iran-emrooz.net | Tue, 15.01.2008, 18:57
جنایتی در پاکستان
حسن عباس / برگردان: علیمحمد طباطبایی
ترور بینظیر بوتو، اولین زنی که در یک کشور اسلامی به بالاترین مقام اجرایی رسید، ضربه سهمگینی بر آینده دموکراسی پاکستان و در واقع فاجعه بزرگی برای ادامه تمامیت این کشور است. در حالی که آشوب و سردرگمی همچنان ادامه دارد، نباید سهم رئیس جمهور فعلی پرزیدنت مشرف را در این رویدادها نادیده بگیریم. حداقل این که نمیتوان او را از این جهت که حکومتش نتوانست امنیت کافی برای بوتو فراهم کند عفو نمود.
در عوض این بوتو بود که برای به چالش گرفتن شجاعانه افراط گرایان از هر نوعش ـ از القاعده و طالبان گرفته تا احزاب دینی سیاسی کشور و حتی تندورهای درون نیروهای نظامی ـ جان خود را فدا کرد.
بی نظیر به عنوان وارث ذولفقار علی بوتو، رهبر افسانهای دموکرات که توسط ژنرال محمد ضیاالحق در ۱۹۷۹ جایگزین گردید به عنوان نمادی از مقاومت در سنین جوانی سربرآورد، اما در دهه ۱۹۹۰ در زندان و سپس در تبعید ضایع شد. میراث ذولفقارعلی بوتو قدرتمند کردن مردم فقیر و دفاع از حقوق مردم معمولی در برابر سیاستهای فئودالی حکومت نظامیان بود. اما او به جای آن که در برابر حکومت نظامیان سرخم کند چوبهدار را در آغوش گرفت.
چندین ساعت قبل از به دار آویخته شدنش، بینظیر اجازه یافت که برای آخرین با پدر خود ملاقات کند. وی در زندگی نامه خود در همین رابطه مینویسد: «من در سلول مرگ او سوگند خوردم که راه او را ادامه خواهم داد» و باید گفت که بینظیر حقیقتاً به این وعدهی خود وفا هم کرد.
اولین دوره نخست وزیری او (۹۰ ـ ۱۹۸۸) کوتاه بود و بد سازماندهی شده بود. ژنرال حمید گل رئیس پیشین سازمان ضد جاسوسی پاکستان ISI بعدها اعتراف نمود که او از اتحاد میان احزاب راست سیاسی حمایت مالی به عمل آورد تا آنها مانع رسیدن بوتو به یک اکثریت پارلمانی شوند. از طرف دیگر اطلاعات در بارهی برنامه هستهای پاکستان و عملیات ISI اصولاً خارج از درسترسی و وظایف او بود.
دوره دوم او در پست نخست وزیری (۹۶ ـ ۱۹۹۳) طولانی تر و بهتر بود اما دولت او به دلیل اتهاماتی در رابطه با فساد مالی و سوء مدیریت دوام زیادی نداشت. در واقع ترفندهای ISI نیز در این رابطه بی تاثیر نبود. ارتش نیز نسبت به بوتو به علت موقعیت او در مقام یک رهبرسیاسی محبوب که مورد تایید غرب و خواهان صلح با هند بود سوء ظن پیدا کرده بود.
بازگشت بوتو به پاکستان در اکتبر گذشته و پس از تقریباً یک دهه تبعید خود خواسته در حکم یک شروع جدید سیاسی برای او بود. در این بین به علت وجود دیکتاتوری نظامی و فعالیت افراط گرایان دینی در شمال که مجموعاً ترکیب اجتماعی کشور را دچار ویرانی کرده بودند، دگرگونی و تغییراتی بسیاری در پاکستان بوقوع پیوسته بود. یک توافق موقتی با مشرف و در همراهی با حمایت غرب ـ به ویژه از سوی بریتانیا و ایالات متحده ـ بازگشت او را تسهیل نمود. به هنگام ورود مجدد او به پاکستان صدها هزار نفر از مردم این کشور به استقبال او شتافتند، هرچند که تروریستها نیز با چندین انفجار انتهاری به سهم خود از او استقبال به عمل آوردند.
ارتباطهای بوتو با دولت نظامی مشرف انتقادهایی را به دنبال داشت، اما او در این مورد ثابت قدم باقی ماند که بازگشت دموکراسی به پاکستان فقط از طریق تحولی میسر است که طی آن مشرف از مسئولیت نظامی خود کناره گیری کند و به یک رئیس حکومت غیر نظامی تبدیل شود و انتخابات آزاد و منصفانه برگزار گردد.
بوتو حتی پس از آن که مشرف در ۳ نوامبر وضعیت اضطراری را بر کشور تحمیل نمود و بالاترین قضات کشور را از کار برکنار کرد تا انتخاب مجدد خود را مطمئن سازد همچنان به پایداری و استقامت خود ادامه داد، آنچه باعث وحشت و هراس بعضی از نیروهای دموکرات شده بود. در واقع او حتی دیگر رهبران سیاسی مطرح را متقاعد ساخت که در انتخابات ۸ ژانویه شرکت کنند، فرصتی که از نظر او موقعیت مناسبی برای به چالش کشیدن نیروهای افراط گرای دینی در عرصه عمومی به حساب میآمد. او از طریق مسافرت به سرتاسر کشور شجاعانه فرصت را غنیمت شمرده و از یک پاکستان دموکراتیک و کثرت گرا دفاع به عمل آورد و تمامی اینها علی رغم خطرهای جدی که جان او را تهدید میکردند.
انسان میتوان بفهمد که چرا افراط گرایان دینی از قبیل القاعده و طالبان علاقهای به هدف گرفتن بینظیر بوتو نشان میدادند. در عین حال حکومت نیز ادعا میکرد که غیر ممکن است بتوان فردی را در برابر ترور انتحاری محافظت نمود. لیکن گزارش شده است که بوتو توسط یک تیرانداز ماهر و قبل از آن که تروریست انتحاری بمب خود را منفجر کند به قتل رسیده است. به این ترتیب در چشم مردم پاکستان و به ویژه حامیان خود او این پلیس مخفی کشور است که یا به تنهایی و یا با همکاری افراط گرایان دینی تصمیم به از بین بردن او گرفته بود.
چه حکومت در قتل او شرکت داشته باشد یا نه، این واقعیت همچنان به قوت خود باقی است که پاکستان یکی از رهبرانی را از دست داده که شدیداً به او نیازمند بوده است. در حالی که آینده پاکستان همچنان نامعلوم است، کمک و حمایت غرب مهم خواهد بود اما معنای آن تشخیص این واقعیت است که مشرفت تنها رهبری نیست که میتواند مسائل بیشمار پاکستان را حل کند و جنگ با ترور را به پیش برد. برعکس، مشرف با تغذیه فضای فعلی با بی ثباتی و ناپایداری خودش باید به عنوان یکی از بزرگترین معضلات پاکستان شناخته شود.
The Making of a Murder in Pakistan by Hassan Abbas.
Project Syndicate Org 2008.