تحول فکری رفسنجانی هم مثبت بود و هم مفید. اما به اغتشاش ارزشی نباید دامن زد و جنایات گسترده را نباید زیر برزنت ضرورت سیاسی پوشاند. پشت تجلیل کنترلنشده از رفسنجانی، دفاع از استبداد در حاکمیت دینی نهفته است.
رفسنجانی در این نگرش، منتظری را از سکه می اندازد. همچنانکه ایشان در زنده بودن شأن نیز او را نفی می کردند. با تجلیل کنترل نشدهی ایشان، فرهنگ قانونیتگرا و «رابطه حقوقی» به مثابه یک نهادِ تحول اجتماعی تضعیف میشود.
پنهان کردن مسئولیت و اصل مجازات و دادگاهپذیری فردی هرکس صرفنظر از مقام و موقعیتاش زیر پوشش احساسات یا ضرورت سیاسی به تحول اجتماعی آسیب ارزشی و حقوقی میزند. در چنین صورتی است که تحول محدود فکری ایشان با تحول قانونیتگرا در جامعه ملی تضاد آشکار پیدا خواهد کرد.
دنکیشوت پهلوان افسرده سیما یک شناسه تیپیک داشت و آنهم این بود که در ستایش معشوق مبالغه و اغراق میکرد. او شیفته رویا بود و به جای تخیل خلاق معتاد به توهم بود.
دون کیشوت اگر باید از کسی تمجید میکرد او را به رویا تبدیل میکرد. یعنی او را از واقعیت خودش تهی میکرد. او شیفته پهلوانان دروغین بود. به قول نوکرش سانچو، او کلبه دولسینه معشوق خود را قصر با شکوهی میپنداشت.
از حضور گسترده مردم در تشییع جنازه رفسنجانی باید خوشنود بود. چرا که به مردم امکان حرکت اعتراضی داد. حرکت سیاسی یا اجتماعی بدون قرار گرفتن در قالب موقعیت ممکن نیست.
در جمعیت نفرت از رژیم یا ناهمخواهی با آن برجستگی ویژهای داشت. خامنهای و شرکایش صورت حساب خود را گرفتند.
مایوسها و تندروها هم به همین طریق. نمایش روز دهم ژانویه نشان داد مردم برای عبور از شرایط موجود آمادگی دارند. اما آنها بیرون از قالبهایی که به امکان حرکت شکل میدهند حرکت نمیکنند. مردم را متهم نکنیم تا مشکلات و عیبهای خود را به پوشانیم.