ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 15.08.2020, 16:28
بارقه امیدی هست

ترجمه‌‌: فواد روستائی

آن چه در زیر می‌خوانید برگردان فارسی گفت‌وگوی “یانیس واروفاکیس”(۱)، اقتصاد‌دان و وزیر پیشین دارائی یونان و “دیوید مَک ویلیامز”(۲)، اقتصاد‌دان ایرلندی، در مورد پیامدهای بحرانِ برآمده از بیماری عالم‌گیر[پاندمی] کرونا و چشم‌اندازهای احتمالی دوران پس از این بحران است. این گفت‌وگو در تارنمای روزنامه‌ی انگلیسی “گاردیَن” منتشر شده است.

دیوید مک ویلیامز: من فکر می‌کنم که منصفانه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان گفت که در جریان این بحرانِ بدون پیشینه سرمایه‌داری (کاپیتالیسم) به حال تعلیق در آمده است. ما به جائی که بودیم باز نخواهیم گشت و داد‌و‌‌ستد و تجارت را به سبک معمول از سر نخواهیم گرفت. دولت بازگشته است و رأی‌‌دهند‌‌گان این رویداد را فراموش نخواهند کرد. من نمی‌‌‌‌‌‌‌‌دانم به کجا خواهیم رفت امّا یک نکته روشن به نظر می‌رسد‌‌‌‌‌‌: ما قصدِ بازگشت یا عقب‌‌‌‌‌‌‌گرد نداریم.

یانیس واروفاکیس‌: من از این جمله‌‌‌‌‌‌‌ی “سرمایه‌داری به حال تعلیق درآمده است” خوشم می‌آید. آخرین‌باری که سرمایه‌داری به حالِ تعلیق درآمد در خلالِ جنگ جهانی دوم و با ظهورِ اقتصادِ جنگی بود. یک “اقتصاد دستوری”(۳) که قیمت‌ها را تعیین می‌کرد. این اقتصاد جنگی مبیّنِ نوعی فراتر‌رفتن یا عبور از الگوی معیار یا استاندارد سرمایه‌داری بود.

[اقتصادِ دستو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ری یا فرمایشی اقتصادی است که در آن دولت و نه بازارِ آزاد تصمیم می‌گیرد چه کالاهائی تولید شود، به چه مقدار تولید شود و به چه قیمتی برای فروش عرضه شود]

امّا آن چه که امروز ما شاهد آن هستیم خیلی هم تعلیق سرمایه‌داری نیست. شاید بتوان گفت مقرّرات و قواعد سرمایه‌داری، تمامی آن سیاست‌های مقدّس و واجب الاحترام مثل جدائی بی‌چون و چرای سیاست مالی و پولی و این اندیشه که بدهی عمومی(۴) چیز بدی است کنار گذاشته شده‌اند.

[بدهی عمومی یا قرض عمومی مقدار پولی است که یک کشور خارج از قلمروِ خود بدهکار است. این بدهی می‌تواند به افراد، شرکت‌ها و بنگاه‌های تجاری یا دولت‌های دیگر باشد.]

امّا توجه داشته باشیم که نها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌د‌‌‌‌‌‌ها و مؤسساتی که باید یک “اقتصادِ جنگیِ بدونِ جنگ” یا تعلیق و عبور از سرمایه‌داری - اگر بتوان چنین چیزی را گفت - را سازمان دهند و به موقعِ اجرا بگذارند به‌وجود نیامده‌اند. میان این که ما بگوئیم “همه‌ی رشته‌ها پنبه شده است و ما توقع نداریم که شما به همان قوانین و مقرّرات بچسبید” با این که بگوئیم “قوانین و مقرّرات خود به خود عوض شده‌اند و ما برای جلوگیری از سقوط و اضمحلال اقتصاد نیاز‌مند قوانین و مقرّراتی جدید هستیم” تفاوتی عمیق و ژرف وجود دارد. تمامی مباحث و مطالبی که بانک مرکزی اروپا در ارتباط با سیاست “تسهیل کمّی”(۵) مطرح می‌کند حکایت از آن دارد که ما با یک “اقتصاد جنگی” فرسنگ‌ها فاصله داریم.

[سیاست تسهیلِ کمّی یک سیاست پولی نامتعارف است که بانک‌های مرکزی برای جلوگیری از اُفتِ عرضه‌ی پول هنگام نامؤثر بودنِ سیاست‌های استاندارد پولی مورد استفاده قرار می‌دهند. یک بانک مرکزی از طریق خرید مقادیر مشخّصِ ذخایر مالی از بانک‌های تجاری و دیگر نهادهای خصوصی تسهیلِ کمّی می‌کند، و در نتیجه پایه‌ی پولی را افزایش می‌دهد. به گفته‌ی صندوق بین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌المللی پول و سیستم فدرال رزروِ آمریکا و شماری از اقتصاددانان سیاستِ تسهیلِ کمّی در زمان بحران بزرگ سال‌های دو هزار و هفت و هشت به تسهیلِ حل بسیاری از مشکلات اقتصادی کمک کرده است. در این مورد میان اقتصاددانان اتفاق نظر وجود ندارد.]

دیوید مک ویلیامز: این یک اشتباه رایج در اروپاست. اگر شما سیاست اقتصادی خود را بر میل و آمادگی مردمی ضربه خورده و مبتلا به‌ بیماریِ وام‌گرفتن که نقطه‌ی کانونی سیاست “تسهیل کمّی” است بنا نهید، این به این معنی است که یک جای کارتان به شدّت می‌لنگد. سیاست “تسهیلِ کمّی” را بهتر از هر چیز می‌توان به یک شیلنگ یا لوله‌ی آب تشبیه کرد که آبی برآتش بحران می‌پاشد تا آن را مهار و خاموش کند. امّا ظرفیّت این شیلنگ آب را شیرِ بانک‌ها، شیرِ کوچکِ کمیته‌ی اعتبار و یک شیرِ کوچکِ موسوم به “تمایلِ اهلِ تجارت به وام گرفتن” محدود می‌کند. و در غایت امر این لوله یا شیلنگ آب به باریکه آبی بدل می‌شود که بیشتر به حال ثروتمندان مفید است تا فقرا.

از این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رو من با حرف شما مبنی بر این که بر‌غمِ تعلیقِ مقرّرات، زیرساخت‌ها کماکان پابرجاست موافقم. امّا اکنون مردم در سر تا سر اروپا می‌گویند‌: “ببینید! یک بدیل (آلترناتیو) وجود دارد.” مرحله‌ی دوم این خواهد بود که ما چگونه به بازاندیشی سرمایه‌داری، بازاندیشی تدارک مالی (فاینانس)، باز اندیشی چند و چونِ چرخشِ چرخ اقتصادها و این که برای چه کسانی خواهند چرخید بپردازیم و به سوی یک راه حل از نوعِ “بِرِتون‌وودز”(۶) حرکت کنیم.

[توافق‌های بِرِتون‌‌‌‌‌‌‌‌وودز دستاوردِ کنفرانسی است که در سال ۱۹۴۴ میلادی در هتلی به بام “ماونت واشنگتن”(۷) در شهر “بِرِتون وودز” از اول تا بیست‌و‌دوم ماه ژوئیّه برگزار شد. این توافق‌ها پایه و اساس مقررات و خطوط اصلی نظام مالی بین‌المللیِ پس از جنگ جهانی دوم است.]

بدین ترتیب می‌توان گفت که فعلاً در کجا هستیم‌: در نخستین سال از سومین دهه‌ی سده‌ی بیست و یکم. به نظر شما در آستانه‌ی دهه‌ی سوم این سده اقتصاد به طور کلّی و اقتصاد اروپا به ویژه در دهه‌ی پیشِ رو به چه چیزی شبیه خواهد بود؟

یانیس وارو‌فاکیس‌: ما بر سرِ یک دوراهی هستیم و می‌توانیم هر یک از راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های این دو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌را‌هی را در پیش گیریم. مطلقاً معلوم نیست کدام یک از دو مسیر را پی خواهیم گرفت.

اجازه‌ دهید با یک سناریوی خوش‌بینانه آغاز کنیم. نقطه‌‌‌‌ی آغاز این این سناریو پیشنهاد شما مبنی بر تدوین و به موقع اجرا گذاردنِ یک “بِرِتون وودز” نوین با تجلّیّات ویژه‌ی آن در اتحاد‌یه‌‌‌‌‌‌‌‌ی‌اروپا ست. اگر ما طالبِ داشتن یک ساختارِ تحکیم و تقویّت قاره‌ای باشیم این پیشنهاد شما به چه چیزی شبیه خواهد بود؟ این تحکیم و تقویت در چارچوب یک فدراسیون به منصّه‌‌‌‌‌‌ی ظهور نخواهد رسید چرا که هم اکنون نیر‌‌‌‌‌و‌ها‌ی مرکز گریزِ کروناویروس، بحرانِ مهاجرت و بحران یورو ما را از هم جدا می‌کند. امّا راه حل این است که نهادهای موجود اتحادیّه‌ی اروپا را به گونه‌ای آرایش داده و آماده‌ی نبرد کنیم که اتحادیّه را به اتحادیّه‌‌ای فدرال شبیه کند تا اگر فردا در پیِ ساختن اتحادیّه‌ای فدر‌اتیو باشیم بتوانیم برنامه‌ی خود را عملی کنیم. تحقّق این هدف مستلزمِ فراهم آوردن نقدینگی کافی برای مبارزه کنندگان با فقر و سرمایه گذاری در گذار به انرژی تجدید‌پذیر (انرژی سبز) است.

در این جا بارقه‌ی امیدی دیده می‌شود. چرا؟ میان دو تاریخِ ۲۰۱۰ و ۲۰۲۰ تفاوت‌های ژرفی وجود دارد. در آن تاریخ زمانی که ایرلند و یونان در ورشکستگی قرار داشتند، تفاوت‌ها و عدم شباهت‌های چشم‌گیری میان وضعیّتِ آلمان و هلند با اوضاع و احوال ایرلند و یونان وجود داشت. امروز، صنایع آلمان از کار افتاده و این مشکل مدت‌ها پیش از ظهورِ کرونا‌ویروس رُخ نموده است. دو صنعت اصلیِ کشور یعنی خودرو‌سازی و ساختِ ماشین آلات و تجهیزات از مدتی پیش با مشکلات جدّی رو به رو ست. از این رو، این واقعیّت که آلمان‌ها خود در چنین وضعیتِ ناخوشایندی هستند نشان دهنده‌‌‌‌‌ی سوسوی بارقه‌ی امیدی است چرا که امکان دارد از خود بپرسند چه باید کرد؟ آن زمان گذشت که خطاب به ما (یونان) می‌گفنتد‌: “مشکل مشکل شماست. ترویکا(۸) این جاست.”

[ترویکا یک واژه‌ی روسی به معنای مجموعه‌ی سه چیز است. اشاره‌ی یانیس واروفاکیس به نمایندگان کمیسیون اروپا، بانک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ مرکزی‌اروپا و صندوق ‌بین‌المللی پول است که از سال ۲۰۱۰ به بعد برای کمک به یونان و حلِّ مشکلات مالی و اقتصادی یونان به عنوان عضوی از اتحادیّه‌ی اروپا مذاکره می‌کردند.]

دیوید مک ویلیامز‌: و “ما صورت حسابی هم برای شما خواهیم فرستاد!” این سناریوی خوش‌بینانه است. بروز وقفه در “تجارت به سبک معمول” راه را برای اتّخاذِ سیاست‌های جدید در راستای دادن امکاناتی تازه به اروپا و فراسوی اروپا خواهد گشود. انتخاب یا گزینه‌ی دیگر چیست؟

یانیس واروفاکیس: خُب ما انسان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و به ویژه ما اروپائی‌‌‌‌ها دوست داریم فرصت‌های طلائی را از دست بدهیم و مألاً با پیامدهای رنج‌بار و ظالمانه‌ی غفلتِ خویش رو به رو شویم. این احتمال آن هم به نحوی قوی وجود دارد که ما با تمرّد و نافرمانی همان “اُردولیبرال”(۹)‌های اروپائی رو به روشویم که کارشان سد کردن راه بر یک فدرالیسمِ دموکراتیک و واقعی است.

[اردولیبرالیسم مرکب از دو واژه‌ی “اُردو” (نام یک نشریه اقتصادی آلمانی) و لیبرالیسم است. اردو لیبرالیسم دکترینی سیاسی است که دولت را موظّف می‌کند چارچوبی سالم را برای رقابت و ابتکار فردی و جلوگیری از مداخله‌‌‌‌ی دولت در اقتصاد و هدایت آن فراهم سازد. این دکترین از سال ۱۹۳۰ دکترینِ اقتصادی آلمان بوده است.]

دیوید مک ویلیامز: آشکار است که چنین مانع‌تراشی و سدهائی تأثیر به مراتب مخرّب‌تری بر کشورهای جنوبی در مقایسه با کشور‌های شمالی اتحادیّه‌‌‌ی اروپا خواهد داشت. نظر شما در مورد تأثیر این ترس و وحشت (تروما) ناشی از کروناویروس بر کشوری مثلاً ایتالیا – از پایه‌گذاران اتحادیه‌ی اروپا و پس‌کرانه‌ی حسّاس این قارّه - چیست؟

یانیس واروفاکیس‌: هرگاه اروپا با بحرانی رو به رو می‌شود، نرخ رشد اقتصادیِ ایتالیا سقوط می‌کند. هر‌‌‌‌‌‌‌بار که در اروپا مشکلی بروز می‌کند ایتالیا دچار رکود اقتصادی ژرف‌تری می‌شود و “سَلوینی”(۱۰) در گوشه‌ای کمین کرده است.

[ما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تئو سلوینی از سیاستمداران راست افراطی و وزیرِ کشور در کابینه‌ی ائتلافیِ پیشینِ ایتالیا ست].

اگر فرانکفورت، برلین و بروکسل این بار نیز از رفتن به سوی سناریوی مثبت و خوش‌بینانه سر باززنند، ایتالیا - و نه تنها ایتالیا بلکه تمامی مناطق ویرانِ اروپا - بار دیگر به طرف نئو‌‌‌فاشیسمِ راست خواهند رفت. در چنان صورتی وقوع هر چیزی ممکن و هیچ‌چیز پیش‌بینی کردنی نخواهد بود.

این نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پایانی سناریو‌‌‌‌‌‌ی منفی یا بدبینانه است‌: یک تأثیر عظیم دومینو که به از هم پاشیده شدنِ اتحادیّه‌ی اروپا خواهد انجامید. نه اینکه دیگر اتحادیّه‌ی اروپا به کلّی وجود نداشته باشد بلکه به پدیده‌ای بی‌معنا و بی‌ربط چون “اتحادیّه‌ی کشورهای همسود”(۱۱) بدل خواهد شد.

[اتّحادیّه‌ی کشورهای مستقل یا همسود (مشترک المنافع) شامل برخی از جمهوری‌های پیشینِ اتحاد شوروی پس از فروپاشی این کشور است. این اتحادیّه در سال ۱۹۹۱ با شرکت روسیه، بلاروس و اوکراین تشکیل شد و بعدها کشورهائی دیگری چون قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان نیز به آن پیوستند.]

دیوید مک ویلیامز‌: اتحادیّه‌ی کشورهای همسود را به خوبی به خاطر می‌آورم.

یانیس واروفاکیس‌‌: هنوز وجود دارد‌! هنوز در مسکو دفتری دارد. بدین ترتیب سناریوی منفی این خواهد بود که اتحادیّه‌ی اروپا به چیزی چون اتحادیّه‌ی کشورهای همسود بدل شود. و چنین اتفاقی هدیه‌ای آسمانی به دونالد ترامپ (رئیس جمهوری آمریکا)‌ها، بولسونارو(رئیس جمهوری برزیل)ها و مودی(نخست وزیر هند)های جهان ما خواهد بود. ما به سوی یک اقتصاد تماما ً‌هابزی(۱۲)- اقتصادی بدون ترّحم، وحشی و فقرزا برای اکثریّت مردم- خواهیم رفت.

دیوید مک ویلیامز‌‌‌‌: زمانی که من در ایرلند متولد شدم، ایرلند کشوری بسیار فقیر بود. بعدها این کشور به کشوری ثروتمند بدل شد و این ثروتمند شدن بر دوشِ پروژه‌ی اتحادیّه‌ی اروپا، بر دوش موضع اروپا مبتنی بر عرضه‌ی زنجیره‌ای سرتاسری و یک سیاست مالیاتی که جاذب سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های هنگفت بود از قوّه به فعل درآمد. از آن بیم دارم که به پایانِ دوران رفت و آمدهای آزاد و سفرهای بی‌محدودیّت رسیده باشیم. مردم خواهند گفت‌‌‌‌: “این ویروس سوغاتِ یک جهانِ جهان‌وطن، یک دنیای حرکت و جنبش بین‌المللی است.” خواه این حرف در‌ست باشد خواه نباشد، ما به سر‌‌‌زنش و نکوهش این یا آن مردم خواهیم پرداخت. ما می‌دانیم که بیماری عالم‌گیر “مرگ سیاه”(۱٣) به بروزِ یهودی‌ستیزی (آنتی سِمیتیسم) وحشتناکی در اروپا منجر شد.

مردم از خود می‌پرسیدند: “چه کسی را باید گنا‌هکار خواند و سرزنش کرد؟” و آنگاه حمله را متوجه یهودیان یعنی جامعه‌ای کردند که پیش از بروز پاندمی هم در محله‌ها یا گتو‌های‌شان در انزوا و دور از دیگران می‌زیستند.

[بیماری مسری عالم‌گیر طاعون موسوم به مرگ سیاه در سال‌های ۱٣۴۷ تا ۱٣۵۱ میلادی بین ۷۵ تا ··۲ میلیون نفر از مردم جهان را از بین برد. این بیماری از آسیای مرکزی به اروپا و از آن جا به دیگر نقاط جهان سرایت کرد.]

این چیزی است که در این نخستین سال از سومین دهه‌ی سده بیست و یکم بیش از هر چیز مرا می‌ترساند. مشاهده‌ی دوباره‌ی آن چه که در گذشته شاهد آن بوده‌ایم. به یاد شعری از ویلیام باتلر ییتس(۱۴)، شاعر بزرگ ایرلندی، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌افتم:

“چرخنده، چرخنده در دایره‌ای هر لحظه گسترده‌تر
شاهین دیگر صدای شاهین‌باز را نیز نمی‌شنود،
هر آن چه هست از هم فرو می‌پاشد و جهان را گرانیگاهی نیست
هرج و مرجی محض جهان را در بر گرفته است.”

من در حال حاضر از آن بیم دارم که اگر هر چه سریع‌تر مسیری جدید را در پیش نگیریم، جهانی که برای فرزندان‌مان به ارث خواهیم گذاشت جهانی زشت و نازیستنی باشد. فریادِ استمداد و فراخواندن ما به اقدامی ضروری به گوش می‌رسد.

یانیس واروفاکیس‌: بلندترین فریاد استمداد یک نسل. من در تمام نگرانی‌های شما شریک و سهیم هستم هر چند که باید مبانی تجزیه و تحلیل‌های شما را به چالش کشم. گشایشی که شما به آن اشاره کردید همواره با محدودیّت‌های جدّی توأم بوده است: “نفتا”(۱۵) و وضعیّت در مرز آمریکا و مکزیک؛ آزادی رفت و آمد در اروپا و “فرونتِکس”(۱۶) در امتداد مدیترانه. این یک تضّاد و تناقض نیست؛ این منطقِ نظام (سیستم)‌‌‌‌ی است که برای حرکت و جنبش سرمایه اهمیّتی به مراتب بیش از آزادی انسان‌ها قائل است.

[نفتا یک پیمان تجارت آزاد است که در سال ۱۹۹۴ میان آمریکا، مکزیک و کانادا به امضا رسیده است. این پیمان در دوره‌ی ریاست جمهوری دونالد ترامپ مورد تجدید نطر قرار گفته و بار دیگر به امضا رسیده است. “فرونتکس” نهادی است که در سال ۲۰۰۴ میلادی برای حفاظت از سواحل و مرزهای زمینی اتحادیّه‌ی اروپا ایجاد شده است.]

من از آن بیم دارم که اگر ما به دور هم جمع نشویم و دست در دست موفق به تحقّقِ یک توافق و معامله‌ی جدید از نوعِ “بِرِتون وودز” نشویم و سرمایه گذاری‌ای را که کره‌ی خاکی ما به شدّت و نومیدانه نیازمند آن است از قوّه به فعل درنیاوریم منطق ظالمانه‌ی کنونی هر چه عمیق‌تر شود. بخش مالی با توّسل به شیلنگ بی‌بند و بار نقدینگی چنگال‌های خود را هر چه بیشتر در کلِّ اقتصاد فروخواهد برد و بانک‌ها هم که در هر چه ثروتمند‌تر شدن به برکتِ چنین بی‌ثباتی مهارت کافی دارند. لذا هم اکنون برای ما در اروپا و نیر سراسر جهان لحظه‌ی گردآمدن به دورِ اندیشه و بینش یک معامله‌ی نوین جهان‌شمول فرارسیده است. چرا که بدون چنین توافق یا معامله‌ای دیوارهائی که ما را از هم جدا می‌کند هر چه بلند‌تر و هر چه ضخیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر خواهد شد. دیوارهائی که نتها در برابر پول نفوذ پذیرند.

———————————-
پانوشت‌ها:
مطالب داخل دو قلّاب [...] از مترجم است.

1- Yanis Varoufakis
2- David McWilliams
3- Command Economy
4- Public Debt
5- Quantitative Easing
6- Bretton Woods
7- Mount Washington
8- Troika
9- Ordoliberalism / Ordoliberal
10- Matteo Salvini
11- Commonwealth of Independent States
12- Thomas Hobbes
13- The Black Death
14- William Butler Yeats (1865- 1939)
15- Nafta (North Ammercan Free Trade Agreement)
16- European Border and Coast Guard Agency (Frontex)

لینک متن اصلی گفت‌وگو در گاردین
https://www.theguardian.com/world/2020/may/06/there-is-a-glimmer-of-hope-economists-on-coronavirus-and-capitalism