iran-emrooz.net | Wed, 10.01.2007, 7:05
عدالت فاتح به سبک عراقی
شلومو آوینری / برگردان: علیمحمد طباطبایی
چهارشنبه ٢٠ دی ١٣٨٥
صدام حسین مرده است، اما همهی مردم عراق این واقعه را جشن نمیگیرند. برعکس، شیوهای که گروههای متنوع دینی و قومی در عراق به این رویداد واکنش نشان دادند، نشانگر دشواری حفظ وحدت عراق به عنوان یک واحد منسجم است.
برای اکثریت شیعهی کشور که سالهای طولانی توسط صدام و تمامی رژیمهای قبلی که در آنها سنیها غالب بودند سرکوب شده اند، مرگ صدام نمایانگر دستیابی آنها به تفوق سیاسی کشور است. علاوه بر آن شادمانی حاصل از پیروزی آنها یادآوری بیرحمانهای است از آن که چنانچه ستمدیدگان آزاد گردیده و خود به قدرت رسند میتوانند به سهولت به ستمگران تبدیل شوند.
برای اقلیت سنی که با دخالت نظامی آمریکا از قدرت به زیر کشیده شده و اکنون خشم و سرخوردگی خود را در حملههای روزانه به جمعیت شیعه و به مکانهای مقدس آنها خالی میکند، صدام برای سالها همچنان به عنوان یک قهرمان باقی خواهد ماند. کردها ـ که مانند شیعیان توسط صدام برای چندین دهه قربانی خشونتهای او بودند ـ اکنون بیسر و صدا در شمال کشور استقلال موجود خود را چسبیده و اطمینان میدهند که دیگر به هیچ وجه حاضر به پذیرش حکومت عربها نیستند.
نخست وزیر عراق نوری المالکی که مظهر ائتلاف شیعی ـ کرد است ابراز امیدواری نموده که مرگ دیکتاتور به نزدیکتر کردن شکاف میان فرقههای مختلف کمک نماید. اما حتی اگر سخنان او از روی صداقت هم باشد، واقعیت در عراق به طرف دیگری حرکت میکند و رد و بدل کردن سخنان زشت در مراسم اعدام صدام یقینا در رفع این تصور که این رویداد «عدالت فاتح» بود ـ یعنی فاتحین نه آمریکاییها که شیعیان هستند ـ کمکی نخواهد کرد.
اما هیچ کدام از اینها خبرهای خوشی برای آیندهی کشوری که اکنون دیگر باید خود را به نامیدن آن به عنوان «عراق سابق» عادت دهیم ندارد. در واقع مباحثهی واشنگتن در این باره که چگونه باید اوضاع در عراق تثبیت شود خارج از موضوع است، زیرا آنچه مدتها است که دیگر وجود ندارد ـ یعنی عراق به عنوان کشوری در حال کار ـ نمیتواند رو به راه هم بشود. اکثریت شیعهی کشور در لوای قانون اساسی الهام گرفته از آمریکا در اختصاص دادن تقریبا قدرت مطلق به خود موفق بوده است.
به این ترتیب آنچه فقط چند ماه پیش در واشنگتن به عنوان انتقال موفقیت آمیز قدرت به نوعی دولت منتخب تلقی میشد، امروزه آشکارا چیزی بیشتر از یک تقلید مضحک از آن نیست. قدرت امروزه نیز مانند حکومت صدام از لولههای تفنگ بیرون میآید، البته با این تفاوت که در عراق شیوههای اعمال خشونت هنوز هم به انحصار یک نیرو به تنهایی در نیامده است. هر نیروی شبه نظامی، هر وزارت خانه و هر جناح سیاسی شیعه افراد مسلح، قلدرها و جوخههای اعدام خودش را دارد ـ در حالی که سنیها هنوز هم به استفاده از ذخیرهی اسلحههایی که در حکومت صدام انبار شده بود ادامه میدهند و آنهم برای جنگ و گریز بر علیه نظم جدیدی که ظاهرا با انتخابات آزاد به مشروعیت رسیده است.
در حال حاضر هیچ قدرتی ـ مگر یک استبداد خشونتانگیز دیگر ـ وجود ندارد که بتواند سنیها، شیعیان و کردها را دوباره در یک قالب سیاسی وادار به زندگی در کنار همدیگر کند. رویای واهی آمریکا در یک شبه آوردن دموکراسی به جامعهای که شدیدا دچار اختلافات درونی است و فقط خشونت و زور را شناخته، تنوع وحشتناکی از شیاطین را از بند آزاد ساخته است.
در یک چنین اوضاع و احوالی، بحثهای به راه افتاده در پیامد گزارش بیکر ـ همیلتون به آیندهی عراق ارتباطی ندارد ـ هرچند که اهمیت خود برای آینده، قدرت، اعتبار و جایگاه ایالات متحده در جهان را همچنان حفظ خواهد نمود. آیندهی عراق را خود مردم عراق تعیين خواهند کرد، البته با گلوله و نه با برگهی رای (with bullets, not ballots). ایالات متحده و تمامی جامعه بینالملل به هیچ وجه آمادگی و امکانات لازم برای درافتادن با این نسخهی خاورمیانهای از یوگوسلاوی و پیامدهای منطقهای آن را ندارند. و برخلاف وضعیت کشورهایی که به جای یوگوسلاوی نشستند و میتوانستند چشم امیدی هم به اروپا داشته باشند، نبود مدلی مشروع و عربی برای دموکراسی باعث میشود که ایجاد یک حکومت و نظم دموکراتیک در عراق به مراتب دشوارتر باشد.
بعضی اروپاییها و دیگران شاید از شکست آمریکا در عراق به وجد آمده باشند و بیکفایتی سیاستهای ایالات متحده در دورهی پس از اشغال آن کشور نیز دیگر بر همه روشن شده است، با این حال ریشهی این ناکامی را باید در جای عمیقتری جستجو نمود. در واقع باید به ایجاد کشور عراق به عنوان یک تمامیت ساختگی در دههی ١٩٢٠ توسط بریتانیای امپریالیستی باز گشت، هنگامی که سه ایالت متمایز از امپراتوری شکست خوردهی عثمانی به عنوان یک کشور به یکدیگر وصله شدند و به این ترتیب کشوری به وجود آمد که هرگز دارای یک هویت منسجم نبود.
در واقع خود بنیانگذاری عراق فعلی نیز بر عدالت فاتح قرار گرفته بود: امپراتوری بریتانیا که عثمانیها را در هم شکسته بود، سنیها را در کشوری که صرفا یک اقلیت بیشتر نبودند به اربابان آن تبدیل نمود. این نظم و ترتیب اکنون پس از یک دورهی دیگر از عدالت فاتح از هم گسیخته است.
پیامد این آرایش جدید قدرت هنوز هم روشن نیست، لیکن یک کشور منسجم عراق ـ چه در شکل کشوری یکپارچه، یا کشوری فدرالی یا حتی کشوری متشکل از چندین کنفدراسیون ـ از جامعهای برنخواهد خاست که در آن یک بخش از مردم صدام حسین را به حق به عنوان یک سرکوبگر مخوف مینگرد و در همان حال بخش دیگرش او را به عنوان یک قهرمان و یک شهید مورد سایش قرار میدهد.
یک جنگ همیشه دارای پیامدهای ناخواسته و طنزهای بیرحمانه است. در عراق است که برای ما روشن میشود بعضی از کشورها را نمیتوان نجات داد مگر آن که اول آنها را به نابودی کشید.
---------------------
شلومو آوینری پروفسور علوم سیاسی در دانشگاه هبرو در اورشلیم است و یکی از مدیران کل سابق در وزارت خارجهی اسرائیل.
Victors' Justice, Iraqi-Style by Shlomo Avineri.
Project Syndicate ٢٠٠٦.