.(JavaScript must be enabled to view this email address)
بارُن الکساندر گریبایدف موزیسین، نویسنده و دیپلمات معروف روسی چند ماه بعد از عقد قرارداد ترکمنچای به عنوان وزیرمختار در سفارت روسیه تزاری به تهران فرستاده شد تا بر اجرای آن عهدنامه که خود در مذاکرات مربوطه نقش مهمی داشت، نظارت تمام داشته باشد!
گریبایدُف که از فضیلت واقعبینی سیاسی چندان بهرهای نبرده بود، بیاعتنا به عواطف و احساسات توده مردم مسلمان ایران، از دولت ایران خواست که همهی زنانی را که اصلیت ارمنی یا گرجی دارند هرچه زودتر به سفارت روسیه تحویل دهد تا به کشور روسیه برگردانده شوند؛ زیرا بنا به تفسیر او از قراردادهای گلستان و ترکمانچای، زن ارمنی و گرجی مقیم ایران، تبعهی دولت فخیمهی روس محسوب میشدند یعنی داوری در ارتباط با محل اقامت آنها بخشی از اختیارات سفارت روسیه تزاری در تهران بود.
در این مورد مینویسند: «این تقاضای گریبایدوف خیلی به ایرانیها گران آمد زیرا زنان ارمنی و گرجی که گریبایدوف خود را حاکم بر سرنوشت آنها میدانست، اکثرا به زوجیّت ایرانیها درآمده و بسیاری مسلمان شده و دارای فرزندانی بودند. گریبایدوف بعداً تقاضای خود را تعدیل کرده و گفت اگر این زنها میخواهند در ایران بمانند باید خودشان نزد سفیر رفته و اعلام کنند که بدون زور و اجبار، و به میل خود در ایران میمانند.»(۱)
استاد سعید نفیسی هم نوشته است که: «در اسناد ایرانی نوشتهاند که دو زن ارمنی همسر ایرانیان شده و از ایشان فرزند داشتند و در خانهٔ اللهیار خان آصفالدوله میزیستند که در تبریز اسیر روسها شده بود و از ایشان کینه در دل داشت. گریبایدوف فرستاده بود ایشان را به زور از خانه شوهر بیرون آورده و به سفارت برده بودند. به هر حال تنی چند از روحانیان از آن جمله میرزا مسیح نام استرآبادی مردم را به مقاومت و اجتماع دعوت کردند. احساسات علیه روسیه تحریک شد. مردم به حدود سفارت رفتند. گریبایدوف با چندتن از پاسبان ایرانی و قزاقهایی که با خود آورده بود... و کارمندان سفارت به دفاع پرداختند... در نتیجهٔ تیراندازی پاسبانان سفارت، شش تن از حملهبرندگان کشته شدند و مردم کشتگان را هر یک به یکی از مسجدهای تهران بردند و سرانجام به رهبری روحانیان، مردم به سفارت حمله بردند، و آنها را محاصره کردند و با هر چه توانستند حتی با سنگ و چوب بر مدافعان تاختند. چون خبر به فتحعلی شاه رسید... دو هزار سرباز برای پاسبانی سفارت فرستاد، اما این پاسبانان دیر رسیدند. از سی و پنج تن کارمند سفارت تنها مالزوف دبیر اول و از قزاقان پاسبان نیز دو تن زنده مانده بودند و گریبایدوف هم از سنگی که بر شقیقه اش خورده بود کشته شده بود.»(۲)
الکساندر گریبایدف، سفیر روسیه در ایران در دوره فتحعلیشاه
دو راهی جنگ یا صلح با روسیه!
کشته شدن گریبایدوف وزیر مختار روسیه و قتل عام اعضاء سفارت روس که دُرست یک سال پس از قرارداد ترکمنچای و از دست رفتن هفده شهر قفقاز اتفاق افتاده بود، روابط ایران و روسیه تزاری را در تیرهترین و بدترین وضعیت ممکن قرار داد، در واقع عامه مردم ایران مثل سران دولت وقت، آن عقلانیت و دانايی لازم را داشتند که میزان خطر ناشی از قتل عام اعضاء سفارت روس را درک کنند و در فکر چاره باشند. لذا روشن و آشکار بود که لحظهی خطیر تصمیمگیری در ارتباط با سرنوشت جنگ یا صلح با تزار روس پیش آمده.
در معنا شاه قاجار و نایبالسلطنهاش عباس میرزا پیشاروی خود دو راه بیشتر نداشتند: میتوانستند از فاجعهی سفارتگیری و قتل گریبایدوف، فوری یک حماسه ملی-مذهبی-قجری بسازند و به تجاوزات تزاران به کشورمان، با سفارتگیری و سفیرکُشی پاسخ دهند و یا بهسر پنجهی عقل و تدبیر و رای، راه رفع خصومتها را در پیش گیرند و با عذرخواهی و دیپلماسی، آتش جنگ و فتنهای را که داشت شعلهور میشد فرونشانند!
ماموریت خسرو میرزا فرزند عباس میرزا برای تنشزدايی!
باری عباس میرزا نایبالسلطنه با صلاحدید رجال سیاسی برجستهای چون قائم مقام و میرزا محمدخان امیرنظام و میرزا تقی فراهانی که بعدها به امیرکبیر معروف شد... پادشاه را قانع کرد که برای جلوگیری از جنگ سوم با روسیه که به یک فاجعه عمومی و محتملا به نابودی ایران منجر میشد، از در عذرخواهی برآیند و با زدودن تنش شدیدی که در روابط دو کشور پیش آمده بود به صلح و دوستی پایدارتری دست یابند! ازینرو بود که فتحعلیشاه پذیرفت که هیئتی جهت دلجويی از تزار روسیه عازم سنت پیترزبورگ شود و پیام و نامهی دوستانهی پادشاه ایران را به نیکلای (اول) برساند!
در ابتدا عباس میرزا میخواست خود در رأس آن هیئت دیپلماتیک راهی روسیه شود ولی تغییر نظر داد و پسر کهترش خسرو میرزا را که «جوانی آراسته و آگاه و زبانآور و محبوب دوست و دشمن بود» مامور اجرای آن امر بزرگ کرد. خسرو میرزا اوائل تابستان سال ۱۲۰۸ شمسی در رأس هئیتی که میرزا محمد خان امیرنظام، میرزا صالح منشی، میرزا مسعود مستوفی مترجم، فاضل خان گروسی شاعر و نویسندهی معروف آن دوره، و میرزا تقی فراهانی عضو آن جمع بودند، در پیترزبورگ به حضور تزار روس رسیدند و پیام و نامههای فتحعلیشاه و عباس میرزا نایبالسلطنه را به او تقدیم کردند.
در نامهی فتحعلیشاه بعد از حمد و ثنا به درگاه الهی، خطاب به تزار نیکلای اول چنین آمده است: «... بر رأی حقایقنمای پادشاه ذیجاه، انصافکیش و عدالتاندیش، تاجدار با زیب و فر، شهریار بحر و بر، برادر والاگهر... امپراتور ممالک روسیه و مضافات، که دولتش با جاه و خطر است و رایتش با فتح و ظفر، مخفی و مستور مماناد که ایلچی آن دولت را در پایتخت این دولت به اقتضای حوادث دهر و غوغای کسان او با جُهّال شهر آسیبی رسید که تدبیر و تدارک آن بر ذمهء کارگزاران این دوست واقعی، لازم و واجب افتاد. لذا اولا برای تمهید مقدمات عذرخواهی و پاس شوکت و احترام آن برادر گرامی فرزند ارجمند خود خسرو میرزا را به پایتخت دولت بهیّه روسیه فرستاد، و حقیقت ناگاهی این حادثه، و نا آگاهی امنای این دولت را در تلو نامهٔ صادقانه، مرقوم ومعلوم داشتیم؛ و ثانیا نظر به کمال یگانگی و اتفاق که مابین این دولت و حضرت آسمان رفعت هست انتقام ایلچی مزبور را بر ذمّت سلطنت خود ثابت دانسته هر که را از اهالی و سکان دارالخلافه گمان میرفت که در این کار زشت و کردار ناسزا اندک مدخلیّتی تواند داشت به اندازه و استحقاق سیاست و حدّ، و اخراج بلد نمودیم. حتی داروغه شهر و کدخدای محله را نیز به همین جرم که: چرا دیر خبردار شده و قبل از وقوع این حادثه، ضابطهء شهر و محله را محکم نداشتهاند، عزل و تنبیه و ترجمان کردیم. بالاتر از اینها... سزايی بود که نسبت به عالیجناب میرزا مسیح وارد آمد. با مرتبهٔ اجتهاد در اسلام ... و اقتدايی که زمرهء عام و خاص به او داشتند به واسطهء اجتماعی که مردم شهر هنگام حدوث غائلهء ایلچی در دایرهء او کرده بودند، گذشت و اغماض را نظر به اتحاد دولتین شایسته ندیدیم و شفاعت هیچ شفیق و توسط هیچ واسطه در حق او مقبول نیفتاد. پس چون اعلام این گزارش به آن برادر نیکو سیَر لازم بود به تحریر این نامه دوستی... پرداخته، اعلام تفاصیل اوضاع را به فرزند نایبالسلطنه عباس میرزا محول داشتیم. امید از درگاه پروردگار داریم که دم به دم، مراتب و داد این دو دولت ابدیتْ بنیاد، در ترقی و ازدیاد باشد و روابط دوستی و یگانگی حضرتین پیوسته به آمد و شد رسُل و رسائل متاکّد و متضاعف گردد...»(۳)
خسرو میرزا شاهزاده قاجار
پیروزی بزرگ خسرو میرزا و هیئت ایرانی در رفع کدورت میان دو کشور!
همانگونه که در اسناد ایرانی و روسی به تفصیل آمده، سفر هیئت ایرانی به روسیه تزاری، و ادب و صدق و صمیمیتی که خسرو میرزا در رساندن معذرتخواهی و پیام صلحطلبانهی پدر بزرگش فتحعلیشاه، از خود بروز داد، سبب رضایت خاطر تزار روس گردید، و او را سختْ تحت تاثیر قرارداد؛ رضایتمندی نیکلای به حدّی بود که نه تنها حرفی در رابطه با قتل گریبایدوف به زبان نیاورد، «نیم میلیون ازب اقی ماندهی غرامات جنگی ایران را نیز به او بخشید»!
استاد سعید نفیسی در این باب مینویسد: «پذیرايی گرمی که تزار از خسرو میرزا در سن پترزبورگ کرده چنان مینماید که بیش از انتظار دولت ایران و کارگزاران آن زمان بوده است. قائم مقام در نامهای که به آصف الدوله برای پذیرايی از وزیر مختار روسیه - جانشین گریبایدوف- فرستاده، چنین نوشته است: نواب خسرو میرزا را، با وصف آن رفتار که به گریبایدوف شد، نوعی اعزاز نمودند که به هیچ شاهزادهء فرنگستان نشده بود. تلافی آن را انشاءالله تعالی شما به این ایلچی که آمده است بفرمایید.»(۴)
باری پیروزی «دولت وقت» در رفع خصومت میان ایران و روسیه، اهمیت تاریخی مذاکرهی سازنده و دیپلماسی ماهرانه را در حلّ اختلافات بینالمللی به وضوح نشان داد؛ در واقع برای بار نخست بود که سرآمدان فکری و رجال سیاسی ایران، نیک دریافتند که میتوان با مذاکره و دیپلماسی، اختلافات ظاهراً محاربهای را با مسالمت و گفتوگو حل و فصل کرد و از جنگ و ویرانی جلوگیری نمود...
آیا حل دیپلماتیک آن مشکل پر خطر صد و نَود سال قبل، حاوی درسی برای امروز ایران نیست؟
—————————————
منابع:
۱- محمود طلوعی: هفت پادشاه – ص ۱۷۴
۲- سعید نفیسی: تاریخ اجتماعی سیاسی ایران دردوره معاصر ۶۵۵ و ۶۵۶
۳- همان منبع: ۶۵۸ و ۶۶۰
۴-همان منبع: ۶۶۳
■ بسیار بجا و گویا و براستی آموزنده. زنده باشید. خیلی انتخاب خوبی کردید. باز هم زنده باد.
امیر ممبینی