برای قدرت تعاریف بسیار آوردهاند. این تعاریف را عمدتا به دو گروه میتوان تقسیم کرد. گروه اول که قسمت عمده تعاریف قدرت (به خصوص در سطح علوم اجتماعی و سیاسی) را شامل میشوند، به اجبار و اعمال فشار بر گروهها و اجتماع و واداشتن دیگران به خواست خود دلالت دارند[۱]. اما از سوی دیگر، قدرت به توانایی و ظرفیت ایجاد تغییر دلالت دارد (تعریفی که بیشتر در علوم تجربی مانند فیزیک متداول است) که این تغییر میتواند تحولات اجتماعی را نیز شامل شود.[۲] اما کدام یک از تعاریف قدرت، یا بهتر بگوییم چه برداشتی از قدرت، میتواند به پیشرفت یک جامعه کمک کند؟
قدرتی که با اعمال فشار همراه باشد، معمولا در جهت خلاف پیشرفت و توسعه عمل میکند و عامل سرکوب و بازدارندگی است. در عوض، برداشت دوم از قدرت که بر ظرفیت و قابلیت تغییر و تحول دلالت دارد، با توسعه و پیشرفت همخوانی دارد. رسیدن به رشد و پیشرفت، مستلزم فعالیت و خلاقیت است و این دو متضمن درجهای از آزادی است، حال آنکه قدرت اعمال شده بر دیگران و اجباری که پدید میآورد، کاملا مخالف آزادی است. حتی اگر در ظاهر هدف خود را توسعه جامعه قرار دهد، در نهایت در این کار ناتوان میماند. تاریخ نشان داده که تقریبا هر نوع پیشرفتی که با استفاده از زور در جامعهای حاصل شده، با مخالفت مواجه گردیده و حرکتهای قهقرایی بعدی را به دنبال داشته. برای مثال توسعهای که از جانب یک دولت حاکم به کشوری تحمیل شود، موفق نخواهد بود و نمونه آن تجربه ایران پیش از وقوع انقلاب ۱۳۵۷ است.[۳]
قدرت از منابع مختلفی سرچشمه میگیرد: مثلا استفاده از زور و تسلیحات، برخورداری از ثروت، دستیابی به منابع، در اختیار داشتن مناطق استراتژیک، تسلط ایدئولوژیکی، کنترل اطلاعات و.... بسیاری از این منابع مادی هستند. منابع مادی محدودند و تقسیم آنها با دیگران سهم هر کس را کاهش میدهد. کسانی که به منابع مادی قدرت دسترسی دارند به هر نحو سعی در حفظ و افزایش قدرت خود دارند. آنها سعی میکنند بر دیگران مسلط شوند و از سهیم کردن دیگران در قدرت خود ابا دارند. از این رو قدرت - قدرت مادی - تمایل به انباشتگی دارد. چنین قدرتی بیشتر عامل فشار است تا تغییر، و نیروی خود را صرف حفظ وضعیت موجود میکند تا بهبود آن.
بنابراین در جوامعی که خواهان پیشرفت و توسعه هستند، مانند ایران، یکی از اولین چالشها مسأله توزیع و توازن قدرت است. تقریبا همه متفکرانی که به مسأله توسعه ایران پرداختهاند، موضوع جامعه مدنی را در قلب گفتمانهای علمی مربوط به توسعه قرار دادهاند[۴] و از جمله، توازن قدرت میان دولت و جامعه مدنی را یکی از شروط لازم و اساسی توسعه دانستهاند. بنا بر این دیدگاه، دولتی میتواند در مسیر توسعه گامهای موفق بردارد که قادر باشد به تدریج قدرت خود را به جامعه مدنی واگذار کند. [۵] به عبارت دیگر، تحقق توسعه مستلزم آن است که جامعه مدنی در منابع قدرت دولت سهیم شود. برای مثال از دستیابی متعادل جامعه مدنی و دولت به نهادها و ابزاری همچون «نیروهای نظامی و انتظامی، عوامل اقتصادی، ایدئولوژی و جهان بینی، و سازمانها و تشکلها» سخن میرود. [۶]
این نظر از جهتی درست است. جامعه مدنی نقشی اساسی در پیشرفت و توسعه یک کشور ایفا میکند. قدرت برای آنکه پیشرفت ایجاد کند و به صورت مانعی در برابر آن درنیاید، باید از درون جامعه و در ریشههای آن رشد کند. اما چنان که دیدیم، این دیدگاه به برداشت سرکوبگرانه و محدود از قدرت ناظر است که آن را موضوع کشمکش و رقابت میان افراد، گروهها و نهادها - از جمله دولت و جامعه مدنی - میداند. در حالی که مسأله فراتر از این قضیه است. توجه به جنبه سرکوبگر قدرت و منابع مادی و محدود آن، نیروها را به جای توسعه بر رقابت متمرکز میکند، در حالی که اگر برداشت دوم از قدرت را که به قابلیت تغییر و پیشرفت دلالت دارد در نظر بگیریم، نقش جامعه مدنی بسیار مهمتر از یک رقیب قدرت است. رشد جامعه مدنی منابع جدیدی از قدرت را پیش روی اجتماع پدیدار میسازد.
این منابع عموما مادی نیستند و بیشتر جنبه معنوی دارند، مثلا قدرت اراده که در یک محیط سالم اجتماعی میتواند از طریق مشورت و مشارکت عمومی به صورت اراده جمعی بروز کند. استعدادهای فردی، فرهنگ و اخلاقیات همگی از جمله منابع معنوی قدرتند که در بطن جامعه مدنی رشد مییابند و باعث پیشرفت اجتماع میشوند. این منابع معنوی قدرت نامحدودند و با سهیم شدن افراد بیشتر، قدرتشان افزایش مییابد. مثلا تنها راه رشد فرهنگ، آموزش و سهیم شدن آن با افراد بیشتر است.
به نظر میرسد در طول تاریخ منابع فکری و معنوی قدرت به تدریج به منابع مادی اضافه و یا جایگزین آنها شدهاند. زمانی قدرت جسمانی نقش مهمی در حیات بشر ایفا میکرد، و بعد جای خود را به دستیابی به سلاحهای پیشرفته داد که میتوانستند بر زور بازو فائق شوند. به مرور ثروت خود را به عنوان منبع قدرت عظیمتری ثابت کرد که حتی میتوانست قدرتهای دیگر را نیز به خدمت بگیرد. امروز صحبت از قدرت اطلاعات و کنترل افکار به میان آمده است. هر چند که همین منابع غیر مادی نیز عمدتا در خدمت هدفهای مادی و سرکوبگرانه بودهاند. یکی از نمونههای بارز آن قدرت علم است که از سویی برای پیشرفت خود متکی بر منابع مادی است و از سوی دیگر در خدمت اهداف صاحبان این منابع قرار میگیرد که عموما به افزایش و انباشت قدرت مادی خود تمایل دارند. بنابراین یکی از چالشهای پیش روی اجتماع امروز، آزاد کردن منابع معنوی قدرت از اسارت برداشت مادی و سرکوبگرانه از قدرت است.
جامعه ایرانی قبلا قدرت دین را، هم در ایجاد تحول (سیاسی و اقتصادی و...) و هم به عنوان عامل سرکوب تجربه کرده است. این قدرت زمانی در تحول جامعه موثر بوده است که از قلب آن برخاسته و به عنوان نیروی امید و حرکت به کار گرفته شده و استعداد و قابلیت پیشرفت را در افراد و گروهها پدید آورده است. اما همین نیرو وقتی به جامعه تحمیل میشود، در خدمت حفظ منابع محدود قدرت در میآید و در جهت سرکوب به کار گرفته میشود. به همین جهت گفته میشود که دین در سطح مدنی میتواند قدرتی موثر در توسعه باشد، زیرا با وجدان انسانی و اخلاقیات سر و کار دارد و میتواند قوا و استعدادها و اعمال موثری را برانگیزد.[۷] مثلا یکی از عوامل موفقیت فرآیند توسعه در ژاپن، تکیه آن بر قدرتهای اخلاقی، مانند وجدان کاری، صداقت و وفای بهعهد بوده است که ریشه در فرهنگ اجتماعی و سابقه دینی آن کشور داشته.
خود مفهوم توسعه سیری تکاملی داشته و تعریف آن مسیر تحولی را از توسعه صرفا اقتصادی تا اجتماعی، سیاسی، توسعه پایدار و توسعه فرهنگی پیموده است. در این تعریف جدید توسعه، توجه به اقشار مختلف اجتماع، از جمله اقلیتها، و استفاده از تنوع افکار و ایدهها مورد توجه قرار میگیرد.[۸] آنچه اهمیت دارد تنوع است که خود منشأ قدرت است و جامعه مدنی گنجینه و مخزن تنوع محسوب میشود. یک جامعه از افراد متعددی ساخته شده که هر یک دارای استعدادهای فراوانند. به خدمت گرفتن این استعدادها (آنچه منابع انسانی نامیده میشود) خود قدرت و ظرفیت عظیمی را به حرکت میآورد که از درون جامعه برخاسته است و میتواند آن را در مسیر رشد و توسعه به حرکت درآورد. عواملی مانند وحدت، همفکری از طریق مشورت، دانش، صداقت و درستکاری و سایر فضائل اخلاقی، همه قدرتهای زایندهای هستند که به جای محدود کردن، میتوانند آزادی ببخشند و حرکت ایجاد کنند.
ه. مشفق
منابع:
۱- پاشایی، فرهنگ اندیشه نو، انتشارات مازیار، تهران، ۱۳۶۹
۲- علیزاده، محمدرضا، جامعه مدنی قدرت و توسعه (نگاهی جامعهشناختی به تدوین برنامههای توسعه در ایران)، http://www.mehrnameh.ir/article/1411/
۳- فراستخواه، مقصود، مصاحبه، ظرفیتهای مدنی و دموکراسی تدبیری است برای مصونیت جامعه در برابر استبداد، http://farasatkhah.blogsky.com
۴- گولد و کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ویراسته محمد جواد زاهدی مازندرانی، انتشارات مازیار، تهران، 1376
۵- عظیمی، حسین، دولت و توسعه،
http://khabareghtesadi.com/fa/news/12369/مسیر-توسعه-و-نقش-تدبیر-دولت-و-برنامه-ریزی
۶- ناظری، توسعه از زاویه فرهنگ،
http://www.iranvision1404.com/lib/cms/webDirectory.php?group_page=1001&op=view&id=303&pIdx=0
———————————
[۱] گولد و کولب، ۶۵۷؛ فرهنگ اندیشه نو، ۵۹۶
[۲] گولد و کولب، ۶۵۷
[۳] علیزاده
[۴] عظیمی ، علیزاده، فراستخواه
[۵] علیزاده
[۶] عظیمی
[۷] فراستخواه
[۸] ناظری