ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 06.01.2006, 17:37
گفتمان انكار فجايع نازی‌ها

شيريندخت دقيقيان
جمعه ١٦ دی ١٣٨٤

نه می‌شد فراموش كرد و نه انكار. از اين رو بود كه هر دو خودكشی كردند. پريمولوی، نويسنده‌ای كه يادهايش از اردوگاه آشوييتس چندين جايزه‌ی ادبی بين‌المللی را نصيب او كرد، در اوج شهرت و در يك روز آفتابی در حومه شهر تورين ايتاليا، با ديدن دودكش مركز زباله‌سوزی به ياد دود و بوی گوشت سوخته‌ی كوره آدم‌سوزی آشوييتس افتاد. پريمولوی در اثر هجوم يادهای گزنده و بوی سمج مرگ به خانه بازگشت و خود را از پلكان طبقه هشتم به پايين انداخت. لوی، دكتر شيمی و از يهوديان ايتاليا بود كه همه‌ی بستگانش را در اردوگاه‌های مرگ از دست داده و خودش به طرز معجزه آسايی به دليل داشتن جسمی نيرومند، ذهنی تيز و دانستن زبان آلمانی زنده مانده بود. خود كشی او در سال ١٩٨٢، محافل ادبی دنيا را تكان داد.

نفر دوم پل سلان شاعر و متفكر برجسته‌ی رومانيايی بود كه او نيز خانواده‌اش را در اردگاه‌های مرگ از دست داده بود و از متفكران و هنرمندان رده‌ی اول اروپا به شمار می‌رفت. سلان بر آن شد تا با مارتين ‌هايدگر، فيلسوف آلمانی كه با روی كار آمدن هيتلر او را مظهر وجودی آلمان و رايش سوم را آينده درخشان اين كشور ناميده و به خدمت نازی‌ها در محيط دانشگاهی در آمده بود، ديدار كند. پل سلان اميدوار بود كه فيلسوف پير در انزوای كلبه‌ی جنگلی خود در جنگل‌های سياه آلمان، جنايت‌های نازی‌ها را تقبيح كند و نازيسم را كه به قول برتولت برشت "مادر آلمان" را رنگ باخته و شرمسار كرده بود، مورد بازبينی قرار دهد. او بارها با‌ هايدگر به بحث پرداخت و به دنبال امتناع و لجاجت ‌هايدگر، شعرهايی نيز سرود. در اين جلسات، برخی ديگر از بزرگان آلمان از جمله گونتر گراس كه با كتاب "قرن من" در سال ٢٠٠٠ برنده جايزه نوبل ادبی شد، شركت می‌كردند. سلان پس از يكی از اين مناظره‌های ناكام، در سال ١٩٧٠ ، به زندگی خود پايان داد. برای هركس كه ثانيه‌ای از جهنم شر مطلق نازی‌ها را زيسته بود، نه فراموشی امكان داشت و نه انكار.

فراموشی و انكار بخشودنی نيز نبود. امانوئل لويناس، فيلسوف يهودی فرانسوی، پيش از جنگ دوم جهانی برای نخستين بار با ترجمه‌ها و تفسيرهای خود، ‌هايدگر را به جامعه‌ی فرانسه معرفی كرده بود. لويناس چند سال در اردوگاه اسرای جنگی نازی‌ها گذراند. همسر و دخترش با كمك فيلسوف مسيحی فرانسوی، گابريل مارسل، به صومعه‌ای سپرده شدند تا از گزند نازی‌ها در امان بمانند. لويناس پس از جنگ ، اين ايده را مطرح كرد كه هستی و وجود انسان نه گره‌ای سياه و در خود فرورفته، بلكه سيالی است كه در ارتباط با "ديگری" معنا می‌يابد. لويناس می‌گفت كه جوهره‌ی جنايت‌های نازی‌ها، انكار ديگربودگی بود و هر قدر كه ملت آلمان را در قلب خود بخشيده باشد، اما سكوت و انكار‌ هايدگر را كه به عنوان يك فيلسوف می‌بايست به "ديگری" احترام بگذارد، هرگز نمی‌تواند ببخشد. لويناس، سلان، ژاك دريدا ، لوكاچ، والتر كافمن و مارتين بوبر بر آن بودند كه نقد ‌هايدگر از تكنولوژی، با سكوت لجوجانه‌ی او درباره‌ی ماشين اهريمنی كشتار نازی‌ها همخوانی ندارد. آنها شكست ‌هايدگر را كه متفكری ارزشمند به شمار می‌رفت، نه درعضويت مقطعی او در حزب نازی، بلكه در سكوت پس از جنگ او در تقبيح جنايت نازی می‌دانند.

چگونه می‌شد صدها عكس، فيلم زنده، شواهد انسانی، يادنامه‌های بزرگان اروپا و اسناد ارائه شده به دادگاه نورنبرگ را كه گواه فجايع نازی‌ها و كشتار‌های ميليونی آنها بود، ناديده گرفت؟ اردوگاه‌ها و كوره‌های آدم‌سوزی و اتاق‌های گاز در مناطق گوناگون اروپا هنوز وجود داشت و هنوز صابون‌هايی كه از چربی انسانی ساخته شده بود در نمايشگاه‌ها به چشم می‌خورد. اسناد دادگاه نورنبرگ در مورد شيوه‌های كشتار همگانی، نابودسازی افراد معلول و آنان كه نژاد پست قلمداد می‌شدند به حد كافی گويا بود. در دادگاه نورنبرگ، كارل برانت مشاور هيتلر در مورد شيوه‌های كشتار همگانی، طرح نازی‌ها برای استفاده از تزريق باربی تور اسيد، منوكسيد كربن و گاز خردل، زايكلون بی را شرح داد. برانت در عين حال با بی‌شرمی تمام در نورنبرگ گفت: "اين قدم بزرگی در دانش پزشكی بود." در سال ١٩٤١ به دنبال حمله‌ی هيتلر به روسيه، كه دارای جمعيت كثيری از يهوديان بود، انتقال اسرا به اردوگاه‌ها پر هزينه دانسته شد و كشتار آنها در مناطق اشغالی به اجرا در آمد. در مناطق ديگر اروپا، تنها افرادی كه جانی برای كار كردن داشتند به عنوان كارگران يك بار مصرف در كارخانه‌های زير زمينی ساخت موشك‌ها و اسلحه‌های آلمانی و برای كارهای دشوار ديگر استفاده می‌شدند. ولی كودكان، زنان، پيران و معلولين به محض رسيدن به اردوگاه‌ها، پس از آنكه نازی‌ها آنها را به صورت عريان و با ضربه‌های مرگبار بر روی برف‌ها می‌دواندند، به اتاق‌های گاز سپرده و اجساد نيمه جان در كوره‌ها سوخته می‌شدند. در تربلينكا، مخوف‌ترين اردوگاه مرگ، به دليل كمبود گلوله و گاز، يهوديان و ديگر مشمولان تصفيه نژادی به حوضچه‌های گوگرد و آهك پرتاب می‌شدند تا جان بدهند. ژان فرانسوا ماری آشنايدر، نويسنده غيريهودی فرانسوی مشاهدات تربلينكا را در كتابی به همين نام ثبت كرده است كه آيت‌الله طالقانی نيز خواندن آنرا برای درك جناياتی كه در حق يهوديان رفته، توصيه كرده است. در خاطرات آندره مالرو، لئون بلوم، ژان پل سارتر و ژرژ سامپرن، شرح فجايع نازی‌ها در اردوگاه‌ها ثبت شده است.

گفتمان انكار فجايع نازی‌ها ابتدا ريشه در تبليغات خود نازی‌ها داشت. سپس در ١٩٧٩ از سوی ويليس كارتيس در قالب سازمانی شبه تحقيقاتی در آمريكا نهادينه شد و در سال‌های آخر قرن بيستم جانی دوباره گرفت. اين گفتمان، بازار مصرف داغی در كشورهای عربی پيدا كرد. بر اساس اين گفتمان، ‌هالاكاست كه واژه‌ای يونانی به معنای فاجعه سراسری است و به فجايع نسل‌كشی نازی‌ها گفته می‌شود، يا اصلا به وقوع نپيوسته و يا در مقياسی خيلی كوچكتر از آن بوده كه يهوديان بازگو می‌كنند. اين ادعا در گام نخست، در رويارويی با منابع تاريخی، آمار جمعيتی و اسناد دولتی جوامع اروپا محكوم به شكست قطعی است. تنها گتوی ورشو، نيم ميليون جمعيت داشت كه به طور سيستماتيك به اردوگاه‌ها فرستاده شدند و باقی در قيام گتو در آوريل ١٩٤١ به قتل رسيدند. روسيه، جمعيت يهودی چند ميليونی داشت كه بخش بزرگی از آن بدون اعزام به اردوگاه‌ها كشتار شدند. بخش اعظم جوامع يهودی فرانسه، ايتاليا، اسپانيا، يونان، قبرس و كشورهای اروپای شرقی كه به ميليون‌ها نفر بالغ می‌گشت، نابود شد. تنها دانمارك بود كه وقتی نازی‌ها آن را اشغال كردند و دستور زدن وصله‌ی زرد ستاره داوود را در مورد يهوديان ابلاغ كردند، پادشاه دانمارك و كليه‌ی اعضای خاندان سلطنتی با زدن وصله زرد به بازوهای خود، از اين كار جلوگيری به عمل آوردند. به اين رقم كه به سادگی به ٦ ميليون می‌رسد، بايد رقم قربانيان ديگر‌ هالاكاست از جمله كوليان، رنگين‌پوستان و همجنس‌گرايان را افزود.

يكی از مبلغان جديد گفتمان انكار فجايع نازيسم، روژه گارودی است كه پيشتر به نوشتن رمان‌هايی با حال و هوای كمونيسم استالينی مشغول بود و منتقد فرانسوی رولان بارت در كتاب "درجه صفر نوشتار"، آثار او را فاقد جوهره‌‌ی هنری و دارای سبك نگارش تصنعی و غلو آميز ارزيابی می‌كند. با فروپاشی اتحاد شوروی، گارودی ، در جستجوی خلق چهره‌ای جديد و جنجالی برای خود ، انكار ‌هالاكاست را كه تنها در ميان گروه‌های نئونازی رواج داشت، بستر مناسبی يافت. به گفته‌ی برنارد لوييس در مقدمه‌‌ی چاپ ١٩٩٩ كتاب "سامی‌ها و سامی‌ستيز‌ها" : "منابع روژه گارودی در نوشتن كتاب "اسطوره‌ی دولت يهود" عبارتند از نوشته‌های تبرئه كنندگان هيتلر، گروه‌های مخالف اسرائيل و آنتی‌سميت‌های اروپايی". ادعاهای روژه گارودی در جوی كه تروريسم بينادگرايانه بر فضای سياسی جنبش فلسطين حاكم شده بود، مورد استقبال بنيادگرايان و رژيم‌های بعثی سوريه و عراق قرار گرفت. احزاب بعث كشورهای عربی، همگی الگوی تماميت‌خواهی هيتلری را سرمشق خود قرار داده بودند و هيتلر را قهرمان و آزادی بخش می‌دانستند. حماس و حزب‌الله و جهاد برخلاف سازمان آزاديبخش فلسطين كه مطالبات سياسی معين داشت و حتی با وجود اعمال شيوه‌های تروريستی، برای حفظ افكار عمومی از كشتار غيرنظاميان به صورت گسترده پرهيز می‌كرد، تنها كينه‌ی كور و نفرت از يهوديان و دنيای غرب را تبليغ كردند و خواستار نابودی همه يهوديان شدند. در چنين جوی انكار‌ هالاكاست به معنای انكار هرگونه حقانيت يهوديان در داشتن كشوری مستقل بود.

گارودی در سال ١٩٩٦ سلسله سفرهايی در خاورميانه داشت. در لبنان، نخست وزير و وزير آموزش و پرورش و در سوريه معاون رئيس جمهور و چند وزير كابينه به پيشواز او رفتند. در هر دو كشور، گارودی سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های پر سر و صدايی داشت. در مصر و اردن از او استقبال رسمی به عمل نيامد ولی محافل ادبی برای او جلساتی برگزار كردند و اتحاديه‌ی هنرمندان عرب در قاهره او را به عضويت افتخاری پذيرفت. برنامه‌ی عربی بی‌بی‌سی نيز او را به نوشتن مقاله‌هايی دعوت كرد. با اين همه در جهان عرب، روشنفكرانی كه خود را از قيد و بند گفتمان‌های قراردادی رها كرده و پيشگام برخورد علمی و بدون غرض‌ورزی با تاريخ بودند، به گارودی انتقاد كردند. ورود گارودی به مراكش از سوی برخی روزنامه‌ها اعلام شد ولی كليه‌ی قرارهای ظهور او در مراكز عمومی لغو شد. وزير آموزش عالی مراكش گفت: "دانشگاه‌ها، دروازه‌های خود را به روی آنتی‌سميت‌ها باز نخواهند كرد." روزنامه‌نگاران مترقی عرب همچون ‌هاضم ساقيا با پيگيری كوشيدند كه واقعيت فجايع نازی‌ها را امری مستقل از سياست‌های خاورميانه اعلام كنند. ساقيا به تازگی نيز در ٢٦ دسامبر ٢٠٠٥ به دنبال اوج گيری دوباره‌ی تبليغات ضديهود و انكار ‌هالاكاست در الحيات نوشت: "از همه مهمتر آن است كه فرهنگ انكار‌ هالاكاست – كه يكی از نتايج نقص آموزشی است – بر افكار عمومی اعراب و مسلمانان سايه انداخته است. هر چند اين موضوع داشت به موضوعی حاشيه‌ای و مختص قشريون و عقب ماندگان سياسی تبديل می‌شد، اما دوباره جان گرفت." ساقيا منابع گفتمان جديد را: "نوشته‌های وزير دفاع سابق سوريه، مصطفی تلاس، بن لادن، الظواهری، كتابخانه‌ی حماس، جهاد اسلامی و حزب الله" می‌داند. روشنفكران عرب، گفتمان يهودی‌ستيز نازی‌ها را كه از طريق احزاب بعث به جوامع عربی تحميل شده، از اين رو كه اعراب نيز خود سامی هستند، نفی می‌كنند. در ايران چهره‌های سرشناس و گروه‌هايی كه خواستار معرفی اسلام به عنوان دين صلح و مدارا و گفتگو هستند، در برابر اين گفتمان ايستاده‌اند. برنارد لوييس در مقدمه‌ی ١٩٩٩ خود بر روی "سامی و سامی‌ستيزها" گفته‌ی سيد محمد خاتمی، رئيس جمهور وقت ايران در مصاحبه‌ای با سی‌ان ان در همان سال را نقل می‌كند: "آنتی سميتيزم در حقيقت پديده‌ای غربی است و هيچ سابقه‌ای در شرق و اسلام ندارد. يهوديان و مسلمانان قرن‌ها در صلح و صفا در كنار يكديگر ايستاده‌اند." برنارد لوييس در همان جا تفاوت اساسی اين سمت‌گيری با گفته‌های قشريون و حملات آنها به خاتمی را ذكر می‌كند. تفاوت گفتمان مسلمانان مترقی با قشريون در زمينه‌ی يهودی‌ستيزی و فجايع نازی‌ها در انتشارات اين دو گروه منعكس است. در حالی كه محافل قشری از عقب مانده‌ترين منابع آنتی‌سميتيزم چون كتاب جعلی "پروتكل پيران صهيون" سود می‌جويند و آن را در تيراژهای بالا به چاپ می‌رسانند، طرفدادران روايت صلح آميز و اصلاح‌طلبانه‌ی اسلام در ايران، يكی از پيشروترين و علمی‌ترين مواضع در كشورهای مسلمان را اتحاذ می‌كنند. امواج قشريت، تروريسم ، تعصب و سخت گيری مذهبی كه در اثر غلبه‌ی قشريون در انقلاب ايران در سراسر دنيا منتشر شد، اينك تنها از سوی محققان و كوشندگان سياسی و اجتماعی ايران و مسلمانان متفكر است كه می‌تواند بازگردانده و تحليل برده شود. برنارد لوييس در كتاب ديگر خود به نام "بحران اسلام، جنگ دينی و ترور نامقدس" متذكر می‌شود كه اسلام به ميليون‌ها انسان در كشورهای رشد نيافته و فقر زده، هويت و احساس برادری و عطوفت انسانی می‌بخشد. با نفی امكان روايتی صلح‌آميز و مترقی از اسلام كه به دگرانديشی احترام می‌گذارد و حريم حكومت را به قانون مدنی می‌سپارد، تنها اين ميليون‌ها نفر را به دام روايت قشری و جنگ‌طلب می‌اندازيم. اگر تلاش متفكران و روشن‌انديشان دينی و اصلاح‌طلب را در چالش با واپس‌گرايی انكار كنيم و يا تظاهر بدانيم، به اين معناست كه بپذيريم تنها راه ميليون‌ها مسلمانی كه در حريم فردی خود، به قرآن ارج می‌گذارند و نماز می‌خوانند، تبديل شدن به تروريست انتحاری و ضديت با تمدن جهانی است. برنارد لوييس، گشايش هوای تازه در ميان روشن‌انديشان دينی ايران را يكی از عوامل گره‌گشای خطر بينادگرايی مذهبی و سقوط دنيا به ورطه‌ی جنگ دينی و ترور كه در عمق خود ضددين و نامقدس است، می‌داند.

رشد آگاهی سياسی در ميان روشن‌انديشان ايرانی موجب تفكيك گفتمان‌های گوناگونی چون حق فلسطنيان در داشتن كشوری مستقل، به رسميت شناختن اسرائيل،‌ هاكالاست و نفی يهودی‌ستيزی چونان نگرش نفرت و نژادپرستی شده است. نگرش علمی و تاريخی حكم می‌كند كه اين گفتمان‌ها هيچ يك قابل موكول شدن به يكديگر نيستند و زدودن مرزهای آنها تنها حواله كردن آنها به محال است كه همانا خواست همه‌ی رژيم‌های ضد دمكراتيك عربی و بنيادگرايان است؛ زيرا آنها بقای سياسی خود را در گرو حل نشدن مناقشه‌ی خاورميانه می‌بينند. يهودی‌ستيزی و انكار فجايع نازی‌ها در ميان مسلمانان، ملت فلسطين را از رسيدن به خود آگاهی سياسی باز می‌دارد. كشورهای عربی با فلسطينيان مانند كودكان صغيری رفتار می‌كنند كه مسئول اعمال خود نيستند و به دليل مظلوميت، حق استفاده از هر ابزاری را دارند؛ حال آنكه تا ملتی علل درونزای شكست خود را ارزيابی نكند و مسئوليت ناكامی خود را عهده‌دار نشود و از حس قربانی بودن فاصله نگيرد، هرگز به راه رشد و ترقی گام نمی‌گذارد. گفتمان يهودی ستيز بزرگترين انحرافی بود كه نيروهای سياسی فلسطينی را از خود نگری و تحليل عملكرد خود بازداشت. از نظر فرهنگی نيز، جوامع اسلامی در اثر نفوذ اين گفتمان‌ها آسيب جدی ديده اند، زيرا كسانی كه در صدد تحريم تمدن غرب، مخالفت با تفكيك حريم دين از حكومت، و جلوگيری از برقراری نظام‌های سياسی دمكراتيك بوده‌اند از طريق اين همانی ميان يهودی و تمدن غرب از يكسو و يهودی و كمونيسم از سوی ديگر مطالبات بر حق ملت‌های خود را منحرف ساخته‌اند. برنارد لوييس به عنوان معتبرترين اسلام‌شناس در قيد حيات در غرب، در اين زمينه می‌نويسد: "يهودی ستيزی اروپايی در هر دو روايت ايدئولوژيك و نژادپرستانه‌ی خود اساسا با سنت‌های اسلامی و فرهنگ روشنفكری اين جوامع بيگانه بود، اما اكنون افكار، ادبيات و حتی خام‌ترين نظريه‌های تقليبی ساخته نازی‌ها و اخلاف آنها در جوامع اسلامی جذب شده و رنگ و بوی اسلامی به خود گرفته است."

ارائه‌ی روايت‌های دلبخواه و مخدوش از تاريخ اديان، فرهنگ‌ها و نيز تمدن غرب در كشورهای عربی و اسلامی، آسيب‌های جدی به شناخت تاريخی مردم در اين كشورها وارد كرده است. مراكز تبليغاتی با ذهنيت جامعه برخوردی يكسره ابزاری دارند و هرگونه ديدگاه بی غرض و برخورد علمی را با برچسب و تهمت پاسخ می‌دهند. اين در حالی است كه تاريخ، عنصر هميشه حاضر در فرهنگ ايرانی– اسلامی و حتی در كشورهای عربی بوده است. بازگويی تاريخ برای عامه‌ی مردم بخشی از سنت‌های دينی جوامع اسلامی بوده است و از آنجا كه اين جوامع در گذشته، تمدن خردگرا و شكوفايی داشته‌اند، بازگويی تاريخ برای آنان منبع غرور است. تقلب در تاريخ و انكار فرازهای رهايی‌بخش تمدن غرب، ناديده گرفتن فجايع نازی‌ها و دگرگون جلوه دادن نقش يهوديان در پيشبرد جنبش‌های پيشرو، علوم، فلسفه، رياضيات و هنر به اين سنت شناخت تاريخ، لطمه‌ی جدی وارد كرده است. در كشورهای عربی و اسلامی و حتی در تركيه، تنها كتاب‌های تبليغاتی و غيرعلمی در مورد تاريخ يهوديان و فجايع نازی‌ها وجود دارد. اما در ايران از دهه‌ی بيست به اين طرف، تنوع منابع، ترجمه‌ها و تحقيق‌ها نشان از فرهنگ متفاوتی دارد؛ به ويژه در هشت سال اخير با برآيند نيروهای اصلاح‌طلب ، فراتر رفتن روشنفكران از گفتارهای فرسوده‌ی تبليغاتی و گرايش دانشجويان به تحقيق‌های علمی مستقل تحولی مهم پديد آورده است. اين در حالی است كه در كشورهای عربی، دانشجويان، پايان نامه‌های تحصيلی خود را بر اساس كتاب "نبرد من" هيتلر و "پروتكل پيران" می‌نويسند، ناشران ايرانی منابع جدی تحقيقی برای شناخت تاريخ فلسفه، عرفان و الهيات يهود در چارچوب گفتگوی بين اديان را منتشر می‌كنند؛ حتی به تازگی، مجموعه داستان‌های كوتاه و رمان‌های نويسندگان پيشرو اسرائيلی، مستقيما از زبان عبری به فارسی ترجمه و منتشر شده است. اين عوامل، فضای روشنفكری ايران را به الگويی بالنده برای ديگر جوامع مسلمان تبديل می‌كند. در چنين شرايطی، تلاش برای رواج موهومات يهودی‌ستيزی و ارائه طرح‌های نامعقول سياسی برای كشور اسرائيل، مرزهای نقد سياسی را مخدوش می‌سازد و به فضای آنتی سميتيزم كور وارد می‌شود.

شهامت مدنی روشن‌انديشان ايرانی در دفاع از حقايق تاريخی در مورد يهودی سيتزی و انكار فجايع نازی‌ها به طور منطقی بايد حمايت يهوديان جهان از نيروهای ملی، ملی‌مذهبی، اصلاح‌طلب و جمهوريخواه را برانگيزد. يهوديان صلح‌طلب نيز بايد با احساس همبستگی بيشتری در مقابل تهديدهای نظامی نسبت به مردم ايران كه نه تنها به برقراری دمكراسی نخواهد انجاميد، بلكه تنها دوام اقتدارگرايی و آسيب به منافع ملی ايران را موجب می‌شود، صف آرايی كنند. امروز برای دمكراسی و صلح در دنيا حياتی است كه وارثان دو تمدن اسلامی و يهودی، كوتاه بينی‌های دينی و تاريخی را پشت سربگذارند و تنها وجدان انسانی را مرجع قرار دهند.

پايان
٤ ژانويه سال ٢٠٠٦

بخش نخست: يهودی ستيزی؛ اسطوره‌ی سياسیِ انحراف

بخش دوم: پيدايش ايدئولوژی نژادی و آنتی‌سميتيزم در اروپا

چند عكس از فجايع اردوگاههای مرگ:












فهرست منابع بخش‌های سه گانه

1. Sartre, Jean Paul. Reflexions sur la question Juive. Nagel, 1963.
2. Adorno, Theodor; Horkheimer, Max. La dialectic de la raison. Gallimard, 1974.
3. David, Claude. Hitler et le Nazisme. Presse Universitaire de France, Paris, 1976.
4. Glaser, Herman. The Cultural Roots of National Socialism. Croom Heim, London, 1978
5. Friedlander, Saul. Anti-Semitisme Nazi. Seuil, Paris, 1971.
6. http://www.jewishvirtuallibrairy.org/jsource/holocaust/denial.html
7. Poliakov, Leon. The History of Anti-Semitism (The Age of Crusades). Schocken Books, New York, 1976.
8. http://en.wikipedia.org/wiki/Martin_Heidegger
9. Arendt, Hannh. Anti-Semitism. Harcourt Brace Jovanovich, New York, 1976.
10. http://www.questia.com (for Final Solution).
11. Saghiya, Hazem. Al Hayat. London, December 26, 2005
12. Lewis, Bernard. What Went Wrong; Western Impact and Middle Eastern Response. New York: Oxford University Press, 2002.
13. Lewis, Bernard. Semites & Anti-Semites. Princeton University Press, Princeton, New Jersey, 1999
14. Lewis, Bernard. The Crisis of Islam. Princeton University Press, Princeton, New Jersey, 2003
15. Lewis, Bernard. I Am Right, You’re Wrong, Go To Hell. Athlantic Monthly. New York, May 2003
16. Semprun, George. L’ecriture ou la vie. Edition Seuil, Paris, 1995.
17. http://treblinka-extermination-camp.borgfind.com.

١٨– راسل، برتراند. تاريخ فلسفه غرب؛ ترجمه نجف دريابندری، كتاب‌های جببی ١٣٥٣، جلد دوم، ص ٤١.
١٩– لوی، حبيب. تاريخ يهود ايران؛ انتشارات بروخيم، ١٣٣٩، جلد دوم.
٢٠– دائره المعارف بزرگ اسلامی؛ زير نظر كاظم موسوی بجنوردی ١٣٧٢، جلد پنجم.
٢١– گزيده متن رسائل اخوان الصفا؛ علی اصغر حلبی، نشر زوار ١٣٦٠.
٢٢– بارت، رولان. درجه صفر نوشتار؛ ترجمه شيريندخت دقيقيان، نشر هرمس، ١٣٧٩.