اشاره: این سالها که حافظه تاریخی و آگاهی جمعی ما در چالشی سهمگین چنان شتابان تحلیل (Atrophy) میروند که نمیدانیم کدامیک از این دو تاریخ پیروز (!) خواهند شد، پژوهشگر باید آن اندازه هشیار باشد که روایت مرئی تاریخ که بر اثر تکرار “کلیشه” هم شده است را رها کرده به سراغ آن روایت نامرئی یا به عبارتی آن حکایت که در پستوی تاریخ پنهان شده است برود تا آن را آشکار کند.
هشتاد سال پیش هنگام تسلیم و اخراج رضا شاه از ایران، افسران آزاد عراقی دو پیشوا و یا دو اسطوره و الگوی رهبری در ذهن خویش داشتند؛ این فرماندهان آرزوی روزی آتا ترک و یا رضا شاه عراق شدن داشتند. از سوی دیگر در آن زمان ”عبدالمحسن السعدون” نخست وزیر عراق برای آنکه تحقیر انگلیس اشغالگر نشود ناچار “انتحار” کرد. با این حال رضا شاه نه “سعدون” شد و نه ”داور” که خودکشی کند؛ نمیدانم شاید هم نگران شد که به سرنوشت “تیمور تاش” گرفتار خواهد شد هنگامی که لشکر روس به تهران برسد.
اینک که به هر دلیلی نام و شخصیت و جایگاه این پادشاه پنداری بازیچه شده که گاهی “خان” میشود و گاهی هم شاه تا ما به درستی ندانیم او در کدام صف تاریخ ایستاده است و ما کجا ایستادهایم، برخی به “آلایش” تاریخ معطوف به سیاست قلم میزنند غافل از اینکه این تاریخ آغشته دیگر اعتباری ندارد.
در خرداد ۱۳۲۰ خورشیدی “آدولف هیتلر” فرمان حمله به شوروی با رمز عملیاتی “بارباروسا” را صادر میکند. دربار ایران توسط ذوالفقار پاشا سفیر مصر در تهران هشداری از “ملک فاروق” هوادار هیتلر دریافت میکند مبنی بر اینکه لندن عدم تمکین رضا شاه در تحویل دادن ”رشیدعلی گیلانی” نخست وزیر فراری عراق، سرهنگ فریتس گروبا سفیر آلمان در عراق و شیخ امین الحسینی مفتی اعظم فلسطین به همراه سی افسر و فرمانده عراقی را بیپاسخ نمیگذارد و بنابراین ایران منتظر عواقب این اقدام دربار باشد. رضا شاه بابت پذیرش این پناهندگان آلمانی، عراقی، فلسطینی تاوان کلانی پرداخت: او تبعید شد و به ایران نیز تجاوز شد. در این میان نقش حاج شیخ امین الحسینی (رئیس کنفرانس اسلامی و پدر معنوی دو بنیانگذار جنبش اخوان المسلمین مصر، حسن البنا و سید قطب) در حوادث آینده خاورمیانه از همه برجسته تر است.
با همین اشاره کوچک لازم است از این پس علت اصلی تبعید رضا شاه را بر “کلیشه” اعتراض روس و انگلیس به چند مستشار دون پایه آلمانی در ایران ندانیم بلکه نگاهی به آن سوی مرز بیاندازیم و بهانه اصلی اشغال ایران را در حوادث ترکیه بویژه عراق بجوییم و نه خط ارتباطی کمک رسانی به روسیه چرا که گشودن این خط ارتباطی میتوانست بدون هجوم وحشیانه و بمباران شهروندان بی دفاع نیز انجامشود. از سوی دیگر، پس از کودتای افسران آزاد عراق امکان کودتایی مشابه در ایران توسط افسران ایرانی ضد انگلیس و اعلام نظام جمهوری در کشور پیداست که دولت انگلیس را بسیار نگران ساخته بود.
از میان نامههای چرچیل در آرشیو وزارت خارجه انگلیس پیداست که او به بی توجهی “آنتونی ایدن” وزیر خارجه اعتراض دارد چرا کارمند وزارت (ویلیام بولارد سفیر انگلیس در تهران) درباره پیگیری استرداد پناهندگان عراقی پاسخی به لندن نمیدهد و نیز اینکه چرا سرویس اطلاعاتی برون مرزی (M.I.6) گیلانی و امین الحسینی و تیم آنها را به دام نمیاندازد.
با حمله به شوروی و اخبار امیدبخش درباره پیروزی ضربتی آلمان که از رادیو برلین پخش میشد رضا شاه پنداشت که بر اسب برنده شرط بسته است. بنابراین با سماجت در برابر هشدارهای سفیر انگلیس نسبت به پذیرایی از کودتاگران و همچنین عدم اجازه به استفاده از حریم هوایی ایران و یا اولتیماتوم “آنتونی ایدن” وزیر خارجه انگلیس به اخراج سفیر آلمان در ایران و نیز مستشاران آلمانی از کشور مقاومت میکرد تا شاید ارتش هیتلر به قفقاز و باکو برسند و نگرانی دربار از حمله شوروی برطرف شود.
چرچیل در خاطراتش آورده یکی از دلایل ورود گردانهای هندی انگلیسی به ایران برای جلوگیری از انفجار پالایشگاه آبادان و تخریب خط آهن سراسری بوده چرا که حتی او نیز در خرداد ۱۳۲۰ شمسی ابتدا به راستی به این باور رسیده بود که هیتلر به سوی اشغال مسکو در حال پیشرفت است و امکان دستیابی به نفت آبادان و باکو نیز دور از انتظار نیست؛ اگر چنین میشد چرچیل (یا) پالایشگاه و خط آهن ایران را منفجر میکرد و یا ناچار با هیتلر متارکه کرده تا لیبرالیسم نجات یافته و تنها کمونیسم در برابر نازیسم به زانو درآید.
در این میان رضا شاه از کودتای اردیبهشت در عراق و سرنگونی نظام نوپای سلطنتی این کشور بیخبر نبود. حاج امین الحسینی مفتی اعظم اورشلیم همراه دویست تن از هواداران افراطی از اورشلیم به عراق تبعید شدند. این شیخ رادیکال در بغداد دوباره قیام کرد و فتوای “جهاد” او علیه انگلیس پی در پی از رادیو برلین و رادیو بغداد پخش میشد. حاج امین الحسینی به همراه چهار فرمانده ارشد عراقی که در دانشکده افسری برلین آموزش دیده بودند، خواهان براندازی سلطنت، بیرون راندن نیروهای انگلیسی از کشور و برقراری نظام جمهوری شدند. به این علت بود که در ایران هم پیش از تبعید رضا شاه پیشنهاد برقراری نظام جمهوری و یا بازگشت سلطنت به خاندان قاجار مطرح شد.
علت مقاومت بیست و یک روزه ارتش عراق در برابر نیروهای هندی انگلیسی البته وعدههای سرهنگ “فریتس گروبا” افسر اطلاعاتی اس.اس با عنوان پوششی سفیر آلمان در عراق بود که برای ارسال سلاح به بغداد پیوسته پیام رمز به برلین میفرستاد.
نخست وزیر عراق “رشید علی گیلانی” به همراه سفیر آلمان، حاج امین الحسینی و تعدادی از افسران مخفیانه به ایران گریختند و در سفارت ژاپن در تهران پنهان شدند. اروین اِتِل افسر بلندپایه ارتش آلمان در پوشش سفیر این کشور در تهران با “فریتس گروبا” سفیر آلمان و پناهندگان عراقی در تماس بود. بااین حال رضا شاه سرپاس “مختار” رئیس شهربانی را مامور نظارت بر پناهندگان و نیز تیمسار فضل الله زاهدی (عنصر شاخه برون مرزی رکن دو ارتش آلمان) را مامور ارتباط با آنان قرارداد. ورود نابهنگام این تیم نگونبخت، رضا شاه را در موقعیت بسیار دشواری قرار داد. از سوی دیگر او در برابر افشای محل اختفای هیئت عراقی و تسلیم آنها به ماموران انگلیسی علیرغم هشدارهای پیاپی چرچیل، آنتونی ایدن وزیر خارجه و ریدر بولارد سفیر انگلیس همچنان مقاومت میکرد. پیداست که خشم چرچیل از عدم تمکین رضا شاه نسبت به استرداد پناهندگان عراقی بسیار بیش از درخواست دولت انگلیس از دربار برای اخراج مستشاران آلمانی از ایران بود. هیئت عراقی فلسطینی پس از مدتی با راهنمایی تیمسار زاهدی تا مرز ایران به گونه مخفیانه هدایت شده و از طریق ترکیه و ایتالیا سرانجام به برلین رسید و با عالیجناب گروفاس (آدولف هیتلر) دیدار کرد. عالیجناب اجازه داد دولت در تبعید عراق تشکیل شود. حاج امین الحسینی هم یک لشکر اسلامی از اسرای مسلمان تشکیل داده به جبهه جنگ فرستاد.هاینریش هیملر فرمانده گارد این شیخ جوان فلسطینی با محاسن و موی بور و چشم آبی را لقب ”شیخ آریایی” داده بود.
در “نقطه کور” تاریخ معاصر ایران شاهدیم رضا شاه که به تحقیر این و آن میپرداخت، گرچه از ارتش شوروی به وحشت افتاده و از تحقیر خویش هم بیمناک بود اما مانند سعدون عراقی و داور ایرانی “انتحار” نکرد؛ او همراه هیئت عراقی به برلین نیز نرفت که آنجا دولت در تبعید ایرانی تشکیل دهد بلکه از ترس خرس شمال به گرگ جنوب پناهنده شد. آیا این شاه مقتدر در جنگ دوم جهانی بر اسب برنده شرط بسته بود؟ شاید هم او دو سال پیش و در آغاز جنگ میباید انتخاب میکرد: یا زنگی زنگ یا رومی روم!
استکهلم، سپتامبر ۲۰۲۱
نیچه و زرتشت (pouranblog.blogspot.com)