iran-emrooz.net | Sun, 30.07.2006, 7:36
انقلاب سرمايهداری چين و دموكراسی
مينكسين پی / برگردان: علیمحمد طباطبايی
يكشنبه ٨ مرداد ١٣٨٥
چين كمونيست طی دو دههی گذشته يك انقلاب بزرگ سرمايه داری را تجربه كرده است، با اقتصادی كه اكنون شش بار بزرگتر از آن چيزی است كه ٢٠ سال پيش از اين بود. چين در دههی ١٩٨٠ در اقتصاد جهانی نقشی جزيی به عهده داشت، اما اكنون از نظر وسعت سومين قدرت تجاری بزرگ جهان محسوب میشود. ليكن اگر اين آمارهای مبهوت كننده باعث شوند انسان به اين تصور افتد كه اين اندازه توسعهی سرمايه داری بايد همراه خود دموكراسی را نيز به چين آورده باشد، سخت در اشتباه خواهد بود.
بيشتر غربیها به نظريهی تحول ليبرالی باور دارند كه مطابق با آن رشد مستمر اقصادی همراه با افزايش ثروت و وسعت طبقهی متوسط به مرور باعث میشود كه كشور به دموكراسی نزديك تر شود. با وجودی كه ثابت شده اين نظريه در دراز مدت غير قابل ابطال است، اما نخبگان خودكامهی حاكم در چين نه فقط مصمم هستند كه همچنان در قدرت باقی بمانند، بلكه آنها به اندازهی كافی باهوش و زرنگ نيز بودند كه اقدامات انطباقی لازم را انجام دهند كه هدف از آنها خنثی كردن اثرات ليبراليزه كنندهی پيشرفتهای اقتصادی بود.
بنابراين چين علی رغم تمامی دستاوردهای هيبت انگيز اقتصادی خود در ليبراليزه كردن سيباست خود پيشرفت ناچيزی داشته است. درواقع براساس چندين نشانهی كليدی، میتوان قضاوت نمود كه پيشرفت به سوی دموكراسی در چين متوقف شده است، آنهم علی رغم شكوفايی بی سابقه اقتصادی و آزادیهای شخصی.
برای مثال در ميانهی دههی ١٩٨٠ رهبران چين به طور جدی انجام اصلاحات اندك دموكراتيك در چين را مورد بحث قرار میدادند و بعداً حتی طرحی نيز برای پياده كردن آن آماده شد. امروزه موضوع اصلاحات سياسی حكم تابو را پيدا كرده است. تقريباً تمامی اصلاحات اصلی نهادی از قبيل تقويت مجمع قانون گذاری، انجام انتخابات در روستاها و ايجاد يك نظام مدرن حقوقی در دههی ١٩٨٠ به راه افتادند. هرچند كه از زمان قتل عام ميدان تيان آن من در ژوئن ١٩٨٩ كمترين ابتكار عمل برای اصلاحات عمدهی دموكراتيك نيز به كار گرفته نشده است.
چين به جای يك تحول دموكراتيك اكنون شاهد ثبات يك حكومت خودكامه است ـ يعنی مستحكم ساختن يك رژيم تك حزبی از طريق آموزش و سازگاری سازمان يافته. از ١٩٨٩ حزب كمونيست چين يك استراتژی دوشاخه را تعقيب میكند: از يك طرف سركوب گزينشی كه هدفش مخالفت سياسی سازمان يافته است، و از طرف ديگر دربرگرفتن يك قشر اجتماعی جديد از نخبگان (روشنفكران، اهل تخصص و سرمايه گذاران خصوصی).
اين استراتژی ايجاد و نگهداری يك دستگاه وسيع برای تحميل قانون را مورد تاكيد قرار میدهد كه هدف از طراحی آن حذف هرگونه مخالفت قريب الوقوع و سازمان يافته است. سرمايه گذاریهای عظيم دولتی باعث تقويت و تحكيم بيشتر پليس مسلح مردمی (PAP) شده است، يعنی يك نيروی بزرگ شبه نظامی و ضدشورش كه تخصصش سركوب سريع تظاهرات ضدرژيم ناراضيان از بخشهای صنعت كارگری، كشاورزی و سكنهی شهری است. به كارگيری و استقرار پی در پی از PAP يك دليل اصلی است كه چرا دهها هزار تظاهرات جمعی كه هر ساله رخ میدهد (٧٤ هزار تظاهرات در ٢٠٠٤ و ٨٦٠٠٠ در ٢٠٠٥) تاثير ناچيزی بر ثبات كلی چين داشته است.
دولت چين برای درافتادن با تهديدهای سياسی در حال ظهور از قبيل انقلاب اطلاعاتی هزينههای بسيار هنگفتی را در فن آوری و نيروی انسانی تقبل كرده است. يك واحد ويژهی پليس با ٣٠ هزار نيرو ارتباطهای اينترنتی را زير نظر دارد. در كنار آن فن آوری پيش رفته برای جلوگيری از دستيابی به سايتهای اينترنتی غربی كه اصطلاحاً به آنها سايتهای « مضر يا دشمن » گفته میشود به كار گرفته شده است و خدمات اينترنتی محلی و غربی بايد از محدوديتهای طاقت فرسايی تبعيت كنند كه برای سركوب مخالفين سياسی و برای تعقيب و دستگيری متخلفين طراحی شده است. رژيم حتی دست به انجام تمرينهايی با ادارات مختلف زده است تا اين مسئله را مورد آزمون قرار دهد كه آيا هيئتهای مختلف دولتی میتوانند در يك حالت اضطراری همكاریهای نزديك برای جلوگيری از دسترسی به « اطلاعات مضر » بر روی شبكههای اينترنت داشته باشند.
حزب كمونيست چين كه از فروپاشی اتحاد شوروی به خوبی آموخته است كه يك حزب حاكم بوروكراتيك بايد بتواند نخبگان اجتماعی جديد را در بر گيرد تا رهبران بالقوه را از گروههای سياسی محروم سازد، دست به انجام عمليات موثری برای گسترش پايههای اجتماعی خود زده است. روشنفكران شهری و اهل تخصص با امتيازات مالی و مادی و تاييد سياسی نازنازی بار میآيند، آنهم در حالی كه سرمايه گذاران خصوصی جديد اجازه میيابند كه به عضويت حزب در آيند.
اين تدبير برای گردن زنی سياسی با خاصيت بازدارندگی برای حزب حاكم فوايد بسياری با خود همراه آورده است. در دههی ١٩٨٠ مخالفان اصلی روشنفكران شهری بودند، كسانی كه به منزلهی ستون فقرات نهضت دموكراسی خواهی به حساب میآمدند، اما سرانجام آن حوادث ميدان تيان آن من بود. امروز جريان اصلی روشنفكری در چين بخشی لاينفك از نخبگان حاكم است. بسياری از آنها به عضويت حزب درآمدهاند و به مقامات رسمی حكومتی تبديل شدهاند و درصد بالايی از آنها از مزيتهای گوناگون حرفهای و مالی برخوردارند.
با وجودی كه رويكرد چماق و نان شيرينی حزب از ١٩٨٩ به خوبی كار كرده است، اما قابل ترديد است كه برای ١٧ سال ديگر هم بتواند همين كارايی خود را حفظ كند. با اين وسعتی كه رژيم خودكامه چين به طور ذاتی اهل سياست خودی و غير خودی است (يعنی فقط تعداد محدودی از نخبگان را میتواند در خود جای دهد) ، تدبير درخودگنجاندن روشنفكران به زودی به مرزهای غير قابل عبور خواهد رسيد و حزب ديگر منابعی را برای دادن حق السكوت به روشنفكران و همچنين برای راضی نگاه داشتن سرمايه گذاران خصوصی در اختيار ندارد.
در عين حال سركوب گزينشی فقط میتواند نارضايتیها و نااميدیهای اجتماعی را به طور موقت فرونشاند. تا هرزمانی كه اكثريت جامعه چين نظام سياسی فعلی را به عنوان نظامی غيرعادلانه بنگرد، هميشه مخزن عظيمی از كينه و دشمنی در برابر نخبگان حاكم وجود خواهد داشت.
وقتی اوضاع و احوال رو به وخامت میگرايد ـ كه با توجه به افزايش تنشهای اجتماعی به توسط نابرابری فزاينده و آسيبهای محيط زيستی رو به افزايش و وخيم تر شدن رو به ازدياد خدمات عمومی به نظر میرسد كه در حال روی دادن است ـ تودههای ازخود بيگانه شده چينی به احتمال زياد به لحاظ سياسی به تندروی و افراط كشيده میشوند. و برخلاف مخالفتهای گذشته كه در درجهی اول دانشجويان يا روشنفكران بدنهی اصلی آنها را تشكيل میدادند، اين نارضايتی عمومی، ديگر حسنهای رهبران اهل استدلال را كه با آنها دولت میتوانست وارد به گفتگو شود و به تفاهم برسد نخواهد داشت.
از اين رو شايد برای حزب حاكم جشن گرفتن موفقيتی كه برای استراتژی همسازكنندهاش به دست آورده است كمی زود باشد. حاكمان چين شايد امروز جلوی نهضت دموكراسی خواهی را گرفته باشند، اما میتوان تصور نمود كه اين استراتژی فعلی فقط آنچه را كه اجتناب ناپذير است به تاخيز میاندازد.
-----------------
* عنوان اصلی مقاله «آيا انقلاب سرمايهداری در چين به سوی دموكراسی تغيير مسير خواهد داد؟» بود كه كوتاه شده است.
Will China’s Capitalist Revolution Turn Democratic? By Minxin Pei.
Project Syndicate 2006.