iran-emrooz.net | Wed, 05.04.2006, 6:07
يهود ستيزی جديد
رالف داهرن دورف / برگردان: علی محمد طباطبايی
چهارشنبه ١٦ فروردين ١٣٨٥
ما در عصر جديدی از خشونت زندگی میكنيم. بعضی انسانها امروزه بر اين عقيده هستند كه ما در حال تجربه كردن نوع جديدی از مجادله هستيم، يعنی عصری از «برخورد و نزاع ميان فرهنگها» از قبيل نزاع ميان سنیها و شيعيان، يا آنچه در آفريقا و آسيا ميان بعضی گروههایهای قبيلهای به وقوع پيوسته است يا آنچه هنوز هم چشمگيرتر است ميان اسلام گرايان و غربیها. اما موضوع اينجاست كه علل عميقتر بعضی از اين مناقشهها میتواند دارای خصلت سنتی باشد.
متعلق بودن به يك گروه فرهنگی بخصوص صرفاً بهانهای است برای نزاعهای به راه افتاده ميان برندگان و بازندگان جهان گرايی. رهبران بیرحم پيروان سرگردان را بسيج میكنند. به ويژه بازندگان جهان گرايی كه اغلب توسط جوانانی نمايندگی میشوند كه دارای آيندهی روشنی نيستند میتوانند حتی بر عليه دشمن ادعايی چنان برانگيخته شوند كه دست به اقدامات انتهاری بزنند.
شايد انسان نبايد متعجب باشد از اين كه در يك چنين زمانهای ديرينهترين كينهی زشت ما انسانها و احتمالاً مهلك ترينشان، يعنی يهود ستيزی دوباره سربرآورده است. بازگشت آن اكنون در شكل قديمی حمله به افراد متجلی میشود، همچون قتل اخير آن جوان يهودی در فرانسه يا از ريخت انداختن مكانهای نمادينی مانند قبرستانها و كنيسهها. اما همچنين احساسی كلیتر از خصومت در برابر همهی چيزهای كه به يهودیها مربوط میشود به چشم میخورد.
شايد بعضی تصور كنند كه يهودستيزی قاعدتاً میبايست همراه با هولوكاوست ديگر برای هميشه از بين رفته باشد. اما اين گونه نيست. امروز حتی كسانی وجود دارند كه به وقوع پيوستن هولوكاوست را كلاً منكر میشوند يا ادعا میكنند كه قتل عام يهوديان به آن شكلی كه اتفاقاً به خوبی هم مستند شده نبوده است.
اين انكار كنندگان از تاريخ نگار درجهی دومی مانند ديويد اروينگ گرفته تا سياستمدارانی به ظاهر مردمی مانند رئيس جمهور جديد ايران محمود احمدی نژاد را در بر میگيرد. شواهد باقی مانده از آنچه نازیهای آلمان انجام دادهاند چنان متقاعد كننده است كه به راحتی میتوان از پس كسانی كه آنها را انكار میكنند برآمد آنهم بدون به زندان انداختن آنها و به اين ترتيب جلب توجهی كه استحقاقش را ندارند.
اما نوع ديگر و خطرناكتری از يهودستيزی نيز وجود دارد كه آن را به عنوان يهود ستيزی جديد خواندن چندان بيراه نيست. اين نوع جديد با اسرائيل سروكار دارد. البته آمريكا هميشه اولين نامی است كه به هنگام انزجار از غرب به گوش میرسد، اما پس از آن هميشه نوبت اسرائيل است يعنی تنها كشور مدرن و موفق در خاورميانه كه البته به شدت نظامیگرانه است و قدرتی اشغالگر و به هنگام دفاع از منافع خود كاملاً بیرحم.
نيازی به اغراق كردن در بارهی آن احساس عجيب در غرب كه شايد بتوان آن را رمانتيسم فلسطينی ناميد نداريم. روشنفكرانی مانند ادوارد سعيد فقيد تبديل به سخنگويان چنين ديدگاهی شدند، اما جدا از او نيز حاميان بسيار ديگری در ايالات متحده و اروپا وجود دارد. رمانتيسم فلسطينی، مردم فلسطين را به عنوان قربانيان حكومت اسرائيل مورد ستايش قرار میدهد، به وضعيت فلسطينیهای اسرائيلی به عنوان شهروندان درجهی دوم ـ البته در بهترين حالت ـ اشاره میكند و به رويدادهای بسياری در سركوب مردم در مناطق اشغالی استناد میجويد، از جمله تاثيرات «موانع امنيتی» اسرائيلیها.
مردم چه به اشاره و چه به صراحت طرف قربانی را میگيرند، با ارسال كمكهای نقدی برای آنها به طريقی با آنها همكاری میكنند، حتی عمل بمب گذاران انتحاری را مشروع میخوانند و پيوسته از حمايت و دفاع از اسرائيل فاصله میگيرند.
البته اين صحت دارد كه به لحاظ نظری (تئوريك) انسان میتواند با خط مشیهای اسرائيل مخالفت كند بدون آن كه دچار يهود ستيزی شده باشد. در هر حال در ميان خود اسرائيلیها نيز به قدر كفايت انتقاد از سياستهای دولت اسرائيل وجود دارد و با اين حال چنين تمايزگذاری پيوسته دشوارتر میشود. يهودیهای خارج از اسرائيل احساس میكنند كه آنها وظيفه دارند از اين كشور ـ حال درست يا غلط ـ دفاع كنند، كشوری كه به هر رو آخرين اميد آنها برای امنيت است. اما اين باعث میشود كه دوستان يهودیها در دفاع از آنها دچار ترديد شوند و آنهم از بيم آن كه نه فقط به عنوان يك ضداسرائيلی كه حتی به عنوان يك يهود ستيز در تنگنا قرار گيرند. تزلزل و حالت دفاعی يهودیها و سكوت نگران كننده دوستان آنها معنايش اين است كه صحنهی مباحثهی عمومی برای كسانی كه در واقع يهود ستيز هستند باز است هرچند كه البته آنها خودشان را به زبان و لحن ضداسرائيلی محدود میكنند.
يهودستيزی در هر شكلی نفرت انگيز است. اين همچنين برای اقسام ديگر انزجارهای قومی نيز صحت دارد، اما هولوكاوست يهودیها را در وضعيت منحصر به فردی قرار داده است زيرا در اينجا موضوع احساس مشاركت در نابودی تقريبی تمامی افراد يك قوم است. هرچند كه نمیتوان با يهودستيزی جديد به نحو مطلوبی و فقط با تعليم و تربيت و استدلال در بقيه نقاط جهان مبارزه كرد، زيرا اين مورد بخصوص در رابطه با دولت اسرائيل قرار دارد. اگر انسان به نسلی متعلق باشد كه اسرائيل را به عنوان يكی از دستاوردهای بزرگ قرن بيستم بنگرد و آن شيوه و راهی را مورد ستايش قرار دهد كه برای انسانهای مظلوم و ستمديده پناهگاه افتخارآفرينی فراهم آورده، در چنين صورتی انسان به ويژه نگران آن خواهد بود كه شايد اكنون در وضعيت مخاطره آميزی قرار گرفته است.
-------------------
رالف داهرن دورف نويسندهی كتابهای مورد تحسين قرار گرفتهی بسياری است. وی نمانيدهی پيشين اتحاديهی اروپا از آلمان بود و عضو پيشين مجلس عوام انگلستان. داهرن دورف همچنين رئيس قبلی مدرسهی اقتصادی لندن و مسئول پيشين كالج سنت آنتونی در آكسفورد میباشد.
A New Anti-Semitism by Ralf Dahrendorf.
Project Syndicate 2006.