فلسفهی عملی را، بررسی فلسفی کنش هدفمند عملی و سیاسی انسان- با توجه به این که میتوانست به گونهای دیگر هم انجام گرفته باشد- میدانند. ارسطو، برخلاف افلاطون، فلسفهی عملی را غایتمند و به همین سبب پارهای از دیسیپلین اتیک میداند. کاربرد فلسفهی عملی را ما مدیون کریستیان وولف هستیم. وولف که بین لایبنیتس و کانت میزیست، کنفوسیوسیسم را یک نمونهی فلسفهی عملی میدانست.
مفاهیم خلق و توده از قلمرو فلسفهی عملی بیروناند. به نظر پروفسور رویمِلین این مفاهیم آبستره هستند و میتوان گفت وجود واقعی ندارند.