ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 15.08.2008, 20:56
قفقاز، مناقشه‌ای کهنه، ماجراجوئی نو

محمود کرد - برلین

یکبار دیگر گوشه‌ای از قفقاز درآتش و دود می‌سوزد، ساختمان‌های ویران شده، اجساد بجای مانده از درگیری‌های نظامی، آوارگی هزاران انسان دربدر و ضجه بازماندگان این آتش‌افروزی تازه، همه و همه بیانگر آن است که قفقاز، این منطقه مملو از تضادهای حل نشده تاریخی، قومی و نژادی تا چه اندازه مستعد تشنج و آلت‌دست شدن قدرت‌های کوچک و بزرگ منطقه یا جهان است. بدون شک هیچ منطقه‌ای در دنیا اینهمه قوم ونژاد مختلف را در خود جا نداده است بیش از پنجاه قوم، نژاد و ملیت دراین منطقه زندگی می‌کنند. روسها، چچن‌ها، داغستانی‌ها، اینگوش‌ها، چرکزها، ترکها، اوستیاها، گرجی‌ها، ابخازها، ارمنیها، ابشارین‌ها، آذری‌ها و دهها گونه دیگر همه و همه در منطقه‌ای که وسعت آن به سختی از یکدهم مساحت کشور ما ایران تجاوز می‌کند، منطقه‌ای که همواره در طول تاریخ عرصه کشمکش و درگیری بوده است.

این بار شعله در اوستیای جنوبی افروخته شد در گرجستان، جائی که قرنهاست تضاد این دو قوم در آن ریشه دوانده است. گرجی‌ها از قدیمی‌ترین اقوام ساکن این منطقه هستند و در مقابل اوستیائی‌ها ایرانی تبارانی هستند که اجدادشان بعدها حوالی قرن پنچم در شمال قفقاز سکنی گزیده‌اند، با اسکان این ایرانیان که در تاریخ از آنان بنام اقوام سوارکار ایرانی یاد می‌شود این منطقه تا قرن‌ها شاهد کشمکش و در گیری بین گرجی‌ها و این ساکنان تازه می‌گردد بگونه‌ای که پادشاهان گرجی تصمیم می‌گیرند تا برای مقابله با تازه واردین دست به ساختن استحکامات و از جمله چیزی شبیه دیوار چین بزنند تا مانع از گسترش نفوذ این ایرانیان گردند. دراواخر قرن هیجدهم میلادی در زمان امپراطوری تزار، اوستیائی‌ها به روسیه می‌پیوندند و تزار نیز به آنها در مقابل خودمختاری کامل اعطاء می‌کند.

در جریان جنگهای داخلی پس از انقلاب اکتبر قسمت جنوبی آن عملأ از شمال جدا شد و به گرجستان پیوست ولی بخش شمالی آن با روسیه شوروی ماند اما با این همه هر دو نیمه حق خودمختاری خود را حفظ کردند. درسال ۱۹۸۹ در زمان اتحاد شوروی، پارلمان اوستیای جنوبی به جدائی از گرجستان رأی می‌دهد ولی آن را در سال ۱۹۹۱ همراه با فروپاشی شوروی طی درگیریهای خونین عملی می‌سازد تا اینکه در سال ۱۹۹۲ طرفین با میانجیگری سازمان ملل و اتحادیه اروپا برسر آتش بس به تفافق می‌رسند واز آن زمان تا کنون این آتش بس برقرار بوده است.

با روی کارآمدن میخائیل ساکاشویلی در گرجستان و التهاب وی برای پیوستن این کشور به ناتو و تبدیل آن به جای پائی برای امریکا در قفقاز از یکسو و حساسیت ویژه روسها به این امر و هشدارها و اعلان خطر کردن این همسایه شمالی گرجستان از سوئی دیگر، روشن بود که اوضاع در حال بحرانی شدن است. چرا که این امر کاملأ واضح بود که امریکائی‌ها درصددند تا با ایجاد تاسیسات گسترده نظامی و استقرار دفاع ضد موشکی در این کشور به بهانه تهدیدات رژیم اسلامی ایران عملأ تمام این منطقه و به خصوص روسیه را تحت کنترل داشته باشند و این چیزی نیست که کرملین به سادگی از آن بگذرد.

فشارها و تهدیدات روس‌ها از یکسو و اوضاع داخلی گرجستان در ارتباط با دو منطقه بحرانی آن کشور آبخازستان و به خصوص اوستیای جنوبی از سوئی دیگر مانع از آن شد تا اجلاس آوریل گذشته ناتو در رومانی که بر سرعضویت گرجستان به بحث نشسته بود به نتیجه برسد و این امر برای سیاستمداران آن کشور که قبلأ بیش از دو هزار تن از نیروهای نظامی گرجی را که جهت همبستگی با امریکا راهی عراق کرده بودند، گران آمد.

گرجی‌ها در واقع با دست زدن به این آتش‌افروزی بر این باور بودند که درجریان بازی‌های المپیک پکن درحالی که افکار عمومی و رهبران کشورهای دنیا بخصوص روسیه معطوف به مراسم بازگشائی بازی‌هاست خواهند توانست با ارتش خود که توسط مستشاران امریکائی و اسرائیلی تعلیم دیده‌اند با سرعت کار منطقه اوستیای جنوبی که حدود چهار هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و از جمعیتی حدود هشتادهزار برخوردار است را یکسره خواهد کرد و عملأ روسیه را در مقابل عمل انجام شده قرار داد و روسیه قادر نخواهد بود بخاطر پیوندهای گسترده نظامی گرجستان با امریکائی‌ها و اسرائیل واکنش جدی نشان دهد چرا که این امر خود واکنش تندتری از سوی غرب رادر پی خواهد شد که طبعأ مسکو با توجه به مجموعه مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم می‌کند ریسک نخواهد کرد. رهبران گرجستان قبلأ دیده بودند که چگونه غرب علیرغم همه مخالفت‌ها و اعتراضات روسیه سیاست‌های خود را در قبال بالکان پیش برد.

این ارزیابی‌ها به سه دلیل عمده خطا بودند. اول اینکه قفقاز بالکان نیست که روس‌ها فقط با مخالفت‌های عادی و دیپلماتیک با آن برخورد کنند، روسها به قفقاز همواره در طول تاریخ‌شان به مانند یک حیاط خلوت نگریسته‌اند. دوم اینکه غرب و به خصوص امریکا برای پیشبرد بسیاری از اهدافشان درجهان از جمله در قبال جمهوری اسلامی هنوز نیازمند همکاری و یا حداقل سکوت روس‌ها هستند و حاضر به درگیری و تشنج با آن نیست. سوم اینکه علیرغم همه مشکلات عدیده‌ای که روسیه با آن مواجه است هنوز این کشور یک ابرقدرت نظامی است و اتفاقأ در این زمینه زرادخانه‌های این کشور به شدت در حال گسترش هستند و هرگونه درگیری و تنش‌های نظامی صدمات عظیمی را متوجه همه طرف‌های درگیر خواهد نمود.

بدون شک همین محاسبات خطا بود که ساکاشویلی و مشاورانش را تشویق به این ماجراجوئی کرد و به طبع مهمترین نتیجه آن نیز این خواهد بود که گرجستان یکی از بازنده‌های اصلی ماجرای کنونی خواهد شد. کشوری که برحدود یک سوم مساحتش تاکنون کنترلی اعمال نمی‌کرده است حال با استقرار نیروهای صلح اتحادیه اروپا تحت نظارت سازمان ملل و ایجاد مناطق به اصطلاح حائل میان دو طرف درگیر، عملأ بخش‌های دیگری را نیز از دست خواهد داد. علاوه برآن همه امیدهائی که می‌توانست چشم اندازهائی را در آینده برای نزدیکی گرجی‌ها با اوستیائی‌ها و آبخازها متصور سازد، را برباد داد.

وقایع دردناکی که امروز دراین منطقه از قفقاز صورت میگیرد بیشتر از هر چیز محصول سیاست‌های بی‌خردانه آن دسته از رهبران این منطقه است که قادر نیستند حساسیت و اهمیئت قفقاز کنونی را درک کنند.

قفقاز سالهاست که در حال تبدیل شدن به مناطق تحت نفوذ قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای و در عین حال عرصه‌ای برای تضاد منافع آنها شده است. امریکائی‌ها و روس‌ها هر کدام در تلاشند تا با یافتن جای بای محکم در قفقاز برگ‌های برنده بهتری را در معادلات بعدی در اختیار داشته باشند. اشتیاق داشتن مناطق تحت نفوذ در مقابل دیگری آنهم در منطقه‌ای که بدون این نیز به صدها دلیل قومی و نژادی آبستن حوادث خونبار است، قفقاز را تبدیل آتشی زیر خاکستر کرده است که هر بار از گوشه‌ای از آن شعله برمی‌خیزد.

کشور پنج و نیم میلیون نفری گرجستان می‌توانست بدون تبدیل شدن به عرصه‌ای برای منازعات جهانی، با توجه به مجموعه امکاناتش از جمله داشتن سواحلی گسترده و استراتژیک در کرانه دریای سیاه و دارا بودن نقش پل ارتباطی از این راه آبی با منابع پراهمیت نفت و گاز در سواحل جنوبی دریای خزر که نمونه‌ای از آن را با ایجاد خط لوله باکو - جیحان از آذربایجان و انتقال یک میلیون بشکه نفت روزانه همه شاهد بودند، نه تنها زمینه‌های رشد را گسترش دهد بلکه با سعی در برقراری روابطی مسالمت آمیز با روسیه همسایه بزرگ شمالی‌اش درکاهش تشنج و تقویت تبات در این منطقه پر مسئله نقش موثری ایفاکند.

دور نگهداشتن کشورها از منازعات و درگیری قدرتهای جهانی، شکل گیری سازمان‌های منطقه‌ای جهت گسترش همکاری و حل وفصل مشکلات، تقویت همزیستی مسالمت آمیز و استفاده از پیوندهای تاریخی جهت تعمیق و گسترده کردن روابط ملت‌ها راه برون رفت از مشکلات عدیده این منطقه است.

هنوز روشن نیست که شخص ساکاشویلی و مشاورانش این تجربه تلخ را چگونه از سر خواهند گذراند چرا که مدتهاست که اپوزسیون این کشور وی و اطرافیانش را به فساد و اقدامات غیرقانونی متهم می‌کند اخیراً نیز مخالفان حکومت وی با تشکیل یک جبهه برای برکناری وی از قدرت گامی جدی برداشته‌اند احتملأ یکی از انگیزه‌های این ماجراجوئی ریشه در همین مسئله داشته است.