ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 25.01.2019, 14:36
علم روابط‌ بین‌الملل و تحلیلی از آنارشیسم سیاسی

پژوهش: آراز فنی
علم روابط بین‌الملل و تحلیلی از آنارشیسم سیاسی در جهان امروز (فصل اول)

مفاهیم، تئوریها، متدولوژی و حوزه‌های پژوهش روابط بین‌الملل:

دنیائی که در آن زندگی می‌کنیم، دنیای بسیار وسیع، متنوع و از لحاظ فرهنگی و سیاسی پیچیده است. چند مثال ساده: در هفته‌ای که گذشت پارلمان انگلیس طرح خروج از اتحادیه اروپا را که ترزا می‌ و دولت وی با اتحادیه‌ی اروپا به توافق رسیده بود را با اکثریت آرا رد کرد. روز بعد پیشنهاد خلع ید ازوی که از طرف حزب کارگران (سوسیال دموکرات)  به مجلس ارایه شده بود نیز رای کافی نیاورد. چهار حزب میانه و سوسیال دمکراتهای سوئد بعد از مذاکرات طولانی بر سر تشکیل دولت توسط حزب سبز و سوسیال دموکراتها به توافق رسیدند. بازار کار و مسکن لیبرالیزه می‌شود. برای ایزوله کردن راستهای راسیست – دموکراتهای سوئد – حزب چپ به این لیبرالیزه شدن جامعه رای مثبت داد. ترامپ مانع مسافرت کاری رئیس دمکرات مجلس نمایندگان آمریکا پلوسی به اروپا می‌شود.

نظم لیبرالیستی بین‌المللی در چند کشور دنیا شکست خورده و رهبران پوپولیست آنها ساختار سیاسی موجود دنیا را به چالش کشیده اند. دونالد ترامپ در آمریکا، ویکتور اوربان در مجارستان، پوتین در روسیه، اردوغان در ترکیه، شی جین پینگ رئیس جمهور چین و پاره از رهبران اسکاندیناوی (مسئولین دولت‌های دانمارک و نروژ) از سیاستمداران پوپولیستی هستند که سیاست را به گونه‌ی دیگری تاویل و عمل می‌کنند.

این در حالی است که احزاب دست راستی و پوپولیستی در خیلی از کشورهای اروپائی درصد قابل توجهی از رای مردم را با خود دارند. برای مثال دموکراتهای سوئدی –  که یک حزب فاشیستی هست – اکنون به لحاظ رای دومین حزب سوئد هست. همین طور است در هلند، فرانسه، آلمان، ایتالیا و غیره. چرا؟ هیچ جواب کوتاه و ساده‌ای برای تشریح، آنالیز و پژوهش این تغییرات سیاسی، مشکلات، اختلافها و جنگهای تجاری و حتی جنگهای نظامی در بین انسانها/جوامع وجود ندارد. همه‌ی تئوریهای موجود در رابطه با زندگی و محیط زیست انسانها ساده کردن آنچه که در بیرون از ذهن پژوهشگر ها می‌گذرد خواهد بود. البته واقعیتها به تاویل هر پژوهشگر. بدین ترتیب ما با واقعیتهای زیادی روبرو خواهیم بود. شاید به اندازه‌ی تئوریها و یا تئوریسینها. مقاله هائی که بعد از این تدوین و ارایه خواهد شد در خدمت معرفی تئوریها، منظرهای فکری، تئوریسینها و اندیشه‌های مطرح در روابط بین‌الملل خواهد بود. بدین ترتیب این مقاله ها بیشتر توضیحی و آنالیزی خواهد بود تا رد و یا قبول این و یا آن نظریه.

یکی از شاخه‌های علوم اجتماعی که به بررسی روابط انسانها در سطح کلان و بین‌المللی می‌پردازد علم روابط بین‌الملل (بعد از این روابط بین‌الملل) است. روابط بین‌الملل یک رشته‌ی علمی جوان، جالب و شگفت انگیزی است که حوزه‌ی پژوهش آن – همانطوریکه در مقاله‌ی پیشین اشاره کردم – بررسی زندگی مردم، مسایل سیاسی و تکامل فرهنگهای مناطق گوناگون دنیا است. محدوده‌ی زندگی هر فرهنگی و پیچیدگی زندگی گروههای اجتماعی و میانکنش/تاثیر متقابل روابط  و اختلافهای آنها در پروسه‌ی تکامل دوره‌های گوناگون اجتماعات انسانی، روابط بین‌الملل را در مقابل یک چالش علمی واقعی قرار می‌دهد. در دنیائی که بیش از هشت میلیارد انسان در آن زندگی می‌کنند و شیوه‌های زندگی مردم اینقدر هم متفاوت هست، همیشه حوادث جدید روی می‌دهد، دگرگونیهای سیاسی اتفاق می‌افتد و مطالب جدیدی منتشر می‌شود و همیشه پدیده‌های نادیده و ناگفته برای بررسی و کشف وجود دارد.

چهار چوب، تاریخچه و محدوده‌ی کار
مفهوم و عنوان روابط بین‌الملل یک مفهوم لیبرالیستی از روابط سیاسی بین جوامع انسانی مدرن هست. رئالیستها به روابط دولتها به آن شکلی که لیبرالها به آن نگاه و آنرا تاویل می‌کنند باور ندارند. بطور عموم تئوری و کارکرد دولتهای ملی در مرکز تحلیلهای رئالیستها قرار دارد. همینطور است  در تحلیل‌های مارکسیستها. مارکسیستها روابط ملی و جهانی را به جای روابط بین‌الملل پیش می‌کشند و تاکید روی مبارزه‌ی طبقاتی قرار دارد.

روابط بین‌الملل مدرن بعد از جنگ جهانی اول متولد شد اما به شکل یک درس دانشگاهی بعد از جنگ جهانی دوم پا گرفت. اولین تئوری مطرح در روابط بین‌الملل رئالیسم قدرت بود. بعدها منظرهای فکری و تئوریک دیگری، با رشد آئینهای دموکراتیک و موسسات بین‌المللی، تئوریهای رئالیسم قدرت را به چالش کشیدند. در اینجا قابل یادآوری می‌بینم که رئالیسم قدرت چند نحله‌ی فکری را در درون خود پرورش داده است. رئالیستهای ساختار گرا/تهاجمی و رئالیستهای نو/دفاعی. توجه به تکامل سه مورد و یا کاتگوری در بررسی روابط بین‌الملل حائز اهمیت است. این سه کاتگوری عبارتند از کانسپتها/مفاهیم، تئوریها و متدهای پژوهش.

اگر بطور دقیقتری بخواهم حوزه‌های عمل روابط بین‌الملل را رسم کنم، می‌شود گفت که روابط بین‌الملل کلاسیک، منظر تئوریکی است که روابط بین دولتها/کشورهای عضو سازمان ملل را بررسی می‌کند. البته حوزه‌های مطالعه‌ی روابط بین‌الملل جدید پا را فراتر از این محدوده گذاشته و به بررسی سایر بازیگران بین‌المللی نیز می‌پردازد. از جمله‌ی این بازیگران می‌توان از نهادهای سازمان یافته‌ی مدنی، شرکتهای بزرگ فرا ملیتی، ارگانها و نهادهای فراملی سیاسی چون اتحادیه‌ی اروپا، ناتو و سایر سازمانها و همکاریهای منطقه‌ای نام برد. برای مطالعه همه‌ی این حوزه‌های اجتماعی، علم روابط بین‌الملل از زیرشاخه‌ی علمی خود یعنی اقتصاد سیاسی بین‌الملل کمک می‌گیرد. طبیعی است که درک و آنالیز رویدادهای گوناگون در حوزه‌های مهم اجتماعی به تنهائی میسرنیست و روابط بین‌الملل نیز این ادعا را ندارد.

یکی از دلایلی مهمی که بررسی پدیده‌های انسانی را مشکل می‌کند این است که تغییرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی در عصر جدید بسیار سریع بوده و متاسفانه علیرغم تلاش موسسات علمی ملی و بین‌المللی برای درک و توضیح این دگرگونیها، نه روابط بین‌الملل و نه سایر علوم اجتماعی، آنالیزهای همه جانبه وکامل – برای مثال در باره‌ی علت وقوع جنگها، ترور، فقر گسترده و کمبودهای اجتماعی – خیلی موفق نبوده و قدری کند عمل می‌کنند. البته این مسئله طبیعی است. پژوهشگران روابط بین‌الملل و سایر حوزه‌های پژوهشی علوم اجتماعی به پیشگوئی نمی پردازند، لذا تحلیل ها در بهترین حالت همزمان با وقوع و یا بعد از تکوین حوادث و رویدادها تدوین و ارایه می‌شود. موضوع عمده‌ی بررسی همه‌ی تئوریهای مطرح در روابط بین‌الملل روی کارکرد موسسه‌ی دولت و سایر سازمانهای اجتماعی/اقتصادی دور می‌زند. البته منظرهای فکری چون لیبرالیسم، فمنیسم و پساکلنیالها حوزه ها و ساختارهای دیگری را نیزمورد توجه قرار می‌دهند. برای اکثر آنها افراد و گروههای فرهنگی در مرکز اهمیت قرار دارند.

بهر صورت بعد از گذشت بیش از سیصد سال از تشکیل دولتهای ملی، که پیدایش آن حاصل تاثیرعوامل گوناگون در تکامل سیاسی و موسساتی جوامع و دولتهای اروپائی بود، این نهادهای سیاسی هنوزنتوانسته اند به ایده آلهای عصر روشنگری دست یافته و صلح، برابری،  ثبات و امنیت را نه در کشورهای متبوع خود و در سطج بین‌المللی برقرار کنند. قدری به عقب برگردیم! در سال ۱۶۴۸ صلحی – اگر چه موقت – بین دولتهای اروپائی پس از پایان جنگ‌های سی ساله مذهبی در اروپا (۱۶۱۸–۱۶۴۸) در وستفالی، یکی از شهرهای کوچک اروپائی که امروز در آلمان قرار دارد منعقد شد. در این پیمان تمام کشورهای اروپایی به جز بریتانیا و لهستان شرکت داشتند. پیمان وستفالیا نخستین پیمان صلح چند جانبه پس از رنسانس در اروپا است. این پیمان بعدها منجر به معاهدات بزرگ مشابهی بین کشورهای اروپائی شد که سرانجام به تعهدات بین‌المللی بزرگتر و مهمتری منتهی شد که منجر به شکل گرفتن نهادهای حقوقی و سیاسی بین‌المللی گشتند.

در این پیمان، برای نخستین بار حقوق برابر و یکسان بین کشورها به عنوان واحدهای سیاسی مستقل مطرح و مورد پذیرش قرار گرفت. مطابق این پیمان کشورهای مستقل حق تعیین سرنوشت خود را کسب کردند. خیلی از پژوهشگران علم تاریخ، علوم سیاسی و علم روابط بین‌الملل این پیمان را سرآغازی برای تشکیل نظم جدید جهانی – تشکیل دولتهای ملی – موسسات حقوقی و بین‌المللی از آن جمله جامعه‌ی ملل و سازمان ملل می‌دانند.

از نتایج دیگر قرارداد صلح وستفالیا
توافق دولتهای اروپائی در وستفالیا در سال ۱۶۴۸ رسمن به جنگهای مذهبی و ملی بین دولتهای اروپائی، البته بطور موقت نقطه‌ی پایان گذاشت. با این توافق طرفداران مذهب کالون/پروتستانها آزادیهای نسبی در پیروی از مذهب خود را بدست آوردند. آلمان تضعیف شده و بخش‌هایی از آلمان غربی و بخشی از آلزاس و سه شهر متس، تول و وردن به فرانسه تعلق گرفت وبدین ترتیب کنترل منطقه مرزی فرانسه-آلمان و پایگاه‌های عالی برای عملیات نظامی آتی در آلمان، به دست فرانسه افتاد. سوئد و دولت‌های آلمانی براندنبورگ و باواریا اراضی در آلمان بدست آوردند. امپراطوری هابسبورگ در اتریش هم چیزی از دست نداد و تنها از اقتدار سیاسی آن‌ها کاسته شد.

مناطق مختلف امپراتوری مقدس روم که شامل بیش از سیصد حکومت کوچک و بزرگ بود، عملاً به صورت دولت‌های مستقل درآمدند و به رسمیت شناخته شدند و امکان فرم دادن به سیاست خارجی خود کسب کردند. بدین ترتیب به اقتدار امپراتوری مقدس روم به عنوان یک واحد سیاسی پایان داده شد ولی از طرف دیگر تفرقه میان دولتهای آلمانی را عمیق‌تر کرد. صلح وستفالیا عملن شروعی بود به جدائی دین از دولت و تکامل دولتهای ملی و سکولار در اروپا.

بیورن هتنه پژوهشگر و پروفسور در روابط بین‌الملل دانشگاه گوتنبرگ در توضیح تکامل این پروسه از شکل گیری جوامع/کشورها؛ از سه دوره صحبت می‌کند: عصر پیش- وستفالیا، دوران وستفالیا و در نهایت عصر پسا- وستفالیا که کشورهای غربی و دموکراتیک در آن عصر عمل می‌کنند. مشخصه‌ی اصلی دوره‌ی پیش وستفالیا وجود قدرتهای بزرگ منطقه‌ای هست که برای تعریف آنها  عمومن از واژه‌ی امپراطوری استفاده می‌شود. هر کدام از این امپراطوریها مناطق تحت سلطه‌ی خود را داشتند که اقوام و گروههای گوناگون فرهنگی و اجتماعی در چهارچوب و یا زیر سلطه‌ی آنها زندگی می‌کردند. عصر مدرن را عصر صنعتی نیز تعریف کرده اند که در این عصر کشورهای صنعتی با استفاده از تکنیک و عقل گرائی در تولید شرایطی را بوجود آوردند که به قطببندیهای بزرگ سیاسی و اقتصادی منجر شد. رقابت و جنگهای طولانی (جنگ جهانی اول و دوم) و ایجاد دولتهای ملی و رفاه ملی نتیجه‌ی تکامل سیاسی در این عصر است.

پایان نظامهای امپراطوری کلاسیک
نظام امپراطوری قدیم با افول قدرت ناپلئون پایان یافت اگرچه خود ناپلئون در صدد تشکیل یک امپراطوری قدر قدرت در اروپا و دنیا بود. سامان جدید سیاسی که هنوز هم ادامه دارد استوار بود/هست به وجود دولتهای ملی. ناسیونالیسم و قدرت یک ملت برتر در هر کشوری پایه‌ی ایدئولوژیک این موسسه سیاسی مهم در دنیا است. طبق این نظریه ملت و دولت ملی به معنی امروز کلمه در دوره‌ی تسلط امپراطوریها وجود نداشت و طبیعی است که نظریه‌های پیش مدرن در سیاست و فلسفه‌ی سیاسی نمی توانند به مشکلات امروز روشن افکنی کنند، اگرچه متفکرینی چون توسیدوس، هابز، جین بوردن و ماکیاولی را می‌توان از بنیانگذاران روابط بین‌الملل یاد کرد. ازبنیانگذاران و تئوریسینهای مدرن روابط بین‌الملل می‌توان هانس مورگانتاو و ادوارد هالت کاررا نام برد. نظریات این دو تئوریسین با عنوان رئالیسم قدرت مشهور است.
شاخص مهم دوره‌ی وستفالیا/مدرن تشکیل دولتهای ملی در غرب اروپا بخصوص اسپانیا، فرانسه و انگلیس است. ارنست گلنر و پاره‌ای از کارشناسان مسایل ملی و بین‌المللی آشیانه  و محل تولد دولتهای ملی و حرکتهای ملی را منحصر به این محدوده‌ی جغرافیائی می‌دانند. سایر حرکتهای ملی/قومی، که قدری بعد اروپای شرقی و سایر مناطق دنیا چون موجی بزرگ در نوردید، از نوع ملی ندانسته و از آنها بیشتر با عنوان حرکتهای فرهنگی/قومی نام می‌برند. اگر چه ملتگرائی بعنوان یک پدیده‌ی فرهنگی تعریف می‌شود دوران وستفالیا را با تکامل مدرنیته و سکولاریسم و یا صنعتی شدن اروپا نیز توضیح می‌دهند.

دغدغه‌ی سیاسی دولتهای مدرن در کشورهای دموکراتیک جوابگوئی به چند مسئله‌ی مهم ملی یعنی هویت ملی، رفاه اجتماعی و امنیت در جامعه است. پرهیز از جنگ، ایجاد امنیت عمومی، رفاه عمومی نسبی و دست زدن به تمهیدات و برنامه هائی که به تضمین توسعه‌ی تکنیکی و تولید مایحتاج عمومی منتهی شود از وظایف دولتهاست. از سایر وظایف مهم سیاسی و اجتماعی حمایت از تشکیل و تکامل موسسات صنفی و فرهنگی است که  که بایست کارکرد دولتها را تکمیل کند و گاهن نیز اگر دولتها به وظایفف خود عمل نکنند  در مقابل دولتها قرار بگیرد.

چرائی مطالعه‌ی روابط بین‌الملل
تلاش برای ارایه‌ی تئوریهائی که ما را در درک درست از تاریخ تکامل زندگی انسان، کارکرد قدرتهائی که جهان را اداره می‌کنند و بررسی نهادهای سیاسی و مدنی موجود انسانی بخصوص دولتها که تنها استفاده کننده قانونی از خشونت هستند از عمده ترین وظایف روابط بین‌الملل است. این تئوریها ابزار فکری ما برای برون رفت از سردرگمیهای فکری و عملی خواهند بود. در عین حال چراغ راه برای سیاستمداران و کنشگران اجتماعی که در صدد برنامه ریزی برای مردم و تغییرات مثبت درجوامع هستند.

در جهان ما، صدها دولت، هزارها قوم، و دهها هزار فرهنگ مختلف زندگی می‌کنند. در آخرین تقسیم بندیهای سیاسی و جغرافیائی موجود،  دنیا را به ۲۰۰ کشور و حوزه‌ی سیاسی تقسیم کرده اند. دولتها ارگانهای رسمی و حقوقی حاکم بر کشورها هستند. پیشگیری از جنگ، ایجاد صلح و رفاه عمومی از وظایف مهم دولتهاست. علم روابط بین‌الملل که یک علم چند شاخه ائی/میان رشته‌ای است و عمومن یک دید کلی/هولیستی به مسایل بین‌الملل دارد و به بررسی تغییر تحولات و دلایل این تغییرات می‌پردازد. حداقل چهار چشم انداز علمی ویا چهار تئوری کلان سعی می‌کنند به شناخت، درک، طبقه بندی و تحلیل این پدیده ها دست یابند. پاره‌ای از پژوهشگران علم روابط بین‌الملل در تحلیلهای خود از تئوریهای کلی و عمومی استفاده کنند و دیگران از میدانهای مطالعاتی و کاری کوچک شروع می‌کنند. بقول قدیمیها صغرا و کبرا می‌چینند. من در جمع بست و تحلیهای خود از متاتئوری استفاده خواهم کرد و در ضمن نرماتیو نیز عمل خواهم کرد.

برای بررسی این سئوالها یک راه حل منطقی و علمی وجود دارد. بررسی چشم اندازها و تئوریهای علمی در روابط بین‌الملل، مقایسه‌ی آنها با همدیگر و گلچین نظریاتی که می‌تواند شرایط موجود را بهتر توضیح دهند. لذا در سلسله مقالات کوتاه که بطور مرتب در این تارنما ارایه خواهد شد، من اول رویکردها و منظرهای فکری روابط بین‌الملل را بطور کوتاه معرفی کرده سپس در صورت امکان به انتقادات موجود به آنها پرداخته و در نهایت سعی خواهم کرد با بررسی نمونه‌های مشخص این بررسی را توضیح میدانی بدهم. ایالات متحده‌ی آمریکا، روسیه، چین، جمهوری اسلامی و عربستان سعودی چند نمونه‌ی جالب در این بررسی خواهند بود.

متدولوژی مورد استفاده برای بررسی تئوریهای روابط بین‌الملل
کالبدشکافی، درک دگردیسی و تغییرات در دنیای انسانی تنها با درک تغییرات در ساختارهای کوچک جوامع و با مطالعه و یا سعی در شناخت پروسه‌ی تکامل اقتصادی، تکنیکی، سیاسی و فرهنگی در یک کشور و یا منطقه امکان پذیر نیست، بلکه برای درک و آنالیزروابط بین‌الملل یک بینش هولیستی می‌بایست زیربنای مطالعات باشد. یعنی مطالعه‌ی جهان انسانی با تمامی ساختارهای پیجیده سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مربوط. ما می‌توانیم از حضور یک پرادیم بزرگ و مهم در شناخت شناسی علمی یعنی تعریف آنتولوژیک جهان استفاده کنیم.
منظور من از هولیسم در اینجا، روش تحقیق و بررسی است که دردو قرن اخیر ، بویژه در سال‌های بین دو جنگ جهانی دوم و قدری بعد از آن بمثابه واکنشی بر ضد مکانیسم رایج در بیولوژی/علوم طبیعی مطرح شد و این نوع شناخت شناسی علمی در صدد درک و توضیح رابطه جزء و کل، با تاکید روی درک/شناخت”کل” استوار هست.

•    می‌توان گفت که هولیسم در دیالکتیک توضیح رابطه‌ی جزء و کل، برتری و ضرورت درک کلیت مسایل را در الویت قرار می‌دهد و جزء را در حاشیه، یعنی دیالکتیک جزء و کل را به شکل دیالکتیک واره، حرکت و تکامل جزء را در مقابل هستی تعریف میکند. یکی از مهمترین حوزه‌های پژوهشی روابط بین‌الملل بررسی دلایل و چرائی وقوع جنگ بین ملتها، اشکال گوناگون آن و نیز دیپلماسی میانجیگری برای ایجاد صلح در جهان است. سئوال مهم در روابط بین‌الملل این است که آیا جنگها امری اجتناب ناپذیر هستند؟

سئوالهای مطرح برای این پژوهش:
سئوالهائی که ذهن مرا در رابطه با روابط بین‌الملل و جوامع انسانی مشغول می‌کنند فراوان است. بخشی از آنها به هویت و رفتار افراد بر می‌گردد. چرا که ستونهای اصلی روابط بین‌الملل از رفتار افراد و بخصوص افراد با نفوذ نشئت می‌گیرد. ولی از آنجائی که حوزه‌ی مطالعه این مقاله ها/کتاب روابط بین دولتها، جامعه‌ی سازمان یافته مدنی جهانی و عملکرد شرکتهای بزرگ فراملیتی خواهد بود و مضمون بررسی و مطالعه‌ی جهانی شدن اقتصاد، فرهنگ، سیاست جوامع غربی و انسانی از موضوعهای اساسی این پژوهش خواهد بود. من تا آنجائیکه ممکن است از برخورد به سئوالهائی که مربوط به رفتار فرد و یا گروههای کوچک انسانی است پرهیز خواهم کرد. البته اگر نیازی به بررسی افراد دارای کاریزما باشد و یا اینکه ضرورت بررسی گروههای تروریستی مورد توجه باشد بدون تردید در چهار چوب کار پژوهش قرار خواهند گرفت!

- متدهای پژوهشی در روابط بین‌الملل کدام هستند؟ این روشها آیا فرقی با روشهای تحقیق در سایر علوم دارند؟
الف: چه فرقی بین علوم سیاسی و علم روابط بین‌الملل هست؟
ب: چه تئوریها و منظرهای فکری به بررسی مسایل سیاسی بین‌الملل می‌پردازند. عنوانها؟
۱.آیا جنگ بین دولتها/ملتها غیر قابل اجتناب و غیر قابل پیشگیری است؟
۲. ساختار سیاسی جهان و روابط بین‌الملل چگونه است؟ آیا مرکز تصمیم گیری جهانی وجود دارد؟
۳. آزادی عمل دولتها در این سیستم و یا روابط بین‌الملل چقدر است؟
۴. در یک کشور و یا جهان آیا وجود امنیت با اهمیت است و یا توسعه و رفاه اجتماعی؟
۵. آیا امکان رسیدن به یک صلح پایدار جهانی وجود دارد؟
۶. چه شرایطی برای رسیدن به این مهم باید فراهم باشد؟
۷. اگر بپذیریم که ساختارهای بین‌المللی در فرم دادن به سیاستهای جاری کشورها تعیین کننده هستند، می‌توان خشونت و جنگهای جاری منطقه‌ای را بحساب شرایط موجود در جامعه‌ی بین‌المللی گذاشت؟
۸. نقش افراد گروههای قدرت و یا دولتها در فرم دادن به سیاستهای ملی چیست؟ چه اندازه است؟
 
عنوانها و تیتر حوزه‌های مطالعه/فهرصت مطالب:
رئالیسم قدرت و نقش دولت در سیاست
الف: رئالیستهای کلاسیک
ب. رئالیستهای ساختارگرا/حمله ائی
ج. رئالیستهای تدافعی
۲. لیبرالیسم و تئوری موسسات بین‌الملل
الف نئولیبرالها
ب. سوسیال لیبرالها
۳. مارکسیسم و روابط بین‌الملل
الف. مارکسیسم کلاسیک
ب. چپهای جدید (ضد سیستم)
۴. ناسیونالیسم و ایجاد نظم جدید‌ی جهانی
الف: اشکال و رشد ناسیونالیسم کلاسیک
ب. موج دوم ناسیونالیسم
ج. موج سوم حرکتهای ناسیونالیستی
د. قومگرائی
۴. موج چهارم و حرکتهای ضد سیستم
۵. کلنیالیسم پایه‌ی اساسی رشد نظام سرمایه داری موجود
۶. منظرهای فکری آلترناتیو
۱. فمنیسم
۲. نگرش انترسکشیونالیستی به حوزه‌های اجتماعی
۳. پسا کلنیالها/متفکرین پسا-مدرن روابط بین‌الملل را چگونه تبیین می‌کنند
۴. جنبش زیست محیطی و سامان سیاسی اقتصادی موجود
۵. حقوق شهروندی، حقوق بشر، ناسیونالیسم و منظرهای فکری کلاسیک
۶. جهانی شدن و تاثیرات آن روی روابط بین‌الملل
۷. جمع بست