سخن را با چند گزارش شگفتآور دیگر از طبری پی میگیرم. پدر تاریخنگاری اسلامی، که اسلامپژوهان نوشتههای او را بیش از هر کس دیگری پایه جُستارهای خود مینهند، درباره رخدادهای پیرامون جنبش خرّمدینان و سرکوب آنان به روزگار معتصم و به دست افشین، چنین مینویسد:
بیستهزارهزار، همان بیستمیلیون است. آنچه که در روبرو میبینید، پیکره درهمی است که نام المعتصم بالله بر آن نقش بسته است (۲) و به سال ۲۲۳ در مرو زده شده است. اگر سخن طبری را بپذیریم، سنگینی پاداشی که افشین از معتصم دریافت کرده است، برابر با شصتمیلیون گرم، شصتهزار کیلوگرم و یا شصت تُن خواهد شد. برای جابجائی این اندازه درهم، افشین باید یا ده تا پانزده کامیون خاور، یا دو تا سه تریلر هژدهچرخ و یا دویست شتُر به دربار معتصم برده بوده باشد. پاسخ میتواند این باشد که طبری نه شمار درستِ درهمها، که ارزش پاداشی را نگاشته است که افشین دریافت کرده بود. این سخن پذیرفتنی نیست، چرا که طبری اگر نگاه به ارزش کالایی داشته باشد، همان را مینویسد:
از آن گذشته آنچه که در پی این گزارش میآید، نشان از آن دارد که طبری سخن از بیستمیلیون درهم میراند و نه از کالایی به این ارزش:
آنچه که میتوان در میان سپاهیان پَخش کرد، درهم است و نه کالاهایی که دههزارهزار درهم ارزش داشته باشند. ولی همانگونه که آوردم، طبری را میانه چندانی با آمار و شُمار نبوده است و هرچه که در پندارش میگنجیده، بر کاغذ مینشانده است.
بخش بزرگی از تاریخ طبری، بویژه آن بخش آن که به تاریخ آغازین اسلامی میپردازد، گزارش جنگها و کشتارهای مجاهدان مسلمان است. در زیر نگاهی خواهم داشت به شمار کسانی که به گفته طبری در این جنگها به خاک افتادند. ناگزیر از گفتنم که این همه موشکافی در نبشتههای طبری از آن روست که ببینیم این تاریخ بی کموکاستی که مسلمانان اینچنین بر آن میبالند و بخش بسیار بزرگی از پژوهشگران پایبند به تاریخنگاری سنتی همه نوشتههای خود را بر آن استوار میکنند، تا به کجا تن به سنجش و آزمون میدهد. گزارش برخی از این جنگها و شمار کشتهشدگان آنها چنین است:
آمار بالا تنها به یک بازه دوازده ساله در خلافت ابوبکر و عمر بازمیگردد. به دیگر سخن اگر تنها و تنها کشتگانی را که طبری خود شمار آنان را نامیده است در نگَر بگیریم و کشتههای دیگر را به کناری نهیم، کمابیش یک میلیون (۹۵۰,۰۰۰) کشته در میان ایرانیان و رومیان و عربان مُرتَد خواهیم داشت. از این گذشته شمار همان کشتهشدگان نیز به گفته طبری افزون بر کسانی است، که پیش و پَس از نبرد کشته شدند. ولی طبری اگرچه در گزارش جنگهای دیگر شمار کشتگان را نمیآورد، ما را راهنمائی میکند، که خود درباره آن گمانه بزنیم. برای نمونه:
با افزودن کشتگان جنگهایی که آمار آنها را طبری نیاورده است، شمار کشتگان اگر بسیار خوشبین باشیم از مرز دو میلیون تن خواهد گذشت. جنگها، بویژه بهروزگار طبری و پیش از آن، تنها در میدان نبرد نبود که کشتار میکردند. بخش بزرگی از قربانیان جنگ سربازانی بودند که هرچند نخست زنده میماندند، ولی از زخمهای سنگین جان میسپردند، همچنین شهروندان و روستانشینان نیز از گرسنگی و بیماری (که پیامد ناگزیر جنگهای آن روزگار بودهاند) درمیگذشتند. برای نمونه جنگ سیساله (۱۶۴۸-۱۶۱۸) در اروپا اگرچه کمابیش سه میلیون کشته در میان جنگاوران همه کشورها بروی هم بجا گذاشت، تنها در کشور آلمان شمار شهروندان را از ۱۷ میلیون به ده میلیون فروکاست(۴). پس میبایست بر این دو میلیون کشته از میان سربازان، دستکم دو تا سه میلیون شهروند قربانی را نیز بیفزاییم و اگر شمار کشتگان مسلمانان تنها یک دهم دشمنانشان بوده باشد، جنگهای روزگار دو خلیفه نخست (ابوبکر و عمر) با خوشبینانهترین آمار هم باید روی همرفته بیش از پنج میلیون کشته بر جای گذاشته باشند.
در یک همسنجی با یکی از جنگهای روزگار خود میبینیم در جنگ ایران و عراق که سربازان دو ارتش هشت سال آزگار به جان یکدیگر افتاده بودند، شمار کشتهشدگان دو کشور در بدبینانهترین گزارشها نیز به یک میلیون نرسید. چند نکته را در این میان از یاد ولی نباید برد:
جنگافزار مسلمانان و دشمنانشان شمشیر و تیروکمان و نیزه و زوبین بود و چارهای جز این نداشتند که دشمنانشان را تکتک بکشند، در جایی که سربازان ایران و عراق با تفنگ و تیربار و توپ و خمپاره و موشک و بمبافکن و تانک و بالگرد و (ارتش عراق با) بمب شیمیایی میجنگیدند. در آن دوازده سال (ابوبکر و عمر) آتش جنگ یکسره برافروخته نبود و تنها هر ازگاهی زبانه میکشید و برای نمونه از سالهای هجدهم و نوزدهم هیچ جنگی گزارش نشده است، آتش جنگ میان ایران و عراق ولی حتا یک روز هم خاموش نبود.
و باز هم از یاد نبریم که کشتگان آمده در این بخش از تاریخ طبری، از جغرافیای عراق و سوریه (تا فلسطین) برخاسته بودند و نه از سرتاسر ایران و روم. و اگر آمار آمده در ویکیپدیای انگلیسی را بپذیریم، در سال ۶۲۱ میلادی در سرتاسر امپراتوری ساسانی ۲۵ میلیون تن میزیستند. همزمان شمار شهروندان روم خاوری (بیزانس) بر پایه همان آمار ۳۰ میلیون تَن بود(۵). پس شمار زیوندگان در گستره روبرو نباید از ۵۵ میلیون فراتر رفته باشد و به دیگر سخن اگر گزارش طبری را همانگونه که هست باور کنیم، در پایان خلافت عمر دیگر تنابندهای نمیبایست در شامات و عراق برجای مانده بوده باشد.
****
تاریخنگاری اسلامی را میتوان به گلوله برفی همانند کرد که بدست ابناسحاق - اگر که چنین کسی هرگز هستی داشته بوده باشد - از فراز کوه پرتاب شد. گرداگرد این گلوله کوچک را در گذر یک سده چندان برف فرا گرفت، که بهروزگار طبری دیگر سخن از بهمن که نه، یک کوه بزرگ در میان بود و سه نسل پیاپی از تاریخنگاران، هرچه که خواسته بودند از شاخ و برگ بر آن افزوده بودند. بررسی شیوههای تاریخنگاری اسلامی سر آن ندارد که به تکتک گزارش های آمده بپردازد و راست و نادرست آنها را بیازماید. همامروز نیز اسلامشناسان سنتی از مسلمان و نامسلمان بر گفتههای طبری و مانندگان او سوگند میخورند و برآنند که تاریخ اسلام بهوارونه دیگر دینها تاریخی به همپیوسته، بیگُسست و سرشار از ریزهکاری است و هیچ نکتهای را ناگفته نگذارده است. به گمان اینان، در بنیان و بنیاد آنچه که «تاریخ صدر اسلام» نامیده میشود، کوچکترین چونوچرایی روا نمیتوان داشت و اگر هم سخنی باشد، بر سر ریزهکاریهاست.
از همین رو در این بررسی از سویی به شیوهها پرداختهام (ساختن و پرداختن گواهان و نگاشتن تبارنامه برای آنان، الگوبرداری از تورات و انجیل، پرداختن به نکتههایی چنان ریز و خُرد، که جایی برای پرسش برجای نماند، ...) و از دیگر سو، خواستهام نگاه پدران تاریخنگاری اسلامی به پدیدهها را واکاوی کنم و نشان دهم آنان به جهان پیرامون خویش و رخدادهای آن چگونه مینگریستهاند. بر طبری میتوان بخشید که رخدادهای زمان پیامبر را باری و به هَرروی نگاشته باشد، ولی بهانه او برای رخدادهای روزگار خودش چیست؟ آیا او هرگز در زندگیاش درهم و دینار و زنجیر و عمامه ندیده بوده است؟ آیا نمیدانسته است «صدهزار کَس» اگر در جایی گردهمآیند، درازا و پهنای آن میدان چند هزار متر خواهد بود؟
برای نخستین بار اندیشه واکاوی تاریخنگاری اسلامی با نگاهی خردهبین، هنگامی در من جوانه زد که در دانشگاه باید دو واحد «مردمشناسی و آمار» میگذراندم. در آن سالها که هنوز تهمانده باور به اسلام در کنج اندیشهام نهان بود، دریافتم که شمار هموندان جامعههای انسانی چگونه افزایش و کاستی میپذیرد. باور اینکه عربان پیش از آمدن اسلام دختران خود را میکشتند و این پیامبر اسلام بود که آنان را از این کار ننگین بازداشت، بیگمان برای هر مسلمانی دستاویزی ستُرگ است که بر تاریخ دین خود ببالد. ولی از دیدگاه مردمشناسی آماری چگونه میتوان به چنین چیزی باور داشت؟ در آن روزگار و با آن مرگومیر گسترده و آن زندگیهای کوتاه، تنها چند سال کشتن دختران بسنده بود، تا نژادی را یکسر از زمین براندازد. این را همه ما هم آن روز میدانستیم و هم امروز میدانیم. آنچه که ما را از پرسیدن بازمیداشت، پرورش “ابنهشام”ی ما بود، ما در جایگاه نبیرگان ابنهشام و ابناسحاق و ابنسعد بدان خو گرفته بودیم که هر سخن گزافی را تنها از آن رو که بر زبان بزرگانی روان شده، بپذیریم و از راست و دروغش نپرسیم.
آنچه که در پایان این بخش میآورم، میتوانست خندهای بلند برانگیزد و یا دست کم لبخندی بر لب خواننده بنشاند، اگر که گفتاوردی از برترین کتاب تاریخ اسلامی نمیبود. اندوه من نیز همه نه از آن است که کیستی دینی و (تا اندازهای ملی) ما بر پایه سخنانی چنین برساخته شده، من از آن شرمگین و غمینام که همامروز و هماکنون در دانشگاههای سرشناس جهان نیز رشته اسلامشناسی بر بنیاد چنین گزارشهایی استوار است و شگفتا که هیچ چونوچرایی در اینباره برتافته نمیشود:
دنباله دارد...
بخشهای پیشین:
بررسی شیوههای تاریخنگاری اسلامی – یک
بررسی شیوههای تاریخنگاری اسلامی – دو
بررسی شیوههای تاریخنگاری اسلامی – سه
بررسی شیوههای تاریخنگاری اسلامی – چهار
بررسی شیوههای تاریخنگاری اسلامی – پنج
خداوند دروغ، دشمن و خشکسالی را از ایرانزمین بدور دارد
مزدک بامدادان
mbamdadan.blogspot.com
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
———————————-
۱. تاريخ طبری، پوشینه ۱۳، ۵۸۵۸
۲. سکه عباسی، درَم سیمین، المعتصم، سال ۲۲۳، مرو، ۲.۹۹ گرم
۳. تاریخ طبری، پوشینه ۴، ۱۴۸۶
Galen, Hans: 30jähriger Krieg, Münster und der Westfälische Frieden, Bd. 1, Münster 1998, S. 8 - 89 .۴
https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_largest_empires#cite_note-uconn-11 .۵
۶. تاریخ طبری، پوشینه ۴، ۱۴۳۱