سخنی کوتاه در مورد پانعربیسم، پانتورکیسم، پانایرانیسم و پانشیعه
برای بیشتر دانستن، و کمتر کردن پیشداوریها و کژ فهمیها، پیشنهاد میکنم روی کلمه «پان» کمی تکیه کنید. «Pan» که یک واژه یونانی است که معنی اتحاد و یگانگی و کل را میدهد که بیشتر اوقات به معنی برتری قومی و برتری نژادی و برتری زبانی و یا برتری مذهبی بهکار میرود.
این واژه سیاسی، در کانتکستهای متفاوت (زمینههای متفاوت) معانی و برداشتهای متفاوت بدست داده است. مثل برتری - مثل دوستدار - مثل یگانگی - مثل نژاد یا زبان برتر یا مذهب بهتر.
اگر این مفهوم پان را به درستی در زمینههای تاریخی آن بشناسیم آنوقت معانی و کاربرد واژههای سیاسی مثل (پان عربیسم، پان تورکیسم و پان ایرانیسم و پان شیعه) را بهتر خواهیم فهمید.
در تمام ایدئولوژیهای پان عربیسم، پان ترکیسم، پان ایرانیسم و پان شیعی، بنا به مقتضیات تاریخی و سیاسی، روی یک یا دو مفهوم عام و کلی تکیه میشود و اکثرا برداشتهای افراطی هم از آنها بدست میآید. مفاهیمی چون:
١- زمین (territory)
٢- مذهب (religion)
٣- زبان (language)
٤- نژادوخون (race and blood)
که مقدس و غیر قابل تغییر قلمداد میگردند.
«پانها» یک ویژگی عمومی هم دارند که بخشی از شناسنامه آنهاست. تمام «پانها» با اسطوره دشمن خارجی به ظهور میرسند. «پانها» در حل مسایل اجتماعی داخلی ناتوانند و برای عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی و عدالت حقوقی برنامههای موفقی ندارند اما در پیدا کردن دشمن یا دشمنان خارج از مرزها بسیار زیرک هستند تا عدم توانایی خود را به گردن آنها بیندازند و برای یگانه کردن اعضای خود وجود دشمن خارجی و ترس همیشگی از دشمن خارجی بخش اساسی برنامه حزبی و تبلیغاتی آنهاست. اعضای این پانها حتما برای خودشان دشمنهایی میتراشند و همیشه با یک دشمن خیالی در جنگ و زد وخورد هستند! گویی وجود تضاد و حذف دیگری، نشانی از بودن آنهاست.
البته در تاریخ سیاسی و تحولات اجتماعی، گاهی برای حفظ فرهنگ نیز گروهی از انسانها چنان بههم نزدیک میشوند و چنان بههم گره میخورند و با دیگران برای زنده ماندن با چنگ ودندان مبارزه میکنند که باعث بقایشان میشود. مثل آمیشها در ایالت پنسیلوانیا که ازدواجها هم درون گروهی است و مبتنی بر سنت تا از تداخل ژنوتیپهای دیگر جلوگیری کرده و نژاد خود را خالص نگه دارند. مثل کوردها در ۴ کشور خاورمیانه که با چنگ و دندان در ۱۰۰ سال گذشته برای بقای هویتی خود جنگیدهاند و هنوز هم میجنگند.
بنابراین «پانها» همیشه منفی و مخرب نیستند و اگر کنترل شده باشند و به افراط متوسل نشوند میتوانند به اتحاد و همبستگی یک ملت یا یک قوم کمک کنند اما وقتی به افراط میرسند برنامههایشان بیشتر حول خودبرتری و تحریف حقایق و دشمنتراشی میرود.
زمینه به وجود آمدن این ایدولوژیها مبتنی بر ترس و احساس تهدید از دیگران برای حفظ آب و خاک و یا حفظ هویت و بهدست آوردن امنیت و حفظ زبان و مذهب و غیره بوده است و از طرف دیگر انگیزههای قدرتطلبی، برتریطلبی، هویتطلبی، حفظ امنیت و رقابت که انگیزهها و نیازهای قوی اجتماعی هستند، هم نقش اساسی تر وپنهان دارند.
عربها فکر میکردند که اگر بر ضد اروپاییها و تورکها متحد شوند و آنها را دشمن خونی بدانند، امکان زنده ماندن دارند. تورکها هم همینطور از نفوذ فرهنگی ایران و زبان فارسی بیمناک بودند و ایرانیها هم از ترکها و هم از عربها بیمناک بودند. چون تورکها روی استانهای ترک زبان ایران ادعا داشتند و عربها هم روی خوزستان و جزائر خلیج فارس و هنوز هم دارند. در محیطی چنین ترسآور و آغشته به سوء ظن ادامه زندگی سالم و امنیت روانی و رسیدن به تفکر سالم و شکوفایی فرهنگی قدری مشکل میشود.
در چنین فضای روانی، شیعیان از سنیها میترسند و سنیها از شیعیان و آنها از ترس خود، بر روی هم اسلحه میکشند.
و هر کدام خود را در قامت رهبری مسلمانان منطقه و جهان میدانند. ترسها چه واقعی و چه غیرواقعی باشند میتوانند در جهت خشونتهای ابزاری و سیاسی بهکار روند.
گاهی اوقات در شرایط خاصی دوتا از این «پانها» برای هدف مشابهی باهم یکی میشوند مثل اتحاد پانعربیسم صدام و سنیها علیه ایران و یا اتحاد مقطعی شیعیان با ناسیونالیزم ایرانی برای تنازع بقا و رفع تهدید ارضی و گسترش تسلط خود بر سایر مناطق.
پانترکیسم: ایدیولوژی ملیگرایانه و توسعهطلبانه است که به دنبال یک کاسه کردن تمام ملیتها و مردم ترکتبار دنیا هستند که به زبان ترکی و یا تورکی صحبت میکنند. این سرزمینهای پهناور از اروپای شرقی، قسمتی از خاورمیانه، قسمت بزرگی از ایران، افغانستان، بسیاری از ممالک آسیای میانه، آذربایجان تا قسمتی از چین را شامل میشود که به آن تورانستان و یا توران بزرگ هم میگویند. (رحیم رییسنیا، پان ترکیسم- دانشنامه جهان اسلام).
ضیا گوکآلپ از اندیشمندان متأخر پانتورانیسم محسوب میشود که مقام و جایگاه ویژهای در میان پانترکیستها دارد و پدر پانترکیسم لقب گرفتهاست. از نظر وی میهن ترکان نه ترکیه است و نه ترکستان بلکه توران بزرگ کشور جاودانی آنان محسوب میشود. وی برای پیشبرد آمال خود تئوریهایی در زمینهٔ اقتصاد، جامعهشناسی و سیاست و… ارائه داد که هر کدام باب ویژهای در زمینهٔ پانترکیسم محسوب میشود.
گرچه تورانستان از بطن پان تورکیسم بیرون آمده ولی این واژهها ابعاد سیاسی و معانی متفاوتی با هم دارند.
سرزمینهای ادعایی پان تورکیسم یا تورانستان
از اوایل سده بیستم (۱۹۰۸)، گروهی از جوانان ترک در امپراطوری عثمانی گردهم آمدند و اولین منشور پانترکیسم را پیریزی کردند. سقوط سلطان عبدالحمید دوم، باعث شد تا گروهی از افسران جوان و نظامیان متعصب ترک، حزبی را به وجود بیاورند به نام «اتحاد و ترقی»که اساسنامهاش در جهت ترکی کردن تمام ممالک محروسه عثمانی بود با محوریت ترکیه جوان (۱۹۱۰). (مجید خدوی، انقلاب ترکهای جوان. ص۷۴)
خالد ادیب نوشت «آرزوی من، دستیابی ترکان جهان به عظمت و استقلال سیاسی و فرهنگی است» و محمدامین رسولزاده از آذربایجان روسیه در یکی از اشعارش چنین آورد که «این کشور پهناور که در سه قاره گسترده است، متعلق به ماست سرزمین توران مقدس.» لذا هم زمین مقدس شد و هم زبان ولی هنوز صحبت از دین مقدس و مشترک نبود.
پان عربیسم: حرکتی سیاسی و اجتماعی بود که در جنگ جهانی اول مطرح شد و هدف اصلی آن یگانگی و اتحاد کشورها وسرزمینهای عربی خاور میانه و شمال آفریقا بر علیه تسلط امپراطوری عثمانی بود. (پان عربیسم : لوتسکی.صفحات126 -142).
ترس از امپراطوری عثمانی و پان ترکیسم، دولت انگلستان را هشیار کرده بود. وبرای دور کردن عثمانیها از اروپا، تکه تکه کردن امّپراطوری عثمانی را در دستور کار خود قرار داد. دولت انگلیس به شیوخ سرزمین مکه شریف قول استقلال و تاسیس کشور مستقل را پیشنهاد کرده بود که در پایان جنگ جهانی اول به همکاری فرانسه خاورمیانه را خط کشی کردند و ممالک نوبنیادی را تحت نفوذ سیاسی خود به وجود آوردند. در حقیقت امپراطوری عثمانی را متلاشی کردند.و....انتونیوس ص76
سرزمینهای موردنظر پانعربیسم- ملل متحده عربی
یکی از اولین رهبران و تئوریپردازان پانعربیسم میشل عفلق در سوریه بود. او بنیانگذار حزب بعث بود وی تلاش کرد ملیگرایی عربی را با افکار سکولار پیوند داده و با نزدیکی به اردوگاه سوسیالیزم آن زمان، اتحاد و یگانگی عربها را فراهم کند.
در سالهای ۱۹۶۰ جمال عبدالناصر از مصر پرچمدار پانعربیسم شد و در این راه تلاشهای زیادی کرد. اما شکست تکاندهنده کشورهای عربی در جنگ ۶ روزه با اسراییل ضربه روانی و حیثیتی بزرگی بر پان عربیسم وارد کرد که هنور نتوانستهاند از زیر بار این شرمندگی بیرون بیایند.
پان ایرانیسم: پانایرانیسم ایران نیز واکنشی به پان ترکیسم بود برای دفاع از تمامیت ارضی (مجموعه سرزمینی به نام ایران) و تحت سیاست عمومیت دادن به زبان فارسی که کپیبرداری از مانیفست پانترکیسم بود البته نوع ایرانیاش.
پانایرانیسم سیاستی و نگاهی منطقهای جدیدی بود که نشان میداد که ایران برای خودش تاریخ و هویتی جدا و حتی برتر از پانعربیسم و پان ترکیسم دارد با گذشتهای درخشان.(احمد افشار- دایره المعارف ایرانیکا ص ۱۸۷).
این سیاست و یا تئوری قدری گسترش یافت و با مفهوم گسترده ناسیونالیزم ایرانی یکی شد و عقیده داشت که کل ایران یک ملت واحد است که یک زبان و یک هویت دارد.(همانجا)
با این نگرش زبانها و اقوام دیگر ایرانی میبایست در ملت ایران مستحیل شده و تشکیل یک ملت بزرگ به نام ملت ایران بدهند. روشنفکران ایرانی که تعدادی هم ترکزبان بودند، فکر میکردند که فقط از طریق اتحاد زبانی در سرزمینی رنگارنگ میتوانند در برابر تهدید روز افزون پان ترکیسم و پان عربیسم و سوسیالیزم واقعا موجود در شمال مقاومت بکنند. و لذا به تاسیس حکومت مرکزی قوی و ارتش قوی و شاه مرکزی روی آوردند و البته چشمی هم به حمایت مذهب شیعه در برابر سنیهای ترک و عرب داشتند.
سرزمینهای ایران بزرگ از نگاه پان ایرانیسم- ایران بزرگ
در کشورهای غربی و ممالک مدرن واحد اجتماعی یک ملت، «فرد» یا Individualty است و حقوق فردی و کرامت انسانی فرد مقدم بر حقوق ملت یا کشور است در حالی که در تمام این «پانها» همه چیز در خدمت ملت و اجتماع هست و تمامیت ارضی و یگانگی زبانی یا همه چیز در خدمت مذهب، بر منافع و مصلحت و انتخاب آزادانه فرد ارجحیت دارند.
نخستین تفکرات پانایرانیسم، توسط دکتر محمود افشار در سال ١٩٢٠ (۱۳۰۶) شمسی، پس از جنگ جهانی اول و انقلاب بالشویکی در اتحاد جماهیر شوروی، بهطور سیستماتیک در ایران تئوریزه شد که واکنشی بود در مقابل پانترکیسم و پان عربیسم و حتی سوسیالیزم. و رضا شاه بعدها (۱۹۲۵) بازوی اجرایی این سیاست و ایدئولوژی شد و با حکومت آمرانه و مشتهای آهنین یکجانبه خود تفکر و سیاست (ملت واحد - زبان واحد - لباس واحد و کشور واحد و.....را با سرکوب خونین اقوام و فرهنگها و زبانهای دیگر به پیش برد. ارتش قوی و مرکزی بازوی اجرایی چنین برنامه سیاسی بود.
تفکر «ایران بزرگ» هم که نقشهاش را دربالا میبینید، از رشت شروع شد توسط نویسندهای ارمنیتبار به نام گریگور یقیقیان که نشریهای به نام «ایران بزرگ» منتشر میکرد که واکنشی بود به گسترش پانتورکیسم که در سال ١٨٨٠ از آذربایجان شروع شده بود و بعد در ترکیه فعلی بهطور چشمگیری گسترش یافته بود که این ایدولوژی منجر بر تفکر افراطی برتری تورک و قتل عام ارمنیها شد. اکنون توران بزرگ از سرحدات چین و آسیای مرکزی، افغانستان، بخش بزرگی از ایران تا اروپای مرکزی را در بر میگیرد.
از دیگر رهبران پانایرانیسم از دکتر محسن پزشکپور و محمد مهرداد و داریوش فروهر، هوشنگ طالع و جواد طباطبایی میتوان نام برد.
انقلاب مشروطیت و اشاعه تفکرات جدید مدرنیته بر اثر انقلاب اجتماعی فرانسه، توسط روشنفکران آذربایجان و قفقاز مثل آخوندزاده، ملکم خان، رشدیه، و حیدر خان عمو اغلی و دیگران، جامعه ایران را تا حدی از ناسیونالیسم دور کرده بود و برای اولین بار حقوق مساوی شهروندی و قانونمداری را مطرح نموده و از چهارچوب این «پانها» فرا رفته بود. ترک و فارس و لر و کورد و بلوچ به عنوان شهروند ایرانی شمرده شدند و تفکر پانایرانیسم و پانترکیسم کمرنگتر شد و میرفت تا با آزادی زنان و گسترش تحصیل و امکانات، به طبقات پایین تر سرریز شود و انتخابات بهجای انتصابات و قوانین زمینی بهجای قوانین آسمانی و حقوق شهروندی بهجای حقوق طایفهای جایگزین شود که انقلاب اسلامی سر رسید.
شیعهسالاری یا پانشیعیسم: با قدرت گرفتن شیعیان در ایران ناگهان این بار پانشیعه (شیعه سالاری) با شعار امت واحده اسلام در صحنه ظاهر شد که تمام تعاریف شناخته شده و مناسبات قدرتهای منطقهای در خاورمیانه را بههم زد. و این بار نژاد و ملیگرایی و ملت واحد در چار چوب یک سرزمین معنی خود را از دست داد و تکیه یک جانبه بر مذهب شیعه ۱۲ امامی و امت واحده اسلام و اسلام بدون مرز در دستور قرار گرفت و با شعار جنگ، جنگ تا رفع فتنه از عالم، سودای امپراطوری شیعیان را نه تنها در ایران بلکه در افغانستان، سوریه، لبنان، عراق و بحرین و جاهای دیگر را در برنامه سیاسی و آموزشی و تبلیغاتی خود قرار داد.
با این تفکر پانشیعه، ترس و رقابت و سوءظن بین شیعه و سنی و ترک و فارس و عرب و ایرانی که زمینه تاریخی ۱۰۰ ساله داشت دوباره داغتر و داغتر شد که ما شاهدش هستیم و جنگ هشت ساله ایران و عراق، نتیجه جنبی این ترسها و برتریطلبیهای جدید بین این دو پان بود.
تفکر و سازمانیابی طالبان در شرق و داعشیهای سنی در غرب ایران، آتش این رقابتها را تندتر کرد. سنیسالاری و شیعهسالاری با ملغمهای از پانایرانیسم در کنار شیعیان و پانعربیسم در کنار سنیها روز بهروز آتش خشونت و برادرکشی را شعلهها افروخت.
پانترکیسم که خود گرفتار کشاکشهای درونی و بیرونی بود در نزاع خونین پانشیعه و پانسنی فرصتطلبانه نظارهگر بود چون بر اساس مانیفست پانترکیسم هر دو دشمن بودند و چه بهتر که هر دو همدیگر را لت و پار کنند.
نتیجه اولیه این جهانبینی بسیار قدیم که آلاحمد و شریعتی و بعدها با کتاب ولایت فقیه آیتاله خمینی، رنگ و لعابی نو گرفته بود، کشتار ایرانیان و همسایه غربی و تخریب و تجاوز و به هدر دادن امکانات زیر ساخت هر دو کشور و توسعه اسلامهراسی، ایران هراسی و شیعههراسی و ترکهراسی شد. (صاحب این قلم در بین این سالها در آنکارا و تبریز زندگی میکرد)....
پانها و قشقاییها:
اما ما قشقاییها چه در زمان اوج و چه در زمان افت، در این بازیها نقشی در خور نداشتهایم آن طور که بختیاریها داشتهاند. و تنها نقش ما سرباز پیاده در این کشاکشها بوده است و فقط سرباز پیاده دادهایم و خسارتها دیدهایم که نه پانایرانیست قدر دانستهاند و نه ملیگراها و نه حکوتگران شیعه!؟ و با پانترکیسم منطقه هم سرو سری نداشتهایم. تقریبا قومی ایرانی و بدون سرزمین و بدون استان و بدون امکانات با هویت از دست رفته...
بههمین دلیل از این اختلافات پیشآمده در بین جوانان و حتی روشنفکران که به تازگی، ظاهرا هر کدام به یکی از این «پانها» دلبستگی پیدا کردهاند سر در نمیآورم؟!
امیدم این است که بازی نخورده باشیم و در این دامگه حادثه کلاه خودمان را محکم بگیریم تا بادهای خزان نژادپرستی و خودبرتربینی آن را به یغما نبرده و خیلی دیرمتوجه نشویم که برای این پانها سرباز پیاده بودهایم!
زنده ماندن قشقاییها و بدست آوردن هویت دوباره و گسترش زبان و فرهنگ قومی و اجدادی ما، فقط در گرو ایرانی آزاد و آباد و دمکراتیک خواهد بود. ایرانی متکثر و رنگارنگ بر محور یک میثاق عمومی و قانون اساسی جدید که هیچ مذهب و هیچ قوم وهیچ زبان ادعای مالکیت کل ایران را نداشته باشد و ایران متعلق به همه ایرانیان باشد. البته که رسیدن به چنین میثاق، به آگاهی و برنامهریزی و گذشت وپشتکار، قابل حصول است.
دنبالهروی از پانایرانیسم و یا پانترکیسم و پان شیعیایسم ما را به ناکجا آباد خواهد برد که برده است.
اگر برای خودمان حرفی نداشته باشیم، و نتوانیم ضرورتهای تاریخ رو به جلو را ببینیم، در جا خواهیم زد و دیگران برای ما تعیین تکلیف خواهند کرد و حرفهایشان را دیکته خواهند کرد. این جداسریها و صفبندیهای مشکوک ما را از آنچه که هستیم شکننده تر و بازیگران سیاسی را چاق تر و چله تر خواهدکرد.
اشکبوس – طالبی بهمن بیگلو
اول مهرماه ١٣٩٧- آمریکا
——————————————
منابع:
1- Pan Turkism, Encyclopedia , ; Britannica; Revised 2. April, 2016.
2- Fishman. Joshua. Garcia; Ofelia, 2011; Handbook of Language and Ethnic Identity. Oxford University Press. P. 269
3- Xavier. Planhol, Lands of Iran : Encyclopedia, Iranica, 1966
۴- افشار. احمد. هویت ایرانیان در قرون ۱۹ و ۲۰ دایرهالمعارف ایرانیکا. ص ۱۸۷
۵- رییس نیا. رحیم. دانشنامه جهان اسلام.جلد پنجم صص ۴۶۶-۴۷۲
۶- خدوی. مجید : انقلاب ترکهای جوان. ص. ۷۳
۷- بیات. کاوه : پان تورکیسم. ۱۳۸۶، پردیس، تهران
■ هموطن گرامی، آقای طالبی از ارائۀ مقالۀ کوتاه ولی پُرمحتوی تان بسیار تشکر میکنم. آنچه را نوشتید مقرون به حقیقت است. دراین مورد بایستی زیادتر و عمیقتر گفتمان کنیم. چرا که اگربا آمدن روی کارروحانیت در کشورمان وتمام خرابکاری آنان در تمام زمینه ها که ایرانیان وجهانیان ازآن آگاهند، فرصتی مناسب به ما دست داده است دورهم جمع شویم، افکارمان در میان بگذاریم، به نتیجۀ آن ذهن عمومی برسیم، آنرا اجرا کنیم، که بازتابی نکوتری برای مردم داشته باشد. همان کاری که شما و دیگرمتفکرین، فرهیختگان، وقلم بدستان مرزوبوم ایران می کنید. ولی آنچه مسلم است به دلایل ایجاد چنین ملغمهای که هنوز دربین مردمان جهان مرسوم، بکارگرفته می شود و ادامه دارد سخنی پیشنهاد نشده. اگربه زمان پیدایش بشر بر روی زمین، حرکت تکاملی او، از بدو بر روی دو پای خود راه رفتن، و جای گزین شدن انسان ناندرتال ها با جمجمه هایی بزرگتر با اجدادمان هموسپین ها با مغزهایی کوچک تر که هرچه زمان به پیش می رود بیشتر توجه کنیم، بنظرمی رسد کوچکتر میشود، از زمان در حدود ۶۰ هزار سال که درمتن زمان زمین شناسی وقت کوتاهی است، چندان فرصت کافی برای رشد تکاملی نداشته است. برای همین دلیل است که اوهنوزبطورقومیت وطایفه گی فکرمی کند و زندگی می کند. من مسیحی هستم، شما مسلمان، کلیمی، و... من شیعۀ ایران هستم و شما سنی عربی و ترکی؛ مذهب در عِرق درمیآمیزد، جنون میآفریند و انسان کشی شروع می شود. بنیان تمام این مسائل، بنظر میرسد همان زمان کافی برای تکامل فکری وجود نداشت، که اشاره شما کمک شایانی به شناخت این موضوع می کند. آیا زمان آن نرسیده که جهانی فکر و عمل کنیم؟
بدین وسیله ازتمام روشفکران دعوت میشود که بیشتر در مورد این عنوان نوشته و مارا آگاه کنند.
با احترام مجید امینی