درست ۱۰۰ سال پیش در پایان ماه ژوئیه سال ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول آغاز شد. در شامگاه اول اوت سال ۱۹۱۴ آلمان به روسیه اعلان جنگ داد. هرفرید مونکلر، استاد علوم سیاسی دانشگاه هومبولت در برلین، در گفتوگویی با «رادیو آلمان»، رادیوی رسمی درونمرزی آن کشور، تشابههایی میان وضعیت آن زمان با بحرانهای سیاسی عصر حاضر میبیند. اما به گفته این کارشناس علوم سیاسی تاریخ هیچگاه یک به یک و صد در صد مشابه تکرار نمیشود. بیش از هر چیز، وجود سلاحهای هستهای، امروزه مانع بازی سهلانگارانه با جنگ شدهاند.
از دید مونکلر نه آمادگی ناچیز برای گفتوگو، بلکه افزایش بیاعتمادی میان قدرتهای اروپایی در سال ۱۹۱۴ دلیل اصلی وقوع جنگ جهانی اول بود. همین افزایش بیاعتمادی تشابه نگرانکننده آن دوران با بحرانهای موجود میان قدرتهای بزرگ کنونی است. طرفهای درگیر امروز نیز، دیگر هیچ اعتمادی به حرفهای یکدیگر نشان نمیدهند. این ویژگی بیش از همه در تنش روسیه با ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا بر سر اوکراین نمایان میشود.
از نظر مونکلر در حال حاضر هیچ سازمان بینالمللیای نیز به اندازه کافی قدرتمند نیست که بتواند چشماندازهای بلندمدتی نشان دهد و در نتیجه تأثیر ثباتبخشی برای رفع تنشها داشته باشد. با وجود این، او باور ندارد که جهان به دلیل تنش میان قدرتهای بزرگ، مستقیماً در آستانه فاجعه بزرگ قرن بیست و یکم قرار گرفته است.
به گفته او رویدادهای تاریخی هیچگاه یک به یک، با مطابقت تام، تکرار نمیشوند و سلاحهای هستهای از بازی سهلانگارانه با جنگ جلوگیری میکنند.
***
ماریو دوبوویچک، مصاحبهگر: صد سال پیش در چنین زمانی جنگ جهانی اول درگرفت. در این مورد گفتوگویی داریم با هرفرید مونکلر، استاد علوم سیاسی در دانشگاه هومبولت در برلین و نویسنده کتاب «جنگ بزرگ». آقای مونکلر! شما در کتابتان درباره جنگ جهانی اول، نه تنها به منابع تاریخی، بلکه به پیوندهای سیاسی و بازیگران تاریخی این رویداد نیز پرداختهاید. قتل فرانتس فردیناند، ولیعهد امپراتوری اتریش- مجارستان و همسرش در سارایوو، بازی قدرتهای بزرگ، میل به روشنگری در این زمینه و انتقام، جرقههای جنگ جهانی اول شدند. در حال حاضر انفجار هواپیمای پرواز ام اچ ۱۷، اقدامهای جداییطلبان شرق اوکراین، و حمایت روسیه از آنها، از یک سو و قرار گرفتن غرب در برابر این دو را از سوی دیگر داریم. آیا به نظر شما اینها تشابههای زمان حاضر با دوران جنگ جهانی اول نیستند؟
مونکلر: بله، میتوان تشابههایی دید. اما باید محتاطانه با این تشابهها روبهرو شد. نباید پنداشت که تاریخ یک به یک، مشابه تکرار میشود. اما با این حال، احتمالاً میتوان گفت که از یک طرف، نگرانیها از احاطه شدن از سوی قدرتهای رقیب که در سال ۱۹۱۴ رایش آلمان دچار آن بود، باعث شدند که رایش سیاستی خطرناک را پیش بگیرد. و امروز نیز نخبگان سیاسی-نظامی مسکو در وضعی مشابه قرار دارند، که باعث شده روسها سیاستی بسیار خطرناک را در قبال غرب در پیش بگیرند. این یکی از تشابههاست. یا از طرف دیگر یکی دیگر از تشابهها آن است که چنین درگیریهایی مانند جنگ جهانی اول از حاشیههایی شروع میشوند که در اصل به هیچ وجه انتظارشان نمیرفت. ما در دوران اخیر بر مسائل بسیار متفاوتتری متمرکز شده بودیم و در واقع شرق اوکراین و پیش از آن منطقه کریمه را به هیچ وجه به عنوان یکی از چالشهای بزرگ و بارز امنیت اروپا در نظر نگرفته بودیم. در واقع میتوان گفت که در هر صورت در سال ۱۹۱۴، تا آنجا که به سیاست بریتانیا مربوط میشود، آن کشور در آن زمان مدتی طولانی مشغول مسائل دیگری بود و توجهی به بالکان نداشت، و در اصل بالکان در کانون توجه سیاست آلمان نیز نبوده.
مصاحبهگر: سیاستمداران امروز از گذشته آموختهاند، آنها با یکدیگر صحبت میکنند، به همدیگر تلفن میزنند، دیدار و مذاکره میکنند، پس از آن دوباره موقتاً ارتباط قطع میشود و کمی بعد مذاکرات دوباره برقرار میشوند. این وجه تفاوت مناسبات امروز با دیروز یا صد سال قبل است. با این حال، آیا ما در یک نوع مدرن و طولانی شده بحران ژوئیه سال ۱۹۱۴ گرفتار شدهایم؟
مونکلر: نه، فکر نمیکنم، چون روی هم رفته، ما بحران ژوئیه سال ۱۹۱۴ را در نظر داریم و در حال حاضر به مناسبت صدمین سالگرد وقوع جنگ جهانی بهشکلی ویژه آن را پیش چشم داریم. احتمالاً میشود گفت که همه سیاستمداران صاحب کمی احساس مسئولیت، در سایه آگاهی از آن رویداد عمل و تلاش میکنند مانع هر اقدام مشابهی شوند که فاجعه پایان ژوئیه سال ۱۹۱۴ را به بار بیاورد و این وضع به احتمال زیاد، در مورد سیاستمداران روسی نیز صادق است. اما من فکر میکنم اگر بحران ژوئیه سال ۱۹۱۴ را در برابر تحولات معاصر قرار دهیم، بتوان دید که چه اقدامهایی در بحران میان غرب و روسیه میتوانند اشتباه باشند. در پیوند با بحران، هر چه کمتر اشتباه رخ بدهد، بخت خروج مسالمتآمیز و معقول از درگیری بیشتر است.
مصاحبهگر: کریستوفر کلارک، تاریخدان استرالیایی، در قبال روسیه، از شتابزدگی کور و هماهنگ اروپا و چشمبسته رفتن به سوی فاجعه میگوید. آیا جنگ جهانی اول با وجود دیدگاه کنونی مبنی بر دیپلماسی گفتوگو و میانجیگری اجتنابپذیر بود؟
مونکلر: بله، از دید من، در هر حال اجتنابپذیر بود، فقط من فکر نمیکنم که مشکل در سال ۱۹۱۴، کمبود آمادگی گفتوگو با یکدیگر بوده باشد. مشکل احتمالاً بیشتر چیزی شبیه به بیاعتمادی فزاینده بوده و بنابراین باعث میشد آنچه طرفهای مناقشه به یکدیگر مینوشتند، با تلگراف میفرستادند یا تعهد میکردند، دیگر جدی گرفته نشود. این روندی است که ما در حال حاضر هم مشاهده میکنیم.
مصاحبهگر: مهمترین درسهای سیاسی جنگ جهانی اول چه هستند؟
مونکلر: خب، از نظر من جنگ جهانی اول در واقع جنگی نیست که در مورد آن بتوان گفت تقصیر اصلی آن بر عهده آلمانیهاست به این معنی که کاملاً آگاهانه به آن دامن زدند و به سوی آن گام برداشتند، بلکه باید گفت در وقوع آن جنگ، انبوهی از ارزیابیهای نادرست و توهمها نقش داشتند - که مسئولیت آنها به عهده آلمانیهاست- و همچنین بعضی پیشامدهای دیگر.
و البته در این میان به عاملی مانند نهادها نیاز است که جلوی وقوع چنان پیشامدهای ابلهانهای مثل ترور ولیعهد اتریش-مجارستان در سارایوو را بگیرند. به این ترتیب نهادهایی لازم بود که به نظم سیاسی، بیشتر برای چشماندازهای بلندمدت و عقلانی، استحکام ببخشد و شاید در اصل شلیک به هواپیمای مالزیایی در آسمان شرق اوکراین هم یکی از همان پیشامدهای ابلهانهای بود که ممکن است پیامدهای بسیار گستردهای داشته باشد. قاعدتاً میتوان گفت که ما از چنین وقایعی درس گرفتهایم. ترتیب امور جنگ سرد در واقع طوری ساخته شده بود که چنین حوادثی رخ نمیداد.
مصاحبهگر: با این حساب، امروز کدام نهاد است که مانند فیلتر موثری عمل کند، وقتی سازمان ملل متحد هم نمیتواند (در تنش میان روسیه و غرب) نقش موثری داشته باشد؟
مونکلر: میدانید، این سوال بسیار سختی است. منظور این که تا چند ماه پیش شاید در جواب میشد گفت «سازمان امنیت و همکاری اروپا» و شاید میشد با تردید نیمنگاهی هم برای وساطت به «سازمان پیمان آتلانتیک شمالی»، ناتو، داشت. اما قابلیت ناچیز سازمان امنیت و همکاری اروپا حتی در تأمین حصار محل سقوط هواپیمای مالزیایی مشخص شد. و گریختن بسیاری از بازیگران سیاسی اروپای شرقی و مرکزی به دامان ناتو، چه در مورد آن کشورهایی که به عضویت ناتو درآمدهاند و چه در مورد کشورهایی که قصد دارند به عضویت ناتو در بیایند، وضع را پیچیده کرده است. وضع موجود موید آن است که وزنههای سیاسی بار دیگر جابهجا شدهاند و اتحادیهای قوی مانند ناتو به هر حال چتر حمایتی مطمئنتری به اعضای خود ارائه میکند.
مصاحبهگر: با جنگ جهانی اول امپراتوریهای بزرگ یکباره فروریختند، به جز اتحاد جماهیر شوروی که به نوعی پا جای پای روسیه قدیم میگذاشت. آیا در اوکراین و سایر جمهوریهای بازمانده از شوروی سابق، در اصل پیامدهای جنگ جهانی اول را آن هم تنها با تأخیری آشکار، شاهد هستیم؟
مونکلر: میتوان اینطور گفت. از غرب بالکان تا قفقاز همراه با اوکراین و همچنین دریای سیاه در آن میان، با مناطق پساامپریالی سر و کار داریم که در آنها هیچ دولت ملی باثباتی پدید نیامد. اما باید این را هم اضافه کرد که کار به همین مناطق پایان نمییابد، بلکه خاور نزدیک و خاورمیانه هم وضع مشابهی مییابند. در اینجا منظورم درگیری فعلی غزه نیست، بلکه جنگ داخلی جاری در سوریه، تجزیه عراق و موارد مشابه است. حتی این وضعیتهای یادشده هم به مفهومی گستردهتر پیامدهای جنگ جهانی اول هستند. و از این جهت آثار و پیامدهای آن جنگ، تا سالهای دور قرن بیست و یکم ادامه دارند و احتمالاً اروپاییها را در سالهای آینده، اگر نگوییم تا دههها، بسیار گسترده به خود مشغول خواهند کرد.
مصاحبهگر: این وضع در مورد آمادگی واقعی یادگیری از گذشته به ما چه میگوید؟
مونکلر: راستش نباید معتقد بود که در سیاست میتوان چیزی را یک بار برای همیشه آموخت، در دستمال تمیزی بستهبندی کرد و در کمدی گذاشت و بعد صاحب همیشگی آن شد. باید همیشه از نو، در وضعیتهای مخاطرهآمیز در این راستا تلاش کرد که از آنچه تا حدی نزد خود تجزیه و تحلیل کردهایم، نتیجهگیریای کنیم که مانع عناصر منفی آن شود و عناصر مثبت را تقویت کند. احتمالاً چیز بیشتری در میان نیست.
مصاحبهگر: آلمان، در گذشته قدرت محوری اروپا بود و امروز، چین قدرت بزرگی است در میانه آسیا با اقتصادی روبه پیشرفت و با جلوهای کاملاً قدرتطلبانه، برای نمونه در موضوع اختلاف بر سر جزایر دیااویو یا سنکاکو با ژاپن. آیا در مورد قدرتی مانند چین شاهد آغاز رویاروییهای جدیدی، برای نمونه با آمریکا هستیم؟
مونکلر: این وضع بعید نیست. چین از فرط نیرومندی با سختی روبهروست، اما تجربه سیاسی زیادی ندارد، و در عین حال از ظرفیت اقتصادی عظیمی برخوردار است. همین عامل، چین را به آلمان دوران ویلهلمها پیش از سال ۱۹۱۴ پیوند میدهد. این کشور چنان قوی است که در آن زمان خود به خود ائتلافهای ضدهژمونی شکل میگیرند. چین در پی راهیابی به دریا نیز بوده، همانطور که آلمانیها در آن زمان معتقد بودند که باید به دریا راه داشته باشند. به همین دلیل اکنون ناوگانی دریایی میسازند که بتوانند آمریکا را به چالش بکشند و اینها دقیقاً تحولاتی هستند که باید بیشتر با تردید به آنها نگریست.
مصاحبهگر: اما در تنشهای دوران معاصر، چین به شکل قابل توجهی موضعی خویشتندارانه پیش میگیرد، چرا اینطور است؟
مونکلر: آلمان هم در تنشهای تازه، از بسیاری جهات در آن زمان خویشتندار بوده است. البته چینیها علاقه دارند اطراف را تحت کنترل داشته باشند، در آن نفوذ داشته باشند، ولی علاقهای ندارند که چیزی مانند مسئولیت جهانی را بپذیرند. چنین کاری همچنان نقش ایالات متحده آمریکا است که البته در پیوند با رقیبان بالقوه آن کشور، از برتریاش کاسته شده و این هم قطعاً یک مشکل است.
مصاحبهگر: آیا در حال حاضر بحرانی میبینید که آنقدر ظرفیت داشته باشد تا بتواند به فاجعه بزرگ قرن بیست و یکم تبدیل شود؟
مونکلر: نه، اینطور فکر نمیکنم. ما حوادث قرن بیستم را پیش چشم داریم و با آگاهی از آنها عمل میکنیم. و البته مسلماً سلاحهای اتمی وجود دارند که مانع بازی سهلانگارانه با جنگ به عنوان گزینهای مانند آنچه در مورد سال ۱۹۱۴ مصداق دارد، میشوند. مشکلاتی که امروز با آنها مواجهایم متفاوت هستند. مشکل، بازیگران اغلب کوچک، نامنظم و اغلب غیرمنطقهای هستند مانند گروه «دولت اسلامی» در سوریه و عراق یا ترکیبی از جداییطلبان و باندهای سارق در شرق اوکراین که آنجا آشوب و سردرگمی پدید میآورند و در موردشان دقیقاً نمیدانیم چطور باید آنها را به مسیر معقول مذاکره ترغیب کرد.
منبع: دویچلندفونک
هرفرید مونکلر در سال ۱۹۵۱ در شهر فریدبرگ ایالت هسن آلمان به دنیا آمد. او تا سال ۱۹۷۷ در رشتههای آلمانشناسی، علوم سیاسی و فلسفه در فرانکفورت تحصیل کرد و در سال ۱۹۸۱ در همان شهر موفق به دریافت درجه دکترا شد. او از سال ۱۹۹۲ کرسی رشته علوم اجتماعی دانشگاه هومبولت در برلین را در اختیار دارد و پروژهای با عنوان «جنگ جهانی اول، فاجعه آغازین قرن بیستم یا تحول مدرنیته» را به پایان رسانده است. بهتازگی کتابی نیز با عنوان «جنگ بزرگ» در مورد جنگ جهانی اول و رویدادهای تاریخی سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ از او منتشر شده است.