گرایش پوپولیستی همواره در کشورهای مختلف وجود داشته است و این گرایش همواره با پیدایش بحران های اقتصادی و سیاسی و نیز خلا ناشی از تحولات ساختاری اقتصادی و سیاسی در سطح جهان شدت گرفته است. در آلمان قبل از جنگ جهانی دوم، وجود بحران اقتصادی و فقدان برنامه عملی سیاسی و اقتصادی احزاب سیاسی در حل بحران، موجب پیدایش نازیسم که تبلیغات انتخاباتی خود را بر اساس شعارهای پوپولیستی قرار داده بود، گردید. فروپاشی بلوک شرق و پایان جنگ سرد موجب هژمونی یکسویه ایالات متحده آمریکا گردید. ایدئولوژی نئولیبرالیسم در عرصه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی سلطه خود را بر جهان بگستراند. اما از اواخر دهه نود و نیز در دهه دوهزار ما شاهد بحران های سیکلی مکرر در سیستم نوین سرمایه داری بوده ایم. از آنجاییکه بحران های اقتصادی ساختاری هستند، بنابراین حل آنها نیز مستلزم تغییرات ساختاری سیستماتیک می باشد. اما امروزه به دلیل پیچیدگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ناشی از سلطه ایدئولوژی نئولیبرال در نظام سرمایه داری نوین توان و عزمی بنیادین از سوی احزاب سیاسی از چپ گرفته تا راست برای تغییرات ساختاری وجود ندارد. به گمان من تغییرات ساختاری، مستلزم پیروزی احزاب چپ در پاره ای از کشورهای پیشرفته و رفرم های مکرر و همزمان توسط این احزاب در این کشورها می باشد. وجود همزمانی احزاب چپ در چند کشور، موجب توانمندی در اجرای سیاست های اقتصادی گردیده و توان مقابله با سلطه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نئولیبرالیسم را میسر می سازد. نئولیبرالیسم با برخورداری از قدرت در نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و نیز توانمندی رسانه ای خود، ذهن همگان را یا با مصرف گرایی شدید تخدیرآمیز، تسخیر و یا با ایجاد ترس، جنگ و بحران های متوالی، ایده ناتوانی و بی تفاوتی را در میان همگان گسترش داده است. از سوی دیگر با باز تولید گفتمان های مختلف و گاه میان تهی و نیز برنامه های عامیانه و پوپولیستی در وسایل ارتباط جمعی و تقلیل گرایی فرهنگی، همگان را با تلقین آزادی فردی مجازی مشغول نموده است. بنابراین، ناتوانی و فقدان عزمی راسخ در ایجاد تغییرات ساختاری، زمینه را برای احزاب و افراد پوپولیست فراهم کرده است. ما امروزه شاهد رشد احزاب پوپولیستی و نیز وجود افراد پوپولیست در راس احزاب سنتی جهان و خاصه در کشورهای اروپایی و ایالات متحده امریکا هستیم.
دلایل عمده پیدایش احزاب پوپولیستی
تغییر ساختاری اقتصادی در دهه هشتاد در ایالات متحده امریکا و انگلیس آغاز گردید. این ساختار نوین به اقتصاد بازار معروف گشت. تغییر ساختاری با سیاست خصوصی سازی، مقررات زدایی در تمام بازارهای اقتصاد و سیاست ثبات قیمت ها صورت گرفت. در ادامه در دهه نود این سیاست اقتصادی همراه با آزاد سازی تجارت جهانی با دستور بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در کشورهای در حالت توسعه اجرا شد. در آغاز در نتیجه آزادسازی اقتصاد هم کشورهای توسعه یافته و هم کشورهای در حال توسعه دچار بحران های اقتصادی عمیقی گردیدند. این بحران ها با رشد اقتصادی پایین، افزایش نابرابری و فقر و بیکاری بالا همراه بود.این شیوه اقتصادی منجر به تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جهان گشت و ایدئولوژی نوینی كه به ایدئولوژی نئولیبرالیسم معروف است جهان را در نوردید.
دو عنصراساسی در شکل گیری و ظهور نئولیبرالیسم نقش اساسی داشتند. که یکی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در۱۹۸۸- ۱۹۹۱ و دیگری بحران در نگاه اقتصادی کینزی در دهه ۷۰ بود. بحران کینزیانیزم با رکود اقتصادی و تورم بالا همراه بود. در دهه ۱۹۷۰ پایین بودن رشد اقتصادی، نرخ بهره منفی، افزایش بیکاری و بالا بودن نرخ تورم منجر به کاهش نرخ سود یا به عبارتی کاهش بازگشت بر سرمایه گذاری در تولید گردید. در نتیجه تنها راه افزایش نرخ سود، در مهار هزینه نیروی کار تجلی می یافت.
آنچه نئولیبرالیسم از زاویه اقتصادی از دیگر نظم های پیشین سرمایه داری مجزا می سازد، مالی شدن (financialization) شدید سرمایه داری در کشورهای توسعه یافته و نیز در کشورهای در حال توسعه است. برتن وودز که نظام پولی بین المللی بود، در سال ۱۹۴۴ توسط نمایندگان کشورهای آمریکا، انگلستان و ۴۲ کشور دیگر پیشنهاد گردید. بر اساس این نظام پولی نرخ ارز کشورها ثابت ولی قابل تعدیل بود. کلمهٔ قابل تعدیل به این حقیقت اشاره دارد که اگر کشوری کسری یا مازاد طولانی در تراز پرداختها را تجربه کند، کاهش یا افزایش ارزش برابری پول میتواند انجام گیرد. نظام برتن وودز در واقع یک نظام پایه طلا-دلار بود، که بر اساس آن دلار قابل تبدیل به اونس طلا بود. در سال ۱۹۷۱ با فروپاشی نظام پولی برتن وودز، زمینه برای سلطه سیاست مالی شدن سرمایه داری فراهم گردید، و نظام پولی ثابت به نظام پولی متغییر تبدیل گردیده و دلار مبنای نظام پولی و مبادله گردید. اما نظام پولی بر مبنای دلار موجب بی ثباتی نرخ بهره در بازار مالی گردید. این عوامل موجب نقش مسلط بانک مرکزی و استقلال آن در تعیین نرخ بهره و سیاست تورم گشت. بانک مرکزی برای پیشبرد منافع بازار مالی، نقش موثری در سیاست گذاری اقتصادی پیدا کرد. بانک مرکزی و دولت با مقررات زدایی در نظام مالی بر اساس آزاد شدن قیمت ها، کمیت ها و نیز جریان آزاد سرمایه به مالی شدن شدید سرمایه داری یاری رساندند.
اما دیری نگذشت که نظام جهانی شده سرمایه داری نئولیبرال با مقررات زدایی در بازارها و نیز مالی شدن شدید دچار بحرانهای اقتصادی در دوران مختلف گردیده که از جمله عمیق ترین بحران ها، بحران اقتصادی ۲۰۰۸ می باشد. بحرانهای اقتصادی برنامه ای نوین را از احزاب سیاسی اصلی طلب می نمود. اما احزاب سیاسی اصلی از سوسیال دموکرات ها گرفته که برنامه اقتصادی آنها به احزاب راست نزدیک گردید ، تا احزاب راست هیچکدام برنامه ای عملی برای حل بحران نداشتند. بی برنامگی و بی عملی احزاب اصلی در حل بحران ، خلا سیاسی را موجب گشته و زمینه پیدایش احزاب پوپولیستی را در کشورهای اروپایی و امریکا فراهم نمود. گسترش بحران اقتصادی به کشورهای در حال توسعه، خود نیز موجب ظهور احزاب پوپولیستی در این کشورها گردید.
پوپولیسم، فرهنگ نئولیبرال و رسانه
رسانه ها در امریکا نهادهای کارا و قدرتمند و ایدئولوژیکی هستند که بدون اجبار و تهدیدی آشکار با اتکا به نیروی بازار، باور سازی و خود سانسوری با ابزار مدل تبلیغی از ارتباطات، نقشی کارکردی تبلیغی و سیستم-حمایتی را دارند (تولید رضایت: اقتصاد سیاسی وسایل ارتباط جمعی، هرمان و چامسکی، ۱۹۸۸). هرمان و چامسکی با بیان این که رسانه ها معمولاً با سیاست های دولت و شرکت های تجاری و چند ملیتی همگام و موافق هستند و تمایل به حاشیه راندن صداهای مخالف دارند، با نظریه ی هژمونی آنتونیوگرامشی (دولت و هژمونی، آنتونیو گرامشی ، ۱۹۷۱) توافق دارند. استدلال اصلی آن ها این است که رسانه ها به واسطه ی گزارش علایق و منافع حکومت، دست به تولید رضایت در میان مردم می زنند، و در عین حال، از بررسی علل تاریخی، اجتماعی و اقتصادیِ گسترده ای که موضوعات و مسائل بین المللی را شکل می دهند، امتناع می ورزند .
بنابر نقش کارکردی رسانه ها در پیشبرد هژمونیک و یک بعدی سیاست های دولت و انطباق آن با منافع شرکت های ملی، تجاری و چند ملیتی است. پیوسته ما شاهد تولید انبوه فرهنگ پوپولیستی در رسانه ها هستیم. امروزه فرهنگ پوپولیستی رسانه ها فرهنگ مصرف گرایی بی حصر و باز تولید گفتمان بیشینه کردن خواست و لذت و به تبع آن خوشبختی مصرف گرایانه است. این امر گفتمان فرهنگی ایدئولوژی نئولیبرالیسم را در رسانه ها را نمایان می سازد. فرهنگ نئولیبرالیستی بنابه ماهیت فرهنگی مصرف گرا به تولید انبوه دست زده و روزمره گی فرهنگی را گسترش و بدینوسیله گفتمان فرهنگی پوپولیستی را خلق کرده است. بازتاب این گفتمان فرهنگی را می توان همه در عرصه تولیدات فرهنگی و تفریحی تلویزیونی و همه در زبان سیاسی مرسوم و هم در شیوه نگرش شهروندان مشاهده نمود.
پوپولیسم سیاسی و فرهنگ نئولیبرال
پوپولیسم جدال بین احزاب سیاسی توده گرا و نخبه گان سیاسی و نهاد های نخبه گرای سیاسی می باشد. اما با توجه به اینکه فاقد برنامه اقتصادی و سیاسی اجرایی است، این احزاب توانایی حل مشکلات اقتصادی و سیاسی ندارند. رهبران پوپولیست باهمراه داشتن توده نامتجانس و اتمیزه شده و نیز شعار از میان برداشتن فقر و بیکاری با حمله به نهادها و نخبه گان سیاسی موجود در راستای پیشبرد اهداف سیاسی خود تلاش می نمایند. این شکل نوین استبداد مطلقه (اتوکراسی) پوپولیستی با تلاش نئولیبرال های تکنوکرات که برای دورزدن و منفعل کردن نهادهایی که به قوانین دموکراتیک وفادارند، شباهت دارد. علاوه براین تعریف احزاب نئولیبرال-پوپولیست به سختی امکان پذیر است، برای اینکه احزاب اصلی و احزاب پوپولیست هر دو از زبان (گفتار) نئولیبرال- پوپولیستی استفاده می کنند. که این امر ناشی از مسلط شدن گفتمان سیاسی نئولیبرالیستی است، که به کاربرد گفتمان و سیاستهای روزمره گرایانه توسط احزاب اصلی منجر گشته است. تین پوولس (Teen Pauwels) احزاب لییست ددکر ( Lijst Dedecker) در بلژیک، لییست پیم فورتوین (Lijst Pim Fortuyn) در هلند، دانمارک پروگرس پارتی(Danish Progress party) در دانمارک و فورزا در ایتالیا (Forza Italia) را از جمله احزابی نئولیبرال- تعریف می نماید.
هر چند احزاب پوپولیستی راست گرا به دستاورد های اقتصادی از جمله جهانی شدن اقتصاد حمله می نمایند و خواستار درونگرایی اقتصادی در مقابل جهانی شدن اقتصاد هستند، اما گفتمان فرهنگ سیاسی این احزاب گفتمانی نئولیبرالیستی است که از مشخصه های آن کاربرد زبان پوپولیستی برای تبلیغ و تهییج در میان توده انبوه برای رسیدن به قدرت است. شومنی (دلقک بازی) و شیوه گفتار سیاسی رهبران احزاب سیاسی راست گرا در اروپا و نیز ایالات متحده امریکا تقارب بین فرهنگ نئولیبرالیستی و فرهنگ پوپولیستی احزاب راست گرا را اثبات می نماید.
نتیجه گیری
هژمونی ایدئولوژی نئولیبرالیسم در عرصه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی با باز تولید تفکر روزمره گرایانه-مصرف گرا در تمام حوزه ها زمینه را برای گفتمان پوپولیستی را فراهم کرده است. از سویی دیگر وجود بحران اقتصادی و فرافکنی بحران و نیز پیشبرد سیاست های اقتصادی روزمره گرایانه بدون توجه به تغییر ساختاری برای برون رفت از بحران، ادامه گفتمان پوپولیستی را هموار کرده است. گفتمان پوپولیستی در عرصه سیاست، فرهنگ و رسانه ها توسط رهبران پوپولیستی در اروپا و ایالات متحده امریکا بطور خاص و هم چنین در كشور های در حال توسعه فراگیر گشته است. این موضوع نه تنها موجب نگرانی چپ گرایان بلکه راست گرایان های لیبرال که خود پایان تاریخ را بعد از سقوط اردوگاه سوسیالیسم دولتی به سركردگی شوروی سابق اعلام داشته بودند، به خود مشغول کرده است. بنابراین از سویی ابزارهای گفتمان پوپولیستی درفرافکنی بحران های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی در خدمت ایدئولوژی نئولیبرال قرار گرفته ، اما از سویی دیگر موجب نگرانی لیبرال ها نیز گردیده است.