(بو رتشتاین، پروفسور علوم سیاسی، دانشگاه گوتنبرگ است)
آیا این درست است که اگر افراد بیشتری به باورهای مذهبی خود عمل کنند «آن چنان که نهادهای بزرگ و فعال دینی ادعا میکنند»، جامعه بهتری خواهیم داشت؟ براساس آمار و دادههای بیشمار جدید میتوانیم به این پرسش پاسخ بدهیم و البته پاسخ روشن به این پرسش منفی است. در کشورهایی که ساکنان آن بیشتر باورمند و مذهبی هستند، اعتماد مردم به یکدیگر اعتماد کمتر و فساد، رشوهخواری، پارتیبازی و تقلب بسیار بالاتر از کشورهایی است که شهروندانشان کمتر مذهبی هستند.
یکی از تغییرات شگفتانگیز در سوئد و نیز در سطح جهان، افزایش نقش دین در سیاست است. اگر امروز یعنی سال ۲۰۱۵ را با سال ۱۹۹۰ مقایسه کنیم، تغییرات بزرگی رخ داده است. ۲۵ سال پیش درگیری اسرائیل و فلسطین، درگیری بین نیروهای سکولار دو طرف بوده است. نیروهایی به مانند حزبالله، حماس و افراطیون مذهبی یهودی نقشی در سیاست نداشتند. نیروهای محافظهکار مذهبی در آمریکا و گروههای افراطی اسلامگرا نقشی جدی در سیاست ایفا نمیکردند و از گروههای خشونتطلب اسلامی که نمونههایش را امروز میبینیم خبری نبود.
هر چند سوئد تا حد زیادی از جنبشهای افراطی در امان مانده است، اما ما هم شاهد افزایش نفوذ نیروهای مذهبی در سیاست هستیم. در سال ۱۹۹۱ حزب دمکرات مسیحی (۱) به مجلس راه یافت و چند سال پس از آن در برنامه آموزشی سوئد تغییراتی ایجاد شد و این تغییر مبتنی بر این بود که در کنار دیگر ارزشها، ارزشها و سنن مسیحی نیز مبنی قرار بگیرد و این در عمل، بدان معنی است که اتیک و اخلاق یک مذهب مشخص بر دیگر اتیکها در سیستم آموزش اجباری سوئد ارجحیت داده میشود.(۲) این امر به نوبه خود موجب آن شده که ما امروز مدارس مذهبی و تا حتی مدارس مذهبی بنیادگرا (۳) داشته باشیم که با پول مالیات مردم و تحت حمایت دولت اداره میشوند. همچنین اضافه کنم که کلیسای سوئد به مانند دیگر نهادهای مذهبی به گونهای در سیاست دخالت میکند.
ادیان بزرگ جهان اغلب ادعا میکنند که آنها به ایجاد یک جامعه اخلاقی، مسئول و دلسوز کمک میرسانند. در برنامه جامع درسی سوئد در حال حاضر به عنوان مثال گفته میشود که سنت مسیحی کمک میکند تا به دانش آموزان «مفهوم عدالت، گذشت، مدارا و مسئولیت» آموزش داده شود. یا فدراسیون مسلمانان سوئدی در سند چشمانداز خود میگوید «مقابله با بیگانهستیزی و تبعیض نژادی و ایجاد زمینه عشق، احترام و روابط حسنه بین مردم» را وظیفه خود میداند. کلیسای کاتولیک در سوئد میگوید تلاش میکند تا اطمینان حاصل شود که همه مردم «حق زندگی شرافتمندانه» داشته باشند. «آموزش و پرورش خوب، درآمد عادلانه، زندگی و کرامت انسانی حق مردم باشد». جامعه یهودی استکهلم در وب سایت خود از اعضایش میخواهد بر اساس توانایی خود برای ایجاد جهانی بهتر برای همه کوشا باشند.
پرسش این است که مذهب و نهادهای دینی چگونه میخواهند به نیات خیر خود که مدعی آنها هستند برسند یا به عبارت دیگر آیا این درست است که هر چه افراد بیشتری به باورهای مذهبی خود عمل کنند، میشود به جامعه بهتری دست یافت؟
خوشبختانه بر اساس مقایسه دادههای جدید و متقن میتوان حدودا با اطمینان پاسخ روشنی به این پرسش داد. پروژه بینالمللی بینظیر تحقیقاتی «مطالعات ارزشهای جهانی» از اوایل ۱۹۸۰ به گونهای مرتب و سیستماتیک به نظرسنجی و بررسی دادهها در مورد رابطه مردم با دین میپردازد که از کشورهای زیادی جمع آوری میشود. در آخرین نظر سنجی که در ۱۰۰ کشور جهان در این باره صورت گرفت، پرسشهایی از قبیل: فرد پرسش شونده چه میزان خود را یک فرد مذهبی میداند، چند بار در مراسم مذهبی شرکت میکند، چه مقدار خدا و مذهب در زندگی شخصی فرد نقش بازی میکند، آیا به قدرت الهی در زندگی شخصیاش باور دارد، آیا فرد به زندگی بعد از مرگ باور دارد و در پایان آیا فرد پرسش شونده آرامش و قدرت را در ایمان مذهبی میبیند، با گروههایی از مردم این کشورها در میان گذاشته شد. محققین با اضافه کردن پاسخها به این شش پرسش، یک جدول شاخص دین برای کشورهای مورد نظر درست نمودند که میزان و درجه مذهبی بودن هر کشوری را مشخص میسازد.
این پژوهشها نشان میدهند که تنوع بین کشورها بسیار زیاد است. کشورهای بسیار مذهبی عبارتند از کشورهای در حال توسعه، به مانند رواندا، مالی و غنا و هچنین کشورهای توسعه یافته مانند ایالات متحده آمریکا، لهستان، مکزیک و اردن، و کشورهای کمتر مذهبی عبارتند از چین، ژاپن، سوئد، نروژ، فرانسه و دانمارک و....
بر اساس تحقیقات پروژه «مطالعات ارزشهای جهانی» و سایر پروژههای مشابه و با توجه به دسترسی به دادههای گسترده، میتوانیم غلظت ارزشهای اخلاقی و معنوی در کشورهای مختلف را اندازه گیری کنیم. یک معیار، میزان فساد، رشوه خواری و پارتی بازی در کشورهاست و معیار دیگر این است که تا چه میزان مردم به یکدیگر باور دارند و اعتماد میکنند. و این دو معیار به همراه هم استاندارد اخلاقمداری مردم یک کشور را نشان میدهند.
یک نتیجهگیری روشن بررسیهای انجامشده این است که هر چه جامعه بیشتر مذهبی است میزان فساد، رشوهخواری و پارتیبازی به طور کلی بیشتر و میزان اعتماد مردم به یکدیگر کمتر است.
در مقابل هر اندازه در کشوری مردم سکولار و عرفی هستند، فساد، رشوه خواری و پارتی بازی کمتر است و مردم به یکدیگر و جامعه خود اعتماد بیشتری دارند. از این رو، میتوان نتیجه گرفت که ادیان قادر به انجام وعدههای خود نیستند و جوامعی که مردمش بیشتر مذهبی هستند در عمل اتیک و اخلاق بالاتری ندارند.
با توجه به نتیجهگیریهای بالا میتوان قطعا گفت که وعدههایی که ادیان جهانی میدهند در عمل به نتایجی دیگری ختم میشود و هرچه جامعه مذهبیتر میگردد، اخلاق و اعتماد بین مردم کمتر میشود. اگر با دیدی عمیقتر به مسئله نگاه کنیم وضع درباره شاخصهای رفاه، مانند میزان مرگ و میر کودکان یا طول عمر متوسط انسانها و دیگر استانداردهای زندگی و امکانات رفاهی در جوامع بیشتر مذهبی نیز چندان رضایت بخش نیست.
یک اعتراض آشکار به این بحث این است که مردم در شرایط دشوار و در اوج ناامیدی به مذهب روی میآورند. اما این اعتراض با وجود کشور ثروتمندی چون آمریکا وارد نیست. وقتی بچهای را که در یک خانواده غیرمذهبی و سکولار بزرگ میشود با بچهای که در خانوادهای مذهبی بزرگ میشود مقایسه کنیم به این نتیجه میرسیم که بچهی خانواده سکولار، بیشتر اهل مدارا و کمتر راسیست، به میزان کمتری ناسیونالیست است و احتمال زندانی شدنش کمتر است. بنا بر این حتی در یک کشور ثروتمند مانند آمریکا نیز که بسیار هم مذهبی هستند اثری از تاثیر مثبت مذهب بر اخلاق و اعتماد بین مردم نمیبینیم.
من حتی برای یک ثانیه شک نمیکنم که بسیاری از مردم مذهبی شادی و تسلی خود را از ایمان خود میگیرند و من در این سودا نیستم که تلاش کنم مذهبیون را متقاعد کنم که از اعتقاد، ایمان و مذهب خود باز گردند. اما به مانند بسیاری دیگر از چیزهای خوب در زندگی، انجام اعمال مذهبی بهتر است امری خصوصی در زندگی فردی باشد. این استدلال که وقتی مردم به آنچه مذهب میگوید عمل کنند، جامعهای بهتری خواهِیم داشت از هیچگونه پشتوانه آماری و تحقیقی و علمی بر خوردار نیست و بر عکس تحقیقات نشان میدهد که عمل کردن به مذهب کمکی به بهتر شدن و ایجاد جامعهای بهتر نمیکند.
——————-
۱. حزب دمکراتهای مسیحی در حدود ۴ تا ۵ درصد رای دارد و در اتحاد با احزاب بورژوایی میتواند بر سیاست سوئد تاثیر بگذارد.
۲. قبل از سال ۱۹۹۱ سیستم آموزشی سوئد، بر ارزشهای دمکراتیک به طور کلی تاکید شده بود و پس از ورود حزب دمکرات مسیحی به پارلمان سوئد، تغییراتی در سیستم آموزشی سوئد ایجاد شد.
۳. در سوئد مدارس آزاد از دهه نود آغاز به کار کردند و هزینه این مدارس توسط کمونها (شهرداریها) از پول مالیات مردم پرداخت میشود. افراد و شرکتهایی که این مدارس را دایر میکنند میتوانند از درآمد آن سود ببرند. دولت کنونی سوئد در فکر آن است که میزان این سودها را کم کند.
برگرفته از روزنامه Dagens nyheter
http://www.dn.se/debatt/religionen-bidrar-inte-till-ett-battre-samhalle/
مزدک لیماکشی: .(JavaScript must be enabled to view this email address)