این نوشته به مناسبت انتشار مصاحبهای است که کلاوس براکر با کارل-هاینتس اولیگ زیر عنوان «قرآن بدون محمد؟» انجام داده و هم اکنون از زیر چاپ بیرون آمده است. در کنار این مصاحبه، یک دیباچه به نگارش مزدک بامدادان، یک بخش دربارهی مؤسسه «اِناره» به عنوان نمایندهی رسمی این جریان و یک گزارش کوتاه دربارۀ کارل-هاینتس اولیگ آمده است.
این کتابچه به گونهای گردآوری شده تا خواننده بتواند از این جریان فکری تاریخی- انتقادی یک تصویر نسبتاً روشن به دست بیاورد. هدف اصلی از انتشار این کتابچه، آغاز یک گفتگوی با برنامه و منظم پیرامون آغاز اسلام و طرح پرسشهای نوین در این باره است.
پرسش بنیادین در این جا، این است که آیا اساساً پیامبری به نام محمد هستی تاریخی داشته است؟ آیا آن گونه که سیرهها و روایات اسلامی به ما گفتهاند قرآن با دخالت مستقیم خدا توسط واسطهاش یعنی جبرئیل به محمد بیسواد و «اُمّی» نازل شده است، یا این کتاب پیامد روندی کاملاً دیگر بوده است؟
برای پاسخ به پرسشهای بالا میتوان دو راه کاملاً متفاوت را برگزید: از نگرگاه «درون دینی» یعنی با اتکاء به منابع اسلامی (سیرهها و روایات) و یا از نگرگاه «برون دینی» یعنی با اتکاء به منابع غیراسلامی و مدارک ملموس مانند سکهها و سنگنوشتهها.
منابع غیراسلامی و یافتههای باستانشناختی تقریباً همهی ادعاهای سیرهنویسان و روایات اسلامی را باطل میکنند. از این چشمانداز، سیرهها همان اندازه ریشه در واقعیت دارند که داستانهای انجیلی. نزدیک به دو هزار سال این باور در میان همگان جا افتاده بود که گویا توراه (تنخ یا پنج کتاب) توسط موسا نوشته شده و موسا هم عبرانی بوده است. همچنین این باور وجود داشت که گویا یک مسیح تاریخی وجود داشته و او فقط چهار حواری به نامهای متا، مرقس، لوقا و یوحنا داشته است. در حالی که پس از کشف کتابخانههای نجع حمادی و قُمران برایمان روشن گردید که ما نزدیک به پنجاه فقره «انجیل» داشتهایم و مسیح یک چهرهی نمادین با کیفیت عرفانی بوده است.
ابن اسحاق/ابن هشام خودسرانه و تنها با اتکاء به یک سوره – سوره فیل/۱۰۵- زندگینامۀ محمد را استخراج میکند و سپس نتیجه میگیرد که محمد درست در همان روزی متولد شد که ابرهۀ حبشی به مکه حمله کرد و آن را مطابق با سال ۵۷۰ میلادی به ثبت میرساند، ظاهراً این داستان بیپایه مزاحم هیچ مسلمان باورمندِ ناپرسشگر نمیشود. امروزه هر پژوهشگری میداند که طبق سنگ نوشتهای که پیدا شده است ابرهۀ حبشی در سال ۵۷۰ میلادی هستی نداشت و حملهی او – که بیشتر جنبه «گوشمالی» داشت- به دو قبیلۀ عرب یعنی «معد» و «بنی عامر» در سال ۵۴۷ میلادی رخ داده است [پیگولوسکایا] و او (ابرهه) در سال ۵۵۸ میلادی دیگر از صحنه تاریخ محو شده بود.
از سوی دیگر، از سال ۶۱۴ تا ۶۲۸ میلادی عربستان، فلسطین و مصر (مناطق تحت اشغال بیزانس) به دست ایرانیان [ساسانی] افتاد. حال این پرسش طرح میشود که چگونه میشود که دستگاه دیوانسالاری ساسانی هیچ گزارشی از ظهور یک جنبش نوین دینی در منطقه حجاز نداده است؟ همین نیز برای دیوانسالاری و شبکههای اطلاعاتی امپراتوری بیزانس صدق میکند.
همچنین این پرسش طرح میشود که چرا معاویه به عنوان نخستین حاکم عرب، در سنگنوشتههای خود نه تنها علامت صلیب میگذارد بلکه از چیزی به نام تاریخ «هجری» بیاطلاع است؟ و سدها پرسش دیگر.
به جز سیرهها و روایات اسلامی، به راستی چه سند ملموسی از محمد داریم؟ قرآن هیچ اطلاعی دربارۀ محمد به ما نمیدهد، نام او فقط چهار بار در قرآن آمده که سه بار نام خاص نیست و چهارمی آن که طبق آخرین پژوهشهای ریموند دکوین در زمان مأمون عباسی بدان افزوده شده است، زیرا در این بازۀ زمانی بحث و گفتمان اصلی ازدواج با خویشاوندان بود.
سرانجام این پرسش پیش خواهد آمد که اگر قرآن، وحی الهی بر محمد نبوده و از کیفیت تاریخی برخوردار بوده پس نویسنده یا نویسندگان آن چه کسانی بودهاند؟ مزدک بامدادان در مقالات خود به درستی نشان داده که «اگر ما سیرهها و روایات اسلامی را حذف کنیم هیچ کس نمیتواند قرآن را بفهمد». چرا؟ زیرا قرآن ربطی به دین خلفای عباسی یعنی اسلام نداشته بلکه یک گفتمان میان یک شاخۀ معین مسیحی (که مسیح را پیامبر میدانست ولی پسر خدا نمیدانست) با مسیحیان تثلیثی از یک سو و یهودیان از سوی دیگر بود. مسئله و خطاب قرآن- بر خلاف روایات اسلامی- بتپرستان نبود؛ بتپرستان یک داستان جنبی بسیار کوچک در قرآن هستند؛ شاید به این دلیل ساده که در میانرودان یعنی خاستگاه قرآن، دیگر بتپرستی از رونق افتاده بود. و این در حالی است که سیرهها و روایات به ما میگویند که دین اسلام بر بستر جاهلیت عرب بُتپرست در حجاز شکل گرفته است.
خواندن این کتابچه کسی را به پاسخ پرسشهایش نمیرساند، بلکه به خواننده کمک میکند تا بتواند از یک سو زاویۀ نگاه خود را تغییر بدهد و از سوی دیگر پرسشهای نوینی طرح نماید. هدف اصلی در این مسیر، جا انداختن روش تاریخی – انتقادی است که میتوان آن را در همۀ حوزههای علوم انسانی به کار گرفت.
****
ما از همۀ هممینهنان گرامی دعوت میکنیم برای بارور کردن این تبادلِ نظرها در این گفتگوها شرکت کنند.
زمان نخستین تبادل نظر فیسبوکی در تاریخ ۱۸ دسامبر ۲۰۱۶ ساعت ۱۴ تا ۱۶، از طریق فیس بوک: Daryoush Biniaz
مشخصات کتاب:
قرآنِ بدون محمد؟ - گفتگوی کلاوس براکر با پروفسور دکتر کارل – هاینتس اولیگ
مترجم: ب. بینیاز (داریوش)
انتشارات پویا / زمستان ۱۳۹۵ (2016)
پخش: نشر فروغ
کتاب جیبی ۷۰ صفحه
قیمت: ۵ یورو
http://www.foroughbook.de
Tel.: 0049 221 92 35 707
.(JavaScript must be enabled to view this email address)