برای گذار به دمکراسی نیاز به توانمندی نظری و تجربی، آموزش و بازیابی گفتمانهای «آزادی محور» است. بدین منظور باید ارزش ها و نگرشهای دوره گذشته به ویژه گفتمان «عدالت محور» نقد شوند. نسلی که انقلاب و خشونت را میستود و مقدس میشمرد برای ساخت جامعهی نو و ایدهآل خود، ویرانی نظم حاکم را پیششرط قرار میداد تا به اصطلاح بر خرابههای نظم کهنه، نظمی نو بنا کند. اما در پس این تصور، بر خرابههای نظم قدیم، نظمی خشن و واپسگراتر سلطه یافت؛ و نه تنها برخی از دستآوردهای پیش از انقلاب از بین رفت بلکه پیشگامان گفتمان «عدالت محورِ» انقلاب، خود نخستین قربانیان آن بودند.
پس از این تجربه، انقلاب، خشونت، براندازی و فروپاشی نهادهای جامعه با ادعا و وعدهی نوسازی جامعهای انقلابی، کم و بیش جای خود را به عقلانیتِ ساخت تدریجی جامعه و پرهیز از خشونت داد، و نگرش «دگرگونی جامعهمحور» جای «دگرگونی دولتمحور» را گرفت. اما میبایست چند دهه میگذشت تا به فاجعهبار بودن خشونت و انقلاب و ویرانی نهادهای جامعه پی برده شود.
برای گذار به آزادی و دمکراسی لازم است کژاندایشیهای گذشته بهطور اساسی نقد شوند تا بار دیگر تجربهی شکستخورده تکرار نگردد. کژاندیشی غربستیزیِ رایج و تخیلات عدالتطلبی جهانی، به جای تمرکز بر خواستهای مشخصِ ملی و همکاریهای بینالمللی، و استفاده از تجارب و دستآوردهای تمدن مدرن، سرآخر جامعه ایران را به انزوای جهانی، دشمنی با جوامع دیگر و عقب ماندن از کشورهای همطراز خود سوق داد.
این کژاندیشی همزمان زمینه را برای سلطهی نیروهای واپسگرای مذهبی طالب ولایت مطلقه فقیه بر جامعه هموار کرد حکومتی که در پناه دستگاه نظامی و امنیتی با هرگونه اصلاحات اجتماعی مقابله میکند.
هان امروز نسبت به زمانی که انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ رخ داد بسیار تغییر کرده است. ارزشهای جهانشمول تمدن مدرن مانند حقوق بشر، آزادی، و برابریِ حقوق شهروندی، ضرورت ساخت تشکلهای جامعه مدنی به عنوان پیششرطهای دمکراسی، بیش از پیش برجسته شدهاند.
بخش بزرگی از نسل جوان، طبقات میانی، شهرنشین و تحصیلکردهی امروز انتظار متفاوتی از کیفیت زندگی دارند. برای آنها آزادی و آزاد زیستن، و استقلال اراده و حق انتخاب بدون سلطهی قدرتهای خارجی و داخلی به بزرگترین ارزش و خواست بدل شده است. استقلال و آزادی مردم و جامعه در گرو حاکمیت مردم بر سرنوشت خود است، نه در قطع رابطه با جوامع پیشرفته غرب و انزوای جهانی کشور به بهانه استقلال.
حکومت اسلامی زیر شعار»نه غربی، نه شرقی»، ضمن دشمنی عمیق با ارزشهای مدرن غرب، تکیهگاه جهانی خود را بر دیکتاتوری روسیه و چین بنا نهاده است.
دانلود نسخه پیدیاف کتاب در وبسایت توانا
■ اگر بپذیریم بازخوانی و نقد گذشته با فراهم آوردن امکان درک دقیقتر شبکهٔ نظامهای فرهنگی و اجتماعی و تاریخی، توانایی ما را در دریافت پرسشهایی که متقدمین ما پیش رو داشتند، و راهی که برای رسیدن به پاسخ پیش میگرفتند، بیشتر میکند؛ و ما را در برابر این پرسش محوری مینشاند که آنچه در هر بازهٔ زمانی بر جامعهٔ ایران رفت، امروز برای ما چه معناهایی میتواند داشته باشد، هر شکل از بازخوانی گذشته، از جمله، مجموعه مصاحبههای این کتاب میتواند به درک مسئولیت اجتماعی و حساس بودن به امر همگانی در کنار ارزش گذاردن به حق فردی کمک کند.
«درباره دمکراسی و توسعه در ایران» مجموعهای از ۱۵ مصاحبه است. پرسشهای این مصاحبهها توسط روزنامهنگارانی با نظامهای ارزشی متفاوت، گاه متضاد، ساکن نقاط گوناگون جهان، از جمله ایران، پیرامون دو موضوع بااهمیت و فراگیر «دمکراسی» و «توسعه»، در یک بازهٔ زمانی ۱۰ ساله، تنظیم و همه توسط یک جامعهشناس، با نگاه آکادمیک به رویدادها، پاسخ داده شده است.
میتوان فکر کرد که مصاحبه شونده، آقای دکتر کاظم علمداری، نیز در این ۱۰ سال به بازنگری برخی برداشتها و دریافتهای خود نشسته است.
کنار هم گذاشتن تمام این راهها، به نگریستن و باریک شدن در موضوع کتاب از چشماندازهای گوناگون در زمانهای گوناگون میانجامد که در کنار سودمندیِ بسیار در نشان دادن کم دانستنها و کم توانستنها، مسیر دیگرگون شدن رهیافت جامعه به مسائل، و امکانات پیشِ رو برای برگزیدن رهیافت درستتر را نیز به خواننده پیشنهاد میکند.
فرایافتی که در جملهٔ نخست متن معرفی آمده است: «برای گذار به دمکراسی نیاز به توانمندی نظری و تجربی، آموزش و بازیابی گفتمانهای «آزادی محور» است.» با قدرشناسی از آقای دکتر علمداری و آموزشکدهٔ «توانا» برای گردآوردن این مجموعهٔ ارزنده و به امید بازشدن فضای بحثهای بیشتر از این دست برای آفریدن گفتمانهای «آزادی محور».
با احترام، ماندانا زندیان