علم روابط بینالملل و تحلیلی از آنارشیسم سیاسی در جهان امروز
ملیگرائی افراطی، بحرانهویت و بحران در روابط بینالملل
مقدمه:
قدرت سیاسی و اقتصادی آمریکا در چهل سال اخیر رو به کاهش داشته و سیاستمداران و روسای جمهور وقت هر کدام سعی در جلوگیری از کاهش قدرت آمریکا و انتقال آن به سایر کشورها بوده و سیاستهای گوناگونی را برای حفظ قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی آمریکا پیش گرفتهاند. در دههی هفتاد قرن پیش ایالات متحده حدود ۴۵ درصد تولید ناخالص ملی دنیا را داشت. این رقم در سالهای اخیر به حدود ۲۵-۲۰ درصد کاهش داشته است. نیروی نظامی آمریکا می توانست به تنهائی با همهی مخالفین خود مقابله بکند.
دونالد ترامپ در دو سال اخیر سیاستهای – پرخاشگرانه/خشن جدیدی - را در رابطه با روابط آمریکا با دنیا طراحی و به مرحلهی عمل گذاشته است. با اروپا در رابطه با واردات و صادرات کالاهای اروپائی و بخصوص صادرات آهن، و کالاهای تولیدشدهی صنعتی از قبیل اتوموبیل اختلاف داشته و به صادرات اروپا مالیاتهای بالائی بسته است. اروپا نیز در جواب سعی در پیشبرد سیاستهای متقابل دارد. تضاد اصلی ترامپ با چین است. جنگ تجاری آمریکا با چین به مرحلهی جدیدی رشد کرده است که اقتصاد بینالمللی را دچار بحرانهای جدیدی کرده است. من سعی خواهم کرد که با استفاده از تضادهای موجود و بخصوص تصمیمها و حرکتهای مذبوحانهی ترامپ که گاهن با نشان دادن ماهیچه های قدرت خود/آمریکا همراه است به بررسی و آنالیز روابط بین الملل بپردازم.
زندگی در شرایط فعلی دنیا یک زندگی ایدهال نیست. هیچ نقطهی غیر قابل دسترسی برای کسانی که امنیت زندگی افراد و جوامع را می توانند بخطر بیاندازند وجود ندارد. هیچ جزیرهی ثباتی هم وجود ندارد که ما بتوانبم در آنجا خودمان را مخفی کرده و در صلح و امنیت زندگی کنیم! انفجار یک بمب اتمی یا شیمیائی، خطرات و آلوده گیهای زیست محیطی، خشکسالی در یک منطقه، افزایش قیمت مایحتاج زندگی، جرم و جنایت، فقر و قحطی از کانالهای گوناگون و اغلب مستقیم روی زندگی ما تاثیر می گذارد.
آنارشی سیاسی، بحران هویت، اختلافهای ملی و بینالمللی از شاخصهای عمدهی عصر حاضر می باشد. صلح بینالمللی همچنان بعنوان یک اتوپی؛ فعلن قابل دسترس صلح دوستان نیست. ناسیونالیسم و ناسیونالیسم افراطی تعیین کنندهی دستور سیاسی حرکتهای ملی و بینالمللی موجود هست. نقش جامعهی سازمان یافتهی مدنی در تغییر وتحولات بینالمللی همچنان ناچیز است. قدرت – علیرغم مبارزه طولانی آزادیخواهان و کنشگران حقوق بشر با نیروهای نظامی و قدرت طلب – همچنان در دست دولتهای قوی نظامی قرار دارد. سلسله مقاله هائی که بعد از این تدوین و در این تارنما چاپ خواهد شد به بررسی و معرفی تئوریهائی علم روابط بین الملل که ما را در درک شرایط موجود کمک کند خواهد پرداخت.
دنیای سیاست در سالی که گذشت
برای اینکه بتوانم به بررسی مسئله وعنوان بالا بپردازم و شرایط موجود را بیشتر باز کرده و توضیح دهم نگاهی به حوادث سیاسی سالی که گذشت خواهم داشت.
- یکی از مهمترین پدیده های سیاسی/اقتصادی در سال ۲۰۱۸ میلادی ادامهی جنگ تجاری بین آمریکا و چین (حمله و محاصرهی اقتصادی چین) و بستن مالیاتهای سنگین به بیش از نصف کالاهای تولید شده و صادراتی چین به آمریکا بود. دلیل اساسی این امر کاهش صادرات کالاهای آمریکائی به چین و در مقابل افزایش صادرات کالاهای چینی به آمریکا و دنیا بود. آمارهای رسمی نشان میدهد که تراز تجاری آمریکا با چین در ماه سپتامبر سال پیش به منفی ۳۴.۱ میلیارد دلار رسیده است که این مسئله یکی از عوامل تشدید جنگ تجاری بین دو طرف بود.
سیاستهای جدید “شی جین پینگ” رئیس جمهور چین که مدل سیاسی و اقتصادی اقتدارگریانه ایشان به گونه ائی به مدل عملی پاره ائی از کشورهای افریقائی و آسیائی تبدیل شده به تشدید تضاد بین چین و آمریکا می افزاید. به این پروسه اختلاف آمریکا با چین باید دستگیری یکی از مدیران بزرگ صنعتی چین در کانادا را اضافه کرد. به گفته سخنگوی وزارت دادگستری کانادا وانژو منگ، نایب رئیس شرکت هواوی که روز اول دسامبر در ونکوور دستگیر شد بنا به درخواست آمریکا بود. دلیل این دستگیری نادیده گرفتن مقررات محاصرهی اقتصادی ایران توسط چین و این شرکت ارایه شده است.
برنامه های سیاسی و اقتصادی ترامپ تنها به چین خلاصه نشده، کانادا، مکزیک و اروپا را نیز در بر می گیرد. به جرات می شود گفت که دونالد ترمپ حادثه سازترین و خبرسازترین فرد سیاسی دنیا در دو سال گذشته بود.
- محاصرهی اقتصادی کرهی شمالی تهدید به دخالت نظامی و نابودی پایگاهای موشکی کره و مذاکرات ترامپ با کیم ایل یونگ رهبر کرهی شمالی و اعلام رابطهی دوستی با ایشان، از دیگر موضوعهای مهم سیاسی بود که با توجه به تنشهای موجود و تهدیدهای ترامپ در راستای انزوای چین و یا کاهش قدرت چین بود. فراموش نباید کرد که این حرکت را در راستای فشار به چین و سعی در جلوگیری از قدرت گرفتن بیشترچین و مثلث چین، روسیه و ایران ارزیابی کرد.
- مذاکرات دو کشوره کرهی جنوبی و شمالی برای تنشزدائی بین این دو کشور و آماده کردن کرهی شمالی برای پذیرش تعهدات بینالمللی در جهت عدم اشاعهی و گسترش سلاحهای هسته ائی از سایر حوادث مهم سال ۲۰۱۸ بود. این پروسه ادامه دارد.
- تهدید، فشار و محاصرهی اقتصادی ایران و حضور گستردهی نیروهای دریائی و نظامی آمریکا در خلیج فارس یکی از حلقه های زنجیره ائی همین سیاست است. با توجه به موقعیت ایران در منطقهی خاورمیانه بعنوان یک قدرت منطقه ائی که در اتحاد با چین و روسیه و در تقابل با سیاستهای آمریکا عمل می کند و پیمانهای اقتصادی و نظامی ایران با چین، به جرات می توان گفت که ترامپ و کاخ سفید بطور جدی به مقابله با قدرت چین برخواسته است. ایران با پیمانهای اقتصادی و گاهن سیاسی رابطهی نزدیکی با چین دارد وتضعیف این رابطه می تواند از اهداف کاخ سفید باشد.
- تضاد و اختلافهای تجاری و بخشن سیاسی اروپا/اتحادیهی اروپا در مقابل سیاستهای ترامپ یکی از جالبترین پدیده های سیاسی در هفتاد سال اخیر است. روابط اروپا با آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، حمایت و حضور نظامی ایالات متحدهی آمریکا در کنار متفقین و کمکهای اقتصادی بخشن بلاعوض آمریکا به اروپا و با توجه به تاریخ شکل گیری آمریکا، اتحاد بین آمریکا و اروپا خدشه ناپذیر بنظر می رسید. آمریکا بعنوان هژمون بدون رقیب نیمکرهی غربی بود و اروپا این هژمونی را پذیرفته بود. با تهدید به سیاستهای مقابله به مثل و بستن گمرگ به کالاهای آمریکائی و تقابل با محاصرهی اقتصادی ایران اروپا اولین گام جدی و قابل توجه در تقابل با آمریکا را برداشت.
- برکسیت و خروج انگلیس از اتحادیهی اروپا یکی از جنجالی ترین خبرهای دو سال اخیر بود. این حرکت ناپخته – بقول اکثر تحلیلگران سیاسی – ضربهی سختی به امر اتحاد اروپا و ایجاد یک کنفدراسیون اقتصادی و سیاسی در بین ملل اروپائی عضو اتحادیه اروپا را بدنبال داشت. با قدرت گرفت ناسیونالیستهای افراطی در لهستان، دانمارک، مجارستان، اتریش، و قدرت گرفتن احزاب دست راستی در آلمان، فرانسه، سوئد، هلند ...آیندهی اتحادیهی اروپا در مقابل یک چالش بزرگ سیاسی قرار دارد.
- اعدام/ یا کشتن قاشقچی/خاشخپی روزنامه نگار تبعیدی عربستان، در سفارتخانهی عربستان در ترکیه و واکنشهای ترکیه، اروپا و سایر کشورهای دنیا یک حادثه کوچک به لحاظ کمیت ولی بسیار مهم سیاسی بود که عملن قدرت عربستان سعودی را برای اولین بار زیر ضرب برد. هیچ کدام از اقدامات سیاسی ضد دموکراتیک عربستان، برای مثال حمایت از تروریسم بینالمللی و داعش، همسوئی با اسرائیل در تقابل با ایران، اختلاف و درگیری با ایران، جنگ یمن، تبیعض زنان در امور اجتماعی و سیاسی کشور و ...این کشور را مورد چالش افکار بینالمللی قرار نداده بود اما ....
- ادامه درگیری ایران و عربستان سعودی در یمن، حضور نظامی ایران در سوریه، تنش بین ترکیه و عربستان سعودی، نزدیکی هند و ایلات متحده، به قدرت رسیدن دست راستی ها در برزیل، تظاهرات جلیقه سبزها در پاریس، تضعیف قدرت مرکل در آلمان از سایر حوادثی هستند که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم موضوع این مقاله ها خواهند بود. همهی این حوادث نشانگر تضعیف نقش موسسات بینالمللی که تشکیل، ادامهی حیات و قدرت آنها نتیجه مبارزات روشنفکران، آزادیخواهان، کنشگران حقوق بشر، زنان و کارگران بوده را در بر دارد!
- یکی از مهمترین حوادث سیاسی و زیست محیطی دنیا تجمع همهی سران کشورهای دنیا در “کاتوویتس” لهستان در ماه دسامبر ۲۰۱۸ بود. هدف این کنفرانس تصویب و تائید کتابی برای اجرای تعهدات کشورهای عضو سازمان ملل در کنفرانس پاریس بود. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد در سخنرانی افتتاحیه این نشست اقدامات انجام شده برای مقابله با تغییرات آب و هوایی را ناکافی دانسته و گفت که “سرعت تغییرات اقلیمی از سرعت اقدامات پیشگیرانهی” کشورها بیشتر است و – پیش از آنکه دیر شود – باید اقدامهای لازم را تدارک دید.
گوترش در بخش دیگری از سخنانش گفت: “باید از خودمان این سوال را بکنیم که چرا انقدر آهسته حرکت میکنیم و حتی در مسیر غلط قرار داریم.” در نهایت بیانیه سیلزی برای انتقال مناسب و یکپارچه اقتصادی جهان با توافق هزاران تصمیم گیرندهای که از سراسر جهان در شهر جنوبی “کاتوویتس” لهستان برای بحث در مورد گرمایش جهانی و تغییرات اقلیمی در سازمان ملل متحد گردهم آمدهاند، تصویب شد.
- آمریکا پیمان زیست محیطی پاریس را ترک می کند. در مقابل ورود مهاجرین از آمریکای لاتین دیوار چین می سازد. پیمان همکاری نفتا (همکاری تجاری بین کانادا، مکزیک و ایالات متحده - را لغو کرده و این کشورها را مجبور به پذیرش قرارداد جدیدی می کند. تهدید به ترک و. تی او، سازمان تجارت بینالمللی که خود آمریکا یکی از بنیانگذاران آن بود، کرده و آن را زیر فشار قرارداده تا شرطهای اقتصادی و تجاری جدید آمریکا را که به مرکانتلیسم (حمایت از محصولات داخلی) بیشتر نزدیک هست تا تجارت آزاد بپذیرد. افزایش قدرت اقتصادی و سیاسی چین را بزرگترین تهدید به سیادت هژمونیک خود می داند و چین را در عرصه های گوناگون به چالش می کشد و افزایش قدرت چین و انتقال قدرت از ایالات متحده به منطقه را بزرگترین خطر به حضور آمریکا در منطقهی آسیا، خلیج فارس، افریقا و حتی نیمکرهی غربی می داند. ایران را محاصرهی اقتصادی کرده و به مخالفین ایران در منطقه کمک می کند. خلیج فارس منطقهی استراتژیک ویژهی آمریکا شده و ترامپ سعی دارد جریان نفت از منطقه و ایران به چین را خفه کند و یا کاهش دهد. سیاست خشن آمریکا آیا سیاست جدیدی است؟ آیا تئوری جدیدی احتیاج است که این سیاست را توضیح دهد؟ آیا همهی این سیاستها ناشی از زمامداری ترامپ هست؟
علم روابط بین الملل:
علم روابط بین الملل یکی از شاخه های جوان علوم اجتماعی است که به بررسی و توضیح این مشکلات می پردازد. واقعیت این است که در دنیای عجیب و شگفت آوری زندگی می کنیم. حوادثی که در دنیای سیاست، اقتصاد، فرهنگ در مناطق گوناگون دنیا و در سطج جهانی روی می دهد، اگر چه تصمیمها بالای سر ما گرفته می شود و شاید فرسنگها دور از ما اتفاق می افتد در زندگی همهی ما تاثیر می گذارد. گاهی این تاثیر مستقیم است و گاهی غیر مستقیم. مردم دنیا علیرغم مرزهای طبیعی و قراردادی امروز در ارتباط مستقیم باهم قرار دارند و با وجود انواع کانالهای ارتباطی، شرایط و اتفاقهای خوش و یا ناگوار گوناگون را چه بخواهیم و چه نخواهیم به حوزهی زندگی ما منتقل می کنند! این تاثیر در ساختار سیاسی دولتها/کشورهای دنیا نیز مستقیم است. هدف اساسی این مقالات تلاش برای توضیح این نکته خواهد بود.
سیاستمداران و سیاستهای موجود نیز مثل سایر عوامل اجتماعی و طبیعی، سیال و توام با ریسک است. با بیان الریش بک جامعه شناس آلمانی جامعهی جهانی موجود یک جامعهی توام با خطر است! سئوال بسیار مهمی که می توان مطرح کرد این است که: آیا شناخت نسبی از این دنیای سیال توام با خطر و در عین حال شگفت انگیز امکان پذیر هست؟ کدامین شاخهی علوم اجتماعی می تواند مارا از جریان و پروسهی تکامل شرایط خطرناک و در عین حال امیدبخش فعلی مطلع سازد و یا ما را به درک این شرایط یاری رساند؟
سئوالی بعدی که باید مطرح شود این است که آیا بر روابط بین الملل قوانینی حاکم است؟ ساختار روابط بین الملل و سازمان ادارهی آن بر چه سیستمی استوار است و به چه شکلی عمل می کند؟ جواب به این سئوالها و موارد مطرح شده، موضوع مقاله های زیر خواهد بود.
ساختار روابط بین الملل بر طبق نظر رئالیستهای قدرت بر آنارشی سیاسی استوار است. یعنی مرکز قدرتی برای ادارهی آن وجود ندارد. یعنی ساختار روابط بین دولتها/ملتها هرمی نیست. این نوع ساختار به ظرفیتها، قدرت و نیروی دولتهای ملی متکی است. دولتهای قوی تعیین کنندهی استراتژی عمل در سیاست بینالمللی هستند. همهی دولتها/کشورها برای کسب قدرت بیشتر باهم رقابت می کنند و ظرفیت و امکان عمل دولتها به عنصرهای گوناگون اقتصادی، نظامی/امنیتی، تکنیکی/علمی، فرهنگی و سیاسی استوار است. استفاده از نیروی نظامی و امنیتی به معنی استفاده از قدرت سخت/خشن خواهد بود و داشتن این امکانات، از طرف دیگر سیادت سیاسی و فرهنگی را به همراه خواهد آورد.
سوئد، اول ژانویهی سال ۲۰۱۹