iran-emrooz.net | Mon, 21.11.2005, 22:00
زلزله در صحنه سياسی اسراييل با پيامدی نامعلوم
سعيد شروينی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
سهشنبه ٣٠ آبان ١٣٨٤
اگر در روندها و تحولات سياسي درون و برون اسراييل در دهه گذشته قراداد اسلو، قتل اسحاق رابين و شكست مذاكرات كمپ ديويد در سال ٢٠٠٠ نقاط عطف به حساب میآمدند، دهه جاری را میتوان عمدتا در راه يافتن شارون به كاخ نخست وزيری، تشديد انتفاضه دوم فلسطينیها ، مرگ همچنان مبهم عرفات ، خروج نيروهای اسراييل از نوار غزه و رسيدن چهرهای متفاوت به رهبری حزب كارگر خلاصه كرد.اين فهرست امروز (دوشنبه/ ٢١ نوامبر) با تحول بی سابقه ديگری تكميل و بدرقه شد كه همانا خروج آريل شارون از حزب ليكود بود. اين تصميم پرپيامد كه از آن به عنوان "مه بانگ" (يينگ بنگ) در روندهای معاصر اسراييل ياد میشود اندكی پس از آن صورت گرفت كه شارون تقاضای انحلال مجلس (كنست) را نيز به موشه كاتساو، رييس جمهور اسراييل تسليم كرده بود.
در ملتقای نظامیگری و سياستورزی
شارون سال ١٩٧٣ با متحد كردن دو حزب عمده جناح راست اسراييل(هروت و حزب ليبرال) با دو حزب كوچكتر اين جناح ، حزب واحد ليكود را به وجود آورد و از اين رو عملا پدر اين حزب به شمار میرفت. ليكود در انتخاباتهای بعدی شمار فزونتری از كرسیهای مجلس را نسبت به احزاب پراكنده يادشده به خود اختصاص داد وسال ١٩٧٧ عملا زمام امور كشور را به دست گرفت. شارون اما كه خود از اين حزب بريده بود با حزبی تازه تاسيس در انتخابات سال ١٩٧٧شركت كرد كه جز ناكامی برايش نداشت. بلافاصله پس از اين شكست دوباره به حزب ليكود برگشت و مناخم بگين، نخست وزير، او را كه خواهان به عهده گرفتن وزارت دفاع بود متقاعد نمود كه به پست وزارت كشاورزی رضايت دهد. اين تاكيد و اصرار بگين به خاطر ويژگیها و خصايلی بود كه از شارون در دوران خدمتش در ارتش به عنوان ژنرال در خاطرهها مانده بود:جاه طلبی ، ماجراجويی ، شكستن مرزها و معيارها و بی ملاحظه گیها. جمله معروفی دارد بگين در مورد شارون به اين مضمون: " او را وزير دفاع كنی ،فرصت دستش بيفتد تانكهای خودش را میفرستد تا مجلس را محاصره كنند."
٤ سال بعد اما با كنار رفتن ازر وايزمن از وزارت دفاع ستاره بخت شارون تابيدن آغار كرد و وزارت دفاع به او سپرده شد. بقيه داستان تقريبا آشناست: حمله به لبنان، محاصره بيروت، قتل عام آوارگان فلسطينی در اردوگاههای صبرا و شتيلا، تشكيل كميسون تحقيق كاهن در مورد مسئوليت شارون در اين جنايت، بركناريش از وزارت دفاع و ... و بعد نوبت به چالش او میرسد با نخست وزيران بعدی ليكود، اسحاق شامير، نتان ياهو و ...سال ١٩٩٩ از جمله به خاطر همين اختلافات، ليكود شكست سختی از حزب كارگر متحمل میشود و دوره صدارت نتان ياهو به سرمی آيد. و دوباره اين شارون است كه در آستانه هفتاد سالگی زمينه را برای تحقق آرزويش در رسيدن به بالاترين مدار قدرت آماده میبيند. ليكود از هم وارفته و بی در و پيكر را جمع و جور میكند و دو سال بعد آن را در مصاف با دولت حزب كارگر به صحنه انتخابات میفرستد و پيروز میشود. حالا ديگر كليد كاخ نخست وزيری در اختيار اوست.
قدرت را كه عهده دار میشود خط و ربطها و به عبارت بهتر، بی برنامگی اش برای حل مسئله فلسطين را به نمايش میگذارد: به خاك سپردن قرارداد اسلو، عدم مذاكره با فلسطينیها تا زمانی كه سلاحها را زمين نگذاشته اند، تلاش برای بركناری عرفات از رهبری فلسطينیها، ابراز پشيمانی از عدم كشتن وی در جريان حمله به بيروت در سال ١٩٨٢ و محق مرگ دانستن او، رد همه پيشنهادهای صلح بين المللی و ...
و سه سالی زمان به همين سياق میگذرد. نوامبر ٢٠٠٣ است ، مشاوران شارون زنهار میدهند كه هم در عرصه داخلی و هم در عرصه بين المللی به مرزهای بحران نزديك میشويم. اقتصاد و امنيت در اسراييل از قبل انتفاصه و ترورهای انتحاری به سمت صفر ميل كرده است، سرپيچیها در درون ارتش از خدمت در مناطق اشغالی رو به افزايش است، فشار جامعه بين المللی با طرحهای صلح مختلفی كه ارائه میشود ديگر كمتر قابل تحمل است ، در كنار " نقشه راه"، طرح صلح ژنو هم كه فعالان اسراييلی و فلسطينی پيش نهادهاند به عامل فشار بيشتری بر ما تبديل شده است، در نوار غزه هم نگهداری ٧ هزار اسراييلی در ميان يك ميليون و سيصد هزار فلسطينی به بار گرانی برای ارتش و بودجه كشور بدل شده است. هنوز هم دير نشده، ولی اگر امروز امتيازی ندهيم فردا ابتكار عمل از دستمان خارج میشود و بايد همه امتيازها را واگذار كنيم. نوار غزه را میدهيم، يكجانبه و بی هيچ مذاكره و حرفی با فلسطينیها از آن خارج میشويم، در عوض جای پايمان را در ساحل غربی و بيت المقدس شرقی قرص میكنيم. اين گونه میتوانيم روند صلح را به نفع خود منجمد كنيم. طرح از روی نقشههای نظامی كپی برداری شده است: رها كردن يك جبهه برای تحكيم جبههای ديگر، بی هيچ مذاكرهای و گفتگويی با طرف مقابل.
ژنرال و كاری كه از او انتظار نمیرفت
اوت ٢٠٠٥ است، در اوج ناباوریها شارون ، پدر ايجاد شهركها، آرمان صهيونيستهای ارتدكس ، ايجاد اسراييل بزرگ را به خاك میسپارد، آرمانی كه در پی پيروزی سال ١٩٦٧ اسراييل بر اعراب ميدان فراختری برای جولان پيدا كرده بود. دوربينهای تلويزيونهای بين المللی تصاوير خروج گريان و پردرد شهرك نشينها از غزه را به سراسر جهان مخابره میكنند. كسانی اين تحول را كه تا يك سال قبل ناممكن مینمود، پيروزی تل آويو بر اورشليم مینامند، پيروزی شهری مدرن، با سابقهای نه بيش از يك صد سال، منعطف و بنا شده بر شن بر شهری با تاريخ ٥٠٠٠ ساله، بنا شده بر سنگ و صخره، و نمادی از روياهای و چالشهای ديرين يهوديان ارتدكس. اكثريت مردم اسراييل چه از سر باور به مبانی دمكراتيك و حق فلسطينیها بر اعمال حاكميت بر اراضی خودشان و چه از سر اميد به استقرار آرامش و امنيت بيشتر "تل آويوی" بودند. شهرك نشينان و گروههای معينی از مهاجران از خاورميانه و آفريقا آمده يا عقيدتا و يا از سرمنافع و مصالح خود هسته اصلی جريان دوم (اورشليمی) را تشكيل میدادند و میدهند، و همينها هستند كه قسما برای شارون سرنوشتی همچون اسحاق رابين را در چشم انداز نشاندهاند. اين تصور تا كنون به تحقق نپيوسته است، اما خط حائل ميان جريان تل آويو و جريان اورشليم كه از درون حزب ليكود هم عبور میكرد و تخليه غزه بيش از پيش كشاكش آنها را تشديد نمود به نقطهای رسيد كه شارون فضا را برای مانور و فعاليت خود در آن تنگ ديد و میرفت كه رقيب ديرين او ،نتان ياهو با رای اكثريت اعضای ليكود به نامزد اصلی حزب برای انتخابات پارلمانی نوامبر ٢٠٠٦ بدل شود. برای شارون انتظار تا كنگره حزب در فوريه و اميد بستن به اين كه تحولی در ذهنيت اكثريت اعضای حزب پديد آيد و يا دستكم در صورت جدايی، شمار بيشتری از اعضای كميته مركزی ٣٣٠٠ نفری ليكود و اعضای ساده آن را با خود همراه كند شايد بی ضرر مینمود، اما با تحولی كه در درون حزب عمده ديگر كشور، يعنی حزب كارگر روی داد تاخير و تعلل ديگر جايز و ممكن نبود.
هم غير نظامی، هم مشرقی، و هم از بطن جامعه
حزب كارگر در انتخابات داخلی دو هفته پيش خود در تحولی كه كمتر انتظارش میرفت شيمون پرز، رهبر ٨٢ ساله خود را از رهبری كنار زد و چهره جوانتر و چپگراتری به نام امير پرتز را كه بر خلاف اكثر سياستمداران اسراييل نه از درون ارتش ، بلكه از درون نهادی مدنی (رياست اتحاديه كارگری) به سياست آمده را به جای وی نشاند. انتخاب امير پرتز از نگاه بسياری از ناظران نقطه پايانی بود بر بی سياستی و اعوجاج و بی چهرگی حزب كارگر تحت رهبری شيمون پرز. شركت بی فروغ و نشان در دولت ائتلافی شارون از سال ٢٠٠١ تا سال٢٠٠٣ و از سال ٢٠٠٤ تا همين دو هفته پيش برای بسياری از محافل و اعضای خود حزب كارگر نيز اسباب نارضايتی و خشنودی شده بود. در ميان بسياری از مردم اسراييل از حزب كارگر در سالهای اخير به سبب زايل شدن تمايزات آن با احزاب راست به عنوان ليكود ب نام برده میشد. كمتر از يك سال پيش كه با اعلام خروج آتی نيروهای اسراييل از نوار غزه احزاب ناسيوناليست و ارتدكس اسراييل به اعتراض دولت ائتلافی شارون را ترك كردند، حزب كارگر فورا اعلام آمادگی كرد كه جای آنها را پر كند، بی آنكه اين شركت را به احتراز شارون از يك جانبه گرايی در خروج از نوار غزه و ضرورت مذاكره با فلسطينیها در باره اين تصميم مشروط كند تا وجهه و پايگاه محمود عباس كه انتخابش به رهبری فلسطينيان ابتدائا با خشنودی غرب و اسراييل هم مواجه شده به ضعف و فترت بيشتری دچار نشود. و بی آنكه به دولت بقبولاند كه همزمان با خروج از غزه چشم اندازی از خروج از ساحل غربی را هم ارائه دهد؛ و يا در مورد آزادی ٨٠٠٠ اسير فلسطينی در زندانهای اسراييل انعطاف بيشتری از آن طلب كند. به ديگر سخن حضور حزب كارگر در دولت ائتلافی معاملهای بود يك طرفه كه تنها به سود شارون و حزب ليكود تمام شده بود و در عوض ، بسياری از اسراييلیها كه سنتا به حزب كارگر متمايل بودند را به اين پرسش و ابهام رسانده بود كه اين حزب واقعا از چه ارزشها و اصولی دفاع میكند و كدام سياستها و راهكارها تمايزبخش آن از ليكود هستند. در عرصه مسائل اجتماعی هم، كمتر حرف و حديثی میشد از حزب كارگر سراغ گرفت كه آن را در دولت ائتلافی از ليكود و سياستهای نئوليبرالی آن متمايز كند.
امير پرتزكه در رقابتی تنگاتنگ با شيمون پرز در انتخابات درون حزبی برنده شد، قول و وعدههايش عمدتا معطوف به خارج ساختن حزب از همين بحران بی چهره گی و شناوری مشی و سياستهای آن است. يكی از ويژگیهای مثبت پرتز برای رفع سوء ظنها در مورد فرادستی يهوديان اروپايی (اشكنازی) در حزب كارگر، مراكشی ا لاصل بودن و تيپ مردمی اوست ، همين ويژگی میتواند بسياری از يهوديان خاورميانه و آفريقا كه به رغم تعلقشان به اقشار آسيب پذير جامعه به حزب راست ليكود رای میدهند را دوباره به حزب كارگر جذب كند.
پرتز كه بر ضرورت مذاكره با فلسطينیها ، اجرای نقشه راه و لزوم خروج اسراييل از ساحل غربی تاكيد دارد ادامه حضور حزب كارگر در دولت شارون را مغاير اين اصول و راهكارها میداند. در پی اين اعلام پرتز و در آستانه سقوط قرار گرفتن دولت كنونی بود كه شارون چارهای جز تقاضای انحلال مجلس از رييس جمهور، و فراتر از آن، اعلام خروج خود از حزب ليكود و تلاش هر چه سريعتر در جهت ايجاد حزبی جديد جهت شركت در انتخابات زودرس پارلمانی در فوريه يا مارس آتی نديد. حدس و گمانها و شايعات بسياری وجود دارد كه اگر نه شيمون پرز، دستكم شماری از اعضای ارشد و محافل درونی حزب كارگر نيز به دنبال شكست خود در درون اين حزب با شارون در تشكيل حزب جديدش همراه خواهند شد.
انتخاباتی با نتايج مبهم و شايد خطرناك
هم برای شارون ٧٧ ساله و (و هم به طريق اولی برای شيمون پرز ٨٢ ساله ) احتمالا اين دوره انتخابات آخرين دوره حضور فعال در صحنه سياسی اسراييل خواهد بود. میتوان انتظار داشت كه خروج اين دو از صحنه سياسی باز هم صحنه سياسی اسراييل را متحول تر و متنوع تر خواهد كرد.
در انتخابات آتی شارون میتواند روی محبوبيت نسبی خود كه از رهگذر خروج نيروهای اسراييلی از نوار غزه نصيبش شده حساب كند و بين ٢٥ تا ٣٠ كرسی از ١٢٠ كرسی پارلمان اسراييل را به حزب خود اختصاص دهد. برای حزب كارگر نيز با تحولات اخير در رهبری آن نطرسنجیها رايی ورای آرای كنونی آن و دستكم در حد حزب شارون پيش بينی میكنند، با اين تذكر كه نظرسنجیها در اسراييل با توجه به متحول بودن صحنه سياسی كشور و تغيير زود به زود نظر مردم زياد قابل اتكاء نيستند. اين نزديكی آراء با احتساب اين كه ليكود و احزاب راست تر از حزب شارون نيز از آرايی كم و بيش مشابه برخوردارند وضعيت چندان روشنی البته برای بعد از انتخابات تصوير نمیكند. به ويژه اگر مجموع آراء حزب ليكود و حزب جديد شارون در كنست حائز اكثريت شود، شارون احتمالا تشكيل ائتلافی از راست را بر اتئلاف با حزب تحت رهبری پرتز ترجيح خواهد داد و اين خود میتواند روند صلح را برای سالها و زمانهای بيشتری به عقب بياندازد.به ويژه اگر در آستانه انتخابات ، كه گفته میشود احتمالا روز ٨ مارس برگزار خواهد شد گروههای تندرو فلسطينی چه ابتدا به ساكن و چه در واكنش به تحريك نيروهای افراطی اسراييلی دست به اقدام يا اقداماتی مسلحانه و تروريستی بزنند كه شعارهای معطوف به تامين امنيت راستگرايان اسراييل از شعارهای صلح خواهانه و معطوف به كاستن از فقر و فاقه برای رای دهندگان اسراييلی جذابتر شود، اين معادله باز هم به ضرر نيروهای هوادار صلح در درون اسراييل و به سود مخالفان آن تمام خواهد شد.
يك گزينه ، ولو با شانس كمتر ، اما نه ناممكن اين است كه ائتلافی از حزب كارگر ، حزب چپ تر از آن ،يعنی حزب مرتس و حزب سكولار-ليبرال شينويی حائز اكثريت شود و دولتی چپ- ميانه تشكيل دهد، گزينهای كه نسبت به ائتلاف راست با اطمينان بيشتری از سمتگيری اش به سوی اقداماتی در مسير صلح در منطقه میتوان سخن گفت.
با تا توجه به نكات يادشده، میتوان گفت كه صحنه سياسی اسراييل به رغم تجزيه و تفكيكهای شفافتری كه به خود ديده است اينك ، يعنی با نزديك شدن انتخابات درهالهای از ابهام و مه گرفتگی فرو میرود و كمتر میتوان حدس زد كه تحولات بی سابقه روزهای اخير به لحاظ عملی كدام پيامدها را برای آينده صلح و آرامش در منطقه رقم خواهند زد.