iran-emrooz.net | Mon, 16.10.2006, 11:09
ميراث اسلامی خشونت
برگردان: علیمحمد طباطبايی
دوشنبه ٢٤ مهر ١٣٨٥
گفتگوی نشريهی سايت با نويسندهی عرب تبار فرانسوی عبدلوهاب مدب
سايت: آقای مدب چگونه است كه در قرون وسطا ميان مسيحیها و مسلمانان يك مجادلهی صلحآميز امكانپذير بود، در حالی كه امروزه حتی يادآوری چنين دورانی خودش برای ايجاد يك جنجال كفايت میكند؟
مدب: زيرا در آن دوران جهان اسلامی سرپناه و كانون يك طبقهی بالای جامعه از انسانهای فرهيخته بود و گفتگو و مناظره را تشوبق میكرد. در سراسر دوران قرون ميانه در شهرهای عمدهای چون بغداد محفلهای ادبی مشهوری وجود داشتند كه توسط حاميان اشرافی و بازرگانان اداره میشدند و اينها كسانی بودند كه تنها هدفشان دور هم جمع كردن مسيحیها، پيروان دين يهود و فرقههای متعدد اسلامی بود كه هركدام در اعتقادات خود با ديگری كاملاً فرق داشتند. هنگامی كه پاپ از يك آموزهی واحد اسلامی سخن میگويد سخت در اشتباه است، چرا كه در گذشته ما مكتبهای فكری متعددی در جهان اسلامی داشتيم كه غالباً هم با يكديگر درگير گفتگو و مجادله بودند. در تونس پايتخت مغرب، سلطان، متكلمان مترقی را آشكارا تحت حفاظت آزادی بيان قرار داده و از آنها در برابر حملههای مردم دفاع میكرد. البته اكثريت مسلمانهای معمولی درس نخوانده و كم سواد بودند و برخلاف متفكرين زمانه تمايلی به قانع شدن به كمك قدرت منطق و استدلال نداشتند. امروزه تودههای مسلمان قابل قياس با گذشته داريم اما از آن قشر نخبهای كه مباحثهها را پيش میبرد ديگر خبری نيست.
سايت: نقل قولی كه توسط پاپ به كار برده شد و كاملاً روشن بود كه جنبهی تاريخی دارد به ناگهان به عنوان اظهارنظری حاكی از پرخاشگری نسبت به اسلام تلقی گرديد. سرچشمهی اين فقدان آگاهی تاريخی در ميان مسلمانها چيست؟
مدب: بايد اين مسئله را مورد توجه قرار داد كه پاپ اين نقل قول را نه به عنوان ارجاعی تاريخی كه به عنوان برآوردی از اسلام روزگار خود ما به كار برده است. با اين حال مسلمانها بايد اين نكته را تشخيص میدادند كه آن ويژگی دينی آنها كه پاپ مخاطب قرار داده بود نه يك جعل مغرضانه، كه چيزی است از همان ابتدای تاريخ اسلام موجود ـ چه به صورت نوشتاری و چه به صورت نقل قول. امامان مساجد و روحانيان را بايد به خاطر بیاطلاعی جوامع خودشان مورد انتقاد قرار داد كه به روشن كردن اين موضوع نپرداختهاند. تودههای شركت كننده در تظاهرات نشان دادند كه قرائت حكومتی از دين اسلام كاملاً ناكام مانده است و اين كه آن نقش قديمی واسطهگری روحانيون ديگر در آستانهی ورشكستگی قرار گرفته است. آنها از اين بيمناك هستند كه نكند اسطوره شناسی و مبناهای ايمانی آنها با نقد تاريخی و علمی دچار ابهامزدايی شود. به اين ترتيب آنها خود را در پشت سنگرها در محافظت قرار میدهند. عجيب آن كه آنها در انجام چنين كاری توسط كليشههای غربی برانگيخته میشوند، مانند اين ادعا كه ميان امر سياسی و دينی مرز جداكنندهای قرار نگرفته است. متخصصين اسلامی غربی با بيان چنين سخنانی با بنيادگرايان در يك طرف قرار میگيرند. نگاه كوتاهی به تاريخ اسلام نشان میدهد كه اين ادعا كاملاً اشتباه است.
سايت: آيا پاپ با مطرح ساختن بحث خشونت انگشت خود را بر روی نقطهی حساس قرار داده است؟
مدب: در واقع خير، زيرا متكلمان دينی قرنها بود كه اين موضوع را با جزئيات دقيق مورد بحث قرار داده بودند. در اسلام هر دو طرف وجود دارد: آن كسانی كه طرفدار تغيير مذهب ديگران با شمشير هستند و حاضر به كشتن تمامی غير مومنين، و آن ديگرانی كه مدافع پايان دادن به اجبار در دين هستند. آنچه نگران كنندهتر است اين كه علی رغم وجود اين اختلاف نظر، طرفی كه اهل خشونت است تنها طرفی است كه در رسانهها و همينطور در تصور خود مسلمانها حضور دارد. فقط آن هنگام كه سوژهی اسلامی بيمار میشود، به طرف بخش جنگ افروز رسالت پيامبر میرود.
سايت: اما منشا اين بيماری در كجاست؟
مدب: اگر جزم گرايی بيماری كاتوليسيسم و نازيسم بيماری آلمانی باشد پس بايد بنيادگرايی را هم بيماری اسلام به حساب آورد. از يك طرف اين راهی است برای فرار از قرنها شكست و احساس حقارت در برابر غرب، اما همچنين واكنشی است به ناكامی غرب به پذيرش اسلام به عنوان مظهر و نشانهای از يك "ديگربود" (otherness-Andersheit) معنوی. اما ما نيز نبايد اين قبيل تحريكات را بيش از اين صرفاً با شيوههای نظامی همچون جنگ از كنترل خارج شدهی عراق پاسخ دهيم. خطر اصلی اسلام خشونتگرا نيست بلكه اسلام تماميتخواه است كه زندگی روزمره را در تماميت خود تحت سلطهی تجربهی دينی در میآورد.
سايت: چه چيزی در سخنرانی اخير پاپ تحريكآميز بود ـ انتقاد او از پايه و اساس شكلگيری ايمان اسلامی، زيرا بر فراز هرگونه منطق قرار دارد يا مطرح ساختن خشونت در اسلام؟
مدب: البته نظر پاپ در اين باره كاملاً درست است كه اصولاً تمامی نظامهای عقيدتی كه بر حقايق ابدی قرار گرفتهاند منجر به جزمگرايی خواهند شد، ليكن آنچه پاپ در بارهی نقش خرد در اسلام میگويد با واقعيت تاريخی نمیخواند. فقط كافی است كه متكلمانی را مورد توجه قرار دهيم كه پس از آشنايی با مباحثههای موجود ميان مسيحيت و هلنيسم، اسلام را به طور قانع كنندهای بر خرد بنيان نهادند. با توجه به اين كه پاپ خود يك آلمانی است برای من اين يك معماست كه چگونه وی با منابع غنی كه در اين زبان به مطالعات اسلامی اختصاص داده شده است هيچ آشنايی ندارد. البته مسلمانهای معترض روزگار ما كمترين علاقهای هم به نكته سنجیهايی مانند پرسش از مسئلهی خرد در اسلام ندارند. آنها به خاطر اشارهی پاپ به موضوع خشونت در اسلام به خيابانها میريزند بدون آنكه متوجه باشند اين عمل آنها سخنان پاپ را مورد تاييد قرار میدهد. تا قرن ١٩ و در بسياری موارد تا اواخر دورهی پسا استعماری، اصلاحطلبان بزرگ اسلامی بارها و بارها به بیاثر كردن موضوع جهاد پرداختند، اما پس از جنگ جهانی اول اسلامگرايان دوباره جهاد را به عنوان نيروی هدايت كننده و محركی برای حاكميت اسلام كشف كردند.
سايت: آيا ما دوباره شاهد همان طغيانهای خشونتانگيزی كه با مناقشهی اخير در بارهی كاريكاتورها به راه افتادند خواهيم بود؟
مدب: فقط آن گاه كه همان بازخوردهای آشنا دوباره شروع شوند. در اين مورد بسياری از مسلمانها به رسانههای غربی شباهت دارند: آنها فقط هنگامی سروكلهشان پيدا میشود كه مشكلی پيش آمده باشد. زيرا آنها عاشق وخيمتر شدن اوضاع و احوالاند.
سايت: از دست پاپ چه كاری ساخته است؟
مدب: او به هيچ وجه نبايد در اين اختلاف نظر به وجود آمده كوتاه بيايد يا به خودش اجازهی مرعوب شدن دهد. تا همينجا هم پاپ بيش از اندازه عذر خواهی كرده است. من از بابت مخاطب قرار گرفتن اين موضوع توسط پاپ بسيار خوشحالم. تعداد روبه افزايشی از مسلمانها وجود دارد كه علاقمند به پرداختن عميقتر به چنين نقدهايی هستند.
سايت: اما منشا خشونت در اسلام از كجاست؟
مدب: خشونت حقيقتاً منحصر به دين اسلام نيست. اما در حالی كه برای مسيحيت میتوان ادعا نمود كه يك هزار سال زمان لازم بود تا به كشف آتش و شمشير نائل شود، استفاده از خشونت از همان ابتدا بخشی از اسلام بود. محمد پيامبری بود كه در جنگها شركت میكرد و پيروزی اسلام از چين گرفته تا اسپانيا تقريباً از اصلی ناپلئونی تبعيت میكرد. بله، پيامبر اسلام خود يك ناپلئون موفق بود. اما اين كمتر تعجب برانگيز است تا اين واقعيت كه در مسيحيت خشونت وجود داشت آنهم در حالی كه با روح زندگی مسيح كاملاً مغايرت داشت. پاپهايی كه مسيحيان را به جنگ مقدس دعوت میكردند و به سلحشوران دينی خود در ملكوت خداوندی مكان والايی وعده میدادند در واقع عملی مخالف با تعاليم مسيحيت انجام میدادند. حالا ديگر تغيير دين اجباری طی دورهی تفتيش عقايد به كنار، هنگامی كه يهوديان و مسلمانها در اسپانيا مجبور بودند كه ميان نفی بلد، سوختن در تل آتش يا غسل تعميد يكی را انتخاب كنند. اما همانگونه كه مسيحیها به دورهی تاريخی خشونت خود غلبه كردند، مسلمانها نيز با همين چالش روبرو هستند. آنچه اروپا در عصر روشنگری تجربه كرد يك قرن بعد در جهان عرب روی داد، يعنی آنچه از مصر آغاز گشت. مصر تا دورهی ميان دو جنگ جهانی مركز مدرنيته و خرد در اسلام بود. اين مكانی بود كه میتوانست در آن شخصيتی مانند اسپينوزا ظهور كند كه در نهايت تابوی مقدس بودن كتاب دينی پيامبران را شكست.
سايت: اما چرا اين جريان متوقف گرديد؟
مدب: از دورهی قرون وسطا اسلام همراه با پيشرفت مسيحيت عقب ماند و سپس به وضعيت مصيبت باری كه در آن گرفتار شده بود رضايت داد. اما نبايد فراموش كنيم كه مسيحيت نيز از ميان كشتارهای خونين جنگهای ميان فرقهای عبور كرد. تلاشهای فعلی بنيادگرايان بر ضد مدرنيته را میتوان به عنوان نوعی جنگ ميان فرقهای به تاخيرافتاده تلقی كرد. يك معضل اصلی تلاشهای بسياری از مسلمانها برای غربی كردن جوامع خود بود كه در نهايت به شكست انجاميد، و اينها كسانی بودند كه از سنتهای خود دانش اندكی داشتند و با اين حال در جستجوی يك جايگزين بودند. ما مثال بهتری از شركت كنندگان در حملههای تروريستی ١١ سپتامبر نمیتوانيم پيدا كنيم، يعنی افرادی كه احتمالاً خودشان قادر به ساختن هواپيما نبودند اما حداقل میتوانستند خلبانی كنند.
سايت: از دست غرب چه برمیآيد تا اين جنگ دينی جديد به خوبی و خوشی خاتمه يابد؟
مدب: آنچه اروپا و در درجهی اول آلمان و فرانسه بايد انجام دهند، مواجه شدن با اسلام از طريق اقناع كامل است و روشن ساختن اين نكته برای كشورهای عربی كه اين ژستهای بنيادگرايان، جهان را با خطر بزرگی روبرو میسازد. برای آن كه فقط با يك مثال منظورم را بيان كنم: بسياری از كشورها از اين كه در مدرسههای آنها چه رويدادهای باورنكردنی در حال جريان است كمترين اطلاعی ندارند. پس از ١١ سپتامبر و هنگامی كه رهبران عربستان سعودی از اين كه اتباع عربستان سعودی در حمله به كشوری كه به طور سنتی حافظ منافع آنها دانسته میشود شركت كردهاند دچار تعجب فراوان شدند، اما تازه با حيرت بيشتر دريافتند كه كتابهای درسی كودكانشان محتوی آن چيزهايی است كه قاعدتاً بايد پشت سر هم بن لادنهای كوچكتر توليد كند. حاكمان بسياری از كشورهای عربی مدتها است كه ارتباط با مردم خود را از دست دادهاند، يعنی دقيقاً همان چيزی كه روشنتر از هر جا در اسلام خشكهمقدس عصر هجری وهابيون قابل مشاهده است.
سايت: كدام يك از كشورهای اسلامی اميدوار كنندهتر از بقيه هستند؟
مدب: تركيه. موقعيت اين كشور به عنوان بخشی از اروپا برای ما همچون مسئلهی مرگ و زندگی است. اجازهی ورود به تركها دادن در پيوستن به اتجاديهی اروپا در حكم فراهم آوردن تاييدی ضروری برای استواری و ثبات خود ما است كه البته نه فقط اصولی يهودی ـ مسيحی كه همچنين محتوی وعدهای تاريخی و قدرتمند برای همگرايی است. در اين مورد بخصوص من با پاپ كه با ورود اين كشور به اتحاديه اروپا مخالف است هم نظر نيستم. به اعتقاد من مراكش نيز در مسير درستی قرار گرفته است، اگر چه بر خلاف تركيه آن آگاهی جمهوری خواهی را ندارد. با توجه به پيامدهای نقوذ فرانسه در منطقه مديترانه شمالی، اين ناحيه اكنون برای تبديل شدن به يك آزمايشگاه برای اروپا در وضعيت مناسبی قرار دارد. فقط در اين مناطق است كه ما در نبرد فرهنگی جهانی در برابر اسلام به پيروزی خواهيم رسيد.
سايت: اما آيا تركيه به اندازهی كافی مدرن هست؟
مدب: من اطمينان دارم كه چنين است. ادعاهايی مبنی بر آن كه يك جمهوری اسلامی جديد در تركيه در حال ظهور است به هيچ وجه صحت ندارد. من به جز تركيه فقط يك كشور ديگر را میشناسم كه از دستاوردهای جمهوریخواهانهاش با چنين حدتی به دفاع بر میخيزد و آن فرانسه است. اسلام دموكراتيك همانقدر انجام شدنی است كه مسيحيت دموكراتيك (١). علاوه بر آن ارتش تركيه از سكولاريزم دفاع میكند و تضمين مینمايد كه اسلامگرايان به كثرتگرايی موجود متعهد بمانند. آنچه در مراكش و تركيه در حال وقوع است قویترين اجبار در جلوگيری كردن از آن نوع از بنيادگرايی است كه در حال حاضر در پاكستان در حال رشد است، آنچه به عقيدهی من خطرناكترين نوع از بنيادگرايی است كه در حال حاضر وجود دارد. بر خلاف آن، من آنقدرها هم از وضعيت ايران نگران نيستم، زيرا فرهنگ و تمدن ايرانی ـ علی رغم رئيس جمهور فعلیاش ـ به غايت قوی است و شديداً مترقی. تلاش فعلی ايران برای تضمين موقعيتش در جهان به كمك برنامهی هستهای يك معضل است، اما غير قابل حل نيست، همانگونه كه نمونهی آفريقای جنوبی نيز نشان داد.
سايت: و پاپ چه میتواند بكند؟
مدب: او بايد در سخنرانی بعدیاش كمی بيشتر به درون تاريخ انديشهی اسلامی غور كند و فقط به كمبودهای مسلمانها اشاره نكند بلكه آنها را به ياد تمامی آن شكوه و جلال گذشتهی آداب و رسومشان هم بيندازد.
Islams’s Heritade of Violence.
This interview originally appeared in Die Zeit on September 21, 2006.
١: اگر اصلاً مسيحيت دموكراتيك وجود داشته باشد! مترجم.