iran-emrooz.net | Fri, 29.12.2006, 10:14
فلسطین؛ صلح، نه آپارتاید
شهلا صمصامی
جمعه ٨ دی ١٣٨٥
اگر عراق امروز به یک مشکل حل نشدنی برای آمریکا تبدیل شده، شاید بشود ادعا کرد که اشغال ٥٠ ساله سرزمینهای فلسطینی و دشمنی و جنگ بین اسرائیل و فلسطین بزرگترین مشکل دنیاست.
بهانه اصلی حمله به عراق، مبارزه با تروریسم بود. با نگاهی به وقایع ٥٠ ساله گذشته به ویژه در خاورمیانه، میبینم چگونه ادامه اشغال سرزمینهای فلسطینی به رشد تروریسم کمک کرده است. جیمی کارتر ریئس جمهور پیشین آمریکا در آخرین کتاب خود«فلسطین، صلح، نه آپارتاید» مسئله فلسطین را بار دیگر در اذهان عمومی در آمریکا و جهان زنده میکند. این کتاب با انتقاد و مخالفت افراد و گروههایی روبه رو شد، ولی بسیاری شجاعت رئیس جمهور پیشین را در مطرح کردن آنچه که امروز بزرگترین مانع به وجود آمدن صلح و آرامش در منطقه است، تحسین کرده اند.
مسکوت ماندن مشکل فلسطین در آمریکا
جیمی کارتر در پاسخ انتقادهای مستقیمی که به او شد، طی مقاله مفصلی دلیل نوشتن این کتاب را توضیح داده است.
او میگوید: من دو سال پیش قراردادی برای نوشتن کتابی در مورد خاورمیانه امضاء کردم که مشاهدات شخصی ام را به عنوان ناظر بر ٣ انتخابات در فلسطین و همچنین گفتگوهائی که با سیاستمداران اسرائیلی و صلح جویان در اسرائیل به عمل آورده بودم، بنویسم. من به همراهی ناظران دیگری، تمام مناطق فلسطین را در ١٩٩٦ و ٢٠٠٥ و ٢٠٠٦،چه در زمانیکه یاسر عرفات بر سر کار بود و چه زمانی که محمودعباس و اعضای پارلمان انتخاب شدند، دیدن کردم. من به جرأت میتوانم بگویم که انتخابات کاملاً بینقص بود و تعداد رأی دهندگان بسیار زیاد، به غیر از اورشلیم شرقی که در اثر سخت گیریهای مقامات اسرائیلی تنها ٢ درصد از رأی دهندگان توانستند رأی بدهند.
مسائل مهم فلسطین و راه حلهای ایجاد صلح در اسرائیل در میان اسرائیلیها و بقیه مردم دنیا مورد بحث و گفتگو است. ولی در آمریکا این موضوع مسکوت مانده است. در طول ٣٠ سال گذشته تجربه شخصی من چنین بوده که برای بازگو کردن حقایق در اینمورد با محدودیت روبرو شده ام. مهمترین دلیل آن قدرت بی نهایت گروههای سیاسی آمریکائی- اسرائیلی است.
کارتر میگوید: برای اعضای کنگره آمریکا یک خودکشی سیاسی است اگر بخواهند یک نقطه نظر متعادل در مورد اسرائیل و فلسطین ارائه دهند. برای مثال شنیده نشده که اعضای کنگره پیشنهاد کنند که اسرائیل قوانین بین المللی را رعایت کرده و یا از عدالت و رعایت حقوق بشر برای فلسطینها صحبت کنند. یا به مناطق اشغالی رفته و با مردم تحت محاصره در هیبران، غزه و یا حتی بیت المقدس گفتگو کنند. آنچه که فهم آن مشکل تر است، این است که چرا روزنامهها و مجلات معتبر آمریکا در این زمینه خود را سانسور میکنند، در حالیکه خبرنگاران آنها در این مناطق، این مسائل را به طور خصوصی مطرح میکنند.کتاب من بازگوی واقعیتهاست.
نگاهی به تاریخ منطقه
کتاب کارتر با چند نقشه شروع میشود. نقشه اول شکل فعلی خاورمیانه است. نقشه دوم مربوط به ١٩٤٧ و تقسیم بندی سازمان ملل است و نقشه سوم از ١٩٤٩ تا ١٩٦٧ است. آنچه در این نقشهها و نقشههای بعدی مشخص گشته این است که سرزمینهای فلسطین به تدریج کمتر و کمتر شده است. کارتر در کتاب خود سپس مهمترین حوادث تاریخی منطقه را از ١٩٠٠ قبل از میلاد تا کنون نوشته است. نگاهی کوتاه به این وقایع، نمای خوبی از تغییرات منطقه میدهد.
برای مثال در سال ٥٧٠ میلادی، پیغمبر مسلمانان در مکه زاده شده و دین اسلام به وجود میآید که مناطق عربی را متحد میکند و از آن زمان اسلام در سوریه، فلسطین، ایران و مصر منتشر میشود.
در ١١٨٧ صلاح الدین، سلطان مصر اورشلیم را میگیرد و به جز ١٥ سال مسلمانان تا پایان جنگ اول کنترل اورشلیم را به دست دارند.
در ١٥١٦ ترکهای عثمانی سوریه، فلسطین و سپس مصر را در دست میگیرند.
در ١٨٦١ فرانسویها لبنان را به عنوان یک کشور مستقل به وجود میآورند.
در ١٨٨٢ بریتانیا مصر را اشغال کرده تا ١٩٥٥ در آنجا میماند.
در ١٩١٧ بریتانیا در زمان جنگ اول اعلامیه بالفور را به وجود میآورد که بر اساس آن ایجاد یک سرزمین ملی برای یهودیان در فلسطین قول داده میشود، به شرط آنکه به حقوق غیریهودیان در فلسطین احترام گذاشته شود.
در ١٩٢٢ پس از شکست امپراطوری عثمانی در جنگ اول، قیمومیت بریتانیا بر عراق و فلسطین و قیمومیت فرانسه بر سوریه و لبنان از طرف جامعه ملل به رسمیت شناخته میشود. اردن از فلسطین جدا شده و به عنوان یک کشورپادشاهی مستقل تشکیل میشود.
در ١٩٣٦ عربهای فلسطین در خواست میکنند که مهاجرت یهودیان متوقف شده و فروش زمین به یهودیان ممنوع شود. نیروی نظامی بریتانیا موفق به کنترل منطقه نشده و خشونت ادامه مییابد. کمیسیون پیل «Peel» پیشنهاد میکند فلسطین بین اعراب و یهودیان تقسیم شود.
در ١٩٣٩ بریتانیا محدودیتهای زیادی در مورد مهاجرت یهودیان و خریدن زمینهای فلسطین برقرار میکند. خشونت از جانب گروههای یهودی شروع میشود. در ١٩٤٧ بریتانیا به سازمان ملل اختیار میدهد که در مورد فلسطین تصمیم گیری کند. در نتیجه، فلسطین به سه بخش یهودی، عرب و منطقه بین المللی (اورشلیم و بیت الحم) تقسیم میگردد. ٥٥ درصد از منطقه به یهودیان داده میشود. مصر، سوریه، لبنان و اردن در این زمان کشورهای مستقلی هستند.
در ١٩٤٨ قیمومیت بریتانیا بر فلسطین پایان مییابد. اسرائیلیها اعلام ایجاد یک دولت مستقل میکنند. ارتش اعراب به اسراییل حمله میکند ولی اسرائیل پیروز میشود. شورای امنیت سازمان ملل بر اساس قطعنامه ١٩٤ یک کمیسیون آشتی به وجود آورده و میگوید که پناهندگانی که میخواهند به سرزمین خود باز گردند و در صلح زندگی کنند باید اجازه بازگشت پیدا کنند و دسترسی به مناطق مقدس برای همه آزاد است.
در ١٩٤٩ اسرائیل ٧٧ درصد از سرزمینهای فلسطین را در اختیار میگیرد. در ١٩٦٤ سازمان آزادی بخش فلسطین به وجود میآید.
در ١٩٦٧ جنگ ٦ روزه شروع میشود. اسرائیل به مصر، سوریه، عراق و سپس اردن حمله کرده و بلندیهای جولان، صحرای سینا، کرانههای غربی و اورشلیم را اشغال میکند. شش ماه بعد، شورای امنیت بر اساس قطعنامه ٢٤٢ اشغال این سرزمینها را غیر قانونی اعلام میکند و از اسرائیل میخواهد که این نواحی را تخلیه کند.
در ١٩٧٣ مصر وسوریه به اسرائیل در سینا و بلندیهای جولان حمله میکنند که معروف به جنگ یوم کیپور است. پس از ٦ روز، قطعنامه ٣٣٩ سازمان ملل، قطعنامه قبلی یعنی ٢٤٢ را تأیید کرده و در خواست مذاکرات صلح میشود.
در ١٩٧٤ مذاکرات سران عرب در رباط، جبهه آزادیبخش فلسطین را به عنوان نماینده قانونی مردم فلسطین به رسمیت میشناسد و اسرائیل موافقت میکند از مناطق سوریه عقب نشینی کند، ولی همچنان کنترل بلندیهای جولان را در اختیار دارد.
١٩٧٧ سادات به اورشلیم رفته و درخواست کشورهای عربی را به پارلمان اسرائیل ارایه میدهد. نخست وزیر اسرائیل مناخم بگین به اسماعلیه میرود.
در ١٩٧٨ در کمپ دیوید، سران مصر و اسرائیل ملاقات کرده از اسرائیل خواسته میشود که به مواد اعلامیه ٢٤٢ سازمان ملل عمل کرده و از کرانههای غربی رود اردن و نوار غزه عقب نشینی کند و خود مختاری فلسطینیها را به رسمیت بشناسد. در این نشست همچنین پیمان صلح بین اسراییل و سایر کشورهای عربی پیشنهاد میشود. این پیمان در کنفرانس بغداد از طرف اعراب رد میشود و مصر ایزوله میگردد.
در ١٩٧٩ پیمان صلح بین مصر و اسرائیل بسته شد. اسرائیل از صحرای سینا عقب نشینی کرده، روابط دیپلماتیک بین مصر و اسرائیل برقرار میشود و اسرائیل توانست به کانال سوئز دسترسی داشته باشد( این پیمان با کمک جیمی کارتر به امضاء رسید)
در ١٩٨١ اسرائیل به ساختن محلههای جدید و اسکان دادن اسرائیلیها در مناطق اشغالی ادامه داد و سادات نیز در همین سال به قتل رسید.
در ١٩٨٢ اسرائیل در پاسخ به حملات تروریستی از مرزهای لبنان،نیروی نظامی خود را به داخل لبنان برد. در این زمان گروه حزب الله به وجود آمد.
در ١٩٨٧ انتفاضه فلسطینیها آغاز میشود. در این زمان حمس به وجود میآید.
در ١٩٨٨ یاسر عرفات اعلام میکند موجودیت اسرائیل را تأیید کرده و خشونت را محکوم میکند. آمریکا و عرفات شروع به گفتگو میکنند.
در ١٩٩٣ اسرائیل و فلسطین در اسلو قرارداد صلحی با به رسمیت شناختن هر دو طرف و یک برنامه ٥ ساله برای حل اختلافات موجود امضاء میکنند. فلسطینیهای جناح راست و اصول گرایان اسرائیلی با این قرارداد مخالفت میکنند.
در ١٩٩٥ اسحاق رابین نخست وزیر اسرائیل به دست عوامل مذهبیهای دست راستی ترور میشود. فلسطینیهای مخالف قرارداد اسلو به حملات خود علیه اسرائیل ادامه میدهند. در ١٩٩٦ یاسر عرفات به عنوان پرزیدنت انتخاب میشود و در اسرائیل حزب لکود به قدرت میرسد.
در ٢٠٠١ آریل شارون به عنوان نخست وزیر انتخاب میشود. او مخالف قرارداد اسلو است و اعلام میکند هدفش حفظ امنیت اسرائیل میباشد. فرودگاه غزه در این زمان توسط اسرائیل ویران میشود.
در ٢٠٠٢ در یک کنفرانس عربی، پیشنهاد عربستان برای به اجرا درآوردن قطعنامههای ٢٤٢ و ٣٣٨ سازمان ملل به تصویب میرسد. عملیات انتحاری فلسطینیها با پاسخ شدید از طرف اسرائیل روبرو میشود. شارون، عرفات را مقصر میداند و او را درمحل کارش محبوس میکنند. اسرائیل شروع به ساختن دیوار در کرانههای غربی میکند.
در ٢٠٠٣ گروه چهارگانه آمریکا، سازمان ملل، اتحادیه اروپا و روسیه بر سر یک برنامه صلح به نام «نقشه راه صلح» توافق میکنند. فلسطینیها قول کمک میدهند. ولی اسرائیل با نکات عمده آن مخالفت میکند. خشونت ادامه مییابد.
در ٢٠٠٤ عرفات فوت میکند.
٢٠٠٥ محمد عباس به جای عرفات انتخاب میشود. اسرائیل از بخشی از نوار غزه و ٤ بخش از کرانههای غربی عقب نشینی میکند.
در٢٠٠٦ شارون دچار سکته مغزی میشود. فلسطینیها در انتخابات خود حکومت جدیدی را که اکثراً از اعضای حمس هستند انتخاب میکنند. اسرائیل و آمریکا فلسطین را با قطع کردن درآمدهای مالی آنها تحت فشار قرار میدهند. از مارچ تا آگوست ٢٠٠٦ اولمر نخست وزیر میشود و میگوید که دیوار ساخته شده مرز جدید اسرائیل و کرانه ی غربی است. حمس و حزب الله سربازان اسرائیلی را میربایند. نیروهای اسرائیلی به غزه و لبنان حمله میکنند.
چرا آپارتاید
یکی از دلایل حملات به کارتر و انتقاد از او استفاه از کلمه آپارتاید است. کارتر در مصاحبههای گوناگون مطبوعاتی و تلویزیونی در آمریکا بارها گفته است که به کار بردن کلمه آپارتاید به ویژه به دلیل روشن شدن مشکل فلسطینیها و توجه مردم آمریکا به این مسئله مهم سیاسی و انسانی روز است. کارتر در توضیح بیشتر معنای ویژه آپارتاید اشاره به دیواری میکند که اسرائیل در مناطق اشغالی ساخته است. وی چنین توضیح میکند که کنترل اسرائیل در اورشلیم شرقی رو به افزایش است. دیواری که همانند زندان برای فلسطینیهاست. هزاران اسرائیلی در مناطق اشغالی اسکان داده شده اند و با کمک ارتش قوی اسرائیل امنیت بیشتری برای اسرائیلیها به وجود آمده است. در حالیکه این دیوار خانوادههای فلسطین را از هم جدا کرده و امکان امرار معاش را از آنها گرفته است. مردم در مناطق اشغالی نه تنها از حقوق مدنی محروم شده اند، بلکه حق زندگی کردن و دیدار عزیزان و خویشاوندان از آنها گرفته شده است. در شرایط فعلی که آمریکا هیچ علاقه و توجهی به حل مشکل فلسطین نداردو در این خلاء دیپلماتیک، رهبران اسرائیل یک سری تصمیمات یک جانبه گرفته اند. فرض آنها بر این است که با ایجاد یک مانع و در محاصره گرفتن فلسطینیها، مشکل حل خواهد شد. اسرائیل با استفاده از تسلط سیاسی و نظامی خود یک سیستم آپارتاید را به شهروندان مسلمان و مسیحی مناطق اشغالی تحمیل میکند. دلیل عمده جدائی اجباری بین این شهروندان و خویشان و خانوادههایشان، بر خلاف آفریقای جنوبی نژادی نیست بلکه هدف غصب کردن زمین است.
اسرائیلیها که در مناطق اشغالی اسکان داده شده اند، به کمک این دیوار به راحتی میتوانند از اورشلیم به خانههایی که به کمک دولت ساخته شده است و در قلب کرانههای غربی است رفت و آمد کنند، بدون اینکه هیچگاه چهره یک عرب را ببینند. آینده کرانههای غربی همانند غزه تیره و تار است. به ویژه دیوار عظیمی که مناطق پرجمعیت را از هم جدا کرده و تبدیل به یک حصار غیر قابل عبور در مناطق روستائی گشته که بسیار نگران کننده است. ایده ایجاد یک مانع، در ابتدا به منظور جلوگیری از حملات تروریستی بود. دیواری که به دور غزه کشیده شده، از این جهت موفقیت آمیز بود. سپس ایده ایجاد یک مرز به شکل دیوار بین اسرائیل و کرانههای غربی پا گرفت. حکومت شارون و اولمر در عوض شروع به ساختن دیواری در داخل کرانههای غربی و مناطق اشغالی کردند. پیش بینی میشود که این مرزهای جدید، سه برابر و نیم مرزهای شناخته شده توسط مراجع بین المللی است. آپارتاید به این معنی است که دیوار موجود روستاها را از وسط نصف کرده و مردم را از باغها و مزرعههایشان جداساخته است. برای مثال این دیوار عجیب، به طور کامل یک شهر ٤٥ هزار نفری را محاصره کرده مرجع آب آنها قطع شده است. مراجع و دادگاههای بین المللی ایجاد این دیوار را در مناطق اشغالی غیر قانونی اعلام کرده اند. بدون شک این دیوار کلید صلح در آینده خاورمیانه است.
شرایط برای صلح
کارتر معتقد است در حال حاضر موانع صلح علاوه بر دیواری که ذکر شد،چند عامل مهم دیگر است. وی میگوید: اسرائیلیهائی هستند که خواستار تصرف خاک فلسطینیها میباشند، همچنین عربهائی که حاضر نیستند اسرائیل را به عنوان یک همسایه قبول کنند.از طرفی، نبودن یک نیروئی که بتواند از جانب فلسطینیها با اسرائیل وارد مذاکره شود و مورد قبول اسرائیل باشد و اختلاف بین جناحهای فلسطینی از مشکلات دیگر است.
کارتر اضافه میکند، در مسافرتهای متعددی که به فلسطین و اسرائیل کرده،به این نتیجه رسیده که هر دو طرف مجبورند برای رسیدن به صلح با یکدیگر سازش کنند. او میگوید اکثر اسرائیلیها میدانند که نمیتوانند پادشاهی داود را دوباره سازی کنند. در عین حال بسیاری از فلسطینیها به اجبار این واقعیت را قبول کرده اند که ملت اسرائیل هیچگاه از روی نقشه جهان محو نخواهد شد.
برای رسیدن به یک صلح پایدار، پیش شرطهای زیر لازم است:
١- به رسمیت شناختن اسرائیل در مرزهای مورد قبول از طرف فلسطینیها و اینکه اسرائیل حق دارد در صلح زندگی کند.
٢- توقف کشتار شهروندان اسرائیلی، فلسطینی و لبنانی توسط بمب ، موشک، ترور و یا هر نوع عمل خشونت آمیز دیگر.
٣- -فلسطینیها حق دارند بتوانند در صلح و با احترام در خاک خود زندگی کنند. مرزهایی که توسط قوانین بین المللی معین شدهاند و یا مرزهائی که باید مستقیماً با اسرائیل مذاکره شود.
در پایان کارتر میگوید صلح زمانی به اسرائیل و خاورمیانه میآید که دولت اسرائیل حاضر شود قوانین بین المللی را رعایت کرده با کمک رسمی دولت آمریکا و برنامه صلح خاورمیانه به تعهد قبلی خود در مورد مرزهای قانونی عمل کند. همچنین تمام کشورهای همسایه اسرائیل باید تعهد بدهند که اسرائیل حق دارد در صلح زندگی کند.
کارتر معتقد است که دولت آمریکا با دفاع غیرمستقیم از اقدامات استعماری اسرائیل در تصرف سرزمینهای فلسطینی، نه تنها به پرستیژ بین المللی خود زیان وارد میکند، بلکه به احساسات ضدآمریکائی و تروریستی نیز میافزاید.
برای اسرائیل، فلسطین و جهان، تراژدی بزرگی است اگر صلح شکست خورده و به جای آن یک سیستم خفقان و آپارتاید پا بگیرد. در این صورت خشونت برای سالیان دراز ادامه خواهد داشت.