درآمد
بدون آشنایی کوتاه با پیشزمینههای گنوسیسم (عرفان)، آغاز اسلام و به پیرو آن ساختار قرآن و همچنین تاریخنگاری اسلامی بازتاب یافته در سیرت محمد ابن اسحاق با دشواری رو به رو خواهد شد. از این رو بایسته دانستم اشاراتی به این موضوع بکنم.
پیشینهی نحلههای گنوسی (عرفانی) بسیار طولانیتر از ادیان یکتاپرستی است. «گنوس» واژهای یونانی است و «دانش و معرفت» معنی میدهد.
انجیل یهودا که در سال ۱۹۴۵ کشف شد، یک انجیل کاملاً گنوسی است. در این انجیل آمده است که خود مسیح از یهودا خواسته بود تا شرایط مرگ (تصلیب) او را فراهم کند. زیرا مرگ در اندیشه گنوسی به معنی «رهایی از زندان تن و رفتن به سوی خدای متعالی» است. در انجیل یهودا آمده که این عشق یهودا به مسیح است که انگیزهای برای «لو» دادن او به مأموران رومی میشود. به سخنی دیگر، یهودا نه تنها خائن نیست بلکه نزدیکترین فرد به مسیح است.
«معرفت باطنی و روحانی» که هستهی بنیادین گنوسیسم است، باید سرراست و بدون واسطه به دست آید. به عبارتی دیگر، این قوانین دینی یا شریعت نیستند که فرد مؤمن را به خدا نزدیک میکنند یا او را تا درجهی خدایی ارتقا میدهد، بلکه تلاشهای شناختی – درونی فرد است که او را به خدا نزدیک میکند.
خاستگاه نخستین نحلههای گنوسیسم، کیهانشناسی یا ستارهشناسی است. زیرا نخستین منبع برای توجیه زمان، مکان، زندگی گذشته، حال و آینده و زندگی پس از مرگ، ستارگان بودند. ستارگان [به ویژه خورشید] در ضمن منبع نخستین دانش انسانها نیز میباشند. در این میان، سومریان (۳۰۰۰ تا ۲۱۱۵ پیش از میلاد) جایگاه ویژهای در تاریخ بشری دارند. مشاهدات ستارهشناختی سومریان آن چنان ژرف و پیگیرانه بود که هنوز هم بسیاری از محاسبات ستارهشناختی آنها از اعتبار برخوردار است.
سومریان در دستگاه شصتگانه محاسبه میکردند. آنها سال را به ۳۶۰ روز و ۱۲ ماه و روز را به دو بخش ۱۲ ساعته (در مجموع ۲۴ ساعت) تقسیم کردند که هنوز ما بر همان پایه، زمانبندی خود را میسنجیم. سومریان نخستین کسانی بودند که متوجه شدند خورشید در مرکز منظومهی خورشیدی قرار دارد و در کنار آن شش سیاره را نیز کشف کردند: تیر (Mercury)، ناهید (Venus)، زمین (Earth)، بهرام (Mars)، هُرمز یا مشتری (Jupiter) و کیوان (Saturn) و این سیارهها در کنار «ماه» یا قمری که دور زمین میچرخد، یک سامانهی هفتگانه را تشکیل میدهند. این همان چیزی است که در ادبیات دینی به عنوان «هفت آسمان» استحاله پیدا کرده است.
این اعداد «آسمانی» در مسیر تاریخ آرام آرام به بنیادهای دستگاه فکری گنوسیسم تبدیل شدند و به اعداد مقدس ارتقا یافتند. ولی بنیاد و پایهی این اعداد، اعداد اول هستند. برای نمونه عدد ۱۲ حاصل جمع دو عدد اول ۷ و ۵ است، و عدد شصت حاصل ضرب عدد ۱۲ (۵+۷) و ۵ میباشد. عدد مقدس ۳۵ نیز حاصل ضرب ۷ و ۵ است (۲).
بازتاب اعداد مقدس در «زندگینامهی محمد» ابن اسحاق
ابن اسحاق مینویسد «چون سید به حدِّ شش سالگی رسید، مادرش آمنه وفات یافت.» (ص ۸۳) همچنین او مینویسد که «پس [سید] به این حال میبود تا هشت ساله شد. چون به حدِ هشت سالگی رسید، عبدالمطلب وفات یافت و از دنیا برفت.» (ص ۸۳). ابن اسحاق برای مرگِ مادر محمد و مرگ پدربزرگش دو عدد بیارزش یا نامقدس [البته از نگرگاه این نوع عددشناسی] را اعلام میکند. ولی به هنگام تشخیص پیامبری محمد از سوی بحیره یا کشیش مسیحی، عدد مقدس ۱۲ مطرح میشود. بنا بر ابن اسحاق، وقتی محمد ۱۲ ساله بود به همراه عمویش ابوطالب به شام (بُصرا) میرود و در آنجا بحیره «مُهر نبوت» را در پشت محمد مشاهده میکند و پیشگویی میکند که این کودک در آینده پیامبر خواهد شد [مانند تنها گزارش دربارهی عیسای ۱۲ ساله در معبد]. ابن اسحاق هیچ گزارشی از زندگی محمد میان ۱۲ تا ۲۵ سالگیاش به ما نمیدهد. درست مانند مسیح که ما از ۱۲ سالگی تا ۳۰ سالگیاش که پا به عرصهی همگانی میگذارد هیچ اطلاعی در دست نداریم.
ازدواج محمد با خدیجه طبق سیرت ابن اسحاق در ۲۵ سالگی (حاصل ضرب دو عدد اول و مقدس ۵) [«پنج تن آل عبا» نیز قابلیادآوری است!] رخ میدهد، که این خود نشانگر پراهمیتبودن این تاریخ در تاریخ رستگاری اسلامی است. ولی تاریخ رستگاری یک بار دیگر «حقانیت الاهی» خود را در «عمارت خانهی کعبه» بیان میکند.
انتخاب عدد ۳۵ از سوی ابن اسحاق اتفاقی نبود. بنا بر محاسبات تقویم سُریانیها، مسیح در سن ۳۵ سالگی به صلیب کشیده شد و سه روز پس از آن به آسمان معراج کرد. عدد مقدس ۳۵ حاصل ضرب دو عدد مقدس ۵ و ۷ است.
به هر رو، ابن اسحاق گزارش میدهد که محمد در ۱۲ سالگی (۵+۷) پیامبریش توسط یک بحیره (کشیش مسیحی) اعلام و تأیید میشود، در سن ۲۵ سالگی (۵ x ۵) ازدواج میکند، در سن ۳۵ سالگی (۵ x ۷) در ساختن کعبه و قرار گذاشتن حجرالاسود شرکت میکند. حال ببینیم که اوج این عرفان عددی (Zahnmystik / Numerology) به کجا میرسد. ابن اسحاق ادامه میدهد:
بنا بر ابن اسحاق، محمد در ۴۰ سالگی به پیامبری برگزیده شد. در این جا، ابن اسحاق برای «کامل کردن» اسلام به سنت یهودی متوسل میشود. عدد «چهل» در سنت دین یهود، مقدس است. طبق احادیث یهودی موسا ۱۲۰ سال عمر کرد: ۴۰ سال در مصر، ۴۰ سال با پیروانش در بیابان سرگردان بود و چهل سال آن را در مکانی به نام مِدیَن (Midian) بسر برد. همچنین گفته میشود که موسا در سن ۱۲۰ سالگی میمیرد که باز خود ضریبی از عدد چهل (۴ x ۱۰) است. احتمالاً تقدس عدد چهل یا دقیقتر گفته شود عدد چهار از فرهنگ ایرانی وارد یهودیت شده است. زیرا این احتمال قوی وجود دارد که چهار کتاب از تنخ (تورا) یعنی خروج، لاویان، اعداد و تثنیه در زمان هخامنشیان نوشته شدهاند. تقدس عدد چهار در ایران کهن متداول بود و بازتاب آن در بسیاری از آثار باستانی آن روزگار وجود دارد. عدد چهار، شامل اعداد ۱، ۲، ۳ و خود ۴ است که حاصل جمع آنها عدد مقدس ۱۰ است که با ضریب ۴، ۴۰ میشود.
به هر رو، ابن اسحاق با اتکا به سنت مسیحی و یهودی به گونهای بس کارآمد توانست نشانههای اعداد مقدس را در زندگینامهی پیامبر بگنجاند. از سوی دیگر لازم به یادآوری است که عدد ۱۲ در یهودیت، مسیحیت و اسلام شیعه نقش بسیار برجستهای دارند: ۱۲ پسر یعقوب، ۱۲ قبیلهی اسرائیل، حضور عیسای ۱۲ ساله در معبد، زنده کردن دختر ۱۲ ساله توسط عیسا، ۱۲ حواری مسیح، ۱۲ امام شیعیان و غیره.
ابن اسحاق در بخش «در خبر باز دادنِ اَحبار یهود و رُهبان نصارا و کَهَنهی عرب» از قول محمد به این پرسش که «شما چون اختری در آسمان بگذرد، چه گویید؟» واگویهی درازی از محمد دربارهی «آسمان هفتم و اهل آسمان هفتم» میآورد. زیرا در قرآن آمده است:
این که این «هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین» چیست، با خرد امروزی ما فهمناپذیر است. زیرا نه چیزی به نام «هفت آسمان» وجود دارد و نه کسی در آسمان هفتم زندگی میکند که بتوان آن را «اهل آسمان هفتم» [ابن اسحاق برگه ۹۵] نامید. در ضمن، ما «یک زمین» بیشتر نداریم.
بهرهگیری از اعداد مقدس مسیحی و یهودی به دو منظور صورت گرفت، از یک سو میخواهد بگوید که اسلام پای در سنت ادیان پیشین دارد و از سوی دیگر این که اسلام تنها جمع سادهی این دو دین نیست، بلکه نواقص هر یک از آنها را برطرف میکند.هانس یانس به درستی مینویسد:
این نگاه درست است، زیرا دین یهودی، دین بشارتگر (میسیونر/تبلیغگر) نیست ولی از شریعت برخوردار است، مسیحیت فاقد شریعت است ولی بشارتگر است؛ اسلام هم شریعت دارد و هم بشارتگر است.
عرفان اعدادی و اعداد عرفانی [عددشناسی]
همانگونه که در بالا گفته شد، اعداد ۵، ۷، ۱۲ (۵+۷)، ۴، ۱۰ (۱+۲+۳+۴) و ۴۰ (۱۰ x ۴) اعداد مقدس هستند که خاستگاه آنها در کیهانشناسی یا ستارهشناسی سومریان میباشد.
جنبش قرآنی و نویسندگان قرآن – که اساساً ربطی به پیامبری به نام محمد ندارد- به احتمال بسیار زیاد یک جریان مسیحی بودند که شدیداً متأثر از آرا و افکار گنوسیسم بود. آنها به هنگام نگارش قرآن آن اندازه که به فکر بازی با اعداد مقدس بودند – بنا بر باورهای گنوسی خود- به یکپارچگی مضامین قرآن توجه نداشتند.
به عبارتی شما میتوانید از هر سوره یک یا چند آیه بردارید، بدون آن که خواننده متوجه بشود. زیرا در قرآن ما با «گزارشات» یا «مضامین» به هم پیوسته سر و کار نداریم، برخلاف انجیل عهد قدیم و جدید. پس چرا گفته میشود که اگر یک آیه را از قرآن بردارید ساختمان آن به هم میریزد؟
نویسندگان قرآن تلاش میکردند که قرآن را با اعداد مقدس بیارایند. یکی از ابتکارات این نویسندگان اختراع یک عدد مقدس دیگر بود: عدد ۱۹.
این عدد مقدس حاصل جمع اعداد مقدس ۱۲ (۷ + ۵) و ۷ است. همهی قرآن – به جز سوره توبه- با عبارت «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز میشود. این عبارت از ۱۹ حرف تشکیل میشود. قرآن شامل ۱۱۴ سوره است که خود ضریبیست از ۱۹ (۱۹ x ۶). برای نویسندگان [گنوسی] قرآن اساساً یکپارچگی مضمونی قرآن تعیینکننده نبود، مهم نوشتن قطعاتی (آیاتی) بود که بتوانند در خدمت عدد مقدس ۱۹ باشند یا به اصطلاح ضریبی از آن باشند. به همین دلیل، قرآن از لحاظ مضمونی ملغمهای پرآشوب و ناپیوسته است و میتوان به دلخواه این یا آن بخش را حذف کرد، بدون آن که خواننده متوجهی این کمبود بشود. ولی از سوی دیگر اگر ما یک آیه را حذف کنیم، ساختار عددی در بسیاری از سورههای قرآن به هم میریزد.
در «ام الکتاب» آمده است:
در این بخش از کتاب بحثی مفصل دربارهی این اعداد مقدس صورت میگیرد. مسلمانان مؤمن چون با تاریخ کیهانشناسی و ستارهشناسی و همچنین با ادبیات گنوسی بیگانه هستند، بر این پندارند که گویا بازی با اعداد مقدس – که تقریباً همگی اعداد اول هستند- از معجزات الاهی است که در قرآن بازتاب یافته است. از این رو شگفتانگیز نیست که رشاد خلیفه کاشف «اعجاز ریاضی قرآن» نامیده شده میشود. (۹)
به هر رو، اعداد مقدس در «زندگینامه«ی ساختِ ابن اسحاق چنین است: محمد در ۱۲ ربیعالاول سال ۵۷۰ میلادی متولد میشود، در سن ۱۲ سالگی پیامبریش توسط بحیرهی مسیحی تشخیص داده میشود، در سن ۲۵ سالگی (۵x۵) با خدیجه ازدواج میکند، در سن ۳۵ سالگی (۵x۷) در ساختن کعبه و گذاشتن حجرالاسود شرکت میکند، در سن ۴۰ سالگی (۴x ۱۰) به پیامبری میرسد. (۱۰) این چارچوب عددی مقدسی بود که ابن اسحاق (یا نویسندگانی با این عنوان) برای زندگینامهی محمد ساختند و همهی سیرهنویسان و راویان میبایستی از آن پیروی میکردند.
البته ابن اسحاق نه تنها زندگینامهی محمد که زندگینامهی خلفای راشدین را با چنین اعداد مقدسی آراست که در بخش بعدی بدان خواهم پرداخت، زیرا این چهار نفر چونان برابرنهادی برای چهار حواری مسیح یعنی متا، مرقس، لوقا و یوحنا وارد میدان دینی اسلام میشوند.
و این بخش را با جملهای از پیکاسو به پایان میرسانم:
«هنرمندان خوب کپیبرداری میکنند و هنرمندان بزرگ دزدی». به تعبیری، هیچ ایدهای اصالت ندارد.
بخشهای پیشین:
چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟/ بخش یک
چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟/ بخش دوم
چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟/ بخش سوم
————————————
منابع:
۱-هادینیا، محبوبه: مکاتب گنوسی، خاستگاه و اعتقادات. در: نیمسالنامهی تخصصی پژوهشنامهی ادیان، سال سوم، شماره پنجم، بهار و تابستان ۱۳۸۸، ص ۱۱۸
۲- عرفان عددی یا عددشناسی را میتوان به ویژه در عرفان یهودی، کابالا، مشاهده کرد که از یک سامانهی نسبتاً پیچیده برخوردار است. روی هم رفته ولی تعبیر و تفسیر جهان توسط اعداد، پیشینهای بس درازتر از ادیان کلاسیک دارد. در این راستا همگی اعداد از صفر تا ۹ از معانی ویژهای برخوردارند. برای پرهیز از طولانی شدن مقاله در این جا فقط یک اشاره کلی کردهام.
۳- ابن اسحاق، سیرت رسولالله، ترجمه رفیعالدین اسحاق ابن محمد همدانی؛ ویراستار: جعفر مدرس صادقی. چاپ ششم، نشر مرکز، سال ۱۳۹۴، صص ۹۱ تا ۹۳
۴- ابن اسحاق، همانجا، ص ۹۴
۵- قرآن، سوره طلاق، آیه ۱۲
۶- Jansen, Hans: Mohammed – Eine Biographie, Beck Verlag, ۲۰۰۸, Seite ۷۷
۷- بامدادان، مزدک: مغاک تیره تاریخ، بخش سوم
۸- «امالکتاب» یکی از کتابهای ناشناختهی غالیان شیعه است که میتواند حال و هوای آغاز اسلام را تا اندازهای روشن کند. این کتاب در سال ۱۹۱۴ در شُغنان [در ایالت بدخشان] کشف شد و توسط ولادیمیر ایوانف، اسلامشناس و اسماعیلیهشناس بزرگ ویراستاری و سپس در سال ۱۹۳۶ در مجلهی «اسلام» (Der Islam- Nr. ۳۶) شماره ۳۶ با خطی که خواندن آن چندان آسان نبود، چاپ شد. این کتاب را به همراه ترجمهی مقدمهی ایوانف در سال ۱۳۹۲ در آلمان منتشر کردم. تاریخ نگارش این کتاب به زمانهارونالرشید میرسد حدود ۱۸۰ هجری. در این کتابِ گنوسی هنوز دو خدا وجود دارد. این کتاب به خوبی نشان میدهد که پیشینهی اسلام، یک جریان یا جریانات گنوسی بوده که ربط چندانی با اسلامی که ما میشناسیم ندارد. امالکتاب در کنار «کتابِ هفت و سایهها» [کتاب الهفت و الاظله] جزو نادر کتابهایی هستند که به پیش از شکلگیری اسلام کنونی تعلق دارند و میتوانند تا حدودی بر حال و هوای مراحل آغازین اسلام پرتوافکنی کنند.
[ام الکتاب. ویراستار ولادیمیر ایوانف. گردآوری و تنظیم: ب. بینیاز (داریوش)،۱۳۸ صفحه. انتشارات پویا، پخش انتشارات فروغ آلمان- کلن، قیمت ۱۲ یورو]
۹- دکتر رشاد خلیفه (۱۹۳۵ تا ۱۹۹۰میلادی) که بیوشیمیست بود با به کارگیری کامپیوتر در صدد برآمد تا ثابت کند قرآن «ساختاری ریاضی مبتنی بر عدد ۱۹» دارد. او سرانجام ادعای پیامبری کرد و در تاریخ ۳۱ ژانونه ۱۹۹۰ در شهر توسان در آریزونای آمریکا با ۲۹ ضربه کارد به قتل رسید. البته نقطهی آغاز رشاد خلیفه سوره ۷۴ (سوره مدثر)، آیه ۳۰ بود که آمده است: «عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ» (و بر آن [دوزخ] ۱۹ نگهبان است).
در مقدمهی «قرآن مبین» ترجمهی علی اکبر طاهری قزوینی آمده است:
شادروان دکتر رشاد خلیفه، دانشمند بزرگ مصری و استاد دانشگاه آریزونای آمریکا، در سال ۱۳۵۲ (ه.ش) در مورد حروف مقطعۀ قرآن به کشف مهمی دست یافت که به اعجاز ریاضی قرآن معروف شده و شرح کامل آن در ضمیمۀ شماره یک ترجمۀ انگلیسی قرآن رشاد خلیفه آمده است. با محاسباتی که او با استفاده از کامپیوتر انجام داد، به این نتیجه رسید که مجموع تکرار حروف مقطعۀ هر سوره، مثلاً «الف، لام، میم»، مضربی است از عدد ۱۹ (عدد ۱۰ تعداد حروف جملهی بسمالله الرحمن الرحیم» است). در این سوره حرف «الف» ۴۵۰۲ مرتبه، حرف «ل» ۳۲۰۲ مرتبه و حرف «م» ۲۱۹۵ مرتبه تکرار شده است؛ مجموع آنها عدد ۹۸۹۹ است که مضربی است از عدد ۱۹. ملاحظه میشود که تغییر فقط یک کلمه در این سوره بزرگ میتواند این نظم شگفتانگیز را بر هم بزند. این قانون در همۀ سورههایی که با حروف مقطعه آغاز شده است، صدق میکند. شایان ذکر است که تعداد تکرار جمله بسما... در قرآن ۱۱۴ مرتبه است که خود، مضربی از ۱۹ و نیز تکرار هر یک از کلمات این جمله در سراسر قرآن مضراب ۱۹ است به این شرح: اسم ۱۹ بار، الله ۲۶۹۸ بار، رحمن ۵۷ بار و رحیم ۱۱۴ بار تکرار شده که هر یک از این ارقام مضرب ۱۹ میباشد و حاصل جمع ضرایب آنها نیز مضرب ۱۹ است. مهندس عبدالعلی بازرگان قرآنپژوه برجسته در کتاب «حروف مقطعه قرآن» که توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی انتشار یافته، در این زمین تحقیق جامعی کرده است.
علامۀ طباطبایی در مورد حروف مقطعه گفته است: سورههایی که حروف مقطعۀ آن مشابه است، از نظر مضمون آیات با یکدیگر شباهت دارند و سیاقشان یکی است؛ علاوه بر آنف سورههایی که حروف مقطعۀ دو سورۀ دیگر را دارد، حاوی مطالب هر دو سوره است؛ مثلاً سورۀ اعراف که با حرف الف، لام، میمف صاد آغاز شده است، مطالبی را که در سورههای الف، لام، میم و سورهی صاد هست، در خود جمع کرده است و نیز سورۀ رعد که با حروف لام، میم، راء آغاز شده است، مطالب سورههای الف، لام، میم و الف، لام، راء را دارد.
[قرآن مبین، ترجمه، توضیح، تفسیر فشرده قرآن به قرآن از: مهندس علی اکبر طاهری قزوینی. چاپ اول تهران، انتشارات قلم ۱۳۸۰. ص ۲]
با سپاس فراوان از دوستِ نادیدهایم مزدک بامدادان که پس از خواندن مقالهام [پیش از انتشار] برای تأیید «ادعای من دربارهی عددشناسی جنبش قرآنی»، قرآن مبین طاهری را که از آن بیاطلاع بودم برایم ارسال کرد.
۱۰- عدد کامل و الاهی ۱۰ از فیصاغورثیان وارد عرفان عددی شده است که حاصل جمع اعداد ۱، ۲، ۳ و ۴ است. عدد ۱۰ در ضمن نماد عددی انجیل عهد عتیق نیز میباشد: ۱۰ فرمان، ۱۰ نسل از آدم تا نوح، ۱۰ نسل از سام تا ابراهیم، ۱۰ پادشاه بابل و مصر. همچنین ۱۰ انگشت دست، ۱۰ انگشت پا. انگشتان دست و بندهای انگشتان ابزار اصلی برای از بر کردن منظومات یا سرودهها بوده است. انسان پیش از نگارش نثر، ابتدا دانستههای خود را به صورت نظم در میآورد و برای از بر کردن نیازمند انگشتان و بندهای انگشتان بود. از سوی دیگر همین انگشتان و بندهای آن، نخستین «ماشین حساب» انسانها، بودند. هنوز در روستاهای تمدننادیده در هند، این نوع شمارش با «ماشین حساب طبیعی» صورت میگیرد. ما اگر با انگشت شصت بندهای چهار انگشت دیگر را بشماریم، ۱۲ تا هستند و اگر تمام انگشتان یک دست که ۵ تا هستند، در ۱۲ ضرب کنیم، حاصل آن ۶۰ میشود. از این طریق میتوان در یک سیستم شصتگانه بسیاری از محاسبات ریاضی را انجام داد. احتمالاً سومریان همین روش را به کار میبردند.
■ آقای بینیاز گرامی، ضمن قدردانی و تقدیر از زحماتی که در جهتِ این کار خوب تحقیقی انجام میدهی، در جایی از مطلب مینویسی؛ «...عبارت، بسم الله الرحمن الرحيم، ... از ۱۹ حرف تشکیل میشود. قرآن شامل ۱۱۴ سوره است که خود ضریبیست از ۱۹...» و در بخش منابع مقاله به «...حروف مقطعۀ هر سوره، مثلاً الف، لام، میم...» اشاره داری. و با توجه به اینکه طبق گزارشات مکرر معلوم و مشخص است که «محمد» دستی در تنظیم قرآن نداشته و سالها بعد از او قرآن تنظیم و نوشته شده، آیا میدانیم این نظم موجود در قرآن آفریدهی دست چه کسی است؟ یا که این نظم به مرور زمان و بر حسب اتفاق دایر شده است؟ و اصولاً دلیل شمرده شدن الف، لام، میم و ایجاد قانون مضرب نوزده در این کتاب برای چیست؟
شاد و سرافراز باشی
البرز
■ البرز گرامی،
ابتدا به یکی دو نکته مهم اشاره کنم: ۱- این که اصل قرآن چه زمانی نوشته شده هنوز کسی نمیداند ولی میتوان با احتمال نزدیک به یقین گفت که دست کم دو سده پس از قدرت گیری عربها در سال ۶۶۱ (زمان معاویه) هنوز هم روی قرآن کار میشده. این که چه کسی یا کسانی – به طور مشخص- قرآن را نوشتهاند میتوان آن را با توجه به مضامین قرآن (گفتمانهای درون قرآنی) و عددشناسی مستتر در آن، به یک جنبش مسیحی متأثر از آراء گنوسیها منسوب کرد. به سخنی دیگر، نظم عددی یا عددشناسی نهفته در قرآن میباید از همان آغاز به قرآن راه یافته باشد. شاید حتا بتوان ادعا کرد که به دلیل دستکاری قرآن در روند زمانی بسیاری از ساختارهای عددشناسی آن به هم ریخته باشد.
ولی این که چرا و به چه دلیل این چنین عدد نوزده نزد گنوسیهای ایران و میانرودان تعیینکننده بوده و آنها تلاش میکردند، کتاب خود را این چنین بیارایند، یک بحث اعتقادی است که میتوان هم برای نویسندگان عرفان یهودی (کابالا) که عددشناسی مبنای شناخت حق و رسیدن بدان است و هم برای جنبش حروفیه [متأثر از جنبش گنوسی حلاج] مطرح کرد.
همان گونه که در مقاله اشاره کردم، عددشناسی یک بخش اعتقادی از جریانهای گنوسی بوده است.
به عبارتی دیگر، عددشناسی به عنوان مبنای متون مقدس اساساً مختص قرآن نیست. مسلمانان بر این پندار هستند که عددشناسی تنیده در متون قرآنی یک «اعجاز الاهی» است و رشاد خلیفه که از پیشینه گنوسیسم در ایران و میانرودان بیاطلاع بود، کشف عدد ۱۹ و ضرایب آن در قرآن را از دستاوردهای خود میداند در حالی که در «ام الکتاب» به این نکته به تفضیل اشاره شده است یعنی هر کس که اندکی با پیشینیۀ گنوسی اسلام آشنا باشد میتواند دریابد که باید عدد ۱۹ در متون قرآنی نقش مهمی ایفا کند.
از سوی دیگر، هنوز میان مسلمانان بر سر تعداد آیات قرآن اختلاف است. قرآن فعلی ۶۲۳۶ آیه دارد که گویا بر اساس نسخه کوفی است [نسخهی بصره ۶۲۰۴ آیه دارد]. ولی همه میدانیم که «قرآنهای اولیه خالی از علامت جداکننده آیات از یکدیگر بوده» [تاریخ قرآن کریم، دکتر سید محمد حجتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ص ۷۰ تا ۷۳] به سخن دیگر، تقسیمبندی قرآن به آیات یکی از مهمترین مباحث اختلاف میان مسلمانان به ویژه اهل تسنن و شیعه بوده است. به هر رو، در قرآنهای نخستین نه آیات از هم جدا بودند، نه کلمات / حروف نقطه داشتند و اعراب گذاری نشده بود. حال خود شما میتوانید تصور کنید که قرآن باید چه تغییراتی به خود دیده باشد تا به این شکل کنونیاش رسیده باشد!
شاد و تندرست باشید
بینیاز
■ آقای بی نیاز گرامی، ضمن سپاس از پاسخهایت به سئوالم، اما راستش را بخواهی هنوز هم از علت گنجانیده شدن رمز و راز الف، لام، میم و مضرب نوزده در قرآن چیزی دستگیرم نشده است. گرچه در ایام قدیم بر خلاف امروز برای گرواندن مردم به چیزی علاوه بر زور و خشونت، از مرعوبیت هم بهره گرفته میشد. مانند المغنع که ماهِ نخشب را بواسطهی جیوه آفرید و مردم پیرامون خویش را مرعوب خود ساخت. حال تصور می کنم، شاید رمز و راز موجود در قرآن را نویسندگانش برای مرعوب ساختن مدعیان آفریده باشند.
داستان فیثاغورث شما را خواندم. داستانِ گفتگوهایت با دوستانت را بینهایت شیوا و دلنشین نگاشتهای. راستش را بخواهی شیوهی طنز دلنشین موجود در نوشتهات شادی در ذهنم آفرید. لذا سپاس از شادی که آفریدی.
قضیه تقارن مفهومی به نام [محمد] با مفاهیمی دیگر گرچه امکانِ وجود دارد، اما تصورم این است که هنوز هم نکاتِ تاریک و ناروشن فراوانی در داستان [محمد] وجود دارد، که انکار یا قبول آن را در هاله ای از ابهام قرار میدهد.
همواره در جستجوی کشف رمز و راز تاریخ بودهام، اما صادقانه باید اعتراف کنم، که در مقایسه با مطالعات شما و آقای بامدادان در زمینهی تاریخ عهد عتیق، خودم را زیر صفر ارزیابی می کنم. اما با اینهمه وقتی به مجموعهی تلاش انسانها در هزاران سال گذشته می نگرم، حتی آنهایی که به اصطلاح کوشیدهاند تا همنوعان خویش را با فریب در مسیری قرار دهند، هدفشان را رسیدن به بزرگی، عظمت و معنا، معنا میکنم.
لذا وقتی به تاریخ نگاه می کنم، قصدم یافتن قطعههای گمشدهایست، که در نبودشان مردم سرزمینمان در خرافات غوطهورند، به قسمی که در قرن بیستم تصویر مردی را در ماه میبینیم، و برای تهییج هموطنان جهتِ دفاع از میهن دست به آفریدن اسب سفید و سواری با شال سبز می شویم. با اینکه نمیدانم چرا فیثاغورث را فیثاغورث می نویسند و نه فیصاغورث، اما شاید علتِ فیصاغورث نوشتن شما، در کنار هم قرار داشتن حروف [ث] و [ص] روی کیبورد بوده باشد.
شاد و سرافراز باشی
البرز