ سالگی معلم شدم، شاید می‌شد زندگی آرامی داشته باشم ولی ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی، مرا راهی دریاها کرده بود و منصور یاقوتی پرواز بر کوه‌های زاگرس را به من آموخته بود. در سرپل ذهاب معلم کلاس پنجم دبستان بودم، کتابی برای امتحان نهایی چاپ شده بود که همه دانش‌آموزان موظف به خرید آن بودند و فقط سه تومان قیمت داشت. در کلاسم، دختری لاغر با چشمانی درشت در سکوتی حسرت آلود، بقیه دانش‌آموزان را نظاره می‌کرد که چگونه با شادی کتاب را می‌خریدند، از سکوت او متوجه شدم پولی به همراه ندارد. روز بعد به تصور اینکه این‌بار پول همراهش هست، سراغش رفتم، با نگاهی غمزده نگاهم کرد و آرام پاسخ داد “خانم معلم، من از روستا به خانه عمویم آمده‌ام، خجالت می‌کشم از او پول بخواهم چون خودش هم پول ندارد”.

حالم دگرگون شد، پدری، دخترش را به خانه برادرش برای آموزش می‌فرستد که او هم قادر نبود خرج آموزش این دختر را تامین کند. کتاب را شخصا برایش خریدم ولی صورت شرم زده آن دختر برای همیشه در ذهنم نقش بست. بخصوص وقتی کتابهای منصور یاقوتی را می‌خواندم که از فقر دانش‌اموزان می‌گفت، سیمای دخترک در پیش چشمانم جان می‌گرفت و متاثرم می‌ساخت.

منصور یاقوتی برای ما فقط یک آموزگار نبود بلکه کسی بود که درس انسان بودن و انسان زیستن، تعهد و پای‌بندی حرفه‌ای به معلمی و تلاش پیگیر برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی را آموزش می‌داد، یعنی همان تعبیر نوینی از سواد و باسوادی که یونسکو اخیرا به آن دست یافته است که می‌گوید: “با سواد کسی است که در محیط اطرافش تغییر ایجاد کند”.

یکی از ویژگی‌های منصور یاقوتی به عنوان معلم، تشویق رشد اندیشه و تقویت مهارت‌های دانش‌آموزان بوده است، تعدادی از کتاب‌های او، داستان‌های برگرفته از دانش‌آموزان ابتدایی خود اوست. کتاب‌های “یه جور زندگی و بچه‌های کرمانشاه” از آن نمونه‌ها هستند که در سال ۵۷ در ایران چاپ شدند. منصور آمریت معلم و تلنبار کردن بیهوده انبوهی از مطالب در ذهن دانش‌آموزان و امتحان دادن بدون اندیشیدن و آفریدن و خلاقیت را مردود می‌دانست.

سال ۵۸ سال قتل عام فکری آموزگاران دگراندیش بود، هزاران نفر را اخراج و بازخرید کردند. او در زمره اولین معلمانی بود که پاکسازی شد. من و خواهر و برادرم در استخدام آموزش و پرورش بودیم، در یک روز سه نامه اخراجی به در خانه ما پست شد. زمان جنگ ایران و عراق بود و ما از مرز به کرمانشاه گریخته بودیم و همه زندگی ما از دست رفته بود، پیش خود می‌اندیشیدم اگر پدرو مادرم همزمان از اخراج هر سه نفر ما خبردار شوند ممکن است هر دو سکته کنند، به همین خاطر درهفته اول، فقط پاکسازی خودم را مطرح کردم و روزهای بعد پاکسازی برادر و خواهرم را. یک روز در حالیکه قصد بیرون رفتن از خانه را داشتم، پدر صدایم زد و آرام ۵۰ تومان پول در کف دستم گذاشت و گفت “نگران نباش، هر زمان پول نیاز داشتی حتما به من بگو”.

شنیدم که منصور یاقوتی استاد ما نیز پاکسازی شده و شغل کارگری پیشه کرده بود. برادر من هم در یک مکانیکی کار گرفت و من در یک شرکت داروسازی، روزی ۸ ساعت کارم چک کردن شیشه‌های کوچک قطره در زیر لامپ‌های پر نور بود که چیزی به جز مایع دارویی در درون آنها نباشد، شب که به خانه بر می‌گشتم چشمانم سرخ و دردناک بودند. حتی آن شغل را هم از من دریغ کردند چون یک حزب‌اللهی مرا می‌پایید و به یکی از زنان کارگر گفته بود، حقم را کف دستم خواهند گذاشت، روز بعد سر کار نرفتم. از منصور یاد گرفته بودیم که ایستادگی کنیم.

منصور یاقوتی دردهای جامعه را با سبک رئالیستی و نزدیک به درک عامه مردم بدون هیچ پرده پوشی می‌نوشت و خواننده را با فرهنگ و آشنایی محلی خود تا آخر به دنبال خود می‌کشد، بی دلیل نبود که او را چخوف ایران نامیدند. خودش می‌گوید در زمان نوجوانی کتابخانه‌ای قدیمی در کرمانشاه پیدا می‌کند که با شبی یک ریال کتاب را عاریه می‌گرفته و بعد کتابخانه بزرگتری پیدا می‌کند که با شبی دو ریال، کتابهای مختلف را گرفته و مطالعه می‌کرده است؛ تصور کنید در جامعه‌ای که علاقمندی به خواندن کتاب بطور متوسط در روز نیم ساعت است، منصور یاقوتی در سن نوجوانی شاعر و نویسنده می‌شود. دیگر از او چی بیشتر بگویم وقتی اسم کتابش “گل خاص”، و تخلصش “گلباخی” و اسم دخترش “گل چشمه” باشد!

کتاب “چراغی بر فرازمادیان کوه” که در واقع تحلیلی بر بافت جمعیتی و طبقاتی مردم کرمانشاه است به چاپ پنجم نیز می‌رسد و بسیار مورد توجه مردم قرار می‌گیرد بطوریکه بر پشت کامیونهای شهر عبارت “چراغی بر فراز مادیان کوه” نوشته می‌شود. آیا غیر از مردمی بودن این نویسنده، اسمی غیر از چخوف ایران را می‌توان بر او گذاشت؟
یکی دیگراز ویژگی‌های به راستی ارزشمند منصور یاقوتی در جا نزدن در اندیشه و اندیشیدن است، او به فکر و اندیشه، اجازه تغییر می‌داد و همین را در تدریس و آموزش و بحث بکار می‌گرفت؛ یکی از مشکلات ساختاری فرهنگی ما، به روز کردن افکار و ایده‌هایی بوده و هست که به دگم تبدیل و مانع تحول فکری می‌شوند. منصور حتی شجاعانه معلم خود صمد بهرنگی را نیز به نقد کشید. او مسولانه به تقویت ذهنی دانش آموزان خود فکر می‌کرد و بر این باور بود که آموختن و ارتقاء اندیشه بدون نقد گذشته ممکن نیست و آموختن از مسیر نقد گذشته می‌گذرد، تفکر انتقادی روش اندیشگی اوبود، متدی که باید در مدارس و دانشگاه‌های ایران مورد استفاده قرار گیرد، روشی که در جوامع دموکراتیک بکار گرفته می‌شود و باید در سیستم آموزشی ایران نیز برای خود جایی باز کند.

بگذارید حرف آخرم را نیز بزنم. منصور یاقوتی به عنوان یک آموزگار و نویسنده، یک “نوآور فکری” است که ادبیات گذشته را شخم زده و به نقد کشیده است، آموزگارانی هستند که از او آموخته‌اند، او خود رودخانه‌ است و شاگردانش جویبارانی که در مسیر این رود به هم می‌پیوندند و آن را می‌آفرینند. حدود ۴۵ سال است که حاکمان کشور می‌کوشند آموزش و پرورش را از یاقوتی‌ها تهی کنند ولی امروز می‌بینیم که سیاست جهالت‌پروری شکست خورده است، رودخانه می‌خروشد و پیش می‌رود، چون دیگر آموزش از حیطه افکار و سیاست‌های متحجر در محیط‌های در بسته، به نحو غیر قابل بازگشتی بیرون رفته است. در دوره ما خبری از اینترنت نبود ولی تاثیر منصور یاقوتی در کتابهایش، در رفتار انسانی‌اش و در نقدهای روزمره‌اش درهمین عصر اینترنت و برای آینده پا برجا مانده است.

دکتر ناهید حسینی
لندن ۲۵ ژوئن ۲۰۲۴


نظر خوانندگان:


■ درود بر خانم دکتر حسینی و آرزومند سلامتی جناب منصور یاقوتی، آموزگار گرانمایه، هستم.
شاهین


■ درود بر خانم ناهید حسینی.من قبل از انقلاب موقعی که پانزده شانزده ساله بودم با منصور یاقوتی آشنا شدم. قبل از انقلاب یعنی همان سالهای آخر رژیم شاه شش ماه به زندان افتاده بود. یادم می‌آید که هنگام آزادی‌اش سرش را در زندان تراشیده بودند. و هنوز یادم می‌آید که گفت در زندان شعر کوتاهی سروده که یک سطرش هنوز یادم مانده و آن این بود:”تو مانند واژه‌ی آزادی در قفس شیرینی”. هنگام پیروزی(یا شکست) انقلاب و آزادی زندانی‌های سیاسی از جمله شادروان “علی اشرف درویشیان” با چند نفر از دوستان منصور و از جمله خود او به دیدارش رفتیم. خاطرات من از منصور یاقوتی بسیار است و گران‌بها. او مصداق همان صفتی است که می‌گویند. یعنی “انسان والا” یا “ابر انسان”. با وجود حقوق اندک معلمی و سرپرست خانه بودن و تأمین مادر و برادر و خواهران‌اش هر ماه کتاب‌های کودکان برای شاگردان‌اش خریداری و به دانش آموزان‌اش هدیه می کرد. یادش به خیر میترا خواهر کوچک‌اش! بعد از انقلاب جمهوری اسلامی‌چیان او را(منصور یاقوتی را) دستگیر و روانه‌ی زندان کردند. آن قدر او را شکنجه کردند و سرش را به دیوار کوبیدند که دچار بیماری صرع شد. و سال هاست که با این بیماری دست و پنجه نرم می کند.
در ضمن این را هم بگویم که اپوزیسیون راست را کاری ندارم.با آن ها سر و کاری ندارم. ولی اپوزیسیون چپ که خود من هم یکی از آن‌ها هستم را می گویم. اینان بیش تر حرف‌اند تا کردار.به قول “ناصر خسرو”: «تا به گفتاری پُربار یکی نخلی / چون به فعل آیی پُرخار مغیلانی».
منصور یاقوتی برای یکی از نزدیکان من همین سال گذشته تعریف کرده بود که با وجود سن بالا و بیماری و به علت فقر شدید صبح های زود ساعت پنج و شش برای آن که مردم محله نشناسندش روپوشی به صورت خودش می‌بندد و سپوری(رفتگری) در کوچه و خیابان می‌کند. پرسش من این است که کجایند آن همه مدعیان مبارزه و روشن فکری؟! مخصوصن آن‌ها که در خارج زندگی می کنند و وضع مالی‌شان هم بد نیست؟! چگونه است که در چنین مواردی آنان دست شان اگر هم به جیب شان برود خشک می‌شود و بیرون نمی‌آید؟! پس به قول روان شاد “صادق هدایت” سر تا پایِ این زندگی دروغ است! دروغ و دروغ و باز هم دروغ! به نظر من این ننگ است برای یک جامعه. آن هم چه ننگ بزرگی!
زرتشت خاکریز





نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024