iran-emrooz.net | Tue, 13.05.2008, 8:40
سرمایهداری همه ما را به کودک تبدیل میکند
برگردان: علیمحمد طباطبایی
کتابهای بنیامین باربر جزو پرفروشترین آثار هستند و او یکی از بانفوذترین محققین علوم سیاسی است. وی در کتاب جدید خود « مصرف تا به آخر » (۱) سرمایه داری را به شدت مورد انتقاد قرار میدهد. در گفتگو با نشریه ولت او توضیح میدهد که چگونه میل به خرید کردن بزرگسالان را به کودک تبدیل میکند. و با این وجود اعتراف میکند که عاشق موسیقی پاپ است.
ولت: آقای پروفسور برابر آیا خرید کردن شخصیت انسان را فاسد میکند؟
باربر: ادعای من این است که سرمایه داری در فاز مصرف گرای خودش منظور سرمایه داری به خودی خود و در هرحال نیست بزرگسالان را به این ترتیب فاسد میکند که آنها را به کودک تبدیل میکند و کودکان را نیز به این ترتیب که آنها را به مصرف کننده. البته دموکراسی را هم فاسد میکند، به این ترتیب که میخواهد بقبولاند یک مصرف کننده یک شهروند است.
ولت: این موضوع کتاب جدید شما است. « مصرف تا به آخر » در کمتر از یک دقیقه. شما در کتاب خود مینویسید: « برای این که سرمایه داری مصرف گرا برقرار بماند باید کودکان را به مصرف کننده و مصرف کنندگان را به کودک تبدیل کرد ». منظورتان چیست؟
باربر: از یک طرف کودکان باید به مصرف کننده تبدیل شوند. آنها نمیتوانند فقط وقت خود را با بازی کردن بگذرانند، بلکه باید به خرید هم بروند. خرید کردن به نوعی کار تبدیل میشود. کودکان به همراه مصرف کردن بزرگ میشوند. از طرف دیگر بزرگسالان برای آن که مصرف کنند باید درست مانند کودکان رفتاری « ویری » و تابع امیال داشته باشند: « میخوام! میخوام! میخوام! ». بزرگسالان به این ترتیب به کودک تبدیل میشوند و دوران کودکی بچهها نیز از آنها ربوده میشود. زیرا کودکی مگر چیست؟ بازی کردن با دوستان، ورجه ورجه کردن و حرف زدن با مادر. یعنی تمامی چیزهایی که انجامشان هزینهای در بر ندارد. امروز میان کودک و بازیهایش تجهیزات لازم قرار گرفتهاند که اوبرای انجام بازیهای خود به آنها نیاز دارد. حتی برای دویدن معمولی هم غیر این نیست. برای آن امروز ما نیازمند لباسهای مخصوص به بهای ۲۰۰ دلار و کفشهایی به قیمت ۳۰۰ دلار و البته دستگاه گوش کردن موسیقی آی پاد و از این قسم هستیم. یعنی در مجموع چیزی در حدود ۲۰۰۰ دلار فقط برای آن که جلوی خانه خود کمی بدویم.
ولت: در حدود ۵۰ درصد خوانندگان هری پاتر در آلمان را افراد بزرگسال تشکیل میدهد و در بسیاری از فیلمهای کمپانی Pixar شوخیهایی به کار برده میشود که فقط مخاطبین بزرگسال منظور آنها را میفهمند. این هم به عقیده شما اثباتی است بر نظریهای که در کتاب خود مطرح میکنید؟
باربر: آنچه در ابتدا برای مخاطبین نوجوان درنظر گرفته شده بود در اینجا برای آن که متناسب بزرگسالان باشد تغییر داده میشود تا بتواند فروش خوبی داشته باشد. این یک پرسش هیجان انگیز است که آیا بزرگسالانی که هری پاتر را میخوانند آیا به آثار گونتر گراس هم علاقهای نشان میدهند؟ حدس شخصی من این است که خیر این گونه نیست.
ولت: شما از مشاورین بیل کلینتون بوده اید و یک چپگرا به حساب میآئید. آیا درعین حال یک محافظه کار فرهنگی هم محسوب میشوید؟
باربر: برای شخصی که یک محافظه کار فرهنگی است فقط فرهنگ گذشته اهمیت دارد. من خودم قطعاتی برای تئاتر آوانگارد نوشته ام. موضوع تفاوت گذاردن میان بزرگسالان و کودکان است. هم هنرکلاسیک و هم هنرخلاقانه هنر بزرگسالان هستند. این که من کارتون « شرک » را اثری هنری نمیدانم باعث نمیشود که من یک محافظه کار فرهنگی باشم.
ولت: شما ضد موسیقی پاپ هستید؟
باربر: خیر. موضوع تفاوت گذاری میان موسیقی کلاسیک و پاپ هم نیست. بلکه بیشتر این است که هنری که برای کودکان در نظر گرفته شده به طور کامل بازار را در دست میگیرد. هنگامی که فیلمی مانند « شرک » در سراسر جهان ده میلیارد دلار فروش میکند و تمامی فیلمهایی که برای مخاطبین جدی و پرتوقع در آمریکا، فرانسه و آلمان تولید شدهاند روی هم یک درصد چنین فروشی را به دست نمیآورند پس ما با یک مشکل روبرو هستیم.
ولت: شما از نزول سرمایه داری به « مصرف گرایی زیاده از حد » سخن میگوئید. آن مسیحیان پروتستان که زمانی به سختی کار میکردند امروز به اغفال کنندگان اهل شوخی یا خوشگذرانهای کودک صفت تبدیل شدهاند. مثلاً شاید به همان مورلوکها و نژاد الویی در رمان «ماشین زمان » از اچ جی ولز؟ (۲)
باربر: در اینجا دیگر تعادلی درکار نیست. سرمایه داری قدیمی بدون مصرف کنندگان و نیاز بسیار بالا آغاز شد. لازمهی آن سرمایه گذاریهای بسیار زیاد بود و کار بسیار طاقت فرسا و تاخیر در ارضا نیازها و همینطور لازمهی آن فضایلی بود که با پروتستانتیسم مرتبط دانسته میشود. از آنجا که سرمایه داری تا این اندازه موفقیت آمیز بود، اکنون باید نیازها را تولید کند. لیکن سرمایه داری مصرف گرا نیازهای بیشتری از آنچه انسانها در کشورهای توسعه یافته دارند تولید میکند و همزمان نیاز واقعی در جهان سوم را نادیده میگیرد. در آمریکا ما سالیانه ۲۰ میلیارد دلار فقط برای آبی که در شیشهها پر شده میپردازیم، یعنی همان چیزی که میتوان به طور تقریباً مجانی با باز کردن شیر آب در منزل به دست آورد. در حالی که در جهان سوم سه میلیارد انسان اصلاً آب تمیز در اختیار ندارند. سرمایه داری امروز خواهان سودهای فوری است و چیزهایی را به مردم پولدار میفروشد که اصلاً به آنها نیاز ندارند، در شرایطی که آن انسانهایی که حقیقتاً نیازمندند اصلاً پولی برای خرید در اختیار ندارند.
ولت: طرفداران بازار آزاد میگویند که فقر و عقب ماندگی جهان سوم نتیجه یک نظام حمایتی از بالا است.
باربر: در این سخن حقیقتی وجود دارد. به جای آن که سرمایه داری نیاز تولید کند، باید آنچه را که به خوبی از پس آن برمی آید به انجام رساند: به جایی برود که نیاز واقعی وجود دارد و پی ببرد که چگونه میتوان این نیاز را ارضا کرد. فروش پشه بندهای ضد پشه در آفریقا در نگرشی کوتاه مدت سود چندانی وعده نمیدهد، اما اگراین پشه بندها در آفریقا تولید شوند و به فروش رسند سرمایه داری خودش به جهان سوم آورده شده است. هرچند برای چنین چیزی ما نیازمند زمان بیشتری هستیم.
ولت: آیا سرمایه داری به دین هم نیازمند است؟
باربر: سرمایه داری نیازمند یک فرهنگ و ویژگی مخصوص به خود است. هیچ تفاوت نمیکند که سرمایه داری زادهی پروتستانتیسم است یا برعکس. این هردو برای یکدیگر مفید واقع شدهاند. همانگونه که فرهنگی که بزرگسالان را به کودک تبدیل میکند در خدمت سرمایه داری مصرف گرا است. این تولید کننده را به مصرف کننده و به انسانهایی تبدیل میکند که به جای کار عاشق تفریح هستند. هرچند ما آمریکاییها یک ترکیب عجیب هستیم: ما از مصرف کار میسازیم. به این ترتیب میتوانیم پیوریتان باقی بمانیم.
ولت: شما از شهروندان خصوصی سازی شده صحبت میکنید که فقط در برابر ویترین مغازهها میتوانند تصمیم بگیرند اما نمیتوانند به عنوان شهروند کشوری مطرح باشند. در نگرشی مبالغه آمیز شما معتقد هستید که خرید کردن به دموکراسی لطمه میرساند. به چه علت؟
باربر: مصرف گرایی دموکراسی را به چالش میگیرد، زیرا آن را از نو مورد تفسیر قرار میدهد. استدلال خصوصی سازها یا همان نئولیبرالها این است که مصرف کننده به عنوان مصرف کننده است که یک شهروند محسوب میشود، این که مصرف کننده در حالی که با خرید کردنش یک انتخاب شخصی انجام میدهد در حال اعمال حقوق سیاسی خود است و تاثیر گذار. اما تصمیمهای شخصی به تنهایی نمیتواند فضای عمومی را شکل دهد. تصمیمهای شخصی دارای پیامدهای اجتماعی است که از طریق تصمیمهای شخصی به تنهایی نمیتواند تحت اختیار درآورده شود. دیداری از لوس آنجلس به عمل آورید. در آنجا میتوانید ۲۰۰ مدل متفاوت از خودرو را کرایه کنید یا بخرید: یک اتوموبیل هامر یا یک شوروله و یا ترکیبی از آن دو. این احساس آزادی به انسان میدهد. البته با قطار خیابانی نمیتوانید به جایی بروید، زیرا چنین چیزی در آنجا وجود ندارد.
ولت: سرمایه داری با امید سود، تفاوتها را از بین میبرد. مثلاً گفته میشود که در نیویورک قدیم نیازهای مبادله و تجارت مجبور به دوری از تعصب میشدند و به این ترتیب دموکراسی موفق به پیشرفت گردید.
باربر: سرمایه داری از چندین جهت میتواند باعث پیشرفت دموکراسی بشود. مثلاً این که تفاوتها را از بین میبرد. این بسیار عالی است. با این وجود در این واقعیت تغییری ایجاد نمیشود که سرمایه داری مصرف گرا در خصوص ویژگی بنیادی قدرت و آزادی دچار بدفهمی میشود. از نظرگاه بازار آزاد، پایه و اساس قدرت من بر انتخاب من در بازار قراردارد. من از این جهت که چه وقت بخواهم یا چه چیزی را بخواهم آزادم. اما اگر شما کانت، روسو و فیلسوفان اخلاق را مطالعه کنید خواهید دید که آزادی به این معنا نیست که من چه میخواهم بلکه چه چیزی برای من و برای جامعه مفید است. مبنای قدرت ما در همکاری متقابل ما با دیگران است تا به این ترتیب به یک انتخاب جمعی برسیم. به جای « من میخواهم » باید « ما نیاز داریم » قرار بگیرد.
ولت: ۷/۳ میلیارد دلار مبلغی است که مدیر یک شرکت سرمایه گذاری با شرط بندی در بحران بازار سرمایه به جیب زده است و در عین حال میبینیم که گرسنگی دوباره به سه قاره باز میگردد. آیا میتوان گفت که این همان سرمایه داری است که با ناکامی روبرو شده؟
باربر: سرمایه داری کلاسیک متمایل به مصرف که من آن را ستایش میکنم تناقضهای خودش را دارد. هم رقابت را خوشامد میگوید و هم دست به ایجاد امتیازهای انحصاری میزند و نابرابری یکی از بزرگترین معضلات سرمایه داری متداول است. جیمز مدیسون گفته بود که ما اغلب در باره آسیب شناسی استبداد صحبت میکنیم، اما لازم است که در بارهی آسیب شناسی آزادی نیز ساکت ننشینیم. کتابی که من نوشته ام در باره آسیب شناسی آزادی نظام باز آزاد است، در باره آسیب شناسی موفقیت در تجارت.
.ولت: نقد شما نسبت به سرمایه داری چه تفاوتی با نقد پیشینیان شما دارد، افرادی مانند هورکهایمر، آدورنو و مارکوزه؟
باربر: آنها روشنفکران آلمانی بودند که انتقاد خود را از موضع نظریههای مارکسی بیان میکردند و فرهنگ پاپ آمریکایی را از دیدگاهی اروپایی نقد میکردند. من آمریکایی ام و اهل همین جا. من عاشق موسیقی پاپ و سیب زمینی سرخ کرده ام. نقد من از درون است و به همین دلیل بسیار عملگرایانه تر است و درنتیجه به باور خودم بسیار صادقانه تر و افشاگرانه تر. زیرا من همان چیزی را که نقد میکنم در عین حال ارج بسیار نیز میگذارم. آرزوی من جهانی است که بتوان در آن هم به خرید کردن پرداخت، هم به سینما و پارک رفت و هم به نیایشهای دینی. نگرانی من مسئله مصرف به خودی خود نیست، بلکه کنار راندن همه چیزهای دیگر توسط خرید کردن است. بیشتر ما دین را به عنوان حوزه مهمی از زندگی خود میدانیم. اما اگر همین دین بخواهد به تمامی بخشهای زندگی ما دخالت و نفوذ کند اسم آن را حکومت دینی میگذاریم. و به همین ترتیب سیاست و احزاب. ما همه بر این نظریم که اینها هرکدام به سهم خود مهم هستند. اما اگر قرار باشد که آنها به تمامی قلمروهای زندگی نفوذ و دخالت کنند اسم آن را تمامیت خواهی میگذاریم، اما اگر تجارت به تمامی محدودههای زندگی وارد شود آنوقت از آزادی سخن میگوئیم!
-------------------
۱: عنوان انگلیسی کتاب باربرconsumed است. اما من معادل بهتری برای آن پیدا نکردم. مترجم.
۲: در رمان معروف ماشین زمان از اچ جی ولز مورلوکها نژادی تغییر شکل یافته از انسانها هستند که به زیر زمین رانده شده و کارشان فقط تولید کردن برای نژاد دیگر انسان یعنی اولوییها است. مترجم.
http://www.welt.de/kultur/article1922100/Der_Kapitalismus_macht_uns_alle_zu_Kindern.html?print=yes