اگر فرهنگ حیران است و زبان هم ویران، چنانچه زیستن و ماندن در چنین فرهنگی را نه میدانی و نه میخواهی، پس صادق بخوان شاید “هدایت” شوی.
زیستن در فرهنگی که الگوریتم آن واژگون است چندان هم آسان نیست. به باور سقراط در یک فرهنگ و نظام بیمار و الیگارشییک همان بهتر که زندگی “درد” شود و مرگ هم ”درمان” آن. به عبارتی، تاوان زیستن در چنین نظامی “جان” سقراط باشد که باید قربانی شود تا خدایان “اُلمپ” خشنود شوند. بیسبب نیست که در شوره زار زبان هیچ اندیشهای نمیروید چه رسد آنکه “دیالوگ” هم بخواهد چراغ راهنمای آن فرهنگ نیز شود.
آنچه امروز به اشتباه “گفتگو” یا محاوره تصور میکنیم در واقع مترادف دیالوگ نیست بلکه معادل “Conversation” است که به فرانسه آن را شبیه “Parlance” میشناسند. این گونه صحبت کردن معمولا در خانه، بازار، اداره، پارک و تریا مصرف دارد. میگویند سقراط هم روزها در “آگورا” زیر سایه رواق نشسته با آزادگان و بردگان صحبت یا محاوره داشت نه دیالوگ. در زبان عربی هم دیالوگ را اشتباها معادل اصطلاح محاوره از ریشه “حوار” پنداشته و عذر بدتر از گناه هم آوردند که در سایت نیمه رسمی “ویکی پدیا” با اشاره به چند آیه خواستند دیالوگ را همان محاوره جلوه دهند. حال آنکه هدف و معیار دیالوگ یونانی که نشان از با همدیگر تدبیر کردن و شریکی اندیشیدن و جمعی فهمیدن است (آنهم به شرطی که من و تو در یک جایگاه فرض شویم) نمیتواند منطبق بر محاوره عربی از ریشه “حوار” و محاوره بین خدا و انسان باشد. افزون بر این، با توجه به جایگاه اعتلایی (Transcendental) آفریدگار در مقایسه با انسان زمینی بنابراین دور از مقام الوهیت و احدیت اوست که بخواهد با پیامبران هم اندیشی کند.
این خلط مفهومی نزد نخبگان و روشنگران کشورهای عربی در ویکی پدیا مشهود است که شاید روزی آنها این میراث یونانی را دریابند و واژهای نو بجای محاوره پیدا کنند. حال که عربها نیز به این سنت سقراطی کم بها میدهند پس بهتر آنکه از همان واژه یونانی “دیالوگ” استفاده کنند و محاوره و آیات الهی را فعلا از ویکی پدیا بردارند تا زمانی که در جهان عرب نیز دیالوگ یک “سنّت” شود.
بر پایه آثار بجا مانده از شاگردان سقراط بویژه افلاطون فیلسوف نام آور و “زنفون” مورخ نامدار، امروز میدانیم که سقراط گاهی شب هنگام با دوستان و یاران به ضیافت ”Symposium” مینشست؛ حال ملالی نیست که در میهن ما سمپوزیوم را هنگام روز و بعضا به صرف ناهار هم برگزار میکنند!
لازم بود که همانند همه شرکتکنندگان در ولیمه (ضیافت!) سقراط نیز هنگام ورود به آنجا همواره یک بطری از باده یا پاره نانی و پارچه خوراکی هم برای مصرف شخصی همراه داشته باشد. البته در این ولیمهها گاهی شاهدان نیز رخ مینمودند؛ سقراط پیر ما نیز از این موهبت (آن روز پسندیده و اما امروز ناپسند) شاهدبازی چندان بینصیب نبود. بنابراین نخستین پارامتر در الگوریتم دیالوگ و سمپوزیوم همانا زمان و مکان مناسب است؛ نمیتوان در اتوبوس و خیابان و کافه تریا دیالوگ برقرار کرد تا به هم اندیشی رسید اما مصاحبت را میتوان حتی با شاهدان!
نزدیکترین معنای فارسی و پیام دیالوگ به باورم باید همفکری و درک “اختلاف نظر” یا تفاوت نگرش در موضوع انتخاب شده برای دیالوگ باشد؛ دیالوگ فقط با یکدیگر سخن گفتن نیست بلکه مهم تر از آن “تدبیر” جمعی یا با هم اندیشیدن است. از سوی دیگر، پیشوند (dia) یونانی تنها اشاره به عدد “دو” ندارد زیرا در دیالوگ، دو نفر تا حداکثر ده تن میتوانند حضور داشته باشند به گونهای که نوبت سخن برای همه حاضران فراهم شود بدون آنکه دچار خستگی و فرسایش روح و روان همدیگر شوند.
در دیالوگ نباید “قاضی” منشانه با مخاطب برخورد کنیم و هیچ یک از حاضران حق ندارند با پیش فرضی منفی و غیراخلاقی نسبت به شخصیت و منش یکدیگر به دیالوگ بنشینند. در ساحت مقدس دیالوگ مقام و منصب و ثروت معنوی یا دنیوی هیچ نقشی ایفا نمیکند. به بیانی، هیچ صاحب شهرتی حق ندارد از ”موضع” بالا وارد دیالوگ با دیگران شود چرا که آنگاه “حرمت” آن را شکسته و روح سقراط را آزرده است. شخص یا مقامی که نیِت صادق در یک دیالوگ دارد، بیش از و پیش از آنکه سخنران یک سویه باشد باید “شنونده” دو سویه باشد.
زمانی که سقراط با نویسنده، شاعر، هنرپیشه و قاضی در آتن به دیالوگ مینشست مفاهیم بسیار کلی فلسفی (عدالت چیست؟ فضیلت کدام است؟ هنر، آزادی، مرگ، زیبایی،…) انتخاب میشد. به عبارت دیگر، حاضران باید پرسش و پاسخ را در چارچوب الگوریتم منطقی عرضه میکردند و استدلال هم باید عقلانی و منطبق بر موازین عقلی تنظیم و اندیشیده شود. هیجان و غلیان احساس، خشم و نفرت، حب و بغض باعث انحراف از مسیر دیالوگ میشود. امروز در رسانههای دیداری و شنیداری یا آنکه در دنیای مجازی (کلابهاوس، زوم…) آیا به راستی میتوان یک دیالوگ با معیار یونانی برقرار کرد؟ تنها سقراط بود که به روش دیالکتیکی (پرسش و پاسخ مکرر تا رسیدن به نقطه صفر یا ندانستن و نیافتن پاسخ صحیح به یک پرسش فلسفی) دیالوگ را اداره و تنظیم میکرد. بیسبب نیست که او همواره در پاسخ به هر پرسشی اعلام میکرد (یا شاید هم تظاهر) که پاسخ را نمیداند گرچه پیشگو (اوراکل) او را داناترین فرد آتن خوانده است.
دیالوگ هم زمان بُر است چرا که در زمان بسیار صرفه جویی میکند. دیالوگ زمان بَر است به آن دلیل که ابتدا باید فرهنگ سازی شود و از آکادمی و دانشگاه و کارخانه و اداره گرفته تا خانه و مدرسه و محله، اصول و قوانین و آداب و اهداف دیالوگ آموزش داده شود تا شهروندان “ورزیده” و آبدیده شوند. آنگاه میتوان اندک اندک این “میراث” سقراطی را پاس داشت و ستود و از آن بهره برد.
اینک پرسش بنیادین اینکه برای برقراری دیالوگ به کدام مرجع و نهاد و موسسه آموزشی باید رجوع کنیم تا این هم اندیشی را بیاموزیم؟ مگر دیالوگ هم مانند “کنکور” است که ضدها موسسه شبانه همچو قارچ اینجا و آنجا بروید و با صرف هزینه سرسام آور جوانان را آماج دیالوگ کنند آنهم با کدام معلم و استادی که خبره در این میراث سقراطی باشد؟ امروز در سده بیست و یک از میان هزاران استاد حوزه علمیه و دانشگاه کدامیک تا کنون توانسته حتی یک جلد کتاب در “مزایا و مضرات” دیالوگ بنویسد آن گونه که فریدریش نیچه در آلمان سده نوزدهم در “مزایا و مضرات” تاریخ نوشت.
بنابراین بیهوده تاکید ندارم دیالوگ در حالی که بسیار زمان بُر است اما در عین حال، بسیار نیز زمان بَر است و ایران بضاعت ارزی ندارد که از یونان “مستشار” دیالوگ وارد کند. گرچه دیگر این روزها در خاورمیانه نه از سقراط خبری هست و نه از دیالوگ؛ نه از منطقی اندیشیدن خبری هست و نه از دیالکتیکی استدلال کردن.
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
به راستی دیالوگ را بیش از آنکه بخواهیم درک کنیم باید ”تجربه” کنیم؛ ما ناگزیر از تمرین و ممارست فراوان در دیالوگ هستیم تا مولفهها و نتایج و آثار آن در ذهن و ضمیر ما ملکه شوند. دیالوگ جاده اصلی رسیدن به بصیرت “Insight” است؛ این بصیرت تنها برای فرد نیست بلکه برای جمع نیز هست. حال آنان که چندان میانهای با دیالوگ ندارند و میخواهند به آستان حکمت “Perennial Wisdom” نیز سری بسایند؛ آنانی که میخواهند از این جهان ناسوتی اندکی بالا رفته به مداری ملکوتی نظری بیاندازند؛ برای این دیالوگ گریزان که میخواهند به عالم مثالی (Mundus Imaginalis) سید حسین نصر وهانری کربن و ماسینیون نظری بیاندازند آنگاه باید برای آنها “نسخه” شهودی در معرفت معنوی (Esoteric) نوشت با آرزوی اینکه شاید با عنایت غیبی و مراقبه و مکاشفه (Contemplation) شبی نیز آنها همنشین شیخ سرخ و شیخ شبستر شوند؛ شبی بیسقراط و بی”صادق” و بیدیالوگ.
اشاره کردم که ایده اصلی فرآیند دیالوگ در واقع یک سازندگی و هم اندیشی جمعی است؛در دیالوگ باید هُشیار باشیم که سخنان طرفین اصطلاحا “پُلاریزه” نشود چرا که اصولا ذهن و ضمیر ما انسانها به گونهای پرورش یافته است که بر نظر و رای خویش اصرار میورزیم و پافشاری کنیم و در برخی مواقع حاضر نیستیم حتی قدمی به عقب بازگردیم؛ در آن صورت دیگر ما شاهد یک دیالوگ نیستیم بلکه شاهد بحث و جدل و جدال هستیم که سرانجام به جنگ قدرت و قدرت نمایی میرسد. به این نوع آشوب و “شانتاژ” و زد و خورد فیزیکی و ناسزاگویی اصطلاحا دیالوگ گلادیاتورها میگویند. من در پارلمانهای برخی از کشورها شاهد این نوع “لمپنیسم” گلادیاتوری و گاهی نیز خونین بودم؛ امروز کلیپ آن در فضای مجازی غوغا میکند که چگونه به دیالوگ ریشخند میزنند.
از طریق دیالوگ است که درک میکنیم آنچه دیگران میگویند و نیز میدانیم آنچه را هم که آنان نمیگویند اما باید بگویند. ما در دیالوگ نظاره گر “ژست” مخاطب و حرکات دست و سر و دهان او هستیم و با شخصیت و منش و روان او آشنا میشویم. با این حال نباید دیالوگ هراس باشیم به این دلیل غیر موجه که مبادا شخصیت و روحیات ما بر دیگران آشکار شود. مگر نه اینکه در دیالوگ به دنبال یافتن “حقیقت” هستیم، پس چرا باید از آن گریزان باشیم؟
دیالوگ را در سادهترین شکل میتوان یک “ارتباط” دو طرفه توصیف کرد؛ دیالوگ یک خیابان یک طرفه نیست که فقط نظر و رای من بر کرسی بنشیند و حقیقت تنها نزد من باشد و بس. سقراط به این امر واقف بود و روش دیالکتیکی او هرگز ابزاری برای افشاگری و رسوایی بیمایگان و کم مایگان یونان نبود که امروز بخواهد ابزاری برای رسوایی و بداخلاقی کممایگان و بیمایگان در رسانه و فضای مجازی باشد. دیالکتیک سقراط در پی آن بود که شهامت و شجاعت آنچه را میدانیم و آنچه را هم که نمیدانیم را در میان جمع داشته باشیم و فقط حقیقت را جستجو کنیم و نه آنکه در پی اقتدار و برتری بر این و آن باشیم و فخر و فضل فروشی کنیم آنهم زیر چتر دیالوگ!
استکهلم، زمستان ۲۰۲۲
نیچه و زرتشت
:Political Irrationality from Nietzsche to Gröfaz (pouranblog.blogspot.com)