پیش زمینه
ویژگیهای تاریخی ایران و ایرانیان چیست؟ ملت تاریخی ایران به چه معناست؟ راز بقای ایران در چیست؟ کدام ویژگیها این مرز و بوم را نه فقط از کشورهای غربی بلکه از ملتهای تاریخی شرق نظیر مصر، چین و هندوستان نیز متمایز میکند؟ ریشه عقب ماندگی کنونی ایران از اروپا را چگونه میتوان توضیح داد؟ آیا نظریه پرنفوذ مارکس در «شیوه تولید آسیایی» واقعا مناسب ایران است؟ آیا اصلا مارکس و نظریه پردازان تحت تاثیر اندیشه وی دادههای لازم برای شناخت و تحلیل تاریخ ایران را در اختیار داشتند؟ آیا ایرانیان یک ملت «دین خو» هستند؟ آیا نظریه کمآبی و خشکسالی، یا عامل مذهب و «امتناع تفکر» در ذهنیت ایرانیان، همچون عامل عقب ماندگی تاریخ ایران قابل قبول است؟ آیا «گسست» دورههای تاریخی ایران به معنای «ناپیوستگی» تاریخی است؟
این پرسشهای ریز بینانه و پیچیده خود کلیدی برای گشایش افق تازهای در نگاه به تاریخ ایران است. اما کوشش برای یافتن پاسخی سزاوار نیاز به ابزار و منابعی بسیار گسترده و یک شیوه پژوهش چند جانبه تاریخی، جامعه شناسانه، سیاست شناسانه و کنکاشی ژرف در نظریههای متفکران ایرانی و خارجی دارد. در دنیای مدرن و امروزی دانش و تکنولوژی که به گونه ریزی تخصصی و شاخه گرایانه است، امکان تلاقی، تحلیل و جمع بندی همه دانشهایی که برای پاسخ به پرسشهای فراگیر فوق لازم است، بدون یک رویکرد جامع «هلوکوپتری» مقدور نیست. پژوهشگری که به سراغ این پرسشها میرود، از یکسو هم باید به زوایای تاریخ، سیاست و فرهنگ ایران و مشرق زمین تسلط داشته باشد و نیز از سوی دیگر با تاریخ و شکل گیری جوامع غربی و همچنین با اندیشهها و طرحهای بنیادین مهم ترین متفکران تاریخ بشری.
به باورم برای ورود به این وادی بیاندازه گسترده و ناشناخته، توانمندی فکری، ابزار کار و منابع وسیعی لازم اما نا کافی است. زیرا انجام چنین کاری به انگیزهای بسیار نیرومند، عشق، جان سوختگی و کار طاقت فرسا و شبانه روزی بیمزد و مغزی سرد هم نیازمند است.
بنظر میرسد که بابک امیرخسروی در این رساله همه این ویژگیها و سزاواریها را به اثبات میرساند. وی کار پیگیر خود برای تدوین این اثر را از ده سال پیش هنگامی که هشتاد سال داشت، آغازید. سرانجام آنرا در نود سالگی به پایان رساند. بنظرم این رساله ماندگار ترین اثری است که در صدر چندین کتاب مستند و با ارزش و صدها مقالهای که از نویسنده بجا مانده است، مینشیند.
اهمیت یاد آوری این نکات در نظر داشتن پشتوانه فکری و تجربی نویسنده کتاب « دولت در ایران» است.
این رساله فشرده حاصل زحمات و تاملات نویسندهای است که بیش از هفتاد سال از زندگی خود را صرف مسایل ایران به گونهای شبانه روزی و یک پیگیری مثال زدنی، بدون هیچ چشمداست و ادعایی کرده است. نویسندهای که در طول زندگی سیاسی اش، دست کم سه بار بازیگر رویدادها و بزنگاههایی بوده که هر بار با به خاک و خون افتادن گروهی، زندانی شدن عدهای و آوارگی یک گروه دیگر نافرجام گردیده است. باز بینی هر دوره و ریشه یابی علل این شکستها، هر بار نویسنده کنجکاو را به باز تعریف دوباره نظام فکری پیش و بازخوانیها و نگاه تازهای سوق داده و روح و اندیشه او را به سختی صیقلی تازه داده است. حاصل این تجارب طافت فرسا، شکل گیری یک خود آگاهی خود ساخته است که آمیزشی از اندیشه آکادمیک و تجارب زنده و واقعی است. این خود آگاهی درونزا، نویسنده را با یک «جنم» یا «شاخک ذهنی» و مایه فکری اصیل مجهز کرده است که به آن «سرمایه اجتماعی» میگویند.
بابک امیرخسروی پس از پایان تحصیل و اخذ درجه دکترای اقتصاد سیاسی از دانشگاه هومبولت برلین شرقی، درنوامبر ۱۹۶۹ پس از حوادث پراگ، آلمان شرقی را به قصد فرانسه ترک کرد و به همراه خانوادهاش تا انقلاب ۱۳۵۷ با گذرنامهای کوبایی، که به توصیه چه گوارا به پاداش یاریرسانی به انقلاب کوبا دریافت کرده بود، اقامت گزید. به سخن دیگر وی بیش از 60 سال از زندگیاش را در کشورهای سوسیالیستی سابق و نیز در غرب زیسته ولی همواره با شور و اشتیاق اندیشههای مطرح در هر دو جهان را دنبال کرده است . اما تمرکز اصلی وی همواره ایران بوده است.
بابک امیر خسروی همه عمر در کار پژوهش، باز اندیشی و تولید فکری بوده است. اندیشیدن، استقلال رای، قایم به ذات بودن، نفرت از تقلید کورکورانه، استواری بر نظر و نرمش در عمل به او این قدرت را بخشیده که نظر و دیدگاه خود را در باره مشاجره انگیز ترین و کلیدی ترین مسایل ایران مانند اقوام و مسله ملی، تاریخ ایران با نقد نظریهها و پارادیمهای حاکم و پرهیز از کلی گویی و تاکید بر رویکرد اثباتی ارائه کند.
یک کتاب مرجع
«دولت در ایران» بدون تردید یک کتاب مرجع برای علاقمندان مسایل ایران، روشنفکران، دانشجویان و دانشگاهیان و اهل قلم و روزنامه نگاران است. این کتاب حاصل نزدیک به ده سال پژوهش نویسنده بر اساس صدها منبع تاریخی ایرانی و خارجی است.
مهمترین ویژگی این کتاب، درک بهم پیوستهای است که در باره پیچیدگیهای مساله ایران ارائه میکند. این فهم، همچون خط ممتدی است که سراسر فصول نوزده گانه این اثر را در همه دورههای تاریخی چند هزار ساله ایران با فراز و فرودهای شگفت انگیز ان، به هم پیوند زده است. روش پژوهش نویسنده نه بر اساس یک نظریه از پیش تعیین شده، یا فرضیه و سناریو تدوین شده متفکران ایرانی یا خارجی، بلکه با نگاه نقادانه به این آثار و بنا به اتکا به فاکتها و دادههای تاریخی بیشمار و در موارد نه چندان انگشت شماری بدیع، همچون بازتاب ویژگیها و واقعیتهای تاریخی اجتماعی ایران، بنا شده است.
رویکرد نویسنده «دولت در ایران» نگاهی نقادانه و بدون پیشداوری به تاریخ ایران است. این رویکرد نا درستی و ابطال خوانش مارکسیستی تاریخ ایران و «شیوه تولید آسیایی» را که دهها سال بر انواع نظریهسازیهای سیاسی و تاریخی در نزد اندیشهورزان ایرانی و جهانی چپگرا تسلط داشته، اثبات میکند. از سوی دیگر انواع درکهای پوپولیستی و منفیگرایانه در باره علل تباهی و عقب ماندگی ایران را نظیر نبود عقلانیت، فقدان رواداری یا «دین خویی» در نزد ایرانیان و نیز نظریههای مربوط به خشکسالی و کم آبی را به روشنی زیر سول میبرد.
نویسنده به روشنی نشان میدهد که دادهها و اطلاعات مارکس در باره ایران، هند و برخی دیگر از کشورهای آسیایی تا چه حد ناچیز، محدود و نادرست بوده است. همچنین اثبات میکند که بر خلاف بسیاری از احکام صاحب نظران در جریانهای فکری گوناگون از جمله مارکس و انگلس، شاه تنها و یگانه مالک همه زمینها و به ویژه در همه زمانها نبوده است و مالکیت خصوصی بر زمین به اشکال گوناگون همواره در ایران وجود داشته است.
درنگی فشرده بر «دولت در ایران»، نقدی بر نظریه «شیوه تولید آسیایی» کارل مارکس
نخستین موضوع این رساله تبیین جایگاه دولت به مثابه یکی از اصلیترین پایهها و شناسههای ملت است. اما فراتر از این، درنگ در نقش بنیادین دولت در تکوین و شکل گیری نهایی هر ملت و قوم تاریخی آن است. از همان ابتدا نویسنده روشن میکند که چرا با کاربرد مفاهیم و تعاریف مدرن که در دو سه سده پیش در اروپا شکل گرفته است، نمیتوان شکل گیری و پیدایش ملتهای تاریخی مانند ایران، چین وهندوستان را از زمانهای دور توضیح داد. از این دیدگاه، ملت ایران به خاطر پیشینه تاریخی در میان ملتهای تاریخی و شاید بر فراز آن قرار دارد که تعدادشان در مقیاس جهانی انگشت شمار است.
پیدایش دولت در ایران از زمانهای بسیار دور، آن شیوه کشور داری که هخامنشیان پایه ریزی کردند و ساسانیان به آن شکل نهایی بخشیدند، نقشی تعیین کننده در همزیستی و هم پیوندی میان قومها و ایلها و تیرههای گوناگون آریایی و غیر آریایی ساکن فلات ایران ایفا کرده است. همین جایگاه در شکل گیری احساس و آگاهی ملی ایرانی یا احساس ایرانی بودن در میانشان داشته است. باز کردن کلاف این موضوع، چند و چون و چگونگی این روند که نه بر اساس تصادف کور بلکه یک گزینش آگاهانه و بر اساس پاسخ به نیازهای وسعت و گستره سرزمین و ویژگیهای ایران تکوین یافته، یکی از نو اوریهای این رساله است.
به عنوان نمونه نویسنده به مقایسه گزینش آگاهانه نوع دولت در ایران با دولت شهرهای یونان میپردازد. عامل مهمی دیگری که در این روند مورد بحث و کنکاش نویسنده فرار گرفته، برتری فرهنگ و تمدن ایرانی در تقابل با اقوام و طوایف مهاجم در طول تاریخ، آن هم پس از استیلای تازیان است که نقش تعیین کنندهای در حفظ ایران و ایرانی بودن ایفا کرده است. به گونهای که خواننده به این درک میرسد که راز بقای ایران را در همین برتری فرهنگ و تمدن ایران نسبت به اقوام و طوایف مهاجم بیگانه بوده است. زیرا هر کشوری را میتوان به زور شمشیر تسخیر کرد و زیر سلطه در آورد، ولی نابودی فرهنگ و تمدن آن کشور، اگر برتر باشد، با شمشیر میسر نیست.
این رساله با نمونههای بسیار نشان میدهد که بر خلاف نظریه رایج گسستگی در تاریخ ایران، این کشور همواره روند مارپیچ پیوستگی گسیختگی پیوستگی را در سرنوشت پر تلاطم و پر افت و خیز شگفت آور خویش پس از سلطه تازیان بر این مرز و بوم، تا همین اواخر تجربه کرده است. نویسنده نشان میدهد که عامل مهمی که در پیروزی پدیده پیوستگی گسیختگی پیوستگی در تاریخ ایران اهمیت داشته، نقش دیوان سالاران، اهل قلم در پاسداری از ایران و ایرانی بودن به ویژه پس از سقوط ساسانیان است.
مینویسد: «نسل ما و پیشینیان ما مدیون این بزرگان ایران دوست خبره در امور دیوان سالاری و کشور داری و نیز فرهیختگان و اهل قلم است که در این پیکار تاریخ ساز، جانفشانیها کردند. کم نیستند وزیران و دیوان سالارانی که جان خود را در راه خدمت به ایران و پاسداری از ایرانی بودن از دست دادند. در حالی که به خطری که شب و روز آنها را تهدید میکرد واقف و نگران بودند.» نویسنده دهها نمونه از رفتار و سلوک وزرا و دیوان سالارانی نظیر نظام الملک، امیر کبیر و دیگران را به تصویر کشیده است.
نویسنده با اتکا به دادههای گوناگون به مقایسه سرنوشت ایران با بسیاری از کشورها و تمدنهایی که نابود شدند میپردازد. پایان کار مناطق و کشورهایی مانند روم شرقی یا بیزانس، مصر و سوریه و مردم ساکن بین النهرین (تقرییا عراق کنونی) نشان میدهد که سرنوشت همه این کشورها که از تمدن و سابقه فرهنگی بسیار کهن و پیشرفتهای برخورداد بودند، به گونه دیگر رقم خوردند. روم شرقی با اولین هجوم قبایل ترک تبار سلجوقی و عثمانیان، هویت تاریخی، زبان و فرهنگ خود را از دست داد. مصر زبان و هویت تاریخی افریقایی خود را از دست داد و به یک کشور عربی تمام و کمال مبدل شد. سوریه و عراق نیز هویت تاریخی خود را از دست دادند و عرب شدند. اما این تنها ایران بود که نه ترکستان شد و نه عرب!
نویسنده با بررسی و بازبینی تاریخ طولانی ایران بر این باور است که در یک نگاه کلی این تاریخ را میتوان به دو دوره بزرگ پیش و پس از سلطه تازیان بر ایران تقسیم کرد و بر این اساس میکوشد که شاخصهای کاملا متفاوت هر دوره را بازبینی کند.
در فصل چهارم کتاب علل زوال تدریجی ساسانیان که ناشی از عوامل درونی و نه حمله تازیان به ایران بود، بررسی شده است. روندی که بویژه به دلیل هرج و مرج و تباهی و از هم گسیختگی حاکم بر دربار ساسانیان در فاصله کوتاه چهار سال بین مرگ خسرو پرویز و جلوس یزدگرد سوم شتابی شدید گرفته بود و کشور تا مغز استخوان فاسد شده بود. گرچه این واژگونی میتوانست رسالت تاریخی بزرگان ایرانی نظیر داریوش و اردشیر باشد، اما به هر سو تلنگری لازم بود که طوایف بادیهنشین حجاز در سایه عصبیت دینی و با انگیزه تاراج و چپاول و جهانگشایی، این تلنگر تاریخی را بر پیکر نیمه جان ساسانیان وارد کردند. کتاب نشان میدهد که اما مردم ایران به سادگی تن به تسلیم تازیان ندادند. ایرانیان در شهرها و مناطق مختلف در برابر مهاجمان تازی به مقابله برخاستند و فداکاریهای بزرگی کردند. بعضی شهرها مانند همدان و استخر بیش از یک بار فتح شدند و برخی مانند دیلم و طبرستان تا مدتها ناگشوده ماندند. گرجه ایرانیان در نهایت به ضرب شمشیر مغلوب تازیان شدند ولی شمشیر تازیان بر فرهنگ استوار و ریشه دار ایرانیان کارساز نبود. فرهنگ دیر پا و کهن ایران با اسلحه، فتح شدنی نبود. و پیروزمندان تفریبا هیچ چیز دیگر برای عرضه کردن نداشتند. هنر ایرانی، تفکر و اندیشه و فرهنگ ایرانی همه بحرانها و دگرگونیهای بزرگ را از سر گذراند و اثرات این تمدن کهن با نیروی محرکه نیرومندی بزودی عصر زرین فرهنگی را آفرید. دیری نپایید که سلطه خلفای عباسی بر ایران غیر ممکن شد و پادشاهان مستقل ایرانی تبار سر بر آوردند و زمینه را برای شکوفایی و یک رستاخیز فرهنگی، اقتصادی وعلمی بیهمتایی در تاریخ ایران را فراهم ساختند.
در فصلهای دوم تا هشتم کتاب نادرستی و نامناسب بودن بسیاری از نظریههای مارکس و دیگر نظریات حاکم برای توضیح تشکیل دولت در شرق و شکل دسپوتیک (استبدادی) آن توضیح داده شده است. اما این به معنی نفی واقعیت کمبود آب در مشرق زمین که از زمانهای بسیار دور حتی در نوشتههای هرودت بازتاب داشته، نیست.
کتاب به روشنی نشان میدهد که نظری که بر این باور است که ایران و آسیا طی هزاران سال در رکود و ایستایی بهسر برده است، اصلا خلاف واقعیات و دادههای تاریخی است. اما در فصول بعدی کتاب به این پرسش پیچیده و مسئلهدار میپردازد که پس چگونه میتوان استمرار طولانی استبداد در ایران و برخی از ملتهای تاریخی هندوستان و چین را توضیح داد؟
نویسنده توضیح میدهد: «بیشتر پژوهشگران مسایل اسیا و ایران با گرایشهای مختلف نظریه «شیوه تولید آسیایی» کارل مارکس را در آثار خود پایه قرار داده با الهام از آن نظریات کم و بیش مشابهی ارائه کردهاند. ....پژوهشگران ایرانی با پیوستن به نظریه «شیوه تولید آسیایی» دگم نوینی را جایگزین دگم استالینی سابق (پنج صورت بندی جوامع اشتراکی، بردهداری، فیودالیسم، سرمایه داری و سوسیالیسم ) کردند. آنها بدون درنگ در باره مفاهیم و مقولاتی که در اروپا پرورانده شده است و اغلب نیز با واقعیتهای تاریخی مشرق زمین بیگانه بودند، همانها را پایه پژوهشهای خود قرار داده و به توضیح تاریخ کشور پرداختند. شگفت اور اینکه نه تنها پژوهشگران پیشین بلکه برخی از پژوهشگران کنونی نیز به درجات مختلف حتی از میان گرایشهای مذهبی از همین نظریه الهام گرفته و تحت تاثیرآن بودهاند.»
نویسنده با تکیه بر دادههای بیشمار در نگاه به تاریخ ۱۴۰۰ سال پیش از یورش تازیان در فصلهای دوازدهم تا چهاردهم کتاب نشان میدهد که ایران و نیز هندوستان و چین دورههای شکوفایی و پویایی را در زمینههای اقتصادی، فرهنگی و مدیریت کشور را از سر گذرندهاند. حتی در برشهایی از تاریخ بس دراز دوران پس از چیرگی تازیان نیز شاهد رشد و شکوفایی چشمگیر اقتصادی و فرهنگی هستیم. عصر زرین فرهنگی سدههای سوم تا پنجم هجری پس از سلطه تازیان از نمونههای انست. صرفنظر از ثبات سیاسی و ویژگیهای فرهنگی و معنوی ایرانیان در دوران ۱۴۰۰ ساله پیش از سلطه تازیان، نقش و جایگاه کوروش بزرگ همچون پایه گذار نظام شاهنشاهی و دولت سراسری و داریوش همچون معمار و سازنده آن بسیار پر اهمیت و ارزنده تلقی میشود. در این دوران وجود حکومت مرکزی در ساختاری کم و بیش غیر متمرکز و نیز فرادستی رواداری به رغم پیمانهای از قهر و خشونت به گونهای بود که شکیبایی و تحمل مذاهب دیگر، بیشتر از زمان ما از سوی دولتمردان ایران رعایت میشده است.
همچنین تقدم «رعایت مصلحت عمومی بر منفعت خصوصی» در فصل سیزدهم به تفصیل مورد بحث و تاکید قرار گرفته است. در ممانعت از تمرکز زیاد از حد قدرت در دست شاهان، دهگانان این قشر متوسط و مرفه روستاییان نقش پر اهمیتی داشتند. نهاد وزیران یا دبیران و دیوان سالاران همچون کانون پر قدرت عامل بازدارنده و کارسازی در برابر تمرکز بیش از حد قدرت در دست شاه و لغزیدنشان به سوی خود کامگی بود. ولی بعدها در دورههایی از تاریخ کشورهای آسیایی به ویژه هنگام چیرگی قبابل صحرانورد ترک تبار و مغول و ترکمن و نوادگانشان در ایران و نیز در چین و هندوستان با حکومتهای استبدادی و بسیار خشن با مختصات حکومتهایی از نوع دسپوتیسم آسیایی مواجه میشویم. راز و رمز عقب افتادن ایران از اروپا را نیز باید اساسا در همین رویداد شوم و سرنوشتساز ایلغاز مغول پیگیری کرد. دورانی که به ویژه از برش تاریخی سلطه شوم مغولها برجسته میشود و با روی کار آمدن حکومت هلاکوخان و تیمور لنگ و ترکمنهای رنگارنگ تا پایان قاجارها استمرار مییابد. اما این دوران را هرگز نمیتوان با نظریه «شیوه تولید آسیایی» کارل مارکس توضیح داد. ...
واقعبینانهتر این است که بهجای عوامل زیر بنایی نظیر کمبود آب، مدیریت شبکههای گسترده آبیاری و صنایع دستی خانگی که مارکس با عنوان « سیستم دهکدهها» آن را پروراند، به عومل روبنایی بهویژه خشونت برخاسته از قبایل صحرا نوردی توجه کرد. در فصل یازدهم کتاب پدیده «عصبیت» که از سوی ابن خلدون پایه گذاری شده به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است. «عصبیت دینی قومی» در مورد تازیان و صفویان و «عصبیت ایلی قومی درباره ایلات و قبایل صحرا نورد آسیای میانه، نظریهای که کوچکترین همسویی با مفهوم «شیوه تولید آسیایی» ندارد.
پیشنهاد تکمیلی برای پزوهشهای آینده
شایان ذکر است که نبود فهرست اسامی و نیز لیست منابع فارسی و خارجی در پایان کتاب، از کمبودهای آنست. اما برای تکمیل این پژوهش بنظر میرسد که تاریخ بسیار طولانی و شگفت انگیز ایران نیاز به تقسیم بندی مشخصتر و دقیقتر دورههای تاریخی، افزون بر دو دوره بزرگ پیش و پس از سلطه تازیان بر ایران، دارد. با توجه به نقش تعیین کنندهای فرهنگ، تمدن و اندیشه ایرانی در حفظ ایران و ایرانی، شاید بتوان این دوره بندی را بر چنین مبنایی شکل داد.
همچنین میتوان روش پژوهش و تدوین این دورههای تاریخی را با مهمترين مشخصات هر عصر از نظر سياسی، اجتماعی و فرهنگی مورد تامل و بازنگری قرار داد. سپس زندگی و شخصيت چهرههای اصلی هر عصر و بويژه شرايطی که به شکل گيری انديشه و رویکرد اثرگذار ترین چهرهای فکری هر دوره منجر شده، مورد بحث قرار داد. همچنين مهمترين آثار هر دوره را به عنوان منبع الهام آن دوره مورد بررسی قرار داد. زیرا شناخت روند انديشه و فرهنگ و تمدن ایرانی بهترين راه فهم زمان و همچنين خود ماست. شناخت منظم انديشه و ادبيات و تفکر ایرانی، کمک بزرگی به خوديابی ما همچون فرد و نيز بعنوان ملت میکند. امروزه هيچ جامعه و هيچ فرهنگ و تمدنی بدون شناخت خود و چالش با ديگر فرهنگها و تمدنها قادر به نوزايی و بازخوانی خود نيست. انديشه و فرهنگ ایرانی گرچه ريشه در تاريخ تمدن کهن ایران دارد، اما دروازه ورود ما به آينده و جهان مدرن است.