ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 02.12.2019, 12:14
تبارشناسی ادیانِ یکتاپرست سامی – بخش نخست

ب. بی‌نیاز (داریوش)

هنگامی که در سال ۱۸۵۳ میلادی هُرمز رسام[۱]، باستان‌شناس آشوری‌تبار بریتانیایی قطعاتی از حماسۀ گیلگمش را در میانرودان کشف کرد هنوز کسی نمی‌دانست که او به چه منبع سُترگ ادبی از جهان کهن دست یافته است.[۲]

اگرچه از سدۀ ۱۷ میلادی روشنگران اروپایی نقد تاریخیِ انجیل، به ویژه عهد عتیق، را آغاز کرده بودند ولی هنوز آنها بر این پنداشت بودند که پیامبری به نام موسا وجود داشته و متونِ عهد عتیق علیرغم نابسامانی‌هایش از «اصالت» [ناب‌بودن] برخوردارند. سده‌های ۱۷ و ۱۸، سده‌های نقد انجیل، به ویژه عهد عتیق، بوده است. روشنگران داستان‌های کتابِ مقدس را بر ترازوی آزمون می‌گذاشتند و با ریزبینی ویژه‌ای نابخردی این متون را نشان می‌دادند. برای نمونه در عهد عتیق آمده است که به هنگام سیلاب [طوفان] بزرگ، جهان ۱۵ اِل [یکا] در زیر آب قرار گرفت، یعنی بلندترین کوه روی زمین چیزی حدود ۱۷ متر زیر آب رفته بود. نخستین پرسشِ روشنگران سده‌های پیشین این بود که برای زیر آب رفتن جهان به چقدر آب نیاز داریم؟ چیزی که از نظر علمی کاملاً ناشدنی است. همچنین در عهد عتیق آمده که «نوح» از هر «نوع» گیاه و حیوان یک جفت با خود به کشتی‌اش بُرد. این نیز از لحاظ علمی نادرست و ناشدنی است که چگونه می‌شود از ۳۰ میلیون نوع گیاه و حیوان یک جفت با خود به کشتی بُرد. یعنی ۶۰ میلیون گیاه و حیوان! این کشتی چقدر باید بزرگ باشد؟ چگونه این همه موجودات در کشتی توانستند ۳۰۰ روز دوام بیاورند و غیره و غیره.[۳] به هر رو، روشنگران توانستند نشان بدهند که بخشِ بزرگی از عهد عتیق با منطق و خردِ انسانی در تناقض و ستیز است.

با تمامی این نقدها ولی هنوز داستان‌های عهد عتیق «اصیل» دانسته می‌شدند و کسی هم وجود پیامبری به نام موسا[۴] را زیر علامت پرسش نبرده بود.

این نگاه به عهد عتیق تا سال ۱۸۷۲ میلادی ادامه داشت. در این سال جورج اسمیت[۵]، آشورشناس، یافته‌های هرمز رسام را ترجمه کرد. تازه آشکار گردید که این لوح‌های گِلی که به زبان کلدانی هستند از چه ارزشی برخوردارند. در این لوح‌ها بخشی از «طوفان» بزرگ، در واقع بخش پایانی گیلگمش، توصیف شده است. این کشف، انجیل‌شناسی را دگرگون کرد و اصالتِ عهد عتیق را برای همیشه باطل اعلام نمود.

یکی از برجسته‌ترین چهره‌های روشنگر در این زمینه ویلیام روبرتسون اسمیت[۶] (William Robertson Smith) است. او پروفسور در رشته عهد عتیق بود که با یولیوس ولهازن (Julius Wellhausen) پژوهشگر انجیل و عرب‌شناس و همچنین با جیمز جورج فریزر (James George Fraser) نویسندۀ «شاخ زرین» دوست و همکار بود. او یک سلسله سخنرانی داشت که زیر نام «دین سامی‌ها» انتشار یافت. او را چندین بار بخاطر نوشته‌هایش از دانشگاه و پژوهشکده‌ها اخراج کردند. او توانست طی پژوهش‌هایش نشان بدهد که خاستگاه ایده‌های مندرج در عهد عتیق بسیار کهن‌ترند. در آلمان نیز، پس از ترجمۀ این بخش از داستان گیلگمش، میان سال‌های ۱۹۰۲تا ۱۹۰۵، فریدریش دلیچ (Friedrich Delitzsch) یک سلسله سخنرانی به نام «بابل-بایبل» (Babel-Bibel) آغاز کرد و کوشید با اتکاء به یافته‌های باستان‌شناختی میانرودان از «دستبردهای ادبی» عهد عتیق رونمایی کند. دلیچ می‌نویسد:

«در تاریخ بشریت هیچ گمراهی‌ای بزرگ‌تر از این نبوده که مردم سده‌ها تصور می‌کردند که عهد عتیق یک کتاب الهی و وحیانی [سخنان خدا] است.»

آنچه که هرمز رسام یافت در حوالی موصل بود ولی بعدها حفاری‌های دیگر در اور (Ur)، کیش (Kish)، اریدو (Eridu)، لاگاش (Lagash)، نیپور (Nippour)، بابل (Babylon) و ... نیز صورت گرفت. در حال حاضر چندین هزار لوح یافت شده است که از زمان سومریان تا دوره‌های آغازین هخامنشیان را در برمی‌گردد.

موضوع این سلسله مقالات به یافته‌های باستان‌شناختی میانرودان مربوط می‌شود. در اینجا نشان داده خواهد که داستان‌های مندرج در عهد عتیق و به پیرو آن قرآن، در واقع همان داستان‌هایی هستند که در سومر، بابل و آشور رایج بوده و بعدها وارد عهد عتیق و سپس قرآن و روایات اسلامی شده است.

هم اکنون، طبق کتیبه‌ها و لوح‌های یافته شده، می‌دانیم که این سومریان بودند که نخستین فرهنگ نوشتاری را بنیانگذاری کردند و آفرینندۀ بسیاری از داستان‌ها و روایاتی هستند که بعدها توسط آموریت‌ها، بابلی‌ها، آشوری‌ها و قسماً ایرانیان مورد استفاده قرار گرفتند. البته با تأکید بر این نکته که داستان‌های نخستین سومریان همواره با اندکی دگرگونی توسط فرهنگ‌های بعدی تعبیر و بازنویسی می‌شدند.

تاریخ، چه تاریخِ انسانی و چه تاریخ زمین، همه، بدون استثنا، تابع قوانین برایش (Evolution) هستند. پیوستگی، کیفیتِ تاریخ است و گسست‌ها، «بیماری»های «زودگذر»ی هستند که در این پیوستگی رخ می‌دهند. حال ببینیم که تا چه اندازه فرهنگِ سومری-بابلی-آشوری وارد عهد عتیق و از آنجا وارد اسلام شده است.

۱- آفرینش جهان در شش روز

بنا بر انجیلِ عهد عتیق خدا جهان را در «شش روز» آفرید. ولی حالا چرا شش روز و نه ۱۰ یا ۱۷ روز؟ به چه علت در عهد عتیق «شش روز» آمده است؟ به هر رو، در عهد عتیق، کتاب آفرینش، باب اول و دوم آمده است که خدا جهان را در شش روز آفرید و در روز هفتم خدا از همۀ کار خود که ساخته بود فارغ شد ... پس خدا روز هفتم را مبارک خواند و آنرا تقدیس نمود و در آن آرام گرفت و... [عهد عتیق، کتاب آفرینش، باب نخست]

در قرآن نیز اصل آفرینش یهودیت مورد تأیید قرار می‌گیرد و در سورۀ اعراف، آیه ۵۴ بازتاب می‌یابد.

إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّـهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّـهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ

در حقيقت، پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد؛ سپس بر عرش [جهاندارى‌] استيلا يافت. روز را به شب -كه شتابان آن را مى طلبد- مى‌پوشاند، و [نيز] خورشيد و ماه و ستارگان را كه به فرمان او رام شده‌اند [پديد آورد]. آگاه باش كه [عالم‌] خلق و امر از آن اوست. فرخنده خدايى است پروردگار جهانيان.

چرا شش روز؟ مبنای محاسبات ریاضی سومری‌ها در دستگاه ۶۰تایی (Sexagesimalsystem) بود. این دستگاهِ شمارش هنوز هم مورد استفاده ما انسانهای سدۀ بیست‌ویکم است. سال ۳۶۰ روز [به علاوه ۵ روز/ به اصطلاح پنجۀ دزدیده یا خمسۀ مسترقه (هاشم رضی)]، یک ساعت ۶۰ دقیقه و یک دقیقه ۶۰ ثانیه. البته طبق محاسبات سومریان، سال به واحدهای هفتگانه یا هفته تقسیم می‌شد که یک سال جمعاً ۵۲ هفته را شامل می‌شود. همین بود که سومریان شش روز از هفته را برای کار تعیین کردند و یک روز آن را برای ستایش خدایان. بازتاب «روز ستایش خدا» یعنی روز هفتم [در فرهنگ سومری و بابلی] در عهد عتیق در روز «سبت» انعکاس یافت. در این روز یهودیان اصلاً نباید کار کنند و این روز فقط برای استراحت و ستایش خدا در نظر گرفته شده است. در واقع، ریشۀ آفرینش جهان در شش روزِ کاری در گاهشمار سومریان نهفته است و روز هفتم برای سومریان و بابلی‌ها روز ستایش خدا بود. در بابل روز هفتم را شاپاتو می‌نامیدند.

The Babylon Sabbath -rest “was a Babylonian, as well as a Hebrew, institution. Its origin went back to pre-Semitic days, and the very name, Sabbat, by which it was known in Hebrew, was of Babylonian origin. In the cuneiform tablets of the Sabattu is described as a ‘day of rest for the soul,’ and in spite of the fact that the word was of genuinely Semitic origin, it was derived by the Assyrian scribes from two Sumerian or pre-Semitic words, sa and bat, which meant respectively ‘heart’ and ‘ceasing.’ The Sabbath was also known, at all events in Accadian times, as a ‘dies nefastus,’ a day on which certain work was forbidden to be done, and an old list of Babylonian festivals and fast-days tells us that on the seventh, fourteenth, nineteenth, twenty-first, and twenty-eighth days each month the Sabbath-rest had to be observed” [7]

«روز استراحت و ستایش» فصل مشترک همۀ ادیان یکتاپرست سامی است که هر دین برای جدا کردن خودش از دیگری یا بهتر گفته شود برای بریدن بند ناف خود از دین پیشین، روز استراحت و ستایش خود را در روز دیگری تعیین کرده است: مسیحیان یکشنبه و مسلمانان جمعه. به هر رو، روز استراحت و ستایش، میراث سومریان، بابلی‌ها و آشوریان است که البته خاستگاه اصلی آن در سومر بوده است.

۲- جدا شدن آسمان و زمین از یکدیگر

در کتابِ پیدایش عهدِ عتیق به تفضیل دربارۀ چگونگی پیدایش جهانی که در آن زندگی می‌کنیم شرح داده شده است. در آنجا آمده است: پس از آنکه خدا آسمانها و زمین را آفرید، زمین را آب فراگرفته بود. خدا سپس آسمان و زمین را «از هم جدا کرد» و بر روی زمین که تمامی آن را آب گرفته بود خشکی بوجود آورد. [کتاب آفرینش، باب نخست]

داستان جدا شدن آسمان از زمین نیز از طریقِ یهودیت وارد قرآن شد. در سورۀ ۲۱ [انبیاء]، آیه ۳۰ آمده است:

أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ۖ وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ ۖ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ

آیا کافران ندانسته اند که آسمان ها و زمین به هم بسته و پیوسته بودند و ما آن دو را شکافته و از هم باز کردیم و هر چیز زنده ای را از آب آفریدیم؟ پس آیا ایمان نمی آورند؟

اکنون می‌دانیم که داستان جدا شدن آسمان از زمین از ادبیات سومری آغاز گردید. به سخن دیگر، گفتمان اصلی آفرینشِ جهان، توسط سومریان پایه‌گذاری شد و هنوز هم از طریق ادیان سامی در میانِ عامۀ مردم رواج دارد. چند بیت زیر گوشه‌ای از کیهان‌شناسی و نظریۀ آفرینش سومریان را که توسط کرامر (Samuel Noah Kramer)، سومرشناس آمریکایی، ترجمه شده است، نشان می‌دهد:

....
وقتی آسمان دور شد از زمین،
وقتی زمین جدا شد از آسمان،
وقتی نام آدم تعیین شد،
وقتی «آن»، آسمان را با خود برد،
وقتی «اِنلیل» زمین را با خود برد،[۸]

... و یا در ادامه

خداوند تصمیم گرفت ایجاد کند آنچه را که مفید است
خداوندی که تصمیماتش تغییرناپذیرند،
اِنلیل، که می‌رویاند از زمین بذر «کشور» را،
پنداشت جدا کند از زمین، آسمان را،
پنداشت جدا کند از آسمان، زمین را،[۹]

پس از انتشار این یافته‌ها طبعاً تاریخ‌دانان و دین‌شناسان بی‌درنگ پی بردند که عهد عتیق از کجا داستان آفرینش خود را برگرفته است.  داستان آفرینشِ عهد عتیق در واقع بازنویسی آن نظریه‌ای بوده که فرهنگ‌های سومری و بابلی آن را با برداشت خود مستند کرده بودند.

ولی هنوز مشخص نیست که انسان چگونه آفریده شد و از چه جنسی است. ما این را از اسطورۀ «نمّو-اِنکی / اِنکی- نیماخ» (Nammu-Enki / Nimach-Enki) به دست آورده‌ایم. نمّو/نیماخ، ایزدبانوی خاک یا زمین است که طبقِ نظریۀ آفرینش سومری (و بعد بابلی) انسان از آن پدید. خلاصۀ روند آفرینش سومری: در ابتدا آسمان و زمین به هم چسبیده بودند، سپس خدای اِنلیل آن دو را از هم جدا کرد و پس از جدا شدن آن دو، تمامی زمین پر از آب بود و سپس از آن آب خشکی / خاک / زمین بیرون آمد. همین خشکی/زمین در دستگاه آفرینش سومری ایزدبانوی نمّو یا نیماخ نام گرفت. همین ایزدبانو از خودش، یعنی از خاک، انسان را آفرید.

پس آنچه که در عهد عتیق و قرآن آمده یعنی این که انسان از خاک / گِل آفریده شده، سرچشمه‌اش در سومر نهفته است.

دربارۀ چگونگی آفرینش انسان در عهد عتیق چنین آمده است:

«و سپس خدا خاک [گِل] برداشت و از آن انسان را ساخت» [کتاب آفرینش، باب ۲، بند ۵].

و در قرآن نیز

آمده است:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ
و به يقين، انسان را از عصاره‌اى از گِل آفريديم.

البته در سوره‌های دیگر قرآن نیز آفرینش انسان از گِل مورد تأیید قرار گرفته است [سور ۵۵، آیۀ ۱۴، سورۀ ۱۵، آیه ۲۶، سورۀ ۶، آیه ۲ و ...]

در پیش ما به سه نکتۀ اساسی اشاره کردیم که بسیاری از داستان‌های بزرگِ عهدِ عتیق از فرهنگِ سومری-بابلی-آشوری به وام گرفته شدند و سپس از آنجا وارد قرآن گردیدند.

۱- جهان در شش روز آفریده شده است و روز هفتم روز استراحت خداست >> بر مبنای گاهنامۀ سومریان

۲- در ابتدا زمین و آسمان به هم چسبیده بودند و سپس خدا را آن دو را از هم جدا کرد >> خدای «آن» و خدای «انکی» به هم چسبیده بودند و سپس توسط «اِنلیل» از هم جدا شدند.

۳- انسان از خاک آفریده شده است >> از داستان پیدایش ایزدبانوی «نمّو / نمیاخ» که انسان را از جنس خود یعنی خاک آفرید.

و در اینجا یک بار دیگر سخن فریدرش دیلیچ را تکرار می‌کنم:

«در تاریخ بشریت هیچ گمراهی‌ای بزرگ‌تر از این نبوده که مردم سده‌ها تصور می‌کردند که [انجیل] عهد عتیق یک کتاب الهی و وحیانی [سخنان خدا] است.»

پایان بخش یک

—————————
[۱] برای آگاهی بیشتر از این جا دیدن کنید: https://en.wikipedia.org/wiki/Hormuzd_Rassam
[۲] هرمز رسام در ضمن استوانۀ کوروش را نیز در میانرودان کشف کرد.
[۳] دوست و همکار فرهیخته‌ام مزدک بامدادان در کتاب خود «مغاک تیره تاریخ» نیز با همین متدلوژی واسازی (Dekonstruktion) نادرستی و نابخردی داده‌های تاریخ طبری را به خوبی نشان داده است.
[۴] نخستین بار فروید در رساله‌اش «موسا و یکتاپرستی» [۱۹۳۹ میلادی] شخصیت تاریخی موسا را زیر علامت پرسش برد. بعدها مصرشناسان [مانند یان آسمن] نظرات فروید را از جنبه‌های گوناگون مورد تأیید قرار دادند. امروز دیگر در میان دین‌شناسان و مصرشناسان این گفتمان که اساساً پیامبری عبری به نام موسا وجود داشته وجود ندارد.
[۵] برای آگاهی بیشتر از این جا دیدن کنید: https://en.wikipedia.org/wiki/George_Smith_(Assyriologist)
[۶] برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: https://en.wikipedia.org/wiki/William_Robertson_Smith
[۷] A. H. Sayce, The Higher Criticism and the Monuments, p. 74, 1895
[۸] کرامر: تاریخ از سومار [سومر] آغاز می‌شود. برگردان منوچهر نصرتی. انتشارات فروغ، چاپ دوم، ۲۰۱۴، برگ ۱۹۷
[۹] کرامر: برگ ۱۹۸.