iran-emrooz.net | Wed, 03.05.2006, 5:52
نقطهی عطف در چرنوبيل
ميخائيل گورباچف / برگردان: علیمحمد طباطبايی
چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۵
شايد بتوان فروپاشی هستهای چرنوبيل را كه ٢٠ سال پيش از اين به وقوع پيوست علتی بس مهمتر از پرستروئيكای من در سقوط اتحاد شوروی كه پنح سال پس از آن حادثه روی داد، دانست. در واقع فاجعهی چرنوبيل يك نقطهی عطف تاريخی بود: دورهی پيش از آن فاجعه و دورهی كاملاً متفاوتی كه به دنبال آمد.
در صبح روز ٢٦ آوريل ١٩٨٦ يعنی همان روزی كه انفجار نيروگاه هستهای چرنوبيل روی داد كميتهی مركزی حزب كمونيست نشستی ترتيب داد تا وضعيت را مورد بررسی قرار دهد و سپس كميسيونی دولتی تشكيل شد كه پيامدهای آن رويداد را مورد رسيدگی قرار دهد. كميسيون مربوطه میبايست شرايط بوجود آمده را زير نظارت خود گرفته و تضمين نمايد كه اقدامات لازم در حال انجام میباشند، به ويژه از جهت سلامتی مردمی كه در ناحيهی مصيبت زده زندگی میكردند. علاوه بر آن فرهنگستان علوم شوروی گروهی از دانشمندان برجستهی كشور را انتخاب نمود كه بلادرنگ به منطقهی چرنوبيل اعزام شدند.
كميتهی مركزی هنوز در آن لحظات اول اطلاعات كافی و دقيقی كه وضعيت پيش آمدهی پس از انفجار را به درستی منعكس سازد دراختيار نداشت. با اين وجود همگی آنها در اين مورد همنظر بودند كه ما چنانچه اطلاعات موثقی به دست آوريم باگشودگی آنها را منتشر سازيم. اين تصميم در واقع روح همان سياست گلاسنوست بود كه در آن دوران در اتحاد شوروی برقرار شده بود.
از اين رو ادعاهايی در اين باره كه ما در كميتهی مركزی حزب كمونيست اطلاعات دريافتی از حادثه را مخفی میكرديم به هيچ وجه صحت ندارد. به باور من يكی از دلايلی كه نشان میدهد هيچ گونه فريبكاری عمدی در كار نبود اين بود كه، هنگامی كه كميسيون دولتی بلافاصله پس از فاجعه از محل وقوع آن بازديد به عمل آورد شب را در ناحيهی Polesie نزديك چرنوبيل گذراند و اعضای آن همگی از همان غذا و آب معمولی كه در آنجا موجود بود استفاده كرده و آنها همگی بدون ماسك مخصوص جابجا میشدند، همچون ديگرانی كه در آنجا مشغول به كار بودند. اگر مسئولين محلی يا دانشمندانی كه به منطقه اعزام شده بودند از اثرات واقعی فاجعه باخبر بودند، هرگز چنين مخاطرهای را شخصاً نمیپذيرفتند.
حقيقت اين بود كه كسی از آنچه به درستی روی داده بود باخبر نبود، و به همين خاطر تمامی كوشش ما برای دريافت اطلاعات كامل در بارهی وسعت حادثه بی نتيجه ماند. ما ابتدا تصور میكرديم كه انفجار تاثيرات اصلی خود را در اوكراين خواهد گذارد، اما بلاروس در شمال غربی صدمات به مراتب بيشتری را متحمل گرديد و سوئد نيز از پيامدهای آن حادثه مصون نماند. البته جهان ابتدا از طريق دانشمندان سوئدی بود كه از فاجعهی چرنوبيل با خبرگرديد و به همين خاطر چنين احساسی بوجود آمد كه ما میخواهيم حقايق را از ديگران پنهان نگاه داريم. اما در واقع ما چيزی برای مخفی كردن نداشتيم، زيرا برای يك روز و نيم هيچگونه اطلاعاتی به دست ما نرسيده بود. تازه چند روز بعد بود كه دريافتيم آنچه روی داده است فقط يك حادثهی معمولی نيست بلكه يك فاجعه واقعی هستهای است ـ يعنی انفجار چهارمين رئاكتور چرنوبيل.
باوجوديكه اولين گزارش در بارهی فاجعه چرنوبيل ابتدا در ٢٨ آوريل در روزنامهی پراودا منتشر گرديد، اما واقعيت به هيچ وجه در آن لحظه برای ما روشن نبود. برای مثال هنگامی كه رئاكتور منفجر گرديد، آتش را بلافاصله با آب خاموش كردند كه فقط به وخيم تر شدن وضعيت ذرات هستهای انجاميد و باعث گرديد كه آنها در فضا منتشر شوند. در اين ميان ما ديگر قادر شده بوديم كه اقداماتی برای كمك به مردم مصيبت زدهی منطقه انجام دهيم. آنها به محل ديگری جابجا شده و بيش از ٢٠٠ سازمان پزشكی درگير انجام آزمايشاتی برای تعيين ميزان مسموميت با تشعشات هستهی آنها شدند.
در آن لحظات اين خطر بسيار جدی وجود داشت كه محتويات رئاكتور هستهای به درون خاك نفوذ كرده و سپس به رودخانهی Dnepr نشت كند، به طوری كه كل جمعيت شهر كيف و شهرهای ديگر در امتداد ساحل رودخانه در مخاطرهی جدی قرار گيرند. از اين رو ما سريعاً به حفاظت از كرانههای آن رودخانه اقدام نموديم و برای شروع تمامی تاسيسات چرنوبيل را به طور كامل از كار انداختيم. تمامی منابع كشوری عظيم برای به زير كنترل درآوردن ويرانی بسيج شدند، از جمله آمادگی برای به زير خاك بردن رئاكتور چهارم.
فاجعهی چرنوبيل بيش از هر رويداد ديگری احتمال و امكان بالقوه برای آزادی بيان بيشتر را گشود و آنهم تا درجهای كه كل نظام همانگونه كه میدانيم ديگر نمیتوانست به حيات خود ادامه دهد. ديگر برای همه كاملاً روشن شده بود كه چقدر اين مسئله اهميت داشت كه سياست گلاسنوست ادامه يابد و من بايد بگويم كه من شخصاً در آن لحظات در افكار خودم زمان را به دورهی قبل از چرنوبيل و پس از آن تقسيم میكردم.
هزينهای كه برای فاجعهی چرنوبيل پرداخت شد به طور غير قابل قبولی زياده از حد بود، نه فقط از جهت قربانيان انسانی، بلكه همچنين به لحاظ تاثيرات اقتصادی آن. حتی امروزه ميراث چرنوبيل همچنان وضعيت اقتصادی روسيه، اوكراين و بلاروس را به طور منفی مورد تاثير قرار میدهد. بعضی حتی چنين نظر میدهند كه بهای اقتصادی اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی چنان زياد بود كه بالاخره مسابقهی تسليحاتی را متوقف ساخت، زيرا ما ديگر نمیتوانستيم به ساختن سلاحهای جديد ادامه دهيم، زيرا میبايست هزينههای بسياری را برای پاكسازی چرنوبيل اختصاص میداديم.
اما اين به هيچ وجه صحت ندارد. من در بيانيهی مشهور خود به تاريخ ١٥ ژانويهی ١٩٨٦ تصريح نمودم كه تسليحات و به ويژه سلاحهای هستهای بايد كاهش يابند. در آنجا من چنين پيشنهاد دادم كه در حدود سال ٢٠٠٠ ديگر هيچ كشوری در جهان ما نبايد به سلاح هستهای مجهز باشد. من شخصاً مسئوليت اخلاقی برای خاتمه دادن به مسابقهی تسليحاتی احساس میكردم. اما چرنوبيل چشمان مرا چنان باز نمود كه از هيچ رويداد ديگری ساخته نبود: آن حادثه به من پيامدهای وحشتناك قدرت هستهای را نشان داد، حتی با وجود آن كه آن قدرت هستهای برای مقاصد نظامی استفاده نشده بود. يقيناً اكنون با وضوح بيشتری میتوان تصور نمود كه اگر زمانی بمب هستهای منفجر شود، چه روی خواهد داد. مطابق با برآوردهای محققين ما يك راكت از نوع SS-١٨ معادل با يك صد چرنوبيل قدرت دارد.
بدبختانه معضل تسليحات هستهای هنوز هم بسيار جدی است. كشورهايی كه آنها را در اختيار دارند ـ يعنی اعضای به اصطلاح « باشگاه هستهای » ـ هيچ عجلهای برای خلاص شدن از آنها ندارند. برعكس، آنها به بهبود بخشيدن و پيشرفته تر كردن زرادخانههای خود ادامه میدهند. در حالی كه كشورهايی كه فاقد تسليحات هستهای هستند نيز میخواهند كه چنين سلاحهايی داشته باشند، اما معتقد هستند كه انحصار باشگاه هستهای تهديدی برای صلح جهان است.
بيستمين سالگرد فاجعهی چرنوبيل به خاطر ما میآورد كه ما هرگز نبايد درسی را فراموش كنيم كه جهان از سال ١٩٨٦ آموخت. ما بايد هرآنچه در توان داريم و از دست ما ساخته است را انجام دهيم تا تمامی نسليحات هستهای در وضعيت بی خطر قرار گيرند. ما همچنين بايد به طور جدی در توليد منابع جايگزين برای انرژی به فعاليت بپردازيم. اين واقعيت كه رهبران جهان اكنون به نحو فزايندهای در بارهی اين ضرورتها سخن میگويند معنايش اين است كه آنها بالاخره درس چرنوبيل را به خوبی درك كردهاند.
-----------------
ميخائيل گروباچف آخرين رئيس جمهور اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی است و رئيس بنياد گورباچف در مسكو و رئيس صليب سبز جهانی.
Turning Point at Chernobyl by Mikhail Gorbachev.
Project Syndicate 2006.