iran-emrooz.net | Wed, 26.07.2006, 6:13
خاطرهی انقلاب فرهنگی را فراموش كنيم
جيان ما / برگردان: علیمحمد طباطبايی
چهارشنبه ٤ مرداد ١٣٨٥
چهل سال پيش از اين مائوتسه دونگ انقلاب فرهنگی را به راه اندخت. ادارهی تبليغات كمونيستهای حاكم در چين، اكنون دستوری صادر كرده است كه مطابق با آن هرگونه بازانديشی يا يادبودی از اين فاجعه ممنوع است. اين بخشی است از تلاشهای حزب حاكم برای آن كه مردم چين آن دههی تباه شده را بالاخره به فراموشی بسپارند.
در حالی كه نظر مقامهای رسمی چينی در محكوم كردن ژاپنیها جهت كوتاهی و بی توجهی نسبت به قتل عام نانجيك كه در جنگ جهانی دوم به وقوع پيوست اين است كه به دست فراموشی سپردن گذشته به معنای خيانت به انسانها است، اما برای چينیها انقلاب فرهنگی خودش يك چنين خيانتی بود، و آن هم خيانتی كه تا روزگار ما همچنان ادامه دارد و تمامی رويدادهای وحشتناكی كه از آن زمان تا به امروز روی داده است ـ قتل عام ميدان تيان آن من، تحت تعقيب قرار دادن اعضای فالون گونگ و سركوب فعاليتهای مدنی ـ همگی ميوههای شريرانهی آن گناه پليد نخستين هستند.
انقلاب فرهنگی نقطهی اوج امحا طبقاتی بود كه توسط حزب كمونيست چين طی دهی ١٩٦٠ به كار گرفته شد. جان به در بردگان از تمامی جنبشهای سياسی پيشين كه به شدت مجذوب كيش شخصيت مائو شده بودند، طی انقلاب فرهنگی ديگر از تمامی محدوديتهای قبلی آزاد شدند تا بدون ترس از مجازات دست به انتقام جويی و كشتار بزنند. مائو شخصاً اين وضعيت روان شناختی را اين گونه خلاصه كرده بود: « اكنون زمان شورش است و من از اين آشوب بسيار خوشحالم ». مائو در توصيههايش با عنوان « در بارهی درگيریهای گزنده » چنين میگويد: « خب، آدمهای خوب توسط گزيدن همديگر با هم آشنا میشوند و آدمهای بد هم حقشان است كه توسط آدمهای خوب گزيده شوند . . . ».
وقتی من تعريف میكنم كه در ١٨ آگوست به دنيا آمده ام، دوستان هم نسل خودم بدون استثنا اظهار عقيده میكنند كه: « اوه، اين كه سالگرد اولين استقبال صدر مائو از گاردهای سرخ است ». اما ماهها و سالهای بعد از آن واقعه به طور گزينشی دستخوش فراموشی شده اند، به ويژه توسط خود گاردهای سرخ. اينها كسانی بودند كه همچون جوانان هيتلری برگهای خونين تاريخ را ورق زده و هرگز به گذشته رجوع نكردند.
مطابق با گفتههای وانگ يوكين يكی از قربانيان انقلاب فرهنگی پس از استقبال مائو از گاردهای سرخ و محول كردن وظيفهی « نبرد آشتی ناپذير » به آنها، بيش از ١٧٠٠ نفر تا حد مرگ كتك خورده، در آتش سوزانده شده و يا در رودخانهها غرق گرديدند. يك صد هزار نفر ديگر از خانههايشان به نقاط نامعلوم رانده شدند.
طی چندين ماه بعدی يك جنبش تمام و كمال و تحت شعار « ايجاد دگرگونی انقلابی در فرهنگ چين » كه خود را وقف هدف « خلاص شدن از شر فرهنگ كهنه، سنتهای ديرينه، افكار پوسيده و رسوم قديمی » كرده بود در سرتاسر چين به راه افتاد. كسانی كه به عنوان « ارباب، كشاورز ثروتمند، واپس گرا، عنصر ناباب و دست راستی » به دنيا آمده بودند در ميان اولين كسانی قرار داشتند كه قربانی شدند. خانوادهها به طور داوطلبانه و از فرط استيصال برای نجات جان خود دارايیهايشان را در هم میشكستند و نقاشیها و خطاطیهای قديمی خود را به خمير كاغذ تبديل میكردند.
صحنههايی از « به آتش كشيدن كتابها و زنده به گور كردن نويسندگان » قبلاً هم ديده شده بود، اما هيچ كدامشان قابل مقايسه با نيروی مخربی نبودند كه توسط مائو به راه افتاد. طولی نكشيد كه ساختمانهای قديمی و تاريخی به هدفی برای حملات نابود كننده تبديل شدند. باقی ماندههای اجساد چهرههای تاريخی مانند زانگ زيدونگ ـ مقامی رسمی و سطح بالا در سلسلهی كينگ ـ نبش قبر گرديده و جنازهی در حال متلاشی شدننش به درختی آويزان گرديد. سرانجام زمانی رسيد كه همه ـ از رييس سطح بالا گرفته تا شهروند معمولی ـ امكان داشت مورد انتقاد قرار گرفته و به نام « شياطين و ارواح خبيث » بر چسب خورده و پس از آزار و شكنجه در ليست اعدامیها قرار گيرند. انسانهای بسياری به بهانهی حفاظت از جان مائو به قتل رسيدند و كسانی كه به طرف مكان اعدام خود میرفتند با صدای بلند فرياد میزدند « زنده باد صدر مائو ».
در ايالت گوانكسی جايی كه بعضی از بدترين خشونتها رخ داد تقريباً ١٠٠ هزار نفر طی ماههای جولای و آگوست ١٩٦٨ به قتل رسيدند. در « يادگاریهايی از انقلاب فرهنگی در گوانكسی » كه به طور رسمی منتشر گرديد نام نوزادان نيز در ليست قربانیها مشاهده میشود. نويسندهی به نام زنگ يی گزارش داده است كه تنها در محدودهی ناحيهی ووككسوان بيش از ١٠٠ نفر خورده شدند، زيرا خوردن دشمنان تنها راه برای اثبات دوستی با مائو بود. جگرها، چشمها يا مغزها در حالی از بدن قربانیها جدا میشدند كه آنها هنوز هم زنده بودند.
در ١٩٦٨ مائو موج جديدی از آزار و تعقيب را به راه انداخت. در « خودكشیهای » بيشمار، بسياری تا حد مرگ كتك خورده، يا هنگامی كه رنج و عذاب آنها به حدی میرسيد كه ديگر غير قابل تحمل بود دست به خودكشی میزدند. در پكن قتلها معمولاً در نواحی انجام میشد كه درختها و رودخانهها قرار گرفته بودند. در ٤ نوامبر وانگ يوگين گزارش میدهد كه در درياچهی « قصر تابستانی » ٤ جنازه مشاهده شد كه در سطح درياچه شناور بودند. در دانشگاه معتبر پكن ٦٣ نفر به قتل رسيدند.
مائو با اين اميد كه فرهنگ چين را به نابودی كشد از دنيا رفت. انقلاب فرهنگی او حد اقل دو ميليون انسان را به كام مرگ كشيد، سنتها را متلاشی كرد، ارزشهای معنوی و اخلاقی را ريشه كن نمود و پيوندهای خانوادگی و وابستگیهای مشترك مردم را پاره پاره كرد. كسانی كه اين انقلاب را شخصاً تجربه كردهاند آن را از حافظهی خود پاك كردهاند زيرا دردی كه آنها تحمل میكردند شديدتر از گلولهای در قلب روحيههای آنها را در هم میشكست.
اما بدتر از همه اين است كه جنايات مائو بر عليه تمدن و بر خلاف مثلاً آنچه هيتلر انجام داده بود هرگز به نحو قاطع محكوم نشده است. حزب كمونيست چين هنوز هم از شيوههای مغزشويی آن استفاده میكند و ميراث مائو همچنان گرامی داشته میشود. تصوير مائو و جنازهاش در ميدان تيان آن من پكن همچنان در معرض نمايش است و چهرهاش بر روی اسكناسها در كيف پول هر فرد چينی كه بسياری از آنها شخصاً تجربه كردهاند كه چگونه والدين، كودكان و ديگر اعضای خانواده در زير كارد سلاخی او جان دادند خودنمايی میكند.
تعجبی هم ندارد كه مردم چين سياست را با مخلوطی از احتياط و خوف مینگرند. شخصيتهای محبوب و غيرسياسی وقت، تلاش زيادی به خرج میدهند كه از برانگيختن حساسيتهای حزب حاكم بپرهيزند و به عنوان بهترين روش برای جان سالم به در بردن به طور علنی بی تفاوتی را پيشهی خود ساختهاند. ماه گذشته من مشغول تماشای يك برنامهی سرگرم گنندهی تلويزيونی بودم كه در آن هان ملين نقاش معروف نقش اصلی را در آن به عهده داشت. او با اين سخنان خردمندانه برنامه را به پايان برد: كسانی عمر طولانی تری خواهند داشت كه نسبت به اطراف خود بی تقاوتاند و اهميت به چيزی نميدهند. وی طی انقلاب فرهنگی شديداً مورد تعقيب و آزاد قرار گرفته بود و اين اظهار نظر او با غرش تحسين و تشويقهای حضار پاسخ داده شد.
The Revolution Will Not Be Memorialized by Jian Ma.
Project Syndicate 2006.