iran-emrooz.net | Thu, 05.01.2006, 16:32
به سوی ابهام بيشتر؟
شعيد شروينی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
١٤ماه پس از مرگ ياسر عرفات، صحنه پرجنجال و خشونت خاورميانه میرود كه شاهد افول يكی ديگر از سنگين وزنهای خود باشد. آريل شارون شايد بتواند تعيين تكليف در كشمكشی كه پس از سكته مغزی ديروز (چهارشنبه ٤ ژانويه) با مرگ آغاز كرده را برای چند صباح ديگری هم به تاخير بياندازد، اما با آسيبی كه اينك به جسم او وارد شده، كمتر كسی روی توانايی وی برای بازگشت مجدد به صحنه سياسی اسراييل حساب میكند.
شارون را میتوان مرد اقدامات "بی سابقه" در صحنه سياسی خاورميانه به حساب آورد. ژنرال ارتش، وزير دفاع ، نخست وزير؛ اينها عناوينی هستند كه شارون از ١٩٧٢ كه جناح راست اسراييل را در حزب ليكود متحد كرد و مناخم بگين را به قدرت رساند به خود ديده است. دوران وزارت دفاع او همزمان است با لشكركشی اسراييل به جنوب لبنان ، اقدامی كه قرار بود به "راهپيمايی" كوچكی شبيه باشد، اما به ماندن پرهزينه و تلفات ١٨ ساله ارتش اسراييل در جنوب لبنان منجر شد. فاجعه قتل عام فلسيطينيان در اردوگاههای صبرا و شتيلای لبنان نيز در ابتدای همين "راهپيمايی"صورت گرفت كه بركناری شارون از پست وزارت دفاع را به دنبال داشت.
از سال ٢٠٠١ تا به ديروز كه شارون بر مسند نخست وزيری اسراييل تكيه زده بود و در سرنوشت خاورميانه نقشی كليدی بازی میكرد نيز مجموع اقدامات او كمترنظير و مانندهای در تاريخ كوتاه اسراييل داشتهاند. او در رويارويی با انتفاضه و پيكارجويی قسما خونبار و انتحاری فلسطينها ابايی نداشت كه با هواپيماهای بمب افكن و هلی كوپترهای توپ دار به مقابله برود. خواركردن رهبر فقيد فلسطينيان از طريق حبس او در مقری ويران شده و تلاش برای حذف سياسی وی از صحنه ، به جريان انداختن برپايی ديوار حائل ميان مناطق اسراييلی و فلسطينی كه قسما بخشهايی از نواحی اشغال شده را عملا ضميمه خاك اسراييل میكند و شماری اقدامات ديگر همچون حمله به جنين كه حتی آمريكايیها هم در مقابل اعتراض جامعه بين المللی جايی برای دفاع از آنها نديدند و ...از نقاط برجسته كارنامه ٥ ساله نخست وزيری شارون به شمار میروند.
آريل شارون درضمن توانست طی سالهای گذشته با جلب حزب كارگر اپوزيسيون به درون دولتش زيركانه اين حزب را بيش پيش فاقد وجهه و وجه تمايز از جناح راست اسراييل كند و از اهميت و وزن آن در صحنه سياسی کشور بكاهد. او اين شانس را هم داشت كه دوران نخست وزيری اش با قدرت گيري جرج دبليو بوش و جناح نئو محافظه كار آمريكا كه امنيت و اهميت اسراييل در ديدگاه و استراتژی سياسی اش نقشی كليدی بازی میكند همزمان شد، اتفاقی كه كم سابقه ترين نزديكی و دوستی ميان زمامداران دو كشور را به دنبال داشت.
شارون دريافت كه زمانه دگر شده است
اما آنچه كه به ويژه در دوران اخير به شارون در صحنه سياسی اسراييل چهره متمايزی میبخشد همانا تصميم وی در خارج كردن شهرك نشينان يهودی و نيروهای ارتش اسراييل از نوار غزه است. شارون را به سبب نقشی كه در ايجاد آبادیهای يهودی نشين در مناطق مختلف اراضی اشغالی داشت ، پدر شهركها میناميدند. از اين رو زمانی كه وی آوريل ٢٠٠٤ رسما از خروج عنقريب اسراييلیها از نوار غزه خبر داد كم نبودند بسياری كه در جهان و در منطقه دهان به حيرت گشودند. بر خلاف اسلاف خود كه تصور میكردند زمان به سود اسراييل كار میكند و تا ابد هم میتوان با فلسطينیها مذاكره كرد تا سهم هر چه كمتری عايدشان شود، شارون دريافت كه عقربه زمان در سوی ديگری در گردش است و بايد بی مذاكره هم که شده عملا مانع بدتر شدن وضعيت برای منابع و منافع اسراييل شد. و اين گونه بود كه نطفه خروج از غزه بسته شد.
اجرای اين تصميم در سپتامبر گذشته به رغم مخالفتهای سخت در درون خود حزب نخست وزير (حزب ليكود) و در بخشهای ديگر جناح راست برای بسياری تاييدگر اين نظر بود كه صرفنظر از انگيزهها و نيات شارون در خروج از نوار غزه، وی به هر حال شايد تنها كسی است كه میتواند گشايشی در كار فروبسته مناقشه اسراييلیها و فلسطينیها ايجاد كند. در همين راستا كسانی نيز شارون را به دوگل تشبيه كردند كه جرئت كرد به استعمارگری فرانسه در الجزاير نقطه پايان گذارد و به اشغال نظامی آن كشور پايان دهد.
شارون در ماهها و هفتههای اخير به صراحت در مورد برنامههای بعديش برای بقيه اراضی اشغالی سخنی به ميان نياورده بود و حتی دولتش اجازه ساخت شهركهای بيشتری در ساحل غربی را صادر كرده است. اما موج مخالف خوانیها در درون ليكود كه از زمان خروج از نوار غزه آغاز شده بود و نيز انتخاب چهرهای چپ تر به رهبری حزب كارگر كه به خروج آن از دولت ائتلافی منجر شد همه و همه سبب شدند كه نخست وزير اسراييل در نوامبر گذشته عطای حزب ليكود را كه خود معمارش بود به لقايش ببخشد و با خروج از آن، حزب جديدی به نام "كاديما" ( پيشرو) را تاسيس كند تا آماده شركت سازمان يافته در انتخابات پيش رس مارس آينده شود. محبوبيت نسبی شارون به خاطر اقدامش در خروج از نوار غزه تا به آن حد بود كه وی پيروزی حزبش در اين انتخابات را امری قطعی بينگارد، چرا كه امير پرتز رهبر جديد حزب كارگر گرچه تمركز تبليغاتی خود را بر مسائل حاد اجتماعی و اقتصادی گذاشته، اما وی به هر حال برگ نانوشتهای است و سياستهای معتدل تر و قسما مبهم در قبال فلسطينيان هم كمتر توانسته در مورد مسائل امنيتی او را نزد افكار عمومی باورپذيرتر از شارون بنماياند. در ليكود نيز ناتان ياهو به رهبری رسيده است كه به سبب مخالفتش با خروج اسراييل از غزه چندان بخت و اقبالی برای اين حزب نمیآفريند و آن را بر اساس نظرسنجیها در مرتبه سوم، يعنی در موقعيتی پس از كاديما و حزب كارگر قرار داده است.
حزبی كه با شارون تعريف میشود
با خروج شارون از صحنه سياسی اما، معادلات فوق همگی میتوانند دستخوش تغيير و تحول شوند. كاديما حزبی است كه تا كنون قائم به وجود شارون بوده است. كسانی مانند اولمرت (معاون نخست وزير كه اينك در غياب شارون عهده دار اداره دولت شده است) و يا شيمون پرز كه از حزب كارگر به كاديما پيوسته است بعيد است كه قادر به تامين اتوريته و اقتداری در حد شارون برای اين حزب باشند. در صحنه پرتحول خاورميانه پيش بينی كار آسانی نيست، اما شايد بتوان گفت كه فقدان شارون و سردرگمی سياسی ناشی از آن، گروههای سياسی اسراييل را احتمالا به صراحت ، شفافيت و تمايز بيشتر برای جلب شمار بيشتری از رای دهندگان مات و مبهوت شده واخواهد داشت.
اين هم از عجايب كشاكش اسراييل و فلسطينیهاست كه زمانی كه برخی چشم اندازها و تحركات ولو اندك در سمت و سوی حل مسائل پديدار میشود، عنصر مرگ رای ديگری میزند و گرد و غباری كه از اين رويداد برمیخيزد تا مدتها دوباره مسير را كور و مبهم میكند. زمانی اسحاق رابين قول شكستن استخوان فلسطينیها را داده بود؛ وی اما در دهه گذشته در مسير به رسميت شناختن حقوق آنها افتاد و به موتور مذاكرات اسلو بدل گشت. ولی با تيری كه از تپانچه ايگال امير، يهودی افراطی بر پيكر او نشست همه چيز کم و بيش به سكته و تعويق افتاد. اينك نيز كه شارون ، معمار اشغالگری و شهرك سازی در مناطق فلسطينی ، با خروج از غزه عملا اين سياست را زير علامت سوال برده و برخی چشم اندازهای ولو محدود را گشوده نيز، احتضار و زوال احتمالي او میرود كه مسير را با ابهامات و پيچيدگي هاي تازهای همراه كند.
نه، شارون تا لحظه آخری هم كه سكاندار سياست اسراييل بود نشان نداد كه هوادار صلحی باشد كه با متر و معيارهای بينالمللی بتوان عادلانه اش ناميد، اما ديناميزمی كه تحول اوضاع منطقه به خود گرفته بود او را ناچار به برداشتن گامهايی غيرقابل انتظار كرد كه با توجه به سابقهاش، در موجه جلوه دادن آنها كمتر با مشكل روبرو میشد، و كمتر كسی میتوانست به او انگ ضعف و خيانت بچسابند. اين ميزان از "پراگماتيسم" كه در جامعه اسراييل بازتاب مثبتی يافته بود در ميان رهبران فلسطينی هم ، بی آن كه بدانند شارون به راستی برای دوران بعد از انتخابات چه در سر دارد باز هم كم و بيش حدی از استقبال را برانگيخته بود. از همين رو و به رغم همه سياستهای سخت و سركوبگرانه شارون ، خروج وی از صحنه سياسی اسراييل لزوما با خشنودی و رضايت در ميان مسئولان فلسطينی توام نبود. تندروترها البته شادی و شعف خود را پنهان نكردهاند و خوابيدن شارون بر تخت جراحی و مرگ احتمالی او را هديه خداوند خواندهاند. اينان كه اينك از سويی، غزه آزادشده را نه تبديل به منطقهای برای نشان دادن لياقت خويش به جهانيان در داشتن كشوری مستقل، بلكه به جولانگاه عرض اندام و عرصه آشوب بدل كردهاند و از سويی هم همراه با نقض آتش بس، موشك پرانی به سوی اسراييل را شدت بخشيدهاند عملا هم برنامه و سياست رهبری جديد حزب كارگر را نزد مردم اسراييل بیاعتبار میكنند و هم به اين مردم میگويند كه "پراگماتيسم" شارونی هم برايتان امنيت نياورده است. گزينه بعدی هم كه مشخص است. ليكود را انتخاب كن و بجنگ تا بجنگيم.
با انتخابات پارلمانی فلسطينیها در ماه جاری كه پيروزی حماس در آن امر غيرمحتملی نيست و با انتخابات مارس در اسراييل كه از ديروز و با به احتضار رفتن شارون چشم اندازهای نامشخصی پيدا كرده شايد كه منطقه در آستانه ورود به دورانی از ابهام و سكون باشد.