سندی در مورد دکتر مصدق و حزب توده در ماجرای ۲۸ مرداد: نقد بابک امیرخسروی به نگاه محمدعلی عمویی
سرگه بارسقیان در ۲۰ مرداد ۱٣۹۱ گفتگویی با محمد علی عمویی در مورد رویکرد حزب توده به ماجرای مشهور به کودتای ۲٨ مرداد انجام داد که در چند سایت اینترنتی منتشر شد [۱].
پس از انتشار این گفتگو، بابک امیر خسروی در میلینگ «اتحاد جمهوری خواهان ایران» که من هم هموند آن هستم نظر خود را در مورد عمویی و کودتا و رویکرد حزب توده بیان کرد (۳۰ اوت ۲۰۱۲). من در همان زمان پاسخ وی را پر اهمیت و تاریخی دانستم. از همین رو، آن را بازنویسی کردم و برای بازنگری به وی رساندم. بابک امیرخسروی هم بازنگری کرد و پروانه انتشار داد. حالا پس از ۱۰ سال، پس از بازنگری و پروانه دوباره، زبده نوشته او را بر پایه جستارها انتشار میدهم. بابک امیرخسروی بارها در کتاب و نوشتهها و گفتگوها نظرات خود را نسبت به حزب توده و دکتر مصدق و رخداد ۲۸ مرداد بیان کرده است. ویژگی این نوشته، ارایه زبده نظرات وی بر پایه مهمترین موضوعهای آن دوره از تاریخ ایران است.
برای آگاهی و آمادگی خواننده یادآوری کنم که:
سرگه بارسقیان، زاده نهم دی ۱۳۶۱، سردبیر سایتهای دیپلماسی ایرانی و تاریخ ایرانی و نیز روزنامهنگار تاریخپژوه است. من بسیاری از کارهای او را در «مهرنامه» و «اندیشه پویا» خواندهام.
محمدعلی عمویی در سال ۱٣٣۲ از افسران سازمان نظامی حزب توده ایران بود و پس از آن برای ۲۵ سال به زندان افتاد. عمویی در جریان بپاخیزیهای ۱۳۵۷ عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران شد و پس از انقلاب هم ۱۲ سال در زندان بود. در نوشته زیر وی را بیشتر خواهید شناخت.
بابک امیرخسروی از ۱۸ سالگی به حزب توده پیوست و با وجود انتقاد به سیاست و رویکرد حزب به ویژه نسبت به دکتر مصدق به مسئولیتهای بالای اجرایی دست یافت و در آغاز انقلاب از نخستین اعضای کمیته مرکزی بود که از سوی حزب به ایران بازگشت. در بهمن ۱۳۶۱ بار دیگر به اروپا رفت و با تشکیل “حزب دموکراتیک مردم ایران” برای همیشه از حزب توده برید. بابک در ۲۵ اوت ۲۰۲۱ پا به ۹۴ سالگی میگذارد.
در زیر زبده نظرات بابک امیرخسروی در مورد محمدعلی عمویی، رخداد ۲۸ مرداد، سیاست دکتر مصدق و رویکرد حزب توده ایران را میخوانید:
رفیق محمدعلی عمویی و نادیده گرفتن سندهای انتقادی حزب توده در باره رخداد ۲۸ مرداد. رفیق عمویی انسانی شریف و پاکدامن، ایراندوست و میهن پرست و حامی محرومان جامعه است و بدین ملاحظات ایشان مورد احترام و تجلیل من است. همین ملاحظات است که کارمرا ... دشوار میکند. اگر این ملاحظات اخلاقی نبود، دریک کلمه میگفتم آن چه در این مصاحبه میخوانیم، تحریف خشن و بازی با واقعیتهای تاریخی، برای توجیه سیاستهای نادرست و ویرانگر و ضد ملی رهبری وقت حزب توده ایران در دوران ۲۸ ماهه حکومت ملی دکتر محمّد مصدق است ... پاسخهای وی ... در همان محدوده پلمیکهای سطحی و مغرضانه ... مطبوعات حزبی آن زمان نظیر «به سوی آینده» و «شهباز» و «نامه مردم» ... است.
پیشینه محمدعلی عمویی در حزب توده ... رفیق عمویی درسالهای اوج جنبش ملی عضو ساده حزب بود. فکر میکنم مسئول یک حوزه در سازمان مخفی افسران. وازآنچه درسطوحِ بالایِ حزب (حتی سازمان نظامی) میگذشت بیخبر بود.
طی ۲۵ سال زندان دوران شاه کوچکترین تماسی با حزب نداشت ونسبت به دنیایِ آن بیگانه مانده بود. در پلنوم وسیع چهارم کمیته مرکزی در تیر ماه ۱۳۳۶ حضور نداشت که به نقد سیاستهای رهبری وقت حزب، ازجمله جریانات پیش و پس از رویداد ۲۸ مرداد پرداخت و در قطعنامه ویژهای ارزیابی نقادانهای ازکیفیّت رهبری حزب ارائه نمود.
آقای عمویی به طریق اولی، از آن چه در دیگر پلنومهای حزب طی آن ۲۵ سال نیز گشت بیخبر بود ... ایشان، بعدها نیز چندان تلاش جدّی برای شناخت و دریافت واقعیت آنچه در حزب گذشت نکرده است. ازبعضی نوشتههای ایشان، نظیر «دُرد زمانه» چنین برمی آید که با برخی پژوهشها در بارۀ حزب توده ایران، نظیر «گذشته چراغ راه آینده است»، آشناست وحتی مندرجات آن را مورد تجلیل قرارمی دهد. ولی معلوم نیست به چه ملاحظات و کدام «مصلحت اندیشی»، به نقدها و بررسیهای حتّی همین کتاب، بیتوجّه مانده و ترجیح میدهد در همان «گذشته» بماند و همان تزهای سالهای ۱۳۳۰ـ۱۳۳۲ رهبری وقت حزب را در مصاحبه اش، تکرار نماید! ... با تمام احترام خالصانهای که به ایشان دارم، ناچارم بگویم موضع گیریها و ارزیابیهای ایشان از سیاستها و عملکردهای رهبری حزب در این مصاحبه فاقد هرگونه ارزش علمی است و نباید مرجع تلقی شود. مندرجات این مصاحبه، بدبختانه نتیجهای جز به گمراهه کشاندن نسل جوان که تشنه شناخت حقیقت است ندارد.
«ماجرای غم انگیز سقوط دکتر مصدق». بخش حدوداً ۳۰۰ صفحهای «ماجرای غم انگیز سقوط دکتر مصدق»، از صفحه ۳۹۹ تا ۷۲۵، در کتاب من با عنوان «نظر از درون به نقش حزب توده ایران» معطوف به بررسی سیاست رهبری وقت حزب در دوران حکومت دکتر مصدق و نیز مسائل مربوط به کودتای ۲۴ـ۲۵ مرداد، حوادث روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد و روز غم انگیز و فاجعه آفرین ۲۸ مرداد است [۲].
در این کتاب کوشیده ام از مقام کسی که از نو جوانی در صفوف حزب توده بزرگ شده و تربیت یافته و تقریباً در تمام پلنومها و جلسات کمیته مرکزی حضور داشته و کمابیش با سیاستها و گردانندگان آن ... از نزدیک آشنا بوده ... سیاستهای حزب و رهبری آن را بررسی کنم. ارزیابیهای من، کاملاً همسو و مطابق با اسناد تصویب شده حزب در پلنوم وسیع چهارم کمیته مرکزی در تیرماه ۱۳۳۶ میباشد ... باور آن بسیار دشوار است که انسان شریفی از تبار عمویی با علم به اسناد تصویب شده کمیته مرکزی حزب توده ایران، که با مشارکت فعال ۶۰ـ۷۰ کادر برگزار شد؛ باز همان «استدلالات» و پلمیکهای سخیف و یکسویه و غرض آلود سالهای ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳رهبری وقت حزب در تهران را تکرار بکند.
تنشآفرینی حزب توده و به چالش کشیدن دولت دکتر مصدق در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد. زیان تشنج آفرینیها و شعارهای تحریک آمیز و نگران کننده رهبری حزب در فاصله ۲۵ تا ۲۸ مرداد ... کمتر از بیعملی رهبری حزب در روز ۲۸ مرداد نبود. چه بسا بخشی از این بیعملی، ناشی از همین تندرویها ... بوده باشد! ... متاسفانه آقای عمویی کاملاً به آنها بیتوجه مانده و ... مشغله ذهنی خود نمیپندارد؟
هنگامی که پس از فرار شاه و دستگیری بسیاری از عوامل کودتا، کشور به آرامش نیاز داشت، به دستور رهبری وقت حزب و به ویژه رهبری سازمان جوانان حزب، صبح تا شب در خیابانها و میادین، تظاهرات و میتینگهای دائمی برپا بود.
دکتر مصدق درپی تشکیل شورای سلطنتی برای پُر کردن خلاء قدرت پس از فرار شاه بود ... رهبری حزب به جای حمایت از دولت و حفظ آرامش ... در ۲۶ و ۲۷ مرداد با شعار «سرنگون باد سلطنت، زنده باد جمهوری دموکراتیک» پا به میدان گذاشت و میتینگهای وسیعی برپا کرد و شهر تهران را به هم ریخت. این فراز از اعلامیّۀ رهبری حزب در ۲۷ مرداد ۱۳۳۲، بازتاب روشن این سیاست است: «برچیده باد سلطنت، پبروزباد جمهوری دموکراتیک! ...هر کس بخواهد بساط سلطنت را با تشکیل شورای نیابت سلطنت و یا جانشین کردنِ شاه فراری به وسیله مزدور دیگر محفوظ نگه دارد، به جنبش استقلال ملّی خیانت میکند و آب به آسیاب استعمار گران میریزد».
... منظور و هدف از این شعار و سخنان، آشکارا، به چالش کشیدن دولت دکتر مصدق مشروطه خواه بود. اگر رهبری حزب در تحقق این شعار موفق میشد، فرجام آن، برانداختن دولت مشروطه خواه دکتر مصدق بود نه شاه فراری!
اقدامات تحریکآمیز به دستور رهبری وقت حزب، در عصر روز ۲۷ مرداد، نظیر آویختن شعار پارچهای بزرگ سرتاسری در میدان توپخانه، با شعار: «زنده باد حزب توده ایران»، پخش علنی «نامۀ مردم» ارگان کمیته مرکزی حزب توده ایران که هنوز حزبی «غیرقانونی» و زیرزمینی بود، ریختن به ادارات و مغازههای مردم برای پائین کشیدن عکسهای شاه و خانواده سلطنتی و در نتیجه برخورد با کسبه و مردم عادی و تحریک و درگیری با سربازها و ماموران انتظامی و ناتوانی دولت مصدق برای کنترل اوضاع متشنج پایتخت، مردم را سخت دچار واهمه ساخت و زمینه را برای واکنش در ۲۸ مرداد و خنثی ماندن مردم در برابر میدان داری اوباش فراهم آورد.
آقای عمویی ... مدعی است که سیاست حزب پس از سی تیر ۱۳۳۱، «همراهی و همگامی» با دولت دکتر مصدق بود! آیا اینگونه رفتارها و سیاستها و شعارهای تحریک آمیز، درآن روزهای بحرانی، «همراهی و همگامی» با دولت دکتر مصدق بود؟ ... متاسفانه آقای عمویی حتی اشارهای به این جریانها نمیکند ... و جوانان تشنه به شناخت تاریخ واقعی جنبش را، به بیراهه میکشاند!
بیگمان برخی از حکومتیان، به ویژه زنده یاد دکتر حسین فاطمی و بعضی احزاب وابسته به جبهه ملی نظیر حزب ایران، نیروی سوم و حزب زحمتکشان و حزب ملت ایران که از کودتای ۲۵ مرداد و مشارکت شاه درآن بسیار عصبانی بودند، به درجات متفاوت در این تندرویها سهیم بودند. کافی است که عناوین و مطالب مطبوعات روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد، نظیر باختر امروز (دکتر فاطمی)، جبهه آزادی (ارگان حزب ایران)، نیروی سوم ( ارگان حزب نیروی سوم)، خاورزمین و.. نظری بیفکنیم. ولی قصد ما در اینجا، بررسی چند و چون سیاستهای رهبری حزب توده ایران است، نه کلّ جنبش.
بیعملی حزب توده در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. آقای عمویی گلهمند است که چرا منتقدین مسئولیت دولت و جبهه ملی را نادیده و تنها بدین ایراد میگیرند که حزب توده ایران یک سازمان افسری داشت و بنابراین در داخل ارتش نفوذ داشت و میتوانست کودتا را خنثی کند. آقای عمویی ... میگوید: «آقایان شما در راس حکومت بودید، ستاد ارتش را در اختیار داشتید».
سخنان و شیوه استدلال عمویی مرا به یاد جزوه معروف «در باره ۲۸ مرداد» انداخت که ... رهبری وقت حزب برای ... توجیه بیعملی خود وانداختن مسئولیّت به دوش دولت دکتر مصدق و جبهه ملی منتشر ساخت. گوهر استدلال جزوه این بود که محور مبارزه در سالهای جنبش ملی شدن صنعت نفت علیه امپریالیسم است. لذا «اگر در مرحلۀ دوم انقلاب، رهبری و لذا مسئولیت بیشتر با نهضت ماست؛ در مرحلۀ اول، رهبری در دست بورژوازی ملی و لذا مسئولیت بیشتر با اوست».
این گونه استدلال حتی همان روزها، از سوی قاطبه کادرها مورد نقد قرارگرفت و سپس در سند «در باره مرحلۀ انقلاب ایران و خطاهای اساسی دو سند» پلنوم وسیع کمیته مرکزی حزب توده ایران که در تیر ماه ۱۳۳۶ برگزار شد، آمده است: «رفقای تصویب کننده جزوه، [در پی] موجه کردن خطای رهبری حزب در ۲۸ مرداد و تبرئه جویی از این خطا بودهاند».
من که آن هنگام جزو کادرهای جوان و از منتقدین سرسخت سیاست و رفتار رهبری حزب درقبال حکومت ملی دکترمصدق بودم، تذکر نکته مهمی را ... ضروری میدانم: ایراد اساسیِ کادرها به رهبری وقت حزب ... که در قطعنامه پلنوم وسیع چهارم نیز بازتاب یافته و بیان شده است، این نبود و نیست که چرا حزب توده ایران و سازمان توانمند افسران آن به تنهائی جلو «کودتای » ۲۸ مرداد را نگرفت و یا آن را خنثی نکرد! گو این که اگر تودهایها به سرعت و قاطعیّت وارد میدان میشدند، فراری دادن اوباش مزدور، در همان ساعات اولیّۀ سرازیرشدنشان به خیابانها، ناممکن نبود.
ایراد ... کادرها به رهبری وقت حزب، دست روی دست گذاشتن و تماشاگر ماندن در برابر میدان داری آشوب گران و الواط، در صبح ۲۸ مرداد و فلج نگاهداشتن شبکه حزبی و عدم استفاده از امکانات تشکیلات حزب برای مقابله با اوباش بود ... درآن روز سرنوشت ساز ... تمام شبکه حزبی در خیابانها درحال آماده باش بود و جوانان ... حزبی خون دل میخورند و ... منتظر رسیدن دستور رهبری برای ... دست به کار شدن ... بودند. ولی دستوری ... نرسید تا آن که آشوب گران بر اوضاع مسلط شدند. لومپنها وچاقوکشانی که همان صبح ۲۸ مرداد از سبزه میدان تجهیز شده بودند، این بیعملی تودهایهارا به حساب قدرت خود واریز کردند! شعبان بیمخ، را که در حوالی ظهر همان روز ۲۸ مرداد از زندان فرار کرد، سوار بر کامیون اوباش نعره میکشید: «به قوت شاه پرست توده فراری شده»! (نقل قول به معنی). خود آقای عمویی که آن هنگام مسئول یک حوزه حزبی افسران بود ... در مصاحبهاش ... اشاره میکند [که] در ... انتظار به سرمی برد و خون دل میخورد.
در مصوبات پلنوم وسیع چهارم (تیرماه ۱۳۳۶) آمده است: «اگر ... ضعف رهبری نبود، اگر ... خطاهای چپ روانه رهبری حزب در روزهای پیش از ۲۸ مرداد، به ویژه عدم تحرک وی در روز ۲۸ مرداد نبود ... حزب ما میتوانست دست به اقدامات سریع ومجدانه بزند. نمیتوان با اطمینان گفت که این اقدامات حتماً ومسلماً به پیروزی میرسید ... ولی با اطمینان میتوان گفت که اولاً این اقدامات با توجه به شور انقلابی مردم امکان برای پیروزشدن داشت وثانیاً اگرهم پیروز نمیشد، حاکی ازلیاقت حزب ما برای اجرای وظایف تاریخی وانقلابی خود میبود و ناچار به بالا رفتن اعتبار و حیثیّت حزب منجر میگردید. ...» (از قطعنامه پلنوم وسیع کمیته مرکزی در باره خطای رهبری حزب در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲).
تصمیمهای اشتباه دکتر مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. ... در کتاب «نظر از درون به نقش حزب تودۀ ایران» به برخی خطاها و بعضی تصمیمات زیان آور دولت دکتر مصدق در صبح روز ۲۸ مرداد اشاره کرده ام. ازجمله خلع سرهنگ اشرفی از ریاست شهربانی و انتصاب سرتیپ دفتری بجای او که با کودتاچیان همکاری تنگاتنگ داشت. سرتیپ دفتری برای در سردرگمی سرتیپ کیانی که به دستور سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش با یک گردان پیاده و گروهان تانک شرمن از پادگان عشرت آباد و قصر برای سرکوب اوباش وارد شهر شده بودند نقش مهمی بازی کرد.
در پی آن سردرگمی، همه تانکهای زیر فرماندهی سرتیپ کیانی به دست افسران بازنشسته شده ازسوی مصدق افتاد که به خون او تشنه بودند. افسران بازنشسته سوار همان تانکها شده راهی خانه دکتر مصدق شدند و منزل او را به قصد کشتن دکتر مصدق بمباران کردند. وگرنه ارتشیان، فی نفسه، به هیچ وجه علیه دولت دکتر مصدق وارد میدان نشده و نقشی در سرنگونی دولت وی نداشتند ... همچنین میتوان تصمیم سرتیپ ریاحی رئیس ستاد لشکر در صبح ۲۸ مرداد را مثال آورد ... بخشنامه معروف به «نعل وارو» او به نیروهای انتظامی،، بجای سرکوب اوباش به حمایت ازآنها مبدل گردید. جزئیات این ماجرا که خود وی در دادگاه نظامی توضیح میدهد در کتاب ام قید شده است.
شعار «کودتا را به ضد کودتا تبدیل میکنیم» و ماجرای نارنجکسازی. جان کلام ایشان [محمدعلی عمویی] این است که رهبری حزب توده ایران برای تحقق شعار «کودتا را به ضد کودتا تبدیل میکنیم»، در نهایت توان خود تدارک دیده و در آن شرایط دشوار، ۱۵ هزار نارنجک تهیه کرده بود. منتهی ... امیدوار بود که «دکتر مصدق مثل سی تیر برای مردم پیام بدهد ... تا در لببیک به آن، تودهایها همراه با دیگر اقشار مردمی دست به کار شوند. ازجمله خود ایشان! چنانکه میگوید: «با گروهانم، در راس حرکت کارگران [راه آهن] به طرف خنثی کردن نیروهای کودتا بروم، ...»!
... آقای عمویی در دفاع از سیاست و عملکردهای نادرست رهبری حزب ... ماجرای نارنجکسازی را که ماهها پس از ۲۸ مرداد صورت گرفته بود، با شعار: «کودتا را به ضد کودتا تبدیل میکنیم»، که به ماههای پیش از فاجعه ۲۸ مرداد مربوط است ... گره زده است تابه خواننده ... القاء کند که عامل خطا یا کمکاری در مقابله با کودتای ۲۸، ... نه رهبری حزب توده ایران، بل شخص دکتر مصدق است که میبایست ... مردم را برای مقابله با کودتا فرا بخواند! بگذریم از این که درسی تیر نیز مصدق پیامی نداده بود! درسی تیر، این آیت الله کاشانی و فراکسیون مجلس جبهه ملی بود که مردم را به ایستادگی فرا خواندند.
بیگمان آقای عمویی، که همانند سایر اعضای سازمان نظامی حزب که درماههای پس از مرداد ۱۳۳۲ در کار جمع آوری اسلحه و مهمات بودند، از جریان تهیه نارنجک سازی درآن زمان آگاهی داشته است. به گمانم در خاطرات خویش از این ماجرا، یاد میکند. پس چرا ... در مصاحبه خود به چنین خلط مبحثی دست یازیده است که جز گمراهی جوانانی که مصاحبه ایشان رامی خوانند ... حاصلی ندارد؟
ماجراجویی حزب توده پس از فاجعه مرداد ۱۳۳۲. آقای عمویی درمورد تدارک تسلیحاتی ... میگوید: «سازمان نظامی در حد توان خودش این کار را میکرد، تیم نارنجک انداز فراهم کرده بود، نارنجک سازهمین طور. ما چیزی حدود ۱۵هزار نارنجک ساختیم. کار سادهای نبود ... مسلح کردن حزب یک چیز دیگری بود که در حد و توان ستاد ارتش بود. فقط دکتر مصدق میتوانست این کار را بکند. ازلحاظ مسلح شدن که نیاز به پیام شخص دکتر مصدق داشت یعنی مساله یک مساله سیاسی بود ...
بیانات آقای عمویی حقیقتاً شگفت آور و باورناکردنی است! آیاواقعاً ایشان ازماجرائی که درسازمان نظامی میگذشت تااین حدّ بیخبربود که نداند آغازعملیّات نارنجک سازی مربوط به ماههای پس از فاجعۀ ۲۸ مرداد بوده و مصادف با هنگامی است که دکتر محمد مصدق اسیر و زندانی کودتاچیان در پادگان عشرت آباد بود و قادر به دادن پیامی نبود! بگذریم ازاین که اساساً اینگونه رفتاربا فرهنگ سیاسی او خوانایی نداشت!
بگذریم از این که تصمیم به نارنجک سازی ... یک اقدام ماجراجویانه وازکارهای بیحاصلِ رهبری حزب پس از ۲۸ مرداد بود و در پلنوم وسیع چهارم شدیداً مورد انتقاد قرارگرفت. بنا به اظهارات مهندس علوی عضو هیات اجرائی کمیته مرکزی در باز پرسیهایش، چند ماه پس از ساختن نارنجک، به تدریج عدهای از اعضای هیات اجراییه با ادامه این کار مخالفت کردند و «آخر امر تصمیم گرفته شد که دیگر تهیّه نشود و نارنجکهای موجود را در اولین فرصت از بین ببرند». انگشتان چند نفر ازرفقای ارجمند ما درجریان آزمایش نارنجک، صدمه دید. سرگرد مهندس مظفری دست راست و بینایی یک چشم خود را از دست داد و علیل شد و خانوادهاش از هم پاشید. واقعاً غم انگیز است که آقای عمویی اینک پس از ۶۰ سال، این اقدام نسنجیده وماجراجویانه را به عنوان تدارکات حزب برای مقابله با کودتابه رخ خواننده میکشد.
رهبری وقت حزب ... در برابر طوفان اعتراضات کادرها و اعضاء حزب و با انگیزه جبران بیعملی خود ... دست به یک رشته عملیات حادثه جویانه و«بلانکسیتی» زد. ازجمله: تدارک «قیام» و ایراد ضربت در ۳۰ مرداد به قصد برانگیختن مردم ... که در نطفه خفه ماند، دستبردهای پارتیزانی که عملاً انجام نگرفت، خرابکاری در فرودگاه قلعه مرغی ... که منجر به از کار افتادن چند هواپیما گردید، تماس با سران ایل قشقائی برای اقدام مسلحانه که بینتیجه ماند ...، جمع آوری اسلحه ومهمّات و نارنجک سازی که عواقب آن را پیشتر توضیح دادیم. همۀ این ... در قطعنامه ویژه پلنوم چهارم با عنوان «درباره برخی تصمیمات حادثه جویانه رهبری حزب» ... مورد انتقاد قرارگرفت ... «ناشی از تحلیل نادرست شرایط، دنباله روی وتبعیّت ازتمایلات خود بخودی ومبتنی بریک سلسله اطلاعات غیردقیق ومحصول پربها دادن به قدرت خود» ... و «دارای جنبههای حادثه جویانه ودرمواردی بلانکیستی» ...
گوهر خطای رهبری دراین راستا، بدان جهت بود که پس از28 مرداد وسقوط دولت دکترمصدق ومسلط شدن نظامیان، که توازن نیروها کاملاً به هم خورده بود؛ به جای عقب نشینی وحفظ نیروها برای پیکارهای بعدی؛ دست به اقدامات تهاجمی زد. بدیهی است که دراین پیکارنابرابر، باخت بااوبود ودرنتیجه، همه چیزراازدست داد وحزب کاملاًمتلاشی گردید ...
کوتهآستینان در رهبری حزب توده. ... چگونه رهبری ... حزب توده ایران... با آن همه امکانات و برخوردار از یک سازمان نظامی [با] بیش از ۶۰۰ افسر و درجه دار ... و تشکیلات چند هزار نفری آزموده و جان بر کف ... دچار آن همه خطا در طول حکومت ۲۸ ماهه دکتر مصدق شد و در فاصله ۲۵ تا ۲۷ مرداد آن همه به بیراهه رفت و در روز ۲۸ مرداد، دچار بیعملی و بیتدبیری فاجعه بار گردید؟
در یک کلمه بگویم که: متاسفانه مدیریت حزب درآن سالهای طوفانی در دست کوته آستینان بود! وضعیّت و کیفیّت رهبری حزب در ایران حالت انسانی را داشت که تنۀ آن طی دوازده سال مبارزات علنی و مخفی تنومند و پرتوان شده و دهها و دهها کادر آزموده ... با دانش سیاسی شایان توجّه بود. ولی سر ...، رهبری آن، برخلاف بدنه حزب، کوچک و حقیر مانده بود. بسیاری از رهبران فهمیده و فرهیختۀ رهبری، نظیر ایرج اسکندری، احسان طبری، رادمنش و... . درخارج کشوربودند. پنج نفری که درایران رهبری حزب را دردست داشتند به جان هم افتاده، دسته بندی کرده، برای یکدیگر و کادرهای معترض پرونده سازی میکردند و از سواد و دانش سیاسی در خور جنبش بیبهره بودند ...
در قطعنامه پلنوم وسیع چهارم تحت عنوان: «اختلافات در دستگاه رهبری»، از جمله آمده است: «در داخل کمیتۀ مرکزی دو جهت اختلاف وجود دارد که در مبارزات خود، شیوههای به کلی غیر اصولی و ناسالم به کار میبرند: تهمتزنی، پروندهسازی، سوءظن بیجا، عدم رعایت اصولیّت تشکیلاتی، ناسازگاری با جمع، تکروی، خشونت، لجاج، کینتوزی! چنین است نمونههائی از این شیوهها». از یک رهبری بااین کیفیّت، چه انتظاری میتوان داشت؟
من عضو کمیسیونی بودم که این قطعنامهها را تدوین کرد. صادقانه اعتراف کنم که شرم حضور، مانع ازآن شد که بیش از این پردهدری بشود ... در آستانه ۲۸ مرداد، اختلافات و تهمتزنیها و عدم اعتماد به یکدیگر عملاً رهبری حزب را فلج کرده و از هرگونه تفکر و اقدام سالم بازداشته بود. بیاعتمادی به یکدیگر بهحدی بود که رفقای اعضای هیات اجراییه مخفیگاه خود را از همدیگر پنهان میکردند تا یکدیگر را لو ندهند! چنین رهبری ناتوان و غرق در صفات رذیله فوق الذکر، دریک کلمه ضعف رهبری، عامل مهمی در توضیح علل ذهنی خطاهای حزب درآن زمان وبه ویژه درفاصلۀ ۲۵ تا ۲۸ مرداد؛ و از آن تاریخ تا فروپاشی حزب تودۀ ایران ماست!
——————————
پانوشتها:
۱. این نوشته را میتوان در سایت «تاریخ ایرانی» یافت.
۲. کتاب ۹۰۰ صفحهای «نظر از درون به نقش حزب توده ایران» بابک امیرخسروی به صورت پیدیاف بر روی سایت «آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران» یافت.