گفتار محمود سریعالقلم در ستیز با پوپولیسم
اعتماد / محسن آزموده
پوپولیسم امروز و برای ایرانیان از پس تجربهیی هشت ساله، دیگر واژه یا اصطلاحی ناشناخته و مختص به علم سیاست نیست كه در بررسی تاریخی تجربههای دیگر جاهای دنیا با آن مواجه شده باشند. نخستین بار پیش از انتخابات ۸۴ بود كه این اصطلاح به طور گسترده در رسانهها و مطبوعات در بیان روشنفكران و پژوهشگران در توصیف شكلی از سیاستورزی كه با شعارهای عوامانه میخواست در انتخابات شركت كند، به كار رفت. ایشان در آن نوشتهها و گفتارها خلق را از فرارسیدن پوپولیسم انذار میدادند و پیامدهای ناگوار آن را بر میشمردند، اما نتیجه آن شد كه دیدیم. كار از كار گذشت.
به خاطر دارم در دیماه ۸۵ در دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران همایشی از سوی بسیج دانشجویی با عنوان «پوپولیسم: عوامگرایی با مردم باوری» برگزار شد كه در آن جامعهشناسانی چون یوسف اباذری، حمیدرضا جلاییپور، حسین كچوئیان، شجاعی زند و ابراهیم فیاض درباره این مفهوم سخن گفتند.
با وجود پوشش رسانهیی آن نشست باز كمتر به نظر میرسید كه درك و دریافت جامعه از اصطلاح پوپولیسم روشن و دقیق شده باشد. به تعبیر دقیقتر گویی باید جامعه هشت سال پوپولیسم و شیوههای آن در سیاستورزی و اداره اقتصاد و مدیریت جامعه را تجربه میكرد تا میفهمید كه چه معنا و مفهومی دارد و سیاست پوپولیستی چه تاثیری در زندگی روزمرهاش خواهد گذاشت.
به همین خاطر وقتی دكتر محمود سریعالقلم استاد نام آشنای روابط بینالملل دانشگاه شهید بهشتی عصر سهشنبه ۱۹ آذرماه سال ۱۳۹۲ در موسسه فرهنگی امام موسی صدر درباره پوپولیسم سخن میراند، تقریبا تمام مخاطبان میدانستند كه مراد او چیست و به چه نحو سیاستورزیهایی اشاره میكند.
در واقع از فحوای سخنان دكتر سریعالقلم چنین بر میآمد كه او با محور قرار دادن سیره و اندیشههای امام موسی صدر میكوشد به نقد پوپولیسم بپردازد و با نشان دادن الگویی كه این شخصیت كوشید در زندگی كوتاه خود به نمایش بگذارد، در برابر روش و منشی كه پوپولیستهای امروز جامعه ما به آنها عمل كردند، موضعگیری كند.
ضمن آنكه نباید فراموش كرد كه نقد دكتر سریعالقلم تنها متوجه سیاستمداران نبود و چنان كه مشخصه دیگر آثار ایشان است، همه جا به خصایل و خلق و خوهای فرهنگی ایرانیان نیز اشاره داشت و میكوشید با ارائه مثالهایی به نقد فرهنگ سیاسی ایرانیان بپردازد.
متدینی كه با جهان تعامل داشت
البته دكتر سریع القلم كه پیش از این نیز كتابی درباره امام موسی صدر نگاشته، در این نشست قرار بود درباره «پوپولیسم ستیزی امام موسی صدر» سخنرانی كند. او خود درباره علت توجه به شخصیت امام موسی صدر گفت: «ما دانشجویان علم سیاست در طول كار خودمان موظف هستیم كه درباره یك شخصیت بزرگ كار كنیم، من به واسطه تحولات ایران بعد از انقلاب اسلامی به دنبال فردی میگشتم كه ضمن آنكه متدین هست، با نظام بینالملل در ستیز نباشد و از آن به تناسب ظرفیتهای جامعه استفاده كند. امام موسی صدر فردی بود با درجه اجتهاد، اما در عین حال با افرادی از شیعه و سنی و مسیحی و سران كشورهای عربی و رییس كارخانههای آلمان و سران اتحاد شوروی تعامل داشت. اینكه فردی خودش را از مدارهای اثرگذاری منزوی نكند، ایدهآل است.»
پوپولیسم به مثابه یك مزاج فكری
دكتر سریعالقلم كه در آثارش میكوشد فرهنگ سیاسی ایرانیان را بازنمایی و مورد واكاوی قرار دهد، انتخاب وجه پوپولیسم ستیزی در شخصیت امام موسی صدر را مرتبط با لایه مسلط در اندیشه و عمل ایرانی خواند.
او گفت واژه پوپولیسم كه از اصطلاح «پوپولاس» به معنای مردم ساخته شده، در امریكای لاتین متولد شده است. او این واژه را در برابر خردگرایی و عقلانیت و نخبهگرایی و تخصصگرایی خواند و گفت: پوپولیسم یك نوع مزاج است، یعنی تصمیمگیری بر اساس اموری كه در گذشته و آینده نزدیك رخ داده است. پوپولیسم نه با گذشته و نه با آینده كاری دارد. پوپولیسم با استدلال و مطالعه كاری ندارد بلكه نوعی عوامفریبی برای راضی كردن مردم جامعه برای چند روز آینده است.
پوپولیسم كه در امریكای لاتین شكل گرفت، ارتباط تنگاتنگی با دیكتاتوری داشت، به طوری كه در آن منطقه برای آنكه رهبران سیاسی اقتدارگرا بتوانند حمایت عامه مردم را داشته باشند، به پوپولیسم روی آوردند. پوپولیسم یك حس زمانه و خواسته و روحیه مقطعی و كوتاهمدت است. معمولا پوپولیسم بیثباتی به همراه دارد. سیاستمدار پوپولیست مردم را در یك فضای محدود مكانی و زمانی و فلسفی محصور میكند تا بتواند اهداف خود و گروه مورد علاقهاش را پیش ببرد.
ما تجربه پوپولیسم را در آلمان نازی دیدهایم. در این كشور دیدیم كه سیاستمداران چگونه توانستند چنان مسائل را اغراق شده به مردم بنمایانند كه بتوانند روح ایشان را تسخیر كنند و قوه استدلالی آنها را به تعطیلی بكشانند. بنابراین پوپولیسم برای دنیای پیچیده امروز یك جریان فكری و سیاسی بسیار خطرناكی است و میتواند مردم یك كشور را در یك دوره كوتاهی راضی نگه دارد، اما آینده ایشان را تخریب كند و باعث شود كه از پیشبینیهای منطقی فاصله بگیرند و وارد فضاهایی بازگشتناپذیر شوند.
ریشههای پوپولیسم در روحیه ایرانی
سریعالقلم پس از بیان این چارچوب نظری از مفهوم پوپولیسم اما به این امر پرداخت كه چرا مدعی است كه در روحیه ایرانی یك لایه خفته و بعضا فعال پوپولیستی داریم و به همین خاطر تحت تاثیر پوپولیسم قرار میگیریم.
او گفت كه پوپولیسم در ایران دو ریشه تاریخی دارد؛ نخست فقر اقتصادی و دوم فقر فرهنگی و فكری. اگر سوابق كمونیستهای ایران در ۸۰ سال گذشته را مطالعه كنید درمییابید كه بسیاری از آنها از خانوادههای فقیر و مناطق دور افتاده كشور و با نارضایتی از اوضاع اجتماعی برآمدهاند و در فضایی كه خلأهای فراوانی وجود دارد، به سراغ كمونیسم رفتهاند. به همین خاطر است كه كمونیسم در ایران با مثلا كمونیسم در لهستان قابل مقایسه نیست. در لهستان از كمونیسم تشكلهای اجتماعی به وجود آمد و با ملیگرایی لهستانی مختلط شد و در نهایت وقتی كه شرایط مهیا شد به موفقیت لهستانیها برای ایجاد جامعه دموكراتیك انجامید. اما در ایران كمونیسم با پوپولیسم همراه شد زیرا ما در ایران همواره دغدغه توزیع نابرابر داشتیم.
در طول تاریخ امپراتوری ایرانی به دلیل حاكمیت ظلم و ستم و سركوب اقوام و جامعه همیشه با مشكل توزیع امكانات و درآمدها مواجه بودیم. علت اینكه ما ایرانیان به واژه عدالت علاقهمندیم، هم یك بعد واقعی و هم یك بعد روانی دارد و به دلیل ظلمی است كه در بسترهای تاریخ این كشور حضور داشته است. به همین دلیل كمونیسم برای كمونیستهای ایرانی یك چارچوب فلسفی نشد، بلكه بستری برای مبارزه با نظم و وضع موجود و علاقه به بومی كردن امكانات كشور و فاصله گرفتن از نظم بینالملل شد. در نتیجه مبارزه با امپریالیسم از نوع كمونیسم در كنار لایههای پوپولیستی چپ ایرانی همراه شد و در نتیجه نگاههای منطقی سوسیالیستها نتوانست اجرا شود و جریان كمونیستی با سبك و سیاق احساساتی ایرانی ادامه پیدا كرد.
اما منبع دوم یعنی فقر فرهنگی به مشكل ایرانیان در تعامل با یكدیگر بازمیگردد. من در كتاب «اقتدارگرایی در عصر قاجار» به این نتیجه رسیدم كه مشكل ما ایرانیان این نیست كه افكار متفاوت داریم. برای كشوری كه قدمت طولانی دارد، پذیرش افكار متفاوت دشوار نیست. اما مساله اصلی شخص محوری است كه ناشی از انعكاس تاریخ استبدادی و شاهنشاهی در روحیه ایرانیان است و ریشه خلقی و شخصیتی دارد. به همین دلیل است كه ایرانیان نمیتوانند با یكدیگر تعامل یابند. در حالی كه در كشوری مثل چین مردم به راحتی با یكدیگر تعامل دارند و در نهایت بر اساس یك هرم حزبی یا خانوادگی یا اجتماعی به یك نظر متمایل میشوند و بر اساس آن عمل میكنند. اما در فرهنگ ایرانیان به محض اینكه با هم اختلاف فكری مییابیم از هم جدا میشویم. به همین دلیل تاریخ انشعاب در میان هر آنچه تحزب در ایران بوده، بسیار جدی است.
امام موسی صدر در برابر پوپولیسم
اما چرا دكتر سریعالقلم معتقد است كه امام موسی صدر با پوپولیسم در ستیز بود؟ او در مقام پاسخ به این پرسش گفت: امام موسی صدر ۱۶ سال [فعالیت] فكری، تربیتی، عقیدتی و اجتماعی كرد و این نشاندهنده یك منظومه فكری است. در جامعه ما هزاران ایرانی داریم كه ظاهر دینی دارند، اما عملكردشان نشان میدهد كه در باطن ضد دین هستند. در حالی كه عملكرد امام موسی صدر نشان میدهد كه برای باورها و اعتقادات وقت گذاشت. او نهتنها یك نظم فكری داشت، بلكه یك برنامه عملی نیز داشت و به دنبال كادرسازی و تربیت گروه برای اجرای اهدافش داشت. اگر این را با تحولات امروز جامعه ما مقایسه كنید، متوجه منظورم میشوید.
خلاف پوپولیسم مشورت كردن، مبارزه با خودخواهی، تبادل فكر و با استدلال كار كردن است. اگر زندگی امام موسی صدر را مطالعه كنید، در مییابید كه ایشان با تلاشی مداوم مرتب در میان افراد و گروهها حضور مییافت تا موضوعی را به اجماع برسانند. در طول زندگی عملی ایشان از بروز چند صد بحران در لبنان جلوگیری به عمل آمد. این به خاطر روح و روان اجماعی ایشان بود. این درست برخلاف پوپولیسم است. زیرا پوپولیسم مكانیسمی است كه از مغز یك نفر نشات میگیرد و در دیگران حكمران حكم زورگویانه اعمال میكند. این در حالی است كه امام موسی صدر درباره مخالفانش میگوید كه من تحمل نمیكنم كه خاری در چشم مخالفانم باشد. ایشان در عمل نیز اعتقادش را به این سخن نشان میداد.
در علوم انسانی كسانی بهتر عمل میكنند كه از انسان مستقل از جغرافیا، نظام فكری، تاریخ و ویژگیهای یك ساختار فهم عمیقتری داشته باشند. امام موسی صدر چنین درك عمیقی داشت و مخالفانش را میفهمید. اینكه فردی بفهمد چرا انسان طغیان میكند، راستگو نیست، خودمحور است، نشان میدهد كه درك عمیقی از علوم انسانی داشت.
یكی دیگر از ویژگیهای ایشان انصاف است. انصاف به تعبیر دكتر صدیقی كالایی كمیاب است و خصلتی است كه در میان ایرانیان بسیار ضعیف است. انصاف به این معناست كه وجوه گوناگون یك موضوع یا فرد را با یكدیگر ببینیم. سیاه و سفید بودن ذهن ما ایرانیان سبب شده كه شناخت ما از پدیدهها بسیار ناقص است. این ایراد بزرگی است كه باید از جامعهشناسی و روانشناسی و انسانشناسی مدد بگیریم و آن را در خود رفع كنیم. امام موسی صدر توانسته بود این نقیصه را در خود رفع كند. ایشان با منتقدان و مخالفان خودش با سعه صدر رفتار میكرد. من هر چه گشتهام در عالم دین و دینداری كسی را با این جامعیت نیافتم كه اینقدر ابعاد مختلف دینی در شخصیتش تبلور یافته باشد. ایشان در لابهلای یك بحران بزرگ از مشكل اقتصادی یك خانواده نیز غافل نمیشد. تشكیل حركت محرومین یكی از ویژگیهای غیرایرانی و غیرخاورمیانهیی است، كه نشاندهنده گرایش اومانیستی در شخصیت ایشان است.
پوپولیسم ضد قاعده است. در حالی كه امام موسی صدر نشان میداد كه نگاه دراز مدت به مسائل دارد. ایشان وقتی وارد لبنان شد، وارد كار نظامی نشد، بلكه سالها به دنبال بنیانهای اجتماعی بود و میكوشید افراد را از یك نظام سنتی، دینی بیرون آورد و به یك نظام اعتقادی وارد سازد و سپس كارهای سیاسی و نظامی صورت دارد.
یكی دیگر از ویژگیهای پوپولیسم آن است كه یك رهبر پوپولیست با اشتباهات مردم همراه میشود تا اهداف خودش را در قالب این سخنان تعریف كند. در حالی كه در داستان بستنیفروش مسیحی در لبنان شاهدیم كه امام موسی صدر با مردم همراه نمیشود و نمیگوید كه چون این مرد مسیحی است، از او بستنی نمیخریم. او پوپولیستی عمل نمیكند. بلكه میكوشد عده زیادی را جمع میكند و به بستنیفروشی میبرد تا فكر و روش غلط مردم را با روش خودش اصلاح كند.
نقد حال: صدا و سیما اصالتا یك نهاد پوپولیستی است
در سخنان سریعالقلم در توصیف پوپولیسم اشارههای آشكاری به تجربه اخیر ایرانیان بود. او گفت كه پوپولیسم یعنی اینكه مردم پول اندكی بگیرند و برای یك ماه راضی باشند. افراد پوپولیست با این كار امتیاز سیاسی میگیرند و هیچ كس هم نمیپرسد كه آیا این كار منطقی است یا خیر. یعنی به جای اصلاح فضای كسب و كار و نظام مالیاتی و برقراری روابط معقول بینالمللی به آنچه مردم به اشتباه به آن علاقهمندند، تن میدهد. نتیجه هم مصایب فراوانی برای جامعه است.
در كشورهای پیشرفته تربیت عقلی افراد از كودكی صورت میگیرد. آنها حتی از نحوه چینش كودكان در كلاسها تعامل را به بچهها یاد میدهند. در حالی كه در نظام آموزشی ما تنها به دانشآموزان و دانشجویان حفظ كردن محفوظات را یاد میدهند. ما یاد نگرفتهایم كه سوال كنیم. به همین خاطر است كه در شرایط فعلی مطمئن هستم كه وضع سیاست خارجی ما بهتر میشود، درآمد نفتی ما با اهتمامی كه صورت میگیرد، بیشتر میشود و وضع اقتصادی ما بهبود مییابد. اما مشكل فرهنگیمان حل نمیشود. ما تربیت نمیشویم كه به كشور تعلق داریم. تربیت عقلی در خانواده و مدرسه بسیاری ضعیف است. در نتیجه ما احساسی، غریزی و پوپولیستی تربیت میشویم.
صدا و سیمای ما هم متاسفانه به این جریان كمك میكند. از یك لبوفروش یا راننده تاكسی كه تمام روز را سرگرم حل مشكلات معیشتیاش است، درباره جریان هستهیی نظرخواهی میكند. بنابراین صدا و سیما اصالتا یك نهاد پوپولیستی است و به جلوگیری از رشد عقلی و استدلالی جامعه كمك میكند البته باید میان عقل و هوش تمایز گذاشت.
ایرانیان در زمینه هوش تحصیلی از بهترینهای دنیا هستند اما در عقل اجتماعی بسیار ضعیفند. هوش اجتماعی ما ایرانیان پوپولیستی است. وقتی دو نفر تصادف میكنند، همه دور آن ماشینها جمع میشویم و قضاوتهای كارشناسی هم میكنیم! هوش اجتماعی یعنی دریافتن این موضوع كه یك نفر كجا حق اظهارنظر دارد و میتواند وارد شود.
فاصله فكر و عمل در میان ایرانیان بسیار زیاد است
رابطه نظر و عمل یكی دیگر از موضوعاتی بود كه دكتر سریعالقلم به آن پرداخت و به عنوان یكی از معضلات خلق و خوی ایرانی برشمرد. او گفت یكی از برجستهترین ویژگیهای امام موسی صدر آن است كه فاصله عمل و فكر در ایشان بسیار كم است. وقتی عملكرد ایشان را بررسی میكنیم، شاهد توازن و تناسب میان این عملكرد ایشان و باورهای دینی و اعتقادی هستیم. فاصله فكر و عمل در میان ایرانیان بسیار زیاد است در حالی كه اگر بخواهم كل سیره امام موسی صدر را در یك واژه خلاصه كنم، میگویم ایشان دنبال تغییر بود. او برای تغییر از سخنرانی صرف استفاده نمیكرد بلكه ساختار میساخت و میكوشید عمل كند. در حالی كه پوپولیستها به تغییر علاقه ندارند و به دنبال بهرهبرداری از امكانات برای منافع فردی و گروهی خودشان هستند.
اگر در دو قرن اخیر به دنبال مصلحان دینی بگردیم، افراد معدودی را مییابیم كه ضمن آنكه متدین بودند، عملكردشان نیز به دین نزدیك بوده است و از خود یك الگوی صحیح به جای گذاردند. امام موسی صدر الگوی عقلانیت عرفی و دینی است. امام موسی صدر میتوانست پوپولیست باشد و در جنوب لبنان مسكن مهر راه بیندازد و همه را به طور موقتی راضی كند. اما ایشان به طور بنیادی عمل میكرد و سفرهای زیادی به آفریقا و سایر كشورهای اسلامی میكرد تا از ایشان برای پروژهها بهره بگیرد.
یكی دیگر از ویژگیهای پوپولیسم، نپذیرفتن تفاوتهاست. پوپولیسم همه را یكسان میانگارد و انسانها را در یك چارچوب مشترك میبیند. در حالی كه در عملكرد امام موسی صدر شاهدیم كه هر فرد و گروه و طایفهیی جایگاه خاص خودش را دارد. ایشان روشهای متفاوت با افراد متفاوت داشت. در حالی كه پوپولیستها به دنبال یكسانسازی و یك شكلسازی هستند. پوپولیستها به دنبال تعمیم دادن هستند.
مرز میان پوپولیسم و احترام به مردم
سریع القلم در پایان سخنرانی البته میان پوپولیسم و احترام به مردم تفاوت قایل شد و گفت: امام موسی صدر به فكر مردم بود، برای مردم احترام قایل بود و برای مشكلات ایشان برنامهریزی میكرد و گرههای زندگی بسیاری را باز میكرد، به جاهای مختلف برای دستیابی به منابع سفر میكرد اما وقتی به حوزه فكر و برنامهریزی میرسید، با بهترینها مشورت میكرد. این مرز میان پوپولیسم و احترام به مردم است. كسانی كه نزدیك ایشان بودند، میگویند كه برای هر تصمیمی با افراد زیادی مشورت میكرد. در حالی كه پوپولیستها با دانشگاه و متن و نخبگان فكری و نظر كارشناسی كاری ندارند.
من معتقدم كه تفكر دینی اصالتا ضد پوپولیسم است. پوپولیسم نشات گرفته از سنتهای استبدادی انباشته شده در تاریخ ایران است. پوپولیسم و بیتوجهی به خرد و فكر و برنامهریزی و آیندهنگری موجب میشود كه آینده را از دست بدهیم و از گذشته درسهای لازم را نگیریم. پوپولیسم چارچوبهای منطقی تصمیمگیری را مختل میسازد و مردم را برای كوتاهمدت راضی و منابع را تلف میكند. بنابراین وقتی مجموعهیی از عملكردها و سخنرانیهای امام موسی صدر را در دوره خودش یعنی دهه ۱۳۳۰ خورشیدی در كشورهای عربی آن زمان بررسی میكنیم، درمییابیم كه جهان را به خوبی میفهمد و برنامهریزی میكند و به دنبال اهداف خودش حركت میكند. این وجوه شخصیتی امام موسی صدر برای من كه جهان جدید را تجربه كردهام، بسیار جالب توجه بوده است.