استاد بازنشسته دانشگاه مونترال
متن سخنرانی در همایش همبستگی جمهوریخواهان ایران در مونترال، ۵ اوت ۲۰۱۸
با سلام و آرزوی موفقیت همایش همبستگی جمهوریخواهان ایران در مونترال،
دوستان و هموطنان گرامی،
من یک سوم عمرم را در آذربایجان ایران و دوسوم آن را در شهر مونترال(ایالت کبک، کشور کانادا) گذراندهام.
بتدریج هویت سه گانه آذربایجانی، ایرانی و کبکی پیدا کرده و شهروندی سه زبانه شدهام. زبان مادریام ترکی آذربایجانی، زبان تحصیلی اجباریام فارسی و زبان کار و زندگی خانوادگیام در مونترال فرانسه میباشد.
به علت محرومیت از تحصیل در زبان مادری و آموزش آن در مدارس ایرانی، در زبان مادریام بیسواد هستم. در نتیجه نوشتههایم به زبان فارسی، فرانسه و یا انگلیسی هستند. زبان فارسی با لهجه آذریام نتیجه تحصیل در مدارس خامنه زادگاهم و تبریز با آموزگاران و دبیران آذربایجانی ترکزبان و فارسیگو است. امیدوارم فارسی با آکسان آذریام برایتان قابل فهم باشد.
کبک و کانادا، برای ما مهاجران ایرانی، آزمایشگاه و آموزشگاه بینظیری برای مطالعه و فهم دموکراسی، فدرالیسم، مسائل ملی- قومی- زبانی و تعیین سرنوشت ملی جامعهها با روشهای دموکراتیک و مسالمتآمیز و قانونی است. این همایش ما در دانشگاه کبک دومین دانشگاه فرانسوی زبان شهر مونترال برگزار شده است. این دانشگاه یکی از ثمرات انقلاب آرام و نهضت ملی کبک در قرن بیستم میباشد. من شاهد این انقلاب آرام بودم و درسهائی از آن یاد گرفتم. در جریان این انقلاب آرام، کبک از یک جامعه کاتولیک محافظهکار تحت سلطه، به یک جامعه دموکراتیک، عرفی، مترقی و آزاد بطور مسالمتآمیز تغییر کرد. نهضت ملی کبک نیز تسلط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی دولت و مؤسسات آنگلوساکسون کانادائی و آمریکائی را نسبتا از بین برد. در دو رفراندم در باره حاکمیت ملی کبک و پیشنهاد مشارکت برابر اقتصادی و سیاسی با کانادا و یک رفراندم در باره تغییرات قانون اساسی جدید کانادا ۱۹۸۲ آزادانه به عنوان یک ملت یا جامعه مشخص نظر خود را بیان کرد. یعنی آزادی خود را در تعیین سرنوشت ملیاش بدست آورد. در جریان این انقلاب آرام زبان فرانسه، زبان اکثریت مردم کبک، زبان رسمی و عمومی کبک گردید البته با احترام به حقوق زبانی برابر اقلیت انگلیسیزبان کبک.
اولین باری که من در یک کنگره سیاسی شرکت کردم در سال ۱۳۴۰ در تهران در اولین کنگره جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران بود. یکی از نمایندگان سازمان تبریز و سخنگوی آن بوده و پیامی از مبارزان تبریز را در روز اول کنگره با لهجه آذری خواندم. آیا حدس میزنید نکات مهم این پیام تبریز چه بود؟
نیاز به اتحاد همه نیروهای ملی و آزادیخواه در جبهه ملی دوم ایران برای پیروزی مردم. چون آن زمان شورای جبهه ملی ایران سازمانهای نهضت آزادی ایران و جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران را کنار گذاشته بود. لزوم اجرای قانون انجمنهای ولایتی و ایالتی انتخابی مطابق قانون مشروطیت. ضرورت شرکت نمایندگان ایالات ایران در کمیته مرکزی جامعه سوسیالیستها.
متأسفانه امروز، نیم قرن بعد از آن کنگره، در این همایش همبستگی جمهوریخواهان در مونترال باز هم مواجه با این نوع مسائل در سطح دیگری هستیم و من باز هم باید با شما از انجمنهای ایالتی و ولایتی انتخابی گفتوگو کنم.
ما در مونترال در گروه مطالعات تاریخ معاصر ایران و گروه هواداران اتحاد جمهوریخواهان ایران، دو بار در باره مسائل قومی- ملی در ایران و راه حلها مطالعه و گفتوگو کردهایم. پیشنهادی به کنگره اول اتحاد جمهوری خواهان ایران در برلین بر پایه این مطالعات در باره مسائل قومی- ملی دادیم که مورد توجه و مطالعه در کنگره مزبور قرار نگرفت. این پیشنهاد در سال ۲۰۰۶ در نشریات پیوند مونترال، شهروند تورنتو، عصر نو، تریبون و ندای آزادی منتشر شد.
در سال گذشته، بهمناسبت همهپرسیها در باره استقلال اقلیم کردستان عراق و کاتالونیای اسپانیا، مطالعه و گفتوگو در باره مسائل ملی- قومی در قرن ۲۱ و رول همه پرسی برای حل این مسائل کردیم.
امروز خلاصهای از این دو مطالعهمان را برایتان شرح داده و سپس اشارهای به رول مسائل ملی- قومی در مرحله گذار از حکومت استبدادی کنونی به جمهوری مردم سالار و عرفی ایران و ایجاد جبهه جمهوری خواهان ایران خواهم کرد.
تحول قومی-ملی و زبانی در ایران
نگاهی به تاریخ شناخته شده تحولات قومی و زبانی در سرزمین ایران نشان میدهد که ایران به ترتیب مسکن اقوام بومی آسیايی (مانند ایلامیان و.... ) اقوام مهاجر هند و اروپائی (اقوام ماد، پارس و پارت) و یا مهاجم یونانی، عرب و ترک، در پنج هزاره گذشته بوده است. برخی از اقوام مزبور ایران را مسکن خود گزیده و در طول تاریخ چند هزار ساله، از آمیزش آنها، اقوام، خلقها(ملیتها) و ملت کنونی ایران بوجود آمده است..
زبانهای رایج در این سرزمین هم به موازات تحولات تاریخی، متنوع و متغیر بودهاند. در هر دورهای یک یا چند زبان در ارتباطهای رسمی حکومتی یا ادبی بکار برده شده است. زبانهای ایلامی، پهلوی، فارسی باستانی، یونانی عربی، فارسی دری و ترکی مهمترین این زبانها میباشند.
آمار زبانهای رایج در ایران معاصر(۱) نشان میدهد که ایران یک کشور چند زبانی است. طبق این آمار، زبان مادری در حدود ۵۵ درصد مردم ایران زبانهای شاخه ایرانی خانواده هندواروپائی(فارسی، کردی، بلوچی و گویشهای فارسی)، ۴۰ درصد زبانهای ترکی( آذربایجانی و ترکمن) و ۲ درصد زبان عربی میباشد.
محل تمرکز عمده گروههای زبانی در ایران (۲) کانونهای سکونت اقوام و خلقهای مختلف در سرزمین ایران را نشان میدهد.
حکومت ایران در این چند هزاره در دست این اقوام رد و بدل شده است. اقوام مهاجر پس از قرنها زندگی در ایران به تدریج با بومیان آمیزش کرده و برخی، با حفظ زبان و بخشی از فرهنگ خویش، ایرانی شدهاند. تمرکز آنها و زندگی مشخص چند قرنی با هم پایه ایجاد خلقهای (ملیتها) متفاوت گردیده است. خلقهای آذربایجان، کردستان و بلوچستان بدین طریق بوجود آمدهاند. از طرف دیگر، آمیزش جسمی و فرهنگی بین اقوام به علت ازدواجهای بین اقوام مختلف و پراکندگی افراد بهخصوص در شهرها، اغلب ایرانیها را از نظر خونی و فرهنگی مخلوط کرده است. به همین دلیل کمتر کسی میتواند ادعای «پاکی نژادی» بکند.
به علت این آمیزش و زندگی مشترک، زبان عدهای تغییر کرده است. در نتیجه اجداد برخی از ایرانیان فارس زبان امروزی از اقوام ترک یا عرب هستند و اجداد بخشی از آذربایجانیهای ترکزبان از اقوام فارس یا عرب.
دولت ملی مدرن ایران با انقلاب مشروطیت بوجود آمده است. این دولت در اوایل، یک حکومت غیرمتمرکز و به شکل ایالات و ولایتهای اغلب با خصوصیات قومی- زبانی متفاوت بوده است. تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی انتخابی، طبق قانون اساسی مشروطیت، برای شکل دادن این حکومت غیر متمرکز (یا فدرالیسم ایرانی)، در نظر گرفته شده بود.
با سرکار آمدن سلسله پهلوی، سیاست استبدادی تمرکزگرا، بر پایه یک کشور و یک ملت واحد با یک زبان رسمی (فارسی)، به همه مردم ایران تحمیل میشود. استانها با حدود غیر قومی جایگزین آیالتها و ولایتهای سابق میشوند. انجمنهای ایالتی و ولایتی از بین میروند و یا تشکیل نمیشوند. تحصیل و تدریس اجباری به زبان فارسی، و ممنوع شدن استعمال و تدریس و انتشارات به زبانهای مادری دیگر ساکنان سرزمین ایران، مانع رشد طبیعی این زبانها شده و ستم فرهنگی کنونی در ایران را ایجاد میکنند. این ستم فرهنگی همراه با تبعیضهای اقتصادی و دینی در نواحی غیرفارسزبان باعث رشد احساسات ضد حکومت مرکزی و ضد زبان فارسی میشود.
از سوی دیگر، این ستم فرهنگی بهخصوص زبانی، یک ملت ایران تکزبانی بوجود نیاورده اما پایه نا رضایتی و ستم دیدگی میلیونها ایرانی غیر فارس زبان میگردد. در نتیجه این سیاست، آذربایجانیها که حداقل یک سوم ساکنان ایران را تشکیل میدهند، از آموختن زبان مادری یا پدری خود محروم میشوند. میتوان ادعا کرد که حکومت ضد دموکراتیک تمرکزگرا، عدم شناسائی و احترام به حقوق اقوام و خلقها یا ملیتهای تشکیل دهنده ایران معاصر
و ستمهای فرهنگی، دینی و اقتصادی مداوم، بحران ملی-قومی و زبانی کنونی را بوجود آورده است. بحرانی که استقرار نظام دموکراتیک واقعی و اتحاد نیروهای دموکراتیک در ایران را مشکل میسازد.
این بحران در شرایط ملی، منطقهای و بینالملی کنونی اگر راه حل دموکراتیک و عادلانه و واقع بینانهای را پیدا نکند منجر به شورشها و جنگهای داخلی، دخالت کشورهای خارجی مخالف ایران، استمرار نظام استبدادی و تجزیه احتمالی کشور ایران خواهد شد.
راه حلها برای بحران قومی-ملی و زبانی
بررسی و در نظر گرفتن این واقعیات تاریخی و معاصر ما را در شناسائی ایران کنونی و در جستجوی راه حلهای مناسب برای مسائل قومی-ملی و زبانی ایران، کمک میکند. بطور خلاصه، چند راه حل زیر پیشنهاد میشود:
۱ - آنهائی که معتقد به وجود ملیتهای غیر فارسی زبان در سرزمین ایران نیستند و یا میخواهند یک ملت واحد با یک زبان رایج، با تحلیل تدریجی اقوام و ملیتهای موجود، بوجود بیاورند راضی به وضع موجود بوده و تغییرات مهم در این مورد را مضر به وحدت و تمامیت ایران میدانند.
۲ - گروهی از ملیتهای غیرفارس زبان در مقابل این انکار وجودشان و یا حقوق برابر ملیتهای مختلف ایران بوسیله حکومتهای ایران، تنها راه حل ممکن و عادلانه را در استقلال ملیتها یا ملتهای خود میبینند.
۳ - برخی بدون قبول وجود ملیتهای مختلف و یا ستم ملی-قومی در ایران، احترام به فرهنگ و زبانهای اقوام تشکیل دهنده ایران را پیشنهاد میکنند به شرطی که زبان فارسی تنها زبان رسمی اداری و آموزشی اجباری در سرتاسر ایران بماند. بخشی از این گروه با ایجاد نظام فدرالی دموکراتیک غیر قومی نیز موافق میباشند.
۴ - گروهی قبول دارند که ایران کنونی یک کشور چند زبانی و چند ملیتی است. و ستم قومی-ملی، دینی و زبانی در ایران وجود دارد. آنها راه حل عادلانه و دموکراتیک در کادر سرحدّات ایران را ممکن دانسته و لازمه این راه حل را استقرار یک نظام مردمسالار فدرال در ایران و شناسائی حقوق برابر خلقها یا ملیتهای ساکن میدانند.
من که خودم را جزوی از خلق(ملیت) آذربایجان و ملت ایران میدانم موافق این آخرین راه حل هستم.
اما این راه حلها نکته مهمی را نادیده میگیرند و آن پاره پاره شدن اغلب اقوام و ملیتهای برخی از کشورهای منطقه بین دو یا چند کشور مجاور میباشد. در ایران میدانیم که به علل تاریخی برخی از ملیتهای کنار مرزی به چند بخش تجزیه شده و در کشورهای ساخته شده مجاور هم زندگی میکنند(مانند کردها، بلوچها و آذریها).
مرزهای کنونی و نظامهای تمرکزگرای استبدادی این کشورها اجازه ارتباط و همکاریهای محلی آزادانه به آنها را نمیدهد. اصل احترام به تمامیت ارضی کشورهای مستقل عضو سازمان ملل متحد مانعی قانونی برای اتحاد این خلقها باهم در یکی از این کشورهای شناخته شده و یا برای استقلال آنها است. در نتیجه تنها راهحل واقعبینانه، دموکراتیک و مسالمتآمیز برای رفع این موانع ایجاد نظامهای دموکراتیک و فدرال در این کشورها و تشکیل یک اتحادیه کنفدرال بین این کشورهای مجاور میباشد. در این صورت ارتباط آزاد بدون مانع مرزی بین خلقها یا ملیتهای پاره پاره شده منطقه بدون تغییر مرزهای کشورهای موجود بوجود میاید.
جمهوریخواهان و جمهوری مردمسالار و فدرال آینده ایران باید پیشنهاد تشکیل این اتحادیه (مانند اتحادیه اروپا) را در منطقه به این کشورها و خلقها و ملل این کشورها بدهد. تا با تشکیل آن در آینده موانع ارتباطات و همکاریهای ضروری همه خلقها و ملل منطقه از بین برود.
مطالعه دوم گروه ما در باره تحول مسائل قومی و ملی در قرن ۲۱ در سایه جهانی شدن و انقلاب تکنولوژیک ارتباطی و مجازی و رول همه پرسی در باره استقلال ملیتها بود.
در قرن ۲۱ ما شاهد جهانی شدن اقتصادی نئولیبرال، جهانگیر شدن اطلاعات در سایه انقلاب تکنولوژیک مجازی، از بین رفتن مرزهای مستقر در قرن بیستم از نظر اقتصادی و فرهنگی و توریستی، مهاجرت و اختلاط روز افزون جسمانی و فرهنگی مردم برخی از کشورها، گسترش احتمالی انترناسیونالیسم دموکراتیک و فدرالیسم و کنفدرالیسم در کشورها و مناطق چند ملیتی هستیم.
استقلال طلبی ملتها و ملیت(خلق)ها که در قرن ۱۹ و ۲۰ فرم جدائیخواهی داشت اکنون، در بستر تغییرات جهانی شدن مذکور در فوق، تغییرات مناسبی را ایجاب میکند.
حوادث و همهپرسیهای غیر قانونی اخیر اقلیم کردستان عراق و کاتالونیای اسپانیا و عدم مقبولیت جهانی نتایج آنها، نشان تثبیت مرزهای کشورها بر طبق اصول سازمان ملل متحد و دشواری شکست اصل تمامیت ارضی کشورهای موجود، در شرایط دموکراتیک بطور مسالمتآمیز است.
گوئی رای دموکراتیک اکثریت در همهپرسی برای جدائی خلقهای تحت سلطه، تنها شرط کافی برای کسب استقلال، بدون مذاکره و پذیرش دولتهای قانونی شناخته شده به وسیله سازمان ملل متحد نیست. در نتیجه فدرالیسم در کادر کشورهای چند ملیتی موجود و کنفدرالیسم کشورهای یک منطقه متشکل از کشورهای چند ملیتی نظیر آسیای غربی (خاورمیانه) و یا اروپا راه حل مناسبتر و واقع بینانهتری به نظر میاید.
در اتحادیه اروپا که در آغاز یک نمونه اتحادیه کنفدرال بود تلاش برخی از کشورهای بزرگ اروپائی برای سوق اتحادیه به طرف فدراسیون(فدرالیسم) و از بین بردن تدریجی حاکمیت ملی کشورهای تشکیل دهنده، عکسالعمل مخالف بوجود میآورد و جریانات افراطی ناسیونالیستی رشد میکند( نمونه فرانسه، آلمان، مجارستان، لهستان) و یا کشور بزرگی چون انگلستان پس از همه پرسی از اتحادیه اروپا خارج میشود.
جهانی شدن مهاجرت و سرعت و شدت اخیر آن، وضع کشورهای تک ملتی، چند ملیتی و چند زبانی را متزلزل میکند. چند فرهنگی شدن کشورها و دشواریهای انتگراسیون سریع موجهای مهاجر و مخالفت مهاجرین با نهضتهای ملی جدائیخواه این کشورها، تنش بین مردم جامعه میزبان و جوامع فرهنگی مهاجر بوجود میآورد. اکثرا در این کشورها مهاجرین مخالف تغییرات سرحدها و موافق ثبات دولتهای مسلط و مخالف نهضتهای جدائی خواه کشور میزبان هستند و در نتیجه گاهی مانع پیروزی نهضتهای استقلال طلب در همه پرسیها درباره استقلال آن ملت تحت سلطه میشوند (نمونه کبک) در قرن معاصر اگر سوال بکنیم چرا در کشورهای چند ملیتی و چند زبانی، ملیتی برای استقلال مبارزه میکند و خواهان جدائی میشود؟ جواب ساده و یکسانی پیدا نمیکنیم.
علل اصلی نارضایتیها وجود ستم مضاعف فرهنگی و تبعیضها و عدم آزادی و برابری بین ملیتهای تشکیل دهنده یک کشور میباشد. مردم میخواهند که حقوق برابر در جامعه از نظر اقتصادی، فرهنگی و زبانی و قانونی وجود داشته باشد.
از سوی دیگر به علاوه حقوق فردی برابر، جامعههای با هویت و فرهنگ و بخصوص زبان متفاوت دنبال حقوق جمعی، خود مختاری و عدم تسلط ملتی بر ملت دیگر در کشورها هستند.
وقتی که امکان بدست آوردن این خواستهها در کادر کشور موجود از بین میرود ملتها یا اقوام راهی جز جدائی خواهی برای آزادی خود نمیبینند. همهپرسی درباره استقلال، روش دموکراتیک و مسالمتآمیز برای رسیدن به این اهداف مشروع میباشد. اگر در کشوری «همه پرسی دموکراتیک برای تعیین سرنوشت» غیرقانونی اعلام شود مردم ناراضی از وضع مستقر را به سوی روشهای غیرقانونی، خشن و مسلحانه سوق میدهد.
در قرن حاضر تجربیات معاصر نشان میدهد که در چنین وضعی قدرتهای خارجی ذینفع دخالت میکنند و با کمک خود و تسلط به این نهضتها و سوق آنها به سوی منافع ملی یا استعماری خود، باعث از بین رفتن استقلال عمل این نهضتها و شکست احتمالی آنها میشوند.
من نتیجهای که از این برداشت و مطالعه میگیرم اینست که:
در کشورهای چند ملیتی و چند زبانی (مثل ایران و کانادا و اسپانیا و عراق و... ) مبارزات مردمی بهتر است که برای استقرار حقوق انسانی برابر و بدون تبعیض (جنسی، قومی، زبانی، مذهبی و... ) هر شهروندی در جامعه باشد. اداره دموکراتیک جوامع تشکیلدهنده نیاز به نوعی خود مختاری جوامع و ملیتهای تشکیل دهنده کشور را دارد. این راه حل در کادر تمامیت ارضی کشور چند ملیتی مردم سالار ممکن میباشد. قبول زبانهای مادری با حقوق برابر یعنی تحصیل و کار و ارتباط با زبان مادری در منطقه زندگی هر ملیتی یکی از راه حلها است. اما در کشورهای چند زبانی پذیرش یک زبان ارتباطی عمومی هم ضروری میشود. تنها وقتی که رسیدن به این حقوق عادلانه از راه دموکراتیک و قانونی در کادر تمامیت ارضی غیر ممکن میشود ملیتهای تحت ستم راهی جز جدائی طلبی پیدا نمیکنند(۷).
با در نظر گرفتن نکات فوق:
بنظر من راه حل واقعبینانه و عادلانه مسائل ملی در ایران و منطقه ایجاد کشورهای دموکراتیک فدرال و ایجاد کنفدراسیون آسیای غربی است. فقط در این تغییر مهم، ملت و ملیتهای این کشورهای چند ملیتی و چند زبانی و چند مذهبی میتوانند بدون تغییر سرحدات موجود با حفظ تمامیت ارضی تثبیت شده بوسیله سازمان ملل متحد و بدون جنگ و خونریزی به خواستههای دموکراتیک و حفظ و یا بدست آوردن حقوق برابر از نظر فرهنگی، زبانی، اقتصادی و سیاسی برسند. روشنفکران این کشورها باید این مسئولیت روشنگری را بعهده بگیرند چون بدون آن امکان موفقیت این راه حل دشوار خواهد بود.
من سالهاست که با مطالعه حوادث کبک، آذربایجان و کردستان به این برداشت رسیدهام. در نتیجه با جدائیطلبیها در کبک، آذربایجان، کردستان و جاهای دیگر چندان موافق نیستم البته به شرطی که با ایجاد نظام دموکراتیک فدرال واقعی و اتحادیه کنفدرال منطقهای حقوق حقه ملیتها و ملتهای این مناطق مورد قبول قرار گیرد..
نظری به مسائل قومی و ملی در مرحله گذار و در برنامه آینده جبهه جمهوریخواهان ایران
آیا امروز در سرزمین ایران تنش و چالش ملی، قومی و زبانی وجود دارد؟ آیا ضروری است که، در مرحله گذار از نظام استبدادی و متمرکز کنونی به نظام جمهوری مردمسالار توجه به این مسئله کرده و یکی از هدفها شناسائی حقوق ملی و زبانی برابر همه جوامع تشکیل دهنده ایران و رفع تبعیضهای قومی، ملی، زبانی و دینی گردد؟
به چند عامل زیر نظرتان را جلب میکنم:
- در آذربایجان به تازگی چند کوشنده آذری را که میخواستند در فستیوال فرهنگی ترکی قلعه بابک شرکت کنند یا آن را سامان دهند زندانی کردهاند!
- در کردستان ایران برخورد مسلحانه بین پاسداران و گروهی از کردها باعث کشته شدن عدهای از هموطنان شده است.
- در جنبش سبز و خیزش دیماه گذشته در آذربایجان و کردستان مردم و نیروهای مبارز محلی چندان شرکتی نداشتهاند. گوئی خود را سهیم در جنبشهای بقیه ایران نمیبینند!
- در سال اول پس از انقلاب اسلامی اولین شورشها و مقاومتهای مسلحانه در کردستان و ترکمن صحرا شروع شد و میتوان گفت که یکی از علل استقرار دوباره و سریع استبداد و حکومت امنیتی در نظام جدید گردید.
- دولتهای آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی برنامه تقسیم ایران و پشتیبانی از اقلیتهای قومی جدائی خواه ایران را دارند و از نارضایتی ملیتها و اقوام میخواهند سوء استفاده بکنند.
این حوادث و عوامل نشان میدهند که در ایران تنش دائمی قومی و ملی وجود دارد که عاملی در گذشته برای ایجاد، تجدید و تمدید استبداد بوده و در آینده نیز میتواند گردد.
جمهوریخواهان مردم سالار ایران اگر میخواهند که جمهوریخواهان ایالات غیر فارسی زبان و غیر شیعه ایران در جنبش جمهوری خواهی شرکت کنند و اگر نمیخواهند که فردای تغییر نظام کنونی بازهم شورش و جنگهای مسلحانه داخلی در ایران شروع شود و بهانهای برای دخالت دولتهای خارجی مخالف تمامیت ارضی و استقلال ایران و یا تجدید حکومت استبدادی گردد امروز باید در مرحله گذار سیاستی واقعبینانه و عادلانه در این باره پیشنهاد کنند.
بنظر من هواداران واقعی حفظ وحدت ملت ایران و تمامیت ارضی ایران باید رفع تبعیضهای زبانی و دینی را هم در برنامه آینده خود قرار دهند و حقوق برابر همه جوامع تشکیل دهنده ایران را بشناسند و متعهد شوند که در مجلس مؤسسان آینده این پیشنهادها را مطرح کنند.
———————————
منابع
۱- آمار زبانهای رایج در ایران. اتنولوگ کام ۱۹۹۷
۲- محل تمرکز عمده گروههای زبانی در ایران. قومیت و قوم گرائی در ایران. دکتر حمید احمدی
۳- طرح سوم:پیشنهاد فریدون بابائی. نظریاتم درباره طرحهای پیشنهادی گروه کار مسائل ملی.
سایت جمهوری. ۶-۱۲-۲۰۰۳
۴ و ۵- فریدون بابائی راه حلی واقع بینانه برای مسائل قومی-ملی و زبانی در ایران،. سایت عصر نو، ۲۰۰۶
و سمینار مسائل ملی- قومی، ندای آزادی، ۵ سپتامبر۲۰۱۷
۶- هویت آذربایجانی – ایرانی مردم آذربایجان ۴- راه حل عادلانه و واقع بینانه برای مسئله آذربایجان ایران
نظام فدرال دموکراتیک در ایران و اتحادیه کنفدرال در منطقه. دکتر فریدون بابائی. نشریه بازار مونترآل- کبک(کانادا) فوریه ۱۹۹۷
۷- فریدون بابائی خامنه، مسائل قومی- ملی در عصر جهانیسازی و انقلاب دیجیتالی در حاشیه همایش «همبستگی جمهوری خواهان ایران در مونترال » هفته. - آگوست ۹, ۲۰۱۸