(پارهی شانزدهم)
۲۰۱۷-۰۸-۱۴
Professor Ove Bring :نویسنده
در مقالهی پیشین مطالبی در بارهی مفهوم و معنی آزادی ارایه شد. سپس روایتهائی از انقلابهای سیاسی در اروپا را معرفی کردم. نقدی در رابطه با آزادی بی قید و شرط داشتم و به امکانات و محدودیتهای جوامع انسانی در این مورد برخورد کردم. از نوشتههای روسو برای توضیح این منظور استفاده شد. در این بخش به توضیح یک پدیدهی ضد انسانی در حقوق و مجازات و توضیح تکامل سیاسی و اجتماعی این پدیده خواهم پرداخت. شکنجه همیشه بعنوان یک شکلی از مجازات عمل کرده نه ابزاری برای کسب حقیقت! پژوهشهای گوناگون نشان داده است که درد و آزار فیزیکی و روحی معمولن به بیان حقیقت منتهی نشده است.
مبارزه بر علیه شکنجه، یک گام جدی بسوی احقاق حقوق بشر!
در سایه تغییر و تحولات ساختاری در اروپای عصر روشنگری که جنبههای گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و علمی را در برمیگرفت، مطالبات و خواستههای جدیدی از طرف مردم و بخصوص طبقهی متوسط مطرح شد که در میان آنها، تصویب و اجرای قوانین انسانی، حرکتهائی برای تحقق عدالت اجتماعی و ایجاد یک جامعهی آزاد و دموکراتیک محوری بودند. نویسندگان و فیلسوفان بزرگ در نوشتههای مختلف خود زمینههای تئوریک یک جامعهی آزاد را توضیح داده و از استبداد و دیکتاتوری موجود انتقاد کردند. اما روایتهای گوناگون از آزادی و حرکتهای آزادیخواهانه بدون فرهنگسازی گسترده در بین اقشار گوناگون اجتماعی، ایجاد زمینههای مادی برای آزاد ریستن، تضمین در اجرائی بودن آنها و دگرگونی در قوانین کیفری جوامع مختلف امکانپذیر نبود/نیست. بدیگر بیان پاره ائی از آزادیهای مندرج در قوانین و آزادیهای بدست آمده در اجرا به مشکلات و موانع ساختاری و کیفری بر میخوردند که دستآوردهای تئوریک چنین پروسه ائی را به ایده آلهای زیبا ولی غیر قابل اجرا تبدیل میکرد.
اعدام و شکنجه پدیدهی بسیار کریه اجتماعی سیاسی بود که بصورت قانونی و با تفسیرهای شخصی فروانروایان و عناصر قدرت برای حفظ قدرت طبقات قدرتمند درحوزههای گوناگون اجتماعی و افتصادی به اجرا گذاشته میشد. اعدام و شکنجه به عنوان کیفر در تمامی قوانین به اصطلاح جوامع متمدن دنیا/اروپائی وجود داشت که با تصویب مراکز قانونی توسط مجریان قانون اجرا میشد. متاسفانه استفاده از فضای نسبتن باز و آزادیهای تازه بدست آمده در عصر روشنگری مجازاتهای سختی را بدنبال داشت. بدین ترتیب استفاده از ارزشهای جدید سیاسی بدست آمده منجر به دادن بهای سنگینی برای گروههای مختلف مردم و افراد میشد.
بهمین دلیل تامین، تضمین و اجرای مفهوم آزادیها و تکامل حقوق مدنی در حال رشد و فضای باز بدست آمده یکی از مهمترین عرصههای سیاسی و اجتماعی ضرورت مبارزه با شکنجه و اعدام را در دستور کار روشنفکران، فیلسوفان، کنشگران حقوق بشر و روزنامه نگاران عصر روشنگری قرار داد. در این پروسه توضیح و بررسی تناسب کیفر با جرم اهمیت پیدا کرد. جان لاک، استوارت میل، ولتر، پیتر فورسکول، روسو و سزار بچاریا از افراد سرشناسی بودند که در نوشتهها و سخنرانیهای خود بر علیه شکنجه مطلب نوشته و برای لغو و یا کاهش آن اقدام کردند. استدلال این بود که شکنجه نمی تواند به اقرار جرم و یا بیان واقعیت منجر شود. سزار باچاریا یکی از افرادی بود که در کاهش و لغو شکنجه نقش مهمی باری کرد!
میکائیل دو مونریج نویسنده و حقوقدان فرانسوی در این باره چنین مینویسد:
“ابزارهای شکنجه اکتشافهای خطرناگی هستند که مقاومت متهم را امتحان میکند تا رسیدن به واقعیت. کسانی که توانائی و تحمل شکنجه را دارند میتوانند حقیقت/واقعیت را پنهان کنند؛ همین طور است کسانی که تحمل شکنجه را ندارند. در هر دو صورت آنچه قربانی میشود حقیقت است. چرا درد میتواند من را به اعتراف به چیزی که هست وادار کند، همه میدانیم که عکس این مورد صادق است”! (میکائیل دو مونریج - حقوقدان و نویسنده)
میشل فوکو در یکی از کتابهای مهم خود “تولد زندان: مراقبت و تنبیه ” و در مقدمهی آن به توصیف مجازات و شکنجهی یک متهم میپردازد که این نوع شکنجه و اعدام در اروپای قرن ۱۷-۱۶ و در همهی دوران قرون وسطا متداول بود. بستن دستها و پاهای متهم به چهار اسب که در جهتهای مختلف حرکت میکردند و چهار تکه کردن متهم/مجرم در حالیکه زنده بود و بعد نیز در حالیکه متهم هنوز زنده بود و خون از چهار ستون بدنش جاری بود به در آوردن چشمها و یا بریدن سایر اعضا میپرداختند. این فرد دامینس نام داشته و در مارسی فرانسه به جرم اقدام به ترور لوئی ۱۵ به اعدام محکوم شد. اورا برهنه به روی گاری بسته و به محل اعدام بردند. در مدخل بنای کلیسای نتردام حکم چند شقه شدن این فرد اجرا شد.
مورد مشابه بالا برای مثال در سوئد در اوایل قرن هیجدهم و یا قبل از آن متداول بود اما اجرای شکنجه و اعدام به شکل دیگری انجام میشد. برای مثال کارل ۱۲ بعد ازصدور حکم دستگیری یکی از اتباع سوئدی که سیاستمدار بود و بعنوان کارشناس در خدمت تزار روسیه کار میکرد بعد از شکست تزارو تحویل این فرد به سوئد، کارل ۱۲ دستور داد که اورا به واگونی بسته، دست و پای اورا خورد کرده و سپس سرش را از تنش جدا کردند. همانطوریکه در بالا ذکر کردم شکنجه تا اواخر قرن هیجدهم واوایل قرن نوزدهم در همه جای دنیا متداول بود اگر چه برای مثال سال ۱۷۳۴ شکنجه در سوئد و در زمان صلح ممنوع اعلام شد. اما پاراگرافی در این قانون وجود داشت که به دادستان این امکان را میداد که در صورت وقوع جرمهای سیاسی و بزرگ (بنا به برداشت و تفسیر شخصی دادستان) دادستان حق داشته باشد که از تمانی ابزار ممکن از آنجمله شکنجه برای گرفتن اعتراف و به اصطلاح کشف حقیقت استفاده کند.
در چین نیز چون سایر کشورهای دنیا شکنجه متداول بود. حتی در خود دادگاهها برای گرفتن اعتراف؛ متهمین مورد شکنجه قرار میگرفتند. در سایر کشورهای دنیا نیز فاجعههای مشابهی صورت میگرفت. حقوق شهروندان و انسانها در مقابل قدرت و ساختارهای قدرت ارزشی نداشتند.
مبارزه با شکنجه به عصر روشنگری بر نمی گردد بلکه در یونان باستان بودند فیلسوفانی که در موثر بودن شکنجه تردید داشتند و مناسب بودن آن را رد میکردند. ارسطو نوشت که شکنجه نمی تواند مارا به حقیقت و یا کشف حقیقت برساند. حقیقتی که با شکنجه و ایجاد درد جسمی و روحی شدید در متهم ایجاد شود نمی توانند ما را به حقیقت وجودی عملی راهنما شود. در پاره ائی از ادیان بخصوص در مسیحیت آزار دیگران بهر شکلی تقبیح شده و عملی غیر انسانی محسوب میشد.
همانطوریکه در بالا نوشتم عصر روشنگری، با توجه به گسترش دانش طبیعی و اجتماعی، گسترش و چاپ کتاب و نشریات تغییر و تحولات بزرگی در عقاید مردم بوجود آورد. بدیگر بیان تنها خبرگان/الیت روشنفکر جامعه نبود که برای آزادی و ارتقا ارزش و کرامت انسانها مبارزه میکرد. با پیدایش، حضور و ظهور ادبیات مترقی و انسانی، انتشار روزنامههای صبح و عصر، انتشار نوشتههای تحقیقی و فلسفی شکنجه زیر علامت سئوال برده شد. رمانهای بزرگی چون عمو تام، گوژپشت نتردام که بزبانهای فرانسه، انگلیسی و آلمانی نیز ترجمه شد دل خیلیها را بدرد آورد و اشک مردم را بخاطر قربانیهای شکنجه و خشونتهای سیاسی حاکمان قدرت جاری کرد.
فیلسوفان عصر روشنگری با ساختارهای اقتدارگرایانهی حاکمیت و پندارهای سست بنیاد مردم مخالفت میکردند ولی با جان و دل از حقوق انسانی مردم دفاع میکرند. آنها منادی عصر درخشانی بودند که در تاریخ تمدن “عصر خرد” نام گرفته است. این آزاد اندیشان به نام خرد، انسانیت و یک جامعهی انسانی نوشته و مبارزه کردند. پیام آنها این بود: انسانها باید به اندیشیدن خو بگیرند و آنرا نهادی کنند. زیرا هرگاه ملتی اندیشیدن، دانش ورزی، نوآوری، تکامل انسانی را در جامعهی خود نهادی کرد هیچ چیز نمیتواند آن جامعه را ازرسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی بازدارد.
روایتهای مطبوعات از درد و رنج متهمین بی گناه و مردمی که بی دلیل و یا بدلایل واهی در زندانهای تاریک و نمور تحت شکنجه قرار میگرفتند، اعضای بدنشان قطع میشد، ناقص میشدند، اعدام میشدند و یا جان میدادند تاثیر بسایر مهمی در تغییر افکار عمومی حتی قشرهای پائین حاکمیت را بدنبال داشت. نوشتههای فیلسوفانه از آزادیهای اخلاقی و طبیعی انسانها، فلسفهی زندگی و شرافت انسانی، دلایل علمی و انسانی بر علیه شکنجه هدایت میکرد. و اینکه شکنجه نمی تواند ما را به دریافت حقیقت و یا واقعیت راهنمائی کند. و اینکه احکام و کیفرهائی مبتنی بر شکنجه و بدون دلایل و مدارک کافی برای اثبات جرم صادر شده غیر قانونی، غیر انسانی و بر علیه طبیعت آزاد انسان است. مجموعهی این اقدامات و نوشتهها جنبههای اخلاقی حرکت بر علیه شکنجه را غنای بیشتری بخشید.
کریستیان توماسیوس پروفسوردر علم حقوق از اهالی ساکس آلمان، سزار بچاریا از ایتالیا، مونتسکیو، ولتر، روسو و مولیر از فرانسه، جان لاک و جان استوارت میل، ساموئل ریچاردسون انگلیسی از پژوهشگران و کنشگران سیاسی و حقوق بشری زمان خود بودند که بر علیه اعدام و شکنجه مطلب نوشته و در عمل نیز بر علیه آن اقدام کردند. در تمانی دنیا شکنجه بعنوان کیفر محسوب میشد/می شود و سئوال اساسی همهی این نویسندگان و فیلسوفان این بود که قوانین و دادگاهها چگونه میتواندد بدون اثبات جرم و بدون ارایهی دلایل کافی افراد و شهروندان را مجازات کنند.
نقطه عطف در مجازات و شکنجه در سال ۱۷۵۴ در پروس روی داد/صورت گرفت. فردریک بزرگ صدر اعظم این کشور شکنجه را ممنوع اعلام کرد. همزمان کاترین دوم در روسیه نیز قدمهای موثر و قانونی در راه تعدیل آن برداشت. در دانمارک شکنجه در سال ۱۷۷۰ ممنوع اعلام شد. سوئد نیز در سال ۱۷۷۲ پاراگرافی که به دولت امکان صدور شکنجه به دلایل استثنائی را میسر میکرد، لغو کرد. اتریش و بوهم در سال ۱۷۷۵، لهستان در سال ۱۷۷۶ فرانسه در بین سالهای ۱۷۸۹-۱۷۸۰ و در هلند شکنجه در سال ۱۷۹۸ ممنوع اعلام شد.
در دنیای اسلام سلطان سلیمان اول حاکم ترکیه فرمانی صادر کرد و از مفتی بزرگ خواست که فتوائی صادر کند و شکنجه را مذموم اعلام کرده و برای شکنجه شدگان غرامت پرداخته شود. همزمان و یا پیش از این تاریخ در مصر و ایران دورهی صفویه نیز قدمهائی که مبتنی بود بر تعدیل و یا ملایم کردن و کاهش شکنجه و نشان دادن “رئوفت اسلامی” برداشته شده بود. البته بیشتر در حرف/تئوری تا عمل!
تعدادی از متداولترین شکنجههای قرون وسطی
همانطوریکه قبلن نوشتم دوران قرون وسطی یکی از تاریکترین مقاطع تاریخی برای حقوق بشر بشمار میآید. دورانی که حاکمیتهای اقتدارگرا با خلاقیّت در ابداع انواع شکنجه و ابزار شکنجه دستآوردهای ننگینی را به حکومتهای بعدی به ارث دادند. در اینجا ۱۰ تا از ترسناک ترین ابزار شکنجه را که در طول این دوران از آنها استفاده شده است را معرفی میکنم. ( لازم به یادآوری میدانم که این توضیحات را من از اینترنت آورده ام و در کتاب منبع به این موارد اشاره ائی نشده است).
گاو برنجی:
قربانی را درون گاوی برنجی قرار داده و میبستند؛ سپس آتشی زیر آن روشن میکردند. آنقدر این ظرف فلزی را گرم میکردند تا به رنگ زرد گرم در آید. این امر باعث میشد تا قربانی پخته و جان خود را از دست دهد. چه به جرم خود اعتراف میکرد و یا ساکت میماند نتیجه در هر صورت مرگ بود.
پرچه اسپانیایی:
وسیلهای بسیار ساده است که برای جدا کردن پوست قربانی از بدنش مورد استفاده قرار میگرفت. با توجه به شکل آن، هیچ ماهیچه یا استخوانی از پاره شدن در امان نمیماند. قربانی را برهنه میکردند و او را میبستند تا کاملا بی دفاع شود. سپس شکنجه گرها، عمل ناقص کردن قربانی را آغاز میکردند (گاهی در معرض دید عموم). کار خود را معمولا از پاها شروع کرده و به آهستگی به سمت پشت، سینه، گردن و در نهایت صورت میرسیدند.
صندلی اسپانیائی:
برای شکنجه، صندلیهای مختلفی وجود داشت/دارد. تمامی آنها در یک زمینه مشترک بودند: وجود میخ هایی که پشت، زیر دست، زیر پا، و نشیمن گاه، را میپوشاند. تعداد میخها در یکی از صندلی ها، بین ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ عدد متغییر بود. برای آنکه قربانی نتواند حرکت کند، مچهای او را به صندلی میبستند؛ در یکی از مدل ها، دو وزنه را به بازوها وصل میکردند تا با پایین کشیدن دستها، میخها در بدن قربانی فرو رود و درد او را بیشتر نماید. در برخی از مدلها، دو سوراخ در زیر صندلی ایجاد میکردند تا شکنجهگر اگر احساس میکرد که قربانی هوشیار است، با استفاده از زغال، بدن او را بسوزند.
خرد کردن/له کردن سر:
این وسیله، به طور گسترده در دوران قرون وسطی مورد استفاده قرار گرفته است. وسیله ائی بود که سر متهم در درون آن قرار میگرفت. چانهی متهم را بر روی نوار پایینی و سر را در زیر درپوش فوقانی قرار میدادند. شکنجهگر به آهستگی پیچ را میچرخاند تا نوار پایینی و درپوش به یکدیگر نزدیک شوند. این امر به آسانی موجب له شدن سر میشد. ابتدا دندانها درون فک خرد میشد؛ سپس قربانی به تدریج و همراه دردی وحشتناک، جان خود را از دست میداد. البتّه پیش از آن، چشمهایش در حدقه فشرده و له میشد.
گلابی غمگین:
وسیله ائی گلابی شکل که درون مهبل یا مقعد قربانی قرار داده میشد؛ مهبل برای زنان، مقعد برای همجنسگرایان، و دهان برای دروغگویان و کفرگویان. این وسیله شامل چهار برگ بود که به آرامی از یکدیگر جدا میشدند؛ همان طور که شکنجهگر پیچ بالای وسیله را میچرخاند. این به تصمیم شکنجهگر بستگی دارد تا تنها پوست را پاره نماید یا گلابی را به حداکثر اندازه خویش برساند و قربانی را ناقص نماید. در زندانهای مدرن از شیشههای نوشابه و یا موارد مشابه استفاده میشود.
راک:
راک وسیلهای است که برای جا به جا کردن هر یک از مفاصل بدن قربانی طراحی شده است. طناب هایی را به مچ دست و قوزکهای پای قربانی وصل میکنند و سپس بدن قربانی را در جهتهای مخالف میکشند؛ این کار با چرخش غلطک هایی انجام میگیرد که در چهار سوی وسیله قرار دارند.
لولهی تمساح:
قربانی در داخل لولهای قرار داده میشد که برای ورود فرد کافی بود. لوله، که میخ هایی نوک تیز به شکل دندانهای تمساح داشت. و به آرامی فشرده میشد تا قربانی را بی حرکت نماید. شکنجهگر تنها میتوانست صورت و پاهای قربانی را ببیند. با کمک کربن و آتش موجود زیر لوله، شکنجهگر به تدریج لوله را گرم میکرد تا قربانی یا اعتراف نماید و یا جان خود را از دست دهد.
گهواره یهودا:
گهواره یهودا، یکی از وحشتناک ترین شکنجههای دوران قرون وسطی محسوب میشد؛ قربانی را بر روی صندلی به شکل هِرم قرار میدادند پاهای قربانی را به یکدیگر میبستند، طوری که با حرکت یک پا، پای دیگر نیز مجبور به حرکت میشد. و این عمل درد و رنج وارده را افزایش میداد. انتهای مثلثی شکل گهواره یهودا را در مقعد یا مهبل قربانی قرار میدادند. این شکنجه میتوانست از چند ساعت تا چند روز ادامه داشته باشد.
:الاغ اسپانیایی
وسیلهای که از یک صفحه برش اصلی که تیغهای در بالای آن قرار دارد که به دو میله متصل شده است. متهم را برهنه کرده و با پاهایی باز از هم بر روی صفحه قرار میدهند، گویی فرد سوار بر الاغ است. و تعداد زیادی وزنه به پاهای او وصل میکردند. رنج قربانی را میتوانستند با وزنههای سبک یا سنگین تر تنظیم نمایند.
سلاخی:
در یک مدل از شکنجه از نوع سلاخی، بازوهای قربانی را به یک قطب در بالای سرش میبستند و در همین حال پاهای او از زیر میبستند. سپس بدن او را کاملن برهنه میکردند و شکنجهگر، با کمک یک چاقوی کوچک، پوست قربانی را به آرامی از بدنش جدا میکرد. در اغلب موارد، شکنجهگر پوست صورت را در ابتدا میکند، و به آرامیکار خود را ادامه میداد تا به پاهای قربانی میرسید. بیشتر قربانیان پیش از آنکه شکنجهگر حتّی به کمر آنها برسد، جان خود را از دست میدادند.
آشکال مدرن شکنجه
تمامی کسانی که از روند تکامل سیاسی در دنیا باخبر هستند میدانند که متاسفانه تمامی تلاشهای نواندیشان عصر روشنگر و کنشگران حقوق بشر بعد از آن به نتیجهی نهائی نرسیده است. اگرچه اقدامات موثری انجام شده و و در بیش از دو سوم کشورهای عضو سازمان ملل شکنجه و یا حکم اعدام لغو شده است. اما برای ایجاد یک جامعهی انسانی و عاری از شکنجه فرسنگها راه باقی است!
با این توضیحات مختصر در مورد اشکال شنیع و غیر انسانی شکنجه در قرون وسطا و اوایل عصر روشنگی برای ختم این مقوله با آوردن نام تعدادی از شکنجههای متداول در عصر مدرن و پست مدرن که در کشورهای غربی و بخصوص ایلات متحدهی آمریکا جاری بود/بخشن هنوز هم جاری هست این مقاله را به پایان میبرم. روایت جنایات قدرتهای غیردموکراتیک داستان دراز و وحشتناکی است که برای از بین بردن آن باید به یک مبارزهی افشگرانه، پیشگیرانه و بی امان باید ادامه داد!
باید تاکید کنم که اشکال شکنجه یاده شده در بالا مدرن شده و با استفاده از ابزار تکنیکی جدید شدت تاثیر آنها نیز بیشتر شده است. برای مثال ایالات متحدهی آمریکا در دوران حکومت هشت سالهی جرج بوش از روشهای گوناگون شکنجه استفاده کرد که تا آن زمان بی سابقه بود. روشهای مختلف شکنجه در گوانتانامو اغلب به دست نوجوانانی انجام میشد که گاه به ندرت سن آنها به ۲۰ سال میرسید.
«فیلیپ سندز»، استاد دانشکده حقوق دانشگاه لندن، در کتابی با عنوان «تیم شکنجه» که در سال ۲۰۰۸ به رشته تحریر درآورد، از روشهایی برای شکنجه در زندان «گوانتانومو» پرده برداشت که عمومن به دست نوجوانانی که به ندرت سن آنها به بالای بیست سال میرسید، صورت میگرفت! به این نوجوانان القا میشد که اعمال آنها (شکنجه) نه تنها قانونی، بلکه وطنپرستانه است و باید این کار را انجام بدهنند اگر میخواهند کشورشان را از شرّ ترور و خبائث نجات دهند.
در رابطه با خشونت فردی و یا جمعی و دلایل آن نظریات گوناگونی وجود دارد ولی تنها، فردی که از اختلالات شخصیتی عمیق و ریشهدار نظیر اختلال سایکوپات (جامعهستیز) رنج میبرد میتواند با خونسردی به عمل شنیع روا داشتن خشونت و بیرحمی علیه فردی همنوع دست بزند، امّا آیا میتوان گفت تمام این نوجوانان از چنین اختلالاتی رنج میبردهاند؟
پس از یازده سپتامبر، دستگاه امنیتی آمریکا «سناریوی بمب رو به انفجار» در فرهنگ عمومی جا انداخت. سیاست این بود که امنیت آمریکا و دنیا در خطر است و فاجعهی بزرگ انسانی در راه است. در نهایت مردم به طور عموم به این باور رسیده بودند که هر لحظه ممکن است انفجار بمبی در جایی هزاران نفر را به کشتن دهد. و افرادی در زندان هستند که این موضوع را میدانند اما در مورد آن سخن به لب نمی آورد. اگر جان هزاران نفر در معرض خطر باشد، آیا شکنجه قابل توجیه نیست؟
شکنجهگران چنین میاندیشیدند و بنابراین ابایی از انجام آنچه به آنها گفته میشد، نداشتند؛ بنابراین آنها تمامی روشهای یاد شده در پائین، هر چند غیر انسانی را به طور تمام و کمال به اجرا گذاشتند. این روشها در گزارش «هیئت تحقیق کمیته نیروهای مسلح مجلس سنا» درباره رفتار با بازداشتشدگان زندانهای آمریکا» مورد تأیید قرار گرفتهاند. من در زیر به توضیح چند نوع شکنجه پرداخته و برای کوتاه کردن مطلب تنها به اسم بردن از سایر اشکال شکنجه میپردازم. خوانندگان علاقمند برای دسترسی به توضیحات کامل در این مورد از اینترنت استفاده کنند!
خشونت جنسی/ روشهای تحقیر
زندانیانی که در زندانهای ابوغریب، قندهار و بگرام (زندانهایی که بسیاری از متهمین قبل از ارسال به گونتانامو به آنجا برده میشدند) زندانی بودند گزارش کردهاند که در این زندانها با روشهای شنیع مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند. روشهای دیگری برای شکنجه که در این گزارش به آنها اشاره شده است، رژه بردن مردان برهنه جلوی سربازان زن، وادار کردن آنها به پوشیدن لباسهای زیر زنان و رقصیدن با سایر مردان و مجبور کردن آنها به تماشای فیلمهای پور بوده است. این روشها در حالی مورد استفاده قرار میگرفت که خشونت جنسی جزو جزائم جنگی قلمداد میشود.
محرومیت از خواب
محرومیت از خواب به این دلیل مورد استفاده قرار میگیرد که قدرت جسمی و روحی فرد را کاهش میدهد و ظرفیت بدن برای تحمل درد را از بین میبرد. محرومیت از خواب در قالب «یادداشت نامه وزارت دفاع در سال ۲۰۰۲» مجاز شناخته شد. ارتش آمریکا محرومیت از خواب برای زندانیانش تا ۷۲ ساعت را مجاز اعلام کرد.
روش غرق مصنوعی
از جمله روشهای دیگری که شکنجه روش غرق مصنوعی است. این روش یک شیوه قدیمی است که بخصوص در جنگ ویتنام از آن استفاده شده بود. در این شیوه، قربانی را بر روی یک تخت یا سطح صاف میخوابنند/میبندند. سپس صورت او را با یک پارچه پوشانده، به طوری که سطح صورت، چشم ها، بینی و دهان کاملا پوشیده باشد. سپس به تدریج آب بر روی پارچه که روی پیشانی صورت را پوشانده میریزند تا پارچه نمناک شود و سپس کم کم بر مقدار آب – البته بسیار مختصر – میافزایند. به تدریج که رطوبت پارچه بیشتر میشود تنفس سخت تر میشود و ظرف مدت بسیار کوتاهی بدون اینکه به واقع راه تنفس مسدود شده باشد قربانی احساس خفگی شدید کرده و در حقیقت مرگ را جلوی چشم خود میبیند.
محرومیت حسی روشهای روانشناختی؛
از روش محرومیتهای حسّی برای ایجاد ترس، گمگشتگی و ایجاد حس وابستگی روانشناختی به فرد بازجو استفاده میشود. در دهه ۱۹۵۰ سازمان سیا پژوهشی درباره رفتار انسان و کنترل ذهن انجام داد. دکتر هب، روانشناس و استاد دانشگاه مکگیل پژوهشهایی بر روی افرد انجام داد و تلاش کرد با قرار دادن آزمودنیها در اتاقکهایی با دستگاه تهویه مطبوع که به دستگاههای گوشپوش، دستکش و عینکهای فضایی مجهز بودند در آنها حالتهایی شبیه به روانپریشی ایجاد کند. افرادی که در این اتاقکها قرار گرفته بودند بعد از گذشت ۲۴ ساعت توهمهایی از انواع مختلف، اعم از توهمهای شنیداری، دیداری و غیره داشتند؛ بعد از گذشت ۴۸ ساعت شخصیت آنها کاملا از هم گسیخته و دچار حالتهای شخصیت زدودگی شدند. افرادی که در چنین حالتهایی قرار میگیرند بیشتر آمادهی پذیرش دستورات و مطالبات فرد بازجو هستند. از سایر اشکال مدرن شکنجه میتوان
- زندان انفرادی/انزوا
اعدامهای ساختگی -
- خوراندان دارو
- استفاده از سگ برای ایجاد هراس در میان زندانیان
- تغییر در سرحدهای دمایی
- بمباران حسی (شلوغی)
- و مشاهده شکنجه شدن دیگران نام برد.