اندر چرایی این کتاب
کتابی که عنوان «آزادی» را دارد، آزادی یعنی مهمترین مقوله زندگی اجتماعی را از دریچهای به بررسی مینهد که نه سیاسی است و نه اجتماعی و اقتصادی. نخستین پنداری که به ذهن متبادر میشود، این است که چرا برخورد سیاسی و اجتماعی به آزادی، در این بررسی کنار نهاده شده است؟
این کتاب، آزادی را در بعدی فلسفی و با بهره جویی از دستآوردهای علمی پیکاوی میکند. دلیل این کار را با این مثال ساده میتوان توضیح داد. چگونه میتوان از آزادی سیاسی درباره فردی سخن گفت که به هنگام رای دادن بیش از آنکه به اندیشه و کاوش خود متکی باشد، زیر تاثیر آنچه در رسانههای و بویژه در تلویزیون به وی خوراندهاند، قرار دارد؟
این پرسش حتا درباره فردی که در کشورهای پیشرفته اجتماعی مانند سوئد و سوییس زندگی میکند، صادق است، چه رسد به فرد ایرانی و ترک و عرب و یونانی. آیا او در تصمیم و گزینش خود از آزادی برخوردار است یا اینکه پیرو نیروهایی است که او را دربر گرفتهاند و بزبانی بر او جبر میکنند؟
همین فرد را اگر از صندوق رای دور کنیم و او را در برابر صندوق فروشگاه قرار دهیم، باز همان پرسش درباره اینکه او از آگاهی لازم در گزینش کالاهای خریدنی برخوردار است یا اینکه زیر تاثیر آگهیها و چربگوییهای فروشنده قرار دارد، تکرار میشود. آیا این فرد در کارها و تصمیمهای روزانه پیرو اراده آزاد خود است یا بزبان ادبیات باستانی مان از قوه اختیار برخوردار است؟
آزادی چه در ساحت سیاسی و اجتماعی و چه در بعد اقتصادی یا به زبانی لیبرالیسم، آنگاه معنای واقعی خواهد داشت که به پرسشهای بالا پاسخ درخور داده شود. تا زمانی که رابطه آزادی با مقولههای جبر، آگاهی، خردورزی، اراده، اختیار، وابستگی و استقلال فردی روشن نشده باشد، پرسشهای بالا باز و بی پاسخ خواهند میمانند.
کتاب کنونی کوشش میکند که ابزار فکری لازم را بر متن روشن کردن رابطه آزادی با مقولههای بالا در اختیار خواننده قرار دهد تا پاسخهای مناسب برای پرسشهای بسیاری که پیرامون آزادی بمیان میآیند، پیدا نماید.
بخشی از این کتاب را که زیر عنوان «اراده آزاد» است، به رویت خوانندگان ایران امروز مینهم.
***
اراده آزاد
گفتمان زیر که بخشی از کتاب آزادی است، از این زاویه به مقوله اراده آزاد میپردازد که نشان دهد بهره جویی از آن بعنوان شاخص برخورداری انسان از آزادی در تمایز با جانوران، تلاش بیفایدهای است. نویسنده در این کتاب افزون بر بررسی مفاهیم مختلفی که در رابطه با آزادی قرار دارند، روی این نکته تاکید میکند که آزادی ویژگی یا توانایی انحصاری بشر نیست، بلکه جانوران نیز باعتبار برخورداری از تواناییهایی چون گزینش و آگاهی از آزادی بهره منداند، و آنها ماشینهایی نیستند که تنها پیرو جبر غریزه باشند. میماند این پرسه که پس آزادی خودویژه بشر چه تفاوتی با آزادی حیوان دارد؟
آزادی، اختیار و اراده آزاد
در ادبیات فلسفی گذشتهی ایران واژهی اختیار اغلب جایگزین آزادی شده است. در نوشتههای فیلسوفان ایرانی به ندرت دیده میشود گفتمان آزادی را زیر عنوان آزادی یا معادل عربی آن، حریت پیش برده باشند، مگر به هنگام شرح جامعهی دمکراتیک یا جمهوری. در میان آثار نوشتههای فیلسوفان قدیمی ایران، میتوان به نوشتهی السیاست المدنیه فارابی اشاره کرد. فارابی در شرح دمکراسی به عنوان یکی از شکلهای دولتشهر (cité, politis) مینویسد: «و اهلها متساوون و تکون سنتهم ان لافضل لانسان علی انسان فی شیء اصلا. و یکون اهلها احرارا یعملون ما شاوا».[۱] در اینجا فارابی با به کار بردن جملهی «افراد این دولتشهر در انجام آنچه میخواهند، آزادند» هم واژهی حرّ را در معنی آزاد میگیرد، و منطقاً حرّیّت را به جای آزادی به کار میبرد، و به این امر که بنیاد دمکراسی را تشکیل میدهد، یعنی افراد این دولتشهر برابرند، اشاره میکند. افزون بر فارابی، خواجه نصیرالدین طوسی نیز به هنگام شرح جامعهی دمکراتیک از آزادی در قالب حرّیّت سخن میگوید. او در کتاب اخلاق ناصری نوشت: «و اما مدینهی احرار و آن را مدینهی جماعت خوانند، اجتماعی بود که هر شخص در آن مطلق و مخلی باشد، با نفس خود، تا آنچه خواهد کند، و اهل این مدینه متساوی باشند، و یکی را بر دیگری مزید فضلی تصور نکنند، و اهل این مدینه جمله احرار باشند.»[۲]
از این موارد استثنایی که بگذریم، هرگاه بحث آزادی به میان میآید، اغلب زیر عنوان اختیار به پیش میرود. زیرنویس بالا در صفحهی پیش که گفتاوری از یک رسالهی ابن سینا است، گواه این مدعاست. در حال حاضر، اختیار را گاه معادل ارادهی آزاد ( libre arbitre - free will) مینهند و گاه معادل آزادی. در درون واژهی اختیار، گزینش یا توانایی گزینش نهفته است و به لحاظ واژگانی نیز، اختیار در زبان عربی معنای گزینش را در بر دارد. از آنجا که واژهبندی ارادهی آزاد معنای گزینش را در خود دارد، یا به بیان دیگر به این مفهوم نزدیکتر است، پس همان به که اختیار را مرادف و هم معنای ارادهی آزاد به شمار آوریم، و آن را از آزادی به این لحاظ جدا کنیم که آزادی مفهومی کلیتر و چند وجهی است. آزادی در سطحی رسا و بارور شده، توانایی گزینش آگاه را بازمیتاباند، حال آنکه اختیار به طور بیواسطه معنای گزینش را میرساند. جای تأسف است که هنوز برخی از نویسندگان در ترجمههای خود حتی در ترجمهی آثار مهم فلسفی واژهی اختیار را برگردان آزادی میگیرند.[۳]
ارادهی آزاد (free will) برگردان نامناسب واژهبندی لاتین (arbiterium liberium) است. فلسفهی دوران میانی اروپا به زبان لاتین بیان میشد، به همان گونه که فلسفهی ایرانی دوران میانی به زبان عربی نگارش مییافت. آموزش فلسفهی دوران میانی اروپا به هنگام بررسی رفتار انسانها در همسنجی با رفتار حیوان از واژهبندی بالا بهره میگرفت و آن را رو در روی واژهبندی (arbiterium brutum) قرار میداد. چه بهتر که در این رابطه از کانت که فیلسوف دوران مدرن است، گفتاوری کنم که همان رویکرد فلسفهی دوران میانی را در این زمینه بازمیتاباند. او نوشت: «حیوانات در رفتارهای خود پیرو (arbiterium brutum) هستند، حال آنکه انسان پیرو (arbiterium liberium) است.».
انگلیسیها از آن زمان که بر آن شدند زبان انگلیسی را جایگزین لاتین و فرانسه کنند، و همه چیز را به انگلیسی بنویسند، واژهبندی لاتین (arbiterium liberium) را به این صورت (free will) ترجمه کردند. در این برگردان، واژهی (will) جایگزین و به زبانی معادل واژهی (arbiterium) میشود. حال آنکه این برگردان مناسبی نیست، و ابهامآفرین است. واژهی (arbiterium) در حقیقت معنای حاکم و داور و یا به زبان ساده ارباب را میرساند، و معادل نهادن آن با واژهی اراده (will) این پندار را به بار میآورد که چون حیوان (brutum arbiterium) دارد، پس میتوان از ارادهی حیوانی (animal will) سخن گفت. حال آنکه همهی کسانی که این رو در رویی را به کار بردهاند، برای حیوان ارادهای در معنای میل به عملی کردن یک خواست که لزوماً جنبهی آگاهانه داشته باشد، قائل نبودند. از دید آنها حیوان اسیر غریزه است و با حساب آنچه گفتیم، پس باید از «ارادهی غریزه» سخن گفت. من هرگز در نوشتههای فلسفی کسانی که برای حیوان آزادی قائل نیستند، ندیدم که از ارادهی حیوان یا از «ارادهی غریزه» یاد کنند. مگر آنکه واژهی (will) را به جای خواسته به کار ببرند که گاه معنای دیگر این واژه در زبان انگلیسی است. شاید چون من همهی نوشتههای آنها را نخواندهام، در جاهایی آن را به معنای ارادهی حیوان به کار برده باشند. ولی به هر حال، آشکار است که این واژهبندی در وادی اندیشهورزی مخالفان آزادی حیوان سنگین و غیرعادی است. در متن نوشتهای روانشناسی چند خط زیر توجه مرا جلب کرد: «در برابر این واقعیت که خانهای آتش گرفته و کودکی در آن خانه هست، «غریزهی بنیادی[۴] به من میگوید کنار بکش و فراموش کن. ولی ارادهی آزاد من پندارهی دیگری داشت. ... من وارد خانهی بچه شدم و آتش را خاموش کردم.». رو در رو نهادن ارادهی آزاد با غریزهی بنیادی یا غریزه به فراوانی در ادبیات انگلیسی کاربرد دارد. سخن گفتن از ارادهی غریزه در گذشته یا رواج نداشته، و یا اینکه کمتر رایج بوده است. به تازگی در ادبیات کامپیوتری برای نامیدن یک بازی الکترونیکی از آن استفاده شده است.
اگر زبان انگلیسی به هنگام ترجمهی واژهبندی (arbiterium) دچار لغزش شد و برگردانی ابهامآفرین آفرید، برعکس، زبانهای فرانسوی و آلمانی دقت بیشتری به کار بردند، و واژههای ( arbitre و willkur) را برگردان (arbiterium) برگزیدند، واژههایی که به لحاظ معنایی به آن واژهی لاتین نزدیکتراند.
در این رابطه، برای گسترش بحث از نوشتهی یکی از فیلسوفان کارشناس دانش شناسایی گفتاوری میکنم: «آیا حیوانات ارادهی آزاد دارند؟ احتمالاً اکثر مردم به این پرسش آشکارا پاسخ «نه» خواهند داد. مفهوم ارادهی آزاد به طور سنتی در رابطه است با: توانایی ما در انتخاب ارزشهای خود، تعیین نوع زندگیمان، و اینکه چه جور آدمی میخواهیم باشیم، و غیره. به نظر میرسد که این امری روشن است که هیچ حیوان غیرانسانی آنچنان زندگی نمیکند که بتواند تواناییهایی گفته شده را به کار گیرد. ولی با این حال، به هنگام اندیشیدن دربارهی ارادهی آزاد، ضروری است ظرفیت حیوانات را در نظر بگیریم. حتی اگر نمیتوان گفت حیوانات دارای ارادهی آزادند، تواناییهای مختلف حیوانی، نوعی پایهی اساسی برای ارادهی آزاد فراهم میکنند که فیلسوفانی که به طور انحصاری بر پدیدهی انسان تمرکز میکنند، در خطر نادیده گرفتن آن قرار دارند. و این تواناییهای (حیوانات) به اندازهی کافی جالب هستند که بسیاری از مسائل فلسفی را به خود اختصاص دهند؛ در حقیقت، میتوانم استدلال کنم که آنها بحثهای بس پیچیدهای را در این عرصهی فلسفه به میان میآورند.»[۵]
معرفت شناس بالا ازسویی ارادهی آزاد را در معنایی بس متعالی در نظر میگیرد که گروهی از انسانها به ویژه آنهایی را که آموزش و دانش کافی ندارند، و به زندگی خود از زاویهی ارزشها نمینگرند، از زیر سایهی ارادهی آزاد خارج میکند، و از سوی دیگر میپذیرد حیوان دارای سطحی از ارادهی آزاد است. با این حساب، به دلیل برخورداری جانوران از ارادهی آزاد، باید بتوان از آزادی آنها نیز سخن گفت. این نویسندهی کارشناس در ادامهی بحث خود اذعان میکند تقسیمبندی حیوان و انسان از زاویهی ارادهی آزاد نارساست، و در عوض پیشنهاد میکند مفهوم کارگزار (agent) و کارگزاری حیوانی (animal agency) جایگزین مفهوم «ارادهی آزاد» شود. او چرایی این امر را چنین توضیح میدهد: «برخی از تواناییهایی حیوانات که به مفهوم ارادهی آزاد نزدیک هستند، با آن واژهبندی جایگزین بهتر رسانده میشوند».
ولی این نیز کمکی به پیشبرد بحث وی نمیکند، چرا که انجام دادن کار از سوی کارگزار نیازمند کاربست آگاهی است، حیوان در سطحی دست به انجام کار آگاهانه میزند. به هر حال، چه از واژهبندی کارگزاری حیوانی بهره بگیریم، و چه از سطح محدود برخورداری جانوران از ارادهی آزاد سخن بگوییم، درهر صورت پرسمان اینکه حیوان از آزادی برخوردار است یا اینکه تنها پیرو غریزه است، همچنان به جای خود باقی است.
او در نوشتهی خود از رویارویی ارادهی آزاد با جبرگرایی سخن میگوید، ولی او همچون دیگر فیلسوفان از «ارادهی غریزه» یاد نمیکند. چرا «ارادهی غریزه» در ادبیات فلسفی به کار گرفته نمیشود؟ یا اینکه کمتر از آن سخن گفته میشود؟ پاسخ آن را باید در این نکته دید که در پس واژهی اراده، آگاهی فرد وجود دارد. اراده، میل به عملی کردن خواستهی یک فرد است، و عملی کردن یک خواسته نیازمند آگاهی است. حال آنکه غریزه یا کورکورانه عمل میکند، یا اینکه با آگاهی ترکیب میشود، و از حالت غریزهی بنیادی (basic instinct) بیرون میآید. با توجه به اینکه ارادهی آزاد در برابر غریزه مینشیند، باید نتیجه گرفت ارادهی آزاد دربردارندهی آگاهی بوده، و شرط دستیابی به آن همانا داشتن آگاهی است. و در نتیجه باید گفت واژهبندی «ارادهی غریزه» نادرست بوده و به گفتهی قدیمیها نقض غرض است. بنابراین باز کردن دریچهی «ارادهی آزاد» گفتمان نوینی را به میان نمیآورد، و درست است که دربارهی آن فراوان نوشته شده است، ولی از آنجا که ارادهی آزاد چنانکه گفتم بر پایهی آگاهی استوار است، پس بحث اصلی همچنان بر پاشنهی حرکت کردن آگاهانه یا رفتار غریزی میچرخد.
مفهوم «ارادهی آزاد» دربردارندهی دو زیرمفهوم یا به بیان دیگر دارای دو سازهی مفهومی است: اراده و آزادی. پذیرش اینکه جانوران ارادهی آزاد دارند، به طور ضمنی مرادف این است که آنها هم دارای نیروی اراده هستند، هم اینکه از توانایی آزاد بودن و آزاد عمل کردن برخوردارند. در بالا دیدیم فلسفهی اروپا تا سدهی پیش جانوران را از هر دو توانایی اراده داشتن و آزاد بودن محروم میکرد. برعکس فلسفهی ایرانی نگرش واقعبینانهای به دنیای جانوران داشت. در همان رسالهی ابن سینا که در بالا از آن گفتاوری شد، آمده است: «نفس، قوتی است که فعل کند باید که هر قوت که فعل کند نفس باشد و نه چنین است. اگر گوییم که نفس، قوتی است که فعل کند، به قصد و اختیار کند، نفس نباتی از این حد بیرون است. ... دیگر «نفس حیوانی» است و او کمال اول است مر جسم طبیعی (آلی) را از آن جهت که جزییات را دریابد و جسم خویش را بجنباند به ارادت»[۶].
به روشنی میبینیم ابن سینا برای«نفس حیوانی» توانایی قصد و اراده داشتن قائل است، و آنها را برخوردار از نیروی اختیار میداند. حال آنکه هوسرل هیچ گاه اشارهای در این باره نکرد که جانوران یا به زبان ابن سینا «نفس حیوانی» توانایی قصد داشتن دارند، و به این اعتبار باشندگانی دارای حیث التفاتی هستند و میتوانند کارهای با قصد و عمدی (intentionnel) انجام دهند، چه رسد به اینکه از نعمت آزادی برخوردار باشند.
درست است که حرکت و کاری را آزاد مینامند که از سر آگاهی انجام گیرد، ولی فراموش نباید کرد هر حرکت آگاهانهای آزادانه نیست. در میان بردگانی که در مصر باستان یا در رم باستان به کار گرفته میشدند، پیشهوران و هنرمندانی بودند که کار خود را با آگاهی و دقت تمام و گاه با ذوق انجام میدادند. کاری که به آنها تحمیل شده بود، کاری بود از سر جبر و نه آزادانه. این نوع کار، کاری است که سرچشمهی بروز آن، زور دیگری است. بردگان از روی میل و ارادهی خود به کار دست نمیزدند، این ارادهی ارباب بردهدار یا دولت بردهدار بود که سبب میشد تا آنها به کارهای گاه شگرف و از سر هوشیاری و آگاهی دست بزنند. زندانیانی که به کار اجباری در زندان میپردازند، با آگاهی و هشیاری آن را انجام میدهند، به ویژه اگر کار خطرناکی باشد. ولی کارشان اجباری خوانده میشود، نه آزادانه. ولی آنها اگر به هنگام کار تصمیم بگیرند سیگاری بکشند، این کارشان آزادانه است. سگ خانگی به میل و ارادهی خود پا به بیرون نمیگذارد، بیرون رفتن یا برگشتن وی از سر جبر و مشخصاً تصمیم ارباب است، خوردن وی و نیز اینکه چه بخورد، به میل خود سگ نیست، ولی خود اوست که تصمیم میگیرد با دیدن این فرد یا آن فرد پارس کند. کاری آزادانه به شمار میرود که از سرچشمهی میل و ارادهی خود فرد برخاسته باشد.
در فصل نخست کتاب به پیوند میان خودانگیختگی و خودگردانی با آزادی اشاره کردم. در فصل آینده، این موضوع بیشتر باز شکافته خواهد شد. و نشان داده خواهد شد که آزادی خودویژه بشر یا آزادی متعالی انسانی برپایه مفهوم خودگردانی یا استقلال استوار است، ولی کدام خودگردانی؟
—————————-
[۱] . السیاست فارابی، من به طور عمدی متن عربی را از این کتاب که به همت دکتر حسن ملکشاهی ترجمه شده است، آوردم، زیرا میخواستم در ترجمهی ایشان دست ببرم.
[۲] . ص ۲۹۶ اخلاق ناصری.
[۳] . در کتاب «نقد خرد عملی» کانت که از سوی آقای دکتر انااله رحمتی ترجمه شده است، همین موضوع خودنمایی میکند.
[۴] . basic instinct.
[۵] . Helen Steward, university of leeds, Do animal have free will?
[۶] . ص ۳۰۵ رسالهی نفس ابن سینا.