کتاب «چرا کشورها شکست میخورند» میتواند راهنمای خوبی برای پاسخ به پرسشهای متعددی از علل توسعهیافتگی و عقبماندگی کشورها باشد. نویسندگان کتاب تعریفی روشن، بیابهام، بینشافزا و تامل برانگیز از نهادهای اقتصادی فراگیر و بهرهکش ارائه میدهند و آن را برای تحلیل شرایط اقتصادی در سراسر جهان در ادوار تاریخی مختلف به کار میگیرند. نویسندگان معتقدند شکلگیری نهادها را باید در بازههای زمانی دور و دراز مورد توجه قرار داد. روند تاریخی حرکت یک جامعه به سوی سازماندهی نهادها است که مسیر توسعه اقتصادی کشور را تحتتاثیر خود قرار میدهد و آن را میسازد.
این کتاب را میتوان کتابی میان رشتهای تلقی کرد که رویکرد اقتصاد سیاسی را برای تحلیل به کار میگیرد. مناسبات مشترک، روابط متقابل و همبستگیهای میان اقتصاد و سیاست است که نهادها و چگونگی ساخت آنها را متاثر میسازند. در این کتاب، ادوار تاریخی کشورهای مختلف جهان در قرنهای اخیر مورد بررسی و کنکاش قرار گرفتهاند. نهادهای سیاسی فراگیر و بهرهکش و تعامل آنها با نهادهای اقتصادی فراگیر و بهرهکش، یکی از موضوعات اصلی، جاری و ساری در کتاب است. این کتاب میتواند برای دانشجویان رشتههای اقتصاد و علوم سیاسی مفید باشد و قابلیت تدریس در این دو رشته را دارد. این کتاب همچنین میتواند بهعنوان منبعی برای درس اقتصاد توسعه مورد استفاده قرار گیرد. کتاب نه تنها برای خواننده حرفهای و دانشگاهیان مفید است، بلکه حاوی نکات زیادی برای خوانندگان عادی نیز هست که علاقهمند به این پرسش هستند که چرا بعضی کشورها ثروتمند هستند و بعضی دیگر فقیر و میخواهند بدانند چه میشود که مسیرهای توسعه اقتصادی کشورها گاهی اوقات خیلی واگرا هستند.
کتاب حاضر گرچه توسط دو اقتصاددان برجسته به رشته تحریر درآمده، اما از زبانی ساده و صریح برای تحلیل اقتصاد استفاده کرده است که در آن خبری از فرمولهای پیچیده ریاضی نیست. همین امر میتواند موجب جذابیت بیشتر کتاب و افزایش طیف خوانندگان آن شود. رویکرد و روش نویسندگان در نگارش کتاب، هم از حیث روششناسی و هم از نظر شیوه تجزیه و تحلیل و به چالش کشیدن دیدگاههای رقیب بهمنظور تحلیل توسعه اقتصادی بسیار جذاب است.
این کتاب که شش اقتصاددان برنده جایزه نوبل و شماری از اندیشمندان آن را تحسین کردهاند میتواند تاریخ اندیشه اقتصادی را متحول سازد. نویسندگان این کتاب همراه با گروهی از اقتصاددانان، شرط توسعه را گذر از نظام الیگارشی میدانند و سعی دارند شرایط اقتصادی موثر بر شکلگیری و فروپاشی نظامهای خواص سالار را تبیین کنند. این دیدگاه تحولی بزرگ در اندیشه اقتصادی است.
نویسندگان این کتاب سیاستهای مرسوم اقتصاد کلان را از هر نوع که باشد، موضوعی ثانوی و موضوع اصلی توسعه را رابطه دولت با ملت میدانند. این گزاره محصول تجارب پرهزینه کشورهای مختلف جهان در طول تاریخ است. در طول چند دهه گذشته مکاتب اقتصادی، سیاستهای مختلفی را برای دستیابی به توسعه اقتصادی پیشنهاد کردهاند. ابتدا تصور میشد میتوان با انجام سرمایهگذاریهای زیربنایی، تاسیس شرکتهای دولتی، سرمایهگذاری در امور بهداشت و آموزش عمومی و سپس در دهه ۱۹۸۰ با حذف مداخله دولت در اقتصاد به عملکرد مناسب اقتصادی دست یافت؛ اما امروزه میدانیم این سیاستها کمتر به نتایج مطلوب منتج شدهاند.
این کتاب تحسین بسیاری از بزرگان علم اقتصاد از جمله کنت اَرو برنده جایزه نوبل اقتصاد سال ۱۹۷۲، گری بکر برنده نوبل اقتصاد سال ۱۹۹۲ و پیتر دایموند برنده نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۰ را بر انگیخت. این کتاب از سوی انتشارات «دنیای اقتصاد» ترجمه و چاپ شده است. پرسش اصلی این کتاب این است که چرا برخی کشورها در دوران مدرن به راه توسعه و شکوفایی افتادند و بعضی دیگر که اوضاع و احوال مشابهی داشتند به راه توسعهنیافتگی و فقر قدم گذاشتند.
مولفان کتاب با نقد نظریههای رایج درباره عقبماندگی کشورها از جمله نظریههای معطوف به اقلیم و آب و هوا و جغرافیا، نظریههای مبتنی بر فرهنگ و سنتهای اجتماعی، نظریههای مبتنی بر جهل و ناتوانی حاکمان و امثال اینها، کوشیدهاند ریشههای فقر را در نهادهای کشورها بجویند.
مولفان در مقدمه کتابشان آوردهاند: «شهر نوگالس با حصاری دو نیم شده است. اگر روی این حصار بایستید و به شمال نگاه کنید، شهر نوگالس آریزونا واقع در استان سانتا کروز را خواهید دید. اینجا درآمد خانوارهای متوسط حدود ۳۰ هزار دلار در سال است. بیشتر نوجوانان به مدرسه میروند و اکثر سالمندان تحصیلات دبیرستانی دارند. بهرغم تمام استدلالهایی که مردم درباره این موضوع مطرح میکنند که نظام بهداشت و درمان ایالاتمتحده ناکارآمد است، جمعیت، با امید به زندگی در سطح استاندارد جهانی، نسبتا سالماند. بسیاری از ساکنان بیش از ۶۵ سال سن دارند و از خدمات بهداشتی و درمانی بهرهمندند. این تنها یکی از خدمات فراوانی است که دولتها ارائه میکنند که مردم آنها را بدیهی میپندارند، مانند ارائه خدمات برق، تلفن، شبکه فاضلاب، بهداشت و درمان عمومی، شبکه جادهای که آنها را به شهرهای دیگر آن منطقه و سایر نقاط ایالاتمتحده وصل میکند و در نهایت قانون و نظم.
مردم نوگالس آریزونا میتوانند بدون نگرانی درباره زندگی یا امنیت به فعالیتهای روزمرهشان بپردازند و دائما از دزدی، سلب مالکیت یا سایر چیزهایی که سرمایهگذاری در کسبوکارها و خانههایشان را به مخاطره میافکند در هراس نباشند. موضوعی که به همیناندازه اهمیت دارد این است که ساکنان نوگالس آریزونا، این را بدیهی میپندارند که دولت با وجود همه ناکارآییها و فساد مربوط به آن، کارگزار آنها است. آنها میتوانند برای تغییر شهردار، نماینده کنگره و سناتورهایشان رای دهند؛ همچنین در انتخابات ریاستجمهوری نیز رای میدهند و تعیین میکنند چه کسی کشور آنها را اداره کند.
زندگی در جنوب حصار، تنها چند قدم آنطرفتر، تاحدی متفاوت است. درحالیکه ساکنان نوگالس سونورا، در بخش نسبتا پررونقي از مکزیک زندگی میکنند، اینجا درآمد متوسط خانوار حدود یکسوم آن در نوگالس آریزونا است. بیشتر سالمندان در نوگالس سونورا، تحصیلات دبیرستانی ندارند و بسیاری از نوجوانان به مدرسه نمیروند. مادران نگران مرگومیر نوزادان هستند. شرایط نامساعد بهداشت و درمان آنگونهاست که چندان تعجبآور نیست که ساکنان نوگالس سونورا، برخلاف همسایگان شمالیشان عمر طولاني ندارند. آنها همچنین به بسیاری از امکانات رفاهی عمومی دسترسی ندارند. جادهها در جنوب حصار شرایط بدی دارند. قانون و نظم در شرایط بدتری است. جرم و جنایت زیاد است و راهانداختن یک کسبوکار فعالیتي پرخطر است. نه تنها خطر دستبرد وجود دارد؛ بلکه گرفتن همه مجوزها و چربکردن سبیل افراد برای راهاندازی کسبوکار، کار آسانی نیست.
ساکنان نوگالس در ایالت سونورا، هر روز با فساد و بیکفایتی سیاستمداران زندگی میکنند. چگونه است که دو نیمه این شهر میتوانند تا این حد متفاوت باشند؟ هیچ تفاوتی در جغرافیا، آبوهوا یا انواع بیماریهای شايع در منطقه وجود ندارد، چراکه میکروبها با هیچگونه محدودیتی سر مرزهای ایالاتمتحده و مکزیک روبهرو نیستند. البته شرایط بهداشت و درمان کاملا متفاوت است، اما این امر ارتباطی با محیط بیمار ندارد؛ بلكه بهاین دلیل است که افراد جنوب مرز با شرایط بهداشتی نامطلوب و فقدان مراقبتهای بهداشتی و درمانی مطلوب زندگی میکنند.
اما شاید ساکنان نیز خیلی با هم متفاوتند. آیا موضوع میتواند این باشد که ساکنان نوگالس آریزونا، نوادگان مهاجرانی از اروپا هستند، درحالیکه ساکنان جنوب نوادگان آزتکها هستند؟ اصلا اینطور نیست. پیشزمینههای افراد دو طرف مرز تقریبا یکی است. بعد از استقلال مکزیک از اسپانیا در ۱۸۲۱، منطقه اطراف «لوسدوس نوگالس» بخشی از ایالت مکزیکی ویجا کالیفرنیا بود و حتی بعد از جنگ ۱۸۴۸-۱۸۴۶ آمریکا و مکزیک نیز بخشی از آن باقی ماند. در واقع، بعد از سال ۱۸۵۳ بود که مرز ایالاتمتحده به این منطقه گسترش یافت. این «لیوتنانت ان. مایکلر» بود که در حال نقشهبرداری، به وجود «دره نسبتا زیبای لوس نوگالس» پی برد. اینجا، از هر طرف مرز، دو شهر رشد کردهاند.
اهالی نوگالس آریزونا و نوگالس سونورا، نیاکان مشترک دارند، از یک نوع غذا و موسیقی لذت میبرند و شاید بتوان گفت «فرهنگ» مشابهي دارند. البته، توضیح خیلی ساده و صریحي برای تفاوتهای میان دو نیمه نوگالس وجود دارد که احتمالا خیلیوقت است که شما آن را حدس زدهاید: «اهالی نوگالس آریزونا، به نهادهایی اقتصادی دسترسی دارند که آنها را قادر به انتخاب آزادانه مشاغل، کسب تحصیل و مهارتها میسازد و کارفرمایان را به سرمایهگذاری در بهترین تکنولوژی تشویق میکند که منجر به دستمزدهای بالاتر برای آنها میشود. آنها همچنین به نهادهای سیاسی دسترسي دارند که به آنها اجازه مشارکت در فرآیندی دموکراتیک برای انتخاب نمایندگان و تعویض آنها را میدهد.
خلاصه اینکه، سیاستمداران خدمات پایهای (از بهداشت و درمان عمومی و جادهها گرفته تا قانون و نظم) که شهروندان متقاضي آنها هستند را فراهم میکنند. اما اهالی نوگالس سونورا، آنقدرها خوششانس نیستند. آنها در جهانی متفاوت زندگی میکنند که با نهادهای متفاوت شکل گرفته است. این نهادهای متفاوت انگیزههای نامتجانسی برای اهالی دو نوگالس و برای کارآفرینان و کسبوکارهای مایل به سرمایهگذاری در آنجا ایجاد میکنند. این انگیزههای ایجاد شده توسط نهادهای متفاوت، دلیل اصلی تفاوتهای رونق اقتصادی در دو طرف مرز هستند.»